Learn English Vocabulary Daily #13.2 - British English Podcast

Hello and welcome to The English Like a Native Podcast.

سلام و به پادکست The English Like a Native خوش آمدید.

My name is Anna and you're listening to Week 13, Day 2 of Your English Five a Day.

نام من آنا است و شما در حال گوش دادن به Week 13, Day 2 English Five a Day هستید.

This is a series that aims to increase your active vocabulary by deep

این مجموعه ای است که هدف آن افزایش دایره لغات فعال شما با

diving into five pieces every day of the week from Monday to Friday.

غواصی عمیق به پنج قسمت در هر روز هفته از دوشنبه تا جمعه است.

Now, let's get started.

حالا بیایید شروع کنیم.

The first word on our list today is a noun and it is Advocate.

اولین کلمه در لیست امروز ما یک اسم است و آن Advocate است.

Advocate.

مدافع.

So, this is spelled A D V O C A T E.

بنابراین، این به صورت A D V O C A T E.

Advocate.

Advocate نوشته می شود.

Advocate.

مدافع.

An advocate is a person who speaks for, supports, or represents a

وکیل کسی است که به جای

person or a group of people who may need extra help or protection.

شخص یا گروهی از افرادی که ممکن است به کمک یا حمایت بیشتری نیاز داشته باشند صحبت می کند، حمایت می کند یا نماینده آن است.

I recently adopted a kitten, a little kitten who'd been abandoned and was

من اخیراً یک بچه گربه را به فرزندی قبول کردم، بچه گربه کوچکی که رها شده بود و

being helped by a local cat charity.

یک موسسه خیریه گربه محلی به او کمک می کرد.

Now I've been following this particular charity online for a few

اکنون من چند ماه است که این موسسه خیریه خاص را به صورت آنلاین دنبال می کنم

months and I have become an advocate of what they're trying to do.

و مدافع کاری شده ام که آنها تلاش می کنند انجام دهند.

An advocate of all these poor little pussycats.

مدافع همه این گربه های کوچک بیچاره.

So, I was more than happy to opt to help out.

بنابراین، من بیشتر از این خوشحال شدم که تصمیم گرفتم کمک کنم.

So, I went and adopted this kitten and made a generous donation and

بنابراین، من رفتم و این بچه گربه را به فرزندی پذیرفتم و یک کمک مالی سخاوتمندانه انجام دادم و از

have been looking after this kitten who is now a member of my family.

این بچه گربه که اکنون عضوی از خانواده من است مراقبت می کنم.

So, I am an advocate of that charity.

بنابراین، من مدافع آن خیریه هستم.

I support them.

من از آنها حمایت می کنم.

I don't officially represent them.

من رسماً نماینده آنها نیستم.

So, I'm not an official advocate.

بنابراین، من یک مدافع رسمی نیستم.

I'm just a social advocate of the work that they do.

من فقط یک مدافع اجتماعی از کاری هستم که آنها انجام می دهند.

I support them and I'm happy to speak to others about the work that they do.

من از آنها حمایت می کنم و خوشحالم که با دیگران در مورد کارهایی که انجام می دهند صحبت می کنم.

So, here's an example sentence.

بنابراین، در اینجا یک جمله مثال است.

"Candidates for the job need to have at least five years'

داوطلبان برای این شغل باید حداقل پنج سال

experience as a solicitor or advocate in a similar industry."

تجربه به عنوان وکیل یا وکیل در یک صنعت مشابه داشته باشند. آیا

Have you ever been an advocate for anything?

تا به حال مدافع چیزی بوده اید؟

Let's move on to our next word, which is going to be quite interesting.

بیایید به حرف بعدی خود برویم که بسیار جالب خواهد بود.

This is a verb and it is advocate.

این فعل است و مدافع است.

Advocate.

مدافع.

And it's spelled A D V O C A T E.

و املای آن A D V O C A T E است.

It's spelled exactly the same way as our first word, the noun advocate.

املای آن دقیقاً به همان روشی است که اولین کلمه ما، اسم advocate است.

