Learn English Vocabulary Daily #15.4 — British English Podcast

5,176 views ・ 2024-02-22

English Like A Native


لطفا برای پخش فیلم روی زیرنویس انگلیسی زیر دوبار کلیک کنید. زیرنویس های ترجمه شده به صورت ماشینی ترجمه می شوند.

00:01
Hello, and welcome to The English Like a Native Podcast.
0
1957
3720
سلام، و به پادکست انگلیسی مانند یک بومی خوش آمدید.
00:05
My name is Anna and you're listening to Week 15, Day 4 of Your English
1
5857
6770
اسم من آنا است و شما در حال گوش دادن به Week 15, Day 4 of Your English
00:12
Five a Day, a series that is dedicated to expanding your active
2
12627
5505
Five a Day هستید، مجموعه ای که
00:18
vocabulary by five pieces every day of the week from Monday to Friday.
3
18142
5300
هر روز هفته از دوشنبه تا جمعه به افزایش دایره لغات فعال شما توسط پنج قطعه اختصاص دارد.
00:24
To start today's list, we have an idiom and it is to tighten your belt.
4
24322
6250
برای شروع لیست امروز، یک اصطلاح داریم و آن این است که کمربند خود را ببندید.
00:30
"Hoh!"
5
30842
410
"هو!"
00:32
Now, to tighten your belt, we're spelling this T I G H T E N, tighten.
6
32362
6320
حالا برای سفت کردن کمربندتان، این T I G H T E N را می گوییم، سفت کنید. کمربند
00:39
Your, Y O U R.
7
39052
2390
شما، یئو یو R.،
00:41
Belt, B E L T.
8
41762
2070
B E L T.
00:44
To tighten your belt means to spend less money than you did before,
9
44712
5360
بستن کمربند به این معنی است که پول کمتری نسبت به قبل خرج کنید،
00:50
because you have less money perhaps.
10
50152
2830
زیرا شاید پول کمتری دارید.
00:53
So, to tighten your belt,
11
53432
1640
بنابراین، برای بستن کمربند خود،
00:55
"Oh dear, during these uncertain financial times we have to all tighten
12
55232
5360
"اوه عزیزم، در این شرایط نامطمئن مالی همه ما باید
01:00
our belts a little bit, don't we?"
13
60672
1530
کمی کمربندمان را ببندیم، نه؟"
01:02
The cost of living is rising.
14
62977
1660
هزینه زندگی در حال افزایش است.
01:05
Everything is changing.
15
65737
1390
همه چیز در حال تغییر است.
01:07
So, we must all tighten our belts — spend a little less money than we did before.
16
67807
4020
بنابراین، همه ما باید کمربندهایمان را سفت کنیم - کمی کمتر از قبل پول خرج کنیم. در
01:13
Here's an example sentence,
17
73407
1610
اینجا یک جمله مثال آمده است،
01:16
"Since I stopped working full-time, I've really had to tighten my belt."
18
76477
4280
"از زمانی که کار تمام وقت را متوقف کردم، واقعاً مجبور شدم کمربندم را ببندم."
01:22
Next on our list is a noun and it is widow, widow.
19
82247
4830
بعدی در لیست ما یک اسم است و بیوه، بیوه است.
01:27
We spell this W I D O W, widow.
20
87477
4945
ما این را W I D O W، بیوه می نویسیم.
01:33
A widow is a woman whose husband or wife has died and has not married again.
21
93122
8570
بیوه زنی است که شوهر یا همسرش فوت کرده و دیگر ازدواج نکرده است.
01:42
So, if I were married and my partner died, then I would be a widow until I remarried
22
102732
6510
پس اگر متاهل بودم و شریک زندگیم فوت می‌کرد، بیوه می‌شدم تا دوباره ازدواج کنم
01:49
and then I would not be a widow anymore.
23
109242
1930
و دیگر بیوه نمی‌شدم. در
01:52
Here's an example sentence,
24
112072
1490
اینجا یک جمله مثال است،
01:54
"My grandmother is a widow of 55 years, she never wanted to marry again
25
114452
4590
"مادربزرگ من یک بیوه 55 ساله است، او هرگز
01:59
after my grandfather passed away."
26
119052
1700
پس از فوت پدربزرگم نمی خواست دوباره ازدواج کند." با
02:02
Moving on to something a little less morbid, we have the
27
122372
3450
حرکت به سمت چیزی که کمتر بیمارگونه است،
02:05
adjective underlying, underlying.
