Learn English Vocabulary Daily #20.1 — British English Podcast

5,340 views ・ 2024-03-25

English Like A Native


لطفا برای پخش فیلم روی زیرنویس انگلیسی زیر دوبار کلیک کنید. زیرنویس های ترجمه شده به صورت ماشینی ترجمه می شوند.

00:00
Hello, and welcome to The English Like a Native Podcast.
0
795
4190
سلام، و به پادکست انگلیسی مانند یک بومی خوش آمدید.
00:05
My name is Anna and you're listening to Week 20, Day 1 of Your English Five a Day.
1
5315
7540
نام من آنا است و شما در حال گوش دادن به Week 20, Day 1 English Five a Day هستید.
00:14
This is the series that aims to increase your active vocabulary by
2
14745
4600
این مجموعه ای است که هدف آن افزایش دایره لغات فعال شما با
00:19
deep diving into five pieces every day of the week from Monday to Friday.
3
19345
5600
غواصی عمیق به پنج قسمت در هر روز هفته از دوشنبه تا جمعه است.
00:25
So, let's start today's list with the adverb nowadays, nowadays.
4
25735
6425
بنابراین، بیایید لیست امروز را با قید nowadays, nowadays شروع کنیم.
00:32
We spell this N O W A D A Y S.
5
32900
6070
ما این را N O W A D A Y S می نویسیم
00:38
Nowadays.
6
38970
2080
.
00:41
Nowadays.
7
41470
850
این روزها.
00:43
Nowadays means at the present time.
8
43290
4050
امروزه یعنی در زمان حال.
00:47
Right now, in this current time.
9
47900
3070
در حال حاضر، در این زمان کنونی.
00:51
Nowadays, as opposed to in the past.
10
51340
3360
امروزه بر خلاف گذشته. در
00:56
Here's an example sentence,
11
56110
1590
اینجا یک جمله مثال وجود دارد،
00:58
"I like to bake my own bread nowadays, it always tastes better
12
58624
5146
"این روزها من دوست دارم نان خودم را بپزم ، همیشه طعم بهتری
01:03
than the shop-bought stuff."
13
63860
1830
نسبت به چیزهای خریداری شده در مغازه دارد."
01:06
What are you up to nowadays?
14
66786
1880
این روزها مشغول چه کاری هستید؟
01:08
That's something I tend to ask a friend if I haven't seen them for a very long time.
15
68826
5210
این چیزی است که من تمایل دارم از یک دوست بپرسم که آیا مدت زیادی است که آنها را ندیده ام.
01:14
What are you up to nowadays?
16
74728
2770
این روزها مشغول چه کاری هستید؟
01:18
Nowadays, I'm quite busy with my two sons and with my business.
17
78439
5470
این روزها، من درگیر دو پسرم و کارم هستم.
01:24
Making podcasts, creating YouTube videos, dealing with my course students.
18
84129
5900
ساخت پادکست، ایجاد ویدیوهای یوتیوب، برخورد با دانشجویان دوره من.
01:30
I say dealing with them as if they're naughty students!
19
90599
2730
میگم جوری باهاشون برخورد کن که انگار شاگرد شیطونی هستن!
01:33
They're not.
20
93499
430
01:33
They're very wonderful, amazing and dedicated students.
21
93959
5060
آنها نیستند.
آنها دانش آموزان بسیار فوق العاده، شگفت انگیز و فداکاری هستند.
01:39
And I don't have to deal with them, but I do have to deal with
22
99089
3990
و من مجبور نیستم با آنها سر و کار داشته باشم ، اما باید با
01:43
administration around that business.
23
103119
3300
مدیریت پیرامون آن تجارت سر و کار داشته باشم.
01:46
And then teach my students and support my students and guide
24
106849
3650
و سپس به شاگردانم آموزش بدهم و از شاگردانم حمایت کنم و
01:50
them as a good teacher does.
25
110529
3280
مانند یک معلم خوب آنها را راهنمایی کنم.
01:54
So, nowadays I'm very busy with all of that.
26
114449
2500
بنابراین، این روزها من بسیار درگیر همه اینها هستم.
01:57
What are you up to nowadays?
27
117139
1580
این روزها مشغول چه کاری هستید؟ به سراغ
02:00
Moving on to our next word, it's an adjective and it is clammy, clammy.
