Learn English Vocabulary Daily #21.1 — British English Podcast

Hello and welcome to The English Like a Native Podcast.

سلام و به پادکست The English Like a Native خوش آمدید.

My name is Anna and you are listening to Week 21, Day 1 of Your English

نام من آنا است و شما در حال گوش دادن به هفته 21، روز اول از Your English

Five a Day, the series that aims to increase your active vocabulary by

Five a Day هستید، مجموعه ای که هدف آن افزایش دایره لغات فعال شما با

exploring five pieces every day of the working week from Monday to Friday.

کاوش در پنج قطعه هر روز هفته کاری از دوشنبه تا جمعه است.

We kick this one off with an adjective, quite a yummy adjective.

ما این یکی را با یک صفت شروع می کنیم، یک صفت کاملاً جالب.

It is scrumptious.

خوش طعم است.

Scrumptious.

خوش طعم

We spell this S C R U M P T I O U S.

ما این را S C R U M P T I O U S.

Scrumptious.

Scrumptious.

It makes me think of the musical film 'Chitty Chitty Bang Bang' where they sing,

این باعث می شود به فیلم موزیکال "Chitty Chitty Bang Bang" فکر کنم که در آن آنها می خوانند:

"Truly scrumptious, you two are truly, truly scrumptious."

"Truly Scrumptous, You Two I واقعاً، واقعاً خوشمزه هستید."

Scrumptious means delicious.

خوش طعم یعنی خوشمزه.

Very tasty.

خیلی خوشمزه.

"Mm mm mm, this is scrumptious."

"مم میلی متر، این خوشمزه است."

It's one of those words that it's really lovely, but it's not used as often.

این یکی از آن کلماتی است که واقعا دوست داشتنی است، اما زیاد استفاده نمی شود.

Tasty and delicious are the most common adjectives in this field,

خوش طعم و لذیذ رایج ترین صفت ها در این زمینه هستند،

but scrumptious can be used.

اما می توان از خوش طعم استفاده کرد.

It feels a little bit silly, a bit friendly, a little

کمی احمقانه، کمی دوستانه، کمی

less formal, scrumptious.

کمتر رسمی، شیک به نظر می رسد.

It's cool.

باحاله

It's fun.

خوش می گذرد. در

Here's an example sentence,

اینجا یک جمله مثال آمده است،

"Wow!

"وای!

That key lime pie was totally scrumptious.

آن پای لیموی کلیدی کاملاً خوشمزه بود.

Is there any left?"

آیا چیزی باقی مانده است؟"

What was the last scrumptious thing you ate?

آخرین غذای خوشمزه ای که خوردی چی بود؟

I have to admit, I had some tiramisu last night, which is my

باید اعتراف کنم، دیشب مقداری تیرامیسو خوردم که

favourite pudding of all time.

پودینگ مورد علاقه من در تمام دوران است.

Mm, mm mm!

مم، میلی متر!

Right, moving on before I have to abandon this podcast to go and raid the fridge.

درست است، قبل از اینکه مجبور باشم این پادکست را رها کنم و به یخچال حمله کنم، ادامه می دهم.

Moving on to a noun and it is pantry.

حرکت به سمت یک اسم و آن شربت خانه است.

Pantry.

آبدارخانه. ما

We spell pantry P A N T R Y.

هجی شربت خانه P A N T R Y.

Pantry.

شربت خانه.

Pantry.

آبدارخانه.

The pantry is a large cupboard or a small room in the kitchen and it's

انباری یک کمد بزرگ یا یک اتاق کوچک در آشپزخانه است و

used for storing food, food that doesn't need to be cold or frozen.

برای نگهداری مواد غذایی استفاده می شود، غذاهایی که نیازی به سرد یا منجمد ندارند.

So, this normally is where you would keep your grains, your pasta, your

بنابراین، اگر بطری‌های نوشیدنی را نگه دارید، معمولاً غلات، ماکارونی‌ها،

tins and cans, maybe bottles of drink if you keep bottles of drink.

قوطی‌ها و قوطی‌ها و شاید بطری‌های نوشیدنی را در آنجا نگه می‌دارید.

Your pantry.

شربت خانه شما

Sometimes, this is also referred to as a larder.

گاهی اوقات، به آن لدر نیز می گویند.

A larder.

یک انباری

Here's an example sentence,

این یک جمله مثال است،

"My great-grandmother always had a pantry full of delicious

"مادربزرگ من همیشه یک انباری پر از

treats, it even had a secret place to hide our special biscuits."

