Improve English Speaking Skills (Moral story in English) Learn English through stories

25,046 views ・ 2023-10-07

Learn English with Tangerine Academy


لطفا برای پخش فیلم روی زیرنویس انگلیسی زیر دوبار کلیک کنید. زیرنویس های ترجمه شده به صورت ماشینی ترجمه می شوند.

00:01
I'm so angry that I have the worst  boss ever seriously I hate him  
0
1020
7500
من خیلی عصبانی هستم که بدترین رئیسی را دارم که به طور جدی از او متنفرم،
00:10
relax relax why do you say your  boss is the worst boss ever
1
10200
6840
آرام باش، چرا می گویی که رئیست بدترین رئیس تاریخ است،
00:19
because he is he never listens to  anybody he always thinks he's right
2
19560
6420
زیرا او هرگز به حرف کسی گوش نمی دهد، او همیشه فکر می کند حق با اوست
00:29
um let me tell you a little story  son maybe later you will understand
3
29820
5640
، بگذار یک داستان کوچک برایت تعریف کنم. پسرم، شاید بعداً بفهمی روزی روزگاری
00:38
once upon a time there was a king  who was obsessed with his appearance  
4
38940
6480
پادشاهی بود که
00:46
rather than worrying about the finances of  his kingdom or training his soldiers or War
5
46260
9060
به جای نگرانی در مورد امور مالی پادشاهی یا آموزش سربازانش یا جنگ، به جای اینکه نگران امور مالی پادشاهی خود باشد، به جای اینکه
00:58
instead spent hours dreaming about clothes  he spent all the kingdoms a spare income on  
6
58680
8460
ساعت‌ها در مورد لباس رویاپردازی کند، به ظاهر خود وسواس داشت.
01:07
new clothes and his wardrobe was so big that  it was practically another country in itself
7
67140
8580
لباس‌های نو و کمد لباس‌هایش آنقدر بزرگ بود که عملاً به خودی خود کشور دیگری بود،
01:19
he never visited the theater or went hunting  except to show off a new outfit and instead of  
8
79020
9060
او هرگز به تماشای تئاتر نمی‌رفت و به شکار نمی‌رفت، جز برای نشان دادن لباس جدید و به‌جای
01:28
the words the king is in the council the phrase  the king is in his wardrobe was regularly heard
9
88080
8280
کلمه‌ای که پادشاه در مجلس است، عبارت « شاه در کمد لباس‌هایش است». به طور مرتب شنیده می شد،
01:39
so the people of the Kingdom wore all dirty  clothes with no hope of comparing to the  
10
99600
7260
بنابراین مردم پادشاهی لباس های کثیف می پوشیدند بدون اینکه امیدی به مقایسه با
01:46
king's fine outfits the soldiers were left  with sticks and Rusty with swords or weapons
11
106860
8880
لباس های زیبای پادشاه داشته باشند.
02:00
and the King's council did all the ruling  for him this worked out quite well as the  
12
120180
8280
از آنجایی که
02:08
council knew far more about ruling a kingdom  than the king had ever shown an interest in
13
128460
8340
شورا در مورد حکمرانی یک پادشاهی بسیار بیشتر از آن چیزی می دانست که پادشاه تا به حال به
02:20
things ran smoothly more or less until  one dark day a pair of brothers came to  
14
140820
7560
همه چیز به آرامی پیش می رفت تا اینکه یک روز تاریک یک جفت از برادران به
02:28
the castle claiming to be skillful Weavers in  fact these men were no Weavers but tricksters  
15
148380
10380
قلعه آمدند   که ادعا می کردند بافندگان ماهری هستند  در واقع این مردان بافنده نبودند اما حقه بازها
02:40
however as soon as the king heard that there were  Weavers in the castle he demanded to see them  
16
160620
8040
اما به محض اینکه پادشاه شنید که بافنده هایی در قلعه وجود دارند از آنها خواست تا آنها را ببینند
02:49
my dear King said the first brother we  have traveled through the whole country
17
169320
6960
شاه عزیزم گفت اولین برادری که ما کل کشور را گشتیم
03:00
and we have heard all sorts of  stories about your fantastic outfits  
18
180960
5640
و انواع داستان ها در مورد لباس های خارق العاده
03:07
you have said the kin satisfied that his  efforts were being seen how wonderful
19
187380
9960
شما شنیده ایم. خویشاوند از اینکه تلاش‌های او دیده می‌شد که چقدر
03:21
we have a proposal said the second brother  we wish to weave you a beautiful outfit  
20
201660
7920
پیشنهاد فوق‌العاده داریم، گفت: برادر دوم می‌خواهیم یک لباس زیبا برای شما ببافیم
03:30
so that your Fame might spread not only  to our kingdom but to the whole world
21
210180
7380
تا شهرت شما نه تنها به پادشاهی ما سرایت کند، بلکه به تمام جهان سرایت کند.
