What a scrapyard in Ghana can teach us about innovation | DK Osseo-Asare

Translator: Mohammad Badsar Reviewer: Leila Ataei

Come with me to Agbogbloshie,

بیایید سری به آگبوگبلوشی بزنیم،

a neighborhood in the heart of Accra,

محله‌ای در قلب آکرا،

named after a god that lives in the Odaw River.

که به نام خدایی که در رودخانه اداو زندگی می‌کند نامگذاری شده است.

There's a slum, Old Fadama,

آنجا یک زاغه به نام فادامای قدیم هست،

built on land reclaimed from the Korle Lagoon,

روی زمینی بر آمده از تالاب کورل،

just before it opens into the Gulf of Guinea.

درست روبروی دهانه خلیج گینه.

There's a scrapyard here where people take apart all kinds of things,

اینجا یک مرکز اسقاط هست که مردم در آنجا همه جور چیزی را اوراق می‌کنند

from mobile phones to computers,

از گوشی‌های همراه گرفته تا کامپیوترها،

automobiles to even entire airplanes.

ماشینها و حتی هواپیماهای درسته.

Agbogbloshie's scrapyard is famous

مرکز اسقاط آگبوگبلوشی به این خاطر معروف است که

because it has become a symbol of the downside of technology:

سمبلی از پایان کار فناوری شده است:

the problem of planned obsolescence.

مشکل متروک‌سازی طرح‌ریزی شده.

It's seen as a place where devices from around the world end their life,

انگار مکانی است که در آنجا دستگاه‌ها عمرشان پایان می‌یابد،

where your data comes to die.

جایی که داده‌هایتان می‌میرند.

These are the images that the media loves to show,

این‌ها تصاویری هستند که رسانه‌ها مشتاق به نشان دادن هستند،

of young men and boys burning wires and cables

پسرها و مردان جوانی که مشغول سوزاندن سیم و کابل‌ها

to recover copper and aluminum,

برای بازیافت مس و آلمینیوم هستند،

using Styrofoam and old tires as fuel,

با استفاده از استیروفوم و تایر بعنوان سوخت،

seriously hurting themselves and the environment.

که شدیدا به خود و محیط آسیب می‌رسانند.

It's a super-toxic process,

این عملیاتی فوق سمی است،

producing pollutants that enter the global ecosystem,

با تولید آلاینده‌هایی که وارد اکوسیستم جهانی می‌شود،

build up in fatty tissue

جذب بافت‌های چرب می‌شود

and threaten the top of the food chain.

و رأس زنجیره غذایی را تهدید می‌کند.

But this story is incomplete.

ولی این داستان ناقص است.

There's a lot we can learn from Agbogbloshie,

چیز‌های بسیاری هست که می‌توانیم از آگبوبلوشی یاد بگیریم،

where scrap collected from city- and nationwide is brought.

جایی که قراضه‌ها از شهر و تمام کشور در آنجا جمع‌آوری می‌شود.

For so many of us,

برای بسیاری از ما،

our devices are black boxes.

دستگاه‌هایمان مثل جعبه سیاه می‌مانند.

We know what they do,

می‌دانیم چه کاری انجام می‌دهند،

but not how they work or what's inside.

ولی نمی‌دانیم درونشان چیست و چه طور کار می‌کنند.

In Agbogbloshie, people make it their business

در آگبوگبلوشی، این به کار مردم تبدیل شده است

to know exactly what's inside.

که بدانند دقیقاً چه چیزهایی داخل دستگاه‌هاست.

Scrap dealers recover copper, aluminum, steel, glass, plastic

دلالان قراضه مس، آلومینیوم، فولاد، شیشه، پلاستیک و بوردهای

and printed circuit boards.

الکترونیکی را بازیافت می‌کنند.

It's called "urban mining."

به آن "معدن شهری" می‌گویند.

It's now more efficient for us to mine materials from our waste.

