Awesome English Book Recommendations to Boost Fluency

Hello, and welcome to The English Like a Native Podcast, the listening

سلام، و به The English Like a Native Podcast،

resource for intermediate to advanced-level English learners.

منبع شنیداری برای زبان آموزان سطح متوسط ​​تا پیشرفته انگلیسی، خوش آمدید.

My name is Anna and today we are talking about World Book Day.

اسم من آنا است و امروز درباره روز جهانی کتاب صحبت می کنیم.

Thursday the 7th of March is World Book Day.

پنجشنبه هفتم مارس روز جهانی کتاب است.

Are you going to celebrate?

میخوای جشن بگیری؟

If so, how?

اگر چنین است، چگونه؟

Perhaps every day is a 'book day' for you!

شاید هر روز برای شما "روز کتاب" باشد!

Chance would be a fine thing; it's not easy to find time to get

شانس چیز خوبی خواهد بود. این روزها پیدا کردن زمان برای ورود

into a novel these days, I know.

به یک رمان کار آسانی نیست، می دانم.

Nevertheless, we at ELAN wanted to take the opportunity to recommend some

با این وجود، ما در ELAN می‌خواستیم از این فرصت استفاده کنیم و

books that we think are well worth the effort of finding the time to read

کتاب‌هایی را توصیه کنیم که فکر می‌کنیم ارزش تلاش برای یافتن زمانی برای خواندن

every day, or every other day at least.

هر روز یا حداقل یک روز در میان را دارند.

Our first book, "A Week in December" by Sebastian Faulks (2007).

اولین کتاب ما، "یک هفته در دسامبر" نوشته سباستین فالکز (2007).

I think that the best way for me to introduce this book is by

فکر می کنم بهترین راه برای معرفی این کتاب

mentioning something that the author said in a magazine interview.

ذکر مطلبی است که نویسنده در مصاحبه ای در مجله گفته است.

He said that one day he had found his teenage son watching a

او گفت که یک روز پسر نوجوانش را در حال تماشای یک

football match on TV while playing fantasy football on his laptop.

مسابقه فوتبال از تلویزیون در حالی که با لپ تاپ خود فوتبال فانتزی بازی می کرد، پیدا کرده است.

Fantasy football is a game where participants create their own imaginary

فوتبال فانتزی یک بازی است که در آن شرکت کنندگان

teams online; the teams score points according to the performance of

تیم های خیالی خود را به صورت آنلاین ایجاد می کنند. تیم ها با توجه به عملکرد

the real players in the real games.

بازیکنان واقعی در بازی های واقعی امتیاز می گیرند.

When Faulks saw that the fantasy game was more important to his son than the real

وقتی فالکز دید که بازی فانتزی برای پسرش مهمتر از

game, he realised that in contemporary life, many of us desire to live our lives

بازی واقعی است، متوجه شد که در زندگی معاصر، بسیاری از ما می خواهیم زندگی خود را

one step away from traditional reality.

یک قدم دورتر از واقعیت سنتی داشته باشیم.

You'll find examples of this throughout the novel: the financial market

نمونه هایی از این را در سراسر رمان خواهید دید : دستکاری بازار مالی

manipulator, who has lost all emotional connection with his family; the tube train

، که تمام ارتباط عاطفی خود را با خانواده خود از دست داده است. راننده قطار لوله ای

driver, who escapes into literary novels and parallel life games on the internet;

، که به رمان های ادبی و بازی های موازی زندگی در اینترنت فرار می کند.

the son of a successful Asian businessman, who has been radicalised and plans to

پسر یک تاجر موفق آسیایی که رادیکال شده است و قصد دارد

commit a terrorist attack on a hospital.

به یک بیمارستان حمله تروریستی کند.

No less important to the story is an idealistic lawyer, an Eastern European

یک وکیل آرمانگرا، یک

football player getting to grips with a new culture and language, and a failed

بازیکن فوتبال اروپای شرقی که با فرهنگ و زبان جدیدی دست و پنجه نرم می کند، و

novelist turned embittered literary critic who attacks every novel that he reviews,

رمان نویس شکست خورده ای که تبدیل به منتقد ادبی تلخ شده است که به هر رمانی که مرور می کند حمله می کند و

preferring to champion 19th-century works.