03:41
the whole world said the king why that  would be a wonderful idea wouldn't it  
22
221580
7860
ایده فوق‌العاده‌ای خواهد بود، آیا
03:49
it turned to his console who  seemed less thrilled by this idea
23
229980
7080
به کنسول او که به نظر می‌رسد کمتر از این ایده هیجان زده می‌شود،
04:02
if the other kings and queens  hear that I have such an outfit  
24
242400
5820
اگر پادشاهان و ملکه‌های دیگر بشنوند که من چنین لباسی دارم،
04:09
they will think we are rich to spend money  on such things they will surely not attack us
25
249060
10080
فکر می‌کنند ما ثروتمند هستیم که برای چنین چیزهایی پول خرج کنیم. به ما حمله کن
04:22
it will not just be great said the first brother  it will be a magical we can live a magic thread  
26
262620
9120
این فقط عالی نخواهد بود گفت برادر اول این جادویی خواهد بود ما می توانیم با رشته جادویی زندگی کنیم
04:31
that is only visible to those who deserve to  see it anyone who is stupid or unfit for office
27
271740
8700
که فقط برای کسانی قابل مشاهده است که لیاقت دیدن آن را دارند هرکسی که احمق یا نالایق برای مقام است
04:42
will not be able to see that threat  the King was delighted by this  
28
282660
6780
نمی تواند آن تهدید را ببیند. پادشاه از این
04:49
what a brilliant idea Not only would his  outfit make him famous around the world
29
289440
10020
ایده بسیار خوشحال شد. نه تنها لباس او باعث شهرت او در سراسر جهان شد،
05:03
it could allow him to see which of his  men were unfit for office and distinguish  
30
303060
7440
بلکه به او اجازه داد تا ببیند کدام یک از مردانش برای منصب مناسب نیستند و
05:10
between those who were wise and those who were  foolish I will waste no time said the king
31
310500
9000
بین افراد عاقل و احمق تمایز قائل شود. هیچ وقت نگفت که پادشاه به
05:23
tell me what do you need to create this  wonderful outfit so the tricksters ask  
32
323460
8760
من بگو برای ساختن این لباس فوق العاده به چه چیزی نیاز داری تا حیله‌بازان
05:32
for two huge bags of silk and gold and a room  to work in there they set up two great Looms  
33
332220
10080
دو کیسه بزرگ ابریشم و طلا و یک اتاق را بخواهند تا در آنجا
05:43
and got down to pretending to work they did not  put any silk or gold into the Looms instead hiding  
34
343620
10080
کار کنند. هیچ ابریشم یا طلا را در Looms قرار نمی‌دهند، بلکه
05:53
it in their own bags but they moved their hands  through the air as if they were preparing Looms  
35
353700
7680
آن‌ها را در کیسه‌های خود پنهان می‌کنند، بلکه دست‌های خود را در هوا حرکت می‌دهند، گویی در حال آماده‌سازی Looms هستند
06:03
then they worked their machines  making a great deal of noise and  
36
363240
7380
سپس با ماشین‌های خود کار می‌کنند که سروصدای زیادی ایجاد می‌کنند و
06:10
capturing much of the Castle's attention  even though the Looms were quiet empty
37
370620
8760
بسیاری از توجه قلعه را به خود جلب می‌کنند. بافندگی‌ها ساکت و خالی بودند،
06:23
a few days later the king wished to  know how the two Weavers were getting on  
38
383100
6120
چند روز بعد، پادشاه آرزو کرد که بداند دو بافنده چگونه سوار می‌شوند.
