How storytelling helps parents in prison stay connected to their kids | Alan Crickmore

48,254 views

2019-01-03 ・ TED


New videos

How storytelling helps parents in prison stay connected to their kids | Alan Crickmore

48,254 views ・ 2019-01-03

TED


لطفا برای پخش فیلم روی زیرنویس انگلیسی زیر دوبار کلیک کنید.

Translator: Niloofar Irani Reviewer: Maryam Manzoori
00:13
It's story time.
0
13500
1150
وقت قصه است.
00:15
Settle back, and I'll begin.
1
15492
1800
آماده بنشینید تا شروع کنم.
00:18
Once upon a time, a mother duck sat patiently on her nest of eggs,
2
18643
4865
روزی روزگاری، یک مامان اردک با حوصله روی تخم‌هایش نشست
00:23
waiting for them to hatch.
3
23532
1733
تا تخم‌ها ترک بخورند.
00:25
And then one day, she felt something move beneath her.
4
25953
3269
و بالاخره یک روز، احساس کرد چیزی زیرش می‌جنبد
00:29
Crack, crack!
5
29246
1309
با صدای تق و تق!
00:31
Filled with happiness, she watched as her eggs hatched one by one.
6
31397
4416
شادمان نشست به تماشای ترک خوردن تخم‌ها، یکی پس از دیگری.
00:37
I don't know about you, but when I was little,
7
37726
2191
شما را نمی‌دانم ولی وقتی خودم کوچک بودم،
00:39
story time was always one of my favorite parts of the day.
8
39941
3245
وقت داستان شنیدن، بهترین قسمت روز برای من بود.
00:43
And I loved reading to my two sons when they were small, too.
9
43210
3333
و وقتی دو پسرم کوچک بودند هم، عاشق داستان خواندن برای آن‌ها بودم.
00:47
It's that special time
10
47422
1627
این زمان خاصی است که
00:49
when a parent and child can be totally absorbed together
11
49073
3801
پدر یا مادر و کودک می‌توانند کاملا
00:52
in mystical kingdoms, fantastical beasties
12
52898
2286
جذب قلمروهای اسرارآمیز پادشاهی یا جانوران خیالی
00:55
or scruffy little ducks that turn out to be swans.
13
55208
3312
یا جوجه اردک‌ زشتی شوند که قوی زیبایی می‌شود.
00:59
Well, that's how it is for some children,
14
59616
2310
اما این برای برخی کودکان است،
01:01
but for other children,
15
61950
1920
ولی کودکان دیگری هستند که
01:03
there isn't a parent around to read to them.
16
63894
2816
پدر و مادری کنارشان نیست که برایشان بخواند
01:08
I'd like to tell you about Sophie.
17
68093
2267
می‌خواهم برایتان از سوفی بگویم
01:11
Sophie's five years old and lives with her parents.
18
71292
3324
سوفی پنج ساله است و با پدر و مادرش زندگی می‌کند.
01:15
One day, there's a bang at the door.
19
75982
2342
یک روز در خانه را محکم می‌زنند.
01:18
Sophie hears lots of shouting; her mum's crying.
20
78348
2785
سوفی داد و فریاد‌های زیادی را می‌شنود، مادرش گریه می‌کند.
01:21
She sees the police dragging her father away.
21
81157
3075
می‌بیند که پلیس پدرش را کشان کشان می‌برد.
01:24
Sophie's afraid. She starts crying, too.
22
84256
2667
سوفی می‌ترسد و او هم می‌زند زیر گریه.
01:27
Weeks go by.
23
87574
1515
هفته‌ها می‌گذرند.
01:29
Sophie doesn't know what's happened to her dad.
24
89113
2651
سوفی نمی‌داند چه بر سر پدرش آمده است.
01:31
When she asks her mum, her mum gets upset.
25
91788
2172
وقتی از مادر سوال می‌کند، او ناراحت می‌شود.
01:33
So she stops asking.
26
93984
1791
پس دیگر نمی‌پرسد.
01:37
Sophie waits.
27
97307
1341
سوفی منتظر می‌ماند.
01:39
She really misses her dad.
28
99331
1734
واقعاً دلش برای پدر تنگ شده است.
01:41
Every day, she hurries home from school, in case he's come back.
29
101836
3111
هر روز با عجله از مدرسه به خانه می‌آید، تا ببیند پدر برگشته یا نه.
01:46
On many nights, she cries herself to sleep.
30
106042
2867
خیلی شب‌ها، با گریه می‌خوابد.
01:51
Children at school start to tease her.
31
111212
2087
بچه‌های مدرسه شروع به آزارش می‌کنند.
01:53
They call her names.
