Robin Hood: Fact or Fiction - Interview with Alastair (Leonardo English)

Anna: Hello and welcome to the English Like a Native podcast,

آنا: سلام و خوش آمدید به پادکست انگلیسی Like a Native،

the podcast that's designed for lovers and learners of English.

پادکستی که برای دوستداران و زبان آموزان انگلیسی طراحی شده است.

I'm your host, Anna, and today we're heading into Sherwood Forest.

من میزبان شما هستم، آنا، و امروز به جنگل شروود می رویم.

Today I am joined by a special guest, a fellow podcaster who is dedicated

امروز یک مهمان ویژه به من ملحق شده است، یک پادکستر همکار که به

to helping listeners to improve their English while teaching them

شنوندگان کمک می کند تا زبان انگلیسی خود را بهبود بخشند و در عین حال

interesting things about the world.

چیزهای جالبی درباره جهان به آنها آموزش دهد.

He is a tonic for curious minds.

او یک مقوی برای ذهن کنجکاو است.

I'm very pleased to welcome Alastair Budge from Leonardo English.

من بسیار خوشحالم که به Alastair Budge از Leonardo English خوش آمد می گویم.

Hello, Alastair.

سلام، آلستر.

Alastair: Hi, Anna.

آلستر: سلام، آنا.

It's uh, it's wonderful to be here.

اوه، اینجا بودن فوق العاده است.

Thank you so much for inviting me on.

خیلی ممنون که من را دعوت کردید

Anna: Oh, you are more than welcome.

آنا: اوه، خیلی خوش اومدی.

First things first, I'm a little bit confused.

اول از همه، من کمی گیج هستم.

You are Alastair, but your Leonardo English, is that a pseudonym?

شما آلستر هستید، اما لئوناردو انگلیسی شما، این یک نام مستعار است؟

Alastair: So it, it's turned into a bit of a pseudonym, even though I didn't

آلستر: بنابراین، کمی به یک نام مستعار تبدیل شده است، حتی اگر من

intend for it to be a pseudonym at all.

اصلاً قصد نداشتم نام مستعار باشد.

Lots of people email me, um, saying, you know, "Hello, Mr.

خیلی‌ها به من ایمیل می‌زنند، اوم، می‌گویند، «سلام آقای

Leonardo", or "Alastair Leonardo", or things like that.

لئوناردو»، «آلاستر لئوناردو» یا چیزهایی از این قبیل.

I never thought that would happen.

هرگز فکر نمی کردم این اتفاق بیفتد.

Leonardo English is the company and we make podcasts.

Leonardo English شرکت است و ما پادکست می سازیم.

So, I didn't want to limit myself to being the Leonardo English

بنابراین، نمی‌خواستم خودم را به پادکست انگلیسی Leonardo

podcast or the Alastair Budge podcast or anything like that.

یا پادکست Alastair Budge یا هر چیز دیگری محدود کنم.

So yeah, it's a strange thing that I never expected to happen, but people

بنابراین بله، این چیز عجیبی است که هرگز انتظار نداشتم اتفاق بیفتد، اما به

seem to have turned me into Leonardo.

نظر می رسد مردم مرا به لئوناردو تبدیل کرده اند.

Anna: What is a pseudonym?

آنا: نام مستعار چیست؟

Could you explain to us what a pseudonym is?

ممکن است برای ما توضیح دهید که نام مستعار چیست؟

A lot of authors use pseudonyms.

بسیاری از نویسندگان از نام مستعار استفاده می کنند.

Alastair: Sure.

آلستر: حتما.

So a pseudonym is a pen name, a name that someone might give themselves,

بنابراین یک نام مستعار یک نام مستعار است، نامی که ممکن است کسی برای خود بگذارد

to disguise their identity really.

تا واقعاً هویت خود را پنهان کند.

To give them, give themselves a new name because they don't want to use

برای گذاشتن آنها، نام جدیدی برای خود بگذارید زیرا

their original name for whatever reasons.

به هر دلیلی نمی خواهند از نام اصلی خود استفاده کنند.

So, as you said, lots of authors, start with pseudonyms.

بنابراین، همانطور که گفتید، بسیاری از نویسندگان، با نام مستعار شروع می کنند.

So, there's lots of authors that people...

بنابراین، نویسندگان زیادی وجود دارد که مردم...

They might have heard of them and not even known that this was a pseudonym.

ممکن است نام آنها را شنیده باشند و حتی ندانند که این یک نام مستعار است.

So people like George Orwell, for example, that's not his real name.

بنابراین افرادی مانند جورج اورول، برای مثال، این نام واقعی او نیست.

Anna: Really?

Alastair: No, his...

آنا: واقعا؟

آلستر: نه، او...

Anna: I didn't know that.

Alastair: His name is, Eric Arthur Blair.

آنا: من این را نمی دانستم.

آلستر: نام او اریک آرتور بلر است.

Lewis Carroll, that's not his name either.

لوئیس کارول، اسمش هم این نیست.

His name is Charles Dodgson.

نام او چارلز داجسون است.

Joseph Conrad.

جوزف کنراد.

Even to a certain extent, J.K.

حتی تا حدی، J.K.

Rowling is a kind of pseudonym.

رولینگ نوعی نام مستعار است.

Because she didn't want to use her, her full name.

چون نمی خواست از او، نام کاملش استفاده کند.

So lots of authors use different, different names for a whole

بنابراین بسیاری از نویسندگان به دلایل مختلف از نام های مختلف و متفاوت استفاده می کنند

variety of different reasons.

.

I found out also this morning that, Neruda, Pablo Neruda, who is, a Chilean

امروز صبح نیز متوجه شدم که نرودا، پابلو نرودا، که نویسنده شیلیایی است

author, that's not his real name either.

، نام واقعی او نیز نیست.

So, it's kind of interesting to, to see the different reasons

بنابراین، دیدن دلایل مختلفی

that people use pseudonyms.

که افراد از نام مستعار استفاده می‌کنند بسیار جالب است.

And also to look at how they make up their own pseudonyms as well.

و همچنین به نحوه ساختن نام مستعار خود نیز توجه کنید.

Anna: You primarily have a, a podcast rather than, you do

آنا: شما در درجه اول یک پادکست دارید تا

have a YouTube channel, but your main focus is your podcast.

یک کانال YouTube، اما تمرکز اصلی شما پادکست شماست.

Alastair: Indeed.

آلستر: در واقع.

Anna: You've been going for a long time.

آنا: خیلی وقته میری.

When did you start?

Was it 2019?

از کی شروع کردی؟

2019 بود؟

Alastair: Uh, 2019, yeah, the end of 2019.

آلستر: اوه، 2019، بله، پایان سال 2019.

So been going for three and a half years now.

اکنون سه سال و نیم است که می روم.

Yeah.

So...

Anna: Okay.

And it's called English Learning for Curious Minds.

آره

پس...

آنا: باشه.

و به آن آموزش انگلیسی برای ذهن کنجکاو می گویند.

Can you tell me a bit more about the podcast and what people can expect

می‌توانید کمی بیشتر در مورد پادکست و اینکه مردم

if they haven't yet discovered it?

هنوز آن را کشف نکرده‌اند، می‌توانند انتظار داشته باشند؟

Alastair: Sure.

آلستر: حتما.

It's a podcast about weird and wonderful things.

این یک پادکست در مورد چیزهای عجیب و غریب و شگفت انگیز است.

So, I spend, most of my time researching historical figures, ideas, kind of

بنابراین، بیشتر وقتم را صرف تحقیق در مورد شخصیت‌های تاریخی، ایده‌ها،

events from history, that kind of stuff.

وقایع تاریخی و این‌جور چیزها می‌کنم.

And package those up into kind of neat 15 to 20-minute episodes where I talk about

و آن‌ها را در قسمت‌های 15 تا 20 دقیقه‌ای مرتب کنید که در آن درباره

something that is interesting and fun.

چیزی جالب و سرگرم‌کننده صحبت می‌کنم.

So, it can be anything from the wives of Henry VII through to,

بنابراین، این می تواند هر چیزی باشد، از همسران هانری هفتم تا،

you know, the French Revolution.

می دانید، انقلاب فرانسه.

Talking about the, the changing attitudes towards milk, a whole

صحبت کردن در مورد، تغییر نگرش نسبت به شیر، کلی

variety of different things.

چیزهای مختلف.

It's really an outlet for my own curiosity, things that

این واقعاً یک خروجی برای کنجکاوی خودم است، چیزهایی که

I'm interested in myself.

خودم به آنها علاقه دارم.

And yeah, it's like a narrative-led podcast.

و بله، مانند یک پادکست با روایت داستانی است.

So it's, it's just me.

پس همینطور است، فقط من هستم.

If you, if you don't like my voice, then you should definitely

اگر شما، اگر صدای من را دوست ندارید ، پس قطعاً نباید

will not like the podcast.

پادکست را دوست نداشته باشید.

Um, but, uh, that is, that's what I've been doing.

ام، اما، اوه، این کاری است که من انجام داده ام.

I've been making two episodes a week, for three and a half years,

من سه سال و نیم است که هفته ای دو قسمت می سازم،

so almost at 400 episodes now.

بنابراین اکنون تقریباً 400 قسمت است.

Anna: I bet you're like an encyclopaedia now, I'll take you to the pub quiz.

آنا: شرط می بندم الان مثل یک دایره المعارف هستی، من تو را به مسابقه میخانه می برم.

You'd ace it.

Alastair: Yeah.

شما آن را ACE.

آلستر: آره.

I, I, I think if I had a better memory then, then, then I certainly would

من، من، فکر می‌کنم اگر آن موقع حافظه بهتری داشتم، پس مطمئناً

be, but, uh, I quite often once I've finished sort, getting really deep into a

داشتم، اما، اوه، اغلب وقتی مرتب‌سازی را تمام کردم، عمیقاً در یک موضوع عمیق شدم

subject, then I move on to the next one.

، سپس به سراغ موضوع بعدی می‌روم. یکی

And a bit like a goldfish.

و کمی شبیه ماهی قرمز.

I've forgotten everything.

همه چیز را فراموش کرده ام

Anna: So when you were at school, what were your favourite subjects?

آنا: پس وقتی در مدرسه بودید، چه موضوعاتی را دوست داشتید؟ آیا

Was history something that you kind of excelled in and were interested in?

تاریخ چیزی بود که به نوعی در آن عالی بودید و به آن علاقه داشتید؟

Alastair: Yeah I really liked history.

آلستر: آره من تاریخ را خیلی دوست داشتم.

I actually did languages at university, so

من در واقع زبان را در دانشگاه انجام دادم، بنابراین

Anna: Right.

Alastair: I studied French and Italian.

آنا: درست است.

آلستر: فرانسوی و ایتالیایی خواندم.

Anna: Fantastic.

