Shadowing Exercise To Improve English Fluency (Free Worksheet Included)

Are you ready to work on your English  listening, speaking, and comprehension?  

آیا حاضرید روی گوش دادن، صحبت کردن و درک زبان انگلیسی خود کار کنید؟

Awesome. In this lesson, there are going to  be three steps. First, I'm going to play you  

عالی. در این درس سه مرحله وجود دارد. اول یه کلیپ براتون میزارم

a clip. Then I will help you to understand  a certain phrase or word within that clip,  

سپس من به شما کمک می کنم تا یک عبارت یا کلمه خاص را در آن کلیپ درک کنید

and then I'll give you the opportunity to shadow.  So if you want to download the free worksheet  

و سپس به شما این فرصت را می دهم که سایه بزنید. بنابراین اگر می‌خواهید کاربرگ رایگان

that comes with this lesson, then you can do  by clicking on the link in the description.

همراه با این درس را دانلود کنید، می‌توانید با کلیک بر روی لینک در توضیحات این کار را انجام دهید.

Now today our resource will be episode  63 of the English Like a Native podcast,  

اکنون منبع ما قسمت 63 از پادکست انگلیسی Like a Native خواهد بود

and it's called Learn English with ChatGPT  but Don't Trust it. I'll leave a link to the  

و نام آن Learn English with ChatGPT but Don't Trust it است. اگر مایلید در توضیحات زیر به قسمت کامل آن گوش دهید،

complete episode if you'd like to listen to it  in the description below. So let's get started.

لینک کامل آن را می گذارم . پس بیایید شروع کنیم.

It's a very useful tool. This is a huge  step forward in the land of technology.  

این یک ابزار بسیار مفید است. این یک گام بزرگ رو به جلو در سرزمین فناوری است.

And it's going to make a huge difference to  the way we all live our lives. It already  

و این تفاوت بزرگی در نحوه زندگی همه ما ایجاد خواهد کرد. این در حال حاضر

is having an impact on many people and many  businesses and workflows and things like that.

بر بسیاری از افراد و بسیاری از مشاغل و گردش کار و مواردی از این قبیل تأثیر گذاشته است.

Workflow. Workflow is a noun that refers to  the sequence in which work or tasks progress.  

جریان کار. گردش کار اسمی است که به دنباله ای از پیشرفت کار یا وظایف اشاره دارد.

For example, I offer a pronunciation assessment  service, and there is a sequence, a number of  

به عنوان مثال، من یک سرویس ارزیابی تلفظ را ارائه می‌دهم، و یک سری مراحل وجود دارد

stages that a student's work has to go through  before the assessment feedback can be given back  

که کار دانش‌آموز باید قبل از اینکه بازخورد ارزیابی

to the students. And as with all things, there are  always ways that you can improve the effectiveness  

به دانش‌آموزان داده شود، طی کند. و مانند همه چیز، همیشه راه هایی وجود دارد که می توانید اثربخشی

and the efficiency of a process. And so businesses  are always looking for ways to improve workflow.

و کارایی یک فرآیند را بهبود بخشید. و بنابراین کسب و کارها همیشه به دنبال راه هایی برای بهبود گردش کار هستند.

Okay, now it's time for you to shadow.  So the same clip will be played four  

خوب، حالا وقت آن است که شما سایه بزنید. پس همین کلیپ چهار

times. Listen once and then try to  say it with me at the same time as me.

بار پخش خواهد شد. یک بار گوش کنید و سپس سعی کنید آن را همزمان با من بگویید.

It already is having an impact on many people  and many businesses and workflows and things  

این در حال حاضر بر بسیاری از افراد و بسیاری از مشاغل و گردش کار و مواردی

like that. It already is having an impact on  many people and many businesses and workflows  

از این قبیل تأثیر گذاشته است . این در حال حاضر بر بسیاری از افراد و بسیاری از مشاغل و گردش کار

and things like that. It already is  having an impact on many people and  

و مواردی از این قبیل تأثیر گذاشته است . این در حال حاضر بر بسیاری از افراد و

many businesses and workflows and things  like that. It already is having an impact  

بسیاری از مشاغل و گردش کار و مواردی از این قبیل تأثیر گذاشته است . این در حال حاضر

on many people and many businesses  and workflows and things like that.

