Listening and Reading Practice - British English Podcast

Hello everyone and welcome to the English like a native podcast,

سلام به همه و به انگلیسی مانند یک پادکست بومی خوش آمدید،

the podcast that's designed to help you to improve your English.

پادکستی که برای کمک به شما در بهبود زبان انگلیسی خود طراحی شده است.

My name is Anna, and today we are talking about the pre-Christmas period chaos.

اسم من آنا است و امروز در مورد هرج و مرج دوره قبل از کریسمس صحبت می کنیم.

Now, before I dive into this very interesting topic, I have a parish notice.

اکنون، قبل از اینکه به این موضوع بسیار جالب بپردازم، یک اطلاعیه محلی دارم.

A parish notice is something that needs to be said, um, to notify

اخطار محلی چیزی است که باید گفته شود، امم، تا

you about something in-house.

شما را در مورد چیزی در خانه مطلع کند.

So something like some admin basically.

بنابراین چیزی شبیه به برخی از مدیران اساسا.

For example, if you are part of a choir and you go to your choir

به عنوان مثال، اگر شما عضو یک گروه کر هستید و به تمرین گروه کر خود می روید

rehearsal, they might say "sorry, guys parish notice, your fees are due.

، ممکن است بگویند "ببخشید، بچه ها اطلاع دهید، هزینه های شما سررسید است.

So anyone who hasn't paid their fees, could you please come and see me?

بنابراین هرکسی که هزینه های خود را پرداخت نکرده است، لطفا بیاید و من را ببینید

Now let's get on with our singing rehearsal."

. حالا بیایید به تمرین آواز خود ادامه دهیم. "

Aaa.

آآآ

So a parish notice is kind of like the admin, it's a notification about admin.

بنابراین یک اطلاعیه بخشداری به نوعی شبیه به مدیر است، این یک اعلان درباره سرپرست است.

So I have a parish notice for you, if you would like to enjoy these podcasts with

بنابراین من یک اطلاعیه محلی برای شما دارم، اگر می خواهید از این پادکست ها با

the transcript that you can download.

متن متنی که می توانید دانلود کنید لذت ببرید.

And if you'd also like to have access to a number of weekly conversation classes

و اگر مایلید به تعدادی از کلاس‌های مکالمه هفتگی دسترسی داشته باشید که

where you can join a class and talk about some of the topics and other additional

در آن می‌توانید به کلاس بپیوندید و در مورد برخی از موضوعات و سایر

very interesting topics to practise your English speaking, then you might

موضوعات بسیار جالب دیگر برای تمرین مکالمه انگلیسی خود صحبت کنید، ممکن است

want to consider becoming a club member.

بخواهید در نظر داشته باشید که به یک کلاس تبدیل شوید. عضو باشگاه.

You can find out more about club membership because there are

می‌توانید درباره عضویت در باشگاه اطلاعات بیشتری کسب کنید زیرا عضویت در باشگاه

additional benefits to club membership and it's all very affordable.

مزایای بیشتری دارد و همه آن بسیار مقرون به صرفه است.

Just click on the link in this podcast description or video description, wherever

فقط روی لینک موجود در توضیحات پادکست یا توضیحات ویدیو کلیک کنید، هر کجا

it is that you are consuming this episode.

که این قسمت را مصرف می کنید.

So let's get on and talk about pre-Christmas chaos.

پس بیایید ادامه دهیم و در مورد هرج و مرج قبل از کریسمس صحبت کنیم.

Now, every year around September, things are chaotic because there

اکنون، هر سال در حوالی سپتامبر، همه چیز به هم ریخته است، زیرا

are so many birthdays personally, that I am dealing with in September,

شخصاً تولدهای زیادی وجود دارد که من در ماه سپتامبر با آنها سروکار دارم،

including my own and my mum's, and my son's, and my mother-in-law's,

از جمله تولد خودم و مادرم، و پسرم، و مادرشوهرم،

and there're just so many birthdays.

و فقط وجود دارد. اینهمه تولد

So September is a crazy month, and then once that ends, once we get

بنابراین سپتامبر یک ماه دیوانه است، و پس از پایان آن، زمانی که

to the 1st of October, I feel like a weight has been lifted off my

به اول اکتبر رسیدیم، احساس می‌کنم وزنه‌ای از روی شانه‌هایم برداشته شده است

shoulders and I can relax, finally.

و می‌توانم در نهایت آرامش داشته باشم.

But it doesn't seem to take long from the 1st of October before that little

اما به نظر می رسد که از اول اکتبر زمان زیادی طول نمی کشد تا آن

nagging sensation starts, the nagging that I need to get ready for Christmas.

احساس ناخوشایند کوچک شروع شود، آزاری که برای آماده شدن برای کریسمس به آن نیاز دارم.

And it starts in October because someone somewhere starts

و در اکتبر شروع می شود زیرا کسی در جایی

with Christmas in October.

با کریسمس در اکتبر شروع می کند.

And what I mean by that is some of the shops will have the audacity to put up

و منظور من از آن این است که برخی از مغازه‌ها این جسارت را خواهند داشت که

Christmas decorations and start selling Christmas bits and bobs in October.

تزئینات کریسمس را بچینند و در ماه اکتبر شروع به فروش قطعات کریسمس کنند.

Some TV adverts start having like a Christmas theme, and it is just some

برخی از تبلیغات تلویزیونی شبیه به تم کریسمس هستند، و فقط در برخی

places start playing Christmas music.

مکان ها شروع به پخش موسیقی کریسمس می کنند.

And there is always a debate going on within our society

و همیشه در جامعه ما این بحث وجود دارد که

about when is the right time?

زمان مناسب چه زمانی است؟

When is too early to start advertising Christmas, basically?

اساساً چه زمانی برای شروع تبلیغات کریسمس خیلی زود است؟

Is it too early to put your decorations up before December 1st?

آیا خیلی زود است که تزئینات خود را قبل از 1 دسامبر انجام دهید؟

Is December 1st too early?

آیا اول دسامبر خیلی زود است؟

I want to know what you think actually.

من می خواهم بدانم شما در واقع چه فکر می کنید.

