Learn English Vocabulary Daily #19.3 — British English Podcast

4,143 views ・ 2024-03-20

English Like A Native


لطفا برای پخش فیلم روی زیرنویس انگلیسی زیر دوبار کلیک کنید. زیرنویس های ترجمه شده به صورت ماشینی ترجمه می شوند.

00:01
Hello, and welcome to The English Like a Native Podcast.
0
1444
3730
سلام، و به پادکست انگلیسی مانند یک بومی خوش آمدید.
00:05
My name is Anna and you're listening to Week 19, Day 3 of Your English 5 a Day.
1
5574
8170
نام من آنا است و شما در حال گوش دادن به Week 19, Day 3 English 5 a Day هستید.
00:14
This is a series that aims to expand your active vocabulary by
2
14814
5310
این مجموعه ای است که هدف آن گسترش واژگان فعال شما با
00:20
deep-diving into 5 pieces every day of the week from Monday to Friday.
3
20124
5570
غواصی عمیق در 5 قطعه در هر روز هفته از دوشنبه تا جمعه است.
00:26
And we start today's list with an adjective and it is overwhelming.
4
26344
5570
و ما لیست امروز را با یک صفت شروع می کنیم و بسیار زیاد است.
00:32
Overwhelming.
5
32924
1150
خردکننده.
00:34
This is probably one word that I use on a daily basis.
6
34664
4230
این احتمالاً یک کلمه است که من به طور روزانه از آن استفاده می کنم.
00:39
Overwhelming.
7
39574
1030
خردکننده.
00:41
We spell this O V E R W H E L M I N G.
8
41034
8040
ما این را املای O V E R W H E L M I N G.
00:49
Overwhelming.
9
49594
1510
بسیار زیاد است.
00:52
If something is described as being overwhelming, then it's overpowering.
10
52534
7440
اگر چیزی به‌عنوان طاقت‌فرسا توصیف می‌شود، در این صورت غلبه‌کننده است.
00:59
It's very strong and it makes it difficult for you to fight against.
11
59989
4660
بسیار قوی است و مبارزه با آن را برای شما سخت می کند.
01:05
So, for example, if you find your emotions to be overwhelming,
12
65019
5130
بنابراین، به عنوان مثال، اگر احساس می کنید که احساسات شما طاقت فرسا هستند،
01:10
then you can't fight them back.
13
70159
2320
نمی توانید با آنها مقابله کنید.
01:12
So, your overwhelming sense of dread stops you from focusing or functioning because
14
72479
8130
بنابراین، احساس ترس شدید شما را از تمرکز یا عملکرد باز می دارد، زیرا
01:20
you're just feeling all this dread.
15
80609
2870
فقط این همه ترس را احساس می کنید.
01:24
Sometimes I have occasionally an overwhelming anxiety.
16
84119
5380
گاهی اوقات من گاهی اوقات یک اضطراب شدید دارم.
01:29
I just wake up feeling anxious.
17
89619
2120
من فقط با احساس اضطراب از خواب بیدار می شوم.
01:32
Normally because I'm stressed or I haven't eaten or slept well, and so,
18
92369
3920
معمولاً به این دلیل که استرس دارم یا خوب غذا نخورده ام یا خوب نخوابیده ام، و بنابراین،
01:36
I have overwhelming anxiety and I can't function very well because the
19
96289
4310
اضطراب شدید دارم و نمی توانم خیلی خوب عمل کنم، زیرا
01:40
anxiety is getting the better of me.
20
100599
2490
اضطراب در حال بهتر شدن است. داره بر
01:43
It's overpowering me.
21
103749
1500
من غلبه میکنه
01:45
It's very strong.
22
105259
1010
خیلی قویه
01:47
Sometimes, even though I try not to eat after 6:00, 6:30 in the evening,
23
107339
6110
گاهی اوقات، حتی اگر سعی می کنم بعد از ساعت 6:00، 6:30 بعد از ظهر غذا نخورم،
01:53
sometimes I have an overwhelming desire to eat just before going to bed.
24
113639
6175
گاهی اوقات میل شدیدی به خوردن درست قبل از رفتن به رختخواب دارم.
02:00
I just feel so hungry.
25
120084
1600
من فقط خیلی احساس گرسنگی میکنم
02:02
And the hunger is overwhelming, so I'm like, I've got to go to the kitchen.