اکنون معدنکاری از زباله‌ها برای ما موثرتر است.

There is 10 times more gold, silver, platinum, palladium

بیش از ده برابر طلا، نقره، پلاتینیوم و پالادیوم

in one ton of our electronics

در یک تن از وسایل الکترونیکی نسبت به

than in one ton of ore mined from beneath the surface of the earth.

یک تن سنگ معدن که در زیر زمین است وجود دارد.

In Agbogbloshie,

در آگبوگبلوشی،

weight is a form of currency.

وزن، نوعی ارز است.

Devices are dissected to recover materials, parts and components

دستگاه‌ها برای بازیافت مواد، قطعات و اجزا اوراق می‌شوند

with incredible attention to detail,

با دقت باورنکردنی نسبت به جزئیات،

down to the aluminum tips of electric plugs.

حتی تا آن قسمت آلومینیومی سر دوشاخه.

But scrap dealers don't destroy components that are still functional.

اما دلالان قراضه، قسمت‌هایی که هنوز قابل استفاده‌اند را از بین نمی‌برند.

They supply them to repair workshops like this one in Agbogbloshie

بلکه آن‌ها را به تعمیرگاه‌هایی مانند این یکی در آگبوگبلوشی و ده‌ها هزار

and the tens of thousands of technicians across the country

تکنسین در سرتاسر کشور می‌فروشند

that refurbish electrical and electronic equipment,

که دستگاه‌های الکتریکی و الکترونیکی را بازسازی می‌کنند،

and sell them as used products to consumers that may not be able to buy

و آن‌ها را بعنوان محصولات دسته دوم به مشتریانی می‌فروشند که نمی‌توانند

a new television or a new computer.

تلویزیون یا کامپیوتر نو بخرند.

Make no mistake about it, there are young hackers in Agbogbloshie --

در این مورد اشتباه نکنید، هکر‌های جوانی در آگبوگبلوشی هستند --

and I mean that in the very best sense of that word --

و منظورم به معنای واقعی کلمه است --

that know not only how to take apart computers

که نه تنها می‌دانند چگونه کامپیوترها را قطعه‌قطعه کنند،

but how to put them back together, how to give them new life.

بلکه می‌دانند چگونه آن‌ها را دوباره سرهم کنند و به آن‌ها حیاتی دوباره ببخشند.

Agbogbloshie reminds us that making is a cycle.

آگبوگبلوشی به ما گوشزد می‌کند که ساختن یک چرخه است.

It extends to remaking and unmaking

و دامنه آن به دوباره‌سازی و اوراق کردن می‌رسد

in order to recover the materials that enable us to make something anew.

برای بازیافت موادی که ما را قادر سازد چیز‌های جدیدی بسازیم.

We can learn from Agbogbloshie,

می‌توانیم از آگبوگبلوشی بیاموزیم،

where cobblers remake work boots,

جایی که پینه‌دوزها، چکمه‌های کاری را بازسازی می‌کنند،

where women collect plastic from all over the city,

جایی که زنان پلاستیک را از سراسر شهر جمع‌آوری می‌کنند،

sort it by type,

و بر اساس نوع دسته‌بندی می‌کنند،

shred it, wash it

خرد می‌کنند و می‌شویند

and ultimately sell it back as feedstock to factories

و در نهایت بعنوان خوراک به کارخانه‌ها می‌فروشند

to make new clothing,

برای ساخت پوشاک جدید،

new plastic buckets

ظروف پلاستیکی جدید

and chairs.

و صندلی.

