A love letter to realism in a time of grief | Mark Pollock and Simone George

105,650 views ・ 2018-09-28

TED


لطفا برای پخش فیلم روی زیرنویس انگلیسی زیر دوبار کلیک کنید.

Translator: Leila Ataei Reviewer: sadegh zabihi
00:13
Simone George: I met Mark when he was just blind.
0
13802
3159
سیمونه جورج: مارک را وقتی نابینا بود دیدم.
00:17
I had returned home to live in Dublin
1
17389
2000
سر خانه‌ و زندگی‌ام در دوبلین برگشته بودم
00:19
after the odyssey that was my 20s,
2
19413
3402
بعد از پایان سفر ادیسه‌وارم در بیست سالگی،
00:22
educating my interest in human rights and equality in university,
3
22839
4317
که در جهت ارتقای علاقمندی‌ام به حقوق بشر و برابری در دانشگاه بود،
00:27
traveling the world, like my nomad grandmother.
4
27180
3200
مانند مادر بزرگ کولی‌ام دور دنیا را می‌گشتم.
00:30
And during a two-year stint working in Madrid,
5
30831
3683
و طی دو سال خدمتم در مادرید،
00:34
dancing many nights till morning in salsa clubs.
6
34538
3745
شبهای فراوانی را تا صبح در کلوپ‌های سالسا رقصیدم.
00:39
When I met Mark, he asked me to teach him to dance.
7
39903
2984
وقتی مارک را ملاقات کردم، از من خواست تا به او سالسا بیاموزم.
00:43
And I did.
8
43188
1150
و این کار را کردم.
00:45
They were wonderful times, long nights talking,
9
45515
2856
ایام فوق‌العاده‌ای بود، صحبت‌های طولانی شبانه،
00:48
becoming friends and eventually falling for each other.
10
48395
3333
دوست شدن‌مان و سرانجام این که عاشق هم شدیم.
00:53
Mark had lost his sight when he was 22,
11
53203
2715
مارک وقتی ۲۲ سال داشت بینایی‌اش را از دست داد،
00:55
and the man that I met eight years later was rebuilding his identity,
12
55942
4802
و مردی که هشت سال بعد ملاقات کردم هویتش را از نو می‌ساخت،
01:00
the cornerstone of which was this incredible spirit
13
60768
3949
که نقطه عطف آن این روحیه باور نکردنی بود
01:04
that had taken him to the Gobi Desert, where he ran six marathons in seven days.
14
64741
4675
که او را به صحرای گابی برده بود، آنجا در شش ماراتن طی هفت روز دویده بود.
01:09
And to marathons at the North Pole, and from Everest Base Camp.
15
69918
4195
و ماراتن‌هایی در قطب شمال، و از اردوگاه اصلی اورست.
01:15
When I asked him what had led to this high-octane life,
16
75312
3707
وقتی از او پرسیدم دلیل این زندگی پرانرژی چیست،
01:19
he quoted Nietzsche:
17
79043
2118
نقل قولی از نیچه کرد:
01:21
"He, who has a Why to live, can bear with almost any How."
18
81185
4367
«کسی که برای زندگی چرایی دارد تقریبا با هر چگونگی خواهد ساخت»
01:27
He had come across the quote in a really beautiful book
19
87009
2993
او به این نقل قول در کتابی واقعا زیبا بنام
01:30
called "Man's Search for Meaning," by Viktor Frankl,
20
90026
3583
«انسان در جستجوی معنی» اثر ویکتور فرانکل،
01:33
a neurologist and psychiatrist
21
93633
2206
عصب شناس و روانپزشک برخورد کرد
01:35
who survived years in a Nazi concentration camp.
22
95863
3200
که از اردوگاه کار اجباری نازیها جان به در برده بود.
01:39
Frankl used this Nietzsche quote to explain to us
23
99561
4231
فرانکل از این نقل قول نیچه استفاده کرد تا برای ما توضیح دهد
01:43
that when we can no longer change our circumstances,
24
103816
3364
که وقتی ما نمی‌توانیم شرایط‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌مان را تغییر دهیم،
01:47
we are challenged to change ourselves.
25
107204
3000
ما برای تغییر دادن خویش به چالش کشیده می شویم.
01:52
Mark Pollock: Eventually, I did rebuild my identity,
26
112188
3215
مارک پولاک: سرانجام، من هویت خودم را از نو ساختم،
01:55
and the Why for me was about competing again,
27
115427
3055
و چرایی من درباره دوباره رقابت کردن بود،
01:58
because pursuing success and risking failure
28
118506
3619
زیرا در جستجوی موفقیت و ریسک شکست
02:02
was simply how I felt normal.
29
122149
2936
تنها چیزی بود که حس عادی بودن به من می‌داد.
02:05
And I finished the rebuild
30
125957
2412
و این ساختن دوباره خودم
02:08
on the 10th anniversary of losing my sight.
31
128393
2934
در سالگرد دهم نابینا شدنم تمام شد.
02:11
I took part in a 43-day expedition race
32
131861
4026
در مسابقه کاوشگری ۴۳ روزه شرکت کردم
02:15
in the coldest, most remote, most challenging place on earth.
33
135911
4371
در دورافتاده‌ترین، سردترین و چالش‌بر‌انگیزترین جای زمین.
02:20
It was the first race to the South Pole
34
140783
2059
اولین مسابقه به قطب جنوب بود،
02:22
since Shackleton, Scott and Amundsen set foot in Antarctica, 100 years before.