28
125862
3890
صفت زیربنایی، زیربنایی را داریم.
02:10
We spell this U N D E R L Y I N G, underlying.
29
130132
7085
ما این U N D E R L Y I N G را در زیر می نویسیم.
02:18
If something is described as underlying, then it's real, but
30
138047
3990
اگر چیزی به عنوان زیربنایی توصیف شود ، پس واقعی است، اما
02:22
it's not immediately obvious.
31
142037
2310
بلافاصله آشکار نیست.
02:25
So, I might seem perfectly healthy to you, but I might have
32
145607
5130
بنابراین، من ممکن است برای شما کاملا سالم به نظر برسم، اما ممکن است
02:30
an underlying health condition.
33
150737
2310
یک بیماری زمینه ای داشته باشم.
02:34
Perhaps I have epilepsy, or diabetes, or a degenerative neurological issue,
34
154317
8990
شاید من صرع، یا دیابت، یا یک مشکل عصبی دژنراتیو دارم،
02:44
something that you can't necessarily see.
35
164047
2330
چیزی که شما لزوما نمی توانید ببینید.
02:46
It's not obvious to you.
36
166387
1230
برای شما واضح نیست.
02:48
Here's an example sentence,
37
168952
1500
در اینجا یک جمله مثال وجود دارد،
02:51
"He had underlying health issues that were only discovered after he was
38
171802
3880
"او مشکلات بهداشتی اساسی داشت که تنها پس از
02:55
admitted to hospital with a broken wrist."
39
175682
2160
بستری شدن در بیمارستان با مچ دست شکسته کشف شد."
02:59
Next on the list is a verb and it is exude, exude.
40
179312
5915
بعدی در لیست یک فعل است و exude, exude است.
03:05
We spell this E X U D E, exude.
41
185637
4940
ما این E X U D E را املا می کنیم، exude.
03:11
To exude.
42
191347
1140
تراوش کردن.
03:12
This is normally used with love or confidence.
43
192877
3060
این معمولاً با عشق یا اطمینان استفاده می شود.
03:16
If you exude confidence, it means that you show that you have a lot of that feeling.
44
196387
4620
اگر اعتماد به نفس تراوش می کنید، به این معنی است که نشان می دهید که مقدار زیادی از این احساس را دارید.
03:21
So, it's like to show and share with the world the feeling that
45
201697
3785
بنابراین، مانند این است که این احساس را به دنیا نشان دهید و با آن به اشتراک بگذارید که
03:25
you have to exude confidence.
46
205482
2940
باید اعتماد به نفس داشته باشید. در
03:29
Here's an example sentence,
47
209667
1550
اینجا یک جمله مثال است،
03:32
"I've never known anyone exude so much confidence as Joanna.
48
212367
4940
"من هرگز کسی را ندیده ام که به اندازه جوانا اعتماد به نفس داشته باشد.
03:37
She's a natural on the stage."
49
217657
2140
او در صحنه طبیعی است."
03:41
What do you exude?
50
221387
2310
چه چیزی را تراوش می کنید؟
03:44
What quality or feeling do you show in abundance?
51
224557
4460
چه کیفیت یا احساسی را به وفور نشان می دهید؟
03:50
Here's the final word on the list.
52
230667
2280
در اینجا آخرین کلمه در لیست است.
03:52
This is an adverb and it is frequently, frequently.
53
232957
4850
این یک قید است و اغلب، مکرر است.
03:58
We spell this F R E Q U E N T L Y, frequently.
54
238127
6410
ما این F R E Q U E N T L Y را اغلب می نویسیم.
04:05
Frequently just means often.
55
245477
2320
اغلب فقط به معنای اغلب است.
04:08
So, if something is done frequently, it's done often.
56
248017
3140
بنابراین، اگر کاری به طور مکرر انجام شود، اغلب انجام می شود.
04:11
What do you do frequently?
57
251797
2130
مکرراً چه می کنید؟
04:14
I am frequently washing up, frequently doing the laundry, frequently
58
254737
4880
من مرتباً در حال شستن لباس‌ها هستم، مرتباً لباس‌ها را می‌شورم،
04:19
picking up toys and items from off the floor that should not ever be on
59
259647
6345
اسباب‌بازی‌ها و وسایلی را که هرگز نباید روی زمین باشند، از روی زمین برمی‌دارم
04:25
the floor and it's very frustrating.