I'd love (for) you to get in touch with me and tell me when you put up your

من دوست دارم (برای) شما با من تماس بگیرید و به من بگویید چه زمانی

Christmas decorations and when you think it's okay to let Christmas into your life.

تزئینات کریسمس خود را می گذارید و چه زمانی فکر می کنید اشکالی ندارد که کریسمس را وارد زندگی خود کنید.

Obviously only if you celebrate Christmas, but for me, Christmas starts on the 1st

بدیهی است که فقط در صورتی که کریسمس را جشن می گیرید، اما برای من، کریسمس از اول

of December and that's because that's when we start our advent calendar countdown.

دسامبر شروع می شود و به این دلیل است که ما شمارش معکوس تقویم ظهور خود را از آن زمان شروع می کنیم.

So for me, the 1st of December is when we can really start thinking about it.

بنابراین برای من، اول دسامبر زمانی است که می توانیم واقعاً شروع به فکر کردن در مورد آن کنیم.

These days, I have to be a little bit more organised, so I do start

این روزها، من باید کمی سازماندهی شده باشم، بنابراین

making some plans in November, and of course we have the Black Friday sales

از نوامبر شروع به برنامه ریزی می کنم، و البته فروش جمعه سیاه را داریم

that happen at the end of November.

که در پایان نوامبر اتفاق می افتد.

And those people who are much more organised, those people who know

و آن افرادی که بسیار سازماندهی شده‌تر هستند، آن‌هایی که

exactly what they want to buy for every person they're going to buy

دقیقاً می‌دانند برای هر شخصی که می‌خواهند خرید کنند، چه چیزی می‌خواهند بخرند

for, those people can really...

، آن‌ها واقعاً می‌توانند...

...they can really make the most of the Black Friday sales.

... واقعاً می‌توانند از جمعه سیاه بهترین استفاده را ببرند. حراجی.

They go in there and they buy exactly what they need and they, they save

آن‌ها وارد آنجا می‌شوند و دقیقاً آنچه را که نیاز دارند می‌خرند و با

themselves a fortune by grabbing all these bargains in the Black Friday sales.

به دست آوردن همه این معامله‌ها در فروش جمعه سیاه، ثروتی برای خود ذخیره می‌کنند.

Personally, Ugh.

شخصا، اوه

I hate shopping . I really hate shopping.

من از خرید متنفر هستم . من واقعا از خرید متنفرم

Um, I don't like spending time looking for something.

اوم، من دوست ندارم وقت بگذارم و دنبال چیزی بگردم.

I like to just be presented with the solution to my problem.

من دوست دارم فقط راه حل مشکلم به من ارائه شود.

So buying jeans is always something I struggle with.

بنابراین خرید شلوار جین همیشه چیزی است که من با آن مشکل دارم.

And when I shop for jeans, I just want to walk into a shop,

و وقتی شلوار جین می‌خرم، فقط می‌خواهم وارد مغازه شوم و

say I need a pair of jeans.

بگویم که به یک شلوار جین نیاز دارم.

I don't like skinny jeans.

من شلوار جین تنگ را دوست ندارم.

I like to have a bit of room in my jeans.

من دوست دارم در شلوار جینم کمی جا داشته باشم.

I don't like them to be low cut, so I like high waisted, you

من دوست ندارم کوتاه باشند، بنابراین،

know, normal jeans for a lady.

می‌دانید، شلوار جین معمولی برای خانم‌ها را دوست دارم.

Size 10, 12.

سایز 10، 12. امتحانشون

I'll try them on, see which fits best, and then I want to try them on.

میکنم ببینم کدوم مناسب تره و بعد میخوام امتحانشون کنم.

Yes they fit.

بله مناسب هستند.

Here's the money, let me take them home.

این پول است، بگذار آنها را به خانه ببرم.

That's how I want it to be.

من می خواهم اینطور باشد.

But what tends to happen is I can never find the right thing.

اما چیزی که تمایل دارد اتفاق بیفتد این است که من هرگز نمی توانم چیز درست را پیدا کنم.

I try on lots of things.

من روی خیلی چیزها امتحان میکنم

I'm talking specifically about clothes shopping of course, but I try on lots

من به طور خاص در مورد خرید لباس صحبت می کنم البته، اما من

of clothes and nothing fits or it is something I like, but they don't have

لباس های زیادی را امتحان می کنم و چیزی مناسب نیست یا چیزی است که دوست دارم، اما

my size or something is not right.

اندازه من را ندارند یا چیزی درست نیست.

So I go to multiple shops and have this experience over and over and

بنابراین من به چندین مغازه می روم و این تجربه را بارها و بارها تجربه

over again and it's just exhausting.

می کنم و این فقط خسته کننده است.

And that generally is my feeling about shopping.

و این به طور کلی احساس من در مورد خرید است.

It's just an exhausting experience.

این فقط یک تجربه طاقت فرسا است.

And when you go into a sale period, when everyone's in the shops going

و زمانی که وارد دوره فروش می شوید، زمانی که همه در مغازه ها

crazy, and there's all these queues.

دیوانه می شوند و این همه صف وجود دارد.

In some cases, the Black Friday sales people go mental.

در برخی موارد، فروشندگان جمعه سیاه روانی می شوند.

They start fighting.

شروع به دعوا می کنند.

There are literally fisticuffs in the shops.

به معنای واقعی کلمه مشت در مغازه ها وجود دارد.

The police and the security guards have to come in and

پلیس و نیروهای امنیتی باید وارد شوند و

separate people and arrest people.

مردم را از هم جدا کنند و مردم را دستگیر کنند.

It's just horrendous.

این فقط وحشتناک است

This is not my idea of fun, at all.

این اصلاً تصور من از سرگرمی نیست.

So those people who can cope with sales and are organised do really

بنابراین آن دسته از افرادی که می توانند با فروش کنار بیایند و سازماندهی شده اند،

well around the Black Friday sale that happens at the end of November.

در فروش جمعه سیاه که در پایان نوامبر اتفاق می افتد، بسیار خوب عمل می کنند.

But not me.

اما من نه.

I'm normally a, a last minute kind of person.

من معمولاً آدم لحظه آخری هستم.

I've always got too much to do.