28
120049
6030
کلمه بعدی خود می رویم، این یک صفت است و clammy، clammy است.
02:07
We spell this C L A M M Y.
29
127409
4820
ما این را C L A M M Y.
02:12
Clammy.
30
132359
800
Clammy می نویسیم.
02:14
If something is described as clammy then it's unpleasant;
31
134489
4260
اگر چیزی به عنوان آب پز توصیف شود، ناخوشایند است.
02:18
it's a bit sticky and a bit wet.
32
138829
2240
کمی چسبنده و کمی مرطوب است.
02:21
So, you tend to talk about yourself being clammy or a person being clammy.
33
141999
4490
بنابراین، شما تمایل دارید که در مورد خودتان یا فردی که حالت مرطوبی دارد صحبت کنید.
02:26
It's your skin that's clammy.
34
146489
1864
این پوست شما است که لطیف است.
02:28
So, if you're a bit sweaty, basically, or if you have been out in the rain and
35
148363
8510
بنابراین، اگر اساساً کمی عرق کرده‌اید، یا اگر زیر باران بیرون رفته‌اید و
02:36
your skin's a bit wet, even after you've dried off a bit, your skin is still
36
156883
5000
پوستتان کمی خیس است، حتی بعد از اینکه کمی خشک شده‌اید، پوستتان هنوز
02:41
a bit wet, you can say you're clammy.
37
161883
1790
کمی خیس است، می‌توانید بگویید آب پز هستند
02:44
But usually, you're clammy because of sweat.
38
164333
2190
اما معمولاً به دلیل تعریق لخت می شوید.
02:47
Some people have quite clammy hands, don't they?
39
167336
2700
برخی از افراد دست های کاملاً لطیفی دارند، اینطور نیست؟
02:50
Some people tend to sweat quite a lot on the palms of their hands, and
40
170626
5590
برخی از افراد تمایل دارند تا کف دست‌هایشان زیاد عرق کنند و
02:56
that can make them feel uncomfortable when shaking hands with somebody.
41
176586
3420
این باعث می‌شود هنگام دست دادن با کسی احساس ناراحتی کنند.
03:00
"Sorry, I've got clammy hands.
42
180566
1400
"ببخشید، من دست های لطیف دارم.
03:01
So sorry."
43
181986
780
پس ببخشید." آیا
03:03
Do you suffer with clamminess, do you tend to get clammy?
44
183526
4100
از سردی رنج می برید، آیا تمایل به آب پز شدن دارید؟
03:08
I don't like really wearing long-sleeved T-shirts, especially in the summer, or if
45
188536
4940
من واقعاً دوست ندارم تی شرت های آستین بلند بپوشم، به خصوص در تابستان، یا اگر
03:13
I think I'm going to be going on the tube, or on the train at a busy time during
46
193476
6415
فکر می کنم قرار است در ساعت شلوغی در زمان شلوغی در مترو یا قطار بروم
03:19
rush hour, because I get quite sweaty.
47
199901
3735
، زیرا خیلی حالم خوب است. عرق کرده
03:23
I get quite clammy under my arms, and if I'm wearing a T-shirt,
48
203646
4030
زیر بغلم کاملاً لخت می شوم و اگر تی شرت بپوشم به
03:27
it just seems to get really bad.
49
207696
1860
نظر می رسد واقعاً بد می شود.
03:30
I can't believe I'm talking about my armpit sweat here.
50
210626
3200
باورم نمی‌شود که اینجا در مورد عرق زیر بغلم صحبت می‌کنم.
03:33
I'm sharing everything with you.
51
213826
1660
من همه چیز را با شما به اشتراک می گذارم.
03:35
But yes, I get quite clammy under the arms, so I don't like to wear
52
215956
3550
اما بله، زیر بغلم کاملاً لخت می شود ، بنابراین دوست ندارم
03:39
long-sleeved T-shirts in the warm weather.
53
219506
4520
در هوای گرم تی شرت های آستین بلند بپوشم.
03:44
Right, so a lot of personal sharing there.
54
224642
2380
درست است، بنابراین اشتراک‌گذاری شخصی زیادی وجود دارد.
03:47
Let's go on to our example sentence,
55
227212
2150
بیایید به جمله مثال خود ادامه دهیم،
03:49
"When I was young, I used to make my hands and face feel clammy so my Mum thought I
56
229836
4750
"وقتی جوان بودم، دست ها و صورتم را لخت می کردم، بنابراین مادرم فکر می کرد که من
03:54
was ill and had to keep me off school!"
