How you can use impostor syndrome to your benefit | Mike Cannon-Brookes

623,482 views ・ 2019-12-21

TED


لطفا برای پخش فیلم روی زیرنویس انگلیسی زیر دوبار کلیک کنید.

Translator: Kimia Kiani Reviewer: Masoud Motamedifar
00:13
So I've experienced a lot of success in my life.
0
13291
3525
من تجربه‌ی موفقیت‌های بسیاری را در زندگی داشته‌ام.
00:17
Over a decade ago,
1
17792
1831
بیش از یک دهه قبل،
00:19
I started a business straight out of uni with my mate, Scott.
2
19647
3665
بلافاصله بعد از دانشگاه کاری را با دوستم اسکات شروع کردم.
00:24
Now, having no prior business experience
3
24170
2712
بدون هیچ تجربه‌ی کاری
00:26
and not really any grand plan --
4
26906
2244
و هیچ طرح بزرگی--
00:29
in fact, our goals when we started were not to have to get a real job
5
29174
3504
ما در واقع در ابتدا هدفمان این بود که مجبور به گرفتن کار واقعی نشویم
00:32
(Laughter)
6
32702
1103
(خنده)
00:33
and to not have to wear a suit to work every day.
7
33829
2415
و روزانه مجبور به پوشیدن کت و شلوار کار نباشیم.
00:36
Check and check.
8
36268
1442
تیک و تیک.
00:37
(Laughter)
9
37734
1133
(خنده)
00:39
Today, we have thousands of amazing employees,
10
39703
4046
امروز، ما هزاران کارمند فوق‌العاده داریم،
00:43
and millions of people use our software around the planet.
11
43773
3448
و میلیون‌ها نفر از نرم‌افزار ما در سراسر زمین استفاده می‌کنند.
00:47
And technically, even outside the planet,
12
47245
2022
و از نظر فنی، حتی خارج از زمین،
00:49
if you count those that are currently on their way to Mars.
13
49291
2986
اگر آن‌هایی که در حال حاضر در راه مریخ هستند را بشمارید.
00:52
So you'd think that I know what I'm doing every day
14
52301
2711
پس شما فکر می‌کنید که من هر روز می‌دانم دارم چه کار می‌کنم
00:55
when I go to work.
15
55036
1190
وقتی سر کار می‌روم.
خب، بگذارید چیزی را با شما در میان بگذارم:
00:57
Well, let me let you in on something:
16
57194
1789
اکثر روز‌ها، من هنوز حس می‌کنم که نمی‌دانم دارم چه می‌کنم.
00:59
most days, I still feel like I often don't know what I'm doing.
17
59007
4565
01:04
I've felt that way for 15 years,
18
64802
2562
من ۱۵ سال است که چنین حسی دارم
01:07
and I've since learned that feeling is called "impostor syndrome."
19
67388
4031
و از آن موقع یاد گرفته‌ام که این حس اسمش «سندرم ایمپاستر» است.
01:13
Have you ever felt out of your depth,
20
73181
2688
آیا پیش آمده که فکر کنید کاری خارج از توانتان است
01:15
like a fraud,
21
75893
1158
مثل یک کلاه‌بردار هستید،
01:17
and just kind of guessed/bullshitted your way through the situation --
22
77841
4021
و فقط با حدس و گمان و مزحرف‌گویی راهتان را باز کرده‌اید؟
01:21
(Laughter)
23
81886
1025
(خنده)
01:22
petrified that anytime,
24
82935
1945
از ترس میخکوب شده که هر لحظه
01:24
someone was going to call you on it?
25
84904
1926
کسی می‌خواهد مچتان را می‌گیرد؟
01:27
Well, I can think of many examples where I felt like this.
26
87765
2791
خب، من می‌توانم به موارد زیادی فکر کنم که چنین حسی داشتم.
01:31
Interviewing our first HR manager,
27
91897
2025
مصاحبه کردن با اولین مدیر منابع انسانی‌مان
01:33
having never worked in a company that had an HR department --
28
93946
3008
در حالی که هیچ‌وقت در شرکتی کار نکرده بودم که واحد منابع انسانی داشته باشد
01:36
(Laughter)
29
96978
1260
(خنده)
01:38
terrified as I walked into the interview,
30
98262
2913
وحشت‌زده، در حالی که وارد مصاحبه می‌شدم،
01:41
thinking, "What am I going to ask this person?"
31
101199
2485
فکر می‌کردم «من قرار است چی از این آدم بپرسم؟»
01:43
Or attending board meetings in a T-shirt surrounded by suits,
32
103708
3381
یا شرکت کردن در یک جلسه هیئت مدیره با تیشرت، محاصره شده در کت‌شلوارپوشان
01:47
and acronyms are flying around,
33
107113
2111
و واژه‌های مخفف رد و بدل می‌شدند،
و من حس کودکی پنج ساله را داشتم
01:49
feeling like a five-year-old
34
109248
1373
01:50
as I surreptitiously write them down in my notebook,
35
110645
2558
وقتی مخفیانه آن کلمات‌ را در دفترچه‌ام می‌نوشتم،
01:53
so I can look them up on Wikipedia when I get home later.
36
113227
2870
که بتوانم بعداً وقتی خانه رسیدم در ویکی‌پدیا دنبالشان بگردم.
