Learn English Vocabulary Daily #15.2 — British English Podcast

Hello, and welcome to The English Like a Native Podcast.

سلام، و به پادکست انگلیسی مانند یک بومی خوش آمدید.

My name is Anna and you're listening to Week 15, Day 2 of Your English Five a

اسم من آنا است و شما در حال گوش دادن به Week 15, Day 2 of Your English Five a

Day, a series that aims to increase your active vocabulary by five pieces every

Day هستید، سریالی که هدف آن افزایش پنج قطعه واژگان فعال شما در هر

day of the week from Monday to Friday.

روز هفته از دوشنبه تا جمعه است.

Let's kick off today's list with an idiom and it is green

بیایید لیست امروز را با یک اصطلاح شروع کنیم و سبز

with envy, green with envy.

با حسادت، سبز با حسادت است.

We spell this green, the colour G R E E N.

ما به این رنگ سبز، رنگ GREE N.

With, W I T H.

با

Envy, E N V Y.

، WIT H.

If you are green with envy, then it means that you wish very much

Envy، ENV Y می گوییم

that you had what someone else has.

.

So, you are very envious in an extreme way.

بنابراین، شما به طرز افراطی بسیار حسادت می کنید.

Have you ever been green with envy?

آیا تا به حال از حسادت سبز شده اید؟

I'm sure I have.

من مطمئن هستم که دارم.

Actually, the first thing that comes to mind is my days at drama college and

در واقع، اولین چیزی که به ذهنم می‌رسد، روزهایی است که در کالج نمایش و

drama school when I was desperate to get the leading roles or the big roles or

مدرسه نمایش بودم، زمانی که برای به دست آوردن نقش‌های اصلی یا نقش‌های بزرگ یا

whichever role I had my heart set on.

هر نقشی که دلم می‌خواست، ناامید بودم.

There's another phrase to have your heart set on something.

یک عبارت دیگر وجود دارد که دلتان را به چیزی بسپارید.

And then someone else would get it, someone that I didn't like very much,

و سپس شخص دیگری آن را دریافت می کند، کسی که من خیلی دوستش نداشتم،

probably because they were too boastful.

احتمالاً به این دلیل که آنها بیش از حد لاف زن بودند.

Then in those cases I was green with envy, but I did try to hide it.

سپس در آن موارد من از حسادت سبز بودم، اما سعی کردم آن را پنهان کنم.

I tried to be a better person.

سعی کردم آدم بهتری باشم.

Here's an example sentence,

در اینجا یک جمله مثال وجود دارد،

"When I heard about Alfred's new job at the Nature Park I was green with envy,

"وقتی در مورد شغل جدید آلفرد در پارک طبیعت شنیدم از حسادت سبز شدم،

I've always wanted to work with animals."

همیشه دوست داشتم با حیوانات کار کنم."

Next on our list is another idiom and it is, how the other half

بعدی در لیست ما اصطلاح دیگری است و آن این است که نیمه دیگر چگونه

live, how the other half live.

زندگی می کنند، نیمه دیگر چگونه زندگی می کنند.

I think this is quite clear, but I'll give you the spelling.

من فکر می کنم این کاملا واضح است، اما من املا را به شما می دهم.

How, H O W.

چگونه، HO W.

The, T H E.

The، TH E.

Other, O T H E R.

Other، OTHE R.

Half, H A L F.

Half، HAL F.

Live, L I V E.

Live، LIV E.

How the other half live.

نیمه دیگر چگونه زندگی می کنند.

Now this is something people say when they see or hear about the lives of

اکنون این چیزی است که مردم وقتی زندگی

people who are much richer than them.

افرادی را می بینند یا می شنوند که بسیار ثروتمندتر از آنها هستند، می گویند.

Imagining that society is split into two halves, the poor half and the rich half.

تصور کنید که جامعه به دو نیمه تقسیم شده است، نیمه فقیر و نیمه ثروتمند.

Obviously, that's not really true.

بدیهی است که این واقعاً درست نیست.

There are varying degrees of wealth, but this idiom is referring to half the people

درجات مختلفی از ثروت وجود دارد، اما این اصطلاح به معنای ثروتمند بودن نیمی از مردم

being rich and half the people being poor.

و فقیر بودن نیمی از مردم است.