خوراکی های خوشمزه داشت، حتی یک مکان مخفی برای پنهان کردن بیسکویت های خاص ما داشت."

Next on the list is a verb, and it is tempt.

بعدی در لیست یک فعل است و وسوسه انگیز است.

Tempt.

دچار وسوسه کردن.

We spell this T E M P T.

ما این را T E M P T. Tempt می نویسیم

Tempt.

.

Tempt.

دچار وسوسه کردن.

To tempt someone is to make them want to do something.

وسوسه كردن كسي به اين معناست كه او را وادار به انجام كاري كنيد.

I always think about my pussycat when I want him to be in a certain room of the

من همیشه به گربه ام فکر می کنم وقتی می خواهم او در اتاق خاصی از

house or if he's escaped the house and I want him back in, I have to tempt him.

خانه باشد یا اگر از خانه فرار کرده است و می خواهم او را به خانه برگردانم، باید او را وسوسه کنم.

I have to bring him in.

من باید او را بیاورم.

I have to make him want to come in, usually with some sort of bribe,

من باید او را وادار کنم که بخواهد وارد خانه شود، معمولاً با نوعی رشوه،

so I normally have to put food out or one of his special treats

بنابراین معمولاً باید غذا یا یکی از خوراکی های خاص او را بیرون بگذارم

to make him come into the house.

تا او را به داخل خانه بیاورم.

So tempting is making someone want to do something when they don't need to do it,

بنابراین وسوسه انگیز این است که کسی بخواهد کاری را انجام دهد، زمانی که نیازی به انجام آن ندارد،

when it's not necessary for them to do it, or where they wouldn't ordinarily do it.

زمانی که انجام آن برای او ضروری نیست، یا جایی که معمولاً آن را انجام نمی دهد.

So, for example, if I'm trying to be good with food, maybe I'm trying

بنابراین، برای مثال، اگر سعی می‌کنم با غذا خوب باشم، شاید سعی می‌کنم

to stop eating by 6 pm and I want to fast through the evening and the

تا ساعت 6 بعدازظهر غذا نخورم و می‌خواهم از غروب و

night into late morning the next day and someone comes in and says,

شب تا پاسی از صبح روز بعد روزه بگیرم و یکی بیاید و بگوید ,

"Hey, Anna.

"هی، آنا. آیا

Would you like something yummy for supper?

برای شام چیزی خوشمزه می‌خواهی؟

Maybe some cheese and biscuits or a slice of cake and a cup of tea?

شاید کمی پنیر و بیسکویت یا یک تکه کیک و یک فنجان چای؟

Or would you like a liqueur?"

یا یک لیکور می‌خواهی؟"

Then they might tempt me.

آن وقت ممکن است مرا وسوسه کنند.

It's not something I would opt to do ordinarily myself, but because

این کاری نیست که من معمولاً خودم انجامش دهم، بلکه به این دلیل است که

someone else has come in and said,

شخص دیگری وارد شده و گفته است:

"Would you like to do this?"

"آیا می‌خواهی این کار را انجام دهی؟"

Then I've been tempted.

سپس من وسوسه شده ام.

They've tempted me.

آنها مرا وسوسه کرده اند

Here's an example sentence,

این یک جمله مثال است،

"You've made such a mess of this wedding cake, I'm seriously tempted to just

"شما این کیک عروسی را به هم ریخته اید ، من به طور جدی وسوسه شده ام که فقط

throw it in the bin and start again.

آن را در سطل زباله بیندازم و دوباره شروع کنم.

How could you make it with chocolate instead of vanilla?"

چگونه می توانید آن را به جای وانیل با شکلات درست کنید؟"

Next on the list is an adjective and it is ultra-processed.

بعدی در لیست یک صفت است و فوق پردازش شده است.

Ultra-processed.

فوق فرآوری شده

We spell this ultra, U L T R A.

ما این فوق العاده، U L T R A.

Hyphen.

خط فاصله را می نویسیم.

Processed.

فرآوری شده.

P R O C E S S E D.

P R O C E S S E D.

Ultra-processed.

فوق پردازش شده.

When something, usually a food, is described as ultra-processed,

هنگامی که چیزی، معمولاً یک غذا، به عنوان فرآوری شده توصیف می شود،

then it has been prepared using industrial processes, and it contains

پس با استفاده از فرآیندهای صنعتی تهیه شده است و حاوی

lots of ingredients that you can't normally prepare in your own kitchen.

مواد زیادی است که به طور معمول نمی توانید در آشپزخانه خود تهیه کنید.