32
113323
1334
رویش اسم می‌گذارند.
01:55
Somebody's mum has heard that Sophie's dad is in prison.
33
115300
3800
مادرِ یکیشان شنیده که پدر سوفی زندان است.
02:00
Sophie pretends to be ill so she doesn't have to go to school.
34
120082
3047
سوفی تظاهر به بیماری می‌کند تا مجبور نشود برود مدرسه.
02:03
And her teacher can't understand why she's so far behind
35
123749
3006
و آموزگار نمی‌داند چرا سوفی
02:06
with her schoolwork.
36
126779
1346
اینقدر از تکالیفش عقب است.
02:10
After what seems a long, long time to Sophie,
37
130180
3683
بعد از مدتی که برای سوفی بسیار بسیار طولانی می‌گذرد،
02:13
a letter arrives.
38
133887
1492
نامه‌ای می‌آید.
02:15
It's from her dad.
39
135403
1388
نامه از طرف پدرش است.
02:16
The writing is very messy.
40
136815
2365
دستخط خیلی مخدوش است.
02:19
The letter makes her mum cry, but she reads a little out to Sophie.
41
139204
4046
نامه مادرش را به گریه می‌اندازد، ولی کمی از آن را برای سوفی می‌خواند.
02:23
He says that he's OK and that he's missing them.
42
143950
2934
پدر می‌گوید حالش بد نیست و دلش برای آن‌ها تنگ شده.
02:27
It's a short letter.
43
147744
1333
نامه کوتاهی است.
02:30
Sophie says she'd like to go and see her dad, wherever he is.
44
150006
3402
سوفی می‌گوید پدرش هرجا هست، می‌خواهد برود و ببیندش.
02:33
But her mum says it's too far away, and they can't afford the journey.
45
153432
4666
ولی مادرش می‌گوید آنجا خیلی دور است و از پس خرجش برنمی‌آیند.
02:38
Then one day the phone rings.
46
158829
2150
و بعد، یک روز تلفن زنگ می‌زند.
02:41
"Sophie, come speak to daddy."
47
161003
2738
«سوفی، بیا با بابا حرف بزن.»
02:44
Dad sounds different, far away.
48
164889
2920
پدر جور دیگری شده و انگار در دوردست‌هاست.
02:48
He says he can't talk for very long,
49
168571
1850
می‌گوید نمی‌تواند خیلی طولانی صحبت کند.
02:50
and anyway, it's very noisy wherever he is.
50
170445
3007
و جایی که هست خیلی سر و صدا است.
02:53
And Sophie doesn't know what to say to him.
51
173476
3104
سوفی نمی‌داند به او چه بگوید.
02:58
Well, as stories go, that's not a very nice one.
52
178631
2761
ادامه داستان، چندان جالب نیست.
03:01
In the United Kingdom, 200,000 children
53
181416
4653
در بریتانیا ۲۰۰هزار کودک،
03:06
experience the shame and isolation of a parent in prison.
54
186093
4155
شرم و انزوای ناشی از پدر یا مادرِ زندانی‌شان را تجربه می‌کنند.
03:11
Two hundred thousand.
55
191117
2055
۲۰۰ هزار.
03:13
That's more than the number of children each year
56
193196
2310
این بیش از شمار کودانی است که سالانه
03:15
who are affected by their parents divorcing.
57
195530
2417
تحت تاثیر طلاق والدین قرار می‌گیرند.
03:18
And it can affect the children of prisoners very deeply.
58
198307
3000
زندانی شدن والدین، می‌تواند تاثیر بسیار عمیقی روی فرزندان بگذارد.
03:21
There can be problems at school,
59
201829
1591
ممکن است در مدرسه مشکل ایجاد شود
03:23
and they're three times more likely to suffer from mental health issues.
60
203444
3968
و سه برابر بیشتر در معرض مشکلات سلامت روانی قرار می‌گیرند.
03:28
In so many ways,
61
208932
1502
کودکان از راه‌های مختلفی
03:30
children are the unintended victims of their parents' crimes.
62
210458
4783
قربانیان ناخواسته جرم والدین می‌شوند.
03:35
In so many ways,
63
215784
1531
کودکان به روش‌های مختلف،
03:37
children are the overlooked victims of their parents' crimes.
64
217339
4064
قربانیان مورد غفلت واقع شده جرم والدین می‌شوند.
03:43
Until last November, I was a serving prisoner,
65
223936
3040
تا نوامبر گذشته، من در زندان بودم،
03:47
imprisoned for fraud.
66
227000
1499
به دلیل تقلب زندانی شده بودم.
03:48
I was dishonest, and I paid the penalty.