With your, uh, podcast, you're two a week, you've actually

آنا: فوق العاده است.

با پادکست خود، هفته ای دو نفر هستید، در واقع

kind of diverged a little bit.

کمی از هم جدا شده اید.

You've been working on a very special project.

شما روی یک پروژه بسیار خاص کار کرده اید.

Do you want to tell me a bit more about it?

آیا می خواهید کمی بیشتر در مورد آن به من بگویید؟

Explain to our listeners what it is, this special project

برای شنوندگان ما توضیح دهید که این پروژه ویژه ای

that you are about to release?

که قرار است منتشر کنید چیست؟

Alastair: Sure.

آلستر: حتما.

So, uh, the, the special project actually is starring Anna.

بنابراین، اوه، پروژه ویژه در واقع با بازی آنا است.

So if you like, if you like listening to Anna, which of course everyone

بنابراین اگر دوست دارید، اگر دوست دارید به آنا گوش دهید، که البته همه این کار را

does, and if especially if you are listening to this podcast, then

انجام می دهند، و اگر به خصوص اگر در حال گوش دادن به این پادکست هستید،

I hope you'll like this as well.

امیدوارم این را نیز دوست داشته باشید.

So the, the, this new, uh, podcast series, in fact, someone called it an

بنابراین، این سری جدید، اوه، پادکست، در واقع، یکی آن را یک

audio drama the other day, which I, I think I'm gonna stick with that term.

درام صوتی نامید، که من فکر می‌کنم به آن اصطلاح پایبند خواهم بود.

It's a eight-part audio drama about a group of time travelling friends,

این یک درام صوتی هشت قسمتی درباره گروهی از دوستانی است که در زمان سفر می کنند،

people who go back in time to a, a place and time of their choosing and

افرادی که به گذشته به زمان و مکان انتخابی خود برمی گردند و در

get up to all sorts of adventures.

معرض انواع ماجراجویی قرار می گیرند.

So it's called, Pioneers of the Continuum.

بنابراین به آن، پیشگامان پیوسته می گویند.

And yeah, it'll be released on May the 23rd.

و بله، در 23 می منتشر خواهد شد.

It's a super exciting project.

این یک پروژه فوق العاده هیجان انگیز است.

I haven't done anything like this before, but the reaction so far has

من قبلاً چنین کاری انجام نداده بودم ، اما واکنش تا کنون

been, has been really, really positive.

واقعاً بسیار مثبت بوده است.

And the most exciting thing about it for, for me, is that it's given me a

و برای من هیجان انگیزترین چیز در مورد آن این است که به من

chance to collaborate with people like you, Anna, and lots of other amazing kind

فرصتی داد تا با افرادی مانند تو، آنا، و بسیاری دیگر از انواع شگفت انگیز،

of, YouTube and, podcast, personality...

YouTube و پادکست، شخصیت...

Celebrities I guess I could, I...

افراد مشهور همکاری کنم. ، من ...

I...

I could say.

من ...

می توانم بگویم.

So...

پس...

Anna: YouTube celebrities.

آنا: افراد مشهور یوتیوب.

Podcast celebrities.

افراد مشهور پادکست

Alastair: Exactly.

آلستر: دقیقا.

Anna: Can you give us an idea of some of the other people who are involved?

آنا: آیا می‌توانید در مورد برخی از افراد دیگری که درگیر هستند، ایده‌ای به ما بدهید؟

Alastair: Sure.

آلستر: حتما.

So the, the first episode has Luke from Luke's English podcast.

بنابراین، قسمت اول لوک از پادکست انگلیسی لوک است.

The...

Anna: Ah, we love Luke.

آنا: آه، ما لوک را دوست داریم.

Alastair: Of course, everyone loves Luke.

آلستر: البته همه لوک را دوست دارند.

Uh, and the second one has Andrew from Culips English podcast.

اوه، و دومی اندرو از پادکست انگلیسی Culips دارد.

The third has Lindsay from All Ears English.

سومی لیندسی از All Ears English دارد.

Anna: Oh, yes.

Alastair: The fourth has, let me just get this right, it's, uh,

آنا: اوه، بله.

آلستر: چهارمی، اجازه دهید این را درست متوجه شوم، اوه،

Tom from Thinking in English.

تام از Thinking in English است.

The fifth is you, Anna.

نفر پنجم تو هستی آنا

Anna: Yep.

Alastair: Yeah.

Number five.

آنا: بله

آلستر: آره.

شماره پنج.

This is in the order that they come.

این به ترتیبی است که می آیند.

So this isn't by no means some kind of ranking.

بنابراین این به هیچ وجه نوعی رتبه بندی نیست. بعد

Then after you is Ariel from Easy Stories in English.

از شما آریل از Easy Stories به زبان انگلیسی است.

And episode seven and eight are actually narrated by the same character, and

و قسمت هفت و هشت در واقع توسط یک شخصیت روایت می شود و

that's Christian from Kangaroo English.

آن مسیحی از انگلیسی کانگورو است.

Anna: Brilliant.

آنا: عالی.

Alastair: So...

Anna: So a real, a real eclectic mix of personalities and voices as well.

آلستر: پس...

آنا: یک ترکیب واقعی و التقاطی واقعی از شخصیت ها و صداها نیز.

So I think I'm really interested to hear, I, I mean, I have heard the

بنابراین فکر می‌کنم واقعاً علاقه‌مند به شنیدن هستم، یعنی

trailer, which we can actually share...

تریلر را شنیده‌ام، که در واقع می‌توانیم آن را به اشتراک بگذاریم...

Should we share that now?

آیا اکنون باید آن را به اشتراک بگذاریم؟

Alastair: Yeah.

Anna: Should we share that now?

آلستر: آره.

آنا: الان باید آن را به اشتراک بگذاریم؟

Alastair: Yeah, certainly.

Certainly.

Anna & Alastair: Yeah.

آلستر: بله، حتما.

قطعا.

آنا و آلستر: بله.

Anna: Okay, fantastic.

آنا: باشه، فوق العاده است.

The Trailer: Launching on May the 23rd.

تریلر: در 23 مه منتشر می شود.

Pioneers of the Continuum, a time-travelling story for English

Pioneers of the Continuum، یک داستان سفر در زمان برای

learners, featuring your favourite English language podcasters.

زبان آموزان انگلیسی، با پادکست های انگلیسی زبان مورد علاقه شما.

I was travelling back 100 years to 1939.

من به 100 سال پیش به سال 1939 سفر می کردم.

My mission?

ماموریت من؟

I was going to kill Adolf Hitler.

قرار بود آدولف هیتلر را بکشم.

When he heard me refer to Caesar in this way, Valerius spun around and held

وقتی شنید که من به سزار به این شکل اشاره می کنم، والریوس چرخید و

his gladius to my throat, his face a matter of centimetres away from me.

گلادیوس خود را به گلوی من چسباند، در حالی که صورتش چند سانتی متر از من فاصله داشت.

"Oh..."

"اوه..."

I said.

گفتم.

Like jigsaw puzzle pieces locking into place, a picture began to form.

مانند قطعات پازل که در جای خود قفل می شوند، یک تصویر شروع به شکل گیری کرد.

I shouldn't have come here.

من نباید اینجا می آمدم.

I shouldn't have meddled.

من نباید دخالت می کردم

I'm not sure if she liked my smell - deodorant and aftershave, but she

من مطمئن نیستم که او بوی من را دوست داشت یا خیر - دئودورانت و افترشیو، اما

certainly smelled like someone who hadn't spent much time in the shower.

مطمئنا بوی کسی را می داد که زمان زیادی را زیر دوش سپری نکرده بود.

I found myself in a cold and damp warehouse.

خودم را در انباری سرد و مرطوب دیدم.

Exactly as planned.

دقیقا طبق برنامه ریزی.

I was in the men's toilets - also as planned.

من در توالت مردانه بودم - همچنین طبق برنامه. می‌دانستم

I knew that it would be empty in the middle of a suffragettes' meeting.

که وسط جلسه رأی‌دهندگان خالی است.

"What are you doing in there with my goat?"

" آنجا با بز من چه کار داری؟"

I...

من...

er...

اوه...

I think I had a little bit too much wine and must have fallen asleep."

فکر می کنم مقداری شراب زیاد خوردم و باید خوابم برد."

Will the future be a "utopia" - a perfect world where people

آیا آینده یک "آرمان شهر" خواهد بود - دنیایی کامل که در آن مردم

live in peace and harmony, or a "dystopia" - a broken, destroyed

در صلح و هماهنگی زندگی کنند یا یک "دیستوپیا" - یک دنیای شکسته و ویران شده

world where humans live in misery.

که در آن انسان ها در بدبختی زندگی می کنند.

Anna: Brilliant.

آنا: عالی.

Well, I'm def..., I'm definitely excited about the launch of this

خوب، من دفاع می کنم، من قطعاً در مورد راه اندازی این پروژه هیجان زده هستم

project and just remind us where, where and when can we start to hear

و فقط به ما یادآوری کنید که از کجا، کجا و کی می توانیم شروع کنیم

these, these episodes being released?

اینها را می شنوید، این قسمت ها منتشر می شوند؟

Alastair: So May the 23rd is when the first three will come out.

And then there'll be one a week every Tuesday.

It will be for the remaining five weeks.

And that's it.

It's a, a kind of, a one time, release.

, یک نوع انتشار یکباره.

Um, and may maybe we'll make more.

امم، و شاید ما بیشتر بسازیم.

Who knows?

کی میدونه؟

Anna: And, um, I'll put a link for anyone watching or listening.

I'll put a link in the show notes so that you can, uh, access this.

برنامه یادداشت می‌کند تا بتوانید به آن دسترسی داشته باشید.

And if you're listening in the future, this is 2023, so if you're

و اگر در آینده گوش می‌دهید، این سال 2023 است، بنابراین اگر

listening years from now, then you can access it all straight away.

سال‌ها بعد گوش می‌دهید، می‌توانید فوراً به همه آن دسترسی داشته باشید.

No need to wait.

نیازی به صبر نیست.

That's very exciting.

این خیلی هیجان انگیز است

Alastair: Indeed.

آلستر: در واقع.

Anna: How did you find, uh, reaching out to people to collaborate with?

آنا: چطور متوجه شدید که با افراد همکاری می کنید؟

Because you know, a lot of people listening to my podcast are our

چون می‌دانید، بسیاری از افرادی که به پادکست من گوش می‌دهند،

English teachers themselves or online creators of sorts and, you know, maybe

خود معلمان انگلیسی ما هستند یا به نوعی خالقان آنلاین هستند و، می‌دانید، ممکن است

feel a bit nervous about collaborating with other creators, feel nervous

از همکاری با سازندگان دیگر کمی عصبی باشند،

about reaching out to creators they haven't yet connected with.