35
142866
6293
از زمانی که اسکات، آماندسن و شکلتون قدم به جنوبگان گذاشته بودند، ۱۰۰ سال قبل.
02:30
And putting the demons of blindness behind me
36
150180
2783
و اهریمن نابینایی را پشت سرم باقی می‌گذاشتم،
02:32
with every step towards the pole,
37
152987
2783
با هر گام به سمت قطب،
02:35
it offered me a long-lasting sense of contentment.
38
155794
3984
به من حس طولانی مدت رضایت را می‌داد.
02:41
As it turned out, I would need that in reserve,
39
161736
3238
همانطور که معلوم شد، در بازگشت لازمم می‌شدند،
02:44
because one year after my return,
40
164998
4103
چون یک سال پس از بازگشتم،
02:49
in, arguably, the safest place on earth,
41
169125
3032
در امن‌ترین جای دنیا، که جای بحث دارد،
02:52
a bedroom at a friend's house,
42
172181
3332
اتاق خواب خانه دوستی،
02:55
I fell from a third-story window onto the concrete below.
43
175537
5786
از پنجره طبقه سوم بر روی سطح بتنی سقوط کردم.
03:02
I don't know how it happened.
44
182164
1539
نمی‌دانم چطور اتفاق افتاد.
03:04
I think I must have got up to go to the bathroom.
45
184133
2555
فکر می‌کنم باید بلند شده باشم به دستشویی بروم.
03:07
And because I'm blind, I used to run my hand along the wall
46
187005
5437
و چون نابینا هستم، عادت داشتم دستم را به دیوار بکشم
03:12
to find my way.
47
192466
1150
تا راهم را پیدا کنم.
03:14
That night, my hand found an open space where the closed window should have been.
48
194704
5798
آن شب، دستم فضای بازی را پیدا کرد که پنجره بسته‌ای باید می‌بود
03:21
And I cartwheeled out.
49
201252
1467
و با سر رفتم بیرون.
03:23
My friends who found me thought I was dead.
50
203657
2372
وقتی دوستانم پیدایم کردند، فکر کردند مردم.
03:26
When I got to hospital, the doctors thought I was going to die,
51
206053
3850
وقتی من را بیمارستان بردند، پزشک‌ها انتظار مردنم را داشتم،
03:29
and when I realized what was happening to me,
52
209927
2334
و وقتی فهمیدم چه بلایی سرم آمده،
03:32
I thought that dying might have been ...
53
212285
3429
فکر کردم شاید مردن...
03:37
might have been the best outcome.
54
217157
2341
شاید بهترین نتیجه باشد.
03:40
And lying in intensive care,
55
220125
2499
و وقتی در مراقبت‌های ویژه بودم،
03:42
facing the prospect of being blind and paralyzed,
56
222648
4810
روبرو با واقعیت نابینایی و فلج شدن،
03:47
high on morphine, I was trying to make sense of what was going on.
57
227482
4720
تحت تاثیر مرفین زیاد، سعی کردم از این اتفاق سر دربیاورم.
03:53
And one night, lying flat on my back,
58
233139
2763
و یک شب که به پشت دراز کشیده بودم،
03:55
I felt for my phone to write a blog,
59
235926
6593
حس کردم با استفاده از تلفنم بلاگ بنویسم،
04:02
trying to explain how I should respond.
60
242543
2360
توضیح دهم واکنشم چطور باید باشد.
04:04
It was called "Optimist, Realist or Something Else?"
61
244927
3912
اسم بلاگ، " خوش‌بین، واقع‌بین یا چیزی دیگر؟" بود
04:08
and it drew on the experiences of Admiral Stockdale,
62
248863
3159
و به تجربه‌های دریانورد استاک‌دل اشاره داشت
04:12
who was a POW in the Vietnam war.
63
252046
2542
که اسیر جنگی در جنگ ویتنام بود.
04:16
He was incarcerated, tortured, for over seven years.
64
256092
4905
بمدت ۷ سال زندانی و شکنجه شد،
04:21
His circumstances were bleak, but he survived.
65
261021
3769
شرایط وخیمی داشت اما نجات پیدا کرد.
04:25
The ones who didn't survive were the optimists.
66
265513
3023
آنهایی که نجات پیدا نکردند خوش‌بین‌ها بودند.
04:29
They said, "We'll be out by Christmas,"
67
269084
1976
می‌گفتند، تا کریسمس نجات پیدا می‌کنیم،
04:31
and Christmas would come and Christmas would go,
68
271084
2808
و این کریسمس‌ها آمدند و رفتند،
04:33
and then it would be Christmas again,
69
273916
2225
و هی تکرار شدند،
04:36
and when they didn't get out, they became disappointed, demoralized
70
276165
5405
و وقتی نجات پیدا نکردند، مایوس شدند، روحیه‌شان خراب شد
04:41
and many of them died in their cells.
71
281594
2975
و خیلی از آنها در سلول‌های خود مردند.
04:46
Stockdale was a realist.
72
286323
2809
استاک‌دل واقع‌بین بود.
04:49
He was inspired by the stoic philosophers,
73
289474
3306
تحت‌تاثیر فیلسوفان رواقی بود،
04:52
and he confronted the brutal facts of his circumstances
74
292804
6456
و با حقایق بی‌رحم شرایط خود مواجه شد،
04:59
while maintaining a faith that he would prevail in the end.
75
299284
4085
با ایمان که در انتها موفق می‌شد.
