Learn English Vocabulary Daily #15.3 — British English Podcast

Hello, and welcome to The English Like a Native podcast.

سلام، و به پادکست The English Like a Native خوش آمدید.

My name is Anna, and you're listening to Week 15, Day 3 of Your English

اسم من آنا است و شما در حال گوش دادن به Week 15, Day 3 of Your English

Five a Day, a series that aims to increase your active vocabulary by

Five a Day هستید، سریالی که هدف آن افزایش دایره لغات فعال شما با

deep diving into five pieces every day of the week from Monday to Friday.

فرو رفتن عمیق در پنج قطعه هر روز هفته از دوشنبه تا جمعه است.

We start today's list with a verb and it is to categorise, to categorise.

ما لیست امروز را با یک فعل شروع می کنیم و آن دسته بندی کردن، دسته بندی کردن است.

We spell this C A T E G O R I S E, categorisese.

ما این را C A T E G O R I S E می نویسیم، categorisese.

Categorise.

طبقه بندی.

To categorise things or people, is to put them into groups

دسته بندی اشیا یا افراد به معنای قرار دادن آنها در گروه ها

according to their characteristics.

بر اساس ویژگی هایشان است.

So, I might categorise a group of children based on their age.

بنابراین، من ممکن است گروهی از کودکان را بر اساس سن آنها دسته بندی کنم.

So, over here we have the preschoolers, the under-fives, and over here

بنابراین، اینجا ما کودکان پیش دبستانی، زیر پنج سال، و اینجا

we have the reception children.

کودکان پذیرایی را داریم.

So, they're the five to six-year-olds.

بنابراین، آنها بچه های پنج تا شش ساله هستند.

Then over here, we have the older children, and then the teens.

سپس در اینجا، ما فرزندان بزرگتر و سپس نوجوانان را داریم.

So, that's to categorise.

بنابراین، این برای دسته بندی است.

I might categorise them based on their talents, on their interests.

من ممکن است آنها را بر اساس استعدادها، بر اساس علایقشان دسته بندی کنم.

So, over here I have the artistic children, those who enjoy

بنابراین، اینجا من بچه های هنرمند را دارم، کسانی که از

painting and dancing and singing.

نقاشی و رقصیدن و آواز خواندن لذت می برند.

Over here I have the academic children, those who are really very good and

در اینجا من بچه های دانشگاهی دارم، کسانی که واقعاً خیلی خوب هستند و از

enjoy very much Mathematics and Science.

ریاضیات و علوم بسیار لذت می برند.

And over here I have the bookworms, those who just love to get

و در اینجا من کرم های کتاب را دارم، کسانی که فقط دوست دارند

their nose into a good book.

بینی خود را به یک کتاب خوب تبدیل کنند.

Okay, so let me give you an example sentence,

بسیار خوب، اجازه دهید یک جمله مثال برای شما بزنم،

"All books in the library are categorised by subject, you shouldn't have any

"همه کتاب های موجود در کتابخانه بر اساس موضوع دسته بندی شده اند، شما برای

trouble finding what you're looking for."

یافتن آنچه به دنبالش هستید مشکلی ندارید."

Okay, let's move on to our next word.

خوب، بیایید به حرف بعدی خود برویم.

This is a noun and it is organisation, organisation.

این یک اسم است و سازمان، سازمان است.

We spell this O R G A N I S A T I O N, organisation.

ما این سازمان را O R G A N I S A T I O N می نویسیم.

Now, be aware that in British English, we do spell this with

اکنون، توجه داشته باشید که در انگلیسی بریتانیایی، ما این را با

an S, but sound it like a Z.

S می‌نویسیم، اما آن را مانند Z صدا می‌کنیم.

So, the pronunciation is like a Z, but it's written as an S — organisation.

بنابراین، تلفظ آن مانند Z است، اما به صورت S نوشته می‌شود - سازمان.

Organisation.

سازمان.

Organisation is the way in which something is done or arranged.

سازماندهی روشی است که در آن چیزی انجام می شود یا تنظیم می شود.

So, hopefully you have good organisation in your place of work.