So, ultra-processed food is something that you couldn't make in your little

بنابراین، غذای فوق فرآوری شده چیزی است که نمی توانید در

home kitchen — or your big home kitchen.

آشپزخانه کوچک خانه خود - یا آشپزخانه بزرگ خانه خود درست کنید.

Maybe you have a big kitchen; I'm making assumptions.

شاید شما یک آشپزخانه بزرگ دارید. من دارم فرضیات میزنم

But things like cottage cheese or crisps, certain things that would be

اما چیزهایی مانند پنیر دلمه یا چیپس، چیزهایی که

quite difficult to make in the kitchen, those are usually ultra-processed foods.

تهیه آنها در آشپزخانه بسیار دشوار است، معمولاً غذاهای فوق فرآوری شده هستند. در

Here's an example sentence,

اینجا یک جمله مثال وجود دارد،

"Eating too much ultra-processed food can lead to obesity and heart disease,

"خوردن بیش از حد مواد غذایی فوق فرآوری شده می تواند منجر به چاقی و بیماری قلبی شود،

it's always better to eat fresh."

بهتر است همیشه تازه بخورید."

Now last on the list is a phrasal verb and it is end up, end up.

در حال حاضر آخرین در لیست یک فعل عبارتی است و end up، end up است.

What you'll hear is the 'D' actually carries over and you end

چیزی که می شنوید این است که "D" در واقع ادامه می یابد و شما در

up with end up, end up, end up.

نهایت به پایان، پایان، پایان می رسید.

End up means to get to, or arrive in, or reach a particular location or situation.

پایان به معنای رسیدن، رسیدن، یا رسیدن به یک مکان یا موقعیت خاص است.

So, where you finish in terms of a place or a situation, where

بنابراین، جایی که شما از نظر مکان یا موقعیتی به پایان می رسانید، جایی که به

you finish, usually after having done some previous activities.

پایان می رسانید، معمولاً پس از انجام برخی فعالیت های قبلی.

So, I might say,

بنابراین، ممکن است بگویم،

"I committed to doing a podcast a day in 2024 and I ended up feeling exhausted

"من متعهد شدم در سال 2024 هر روز یک پادکست بسازم و در نهایت احساس خستگی کردم،

because it's so much content to make."

زیرا ساختن آن بسیار محتوا است."

Or,

یا،

"My children ate so much cake that they ended up feeling sick."

"فرزندان من آنقدر کیک خوردند که در نهایت احساس بیماری کردند."

Or in terms of location, I could say,

یا از نظر موقعیت مکانی می‌توانم بگویم:

"I was driving for hours and hours and hours in the wrong direction,

"ساعت‌ها و ساعت‌ها و ساعت‌ها در مسیر اشتباه رانندگی می‌کردم

and I ended up in Glasgow.

و در نهایت به گلاسکو رسیدم.

How did that happen?

چگونه این اتفاق افتاد؟

I was trying to get to Cornwall."

سعی می‌کردم به کورنوال برسم."

Okay, so, to end up.

خوب، بنابراین، برای پایان دادن به. در

Here's an example,

اینجا یک مثال وجود دارد،

"Maria will end up with no money at all if she keeps spending her

"اگر ماریا

inheritance like she has been, maybe we should have a chat with her."

مانند گذشته به خرج کردن ارث خود ادامه دهد، اصلاً پولی نخواهد داشت، شاید باید با او گپ بزنیم."

Okay, let's recap.

خوب، بیایید خلاصه کنیم.

We started with the adjective scrumptious, scrumptious, something

ما با صفت scruptious، scrumptious، چیزی

that's delicious, very, very tasty.

که خوشمزه است، بسیار، بسیار خوشمزه شروع کردیم.

Then we had the noun, pantry, pantry, a large cupboard or a room,

سپس اسم، انباری، انباری، کمد بزرگ یا اتاق،

small room, where we store food.

اتاق کوچک را داشتیم، جایی که ما غذا را در آن ذخیره می کنیم.

Then we had the verb tempt, tempt, to make someone want to do something,

سپس فعل وسوسه، وسوسه کردن، وادار کردن کسی به انجام کاری را داشتیم،

usually when it's not needed.

معمولاً زمانی که به آن نیاز نیست.

Then we had the adjective ultra-processed, usually talking about food, meaning food

سپس صفت فوق‌العاده پردازش شده را داشتیم که معمولاً در مورد غذا صحبت می‌کردیم، یعنی غذایی که

prepared using industrial processes.