05:04
And in that blog, I was trying to apply his thinking as a realist
76
304053
3988
و در آن بلاگ، سعی داشتم طرز فکرش را بعنوان یک واقع‌گرا
05:08
to my increasingly bleak circumstances.
77
308065
2600
به شرایط شدیدا وخیم خود تعمیم دهم.
05:11
During the many months of heart infections and kidney infections
78
311609
3444
طی ماههای زیادی از عفونت‌های قلب و کلیه،
05:15
after my fall, at the very edge of survival,
79
315077
4070
بعد از سقوطم، در لبه حیاتی مرگ و زندگی،
05:20
Simone and I faced the fundamental question:
80
320172
4214
سیمون و من با سوالی بنیادی مواجه بودیم:
05:25
How do you resolve the tension between acceptance and hope?
81
325891
4913
چطور تنش بین پذیرفتن و امید را حل کنیم.
05:30
And it's that that we want to explore with you now.
82
330828
3039
و الان می‌خواهیم آن را با شما در میان بگذاریم.
05:35
SG: After I got the call, I caught the first flight to England
83
335228
3167
س ج: بعد از دریافت تماس، با اولین پرواز به انگلیس رفتم
05:38
and arrived into the brightly lit intensive care ward,
84
338419
3809
و به اتاق مراقبت‌های ویژه نورانی رسیدم،
05:42
where Mark was lying naked, just under a sheet,
85
342252
3285
جایی که مارک برهنه زیر ملحفه دراز کشیده بود،
05:45
connected to machines that were monitoring if he would live.
86
345561
3886
وصل به دستگاه‌هایی که زنده ماندن او را تحت نظر داشتند.
05:50
I said, "I'm here, Mark."
87
350085
2539
گفتم، «مارک، من اینجام.»
05:53
And he cried tears he seemed to have saved just for me.
88
353180
4273
و اشک‌هایی که به نظر برایم نگه داشته بود را جاری کرد.
05:58
I wanted to gather him in my arms, but I couldn't move him,
89
358641
4403
می‌خواستم او را بغل کنم اما ممکن نبود،
06:03
and so I kissed him the way you kiss a newborn baby,
90
363068
4095
و بنابرابن بوسیدمش، شبیه نوزادی تازه متولد شده،
06:07
terrified of their fragility.
91
367187
1991
که نگران شکننده بودنشان هستید.
06:10
Later that afternoon, when the bad news had been laid out for us --
92
370673
4166
بعد از ظهر آن روز، وقتی اخبار بد را گرفتیم --
06:14
fractured skull, bleeds on his brain, a possible torn aorta
93
374863
4293
جمجمه شکسته، خونریزی در مغز، پارگی احتمالی آئورت
06:19
and a spine broken in two places, no movement or feeling below his waist --
94
379180
6008
و مهره‌های شکسته از دو جا، کمر به پایین فاقد هر گونه حس بودن--
06:25
Mark said to me, "Come here.
95
385212
2968
مارک بهم گفت، «بیا اینجا.
06:29
You need to get yourself as far away from this as possible."
96
389109
4593
باید تا جایی که ممکن است خودت را از این دور نگه داری.»
06:35
As I tried to process what he was saying,
97
395577
2699
در حالی که سعی می‌کردم بفهمم چه می‌گوید،
06:38
I was thinking, "What the hell is wrong with you?"
98
398300
3515
فکر می‌کردم، « تو چه مشکلی داری؟»
06:41
(Laughter)
99
401839
1714
(خنده)
06:43
"We can't do this now."
100
403577
1594
«الان وقتش نیست.»
06:45
So I asked him, "Are you breaking up with me?"
101
405990
3024
بنابراین از او پرسیدم، «داری با من بهم می‌زنی؟»
06:49
(Laughter)
102
409038
3516
(خنده)
06:52
And he said, "Look, you signed up for the blindness, but not this."
103
412578
4658
و او گفت، «ببین، تو با کوری من کنار آمدی،‌ اما این نه.»
06:58
And I answered, "We don't even know what this is,
104
418477
2841
و پاسخ دادم، «ما حتی نمی‌دانیم این چیه،
07:01
but what I do know is what I can't handle right now
105
421342
2666
اما چیزی که می‌دانم اینه که الان نمی‌توانم به بهم زدن
07:04
is a breakup while someone I love is in intensive care."
106
424032
3020
با کسی که عاشقش هستم و نیاز به مراقبت خاص دارد فکر کنم.»
07:07
(Laughter)
107
427076
2363
(خنده)
07:09
So I called on my negotiation skills and suggested we make a deal.
108
429463
4025
بنابراین از مهارت‌های مذاکره‌ام استفاده کردم و پیشنهاد معامله کردم.
07:14
I said, "I will stay with you as long as you need me,
109
434178
3793
گفتم،«با تو مادامی که به من نیاز داری، می‌مانم،
07:17
as long as your back needs me.
110
437995
2066
تا وقتی پشتت به من نیاز داشته باشد.
07:20
And when you no longer need me, then we talk about our relationship."
111
440085
4078
و وقتی دیگر به من احتیاج نداشتی، می‌توانیم درباره رابطه‌مان حرف بزنیم.»
07:24
Like a contract with the possibility to renew in six months.
112
444577
3738
مثل قراردادی که ظرف شش ماه احتمال تمدید شدن دارد.
07:28
(Laughter)
113
448339
1862
(خنده)
07:31
He agreed and I stayed.
114
451458
2317
موافقت کرد و ماندم.