Steel is stockpiled separately,

فولاد بطور جداگانه انبار می‌شود،

where the carcasses of cars and microwaves and washing machines

جایی که لاشه‌های ماشین، ماکروفر و ماشین‌های لباس‌شویی

become iron rods for new construction;

به میلگرد تبدیل می‌شوند برای ساختمان‌سازی جدید؛

where roofing sheets become cookstoves;

جایی که ورق‌های سقف به چراغ گاز تبدیل می‌شوند؛

where shafts from cars become chisels

جایی که محور خودروها به اسکنه تبدیل می‌شوند

that are used to scrap more objects;

که برای اوراق کردن چیز‌های بیشتر استفاده می‌شوند؛

where aluminum recovered from the radiators of fridges

جایی که آلومینیوم از رادیاتور یخچال

and air conditioners

و کولر بازیافت می‌شود

are melted down

و ذوب می‌شود

and use sand casting to make ornaments for the building industry,

و با استفاده از ریخته‌گری به تزئینات ساختمانی تبدیل می‎‌شوند،

for pots which are sold just down the street in the Agbogbloshie market

برای گلدانهایی که درست در خیابان پایینی بازار آگبوگبلوشی به فروش می‌رسند

with a full array of locally made ovens, stoves and smokers,

با دسته کاملی از کوره‌ها، اجاق‌ها و دودکش‌های محلی

which are used every day

که دارای استفاده روزمره

to make the majority of palm nut soups,

برای پختن سوپ میوه پالم،

of tea and sugar breads,

چای و نان‌های شکری،

of grilled tilapia in the city.

تیلاپیای کبابی در شهر است.

They're made in roadside workshops like this one by welders like Mohammed,

آن‌ها در کارگاه‌های لبه جاده تولید می‌شوند مثل این بدست جوشکارانی مانند محمد،

who recover materials from the waste stream

که مواد را از زباله بازیافت می‌کند

and use them to make all kinds of things,

و از آن‌ها برای تولید خیلی چیزها استفاده می‌کند،

like dumbbells for working out out of old car parts.

مثل دمبل از قطعات خودرو.

But here's what's really cool:

اما چیزی هست که خیلی جالب است:

the welding machines they use look like this,

ماشین‌های جوشکاری مثل این،

and they're made by specially coiling copper

از سیم‌پیچ‌های مسی دور فولاد الکتریکی

around electrical steel recovered from old transformer scrap.

ساخته می‌شوند که از قراضه‌های ترانسفورماتور قدیمی بازیافت شده‌اند.

There's an entire industry just next to Agbogbloshie

درست کنار اگبوبوشی یک صنعت کامل وجود دارد

making locally fabricated welding machines that power local fabrication.

که برای تولیدکنندگان محلی ماشین‌های جوشکاری تولید می‌کند.

What's really cool as well is that there's a transfer of skills and knowledge

چیز خیلی جالب دیگر این است که مهارت و دانش

across generations,

بین نسل‌ها منتقل می‌شود،

from masters to apprentices,

از اساتید به کارآموزان،

but it's done through active learning, through heuristic learning,

اما از طریق فراگیری فعال، از طریق یادگیری اکتشافی،

learning by doing and by making.

یادگیری عملی و با ساختن.

And this stands in sharp contrast

و اختلاف زیادی دارد

to the experience of many students in school,

با تجربه دانش‌آموزان در مدرسه،

where lecturers lecture,

که معلم حرف می‌زند،

and students write things down and memorize them.

و دانش‌آموزان جزوه می‌نویسند و حفظ می‌کنند.

It's boring, but the real problem is

کسل‌کننده است، اما مشکل واقعی این است

this somehow preempts their latent or their inherent entrepreneurial power.

که این شیوه قدرت نهان و ذاتی کارآفرینی در آن‌ها را می‌خشکاند.

They know books but not how to make stuff.

کتابها را بلدند ولی نمی‌دانند چگونه چیزها را بسازند.

Four years ago, my cofounder Yasmine Abbas and I asked:

چهار سال قبل، من و همکارم یاسمین عباس پرسیدیم:

What would happen if we could couple

چه می‌شد اگر ما می‌توانستیم

the practical know-how of makers in the informal sector

توان عملی سازندگان در بخش غیررسمی را

with the technical knowledge of students and young professionals

با دانش فنی دانشجویان و متخصصین جوان ترکیب کنیم

in STEAM fields --

در زمینه‌های STEAM --

science, technology, engineering, arts and mathematics --

علم، فناوری، مهندسی، هنر، ریاضی --

to build a STEAM-powered innovation engine

برای ساخت موتور نوآوری با STEAM

to drive what we call "Sankofa Innovation," which I'll explain.

