How forgiveness can create a more just legal system | Martha Minow

Translator: Mohammad Badsar Reviewer: Mahshid Moballegh Nasery

Would you ever forgive a person who kills a member of your family?

آیا کسی که عضوی از خانواده شما را به قتل برساند می‌بخشید؟

In September of 2019,

در سپتامبر ۲۰۱۹

Dallas police officer Amber Guyger was sentenced for murder,

افسر پلیس دالاس، آمبر گوایگر به جرم قتل محکوم شد،

and then the brother of the victim

و سپس برادر قربانی

forgave her.

او را بخشید.

Brandt Jean was 18 years old,

براند جین ۱۸ سال داشت،

and I joined the rest of the country watching on television in awe

و من به باقی کشور پیوستم تا هیبت

at that act of grace.

این بخشش را از تلویزیون تماشا کنم

But I also worried.

اما من هم نگران شدم.

I worried that people who are African American like Brandt Jean

نگران بودم که از افرادی مثل براند جین که آفریقایی آمریکایی هستند

are expected to forgive more often than other people.

انتظار داریم بیشتر از بقیه گذشت کنند.

And I worried that a white police officer like Amber Guyger

و نگران بودم که یک افسر سفیدپوست مثل آمبر گوایگر

receives a lesser sentence

نسبت به باقی افرادی

than other people who commit wrongful killings.

که مرتکب قتل می‌شوند به جزای کمتری محکوم می‌شوند.

But because I'm a law professor,

اما چون من یک استاد حقوق هستم،

I also worried about the law itself.

نگران خود قانون هم بودم.

The law leans so severely towards punishment these days

این روزها قانون به شدت به سمت مجازات

that it's part of the problem.

متمایل شده‌است و این بخشی از مشکل است.

And that's what I want to talk about here.

این چیزیست که می‌خواهم اینجا از آن صحبت کنم.

The powerful example of one individual's forgiveness

این مثال قوی از بخشش یک فرد، من را از این لحاظ نگران می‌کند

makes me worry that lawyers and officials too often overlook the tools

که وکلا و مقامات نیز غالبا از ابزاری چشم‌پوشی می‌کنند

that law itself creates to allow forgiveness,

که قانون خودش اجازه و حق بخشش می‌دهد،

when the principle should be the cornerstone of a thriving society.

در حالی‌که اصول باید سنگ بنای یک جامعه در حال شکوفایی باشد.

I worry that lawyers and officials do not adequately use the tools of forgiveness,

نگرانم که وکلا و مقامات از حق بخشش به اندازه کافی

by which I mean letting go of justified grievance.

بهره نمی‌برند که بوسیله آن شکایت موجه صادر شود.

And those tools are many.

و این ابزارها زیادند.

They include pardons, commutations, expungement,

این موارد شامل بخشش، تخفیف، عفو با حذف سوابق مجرمانه

bankruptcy for debt

و ورشکستگی بخاطر بدهی است

and the discretion that's held by police and prosecutors and judges.

و اختیار آنها با پلیس، دادستان و قاضی است.

But I also worry -- I worry a lot --

و من همچنین نگرانم، بسیار نگران --

(Laughter)

(خنده حضار)

I worry that these tools, when used, replicate the disparities,

من نگرانم که این ابزارها شکاف‌ها را بیشتر کند،

the inequities along the lines of race and class and other markers

نابرابری‌های نژادی و طبقاتی را افزایش داده و دیگر نشانگرهای

of advantage and disadvantage.

سود و زیان را غلیظ‌‌‌تر کند.

Biases or privileged access are at work

تعصبات یا حق امتیاز،

when United States presidents pardon people charged with crimes.

وقتی رئیس جمهورهای ایالت متحده افرادی را که جرمی دارند عفو می‌کنند، وجود دارند.

Historically, white people are pardoned four times as often

از نظر تاریخی سفید پوستان ۴ برابر بیشتر

as members of minority groups for the same crime, same sentence.

از باقی اقلیت‌ها برای جرم مشابه عفو می‌شوند.

Forgiveness between individuals is supported by every religious tradition,

از بخشش بین افراد در همه‌ی ادیان و

every philosophic tradition.

روایات فلسفی حمایت شده است.