07:34
In fact, I refused to go home even to pack a bag, I slept by his bed,
115
454339
4516
در واقع، حتی قبول نکردم برگردم خانه ساک ببندم، کنار تختش خوابیدم،
07:38
when he could eat, I made all his food,
116
458879
2484
وقتی توانست غذا بخورد، همه غذایش را آماده می‌کردم،
07:41
and we cried, one or other or both of us together, every day.
117
461387
5503
و دو تایی با هم یا تک به تک هر روز گریه می‌کردیم.
07:47
I made all the complicated decisions with the doctors,
118
467482
3413
همه تصمیم‌های پیچیده را با پزشکان گرفتم،
07:50
I climbed right into that raging river over rapids that was sweeping Mark along.
119
470919
6929
زدم به دل آن رود خروشانی که تندآبش مارک را با خود می‌برد.
08:00
And at the first bend in that river, Mark's surgeon told us
120
480371
4373
و در اولین پیچ آن رودخانه،‌ جراح مارک به ما گفت
08:04
what movement and feeling he doesn't get back in the first 12 weeks,
121
484768
4119
آن حرکت و حسی که در ۱۲ هفته اول به او برنگردد را
08:08
he's unlikely to get back at all.
122
488911
2444
احتمالا هرگز دوباره تجربه نخواهد کرد.
08:13
So, sitting by his bed, I began to research why,
123
493046
3062
بنابراین کنار تختش نشستم،‌ شروع به تحقیق کردم چرا،
08:16
after this period they call spinal shock,
124
496132
2914
بعد از این دوره‌ای که شوک نخاعی نام دارد،
08:19
there's no recovery, there's no therapy, there's no cure, there's no hope.
125
499070
4026
بهبودی در کار نیست، تداوی در کار نیست، درمان در کار نیست، امیدی در کار نیست.
08:25
And the internet became this portal to a magical other world.
126
505111
4388
و اینترنت درگاه ما به این دنیای جادویی دیگر شد.
08:29
I emailed scientists,
127
509523
2175
به دانشمندان ایمیل زدم،
08:31
and they broke through paywalls
128
511722
1506
و آنها بی‌اعتنا به محدویت‌های
08:33
and sent me their medical journal and science journal articles directly.
129
513252
3932
دسترسی نشریات و مقالات پزشکی و علمی خود را مستقیما برایم ارسال کردند.
08:37
I read everything that "Superman" actor Christopher Reeve had achieved,
130
517569
3398
همه دستاوردهای بازیگر سوپرمن، کریستوفر ریو را خواندم،
08:40
after a fall from a horse
131
520991
1364
بعد از سقوطش از روی اسب
08:42
left him paralyzed from the neck down and ventilated.
132
522379
3600
که باعث شد از گردن به پایین فلج و به دستگاه تنفس مصنوعی وصل شود.
08:46
Christopher had broken this 12-week spell;
133
526553
2533
کریستوفر این جادوی ۱۲ هفته را شکسته بود؛
08:49
he had regained some movement and feeling years after his accident.
134
529110
4157
برخی از حرکتها و حس‌ها را سالها بعد از این سانحه دوباره به دست آورد.
08:54
He dreamed of a world of empty wheelchairs.
135
534489
3800
رویایی جهانی عاری از صندلی‌چرخدار را داشت.
08:59
And Christopher and the scientists he worked with fueled us with hope.
136
539117
4712
و کریستوفر و دانشمندانی که با او کار کرده بودند به ما امید دادند.
09:06
MP: You see, spinal cord injury
137
546363
2136
م پ: می‌دانید، آسیب طناب نخاعی
09:08
strikes at the very heart of what it means to be human.
138
548523
3800
خود انسان را نشانه می‌گیرد.
09:12
And it had turned me from my upright, standing, running form,
139
552347
4947
و من را از موجودی روپا و دونده به این
09:17
into a seated compromise of myself.
140
557318
3500
موجود محکوم به نشستن تبدیل کرد.
09:21
And it's not just the lack of feeling and movement.
141
561128
3400
و این فقط فقدان حس و حرکت نیست.
09:24
Paralysis also interferes with the body's internal systems,
142
564919
3118
فلج همچنین با نظام‌های درونی بدن تداخل دارد،
09:28
which are designed to keep us alive.
143
568061
2400
که برای زنده نگه داشتن ما طراحی شده‌اند.
09:31
Multiple infections, nerve pain, spasms, shortened life spans are common.
144
571204
5071
عفونت‌های متعدد، درد عصبی، اسپاسم، طول عمر کوتاه شده عادی است.
09:36
And these are the things that exhaust even the most determined
145
576656
3143
و این‌ها چیزهایی هستند که حتی مصمم‌ترین افراد از بین ۶۰ میلیون
09:39
of the 60 million people around the world who are paralyzed.
146
579823
3093
آدمی که در جهان دچار فلج هستند.
09:45
Over 16 months in hospital,
147
585710
2445
بیش از ۱۶ ماه در بیمارستان،
09:48
Simone and I were presented with the expert view
148
588179
3001
سیمون و من نظرات کارشناسی را دریافت کردم
09:51
that hoping for a cure had proven to be psychologically damaging.
149
591204
3729
به امید درمانی که ثابت شده بود به لحاظ روانی مخرب است.
09:55
It was like the formal medical system was canceling hope
150
595434
3738
مثل سیستم پزشکی رسمی بود که امید را به نفع
09:59
in favor of acceptance alone.