برای راندن چیزی که به آن "نوآوری سانکوفا" می‌گوییم و توضیح خواهم داد.

We took forays into the scrapyard

ما به سمت مرکز اسقاط هجوم بردیم

to look for what could be repurposed,

تا دنبال چیزی بگردیم که می‌توانست هدف را باز تعریف کند

like DVD writers that could become laser etchers,

مانند DVD رایترها که می‌توانستند به دستگاه لیزر تبدیل شوند،

or the power supplies of old servers

یا منبع تغذیه سرور‌های قدیمی

for a start-up in Kumasi making 3D printers out of e-waste.

برای استارت‌آپی در کوماسی برای ساخت پرینتر سه‌بعدی از زباله‌های الکترونیکی.

The key was to bring together young people from different backgrounds

نکته کلیدی دور هم جمع کردن جوانان با پس‌زمینه‌های متفاوت بود

that ordinarily never have anything to do with each other,

که در شرایط عادی هرگز هیچ ارتباطی با یکدیگر ندارند،

to have a conversation about how they could collaborate

تا مباحثه کنند که چطور می‌توانند با یکدیگر همکاری کنند

and to test and develop new machines and tools

تا ماشین‌ها و ابزار جدید را تست کنند و توسعه دهند

that could allow them to shred and strip copper instead of burning it,

که بتوان برای مس، سیم‌ها را به جای سوزاندن خرد کرده و پلاستیک را جدا کرد،

to mold plastic bricks and tiles,

و آجر و کاشی‌های پلاستیکی قالب‌گیری کرد،

to build new computers out of components recovered from dead electronics,

برای ساختن کامپیوتر‌های جدید از بازیافت قطعات الکترونیکی مصرف شده،

to build a drone.

برای ساخت یک پهپاد.

And here you can see it flying for the first time in Agbogbloshie.

و اینجا می‌توانید پروازش را برای اولین بار در آگبوگبلوشی ببینید.

(Applause)

(تشویق)

Yasmine and I have collaborated with over 1,500 young people,

من و یاسمین با بیش از ۱٫۵۰۰ جوان همکاری کرده‌ایم،

750 from STEAM fields,

۷۵۰ نفر از زمینه‌های STEAM،

and over 750 grassroots makers and scrap dealers

و بیش از ۷۵۰ نفر سازندگان پایه‌ای و دلالان قراضه

from Agbogbloshie and beyond.

از آگبوگبلوشی و اطراف آن.

They've joined hands together to develop a platform

آن‌ها دست به دست دادند تا سکویی را توسعه دهند

which they call Spacecraft,

که اسم آن را فضاپیما نهادند،

a hybrid physical and digital space for crafting,

ترکیبی از فیزیک و دیجیتال برای حرکت به فضا،

more of a process than a product,

بیشتر فرآیند بیش از صرفاً یک محصول است،

an open architecture for making,

یک معماری باز برای ساختن،

which involves three parts:

که سه بخش را در می‌گیرد:

a makerspace kiosk, which is prefab and modular;

یک کیوسک برای فضای کار که پیش‌ساخته و دارای قالب است؛

tool kits which can be customized based on what makers want to make;

جعبه ابزار که بر اساس پروژه در دست ساخت، می‌تواند متفاوت باشد؛

and a trading app.

و یک اپلیکیشن تجاری.