And medical evidence now shows

و اکنون شواهد پزشکی حاکی از اثرات مثبت رها کردن

the health benefits of letting go of grievances and resentments.

شکایات و تنفرها بر سلامت افراد است.

As Nelson Mandela led South Africa's transition

وقتی نلسون ماندلا تحول آفریقای جنوبی را

from apartheid to democracy,

از آپارتاید به دموکراسی

he explained,

رهبری می‌کرد، می‌گفت،

"Resentment is like drinking a poison and hoping it will kill your enemies."

«تنفر مثل این است که زهر بنوشی به این امید که دشمنانت را بکشد.»

Law can remove the penalties for those who apologize and seek forgiveness.

قانون می‌تواند مجازات را برای کسانی که عذرخواهی و طلب عفو کنند، حذف کند.

For example, in 39 states in the United States

برای مثال در ۳۹ ایالت آمریکا

and the District of Columbia,

و ناحیه کلمبیا،

there are laws that allow medical professionals to apologize

قوانینی وجود دارد که به متخصصین درمان وقتی خطایی رخ می‌دهد

when something goes wrong

اجازه‌ی عذرخواهی می‌دهد

and not fear that that statement could later be used against them

و از اینکه در اقدامی برای خسارت رخ داده

in an action for damages.

علیه آنها حکم صادر شود، نترسند.

More actively, bankruptcy law offers debtors, under some conditions,

بصورت فعالانه‌تر، قانون ورشکستگی تحت برخی شرایط به بدهکاران

the chance to start anew.

شانس شروع مجدد می‌دهد.

Pardons and expungements sealing criminal records can, too.

بخشش و عفوی که سوابق کیفری را مختومه می‌کند هم اینگونه است.

I have been teaching law for almost 40 years, hard to believe,

۴۰ سال حقوق تدریس کرده‌ام، باورش برایم سخت است،

but recently, I realized

اما اخیرا، متوجه شدم

that we don't teach law students about the tools of forgiveness

که به دانشجویان حقوق ابزار بخشش را که در

that are within the legal system,

سیستم قانونی هست تدریس نمی‌کنیم،

and nor do law schools usually explore

و دانشکده‌های حقوق هم به دنبال

the potential for new avenues for forgiveness

راه‌های جدید برای حق بخشش نیستند که قانون بتواند

that law can adopt or assist.

آن را بپذیرد یا از آن استفاده کند.

These are lost opportunities.

اینها فرصت‌های از دست رفته‌اند.

These are lost obligations, even,

اینها حتی وظیفه‌های انجام نشده‌اند،

because the students that I teach

چون دانشجویانی که به آنها درس می‌ دهم درآینده

will become prosecutors, judges, governors, presidents.

دادستان، قاضی، فرماندار و رئیس جمهور خواهند شد.

Barack Obama, my former student,

باراک اوباما دانشجوی سابق من

used his power as the President of the United States to give pardons.

از قدرتش به‌عنوان رییس جمهور برای بخشش استفاده کرد.

That released several hundred people from prison after the law changed

پس از تغییر قانون، صدها نفر از زندان آزاد شدند

to provide shorter sentences for the same drug crimes

تا مجازات‌های کمتری برای همان جرایم مرتبط با مواد مخدر

for which they had been convicted.

که به آن محکوم شده بودند، بگیرند.

But if he hadn't used his pardon power, they would still be in prison.

اما اگر او از قدرتش برای عفو استفاده نمی‌کرد هنوز در زندان می‌ماندند.

Legal tools of forgiveness should be used more,

ابزارهای قانونی برای بخشش باید بیشتر استفاده شود

but not without reason and not with bias.

اما نه بدون دلیل و با تبعیض.

A "New Yorker" cartoon shows a judge with a big nose and a big mustache

کارتون «نیویورکر» یک قاضی با بینی و سبیل بزرگ را نشان می‌دهد

looking down at a defendant with the exact same nose

که به یک متهم با دماغ

and exact same mustache

و سبیل مشابه نگاه می‌کند

and says, "Obviously not guilty."

و می‌گوید «مسلماً بی گناه است.»

(Laughter)

(خنده حضار)

Forgiveness could undermine the commitment that law has

بخشش می‌تواند تعهد به اینکه قانون

to treat people the same under the same circumstances,

باید برای همه افراد در شرایط یکسان

to apply rules evenly.