26
122564
3690
و گرسنگی بسیار زیاد است، بنابراین من باید به آشپزخانه بروم.
02:06
I've got to raid the kitchen and eat right now.
27
126284
4120
من باید همین الان به آشپزخانه حمله کنم و غذا بخورم. در
02:11
Here's an example sentence,
28
131934
1480
اینجا یک جمله مثال آمده است،
02:14
"I had an overwhelming feeling of love when my daughter was born, it was
29
134854
4675
" وقتی دخترم به دنیا آمد، من یک احساس عشق شدید داشتم،
02:19
like nothing I've ever felt before."
30
139529
2870
مثل هیچ چیزی بود که تا به حال احساس نکرده بودم."
02:23
Okay, next on the list is an adverb, and it is randomly, randomly.
31
143979
7070
خوب، بعدی در لیست یک قید است، و به صورت تصادفی، تصادفی است.
02:31
Randomly is spelt R A N D O M L Y, randomly.
32
151869
9120
به طور تصادفی به صورت تصادفی R A N D O M L Y نوشته می شود.
02:42
If something is done randomly, then it is done in an unexpected way or without
33
162999
8360
اگر کاری به صورت تصادفی انجام شود، به شکلی غیرمنتظره یا بدون
02:51
any reason or necessarily any cause.
34
171439
3503
دلیل یا لزوماً هیچ دلیلی انجام می شود.
02:55
Here's a good example.
35
175552
1480
در اینجا یک مثال خوب است.
02:57
The other day I put my phone down on a shelf at the foot of my bed
36
177272
7490
روز قبل گوشیم را روی قفسه ای در پای تختم گذاشتم
03:05
and I got into bed to go to sleep.
37
185302
1910
و به رختخواب رفتم تا بخوابم.
03:07
And in the middle of the night, I was woken up by my phone randomly flying
38
187452
5000
و در نیمه های شب، تلفنم که به طور تصادفی
03:12
off the shelf and landing on the floor.
39
192462
2130
از قفسه پرید و روی زمین فرود آمد، از خواب بیدار شدم.
03:15
There was no cause or no apparent cause.
40
195572
2800
هیچ علت یا علت ظاهری وجود نداشت.
03:18
There was no reason for my phone to have suddenly launched itself off the shelf.
41
198372
6840
دلیلی وجود نداشت که گوشی من ناگهان از قفسه بیرون بیاید.
03:26
I was quite spooked by it, actually.
42
206202
2660
من واقعاً از آن ترسیده بودم.
03:29
I was thinking,
43
209192
720
03:29
"Oh no, there's a poltergeist in here.
44
209912
2080
داشتم فکر می کردم،
"اوه نه، یک پولترگیست اینجا هست.
03:32
There's a ghost!"
45
212252
940
یک روح وجود دارد!"
03:33
So, it's having a go at me.
46
213772
1470
بنابراین، آن را به دنبال من است.
03:35
Something is going on.
47
215242
1230
چیزی در حال وقوع است.
03:36
There was no reason that I could find for this phone to throw itself on the floor.
48
216582
5200
هیچ دلیلی پیدا نکردم که این گوشی خودش را روی زمین بیاندازد.
03:42
Anyway, that was a random thing that happened.
49
222242
2910
به هر حال، این یک اتفاق تصادفی بود .
03:45
It happened so randomly.
50
225162
1450
خیلی تصادفی اتفاق افتاد
03:47
Sometimes people approach you randomly and just start talking to you in the streets.
51
227802
5230
گاهی اوقات مردم به طور تصادفی به شما نزدیک می شوند و در خیابان شروع به صحبت با شما می کنند.
03:53
That can be a little bit unnerving, can't it?
52
233592
2130
این می تواند کمی آزاردهنده باشد، اینطور نیست؟
03:56
Someone just comes over and says,
53
236082
1070
یک نفر می آید و می گوید:
03:57
"Hey, how are you doing?"
54
237732
1000
"هی، چطوری؟"
03:58
"Uhh, good, thanks.
55
238732
3330
"اوه، خوب، ممنون.
04:02
How are you?"
56
242092
1030
چطوری؟"
04:04
Or sometimes you just randomly start thinking about something
57
244252
4180
یا گاهی اوقات شما به طور تصادفی بدون دلیل شروع به فکر کردن به چیزی
04:08
or someone for no reason.