ترجیح می دهد از آثار قرن نوزدهم دفاع کند، از اهمیت کمتری برخوردار نیست.

These figures are all interconnected in this compelling exploration

همه این ارقام در این اکتشاف متقاعد کننده

of London in the first decade of the twenty-first century.

لندن در دهه اول قرن بیست و یکم به هم مرتبط هستند.

The characters seem so vivid that, although I first read the

شخصیت‌ها آنقدر زنده به نظر می‌رسند که اگرچه برای اولین بار

book more than ten years ago, I still see them clearly in my mind.

بیش از ده سال پیش کتاب را خواندم، اما هنوز آنها را به وضوح در ذهنم می‌بینم.

Sebastian Faulks skilfully weaves their stories together with a convincing

سباستین فالکز به طرز ماهرانه ای داستان های خود را با روایتی قانع کننده

narrative and memorable observations.

و مشاهدات به یاد ماندنی به هم می پیوندد. می‌توانید

You can see the book as being a reflection on the challenges and contradictions

کتاب را به‌عنوان بازتابی در مورد چالش‌ها و تضادهای

of the contemporary world, or just as an engrossing series of windows

دنیای معاصر، یا فقط به‌عنوان مجموعه‌ای جذاب از پنجره‌ها

into the very different lives that people not so far away from us lead.

به زندگی‌های بسیار متفاوتی ببینید که افراد نه چندان دور از ما دارند.

As you can guess, the story takes place during the seven days before Christmas.

همانطور که می توانید حدس بزنید، داستان در طول هفت روز قبل از کریسمس اتفاق می افتد.

The wife of a conservative MP is organising a dinner party which she hopes

همسر یک نماینده محافظه‌کار در حال برگزاری یک مهمانی شام است که امیدوار است به

will help him to further his career.

او در پیشرفت حرفه‌اش کمک کند.

The characters that we follow during the week have either been invited to

شخصیت‌هایی که در طول هفته دنبال می‌کنیم یا به

the dinner party, or have an important connection with those that go.

مهمانی شام دعوت شده‌اند یا ارتباط مهمی با کسانی که می‌روند دارند.

Finally, some of them come together and we can listen in on the dinner

در نهایت، برخی از آنها دور هم جمع می شوند و ما می توانیم به

party conversations and see how they get along, or not, together.

صحبت های مهمانی شام گوش دهیم و ببینیم که چگونه با هم کنار می آیند یا نه.

I think that if you've ever looked at a group of people at an airport

فکر می کنم اگر تا به حال به گروهی از مردم در یک فرودگاه

or in an audience at an event and wondered about their lives, their

یا در میان مخاطبان در یک رویداد نگاه کرده باشید و در مورد زندگی آنها، زندگی واقعی آنها فکر کرده باشید

real lives, you will enjoy this novel.

، از این رمان لذت خواهید برد.

A measure of how strongly I recommend this book is that now, having told you

معیاری برای اینکه چقدر این کتاب را به شدت توصیه می‌کنم این است که اکنون، که

a little bit about what I remember, I want to go back and read it to find all

کمی در مورد آنچه به یاد دارم به شما گفته‌ام، می‌خواهم برگردم و آن را بخوانم تا همه

the good bits that I have forgotten!

چیزهای خوبی را که فراموش کرده‌ام پیدا کنم!

Read it with curiosity and I'm sure it will reward you.

آن را با کنجکاوی بخوانید و مطمئن هستم که به شما پاداش خواهد داد.

Book number two, "A Spot of Bother" by Mark Haddon" (2006).

کتاب شماره دو، "یک نقطه آزاردهنده" اثر مارک هادون" (2006).

In Britain, if you say you are in a spot of bother, then you are

در بریتانیا، اگر بگویید در یک نقطه آزار دهنده هستید،

really understating the fact that you have a considerable problem.

واقعاً این واقعیت را درک نمی کنید که مشکل قابل توجهی دارید.