یک حکم کند را از بین ببرد.

In this age of resentment, mass incarceration,

در این عصر نارضایتی، زندانیان زیاد،

widespread consumer debt,

بدهی گسترده مصرف کننده،

we need more forgiveness, but we need a philosophy of forgiveness.

به بخشش بیشتری احتیاج داریم، اما به یک فلسفه بخشش نیازمندیم.

We need to forgive fairly.

باید عدلانه ببخشیم.

Contrast the treatment globally of child soldiers

معضل جهانی کودک‌سربازی را مقایسه کنید

with the treatment of juvenile offenders in the United States.

با معضل جرایم کودکان در آمریکا.

International human rights condemn and punish adults

حقوق بشر بین المللی بزرگ‌سالانی را

who involve children in armed conflict

که در نبردهای مسلحانه از کودکان استفاده کنند

as those most responsible,

بعنوان مسئول، محاکمه و مجازات می‌کند،

but treat the children themselves quite differently.

اما با خود کودکان کاملا متفاوت رفتار می‌کند.

The International Criminal Court,

دیوان کیفری بین‌المللی،

now with 122 member nations,

که اکنون ۱۲۲ کشور عضو هستند،

convicted Thomas Lubanga, warlord in the [Democratic Republic of the] Congo,

توماس لوبانگا، فرمانده جنگی در جمهوری دموکراتیک کنگو را محکوم کرد،

for enlisting, recruiting and deploying children, teens, as soldiers.

چون از بین کودکان سرباز ثبت نام کرده، نیرو جذب کرده و برای عملیات فرستاده بود.

Many nations commit to ensuring that people under the age of 15

بسیاری از کشورها متعهد شدند که از افراد زیر ۱۵ سال

do not become child soldiers,

بعنوان سرباز استفاده نشود

and most nations treat those who do become soldiers

و بسیاری از کشورها مجازاتی برای کودکان سرباز

not as objects of punishment

در نظر نمی‌گیرند بلکه آن‌ها را

but as people deserving a fresh start.

افرادی مستحق آغازی دوباره تلقی می‌کنند.

Compare and contrast how the United States treats juvenile offenders,

این را با نحوه رفتار آمریکا با جرایم کودکان مقایسه کنید،

where we severely punish minors,

در آمریکا کودکان به شدت تنبیه می‌شوند،

often moving them to adult courts, even adult prisons.

و اغلب به دادگاه‌های بزرگسالان یا حتی زندان‌های بزرگ‌سالان فرستاده می‌شوند.

And yet, like child soldiers,

و هنوز مثل کودک‌سربازان،

teens and children are drawn into violent activity in the United States

نوجوانان و کودکان در آمریکا به سمت فعالیت‌های خشونت‌آمیز کشیده می‌شوند

when there are few options,

چون گزینه‌های کمی برای انتخاب دارند،

when they are threatened

مخصوصاً هنگامی که مورد

or when adults induce them with money or ideology.

تهدید قرار می‌گیرند یا وقتی بزرگسالان آنها را با پول یا ایدئولوژی تطمیع می‌کنند.

The rhetoric of innocence is resonant when we talk about child soldiers,

وقتی از کودک‌سربازی سخن می‌گوییم، آوای بی‌گناهی طنین‌انداز می‌شود

but not when we talk about teen gang members in the United States.

اما وقتی از اعضای نوجوان باندهای خلافکار در آمریکا سخن می‌گوییم این گونه نیست.

Yet in both settings, youth are caught in worlds that are made by adults,

اما در هر دو حالت کودکان با جهان ساخته شده توسط بزرگسالان تسخیر شده‌اند،

and forgiveness can offer both accountability and fresh starts.

و بخشش هم پیام‌آور مسئولیت‌پذیری است و هم شروعی دوباره.

What if, instead, young people caught in criminal activity and violence

چه می‌شود اگر به جای این، افراد جوان دستگیر شده در فعالیت مجرمانه یا خشونت

could have chances to accept responsibility

شانس پذیرش مسئولیت را داشته باشند

while learning and rebuilding their lives and their own communities?