01:56
(Laughter)
37
116121
1254
(خنده)
01:57
Or, in the early days,
38
117399
1169
یا در روز‌های ابتدایی،
01:58
when people would call up and ask for accounts payable,
39
118592
2605
وقتی مردم زنگ می‌زدند و در مورد حسابِ قابل پرداخت می‌پرسیدند
02:01
I would freeze and think, "Wait, are they asking for money
40
121221
3842
بی‌حرکت می‌شدم و فکر می‌کردم «صبر کن، این‌ها از ما پول می‌خواهند
02:05
or giving it to us?"
41
125087
1451
یا قرار است به ما پول بدهند؟»
02:06
(Laughter)
42
126562
2553
(خنده)
02:09
And I would cover the phone,
43
129139
3234
و روی تلفن را می‌گرفتم،
02:12
cover the mouthpiece of the phone,
44
132397
1865
قسمتی که صدا را می‌فرستد،
02:14
and say, "Scott, you're in accounts,"
45
134286
1783
و می‌گفتم «اسکات، تو به حساب‌ها واردی»
02:16
and pass it across.
46
136093
1310
و می‌فرستادمش به او.
02:17
(Laughter)
47
137427
1023
(خنده)
02:18
We both did a lot of jobs back then.
48
138474
2179
آن زمان ما خیلی از کارها را انجام می‌دادیم.
02:21
So for me, impostor syndrome is a feeling of being well, well out of your depth,
49
141402
4928
خب، سندرم ایمپاستر برای من حسِ بودن در شرایطی خارج از حد توان است،
02:26
yet already entrenched in the situation.
50
146354
2344
در حالی که در موقعیت نقش بسته.
02:29
Internally, you know you're not skilled enough, experienced enough
51
149101
3829
پیش خودتان می‌دانید که به قدر کافی ماهر و با تجربه نیستید
02:32
or qualified enough to justify being there,
52
152954
2561
یا صلاحیت کافی را ندارید که آن‌جا بودنتان را توجیه کند،
02:35
yet you are there,
53
155539
1753
با این حال آن‌جایید،
02:37
and you have to figure a way out,
54
157316
2018
و باید راهی برای بیرون آمدن پیدا کنید،
02:39
because you can't just get out.
55
159358
1748
چون نمی‌توانید فقط در بروید.
02:41
It's not a fear of failure,
56
161641
1952
این ترس از شکست نیست،
02:43
and it's not a fear of being unable to do it.
57
163617
2867
و ترس از این نیست که نتوانید انجامش دهید.
02:47
It's more a sensation of getting away with something,
58
167032
3302
بیشتر حس قصر در رفتن از چیزی‌ست
02:50
a fear of being discovered,
59
170358
2182
ترس لو رفتن،
02:52
that at any time, someone is going to figure this out.
60
172564
3081
که هر لحظه ممکن است یکی بفهمد.
02:55
And if they did figure it out,
61
175669
1513
و اگر کسی بفهمد،
02:57
you'd honestly think, "Well, that's fair enough, actually."
62
177206
2962
صادقانه فکر می‌کنید «خب، این در حقیقت عادلانه‌ست»
03:00
(Laughter)
63
180192
1650
(خنده)
03:01
One of my favorite writers, Neil Gaiman, put it so beautifully
64
181866
3670
یکی از نویسندگان مورد علاقه‌ی من، نیل گایمن، خیلی زیبا بیانش می‌کند
03:05
in a commencement address he gave at a university, called "Make Good Art."
65
185560
4333
در یک مقدمه‌ی جشن فارغ‌التحصیلی در یک دانشگاه با عنوانِ «هنرِ خوب ساختن»
03:09
I want to make sure I get his quote correct.
66
189917
2299
می‌خواهم مطمئن باشم که به درستی نقل قولش می‌کنم.
03:12
"I was convinced that there would be a knock on the door,
67
192630
3420
«من قانع شده بودم که روزی کسی در خواهد زد
03:16
and a man with a clipboard would be there to tell me that it was all over,
68
196074
3829
و مردی با یک تخته‌شاسی آنجا خواهد بود که به من بگوید که همه چیز تمام شده،
03:20
that they'd caught up with me,
69
200935
1589
که دیگر دستم رو شده،
03:22
and that I would now have to go and get a real job."
70
202548
2815
و الان باید بروم و یک کار واقعی پیدا کنم.»
03:26
Now, when there's a knock on my door,
71
206194
3057
حالا، وقتی کسی درِ من را می‌زند،
03:29
I still feel like some sort of dark-suited clipboard man is going to be there
72
209275
4410
هنوز فکر می‌کنم مرد سیاه پوشی با یک تخته‌شاسی آن‌جا خواهد بود
03:33
to tell me that my time is kind of up.
73
213709
2324
که به من بگوید فرصتم تمام شده.
03:36
And being a crap cook,
74
216057
1180
و من که آشپز افتضاحی هستم
03:37
I'm quite relieved when it's just someone with a pizza for the kids.
75
217261
3262
واقعا تسکین پیدا می‌کنم وقتی می‌بینم کسی با یک پیتزا برای بچه‌هاست.
03:40
(Laughter)
76
220547
1229
(خنده)
03:42
But it's important to note that it's not all bad.