You might be aware that we Brits like to downplay serious or significant

ممکن است آگاه باشید. اینکه ما بریتانیایی‌ها دوست داریم چیزهای جدی یا مهم را کم اهمیت جلوه دهیم

things; when looking out of the window in the morning to see the garden

؛ وقتی صبح از پنجره به بیرون نگاه می‌کنیم تا باغ را

flooded, we might say something like,

آبگرفته ببینیم، ممکن است چیزی شبیه به

"I think it rained last night."

"فکر کنم دیشب باران بارید."

Or perhaps you've seen the sketch in the film Monty Python and the Holy Grail

یا شاید شما این طرح را در فیلم مونتی پایتون و جام مقدس که در آن

where the white knight cuts off the black knight's arm with his sword; the black

شوالیه سفید با شمشیر بازوی شوالیه سیاه را قطع می‌کند؛

knight keeps fighting until both his arms and legs have been cut off, saying,

شوالیه سیاه به جنگ ادامه می‌دهد تا دست و پایش قطع شود و می‌گوید:

"It's just a scratch, a flesh wound!"

«این فقط یک خراش است، یک زخم گوشتی!

In the novel, A Spot of Bother, retired civil servant George Hall

جورج هال، کارمند بازنشسته دولت، در رمان «نقطه‌ای آزاردهنده»

is certain that a lesion on his thigh is a form of skin cancer.

مطمئن است که ضایعه روی ران او نوعی سرطان پوست است. جورج

Rather than accept the diagnosis of eczema from his doctor, George becomes paranoid.

به جای پذیرش تشخیص اگزما از پزشکش، پارانوئید می‌شود.

He is heavily preoccupied and attempts to cut out the

تلاش می کند تا

lesion with a pair of scissors.

ضایعه را با یک قیچی برش دهد.شاید

Perhaps the lesion is the central 'spot' of bother, but in this case, instead of

ضایعه "نقطه" مرکزی آزار باشد، اما در این مورد، به جای کم اهمیت

underplaying the significance of something serious, in George's mind, a simple

جلوه دادن اهمیت یک چیز جدی، در ذهن جورج، یک

skin condition is transformed into a life-threatening and life-changing event.

بیماری پوستی ساده به یک بیماری تبدیل می شود. رویداد تهدید کننده زندگی و تغییر دهنده زندگی

For some reason, it's not something that he is able to talk about with

به دلایلی، این چیزی نیست که او بتواند در مورد آن با

his wife or grown-up children.

همسر یا فرزندان بزرگش صحبت کند.

I'll quote a paragraph from the book to give you a flavour of the style of

من یک پاراگراف از کتاب را نقل می کنم تا طعمی از سبک

the writing and George's state of mind.

نگارش و وضعیت روحی جورج را به شما نشان دهم.

Talking was, in George's opinion, overrated.

به عقیده جورج صحبت کردن بیش از حد ارزیابی می شد. این روزها

You could not turn the television on these days without seeing someone

نمی‌توانی تلویزیون را روشن کنی بدون اینکه کسی را ببینی که درباره

discussing their adoption or explaining why they had stabbed their husband.

فرزندخواندگی او صحبت می‌کند یا توضیح می‌دهد که چرا شوهرش را چاقو زده است.

Not that he was averse to talking.

نه اینکه از حرف زدن بدش بیاید.

Talking was one of life's pleasures.

حرف زدن یکی از لذت های زندگی بود.

And everyone needed to sound off, now and then, over a pint of 'red ale'

و همه نیاز داشتند، گاه و بیگاه، با یک پیمانه «آب قرمز»

about colleagues who did not shower frequently enough, or teenage sons who

در مورد همکارانی که به اندازه کافی مکرر دوش نمی‌گرفتند، یا پسران نوجوانی که

had returned home drunk in the small hours and thrown up in the dog's basket.

در ساعات کم مست به خانه بازگشته بودند و در سبد سگ پرت شده بودند، صدا می‌کردند.

But it did not change anything.

اما چیزی را تغییر نداد.

While George is going through his private agonies, the rest of his family and

در حالی که جورج در حال گذراندن رنج های خصوصی خود است، بقیه اعضای خانواده او و

those connected with them are just trying to get on with their lives, lurching

کسانی که با آنها در ارتباط هستند فقط سعی می کنند به زندگی خود ادامه دهند و

from crisis to crisis as they do so.