So, yes, this is the same word, or at least it has the same

بنابراین، بله، این همان کلمه است، یا حداقل املای یکسانی دارد

spelling but it sounds different and it has a different meaning.

اما به نظر متفاوت است و معنای دیگری دارد.

Okay, so these are homophones.

خوب، پس اینها هموفون هستند.

An advocate is the person who advocates for a person or a

وکیل کسی است که از شخص یا

group that needs supporting.

گروهی دفاع می کند که نیاز به حمایت دارد.

So, to advocate for something is to publicly support or suggest an idea,

بنابراین، حمایت از چیزی به معنای حمایت یا پیشنهاد عمومی از یک ایده،

development, or way of doing something.

توسعه یا روشی برای انجام کاری است.

So, you might advocate for healthy eating.

بنابراین، شما ممکن است از تغذیه سالم حمایت کنید.

I am an advocate of healthy eating.

من طرفدار تغذیه سالم هستم.

I often advocate publicly the work of ZOE, which is a company that are

من اغلب به طور عمومی از کار ZOE حمایت می کنم، شرکتی که در

currently doing these huge studies and tests and helping people to

حال حاضر این مطالعات و آزمایشات عظیم را انجام می دهد و به مردم کمک می کند تا

improve their lifestyle through food.

سبک زندگی خود را از طریق غذا بهبود بخشند.

And I am happy to advocate for them because I have done it.

و من خوشحالم که از آنها دفاع می کنم زیرا این کار را انجام داده ام.

I'm happy to represent them, so I'm an advocate for them,

من خوشحالم که نماینده آنها هستم، بنابراین من مدافع آنها هستم

and I will advocate for them.

و از آنها دفاع خواهم کرد.

Okay, so advocate.

باشه پس مدافع

I will advocate for them.

من از آنها دفاع خواهم کرد.

Here's another example.

در اینجا یک مثال دیگر است.

"I advocate for the return of swimming lessons in school, children need to

من از بازگشت آموزش شنا در مدرسه دفاع می کنم، کودکان باید

be aware of the dangers of water."

از خطرات آب آگاه باشند.

Okay, so moving on, we have the phrase equal footing.

بسیار خوب، پس ادامه می دهیم، عبارت برابری را داریم.

Equal footing, we often talk about being on an equal footing,

ما اغلب در مورد برابر بودن صحبت می کنیم،

to be on an equal footing.

در موقعیت برابر قرار می گیریم.

We spell this E Q U A L, equal.

این E Q U A L را، مساوی می نویسیم.

Footing, F O O T I N G.

پا، F O O T I N G.

Equal footing.

همپایی.

So, this phrase means to be in an equal or safe situation, okay.

بنابراین، این عبارت به معنای قرار گرفتن در موقعیت برابر یا امن است، خوب.

So, sometimes you might actually hear this as even footing.

بنابراین، گاهی اوقات ممکن است واقعاً این را به عنوان یک پایه بشنوید.

So, to be even is to be the same.

بنابراین، یکسان بودن، یکسان بودن است.

Even is very similar to equal.

حتی بسیار شبیه به برابر است.

So, to be on equal footing or even footing is to be in the same or safe situation.

بنابراین، در شرایط مساوی یا حتی موقعیت، قرار گرفتن در موقعیت یکسان یا امن است.

So, if you and I are in the same situation, you could say

بنابراین، اگر من و شما در شرایط یکسانی هستیم، می توانید بگویید

that we're on equal footing.

که در شرایط برابر هستیم.

Here's an example sentence:.

در اینجا یک جمله مثال است:.

"What are your thoughts on the topic of men and women being able to compete

"نظر شما در مورد این که مردان و زنان بتوانند

for the same jobs on an equal footing?"