77
222752
2350
ولی مهم هست که خاطرنشان کنم که همه‌اش بد نیست.
03:45
There's a lot of goodness, I think, in those feelings.
78
225126
2699
در آن احساسات، خوبی‌های زیادی وجود دارد.
03:47
And this isn't some sort of motivational-poster type talk,
79
227849
5806
و این از آن سخنرانی‌های انگیزشی نیست.
03:53
a "Begin it now."
80
233679
1532
یک «الان شروع کنید».
03:56
It's more of an introspection into my own experiences of impostor syndrome,
81
236554
4388
بیشتر یک خودبینی در تجربیاتِ شخصیِ من از سندروم ایمپاستر است
04:00
and how I've tried to learn to harness them
82
240966
2023
و این که من چگونه یاد گرفته‌ام مهارشان کنم
04:03
and turn them into some sort of a force for good.
83
243013
2389
و به یک نیرو برای خوبی تبدیلشان کنم.
04:05
And a great example of those experiences
84
245926
1918
و یک مثال عالی از آن تجربیات
04:07
is in the early days of Atlassian's history.
85
247868
2098
روز‌های اولِ تاریخِ اطلسیَن است.
04:09
We were about four years old, and we had about 70 employees.
86
249990
3801
ما تقریبا چهار ساله بودیم و حدودا هفتاد کارمند داشتیم.
04:14
And at the advice of our auditors --
87
254253
2164
و با مشاوره‌ی حساب‌رسانمان،
04:16
most good stories start with advice from an auditor --
88
256441
2559
اکثر داستان‌های خوب با مشورت با حساب‌رسان شروع می‌شوند،
04:19
(Laughter)
89
259024
1016
(خنده)
04:20
we entered the New South Wales Entrepreneur of the Year competition.
90
260064
4392
ما وارد مسابقه‌ی کارآفرینِ سالِ نیو ساوف وِیلز شدیم.
04:24
Now, we were surprised when we won
91
264480
2356
خب، بسیار شگفت‌زده شدیم که
04:26
the New South Wales Entrepreneur of the Year
92
266860
2095
برنده‌ی کارآفرینِ سالِ نیو ساوف ویلز
04:28
in the young category for entrepreneurs under 40.
93
268979
2324
در دسته‌ی کارآفرینان جوانانِ زیرِ چهل سال شدیم.
04:31
There were eight categories.
94
271327
1419
هشت دسته وجود داشت.
04:32
And so surprised, in fact,
95
272770
1997
به قدری شگفت‌زده در حقیقت،
04:34
having looked at the list of people we were up against,
96
274791
2593
چون به لیست افرادی که مقابلمان بودند نگاه کرده بودیم
04:37
I didn't even turn up to the awards ceremony.
97
277408
2212
من اصلا به مراسم جوایز نرفتم.
04:39
So Scott collected the gong by himself.
98
279644
2205
اسکات مدال را به تنهایی گرفت.
04:42
And then we traveled off to the national awards.
99
282634
3511
و بعد ما به مراسم جوایز ملی سفر کردیم.
04:46
I thought I should probably turn up to those.
100
286169
2149
من فکر کردم که شاید باید در آن‌ها حاضر شوم.
04:48
So we rented some suits,
101
288342
1881
در نتیجه کت و شلوار اجاره کردیم،
04:50
I invited a girl that I had just met --
102
290247
2358
من دختری که تازه با او آشنا شده بودم را دعوت کردم.
04:52
we'll get to her in a second --
103
292629
1491
الان به آن هم می‌رسیم --
04:54
(Laughter)
104
294144
1046
(خنده)
04:55
and off we went to the big black-tie gala.
105
295214
2725
و راهیِ مراسمِ بزرگِ کروات مشکی شدیم.
04:58
Now, our surprise turned to shock
106
298656
2389
این‌جا شگفتیمان تبدیل به شوک شد
05:01
in the first award of the night, the young category,
107
301069
2510
وقتی که در اولین جایزه‌ی شب در دسته‌ی جوانان
05:03
when we beat all of the other states
108
303603
1745
همه‌ی ایالت‌های دیگر را شکست دادیم
05:05
and won the Australian Young Entrepreneur of the Year.
109
305372
2556
و جایزه‌ی سالِ کارآفرینِ جوانِ استرالیا را بردیم.
05:07
When the shock had worn off,
110
307952
1338
وقتی که شوک از بین رفت،
05:09
we got a lot of champagne to the table and the party began,
111
309314
2777
مقدار زیادی شامپاین سر میز آوردیم و جشن را شروع کردیم.
05:12
and the night was surely over.
112
312115
1461
و شب قطعا تمام شده بود.
05:13
We were having a royally great time.
113
313600
1848
ما یک زمان شاهانه را سپری می‌کردیم.
05:15
Fast-forward to the last award of the night,
114
315472
2719
با سرعت رد شویم و به آخرین جایزه‌‌ی شب که برسیم
05:18
and our shock turned into everybody's shock
115
318215
2565
حیرت ما تبدیل به حیرت همگانی شد
05:20
when we won the Australian Entrepreneur of the Year
116
320804
2434
وقنی ما جایزه‌ی کارآفرینِ سالِ استرالیا را بردیم
05:23
against all of the other categories.
117
323262
1782
در رقابت با بقیه‌ی دسته‌ها.