We built the app specifically with the needs of the scrap dealers

ابتدا ما این اپلیکیشن را با ذهنیت نیازمندی خاص دلالان قراضه

in mind first,

طراحی کردیم،

because we realized that it was not enough to arm them with information

چون می‌دانستیم مسلح کردن آن‌ها به اطلاعات

and upgraded technology

و فناوری روز کافی نیست

if we wanted them to green their recycling processes;

اگر از آن‌ها می‌خواستیم فرآیندهای بازیافت را سازگار با محیط زیست انجام دهند؛

they needed incentives.

نیاز به انگیزه داشتند.

Scrap dealers are always looking for new scrap and new buyers

دلالان قراضه همیشه در جستجوی قراضه جدید و خریدار جدید هستند

and what interests them is finding buyers who will pay more

و چیزی که آن‌ها را جذب می‌کند یافتن خریدارانی است که برای مس تمیز

for clean copper than for burnt.

بیش از مس سوخته پول می‌دهند.

We realized that in the entire ecosystem,

ما می‌دانستیم که در کل اکوسیستم،

everyone was searching for something.

همه دنبال چیزی می‌گشتند.

Makers are searching for materials, parts, components, tools, blueprints

سازندگان دنبال مواد اولیه، قطعات، اجزا، ابزار و طرحها هستند

to make what it is they want to make.

تا چیزی که می‌خواهند را بسازند.

They're also finding a way to let customers and clientele

سازندگان همچنین راهی را پیدا می‌کنند تا مشتریان بتوانند

find out that they can repair a blender

بفهمند که آن‌ها می‌توانند مخلوط‌کنی را تعمیر کنند

or fix an iron

یا اتویی را تعمیر کنند

or, as we learned yesterday, to make a french fry machine.

یا، همانگونه که دیروز آموختیم، تا دستگاه سرخ‌کن فرانسوی را بسازند.

On the flip side, you find that there are end users

آن روی سکه، می‌فهمید که مشتریانی هستند

that are desperately looking for someone that can make them a french fry machine,

که نومیدانه دنبال کسی هستند که یک ماشین سرخ‌کن فرانسوی برایشان بسازد،

and you have scrap dealers who are looking how they can collect this scrap,

و دلالان قراضه را دارید که به چگونگی جمع‌آوری این قراضه می‌اندیشند،

process it, and turn it back into an input for new making.

آن را پردازش کنید و آن را به یک ورودی برای ساخت جدید تبدیل کنید.

We tried to untangle that knot of not knowing

سعی کردیم تا این گره بی‌اطلاعی را بگشاییم

to allow people to find what they need to make what they want to make.

تا افراد امکان یافتن نیازها و ساختن چیزی که دوست دارند را داشته باشند.

We prototyped the makerspace kiosk in Agbogbloshie,

ما کیوسک فضای کار را در آگبوگبلوشی مدلسازی کردیم،

conceived as the opposite of a school:

که بعنوان ضد یک مدرسه تصور می‌شود:

a portal into experiential and experimental making

درگاهی به سمت ساخت عملی و تجربی

that connects local and global

که محلی‌ها را به جهان وصل می‌کند

and connects making with remaking and unmaking.

و ساختن را به بازسازی و اوراق کردن وصل می‌کند.

We made a rule that everything had to be made from scratch

قانونی وضع کردیم که همه چیز باید از صفر ساخته شود

using only materials made in Ghana

تنها با استفاده از مواد ساخت غنا

or sourced from the scrapyard.

یا از سایت قراضه تأمین شود.

The structures essentially are simple trusses which bolt together.

سازه‌ها اساساً دسته‌های ساده‌ای هستند که سر هم می‌شوند.

It takes about two hours to assemble one module with semi-skilled labor,

سرهم کردن یک ماژول برای یک کارگر نیمه ماهر ۲ ساعت طول می‌کشد،

and by developing tooling and jigs and rigs,

و با توسعه ابزار و تجهیزات،

we were able to actually build these standardized parts

توانستیم این قطعات استانداردشده را بسازیم

within this ecosystem of artisanal welders

از بین این جوشکاران هنرمند

with the precision of one millimeter --

با دقت یک میلیمتر --

of course, using made-in-Agbogbloshie welding machines,

البته، با دستگاه‌های جوش ساخت آگبوگبلوشی،

as well as for the tools,

همچنین برای ابزار،

which can lock, the toolboxes, and stack to make workbenches,

که می‌تواند قفل شود، جعبه ابزار و پشته برای ایجاد میز‌های کار،

and again, customized based on what you want to make.