67
228974
2600
دروغ گفته بودم و تاوانش را هم دادم.
03:52
Before that, I'd been a practicing solicitor for 30 years.
68
232450
3225
قبلش، ۳۰ سال مشاور حقوقی بودم.
03:56
I'd had a happy and stable upbringing,
69
236172
2715
دوران بزرگ شدنم شاد و باثبات بود.
03:58
a good education,
70
238911
1198
با تحصیلات خوب،
04:00
a happy marriage, which, I'm pleased to say, continues.
71
240133
2944
ازدواج موفق، که خوشبختانه ادامه دارد.
04:03
I have two adult sons.
72
243101
2547
من دو پسر بزرگ دارم.
04:06
When they were growing up, I did my best to be around for them
73
246387
3587
وقتی داشتند بزرگ می‌شدند، نهایت تلاشم را کردم پیششان باشم،
04:09
as much as I could.
74
249998
1452
تا جایی که می‌توانستم.
04:11
And I took a careful interest in what they did.
75
251474
2229
به کارهایشان علاقه و دقت نشان می‌دادم.
04:13
I read to my boys every night,
76
253727
2953
هر شب برای پسرهایم داستان می‌خواندم
04:16
and ironically, our favorite story was "Burglar Bill."
77
256704
4815
و جالب این که، قصه مورد علاقه‌مان «بیل سارق» بود
04:21
(Laughter)
78
261543
2145
(خنده حضار)
04:25
But when I got to prison, it soon became apparent
79
265210
2610
ولی وقتی زندانی شدم، خیلی زود معلوم شد
04:27
that my background was very different to that of most of the prisoners.
80
267844
4115
پیشینهٔ من خیلی با بیشتر زندانیان فرق دارد.
04:32
Few of the men that I met had had a decent education.
81
272505
3136
تعداد کمی از افرادی که دیدم، تحصیلات درست و حسابی داشتند.
04:35
Indeed, many associated education with humiliation and failure.
82
275665
4769
برای بیشترشان تحصیل یادآور تحقیر و شکست بود.
04:40
I can tell you firsthand that prison is dehumanizing.
83
280458
4162
از تجربه مستقیم خودم می‌توانم بگویم که زندان انسانیت را زایل می‌کند.
04:45
Prisoners harden up, they shut down, they close in ...
84
285592
3428
زندانی‌ها خشن می‌شوند، بسته می‌شوند، در خود فرو می‌روند
04:49
just to survive.
85
289863
1447
فقط برای این که زنده بمانند.
04:52
And this can be devastating for families.
86
292166
2396
و این می‌تواند برای خانواده‌ها ویران‌گر باشد.
04:56
In fact, maintaining contact with your family from prison
87
296546
4178
در واقع، ایجاد تماس با خانواده‌تان از زندان،
05:00
can be very difficult indeed.
88
300748
1933
می‌تواند بسیار سخت باشد.
05:03
And if a child does get to see their parent in prison,
89
303613
3150
اگر بچه‌ای به اینجا رسید که بنا شد پدر یا مادرش را در زندان ببیند،
05:06
they have to go through the same pat-down searches as the adults.
90
306787
3111
باید از همان مراحل تفتیش بزرگسالان را بگذرانند،
05:09
They walk through the same detector frames,
91
309922
2764
از همان گیت‌های بازرسی مغناطیسی بگذرد،
05:12
they're sniffed by the same sniffer dogs,
92
312710
2161
سگ‌های پلیس او را بو بکشند،
05:14
and all because some children have been the unwitting carriers
93
314895
3404
همه اینها به این دلیل که قبلا از برخی بچه‌ها،
05:18
of drugs and mobile phones.
94
318323
2184
برای رساندن مواد یا موبایل استفاده شده است.
05:21
And when they get through to see their parent,
95
321567
2171
و وقتی بالاخره پدر یا مادرشان را می‌بینند،
05:23
they may be tired from a long journey,
96
323762
2686
ممکن است از گذراندنِ این هفت خوان،
05:26
shy, tongue-tied, even upset.
97
326472
2991
خجالتی، ساکت و حتی ناراحت باشند.
05:29
And it isn't easy for the parents, who may not be getting along.
98
329853
3571
این برای والدینی که خودشان در زحمتند نیز آسان نیست.
05:34
For many reasons, not just these,
99
334227
1877
به دلایل بسیار، نه فقط این دلیل
05:36
over half of prisoners lose contact with their children and families.
100
336957
4332
بیش از نیمی از زندانیان، با فرزندان و خانواده‌هایشان قطع رابطه می‌کنند.
05:41
How can we help prisoners to stay in contact with their families?