بر بسیاری از افراد و بسیاری از مشاغل و گردش کار و مواردی از این قبیل تأثیر گذاشته است

I initially was a little bit  nervous about the technology,  

. صادقانه بگویم در ابتدا کمی در مورد فناوری عصبی بودم

to be honest. I wondered if  it would make me redundant.

. تعجب کردم که آیا این باعث بیکاری من می شود.

To be made redundant. This is  often used to describe someone  

زائد شود. این اغلب برای توصیف شخصی استفاده می شود که

losing their job because the  company no longer needs them.

شغل خود را از دست می دهد زیرا شرکت دیگر به آنها نیاز ندارد.

You can also simply describe someone  as being redundant. They're not needed.  

شما همچنین می‌توانید به سادگی فردی را به‌عنوان زائد توصیف کنید. آنها مورد نیاز نیستند

They are unnecessary. Alright, let's shadow.

آنها غیر ضروری هستند. باشه بیا سایه بزنیم

I wondered if it would make me redundant.  I wondered if it would make me redundant.  

تعجب کردم که آیا این باعث بیکاری من می شود. تعجب کردم که آیا این باعث بیکاری من می شود.

I wondered if it would make me redundant.  I wondered if it would make me redundant.

تعجب کردم که آیا این باعث بیکاری من می شود. تعجب کردم که آیا این باعث بیکاری من می شود.

I have had a lot of experience with ChatGPT.  I've been playing around with it quite a  

من تجربه زیادی با ChatGPT داشته ام. من خیلی باهاش ​​بازی کردم

lot. I've considered whether I should make a  video or a podcast about the usefulness of it.

من به این فکر کرده ام که آیا باید یک ویدیو یا یک پادکست در مورد مفید بودن آن بسازم.

Play around with. To play around with something.  This is a term that we use to describe exploring  

بازی در اطراف با. با چیزی بازی کردن این اصطلاحی است که ما از آن برای توصیف

how to use a new gadget or technology. We even  use it to describe exploring an idea. So I could  

نحوه استفاده از یک ابزار یا فناوری جدید استفاده می کنیم. ما حتی از آن برای توصیف کاوش یک ایده استفاده می کنیم. بنابراین می توانم

say I've been playing around with the idea of  moving to Canada. You may sometimes hear toying  

بگویم که با ایده مهاجرت به کانادا بازی کرده ام. ممکن است گاهی اوقات با این ایده بازی کردن را بشنوید

with the idea of, so I could have said, I've  been toying with the idea of moving to Canada.

، بنابراین می‌توانستم بگویم، من با ایده مهاجرت به کانادا بازی می‌کردم.

So when you get a brand new phone or a camera,  

بنابراین وقتی یک تلفن یا دوربین کاملاً جدید تهیه می‌کنید،

many of us cast aside the instructions and  dive straight in playing around with the  

بسیاری از ما دستورالعمل‌ها را کنار می‌گذاریم و مستقیماً در بازی با این

gadget until we get stuck and then we have  to look at the manual. Okay, let's shadow.

ابزار غوطه‌ور می‌شویم تا زمانی که گیر کنیم و سپس باید به دفترچه راهنما نگاه کنیم. باشه بیا سایه بزنیم

I have had a lot of experience with ChatGPT.  I've been playing around with it quite a lot.  

من تجربه زیادی با ChatGPT داشته ام. من خیلی باهاش ​​بازی کردم

I have had a lot of experience with ChatGPT.  I've been playing around with it quite a lot.  

من تجربه زیادی با ChatGPT داشته ام. من خیلی باهاش ​​بازی کردم

I have had a lot of experience with ChatGPT.  I've been playing around with it quite a lot.  

من تجربه زیادی با ChatGPT داشته ام. من خیلی باهاش ​​بازی کردم

I have had a lot of experience with ChatGPT.  I've been playing around with it quite a lot.

من تجربه زیادی با ChatGPT داشته ام. من خیلی باهاش ​​بازی کردم

But the thing that's always stopped me is  the fact that every single time I use it,  

اما چیزی که همیشه مانع من می شود این واقعیت است که هر بار که از آن استفاده می کنم،

I find mistakes. Yes, this very smart, fast  thinking, fast writing, creative piece of software  

اشتباهاتی پیدا می کنم. بله، این نرم افزار بسیار هوشمند، سریع فکر، نوشتن سریع و خلاقانه

is flawed. And there are ways to better  prompt ChatGPT to get better results,  

دارای نقص است. و راه‌هایی وجود دارد که می‌توانید ChatGPT را به نتایج بهتری برسانید،

you have to train it to do what you want it to do.