57
234596
2160
بیمار هستم و مجبورم از تحصیل منصرف شوم!"
03:58
Alright, moving on to another adjective and it is nauseous, nauseous.
58
238126
7910
بسیار خوب، به یک صفت دیگر می رویم و این حالت تهوع آور است.
04:06
Nauseous.
59
246236
810
حالت تهوع.
04:07
This one has a funny spelling.
60
247503
1900
این یکی املای بامزه ای داره
04:10
Listen to this: N A U S E O U S.
61
250043
6280
به این گوش کن: N A U S E O U S.
04:16
Nauseous.
62
256896
2037
حالت تهوع. در مقایسه با تلفظ،
04:20
It has a very unusual spelling compared to the pronunciation.
63
260283
3320
املای بسیار غیر معمولی دارد .
04:23
Nauseous.
64
263913
840
حالت تهوع.
04:24
Nauseous.
65
264933
710
حالت تهوع.
04:26
If you feel nauseous, or if you are nauseous, then you feel sick.
66
266303
5400
اگر حالت تهوع دارید، یا اگر حالت تهوع دارید، پس احساس بیماری می کنید.
04:32
Like you might vomit.
67
272213
1240
مثل اینکه ممکن است استفراغ کنید
04:34
Sometimes, because you're unwell, you might feel nauseous, or it might be
68
274753
4850
گاهی اوقات، به دلیل ناخوشی، ممکن است حالت تهوع داشته باشید، یا ممکن است
04:39
the effect of medication, or too much food, particularly too much sweet food.
69
279603
6840
اثر دارو، یا غذای زیاد، به ویژه غذاهای شیرین بیش از حد باشد.
04:46
Maybe food that has gone bad can make you feel nauseous.
70
286763
3323
شاید غذایی که بد شده است باعث ایجاد حالت تهوع در شما شود.
04:50
Sometimes bad news or people's unappealing behaviour can make you feel nauseous.
71
290386
6640
گاهی اوقات اخبار بد یا رفتار نامطلوب افراد می تواند باعث ایجاد حالت تهوع در شما شود.
04:57
Here's an example sentence,
72
297801
1470
این یک جمله مثال است،
04:59
"The doctor told me that these tablets may make me feel dizzy and nauseous."
73
299811
5800
"دکتر به من گفت که این قرص ها ممکن است باعث سرگیجه و حالت تهوع من شوند."
05:06
Okay, so, nauseous.
74
306270
2730
باشه پس حالت تهوع داره
05:09
Hopefully you don't feel nauseous right now, but let's move on in case you do.
75
309000
4910
امیدواریم در حال حاضر حالت تهوع نداشته باشید ، اما اگر احساس کردید، بیایید ادامه دهیم.
05:14
The next word is a verb and it is fire.
76
314390
3670
کلمه بعدی فعل است و آتش است.
05:18
Now, normally when you think of the verb fire, then you think of
77
318150
5280
حالا، معمولاً وقتی به فعل آتش فکر می کنید، به این فکر می کنید که
05:23
releasing someone from their job.
78
323820
1930
یک نفر را از کارش رها کنید.
05:26
So you're telling someone they no longer have a job, you are firing them.
79
326150
3440
بنابراین شما به کسی می گویید که دیگر شغلی ندارد، او را اخراج می کنید.
05:29
However, I'm going to give you a different version today.
80
329770
3530
با این حال، امروز یک نسخه متفاوت را به شما ارائه خواهم کرد.
05:34
There is a version of fire as a verb, which means to, like emote, to create
81
334210
6031
نسخه ای از آتش به صورت فعل وجود دارد که به معنای ایجاد
05:40
an excitement in someone or to create a strong feeling, to cause a strong feeling.
82
340281
6014
هیجان در کسی یا ایجاد احساس قوی، ایجاد احساس قوی است.
05:46
So, if something fires your emotions, then it starts it, it creates it, it causes it.
83
346925
8140
بنابراین، اگر چیزی احساسات شما را تحریک می کند، آن را شروع می کند، آن را ایجاد می کند، باعث آن می شود.
05:55
So, I might say,
84
355900
1380
بنابراین، ممکن است بگویم،
05:57
"This picture really fires my imagination."