من همیشه کارهای زیادی برای انجام دادن دارم.

Terribly disorganised because I'm overwhelmed.

به طرز وحشتناکی بهم ریخته چون من غرق شده ام.

And, um, yeah, I leave everything quite late.

و، اوم، آره، من همه چیز را خیلی دیر ترک می کنم.

Now while we're on the subject of Black Friday Sales Parish notice,

اکنون در حالی که ما در مورد اخطار بخش فروش بلک فرایدی هستیم،

if Black Friday sales is something that you get involved with, then

اگر فروش جمعه سیاه چیزی است که شما با آن درگیر می شوید، پس

we are also offering a sale on the English Like a Native website,

ما نیز فروش را در وب سایت انگلیسی Like a Native،

which is Englishlikeanative.co.uk.

که Englishlikeanative.co.uk است، ارائه می دهیم.

If you want to get yourself a bargain,

اگر می‌خواهید برای خود معامله کنید،

then the best prices are available on our website around the Black Friday week.

بهترین قیمت‌ها در هفته جمعه سیاه در وب‌سایت ما موجود است.

So if you're listening to this around Black Friday and you want a course,

بنابراین اگر در حوالی جمعه سیاه گوش می‌دهید و می‌خواهید دوره آموزشی داشته باشید،

then go and check out our website.

به وب‌سایت ما مراجعه کنید.

Anyway shopping, sales, lots of people, that's my idea of hell.

به هر حال خرید، فروش، تعداد زیادی از مردم، این تصور من از جهنم است.

Your idea of hell might be something completely different.

تصور شما از جهنم ممکن است چیزی کاملاً متفاوت باشد.

To you being in a big shopping centre during the sales

برای شما حضور در یک مرکز خرید بزرگ در حین فروش

might be your idea of heaven,

ممکن است تصور شما از بهشت ​​باشد،

but it is my idea of hell.

اما این تصور من از جهنم است.

Now, I said for me the start of Christmas is the 1st of December, and this is

اکنون، من برای من گفتم که شروع کریسمس اول دسامبر است، و این

when we start our advent calendar.

زمانی است که ما تقویم ظهور خود را شروع می کنیم.

Now, when I said you have to be prepared, before December kicks in it's because

حالا، وقتی گفتم باید آماده باشید، قبل از شروع دسامبر به این دلیل است

you need to go and buy a calendar.

که باید بروید و یک تقویم بخرید.

That's one of the main things you need to do in November, because if you don't

این یکی از اصلی‌ترین کارهایی است که باید در ماه نوامبر انجام دهید، زیرا اگر

buy your Advent calendar, then by the time you get to the 1st of December,

تقویم ظهور خود را نخرید، تا زمانی که به اول دسامبر برسید،

most of the good ones are gone.

بسیاری از موارد خوب از بین رفته‌اند.

You can't get them.

شما نمی توانید آنها را دریافت کنید.

There'll be some cheap advent calendars for sale somewhere,

برخی از تقویم‌های ظهور ارزان در جایی برای فروش وجود دارد،

but the good ones are gone.

اما موارد خوب از بین رفته‌اند.

Growing up, I always had chocolate Advent calendar.

وقتی بزرگ شدم، همیشه تقویم ظهور شکلاتی داشتم.

Now the typical advent calendar here in the UK is a

اکنون تقویم معمولی ظهور اینجا در بریتانیا یک

cardboard box, a very slim box.

جعبه مقوایی است، یک جعبه بسیار باریک.

It's like an a4 size, and it's got lots of little windows.

اندازه آن مانند a4 است و پنجره های کوچک زیادی دارد.

They're not open, but they're little, little closed windows that you can open.

آنها باز نیستند، اما پنجره های کوچک و بسته ای هستند که می توانید باز کنید.

They're little, the cardboard is perforated, ready for you to slip

آنها کوچک هستند، مقوا سوراخ است، آماده است تا

your finger in and and rip it open.

انگشت خود را داخل آن فرو برده و باز کنید.

And inside this little cardboard box is a, a plastic, uh,

و داخل این جعبه مقوایی کوچک یک

tray that contains chocolate.

سینی پلاستیکی است که حاوی شکلات است.

And so every window that you open, you'll find a little chocolate behind it.

و بنابراین هر پنجره ای را که باز می کنید، کمی شکلات در پشت آن پیدا می کنید.

And as a child, I loved this.

و من در کودکی این را دوست داشتم.

Every day, open my next window, and you're counting down to Christmas.

هر روز، پنجره بعدی من را باز کنید، و شما برای کریسمس شمارش معکوس می کنید.

But as a child, all you really care about is getting the chocolate.

اما به عنوان یک کودک، تنها چیزی که واقعاً به آن اهمیت می دهید این است که شکلات را تهیه کنید.

I was a bit of a chocoholic.

من یک مقدار شکلات خوار بودم.

I still am a bit of a chocoholic.

من هنوز یک مقدار شکلات خوار هستم.

These days there are lots of options available.

این روزها گزینه های زیادی وجود دارد.

You can get advent calendars that have all sorts of things in.

شما می‌توانید تقویم‌های ظهوری تهیه کنید که همه چیز را در خود داشته باشند.

I mean, if you are made of money, if you are rolling in it, super rich,

منظورم این است که اگر پولدار هستید، اگر در آن پولدار

then you could probably even buy an advent calendar that's full of jewelry

هستید، احتمالاً حتی می‌توانید یک تقویم ظهور بخرید که پر از جواهرات است

or you know, really expensive gadgets.

یا می‌دانید، گجت های واقعا گران قیمت

You can get beauty advent calendars that have lots of makeup behind each window.

شما می توانید تقویم های ظهور زیبایی را تهیه کنید که در پشت هر پنجره آرایش زیادی دارند.

They're super expensive.

آنها فوق العاده گران هستند

Not something I've ever partaken in, but what I do is, well, while I've had my

چیزی که من هرگز در آن شرکت نکرده‌ام، اما کاری که انجام می‌دهم این است که خوب، در حالی که

children, instead of buying them chocolate calendars, I've bought, uh, I bought a

فرزندانم را به دنیا آورده‌ام، به جای اینکه برایشان تقویم شکلاتی بخرم، یک قطار چوبی خریدم

wooden train that has lots of different drawers in, a draw for all 25 days,

که دارای کشوهای مختلف است. در، قرعه کشی برای تمام 25 روز،

and you can put your own treats in it.