باید آن را آموزش دهید تا کاری را که می‌خواهید انجام دهد.

Flawed, flawed means imperfect. You can  describe a picnic plan as being flawed.  

عیب، عیب یعنی ناقص. می توانید یک برنامه پیک نیک را ناقص توصیف کنید.

If you don't think about the fact that  there have been severe weather warnings,  

اگر به این واقعیت فکر نکنید که هشدارهای شدید هواشناسی وجود داشته است،

that would be a flawed picnic plan, wouldn't  it? Or you could describe a person as being  

این یک برنامه پیک نیک معیوب خواهد بود، اینطور نیست؟ یا می توانید یک شخص را به عنوان موجود توصیف کنید

flawed if they have undesirable  personality traits. For example,  

اگر دارای ویژگی های شخصیتی نامطلوب باشند، ناقص هستند. به عنوان مثال،

I'm flawed because I often lack the discipline to  stick to my healthy lifestyle habits around sleep.

من ناقص هستم زیرا اغلب فاقد نظم و انضباط برای رعایت عادات سبک زندگی سالم در مورد خواب هستم.

I always intend to go to bed early, but I just  have to watch a little bit more of my TV program  

من همیشه قصد دارم زود بخوابم، اما فقط باید کمی بیشتر از برنامه تلویزیونی خود را تماشا کنم

or I, I just want to spend a little bit more  time relaxing in the evening, but not sleeping.

یا فقط می خواهم کمی بیشتر وقت خود را صرف استراحت در عصر کنم، اما نخوابم.

This very smart, fast thinking fast. Writing,  creative piece of software is flawed.  

این بسیار هوشمندانه، سریع فکر می کند. نوشتن و نرم افزار خلاقانه دارای نقص است.

This very smart, fast thinking, fast writing,  creative piece of software is flawed.  

این نرم افزار بسیار هوشمند، سریع فکر، نوشتن سریع و خلاقانه دارای نقص است.

This very smart, fast thinking, fast writing,  creative piece of software is flawed.  

این نرم افزار بسیار هوشمند، سریع فکر، نوشتن سریع و خلاقانه دارای نقص است.

This very smart, fast thinking, fast writing,  creative piece of software is flawed.

این نرم افزار بسیار هوشمند، سریع فکر، نوشتن سریع و خلاقانه دارای نقص است.

Maybe ChatGPT doesn't take into account  the different variations of English,  

شاید ChatGPT تغییرات مختلف زبان انگلیسی را در نظر نگیرد،

so maybe I'm assuming it would go  automatically to American English.

بنابراین شاید من فرض می کنم که به طور خودکار به انگلیسی آمریکایی می رود.

To take into account. If you take something into  account, this means that you consider or remember  

برای در نظر گرفتن. اگر چیزی را در نظر بگیرید، به این معنی است که

it. For example, if you were planning to throw  a dinner party for your friends and some of your  

آن را در نظر می گیرید یا به خاطر می آورید. به عنوان مثال، اگر قصد داشتید یک مهمانی شام برای دوستان خود ترتیب دهید و برخی از

friends had dietary requirements, then you will  have to take those requirements into account.

دوستان شما نیازهای غذایی داشتند، باید این شرایط را در نظر بگیرید.

You'll have to remember them. You'll have  to think about them and consider them when  

شما باید آنها را به خاطر بسپارید. وقتی تصمیم می گیرید چه چیزی بپزید،

you are deciding what to cook. So if I'm making a  dessert and I normally make it with peanut butter,  

باید به آنها فکر کنید و آنها را در نظر بگیرید . بنابراین اگر من دسر درست می‌کنم و معمولاً آن را با کره بادام‌زمینی درست می‌کنم،

I may actually need to take into account the  fact that my friend has a severe nut allergy,  

ممکن است لازم باشد این واقعیت را در نظر بگیرم که دوستم حساسیت شدیدی به آجیل دارد،

in which case I would not even  open the jar of nutty butter.

در این صورت من حتی در شیشه‌ی کره آجیلی را هم باز نمی‌کنم.