و فرصت آموزش و بازسازی زندگی و ساخت جوامع خودشان را داشته باشند؟

Legal frameworks inviting youth to describe their conduct

ساختار قضایی که جوان را به توصیف مسیر زندگیش دعوت کند

could also involve community members to hear and forgive.

می‌تواند اعضای جامعه را برای شنیدن و بخشیدن درگیر کند.

Called "restorative justice,"

«عدالت ترمیمی»،

such efforts emphasize accountability and service

یا امثال آن تلاش‌هایی است برای مسئولیت‌پذیری و خدمت

rather than punishment.

تا تنبیه و مجازات.

Many schools in the United States have turned to use restorative justice methods

بسیاری از دانشکده‌های آمریکا به روش‌های عدالت ترمیمی رو آورده‌اند

to resolve conflicts and to prevent them,

تا نزاع‌ها را حل و فصل کنند و از وقوع آن‌ها جلوگیری کنند،

and to disrupt the school-to-prison pipeline.

و زنجیر مدرسه به زندان را از هم بگسلند.

Some American high schools have replaced automatic suspensions

برخی دبیرستان‌های آمریکا تعلیق‌های خودبه‌خودی را

with opportunities for victims to narrate their experiences

با ایجاد فرصت برای قربانیان برای بیان تجربیات‌شان

and for offenders to take responsibility for their actions.

و برای متخلفان پذیرش مسئولیت اعمال‌شان جایگزین کرده‌اند.

As they describe their experiences and feelings about a theft

مثلا هنگامی که قربانیان تجربیات و احساسات‌شان را در مورد یک سرقت

or hateful graffiti or a verbal or physical assault,

یا یک دیوارنویس انزجارآور یا یک هجمه کلامی یا فیزیکی وصف می‌کنند،

the victims and offenders often express strong emotions.

خود قربانیان و متخلفان عواطفی قوی ابراز می‌دارند.

And other members of the community take turns

و دیگر اعضای آن جامعه شروع می‌کنند

describing the impact of the offense on them.

به توصیف اثر آن هجمه به خودشان.

The leader is often a student peer, who is trained to deescalate the conflict

رهبر که اغلب خود یک دانش‌آموز هم تراز است و برای خاموش کردن نزاع آموزش دیده است،

and orchestrate a conversation about what the offender can do

آهنگ گفتگو را به سمت کاری که متخلف برای کمک

that would help the victim.

به قربانی باید بکند، مدیریت می‌کند.

Together, they come to an agreement about how to move forward,

همه با هم به توافقی برای ادامه کار دست می‌یابند،

what the wrongdoer can do to repair the injury

کاری که خطاکار برای جبران خطایش می‌تواند بکند

and what all could do to better avoid future conflicts.

و کاری که همه می‌توانند انجام دهند تا از نزاع‌های آینده اجتناب شود.

Consider this example, recently in a publication.

این نمونه که اخیراً در یک نشریه چاپ شده در نظر بگیرید.

A young woman named Mercedes M. transferred, in California,

زن جوانی به نام مرسدس ام در کالیفرنیا

from one high school to another

از دبیرستانی به دبیرستان دیگر

after she was so repeatedly suspended in her old high school

منتقل می‌شود زیرا در مدرسه پیشین به کرات به خاطر درگیری

for getting into fights.

تعلیق شده بود.

And here in her new high school,

و حالا در دبیرستان جدیدش،

two other young women accused her of lying

دو زن جوان دیگر او را به دروغ متهم می‌کنند

and called her the b-word.

و به او فحش می‌دهند.

A counselor came over and talked to her and earned enough trust

مشاور وارد صحنه می‌شود و پس از صحبت با وی قانع می‌شود

that she acknowledged she had stolen the shoes of one of the other classmates.

که او کفش یکی از آن دو هم کلاسی دیگر را سرقت کرده است.

Turns out, the three of them had known each other for a long time,

معلوم می‌شود که هر سه مدت طولانی است که همدیگر را می‌شناسند،

and they didn't know any other way to deal with each other

و هیچ راهی غیر از درگیری برای تعامل با یکدیگر

other than to fight.

بلد نیستند.

The facilitator invited them to participate in a circle,

مربی پرورشی آن‌ها را برای شرکت در یک میزگرد دعوت می‌کند، یک گفتگوی خصوصی

a confidential conversation about what happened,

در مورد اینکه چه اتفاقی افتاده است،

and they agreed.

