Learn English Vocabulary Daily #21.5 — British English Podcast

Hello.

سلام.

Welcome to the English Like a Native Podcast.

به پادکست انگلیسی مانند یک بومی خوش آمدید.

My name is Anna and you're listening to Week 21, Day 5 of Your English Five a Day.

نام من آنا است و شما در حال گوش دادن به هفته بیست و یکم، روز پنجم برنامه پنج روزی شما انگلیسی هستید.

This is the ever-popular series that's all about increasing your active vocabulary.

این سریال همیشه محبوب است که همه چیز در مورد افزایش دایره لغات فعال شما است.

We focus on five target pieces every day of the working week from Monday to Friday.

ما هر روز در هفته کاری از دوشنبه تا جمعه بر روی پنج قطعه هدف تمرکز می کنیم.

So, buckle up and let's get going.

بنابراین، دست و پنجه نرم کنید و بیایید ادامه دهیم.

Number one on today's list is the noun indigestion.

شماره یک در لیست امروز اسم سوء هاضمه است.

Indigestion.

سوء هاضمه

We spell this I N D I G E S T I O N.

این را می گوییم I N D I G E S T I O N.

Indigestion.

سوء هاضمه.

Indigestion.

سوء هاضمه

Indigestion describes that pain or that discomfort that you get

سوء هاضمه آن درد یا ناراحتی را توصیف می کند که

in your stomach after you've eaten food that's hard to digest.

پس از خوردن غذایی که هضم آن سخت است در معده خود احساس می کنید.

I tend to get indigestion when I eat quite fast, just before doing sports,

زمانی که خیلی سریع غذا می‌خورم، درست قبل از ورزش،

like, if I go and play a squash match.

مثلاً اگر بروم و یک مسابقه اسکواش بازی کنم، معمولاً دچار سوءهاضمه می‌شوم.

Let's say I have a heavy lasagne half an hour before I go on court,

فرض کنید من نیم ساعت قبل از رفتن به دادگاه یک لازانیا سنگین می خورم،

then I'm bound to get indigestion, this pain, this discomfort.

بعد حتما دچار سوء هاضمه، این درد، این ناراحتی می شوم.

These days, actually, I find that if I eat white rice, I get indigestion.

این روزها، در واقع، متوجه شدم که اگر برنج سفید بخورم، دچار سوء هاضمه می شوم.

I get bloating and pain in my tummy.

من دچار نفخ و درد در شکمم می شوم.

It's very odd.

خیلی عجیبه

What causes indigestion for you?

چه چیزی باعث سوء هاضمه برای شما می شود؟ در

Here's an example sentence,

اینجا یک جمله مثال آمده است،

"I knew I shouldn't have eaten so much bread at lunchtime.

"می دانستم که نباید هنگام ناهار اینقدر نان می خوردم.

I've got terrible indigestion now."

اکنون به سوء هاضمه وحشتناکی مبتلا شده ام."

Next on the list is an adjective and it is wholesome, wholesome.

بعدی در لیست یک صفت است و سالم، سالم است.

We spell it W H O L E S O M E.

ما آن را W H O L E S O M E می نویسیم.

Wholesome.

سالم. سالم

Wholesome.

If something is described as wholesome, then we are saying that it's good for you.

اگر چیزی سالم توصیف شود، ما می گوییم که برای شما خوب است.

Now, usually it's used when talking about food so, you might hear someone saying,

در حال حاضر، معمولاً هنگام صحبت در مورد غذا استفاده می‌شود، بنابراین، ممکن است از کسی بشنوید که می‌گوید:

"This is a wholesome meal,"

"این یک وعده غذایی سالم است"

Or,

یا

"We should eat more wholesome food."

"ما باید غذای سالم‌تری بخوریم."

Sometimes you'll hear a film being described as a wholesome film.

گاهی اوقات می شنوید که فیلمی به عنوان یک فیلم مفید توصیف می شود.

It's a film that is good for all the family.

این فیلمی است که برای همه خانواده خوب است.

There's nothing offensive or challenging in the film.

هیچ چیز توهین آمیزی یا چالش برانگیز در فیلم وجود ندارد.

It's a good, family-friendly, wholesome film, but often it's referring to food.

این یک فیلم خوب، خانوادگی و مفید است ، اما اغلب به غذا اشاره دارد.

So, here's an example sentence,

بنابراین، این یک جمله مثال است،

"Goodness me, you look so skinny!

"خدایا، تو خیلی لاغر به نظر می‌رسی! به

You need a good, wholesome meal.

یک غذای خوب و سالم نیاز داری.

Sit down and I'll cook you something."