Maybe ChatGPT doesn't take into account  the different variations of English,  

شاید ChatGPT تغییرات مختلف زبان انگلیسی را در نظر نگیرد،

so maybe I'm assuming it would go  automatically to American English.  

بنابراین شاید من فرض می کنم که به طور خودکار به انگلیسی آمریکایی می رود.

Maybe ChatGPT doesn't take into account  the different variations of English,  

شاید ChatGPT تغییرات مختلف زبان انگلیسی را در نظر نگیرد،

so maybe I'm assuming it would go  automatically to American English.  

بنابراین شاید من فرض می کنم که به طور خودکار به انگلیسی آمریکایی می رود.

Maybe ChatGPT doesn't take into  account the different variations  

شاید ChatGPT تغییرات مختلف زبان انگلیسی را در نظر نگیرد .

of English. So maybe I'm assuming it would  go automatically to American English. Uh,  

بنابراین شاید من فرض می کنم که به طور خودکار به انگلیسی آمریکایی می رود. اوه،

maybe ChatGPT doesn't take into account  the different variations of English,  

شاید ChatGPT تغییرات مختلف زبان انگلیسی را در نظر نمی گیرد،

so maybe I'm assuming it would go  automatically to American English.

بنابراین شاید من فرض می کنم که به طور خودکار به انگلیسی آمریکایی می رود.

Always a double check things  especially if you have doubts.

همیشه چیزها را دوبار بررسی کنید به خصوص اگر شک دارید.

To double check. To double check means  to make sure that something is safe or  

برای بررسی مجدد بررسی مضاعف به معنای اطمینان از ایمن یا

accurate. So if you've checked it once, then  you might want to check it again. For example,  

دقیق بودن چیزی است. بنابراین اگر یک بار آن را بررسی کرده اید، ممکن است بخواهید دوباره آن را بررسی کنید. مثلاً

I put my children to bed, and then when  I do, I know they're safe and sound,  

من بچه‌هایم را می‌خوابانم و بعد از آن می‌دانم که سالم هستند،

but a few hours later when I go  to bed, I will check them again.

اما چند ساعت بعد که به رختخواب رفتم، دوباره آنها را چک می‌کنم.

I just want to double check that they are  safe before I go to sleep, and while I'm here,  

فقط می‌خواهم قبل از خواب دوبار بررسی کنم که سالم هستند، و وقتی اینجا هستم،

I want to just double check that you  are subscribed and that you've clicked  

می‌خواهم دوباره بررسی کنم که مشترک شده‌اید و روی

the like button. That small action makes  a big difference to me and my channel,  

دکمه لایک کلیک کرده‌اید. این اقدام کوچک تفاوت بزرگی برای من و کانال من ایجاد می کند

and I would be incredibly grateful  for your support. Thank you.

و من از حمایت شما بی نهایت سپاسگزار خواهم بود. متشکرم.

Always a double check things,  especially if you have doubts.  

همیشه همه چیز را بررسی کنید، به خصوص اگر شک دارید.

Always double check things,  especially if you have doubts.  

همیشه مسائل را دوباره بررسی کنید، به خصوص اگر شک دارید.

Always double check things,  especially if you have doubts.  

همیشه مسائل را دوباره بررسی کنید، به خصوص اگر شک دارید.

Always double check things,  especially if you have doubts.

همیشه مسائل را دوباره بررسی کنید، به خصوص اگر شک دارید.

Word association is a really fun  game. It always makes me think  

تداعی کلمه یک بازی واقعا سرگرم کننده است. همیشه باعث می‌شود

of this old children's Saturday morning program  

به این برنامه صبح شنبه بچه‌های قدیمی فکر کنم

and it was like a, a mishmash of sketches  and different things going on in the host.

و مثل ترکیبی از طرح‌ها و چیزهای مختلف در مجری بود.

Mishmash. Mishmash. This means a confusing  mixture of things. So this makes me think of  

اش شله قلمکار. اش شله قلمکار. این به معنای ترکیبی گیج کننده از چیزها است. بنابراین این باعث می شود گاهی اوقات به آشپزی خود فکر کنم

my cooking sometimes. I have no plans for dinner  and I have some random ingredients in the kitchen,  

. من هیچ برنامه ای برای شام ندارم و چند ماده به طور تصادفی در آشپزخانه دارم،

so I put together a mixed. A mixture of things,  a mishmash of things to create some form of meal,  

بنابراین مخلوطی را با هم قرار دادم. مخلوطی از چیزها، مخلوطی از چیزها برای ایجاد نوعی غذا،

probably the kind of thing that  no one would ever dream of eating,  

احتمالاً از آن نوع چیزی که هیچ کس هرگز آرزوی خوردن آن را ندارد،

but food is food. Food is  fuel, even if it's a mishmash.