و شما می توانید غذاهای خود را در آن قرار دهید.

So it's, it's good for the environment.

بنابراین، برای محیط زیست خوب است.

Because there's no plastic or, or rubbish to throw away.

زیرا هیچ پلاستیک یا زباله ای برای دور ریختن وجود ندارد.

You reuse it every year and you fill it with your own things.

شما هر سال از آن دوباره استفاده می کنید و آن را با وسایل خود پر می کنید.

So, I've just been putting like little, like dried fruits

بنابراین، من فقط کمی مانند میوه های خشک

and things like that in there.

و چیزهایی از این قبیل را در آنجا قرار داده ام.

My son is allergic to dairy, so we were like avoiding chocolate and I

پسرم به لبنیات حساسیت دارد، بنابراین ما مثل این بودیم که از شکلات پرهیز کنیم و من

like to keep him healthy and enjoying healthy snacks, so I put healthy

دوست دارم او را سالم نگه دارم و از تنقلات سالم لذت ببرم، بنابراین تنقلات سالم را

snacks in there and as they get older I'll probably do things like Lego.

در آنجا قرار دادم و با بزرگتر شدن آنها احتمالاً کارهایی مانند لگو انجام خواهم داد.

So have a Lego.

پس یک لگو داشته باشید.

Uh, thing that they have to build like a, a Lego train or a Lego figure,

اوه، چیزی که آنها باید مانند یک قطار لگو یا یک فیگور لگو بسازند،

but break it down and just give them a few parts every day that they have

اما آن را خراب کنند و فقط هر روز چند قسمت را به آنها بدهند که باید

to build until finally on Christmas day, they complete their Lego figure.

بسازند تا سرانجام در روز کریسمس، آنها شکل لگو خود را کامل کنند.

That's the idea.

این ایده است.

But this year, I'm not going to do the train.

اما امسال، من قطار را انجام نمی دهم.

This year I've discovered these calendars that have books behind them.

امسال من این تقویم‌ها را کشف کردم که کتاب‌هایی در پشت خود دارند.

I managed to get a Peppa Pig calendar for my youngest son, Caspian,

من موفق شدم یک تقویم Peppa Pig برای کوچکترین پسرم، Caspian،

and a Marvel book calendar for my eldest son Jacob, who's four.

و یک تقویم کتاب Marvel برای پسر بزرگم Jacob، که چهار سال دارد، تهیه کنم.

And he's really into superheroes.

و او واقعاً به ابرقهرمانان علاقه دارد.

He loves Captain America and the Hulk and Spiderman, so they will

او کاپیتان آمریکا و هالک و مرد عنکبوتی را دوست دارد، بنابراین

both get a, they're very thin, little books, little paperback books, but

هر دوی آنها یک کتاب کوچک، بسیار لاغر، و کتاب های جلد شومیز کوچک دریافت می کنند، اما

I think this is gonna be a really good build up for them every day

من فکر می کنم که این برای آنها ساختن بسیار خوبی خواهد بود که هر روز

getting a book because they love to read and that's quite exciting.

یک کتاب بگیرند، زیرا آنها عاشق خواندن هستند و این بسیار هیجان انگیز است.

So I'm excited that I managed to find these calendars for them

بنابراین من هیجان زده هستم که توانستم این تقویم ها را برای آنها پیدا کنم

and that they can get excited counting down to Christmas Day.

و آنها می توانند با شمارش معکوس برای روز کریسمس هیجان زده شوند.

And also, it's environmentally friendly still because there's no plastic in

و همچنین، هنوز هم سازگار با محیط زیست است، زیرا هیچ پلاستیکی در

these things it's just all cardboard.

این چیزها وجود ندارد، فقط تمام مقوا است.

And we'll keep the books for a very long time and then pass them on.

و ما کتاب ها را برای مدت بسیار طولانی نگه می داریم و سپس آنها را تحویل می دهیم.

So the 1st of December is for me, the start of Christmas, and I like to make

بنابراین، اول دسامبر برای من، شروع کریسمس است، و من دوست دارم

sure that I'm already, you know, ready.

مطمئن شوم که از قبل آماده هستم.

So I like to have my tree up, which means I have to put my tree up

بنابراین من دوست دارم درختم را بالا ببرم، به این معنی که باید

in November the first weekend...

در نوامبر، اولین آخر هفته...

or the last weekend of November before we hit December.

یا آخرین آخر هفته نوامبر قبل از رسیدن به دسامبر، درختم را بلند کنم.

So I sometimes, it depends on the year, but sometimes this means my

بنابراین من گاهی اوقات، بستگی به سال دارد، اما گاهی اوقات این بدان معناست که

decorations go up, you know, five days before we start December.

تزئینات من بالا می رود، می دانید، پنج روز قبل از شروع دسامبر.

And this year I'm itching.

و امسال دارم خارش میکنم

I'm itching to put up my Christmas decorations.

من برای پوشاندن تزئینات کریسمس احساس خارش دارم.

I've been itching to do it actually for a few weeks and um, it's quite unusual.

من واقعاً برای چند هفته خارش دارم که این کار را انجام دهم و خیلی غیرعادی است.

I'm just excited.

من فقط هیجان زده هستم.

I'm excited about this year, how magical it will be with my four

من در مورد این یک سال هیجان زده هستم که چقدر جادویی خواهد بود با کودک چهار

year old and my two year old.

ساله و دو ساله من.

So to be itching to do something is to be yearning, to do it, to

بنابراین احساس خارش برای انجام کاری، اشتیاق، انجام آن،

be desperate to do something.

ناامید بودن از انجام کاری است.

So I'm desperate to put up my Christmas decorations, which means

بنابراین من ناامید هستم که تزئینات کریسمس خود را بچینم، به این معنی

I have to make some time to go into the attic and get them down.

که باید کمی وقت بگذارم تا به اتاق زیر شیروانی بروم و آنها را پایین بیاورم.

So we store everything in our attic.