05:25
Now, so shocked was everybody else, in fact,
118
325068
2085
حال، آن‌قدر بقیه هم شگفت‌زده بودند که
05:27
that the announcer, the CEO of Ernst and Young,
119
327177
2241
گوینده، مدیرعاملِ ارنست و یانگ،
05:29
opened the envelope,
120
329442
1173
پاکت را باز کرد،
05:30
and the first words out of his mouth were, "Oh my God."
121
330639
2619
و اولین کلماتی که از دهانش خارج شد «اوه، خدای من» بود.
05:33
(Laughter)
122
333282
1214
(خنده)
05:34
And then he reset himself and announced that we had won.
123
334520
2752
و بعد خودش را تنظیم کرد و اعلام کرد که ما برنده شدیم.
05:37
(Laughter)
124
337296
1365
(خنده)
05:38
So we knew we were in way too deep.
125
338685
1969
ما می‌دانستیم که خیلی جلو رفته‌ایم
05:41
And from there, the water got a lot deeper,
126
341201
2058
و از آن‌جا آب بسیار عمیق‌تر می‌شود
05:43
because we jetted off to Monte Carlo
127
343283
2030
چون با جت به مونته کارلو رفتیم
05:45
to represent Australia in the World Entrepreneur of the Year
128
345337
3116
تا نماینده‌ی استرالیا در مسابقه‌ی کارآفرین برترِ جهان باشیم
05:48
against 40 other different countries.
129
348477
1984
در رقابت با چهل کشورِ دیگر.
05:51
Now, in another rented suit, I was at one of the dinners
130
351723
3848
این‌جا در یک کت و شلوارِ اجاره‌ایِ دیگر من در یکی از شام‌ها شرکت کرده بودم
05:55
and sitting next to a lovely man called Belmiro de Azevedo,
131
355595
3975
و کنار مردِ دوست‌داشتنی‌ای به اسمِ بِلمیرو دی آزِویدو نشسته بودم
05:59
who was the winner from Portugal.
132
359594
1704
که برنده‌ی پرتغال بود.
06:01
Total champion.
133
361322
1225
قهرمان واقعی.
06:02
At 65, he had been running his business for 40 years.
134
362571
3154
در ۶۵ سالگی، چهل سال بود که تجارت خودش را داشت.
06:06
He had 30,000 employees.
135
366313
1820
او سی‌هزار کارمند داشت.
06:08
Don't forget, at the time, we had 70.
136
368157
1950
یادتان نرود که آن زمان ما هفتاد کارمند داشتیم.
06:10
And he had four billion euro in turnover.
137
370468
2065
و او گردشِ مالیِ چهارمیلیارد یورویی داشت.
06:13
And after a couple of wines,
138
373050
2118
و بعد از چند شراب،
06:15
I remember admitting to him that I felt that we did not deserve to be there,
139
375192
4215
یادم می‌آید که به او اعتراف کردم که حس می‌کردم ما استحقاق آن‌جا بودن را نداریم،
06:19
that we were well out of our depth,
140
379431
1689
که بیشتر از توانمان جلو رفته‌ایم،
06:21
and at some time, someone was going to figure this out
141
381144
2582
و زمانی، یکی متوجه می‌شود
06:23
and send us home to Australia.
142
383750
1561
و ما را به خانه، استرالیا، می‌فرستد.
06:25
And he, I remember, just paused and looked at me
143
385962
2468
و او، یادم می‌آید، مکثی کرد و به من نگاه کرد
06:28
and said that he felt exactly the same way
144
388454
3286
و گفت که او هم دقیقا همین حس را دارد
06:31
and that he suspected all the winners were feeling that way,
145
391764
3324
و حدس می‌زند بقیه‌ی برندگان هم همین حس را داشته باشند.
06:35
and that despite not knowing Scott or I or really anything about technology,
146
395112
3649
و با وجود این که اسکات و من، یا چیزی در مورد تکنولوژی نمی‌داند
06:38
he said that we were obviously doing something right
147
398785
2479
گفت که ما به طور مشخص داریم کاری را درست انجام می‌دهیم
06:41
and should probably just keep going.
148
401288
1734
و باید مسلما همین‌طور ادامه بدهیم.
06:43
(Laughter)
149
403046
1054
(خنده)
06:44
Now, this was a pretty big light bulb moment for me for two reasons.
150
404124
3572
این برای من یک لحظه‌ی کشف ناگهانی بزرگ بود، به دو دلیل.
06:47
One, I realized that other people felt this as well.
151
407720
2849
یک، این که متوجه شدم که بقیه‌ی آدم‌ها هم این را حس می‌کنند.
06:50
And two, I realized it doesn't go away with any form of success.
152
410593
3913
و دو، متوجه شدم که با هر شکلی از موفقیت این حس از بین نمی‌رود.
06:54
I had assumed that successful people didn't feel like frauds,
153
414530
3630
من فرض گرفته بودم که آدم‌های موفق حس اشتباهی بودن ندارند،
06:58
and I now know that the opposite is more likely to be true.
154
418184
2888
و الان می‌دانم که احتمالِ این که برعکسش درست باشد بیشتر است.
07:01
And this isn't just a feeling that I have at work.
155
421878
2417
و این یک حس نیست که من سرِ کار داشته باشم.