اما غذا غذاست. غذا سوخت است، حتی اگر در هم ریخته باشد.

And it was like a, a mishmash. And it was  like a, a mishmash. It was like a, a mishmash.  

و مثل یک مخلوط بود. و مثل یک مخلوط بود. مثل یک مخلوط بود.

And it was like a, a mishmash.

و مثل یک مخلوط بود.

And it would go back and forth,  back and forth until one of them  

و تا زمانی که یکی از آنها

said a word that wasn't associated with  the previous word, or that was dubious.

کلمه ای را که با کلمه قبلی مرتبط نبود یا مشکوک بود می گفت.

Dubious, dubious means, suspect,  or not to be relied upon.

مشکوک، مشکوک به معنای مشکوک بودن یا عدم استناد است.

I looked at the weather report today,  and the weather is supposed to be nice,  

من امروز به گزارش هواشناسی نگاه کردم، قرار است هوا خوب باشد،

but it looks a bit dubious to me. I don't think  looking at the rain clouds above our head,  

اما به نظر من کمی مشکوک است. فکر نمی کنم با نگاه کردن به ابرهای بارانی بالای سرمان،

we can rely upon that forecast for nice weather.

بتوانیم برای آب و هوای خوب به آن پیش بینی تکیه کنیم.

One of them said a word that wasn't associated  with the previous word, or that was dubious.  

یکی از آنها کلمه ای گفت که با کلمه قبلی مرتبط نبود یا مشکوک بود.

One of them said a word that wasn't associated  with the previous word, or that was dubious.  

یکی از آنها کلمه ای گفت که با کلمه قبلی مرتبط نبود یا مشکوک بود.

One of them said a word that wasn't associated  with the previous word, or that was dubious.

یکی از آنها کلمه ای گفت که با کلمه قبلی مرتبط نبود یا مشکوک بود.

One of them said a word that wasn't  associated with the previous word,  

یکی از آنها کلمه ای گفت که با کلمه قبلی مرتبط نبود،

or that was dubious that he had this huge mallet,  

یا اینکه مشکوک بود که او این پتک بزرگ را دارد،

so like a big hammer. It was soft, of course,  but he would like bonk them on the head.

مانند یک چکش بزرگ. البته نرم بود، اما دوست داشت آنها را روی سر ببندد.

Bonk. A bonk on the head. So in this context,  bonk means to hit or to strike something. It's  

بونک یک بند روی سر بنابراین در این زمینه، bonk به معنای ضربه زدن یا زدن چیزی است. کمی آناماتوپوئیک است

a little bit onamatopoeic, isn't it? Bonk,  bonk. Bonk, bonk. So yes, to hit something  

، اینطور نیست؟ بنک، بنک. بنک، بنک. بنابراین بله، ضربه زدن به چیزی

or strike something. So a bonk on the head is  a hit on the head. I laughed because bonk can  

یا ضربه زدن به چیزی. بنابراین یک بنک روی سر یک ضربه به سر است. من خندیدم زیرا bonk می تواند

also have a bit of a rude meaning, although it's  rarely ever used 'cause it sounds a bit silly,  

کمی معنای بی ادبانه نیز داشته باشد، اگرچه به ندرت از آن استفاده می شود، زیرا کمی احمقانه به نظر می رسد،

but to bonk. If two people are bonking,  then they are having sex. But it's like  

اما برای گیر دادن. اگر دو نفر در حال غوغا هستند، پس در حال سکس هستند. اما مثل یک کلمه خنده دار است .

a funny word. It's a silly word. Not  many people use that for that meaning.

این یک کلمه احمقانه است. افراد زیادی از آن برای این معنی استفاده نمی کنند.

It was soft of course, but he  would like bonk them on the head.  

البته نرم بود، اما او دوست داشت آنها را روی سر ببندد.

It was soft of course, but he  would like bonk them on the head.  

البته نرم بود، اما او دوست داشت آنها را روی سر ببندد.