بنابراین ما همه چیز را در اتاق زیر شیروانی خود ذخیره می کنیم.

An attic is a room in the roof of a property, in the roof of a house,

اتاق زیر شیروانی اتاقی است در پشت بام یک ملک، در پشت بام خانه،

and there's often just a little hatch to access the attic.

و اغلب فقط یک دریچه کوچک برای دسترسی به اتاق زیر شیروانی وجود دارد.

It depends on the house you live in and whether you've

این بستگی به خانه ای دارد که در آن زندگی می کنید و اینکه آیا

put in a better, um, access.

دسترسی بهتری به آن داده اید یا خیر.

But normally it's just a hatch, which is a hole cut into the

اما معمولاً فقط یک دریچه است که سوراخی است که در

ceiling of the floor below.

سقف کف زیرین بریده شده است.

And there's a little, a cover, a wooden cover that you have to push up.

و یک پوشش کوچک وجود دارد، یک پوشش چوبی که شما باید آن را به سمت بالا فشار دهید.

So for us, we have a, a ladder, just a standard ladder that extends.

بنابراین برای ما، یک نردبان داریم، فقط یک نردبان استاندارد که گسترش می یابد.

We have to take that up and open it up and then climb up the ladder to open the

ما باید آن را برداریم و آن را باز کنیم و سپس از نردبان بالا برویم تا

hatch and then make the ladder even bigger to put it in and climb up into the attic.

دریچه باز شود و سپس نردبان را بزرگتر کنیم تا در آن قرار دهیم و به اتاق زیر شیروانی برویم.

And it's, it's a, it is quite a task actually getting all the decorations down.

و این یک وظیفه است که در واقع از بین بردن تمام تزئینات.

We have an artificial tree.

ما یک درخت مصنوعی داریم.

Now people really do...

حالا مردم واقعا دوست دارند...

They either love a real tree or they just love an artificial tree.

آنها یا عاشق یک درخت واقعی هستند یا فقط عاشق یک درخت مصنوعی هستند.

I love an artificial tree.

من عاشق یک درخت مصنوعی هستم.

They last for decades and you know, you're not spending money every year.

آنها برای چندین دهه دوام می آورند و می دانید، شما هر سال پول خرج نمی کنید.

You don't have to deal with getting rid of them afterwards.

بعد از آن مجبور نیستید با خلاص شدن از شر آنها سر و کار داشته باشید.

But there are benefits to having a real tree as well, because

اما داشتن یک درخت واقعی نیز مزایایی دارد، زیرا

the real trees smell nice.

درختان واقعی بوی خوبی دارند.

They look lovely.

آنها دوست داشتنی به نظر می رسند.

Um, but I'm a big fan of artificial trees.

ام، اما من از طرفداران پر و پا قرص درختان مصنوعی هستم.

We got a really nice one in the sales a few years ago, but it's huge.

ما در فروش چند سال پیش یک نمونه واقعا خوب دریافت کردیم، اما بسیار بزرگ است.

I think it's like six and a half foot high, maybe seven, maybe higher.

من فکر می کنم ارتفاع آن حدود شش و نیم فوت است، شاید هفت، شاید بالاتر.

I don't know.

من نمی دانم.

It's, it's huge.

این است، آن بزرگ است.

We have to bend the top because it's all the way up to the ceiling in our

ما باید قسمت بالایی را خم کنیم زیرا تمام راه را تا سقف در

conservatory, which is a, is a tall room.

هنرستان ما که یک اتاق بلند است.

And um, putting it in the attic is a big job because it's a huge tree.

و اوم، گذاشتن آن در اتاق زیر شیروانی کار بزرگی است زیرا یک درخت بزرگ است.

You can't do it by yourself, otherwise you risk injury.

شما نمی توانید این کار را به تنهایی انجام دهید، در غیر این صورت خطر آسیب دیدگی دارید.

So we get all our decorations down and we make some time to

بنابراین ما تمام تزئینات خود را پایین می آوریم و زمانی را برای

do the decorating as a family.

انجام دکوراسیون به عنوان یک خانواده اختصاص می دهیم.

We put on some Christmas music.

چند آهنگ کریسمس گذاشتیم.

We have a little bit of, um, like Bucks fizz, which is like a, a sparkling

ما کمی، امم، مانند Bucks fizz داریم که شبیه یک

Prosecco or something like that.

Prosecco درخشان یا چیزی شبیه به آن است.

A sparkling wine with orange juice.

یک شراب گازدار با آب پرتقال.

That's a bucks fizz.

این یک دلار است.

I, I think traditionally bucks fizz with champagne and orange juice.

من فکر می کنم به طور سنتی با شامپاین و آب پرتقال دم می کنم.

We can't afford champagne.

ما نمی توانیم شامپاین بخریم.

So no champagne in our house,

بنابراین هیچ شامپاینی در خانه ما وجود ندارد،

but we might have a little Prosecco or a sparkling wine or just something...

اما ممکن است کمی Prosecco یا یک شراب گازدار یا فقط چیزی ...

a fun drink to celebrate with.

یک نوشیدنی سرگرم کننده برای جشن گرفتن داشته باشیم.

We, we get into the mood and we all decorate together as a family.

ما، وارد حال و هوا می شویم و همه با هم به عنوان یک خانواده تزئین می کنیم.

And I like putting out the pictures of my children with Santa.

و من دوست دارم عکس های فرزندانم را با بابانوئل بگذارم.

So every year the children have a picture with Santa and I frame the

بنابراین هر سال بچه‌ها یک عکس با بابانوئل دارند و من عکس را قاب

picture and I bring all the pictures out.

می‌کنم و همه عکس‌ها را بیرون می‌آورم.

Each year we've got an amazing photograph of Jacob, his first picture with

هر سال یک عکس شگفت‌انگیز از جیکوب دریافت می‌کنیم، اولین عکس او با

Santa, and it was a last minute, last minute booking to see Santa at the

بابانوئل، و آخرین لحظه رزرو بابانوئل برای دیدن بابانوئل در

local garden centre and the Santa was a little bit haggard, should we say.

مرکز باغ محلی بود و باید بگوییم بابانوئل کمی مضطرب بود.