58
248432
1850
یا کسی می کنید.
04:11
They just pop into your head.
59
251372
1270
آنها فقط به سر شما می آیند.
04:13
Weird.
60
253992
410
عجیب و غریب.
04:14
Anyway, here's the example sentence,
61
254812
1890
به هر حال، این جمله مثال است،
04:17
I thought my presentation was going down well until the audience randomly started
62
257692
5720
فکر می‌کردم ارائه‌ام به خوبی پیش می‌رود تا اینکه تماشاگران به‌طور تصادفی شروع به
04:23
shouting at me to get off the stage."
63
263412
2230
فریاد زدن بر سر من کردند تا از صحنه خارج شوم.»
04:27
Next on the list is a noun and it is plight, plight.
64
267602
5620
بعدی در لیست یک اسم است و آن plight، plight است.
04:33
We spell this P L I G H T.
65
273897
4410
ما این را P L I G H T می‌گوییم.
04:38
Plight, plight.
66
278847
2280
مصیبت،
04:41
Plight describes a serious, difficult, or sad position to be in.
67
281837
6360
بدبختی، موقعیتی جدی، دشوار یا غم انگیز را توصیف می کند.
04:49
So we often talk about someone's plight, their unfortunate and unpleasant situation
68
289097
6450
بنابراین ما اغلب در مورد وضعیت اسفبار یک نفر، وضعیت ناگوار و ناخوشایند او
04:55
that they're having to deal with.
69
295557
1430
که باید با آن دست و پنجه نرم کنند، صحبت می کنیم. در
04:58
Here's an example sentence,
70
298377
1410
اینجا یک جمله مثال آمده است،
05:01
"Because he was homeless and had no money, Bryan's plight
71
301007
3980
"چون او بی خانمان بود. و پولی نداشت، مصیبت برایان
05:05
was a sad and shameful one."
72
305047
2070
غم انگیز و شرم آور بود."
05:08
Okay, moving on to an idiom that I think every English learner is introduced to
73
308897
7660
بسیار خوب، به اصطلاحی که فکر می کنم هر زبان آموز انگلیسی
05:16
at some point or another, and I just felt it needed to be on the Five a Day.
74
316597
5670
در مقطعی با آن آشنا می شود، می روم، و من فقط احساس کردم که باید در پنج روز باشد.
05:23
Just so that we continue to spread this idiom around the
75
323072
4720
فقط برای اینکه ما همچنان این اصطلاح را در سراسر
05:27
world so that it never dies.
76
327792
2260
جهان پخش کنیم تا هرگز نمیرد.
05:30
And maybe we'll bring it back into conversational English once again.
77
330672
3560
و شاید یک بار دیگر آن را به مکالمه انگلیسی برگردانیم.
05:34
It is the idiom, raining cats and dogs.
78
334262
4390
این اصطلاح، باران گربه و سگ است.
05:39
Something that is often taught, hardly ever spoken.
79
339432
3887
چیزی که اغلب آموزش داده می شود، به سختی گاهی
05:43
Sometimes it appears in poetry and creative literature, but rarely have
80
343479
5660
اوقات در شعر و ادبیات خلاقانه ظاهر می شود، اما به ندرت
05:49
I seen it, or heard it rather, spoken.
81
349139
2780
آن را دیده ام یا شنیده ام.
05:52
It's a funny one.
82
352554
1080
این یکی خنده دار است.
05:53
It's such a well-known phrase, such a well-known phrase and so underutilised.
83
353694
6000
این یک عبارت بسیار شناخته شده، یک عبارت شناخته شده و بسیار کم استفاده است.
06:00
So, let's start using it again.
84
360004
1260
بنابراین، بیایید دوباره از آن استفاده کنیم.
06:01
Let's make it a mission to bring raining cats and dogs back
85
361274
3820
بیایید ماموریت کنیم که گربه ها و سگ های بارانی را
06:05
into conversational English.
86
365094
1350
به مکالمه انگلیسی بازگردانیم.
06:06
I am going to start using it.
87
366484
1080
من قصد دارم استفاده از آن را شروع کنم. ما
06:07
There we go.
88
367574
620
میرویم آنجا.
06:08
That's my mission.