برای مشاغل یکسان در شرایط برابر با یکدیگر رقابت کنند، چیست؟"

If two candidates for university were to take the same entrance exam, but one

اگر قرار بود دو داوطلب دانشگاه در یک آزمون ورودی شرکت کنند اما به یکی از

candidate had been shown a previous exam paper, so they had more opportunity to

داوطلبان برگه امتحان قبلی نشان داده شده بود ، بنابراین فرصت بیشتری برای

prepare, to be more thorough in their preparation, and the other candidate

آمادگی داشتند تا در آمادگی کامل تر عمل کنند و داوطلب دیگر در

had not been shown that entrance paper, then they were not on equal footing, so

آن ورودی نشان داده نشده بود. پس از آن آنها در شرایط مساوی نبودند، بنابراین

they might meet up face to face and say:

ممکن است رو در رو ملاقات کنند و بگویند:

"Oh, good luck.

"اوه، موفق باشید.

I hope you get it."

امیدوارم آن را دریافت کنید."

"Yeah, you too."

"آره تو هم."

"It's not like we're on equal footing though, is it?

"اینطور نیست که ما در شرایط مساوی هستیم، درست است؟

Because I know that you had extra help that I didn't get.

زیرا می دانم که شما کمک بیشتری داشتید که من دریافت نکردم.

So, you have an advantage over me.

بنابراین، شما نسبت به من برتری دارید.

So, we're not on equal footing.

بنابراین، ما در شرایط برابر نیستیم.

So I'm sure you're more likely to get it than I am."

من مطمئن هستم که احتمال آن بیشتر از من است."

Okay, let's move on.

باشه بریم جلو

We have next a noun and it is feminism.

ما یک اسم بعدی داریم و آن فمینیسم است.

Feminism.

فمینیسم

This is spelled F E M I N I S M.

این را F E M I N I S M.

Feminism.

فمینیسم می نویسند.

Notice how that S becomes a Z sound.

توجه کنید که S چگونه به صدای Z تبدیل می شود.

Zzzz.

ززز

Feminism, feminism, feminism sometimes makes people feel very emotional.

فمینیسم، فمینیسم، فمینیسم گاهی اوقات باعث می شود مردم احساس بسیار احساساتی کنند.

Feminism.

فمینیسم

So, this can sometimes stir the pot.

بنابراین، این گاهی اوقات می تواند قابلمه را هم بزنید.

People have different ideas about what feminism means and represents.

مردم عقاید متفاوتی در مورد اینکه فمینیسم به چه معناست و چه چیزی را نمایندگی می کند، دارند.

The word feminism means the belief that women should be allowed the same

واژه فمینیسم به معنای اعتقاد به این است که زنان باید از

rights, power, and opportunities as men and be treated in the same way.

حقوق، قدرت و فرصت‌های یکسانی مانند مردان برخوردار باشند و با آنها به همان شیوه رفتار شود.

Okay, so, here's an example sentence.

خوب، پس، در اینجا یک جمله مثال است.

"Emmeline Pankhurst was one of the first women to promote feminism,

املین پانکهورست یکی از اولین زنانی بود که فمینیسم را ترویج کرد و

she was an inspiration to many."

برای بسیاری الهام بخش بود.

Now am I a follower or advocate of feminism?

حالا آیا من پیرو یا مدافع فمینیسم هستم؟

Well, it's one of those things that can really cause people to get very emotional.

خوب، این یکی از آن چیزهایی است که واقعاً می تواند باعث شود مردم بسیار احساساتی شوند.

I remember having some hate mail from a young man.

یادم می آید که از یک مرد جوان نامه های نفرت انگیز داشتم.

Once who accused me of being a feminist and pushing feminism on my channel.

زمانی که من را متهم کرد که فمینیست هستم و فمینیسم را در کانالم تحت فشار قرار می دهم.

And I was like,

و من می گفتم

"What do you mean by feminist and feminism?

"منظور شما از فمینیست و فمینیسم چیست؟

What's your understanding of it?"

درک شما از آن چیست؟"

And he was like,

"Well, you hate men.

و او می گفت:

"خب، شما از مردان متنفرید. از

You hate men.

مردان متنفرید.

And you want to promote the hatred of men."

و می خواهید نفرت مردان را ترویج دهید."