از بحرانی به بحران دیگر در حال انجام این کار هستند.

One critic wrote that when reading this book you don't

یکی از منتقدان نوشت که وقتی این کتاب را می‌خوانی نمی‌دانی

know whether to laugh or cry.

بخندی یا گریه کنی.

The observations are very close to the bone at times, full of humour

مشاهدات گاهی اوقات بسیار نزدیک به استخوان هستند، پر از شوخ طبعی

but also tremendous compassion.

اما همچنین شفقت فوق العاده.

You get the internal thoughts of each character as they try to make

شما افکار درونی هر شخصیت را هنگامی که سعی می‌کنند

sense of what one another is doing.

بفهمند که یکدیگر چه می‌کنند، دریافت می‌کنید.

They think, and they make what they believe to be the best,

آن‌ها فکر می‌کنند، و آنچه را که باور دارند بهترین می‌سازند،

and we get to laugh and frown with them at the consequences.

و ما به عواقب آن با آنها می‌خندیم و اخم می‌کنیم.

"A Spot of Bother" is a poignant and bittersweet tale.

«نقطه آزاردهنده» داستانی تلخ و تلخ است.

Some of the behaviour of the characters might frustrate you,

برخی از رفتارهای شخصیت‌ها ممکن است شما را ناامید کند،

or you might wonder why they are behaving the way that they do.

یا ممکن است تعجب کنید که چرا آنها اینگونه رفتار می‌کنند.

I think that this is a sign of the way that Haddon makes us care about

من فکر می کنم که این نشانه روشی است که هادون باعث می شود ما به

them; they seem relatable, either in the form that we find them in the

آنها اهمیت دهیم. به نظر می رسد قابل ربط هستند، یا به شکلی که ما آنها را در کتاب می یابیم

book, or by reminding us of people that we know who have similar traits.

، یا با یادآوری افرادی که می شناسیم دارای ویژگی های مشابه هستند.

I instantly had the feeling that the characters could easily be

من فوراً این احساس را داشتم که شخصیت‌ها به راحتی می‌توانند

my neighbours, people from my workplace, or even my friends.

همسایه‌های من، افرادی از محل کارم یا حتی دوستان من باشند.

In addition, I would say that if you're interested in how British people

علاوه بر این، می‌توانم بگویم که اگر به نحوه صحبت مردم بریتانیا با یکدیگر علاقه دارید،

really speak to one another then this book comes highly recommended to you.

این کتاب به شدت به شما توصیه می‌شود.

I enjoyed reading it just as much as I would enjoy going on holiday.

من از خواندن آن به همان اندازه که از رفتن به تعطیلات لذت می برم لذت بردم.

Book number three, "Tuesdays with Morrie" by Mitch Albom (1997).

کتاب شماره سه "سه شنبه ها با موری" نوشته میچ آلبوم (1997).

This book tells us the story of the transformative and heartwarming real-life

این کتاب داستان سفر واقعی و دلگرم کننده ای را

journey that the author takes through his reunion with a former college

که نویسنده از طریق ملاقات مجدد خود با

sociology professor, Morrie Schwartz.

استاد سابق جامعه شناسی کالج، موری شوارتز طی می کند، به ما می گوید.

The story begins when Mitch, the author himself, stumbles upon a television

داستان زمانی شروع می‌شود که میچ، خود نویسنده، به یک مصاحبه تلویزیونی برخورد می‌کند

interview that reveals Morrie's battle with Amyotrophic Lateral Sclerosis (ALS).

که نبرد موری با اسکلروز جانبی آمیوتروفیک (ALS) را نشان می‌دهد.

Also known as motor neuron disease, a terminal illness which Stephen Hawking

همچنین به عنوان بیماری نورون حرکتی شناخته می شود، یک بیماری لاعلاج که استیون هاوکینگ در

suffered from for most of his life.

بیشتر عمر خود از آن رنج می برد. میچ

Filled with remorse for losing touch with his mentor, Mitch

پر از پشیمانی برای از دست دادن ارتباط با مربی خود،

attempts to reconnect with Morrie.

