Learn English Vocabulary Daily #19.1 — British English Podcast

Hello, and welcome to The English Like a Native Podcast.

سلام، و به پادکست انگلیسی مانند یک بومی خوش آمدید.

My name is Anna and you are listening to Week 19, Day 1 of Your English Five a Day.

اسم من آنا است و شما در حال گوش دادن به Week 19، Day 1 English Five a Day هستید.

This is a series where we deep dive into five pieces of vocabulary

این مجموعه ای است که در آن هر روز هفته به پنج بخش از واژگان می پردازیم

every day of the week in order to expand your active vocabulary.

تا دایره لغات فعال شما را گسترش دهیم.

So, let's kick off this week with a noun, and it is hardship.

بنابراین، بیایید این هفته را با یک اسم شروع کنیم، و آن سختی است.

Hardship.

سختی.

Now we spell this H A R D S H I P, hardship, hardship.

حالا این H A R D S H I P، سختی، سختی را می نویسیم.

Hardship is the difficult conditions that causes one to suffer.

سختی شرایط سختی است که باعث رنج و عذاب انسان می شود.

So, if you are going through a very difficult time, then you're

بنابراین، اگر دوران بسیار سختی را پشت سر می گذارید، پس

suffering through hardship.

از سختی رنج می برید.

Often this is coupled with the word financial.

اغلب این با کلمه مالی همراه است.

So if you are struggling for money and that is causing difficulty with

بنابراین اگر برای پول دست و پنجه نرم می‌کنید و این باعث می‌شود

buying food and just general basic living, if you're unable to buy warm

خرید غذا و زندگی اولیه با مشکل مواجه شوید، اگر نمی‌توانید لباس گرم بخرید،

clothes, if you're unable to pay for your heating, if you can't feed

اگر نمی‌توانید هزینه گرمایش خود را بپردازید، اگر نمی‌توانید خود را سیر کنید

yourself or your family, then you're struggling with financial hardship.

یا خانواده شما، پس شما با مشکلات مالی دست و پنجه نرم می کنید.

It's something that's often discussed in this country over the winter,

این چیزی است که اغلب در این کشور در طول زمستان مورد بحث قرار می گیرد،

particularly for pensioners, older people who are living on a pension, especially

به ویژه برای بازنشستگان، افراد مسن که با حقوق بازنشستگی زندگی می کنند، به ویژه

during times when the cost of living is rising or when energy bills go up.

در مواقعی که هزینه زندگی در حال افزایش است یا زمانی که قبض انرژی افزایش می یابد.

So, these people tend to suffer financial hardship and therefore they

بنابراین، این افراد معمولاً از مشکلات مالی رنج می‌برند و به همین دلیل

go through difficult times, they're unable to turn on their heating or keep

دوران سختی را پشت سر می‌گذارند، نمی‌توانند گرمایش را روشن کنند یا

themselves warm or feed themselves.

خودشان را گرم نگه دارند یا خودشان را تغذیه کنند. آیا

Have you ever gone through any hardships in your life?

تا به حال در زندگی خود سختی هایی را پشت سر گذاشته اید؟

I'm sure.

من مطمئن هستم.

All of us have, in some form or another, at one point or another.

همه ی ما، به شکلی، در یک نقطه یا آن زمان، این اتفاق افتاده است. در

Here's an example sentence,

اینجا یک جمله مثال است،

"The UK's cost of living crisis is causing financial hardship to many

"بحران هزینه زندگی در بریتانیا باعث مشکلات مالی برای بسیاری از

families up and down the country."

خانواده ها در بالا و پایین کشور شده است."

Next on our list is the word realm, realm.

بعدی در لیست ما کلمه قلمرو، قلمرو است.

We spell this R E A L M, realm, realm.

ما این را R E A L M، قلمرو، قلمرو می نویسیم.

This is a noun and realm describes a specific area of interest or activity.

این یک اسم است و قلمرو یک حوزه خاص مورد علاقه یا فعالیت را توصیف می کند.

Realm can also mean like an area that's ruled, like a kingdom.

قلمرو همچنین می تواند به معنای منطقه ای باشد که تحت حکومت است، مانند یک پادشاهی.

So, you'll often hear the word realm used within gameplay.

بنابراین، شما اغلب کلمه قلمرو را می شنوید که در گیم پلی استفاده می شود.

I think of the game Zelda and the realms that you would adventure

من به بازی زلدا و قلمروهایی فکر می کنم که

through in the world of Zelda.