بنشین و من برایت چیزی درست می‌کنم."

Okay, next on the list is the adjective disciplined.

خوب، بعدی در لیست صفت منضبط است.

Disciplined.

منضبط

We spell this D I S C I P L I N E D.

ما این را می نویسیم D I S C I P L I N E D.

Disciplined.

منضبط.

If you or someone is disciplined then you are able to control yourself.

اگر شما یا کسی منضبط هستید، می توانید خود را کنترل کنید.

You can control how you act, how you behave.

شما می توانید نحوه رفتار و رفتار خود را کنترل کنید.

You can avoid being distracted and you get up on time.

می توانید از حواس پرتی جلوگیری کنید و به موقع بیدار شوید.

You do the jobs you're supposed to do, you're very disciplined.

شما کارهایی را که باید انجام دهید انجام می دهید، بسیار منظم هستید.

I'm always in awe of the people who get out of bed at the crack of

من همیشه از افرادی که در سحر از رختخواب بلند می شوند

dawn and do a big workout, a big exercise routine before the sun has

و قبل از

come up on a cold winter morning.

طلوع آفتاب در یک صبح سرد زمستانی یک تمرین ورزشی بزرگ انجام می دهند، می ترسم.

When they're tired, they just drag themselves out of bed.

وقتی خسته هستند، فقط خودشان را از رختخواب بیرون می کشند.

They're very disciplined and they get it done.

آنها بسیار منظم هستند و این کار را انجام می دهند.

I'm always impressed by that.

من همیشه تحت تاثیر آن هستم.

It's not something I've really been able to implement into my routine.

این چیزی نیست که من واقعاً توانسته باشم در روال خود پیاده کنم.

As much as I would love to get up at 5 am to work out, I just love my bed!

همانقدر که دوست دارم ساعت 5 صبح از خواب بیدار شوم و ورزش کنم، فقط تختخوابم را دوست دارم!

I don't get enough sleep, so, I don't want to get up earlier than I have to.

من به اندازه کافی نمی خوابم، بنابراین، نمی خواهم زودتر از زمانی که باید بیدار شوم.

I'm not very disciplined in that respect.

من از این نظر خیلی منظم نیستم. در

Here's an example sentence,

اینجا یک جمله مثال وجود دارد،

"If you're going to apply for the gymnastics competition team,

"اگر می خواهید برای تیم مسابقه ژیمناستیک درخواست دهید،

you need to be more disciplined.

باید نظم بیشتری داشته باشید.

Train every day, eat healthy wholesome food, and stop going

هر روز تمرین کنید، غذای سالم بخورید ، و

out drinking every night.

هر شب از نوشیدن مشروب بیرون نروید.

They're very strict about who they let in."

آنها بسیار سختگیر هستند اجازه ورود دادند."

Next on the list is the phrasal verb, polish off, polish off.

بعدی در لیست فعل عبارتی، polish off، polish off است.

I like this one, it's fun.

من این یکی را دوست دارم، سرگرم کننده است.

We spell this P O L I S H, polish, and then off, O F F, polish off.

ما این P O L I S H را می نویسیم، پولیش، و سپس خاموش، O F F، پولیش کردن.

If you polish something off, then you eat it completely until it's all gone.

اگر چیزی را جلا می دهید، آن وقت آن را کاملا می خورید تا زمانی که همه چیز از بین برود.

For example, I might say,

به عنوان مثال، ممکن است بگویم،

"Oh, we opened a bottle of wine last night.

"اوه، دیشب یک بطری شراب باز کردیم . قرار

We were only going to have a tiny little drop, but I polished off the whole bottle.

بود فقط یک قطره کوچک بخوریم ، اما من کل بطری را براق کردم. جای

It's no wonder I've got a headache this morning."

تعجب نیست که امروز صبح سردرد دارم. "

Here's another example sentence,

این یک جمله مثال دیگر است،

"Please don't tell me you polished off that whole chocolate gateau.

"لطفاً به من نگویید که کل دروازه شکلاتی را براق کردی.

I was saving some for your parents coming over tomorrow."

من مقداری را برای پدر و مادرت پس انداز می کردم که فردا بیایند."

We've all been guilty of that, haven't we?

همه ما در این امر مقصر بوده ایم، اینطور نیست؟

Polishing something off that we probably shouldn't have.

جلا دادن چیزی که احتمالاً نباید داشته باشیم.

We should have been more disciplined and avoided it.

باید منضبط تر می شدیم و از آن دوری می کردیم.

It will now give us indigestion.

اکنون به ما سوء هاضمه می دهد.

Next and last on today's list is the verb devour, devour.