بنابراین، امیدوارم سازماندهی خوبی در محل کار خود داشته باشید.

My office, unfortunately, is not very organised.

دفتر من، متأسفانه، چندان سازماندهی نشده است.

I have piles and piles of paperwork, things that need organising, but

من انبوهی از مدارک دارم، چیزهایی که نیاز به سازماندهی دارند، اما

haven't been organised as of yet.

هنوز سازماندهی نشده اند.

So, I need some organisation in my office so I can get rid of these piles.

بنابراین، من به سازماندهی در دفترم نیاز دارم تا بتوانم از شر این توده ها خلاص شوم.

How about you?

در مورد شما چطور؟ آیا

Do you have good organisation in your office or is it lacking?

سازماندهی خوبی در دفتر خود دارید یا کم است؟

Is it poor?

فقیر است؟

Here's another example,

در اینجا مثال دیگری وجود دارد،

"If you want this job, you need to show a strong sense of

"اگر می خواهید این شغل را داشته باشید، باید حس

organisation and leadership."

سازماندهی و رهبری قوی از خود نشان دهید."

Next, we have the noun, manuscript, manuscript.

بعد، اسم، دستنوشته، دستنوشته را داریم.

We spell this M A N U S C R I P T.

ما این را املای M A N U S C R I P T.

Manuscript.

دستنوشته.

Manuscript.

نسخه خطی.

A manuscript is a copy or the original copy of a book or an

نسخه خطی یک نسخه یا نسخه اصلی یک کتاب یا

article before it's printed.

مقاله قبل از چاپ است.

So, if I am the writer, and I finally finished writing my final version of

بنابراین، اگر من نویسنده باشم و در نهایت نگارش نسخه نهایی خود از

'Harry Potter', and the final draft, it's been completely checked, proofread,

«هری پاتر» و پیش نویس نهایی را به پایان برسانم، کاملاً بررسی شده، تصحیح شده است،

and now I'm going to hand it to the publisher to send to the printer.

و اکنون آن را به ناشر می دهم تا برای آن ارسال شود. چاپگر.

I'll give them my manuscript.

من دستنوشته ام را به آنها می دهم.

And that manuscript will probably be very valuable in the future, if

و این نسخه خطی احتمالاً در آینده بسیار ارزشمند خواهد بود، اگر

this 'Harry Potter' book takes off.

این کتاب «هری پاتر» منتشر شود.

Who knows?

چه کسی می داند؟ در

Here's an example,

اینجا یک مثال وجود دارد،

"Have you got the manuscript for Paul's novel?

"آیا نسخه خطی رمان پل را دارید؟

I need to proofread it again before it goes off to the illustrator."

قبل از اینکه به تصویرگر برود باید دوباره آن را تصحیح کنم ."

Next on our list is a phrasal verb.

بعدی در لیست ما یک فعل عبارتی است.

We all love phrasal verbs.

همه ما افعال عبارتی را دوست داریم.

This is bring about, bring about.

این است به ارمغان بیاورد.

I spell this B R I N G, bring.

این B ​​R I N G را می نویسم، بیاور.

About, A B O U T.

درباره، A B O U T.

Bring about.

بیاورید.

To bring about something is to cause something to happen.

ایجاد چیزی باعث می شود چیزی اتفاق بیفتد.

Here's an example sentence,

در اینجا یک جمله مثال وجود دارد،

"This report has brought about a new attitude towards

"این گزارش نگرش جدیدی را نسبت به

fire safety in the workplace.

ایمنی آتش در محل کار ایجاد کرده است.

Make sure every office has a copy."

مطمئن شوید که هر دفتر یک نسخه دارد."

And last on our list is an adjective and it is theoretical, theoretical.

و آخرین در لیست ما یک صفت است و نظری است، نظری.

We spell this T H E O R E T I C A L.

ما این را هجی می کنیم T H E O R E T I C A L.

Theoretical.

نظری.

Theoretical.

نظری.

If something is described as being theoretical, then it has not been proven.

اگر چیزی به عنوان نظری توصیف شود، آن را ثابت نمی کند.

It's based on theory or on possibilities, not hard evidence and facts.