در دنیای زلدا به ماجراجویی می پردازید.

But in this case, realm is a specific area of interest or activity.

اما در این مورد، قلمرو یک حوزه خاص مورد علاقه یا فعالیت است.

So for example,

به عنوان مثال،

"You should venture into the realm of water sports one day.

"شما باید روزی وارد عرصه ورزش های آبی شوید.

Oh, not here though, the UK waters are too cold!"

اوه، نه اینجا، اما آب های بریتانیا خیلی سرد است!"

Moving on to an adjective and it is horrendous, horrendous.

حرکت به سمت یک صفت و آن وحشتناک، وحشتناک است.

I use this word a lot myself.

من خودم خیلی از این کلمه استفاده می کنم.

So, horrendous, we spell this H O R R E N D O U S, horrendous, horrendous.

بنابراین، وحشتناک، ما این H O R R E N D O U S، وحشتناک، وحشتناک را می نویسیم.

Horrendous means terrible, or extremely unpleasant, or bad.

وحشتناک به معنای وحشتناک یا بسیار ناخوشایند یا بد است.

It wasn't just bad, it was horrendous.

فقط بد نبود، وحشتناک بود.

Here's an example sentence,

این یک جمله مثال است،

"Oh, what is that horrendous smell?

"اوه، آن بوی وحشتناک چیست؟

I think it's coming from the kitchen sink."

فکر می کنم از سینک آشپزخانه می آید."

Now, I do use this often, I can't remember the exact last time that I used

اکنون، من اغلب از آن استفاده می کنم، آخرین باری را که از آن استفاده کردم دقیقاً به خاطر نمی آورم

it, but I often use it to describe my appearance or the state of the house.

، اما اغلب از آن برای توصیف ظاهرم یا وضعیت خانه استفاده می کنم.

So, I might say,

بنابراین، ممکن است بگویم،

"Oh, I can't film myself right now.

"اوه، من نمی توانم در حال حاضر از خودم فیلم بگیرم.

I look horrendous."

من وحشتناک به نظر می رسم."

I do tend to put myself down a little bit too much.

من تمایل دارم که خودم را کمی بیش از حد پایین بیاورم.

I need to work on that.

باید روی آن کار کنم.

Or I might say,

یا ممکن است بگویم،

"Oh, the house is looking horrendous.

"اوه، خانه وحشتناک به نظر می رسد.

I need to tidy up.

من باید وسایل را مرتب کنم.

We can't let people in, with my house looking like this, it's horrendous."

ما نمی توانیم به مردم اجازه ورود بدهیم، با این که خانه من اینطور به نظر می رسد، وحشتناک است."

Or I might say,

یا ممکن است بگویم،

"I feel horrendous.

"احساس وحشتناکی دارم.

I feel terrible.

احساس وحشتناکی دارم.

I feel very unpleasant."

احساس بسیار ناخوشایندی دارم."

Especially if I haven't had a good night's sleep, or if I'm feeling a little poorly.

به خصوص اگر شب خوبی نخوابیده باشم یا کمی احساس بدی داشته باشم.

Next on the list is an idiom, and it is defy the odds, to defy the odds.

بعدی در لیست یک اصطلاح است، و آن defy the odds، to defy the odds است.

We spell this defy, D E F Y.

ما این defy را می نویسیم، D E F Y.

The, T H E.

The، T H E.

Odds, O D D S.

Odds، O D D S.

Defy the odds.

Defy the odds. از

Defy the odds.

شانس ها سرپیچی کنید

To defy the odds means to achieve or make a success of something

سرپیچی از احتمالات به معنای دستیابی یا موفقیت در چیزی است

when others thought it was unlikely or they thought you would fail.

که دیگران فکر می کنند بعید است یا فکر می کنند شکست می خورید.

So, if the odds are against you, which is another phrase, the odds are against me.

پس اگر شانس بر علیه شما باشد که عبارت دیگر است، شانس بر علیه من است.

If the odds are against you, if it doesn't seem probable, or even possible

اگر احتمالات علیه شماست، اگر به نظر محتمل و یا حتی ممکن به نظر نمی رسد

that you will do something, but then you do it, then you have defied the odds.