101
341942
3684
چطور می‌توانیم به زندانی‌ها کمک کنیم ارتباطشان با خانواده‌هایشان حفظ شود؟
05:46
When I was a prisoner at Channings Wood Prison,
102
346574
2270
وقتی در زندان «چنینگ وود» بودم،
05:48
I began working for a charity called Storybook Dads.
103
348868
3060
شروع کردم به کار برای خیریه‌ای به نام «باباهای قصه‌گو».
05:52
Storybook Dads began in 2003,
104
352934
2696
«باباهای قصه‌گو» در سال ۲۰۰۳ شروع به کار کرد،
05:55
when Sharon Berry, a civilian worker in a prison, realized just how much
105
355654
5237
وقتی که شرون بری، یکی از کارمندان زندان
06:00
many prisoners wanted to stay in contact with their children.
106
360915
3213
دریافت که زندانیان زیادی دوست دارند با فرزندانشان در تماس باشند.
06:04
And so, armed with a few storybooks,
107
364694
2342
در نتیجه، چندین کتاب داستان تهیه کرد،
06:07
she began to help prisoners to read and record stories
108
367060
2959
و به زندانی‌ها کمک کرد تا داستان‌ها را بخوانند و ضبط کنند
06:10
to send home to their children.
109
370043
2067
تا آنها را برای بچه‌هایشان بفرستند.
06:12
It wasn't a new idea. Few ideas like this are new.
110
372468
3804
ایده جدیدی نبود. جدیدا ایده‌هایی مانند این داریم.
06:16
They're great ideas.
111
376611
1333
ایده‌های عالی هم هستند.
06:18
But it was an instant success.
112
378942
2155
ولی این یکی از اول موفق بود.
06:22
You may wonder: How does the recording of the stories work in prison?
113
382466
4967
ممکن است فکر کنید: در زندان چگونه ضبط داستان خوانی ضبط می‌شود؟
06:27
Is it difficult for prisoners?
114
387769
2190
برای زندانی‌ها سخت است؟
06:29
Can it be challenging?
115
389983
1467
چالش آفرین است؟
06:33
Well, the process of choosing, reading and recording a story
116
393380
4614
فرایند انتخاب، خواندن و ضبط کردن یک داستان،
06:38
can be very challenging for prisoners.
117
398018
2273
می‌تواند برای زندانیان سخت باشد.
06:42
Prison is tough,
118
402090
2020
زندان خشن است،
06:44
and prisoners can't afford to show any signs of weakness or vulnerability.
119
404134
4837
و زندانی‌ها نمی‌توانند نشانی از ضعف یا آسیب‌پذیری از خود نشان دهند.
06:50
But this, this recording process,
120
410234
3015
ولی این، این فرایند ضبط کردن،
06:53
this can be uncomfortable, upsetting, sometimes all just a bit too much.
121
413273
5992
می‌تواند معذب کننده، ناراحت کننده و گاهی خیلی منقلب کننده باشد.
07:01
And prisoners often cry.
122
421884
1801
و اغلب زندانی گریه‌اش می‌گیرد.
07:04
They cry because they regret missing out on their children's lives.
123
424741
4347
گریه می‌کنند چون حسرت می‌خورند که در زندگی بچه‌هایشان نیستند.
07:09
They cry because they're ashamed that they've let their families down.
124
429701
3752
گریه می‌کنند چون شرم دارند از این که به خانواده‌شان بد کردند.
07:13
They cry because they don't know how to go about reading to their children.
125
433846
4698
گریه می‌کنند چون نمی‌دانند چگونه برای بچه‌هایشان قصه بخوانند.
07:20
But because when they come to us we offer a private space, one-to-one,
126
440298
5533
ولی از آنجا که وقتی پیش ما می‌آیند، فضای خصوصی بهشان می‌دهیم، یک به یک،
07:25
prisoners don't need to be tough anymore,
127
445855
3072
دیگر مجبور نیستند خشن باشند،
07:28
and they can use their vulnerability as a strength
128
448951
2976
و می‌توانند از آسیب پذیریشان به عنوان یک نکته قوت،
07:31
when contacting with their children.
129
451951
2400
در تماس با فرزندانشان، استفاده کنند.
07:35
I remember one prisoner who came to record.
130
455977
2547
یک زندانی را یادم می‌آید که برای ضبط کردن آمد.
07:39
He was a big, hard man with a reputation for being tough.
131
459095
3751
مردی درشت و زمخت و معروف به خشونت بود.
07:43
He came along as implacable as ever.
132
463358
2341
با همان حالت کینه‌ای همیشگی آمد.
07:45
But when the door of the recording room closed behind him,
133
465723
3060
ولی وقتی در اتاق ضبط پشت سرش بسته شد،
07:48
that facade began to crumble.