سعی می کند دوباره با موری ارتباط برقرار کند.

The narrative beautifully retells the conversations that they have

این روایت به زیبایی مکالماتی را که آنها

during their Tuesday meetings.

در جلسات سه شنبه دارند بازگو می کند.

Through their dialogue, Morrie's philosophy on living a meaningful and

از طریق گفتگوی آنها، فلسفه موری در مورد داشتن یک زندگی پرمعنا و

fulfilling life unfolds, and Mitch finds himself not only absorbing

رضایت بخش آشکار می شود و میچ نه تنها خود را جذب

these insights but also undergoing a profound personal transformation.

این بینش ها می کند، بلکه دستخوش یک دگرگونی عمیق شخصی می شود.

One of the central themes explored in the book is the impact that

یکی از موضوعات اصلی بررسی شده در این کتاب تاثیری است که

societal expectations and the pursuit of material success have on us.

انتظارات اجتماعی و تلاش برای موفقیت مادی بر ما می گذارد.

Morrie challenges Mitch to question conventional notions of success

موری میچ را به چالش می کشد تا مفاهیم متعارف موفقیت

and happiness, advocating for a life filled with meaningful

و خوشبختی را زیر سوال ببرد و از زندگی پر از

connections, love, and self-awareness.

ارتباطات معنادار، عشق و خودآگاهی دفاع کند.

The narrative also expresses the concept of death as being a natural part of life.

این روایت همچنین مفهوم مرگ را به عنوان بخشی طبیعی از زندگی بیان می کند.

Morrie's acceptance of his impending mortality becomes a source of inspiration

پذیرش مرگ قریب الوقوع موری به منبع الهام

for Mitch, prompting him to confront his own fears and reevaluate his priorities.

میچ تبدیل می شود و او را وادار می کند تا با ترس های خود مقابله کند و اولویت هایش را دوباره ارزیابی کند.

Albom's writings not only captures the intellectual richness of Morrie's

نوشته‌های آلبوم نه تنها غنای فکری

teachings but also paints a vivid picture of the evolving relationship

آموزه‌های موری را به تصویر می‌کشد، بلکه تصویری واضح از رابطه در حال تکامل

between the two characters.

بین این دو شخصیت ترسیم می‌کند.

The emotional depth of their connection, coupled with Morrie's wit and humour in

عمق احساسی ارتباط آنها، همراه با شوخ طبعی و شوخ طبعی موری در

the face of adversity, adds layers of authenticity and warmth to the narrative.

مواجهه با ناملایمات، لایه هایی از اصالت و گرما را به روایت اضافه می کند.

Mitch Albom's journey with Morrie serves as a reminder to us that we should

سفر میچ آلبوم با موری به ما یادآوری می‌کند که باید

cherish meaningful connections, embrace life's uncertainties, and prioritise the

ارتباطات معنی‌دار را گرامی بداریم، بلاتکلیفی‌های زندگی را در آغوش بگیریم و

things that truly make life worthwhile.

چیزهایی را که واقعاً زندگی را ارزشمند می‌کنند در اولویت قرار دهیم.

The Tuesday meetings become a ritual and a commitment between the two providing

جلسات سه‌شنبه تبدیل به یک آیین و تعهد بین آن دو می‌شود که

a structured framework for them to share and discuss various aspects of life.

چارچوبی ساختاریافته را برای آنها فراهم می‌کند تا بتوانند جنبه‌های مختلف زندگی را به اشتراک بگذارند و بحث کنند.

These regular encounters allow Mitch Albom to not only absorb the invaluable

این برخوردهای منظم به میچ آلبوم اجازه می‌دهد تا نه تنها

insights Morrie imparts about love, life, work, and the human experience but also to

بینش‌های ارزشمندی را که موری در مورد عشق، زندگی، کار، و تجربیات انسانی ارائه می‌دهد جذب کند، بلکه

offer support to Morrie in his final days.

در آخرین روزهای زندگی‌اش نیز از موری حمایت کند. آلبوم

By sharing the conversations with us in this book, Albom preserves and passes

با به اشتراک گذاشتن گفتگوها با ما در این کتاب،

on the wisdom and encouragement of his former mentor to a much greater audience

خرد و تشویق مربی سابق خود را به مخاطبان بسیار بیشتری

than would otherwise have been possible.