06:29
he had been inspired by his morning visit to his  wardrobe amongst the roles of beautiful clothes
39
389820
10500
06:43
he found one outfit which was being eaten by moths  
40
403320
4680
06:48
Warriors that can declare that all  moths in the Kingdom must be killed  
41
408540
6840
می تواند اعلام کند که همه پروانه ها در پادشاهی باید کشته شوند
06:55
and that anyone who'd failed to kill  the moth could faced death themselves
42
415920
5460
و هرکسی که در کشتن پروانه شکست خورده باشد می تواند
07:03
after calming down the king realized that there  were might not just be moths in his wardrobe  
43
423600
7380
پس از آرام کردن پادشاه متوجه شود که ممکن است نه فقط پروانه در کمد لباس او وجود داشته باشد،
07:10
but mods in his console as well men who seemed  good and wise but in reality were eating away
44
430980
9120
بلکه در کنسول او نیز مدل هایی وجود داشته باشد. مردانی که خوب و عاقل به نظر می رسیدند، اما در واقعیت،
07:23
at the Kingdom so what better time to send  his Council to view the outfit in progress  
45
443520
7560
پادشاهی را می خوردند، پس چه زمانی بهتر است که شورای خود را برای مشاهده لباس در حال انجام بفرستد.
07:31
the Weavers magic thread could soon  tell his men were unfit or office
46
451740
7740
نخ جادویی Weavers به ​​زودی می تواند به افرادش بگوید که افرادش مناسب نیستند یا در دفتر
07:43
first he sent his minister to check up on  the rivers the minister walked in confidently  
47
463920
9180
اول وزیرش را برای معاینه فرستاد. در رودخانه‌ها، وزیر با اطمینان وارد شد
07:54
sure that he would see the cloth without  difficulty however he immediately found himself  
48
474060
7920
مطمئن بود که پارچه را بدون مشکل می‌بیند، اما بلافاصله متوجه شد
08:03
standing in front of an empty Loom with the  two Weavers working away on the other side  
49
483660
7080
در مقابل یک ماشین بافنده خالی ایستاده بود و دو بافنده در آن طرف کار می‌کردند
08:11
my God thought the minister can it be  that I am stupid no but in that case
50
491700
9660
خدای من فکر کرد که وزیر می‌تواند این باشد که من هستم. احمقانه نه، اما در این صورت
08:24
I must be unfit for office dear minister  cried the brothers passing their work thank  
51
504360
10860
من باید برای منصب مناسب نباشم وزیر عزیز گریه کرد برادران در حال گذراندن کارشان
08:35
you for coming and checking on us come  closer so you can see the cloth better
52
515220
6240
متشکرم   از اینکه آمدی و ما را چک کردی بیا نزدیکتر تا بتوانی پارچه را بهتر ببینی
08:44
the minister walked forward pretending to stare  at the cloth tell us do you like this design  
53
524280
8760
وزیر جلو رفت و وانمود کرد که به پارچه خیره شده است به ما بگو. شما این طرح را دوست دارید
08:53
and what about these colors they spoke for  a long time about the details of the cloth
54
533760
8220
و در مورد این رنگ‌ها آنها برای مدت طولانی در مورد جزئیات پارچه صحبت کردند که
09:04
making up technical names for things and asking  what the minister thought he merely nodded and  
55
544560
8700
نام‌های فنی برای چیزها ایجاد می‌کردند و پرسیدند وزیر چه فکر می‌کند که او فقط سر تکان داد و
09:13
said that he thought they were beautiful and  to make sure they did not realize his lie
56
553260
7800
گفت که فکر می‌کند زیبا هستند و برای اطمینان از این کار. به دروغ خود پی نبرد،
09:24
he asked for the names of the patterns  and colors so that he might tell the king  
57
564720
8220
نام طرح ها و رنگ ها را خواست تا به پادشاه بگوید.
09:33
Oh and before you go said the brothers  just as the minister was living
58
573900
7680
اوه و قبل از اینکه شما بروید، برادران گفتند، درست زمانی که وزیر زندگی می کرد، آیا
09:45
could we have more silk and gold we're running  out quite quickly so the minister gave the message  
59
585300
7320
می توانیم ابریشم و طلای بیشتری داشته باشیم، به سرعت تمام می شود. وزیر پیغام را
09:52
to the king who gave more silk and gold to the  tricksters which went straight into their own bags
60
592620
9000
به پادشاه داد. او ابریشم و طلای بیشتری را به حقه بازان داد و مستقیماً به کیف خود رفتند و
10:05
satisfied that his Minister was fit for office  the king sent an advisor to check a few days later  
61
605700
8460
راضی بودند که وزیرش برای کار مناسب است. پادشاه مشاوری را فرستاد تا بررسی کند چند روز بعد.