134
468807
1744
انگار نقابش افتاد.
07:50
From his pocket, he took a screwed-up piece of paper
135
470909
3126
کاغذ مچاله‌ای از جیبش درآورد
07:54
and quietly began to read the words
136
474059
1670
و به آرامی شروع کرد
07:55
which he'd written as a message for his two little ones.
137
475753
4176
به خواندن پیامی که برای دو فرزند کوچکش نوشته بود.
08:00
His hands were shaking.
138
480555
1534
دست‌هایش می‌لرزیدند.
08:03
And then, in a surprisingly quiet voice,
139
483254
2307
و بعد با صدایی که به شکل نامعمول آرام بود،
08:06
he began to sing their favorite lullaby.
140
486572
3146
لالایی مورد علاقه‌شان را خواند.
08:10
You see, there wasn't much that he could do from behind bars
141
490694
2976
می‌بینید، از پشت میله‌ها کار زیادی نمی‌توانست بکند
08:13
to show his children that he missed and loved them.
142
493694
3142
که عشق و دلتنگی‌اش را به فرزندانش نشان دهد.
08:16
But he could do this.
143
496860
1616
ولی این کار از دستش برمی‌آمد.
08:20
Once the recording is made,
144
500758
1968
وقتی ضبط تمام می‌شود،
08:22
it's sent to the Storybook Dads production unit
145
502750
4516
به واحد تولید «باباهای قصه‌گو»
08:27
at Channings Wood Prison in Devon.
146
507290
3546
در زندان «چنینگ وود» در شهر دِون ارسال می‌شود.
08:31
And that's where I worked.
147
511258
1518
و من آنجا کار می‌کردم.
08:33
I was trained, along with other prisoners,
148
513356
2438
من و زندانیان دیگر آموزش دیده بودیم
08:35
to edit and produce recordings sent in
149
515818
2652
تا صدهای ضبط شده دریافتی
08:38
from prisons all over the United Kingdom.
150
518494
2471
از زندان‌های سراسر بریتانیا را
08:42
Using audio and video software,
151
522775
4048
با نرم‌افزار صدا و ویدئو ویرایش کنیم.
08:46
the recordings have the mistakes taken out
152
526847
3928
اشتباه‌ها از صدا‌های ضبط شده حذف می‌شد
08:50
and sound effects and music added in.
153
530799
3123
و موسیقی و اِفِکت‌های صوتی اضافه می‌شد.
08:55
And the experience and skill which the prison editors gain
154
535467
5726
تجربه و مهارتی که تدوینگرهای زندانی پیدا می‌کنند
09:01
helps them in their future employment.
155
541217
2533
کمکشان می‌کند تا در آینده کار پیدا کنند.
09:06
Once the recording is finalized,
156
546310
2492
وقتی کار ضبط نهایی می‌شود،
09:08
it's transferred to a CD or a DVD and sent out to the families
157
548826
5230
به سی‌دی یا دی‌وی‌دی منتقل و برای خانواده‌هایشان ارسال می‌شود
09:14
so that the children can watch them whenever they feel the need.
158
554080
4173
تا بچه‌ها بتوانند هروقت دلشان خواست آن را تماشا کنند.
09:20
And they listen to these recordings and watch them a lot --
159
560026
4479
و بچه‌ها این سی‌دی‌ها را خیلی نگاه می‌کنند و گوش می‌دهند.
09:26
at bedtime, in the car ...
160
566612
3286
موقع خواب، در ماشین...
09:29
Some even take them to school to show their friends.
161
569922
3534
حتی برخی با خود به مدرسه می‌برند که به دوستانشان نشان دهند.
09:34
These recordings,
162
574532
1595
این صدا‌های ضبط شده،
09:36
they show the children that they're loved and missed.
163
576151
3377
به بچه‌ها نشان می‌دهد والدین دوستشان دارند و دلتنگشان هستند.
09:39
And they show the prisoner
164
579954
1786
و به زندانی نشان می‌دهد که
09:41
that they can do something for their child, as a parent.
165
581764
4158
می‌تواند به عنوان پدر یا مادر، کاری برای فرزندش بکند.
09:47
Do you remember Sophie?
166
587375
1891
سوفی را یادتان هست؟
09:49
Well, one day, just before Christmas, a parcel arrived,
167
589290
4456
یک روز، درست قبل از کریسمس، پست بسته‌ای آورد
09:53
and this is what was in it.
168
593770
1638
و این توی بسته بود.
09:56
Let's listen to a little of it together.
169
596115
2230
بیایید با هم به کمی از آن گوش دهیم.
09:58
(Video) Santa: On, Comet! On, Cupid! On, Donner and Blitzen!