It was soft, of course, but he  would like bonk them on the head.  

البته نرم بود، اما دوست داشت آنها را روی سر ببندد.

It was soft, of course, but he  would like bonk them on the head.

البته نرم بود، اما دوست داشت آنها را روی سر ببندد.

But it was very silly. All a bit slapstick.

ولی خیلی احمقانه بود همه چیز کمی شلخته

Slapstick.

اسلپ استیک.

Slapstick refers to a type of comedy, like a  style of comedy that is very physical. Think  

اسلپ استیک به نوعی کمدی اشاره دارد، مانند سبکی از کمدی که بسیار فیزیکی است. به چارلی چاپلین فکر کنید

about Charlie Chaplin. Think about someone  falling over on a banana skin or getting a  

. به این فکر کنید که شخصی روی پوست موز افتاده یا

pie in the face that is slapstick. These  very physical jokes. That make us laugh,

پایی به صورتش بیفتد. این شوخی های بسیار فیزیکی این باعث خنده ما شد،

but it was very silly. All a bit slapstick.  But it was very silly. All a bit slapstick.  

اما خیلی احمقانه بود. همه چیز کمی شلخته ولی خیلی احمقانه بود همه چیز کمی شلخته

But it was very silly. All a bit slapstick.  But it was very silly. All a bit slapstick.

ولی خیلی احمقانه بود همه چیز کمی شلخته ولی خیلی احمقانه بود همه چیز کمی شلخته

And what would I associate with innovation?  I'm gonna say startup as in a startup company.

و چه چیزی را با نوآوری مرتبط می کنم؟ می‌خواهم بگویم استارت‌آپ مانند یک شرکت نوپا.

Startup. A startup refers to a company or a  business that is newly established. So if today  

استارت آپ. استارت آپ به شرکت یا کسب و کاری اطلاق می شود که تازه تاسیس شده است. بنابراین، اگر امروز

I decide I want to open up a juice bar in the  centre of my town, or I want to create a new,  

تصمیم بگیرم که می‌خواهم یک آبمیوه در مرکز شهرم باز کنم، یا بخواهم یک

I don't know, the next Uber, something completely  revolutionary and different and useful,  

Uber جدید، نمی‌دانم، چیزی کاملاً انقلابی، متفاوت و مفید ایجاد کنم،

then that would be a startup. It's a  brand new, newly established company.

آنگاه این کار درست است. یک استارت آپ این یک شرکت کاملاً جدید و تازه تاسیس است.

What would I associate with innovation?  I'm gonna say startup, as in a startup  

چه چیزی را با نوآوری مرتبط می کنم؟ می‌خواهم بگویم استارت‌آپ، مانند یک

company. What would I associate with innovation?  I'm gonna say startup, as in a startup company.  

شرکت استارت‌آپ. چه چیزی را با نوآوری مرتبط می کنم؟ می‌خواهم بگویم استارت‌آپ، مانند یک شرکت استارت‌آپ.

What would I associate with innovation? I'm  gonna say startup, as in a startup company.  

چه چیزی را با نوآوری مرتبط می کنم؟ می‌خواهم بگویم استارت‌آپ، مانند یک شرکت استارت‌آپ.

What would I associate with innovation? I'm  gonna say startup as in a startup company.

چه چیزی را با نوآوری مرتبط می کنم؟ می‌خواهم بگویم استارت‌آپ مانند یک شرکت نوپا.

But do not expect ChatGPT to pick you up on  your deviations in the game. So you can play...  

اما انتظار نداشته باشید که ChatGPT شما را در مورد انحرافات شما در بازی تشخیص دهد. بنابراین می توانید بازی کنید...

you can play in a way that  gives you maybe new vocabulary.

می توانید طوری بازی کنید که شاید واژگان جدیدی به شما بدهد.

To pick up on something or to pick someone up on  

گرفتن چیزی یا به دست گرفتن کسی در مورد

something is to criticise them for  doing something. So, for example,  

چیزی به معنای انتقاد از او برای انجام کاری است. بنابراین، به عنوان مثال،

if I am being unkind to my partner, on a  regular basis, he would pick me up on it.

اگر من به طور منظم با شریک زندگی خود نامهربانی می کنم، او مرا در این مورد انتخاب می کند.