از دستیابی به سازندگانی که هنوز ندیده‌اند، عصبی باشند. مرتبط با.

How did you find that process of connecting with, um, with other creators

چطور متوجه شدی که با دیگر سازندگان ارتباط برقرار می‌کنی،

and, and, you know, like bearing your soul, basically asking them to, to

و می‌دانی، مثل تحمل روحت، اساساً از آنها خواسته‌ای که

come and, and take part in your work?

بیایند و در کارت شرکت کنند؟

Alastair: So I, I was as nervous about, you know, writing these emails

آلستر: پس من، می‌دانید، به همان اندازه نگران بودم که این ایمیل‌ها را بنویسم

and hitting send as I'm sure people listening to, to this might be.

و ​​ارسال را بزنم، همان‌طور که مطمئن هستم افرادی که به آن گوش می‌دهند ممکن است باشد.

But I, I thought, what's the worst that could happen?

اما من فکر کردم بدترین چیزی که ممکن است اتفاق بیفتد چیست؟

That, I mean, the worst that could happen is someone doesn't respond to my emails.

منظورم این است که بدترین اتفاق ممکن این است که کسی به ایمیل های من پاسخ ندهد.

And fortunately the reactions seemed to be quite positive.

و خوشبختانه واکنش ها کاملا مثبت به نظر می رسید.

And I think I'd designed the way in which the, the series would be recorded in such

و فکر می‌کنم شیوه ضبط سریال را طوری طراحی کرده‌ام

a way that it wouldn't require, you know, it doesn't require people to all get in

که نیازی به این نداشته باشد، می‌دانید، لازم نیست همه افراد

a room at the same time or spend endless meetings on Zoom trying to arrange things.

به طور همزمان در یک اتاق قرار بگیرند یا هزینه کنند. جلسات بی پایان در Zoom سعی می کنند همه چیز را ترتیب دهند.

Hopefully it was designed in such a way that it could be done without

امیدواریم به گونه ای طراحی شده باشد که بتوان بدون

people spending too much time.

صرف زمان زیاد مردم این کار را انجام داد.

And I hope it was a fun project for people to be in...

و امیدوارم این یک پروژه سرگرم کننده برای مردم باشد که

involved with, that people can look back on this and think, you know, we've

با آن درگیر شوند، که مردم بتوانند به گذشته نگاه کنند و فکر کنند، می دانید، ما

created something together that is gonna be valuable and helpful and interesting.

با هم چیزی ایجاد کرده ایم که ارزشمند، مفید و جالب خواهد بود.

And yeah, I was nervous trying to get people to actually, uh, say

و بله، من عصبی بودم که می خواستم مردم را وادار کنم که واقعاً

'yes', but fortunately people did.

"بله" بگویند، اما خوشبختانه مردم این کار را کردند.

And the, the result is, as, as I hope people will, will, will see

و نتیجه این است که، همانطور که امیدوارم مردم خواهند دید، به

a kind of all-star cast, I think.

نظر من، یک جور بازیگران همه ستاره خواهند دید.

And I, I, I only say it's an all-star cast because I'm actually not in it.

و من، من، فقط می گویم که این یک بازیگر تمام ستاره است، زیرا در واقع در آن حضور ندارم.

I've written myself out of the, um, of the script.

من خودم را خارج از فیلمنامه نوشته ام.

Anna: Oh, you should have given yourself a little cameo.

آنا: اوه، باید کمی به خودت می دادی.

Alastair: Yeah, I, I...

آلستر: آره، من، من...

Anna: So that you could be one voice in the background.

آنا: تا بتوانی یک صدا در پس زمینه باشی.

Alastair: Maybe I should go and do some editing and kind of make

آلستر: شاید باید بروم و ویرایشی انجام دهم و به

some background noise or something.

نوعی صدای پس زمینه یا چیزی ایجاد کنم.

Just, uh...

فقط، اوه...

Anna: The wind voiced by me.

آنا: باد با صدای من.

It was really good fun.

واقعا سرگرم کننده بود.

I love doing voiceover, which is what kind of drew me to doing

من عاشق صداگذاری هستم، چیزی که مرا به

podcasts, was I just love sitting with a microphone and, and just, you

پادکست کشاند، این بود که فقط دوست داشتم با میکروفون بنشینم، و فقط، می

know, making sound, I love voice.

دانید، صداسازی می کنم، من عاشق صدا هستم.

Uh, and then when you could be creative with that as well.

اوه، و پس از آن زمانی که شما می توانید با آن نیز خلاق باشید.

Alastair: Hmm.

Anna: That was really good fun.

آلستر: هوم.

آنا: واقعا سرگرم کننده بود.

Um, although I have to admit that one of the character voices, I got confused

ام، اگرچه باید اعتراف کنم که صدای یکی از شخصیت ها، در

between two characters halfway through and I switched their voice types and

نیمه راه بین دو شخصیت گیج شدم و نوع صدای آنها را تغییر دادم و

then at the end I reaised I'd done it.

در پایان متوجه شدم که این کار را انجام داده ام.

So I had to go back and redo.

بنابراین مجبور شدم برگردم و دوباره انجام دهم.

So that was my bad.

پس این بد من بود.

Alastair: I, I could tell when, when listening to it that you, you know,

آلستر: من، وقتی که به آن گوش می‌کردم، می‌توانستم بفهمم که شما، می‌دانید،

you had a, a background in acting and you are clearly comfortable

پیش‌زمینه بازیگری دارید و به وضوح در

being on, I guess, virtual stage.

صحنه مجازی، به نظرم، راحت هستید.

I guess you could, you could say, uh, mouth stage.

من حدس می زنم که شما می توانید، می توانید بگویید، اوه، مرحله دهان.

That sounds weird, but, uh, but, but, uh, but, but yeah, that you are, you

عجیب به نظر می رسد، اما، اوه، اما، اما، اوه، اما، اما آره، این که شما هستید، در

are comfortable doing voice acting.

انجام صداپیشگی راحت هستید.

Anna: Yeah, it's, it's really good fun.

آنا: بله، این واقعا سرگرم کننده است.

Really good fun.

واقعا سرگرم کننده است.

Okay, so we've talked about this project when and where people can find it.

بسیار خوب، پس ما در مورد این پروژه صحبت کرده ایم که چه زمانی و در کجا مردم می توانند آن را پیدا کنند.

But let's now go further, a little deeper into kind of stories and creative writing.

اما بیایید اکنون بیشتر برویم، کمی عمیق تر به نوع داستان ها و نوشتن خلاقانه.

Uh, something that that came to mind recently was the story of Robin Hood.

اوه، چیزی که اخیرا به ذهنم رسید داستان رابین هود بود.

Now this is one of the best known tales in English folklore.

اکنون این یکی از شناخته شده ترین داستان های فولکلور انگلیسی است.

Everyone knows the story of Robin Hood.

داستان رابین هود را همه می دانند.

From my naive point of view, I've always assumed that Robin Hood was, you know,

از دیدگاه ساده لوحانه من، همیشه تصور می کردم که رابین هود

an exact historical, uh, figure that, you know, there must be lots of chronicles

یک شخصیت تاریخی است، اوه، اوه، می دانید، باید تعداد زیادی وقایع نگاری

and, and historical papers that document all the adventures of Robin Hood, and

و اسناد تاریخی وجود داشته باشد که تمام ماجراهای رابین را مستند کند. هود، و به

that's why we've got so many, you know, plays and films and and and whatnot.

همین دلیل است که ما تعداد زیادی نمایشنامه و فیلم و و و و چه چیزهایی داریم.

But then I realised, when looking a little bit deeper, that Robin Hood?

اما بعد، وقتی کمی عمیق تر نگاه کردم، متوجه شدم که رابین هود؟

Hmm.

هوم

There's a little bit, um, what's the word?

کمی وجود دارد، اوم، کلمه چیست؟

There's, there's not, there's not so much certainty around

وجود دارد، وجود ندارد، در

whether or not he is real.

مورد واقعی بودن یا نبودن او اطمینان چندانی وجود ندارد.

Now you are familiar with Robin Hood, right?

حالا با رابین هود آشنا شدید، درست است؟

Alastair: Uh, yes.

آلستر: اوه، بله.

I actually made an episode on The Truth Behind The Tale of Robin Hood.

من در واقع یک اپیزود در The Truth Behind The Tale of Robin Hood ساختم.

That was quite a while ago, so I can't recite it all, recite it all now.

خیلی وقت پیش بود، بنابراین نمی توانم همه آن را بخوانم، الان همه را بخوانم.

But yeah, there's a huge amount of debate about who he was, whether he

اما بله، بحث‌های زیادی در مورد اینکه او کی بود، وجود داشت یا نه

actually existed at all, whether he existed in the, the form that exists

، وجود داشت یا نه، به شکلی که

in the kind of popular, popular memory.

در حافظه عامه پسند وجود دارد وجود دارد.

And how these ideas of who Robin Hood might have been, if he even existed,

و چگونه این ایده ها در مورد اینکه رابین هود چه کسی بود، اگر حتی وجود داشت،

how they've changed over the years.

چگونه در طول سال ها تغییر کرده است.

So yeah, it, it's a...

پس آره، این یک...

Anna: Yeah.

Alastair: It is a really fascinating and interesting example of how there

آنا: آره.

آلستر: این یک نمونه واقعاً جذاب و جالب است از اینکه چگونه

might have been some kind of historical seed, some sort of character that could

ممکن است نوعی بذر تاریخی وجود داشته باشد ، نوعی شخصیت که می توانست

have been a little bit like Robin Hood.

کمی شبیه رابین هود باشد.

And then over time people like telling stories, of course.

و البته با گذشت زمان مردم داستان گفتن را دوست دارند.

Anna: Mm-hmm.

آنا: مممم.

Alastair: And uh, someone tells the story and then someone else

آلستر: و اوه، یک نفر داستان را تعریف می کند و سپس شخص دیگری

tells the story to someone else.

داستان را برای دیگری تعریف می کند.

And then, then before you know it, you have this kind of myth where people

و پس از آن، قبل از اینکه متوجه شوید، چنین افسانه ای دارید که در آن مردم

always like to exaggerate stuff, right?

همیشه دوست دارند در مورد چیزها اغراق کنند، درست است؟

Always like to...

Anna: Yeah.

همیشه دوست دارم...

آنا: آره.

Alastair: ...add kind of extra numbers of soldiers that were killed

آلستر: ... تعداد بیشتری از سربازانی را که کشته شده اند

or, uh, you know, extra daring acts that happened or, you know,

یا، می دانید، اقدامات جسورانه ای که اتفاق افتاده است اضافه کنید یا می دانید،

they add in kind of love interests.

آنها به نوعی علایق عاشقانه اضافه می کنند.