85
357330
3830
"این تصویر واقعا تخیل من را تحریک می کند."
06:01
So, it kind of starts and causes my imagination to start working.
86
361890
4450
بنابراین، به نوعی شروع می شود و باعث می شود تخیل من شروع به کار کند.
06:06
Or,
87
366770
880
یا
06:08
"His voice really fired her anger."
88
368050
3320
«صدای او واقعاً خشم او را برانگیخت».
06:12
So, the sound of someone's voice caused me to feel more angry.
89
372320
4490
بنابراین، صدای یک نفر باعث عصبانیت من شد.
06:17
So, it's a less commonly used version of fire, but one that I've introduced today.
90
377870
6670
بنابراین، این نسخه ای است که کمتر مورد استفاده قرار می گیرد ، اما من امروز معرفی کرده ام.
06:24
So, here's another example sentence,
91
384590
1870
بنابراین، در اینجا یک جمله مثال دیگر وجود دارد،
06:26
"When I talk to my kids about treasure hunting on the beach, it
92
386460
3300
"وقتی من با بچه هایم در مورد گنج یابی در ساحل صحبت می کنم،
06:29
fires their imagination and they are excited about what they might find.
93
389770
6650
تخیل آنها را تحریک می کند و آنها از آنچه ممکن است پیدا کنند هیجان زده می شوند.
06:36
I hope we get more than a few shells!"
94
396910
2580
امیدوارم که ما بیشتر از چند صدف بدست آوریم!"
06:40
Okay, next on the list, rather last on today's list, is a phrasal verb
95
400542
6130
بسیار خوب، بعدی در لیست، به جای آخرین در لیست امروز، یک فعل عبارتی است
06:46
and it is fight off, to fight off.
96
406972
4130
و مبارزه کردن، مبارزه کردن است.
06:52
Today this phrasal verb is about fighting off illness.
97
412262
4320
امروزه این فعل عبارتی در مورد مبارزه با بیماری است.
06:57
Illness, because you can use fight off for a few different things, but if you
98
417112
4130
بیماری، زیرا شما می توانید از مبارزه برای چند چیز مختلف استفاده کنید، اما اگر در حال
07:01
are fighting something off, you are overcoming it or becoming free of it.
99
421272
6330
مبارزه با چیزی هستید، بر آن غلبه کرده اید یا از آن رها می شوید.
07:08
So, let me just spell it, just to make sure you haven't misheard me.
100
428732
3160
بنابراین، بگذارید فقط املای آن را بنویسم، فقط برای اینکه مطمئن شوم به من اشتباه نشنیده اید.
07:11
Two words, the first word, fight, F I G H T.
101
431992
4750
دو کلمه، کلمه اول، مبارزه، F I G H T.
07:17
The second word, off, O F F, fight off.
102
437332
4455
کلمه دوم، off، O F F، مبارزه کردن.
07:22
So, you fight off a virus or any kind of illness.
103
442767
4410
بنابراین، شما با یک ویروس یا هر نوع بیماری مبارزه می کنید.
07:27
You fight it off.
104
447197
970
شما با آن مبارزه کنید.
07:28
Your body and your immune system work hard to get rid of it, to overcome it.
105
448167
6210
بدن و سیستم ایمنی شما سخت کار می کنند تا از شر آن خلاص شوند و بر آن غلبه کنند.
07:35
Okay, when was the last time you were ill?
106
455113
2090
خوب، آخرین باری که مریض شدید کی بود؟
07:37
How long did it take you to fight off that illness?
107
457533
2540
چقدر طول کشید تا با آن بیماری مبارزه کنید؟ در
07:41
Here's an example sentence,
108
461643
1610
اینجا یک جمله مثال است،
07:46
"It took me three weeks to fight off my last cold, I spent most of
109
466693
4400
"سه هفته طول کشید تا آخرین سرماخوردگی ام را از بین ببرم، بیشتر
07:51
the time wrapped up on the sofa!"
110
471103
2070
وقت را روی مبل پیچیده بودم!"
07:55
Alright, so that's our five for today.
111
475348
3550
خوب، پس این پنج مورد امروز ماست.
07:58
Let's recap.
112
478918
1400
بیایید خلاصه کنیم.
08:00
We started with the adverb nowadays, which means at this present time.
113
480728
5150
ما با قید در حال حاضر شروع کردیم، یعنی در این زمان.