Here's an example sentence,

در اینجا یک جمله مثال است،

"I met Clare's new boyfriend the other day, he's got a place up at Bellevue with

"من دوست پسر جدید کلر را روز دیگر ملاقات کردم، او در بلوو با استخر جایی دارد

a pool — wow, how the other half live, eh?

- وای، نیمه دیگر چگونه زندگی می کنند، اوه؟

She's really falling on her feet there!"

او واقعاً آنجا روی پاهایش می افتد!"

Next on our list is an adverb and it is obscenely, obscenely.

بعدی در لیست ما یک قید است و فحاشی، فحاشی است.

Now, if something is done obscenely, it's done in a way that

حال، اگر کاری به صورت فحاشی انجام شود، به گونه ای

is offensive, rude, or shocking.

توهین آمیز، بی ادبانه یا تکان دهنده انجام شده است.

It is obscene.

فحاشی است.

Let me spell this for you.

بگذارید این را برای شما املا کنم.

It is O B S C E N E L Y, obscenely.

این وقاحت است.

Just remember this has the word 'scene', 'a scene' within it, ob-scene.

فقط به یاد داشته باشید که این کلمه "صحنه"، "یک صحنه" در داخل آن وجود دارد، منظره.

Obscenely.

وقاحتا

Okay, in a horrible, offensive, shocking way.

بسیار خوب، به شیوه ای وحشتناک، توهین آمیز، تکان دهنده.

Here's an example sentence,

در اینجا یک جمله مثال آمده است،

"The woman cursed obscenely when she was cut up at a junction by a lorry driver."

"این زن هنگامی که در یک تقاطع توسط یک راننده کامیون بریده شد، فحش فحش داد."

Have you ever sworn obscenely or cursed obscenely or spoken

آیا تا به حال

obscenely for any reason?

به هر دلیلی

I would say, that I never, ever, ever use swear words, but that's not true.

فحاشی کرده اید یا فحش می دهید یا فحاشی می کنید ؟

I do sometimes use swear words and I have been known when I've been very

من می‌توانم بگویم که من هرگز، هرگز، هرگز از کلمات فحش استفاده نمی‌کنم، اما این درست نیست.

angry on the rare occasion when I've been very angry to speak obscenely.

من گاهی اوقات از الفاظ فحش و ناسزا استفاده می کنم و در موارد نادری که

I wouldn't maybe say obscenely, but to speak with lots of swear words in the

خیلی عصبانی شده ام به زشت صحبت می کنم، شناخته شده ام که خیلی عصبانی شده ام. من شاید رکیک نگویم، اما در گذشته

past when I've been very, very cross.

که خیلی خیلی متقاطع بودم، با فحش های زیادی صحبت کنم.

It doesn't happen very often.

خیلی اوقات اتفاق نمی افتد.

Anyway, moving on from my confessions.

به هر حال، از اعترافاتم ادامه می دهم.

Right, let's move on.

درست است، بیایید ادامه دهیم.

We have a noun.

ما یک اسم داریم.

This is eye-opener, an eye-opener.

این یک چشم باز کننده است، یک چشم باز کننده.

It's spelled E Y E; hyphen; opener, O P E N E R.

املای آن EYE است. خط ربط؛ بازکن، OPENE R.

Eye-opener, like something that opens your eyes, an eye-opener.

چشم بازکن، مانند چیزی که چشمان شما را باز می کند، چشم بازکن.

It's learning a new fact and being surprised by that.

این در حال یادگیری یک واقعیت جدید و شگفت زده شدن از آن است.

So, if something opens your eyes, you get the shock *gasp* of the reality.

بنابراین، اگر چیزی چشمان شما را باز کند، شوک *نفس* واقعیت را دریافت می کنید.

So, if you read a report that tells you that the water that you have been

بنابراین، اگر گزارشی را بخوانید که به شما می‌گوید آبی که از آن

defending as being clean, safe water is in fact full of bacteria and germs that

به عنوان آب سالم و پاک دفاع می‌کردید، در واقع پر از باکتری‌ها و میکروب‌هایی است که

you really do not want to be drinking.

واقعاً نمی‌خواهید آن‌ها را بنوشید.

So, that report is an eye-opener.