Um, so maid Marian, the female love interest that people think of in,

اوم، ماریان خدمتکار، عشق زنانه ای که مردم به آن فکر می کنند،

in Robin Hood, as far as I recall, there's no kind of historical evidence

در رابین هود، تا آنجا که من به یاد دارم، اصلاً هیچ مدرک تاریخی دال

of that person existing at all.

بر وجود آن شخص وجود ندارد.

But of course it makes for a good story and in most modern versions

اما مطمئناً داستان خوبی را ایجاد می کند و در اکثر نسخه های مدرن

of the Robin Hood story, there is some sort of love interest.

داستان رابین هود، نوعی علاقه عشق وجود دارد.

So it's, it's a great example of how there may have been someone who did

بنابراین، این یک مثال عالی از این است که چگونه ممکن است شخصی وجود داشته باشد که کارهایی انجام داده باشد که

things that are similar to what we think of as, uh, kind of Robin Hood type acts

شبیه به آنچه که ما فکر می کنیم در گذشته به عنوان نوعی از رابین هود فکر می کنیم

in the past, but it probably didn't.

، اما احتمالاً این کار را نکرده است.

Anna: Mm-hmm.

Alastair: The story as we remember, probably didn't quite

آنا: مممم.

آلستر: داستان همانطور که به یاد می‌آوریم، احتمالاً

happen in, in the same way.

به همان شکل اتفاق نیفتاده است.

Anna: For people who don't know about Robin Hood.

آنا: برای افرادی که در مورد رابین هود اطلاعاتی ندارند.

Robin Hood is, is famed as a, an outlaw.

رابین هود به عنوان یک قانون شکن معروف است.

So an outlaw, like a, a criminal, someone who would, um, wait by the side

بنابراین یک قانون شکن، مانند یک جنایتکار، کسی که

of the road like a highwayman really.

واقعاً مانند یک بزرگراه در کنار جاده منتظر می ماند.

He would wait by the side of the road and then rob the, the rich

او در کنار جاده منتظر می ماند و سپس از

folk travelling down the road.

افراد ثروتمندی که در جاده در حال تردد بودند غارت می کرد.

But then he's famed for giving that, that money to the poor.

اما پس از آن او به خاطر دادن آن پول به فقرا مشهور است.

So he would steal from the rich to give to the poor.

پس از ثروتمندان می دزدید تا به فقرا بدهد.

So he's, he's shown as being a good guy who's kind of at odds with authority.

بنابراین، او به عنوان یک پسر خوب نشان داده شده است که به نوعی با قدرت در تضاد است.

His nemesis is the Sheriff of Nottingham.

دشمن او کلانتر ناتینگهام است.

Right?

درست؟ می

Who, you know, represents law and order, but is corrupt.

دانید که نماینده قانون و نظم است، اما فاسد است.

And I think this is a story that a lot of people can kind of relate to, isn't it?

و من فکر می کنم این داستانی است که بسیاری از مردم می توانند با آن ارتباط برقرار کنند، اینطور نیست؟

The idea of authoritative figures being corrupted and then someone,

تصور اینکه چهره های معتبر فاسد می شوند و سپس یک نفر،

just a, a man of the people trying to kind of fight against that.

فقط یک مرد از مردم، سعی می کند به نوعی با آن مبارزه کند.

So then stealing from the rich to, to give back to the poor,

پس دزدی از ثروتمندان به، پس دادن به فقرا، پس

to give back to the people.

دادن به مردم.

But then I always wondered, you know, we are really kind of holding up a criminal

اما بعد همیشه فکر می‌کردم، می‌دانی، ما واقعاً داریم یک جنایتکار را نگه می‌داریم

and saying, isn't this a good guy?

و می‌گوییم، این آدم خوبی نیست؟

This is a good guy.

این پسر خوبی است.

He's a noble chap.

او یک پسر نجیب است.

And he, he, even though he, even though he's breaking the law and stealing

و او، او، اگرچه او، با اینکه قانون شکنی می کند و

from people, he's good in essence.

از مردم می دزدی، در اصل خوب است.

Alastair: I guess one of the reasons that it is such a, a kind of popular

آلستر: حدس می‌زنم یکی از دلایلی که چنین ایده‌ای محبوب است

idea and kind of captures people's imagination is 'cause that...

و به نوعی تخیل مردم را تسخیر می‌کند این است که...

it's kind of subverting what you think should be the case because the,

این به نوعی واژگون کردن چیزی است که شما فکر می‌کنید باید چنین باشد، زیرا،

the figure of law and order is bad.

شکل قانون و نظم بد است

And the criminal is good.

و جنایتکار خوب است.

And it gets you thinking about, you know, what is the, what is the relationship

و شما را وادار می کند به این فکر کنید، می دانید، چه رابطه ای

between normal people and the law, and what happens when it's in fact, criminals

بین افراد عادی و قانون وجود دارد، و چه اتفاقی می افتد وقتی که در واقع جنایتکاران

who are, who are in charge of the law and normal good people who are doing

هستند، که مسئول قانون هستند و افراد خوب عادی که هستند. انجام

good things, who are cast as criminals.

کارهای خوب، که به عنوان جنایتکار معرفی می شوند.

So it kind of...

It flips your idea of what reality should be.

بنابراین به نوعی... این

تصور شما را از آنچه واقعیت باید باشد تغییر می دهد.

Um, and that's probably one of the, one of the reasons that

ام، و این احتمالاً یکی از دلایلی است که

it's such a, persuasive story.

این داستان متقاعدکننده است.

And I, I know there are Robin Hood type legends in lots of

و من، می دانم که افسانه های نوع رابین هود در بسیاری از

different cultures as well.

فرهنگ های مختلف نیز وجود دارند.

This idea of kind of person who, you know, used to be good, used to be

این تصور از آدم‌هایی که، می‌دانید ، قبلاً خوب بود، قبلاً

popular, and then suddenly you have a fall from grace and you are, you're cast

محبوب بود، و بعد ناگهان از ظلم می‌افتید و هستید، بیرون رانده می‌شوید

out and there's someone bad in power.

و یک نفر بد در قدرت است.

And it's his story of kind of fighting, um, fighting to get back

و این داستان او از نوع جنگیدن است، امم، جنگیدن برای بازگشت

to where he rightfully belongs.

به جایی که حقش به آن تعلق دارد.

Anna: It's interesting what you said.

آنا: جالبه چی گفتی. می

You know, the idea that if, if we made the world black and white, so this is

دانید، این ایده که اگر ما جهان را سیاه و سفید کنیم، این

good and this is bad, criminals are bad.

خوب است و این بد است، جنایتکاران بد هستند.

And the law, the law and order people, the police, the governments, they are good.

و قانون، قانون و نظم مردم، پلیس، دولت ها، آنها خوب هستند.

Then it's not very interesting, is it?

بعدش زیاد جالب نیست، درسته؟

It's the interesting things come from the grey areas.

این چیزهای جالب از مناطق خاکستری است.

Alastair: Yeah.

Anna: Where something isn't just simply black and white there, there's more to it.

آلستر: آره.

آنا: جایی که چیزی فقط سیاه و سفید نیست، چیزهای بیشتری هم وجود دارد.

So when someone commits a crime, they're not inherently bad.

بنابراین وقتی کسی مرتکب جرمی می شود، ذاتا بد نیست.

And, and I think there's been a lot of debate in the UK recently about

و، و من فکر می‌کنم اخیراً در بریتانیا بحث‌های زیادی در مورد اینکه در سیستم‌های

what to do in the, in the prison systems because we don't have enough

زندان چه باید کرد، وجود داشته است، زیرا ما

room for all the prisoners that are, that are going through the system.

فضای کافی برای همه زندانیانی که در این سیستم هستند، نداریم.

And so it's like, well, what?

و به این ترتیب مانند، خوب، چه؟

What do you do with them and is locking them up a good idea?

با آنها چه می کنید و آیا قفل کردن آنها ایده خوبی است؟ آیا

Does it work when you lock someone up for 15 years?

وقتی کسی را 15 سال حبس می کنید کار می کند؟

Will they come out a changed person or are they just going to re-offend because

آیا آنها به عنوان یک فرد تغییر یافته ظاهر می شوند یا فقط به دلیل اینکه

they have become, you know, a part of the system and that's all they know.

آنها بخشی از سیستم شده اند و این تنها چیزی است که می دانند دوباره توهین می کنند.

Um, does rehabilitation work?

ام، آیا توانبخشی کار می کند؟

And the grey areas come from like not knowing and them being a little

و نواحی خاکستری ناشی از ندانستن و

bit good and a little bit bad and, and exploring that, and that's what

کمی خوب بودن و کمی بد بودن و و کاوش در آن است، و این چیزی است که باعث می

makes us human isn't, it's that.

شود انسان نباشیم، همین است.

Alastair: Mm-hmm.

Yeah!

آلستر: مم-هوم.

آره

Anna: We're getting, we're completely going off the top...

آنا: داریم میرسیم، کاملاً از اوج خارج میشیم...

off the topic.

از موضوع.

Alastair: That's okay.

We're getting to the, the, the rights and wrongs of prison sentencing.

آلستر: اشکالی ندارد.

ما داریم به حق و نادرستی مجازات زندان می رسیم.

Anna: I think creative writing is at its best when you are really getting

آنا: فکر می‌کنم نوشتن خلاقانه زمانی بهترین حالت است که شما واقعاً

people to think and to question what they believe as being right and wrong

مردم را وادار می‌کنید که فکر کنند و به درستی و نادرستی آن‌ها بپرسند و می‌دانید که

and what's, you know, the, the way you believe things to be when you start to

وقتی شروع به

question your own beliefs and your own understanding of things, then that's

زیر سوال بردن چیزهای خود می‌کنید، چه چیزی را باور می‌کنید. باورهای خودتان و درک خودتان از چیزها، پس از آن

where I think creative writing really works well and where, you know, films

جایی است که فکر می‌کنم نوشتن خلاقانه واقعاً خوب کار می‌کند و می‌دانید که فیلم‌هایی

that move you and leave you thinking afterwards that change your point of view.

که شما را به حرکت در می‌آورند و بعد از آن به فکر فرو می‌روند، دیدگاه شما را تغییر می‌دهند.

I think that's where it's at its best.

فکر می‌کنم اینجا بهترین حالتش است.

Okay.

So in Robin Hood, we have the characters we've talked about.

باشه.

بنابراین در رابین هود، ما شخصیت هایی را داریم که درباره آنها صحبت کرده ایم.

We've got the, the nemesis, uh, Sheriff of Nottingham.

ما دشمن، کلانتر ناتینگهام را داریم.

Robin Hood also had his band of Merry Men.

رابین هود نیز گروه خود را از مردان مری داشت.

Which were his group of, uh...

که گروه او بودند، اوه...

