A useful English lesson - What does the word 'rush' mean? Learn English with Misterduncan

Here is a word that looks simple and unimportant.

در اینجا یک کلمه ساده و بی اهمیت به نظر می رسد.

However, it is in fact a word that can be used in some very dramatic ways.

با این حال، این در واقع کلمه ای است که می تواند به روش های بسیار نمایشی استفاده شود.

The word is ‘Rush’.

کلمه "عجله" است.

As a noun, the word rush relates to any plant of a certain type that often grows in wet places,

به عنوان یک اسم، کلمه راش به هر گیاهی از نوع خاصی مربوط می شود که اغلب در مکان های مرطوب رشد می کند

and typically has grass-like cylindrical leaves and small green or brown flowers.

و معمولاً دارای برگ های استوانه ای علف مانند و گل های سبز یا قهوه ای کوچک است.

Many species of rush are used to make baskets.

بسیاری از گونه های راش برای ساخت سبد استفاده می شود.

Something of little value can be described as a rush.

چیزی کم ارزش را می توان عجله توصیف کرد.

The phrase... ‘not worth a rush’ relates to the lack of value or worthlessness of something.

عبارت ... "ارزش عجله نیست" به فقدان ارزش یا بی ارزشی چیزی مربوط می شود.

As a verb, the word ‘rush’ has many meanings and forms of expression.

به عنوان یک فعل، کلمه "عجله" معانی و اشکال بیان زیادی دارد.

To need to perform or accomplish something with speed can be defined by saying that the person doing it will rush.

نیاز به انجام یا انجام کاری با سرعت را می توان با گفتن اینکه شخصی که آن را انجام می دهد عجله می کند تعریف کرد.

In this sense, the person will need to do the task at great speed.

از این نظر، فرد باید کار را با سرعت زیادی انجام دهد.

They must do it in haste.

آنها باید این کار را با عجله انجام دهند.

To have a limited amount of time in which to do something will often require the person doing it to rush,

برای داشتن زمان محدودی که در آن انجام کاری انجام شود، اغلب نیاز است که شخصی که آن کار را انجام می دهد عجله کند،

To hurry from one place to another at great speed is rush.

عجله کردن از جایی به مکان دیگر با سرعت زیاد عجله است.

You might rush whilst getting ready in the morning before leaving the house for work.

ممکن است صبح هنگام آماده شدن قبل از ترک خانه برای کار عجله کنید.

You rush your breakfast.

صبحانه ات را عجله میکنی

You rush for the bus.

با عجله به سمت اتوبوس می روید.

You rush up the stairs of your office building before the boss arrives.

قبل از آمدن رئیس از پله های ساختمان اداری خود با سرعت بالا می روید.

To transfer or carry something at great speed is rush.

انتقال یا حمل چیزی با سرعت زیاد عجله است.

You might have to rush someone to hospital if they are seriously ill.

ممکن است مجبور شوید فردی را در صورت بیماری جدی به بیمارستان ببرید.

The rapid movement or appearance of something can be expressed as rush, ‘a rush of water’, ‘a rush of blood’.

حرکت سریع یا ظاهر شدن چیزی را می توان به صورت عجله، «هجوم آب»، «هجوم خون» بیان کرد.

The movement is rapid and dramatic.

حرکت سریع و دراماتیک است.

A period of time when there is a lot of activity can be described as the rush period or the rush hour.

دوره زمانی که فعالیت زیادی وجود دارد را می توان به عنوان دوره شلوغی یا ساعت شلوغی توصیف کرد.

You might be rushing around a certain place, such as a supermarket.

ممکن است با عجله در یک مکان خاص مانند یک سوپرمارکت در حال گردش باشید.

You only have a short period of time in which to do something.

شما فقط زمان کوتاهی برای انجام کاری دارید.

You rush. You must rush.

شما عجله دارید. باید عجله کنی

You are rushing through.

شما عجله دارید.

You rush the task. To attack suddenly and violently is rush.

شما در کار عجله دارید. حمله ناگهانی و خشونت آمیز عجله است.

“The soldiers will rush the enemy at sunrise”.

"سربازان در طلوع آفتاب به دشمن هجوم خواهند آورد."

Once again as a noun we can express ‘rush’ as the state of being in a hurry.

یک بار دیگر به عنوان یک اسم می توانیم «عجله» را به عنوان حالت عجله بیان کنیم.

You are in a rush.

شما در عجله هستید.

The exuberant feeling of doing something exciting can be described as a rush.

احساس هیجان انگیز انجام یک کار هیجان انگیز را می توان به عنوان یک عجله توصیف کرد.

The thrill of doing something or achieving a goal might be described as a rush.

هیجان انجام کاری یا دستیابی به یک هدف را می توان عجله توصیف کرد.

“What a rush.”

"چه عجله ای."

“Skiing down the mountain slope was a real rush.” (feel a rush)

اسکی کردن از دامنه کوه عجله ای واقعی بود. (احساس عجله کنید)

You can get a rush of blood to the head during a moment of panic or excitement.

می توانید در یک لحظه وحشت یا هیجان، هجوم خون به سرتان برود.

A thing that must be made in a constrained period of time can be described as a ‘rush job’.

چیزی که باید در یک دوره زمانی محدود ساخته شود را می توان به عنوان یک "کار عجله" توصیف کرد.

You only have a short time in which to make that thing, so it will have to be a rush job.

شما فقط زمان کوتاهی دارید تا آن چیز را بسازید، بنابراین باید یک کار عجولانه باشد.

So, to recap, words such as rush, hurry, dash, speed...

بنابراین، به طور خلاصه، کلماتی مانند عجله، عجله، خط تیره، سرعت ...

imply swiftness of movement.

دلالت بر سرعت حرکت دارند.

‘Rush’ implies haste....

«عجله» دلالت بر عجله دارد ....

and sometimes violence in motion, through some distance.

و گاهی خشونت در حرکت، از طریق مسافت.

To... rush to the store.

برای ... عجله به فروشگاه.

‘Hurry’ suggests a sense of strain or agitation.

«عجله» نشان‌دهنده احساس فشار یا آشفتگی است.

A breathless rushing to get to a definite place by a certain time to hurry to an appointment.

عجله ای نفس گیر برای رسیدن به یک مکان معین در زمان معینی برای عجله به یک قرار.

‘Dash’ implies ‘impetuosity’ or spirited, swift movement for a short distance.

«داش» به معنای «تحرک» یا حرکت پرشور و سریع برای یک فاصله کوتاه است.

To dash to the neighbour's house.

دویدن به خانه همسایه

‘Speed’ means to go fast, usually by means of some type of transportation, and with some smoothness of motion.

«سرعت» به معنای تند رفتن است، معمولاً با استفاده از نوعی وسیله نقلیه، و با کمی نرمی حرکت.

To... speed to a nearby city.

به... سرعت به شهر نزدیک.

In general terms, ‘rush’ implies speed, an action done with time constraints.

به طور کلی، "عجله" به معنای سرعت است، عملی که با محدودیت زمانی انجام می شود.

The need to do something as fast as possible.

نیاز به انجام کاری در سریع ترین زمان ممکن.