60
265992
2690
و این بسیار خسته‌کننده است.
04:29
I do it all far too frequently.
61
269232
2310
من این کار را خیلی زیاد انجام می دهم. در
04:32
Here's an example sentence,
62
272972
1620
اینجا یک جمله مثال وجود دارد،
04:35
"We frequently go to the skate park on Saturdays, it's great to see the
63
275622
4500
"ما اغلب شنبه ها به پارک اسکیت می رویم ، دیدن اینکه
04:40
kids showing off their talents."
64
280122
1830
بچه ها استعدادهای خود را نشان می دهند بسیار عالی است."
04:43
Okay, so that's our five for today.
65
283037
3610
خوب، پس این پنج مورد امروز ماست.
04:46
Let's recap.
66
286997
760
بیایید خلاصه کنیم.
04:48
We started with the idiom, tighten your belt, which is to spend
67
288467
3970
ما با این اصطلاح شروع کردیم، کمربندت را ببند، یعنی
04:52
less money than you did before.
68
292527
1990
پول کمتری نسبت به قبل خرج کنی.
04:55
Then we have the noun widow, referring to a man or woman whose wife or husband
69
295207
5320
سپس اسم بیوه را داریم که به مرد یا زنی اطلاق می شود که زن یا شوهرش
05:00
has died and they've not remarried.
70
300527
1990
فوت کرده و دوباره ازدواج نکرده اند.
05:03
Then we had the adjective underlying, where something is real, but
71
303387
3940
سپس صفت زیرین را داشتیم، جایی که چیزی واقعی است، اما
05:07
it's not immediately obvious.
72
307327
2800
بلافاصله مشخص نیست.
05:11
Then we had the verb exude, which is to show that you have a lot
73
311192
4020
سپس ما فعل exude را داشتیم، که نشان می دهد شما مقدار زیادی
05:15
of that thing, that feeling.
74
315272
1890
از آن چیز، آن احساس را دارید.
05:18
And then we had the adverb frequently, something that's done often.
75
318172
5160
و سپس ما قید اغلب داشتیم، کاری که اغلب انجام می شود.
05:24
Let's now do this for pronunciation.
76
324672
2160
حالا بیایید این کار را برای تلفظ انجام دهیم.
05:26
Please repeat after me.
77
326982
1260
لطفا بعد از من تکرار کنید.
05:29
Tighten your belt.
78
329402
1410
کمربندت رو سفت کن.
05:31
Tighten your belt.
79
331022
4220
کمربندت رو سفت کن.
05:38
Widow.
80
338762
720
بیوه
05:41
Widow.
81
341962
750
بیوه
05:45
Underlying.
82
345322
990
اساسی.
05:49
Underlying.
83
349162
990
اساسی.
05:53
Exude.
84
353192
1020
تراوش کردن
05:56
Exude.
85
356932
990
تراوش کردن
05:58
Frequently.
86
358132
1080
مکررا.
06:04
Frequently.
87
364922
1110
مکررا.
06:09
Fantastic.
88
369257
1050
خارق العاده. به
06:10
What do I call someone who's lost their husband?
89
370867
4370
کسی که شوهرش را از دست داده چه می گویم؟
06:15
Their husband died and they haven't remarried.
90
375267
1840
شوهرشان فوت کرده و ازدواج مجدد نکرده اند.
06:17
That person is a...
91
377107
1090
آن شخص
06:21
widow.
92
381147
670
06:21
That's right.
93
381877
1030
بیوه است.
درست است.
06:23
And despite their grief, if they go on to show everyone that they are happy and
94
383597
10270
و با وجود غم و اندوهشان، اگر به همه نشان دهند که
06:33
content with their new life of solitude, you could say that they are what?
95
393887
6880
از زندگی جدید تنهایی خود خوشحال و راضی هستند، می توانید بگویید که آنها چیست؟
06:40
That feeling; they're showing that feeling a lot.
96
400967
2500
آن احساس؛ آنها این احساس را بسیار نشان می دهند.
06:43
What are they doing?
97
403677
940
آنها چه کار می کنند؟
06:46
Exuding feelings of happiness.
98
406707
2960
تراوش کردن احساسات شادی.
06:49
They're exuding happiness.
99
409667
1510
آنها شادی را تراوش می کنند.
06:51
To exude.
100
411302
1040
تراوش کردن.
06:52
Although, probably in that case, you'd say they are denying
101
412742
2860
اگرچه، احتمالاً در آن صورت، شما می‌گویید که آنها
06:55
their grief, in all honesty.