و آن‌ها موافقت می‌کنند.

And initially, each of them expressed a lot of emotion.

و ابتدا هر یک از آن‌ها عواطف زیادی ابراز می‌کند.

And then Mercedes apologized.

و سپس مرسدس عذرخواهی می‌کند.

And she said she had stolen the shoes,

و می‌گوید که کفش را دزدیده بوده است،

but she did so because she wanted to sell them

اما او این کار را کرده تا کفش‌ها را بفروشد

and take the money to pay for a drug test

و پول آن را برای تست اعتیاد بپردازد

so that her mother could show she was clean

تا به مادرش نشان دهد که پاک است

and try to regain custody of two younger children

و سعی کند حق حضانت دو فرزند کوچک

who were then in state protective care.

که نیاز به مراقبت داشتند را دوباره بدست آورد.

The other girls heard this,

دختران دیگر این را می‌شنوند،

saw Mercedes crying

می‌بینند مرسدس گریه می‌کند

and they hugged her.

و او را به آغوش می‌کشند.

They did not ask her to return what she'd stolen,

از او نمی‌خواهند چیزی که دزدیده را برگرداند،

but they did say they wanted a restart.

اما می‌گویند می‌خواهیم دوباره آغاز کنیم.

They wanted a reason they could trust her.

آنها به دنبال دلیلی برای اعتماد به او بودند.

Later, Mercedes explained

بعدا مرسدس توضیح داد

that she was sure she would have been suspended

که مطمئن بوده که تعلیق می‌شد

if they hadn't had this process.

اگر این فرآیند طی نمی‌شد.

And her high school has reduced suspensions by more than half

و دبیرستانش تعلیق‌ها را به نصف کاهش داده است

through the use of this kind of restorative justice method.

از طریق استفاده از همچین روش‌های عدالت ترمیمی.

Restorative justice alternatives involve offenders and victims

روش‌های عدالت ترمیمی متخلفین و قربانیان را درگیر ارتباط می‌کند

in communicating in ways

از طریق روش‌هایی

that an adversarial and defensive process does not allow,

که در فرآیندهای تخاصم و تدافع قابل حصول نیست.

and it's become the go-to method

و این الان یک روش روتین شده است

in places like the District of Columbia juvenile justice system

در جاهایی مثل: نظام قضایی جوانان ناحیه کلمبیا

and innovations like Los Angeles's Teen Court.

و ابتکاراتی همچون دادگاه نوجوانان لس‌آنجلس.

If tuned to fairness,

اگر انصاف به خرج دهیم،

forgiveness methods like bankruptcy would be available

روش‌های بخشش هم مثل قانون ورشکستگی در دسترس خواهد بود

not only for the for-profit college that goes belly-up

نه تنها برای دانشکده‌های غیرانتفاعی که ورشکست می‌شوند

but also for the students stuck with the loans;

بلکه همچنین برای دانشجویانی که از پرداخت وام عاجزند؛

pardons would not be given to campaign contributors;

بخشش‌ها دیگر نیازی به راه‌اندازی کمپین نخواهند داشت؛

and black men would no longer have 20 percent longer criminal sentences

و مردان سیاه‌پوست ۲۰ درصد بیش از سفیدپوستان محکوم

than do white men,

نخواهند شد،

due to how judges exercise discretion.

آن هم به خاطر نحوه صدور رأی قاضیان.

Forgiveness across the board is one way to avoid such biases.

بخشش میان هیئت منصفه راهی است برای جلوگیری از چنین تعصباتی.

Sometimes, a society just needs a reset

گاهی یک جامعه فقط نیازمند یک بازسازی است

when it comes to punishment and debt.

هنگامی که با تنبیه و بدهی مواجه می‌شود.

The Bible calls for periodic forgiveness of debts

انجیل به بخشش مکرر بدهی‌ها

and freeing prisoners,

و آزادسازی زندانیان امر می‌کند،

and it recently helped to inspire a global movement.

و این دستورات اخیراً به شکل‌گیری یک جنبش جهانی کمک کرده است.