بعدی و آخرین در لیست امروز فعل deour, devour است.

We spell this D E V O U R.

این D E V O U R. Devour را می نویسیم

Devour.

.

To devour something is to eat food in a kind of greedy and eager way.

بلعیدن چیزی، خوردن غذا به نوعی حریصانه و مشتاقانه است.

You devour it, you dive in and you eat the lot.

شما آن را می بلعید، در آن شیرجه می روید و مقدار زیادی می خورید.

You probably are going to polish off the thing that you are

احتمالاً می خواهید چیزی را که می

devouring, but it's all about the intention, the eagerness of eating.

بلعید پاک کنید، اما همه چیز به نیت، اشتیاق خوردن مربوط می شود.

So, I might eat a piece of cake or devour a piece of cake.

بنابراین، ممکن است یک تکه کیک بخورم یا یک تکه کیک را بخورم.

The verb devour really suggests that I jump straight in there and I eat it

فعل deour واقعاً نشان می دهد که من مستقیماً به آنجا می پرم و

really quickly and I polish it off.

خیلی سریع آن را می خورم و آن را جلا می دهم.

I eat the whole thing, every crumb.

من همه چیز را می خورم، هر خرده ای.

I even lick the plate clean afterwards and lick every finger to

حتی بعد از آن بشقاب را تمیز می لیسم و ​​هر انگشتم را می لیسم تا

get every last crumb into my mouth.

آخرین خرده های آن وارد دهانم شود.

I devour it.

من آن را می بلعم.

Okay, here's another example,

خوب، این یک مثال دیگر است،

"OMG!

"اوام جی!

That angus burger was the best I've ever had, I devoured it in seconds!"

آن آنگوس برگر بهترین چیزی بود که تا به حال خورده بودم، آن را در چند ثانیه بلعیدم!"

Okay, so that was our five for today.

خوب، پس این پنج نفر برای امروز ما بود.

Let's do a quick recap.

بیایید یک جمع بندی سریع انجام دهیم.

We started with the noun indigestion, to have a pain or discomfort after

ما با اسم سوء هاضمه شروع کردیم که بعد از

eating something that's hard to digest.

خوردن چیزی که هضم آن سخت است، درد یا ناراحتی داشته باشیم.

Then we had the adjective wholesome.

سپس صفت wholesome را داشتیم.

When relating to food, it means food that's good for you.

در رابطه با غذا، به معنای غذایی است که برای شما خوب است.

Then we had the adjective disciplined, disciplined, meaning

سپس ما صفت منضبط، منضبط را داشتیم، به این معنی که

you're able to control yourself.

شما قادر به کنترل خود هستید.

You can push yourself to do things you don't want to do and stick to it.

می توانید خودتان را به انجام کارهایی که نمی خواهید انجام دهید فشار دهید و به آن پایبند باشید.

Then we had the phrasal verb polish off, which is to keep eating

سپس فعل عبارتی polish off را داشتیم، یعنی به خوردن

something until it's all gone.

چیزی ادامه دهید تا زمانی که همه چیز از بین برود.

And we ended with the verb devour, devour, which is to eat

و با فعل بلعیدن، بلعیدن، یعنی خوردن

something eagerly, quickly, and with full intention and keenness.

چیزی با اشتیاق، سریع و با تمام نیت و تیز تمام کردیم.

Okay, let's do this now for pronunciation.

خوب، بیایید این کار را برای تلفظ انجام دهیم.

Please repeat after me.

لطفا بعد از من تکرار کنید.

Indigestion.

سوء هاضمه

Indigestion.

سوء هاضمه سالم سالم

Wholesome.

Wholesome.

Disciplined.

منضبط

Disciplined.

منضبط

Polish off.

پولیش کردن.

Polish off.

پولیش کردن.

Devour.

خوردن.

Devour.

خوردن.

Very good.

خیلی خوب.

Okay, let's test you now.

باشه حالا بیا تستت کنیم

Oh dear.

اوه عزیزم.

I've just opened the fridge and spotted a huge, a huge piece of chocolate gateau.

من تازه در یخچال را باز کردم و یک تکه بزرگ شکلاتی دیدم.

And even though I know it's not for me, it's my son's chocolate gateau because he

و با اینکه می‌دانم این برای من نیست، این دروازه شکلاتی پسرم است زیرا او

missed the party and we saved it for him.

جشن را از دست داده و ما آن را برای او ذخیره کردیم.

I just cannot control myself.

من فقط نمی توانم خودم را کنترل کنم.

So, even though I'm going to try to control myself, I know I

بنابراین، حتی اگر سعی کنم خودم را کنترل کنم، می دانم که

might fail, but I'm going to try.