89
368324
850
این ماموریت من است.
06:09
So, this idiom means that it's raining very heavily.
90
369684
3010
بنابراین، این اصطلاح به این معنی است که باران بسیار شدیدی می بارد.
06:13
It's raining cats and dogs.
91
373694
2170
باران گربه و سگ می بارد. در
06:16
Here's an example sentence,
92
376614
1450
اینجا یک جمله مثال است،
06:18
"There's no way I'm going out on my bike today, it's raining
93
378844
3670
"امروز هیچ راهی وجود ندارد که با دوچرخه ام بیرون بروم، باران
06:22
cats and dogs out there!"
94
382514
1300
گربه ها و سگ ها در آنجا می بارد!"
06:25
Okay, on to our last word for today, this is an adjective
95
385439
3900
بسیار خوب، در مورد آخرین کلمه ما برای امروز، این یک صفت است
06:29
and it is estranged, estranged.
96
389409
4300
و بیگانه است، بیگانه است.
06:34
We spell this E S T R A N G E D, estranged.
97
394239
7140
ما این E S T R A N G E D را هجی می کنیم.
06:42
If you are described as being estranged, then you're no longer
98
402369
5370
اگر از شما به عنوان بیگانه توصیف شود، دیگر
06:47
in contact with someone anymore.
99
407739
3570
با کسی در تماس نیستید.
06:51
So, if you have an estranged wife, or an estranged brother, then you're
100
411319
5510
بنابراین، اگر شما یک همسر یا یک برادر بیگانه دارید، دیگر
06:56
not in contact with them anymore.
101
416829
1690
با آنها در تماس نیستید.
06:58
And it's usually because of a difficult situation.
102
418519
3040
و معمولاً به دلیل شرایط سخت است.
07:01
Maybe you had a fallout or something bad happened between
103
421559
4570
ممکن است شما درگیری داشته باشید یا اتفاق بدی بین
07:06
you and you no longer talk.
104
426129
1730
شما افتاده باشد و دیگر صحبت نکنید.
07:09
Okay.
105
429249
610
باشه.
07:10
I don't think I have any, um, no, I don't have anyone estranged in my life,
106
430239
4710
فکر نمی‌کنم کسی را داشته باشم، اوم، نه، کسی را در زندگی‌ام بیگانه ندارم،
07:16
not family members or close friends.
107
436069
2180
نه اعضای خانواده یا دوستان نزدیک.
07:19
Just losing touch with someone is something that naturally happens when
108
439569
3080
فقط از دست دادن ارتباط با کسی چیزی است که به طور طبیعی زمانی اتفاق می افتد که
07:22
you don't see each other for a while and there's no cause for you to come together.
109
442649
3260
برای مدتی یکدیگر را نمی بینید و دلیلی برای دور هم جمع شدن شما وجود ندارد.
07:26
But being estranged from someone is when the relationship is difficult
110
446449
4660
اما جدا شدن از کسی زمانی است که رابطه دشوار است
07:31
or there's been an argument.
111
451149
1740
یا مشاجره وجود دارد. در
07:33
Here's an example sentence,
112
453449
1400
اینجا یک جمله مثال است،
07:36
"My husband was estranged from his father for nearly 15 years, until I
113
456219
5273
"شوهر من نزدیک به 15 سال از پدرش بیگانه بود، تا اینکه
07:41
brought them back together in 2007.
114
461492
2570
در سال 2007 آنها را دوباره گرد هم آوردم.
07:44
What a tearful reunion that was."
115
464522
1970
چه دیدار دوباره اشکباری بود."
07:48
Alright, so let's recap.
116
468169
1580
خوب، پس بیایید خلاصه کنیم.
07:49
We started with the adjective overwhelming, when usually an emotion is
117
469759
5900
ما با صفت غلبه کننده شروع کردیم، زمانی که معمولاً یک احساس
07:55
so powerful you can't fight against it.
118
475729
2530
آنقدر قدرتمند است که نمی توانید با آن مبارزه کنید.
07:59
Then we had an adverb randomly, when something happens in a very
119
479479
4005
سپس به صورت تصادفی یک قید داشتیم، زمانی که اتفاقی به
08:03
unexpected way, like my phone throwing itself off the shelf, randomly.