که کاری را انجام دهید، اما سپس آن را انجام می دهید، پس از احتمالات سرپیچی کرده اید. در

Here's an example sentence,

اینجا یک جمله مثال است،

"The 76-year-old defied all odds and completed the marathon

"این پیرمرد 76 ساله از همه شانس ها سرپیچی کرد و ماراتن را

in record-breaking time."

در زمان رکوردشکنی به پایان رساند."

I think a 76-year-old running a marathon would defy the odds, wouldn't it?

من فکر می کنم یک مرد 76 ساله که در یک ماراتن شرکت می کند، از شانس ها سرپیچی می کند، اینطور نیست؟

Because it's not likely, although not impossible, but it's not likely that the

زیرا این احتمال وجود ندارد، اگرچه غیرممکن نیست، اما بعید است که یک فرد

average 76-year-old could run a marathon, especially not in record-breaking time.

متوسط ​​۷۶ ساله بتواند یک ماراتن را بدود، به خصوص نه در زمان رکوردشکنی.

I don't think I could run a marathon to be fair.

فکر نمی کنم بتوانم یک ماراتن را برای عادلانه بودن اجرا کنم.

It's not something that everyone can do.

این کاری نیست که همه بتوانند انجام دهند.

Okay, sticking with idioms, we're going to our last phrase for

بسیار خوب، با اصطلاحات، ما به آخرین عبارت خود برای

today, and it is on the cards.

امروز می رویم، و آن روی کارت است.

On the cards.

روی کارت ها.

If something is on the cards, then it's likely to happen.

اگر چیزی روی کارت باشد، احتمالاً اتفاق می افتد.

And just in case you're misunderstanding me, let me

و فقط در صورتی که متوجه من شده اید، بگذارید

just spell this one for you too.

این یکی را برای شما هم بنویسم.

So, on, O N.

بنابراین، در، O N.

The, T H E.

The، T H E.

Cards, C A R D S.

کارت، C A R D S.

On the cards.

در کارت.

So, it's not likely to happen if it's not on the cards.

بنابراین، اگر روی کارت ها نباشد، احتمال وقوع آن وجود ندارد.

Okay.

باشه.

Or it might happen if it is on the cards.

یا اگر روی کارت باشد ممکن است اتفاق بیفتد.

It depends if it's used in the negative or in the positive.

بستگی دارد که از آن به صورت منفی استفاده شود یا مثبت. در

Here's an example sentence,

اینجا یک جمله مثال وجود دارد،

"I think Mary will get Botox on her lips, it's been on the cards for years."

"من فکر می کنم مری بوتاکس روی لب هایش خواهد داشت ، سال هاست که روی کارت ها وجود دارد."

Okay so, what's on the cards for you later today?

بسیار خوب، امروز بعداً چه چیزی در کارت شما وجود دارد؟

What is coming up?

چه چیزی در راه است؟

What's likely to happen?

چه اتفاقی ممکن است بیفتد؟

For me, a squash match is on the cards.

برای من، بازی اسکواش روی کارت است.

Later, after I've had my dinner, I'll be heading out and playing some squash.

بعداً، بعد از صرف شام، می روم بیرون و کمی اسکواش بازی می کنم.

I think.

I hope.

من فکر می کنم.

امیدوارم.

That's the plan anyway.

به هر حال نقشه همین است.

That's what's on the cards for me.

این چیزی است که روی کارت ها برای من وجود دارد.

Right, let's recap our five for today.

درست است، بیایید پنج مورد امروزمان را جمع بندی کنیم.

We started with the noun hardship, describing difficult conditions

ما با اسم سختی شروع کردیم و شرایط سختی را

that cause you to suffer.

که باعث رنج شما می شود را شرح دادیم.

We went on to the noun realm, which is a specific area of interest or activity.

ما به قلمرو اسمی رفتیم که یک حوزه خاص مورد علاقه یا فعالیت است.

We have the adjective horrendous, which means very bad, extremely bad, terrible.

ما صفت horrendous را داریم که به معنای بسیار بد، بسیار بد، وحشتناک است.

Then we had the idiom, defy the odds, when you achieve something that

سپس این اصطلاح را داشتیم، وقتی به چیزی دست می‌یابید که

seems, to others at least, unlikely.

برای دیگران حداقل بعید به نظر می‌رسد.

And then we had the idiom, on the cards.

و سپس اصطلاح را روی کارت‌ها داشتیم.

Something that's likely to happen.

چیزی که به احتمال زیاد اتفاق می افتد.

So, let's do this for pronunciation purposes.