ممکن است شکست بخورم، اما سعی خواهم کرد.

I'm going to try to be controlled, to stop myself from doing something.

سعی می کنم کنترل شوم، جلوی خودم را بگیرم تا کاری انجام دهم. از

What adjective could I use to describe myself being in control of my own actions?

چه صفتی می توانم برای توصیف اینکه خودم بر اعمالم کنترل دارم استفاده کنم؟

Disciplined, yes.

منضبط، بله.

Yes, Anna, you can be disciplined.

بله، آنا، شما می توانید نظم و انضباط داشته باشید.

Come on, don't eat that deliciously chocolatey chocolate cake that's sitting

بیا، آن کیک شکلاتی خوشمزه را که نشسته

and calling my name from the fridge shelf.

و از قفسه یخچال اسم من را صدا می کند، نخور.

Don't do it.

انجامش نده

Don't put it in your mouth.

آن را در دهان خود قرار ندهید.

Oh no.

وای نه.

I've done it.

من انجامش داده ام.

I've gone to the fridge, I've grabbed it, and I've shoved

من به یخچال رفته‌ام، آن را گرفته‌ام و

the entire thing into my mouth.

تمام آن را در دهانم فرو کرده‌ام. من

I didn't just eat it.

فقط نخوردمش

I ate it in a really greedy and eager way.

واقعا با حرص و اشتیاق خوردمش.

What verb could we use there?

چه فعل را می توانیم در آنجا به کار ببریم؟

I devoured it, absolutely, and I didn't just devour it, proving that I'm not

من آن را بلعیدم، مطلقا، ​​و نه فقط آن را بلعیدم، و ثابت کردم که من اصلاً

very disciplined at all, never was, never will be, but I even licked the

منظم نیستم، هرگز نبودم، هرگز نخواهم بود، اما حتی

plate and picked up every teeny tiny crumb that was on the fridge shelf.

بشقاب را لیس زدم و هر خرده کوچک کوچکی را که روی ظرف بود برداشتم. قفسه یخچال از

What phrasal verb could you use to describe completely

چه فعل عبارتی می توانید برای توصیف کامل

finishing a piece of food?

کردن یک تکه غذا استفاده کنید؟

I polished it off.

پولیش کردم

Yes, I devoured and polished off this one piece of cake that was meant for my

بله، من این تکه کیک را که برای پسرم در نظر گرفته شده بود بلعیدم و صیقل دادم

son because I'm not very disciplined.

زیرا من خیلی منظم نیستم.

Oh, and now, oh no, I've just remembered, I'm gluten intolerant and that chocolate

اوه، و حالا، اوه نه، تازه یادم آمد، من به گلوتن حساسیت ندارم و آن

cake has given me a pain in my stomach.

کیک شکلاتی باعث درد در معده ام شده است.

Oh, it's going to be so hard to digest this.

اوه، هضم این خیلی سخت خواهد بود.

What noun could I use instead of saying I have a pain in my stomach?

به جای اینکه بگویم شکم درد دارم از چه اسمی استفاده کنم؟

I've got indigestion.

من سوء هاضمه دارم

Yes.

آره.

Devouring and polishing off that chocolate cake that wasn't

بلعیدن و صیقل دادن آن کیک شکلاتی که

meant for me because I have no discipline has given me indigestion.

برای من در نظر گرفته نشده بود، زیرا من نظم و انضباط ندارم، باعث سوء هاضمه شد.

Well, that's my own fault, isn't it?

خب این تقصیر خودم است، اینطور نیست؟

That's my punishment for being so bad.

این مجازات من برای بد بودنم است.

What I should do is create a meal that's very healthy and good for me

کاری که باید بکنم این است که غذایی درست کنم که برای من و پسرم بسیار سالم و مفید باشد

and for my son as well to say sorry.

. از

What adjective could I use to describe this very good

چه صفتی می توانم برای توصیف این غذای بسیار خوب

meal that I'm going to make?

که قرار است درست کنم استفاده کنم؟ سالم

Wholesome.

Yes, I'm going to make a wholesome meal for me and my son and apologise

بله، من برای خودم و پسرم یک غذای سالم درست می کنم و از اینکه

for being so ill-disciplined and devouring and polishing off that

اینقدر بی انضباط هستم و آن

delicious piece of chocolate cake.

تکه کیک شکلاتی خوشمزه را بلعیده و صیقل داده ام عذرخواهی می کنم.

OK, let's bring this all together in a little monologue.

خوب، بیایید همه اینها را در یک مونولوگ کوچک جمع آوری کنیم.

