Learn English Vocabulary Daily #12.4 - British English Podcast

Hello and welcome to The English Like a Native Podcast.

سلام و به پادکست The English Like a Native خوش آمدید.

My name's Anna and you're listening to Week 12, Day 4 of Your English Five a

اسم من آنا است و شما در حال گوش دادن به Week 12, Day 4 of Your English Five a

Day, a series that aims to increase your vocabulary by five pieces every single

Day هستید، سریالی که هدف آن افزایش پنج قطعه واژگان شما در هر

day of the week from Monday to Friday.

روز هفته از دوشنبه تا جمعه است.

With today's list, we start with the noun notion, notion.

با لیست امروز، ما با مفهوم اسم، مفهوم شروع می کنیم.

We spell this N O T I O N.

ما این N O T I O N را

Notion.

املا می کنیم.

Notion.

ایده.

A notion is a belief or an idea.

یک مفهوم یک باور یا یک ایده است.

Here's an example sentence.

در اینجا یک جمله مثال است.

"The show's director rejects the notion that seeing violence on television

کارگردان نمایش این تصور را که دیدن خشونت در تلویزیون

has a harmful effect on children."

تاثیرات مضری بر کودکان دارد را رد می کند.

Next on the list is another noun and it is strain, strain.

بعدی در لیست اسم دیگری است و آن strain, strain است.

We spell this S T R A I N.

این را S T R A I N.

Strain.

Strain می نویسیم.

Strain.

نژاد.

A strain is a force or an influence that stretches, pulls or puts pressure

کرنش نیرویی یا تأثیری است که باعث کشش، کشیدن یا فشار

on something, sometimes causing damage.

بر چیزی می شود و گاهی باعث آسیب می شود.

A strain.

یک سویه

So, you might say that financial pressures and the stresses of work can

بنابراین، ممکن است بگویید که فشارهای مالی و استرس‌های کاری می‌تواند

put a strain on a relationship, or the coronavirus lockdowns, they definitely

به یک رابطه فشار وارد کند، یا قرنطینه‌های ویروس کرونا، قطعاً

put a strain on many relationships, people being confined in the same

بر بسیاری از روابط فشار وارد می‌کند، افراد برای مدت طولانی در یک فضا محصور می‌شوند.

space for a long period of time, that put a strain on many relationships.

بر بسیاری از روابط فشار وارد کنید

Here's another example.

در اینجا یک مثال دیگر است.

"The recent decline in the Euro has put a bigger strain on the economic system."

کاهش اخیر یورو فشار بیشتری را بر سیستم اقتصادی وارد کرده است. در

Moving on, next we have a verb and it is uproot, uproot.

ادامه، یک فعل داریم و آن ریشه کن، ریشه کن است.

This is spelled U P R O O T.

این U P R O O T نوشته شده است.

Uproot.

ریشه کن کردن.

To uproot, usually someone, is to remove a person from their

ریشه کن کردن، معمولاً یک نفر، به معنای حذف یک فرد از

home or their usual environment.

خانه یا محیط معمولش است.

Here's an example sentence.

در اینجا یک جمله مثال است.

"They wanted to transfer Mark, but he had been with the team for six

آنها می‌خواستند مارک را انتقال دهند، اما او 6 سال در تیم بود

years and didn't want to uproot his family to play in a different city."

و نمی‌خواست خانواده‌اش را برای بازی در شهر دیگری از بین ببرد. آیا

Have you ever been uprooted?

تا به حال ریشه کن شده اید؟

I was uprooted a lot as a child, and it's certainly something I consider

من در کودکی خیلی از ریشه کنده شدم و مطمئناً این چیزی است که

now that I have children of my own.

اکنون که فرزندان خودم دارم به آن فکر می کنم.

If my partner and I ever talk about moving to a different location that

اگر من و همسرم در مورد نقل مکان به مکان دیگری صحبت کنیم که

would mean changing the schools and all the clubs and friends that my

به معنای تغییر مدارس و تمام باشگاه ها و دوستانی است که

boys currently have, then that would be too much of an upheaval for them.