There were a group of outlaws who all lived in Sherwood Forest, but he had his,

گروهی از قانون شکنان بودند که همگی در جنگل شروود زندگی می کردند، اما او

his main guy called Little John who, in the films he tends to be actually a big

پسر اصلی خود را داشت به نام جان کوچولو که در فیلم ها او در واقع یک مرد بزرگ است

guy, even though he is called Little John.

، هرچند که او را جان کوچولو می نامند.

It's this...

این...

Alastair: Yeah.

Anna: It's like sarcastic naming.

آلستر: آره.

آنا: مثل نامگذاری کنایه آمیز است.

Alastair: And he's a, in the Disney version, he's a bear, I believe.

آلستر: و در نسخه دیزنی، او یک خرس است، من معتقدم.

Anna: Yes.

آنا: بله.

Alastair: Yeah.

Anna: And, and Robin, robin in the Disney version is...

آلستر: آره.

آنا: و رابین، رابین در نسخه دیزنی است...

Alastair: A fox.

آلستر: روباه.

Anna: Yeah.

آنا: آره

Alastair: I think, I think he's a fox.

آلستر: فکر می کنم، فکر می کنم او یک روباه است.

Normally thought of as kind of sly, tricky animals.

معمولاً به عنوان حیواناتی حیله گر و حیله گر در نظر گرفته می شود.

And clearly that's not the, the character of, of Robin Hood.

و واضح است که این شخصیت رابین هود نیست.

Yeah, it's interesting.

آره جالبه

Anna: Yeah.

Sly fox, cunning, clever fox.

آنا: آره

روباه حیله گر، روباه حیله گر، باهوش.

Alastair: Yeah.

آلستر: آره.

And, uh, Maid Marian is also a fox, I believe in the Disney one.

و اوه، خدمتکار ماریان نیز روباه است، من به روباه دیزنی اعتقاد دارم.

Anna: Mm-hmm.

Alastair: I think so.

آنا: مممم.

آلستر: من فکر می کنم.

Anna & Alastair: Foxy.

Foxy.

آنا و آلستر: فاکسی.

فاکسی.

Anna: Foxy Maid Marian.

Alastair: A foxy Maid Marian indeed.

آنا: فاکسی خدمتکار ماریان.

آلستر: واقعاً یک خدمتکار ماریان روباه.

And there's a, there's Friar Tuck as well.

و یک، Friar Tuck نیز وجود دارد.

Uh, so a friar for people who might not know is, ,is a type of religious figure.

اوه، بنابراین یک راهب برای افرادی که ممکن است ندانند، یک نوع شخصیت مذهبی است.

And this also is a kind of subversion of expectations because you wouldn't

و این نیز نوعی براندازی توقعات است، زیرا شما

necessarily think of a religious figure.

لزوماً به یک شخصیت مذهبی فکر نمی کنید.

Kind of being in the same group as a criminal.

به نوعی در یک گروه بودن با یک جنایتکار.

So...

پس...

Anna: Yeah.

آنا: آره.

Alastair: ...all adds together to kind of question your understanding of reality.

آلستر: ... همه چیز به نوعی درک شما از واقعیت را زیر سوال می برد.

Anna: Yeah, 'cause Friar Tuck kind of helps and like harbours

آنا: آره، چون فریر تاک به نوعی به او کمک می کند و دوست دارد به او پناه دهد،

him, uh, at times, doesn't he?

اوه، گاهی اوقات، اینطور نیست؟

And helps him to distribute the money that comes from Robin to, through to the poor.

و به او کمک می کند تا پولی را که از رابین می آید بین فقرا تقسیم کند.

And he, he defends him, doesn't he?

و او از او دفاع می کند، اینطور نیست؟

He won't give him up.

او را رها نمی کند.

The men and women of the church are shown as, as being, you know, of true

مردان و زنان کلیسا به‌عنوان افرادی با

heart and good, and, and, and he's on the side of Robin Hood all against

قلب و نیکی واقعی نشان داده می‌شوند، و، و، و او در کنار رابین هود است

the, the establishment as it were.

.

Alastair: Indeed.

آلستر: در واقع.

Anna: Okay.

آنا: باشه.

So, on Wikipedia, it says that at least, there are at least eight plausible

بنابراین، در ویکی‌پدیا، می‌گوید که حداقل هشت منشأ قابل قبول

origins to the story of Robin Hood.

برای داستان رابین هود وجود دارد.

Um, and they were, they were mooted by historians.

اوم، و آنها بودند، آنها توسط مورخان مطرح شد.

That's a fun word, isn't it?

این یک کلمه سرگرم کننده است، اینطور نیست؟

Mooted by historians and folklorists, including suggestions that Robin Hood

مطرح شده توسط مورخان و فولکلورشناسان، از جمله پیشنهاداتی مبنی بر اینکه رابین هود نام مستعار سهامی

was a stock alias used by, um, or in reference to bandits in general.

است که توسط راهزنان استفاده می‌شود یا به طور کلی به راهزنان اشاره می‌کند.

So, just generally calling like a Joe Bloggs.

بنابراین، فقط به طور کلی مانند جو بلاگز تماس می گیریم.

Um, anyone who's a bandit is a Robin Hood.

اوم، هرکس راهزن باشد رابین هود است. به

I thought that was quite interesting.

نظرم خیلی جالب بود

Alastair: I guess part of that might be people trying to sort of, um,

آلستر: من حدس می‌زنم بخشی از آن ممکن است افرادی باشد که سعی می‌کنند

channel their inner Robin Hood trying to, um, say that they are the same

رابین هود درونی خود را به گونه‌ای هدایت کنند که تلاش می‌کنند، اوم، بگویند که

as Robin Hood, so that, that they are minimizing perhaps crimes that

همان رابین هود هستند، به طوری که ممکن است جنایاتی را به حداقل برسانند.

are, that are, that are real crimes.

هستند، که جنایات واقعی هستند.

So if you are saying, "You know, I've done this, I've done this thing, but

بنابراین اگر می گویید، "می دانید، من این کار را انجام داده ام، من این کار را انجام داده ام، اما در

I'm actually a Robin Hood type figure.

واقع یک شخصیت از نوع رابین هود هستم.

My name is Robin Hood."

نام من رابین هود است."

People might think more of you, if you're trying to associate yourself with

اگر می‌خواهید خودتان را با

someone who has thought in, in popular, popular memory as being a good person.

کسی مرتبط کنید که در حافظه عامه‌پسند فکر می‌کند آدم خوبی است، ممکن است مردم بیشتر در مورد شما فکر کنند.

So perhaps that's why.

پس شاید به همین دلیل است.

Anna: Yeah.

آنا: آره

Alastair: That's why people were doing that.

آلستر: به همین دلیل بود که مردم این کار را می کردند.

Anna: "Please, governor.

آنا: "لطفا فرماندار.

I just did it to feed the poor.

من این کار را برای تغذیه فقرا انجام دادم.

I'm just another Robin Hood."

من رابین هود دیگری هستم."

So, looking at some of the creative works that's come off the back of Robin

بنابراین، نگاهی به برخی از آثار خلاقانه ای که از پشت رابین هود بیرون آمده اند

Hood, because this story has inspired so many writers and, uh, playwrights

، می کنیم، زیرا این داستان الهام بخش بسیاری از نویسندگان و، اوه، نمایشنامه نویسان

and it's inspired lots of TV series.

و الهام بخش بسیاری از سریال های تلویزیونی است.

I knew there were a couple of films and obviously both you and I are

من می دانستم که چند فیلم وجود دارد و بدیهی است که من و شما

very familiar with the Disney film.

با فیلم دیزنی بسیار آشنا هستیم.

I think you more so because you said your, your child is, uh...

فکر می‌کنم بیشتر به این دلیل است که گفتی فرزندت، اوه...

Alastair: Addicted to it.

آلستر: به آن معتاد است.

Anna: Quite obsessed.

Alastair: Yeah.

آنا: کاملا وسواس.

آلستر: آره.

Yeah.

Is uh...

آره

اوه...

Anna: Okay.

Alastair: Yeah.

آنا: باشه.

آلستر: آره.

Completely addicted to it.

کاملاً به آن معتاد شده است.

Anna: Right.

آنا: درسته

Well, I, I was a, I was a huge Disney fan myself when I was younger and

خوب، من که بودم، وقتی جوانتر بودم، خودم از طرفداران بزرگ دیزنی بودم و

watched all the Disneys, I, I had the full collection and knew all of

همه دیزنی ها را تماشا می کردم، من، مجموعه کامل را داشتم و همه

them inside out and back to front.

آنها را از داخل و پشت سر هم می شناختم.

Um, and always enjoyed Robin Hood, specifically the older

اوم، و همیشه از رابین هود لذت می بردم ، مخصوصاً از

Disney films because of the music.

فیلم های قدیمی دیزنی به دلیل موسیقی.

I think Disney were very good at kind of matching fantastic songs, kind

من فکر می‌کنم دیزنی در تطبیق آهنگ‌های خارق‌العاده،

of classic, ageless songs to, to the stories and the films with the animation.

آهنگ‌های کلاسیک و بی‌سن و سال با داستان‌ها و فیلم‌های انیمیشن بسیار خوب بود.

Alastair: Mm-hmm.

آلستر: مم-هوم.

Anna: And so I was already very familiar with it, but I didn't reaise exactly

آنا: و بنابراین من قبلاً خیلی با آن آشنا بودم، اما دقیقاً متوجه نشدم که

how many pieces of work have actually come off the back of this story.

واقعاً چند قطعه کار از پشت این داستان بیرون آمده است.

When I was researching for this, this podcast, I just was blown away by how

وقتی برای این، این پادکست تحقیق می‌کردم، از

many, you know, that we've got, we've got books, there are plays, radio plays,

تعداد زیادی، که ما داریم، کتاب داریم، نمایشنامه‌ها، نمایشنامه‌های رادیویی،

there's ballads, operas, video games.

تصنیف‌ها، اپراها، بازی‌های ویدیویی وجود دارد، شگفت‌زده شدم.

Alastair: Yeah.

Anna: Comic books, countless films and television shows.

آلستر: آره.

آنا: کتاب های مصور، فیلم ها و برنامه های تلویزیونی بی شماری.

And I also discovered that in 2010, there was a Robin Hood film, which I

و همچنین کشف کردم که در سال 2010، فیلمی از رابین هود وجود داشت که

am not familiar with, but I want to kind of find now, that was directed by

با آن آشنا نیستم، اما می‌خواهم اکنون پیدا کنم که توسط

Ridley Scott that starring Russell Crow.

ریدلی اسکات کارگردانی شده و راسل کرو در آن نقش آفرینی کرده است.

I didn't see that one.

من اون یکی رو ندیدم

Alastair: That completely, uh, passed me by as well.

آلستر: اوهوم، اون هم کاملا از من گذشت.