151
599196
2949
پذیرش صرف آن از بین می‌برد.
10:02
But canceling hope ran contrary to everything that we believed in.
152
602815
4849
اما از بین بردن امید در تضاد با چیزی بود که باور داشتیم.
10:09
Yes, up to this point in history,
153
609500
3083
بله، تا اینجا در تاریخ،
10:12
it had proven to be impossible to find a cure for paralysis,
154
612607
2814
ثابت شده بود که پیدا کردن درمان برای فلج غیرممکن است،
10:15
but history is filled with the kinds of the impossible made possible
155
615445
4696
اما تاریخ مملو از انواع غیرممکن‌هایی است که با تلاش بشر
10:20
through human endeavor.
156
620165
1533
ممکن شده‌اند.
10:22
The kind of human endeavor that took explorers to the South Pole
157
622006
3134
آن قسم از تلاش بشر که کاوشگران را به جنوبگان
10:25
at the start of the last century.
158
625164
2024
در آغاز قرن گذشته کشاند.
10:27
And the kind of human endeavor
159
627212
1960
آن قسم از تلاش بشر
10:29
that will take adventurers to Mars in the early part of this century.
160
629196
4667
که ماجراجویان را در اول این قرن به مریخ خواهد برد.
10:34
So we started asking,
161
634641
2063
پس شروع کردیم به پرسیدن این که
10:36
"Why can't that same human endeavor cure paralysis in our lifetime?"
162
636728
4555
«چرا همان قسم از تلاش بشر نتواند مشکل فلج را در طول عمر ما درمان کند؟»
10:42
SG: Well, we really believed that it can.
163
642528
3198
س ج: خب، واقعا باور داشتیم که این توان را دارد.
10:45
My research taught us
164
645750
1255
تحقیقاتم به ما آموخت
10:47
that we needed to remind Mark's damaged and dormant spinal cord
165
647029
5302
که لازم است به طناب نخاعی آسیب دیده و بی‌حرکت مارک، حالت راست قامت
10:52
of its upright, standing, running form,
166
652355
2277
و در حال دویدنش را یادآوری کنیم،
10:54
and we found San Francisco-based engineers at Ekso Bionics,
167
654656
4603
و ما مهندسان مستقر در سانفرانسیکوی اکسو بیونیکس را پیدا کردیم
10:59
who created this robotic exoskeleton that would allow Mark to stand and walk
168
659283
4550
که این اکسو اسکلت روباتیک را خلق کردند که مارک را در آزمایشگاهی که شروع به
11:03
in the lab that we started to build in Dublin.
169
663857
3133
ساخت در دوبلین کردیم‌ قادر به ایستادن و راه رفتن می‌کند.
11:07
Mark became the first person to personally own an exo,
170
667911
3896
مارک اولین فردی شد که شخصا یک اکسو دارد،
11:11
and since then, he and the robot have walked over one million steps.
171
671831
4600
و از آن پس، او و روبات یک میلیون قدم با هم برداشتند.
11:17
(Applause)
172
677395
5427
(تشویق)
11:22
It was bit of an early celebration, because actually it wasn't enough,
173
682846
3317
کمی جشن گرفتن قبل از موعد بود چون راستش هنوز کافی نبود،
11:26
the robot was doing all of the work,
174
686187
2796
روبات همه کار را انجام می‌داد،
11:29
so we needed to plug Mark in.
175
689007
2171
لازم بود مارک را دخالت دهیم.
11:31
So we connected the San Francisco engineers
176
691934
2699
پس مهندسان سانفرانسیسکو را وصل کردیم
11:34
with a true visionary in UCLA, Dr. Reggie Edgerton,
177
694657
4984
به یک دوراندیش حقیقی در UCLA، دکتر رجی ادگرتون،
11:39
the most beautiful man
178
699665
1841
مردی حقیقتا دوست داشتنی
11:41
and his team's life work had resulted in a scientific breakthrough.
179
701530
4552
و ماحصل فعالیتهای تیم او منجر به پیشرفت علمی شده بود.
11:46
Using electrical stimulation of the spinal cord,
180
706704
3136
با استفاده از تحریک الکتریکی طناب نخاعی،
11:49
a number of subjects have been able to stand,
181
709864
2819
شماری از آزمایش شونده‌ها قادر به ایستادن بوده‌اند،
11:52
and because of that, regain some movement and feeling
182
712707
3181
و بخاطر آن، تا حدودی حس و حرکت خود را بدست‌ می‌آورند
11:55
and most importantly,
183
715912
1603
و از همه مهم‌تر،
11:57
to regain some of the body's internal functions
184
717539
3307
بعضی از عملکردهای داخلی بدن بر می‌گردد
12:00
that are designed to keep us alive and to make that life a pleasure.
185
720870
4881
که برای زنده نگه داشتن ما و لذت بردن از زندگی طراحی شده اند.
12:06
Electrical stimulation of the spinal cord,
186
726903
2960
تحریک الکتریکی طناب نخاعی،
12:09
we think, is the first meaningful therapy ever for paralyzed people.
187
729887
5099
فکر می‌کنیم اولین تداوی معنادار برای آدمهای فلج باشد.
12:16
Now, of course, the San Francisco engineers
188
736692
2036
اینک، البته، مهندسان سانفرانسیسکو
12:18
and the scientists in UCLA
189
738752
1855
و دانشمندان در UCLA
12:20
knew about each other, knew about each other's work.
190
740631
2769
از وجود هم با خبر بودند، از کار همدیگر مطلع بودند.