And I was very confused because my understanding of feminism is that

و من بسیار گیج بودم زیرا درک من از فمینیسم این است که

it is about equal rights for women.

حقوق برابر برای زنان است.

That women should have opportunities like the opportunity to vote and to enter the

این که زنان باید فرصت هایی مانند فرصت رای دادن و ورود به

workplace and to be paid the same for the same type of work as a man would be paid.

محل کار داشته باشند و برای همان نوع کار دستمزدی را دریافت کنند که یک مرد حقوق دریافت می کند.

And treated as, you know, this, just treated as a person rather

و همانطور که می دانید، با این رفتار فقط به عنوان یک فرد به

than a second-class citizen, just the same as everybody else.

جای یک شهروند درجه دوم رفتار می شود، درست مثل بقیه.

That doesn't mean I hate men.

این به این معنی نیست که از مردها متنفرم.

I love men.

من عاشق مردها هستم.

I love men.

من عاشق مردها هستم.

I, I live with three men: two young men, my sons and my partner.

من، با سه مرد زندگی می کنم: دو مرد جوان، پسرانم و شریک زندگی ام.

I hope that I bring them up to be very strong and happy and

امیدوارم آنها را مردانی بسیار قوی و شاد و

polite men who give something to society, who respect themselves

مؤدب تربیت کنم که چیزی به جامعه می دهند و به خود

and other people, including women.

و سایر افراد از جمله زنان احترام می گذارند.

So, I definitely don't hate men in any way, but I do believe

بنابراین، من قطعاً به هیچ وجه از مردان متنفر نیستم، اما

in equal rights for all.

به حقوق برابر برای همه اعتقاد دارم.

So, feminism, what are your thoughts on feminism?

بنابراین، فمینیسم، نظر شما در مورد فمینیسم چیست؟

So, next we have the adjective rebellious.

بنابراین، در ادامه صفت شورشی را داریم.

Rebellious.

سرکش.

And this is spelled R E B E L L I O U S, rebellious.

و این را R E B E L L I O U S، یاغی می نویسند.

Rebellious.

سرکش.

Sometimes people struggle when there's an L in the middle of a word.

گاهی اوقات وقتی یک L در وسط یک کلمه وجود دارد، افراد دچار مشکل می شوند.

So just making sure that your tongue tip comes up to the

بنابراین فقط مطمئن شوید که نوک زبان شما تا

roof of the mouth for the L.

سقف دهان L.

Rebel, rebellious, rebellious.

Rebel، شورشی، سرکش می آید.

Now, if you are described as being rebellious, then you're a person who

حال، اگر شما را به عنوان سرکش توصیف کنند، پس شما فردی هستید که

is opposed to the ideas of the people in authority, the people in charge.

با عقاید صاحبان قدرت، افراد مسئول مخالف هستید.

Rebellious people often plan to change the system, often by using force.

افراد سرکش اغلب با استفاده از زور، قصد تغییر سیستم را دارند.

Also, they can be difficult to control.

همچنین، کنترل آنها ممکن است دشوار باشد.

They don't comply.

آنها رعایت نمی کنند.

They don't go along with the rules and what is expected of them

آنها با قوانین و آنچه

from the society they live in.

از جامعه ای که در آن زندگی می کنند از آنها انتظار می رود، کنار نمی روند

So, they don't behave in the way they are expected to behave.

.

They fight against it because they want something different.

آنها با آن مبارزه می کنند زیرا چیزی متفاوت می خواهند.

So, to be rebellious.

پس سرکش بودن.

Here's an example sentence.

در اینجا یک جمله مثال است.

"Marianne's teacher regarded her as a rebellious, trouble-making student."

معلم ماریان او را به عنوان دانش آموزی سرکش و مشکل ساز می دانست. آیا

Are you rebellious?

شما سرکش هستید؟

I definitely went through a rebellious stage when I was a teenager.

من قطعاً در نوجوانی مرحله سرکشی را پشت سر گذاشتم.