از آنچه در غیر این صورت ممکن بود، حفظ کرده و منتقل می کند.

In the shadow of mortality, this book shines with spirit.

در سایه مرگ، این کتاب از روح می درخشد.

Book number four, "The Thursday Murder Club", by Richard Osman (2020).

کتاب شماره چهار، " باشگاه قتل پنجشنبه"، اثر ریچارد عثمان (2020).

Another book with a day of the week in the title and another book rich in characters

کتابی دیگر با عنوان یک روز از هفته و کتابی دیگر سرشار از شخصیت ها

and authentic everyday language.

و زبان اصیل روزمره. هر چند

This time though, we have a murder to investigate.

این بار، یک قتل برای بررسی داریم.

Or rather, the elderly residents of the fictional Cooper's

یا بهتر است بگوییم، ساکنان مسن

Chase Retirement Village do.

دهکده بازنشستگان داستانی کوپر چیس این کار را انجام می دهند.

Joyce is new to the retirement village and she is quickly charmed by the energy

جویس تازه وارد دهکده بازنشستگان شده است و به سرعت مجذوب انرژی

and life of residents such as Elizabeth, a former intelligence agent; Ibrahim, a

و زندگی ساکنینی مانند الیزابت، یک مامور اطلاعاتی سابق می شود. ابراهیم،

former psychiatrist, and Ron, a former union leader with a chequered past.

روانپزشک سابق، و رون، رهبر سابق اتحادیه با گذشته شطرنجی.

To quote Joyce, Cooper's chase is full of "people who have done

به نقل از جویس، تعقیب و گریز کوپر پر از "افرادی است که

something or other with their lives.

با زندگی خود کاری انجام داده اند.

There's someone who helped design the Channel Tunnel, someone who has a disease

کسی هستند که در طراحی تونل مانش کمک کرده اند، کسی که بیماری

named after them, and someone who was the ambassador to Paraguay and Uruguay."

به نام آنها دارد، و کسی که سفیر پاراگوئه و اروگوئه بوده است." "

When they discover a shared interest in solving crimes, Joyce, Elizabeth,

جویس، الیزابت، ابراهیم و ران وقتی علاقه مشترکی به حل جنایات پیدا می‌کنند،

Ibrahim and Ron form the titular "Thursday Murder Club" and discuss

«باشگاه قتل پنج‌شنبه» را تشکیل می‌دهند و در مورد

unsolved cases that Elizabeth brings in from her past experiences.

پرونده‌های حل‌نشده‌ای که الیزابت از تجربیات گذشته خود آورده است، بحث می‌کنند.

The peaceful routine takes an unexpected turn when a real

روال صلح آمیز زمانی که یک

murder occurs in their community.

قتل واقعی در جامعه آنها اتفاق می افتد، تغییر غیرمنتظره ای پیدا می کند.

One of the business partners of Ian Ventham, a very dodgy property developer

یکی از شرکای تجاری ایان ونتهام، یک توسعه دهنده املاک بسیار مبهم

and the owner of the retirement home, is found dead, and the Thursday

و صاحب خانه سالمندان، مرده پیدا می شود و

Murder Club decides to put their investigative skills to the test.

باشگاه قتل پنجشنبه تصمیم می گیرد مهارت های تحقیقی خود را آزمایش کند.

They collaborate with the local police to unravel the

آنها با پلیس محلی همکاری می کنند تا

mysteries surrounding the murder.

رازهای مربوط به قتل را کشف کنند.

The further into the case they get, the more the members of the Thursday

هرچه بیشتر وارد پرونده می شوند، اعضای

Murder Club find themselves caught up in a complex web of secrets,

باشگاه قتل پنجشنبه بیشتر خود را در شبکه پیچیده ای از رازها،

motives, and unexpected twists.

انگیزه ها و پیچش های غیرمنتظره گرفتار می کنند.