08:06
Then we moved on to the adjective, clammy, clammy, which is the unpleasantly
114
486708
5760
سپس به سمت صفت clammy, clammy رفتیم که
08:12
sticky and slightly wet sensation.
115
492738
2490
احساس چسبندگی ناخوشایند و کمی مرطوب است.
08:15
Clammy.
116
495748
720
آبدار.
08:17
Then we had the adjective nauseous, nauseous, which means you feel
117
497158
4920
سپس صفت تهوع، تهوع را داشتیم، به این معنی که شما احساس
08:22
sick, like you're going to vomit.
118
502088
2280
بیماری می کنید، انگار قرار است استفراغ کنید.
08:25
We had the verb fire, but meaning exciting or causing a strong emotion in someone.
119
505053
6640
ما فعل آتش را داشتیم، اما به معنای هیجان انگیز کردن یا ایجاد یک احساس قوی در کسی.
08:32
And then we had the phrasal verb fight off in relation to
120
512743
3760
و سپس فعل عبارتی fight off را در رابطه با
08:36
illness, meaning getting over it, overcoming it, and being free of it.
121
516523
5750
بیماری داشتیم، به معنای غلبه بر آن، غلبه بر آن و رهایی از آن.
08:43
So let's now do this for pronunciation.
122
523023
3140
پس بیایید این کار را برای تلفظ انجام دهیم.
08:47
Repeat after me.
123
527203
1010
بعد از من تکرار کن
08:49
Nowadays.
124
529063
1070
این روزها.
08:52
Nowadays.
125
532368
1140
این روزها.
08:55
Clammy.
126
535858
750
آبدار.
08:59
Clammy.
127
539038
740
آبدار.
09:01
Nauseous.
128
541948
1070
حالت تهوع.
09:05
Nauseous.
129
545178
1000
حالت تهوع.
09:06
Fire.
130
546178
1530
آتش.
09:11
Fire.
131
551668
320
آتش.
09:14
Fight off.
132
554228
1040
مبارزه کن
09:17
Fight off.
133
557748
1030
مبارزه کن
09:21
Very good.
134
561438
850
خیلی خوب.
09:22
Now, if I'm feeling a little bit sick, I think I might actually vomit.
135
562958
4260
حالا، اگر کمی احساس بیماری کنم، فکر می‌کنم ممکن است واقعاً استفراغ کنم.
09:27
What adjective could you give me?
136
567838
2445
چه صفتی می توانید به من بدهید؟
09:34
Nauseous.
137
574043
1100
حالت تهوع.
09:35
I'm feeling nauseous.
138
575253
1880
حالت تهوع دارم
09:37
And not only that, my whole body is a little bit sticky
139
577733
5590
و نه تنها این، تمام بدن من کمی چسبنده
09:43
and slightly wet with sweat.
140
583323
2220
و کمی خیس از عرق است. از
09:46
What adjective could you use to describe that unpleasant moistness?
141
586043
4880
چه صفتی می توانید برای توصیف آن رطوبت ناخوشایند استفاده کنید؟
09:54
Clammy.
142
594513
754
آبدار.
09:55
Yes, I'm nauseous and clammy.
143
595303
3160
بله حالت تهوع دارم و حالت تهوع دارم
09:58
Now, in the old days, in the past, people who felt nauseous
144
598983
5860
اکنون، در قدیم، در گذشته، افرادی را که حالت تهوع
10:04
and clammy were just sent into...
145
604883
2520
و لختگی داشتند، به تنهایی به اتاقی می فرستادند...
10:07
uh, isolation, into a room on their own and left to deal
146
607403
4490
اوه، انزوا، و رها می کردند تا
10:11
with it, whatever it may be.
147
611893
1500
با آن برخورد کنند، هر چه که باشد.
10:13
But at this time now, at this present time, there are other things we can do,
148
613763
6770
اما در این زمان، در این زمان کنونی، کارهای دیگری هم می توانیم انجام دهیم،
10:20
medicines and diagnosis and doctors.
149
620543
3630
داروها و تشخیص و پزشکان.
10:24
What adverb would I use to talk about this present time?
150
624713
4970
برای صحبت در مورد این زمان حال از چه قیدی استفاده کنم؟
10:32
Nowadays.
151
632006
1140
این روزها.
10:33
Absolutely.