این مبتنی بر نظریه یا احتمالات است، نه شواهد و حقایق محکم.

Okay, so it's theoretical.

خوب، پس نظری است. در

Here's an example sentence,

اینجا یک جمله مثال آمده است،

"I am here to give you the facts that we have so far on this case, I

"من اینجا هستم تا حقایقی را که تاکنون در مورد این پرونده داریم، به شما ارائه دهم،

cannot answer theoretical questions."

نمی توانم به سوالات نظری پاسخ دهم."

Okay, so that's our five for today.

خوب، پس این پنج مورد امروز ماست.

Let's recap.

بیایید خلاصه کنیم.

We started with the verb categorise, to categorise, to divide people

ما با فعل دسته بندی شروع کردیم، دسته بندی کردن، افراد

or things into groups according to their characteristics.

یا چیزها را با توجه به ویژگی هایشان به گروه ها تقسیم می کنیم.

Then we moved on to the noun organisation, which is the way in

سپس به سمت سازماندهی اسم حرکت کردیم ، که روشی است که در آن

which things are done or arranged.

کارها انجام می‌شوند یا چیده می‌شوند.

Then we had the noun manuscript.

سپس ما دستنوشته اسم را داشتیم.

The original copy of a book or article before it's printed.

نسخه اصلی کتاب یا مقاله قبل از چاپ.

Then we had the phrasal verb bring about, which is to cause something to happen.

سپس فعل عبارتی bring about را داشتیم که باعث می شود چیزی اتفاق بیفتد.

And we finished with the adjective theoretical, which is an explanation

و با صفت نظری که توضیحی است

that has not been proved, but is based on theory or possibilities.

اثبات نشده بلکه مبتنی بر نظریه یا احتمالات است به پایان رسیدیم.

So, if I am a writer and I give you my very final draft of

بنابراین، اگر من یک نویسنده هستم و پیش نویس نهایی رمانم را به شما می دهم

my novel and it's ready to be printed, what is this draft called?

و آماده چاپ است، این پیش نویس نامش چیست؟

The manuscript.

نسخه خطی.

The manuscript.

نسخه خطی.

And if I need to divide a group of things into smaller groups according to their

و اگر بخواهم گروهی از چیزها را با توجه به ویژگی هایشان به گروه های کوچکتر تقسیم کنم،

characteristics, what do I need to do?

چه کاری باید انجام دهم؟ از

What verb would I use?

چه فعل استفاده کنم؟

Categorise.

طبقه بندی.

I need to categorise them.

باید آنها را دسته بندی کنم.

And what I'm aiming for is things to be arranged in a nice way.

و هدف من این است که همه چیز به شیوه ای خوب تنظیم شود.

I'm looking for some what?

من به دنبال چیزی هستم که چیست؟

Organisation.

سازمان.

I need some organisation.

من به یک سازمان نیاز دارم

If I want to say that this caused something to happen,

اگر بخواهم بگویم که این باعث شده اتفاقی بیفتد، از

what phrasal verb could I use?

چه فعل عبارتی می توانم استفاده کنم؟

Bring about.

بیاورد.

So, I could say that organisation in my office brought about more

بنابراین، می توانم بگویم که سازمان در دفتر من باعث

productivity, increased productivity.

بهره وری بیشتر، افزایش بهره وری شده است.

And if I were to say that my ideas are based purely on theory, what adjective

و اگر بخواهم بگویم که ایده های من صرفاً مبتنی بر نظریه است، از چه صفتی

would you use to describe those ideas?

برای توصیف آن ایده ها استفاده می کنید؟

Theoretical.

نظری.

Theoretical.

نظری.

My theoretical ideas.

ایده های نظری من

Okay, so let's now go over those for pronunciation.

خوب، پس بیایید اکنون به آنها برای تلفظ بپردازیم.

Please repeat after me.

لطفا بعد از من تکرار کنید.

Categorise.

طبقه بندی.

Categorise.

طبقه بندی.

Organisation.

سازمان.

Organisation.

سازمان.

Manuscript.

نسخه خطی.

Manuscript.

نسخه خطی.

Bring about.

بیاورد.

Bring about.