I had, I just didn't reaise that was the, that had ever come out.

داشتم، فقط متوجه نشدم که این چیزی بود که تا به حال بیرون آمده بود.

Anna: Yeah.

آنا: آره

And Cate Blanchett as well as as Marion, I mean, that's,

و کیت بلانشت و همچنین ماریون، منظورم این است که

that must be an amazing film.

باید فیلم شگفت انگیزی باشد.

Alastair: Yeah.

Anna: Because Ridley Scott is famous for Alien, right?

آلستر: آره.

آنا: چون ریدلی اسکات برای فیلم Alien معروف است، درست است؟

Doing the Alien films and...

انجام فیلم های بیگانه و...

Alastair: Yeah.

And, uh, I guess, uh, Ridley Scott plus Russell Crow, that

آلستر: آره.

و، اوه، من حدس می‌زنم، اوه، اوه، ریدلی اسکات به علاوه راسل کرو،

was, um, Gladiator as well.

اوم، گلادیاتور نیز بود.

The first Gladiator.

اولین گلادیاتور

Anna: So it's, it is gotta be a, a really great film.

آنا: بنابراین، باید یک فیلم واقعاً عالی باشد.

So I'm keen to try and find that.

بنابراین من مشتاق هستم که تلاش کنم و آن را پیدا کنم.

The film that I remember is the one from 1991, which was starring

فیلمی که به یاد دارم مربوط به سال 1991 است که با بازی

Alastair: Kevin Costner

Anna: Kevin Costner.

آلستر: کوین کاستنر

آنا: کوین کاستنر.

Alastair: Yeah.

Anna: And that was Robin Hood: Prince of Thieves.

آلستر: آره.

آنا: و آن رابین هود: شاهزاده دزدان بود.

That was a great film.

این فیلم عالی بود

Alastair: Unless I'm getting mixed up.

آلستر: مگر اینکه من قاطی شوم. آیا

Was there a scene in that where someone pulls out their tooth with it?

صحنه ای بود که کسی با آن دندان خود را درآورد؟

By attaching some string to a door.

با چسباندن مقداری ریسمان به در.

And I think...

Anna: Yes.

Alastair: ...that might be the case.

و من فکر می کنم...

آنا: بله.

آلستر: ... ممکن است اینطور باشد.

Anna: The, guy who the, he's a really great actor, but his name escapes me.

آنا: مردی که واقعاً بازیگر فوق العاده ای است، اما نامش از من دور است.

Um, who played Sheriff for Nottingham.

ام، که نقش کلانتر را برای ناتینگهام بازی کرد.

Alastair: Yeah.

آلستر: آره.

With the black hair.

با موهای مشکی

Anna: Oh, yeah.

آنا: اوه، آره.

And he's brilliant.

و او درخشان است.

I think Alan, is it Alan..

من فکر می کنم آلن، آیا این آلن است..

Alastair: Alan Rickman?

No.

آلستر: آلن ریکمن؟

نه

Anna: Alan Rickman!

آنا: آلن ریکمن!

Yeah, he's, he's Sheriff of Nottingham.

آره، او کلانتر ناتینگهام است.

He's such a great baddy and his relationship with his mum.

او خیلی بد است و رابطه اش با مادرش.

Alastair: Yeah, yeah, yeah.

Anna: It, it was funny, but also, you know, quite dark and it was a very good

آلستر: آره، آره، آره.

آنا: خنده‌دار بود، اما می‌دانی ، بسیار تاریک بود و فیلم بسیار خوبی بود

film and I would imagine that film having been made that, you know, other

و من تصور می‌کنم آن فیلم ساخته شده باشد که، می‌دانی،

directors would shy away from reproducing the film of Robin Hood, but obviously

کارگردان‌های دیگر از بازتولید فیلم رابین هود طفره می‌روند. اما بدیهی است که در

2010 we have the Ridley Scott version and there were some other versions

سال 2010 ما نسخه ریدلی اسکات را داریم و نسخه های دیگری

as well that have been brought out.

نیز وجود دارد که ارائه شده است.

Some went straight to video.

برخی مستقیماً به سراغ ویدیو رفتند.

But it's like Titanic.

اما مثل تایتانیک است.

I mean, Titanic was such an iconic film that I think also came out in the

منظورم این است که تایتانیک آنقدر فیلم نمادینی بود که فکر می‌کنم در دهه نود هم اکران شد

nineties and I can't imagine anyone would like, you know, "Yey, let's

و نمی‌توانم تصور کنم کسی دوست داشته باشد، "بله، بیا

go and make a film about Titanic."

برویم و فیلمی درباره تایتانیک بسازیم."

"Oh, what's already been done and did really well."

"اوه، آنچه قبلاً انجام شده و واقعاً خوب انجام شده است."

Alastair: Yeah, I guess.

آلستر: آره، حدس می زنم.

I guess not exactly cheap to make either.

من حدس می زنم که دقیقاً هم ارزان نیست.

Anna: When you are taking these, these events, these historical events or

آنا: وقتی اینها، این وقایع، این وقایع تاریخی یا

myths, folklore, when you're, when you're doing your own version, you

اسطوره‌ها، فولکلور را در نظر می‌گیرید، وقتی دارید، وقتی نسخه خودتان را انجام می‌دهید،

are putting your own spin on it.

چرخش خود را روی آن می‌زنید.

Alastair: Mm-hmm.

آلستر: مم-هوم.

Anna: Aren't you?

آنا: نیستی؟

Um, I saw last week I watched a new version of Peter Pan.

اوم، هفته گذشته دیدم که نسخه جدیدی از پیتر پن را تماشا کردم.

Alastair: Okay.

Anna: It's a new film.

آلستر: باشه.

آنا: این یک فیلم جدید است.

Now, Peter Pan is another one of those kind of, uh, obviously,

حالا، پیتر پن یکی دیگر از آن نوع است، اوه، بدیهی است که

it's not based in reality, but it's been covered lots of times.

در واقعیت مبتنی نیست، اما بارها پوشش داده شده است.

It's a story that captures people's imagination.

این داستانی است که تخیل مردم را تسخیر می کند.

And again, there was a very famous Disney film and there was Hook, which

و باز هم یک فیلم بسیار معروف دیزنی وجود داشت و هوک بود که

was a spinoff with Robin Williams.

یک اسپین آف با رابین ویلیامز بود.

Alastair: Yeah.

Anna: Which was a, a really great film as well.

آلستر: آره.

آنا: که یک فیلم واقعا عالی بود.

They've done a new one, Peter Pan and Wendy, and I was like,

آنها یک کار جدید ساخته اند، پیتر پن و وندی، و من می گفتم،

oh, is this gonna be any good?

اوه، آیا این کار خوب است؟

But when I watched it, it was very different.

اما وقتی آن را تماشا کردم، بسیار متفاوت بود.

They had some very different ideas for some of the characters like

آنها ایده های بسیار متفاوتی برای برخی از شخصیت ها داشتند، مانند

Tinkerbell had a very different, uh, relationship with Wendy than what

تینکربل، رابطه ای بسیار متفاوت با وندی نسبت به آنچه

you would know from the other films where Tinkerbell is quite jealous...

از فیلم های دیگر که تینکربل در آن ها کاملا حسادت می کند، می دانست...

Alastair: Okay.

آلستر: باشه.

Anna: ...of Wendy and is obsessed with Peter.

آنا: ... از وندی و شیفته پیتر است.

So I thought that was a really interesting take.

بنابراین من فکر کردم که واقعا برداشت جالبی بود.

And also the, the relationship between Hook and Peter was completely different.

و همچنین، رابطه بین هوک و پیتر کاملا متفاوت بود.

It had a, a background and more, um, substance to why there was this

این یک پس‌زمینه و ماهیت بیشتری داشت که چرا این رقابت وجود داشت

rivalry, which actually then, you know, had an op opportunity to be

، که در واقع آن موقع، می‌دانید ، فرصتی برای

resolved by the end of the film.

حل شدن در پایان فیلم وجود داشت.

And I thought that was fantastic.

و من فکر کردم که فوق العاده بود.

Okay.

باشه.

So moving on a little bit from Robin Hood and just really thinking about

بنابراین، کمی از رابین هود ادامه می‌دهیم و زمانی که مشغول نوشتن پیشگامان پیوسته بودید، واقعاً به

the process of creative writing when you were writing Pioneers of the

فرآیند نوشتن خلاق فکر می‌کردید،

Continuum, I know you did it with someone else, it was kind of a collaborative

می‌دانم که این کار را با شخص دیگری انجام دادید، این یک نوع فرآیند مشارکتی بود

process, the writing process.

، فرآیند نوشتن.

Did you enjoy that and would you consider doing the same

آیا از این کار لذت بردید و آیا در آینده به انجام چنین کاری فکر می کنید

sort of thing in the future?

؟

Alastair: Yeah, I, I really enjoyed it.

آلستر: بله، من واقعاً از آن لذت بردم.

I've, I've always liked writing and as you said, I, I will not try

من همیشه نوشتن را دوست داشته ام و همانطور که شما گفتید، سعی نمی کنم

and pass off the whole of Pioneers of Continuum as, uh, as my own.

تمام پیشگامان Continuum را به عنوان مال خودم واگذار کنم.

I, I did it with a colleague, Emil, and the process of actually

من، من این کار را با یکی از همکارانم، امیل، انجام دادم و از روند

writing creatively I really enjoy.

خلاقانه نوشتن واقعاً لذت می برم.

I guess for English Learning for Curious Minds, the main podcast, I'm trying to

حدس می‌زنم برای یادگیری زبان انگلیسی برای ذهن‌های کنجکاو، پادکست اصلی، من سعی می‌کنم

turn kind of historical facts, I guess, into a compelling story and the, the

نوعی از حقایق تاریخی را به یک داستان جذاب تبدیل کنم و

nature of the stories that we choose, um, try to choose fun and interesting ones,

ماهیت داستان‌هایی را که انتخاب می‌کنیم، اوم، سعی می‌کنیم سرگرم کننده و سرگرم کننده باشند. جالب است،

so sometimes they, they write themselves.

بنابراین گاهی اوقات خودشان می نویسند.

It's a very interesting process to go through trying to kind of figure

این یک فرآیند بسیار جالب است که تلاش کنید تا

out who are the characters that you're gonna involve in a story.

بفهمید شخصیت هایی که قرار است در یک داستان شرکت کنید چه کسانی هستند.

What are they gonna do?

قصد دارند چه کاری انجام دهند؟

Why, why might they feel in certain ways towards each other.

چرا، چرا ممکن است آنها به طرق خاصی نسبت به یکدیگر احساس کنند.

What feelings might they have about their own situation?

چه احساساتی ممکن است نسبت به موقعیت خود داشته باشند؟

What do they want to achieve and how are they gonna kind of

آنها می خواهند به چه چیزی برسند و چگونه می خواهند

set about doing those things?