152
633276
640
10:33
Nowadays, if you're feeling nauseous and clammy, then there are
153
633946
3950
کاملا.
امروزه، اگر احساس تهوع و سردرگمی دارید،
10:37
resources available to help you.
154
637896
2700
منابعی برای کمک به شما وجود دارد.
10:41
There are doctors that can give you a nice diagnosis, tell you exactly
155
641316
4410
پزشکانی هستند که می توانند تشخیص خوبی به شما بدهند، دقیقاً به شما بگویند که
10:45
what's wrong with you and provide you with some medicine and hopefully, with
156
645726
5350
چه مشکلی دارید و مقداری دارو در اختیار شما قرار می دهند و امیدوارم با
10:51
the advice and the medication, you will be able to overcome your illness.
157
651076
5430
مشاوره و دارو بتوانید بر بیماری خود غلبه کنید.
10:56
What phrasal verb can we use instead of saying 'overcome'?
158
656876
4430
به جای گفتن «غلبه بر» از چه فعل عبارتی می توانیم استفاده کنیم؟
11:05
Fight off.
159
665256
780
مبارزه کن
11:06
Fight off.
160
666931
910
مبارزه کن
11:08
Absolutely, you will fight off the illness with the help of your doctor
161
668351
4790
مطمئناً با کمک پزشک خود
11:13
who is available nowadays to help deal with your nausea, if you feel
162
673501
4540
که امروزه در دسترس است برای مقابله با حالت تهوع شما، در صورت احساس
11:18
nauseous, and your clammy skin.
163
678041
3510
تهوع، و پوست لطیف شما، با این بیماری مبارزه خواهید کرد.
11:22
If, however, when you try to make a doctor's appointment, despite being
164
682541
4970
با این حال، اگر با وجود حالت
11:27
nauseous and clammy, the receptionist takes one look at you and says,
165
687641
5330
تهوع و لختگی، وقتی سعی می‌کنید وقت دکتر بگیرید، مسئول پذیرش یک نگاه به شما می‌اندازد و می‌گوید: "به نظر من
11:33
"You look absolutely fine to me.
166
693691
2000
کاملاً خوب به نظر می‌رسی.
11:35
You don't need to see a doctor.
167
695731
990
نیازی نیست به پزشک مراجعه کنید. به
11:36
Go home."
168
696791
500
خانه بروید. "
11:38
That would cause you to feel very angry and just affronted, you'd be so
169
698611
6330
این باعث می‌شود شما خیلی عصبانی شوید و فقط مورد آزار و اذیت قرار بگیرید،
11:45
flabbergasted by this woman who thinks she can decide whether you're well or not.
170
705111
6390
از این زنی که فکر می‌کند می‌تواند تصمیم بگیرد که حال شما خوب است یا نه، بسیار متحیر می‌شوید. در این سناریوی خاص
11:53
What verb could I use instead of cause in this particular scenario?
171
713021
5880
به جای علت از چه فعل می توانم استفاده کنم ؟
11:59
She caused you to feel angry and flabbergasted.
172
719731
4030
او باعث شد که شما احساس عصبانیت و مبهوت کنید.
12:04
What verb could you use?
173
724601
1480
از چه فعل می توانید استفاده کنید؟
12:07
She fired.
174
727691
1510
او شلیک کرد.
12:09
Yes, she fired an anger in me that I've never felt before.
175
729271
5820
بله، او عصبانیتی را در من ایجاد کرد که قبلاً هرگز آن را احساس نکرده بودم. او می گوید:
12:16
"How dare she tell me my nauseous feelings and my clammy skin
176
736541
5210
"چطور جرأت می کند به من بگوید که احساس تهوع من و پوست لخت من جای
12:22
are nothing to worry about.
177
742031
1570
نگرانی ندارد.
12:24
She doesn't know if I'm fighting off a serious illness or not.
178
744096
3530
او نمی داند که آیا در حال مبارزه با یک بیماری جدی هستم یا نه.
12:27
Nowadays, I should see a doctor if I need to see a doctor.
179
747886
3810
امروزه اگر نیاز به مراجعه به پزشک داشته باشم، باید به پزشک مراجعه کنم.
12:32
I shouldn't be blocked by this receptionist."
180
752166
2430
من نباید توسط این مسئول پذیرش بلاک شوم."
12:35
Okay.
181
755626
590
باشه.
12:36
How very silly.