10:15
the advisor was just as confident of  his ability to see the magic thread
62
615180
6840
توانایی او برای دیدن نخ جادویی
10:25
and when he stepped into the room and saw  the empty Loom he was gripped with panic  
63
625080
7800
و وقتی پا به اتاق گذاشت و بافندگی خالی را دید وحشت زده شد
10:33
if I tell the king the truth I  will surely lose my head he thought
64
633600
6660
اگر به پادشاه حقیقت را بگویم مطمئناً سرم را از دست خواهم داد او فکر کرد
10:45
so he made sure to stare at the loom and  spoke loudly of how beautiful the cloth was  
65
645120
8640
بنابراین مطمئن شد که به ماشین بافندگی خیره شده و حرف می‌زند. با صدای بلند در مورد اینکه چقدر پارچه زیبا بود
10:54
and how he must tell the whole city about  it the Weavers asked him plenty of questions
66
654600
8160
و چگونه باید به کل شهر در مورد آن بگوید  بافندگان از او سؤالات زیادی پرسیدند و
11:05
pretending to be deeply concerned about the  quality of the outfit finally asking for more silk  
67
665340
9180
وانمود کردند که عمیقاً نگران کیفیت لباس هستند و در نهایت درخواست ابریشم
11:14
and gold as the advisor was living the advisor  announced the news of the magic cloth to the city
68
674520
8940
و طلای بیشتری کردند همانطور که مشاور در حال زندگی بود مشاور اعلام کرد. خبر پارچه سحرآمیز به شهر
11:25
and rumors spread past everyone was  waiting excitedly to see the outfit  
69
685860
7500
و شایعاتی که در میان همه پخش شد، با هیجان منتظر دیدن لباس بودند
11:34
so that they might distinguish which of their  neighbors were foolish or unfit for office
70
694200
8040
تا تشخیص دهند که کدام یک از همسایه‌های خود احمق یا نالایق برای پست هستند،
11:45
finally the king decided that  his mob killing plan could wait  
71
705900
5940
سرانجام پادشاه تصمیم گرفت که نقشه کشتار اوباش می‌تواند
11:52
as he was eager to see the cloth himself he went  to The Rivers room with his console and naturally
72
712380
10860
همان‌طور که بود منتظر بماند. مشتاق دیدن پارچه خودش با کنسولش رفت به اتاق رودخانه‌ها و طبیعتاً همه چیزهایی که
12:06
all they saw were empty Looms but  nobody there said a word in front  
73
726300
7500
دیدند لوم‌های خالی بود، اما هیچ‌کس در
12:13
of the king the king himself was quiet  shocked when he could not see the cloth
74
733800
9240
مقابل پادشاه کلمه‌ای نگفت.
12:26
does this mean I am not fit to be king I wondered  but how can it be I have ruled so well all my life  
75
746640
11460
تعجب کردم که من برای پادشاه شدن مناسب نیستم، اما چطور ممکن است در تمام عمرم به این خوبی حکومت کرده باشم،
12:38
but I wonder my Council has  always done most of the work  
76
758940
5760
اما تعجب می کنم که شورای من همیشه بیشتر کارها را انجام داده است
12:46
and isn't that the job of a king to  be a figure for the people to admire  
77
766500
6300
و آیا وظیفه یک پادشاه این نیست که شخصیتی برای مردم باشد. مردم را تحسین کنید
12:53
whilst they carefully selected Council does  all the work I must not speak a war of this or
78
773580
9900
در حالی که آنها با دقت انتخاب کردند شورا همه کارها را انجام می دهد من نباید در مورد این جنگ صحبت کنم وگرنه
13:07
the kingdom will fall apart so the king  said the cloth looked wonderful and clapped  
79
787080
7680
پادشاهی از هم می پاشد بنابراین پادشاه گفت که پارچه فوق العاده به نظر می رسد و
13:14
the Weavers on the back and told him he would  give them as much silk and gold as they needed
80
794760
8580
پشت بافندگان کف زد و به او گفت که به همان اندازه به آنها می دهد. ابریشم و طلا همانطور که نیاز داشتند
13:27
the rest of the council laughed and  smiled along with him all commenting  
81
807840
7740
بقیه اعضای شورا خندیدند و با او لبخند زدند و همه در
13:35
on the delightful colors and patterns although  each person seemed to mention a different color
82
815580
8160
مورد رنگ‌ها و نقش‌های دلپذیر اظهار نظر کردند، اگرچه به نظر می‌رسید که هر فرد رنگ متفاوتی را ذکر می‌کرد
13:47
yes yes you have done and most excellent job  said the king in fact we must hold a parade  
83
827880
9840
بله بله شما انجام داده‌اید و عالی‌ترین کار را انجام داده‌اید. پادشاه گفت در واقع ما باید رژه برگزار کنید
13:57
there we will show off the new outfit  and afterwards you will be United
84
837720
7140
آنجا ما لباس جدید را به نمایش خواهیم گذاشت و پس از آن شما متحد خواهید شد.