I have this really strong memory of being 16 years old and almost 17 actually.

من این خاطره بسیار قوی از 16 سالگی و تقریباً 17 سالگی را دارم.

And I started college, so I'd chosen to do my A-levels, and that was my

و من کالج را شروع کردم، بنابراین انتخاب کردم که سطح A خود را بگذرانم، و این تصمیم من بود،

decision because in this country, at least when I was studying, once you

زیرا در این کشور، حداقل زمانی که در حال تحصیل بودم، وقتی

finish school, high school, secondary school, then you're done with education

مدرسه، دبیرستان، دبیرستان را تمام کردید ، پس از آن کارتان تمام شد. با تحصیل

unless you choose to continue.

مگر اینکه ادامه دهید.

So, education beyond 16 is not compulsory, or at least it wasn't.

بنابراین، تحصیل بیش از 16 سال اجباری نیست، یا حداقل اینطور نبود.

And so I had chosen to stay on and study, but I was also working

و بنابراین من انتخاب کرده بودم که در آنجا بمانم و درس بخوانم، اما همچنین به صورت

part-time and paying rent to my mum and so I felt like I was now an adult.

پاره وقت کار می کردم و به مادرم اجاره می دادم و بنابراین احساس می کردم که اکنون بالغ شده ام.

I was making my own choices and one day I said to my mum,

داشتم انتخاب می کردم و یک روز به مامانم گفتم:

"I'm going to go and stay at my friend's house tonight."

امشب می روم خانه دوستم می مانم.

I'm going to stay over, which is to sleep in that particular place.

من می خواهم بمانم، یعنی بخوابم در آن مکان خاص.

"So, I'm going to stay over at my friend's house, mum."

"پس، من می خواهم در خانه دوستم بمانم، مامان."

And my mum looked at me and said,

و مادرم به من نگاه کرد و گفت:

"Not on a school night."

"نه در یک شب مدرسه."

And I said,

و من گفتم:

"Mum, I'm at college and my friend goes to my college.

"مامان، من در دانشگاه هستم و دوستم به دانشگاه من می رود.

I'll just stay over with her and go to college with her in the morning."

من فقط پیش او می مانم و صبح با او به دانشگاه می روم."

She says,

"No, you're not staying over at your friend's on a school

او می‌گوید:

"نه، تو در یک

night, on a college night."

شب مدرسه، در یک شب دانشگاه، پیش دوستت نمی‌مانی."

And I said,

"Mum, I'm 16.

و من گفتم:

"مامان، من 16 سال دارم.

I can make my own decisions."

من می توانم تصمیم خودم را بگیرم."

And so at that point, I just decided that I was the master of myself that I was

و بنابراین در آن نقطه، من فقط به این نتیجه رسیدم که من استاد خودم هستم و

no longer going to be told what to do.

دیگر قرار نیست به من بگویند چه کار کنم.

I would still respect my mum, but she was no longer in control of what

من همچنان به مادرم احترام می‌گذارم، اما او دیگر کنترلی بر

I did, as far as I was concerned.

کاری که من انجام می‌دادم نداشت.

But my mum did not agree, and I remember having this huge argument, and her

اما مادرم موافقت نکرد و یادم می‌آید که این مشاجره بزرگ را داشتم و او

chasing me out of the house saying,

مرا از خانه بیرون می‌برد و می‌گفت: «

"You're leaving this house if you don't want to live with my rules,

اگر نمی‌خواهی با قوانین من زندگی کنی، این خانه را ترک می‌کنی،

then you're not living under my roof."

پس زندگی نمی‌کنی. زیر سقف من.»

And saying,

و گفت:

"Give me your keys."

"کلیدهایت را به من بده."

And me saying,

و من گفتم:

"No, I won't give you my keys."

"نه، کلیدهایم را به تو نمی دهم."

It was very dramatic.

خیلی دراماتیک بود.

It should have been in a soap opera.

باید در یک سریال پخش می شد.