با استفاده از فرآیندهای صنعتی تهیه می‌شد.

And finally, the phrasal verb end up, meaning where you get to, arrive, or reach

و در نهایت، فعل عبارتی به پایان می رسد، یعنی جایی که به

in a particular location or situation.

مکان یا موقعیت خاصی می رسید، به کجا می رسید یا می رسید.

Okay, so let's do this now for pronunciation.

خوب، پس بیایید این کار را برای تلفظ انجام دهیم.

Please repeat after me.

لطفا بعد از من تکرار کنید.

Scrumptious.

خوش طعم

Scrumptious.

خوش طعم

Pantry.

آبدارخانه.

Pantry.

آبدارخانه.

Tempt.

دچار وسوسه کردن.

Tempt.

دچار وسوسه کردن.

Ultra-processed.

فوق فرآوری شده

Ultra-processed.

فوق فرآوری شده به پایان

End up.

برسد. به پایان

End up.

برسد.

Fantastic.

خارق العاده.

Now, if I give you all the tins from my shopping bag and I ask you to put

حالا اگر تمام قوطی‌های کیف خریدم را به شما بدهم و از شما بخواهم که

them into the small cupboard where we store food, normally I call it a

آنها را در کمد کوچکی که در آن غذا ذخیره می‌کنیم قرار دهید، معمولاً من آن را

larder, but you give it another name.

انباری می‌گویم، اما شما نام دیگری به آن می‌دهید. به

What name are you going to give it other than larder?

غیر از لاردر چه اسمی میخوای بذاری؟

A pantry, a pantry.

انباری، انباری.

And as you put all the tins into the pantry, you look at it and say,

و همانطور که تمام قوطی ها را داخل انبار می گذارید، به آن نگاه می کنید و می گویید:

"Oh, that looks extremely tasty, Anna."

"اوه، به نظر خیلی خوشمزه است، آنا." از

What adjective could you use instead of extremely tasty?

چه صفتی می توانید به جای بسیار خوشمزه استفاده کنید؟

Scrumptious, scrumptious.

خوش طعم، خوش طعم.

So you put all the scrumptious food into the pantry, and then I ask you

بنابراین شما همه غذاهای خوش طعم را داخل انبار می ریزید، و سپس از شما می پرسم که

if I can make you want to eat some buns, some iced buns that I bought

آیا می توانم شما را وادار به خوردن چند نان، چند نان یخی که

from the bakery on the way home.

در راه خانه از نانوایی خریدم، داشته باشم.

You don't really need it because you're not hungry, but I'm trying

شما واقعاً به آن نیاز ندارید زیرا گرسنه نیستید، اما من سعی می کنم

to make you want it by showing it to you and smiling and saying,

با نشان دادن آن به شما و لبخند زدن و گفتن

"You do want one."

"شما یکی را می خواهید."

What am I doing?

دارم چیکار میکنم؟

What verb would you use to describe my behaviour?

از چه فعل برای توصیف رفتار من استفاده می کنید؟

I'm tempting you.

دارم وسوسه ات می کنم

I'm tempting you to eat this scrumptious iced bun.

من وسوسه تان می کنم که این نان یخی خوشمزه را بخورید.

But you don't really want to have this iced bun because you know that

اما شما واقعاً نمی خواهید این نان یخی را داشته باشید زیرا می دانید که

it's not very fresh, but it's been prepared using industrial processes.

خیلی تازه نیست، اما با استفاده از فرآیندهای صنعتی تهیه شده است.

And it contains lots of ingredients that we don't normally have at home.

و حاوی بسیاری از مواد تشکیل دهنده است که ما معمولاً در خانه نداریم. از

What adjective could you use to describe this bun?

چه صفتی می توانید برای توصیف این نان استفاده کنید؟

Ultra-processed.

فوق فرآوری شده

ultra-processed.

فوق العاده پردازش شده

Absolutely.

کاملا.

It's ultra-processed.

فوق العاده پردازش شده است.

And so I try to tempt you, but you say no.

و بنابراین من سعی می کنم شما را وسوسه کنم، اما شما می گویید نه.

And so eventually, I reach the decision to eat it myself.

و به این ترتیب در نهایت، به این تصمیم می‌رسم که خودم آن را بخورم.

What phrasal verb could we use to describe me getting to that decision,

چه فعل عبارتی را می‌توانیم برای توصیف من برای رسیدن به آن تصمیم و

reaching that decision to eat both buns?

رسیدن به این تصمیم برای خوردن هر دو نان استفاده کنیم؟

I...