He was quite old, a bit haggard, and I think he was quite fed up.

او کاملاً پیر بود، کمی مضطرب، و فکر می‌کنم کاملاً خسته شده بود.

In the picture, he looks miserable.

در تصویر، او بدبخت به نظر می رسد.

And my son, he was only, oh, he must have been about four months old.

و پسر من، او فقط، اوه، او باید حدود چهار ماهه بود.

My son looked terrified.

پسرم وحشت زده به نظر می رسید.

This man is holding..

این مرد نگه داشته است..

Santa, sorry, is holding Jacob and Jacob looks terrified.

بابانوئل، ببخشید، جیکوب را در آغوش گرفته است و جیکوب وحشت زده به نظر می رسد.

It's, it's such a funny photo.

این یک عکس خنده دار است.

So I do enjoy getting those out every year.

بنابراین من از بیرون آوردن آنها هر سال لذت می برم.

And this is another thing where I have to be extra organised because booking a

و این یکی دیگر از مواردی است که من باید سازماندهی بیشتری داشته باشم زیرا رزرو

slot to see Santa these days is a mission.

مکان برای دیدن بابانوئل در این روزها یک ماموریت است.

You have to go on a mission to find availability and get yourself

شما باید به یک ماموریت بروید تا در دسترس بودن را پیدا کنید و

booked in before all the places go.

قبل از رفتن همه مکان ها، خود را رزرو کنید.

These things sell out so quickly.

این چیزها خیلی زود فروخته می شوند.

The tickets tend to go on sale late October, early November, and

بلیط‌ها معمولاً در اواخر اکتبر، اوایل نوامبر به فروش

for the best places they, they are just gone within seconds.

می‌رسند و برای بهترین مکان‌ها، در عرض چند ثانیه از بین می‌روند.

This year, I did manage to a slot, but it was hard.

امسال، من موفق شدم به یک شکاف برسم، اما سخت بود.

I spent a long time going through lots of options to find that there

من مدت زیادی را صرف بررسی گزینه‌های زیادی کردم تا متوجه شوم که

wasn't availability or it just sold out before I had chance to click go.

در دسترس نیست یا فقط قبل از اینکه فرصتی برای کلیک کردن بر روی Go را داشته باشم، فروخته شد.

And so eventually I did get in there, but if I had left it until December,

و بنابراین در نهایت من وارد آنجا شدم، اما اگر آن را تا دسامبر رها

then I'd have (had) no chance.

می کردم، هیچ شانسی نداشتم.

I'd be back at the garden centre, with the tired old Santa.

من با بابانوئل پیر خسته به مرکز باغ برمی گشتم.

Anyway, this year I'm very happy because we are booked in to

به هر حال امسال خیلی خوشحالم چون فکر می کنم برای

see Santa on the 23rd, I think.

دیدن بابانوئل در 23 رزرو شده ایم.

So not Christmas Eve, but close to Christmas, which I always think is nice.

بنابراین نه شب کریسمس، بلکه نزدیک به کریسمس، که به نظر من همیشه خوب است.

And of course, Santa has to check whether or not you've been naughty

و البته، بابانوئل باید بررسی کند که آیا شما شیطون

or nice, whether you're on the naughty list or the nice list.

یا خوب بوده اید یا نه، آیا در لیست شیطون ها هستید یا در لیست خوب.

And then he'll decide whether or not he will give you a gift.

و سپس تصمیم می گیرد که آیا به شما هدیه می دهد یا نه.

I think it's a bit harsh, really.

من فکر می کنم کمی خشن است، واقعا.

My children are very nice.

بچه های من خیلی خوب هستند

They're definitely on the nice list, even if they are a bit naughty

آنها قطعا در لیست خوب هستند، حتی اگر

sometimes, they're good boys.

گاهی اوقات کمی شیطون باشند، آنها پسرهای خوبی هستند.

All right, so one thing that I find quite stressful about Christmas and something

بسیار خوب، بنابراین یک چیزی که به نظر من در مورد کریسمس بسیار استرس زا است و چیزی

that has to be considered quite early is where you're going to spend Christmas day.

که باید خیلی زود در نظر گرفته شود این است که قرار است روز کریسمس را کجا بگذرانید.

What you're going to eat and who you're going to spend the day with.

قرار است چه چیزی بخورید و روز را با چه کسانی بگذرانید.

The thing is, Christmas day is just one day, but there's always,

مسئله این است که روز کریسمس فقط یک روز است، اما همیشه،

there's always this big to-do about who's spending Christmas with

همیشه این کار بزرگ وجود دارد که چه کسی کریسمس را با

who, whose turn is it to travel?

چه کسی سپری کند، نوبت سفر چه کسی است؟

Who's gonna, who's gonna have the in-laws this year?

چه کسی میخواهد، چه کسی قرار است امسال شوهر شوهر داشته باشد؟

And someone always ends up feeling a bit hard done by like, oh.

و یک نفر همیشه در نهایت احساس می کند که این کار کمی سخت است، آه.

I didn't want that person this year, or I didn't wanna have

من آن شخص را امسال نمی خواستم، یا نمی خواستم امسال

to go to that place this year.

به آن مکان بروم.

But hopefully that's not you.

اما امیدوارم این شما نباشید.

Hopefully you have, you know, a wonderful relationship with everyone in your family

امیدواریم، می دانید، رابطه فوق العاده ای با همه اعضای خانواده

and your extended family, and you have the room in your home to accommodate everyone

و خانواده بزرگ خود داشته باشید، و اتاقی در خانه خود داشته باشید که همه را در خود جای دهد

and you always have a wonderful time.

و همیشه اوقات فوق العاده ای داشته باشید.

Hopefully that's you.

انشالله که شما باشید

But, it's always a bit of a debate and you know, you have to make compromises.

اما، همیشه کمی بحث است و می دانید، باید مصالحه کنید.

I think this year we are just gonna spend it at home.

فکر می کنم امسال فقط می خواهیم آن را در خانه بگذرانیم.

I don't know who's coming to see us this year, or if we are traveling out

نمی‌دانم امسال چه کسی به دیدن ما می‌آید، یا در حال سفر به بیرون

or when we're traveling out to see other people, but as it's November,

هستیم یا زمانی که برای دیدن افراد دیگر به بیرون سفر می‌کنیم، اما چون نوامبر است،

we need to make those decisions.