بیاورد.

Theoretical.

نظری.

Theoretical.

نظری.

Fantastic.

خارق العاده.

Let's now bring them all together in a little story.

حالا بیایید همه آنها را در یک داستان کوچک با هم بیاوریم.

Linda was cleaning out her attic when she stumbled upon an old manuscript.

لیندا در حال تمیز کردن اتاق زیر شیروانی خود بود که به طور تصادفی به یک دست نوشته قدیمی برخورد کرد.

It was written in a strange language that she could not recognise.

به زبان عجیبی نوشته شده بود که نمی توانست تشخیص دهد.

She decided to take it to the library and see if they could tell her more about it.

او تصمیم گرفت آن را به کتابخانه ببرد و ببیند که آیا می توانند در مورد آن بیشتر به او بگویند.

Linda showed the manuscript to the librarian, who gasped

لیندا دستنوشته را به کتابدار نشان داد و او نفس نفس زد

and called the manager.

و مدیر را صدا کرد.

The manager examined the manuscript and said it was a priceless discovery.

مدیر نسخه خطی را بررسی کرد و گفت که این یک کشف ارزشمند است.

It was a theoretical essay on the organisation of the universe,

این یک مقاله نظری در مورد سازماندهی جهان بود که

written by a famous philosopher who lived thousands of years ago.

توسط فیلسوف مشهوری که هزاران سال پیش می زیسته نوشته شده است.

Linda was shocked and excited.

لیندا شوکه و هیجان زده بود.

She asked how much it was worth.

او پرسید چقدر ارزش دارد؟

The manager said he would have to contact an expert to appraise it.

مدیر گفت که باید با یک متخصص تماس بگیرد تا آن را ارزیابی کند.

He asked Linda to wait in his office while he made a phone call.

او از لیندا خواست تا در دفتر کارش منتظر بماند تا او با او تماس تلفنی برقرار کند.

Linda waited patiently, dreaming of what she would do with

لیندا با صبر و حوصله منتظر بود و در خواب می دید که با

such a large amount of money.

چنین مقدار زیادی پول چه می کند.

What new adventures would it bring about for her?

چه ماجراهای جدیدی برای او به همراه خواهد داشت؟

It would change her life completely.

زندگی او را به کلی تغییر می داد.

Maybe she would buy a new house, or travel the world, or donate to charity.

شاید یک خانه جدید بخرد، یا به دنیا سفر کند، یا به خیریه کمک کند.

She felt a surge of happiness.

او موجی از شادی را احساس کرد.

The manager came back with a grim expression.

مدیر با حالتی تلخ برگشت.

He said he had bad news.

گفت خبر بدی دارد.

The manuscript was a fake.

دست نوشته جعلی بود.

It was a clever forgery, made by a notorious prankster who

این یک جعل هوشمندانه بود که توسط یک شوخی بدنام ساخته شد که

liked to fool historians.

دوست داشت مورخان را فریب دهد.

Linda felt a wave of despair.

لیندا موجی از ناامیدی را احساس کرد.

She had been so close to becoming rich and famous.

او خیلی نزدیک بود که ثروتمند و مشهور شود.

She asked the manager if he was joking.

او از مدیر پرسید که آیا او شوخی می کند؟

He wasn't.

او نبود.

He showed her a newspaper article that exposed the prankster and his works.

او مقاله ای در روزنامه به او نشان داد که این شوخی و کارهایش را افشا می کرد.

Linda walked away from the library and returned home.

لیندا از کتابخانه دور شد و به خانه برگشت.

She closed the attic door and vowed never to go up there again!

او در اتاق زیر شیروانی را بست و عهد کرد که دیگر به آنجا نرود!

The manuscript was donated to the library and categorised as a replica.

نسخه خطی به کتابخانه اهدا شد و به عنوان ماکت طبقه بندی شد.

And that brings us to the end of today's episode.

و این ما را به پایان قسمت امروز می رساند.

I do hope you found today useful.

امیدوارم امروز برای شما مفید بوده باشد.

Until tomorrow, take very good care and goodbye.

تا فردا خیلی مواظب باش و خداحافظ.