07:04
It happens in my personal life, too.
156
424319
2120
در زندگیِ شخصی‌ام هم اتفاق می‌افتد.
07:06
In the early days,
157
426463
1182
در روزهای آغازین،
07:07
I was flying back and forth to San Francisco every week for Atlassian,
158
427669
3320
هر هفته برای اتلَسین مرتب به سان‌فرانسیسکو در رفت و آمد بودم،
و مقدار زیادی امتیازِ پروازِ مکرر جمع کرده بودم.
07:11
and I racked up a lot of frequent flyer points
159
431013
2189
07:13
and got access to the Qantas business lounge.
160
433226
2112
و به سالنِ بیزینسِ کنتاس دسترسی داشتم.
07:15
Now, if there's ever a place that I don't belong ...
161
435362
2470
اگر تنها یک جا باشد که من به آن تعلق نداشته باشم ..
07:17
(Laughter)
162
437856
1180
(خنده)
07:19
It doesn't help when I walk in and they generally look at me in shorts and jeans,
163
439060
3892
وقتی وارد می‌شوم و من در شلوارک و جین سرتا پا نگاه می‌کنند کمکی نمی‌کند
07:22
or jeans and a T-shirt, and say, "Can I help you, son? Are you lost?"
164
442976
3951
یا جین و تی‌شرت و می‌گویند «می‌تونم بهت کمک کنم پسرم؟ گم شدی؟»
07:26
But anyway, sometimes life happens in the Qantas lounge
165
446951
3456
ولی به هر حال، بعضی اوقات زندگی در سالنِ هواپیماییِ کنتاس رخ می‌دهد
07:30
when you'd least expect it.
166
450431
1483
وقتی که اصلا انتظارش را ندارید.
07:31
One morning, over a decade ago,
167
451938
1575
یک روز، بیش از یک دهه‌ی پیش،
07:33
I was sitting there on my regularly weekly commute,
168
453537
2397
من آن‌جا در مسیر رفت‌و‌آمدِ همیشگی‌ام نشسته بودم،
07:35
and a beautiful woman from way out of my league
169
455958
2882
و خانم زیبایی، خیلی بالاتر از سطحِ من
07:38
walked into the Qantas lounge and continued walking straight up to me
170
458864
4221
وارد سالنِ کنتاس شد و همین‌جور مستقیم به سمت من آمد
07:43
in a case of mistaken identity.
171
463109
1698
در این جا با اشتباه گرفتنم با فرد دیگری
07:46
She thought I was someone else,
172
466196
1528
فکر کرده بود من فرد دیگری هستم.
07:47
so in this case, I actually was an impostor.
173
467748
2547
در این جا، من واقعا یک وانمود‌ کننده بودم.
07:50
(Laughter)
174
470319
2340
(خنده)
07:52
But rather than freeze as I would have historically done
175
472683
3444
ولی بر خلاف آن‌چه که قبلا می‌کردم، این بار به جای این که بی‌حس شوم،
07:56
or chivalrously maybe informed her of her error,
176
476151
4310
یا شاید جوانمردانه او را از اشتباهش مطلع کنم.
08:00
I just tried to keep the conversation going.
177
480485
2342
تنها سعی کردم که صحبت را ادامه دهم.
08:02
(Laughter)
178
482851
1222
(خنده)
08:04
And classic Australian bullshit became some sort of forward movement
179
484097
3304
و مزخرف‌گوییِ کلاسیکِ استرالیایی تبدیل به حرکتی رو به جلو شد
08:07
and a phone number.
180
487425
1523
و یک شماره تلفن.
08:08
And I took that girl to the awards ceremony a couple of months later.
181
488972
6323
و من چند ماهِ بعد آن دختر را به مراسم جوایز بردم.
08:15
And more than a decade later,
182
495319
1697
و کمی بیشتر از یک دهه،
08:17
I'm incredibly happy that she is now my wife,
183
497040
2192
من بی‌نهایت خوشحالم که او الان همسرم است
08:19
and we have four amazing children together.
184
499256
2087
و ما چهار بچه‌ی فوق‌العاده با هم داریم.
08:21
(Applause)
185
501367
3904
(تشویق)
08:27
But you'd think that when I wake up every morning,
186
507351
2372
ولی شما فکر می‌کنید که من هر روز صبح بیدار می‌شوم
08:29
I wouldn't roll over and look at her and think, "She's going to say,
187
509747
3382
نمی‌چرخم و به او نگاه نمی‌کنم و فکر نمی‌کنم که می‌گوید،
08:33
'Who are you, and who gave you that side of the bed?'
188
513153
2614
«تو کی هستی و کی به تو سمت دیگر تخت را داده؟»
08:35
(Laughter)
189
515791
1048
(خنده)
08:36
'Get out of here.'"
190
516863
1183
«بزن به چاک»
08:38
But she doesn't.
191
518522
1611
ولی او نمی‌گوید.
08:40
And I think she sometimes feels the same way.
192
520157
2872
و فکر می‌کنم که بعضی اوقات او هم همین حس را دارد.
08:43
And apparently, that's one of the reasons
193
523780
2004
و به نظر می‌آید که این یکی از دلایلی‌ست که
08:45
that we'll likely have a successful marriage.
194
525808
2157
ما احتمال قوی یک ازدواج موفق خواهیم داشت.