That smell, the aroma of sizzling burgers fills the air as I stand outside

وقتی بیرون از میدان

the iconic Bullring in Birmingham.

گاوبازی نمادین در بیرمنگام ایستاده‌ام، آن بو، عطر همبرگرهای تند، فضا را پر می‌کند.

Hi, there, my name is Ally and I am a proud burger lover.

سلام، اسم من الی است و عاشق همبرگر هستم.

Today, I'm standing in front of the Bullring, where an exciting

امروز، من در مقابل میدان گاوبازی ایستاده ام، جایی که قرار است یک رویداد هیجان انگیز در آن رخ دهد

event is about to take place.

.

It's a gourmet burger-tasting competition where people from all

این یک مسابقه طعم برگر لذیذ است که در آن مردم از

over the city will compete to make the best gourmet burgers and the hungry

سراسر شهر برای درست کردن بهترین برگرهای لذیذ با هم رقابت خواهند کرد و

crowds have the chance to devour each one and vote for their favourite.

جمعیت گرسنه این شانس را دارند که هر کدام را ببلعند و به مورد علاقه خود رای دهند.

I'm currently standing in the middle of the activity, as a foodie, I

من در حال حاضر در وسط فعالیت ایستاده ام ، به عنوان یک غذاخوری،

just couldn't resist the opportunity to be a part of this event.

فقط نتوانستم در برابر این فرصت مقاومت کنم تا بخشی از این رویداد باشم.

But let me tell you, this is not just about satisfying our taste buds.

اما بگذارید به شما بگویم، این فقط برای ارضای ذائقه ما نیست.

It's not about indulging in and polishing off as many gourmet

این در مورد این نیست که تا آنجایی که می توانید از

burgers as you can, no, today's event is also about being disciplined

همبرگرهای لذیذ لذت ببرید، نه، رویداد امروز به نظم و انضباط

and appreciating wholesome food.

و قدردانی از غذای سالم است.

We have to be careful not to overindulge, we don't want to suffer from indigestion.

ما باید مراقب باشیم که زیاده روی نکنیم، نمی خواهیم دچار سوء هاضمه شویم. به همین

That's why, even though it's a competition, the organisers and

دلیل است که اگرچه این یک مسابقه است، اما برگزارکنندگان و

competitors are all being mindful of the portions they serve and are

رقبا همگی مراقب وعده‌هایی هستند که سرو می‌کنند و

promoting healthy eating practices.

شیوه‌های تغذیه سالم را ترویج می‌کنند.

The competition is fierce, but the atmosphere is fun and friendly.

رقابت شدید است، اما فضای سرگرم کننده و دوستانه است.

We are all here to celebrate our love for burgers and appreciate the hard

همه ما اینجا هستیم تا عشق خود را به همبرگر جشن بگیریم و از

work put in by the creators and chefs.

زحمات خالقان و سرآشپزها قدردانی کنیم.

The best part is, these patties are not your average fast food type.

بهترین بخش این است که این شیرینی ها از نوع فست فود معمولی شما نیستند.

They are gourmet, with unique flavours and ingredients that will

آن‌ها لذیذ هستند، با طعم‌ها و ترکیبات منحصربه‌فرد که

leave your taste buds dancing.

ذائقه‌های شما را در حال رقصیدن می‌گذارند.

So, if you're a burger lover like me, come down to the Bullring in

بنابراین، اگر شما هم مثل من عاشق همبرگر هستید ، به میدان گاوبازی در

Birmingham and join us for this epic gourmet burger-tasting event.

بیرمنگام بیایید و برای این رویداد حماسی با طعم همبرگر به ما بپیوندید. به

Trust me, it's an experience you don't want to miss.

من اعتماد کنید، این تجربه ای است که نمی خواهید از دست بدهید.

See you soon!

به زودی میبینمت!

And that brings us to the end of today's episode and Week 21.

و این ما را به پایان قسمت امروز و هفته 21 می‌رساند.

If you've enjoyed any of the episodes that I've made this week, then please do leave

اگر از هر یک از قسمت‌هایی که این هفته ساخته‌ام لذت بردید، لطفاً

this podcast a like, rating or review so that others can find this resource too.

این پادکست را لایک، رتبه یا نقد کنید تا دیگران بتوانند این منبع را پیدا کنند. هم. از

I appreciate you tuning in and I hope that you'll tune in again tomorrow.

کوک کردن شما سپاسگزارم و امیدوارم فردا دوباره کوک کنید.

Until then, take very good care and goodbye.

تا اون موقع خیلی مواظب باش و خداحافظ.