170
598369
4256
(ویدیو) بابانوئل: کامت، کیوپید، دانر و بیلتزان به پیش!
10:02
Charlie: That's his reindeer, isn't it?
171
602649
1905
چارلی: این گوزنش است، نه؟
10:04
Santa: It is his reindeer, yeah.
172
604578
1651
بابانوئل: آره این گوزنش است.
10:06
Up, up, higher and higher they flew,
173
606253
2784
آنها پرواز کردند و رفتند بالا و بالاتر،
10:09
across land, across oceans they sped.
174
609061
3262
از بالای زمین و اقیانوس‌ها گذشتند.
10:12
Through the magical northern lights they passed --
175
612966
2944
از توی شفق جادویی قطبی رد شدند،
10:15
I'd love to see the northern lights, wouldn't you?
176
615934
2358
من دوست دارم شفق قطبی را ببینم، تو چی؟
10:18
Charlie: I figure they'd probably look a bit like that snowman's belly.
177
618316
3366
چارلی: فکر کنم شبیه شکم این آدم برفی باشه.
10:21
Santa: They probably would, yeah.
178
621706
1954
بابانوئل: آره، شاید.
10:23
That's a cool snowman, isn't it?
179
623684
1672
آدم برفی باحالیه، نه؟
10:25
Charlie: It's very cool indeed, I love it.
180
625380
2368
چارلی: خیلی باحله. عاشقشم.
10:27
Santa: They visited all the children in the world
181
627772
2380
بابانوئل: آن‌ها به دیدن تمام بچه‌های دنیا رفتند
10:30
and left presents for each and every one.
182
630176
2734
و برای هر کدام هدیه‌ گذاشتند.
10:33
In the blink of an eye, they were back in Frogsbottom Field.
183
633611
3639
در یک چشم به هم زدن، به دشت فراگزباتم فیلد برگشته بودند.
10:37
(Charlie Laughs)
184
637274
1548
(چارلی میخندد)
10:38
Santa: You think that's well funny?
185
638846
1743
بابانوئل: به نظرت حسابی خنده داره؟
10:40
Charlie: I want to live in Frogsbottom Field!
186
640613
2305
چارلی: من می‌خوام توی فراگزباتم فیلد زندگی کنم!
10:42
Santa: Where do you live, in Frogsbottom Tree?
187
642942
2230
بابانوئل: کجای فراگزباتم فیلد؟ روی درخت؟
10:45
Charlie: I don't, I live in this tree.
188
645196
2453
چارلی: نه، توی این درخت زندگی می‌کنم.
10:47
I've made it all Christmasy-look.
189
647673
2071
کریسمسی تزئینش کردم.
10:49
Santa: It's nice, that.
190
649768
1180
بابانوئل: قشنگه.
10:50
You've done a good job, good job.
191
650972
1609
کارت خیلی خوب بود. آفرین.
10:52
Charlie: Thank you very much!
192
652605
1670
چارلی: خیلی ممنونم!
10:54
(Laughter)
193
654299
1866
(خنده)
10:57
Alan Crickmore: Sophie and her mum listened to that three times,
194
657957
3041
الن کریکمور: سوفی و مادرش سه بار به این گوش دادند
11:01
and they haven't laughed so much in a long time.
195
661022
2285
خیلی وقت بود این قدر نخندیده بودند.
11:03
They can see that he's all right, they can see that he loves them,
196
663331
3119
می‌توانند ببینند حالش خوب است، می‌توانند ببینند که دوستشان دارد،
11:06
and the next time he rings, Sophie's got plenty to talk about:
197
666474
3421
و دفعه بعد که زنگ بزند، سوفی خیلی حرف‌ها دارد که بزند:
11:09
"What does Charlie the Chimp eat?
198
669919
1927
«چارلیِ میمون چی میخورد؟
11:11
Will daddy do another story very soon?"
199
671870
2558
بابا دوباره کی یک داستان جدید می‌خواند؟»
11:15
Since it began in 2003, Storybook Dads has grown and grown.
200
675259
5469
«باباهای قصه‌گو»از زمان شروع در سال ۲۰۰۳، گسترده‌تر شده
11:22
It now operates as Storybook Dads and Storybook Mums
201
682298
3757
و الان به عنوان «باباهای قصه‌گو» و «مامان‌های قصه‌گو»
11:26
in more than 100 prisons in the United Kingdom.
202
686079
2833
در بیش از صد زندان در بریتانیا کار می‌کند.
11:29
Ninety-eight percent of the prisoners who take part
203
689506
3859
نود و هشت درصد از زندانیانی که در آن شرکت کردند،
11:33
say that it's improved their relationship with their child.