و البته، طراحی شده بر اساس چیزی که می‌خواهید بسازید.

We've tested the app in Agbogbloshie

اپلیکیشن را در آگبوگبلوشی آزمایش کرده‌ایم

and are getting ready to open it up to other maker ecosystems.

و در حال آماده شدن برای رونمایی در دیگر اکوسیستم‌های سازندگان است.

In six months, we'll have finished three years of testing

شش ماه آینده، فرآیند آزمایش کیوسک فضای کار

the makerspace kiosk,

به سه سال خواهد رسید،

which I have to admit, we've subjected to some pretty horrific abuse.

باید اذعان کنم که تحت تأثیر برخی سوء استفاده‌های خطرناک قرار گرفتیم.

But it's for a good cause,

اما برای یک علت خوب،

because based on the results of that testing,

چون بر اساس نتایج حاصل از آزمایش،

we've been able to redesign an upgraded version of this makerspace.

توانسته‌ایم نسخه‌ای ارتقایافته از این فضای کار را بازطراحی کنیم.

If a fab lab is large, expensive, and fixed in place,

اگر یک آزمایشگاه پیش‌ساخته، بزرگ، گران و ثابت در محل است،

think of this as the counterpoint:

در نقطه مقابل این‌ها را داریم:

something low-cost,

چیزی ارزان،

which can be locally manufactured,

که بصورت محلی قابل تولید است،

which can be expanded and kitted out incrementally

که می‌تواند گسترش داده شود و پله‌پله بزرگتر شود

as makers acquire resources.

همانطور که سازندگان سرمایه کسب می‌کنند.

You can think of it as a toolshed,

می‌توانید آن را مثل یک انبار ابزار تصور کنید،

where makers can come and check out tools

که سازندگان می‌توانند بیایند و ابزار را بررسی کنند

and take them via handcart

و آن‌ها را با چرخ دستی ببرند

to wherever they want in the city to make what it is they want to make.

به هر جایی از شهر که می‌خواهند و برای ساختن هر چیزی که دوست دارند.

And moving into the next phase, we're planning to also add

برای مرحله بعد در نظر داریم که اضافه کنیم

ceiling-mounted CNC bots,

ربات‌های CNC سقفی،

which allow makers to cocreate together with robots.

که به سازندگان اجازه کار هماهنگ با رباتها را می‌دهد.

Ultimately, this is a kit of parts,

در نهایت، این هم یکی از ابزارهاست

which can be assembled locally within the informal sector

که می‌تواند بصورت محلی و در بخش غیر رسمی سرهم شود

using standardized parts

با استفاده از قطعات استاندارد شده

which can be upgraded collectively through an open-source process.

که می‌تواند بصورت تجمعی و از طریق یک فرآیند منبع- باز ارتقا یابد.

In totality, this entire makerspace system

در مجموع، کل این سیستم فضای کار

tries to do five things:

تلاش دارد پنج کار انجام دهد:

to enable emerging makers to gather the resources they need

قادر ساختن سازندگان ورودی برای تجمیع منابعی که نیاز دارند

and the tools to make what they want to make;

و ابزار‌هایی برای ساختن چیزی که می‌خواهند بسازند؛

to learn by doing and from others;

تا با عمل و از دیگران یاد بگیرند؛

to produce more and better products;

برای تولید محصولات بیشتر و بهتر؛

to be able to trade to generate steady income;

برای قادر به تجارت و تولید درآمد مداوم شدن؛

and ultimately, to amplify not only their reputation as a maker,

و در نهایت، تقویت شهرتشان نه تنها بعنوان سازنده،

but their maker potential.