این کارها را انجام دهند؟

So it's, it's a really fun process.

بنابراین، این یک فرآیند واقعا سرگرم کننده است.

I also would certainly encourage any non-native English speaker to, to try

من همچنین مطمئناً هر انگلیسی زبان غیر بومی را تشویق می کنم که سعی کند

writing stories in English as a way of practicing, as a way of having some fun.

داستان به زبان انگلیسی را به عنوان راهی برای تمرین، به عنوان راهی برای سرگرمی بنویسد.

I think it's something that not many people do.

من فکر می کنم این کاری است که افراد زیادی انجام نمی دهند.

And I don't see it being encouraged very much, but it's a, it's a really fun thing.

و من نمی بینم که خیلی تشویق شود ، اما این یک چیز واقعا سرگرم کننده است.

I, I always really enjoyed trying to write in, in different languages and

من، همیشه از تلاش برای نوشتن به زبان‌های مختلف لذت می‌بردم و به این

found it to be a, a really interesting and, uh, fun outlet for my own creativity

نتیجه رسیدم که این یک خروجی بسیار جالب و سرگرم‌کننده برای خلاقیت خودم است،

without getting too worried about, you know, grammatical correctness and making

بدون اینکه نگران درستی گرامری باشم و

sure that I've, I've kind of not made any mistakes because if you're getting

مطمئن شوم که من من هیچ اشتباهی مرتکب نشده ام، زیرا اگر

into the actual story of it, it doesn't matter so much, especially if you are,

وارد داستان واقعی آن شوید، خیلی مهم نیست، به خصوص اگر هستید، می

you know, you're writing for yourself.

دانید، برای خودتان می نویسید.

So, to any non-native English speaker who is listening to this and thinking,

بنابراین، برای هر انگلیسی زبان غیر بومی که این را گوش می کند و فکر می کند، می

you know, I want a way to practice, then, you know, pick up a pen or

دانید، من راهی برای تمرین می خواهم، پس، می دانید، یک خودکار بردارید یا

start typing and write a story that...

شروع به تایپ کنید و داستانی بنویسید که...

it's a really fun and interesting thing to do and I think you'll be very

واقعاً یک داستان است. کار جالب و سرگرم کننده ای است و فکر می کنم

surprised at your ability to do it.

از توانایی خود در انجام آن بسیار شگفت زده خواهید شد.

Uh, lots of people kind of think, oh, I'm not creative.

اوه، بسیاری از مردم به نوعی فکر می کنند، اوه، من خلاق نیستم.

I could, I could never do this, but when they start, they soon have amazing ideas

من می‌توانم، هرگز نمی‌توانم این کار را انجام دهم، اما وقتی شروع می‌کنند، به زودی ایده‌های شگفت‌انگیزی دارند

and able to craft wonderful stories.

و می‌توانند داستان‌های شگفت‌انگیزی بسازند.

And it doesn't matter so much if there are a few grammatical errors,

و اگر چند اشتباه گرامری

or whatever, because firstly, people aren't gonna see them because it's

یا هر چیز دیگری وجود داشته باشد، خیلی مهم نیست، زیرا اولاً، مردم آنها را نمی بینند، زیرا

not like you are publishing them on the the front page of the newspaper.

اینطور نیست که شما آنها را در صفحه اول روزنامه منتشر کنید.

And secondly, the more you write, the better you get at it.

و ثانیا هر چه بیشتر بنویسید، بهتر به آن دست خواهید یافت.

Not just the storytelling element, but also the, the linguistic accuracy.

نه فقط عنصر داستان، بلکه دقت زبانی.

So if you're looking for a fun English, uh, exercise to do, then I, I think

بنابراین، اگر به دنبال یک انگلیسی سرگرم کننده هستید، اوه، ورزش برای انجام دادن، پس من فکر می کنم

you can't go too far wrong with picking up a pen and starting to write.

نمی توانید با برداشتن خودکار و شروع به نوشتن زیاد اشتباه کنید.

Anna: Yeah, lots of people, like you say, don't think they're creative,

آنا: بله، بسیاری از مردم، همانطور که شما می گویید، فکر نمی کنند خلاق هستند،

or they think they're not writers.

یا فکر می کنند نویسنده نیستند.

But actually in this day and age, most of us are writing every day, not physically

اما در واقع در این روزگار، اکثر ما هر روز در حال نوشتن هستیم، شاید از نظر فیزیکی نمی

writing perhaps, but all of us are writing in some respects, whether it's just emails

نویسیم، اما همه ما از برخی جنبه ها می نویسیم، چه فقط ایمیل

or text messages, jotting down to-do lists or, you know, writing for the blog for

یا پیام های متنی، یادداشت کردن لیست کارها یا، می دانید، نوشتن برای وبلاگ برای

work or, you know, little bits and bobs.

کار یا، می دانید، کمی و باب.

We're all writing, we're all creating words and sentences, and the idea of

همه ما در حال نوشتن هستیم، همه ما کلمات و جملات می سازیم، و ایده

creative writing, I think actually just gives you a bit more freedom to...

نوشتن خلاقانه، فکر می کنم در واقع به شما آزادی بیشتری می دهد تا... می

You know, we all can walk, but actually it is so nice to just get out

دانید، همه ما می توانیم راه برویم، اما در واقع خیلی خوب است.

sometimes and just stretch your body and move in ways that just inspire

گاهی اوقات بیرون بیایید و فقط بدن خود را دراز کنید و به گونه ای حرکت کنید که فقط به شما الهام می بخشد

you rather than just having to walk like everyone walks down the street.

نه اینکه مجبور باشید مانند همه در خیابان راه بروید.

I think creative writing is that opportunity to stretch

من فکر می کنم نوشتن خلاق فرصتی برای کشش

and jump and leap and hop.

و پریدن و جهش و پریدن است.

Alastair: Of course.

Anna: I think it would be, um, what's the word?

آلستر: البته.

آنا: فکر می کنم این باشد، اوم، کلمه چیست؟

Like quite liberating for students to actually start trying

برای دانش آموزان کاملاً رهایی بخش است که واقعاً

their hand at creative writing.

دست خود را در نوشتن خلاقانه امتحان کنند.

Alastair: You're completely right, that most people are writing every

آلستر: شما کاملاً درست می گویید، که اکثر مردم هر روز می نویسند

day, but most people, and I include myself in this, most people are

، اما اکثر مردم، و من خودم را در این میان گنجانده ام، اکثر مردم

writing pretty boring stuff, right?

مطالب بسیار خسته کننده ای می نویسند، درست است؟

If you're writing emails to clients or notes or things like that, you know,

اگر برای مشتریان ایمیل می‌نویسید یا یادداشت‌ها یا چیزهایی از این قبیل، می‌دانید،

it's, it's practical and the whole nature of writing, uh, business email

این عملی است و ماهیت کامل نوشتن، ایمیل تجاری

or something is that you are hopefully being precise and communicating clearly.

یا موارد دیگر این است که امیدواریم دقیق باشید و به وضوح ارتباط برقرار کنید.

You're not really giving yourself an outlet for, for describing

شما واقعاً راهی برای توصیف

stuff, for telling a great story.

چیزها و گفتن یک داستان عالی به خودتان نمی دهید.

We humans love stories.

ما انسان ها عاشق داستان هستیم.

Even if you're not the kind of person who is reading all the time, even if you

حتی اگر از آن دسته افرادی نباشید که مدام مطالعه می کنید، حتی اگر

are not sort of spending every evening with your head in a book, you like

هر شب را با سر خود در کتاب نمی گذرانید، دوست دارید

watching films, you like engaging with the kind of stories of other people.

فیلم تماشا کنید، دوست دارید با داستان های دیگران درگیر شوید. .

And so why not try this yourself?

و پس چرا خودتان این را امتحان نکنید؟

Why not try to create little stories?

چرا سعی نمی کنید داستان های کوچک خلق کنید؟

And it doesn't have to be a case of thinking, "Right, I'm gonna sit down

و لازم نیست که فکر کنید، "درسته، من می نشینم و

and I'm gonna plan out War and Peace, and it's gonna be a thousand pages

جنگ و صلح را برنامه ریزی می کنم، و هزار صفحه خواهد بود

and, and I'm gonna make sure that there's sentences that are, you know,

و، و مطمئن خواهم شد که جملاتی وجود دارد که، می دانید،

500 words long and all full of correct commas and punctuation and stuff."

500 کلمه هستند و همه پر از کاماهای صحیح، علائم نگارشی و چیزهای دیگر هستند."

It can even be a case of saying, "Right, I am gonna write about

حتی می‌توان گفت: «درسته، می‌خواهم در مورد

a dream that I had last night."

خوابی که دیشب دیدم بنویسم».

Or something like that.

یا چیزی شبیه به آن.

I'm, I'm gonna write a hundred words on what I think the backstory might be

من صد کلمه در مورد آنچه که فکر می کنم ممکن است داستان

of that man who's sitting on the bench.

مردی باشد که روی نیمکت نشسته است، بنویسم.

I'm gonna write a story imagining I was a little bird flying above

من می خواهم داستانی بنویسم که تصور کنم پرنده کوچکی هستم که بر فراز شهر پرواز می کند

the city, that kind of stuff.

، از این جور چیزها.

And start small.

و کم شروع کن

And I think you'll be very surprised at what you are able to do.

و من فکر می کنم شما از کاری که می توانید انجام دهید بسیار شگفت زده خواهید شد.

Because you, from a creative element, people have this creativity inside

از آنجایی که شما، از یک عنصر خلاق، مردم این خلاقیت را در درون

them because we're so used to consuming stories, we kind of know inherently

خود دارند، زیرا ما به مصرف داستان‌ها عادت کرده‌ایم، ما ذاتاً می‌دانیم که

what makes a compelling story.

یک داستان جذاب چیست.

We, we talked about some of the things when using the example of

ما، هنگام استفاده از مثال

Robin Hood, of having, you know, the kind of hero, the, the villain, the

رابین هود، در مورد برخی از چیزها صحبت کردیم، در مورد داشتن، می دانید، نوع قهرمان، شرور،

love interests, the, the kind of the, the journey to get what you want.

علایق عشقی، نوع، سفر برای به دست آوردن آنچه که دارید. خواستن

Anna: You said start small.

آنا: گفتی کم شروع کن.

I mean, you can go as far as to literally just put pen to paper and not worry about

منظورم این است که شما می توانید تا آنجا پیش بروید که به معنای واقعی کلمه قلم را روی کاغذ بیاورید و نگران نباشید که

there being a beginning, middle, and end.

آغاز، میانه و پایان وجود دارد.

But just, you know, sometimes I will just write a paragraph that's...