102
415792
2100
غم و اندوه خود را با صداقت کامل انکار می‌کنند.
06:58
If someone seems to be well and healthy, but they have a health
103
418502
6100
اگر فردی به نظر خوب و سالم است، اما وضعیت سلامتی او
07:04
condition that's not obvious, how could I describe that health condition?
104
424612
4560
مشخص نیست، چگونه می توانم آن وضعیت سلامتی را توصیف کنم؟ از
07:09
What adjective could I use?
105
429192
1565
چه صفتی می توانم استفاده کنم؟
07:14
Underlying, underlying.
106
434087
2380
زیربنایی، زیربنایی.
07:16
I'm conscious that I've used health condition to describe
107
436757
4100
من آگاه هستم که هر بار از وضعیت سلامتی برای توصیف موارد
07:20
underlying every time.
108
440867
2270
زمینه ای استفاده کرده ام.
07:23
Underlying can be used with anything really that's real, but not obvious.
109
443347
7425
زیربنایی را می توان با هر چیزی که واقعاً واقعی است، اما آشکار نیست، استفاده کرد.
07:30
So, for example a couple may seem like a very happy couple, but have
110
450772
5450
بنابراین، برای مثال ممکن است یک زوج زوج بسیار شادی به نظر برسند، اما
07:36
some underlying marital issues.
111
456222
2850
برخی از مسائل زیربنایی زناشویی داشته باشند.
07:39
So, there might be some issues that aren't obvious.
112
459252
2430
بنابراین، ممکن است برخی از مسائل وجود داشته باشد که واضح نباشد.
07:41
They're very real issues, but not obvious.
113
461772
2010
آنها مسائل بسیار واقعی هستند، اما واضح نیستند.
07:43
Maybe they have trust issues or they have intimacy issues.
114
463787
4435
شاید آنها مشکلات اعتماد دارند یا مشکلات صمیمیت دارند.
07:49
So, it can be used in other contexts as well, not just health.
115
469472
3060
بنابراین، می توان از آن در زمینه های دیگر نیز استفاده کرد، نه فقط سلامت.
07:53
And if I'm doing something often.
116
473682
2340
و اگر من اغلب کاری انجام می دهم. از
07:56
What other adverb could I use?
117
476657
1590
چه قید دیگری می توانم استفاده کنم؟
08:00
Frequently.
118
480657
1270
مکررا.
08:02
Frequently.
119
482097
850
مکررا.
08:03
And, oh dear, I don't have a job anymore.
120
483377
3140
و اوه عزیزم، من دیگر شغلی ندارم.
08:06
I really need to spend less money than I did before.
121
486647
2920
من واقعاً باید پول کمتری نسبت به قبل خرج کنم. از
08:09
What idiom could I use here?
122
489787
1740
چه اصطلاحی می توانم در اینجا استفاده کنم؟
08:11
Tighten my belt.
123
491657
4960
کمربندم را ببند
08:16
Yes, I need to tighten my belt.
124
496627
1910
بله، باید کمربندم را ببندم.
08:19
Fantastic.
125
499137
1550
خارق العاده.
08:20
Okay, you know what's coming next.
126
500917
2330
باشه، میدونی بعدش چی میاد
08:23
It's time for a little story.
127
503357
2340
وقت آن است که یک داستان کوچک داشته باشیم.
08:29
It's never easy losing a loved one, especially when it's a
128
509276
4755
از دست دادن یکی از عزیزان هرگز آسان نیست ، به خصوص زمانی که یک
08:34
husband, wife, or partner.
129
514031
1900
همسر، همسر یا شریک زندگی باشد.
08:37
Sadly, when Helen became a widow, her life changed forever.
130
517141
4110
متأسفانه وقتی هلن بیوه شد، زندگی او برای همیشه تغییر کرد.
08:42
Her husband, Arthur, had had underlying health issues for about three years,
131
522121
4670
شوهرش، آرتور، حدود سه سال بود که مشکلات زمینه‌ای سلامتی داشت،
08:46
but despite being medically unwell, he exuded confidence and happiness,
132
526821
5050
اما علیرغم اینکه از نظر پزشکی خوب نبود، اعتماد به نفس و خوشحالی را از خود بروز داد،
08:52
especially when it came to his wife, Helen, and their passionate marriage.
133
532291
4280
به‌ویژه وقتی صحبت از همسرش هلن و ازدواج پرشور آنها بود.