پسران من در حال حاضر دارند، آنگاه این برای آنها یک تحول بیش از حد خواهد بود.

I wouldn't want to uproot them in that way.

من نمی خواهم آنها را به این شکل ریشه کن کنم.

Only if it were to be a permanent or long term change would I consider it.

فقط اگر قرار باشد یک تغییر دائمی یا طولانی مدت باشد، آن را در نظر خواهم گرفت.

Next on the list we have the idiom go off the rails.

بعد در لیست، اصطلاح go off the rail را داریم. از

Go off the rails.

ریل خارج شوید

So, that's G O, go.

بنابراین، G O است، برو.

Off, O F F.

خاموش، O F F.

The, T H E.

The، T H E.

Rails, R A I L S, like train track rails.

ریل، R A I L S، مانند ریل ریل قطار.

So, to go off the rails is to start to behave in a way

بنابراین، خارج شدن از ریل شروع به رفتاری است

that's generally unacceptable.

که به طور کلی غیرقابل قبول است.

Usually it involves dishonesty or illegal behaviour.

معمولاً شامل عدم صداقت یا رفتار غیرقانونی است.

So, to go off the rails.

بنابراین، برای خارج شدن از ریل. آیا

Have you ever met anyone who at some point has gone off the rails?

تا به حال با کسی برخورد کرده اید که در مقطعی از ریل خارج شده باشد؟

Here's an example sentence.

در اینجا یک جمله مثال است.

"Sandra went off the rails in her first year at university, it's going

"ساندرا در سال اول دانشگاه از ریل خارج شد،

to take time to get her back on track."

بازگرداندن او به مسیر درست زمان بر است."

And last on the list is the verb roam, roam.

و آخرین در لیست فعل roam, roam است.

We spell this R O A M, to roam, something that I'm sure you have done

ما این R O A M را می گوییم، پرسه زدن، کاری که مطمئن هستم شما

at some point, is to move about or travel, especially without a clear idea.

در مقطعی انجام داده اید، حرکت کردن یا سفر است، به خصوص بدون ایده روشن.

It's like exploring a place and seeing what's going on.

مثل کاوش در یک مکان و دیدن آنچه در حال وقوع است.

To roam.

پرسه زدن.

"Ooh, look around.

"اوه، به اطراف نگاه کن.

Isn't this lovely?"

این دوست داشتنی نیست؟"

Here's an example.

در اینجا یک مثال است.

"When I was younger, I roamed around America for a year, working in bars

وقتی جوان‌تر بودم، یک سال در آمریکا پرسه زدم و در بارها

and restaurants before I finally got offered a job in Disneyland."

و رستوران‌ها کار می‌کردم تا اینکه سرانجام به من پیشنهاد کار در دیزنی لند داده شد.»

OK, so let's recap today's list.

خوب، پس بیایید فهرست امروز را خلاصه کنیم.

We have the noun notion, which is a belief or an idea.

ما مفهوم اسمی را داریم که یک باور یا یک ایده است.

Then we had strain, which is an influence that stretches, pulls, or puts pressure

سپس ما دچار کشیدگی شدیم که تأثیری است که باعث کشش، کشش یا فشار

on something, usually causing damage.

بر چیزی می شود که معمولاً باعث آسیب می شود.

Then we had the verb uproot, to remove a person from their

سپس ما فعل ریشه‌کن کردن را داشتیم تا فردی را از

home or their usual environment.

خانه یا محیط معمولی‌اش حذف کنیم.

We had the idiom go off the rails, which is to behave in an unacceptable way.

ما این اصطلاح را داشتیم که از ریل خارج شد، یعنی رفتار غیرقابل قبولی.