بنابراین، بیایید این کار را برای اهداف تلفظ انجام دهیم.

Please repeat after me.

لطفا بعد از من تکرار کنید.

Hardship.

سختی.

Hardship.

سختی.

Realm.

قلمرو.

Realm.

قلمرو.

Horrendous.

وحشتناک

Horrendous.

وحشتناک از

Defy the odds.

شانس ها سرپیچی کنید از

Defy the odds.

شانس ها سرپیچی کنید

On the cards.

روی کارت ها.

On the cards.

روی کارت ها.

Fantastic.

خارق العاده.

Now let me test your memory.

حالا اجازه دهید حافظه شما را تست کنم.

If I'm going to describe something as being really, really unpleasant.

اگر بخواهم چیزی را واقعاً ناخوشایند توصیف کنم. از

What adjective could I use?

چه صفتی می توانم استفاده کنم؟

Horrendous.

وحشتناک

And if those horrendous conditions really cause me to suffer, what

و اگر آن شرایط وحشتناک واقعاً باعث رنج من می شود، از چه

noun could I use to describe those conditions that cause me to suffer?

اسمی می توانم برای توصیف آن شرایطی که باعث رنج من می شود استفاده کنم؟

Hardship.

سختی.

Hardship.

سختی.

Now, because of the hardship, I'm not able to enter into a

الان به دلیل سختی ها نمی توانم وارد

specific area of interest for me.

حوزه مورد علاقه خاصی شوم.

I'm very interested in water sports, but I can't enter into

من به ورزش های آبی علاقه زیادی دارم ، اما نمی توانم وارد

that specific area of activity.

آن حوزه فعالیت خاص شوم. از

What noun can I use instead of a specific area of activity?

چه اسمی می توانم به جای یک حوزه فعالیت خاص استفاده کنم؟

Realm.

قلمرو.

I can't venture into the realm of water sports, unfortunately, because

متاسفانه به دلیل این

of all the financial hardship.

همه تنگنای مالی نمی توانم وارد عرصه ورزش های آبی شوم.

Oh, it's horrendous.

اوه، این وحشتناک است.

But if I actually managed to achieve success with an online business

اما اگر واقعاً با یک ایده کسب‌وکار آنلاین

idea that seemed, to most people, virtually impossible, what idiom

که برای اکثر مردم تقریباً غیرممکن به نظر می‌رسد موفق می‌شوم، از چه اصطلاحی

would you use to describe that feat?

برای توصیف آن شاهکار استفاده می‌کنید؟

I've defied the odds.

من از شانس ها سرپیچی کرده ام.

Isn't it amazing?

شگفت انگیز نیست؟

And now that I've defied the odds and things are looking up and I've

و اکنون که از شانس‌ها سرپیچی کرده‌ام و همه چیز رو به جلو است و

gained some financial success, the future is looking bright.

موفقیت مالی کسب کرده‌ام، آینده روشن به نظر می‌رسد.

I think I might be in a better place.

فکر می کنم شاید در جای بهتری باشم.

Good things are going to happen.

اتفاقات خوبی در شرف وقوع است.

At least good things are likely to happen for me now.

حداقل ممکن است در حال حاضر اتفاقات خوبی برای من بیفتد. از

What idiom can I use to say what's likely to happen and

چه اصطلاحی می توانم استفاده کنم تا بگویم چه اتفاقی ممکن است

come up in the future for me?

در آینده برای من بیفتد و پیش بیاید؟

On the cards!

روی کارت ها!

Good things are on the cards for me.

چیزهای خوبی برای من روی کارت است.

Woohoo!

وووووو

Now, let's bring that all together in a little story.

حالا بیایید همه اینها را در یک داستان کوچک با هم بیاوریم.

Listen out and see if you can hear the words and phrases

گوش کنید و ببینید آیا می توانید کلمات و عباراتی را

that we've covered today.

که امروز پوشش داده ایم بشنوید.

In the 1980s, the city of Birmingham was riddled with hardship and poverty.

در دهه 1980، شهر بیرمنگام پر از سختی و فقر بود.

The slums were a realm of struggle and survival for its residents,

محله های فقیر نشین قلمرو مبارزه و بقا برای ساکنان آن بود،

especially for one young girl who grew up in these horrendous conditions.

به ویژه برای یک دختر جوان که در این شرایط وحشتناک بزرگ شد.