182
756496
950
چقدر احمقانه
12:37
I hope you found that useful.
183
757626
1860
امیدوارم که مفید بوده باشید
12:39
Let's bring it all together in a little story.
184
759706
4370
بیایید همه را در یک داستان کوچک با هم بیاوریم.
12:47
So, there I was, minding my own business, when out of nowhere, this feeling hits me.
185
767424
6320
بنابراین، آنجا بودم که به کار خودم فکر می کردم، زمانی که از هیچ، این احساس به من دست می دهد.
12:54
You know, one of those moments where everything's normal, and then — bam!
186
774044
4120
می دانید، یکی از آن لحظاتی است که همه چیز عادی است، و سپس - بم!
12:58
It's like you're suddenly in the middle of a horror movie.
187
778444
2690
انگار ناگهان وسط یک فیلم ترسناک هستید.
13:01
I'm talking full-on, clammy skin, heart racing like I've
188
781384
5030
من دارم با پوست کاملاً لطیف و لطیف صحبت می‌کنم ، قلبم می‌تپد که انگار
13:06
just sprinted for my life.
189
786564
1670
برای زندگی‌ام دوی سرعت دویده‌ام.
13:08
And let me tell you, nothing prepares you for that first wave of sheer panic.
190
788894
5810
و بگذارید به شما بگویم، هیچ چیز شما را برای اولین موج وحشت محض آماده نمی کند.
13:15
It's like nowadays, we've all heard about panic attacks, right?
191
795454
4535
مثل این است که امروزه همه ما در مورد حملات پانیک شنیده ایم، درست است؟
13:20
But living it?
192
800479
1230
اما زندگی کردن؟
13:23
That's a whole other story.
193
803139
1930
این یک داستان دیگر است.
13:25
My heart was doing the tango in my chest, and I swear I could
194
805689
4290
قلبم در قفسه سینه‌ام تانگو می‌کرد، و قسم می‌خورم که می‌توانستم تک تک
13:29
feel every single beat, thumping away like it was trying to escape.
195
809979
6130
ضربان‌هایم را حس کنم، مثل اینکه می‌خواهد فرار کند.
13:36
My hands drenched, as if I'd just washed them and forgot about the towel part.
196
816689
5960
دستانم خیس شده بودند، انگار تازه آنها را شسته بودم و قسمت حوله را فراموش کرده بودم.
13:43
Classic me, right?
197
823514
1420
من کلاسیک، درسته؟
13:45
But then, the room started spinning, and not in a "had one too many
198
825774
5300
اما پس از آن، اتاق شروع به چرخیدن کرد، و نه به روشی که «در مهمانی خیلی زیاد بود
13:51
at the party kind" of way, more like, "I'm about to faint in the
199
831074
4270
»، بیشتر شبیه «در
13:55
cereal aisle of the supermarket."
200
835344
2090
راهروی غلات سوپرمارکت دارم غش می‌کنم».
13:58
And let me paint you a picture of the main event: the bonfire.
201
838474
4010
و اجازه دهید تصویری از رویداد اصلی برای شما ترسیم کنم: آتش سوزی.
14:03
Not the cosy sit-around-and-roast-marshmallows kind.
202
843014
3650
نه از نوع مارشمالوهای دنج نشستن و برشته شده.
14:06
No, this was the intense emotion kind, the sort that engulfs you when
203
846674
5720
نه، این از نوع احساسات شدید بود ، از نوعی که وقتی
14:12
you're in the thick of a panic attack.
204
852394
1860
درگیر یک حمله وحشت شدید هستید.
14:14
It was as if something fired fear and anxiety through every vein
205
854594
4470
انگار چیزی ترس و اضطراب را در تمام رگ های
14:19
in my body, and forgot to check in with my rational mind first.
206
859064
5280
بدنم جاری کرد و فراموش کردم ابتدا با ذهن منطقی ام چک کنم.
14:25
In a desperate attempt to fight off this invisible monster, I tried everything.
207
865449
5745
در تلاشی ناامیدکننده برای مبارزه با این هیولای نامرئی، همه چیز را امتحان کردم.
14:31
Deep breaths, counting backwards from a hundred, even picturing my
208
871734
5170
نفس های عمیق، شمارش معکوس از صد، حتی به تصویر کشیدن
14:36
happy place, which, for the record, is on a beach, far away from any
209
876914
5960
مکان شاد من، که برای ثبت، در ساحل است، به دور از هر
14:42
form of anxiety-inducing stimuli.