12:23
But as so often happens
191
743424
1971
اما آنطور که معمول است،
12:25
when we're busy creating groundbreaking scientific research,
192
745419
6912
وقتی مشغول خلق تحقیق علمی پیشگامانه بودیم،
12:32
they hadn't quite yet got together.
193
752355
2333
هنوز خوب با هم بر نخورده بودند.
12:35
That seemed to be our job now.
194
755442
2222
به نظر می رسید که الان شغل ما باشد.
12:38
So we created our first collaboration,
195
758609
2913
پس نخستین همکاری خود را آغاز کردیم،
12:41
and the moment when we combined
196
761546
1604
و آن لحظه‌ای که تحریک الکتریکی
12:43
the electrical stimulation of Mark's spinal cord,
197
763174
2895
طناب نخاعی مارک را ترکیب کردیم،
12:46
as he walked in his robotic exoskeleton,
198
766093
2524
موقعی که او در اسکلت‌اکسو روباتیک خود راه رفت،
12:48
was like that moment when Iron Man plugs the mini arc reactor into his chest
199
768641
4388
مثل لحظه‌ای بود که مرد آهنی راکتور کوچک کمانی خود را توی سینه فرو می‌کند
12:53
and suddenly he and his suit become something else altogether.
200
773053
4453
و ناگهان او و لباسش با هم مبدل به چیزی می‌شوند.
12:59
MP: Simone, my robot and I moved into the lab at UCLA for three months.
201
779466
5484
م پ: سمون، من و رباتم برای سه ماه به آزمایشگاهی در UCLA منتقل شدیم.
13:04
And every day, Reggie and his team
202
784974
2421
و هر روز، رجی و تیم او
13:07
put electrodes onto the skin on my lower back,
203
787419
3364
الکترودها را پایین پشتم و توی پوستم می‌گذاشتند،
13:10
pushed electricity into my spinal cord to excite my nervous system,
204
790807
4476
الکترودها را توی طناب نخاعی من می‌کردند تا سیستم عصبی‌ام را تحریک کنند،
13:15
as I walked in my exo.
205
795307
2698
در حالیکه توی اکسویم راه می رفتم.
13:18
And for the first time since I was paralyzed,
206
798538
2301
و برای نخستین بار از زمانی که فلج شدم،
13:20
I could feel my legs underneath me.
207
800863
2777
توانستم پاهایم را در پایین تنه‌ام حس کنم.
13:24
Not normally --
208
804347
1168
نه بطور عادی--
13:25
(Applause)
209
805539
1887
(تشویق)
13:27
Thank you.
210
807450
1243
متشکرم.
13:28
(Applause)
211
808718
1444
(تشویق)
13:30
It wasn't a normal feeling, but with the stimulator turned on,
212
810553
3199
یک حس عادی نبود، اما با محرک که روشن شد،
13:33
upright in my exo, my legs felt substantial.
213
813776
3746
استوار در اکسویم، پاهایم را محکم حس کردم.
13:37
I could feel the meat of my muscles on the bones of my legs,
214
817546
5603
می‌توانستم گوشت ماهیچه‌هایم را روی استخوان‌های پاهایم حس کنم،
13:43
and as I walked, because of the stimulation,
215
823173
3166
و همانطور که راه می‌رفتم، به لطف تحریک،
13:46
I was able to voluntarily move my paralyzed legs.
216
826363
3500
قادر بودم داوطلبانه پاهای فلج خود را حرکت دهم.
13:49
And as I did more, the robot intelligently did less.
217
829887
4872
و من هر چه بیشتر این کار را می‌کردم، ربات تلاش کمتری می‌کرد.
13:54
My heart rate got a normal running, training zone
218
834783
3405
ضربان قلبم در محدوده طبیعی ورزش و دویدن بود
13:58
of 140 to 160 beats per minute,
219
838212
2770
از ۱۴۰ به ۱۶۰ ضربه در دقیقه،
14:01
and my muscles, which had almost entirely disappeared,
220
841006
4746
و ماهیچه‌هایم، که به کل ناپدید شده بودند،
14:05
started to come back.
221
845776
1400
شروع به برگشت کردند.
14:07
And during some standard testing throughout the process,
222
847514
3603
و طی چندین آزمایش استاندارد در این فرایند،
14:11
flat on my back,
223
851141
1746
خوابیده به پشت،
14:12
twelve weeks, six months and three whole years
224
852911
4016
دوازده هفته، شش ماه و سه سال کامل
14:16
after I fell out that window and became paralyzed,
225
856951
3315
بعد از بیرون افتادن از پنجره فلج شدن،
14:20
the scientists turned the stimulator on
226
860290
3755
دانشمندان محرک را روشن کردند
14:24
and I pulled my knee to my chest.
227
864069
3921
و زانویم را به سمت سینه‌ام کشیدم.
14:28
(Video) Man: OK, start, go, go, go, go, go.
228
868704
3286
(ویدیو) مرد: خب، شروع کن، برو، برو، برو، برو.
14:32
Good, good, good.
229
872014
1150
خوب، خوب، خوب.
14:33
SG: Yeah, yeah, go on, Mark, go on, go, go, go, go, go, wow!
230
873188
3976
س ج: آره، آره، یالا، مارک، برو، برو، برو، برو،‌ عالیه!
14:37
(Applause)
231
877188
1151
(تشویق)
14:38
(Laughter)
232
878363
1214
(خنده)
14:40
SG: Well done!