14:08
the tricksters malts fall open what an honor  to be knighted they cried our king is too kind  
85
848280
10440
مالت های حقه باز می شوند چه افتخاری برای لقب شوالیه شدن آنها گریه کردند که پادشاه ما خیلی مهربان است
14:19
the night before the parade the Weavers  stayed up working burning hundreds of candles
86
859500
6720
شب قبل از رژه بافندگان  بیدار ماندند و صدها شمع را سوزاندند
14:28
then they pulled off the cloth cut it  with scissors and sew it with needles  
87
868620
7200
پارچه را بیرون کشیدند، آن را با قیچی برش دادند و با سوزن دوختند،
14:36
although of course all they were really  doing was cutting and sealing air
88
876720
7680
اگرچه مطمئناً تنها کاری که واقعاً انجام می‌دادند بریدن و بستن هوای
14:48
in the morning the tricksters came before  The King holding up the pieces of invisible  
89
888480
7140
صبح بود، فریبکاران قبل از آمدن آمدند.
14:55
clothing one by one here are your new trousers  my king they said and they helped the king
90
895620
10080
شلوار پادشاه من گفتند و به شاه کمک کردند تا
15:09
into his invisible trousers  
91
909000
3000
15:13
here is your new scarf my king they said and  they helped the king into his invisible scarf
92
913740
12300
15:28
and also they helped the king into his  invisible cape the thread is so light that  
93
928680
8400
شلوار نامرئی‌اش را وارد کند.
15:37
you will not even feel it they explained  why it is as light as air the king cried
94
937080
9000
حتی آن را احساس نکردند، آنها توضیح دادند که چرا به سبکی هوا است، پادشاه گریه کرد،
15:48
the Weavers took the king in front of a mirror  where he stood completely naked but they looked  
95
948900
8040
بافندگان، شاه را جلوی آینه ای بردند، جایی که او کاملاً برهنه ایستاده بود، اما آنها به
15:56
him up and down as if examining a fine piece of  clothing commenting on how excellent he looked
96
956940
9000
او بالا و پایین نگاه کردند که گویی در حال بررسی یک تکه لباس خوب بودند و در مورد عالی بودن اظهار نظر کردند. او به او نگاه کرد،
16:09
oh but there is one problem said the tricksters  someone will need to carry your train  
97
969600
8340
اما یک مشکل وجود دارد که می‌گوید فریبکاران یک نفر باید قطار شما را حمل کند
16:18
so the king ordered some of his men to  stand behind him and carry his train
98
978600
6720
بنابراین پادشاه به چند نفر از افرادش دستور داد پشت او بایستند و قطار او را حمل کنند،
16:29
but of course they were just holding air  the parade began and all the people of  
99
989760
7800
اما البته آنها فقط هوا نگه داشته بودند رژه شروع شد و همه مردم
16:37
the city pushed into the streets and leaned  out of Windows to see the King's new clothes
100
997560
9660
شهر به خیابان‌ها فشار آورد و از پنجره‌ها به بیرون خم شد تا لباس‌های جدید پادشاه را ببیند،
16:50
of course their walls really nothing to see  but nobody wanted to admit to being stupid  
101
1010400
9120
البته دیوارهای آن‌ها واقعاً چیزی برای دیدن نداشتند، اما هیچ‌کس نمی‌خواست اعتراف کند که احمق است
16:59
or unfit for office so the people cried  out about how wonderful the king looked
102
1019520
8220
یا مناسب برای دفتر نیست، بنابراین مردم فریاد زدند که پادشاه در نهایت چقدر عالی به نظر می‌رسد.