من به

ended up.

پایان رساندم.

I ended up eating both buns.

من در نهایت هر دو نان را خوردم.

So, while putting our deliciously scrumptious food into the pantry, I tried

بنابراین، در حالی که غذای لذیذ و لذیذمان را در انبار می‌گذاشتم، سعی کردم

to tempt you with an ultra-processed treat, an iced bun, but you said

با یک خوراکی فوق‌العاده فرآوری‌شده ، یک نان یخی، شما را وسوسه کنم، اما شما گفتید

no, and I ended up eating both buns.

نه، و من هر دو نان را خوردم.

Now, let's bring them all together once again in a little monologue.

حالا بیایید همه آنها را یک بار دیگر در یک مونولوگ کوچک گرد هم بیاوریم.

Now, if you love food and watching cooking programmes, then you may

حالا، اگر عاشق غذا و تماشای برنامه‌های آشپزی هستید،

well have seen 'Nigella Bites'.

احتمالاً «نیجلا گزش» را دیده‌اید.

In this series, celebrity chef Nigella Lawson shares recipes, tips and tricks

در این مجموعه، سرآشپز مشهور Nigella Lawson دستور العمل ها، نکات و ترفندهایی را

on how to cook delicious and easy meals after a hard day at the office,

در مورد نحوه طبخ غذاهای خوشمزه و آسان بعد از یک روز سخت در دفتر،

on a lazy weekend when you have time to be creative, or when you want to

در یک آخر هفته تنبل که زمانی برای خلاقیت دارید، یا زمانی که می خواهید

have fun with the kids and get messy!

با آنها سرگرم شوید را به اشتراک می گذارد. بچه ها و کثیف شدن!

Nigella does not see herself as a gourmet cook though, she simply says,

نیگلا خود را به عنوان یک آشپز لذیذ نمی بیند، او به سادگی می گوید:

"I am neither a chef nor a performer: this is the food I cook, the food I eat."

"من نه سرآشپز هستم و نه مجری: این غذایی است که من می پزم، غذایی است که می خورم."

Nigella's pantry is full of the most amazing array of herbs,

شربت خانه Nigella پر از شگفت انگیزترین گیاهان،

spices, condiments, sauces.

ادویه ها، چاشنی ها، سس ها است.

You'll never find her cooking with ultra-processed foods, every ingredient

شما هرگز او را در حال آشپزی با غذاهای فوق العاده فرآوری شده پیدا نخواهید کرد، هر ماده ای

she uses is fresh and she often films herself buying produce at the local

که استفاده می کند تازه است و او اغلب از خودش در حال خرید محصولات در

markets, grocers, butchers and bakeries.

بازارهای محلی، خواربارفروشی ها، قصابی ها و نانوایی ها فیلم می گیرد.

Whether it's a simple chicken and mint salad, a speedy seafood supper

چه یک سالاد ساده مرغ و نعناع، ​​یک شام غذاهای دریایی سریع

or a beautiful pear, pistachio and rose cake — everything Nigella

یا یک کیک زیبای گلابی، پسته و گل رز - همه چیزهایی که سیاهدانه

cooks looks and tastes scrumptious.

می پزد، خوشمزه به نظر می رسد و طعم و مزه ای دارد.

Her eyes say it all when she tries it on camera!

وقتی جلوی دوربین امتحانش می کند، چشمانش همه چیز را می گوید !

And her signature finale to every episode?

و پایان امضای او در هر قسمت؟

Nigella always ends up going downstairs in her pyjamas, and is tempted by

نیگلا همیشه با پیژامه‌هایش به طبقه پایین می‌رود و وسوسه می‌شود که آن روز

what she has cooked earlier that day, she opens the fridge and steals

زودتر پخته است، در یخچال را باز می‌کند و

a sneaky leftover midnight snack!

یک میان‌وعده نیمه‌شب یواشکی باقی‌مانده را می‌دزدد!

Gosh, all this talk about food is making me peckish.

خدایا، این همه صحبت در مورد غذا باعث می شود که من بدم بیاید.

So, I'm off to the kitchen!

بنابراین، من به آشپزخانه می روم!

And that brings us to the end of today's episode.

و این ما را به پایان قسمت امروز می رساند.

I truly am off to the kitchen now.

من واقعاً الان به آشپزخانه می روم.

I hope you enjoyed today's episode.

امیدوارم از قسمت امروز لذت برده باشید.

Until next time, take very good care and goodbye.

تا دفعه بعد خیلی خوب مواظب باش و خداحافظ.