120
483524
4520
روشی بسیار غیرمنتظره رخ می‌دهد، مثلاً تلفن من به‌طور تصادفی خودش را از قفسه پرت می‌کند.
08:09
We had the noun, plight, plight, describing a serious, difficult,
121
489204
6180
ما اسم، مصیبت، مصیبت را داشتیم که موقعیتی جدی، دشوار
08:15
or sad position to be in, your plight, your difficult situation.
122
495384
5900
یا غم انگیز را توصیف می کرد، وضعیت بد شما ، وضعیت دشوار شما.
08:21
Then we talked about the idiom, raining cats and dogs, a very well-known phrase
123
501284
6940
سپس در مورد این اصطلاح صحبت کردیم، باران گربه و سگ، یک عبارت بسیار معروف
08:28
that means that it's raining heavily.
124
508904
2170
که به معنای باران شدید است.
08:31
That we are going to all make an effort to bring into common
125
511684
3570
که همه ما تلاش خواهیم کرد تا
08:35
spoken English once again.
126
515264
2180
یک بار دیگر به زبان انگلیسی گفتاری رایج بیاوریم.
08:38
And we finished with the adjective estranged when someone has lost
127
518634
5240
و زمانی که شخصی
08:43
contact with someone else due to an argument or a difficult situation.
128
523904
5750
به دلیل مشاجره یا موقعیت دشوار با شخص دیگری ارتباط خود را از دست داده است، با صفت بیگانه تمام کردیم.
08:50
So, let's do this now for pronunciation.
129
530744
2310
بنابراین، بیایید این کار را اکنون برای تلفظ انجام دهیم.
08:53
Please repeat after me.
130
533394
1370
لطفا بعد از من تکرار کنید.
08:56
Overwhelming.
131
536254
1100
خردکننده.
08:59
Overwhelming.
132
539944
1100
خردکننده.
09:03
Randomly.
133
543464
1160
به صورت تصادفی
09:06
Randomly.
134
546964
1090
به صورت تصادفی
09:10
Plight.
135
550784
740
مصیبت.
09:14
Plight.
136
554044
820
مصیبت.
09:17
Raining cats and dogs.
137
557494
2090
باران گربه و سگ.
09:23
Raining cats and dogs.
138
563214
2030
باران گربه و سگ.
09:29
Estranged.
139
569544
980
بیگانه شده.
09:33
Estranged.
140
573534
1220
بیگانه شده.
09:38
Fantastic.
141
578854
1040
خارق العاده.
09:40
How would I describe a man who has had an argument with his son and has not
142
580564
8760
چگونه می توانم مردی را توصیف کنم که با پسرش مشاجره داشته و
09:49
spoken to him for a very, very long time?
143
589324
2330
مدت بسیار بسیار طولانی با او صحبت نکرده است؟
09:55
Estranged.
144
595154
1230
بیگانه شده.
09:56
Yes, he's an estranged father.
145
596464
2900
بله، او یک پدر بیگانه است.
10:00
How would you describe very heavy rain, using an idiom?
146
600354
5830
باران بسیار شدید را با استفاده از یک اصطلاح چگونه توصیف می کنید؟
10:10
It's raining cats and dogs, of course.
147
610394
2120
البته باران گربه و سگ می بارد.
10:13
Now, I need to talk about this very difficult position that I find myself in.
148
613314
3510
حالا، من باید در مورد این موقعیت بسیار دشواری که در آن قرار دارم صحبت کنم.
10:17
This is my what?
149
617374
2370
این چیست؟ از
10:19
What noun would I use to describe a sad, difficult, or serious position to be in?
150
619824
4980
چه اسمی برای توصیف موقعیت غمگین، دشوار یا جدی استفاده کنم؟
10:28
My plight.
151
628089
910
مصیبت من
10:29
Of course, this is my plight.
152
629179
1670
البته این مصیبت من است.
10:32
And if I'm feeling tearful, and the tears are getting stronger and stronger,
153
632219
6370
و اگر احساس اشک می کنم، و اشک ها قوی تر و قوی تر می شوند،
10:38
the sadness is building inside me, the emotion is overpowering, what adjective
154
638589
6110
غم در وجودم ایجاد می شود، احساسات غلبه می کند، از چه صفتی
10:44
could I use to describe this overpowering emotion that I can't fight back against?