بلکه بخاطر پتانسیل سازندگی.

Sankofa is one of the most powerful Adinkra symbols of the Akan peoples

سانکوفا یکی از قویترین نمادهای آدینکارا برای مردم آکان

in Ghana and Cote d'Ivoire,

در غنا و ساحل عاج است،

and it can be represented as a bird reaching onto its back to collect an egg,

و به شکل پرنده‌ای است که به پشت برگشته تا یک تخم را بر دارد،

a symbol of power.

نمادی برای قدرت.

It translates literally from the Twi as "return and get it,"

اگر از زبان "توی" کلمه به کلمه ترجمه شود می‌شود "برگرد و بگیرش،"

and what this means is that if an individual or a community or a society

معنایش این است که اگر یک فرد یا یک گروه یا یک جامعه

wants to have a successful future, they have to draw on the past.

بخواهد آینده موفقی داشته باشد باید به گذشته متصل شود.

To acquire and master existing ways of doing,

تا روش‌های انجام کار را بدست آورد و در آن استاد گردد،

access the knowledge of their ancestors.

از دانش اجدادش استفاده کند.

And this is very relevant

و این بسیار مرتبط است

if we want to think about an inclusive future for Africa today.

اگر در فکر آینده‌ای جامع برای آفریقای امروز هستیم

We have to start from the ground up,

باید از برخاستن از زمین شروع کنیم،

mining what already works for methods and for models,

و معدنکاوی کنیم که چه مدلها و روش‌هایی جواب داده اند،

and to think about how might we be able to connect,

و فکر کنیم که چگونه می‌توانیم آن‌ها را به هم وصل کنیم،

in a kind of "both-and," not "either-or" paradigm,

به روش "هردو- و"، نه پارادایم "یا این یا آن"

the innovation capacity of this growing network

ظرفیت نوآوری این شبکه رو به رشد

of tech hubs and incubators across the continent

مراکز رشد و فناوری در سراسر قاره

and to rethink beyond national boundaries and political boundaries,

و ورای مرز‌های جغرافیایی و مرز‌های سیاسی دوباره بیاندیشیم،

to think about how we can network innovation in Africa

به این بیاندیشیم که چگونه می‌توان نوآوری را در آفریقا شبکه‌سازی کرد

with the spirit of Sankofa

با روح سانکوفا

and the existing capacity of makers at the grassroots.

و با ظرفیت موجود سازندگان پایه‌ای.

If, in the future, someone tells you

اگر، در آینده کسی به شما بگوید

Agbogbloshie is the largest e-waste dump in the world,

آگبوگبلوشی بزرگترین زباله‌دان الکترونیکی در دنیاست

I hope you can correct them

امیدوارم این جمله را برایشان اصلاح کنید

and explain to them that a dump is a place where you throw things away

و توضیح دهید که زباله‌دان جایی است که شما چیزها را دور می‌اندازید

and leave them forever;

و تا ابد آنجا رها می‌کنید؛

a scrapyard is where you take things apart.

مرکز اسقاط جایی است که شما چیزها را اوراق می‌کنید.

Waste is something that no longer has any value,

زباله چیزی است که دیگر هیچ ارزشی ندارد،

whereas scrap is something that you recover

در حالی که قراضه چیزی است که بازیافت می‌شود

specifically to use it to remake something new.

مخصوصاً برای استفاده در ساخت چیزی جدید.

Making is a cycle,

ساختن یک چرخه است،

and African makerspaces are already pioneering and leading

و فضا‌های کار آفریقایی پیشگام و هدایت کننده

circular economy at the grassroots.

در اقتصاد چرخه‌ای از پایه هستند.

Let's make more and better together.

بیایید باهم بیشتر و بهتر بسازیم.

Thank you.

متشکرم.

(Applause)

(تشویق)