باید این تصمیم‌ها را بگیریم.

Now, every household also has their own Christmas traditions, don't they?

اکنون، هر خانواده ای نیز سنت های کریسمس خود را دارد، اینطور نیست؟

Did you have something quite unique to your household when you were growing up?

آیا وقتی بزرگ می‌شدید چیزی کاملاً منحصر به فرد برای خانواده خود داشتید؟

I've tried to create some new traditions with my young family,

من سعی کردم با خانواده جوانم سنت های جدیدی ایجاد کنم

and one of the things that I've introduced, which I didn't have as

و یکی از چیزهایی که معرفی کردم و در

a child, is the Christmas Eve box.

کودکی نداشتم جعبه شب کریسمس است.

So the Christmas Eve box is a gift that the children can open on Christmas Eve,

بنابراین جعبه شب کریسمس هدیه ای است که کودکان می توانند آن را در شب کریسمس باز کنند،

very similar to the tradition of opening one present of

بسیار شبیه به سنت باز کردن یک هدیه

your choice on Christmas Eve.

به انتخاب شما در شب کریسمس.

And this Christmas Eve box in our house every year, I would put a book

و این جعبه شب کریسمس در خانه ما هر سال، من کتابی را

in there for them to read on Christmas Eve, so like a Christmas Eve book.

در آنجا می گذاشتم تا آنها در شب کریسمس بخوانند، مانند کتاب شب کریسمس.

Maybe a set of nice fresh pajamas, or a nice comfy pair of fluffy, warm socks.

شاید مجموعه ای از پیژامه های تازه و زیبا، یا یک جفت جوراب گرم و کرکی زیبا.

So just something for them to enjoy in the evening of Christmas Eve.

بنابراین فقط چیزی برای آنها برای لذت بردن در عصر شب کریسمس.

So that's, that's one little thing that we've introduced.

بنابراین این یک چیز کوچکی است که ما معرفی کرده ایم.

And there's lots of traditions that we, that we partake in.

و سنت های زیادی وجود دارد که ما در آنها شرکت می کنیم.

But I won't go into that now because that's a whole other episode that

اما من اکنون وارد آن نمی شوم زیرا این یک قسمت کاملاً دیگر است که

I could, I could do later for you to enjoy closer to Christmas

می توانستم، می توانم بعداً برای شما انجام دهم تا از نزدیک به

day, maybe even on Christmas Day.

روز کریسمس لذت ببرید، شاید حتی در روز کریسمس .

Oh, one tradition that I will mention that we've started doing is every Christmas

اوه، یکی از سنت‌هایی که من به آن اشاره می‌کنم این است که هر کریسمس

we go to a garden centre that has lots and lots of Christmas

به یک مرکز باغ می‌رویم که تزئینات کریسمس زیادی دارد

decorations and we allow the children to choose an ornament for the tree.

و به بچه‌ها اجازه می‌دهیم زینتی برای درخت انتخاب کنند.

Christmas ornaments, especially unique ones are quite expensive.

زیور آلات کریسمس، به خصوص آنهایی که منحصر به فرد هستند، بسیار گران هستند.

And if you were to completely, you know, buy all the ornaments you wanted

و اگر بخواهید به طور کامل، می دانید، تمام زیور آلات

for your tree, it would cost a fortune.

مورد نظر خود را برای درخت خود بخرید، هزینه زیادی خواهد داشت.

So every year we just buy one and we let the children choose.

بنابراین هر سال فقط یکی را می‌خریم و به بچه‌ها اجازه انتخاب می‌دهیم.

And our tree is getting fuller and fuller, fuller and fuller.

و درخت ما پر و پرتر و پرتر و پرتر می شود.

Uh, we'll be removing baubles and just have ornaments all over

اوه، ما

the tree in a few years time.

در چند سال دیگر زیور آلات را برمی داریم و روی درخت زیور آلات خواهیم داشت.

Now Christmas cards.

حالا کارت های کریسمس

I believe Christmas cards is very much a UK thing.

من معتقدم که کارت های کریسمس بسیار یک چیز در بریتانیا است.

We send cards to people we care about, even people we don't.

ما برای افرادی که به آنها اهمیت می دهیم، حتی افرادی که به آنها علاقه نداریم، کارت می فرستیم.

We give cards to everyone at work.

ما به همه در محل کار کارت می دهیم.

Like anyone you see, you give them a Christmas card.

مانند هر کسی که می بینید، به آنها یک کارت کریسمس می دهید.

But if you don't see all the members of your family or your close friends

اما اگر تمام اعضای خانواده یا دوستان نزدیک خود را

around the Christmas period, then you have to post those cards in advance.

در طول دوره کریسمس نمی بینید، باید آن کارت ها را از قبل ارسال کنید.

So you have to be organised again.

پس باید دوباره سازماندهی کرد.

You have to get everyone's address, you have to write the cards in advance.

شما باید آدرس همه را بگیرید، باید کارت ها را از قبل بنویسید.

Go to the post office,

برو به اداره پست،

put your stamp on,

تمبر خود را بگذار

post them,

، آنها را پست

and this year I definitely have to do it because our stamps are changing.

کن و امسال حتماً باید این کار را انجام دهم، زیرا تمبرهای ما در حال تغییر است.

They're changing our stamps and making them more digital.

آنها تمبرهای ما را تغییر می دهند و آنها را دیجیتالی تر می کنند.

I think they're putting a barcode on them, which is very unusual, which

فکر می کنم روی آنها بارکد می گذارند که بسیار غیرعادی است،

means our traditional stamps have to be used up before the end of the year.

یعنی تمبرهای سنتی ما باید قبل از پایان سال تمام شوند.

And I've got books of stamps in my purse, so I must send Christmas cards this year.

و من کتاب های تمبر در کیفم دارم، بنابراین باید امسال کارت های کریسمس بفرستم.