بنابراین، آن گزارش یک چشم باز کننده است.

It surprises you and shocks you.

شما را شگفت زده می کند و شما را شوکه می کند.

You're learning something that you really didn't know.

شما در حال یادگیری چیزی هستید که واقعا نمی دانستید.

It's an eye-opener.

این یک چشم باز کننده است.

Here's another example,

در اینجا مثال دیگری وجود دارد،

"Living abroad can be a real eye-opener, it makes you appreciate

"زندگی در خارج از کشور می تواند یک چشم باز کننده واقعی باشد، این باعث می شود که شما

little home comforts so much more."

از راحتی های کوچک خانه خیلی بیشتر قدردانی کنید."

Next on our list is an adjective and it is scathing, scathing.

بعدی در لیست ما یک صفت است و تند و تند است.

We spell this S C A T H I N G, scathing, scathing.

ما این SCATHI NG را می گوییم، کوبنده، کوبنده.

If something is described as scathing, then it's criticising someone or

اگر چیزی به عنوان کوبنده توصیف می شود، پس انتقاد

something in a severe and unkind way.

شدید و نامهربانانه از شخص یا چیزی است.

So, here's an example,

بنابراین، در اینجا یک مثال وجود دارد،

"That letter you sent to the head teacher about sports day was scathing.

"آن نامه ای که در مورد روز ورزش برای معلم ارسال کردید، کوبنده بود.

Did you need to be so blunt about it?"

آیا لازم بود در مورد آن اینقدر صریح صحبت کنید؟"

So, we often hear the word scathing in the news when a report has come out.

بنابراین، زمانی که گزارشی منتشر می شود، اغلب کلمه تندخو را در اخبار می شنویم.

It's often a scathing report.

این اغلب یک گزارش کوبنده است.

It usually speaks quite harshly about its findings, usually something to do with

معمولاً در مورد یافته‌های خود بسیار تند صحبت می‌کند، معمولاً مربوط به

an investigation into politicians or the government or the runnings of a company

تحقیقات در مورد سیاستمداران یا دولت یا اداره یک شرکت

or the financial affairs of a big company.

یا امور مالی یک شرکت بزرگ است.

Usually these reports are scathing.

معمولاً این گزارش ها کوبنده هستند.

Okay, so let's recap what we've covered today.

خوب، پس بیایید آنچه را که امروز پوشش داده‌ایم مرور کنیم.

We had the idiom green with envy, so to be very, very envious, wishing you

ما اصطلاح سبز با حسادت را داشتیم، بنابراین بسیار بسیار حسادت می‌کردیم، آرزو می‌کردیم که ای کاش

had something that someone else has.

چیزی داشتی که شخص دیگری دارد.

Then we had an idiom how the other half live, which is something you say

سپس ما یک اصطلاح داشتیم که نیمه دیگر چگونه زندگی می کنند، این چیزی است که

when you're seeing or hearing about someone who's much richer than you.

وقتی کسی را می بینید یا می شنوید که بسیار ثروتمندتر از شماست می گویید.

Then we had an adverb obscenely, to do something in an

سپس یک قید زشتی داشتیم، برای انجام کاری به

offensive, rude or shocking way.

روشی توهین آمیز، بی ادبانه یا تکان دهنده.

Then a noun, eye-opener, which is when something surprises you but teaches

سپس یک اسم، چشم باز کننده، که وقتی چیزی شما را شگفت زده می کند اما

you something that you didn't know.

چیزی را به شما می آموزد که نمی دانستید.

Then we had the adjective, scathing, to criticise someone

سپس صفت تند را داشتیم که از کسی

in a severe and unkind way.

به شکلی سخت و نامهربان انتقاد کنیم.

Let's do this now for pronunciation, so please repeat after me.

بیایید این کار را اکنون برای تلفظ انجام دهیم، پس لطفا بعد از من تکرار کنید.

Green with envy.

سبز از حسادت.

Green with envy.

سبز از حسادت.

How the other half live.

نیمه دیگر چگونه زندگی می کنند.

How the other half live.

نیمه دیگر چگونه زندگی می کنند.

Obscenely.

وقاحتا

Obscenely.

وقاحتا

Eye-opener.

چشم باز کننده.

Eye-opener.

چشم باز کننده.