204
693389
3394
می‌گویند رابطه‌شان با فرزندشان را بهتر کرده.
11:37
And since 2003,
205
697538
2746
و از ۲۰۰۳،
11:40
over 60,000 DVDs and CDs have been sent out
206
700308
5009
بیش از ۶۰ هزار سی‌دی و دی‌وی‌دی
11:45
to the children of prisoners.
207
705341
1726
برای بچه‌های زندانیان ارسال شده.
11:50
For Sophie's family and for thousands of families like them,
208
710398
3469
برای خانواده سوفی و هزاران کودک و خانواده مانند آن‌ها،
11:53
Storybook Dads has been a lifeline.
209
713891
2382
بابا‌های قصه‌گو، یک ریسمان حیات است.
11:57
Some prisoners say that it's the first time
210
717735
2115
برخی زندانی‌ها می‌گویند این اولین باری بوده
11:59
that they've begun to build a relationship with their child.
211
719874
3234
که شروع به ایجاد رابطه‌ای با فرزندشان کرده‌اند.
12:03
And some poor readers have been so inspired
212
723815
2400
و آنهایی که خواندنشان بد بود،
12:06
by what they've been able to achieve
213
726239
1835
آنقدر از نتیجه کار الهام گرفتند
12:08
that they've gone to education classes to improve their own reading skills.
214
728098
3771
که برای پیشرفت در مهارت خواندن به کلاس‌های آموزشی رفتند.
12:14
Let's go back to the story of "The Ugly Duckling."
215
734074
2963
برگردیم به داستان «جوجه اردک زشت.»
12:17
But this time, I'd like to play you a recording made by a prisoner,
216
737061
5088
ولی این بار می‌خواهم صدای ضبط شده یک زندانی را برایتان بگذارم،
12:22
because it encapsulates the power of what we do.
217
742173
3266
چون قدرت کارمان یکجا در آن گنجانده شده.
12:26
The prisoner was an Irish Traveller who couldn't read.
218
746830
3031
زندانی مسافری ایرلندی بود که خواندن بلد نبود.
12:31
And he wanted to send a story home to his daughter for her birthday.
219
751196
3903
و می‌خواست برای تولد دخترش، یک داستان برایش بفرستد.
12:36
With the help of a mentor and some clever editing,
220
756595
2865
به کمک یک مربی و تدوین خوب،
12:39
something magical happened.
221
759484
1800
نتیجه کار جادویی از کار درآمد.
12:42
This is an extract from the raw recording,
222
762484
2643
این صدای ضبط شده اصلی و خام است،
12:45
where the prisoner is reading the story by repeating it, phrase at a time.
223
765151
4915
که زندانی دارد قصه را عبارت به عبارت تکرار می‌کند.
12:50
(Audio) Mentor: He had nowhere to hide.
224
770090
1920
(صدای ضبط شده) مربی: جایی نبود قایم شود.
12:52
Owen: He had nowhere to hide.
225
772034
1698
اوئن: جایی نبود قایم شود.
12:53
Mentor: So one day, he ran away.
226
773756
1948
مربی: پس یک روز فرار کرد.
12:56
Owen: Then one day, he ran away.
227
776522
2309
آون: پس یک روز فرار کرد.
12:58
Mentor: He ran until he came to the great marsh.
228
778855
3563
مربی: فرار کرد تا به مرداب بزرگی رسید.
13:02
Owen: He run until he come to the great marsh.
229
782442
2729
آون: فرار کرد تا به مرداب بزرگی رسید.
13:05
Mentor: Where the wild ducks lived.
230
785195
2286
مربی: جایی که اردک‌های وحشی زندگی می‌کردند.
13:07
Owen: Where the wild ducks lived.
231
787505
2200
آون: جایی که اردک‌های وحشی زندگی می‌کردند.
13:11
AC: And this is a recording -- an excerpt of the recording
232
791108
4723
الف. ک: و این تکه‌ای از نوار است
13:15
with the mentor's voice taken out and sound effects and music added in.
233
795855
5148
که صدای مربی حذف شده و آهنگ و افکت‌های صوتی اضافه شده‌اند.
13:22
(Audio) Owen: He had nowhere to hide.
234
802069
2143
(صدا) اوئن: جایی نبود قایم شود.
13:24
Then one day, he run away.
235
804236
1873
و بعد یک روز، فرار کرد.
13:26
He run until he come to the great marsh where the wild ducks lived,
236
806133
4569
فرار کرد تا به مرداب بزرگی رسید. جایی که اردک‌های وحشی زندگی می‌کردند.
13:30
and he laid in the rushes for two weeks.