Joyce notices that her life has changed when she records in her diary that,

جویس متوجه می شود که زندگی او تغییر کرده است وقتی در دفتر خاطرات خود ثبت می کند که

"I have become someone who has to keep their mobile on."

"من تبدیل به کسی شده ام که باید موبایل خود را روشن نگه دارم."

The novel combines elements of a cosy mystery with humour and wit, offering

این رمان عناصر یک رمز و راز دنج را با طنز و شوخ طبعی ترکیب می کند و

a fresh perspective on crime solving through the eyes of a group of retirees.

دیدگاهی تازه در حل جرم از نگاه گروهی از بازنشستگان ارائه می دهد.

The characters' unique backgrounds and personalities contribute to

پیشینه و شخصیت منحصر به فرد شخصیت ها به

the charm of the story, and their interactions add depth to the narrative.

جذابیت داستان کمک می کند و تعامل آنها به روایت عمق می بخشد.

The plot is engaging and the action presents the characters as being

داستان جذاب است و اکشن شخصیت ها را

full of desire for purpose and excitement in the later stages of life.

پر از میل به هدف و هیجان در مراحل بعدی زندگی نشان می دهد.

In the spirit of criminal investigations, I have a confession to make!

با روحیه تحقیقات جنایی، باید اعتراف کنم!

I haven't even finished the book yet!

من هنوز کتاب را تمام نکرده ام!

It's one of those where I don't really need to find out who committed the crime

این یکی از مواردی است که من واقعاً نیازی به کشف اینکه چه کسی مرتکب جرم شده است

or 'whodunnit', as we sometimes say.

یا همان طور که گاهی اوقات می گوییم "whodunnit" است.

I just want to keep spending time with the characters and reading their points

فقط می‌خواهم با شخصیت‌ها وقت بگذرانم و دیدگاه‌های آن‌ها را بر

of view based on their life experiences.

اساس تجربیات زندگی‌شان بخوانم.

That's a really clever thing about having older characters in

این یک چیز واقعاً هوشمندانه در مورد وجود شخصیت‌های قدیمی‌تر در

the book: they've lived through a lot and have plenty to say!

کتاب است: آنها چیزهای زیادی را زندگی کرده‌اند و حرف‌های زیادی برای گفتن دارند!

Well, I've recently discovered that there are three sequels to the 2020

خوب، من اخیراً متوجه شده ام که سه دنباله برای

original, so I can go ahead and finish it in the knowledge that it won't be

نسخه اصلی 2020 وجود دارد، بنابراین می توانم ادامه دهم و آن را به پایان برسانم با علم به اینکه این

the end of my time at Cooper's Chase.

پایان زمان من در Cooper's Chase نخواهد بود.

Before I go back to the first novel in this shortlist, One Week in

قبل از اینکه به اولین رمان در این فهرست کوتاه بازگردم، یک هفته در

December by Sebastian Fawkes, I'll get back into the Thursday Murder Club.

دسامبر اثر سباستین فاکس، دوباره به کلوپ قتل پنجشنبه بازخواهم گشت.

I hope these descriptions have whetted your appetite for World Book Day.

امیدوارم این توصیفات اشتهای شما را برای روز جهانی کتاب باز کرده باشد.

Whatever you choose to read, don't forget that reading in English is a

هر آنچه را که برای خواندن انتخاب می کنید، فراموش نکنید که خواندن به زبان انگلیسی

great way to improve your language skills and to have a good time.

راهی عالی برای بهبود مهارت های زبانی و گذراندن اوقات خوش است.

Whether you want a murder mystery, a philosophical work, a look at

چه بخواهید یک معمای قتل، یک اثر فلسفی، نگاهی به

contemporary life or just a damn good laugh, there's something for everyone,

زندگی معاصر یا فقط یک خنده لعنتی،

every day, in the world of books.

هر روز در دنیای کتاب چیزی برای همه وجود دارد.

And if you have any suggestions, then feel free to share with us.

و اگر پیشنهادی دارید، در صورت تمایل با ما در میان بگذارید.

Until next time, I hope you have a wonderful rest of your day.

تا دفعه بعد امیدوارم روزهای خوبی رو سپری کنید.

Take care and goodbye.

مراقب باش و خداحافظ