08:57
In all honesty, if you didn't know he was ill, you would never have guessed!
134
537691
4530
صادقانه بگویم، اگر نمی دانستید او بیمار است، هرگز حدس نمی زدید!
09:02
The pair frequently went out for dinner, took weekends away, and were
135
542926
5200
این زوج اغلب برای شام بیرون می‌رفتند ، آخر هفته‌ها را می‌رفتند و
09:08
members of the local dancing group.
136
548126
1910
اعضای گروه رقص محلی بودند.
09:10
They loved doing the salsa and the Argentine tango.
137
550116
4830
آنها عاشق انجام سالسا و تانگو آرژانتینی بودند.
09:15
They weren't bad at it either.
138
555526
1540
آنها هم بد نبودند.
09:18
It was only three weeks ago that Arthur and Helen competed in a local competition
139
558026
3820
همین سه هفته پیش بود که آرتور و هلن در یک مسابقه محلی با هم رقابت کردند
09:21
and tangoed their way to first place.
140
561846
2290
و با تانگو به مقام اول رسیدند.
09:25
An ex-army man, Arthur had worked his way up the ranks from soldier to
141
565706
5100
آرتور که یک مرد سابق ارتش بود، درجات خود را از سربازی به
09:30
colonel, leaving the army at the age of 55 due to his declining health.
142
570806
5170
سرهنگی ارتقاء داده بود و در سن 55 سالگی ارتش را به دلیل رو به زوال سلامتی ترک کرد.
09:37
During his time in the forces, he had also trained as an architect and
143
577256
5160
او در طول مدت حضورش در نیروها، به عنوان معمار نیز آموزش دیده بود و
09:42
until his untimely passing, had been working in a local interior design
144
582446
6020
تا زمان مرگ نابهنگام، در یک شرکت طراحی داخلی محلی کار می کرد و
09:48
firm, putting together a proposal for a new function centre, dance
145
588466
4320
پیشنهادی برای یک مرکز کارکردی جدید،
09:52
school and entertainment venue.
146
592796
2060
مدرسه رقص و مکان سرگرمی ارائه می کرد.
09:55
The money was good but the company did not offer a pension scheme and he was
147
595926
3730
پول خوب بود، اما شرکت طرح بازنشستگی ارائه نکرد و او
09:59
too young to receive his army pension.
148
599656
2120
برای دریافت مستمری ارتش بسیار جوان بود.
10:02
This meant that Helen would now have to tighten her belt.
149
602886
4080
این بدان معنی بود که هلن اکنون باید کمربند خود را ببندد.
10:07
She wouldn't be able to go on those weekends to the Cotswolds or meet
150
607706
3390
او نمی توانست در آن تعطیلات آخر هفته به کوتسولدز برود یا با
10:11
friends at the weekly curry club in town, there would be no more dancing
151
611096
4110
دوستانش در کلوپ کاری هفتگی در شهر ملاقات کند، دیگر خبری از رقصیدن
10:15
and swaying to their favourite tunes.
152
615206
2180
و تاب خوردن به آهنگ های مورد علاقه آنها نبود.
10:18
Things just weren't the same anymore, life wasn't the same.
153
618336
5095
همه چیز دیگر مثل قبل نبود، زندگی هم مثل قبل نبود.
10:27
And on that slightly depressing note, I am going to love you and leave you.
154
627020
6380
و در آن یادداشت کمی افسرده، من تو را دوست خواهم داشت و ترکت می کنم.
10:33
Thank you so much for listening.
155
633700
2030
خیلی ممنون که گوش دادید
10:35
Until next time, take very good care and goodbye.
156
635990
5040
تا دفعه بعد خیلی خوب مواظب باش و خداحافظ.
درباره این وب سایت

این سایت ویدیوهای یوتیوب را به شما معرفی می کند که برای یادگیری زبان انگلیسی مفید هستند. دروس انگلیسی را خواهید دید که توسط معلمان درجه یک از سراسر جهان تدریس می شود. روی زیرنویس انگلیسی نمایش داده شده در هر صفحه ویدیو دوبار کلیک کنید تا ویدیو از آنجا پخش شود. زیرنویس‌ها با پخش ویدیو همگام می‌شوند. اگر نظر یا درخواستی دارید، لطفا با استفاده از این فرم تماس با ما تماس بگیرید.

https://forms.gle/WvT1wiN1qDtmnspy7