08:47
You see, in researching this talk,
195
527989
1678
ببینید، در تحقیق برای این سخنرانی،
08:49
I learned that one of the attributes of the most successful relationships
196
529691
3470
یاد گرفتم که یکی از صفاتِ اکثرِ روابطِ موفق
08:53
is when both partners feel out of their league.
197
533185
2755
وقتی‌ست که دو طرف فکر می‌کنند طرف مقابل از آن‌ها سَر است.
08:55
They feel that their partner is out of their league.
198
535964
2448
فکر می‌کنند طرف مقابل از آن‌ها سَر است
08:58
They feel like impostors.
199
538436
1717
حس می‌کنند وانمود‌کننده هستند.
09:00
And if they don't freeze, and they're thankful,
200
540177
2592
و اگر بی‌حس و‌ حرکت نباشند و شکرگزار باشند،
09:02
and they work harder and they stretch to be the best partner they can,
201
542793
3328
و سخت کار کنند و تلاش کنند که بهترین همراه ممکن باشند،
09:06
it's likely to be a very successful relationship.
202
546145
2359
احتمالش زیاد است که رابطه‌ی موفقی بشود.
09:08
So if you have this feeling, don't freeze.
203
548528
2681
پس اگر چنین حسی دارید، بی‌حرکت نمانید.
09:11
Try to keep the conversation going,
204
551233
1709
سعی کنید مکالمه را ادامه دهید،
09:14
even if she thinks that you're somebody that you're not.
205
554076
2660
حتی اگر او فکر می‌کند شما کسی هستید که نیستید.
09:18
Now, feeling like, or people thinking I'm someone I'm not
206
558514
2725
حال، این که بقیه فکر کنند یا حس کنند که من کسی هستم که نیستم
09:21
actually happens quite frequently.
207
561263
1819
اتفاقا زیاد پیش می‌آید.
09:23
A great example from my more recent past,
208
563622
2387
یک مثال بزرگش به تازگی،
09:26
a few months ago, I was up late at night with one of my kids,
209
566033
3015
چند ماه پیش بود که با یکی از فرزندانم تا دیروقت بیدار بودم،
09:29
and I saw something on Twitter
210
569072
2158
و چیزی در توییتر دیدم
09:31
about Tesla saying that they could solve
211
571254
2318
در مورد تِسلا که می‌گفت می‌تواند
09:33
South Australia's rolling series of power crises
212
573596
2627
مشکلِ دائمِ نیرویِ جنوب استرالیا را
09:36
with one of their large industrial batteries.
213
576247
2296
با یکی از باتری‌های بزرگِ صنعتیِ خود حل کند.
09:39
Without thinking, I fired off a bunch of tweets,
214
579138
2823
بدون فکر کردن، چندین توییت کردم
09:41
challenging them and saying were they really serious about this.
215
581985
3186
و به چالش کشیدمشان و گفتم که آیا واقعا در این باره جدی هستند.
09:45
And in doing so, I managed to kick a very small rock
216
585740
2956
و در همین حین، توانستم چند سنگِ کوچک را
09:48
off a very big hill
217
588720
1667
از یک کوه بزرگ پایین بیاندازم
09:50
that turned into an avalanche that I found myself tumbling in the middle of.
218
590411
3748
که تبدیل به بهمنی شد که خودم را در میانش در حال غلت خوردن یافتم.
09:54
Because you see, a few hours later, Elon tweeted me back and said
219
594183
3081
چون چند ساعت بعد، ایلان جوابِ توییتم را داد و گفت
09:57
that they were deadly serious,
220
597288
1579
که واقعا جدی هستند،
09:58
that within a hundred days of contract signing,
221
598891
2221
که تا صد روز بعد از امضای قرارداد،
10:01
they could install a 100-megawatt-hour facility,
222
601136
2281
می‌توانند یک نیروگاه صد مگاواتی راه‌اندازی کنند،
10:03
which is a giant battery of a world-class size,
223
603441
2848
که یک باتریِ بزرگ، در ابعاد جهانی‌ است
10:06
one of the biggest ever made on the planet.
224
606313
2034
یکی از بزرگ‌ترین‌ها که تا حالا روی زمین ساخته شده.
10:08
And that's when all hell really broke loose.
225
608371
2282
و این زمانی بود که محشر به پا شد.
10:11
Within 24 hours, I had every major media outlet
226
611176
2955
طیِ ۲۴ ساعت، همه‌ی خبرگزاری‌های بزرگ
10:14
texting and emailing and trying to get in contact with me
227
614155
2735
پیام و ایمیل می‌دادند و دنبالِ راه ارتباطی با من بودند
10:16
to get opinion as some sort of "expert" in energy.
228
616914
2668
تا نظرِ من را به عنوانِ یک «متخصص» در حوزه‌ی انرژی بپرسند.
10:19
(Laughter)
229
619606
2302
(خنده)
10:21
Now, at the time, I couldn't really have told you the difference
230
621932
4049
حال، در آن زمان، من واقعا نمی‌توانستم به شما فرق بینِ
10:26
between a one-and-a-half-volt AA battery that goes in my kids' toys
231
626005
5265
باتریِ یک و نیم ولتِ قلمی که در اسباب‌بازیِ بچه‌هایم هست
10:31
and a 100-megawatt-hour industrial-scale battery facility
232
631294
3339
و نیروگاه باتریِ صنعتیِ صد مگاواتی
10:34
that goes in South Australia
233
634657
1374
برای جنوبِ استرالیا را بگویم
10:36
that could potentially solve their power crisis.