Scathing.

کوبنده.

Scathing.

کوبنده.

Fantastic.

خارق العاده.

So, if I see that someone drives past in a convertible sports car and

بنابراین، اگر ببینم که شخصی با یک ماشین اسپرت کانورتیبل رد می‌شود و

they're wearing immaculate clothes that obviously cost a fortune, then I might

لباس‌های بی‌نظیری به تن دارد که مشخصاً هزینه زیادی دارد، ممکن است

turn to my children and say: "Oh!"

به فرزندانم برگردم و بگویم: "اوه!"

What?

چی؟

What phrase am I going to use?

از چه عبارتی استفاده کنم؟

Oh, how the other half live.

اوه، نیمه دیگر چگونه زندگی می کنند.

How the other half live.

نیمه دیگر چگونه زندگی می کنند.

Then if I were to meet a man on the street who is obviously very drunk and upset, and

سپس اگر قرار باشد در خیابان با مردی ملاقات کنم که آشکارا بسیار مست و ناراحت است و

he's shouting and swearing, and he might be doing it in a very offensive, rude and

او فریاد می‌زند و فحش می‌دهد و ممکن است این کار را به شکلی بسیار توهین‌آمیز، گستاخانه و

shocking way, but what adverb could I use?

تکان‌دهنده انجام دهد، اما از چه قید می‌توانم استفاده کنم؟

Obscenely.

وقاحتا

Obscenely.

وقاحتا

He was talking and swearing obscenely.

حرف می زد و فحش می داد.

Now, if I think back to that sports car and that person who's immaculately

حالا، اگر به آن ماشین اسپورت و آن شخصی که بی‌نقص لباس پوشیده است فکر کنم

dressed, who obviously has a lot of money and lives a very nice life, I might

، که مشخصاً پول زیادی دارد و زندگی بسیار خوبی دارد، شاید

be wishing that I had what they have.

آرزو می‌کنم ای کاش آنچه آنها دارند را داشتم.

What idiom could I use?

از چه اصطلاحی می توانم استفاده کنم؟

Green with envy.

سبز از حسادت.

I might be green with envy.

شاید از حسادت سبز شده باشم

And if I then sat down with that very rich person and spoke to them

و اگر بعد با آن شخص بسیار ثروتمند بنشینم و با آنها صحبت کنم

and found out more about their lives and realised that actually, my

و در مورد زندگی آنها بیشتر بدانم و بفهمم که در واقع،

goodness, they have a terrible life.

خدای من، آنها زندگی وحشتناکی دارند.

They might have all this money, but they're so miserable and they

آنها ممکن است این همه پول داشته باشند، اما آنها بسیار بدبخت هستند و

have to endure awful relationships with their family members and

باید روابط بدی را با اعضای خانواده و

their friends; absolutely awful.

دوستان خود تحمل کنند. کاملا افتضاح

A very soulless and passionless existence.

وجودی بسیار بی روح و بی عاطفه.

Then that discussion would be something that surprises

سپس آن بحث چیزی خواهد بود که

me and teaches me new facts.

من را شگفت زده می کند و حقایق جدیدی را به من می آموزد.

What could I describe it as?

چه چیزی می توانم آن را توصیف کنم؟

Eye-opener.

چشم باز کننده.

That discussion was an eye-opener.

آن بحث یک چشم باز کننده بود.

But then I open the newspaper the next day and I read a strongly criticising

اما روز بعد روزنامه را باز کردم و یک

article about that same rich person, about how they're not paying their

مقاله انتقادی شدید درباره همان فرد ثروتمند خواندم، در مورد اینکه چگونه

taxes — naughty, rich person.

مالیات خود را نمی پردازند - یک شیطان و ثروتمند.

So, I could describe this article, because it's very severe and quite

بنابراین، می‌توانم این مقاله را توصیف کنم، زیرا بسیار شدید و کاملاً

unkind, I could describe it as...

نامهربان است، می‌توانم آن را به عنوان...

scathing, it's a scathing article.

تند و تیز توصیف کنم، این یک مقاله کوبنده است.

Okay, let's bring together all of our words and phrases in a little story.

خوب، بیایید همه کلمات و عبارات خود را در یک داستان کوچک گرد هم بیاوریم.