And what we tend to do is go for a little Christmas family photo shoot and we have

و کاری که ما تمایل داریم انجام دهیم این است که برای عکاسی خانوادگی کریسمس برویم و

some nice photos taken of the children in, you know, nice Christmas settings

چند عکس خوب از کودکان در تنظیمات زیبای کریسمس گرفته

and then we make one of those photos a Christmas card to send to people.

ایم و سپس یکی از آن عکس ها را کارت کریسمس می سازیم تا برای مردم ارسال کنیم.

I always think that's quite nice.

من همیشه فکر می کنم که خیلی خوب است.

So coming back to the chaos of Christmas, I think that's what it is.

بنابراین با بازگشت به هرج و مرج کریسمس، فکر می کنم همین است.

It's all the admin.

همش ادمینه

That's what makes pre-Christmas so chaotic.

این چیزی است که قبل از کریسمس را بسیار آشفته می کند.

As a child, christmas is just magic.

در کودکی، کریسمس فقط جادو است.

You just enjoy it.

شما فقط از آن لذت ببرید.

But as an adult, Christmas is chaos.

اما به عنوان یک بزرگسال، کریسمس هرج و مرج است.

It's all like so much more admin.

این همه مانند خیلی بیشتر مدیر است.

You have to decide who you're going to buy presents for and

شما باید تصمیم بگیرید که برای چه کسی هدیه بخرید و

how much you can afford to spend.

چقدر می توانید هزینه کنید.

And then when you know that, you're gonna have to decide, well,

و وقتی این را بدانید، باید تصمیم بگیرید، خوب،

what are you actually gonna buy?

واقعاً چه چیزی می‌خواهید بخرید؟

And I'm very much a person who believes in giving gifts that are useful, not just

و من خیلی آدمی هستم که به دادن هدایایی مفید اعتقاد دارم، نه اینکه فقط

give a gift for the sake of giving a gift.

به خاطر هدیه دادن هدیه بدهم.

I like to make sure it's a good gift, it's a useful gift that it won't

من دوست دارم مطمئن شوم که این یک هدیه خوب است، این یک هدیه مفید است که

just clutter someone's home and life.

فقط خانه و زندگی کسی را شلوغ نمی کند.

I want to give them something that's going to be of value to them, and that's hard

من می‌خواهم چیزی به آنها بدهم که برایشان ارزشمند باشد، و این کار سخت است

to, that's hard to do as you get older and everyone gets older around you and

، با بزرگ‌تر شدن و بزرگ‌تر شدن همه افراد اطراف شما و

they seem to have everything they need.

به نظر می‌رسد که همه چیزهایی را که نیاز دارند، انجام می‌دهند.

How can you then provide value in an easy way and in an inexpensive way?

چگونه می توانید ارزش را به روشی آسان و ارزان ارائه دهید؟

It's very difficult.

خیلی سخت است.

So you have all this admin to deal with.

بنابراین شما باید با این همه ادمین برخورد کنید.

It can really weigh you down, especially if you've got a big family.

واقعاً می تواند شما را سنگین کند، به خصوص اگر خانواده بزرگی داشته باشید.

Ugh, that's so tricky.

اوه، این خیلی مشکل است.

And if you are married or with a long-term partner, you don't just

و اگر متاهل یا با یک شریک طولانی مدت هستید، فقط

have your own family to think about, you have their family to think

خانواده خود را ندارید که باید به آنها فکر کنید، بلکه خانواده آنها را نیز دارید که باید به آنها فکر کنید

about as well, which is a nightmare.

، که یک کابوس است.

It's like, well, I don't know your family that well.

مثل اینکه، خب، من خانواده شما را به خوبی نمی شناسم.

All right guys.

خیلی خوب بچه ها

Well, I don't know about you, but I'm feeling tense, just from talking about

خوب، من در مورد شما نمی دانم، اما من احساس تنش دارم، فقط از صحبت کردن در مورد

all the things that I need to do.

همه چیزهایی که باید انجام دهم.

I need to make my Christmas card list.

من باید لیست کارت کریسمس خود را تهیه کنم.

I need to book my Christmas photo shoot.

باید عکس کریسمس خود را رزرو کنم.

I need to make the cards and send the cards.

باید کارت ها را درست کنم و کارت ها را بفرستم.

I need to decide who I'm buying Christmas presents for.

من باید تصمیم بگیرم که برای چه کسی هدایای کریسمس بخرم.

I need to then decide what I'm buying, try and make the most

سپس باید تصمیم بگیرم که چه چیزی بخرم، سعی کنم

of the Black Friday sales.

از فروش جمعه سیاه نهایت استفاده را ببرم.

I need to go into the attic.

باید برم توی اتاق زیر شیروانی

I need to get everything down from the attic.

من باید همه چیز را از اتاق زیر شیروانی پایین بیاورم.

We need to decorate the house.

باید خانه را تزئین کنیم.

I need to create magic for my children, and I need to have a good

من باید برای فرزندانم جادو بسازم و باید اوقات خوبی

time and work and exercise and do all that stuff at the same time.

داشته باشم و کار و ورزش کنم و همه این کارها را همزمان انجام دهم.

I hope you all have enjoyed today's episode.

امیدوارم همه از قسمت امروز لذت برده باشید.

Please do feel free to share your thoughts and feelings about the pre-Christmas

لطفاً با خیال راحت افکار و احساسات خود را در مورد

chaos and when you think it's okay to start selling Christmas stuff in the

هرج و مرج قبل از کریسمس و زمانی که فکر می کنید خوب است شروع به فروش وسایل کریسمس در

shops and playing Christmas music.

مغازه ها و پخش موسیقی کریسمس کنید، به اشتراک بگذارید.

When is it okay for Christmas to truly start, for you?

چه زمانی برای شما مناسب است که کریسمس واقعاً شروع شود؟

Tell me.

به من بگو.

Let me know.

خبرم کن.

You can find me on Instagram, on YouTube, on Facebook.

می توانید من را در اینستاگرام، یوتیوب، فیسبوک پیدا کنید.

Just look for English Like a Native

فقط به دنبال English Like a Native بگردید

and that's where you'll find me.

و آنجاست که من را پیدا خواهید کرد.

Until next time, guys, take care and goodbye.

تا دفعه بعد بچه ها مراقب باشید و خداحافظ.