This girl faced unimaginable challenges, living in a world where opportunities

این دختر با چالش های غیرقابل تصوری روبرو شد و در دنیایی زندگی کرد که فرصت ها

were scarce and dreams seemed impossible.

کمیاب بود و رویاها غیرممکن به نظر می رسید.

But she was determined to defy the odds and make something of herself.

اما او مصمم بود که از شانس ها سرپیچی کند و چیزی از خودش بسازد.

And today we are here to celebrate the incredible journey of this

و امروز ما اینجا هستیم تا سفر باورنکردنی این

beautiful girl who, against all odds, competed in and won the

دختر زیبا را جشن بگیریم که بر خلاف همه شانس ها، در

prestigious Miss Europe beauty pageant.

مسابقه زیبایی Miss Europe معتبر شرکت کرد و برنده شد.

Ladies and gentlemen, please join me in welcoming and congratulating our

خانم‌ها و آقایان، لطفاً در خوش آمدگویی و تبریک به

very own Miss Europe, Ariana Jenkinson.

خانم اروپا، آریانا جنکینسون، به من بپیوندید.

Ariana, you have truly shown us that anything is possible with

آریانا، تو واقعاً به ما نشان دادی که هر چیزی با

determination and hard work.

عزم راسخ و سخت کوشی امکان پذیر است.

Your journey from the slums of Birmingham to the Miss Europe stage is an inspiring

سفر شما از محله های فقیر نشین بیرمنگام به صحنه Miss Europe نمونه ای الهام بخش

example of how one can overcome any challenge and achieve greatness.

از این است که چگونه می توان بر هر چالشی غلبه کرد و به عظمت رسید.

Your journey has not been an easy one.

سفر شما آسان نبوده است.

You faced hardship and struggles that would have broken most people.

شما با سختی ها و مبارزاتی روبرو شدید که باعث شکست بیشتر مردم می شد.

But you never gave up, you never lost sight of your dreams, and you kept

اما شما هرگز تسلیم نشدید، رویاهای خود را از دست ندادید، و

moving forward, one step at a time.

یک قدم به جلو حرکت کردید. آیا تا

Did you ever imagine that you would one day stand on this stage?

به حال تصور می کردید که روزی روی این صحنه بایستید؟

And here you are, here today because you refuse to let

و شما اینجا هستید، امروز اینجا هستید زیرا اجازه نمی دهید

your circumstances define you.

شرایط شما را تعیین کند.

You are here because you never stopped believing in yourself

شما اینجا هستید زیرا هرگز از باور خود

and the power of your dreams.

و قدرت رویاهایتان دست نکشیدید.

Ariana, you have not only made your family and your city proud, but

آریانا، شما نه تنها باعث افتخار خانواده و شهر خود شده اید، بلکه

you have also inspired millions of people around the world.

الهام بخش میلیون ها نفر در سراسر جهان هستید.

Your journey has been nothing short of remarkable.

سفر شما چیزی کم از چشمگیر نبوده است.

You have shown us that even in the most random and unfair situations,

شما به ما نشان دادید که حتی در تصادفی ترین و ناعادلانه ترین شرایط،

success is always on the cards for those who are determined and resilient.

موفقیت همیشه برای کسانی است که مصمم و مقاوم هستند.

So, on behalf of the entire city of Birmingham, I congratulate you

بنابراین، از طرف کل شهر بیرمنگام، پیروزی شایسته شما را به شما تبریک می گویم

on your well-deserved victory.

.

You have not only won the Miss Europe title, but you have also won our hearts

شما نه تنها عنوان دوشیزه اروپا را به دست آورده اید ، بلکه قلب ما را نیز

with your strength, courage, and grace.

با قدرت، شجاعت و لطف خود به دست آورده اید.

You are a true inspiration, and we are honoured to have you as our own.

شما یک الهام واقعی هستید، و ما مفتخریم که شما را به عنوان الهام بخش خود داریم.

May your journey continue to inspire others to never give up on their dreams.

باشد که سفر شما به دیگران الهام بخشد تا هرگز از رویاهای خود دست نکشند.

Congratulations once again, our beautiful Miss Europe.

یک بار دیگر به خانم زیبای اروپا تبریک می گویم.

And that brings us to the end of today's podcast.

و این ما را به پایان پادکست امروز می رساند.

I do hope you found it useful.

امیدوارم مفید بوده باشه

Until next time, take very good care and goodbye.

تا دفعه بعد خیلی خوب مواظب باش و خداحافظ.