237
810726
2547
و دو هفته آنجا قایم شد.
13:33
(Music) (Ducks quack)
238
813297
2151
(موسیقی) (صدای اردک‌ها)
13:35
Some wild ducks and geese come to look at him.
239
815472
3230
چند اردک و غاز وحشی به تماشایش آمدند.
13:38
"You're very ugly," they said, and they laughed at him.
240
818726
3136
گفتند «خیلی زشتی» و به او خندیدند.
13:41
(Ducks quack)
241
821886
3294
(صدای اردکها)
13:48
The ugly duckling ran away from the great marsh.
242
828429
3968
جوجه اردک زشت، از مرداب بزرگ فرار کرد.
13:52
(Duck quacks)
243
832421
1777
(صدای اردکها)
13:56
AC: And this is how he finished the story:
244
836087
2975
و او داستان را این چنین به پایان برد:
14:01
(Audio) Owen: He wasn't an ugly duckling at all.
245
841383
2476
(صدا) اوئن: او دیگر یک جوجه اردک زشت نبود.
14:03
During the winter, he had grown into a beautiful white swan.
246
843883
4554
در طول زمستان، بزرگ شد و به قوی سفید زیبا تبدیل شد.
14:08
The other swans looked at him and thought how beautiful he was.
247
848939
4107
قو‌های دیگر نگاهش‌ می‌کردند و فکر می‌کردند چه زیباست.
14:13
"Come with us," they said.
248
853485
1982
گفتند: «با ما بیا.»
14:16
And he did.
249
856159
1151
و با آن‌ها رفت.
14:17
(Bird sounds)
250
857334
3031
(صدای پرندگان)
14:24
Well, Tiara, I hope you have enjoyed this story
251
864340
3603
خب تایارا، امیدوارم از این داستان لذت برده باشی
14:27
as much as I enjoyed reading this story to you.
252
867967
3200
همان قدر که من از خواندنش برای تو لذت بردم.
14:32
I cannot wait to be with you again and hold you in my arms.
253
872009
3753
بی‌صبرانه منتظرم دوباره تو را ببینم و بغلت کنم.
14:36
All my love, your daddy, Owen.
254
876731
2000
با عشق، بابای تو ، اوئن.
14:39
Lots of love, I miss you with all my heart.
255
879303
2301
خیلی دوستت دارم، دلم برایت خیلی تنگ شده.
14:41
Goodbye for now, my love. Bye bye.
256
881628
2267
فعلا خداحافظ عشق من، بای‌بای.
14:44
(Music)
257
884371
3198
(موسیقی)
14:51
(Music ends)
258
891883
1150
(پایان موسیقی)
14:54
AC: When he listened to that recording in his cell
259
894264
2441
الف. ک: وقتی در سلولش به آن گوش کرد
14:56
before it was sent out to his daughter,
260
896729
2164
قبل از آن که آن را برای دخترش بفرستد،
14:58
he cried.
261
898917
1231
گریه کرد.
15:00
And that's a pretty common reaction from prisoners,
262
900172
2441
و بین زندانی‌ها این واکنش رایجی است،
15:02
as they realize for the first time
263
902637
1808
وقتی می‌فهمند برای اولین بار،
15:04
they've been able to do something for their child
264
904469
2308
توانستند برای فرزندشان کاری کنند،
15:06
which they never thought they could.
265
906801
2014
که هرگز فکر نمی‌کردند بتوانند.
15:09
They've connected in the most fundamental way,
266
909784
3247
آن‌ها به اساسی‌ترین شکل ممکن ارتباط ایجاد کرده‌اند،
15:13
through the medium of storytelling.
267
913055
2333
به وسیله داستان گویی.
15:16
And as for Sophie,
268
916473
2056
و سوفی،
15:18
she wants "The Gruffalo" next time.
269
918553
1973
برای دفعه بعد قصه «گروفالو» را سفارش داده.
15:20
(Laughter)
270
920550
1338
(خنده)
15:21
(Applause)
271
921912
5279
(تشویق)
درباره این وب سایت

این سایت ویدیوهای یوتیوب را به شما معرفی می کند که برای یادگیری زبان انگلیسی مفید هستند. دروس انگلیسی را خواهید دید که توسط معلمان درجه یک از سراسر جهان تدریس می شود. روی زیرنویس انگلیسی نمایش داده شده در هر صفحه ویدیو دوبار کلیک کنید تا ویدیو از آنجا پخش شود. زیرنویس‌ها با پخش ویدیو همگام می‌شوند. اگر نظر یا درخواستی دارید، لطفا با استفاده از این فرم تماس با ما تماس بگیرید.

https://forms.gle/WvT1wiN1qDtmnspy7