اما فقط، می دانید، گاهی اوقات من فقط یک پاراگراف می نویسم که ...

would be taken from the middle of a story just describing a scene.

از وسط یک داستان و فقط برای توصیف یک صحنه گرفته شده است.

And from there I go, well, where did this come from?

و از آنجا می روم، خوب، این از کجا آمده است؟

And where is it going?

و به کجا می رود؟ می

You know, so you can just write anything, it doesn't necessarily initially have

دانید، بنابراین شما فقط می توانید هر چیزی بنویسید، در ابتدا لزوماً نباید

to have structure because like you said, it's just an exercise for oneself to,

ساختاری داشته باشد، زیرا همانطور که شما گفتید، این فقط تمرینی است برای خود،

to just explore and see where things go.

تا فقط کاوش کند و ببیند همه چیز به کجا می رود.

Alastair: Um, and, and if you don't think like you are creative, then you

آلستر: ام، و اگر فکر نمی کنید که خلاق هستید، پس می

know, read a bit of a book and then try and write what might happen next.

دانید، کمی از یک کتاب بخوانید و سپس سعی کنید و بنویسید که چه اتفاقی ممکن است بیفتد.

If it's, you know, it might be you're reading Harry Potter or something and

اگر اینطور است، می دانید، ممکن است شما در حال خواندن هری پاتر یا چیزی هستید و

then you, you, you close one page and then you think, okay, I'll, I'll write

سپس شما، شما، یک صفحه را می بندید و بعد فکر می کنید، باشه، من می نویسم

what, what happens next in this scene.

چه، بعد در این صحنه چه اتفاقی می افتد .

And you have all the information about what's going on, you

و شما تمام اطلاعات را در مورد آنچه در حال وقوع است دارید،

just need to complete it.

فقط باید آن را تکمیل کنید.

So it can be a fun, a fun exercise that, uh, that is perhaps a

بنابراین می تواند یک تمرین سرگرم کننده و سرگرم کننده باشد که شاید

surprising one, but fun nonetheless.

تعجب آور باشد، اما با این وجود سرگرم کننده است.

Anna: They say that with, with most good stories, you, well,

آنا: می گویند با اکثر داستان های خوب، شما، خوب،

you start with your character.

از شخصیت خود شروع می کنید.

You choose your character.

شما شخصیت خود را انتخاب می کنید.

Um, and often the story will start with some form of equilibrium.

اوم، و اغلب داستان با نوعی تعادل آغاز می شود.

So the character is on a level, on level footing.

بنابراین شخصیت در یک سطح و در یک سطح است.

Everything is okay.

همه چیز خوب است.

But they want something.

اما آنها چیزی می خواهند.

And in the, in the process of trying to get the thing that they

و در فرآیند تلاش برای به دست آوردن چیزی که آنها

want, we then have disequilibrium.

می خواهند، ما دچار عدم تعادل می شویم.

So, things go wrong.

بنابراین، همه چیز به اشتباه پیش می رود.

There's an obstacle.

یک مانع وجود دارد

Something gets in the way, something happens that prevents

چیزی مانع می شود، اتفاقی می افتد که

them from getting what they want.

آنها را از رسیدن به آنچه می خواهند باز می دارد.

And then it's their journey to overcome that obstacle.

و سپس این سفر آنها برای غلبه بر آن مانع است.

And hopefully by the end they've found some form of equilibrium.

و امیدواریم در پایان آنها نوعی تعادل را پیدا کرده باشند.

They've achieved what they want or they haven't, depending on what it is

آن‌ها به آنچه می‌خواهند یا نرسیده‌اند، بسته به اینکه

that you want, the where, where you want your story to go, uh, and what

شما چه می‌خواهید، کجا، کجا می‌خواهید داستانتان پیش برود، و اینکه می‌خواهید

you want your character to achieve.

شخصیتتان به چه چیزی برسد، رسیده‌اند.

Um, but that would be the, like the kind of basic foundations

ام، اما این همان پایه های اساسی

of a story, wouldn't it?

یک داستان خواهد بود، اینطور نیست؟

That equilibrium - disequilibrium - equilibrium.

آن تعادل - عدم تعادل - تعادل.

Alastair: Indeed.

آلستر: در واقع.

Anna: I, I think creative writing is, is really great fun.

آنا: من فکر می کنم نوشتن خلاقانه واقعا سرگرم کننده است.

So you've given us some really good things to think about there, but if you were

بنابراین شما چیزهای واقعاً خوبی به ما ارائه دادید که در آنجا به آن فکر کنیم، اما اگر می‌خواهید،

going to, um, just give three tips, like in a nutshell of what our listeners could

اوم، فقط سه نکته را ارائه دهید، مثلاً به طور خلاصه در مورد آنچه که شنوندگان ما می‌توانند

do to try their hand at creative writing.

برای امتحان کردن دست خود در نوشتن خلاقانه انجام دهند.

In a nutshell, what would those three tips be?

به طور خلاصه، این سه نکته چه خواهند بود؟

Alastair: Okay, so I, I touched on some of these before, but to

آلستر: بسیار خوب، من قبلاً به برخی از این موارد اشاره کردم، اما به

kind of, to say them clearly.

نوعی، برای اینکه آنها را واضح بگویم.

Anna: Summarize.

آنا: خلاصه کن.

Alastair: I would say, firstly, just, just start, right?

آلستر: اولاً می‌گویم، فقط شروع کن، درست است؟

There's, there's nothing stopping you from starting now.

وجود دارد، هیچ چیزی مانع از شروع شما نمی شود.

Today, tomorrow, uh, there, there's really nothing stopping you from

امروز، فردا، اوه، آنجا، واقعاً هیچ چیز مانع شما نیست که

starting and start, start small.

شروع کنید و شروع کنید، کوچک شروع کنید.

So just write a paragraph, write a small thing that you think

بنابراین فقط یک پاراگراف بنویسید، یک چیز کوچک بنویسید که فکر می کنید

might be fun and interesting.

ممکن است سرگرم کننده و جالب باشد.

So just start.

پس فقط شروع کن

The second one is to not get too bogged down or worried by grammatical accuracy.

مورد دوم این است که زیاد درگیر یا نگران دقت گرامری نباشید.

Don't sort of stop thinking, "Ah, should it be this particular tense

فکر نکنید که "آه، آیا باید این زمان خاص

or that particular tense, or, or have I conjugated this correctly."

یا آن زمان خاص باشد، یا من این را به درستی باهم کرده ام."

Just, just keep going.

فقط، فقط ادامه بده

Don't get worried about the linguistic accuracy.

نگران دقت زبانی نباشید.

The third one.

سومی.

Perhaps even should have been the first one, but is to, to read as widely as

شاید حتی باید اولین مورد می بود، اما این است که تا جایی که می توانید به طور گسترده

you can in English, because the, the more reading you do, firstly the, the

به زبان انگلیسی بخوانید، زیرا هر چه بیشتر مطالعه کنید، اولاً

better your, your language will be.

زبان شما بهتر خواهد بود.

And uh, secondly, you'll start to see some of the kinds of things

و اوه، ثانیاً، شما شروع به دیدن برخی از چیزهایی خواهید کرد

that you talked about, Anna, in terms of how stories are structured.

که در مورد آنها صحبت کردید، آنا، از نظر نحوه ساختار داستان ها.

Obviously, not just from, not just in English, but how, how any

بدیهی است که نه فقط از، نه فقط به زبان انگلیسی، بلکه چگونه،

stories are structured and what are the kind of qualities that go

ساختار هر داستانی چگونه است و چه نوع ویژگی هایی وجود دارد که

into a really compelling story?

به یک داستان واقعاً جذاب وارد می شود؟

So whether you are reading in English or in your own language, you can kind of

بنابراین، چه به زبان انگلیسی و چه به زبان خودتان مطالعه کنید، می‌توانید به نوعی از

interrogate the story and thinking, why, why is this a particularly attractive bit?

داستان و تفکر خود بازجویی کنید، چرا، چرا این قطعه به‌ویژه جذاب است؟

Why am I enjoying this so much, really?

واقعا چرا اینقدر از این کار لذت می برم؟

Why is this character, why do this character feel so real?

چرا این شخصیت است، چرا این شخصیت اینقدر واقعی است؟

And you'll, the more you kind of interrogate what you are reading,

و شما، هر چه بیشتر مطالبی را که می خوانید بازجویی کنید،

the better you'll get at it.

بهتر به آن دست خواهید یافت.

Anna: Fantastic.

Brilliant.

آنا: فوق العاده است.

درخشان

Um, it's been really interesting talking to you.

اوم، صحبت کردن با شما واقعا جالب بود.

I'm very excited about your new project.

من در مورد پروژه جدید شما بسیار هیجان زده هستم.

Um, to hear The Pioneers of the Continuum, which is coming out on the 23rd...

اوم، برای شنیدن The Pioneers of the Continuum، که در 23 منتشر می شود...

Anna & Alastair: 23rd of May.

Anna & Alastair: 23 مه.

May.

Okay.

ممکن است.

باشه.

Anna: So the rising intonation there is me indicating that, I'm not sure,

آنا: بنابراین صدای بالا رفتن من نشان می دهد که، مطمئن نیستم،

and I need your help, the 23rd of May.

و من به کمک شما نیاز دارم، 23 مه.

Uh, brilliant.

اوه، درخشان

Uh, thank you so much for taking the time to talk to us.

اوه، خیلی ممنون که وقت گذاشتید و با ما صحبت کردید.

Everyone listening, I highly encourage you to go and check out Alastair's podcast.

هر کس که گوش می دهد، من به شدت شما را تشویق می کنم که بروید و پادکست Alastair را بررسی کنید.

You can find the link in the show notes, but if you are just searching for it on

می‌توانید پیوند را در یادداشت‌های نمایش پیدا کنید، اما اگر فقط آن را در

your general podcasting platform, it's Learning English for Curious Minds.

پلتفرم عمومی پادکست خود جستجو می‌کنید، یادگیری انگلیسی برای ذهن‌های کنجکاو است.

Is that right?

Alastair: English Learning for Curious Minds.

درست است؟

آلستر: یادگیری زبان انگلیسی برای ذهن های کنجکاو.

Anna: Err, just fell down at the last hurdle there.

آنا: آره، فقط در آخرین مانع آنجا افتاد.

Um, okay.

اوم، باشه

Thank you so much for joining.

از پیوستن شما بسیار سپاسگزارم

Alastair: Well, thanks so much, Anna, and uh, yeah, thank you so much for being

آلستر: خب، خیلی ممنون، آنا، و اوه، آره، خیلی ممنون که

a part of Pioneers of the Continuum.

بخشی از Pioneers of the Continuum هستید.

Anna: Take care and goodbye.

آنا: مراقب باش و خداحافظ.

Alastair: Bye.

آلستر: خداحافظ.