155
644699
4760
می توانم برای توصیف این احساس قدرتمند استفاده کنم که نمی توانم با آن مقابله کنم؟
10:53
Overwhelming, of course.
156
653079
1830
البته طاقت فرسا
10:55
And then, if I start laughing in a really unexpected way, for no reason.
157
655729
6375
و بعد، اگر به شکلی غیرمنتظره شروع به خندیدن کنم، بدون دلیل.
11:02
What adverb would you describe my laughing with?
158
662514
3940
خندیدن من را با چه قیدی توصیف می کنید؟
11:09
I was laughing randomly, wasn't I?
159
669414
2910
من به طور تصادفی می خندیدم، نه؟
11:13
Very odd.
160
673664
720
خیلی عجیب و غریب.
11:15
Very odd.
161
675234
590
خیلی عجیب و غریب.
11:16
Okay, I hope you did well on that little quiz.
162
676114
3510
بسیار خوب، امیدوارم در آن مسابقه کوچک خوب عمل کرده باشید.
11:20
Don't worry if you didn't.
163
680004
1320
اگر این کار را نکردید نگران نباشید.
11:21
Listen out for those words and phrases once again as we bring
164
681394
2870
هنگامی که
11:24
them together in a little story.
165
684264
2530
آنها را در یک داستان کوچک گرد هم می آوریم، یک بار دیگر به آن کلمات و عبارات گوش دهید.
11:29
The Life of Kevin Newman.
166
689784
1880
زندگی کوین نیومن.
11:32
Diary Entry 246.
167
692144
3000
دفترچه خاطرات 246.
11:35
There I was, sitting on a bench at Ludlow train station.
168
695744
4400
من آنجا بودم، روی یک نیمکت در ایستگاه قطار لودلو نشسته بودم.
11:40
Nervous and fidgety, constantly glancing at my watch.
169
700314
4500
عصبی و بی قرار، مدام به ساعتم نگاه می کند.
11:45
The sound of a train approaching made me take a deep breath.
170
705754
3060
صدای نزدیک شدن قطار باعث شد نفس عمیقی بکشم.
11:52
Today is a day that I never thought would come.
171
712084
3180
امروز روزی است که هرگز فکر نمی کردم بیاید. بلاخره
11:56
My lifelong plight would finally be over.
172
716424
2780
زندگی من بالاخره تمام می شد.
12:01
I was adopted at birth and never knew anything about my birth parents, apart
173
721094
4600
من در بدو تولد به فرزندی پذیرفته شدم و هرگز در مورد پدر و مادرم چیزی نمی دانستم، جدای
12:05
from the fact my mother was forced to give me up as she was only 16 and
174
725704
5230
از این واقعیت که مادرم مجبور شد من را رها کند زیرا او فقط 16 سال داشت و
12:10
her father threatened to have nothing more to do with her if she kept me.
175
730934
4940
پدرش تهدید کرد که اگر مرا نگه دارد، دیگر کاری با او نخواهد داشت.
12:17
It was a constant ache in my heart, not knowing where I
176
737124
3510
این یک درد دائمی در قلبم بود ، نمی دانستم
12:20
came from or who I looked like.
177
740644
2230
از کجا آمده ام یا شبیه چه کسی هستم.
12:23
But today, after 43 years of being estranged, everything was about to change.
178
743654
8035
اما امروز بعد از 43 سال دوری، همه چیز در شرف تغییر بود.
12:32
I've spent years searching, making endless phone calls, posting adverts
179
752729
5830
من سال‌ها را صرف جستجو کرده‌ام، تماس‌های تلفنی بی‌پایانی برقرار کرده‌ام، آگهی‌هایی را
12:38
in papers and on social media.
180
758579
1960
در روزنامه‌ها و رسانه‌های اجتماعی منتشر کرده‌ام.
12:41
Then, one day last week, as I was watching my youngest boy play hockey,
181
761349
3810
سپس، یک روز هفته گذشته، در حالی که من کوچکترین پسرم را در حال بازی هاکی تماشا می کردم،
12:45
it started raining cats and dogs so I took shelter under the clubhouse canopy.
182
765669
5150
باران گربه ها و سگ ها شروع به باریدن کرد، بنابراین من زیر سایبان باشگاه پناه گرفتم.
