"Wild Women" | Sunni Patterson

Translator: sadegh zabihi Reviewer: Mary Jane

They wanted her piecemealed, papier-mâchéd,

او را تکه تکه می‌خواستند، مانند خمیر کاغذ،

practically broken, limp-like and loveless,

عملاً شکسته، نرم و بی‌عشق،

a litany of exaggeration.

مناجاتی اغراق شده.

They wanted her low.

او را پایین می‌خواستند.

And high.

و بالا.

Flat and wide.

صاف و پهن.

Filled with all of their empty.

پر از تمام خالی آنها.

They wanted her to be more like them.

او را بیشتر شبیه خودشان می‌خواستند.

Not knowing her conception was immaculate.

بدون آنکه بدانند بارداری او معصومانه بود.

That she was birthed in sandalwood-scented river water,

او در آب رودی با رایحه چوب صندل متولد شد،

sweet sapphire honey-touched tongue,

زبانی عسلی و شیرین چون یاقوت کبود،

she was too much of a mouthful for the greedy.

او لقمه‌ای بزرگتر از دهان بود برای آزمندان.

Just a small amount of her was more than they could stand.

تنها تکه کوچکی از او فراتر از تحمل آنها بود.

Oh, they wanted her bland.

آه، آنها او را آرام می‌خواستند.

And barren.

و بی‌حاصل.

Unspirited, un-African, uncultured,

بی‌روح، غیر آفریقایی، بی‌فرهنگ،

under siege in the streets.

تحت محاصره در خیابان‌ها.

They wanted her face down, ass up, hands cuffed and ankles strapped.

صورت او را بر زمین، ماتحت او را در هوا، دستانش را دربند و زانوانش را بسته می‌خواستند.

They wanted her knowing she could never want them back.

می‌خواستند بداند هرگز نمی‌تواند دوباره آنها را بخواهد.

Oh, they wanted her holy,

آه، او را مقدس می‌خواستند،

baptized in her divine,

غسل دیده در خدای خودش،

they wanted her secrets,

اسرار او را می‌خواستند،

pearls to swine.

مرواریدی برای خنزیر.

They wanted to unravel the mystery of her design.

رموز طراحی او را مکشوف می‌خواستند.

Fascinated by glory, hypnotized by her kind.

محو جلال و مجذوب گونهٔ او بودند.

Oh, they wanted her complete.

آه، او را کامل می‌خواستند.

They wanted her whole,

او را یکپارچه می‌خواستند،

though they came fractioned, half-hearted, half-soul,

اما به تکه تکه،‌ با نیم قلب و نیم روح رسیدند،

with no regards and no knowledge as to who she really was.

بی توجه و بی آگاهی از آنکه او واقعا بود.

Oh, but if they knew.

آه، اما اگر می‌دانستند.

If they knew her,

اگر او را می‌شناختند،

praise songs would rain from the clouds of their eyes,

ترانه‌های ستایش از ابرهای چشمشان باریدن می‌گرفت،

clearing the vision, bathing the heart.

تا منظره را پاک کند، و قلب را بشوید.

They would bow every time they saw her.

هر بار او را می‌دیدند تعظیم می‌کردند.

Be their best selves when she was around.

هر وقت او در آن حوالی بود بهترین خود می‌شدند.

If they knew her,

اگر او را می‌شناختند،

knew she was the glue to their revolution,

می‌دانستند اوست که انقلاب آنها را نگهداشته است،

the life flow of blood through their veins.

جریان حیاتیِ خونی است که در رگ‌هایشان جریان دارد.

If they knew her,

اگر او را می‌شناختند،

she would know,

او می‌دانست،

she would feel

احساس می‌کرد

that her body is more than battlefield.

که بدنش بیش از میدان جنگ است.

More than bone break and bleeding bigotry.

بیش از شکستن استخوان و تعصب خون‌آلود است.

More than bridge over your troubled conscience.

بیش از پلی است بر وجدان آشفته شما.

More than used up, walked on, driven through, shot up.

بیش از آن است که استفاده شود، بر آن گذر شود، رانده شود، خفه شود.

More than your "Selma, Lord, Selma" Edmund Pettus.

بیش از «سلما، خدایا، سلما»ی ادموند پتوس شما.

More than your killer Katrina Danziger.

بیش از قاتل پل دنزیگر بعد از طوفان کاترینا.

More than your bust them out of Baltimore "Highway to Nowhere."

بیش از آنها را از بالتیمور برانید «از بزرگراه به ناکجا.»

If they knew her,

اگر او را می‌شناختند،

she would know.

او می‌دانست.

(Singing)

(خواندن)

Wild women,

زنان وحشی،

wild women, they walk with buffalo.

زنان وحشی، آنها با بوفالو قدم می‌زنند.

Have lightning on their tongues,

آذرخشی بر زبان‌شان دارند،

fly whisks as weapons.

سلاح‌شان پشه‌پران.

Wild women, they walk with machetes.

زنان وحشی، با قمه راه می‌روند.

With wisdom, with grace, with ease.

با خرد، با ظرافت، با آرامش.

Wild women have hurricanes in their bellies,

زنان وحشی طوفانی در شکم خود دارند،

releasing a flood of a lesson.

که سیلابی از عبرت جاری می‌کند.

Oh, wild women, they fly free.

آه، زنان وحشی، آزادانه پرواز می‌کنند.

Just watch their ways, how they rip and shred.

فقط به راه‌شان بنگر، چطور می‌درند و می‌شکافند.

Oh, who can understand her,

آه، چه کسی می‌تواند او را درک کند،

this winding Niger river of a woman

این زنی که چون رود نیجر پر پیچ‌وتاب است

one who is unafraid to tear away

که از در هم دریدن نمی‌هراسد

only to roam and then become the wind.

تنها می‌غرد و بعد به باد تبدیل می‌شود.

She who speaks in gusts and cyclones

او که در باد ناگهان و گردباد سخن می‌گوید

blasting us back to high ground, high consciousness,

ما را به زمین‌های بلند، به آگاهی بالا می‌برد

she turns and so does the world.

او تغییر می‌کند و دنیا هم.

Feel her spinning,

او را حس کنید که می‌چرخد،

spanning several lifetimes.

و چندین طول عمر را می‌پوشاند.

Hear her speaking, sparking alarm.

او را بشنوید که سخن می‌گوید، هشداری خودنما.

See her dancing, summoning the dead,

او را ببینید که می‌رقصد، مردگان را احضار می‌کند،

resurrecting new life.

و زندگی را از نو احیاء می‌کند.

Heaven hears her knocking on the door,

بهشت می‌شنود که او بر در می‌کوبد،

safely transporting the ones who call for her assistance.

و کسانی که همراهی او را طلب می‌کنند در امنیت منتقل می‌کند.

Wild women, they open portals to new worlds,

زنان وحشی، آنها دروازه‌هایی به دنیاهای جدید می‌گشایند،

new speech, new dreams.

سخنان نو، رویاهای نو.

Oh, dearly beloveds,

آه، عزیزان دوست داشتنی،

so dearly departed from the ways of the guardian,

که بسیار عزیز از راه‌های نگهبان دور شدید،

beware.

زنهار.

For wild women are not to be tamed.

زنان وحشی مهار شدنی نیستند.

Only admired.

تنها تحسینشان کنید.

Just let her in and witness her set your days ablaze.

تنها او را به درون بار بده و ببین چطور روزهای تو را برخواهدافروخت.

(Cheers) (Applause)

(هلهله) (تشویق)

Thank you.

متشکرم.

(Applause)

(تشویق)