210
882874
2840
گونه محرک های اضطراب آور.
14:46
But oh so nauseous!
211
886614
2720
اما اوه خیلی تهوع آور!
14:49
Yeah, that was a delightful addition to the party.
212
889594
2890
بله، این یک افزودنی لذت بخش به مهمانی بود.
14:53
Nothing says "panic attack" quite like feeling like you're going
213
893454
4100
هیچ چیزی شبیه "حمله پانیک" نمی گوید که احساس می کنید
14:57
to hurl at any given moment.
214
897554
2450
در هر لحظه قرار است پرتاب کنید.
15:01
But here's the thing — after what felt like an eternity, but was probably more
215
901414
5960
اما نکته اینجاست - بعد از مدتی که ابدیت به نظر می‌رسید، اما احتمالاً بیش
15:07
like ten minutes, it started to fade.
216
907374
3120
از ده دقیقه بود، شروع به محو شدن کرد.
15:10
The racing heart, the dizziness, the overwhelming fear — it all began
217
910974
5130
ضربان قلب، سرگیجه، ترس طاقت فرسا - همه چیز شروع
15:16
to ebb away, leaving me standing there, feeling like I'd just gone 10
218
916114
5170
به فروکش کرد و من را رها کرد و همانجا ایستادم و احساس می کردم که 10
15:21
rounds with a heavyweight champion.
219
921294
1900
راند با یک قهرمان سنگین وزن رفته ام.
15:23
Exhausted, sure, but still standing.
220
923984
2300
خسته، مطمئنا، اما همچنان ایستاده است.
15:27
So, yeah, panic attacks are no joke.
221
927244
4250
بنابراین، بله، حملات پانیک شوخی نیست.
15:31
They come out of nowhere, knock you off your feet, and leave you feeling drained.
222
931844
5360
آنها از ناکجاآباد می آیند، شما را از پا در می آورند و احساس خستگی را به شما می دهند.
15:37
But if there's one thing I've learned, it's that they don't define you.
223
937694
5170
اما اگر یک چیز را یاد گرفته باشم، این است که آنها شما را تعریف نمی کنند.
15:43
You fight them off, pick yourself up, and keep going.
224
943514
3390
شما با آنها مبارزه می کنید، خود را جمع می کنید و ادامه می دهید.
15:47
Because, at the end of the day, we're all a lot stronger than we think.
225
947424
4875
زیرا، در پایان روز، همه ما بسیار قوی تر از آن چیزی هستیم که فکر می کنیم.
15:56
And that brings us to the end of Week 20, Day 1.
226
956034
4360
و این ما را به پایان هفته 20، روز اول می رساند.
16:00
I do hope you enjoyed this episode.
227
960724
2590
امیدوارم از این قسمت لذت برده باشید.
16:03
If you did, can you do me a favour and remember to recommend this podcast to
228
963574
4680
اگر این کار را کردید، می‌توانید به من لطف کنید و یادتان باشد که این پادکست را به
16:08
any of your English-learning friends.
229
968274
2730
هر یک از دوستان انگلیسی‌آموز خود توصیه کنید.
16:11
That would really, really help me out and I'd greatly appreciate it.
230
971384
3540
این واقعاً واقعاً به من کمک می کند و من بسیار از آن متشکرم.
16:15
I look forward to tickling your eardrums tomorrow.
231
975644
2690
من مشتاقانه منتظر هستم تا فردا پرده گوش شما را قلقلک دهم.
16:18
Until then, take very good care and goodbye.
232
978764
3950
تا اون موقع خیلی مواظب باش و خداحافظ.
درباره این وب سایت

این سایت ویدیوهای یوتیوب را به شما معرفی می کند که برای یادگیری زبان انگلیسی مفید هستند. دروس انگلیسی را خواهید دید که توسط معلمان درجه یک از سراسر جهان تدریس می شود. روی زیرنویس انگلیسی نمایش داده شده در هر صفحه ویدیو دوبار کلیک کنید تا ویدیو از آنجا پخش شود. زیرنویس‌ها با پخش ویدیو همگام می‌شوند. اگر نظر یا درخواستی دارید، لطفا با استفاده از این فرم تماس با ما تماس بگیرید.

https://forms.gle/WvT1wiN1qDtmnspy7