And in today's news — Kelly Jones, 32, has admitted to breaking into

و در اخبار امروز - کلی جونز، 32 ساله، اعتراف کرده است که به

Lisa Smith's home and causing thousands of pounds worth of damage.

خانه لیزا اسمیت نفوذ کرده و هزاران پوند خسارت وارد کرده است. جونز

Said to be green with envy of her best friend's luxurious lifestyle,

که گفته می شود از حسادت به سبک زندگی مجلل بهترین دوستش سبز است،

Jones has been sentenced to six months in jail for trashing her house.

به دلیل زباله انداختن خانه اش به شش ماه زندان محکوم شده است.

She smashed furniture, ripped curtains, poured bleach on clothes,

او مبلمان را شکست، پرده‌ها را پاره کرد، روی لباس‌ها سفیدکننده ریخت

and spray-painted insults on the walls.

و با اسپری توهین‌هایی روی دیوارها کشید.

The court heard that Jones and Smith had been friends since

دادگاه شنید که جونز و اسمیت از

childhood, but their relationship soured when Smith married a wealthy

دوران کودکی با هم دوست بودند، اما زمانی که اسمیت با یک ثروتمند ازدواج کرد، رابطه آنها تیره شد.

businessman and moved to a mansion.

تاجر و به یک عمارت نقل مکان کرد.

Jones, who worked as a waitress and lived in a small apartment, became

جونز که به عنوان پیشخدمت کار می کرد و در یک آپارتمان کوچک زندگی می کرد،

obsessed with how the other half live.

نسبت به نحوه زندگی نیمه دیگر وسواس زیادی پیدا کرد.

She stalked Smith on social media and grew resentful of her lavish vacations,

او اسمیت را در شبکه‌های اجتماعی تعقیب می‌کرد و از تعطیلات مجلل،

designer clothes, and expensive cars.

لباس‌های طراحان و ماشین‌های گران‌قیمتش عصبانی شد.

Jones told the police that she wanted to teach Smith a lesson

جونز به پلیس گفت که می‌خواهد درسی به اسمیت بدهد

and make her feel what she felt.

و کاری کند که او احساسش را داشته باشد.

She said she was tired of seeing Smith flaunt her wealth and happiness obscenely.

او گفت که از دیدن اینکه اسمیت ثروت و خوشبختی خود را به شکلی ناپسند به رخ می کشد، خسته شده است.

She said she wanted to ruin her perfect life and make her suffer.

او گفت که می خواهد زندگی کامل خود را خراب کند و او را رنج دهد.

The judge described Jones' actions as "vicious, spiteful, and malicious".

قاضی اقدامات جونز را "شریرانه، کینه توزانه و بدخواهانه" توصیف کرد.

He said that Jones had betrayed her friend's trust and violated her privacy.

او گفت که جونز به اعتماد دوستش خیانت کرده و حریم خصوصی او را نقض کرده است.

He said that Jones had shown no remorse or empathy for her victim, and that Jones

او گفت که جونز هیچ پشیمانی یا همدلی برای قربانی خود نشان نداده است و جونز به

needed an eye-opener and a wake-up call.

یک چشم باز کننده و زنگ بیدارباش نیاز دارد.

He gave her a scathing lecture and a harsh sentence.

او یک سخنرانی تند و یک جمله سخت به او داد.

Smith said that she was shocked and hurt by Jones' betrayal, and despite

اسمیت گفت که از خیانت جونز شوکه شده و صدمه دیده است و علیرغم

stating that she forgave Jones, she could not forget what she had done.

اینکه گفته بود جونز را بخشیده است، نمی تواند کاری را که انجام داده فراموش کند.

She said that she had lost a friend and a part of her past.

او گفت که دوست و بخشی از گذشته خود را از دست داده است.

And that brings us to the end of today's episode.

و این ما را به پایان قسمت امروز می رساند.

I do hope you found this useful.

امیدوارم این مورد برای شما مفید بوده باشد.

Hopefully it was a little bit of an eye-opener, but not

امیدوارم کمی چشم بازکننده باشد، اما نه

so much in a surprising way.

چندان به شکلی غافلگیرکننده.

Until next time, take very good care and goodbye.

تا دفعه بعد خیلی خوب مواظب باش و خداحافظ.