But I was definitely in a rebellious phase at that point in my life

اما من قطعاً در آن مرحله از زندگی ام در مرحله سرکشی بودم،

when I was just trying to find my own voice and my own way in life.

زمانی که فقط سعی می کردم صدای خودم و راه خودم را در زندگی پیدا کنم.

And I started pushing back against my authority, which was my mum and my dad.

و من شروع کردم به عقب راندن قدرتم که مادر و پدرم بودند.

I was pushing back and saying no!

عقب میکشیدم و میگفتم نه!

I don't like this system anymore.

من دیگه از این سیستم خوشم نمیاد

I want to put my own system in place.

من می خواهم سیستم خودم را در جای خود قرار دهم.

So, I was rebellious for a short period.

بنابراین، برای مدت کوتاهی سرکش بودم.

Now that brings us to the end of this list.

اکنون این ما را به پایان این لیست می رساند.

So, let's do a quick recap.

بنابراین، بیایید یک جمع بندی سریع انجام دهیم.

We had the noun advocate, to be an advocate, someone who speaks for

ما اسم advocate را داشتیم، برای اینکه یک مدافع باشیم، کسی که به جای

and supports and represents another person or group of people, usually

شخص یا گروهی از افراد دیگر صحبت می کند و از آنها حمایت می کند و آنها را نمایندگی می کند، معمولاً

those who need help or protection.

کسانی که به کمک یا حمایت نیاز دارند.

Then we had the verb to advocate, to advocate.

سپس ما فعل طرفداری کردن، دفاع کردن را داشتیم.

Advocate, which is the act of publicly supporting an idea, a development,

مدافع، که عمل حمایت عمومی از یک ایده، یک توسعه،

a person or a way of doing things.

یک شخص یا روشی برای انجام کارها است.

So, advocate, the noun, advocate, the verb.

پس وکیل، اسم، وکیل، فعل.

We had the phrase, on an equal footing, which is to be in

ما این عبارت را داشتیم، در شرایط مساوی، یعنی قرار گرفتن در

an equal or safe situation.

موقعیت برابر یا امن.

Then we had the noun, feminism, feminism, the belief that women

سپس ما اسم، فمینیسم، فمینیسم را داشتیم، این باور که زنان

should be allowed the same rights, powers and opportunities as men.

باید از حقوق، اختیارات و فرصت های مشابه مردان برخوردار باشند.

And we finished with the adjective rebellious, a person who is

و با صفت طغیانگر به پایان رساندیم ، فردی که

opposed to the people in authority and wants to make a change.

مخالف مردم در مقام است و می خواهد تغییری ایجاد کند.

Okay, so let's now do this for pronunciation.

خوب، حالا بیایید این کار را برای تلفظ انجام دهیم.

Here we go, repeat after me.

اینجا رفتیم، بعد از من تکرار کن.

Advocate.

مدافع.

Advocate.

مدافع.

The verb advocate.

فعل طرفدار.

Advocate.

مدافع.

Equal footing.

برابری.

Equal footing.

برابری.

Feminism.

فمینیسم

Feminism.

فمینیسم

Rebellious.

سرکش.

Rebellious.

سرکش.

Fantastic!

خارق العاده!

So, what would I say if we are both in a very similar situation, we're quite equal?

بنابراین، اگر هر دو در یک موقعیت بسیار مشابه باشیم، چه می‌توانم بگویم، ما کاملاً برابر هستیم؟ از

What phrase could I use?

چه عبارتی می توانم استفاده کنم؟

On an equal footing, that's right.

در شرایط برابر، درست است.

And if I am a person who speaks for another person who needs my protection.

و اگر من فردی هستم که به جای شخص دیگری صحبت می کنم که به حمایت من نیاز دارد.

What would you call me?

من را چه صدا می کنی؟

An advocate, an advocate.

یک وکیل، یک مدافع.

And what am I doing?

و من چه کار می کنم؟

If I'm an advocate, what am I doing when I'm publicly supporting this person?

اگر من یک وکیل مدافع هستم، وقتی علناً از این شخص حمایت می کنم، چه کار می کنم؟

What's the verb?