234
636055
2387
که به احتمال قوی چالشِ نیرو را حل می‌کرد.
10:38
I was now feeling a chronic case of impostor syndrome,
235
638881
2552
حالا من یک مورد شدید و مزمنِ سندرمِ ایمپاستر را حس می‌کردم.
10:41
(Laughter)
236
641457
1039
(خنده)
10:42
and it got truly bizarre.
237
642520
1416
و این واقعا عجیب شد.
10:44
And I remember thinking to myself,
238
644586
2696
و یادم می‌آید که با خودم فکر می‌کردم،
10:47
"Shit. I've kind of started something here and I can't really get out.
239
647306
4155
«لعنت، من این‌جا چیزی را شروع کردم و واقعا نمی‌تونم از آن بیام بیرون»
10:51
If I abandon the situation,
240
651485
2966
اگر موقعیت را رها می‌کردم،
10:54
I'm going to sort of set back renewables in Australia
241
654475
2843
به شکلی استرالیا را در زمینه‌ی نیرو‌های تجدید‌پذیر عقب می‌اندازم
10:57
and maybe just look like a complete idiot
242
657342
2224
و شاید شبیهِ یک احمقِ کامل به نظر بیایم.
10:59
because of my idiocy on Twitter."
243
659590
2513
به خاطرِ حماقتم در توییتر.
11:02
So I thought the only thing I could do
244
662127
2086
پس فکر کردم که تنها کاری که می‌توانم بکنم
11:04
was to try not to freeze and to try to learn.
245
664237
2442
این است که بی‌حرکت نمانم و سعی کنم یاد بگیرم.
11:06
So I spent a week
246
666703
1615
پس یک هفته تلاش کردم
11:08
trying to learn everything I could about industrial-scale batteries
247
668342
3450
تا همه‌چیز را درباره‌ی باتری‌های در ابعادِ صنعتی
11:11
and the electricity grid and renewables and the economics of all of this
248
671816
3446
و شبکه‌های برقی و انرژی‌های تجدید‌پذیر و اقتصادِ همه‌ی این‌ها یاد بگیرم.
11:15
and whether this was even a feasible proposal.
249
675286
2353
و این‌که آیا اصلا طرحِ قابلِ اجرایی هست یا نه
11:17
I talked to the chief scientist, I talked to the CSIRO,
250
677663
2804
من با دانشمند ارشد صحبت کردم، با آژانس CSIRO صحبت کردم،
11:20
had multiple ministers and premiers trying to give me their side of the story
251
680491
4095
چندین وزیر و نخست وزیرِ استانی تلاش کردند سمتِ دیگر داستان را برایم شرح دهند
11:24
from both sides of the aisle.
252
684610
1786
از هر دو طرفِ بحث.
11:26
I managed to exchange tweets with the prime minister.
253
686969
2538
موفق شدم چند توییت با نخست‌وزیر رد و بدل کنم.
11:29
I even managed to pull off a passing impression, let's say,
254
689531
3581
حتی می‌توان گفت موفق شدم خودم را در سطح موجه‌ای نشان دهم،
11:33
of an energy expert on ABC Lateline.
255
693136
1940
به عنوان یک متخصص انرژی در برنامه خبر شبانگاهیِ ABC.
11:35
(Laughter)
256
695100
1838
(خنده)
11:37
But as a result of all this,
257
697570
1610
ولی در نتیجه‌ی همه‌ی این‌ها،
11:39
South Australia did put out a battery tender,
258
699204
2676
استرالیای جنوبی یک مناقصه‌ برای باتری برگزار کرد
11:41
and they had more than 90 applications for that battery tender.
259
701904
3540
و آن‌ها بیش از ۹۰ متقاضی برای مناقصه‌ی باتری داشتند.
11:45
And the national conversation over a period of a few months
260
705825
3188
و گفت‌و‌گوی ملی برای بازه‌ی چند‌ماهه
11:49
moved from the sort of theatrical lumps of coal in the parliament
261
709037
3563
از چند کارِ نمایشی در پارلمان حرکت کرد به سمت
11:52
to discussing kind of which industrial-scale battery chemistry
262
712624
3462
گفت‌و‌گویی که شیمیِ کدام باتریِ در ابعاد صنعتی
11:56
was the best for building large-scale renewable batteries.
263
716110
3200
برای ساختنِ باتری‌های بزرگِ تجدیدپذیر بهتر است.
11:59
So I think that the important lesson is by that time in my life,
264
719334
3345
خب من فکر می‌کنم که مهم‌ترین درسِ زندگیِ من تا آن زمان این بود
12:02
I knew well that I was an impostor.
265
722703
2239
که من می‌دانستم که یک وانمود‌کننده هستم.
12:04
I knew I was miles out of my depth.
266
724966
2220
می‌دانستم کیلومترها با سطح توانم فاصله دارم.
