A one-man musical phenomenon | Jacob Collier

Translator: Ehsan Memari Reviewer: soheila Jafari

(Music)

(موسیقی)

(Singing) I was walking down the line,

(آواز خواندن) در انتهای خط به دنبال

trying to find some peace of mind.

آرامش خاطر می رفتم.

Then I saw you.

ناگاه تو را دیدم.

You were takin' it slow and walkin' it one step at a time.

که آرام از آن سخن می گفتی و قدم به قدم به دنبال آن می رفتی.

I said, "Listen, stranger,

گفتم"غریبه،گوش کن"

I'm feeling low now.

اکنون احساس ناچیز بودن می کنم.

I don't know which way to go."

نمی دانم از کدام راه بروم".

I said, "If you're lost now,

گفتم"اگر اکنون گم شده ای،

maybe I could help you along and sing you a song,

می توانم در طول حرکت به تو کمک کنم و برای تو آهنگ بخوانم،

and move you on and on and on."

و تو را وادار به حرکت و حرکت و حرکت کنم"

Singing down the line.

در انتهای خط آواز بخوانم.

Where shall we go? Where shall we go?

کجا باید برویم؟کجا باید برویم؟

She said, "I'm looking for a kind of shelter.

او گفت:"به دنبال یک پناهگاه هستم.

A place for me to call my own.

مکانی برای من که در آن خودم را صدا بزنم.

I've been walking all night long,

کل شب را راه رفته ام،

but I don't know where to call my home."

اما نمی دانم کجا را خانه ام بنامم.

"The only way to find that place

تنها راه پیدا کردن آن مکان به جایی که قلب

is close to where my heart is.

من آنجاست،نزدیک است.

I know I'm gonna get there,

می دانم که می خواهم به آنجا بروم ،

but I've got to keep on walking down the line."

اما باید به راه رفتن تا انتهای خط ادامه بدهم".

Down the line.

انتهای خط.

Down the line.

انتهای خط.

Thank you so much.

خیلی متشکرم.

(Applause)

(تشویق)

How's everybody feeling today? You feeling good?

امروز حالتان چطور است؟ خوب هستید؟

(Cheers)

(هلهله)

Fantastic. Would everybody mind singing with me for just one second?

بسیارعالی. امکانش هست که همه یک لحظه با من آواز بخوانید؟

Could you sing something? Could you sing a D?

میتوانید چیزی بخوانید؟ با صدایی مثل "دی" ؟

Sing "Ooh."

بخوانید"اووو"

(Audience hums)

(زمزمه حضار)

Oh -- louder for me, louder for me.

اوه-- بلندتر بخوانید،بلندتر.

(Singing) Oh.

(آواز خواندن) اوه.

Now, please, if you could sing,

حالا، لطفا،اگر می توانید بخوانید

"Oh oh oh."

"او او آو"

Audience: Oh oh oh.

حضار: "او او آو"

Jacob Collier: Whoa oh oh.

جاکوب کولیر: "او او آو"

Audience: Whoa oh oh.

حضار:"اوو او آو"

JC: Sing, "Whoa oh."

جاکوب:"بخوانید،واو اوو"

Audience: Whoa oh.

حضار: "واوو او"

JC: Oh oh oh.

جاکوب:"واو اوو"

Audience: Oh oh oh.

حضار:"اوو او آو"

JC: Sing, "Whoa oh oh."

جاکوب:"بخوانید،واو اوو"

Audience: Whoa oh oh.

حضار:"اوو او آو"

JC: Sing, "Whoa oh oh."

جاکوب:"بخوانید،واو اوو"

Audience: Whoa oh oh.

حضار:"اوو او آو"

JC: Whoa oh oh.

جاکوب:"واو اوو"

Audience: Whoa oh oh.

حضار:"اوو او آو"

JC: Sing, "Whoa oh oh."

جاکوب:"بخوانید،واو اوو"

Audience: Whoa oh oh.

حضار:"اوو او آو"

Thank you so much. That's beautiful. Thank you.

خیلی متشکرم. زیباست.ممنونم.

(Applause)

(تشویق)

Thank you.

ممنونم.

So do you feel that motion?

خب ،جنب و جوش را حس کردید؟

Do you feel yourself as part of that motion,

خودتان را به عنوان عضوی از آن و چیزهایی که

things moving underneath the surface?

زیر سطح حرکت میکردنداحساس کردید؟

So the language of musical harmony is an absolutely extraordinary one.

زبان هارمونی موسیقی کاملا یک چیز خارق العاده است.

It's a way of navigating one's emotional frameworks,

این یک راه برای هدایت چارچوب های احساسی یک شخص است.

but without the need to put things into words,

اما بدون نیاز به تبدیل آن ها به کلمات،

and I think that, as with many other languages,

فکر میکنم همانند بسیاری از زبان های دیگر،

it doesn't matter how much you know about a language.

مهم نیست که شما چه مقدار درباره یک زبان می دانید.

It doesn't matter how many words you can say,

مهم نیست که چه تعداد کلمه می توانید بگویید،

how many phrases you know.