Jubilee 2000 joined Pope John Paul II

همایش ۵۰ سالانه سال ۲۰۰۰ میزبان پاپ جان پل دوم

and rock star Bono and over 60 nations

و ستاره راک، بونو و بیش از ۶۰ دولت بود

in an effort to seek the cancellation and succeed in canceling

برای تلاشی جهت لغو بدهی‌های

the debt of developing countries,

کشورهای در حال توسعه

amounting to over 100 billion dollars

که بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار

of debt canceled,

از بدهی‌ها لغو شد،

resulting in measurable reduction in poverty.

و نقش قابل توجهی در کاهش فقر ایفا کرد.

In a similar spirit, there are people who are copying the techniques

در روالی مشابه، افرادی هستند که از شگردهای تحصیلداری بدهی‌های

of commercial debt collectors

تجاری بهره می‌برند، کسانی

who purchase debt for pennies on the dollar

که در مقابل مبلغی بازپسگیری مطالبات را تقبل می‌کنند و از طریق

and then seek to enforce it.

قانون به بدهکار اعمال فشار می‌کنند.

Late-night television host John Oliver partnered with a nonprofit group

برنامه آخر شب تلویزیون میزبان جان اولیور بود که با یک گروه غیرانتفاعی

called RIP Medical Debt,

به نام بدهی پزشکی RIP همکاری می‌کرد،

and for only 60,000 dollars,

و در مقابل فقط ۶۰/۰۰۰ دلار،

they purchased 15 million dollars' worth of medical debt,

بدهی پزشکی به ارزش ۱۵ میلیون دلار را تقبل کرده،

and then they forgave it.

و آن را بخشیده بودند.

(Applause)

(تشویق)

That allowed nearly 9,000 people to have a restart in their lives.

از این طریق حدود ۹/۰۰۰ نفر به زندگی بازگشتند.

This kind of precedent should trigger and encourage more such actions.

چنین رویه‌هایی می‌بایست موجب انگیزش فعالیت‌های بیشتری گردد.

It's time for a reset,

وقت تنظیم دوباره است،

given mass incarceration,

با وجود زندانیان زیاد،

medical and consumer debt

بدهی مشتریان و بدهی پزشکی

and given indigent criminal defendants

و با وجود متهمین تهیدست

who are charged and put in debt

که به پرداخت وجه محکوم شده و زیر بار قرض می‌روند

because they're expected to pay for their own probation officers

انتظار می‌رود حق مامور نظارت بر مجرمان مشمول آزادی مشروط،

and their own electronic monitors.

وهزینه دستگاه ردیاب متصل به خود را بپردازند.

Forgiving violations of law

بخشش نقض قوانین

or promises to pay back loans

یا تعهد بازپرداخت وام‌ها

does pose risks.

دارای ریسک هستند.

Forgiveness may encourage more violations.

بخشش ممکن است منجر به قانون‌شکنی بیشتری شود.

Economists even have a name for it.

اقتصاد حتی برای این عمل یک عنوان دارد.

They call it "moral hazard."

به آن «کژمنشی» گفته می‌شود.

Should there be amnesty for immigration violations?

آیا نباید برای نقض قوانین مهاجرت، عفو وجود داشته باشد؟

Should a president offer pardons to protect himself

آیا یک رئیس جمهور برای حفظ خود باید به دنبال عفو باشد

or to induce lawbreaking?

یا به دنبال القای قانون‌شکنی؟

These are tough questions for our time.

برای زمان ما اینها سوالات سختی هستند.

But escalating resentments hold their own dangers.

اما افزایش رنجش‌ها خطرات خاص خود را دارد.

So does attributing blame to individuals

انتساب جرم به افراد

for circumstances largely outside their own control.

در شرایطی که بخش زیادی از آن خارج از کنترلشان است هم اینگونه است.

To ask how law may forgive is not to deny the fact of wrongdoing.

درخواست بخشش در قانون به معنای نقض خطاکاری نیست.

Rather, it's to widen the lens

بلکه به معنی باز کردن چشم‌ها

to enable glimpses of the larger patterns

برای دیدن الگوهای وسیعتر

and to enable new choices that can go forward

و قدرت انتخاب بیشتر برای حرکت رو به جلواست

if we can wipe the slate clean.

البته اگر این تخته سنگ صاف را تمیز کنیم.

Thank you.

متشکرم.

(Applause)

(تشویق)