And then we had the verb roam, to roam, which is to travel about, often without

و سپس ما فعل پرسه زدن، پرسه زدن را داشتیم، که به معنای سفر کردن است، اغلب بدون اینکه

a clear idea of where you're going.

بدانیم کجا می روید.

Now I do quickly just want to touch once more on the idiom to go off

حالا من به سرعت فقط می‌خواهم یک بار دیگر این اصطلاح را لمس کنم تا از

the rails because I don't want you to think that this is used when

ریل خارج شود، زیرا نمی‌خواهم فکر کنید که وقتی

someone just behaves badly once.

کسی فقط یک بار بد رفتار می‌کند از این استفاده می‌شود.

So, let's imagine that you have a friend who's very reliable and kind

پس بیایید تصور کنیم دوستی دارید که بسیار قابل اعتماد و مهربان

and considerate, and then one night you go out to a restaurant and they drink

و با ملاحظه است و بعد یک شب به رستوران می روید و آنها

too much wine and they start being rude to everyone and interrupting the

بیش از حد شراب می نوشند و شروع به بی ادبی با همه می کنند و

conversation and just behaving in a way that's really bad and out of character.

صحبت را قطع می کنند و فقط یک جوری رفتار می کنند. این واقعا بد و خارج از شخصیت است.

That's not that person going off the rails.

این آن شخص نیست که از ریل خارج شود.

We wouldn't describe that as going off the rails.

ما آن را به عنوان خروج از ریل توصیف نمی کنیم.

Going off the rails would be if that person who's normally, you know, very

اگر آن شخص که معمولاً، می دانید، بسیار

relaxed and reliable and kind, if that person were to start drinking on a daily

آرام، قابل اعتماد و مهربان است، از ریل خارج می شود، اگر آن شخص به طور روزانه شروع به نوشیدن الکل کند

basis, or taking drugs and spending time with people that are very different.

، یا مواد مخدر مصرف کند و با افرادی که بسیار متفاوت هستند وقت بگذراند.

People who maybe engage in illegal activity; drug dealers, for example.

افرادی که ممکن است در فعالیت های غیرقانونی شرکت کنند. برای مثال فروشندگان مواد مخدر

And she just isn't the same person anymore.

و او دیگر همان آدم قبلی نیست.

And she starts to do things that are detrimental and harmful to her life.

و شروع به انجام کارهایی می کند که برای زندگی او مضر و مضر است.

And put a strain on all of her relationships and friendships.

و تمام روابط و دوستی های او را تحت فشار قرار دهید.

That would be described as going off the rails.

این به عنوان خروج از ریل توصیف می شود.

Something that has a fundamental impact on a person's life.

چیزی که تاثیر اساسی در زندگی انسان دارد.

Okay, so now I've got that clear, I want to do our pronunciation practice.

خوب، حالا من این را روشن کردم، می خواهم تمرین تلفظ خود را انجام دهم.

So, please repeat after me.

پس لطفا بعد از من تکرار کنید

Notion.

ایده.

Notion.

ایده.

Strain.

نژاد.

Strain.

نژاد.

Uproot.

ریشه کن کردن

Uproot.

ریشه کن کردن از

Go off the rails.

ریل خارج شوید. از

Go off the rails.

ریل خارج شوید.

Roam.

پرسه زدن

Roam.

پرسه زدن

Great.

عالی.

So what word would I use to describe travelling around?

بنابراین از چه کلمه ای برای توصیف سفر به اطراف استفاده کنم؟

Roam.

پرسه زدن

And what's another word for belief or idea?

و کلمه دیگری برای باور یا ایده چیست؟

Notion.

ایده.

If I were to take my children out of school and move them to a

اگر بخواهم فرزندانم را از مدرسه خارج کنم و به

new city, what would I be doing?

شهر جدیدی منتقل کنم، چه کار می‌کردم؟

Uprooting them.

ریشه کن کردن آنها

And if I suddenly started behaving very badly and detrimenting my

و اگر من ناگهان شروع به رفتار بسیار بد کردم و

life in all sorts of terrible ways, you could use the idiom...