233
880339
1151
س ج: عالی بود!
14:41
(Applause)
234
881514
2819
(تشویق)
14:45
MP: Do you know, this week, I've been saying to Simone,
235
885183
2572
م پ: می‌دانید،‌ این هفته به سیمون می‌گفتم
14:47
if we could forget about the paralysis,
236
887779
2611
اگر این قسمت فلج را فراموش کنیم،
14:50
you know, the last few years have been incredibly exciting.
237
890414
3020
می‌دانید، این چند سال اخیر جور باورنکردنی هیجان‌انگیز بوده.
14:53
(Laughter)
238
893458
2698
(خنده)
14:56
Now, the problem is, we can't quite forget about the paralysis just yet.
239
896180
5119
الان، مشکل این است که نمی‌توانیم ماجرای فلج را به فراموشی بسپاریم.
15:01
And clearly, we're not finished,
240
901323
1556
و واضح است که هنوز تمام نشده،
15:02
because when we left that pilot study and went back to Dublin,
241
902903
2920
زیرا وقتی مطالعه مقدماتی را ترک کردیم و به دوبلین برگشتیم،
15:05
I rolled home in my wheelchair
242
905847
1722
با صندلی‌چرخدارم به خانه برگشتم
15:07
and I'm still paralyzed and I'm still blind
243
907593
2685
و من هنوز فلج هستم و هنوز نابینا هستم،
15:10
and we're primarily focusing on the paralysis at the moment,
244
910302
2847
و در این لحظه عمدتا روی داستان فلج متمرکز هستیم.
15:13
but being at this conference,
245
913173
1508
اما با بودن در این کنفرانس،
15:14
we're kind of interested if anyone does have a cure for blindness,
246
914705
3118
به نوعی علاقمندیم بدانیم درمانی برای نابینایی هست،
15:17
we'll take that as well.
247
917847
1601
دنبال این هم هستیم.
15:19
(Laughter)
248
919472
2098
(خنده)
15:21
(Applause)
249
921594
5487
(تشویق)
15:27
But if you remember the blog that I mentioned,
250
927569
3104
اما اگر بلاگی را که اسم آوردم را بخاطر داشته باشید،
15:30
it posed a question of how we should respond,
251
930697
2650
پرسشی را مطرح می‌کرد که واکنش ما چطور باید باشد،
15:33
optimist, realist or something else?
252
933371
2650
خوش‌بین، واقع‌گرا یا چیزی غیر؟
15:36
And I think we have come to understand that the optimists rely on hope alone
253
936045
4500
و فکر می‌کنم به این درک رسیده باشیم که خوش‌بین‌ها تنها به امید تکیه می کنند
15:40
and they risk being disappointed and demoralized.
254
940569
2707
و خطر مایوس و دلسرد شدن را می‌پذیرند.
15:44
The realists, on the other hand,
255
944479
2331
واقع‌گراها، از سوی دیگر،
15:48
they accept the brutal facts and they keep hope alive, as well.
256
948129
5520
حقایق بی‌رحم را می‌پذیرند و همچنین امید را هم زنده نگه می‌دارند.
15:54
The realists have managed to resolve the tension between acceptance and hope
257
954034
5930
واقع‌گراها موفق شده‌اند تنش بین پذیرش و امید
15:59
by running them in parallel.
258
959988
2364
با اجرای آنها بطور موازی حل کنند.
16:02
And that's what Simone and I have been trying to do
259
962376
2382
و این کاری است که سیمون و من در طی این سال‌های اخیر
16:04
over the last number of years.
260
964782
1477
به دنبال انجامش بودیم.
16:06
Look, I accept the wheelchair --
261
966283
2435
بینید، من صندلی چرخدار را می‌پذیرم--
16:08
I mean, it's almost impossible not to.
262
968742
2325
یعنی،‌ تقریبا نپذیرفتنش غیرممکن است.
16:11
And we're sad, sometimes, for what we've lost.
263
971091
2952
و گاهی برای چیزی که از دست دادیم غمگین می‌شویم.
16:14
I accept that I, and other wheelchair users, can and do live fulfilling lives,
264
974623
5379
می‌پذیرم که من و دیگران روی صندلی چرخدار می‌توانند زندگی رضایت‌بخش
16:20
despite the nerve pain and the spasms and the infections
265
980026
3484
علی‌رغم درد عصبی و اسپاسم و عفونت‌‌‌‌‌‌‌‌‌
16:23
and the shortened life spans.
266
983534
1667
و طول عمر کوتاه داشته باشند.
16:25
And I accept that it is way more difficult
267
985765
2217
و می‌پذیرم که برای آدمهای
16:28
for people who are paralyzed from the neck down.
268
988006
2587
از گردن به پایین فلج خیلی سخت‌تر است.
16:30
For those who rely on ventilators to breathe,
269
990617
2870
برای آنها که به دستگاه تنفس مصنوعی برای نفس کشیدن وابسته‌اند،
16:33
and for those who don't have access to adequate, free health care.
270
993511
4746
و آنها که به مراقبتهای پزشکی رایگان و کافی دسترسی ندارند.
16:38
So, that is why we also hope for another life.
271
998967
5151
بنابراین به همین خاطر است که امید به زندگی دیگری را داریم.
16:44
A life where we have created a cure through collaboration.
272
1004467
3802
زندگی که از طریق همکاری درمانی را خلق کرده‌ایم.