فعل چیست؟

Advocate.

مدافع.

I'm advocating.

من دارم طرفداری میکنم

I'm advocating for that person.

من از آن شخص دفاع می کنم.

What would you call the belief that women should be allowed equal rights to men?

شما این باور را که زنان باید از حقوق برابر با مردان برخوردار باشند، چه می نامید؟

That's right, it's feminism.

درست است، این فمینیسم است.

And if you are a person who's opposed to the ideas of those in authority.

و اگر شما فردی هستید که با عقاید صاحبان قدرت مخالف هستید.

What adjective could I use to describe you?

برای توصیف شما از چه صفتی استفاده کنم؟

Rebellious, rebellious, of course.

سرکش، سرکش، البته.

Now, let's bring that all together in a little story.

حالا بیایید همه اینها را در یک داستان کوچک با هم بیاوریم.

And we're going to be touching on history here.

و ما در اینجا به تاریخ خواهیم پرداخت.

Emmeline Pankhurst, a fearless and rebellious force, took on a

Emmeline Pankhurst، یک نیروی نترس و سرکش،

daring mission in the early 1900s to challenge the unfair government

در اوایل دهه 1900 ماموریتی جسورانه برای به چالش کشیدن حکومت ناعادلانه دولت

rule and fight for women's rights.

و مبارزه برای حقوق زنان به عهده گرفت.

With pure determination, she became a prominent figure in the

او با عزم خالص به یک چهره برجسته در

feminist movement, advocating for gender equality and social justice.

جنبش فمینیستی تبدیل شد که از برابری جنسیتی و عدالت اجتماعی دفاع می کرد. Emmeline Pankhurst

As an advocate for women's rights, Emmeline Pankhurst fiercely spoke

به عنوان مدافع حقوق زنان به شدت

out against the discrimination faced by women in society.

علیه تبعیض هایی که زنان در جامعه با آن مواجه هستند صحبت کرد.

She passionately fought for their voices to be heard, demanding equal

او مشتاقانه برای شنیده شدن صدای آنها مبارزه کرد و خواستار برابری

footing with men in all aspects of life.

با مردان در همه جنبه های زندگی بود.

Pankhurst's advocacy was not restricted just to words; she took bold actions

طرفداری پانکهورست فقط به کلمات محدود نمی شد. او اقدامات جسورانه ای انجام داد

that captured the world's attention.

که توجه جهان را به خود جلب کرد.

Her active approach ignited a spark in the suffragette movement, pushing

رویکرد فعال او جرقه‌ای را در جنبش حق رای برانگیخت و مرزها را کنار زد

boundaries and defying societal norms.

و هنجارهای اجتماعی را به چالش کشید.

Pankhurst's tireless efforts paved the way for women to use their

تلاش های خستگی ناپذیر پانکهورست راه را برای استفاده زنان از

rights and challenge the status quo.

حقوق خود و به چالش کشیدن وضعیت موجود هموار کرد.

Her actions demonstrated that women were capable of taking matters into

اقدامات او نشان داد که زنان می توانند امور را به

their own hands and demanding the respect and recognition they deserved.

دست خود بگیرند و احترام و به رسمیت شناختن خود را مطالبه کنند.

Feminism was here to stay.

فمینیسم اینجا بود که بماند.

Emmeline Pankhurst's legacy as a fierce advocate for women's rights remains

میراث Emmeline Pankhurst به عنوان یک مدافع سرسخت حقوق زنان

an inspiration to this day, reminding us of the power and strength that

تا به امروز الهام بخش باقی مانده است و قدرت و قدرتی را که

lies within the fight for equality.

در مبارزه برای برابری نهفته است را به ما یادآوری می کند.

And that brings us to the end of today's lesson.

و این ما را به پایان درس امروز می رساند.

I do hope you found this useful.

امیدوارم این مورد برای شما مفید بوده باشد.

Until tomorrow, take very good care and goodbye.

تا فردا خیلی مواظب باش و خداحافظ.