که چه تعداد عبارت می دانید.

What matters is the emotional choices you make with this language.

مهم آن انتخاب های احساسی است که با این زبان می سازید.

So I encourage us to embrace this idea as a community,

پس من خودمان را به عنوان یک جامعه به پذیرش این ایده

which is the thing which in time may grow us towards

که ممکن است مارا به سمتی ببرد که به عنوان یک مخالف در

as opposed to away from our own humanity.

برابر انسانیت موضع بگیریم،تشویق می کنم.

Thank you so much.

متشکرم.

(Applause)

(تشویق)

(Music)

(موسیقی)

(Singing) Take me

(آواز خواندن)مرا با خودت ببر

anywhere you want to go.

هرجا که قصد رفتن داری.

You know that my love is strong.

تو می دانی که عشق من در قلبم،محکم است.

In my hideaway.

در گوشه خلوتم.

Softly,

به آرامی،

like the calm that follows storms,

مثل آرامشی که طوفان را دنبال می کند،

Find what I've been searching for all along.

چیزی را که همیشه به دنبالش می گشتم پیدا کن.

In my hideaway.

در گوشه خلوتم.

Even when I close my eyes,

حتی وقتی که چشمانم را می بندم،

darling, if you've gone astray, I'm on my way to my hideaway.

عزیزم،اگر گمراه شده ای من در راه خلوتگاهم هستم.

Touch me

مرا لمس کن

like I've never loved before,

به گونه ای که هرگز اخیرا مورد عشق واقع نشده ام.

in the place that I adore,

درمکانی که آن را می پرستم،ُ

in my hideaway.

گوشه خلوتم.

I know

می دانم

whichever way the wind may blow,

به هر طرفی که باد وزیده شود،

there will be a place for me to go

آن جا مکانی برایم خواهد بود که به

in my hideaway.

خلوتگاهم بروم.

My hideaway.

خلوتگاهم.

Sticks and stones

چوب ها و سنگ ها را

I won't hide from you no more.

دیگر از دید تو مخفی نخواهم کرد.

And in time

و در این موقع

I find what I've been searching for.

چیزی را که به دنبالش می گشتم را پیدا می کنم.

Heard your voice

صدایت را می شنوم

calling out to me.

که مرا به بیرون فرا می خواند.

I'm on my way

من در راه رفتن به جایی

to where I can be free.

هستم که در آن رها باشم.

And if she won't wait for me, do it right, don't look back,

اگر او منتظرم نماند،به پشت سر نگاه نکن.

keep my heart on the future.

قلبم را به آینده مطمئن نگه دار.

On the soles of my shoes all the places I've been

کف کفش هایم در همه مکان هایی که می شناختم بوده اند،

that I've known since I knew her.

از وقتی که او را می شناختم.

'Cause it's you, don't you know that you're making me guess

نمی دانی که تو انگیزه ی من هستی برای این که خیال کنم

that you're the one for me.

برای من تک هستی.

That it's you that I guess that I wanted to know all along.

تو همانی هستی که می خواستم همیشه او را بشناسم.

Girl, it's you that I want, that makes me complete,

دختر،تو همانی هستی که می خواستم مرا تکمیل کند.

cause you're the one for me.

زیرا که تو برای من تک هستی.

It's thanks to you that I guess that I want you to know I belong.

به لطف توست که می خواهم بدانی من متعلق به تو هستم.

One, two, three, four, five.

یک،دو ،سه ،چهار،پنج.

(Applause)

(تشویق)

Thank you so much. Thank you.

خیلی متشکرم.ممنونم.

(Applause)

(تشویق)

Thank you.

ممنونم.

Thanks so much. Thank you guys.

خیلی متشکرم.ممنونم رفقا.

Kelly Stoetzel: OK, Jacob. Wow.

کلی استوتزل: بسیارخُب،جاکوب،واو.

OK, we have some questions. JC: OK.

بسیارخُب،تعدادی سوال داریم. جاکوب:بسیار خُب.

KS: That was spectacular.

کلی: خیلی تماشایی بود.

JC: Thank you, Kelly. Thank you.

جاکوب: ممنونم کلی .ممنونم.

KS: Those visualizations we just saw,

کلی: تصوراتی که داشتیم،

those were happening in real time, yeah?

واقعی در حال رخ دادن بودند،درسته؟

JC: Yeah, so everything visual

جاکوب: درسته، همه چیزهای عینی

takes cues from things which are audial, or something, if that's a word,

از چیزهایی که شنیداری هستند نشانه می گیرند یا چیزهای،اگه خلاصه اش کنیم،

and so everything is real time.

همه چیز واقعی هست.

I cue the loops, I play the instruments

به حلقه ها اشاره کردم،سازها را نواختم

and then the tree, for example, that you saw grow,

و سپس درخت،برای مثال رشد آن را دیدید

grows in such a way that it takes low long notes

به شیوه ای رشد می کند که نت های بالا و پایین می گیرد

and grows thick long branches,

شاخه های ضخیم و بلند رشد می کنند،

and it takes high, quiet notes, whatever, and then it grows thin, small branches.