He would say, excuse me, Anna, you haven't  been very kind to me. You've been speaking  

می گفت ببخشید آنا خیلی به من لطف نکردی. شما به شیوه ای بسیار ناخوشایند با من صحبت می کنید

to me in a very unpleasant way, and I don't  appreciate it. In which case, he has picked  

و من از آن قدردانی نمی کنم. در این صورت، او

me up on being unkind and rude in the way  that I spoke to him. In this example as well,  

مرا به بی مهری و بی ادبی در شیوه ای که با او گفتم، برگزیده است. در این مثال نیز

we have the word deviation. Or deviations.  A deviation is a change from the set plan  

کلمه انحراف را داریم. یا انحرافات انحراف عبارت است از تغییر از برنامه تعیین شده

or to go off in a different direction  to what is expected or what is usual.

یا رفتن در جهتی متفاوت نسبت به آنچه مورد انتظار یا معمول است.

So to do something different  to the norm or the expectation,  

بنابراین انجام کاری متفاوت با هنجار یا انتظار،

it's like going off track. If we  have been driving down the road,  

مانند خروج از مسیر است. اگر در جاده رانندگی کرده‌ایم،

we've planned a route to get to our destination,  and then suddenly I pull off the road and I  

مسیری را برای رسیدن به مقصد برنامه‌ریزی کرده‌ایم، و ناگهان از جاده خارج می‌شوم و

start to go off in a different direction. You  say, Anna, why did you, why did you deviate?

شروع به حرکت در مسیر دیگری می‌کنم. میگی آنا چرا کردی چرا منحرف شدی؟

Or if we make a plan to throw us a surprise  party and do everything in a certain way,  

یا اگر برنامه ریزی کنیم که یک مهمانی غافلگیرکننده برایمان برگزار کنیم و همه چیز را به روش خاصی انجام دهیم،

but I change everything at the  last minute, you'd say, Anna,  

اما من در لحظه آخر همه چیز را تغییر دهم، می گویی آنا

why did you deviate from  the plan? What's going on?

چرا از برنامه منحرف شدی؟ چه خبر است؟

But do not expect ChatGPT to pick you up on  your deviations. Do not expect ChatGPT to pick  

اما انتظار نداشته باشید که ChatGPT شما را در مورد انحرافات شما انتخاب کند. انتظار نداشته باشید که ChatGPT

you up on your deviations, but do not expect  ChatGPT to pick you up on your deviations,  

شما را در مورد انحرافات شما انتخاب کند، اما انتظار نداشته باشید که ChatGPT شما را در مورد انحرافات شما انتخاب کند،

but do not expect ChatGPT to  pick you up on your deviations.

اما انتظار نداشته باشید ChatGPT شما را در مورد انحرافات شما انتخاب کند.

So it's a good way to gauge. If  your descriptions are good or not.

بنابراین راه خوبی برای سنجش است. اگر توضیحات شما خوب است یا خیر.

To gauge.

برای سنجش.

To gauge simply means to measure or to  calculate something. So we have a weather  

اندازه گیری به معنای اندازه گیری یا محاسبه چیزی است. بنابراین ما یک

gauge and guess what a weather gauge does. It  gauges measures and calculates the weather.

سنج آب و هوا داریم و حدس می زنیم که یک سنج آب و هوا چه کار می کند. اندازه گیری می کند و آب و هوا را محاسبه می کند.

So it's a good way to gauge.  So it's a good way to gaug.  

بنابراین راه خوبی برای سنجش است. بنابراین راه خوبی برای سنجش است.

So it's a good way to gauge.  So it's a good way to gauge.

بنابراین راه خوبی برای سنجش است. بنابراین راه خوبی برای سنجش است.

Okay, guys, here's a complete list of the  vocabulary that we have worked on today.

خوب، بچه ها، در اینجا لیست کاملی از واژگانی است که امروز روی آن کار کرده ایم.

I do hope you found today useful. Remember  the link for the free worksheet and a link  

امیدوارم امروز برای شما مفید بوده باشد. اگر قبلاً به آن گوش نداده‌اید،

to the complete podcast episode if  you haven't already listened to it,  

پیوند کاربرگ رایگان و پیوند قسمت کامل پادکست را به خاطر بسپارید

are down in the description below. Until  next time, take very good care and goodbye.

، در توضیحات زیر آمده است. تا دفعه بعد خیلی خوب مواظب باش و خداحافظ.