17:10
finally a young girl saw the king and she could  not understand what everyone was talking about  
103
1030980
7380
دختر جوان پادشاه را دید و نمی‌توانست بفهمد همه درباره چه صحبت می‌کنند،
17:19
but he's naked she said pointing the king is naked  the little girl's words spread like an illness  
104
1039380
9840
اما او برهنه است، او گفت که پادشاه برهنه است، سخنان دخترک مانند یک بیماری پخش شد
17:31
and like moths to a flame the people all  began to commend on the King's new clothes  
105
1051200
7380
و مانند پروانه‌ها به شعله آتش همه مردم شروع کردند به تعریف و تمجید از لباس جدید پادشاه.
17:39
or the lack of them soon comments turn to louder  and people began to openly make fun of the king
106
1059360
9660
یا فقدان آنها به زودی کامنت‌ها بلندتر می‌شود و مردم علناً شاه را مسخره می‌کنند،
17:51
it does not matter he thought to himself so the  people of the city are stupid what a surprise  
107
1071420
8760
مهم نیست که او با خودش فکر می‌کند، بنابراین مردم شهر احمق هستند چه شگفت‌انگیز است. می‌دانم
18:01
I know I look excellent when the parade  was over the king returned to his castle
108
1081080
7800
وقتی رژه تمام شد، عالی به نظر می‌رسم. پادشاه به قلعه خود بازگشت
18:11
to find the Weavers ignite them but the  two tricksters were nowhere to be found  
109
1091700
8040
تا ببیند که بافنده ها آنها را آتش می زنند، اما دو حیله گر هیچ جا پیدا نشدند
18:20
hello where have those two gone they had  disappeared the moment the parade had started
110
1100520
8280
سلام آن دو کجا رفتند آنها در لحظه شروع رژه ناپدید شده بودند
18:31
and so the king stood naked in the middle of his  castle never having felt so stupid in his life  
111
1111740
8820
و بنابراین پادشاه برهنه در وسط قلعه خود ایستاد و هرگز احساس نکرد. خیلی احمقانه تو زندگیش
18:41
now do you understand what is this  story about the king is like your boss
112
1121640
7380
حالا میفهمی این داستان چیه در مورد پادشاه مثل رئیست میمونه که
18:51
he always thinks he's right and he doesn't  listen to anyone but soon he will be in a  
113
1131480
7320
همیشه فکر میکنه راست میگه و به حرف کسی گوش نمیده اما به زودی در
18:58
situation where he will look like a fool  in front of everyone so don't worry son
114
1138800
9240
موقعیتی قرار میگیره که جلوش شبیه احمق میشه از همه پس نگران نباش پسرم
19:11
yes that I feel much better now I loved  that story I want to hear another one please  
115
1151520
7560
بله که الان احساس خیلی بهتری دارم من آن داستان را دوست داشتم می‌خواهم داستان دیگری را بشنوم
19:20
well that will only be possible if the  people who watched this video wanted to  
116
1160460
6780
لطفاً این امکان وجود دارد که افرادی که این ویدیو را تماشا کرده‌اند بخواهند
19:28
I hope you liked this story if you could improve  your English a little more please subscribe to  
117
1168560
6720
امیدوارم این داستان را دوست داشته باشید. زبان انگلیسی خود را کمی بیشتر تقویت کنید لطفاً در
19:35
the channel and share this video with a friend  thank you very much for your support take care
118
1175280
5760
کانال مشترک شوید و این ویدیو را با یک دوست به اشتراک بگذارید. از حمایت شما بسیار متشکرم.
درباره این وب سایت

این سایت ویدیوهای یوتیوب را به شما معرفی می کند که برای یادگیری زبان انگلیسی مفید هستند. دروس انگلیسی را خواهید دید که توسط معلمان درجه یک از سراسر جهان تدریس می شود. روی زیرنویس انگلیسی نمایش داده شده در هر صفحه ویدیو دوبار کلیک کنید تا ویدیو از آنجا پخش شود. زیرنویس‌ها با پخش ویدیو همگام می‌شوند. اگر نظر یا درخواستی دارید، لطفا با استفاده از این فرم تماس با ما تماس بگیرید.

https://forms.gle/WvT1wiN1qDtmnspy7