12:51
I was cheering my son on, who was just about to score when a guy randomly walked
183
771889
5460
داشتم پسرم را تشویق می کردم که تازه می خواست گل بزند که مردی به طور تصادفی به سمت
12:57
up to me and asked if I was Kevin Newman.
184
777359
2070
من آمد و از من پرسید که آیا من کوین نیومن هستم. با هم
13:00
We got chatting and it turns out this guy, had seen one of my adverts
185
780659
4720
چت کردیم و معلوم شد که این مرد، یکی از آگهی های من را
13:05
in a local Norfolk newspaper.
186
785389
2090
در روزنامه محلی نورفولک دیده بود.
13:08
Sam's mother had worked at the hospital where I was born, and she had
187
788399
3990
مادر سام در بیمارستانی که من به دنیا آمدم کار کرده بود و
13:12
attended my mother during childbirth.
188
792389
2270
هنگام زایمان به مادرم مراجعه کرده بود. به
13:15
I couldn't believe my ears.
189
795589
2480
گوش هایم باور نمی کردم.
13:19
The game ended, we won, and Sam went back home to Norfolk.
190
799329
3620
بازی تمام شد، ما پیروز شدیم و سم به خانه خود در نورفولک بازگشت.
13:23
He promised to make a few inquiries, so we exchanged numbers.
191
803889
3150
او قول داده بود که چند پرس و جو کند، بنابراین شماره ها را رد و بدل کردیم.
13:27
Fast forward three weeks, and these people whom I've never met before, are here!
192
807894
6570
سه هفته سریع به جلو، و این افرادی که قبلا هرگز آنها را ندیده بودم، اینجا هستند!
13:35
It's surreal, seeing them for the first time.
193
815504
3480
این سورئال است، دیدن آنها برای اولین بار.
13:40
They look like strangers, yet somehow familiar.
194
820074
3200
آنها غریبه به نظر می رسند، اما به نوعی آشنا هستند.
13:44
I can see glimpses of myself in their faces.
195
824344
2590
من می توانم اجمالی از خودم را در چهره آنها ببینم.
13:47
I can't even begin to describe the overwhelming emotions I feel right now.
196
827184
5610
من حتی نمی توانم شروع کنم به توصیف احساسات طاقت فرسایی که در حال حاضر دارم.
13:53
Excitement, nervousness, fear, and hope, all mixed together.
197
833554
5910
هیجان، عصبیت، ترس و امید، همه با هم مخلوط شدند.
14:00
I never thought I would have this chance, to get to know the woman who gave
198
840224
4660
هرگز فکر نمی‌کردم این فرصت را داشته باشم که با زنی که
14:04
birth to me, the man I hope I can now call father, to spend time with them.
199
844904
5340
مرا به دنیا آورد، یعنی مردی که امیدوارم اکنون بتوانم آن را پدر خطاب کنم، بشناسم تا با آنها وقت بگذرانم.
14:11
It's a privilege that not many people in my situation get.
200
851544
3910
این امتیازی است که افراد زیادی در شرایط من از آن برخوردار نیستند.
14:16
I'm grateful for this opportunity and I'm determined to make the most of it.
201
856889
5620
من از این فرصت سپاسگزارم و مصمم هستم از آن نهایت استفاده را ببرم.
14:26
And that brings us to the end of today's episode.
202
866259
3420
و این ما را به پایان قسمت امروز می رساند.
14:29
I do hope you found it helpful.
203
869699
2100
امیدوارم برای شما مفید بوده باشد.
14:32
Until tomorrow, take very good care of yourselves and goodbye.
204
872399
6560
تا فردا خیلی مواظب خودتون باشید و خداحافظ.
درباره این وب سایت

این سایت ویدیوهای یوتیوب را به شما معرفی می کند که برای یادگیری زبان انگلیسی مفید هستند. دروس انگلیسی را خواهید دید که توسط معلمان درجه یک از سراسر جهان تدریس می شود. روی زیرنویس انگلیسی نمایش داده شده در هر صفحه ویدیو دوبار کلیک کنید تا ویدیو از آنجا پخش شود. زیرنویس‌ها با پخش ویدیو همگام می‌شوند. اگر نظر یا درخواستی دارید، لطفا با استفاده از این فرم تماس با ما تماس بگیرید.

https://forms.gle/WvT1wiN1qDtmnspy7