16:48
A cure that we are actively working to release from university labs
273
1008636
4652
درمانی که فعالانه بر روی آن کار می‌کنیم تا از آزمایشگاه‌های دانشگاه‌ها از سراسر
16:53
around the world
274
1013312
1285
دنیا عرضه کنیم
16:54
and share with everyone who needs it.
275
1014621
3086
و با افراد نیازمند به آن به اشتراک بگذاریم.
16:59
SG: I met Mark when he was just blind.
276
1019988
2897
س ج: مارک را وقتی فقط نابینا بود دیدم.
17:04
He asked me to teach him to dance, and I did.
277
1024171
3190
از من خواست به او رقصیدن بیاموزم و پذیرفتم.
17:08
One night, after dance classes,
278
1028125
1722
یک شب، بعد از کلاس رقص،
17:09
I turned to say goodnight to him at his front door,
279
1029871
2458
برگشتم دم در خانه‌اش که به او و لاری سگ راهنمای
17:12
and to his gorgeous guide dog, Larry.
280
1032353
2857
دوست داشتنی‌اش شب بخیر بگویم.
17:15
I realized, that in switching all the lights off in the apartment
281
1035752
3309
متوجه شدم که با خاموش کردن همه چراغ‌ها در آپارتمان
17:19
before I left,
282
1039085
1167
قبل از خروجم،
17:20
that I was leaving him in the dark.
283
1040276
1918
او را در تاریکی بحال خود رها می‌کردم.
17:23
I burst into uncontrollable tears and tried to hide it, but he knew.
284
1043490
6157
گریه امانم را برید و سعی کردم حالم را از او مخفی کنم اما بی‌فایده بود.
17:30
And he hugged me and said,
285
1050284
2880
و بغلم می‌کردم و گفتم،
17:33
"Ah, poor Simone.
286
1053188
1465
«اوه، سیمون بیچاره.
17:35
You're back in 1998, when I went blind.
287
1055046
2831
تو به ۱۹۹۸ برگشتی، وقتی نابینا شدم.
17:39
Don't worry, it turns out OK in the end."
288
1059585
3349
نگران نباش،‌ آخرش همه چیز خوب میشه.»
17:44
Acceptance is knowing that grief is a raging river.
289
1064649
5326
پذیرش به معنی آگاهی از غمی است که باعث خروش رودخانه می‌شود.
17:51
And you have to get into it.
290
1071187
1867
و شما باید پا توی آن بگذارید.
17:53
Because when you do, it carries you to the next place.
291
1073647
3667
چون وقتی این کار را می‌کنید، شما را تا مکان بعدی حمل می‌کند.
17:58
It eventually takes you to open land,
292
1078133
2690
سرانجام شما را تا کشتزاری وسیع می‌برد،
18:00
somewhere where it will turn out OK in the end.
293
1080847
3516
جایی که سرآخر همه چیز خوب و مرتب است.
18:06
And it truly has been a love story,
294
1086959
2667
و این حقیقتا یک قصه عاشقانه بوده است،
18:09
an expansive, abundant, deeply satisfying kind of love
295
1089650
5778
عشقی گرانبها، عمیق، غنی، که عمیقا رضایت‌بخش
18:15
for our fellow humans and everyone in this act of creation.
296
1095452
5117
برای همه انسان‌های هم نوع ما در این اقدام آفرینش است.
18:22
Science is love.
297
1102331
2024
علم یعنی عشق.
18:25
Everyone we've met in this field
298
1105149
1603
هر که را در این رشته ملاقات کردیم
18:26
just wants to get their work from the bench and into people's lives.
299
1106776
4049
فقط می خواست کارش از روی طاقچه بر دارد و وارد زندگی آدم‌ها کند.
18:31
And it's our job to help them to do that.
300
1111548
2733
و این وظیفه ما است که به آنها در انجام آن کمک کنیم.
18:35
Because when we do, we and everyone with us
301
1115381
4244
چون وقتی این کار را انجام می‌دهیم، ما و همه آنهایی که با ما
18:39
in this act of creation
302
1119649
1888
در این اقدام آفرینش هستند
18:41
will be able to say,
303
1121561
2247
قادر خواهیم بود بگوییم،
18:43
"We did it.
304
1123832
1674
«این کار را کردیم.
18:45
And then we danced."
305
1125530
1333
و بعد رقصیدیم.»
18:49
(Video) (Music)
306
1129242
6525
(ویدئو) (موسیقی)
18:56
SG: Thank you.
307
1136797
1150
س ج: متشکرم.
18:58
(Applause)
308
1138825
4909
(تشویق)
19:03
MP: Thank you.
309
1143758
1158
م پ: متشکرم.
19:04
(Applause)
310
1144940
6909
(تشویق)
19:13
Thank you.
311
1153286
1150
متشکرم.
19:14
(Applause)
312
1154460
6935
(تشویق)
درباره این وب سایت

این سایت ویدیوهای یوتیوب را به شما معرفی می کند که برای یادگیری زبان انگلیسی مفید هستند. دروس انگلیسی را خواهید دید که توسط معلمان درجه یک از سراسر جهان تدریس می شود. روی زیرنویس انگلیسی نمایش داده شده در هر صفحه ویدیو دوبار کلیک کنید تا ویدیو از آنجا پخش شود. زیرنویس‌ها با پخش ویدیو همگام می‌شوند. اگر نظر یا درخواستی دارید، لطفا با استفاده از این فرم تماس با ما تماس بگیرید.

https://forms.gle/WvT1wiN1qDtmnspy7