و بالا می رود،نت های آرام،اگرچه،سپس ساقه های نازک و کوچک می رویند.

And then my singing voice

و سپس نوای خواندن من مثل

sort of blows wind against the tree.

نوعی وزش باد در درخت است.

KS: So you're 22 years old. JC: Yes, indeed.

کلی: تو 22 ساله هستی. جاکوب:بله دقیقا

Moderator: You played all of that by yourself.

تمام این ها را خودت به تنهایی می نوازی.

How did you get started and how did this all evolve?

چگونه آغاز کردی و چگونه این همه تکامل پیدا کردند؟

JC: I have this magical room in my house

جاکوب: یک اتاق جادویی در خونه ام داشتم

in North London, which is, like, over there.

در شمال لندن، که اونجاست!

(Cheers)

(هلهله)

Thank you. Represent North London.

ممنونم. نماینده شمال لندن هستم.

And this room -- I mean, this is my family home.

و این اتاق-- منظورم این هست که خانه خانواده من.

I grew up in this room filled with musical instruments,

من در این اتاق که از آلات موسیقی پر شده بود بزرگ شدم.

but most importantly, I had a family

اما مهم تر از آن که،خانواده ای دارم که

who encouraged me to invest in my own imagination,

من را تشویق کردند که روی تخیلاتم سرمایه گذاری کنم

and so things I created, things I built were good things to be building

و چیزهایی که ساخته ام چیزهای خوبی برای ساخته شدن بودند

just because I was making them, and I think that's such an important idea.

بخاطر این که من آن هارا ساخته ام و فکر میکنم،ایده های مهمی بودند.

But this room was my paradise, essentially,

و این اتاق ضرورتا بهشت من بود،

and when I came to tour my album, which is called "In My Room,"

و موقعی که جهانگردی کردم آلبوم من که اسم آن"در اتاق من"هست

I thought I'd try and tour the room on the road,

فکر کردم که سعی کنم اتاق را در جاده به

and that's quite a strange idea,

جهان گردی بیاورم.ایده عجیبی است

but it's something that I've been working on for a couple of years,

اما این چیزی است که من دوسال روی آن کار کرده ام،

and it's quite exciting to be inside the circle.

و خیلی هیجان انگیز است که در این کار باشید

KS: So this is really like the setup in your room, here.

کلی: اینجا واقعا خیلی شبیه به چیدمان اتاقت هست.

JC: It kind of is. It's similar to the room

جاکوب: بله یه جورایی شبیه به اتاق است

in the sense that I can generate things on the spot

به این معنا که می توانم در یک لحظه چیزهایی را به

and I can be spontaneous,

صورت خودجوش به وجود بیاورم

which is what I think both music and all of the best ideas are all about.

چیزی که فکر می کنم هردویعنی موزیک و بهترین ایده ها تماما درمورد آن هاست.

KS: So you won two Grammys

کلی:دو جایزه Grammy رو برنده شدی. (جایزه مربوط به هنر و علوم)

for a record that you made in your room by yourself.

برای یک ضبط(موسیقی) که خودت در اتاقت ساخته ای.

And how is that even possible? We couldn't have done that,

چطور ممکن است؟ ما نمی توانستیم آن را انجام بدهیم،

that couldn't have happened five years ago even.

چیزی که نمی توانست حتی چهارسال پیش اتفاق بیوفتد

JC: It's a brand new world.

جاکوب:این یک مارک جدید جهانی

The power is now in the hands of the creator,

است.الان قدرت در دستان سازندگان است

as I'm sure you guys would agree,

همان طورکه می دانم همه تان موافقید

as opposed to the big record company executive

به عنوان یک مخالف شرکت بزرگ مجری ضبط

or the big man or something like that.

یا انسان های بزرگ یا چیزی مثل آن.

It's somebody with a good idea.

شخصی است با یک ایده خوب.

Here I am at TED saying this to you guys who know this already,

من اینجا در TEDهستم و به شما چیزی می گویم که از قبل می دانستید،

but it's somebody with a good idea who can sow that seed.

اما کسی هست با ایده های خوب که بتواند آن دانه را بکارد.

That's the person who carries the torch into the world.

و کسی که این مشعل را در جهان حمل کند.

And yeah, I made this album completely on my own

و بله،من این آلبوم را کاملا خودم ساخته ام

and I didn't wait for somebody to say,

و منتظر کسی نماندم که بگوید

"Hey Jacob, you should make an album on your own."

"هی جاکوب،خودت آلبومت را بساز".

I just went ahead and made it and I didn't mind what people thought,

من فقط پیش رفتم و آن را ساختم و به این که مردم چه فکری می کنند اهمیت

and two Grammys is a massive bonus.

ندادم و دو Grammyپاداش بزرگی است.

(Applause)

(تشویق)

KS: Thank you so much, Jacob. JC: Thanks, Kelly. Thanks so much.

کلی:خیلی متشکرم جاکوب. جاکوب: ممنونم کلی .خیلی متشکرم.

(Applause)

(تشویق)