12:07
But instead of freezing, I tried to learn as much as I could,
267
727210
3195
ولی به جای بی‌حرکت ماندن، سعی کردم تا جایی که می‌توانم یاد بگیرم،
12:10
motivated by my fear of generally looking like an idiot,
268
730429
3235
برانگیخته شده از ترسم که نکند مثلِ یک احمق به نظر برسم،
12:13
and tried to turn that into some sort of a force for good.
269
733688
3598
و تلاش کردم آن را به نیرویی برای خوبی تبدیل کنم.
12:18
So one of the things I've learned
270
738442
1605
پس یکی از چیز‌هایی که یاد گرفتم
12:20
is that people think successful people don't feel like frauds.
271
740071
5391
این است که آدم‌ها فکر می‌کنند که افراد موفق حس نمی‌کنند اشتباهی هستند.
12:25
But I think, especially knowing a lot of entrepreneurs,
272
745946
2573
ولی من فکر می‌کنم،‌ خصوصا که تعداد زیادی کارآفرین را می‌شناسم،
12:28
the opposite is more likely to be true.
273
748543
2061
برعکسش احتمال بیشتری دارد که درست باشد.
12:31
But the most successful people I know don't question themselves,
274
751881
4982
ولی اکثر افراد موفقی که می‌شناسم خودشان را زیر سوال نمی‌بَرَند،
12:36
but they do heavily question, regularly question, their ideas
275
756887
3491
ولی بسیار سوال می‌پرسند و مرتب ایده‌ها و دانششان را زیر سوال می‌برند.
12:40
and their knowledge.
276
760402
1285
12:41
They know when the water is way too deep,
277
761711
3415
می‌دانند چه زمانی آب زیادی عمیق است،
12:45
and they're not afraid to ask for advice.
278
765150
2043
و از راهنمایی خواستن ترسی ندارند.
12:47
They don't see that as a bad thing.
279
767217
1690
آن را چیزِ بدی نمی‌بینند
12:48
And they use that advice to hone those ideas, to improve them
280
768931
3078
و از آن راهنمایی استفاده می‌کنند تا ایده‌شان را بُرَنده کنند، بهتر کنند
12:52
and to learn.
281
772033
1339
و یاد بگیرند.
12:53
And it's OK to be out of your depth sometimes.
282
773396
2661
و اشکالی ندارد که کاری خارج از توانتان باشد.
من مرتب کار برایم از توانم خارج است.
12:56
I'm frequently out of my depth.
283
776081
1539
12:57
It's OK to be out of your depth.
284
777644
2035
اشکالی ندارد که کاری خارج از توانتان باشد.
12:59
It's OK to be in a situation where you just can't push the eject button,
285
779703
3434
اشکالی ندارد در موقعیتی گیر کنید که نتوانید از آن با یک دکمه‌ی خروج فرار کنید.
13:03
so long as you don't freeze,
286
783161
2448
تا وقتی که بی‌حس و حرکت نشوید،
13:05
so long as you harness the situation, don't be paralyzed
287
785633
2712
تا وقتی که موقعیت را مهار کنید، فلج نشوید،
13:08
and try to turn it into some sort of a force for good.
288
788369
2588
و سعی کنید آن را به نیرویی برای خوبی تبدیل کنید.
13:11
And it's important that I say "harness" here,
289
791353
2387
و این مهم است که من در این‌جا گفتم «مهار کردن»
13:13
because this isn't sort of pop-psychology BS
290
793764
2503
چون این یک چرت و پرتِ یهو بیرون پریده از روان‌شناسی
13:16
about conquering impostor syndrome for me.
291
796291
2228
درباره‌ی مبارزه‌ی من با سندرومِ ایمپاستر نیست.
13:18
It's merely about being aware of it.
292
798543
1816
صرفا درباره‌ی آگاهی از آن است.
13:20
In fact, I'm extremely aware of feeling like an impostor right now,
293
800904
3975
در حقیقت من از حسِ اشتباهی بودنِ خودم بسیار آگاهم،
13:24
as I'm up here, some sort of pseudo-expert
294
804903
2500
و این بالا هستم، مثلِ یک شبه متخصص
13:27
on a feeling that I couldn't even put a name to a few months ago,
295
807427
3173
در حسی که نمی‌توانم حتی اسمی برایش بگذارم
13:30
when I agreed to do this talk.
296
810624
2271
وقتی که موافقت کردم این سخنرانی را انجام دهم.
13:32
Which, if you think about it, is kind of the point, isn't it?
297
812919
3229
که، اگر به آن فکر کنید، اصل ماجراست، نه؟
13:36
(Laughter)
298
816172
1040
(خنده)
13:37
Thank you.
299
817236
1213
سپاسگزارم.
13:38
(Applause)
300
818473
2874
(تشویق)
درباره این وب سایت

این سایت ویدیوهای یوتیوب را به شما معرفی می کند که برای یادگیری زبان انگلیسی مفید هستند. دروس انگلیسی را خواهید دید که توسط معلمان درجه یک از سراسر جهان تدریس می شود. روی زیرنویس انگلیسی نمایش داده شده در هر صفحه ویدیو دوبار کلیک کنید تا ویدیو از آنجا پخش شود. زیرنویس‌ها با پخش ویدیو همگام می‌شوند. اگر نظر یا درخواستی دارید، لطفا با استفاده از این فرم تماس با ما تماس بگیرید.

https://forms.gle/WvT1wiN1qDtmnspy7