به انواع و اقسام راه‌های وحشتناک به زندگی‌ام آسیب می‌رسانم ، می‌توانی از اصطلاح...

going off the rails.

از ریل استفاده کنی.

"Anna is going off the rails."

"آنا از ریل خارج می شود."

And if I do go off the rails, that's going to influence my relationships.

و اگر از ریل خارج شوم، این بر روابط من تأثیر می گذارد. از

What noun could I use for this?

چه اسمی می توانم برای این استفاده کنم؟

Strain.

نژاد.

It's going to strain my relationships.

این روابط من را تیره خواهد کرد.

It's going to put a strain on my relationships.

این به روابط من فشار وارد می کند.

Okay, so let's now bring all of those together in a little story.

خوب، حالا بیایید همه اینها را در یک داستان کوچک با هم بیاوریم.

Well, Doctor, change became my notion of stability.

خب، دکتر، تغییر مفهوم من از ثبات شد.

My childhood was, shall we say, a bit unorthodox.

بخواهیم بگوییم کودکی من کمی نامتعارف بود.

I mean, when your mum uproots the family every other year to

منظورم این است که وقتی مادرت یک سال در میان خانواده را ریشه کن می کند تا

follow a whim, stability isn't exactly the word of the day.

دنبال یک هوس باشد، ثبات دقیقا کلمه روز نیست.

So, you learn to find consistency where you can.

بنابراین، یاد می گیرید تا جایی که می توانید سازگاری پیدا کنید.

In my case, it was Mr.

در مورد من، آقای

Whiskers, the first of many feline companions.

ویسکرز بود، اولین نفر از بسیاری از همراهان گربه.

As the years went by, the strain of constantly moving pushed me to find

با گذشت سالها، فشار حرکت مداوم مرا وادار کرد تا

solace in the company of my cats.

در جمع گربه هایم آرامش پیدا کنم.

When I say 'solace', I mean an obsession.

وقتی می گویم "تسلی"، منظورم یک وسواس است.

Picture this: I'm 25, my life's going off the rails — again — and there I am, in

این را تصور کنید: من 25 ساله هستم، زندگی من از ریل خارج می شود - دوباره - و اینجا هستم، در

a one-bedroom apartment with seven cats.

یک آپارتمان یک خوابه با هفت گربه.

They roamed like tiny, furry lords, and I was their willing subject.

آنها مانند اربابان ریز و پشمالو پرسه می زدند و من سوژه مشتاق آنها بودم.

It's funny, in a way.

به نوعی خنده دار است.

Most people collect stamps, or bad dates — I collect cats.

بیشتر مردم تمبر یا تاریخ بد جمع می‌کنند - من گربه‌ها را جمع‌آوری می‌کنم.

Each one is a fluffy bookmark in the chapters of my life.

هر کدام یک نشانک کرکی در فصل های زندگی من هستند.

I've learnt a lot from them, too.

من هم از آنها چیزهای زیادی یاد گرفته ام.

Like, how to land on your feet, or the importance of a good nap.

مانند اینکه چگونه روی پاهای خود فرود بیایید یا اهمیت یک چرت خوب.

But here's the biggest lesson: no matter how much they roam, they always come back.

اما بزرگترین درس اینجاست: مهم نیست چقدر پرسه می زنند، همیشه برمی گردند.

Maybe that's what I've been trying to do all along — find my

شاید این همان کاری است که من در تمام طول این مدت سعی کرده ام انجام دهم -

way back home, with my 35 cats.

راه بازگشت به خانه را با 35 گربه ام پیدا کنم.

And that brings us to the end of today's episode.

و این ما را به پایان قسمت امروز می رساند.

I do hope you found this useful.

امیدوارم این مورد برای شما مفید بوده باشد.

Until tomorrow, take very good care and goodbye.

تا فردا خیلی مواظب باش و خداحافظ.