Learn English Vocabulary Daily #10.3 - British English Podcast

Hello and welcome to The English Like a Native Podcast.

سلام و به پادکست The English Like a Native خوش آمدید.

My name is Anna and you're listening to Week 10, Day 3 of The English

نام من آنا است و شما در حال گوش دادن به Week 10, Day 3 of English

Five a Day series, the series that aims to increase your vocabulary

Five a Day هستید، سریالی که هدف آن افزایش

by five pieces every single day of the week from Monday to Friday.

پنج قطعه واژگان شما در هر روز هفته از دوشنبه تا جمعه است.

So, let's kick off today's list with a noun, seamstress, seamstress.

بنابراین، بیایید لیست امروز را با یک اسم، خیاط، خیاط شروع کنیم.

I spell this S E A M S T R E S S.

من این را S E A M S T R E S S.

Seamstress.

Semstress می نویسم.

A seamstress is a woman whose job is sewing and making clothes.

خیاط زنی است که شغلش خیاطی و دوخت لباس است.

The seam is the join in your clothing or in cloth.

درز اتصال به لباس یا پارچه است.

So, the seam of my duvet cover is where my duvet, where two pieces of

بنابراین، درز لحاف من جایی است که لحاف من در آن قرار دارد که دو تکه

cloth have come together to complete my duvet and been stitched together.

پارچه برای تکمیل لحاف من به هم رسیده و به هم دوخته شده است.

Sometimes I have to mend the seams in my clothing if I've eaten a little bit too

گاهی اوقات اگر در زمستان کمی بیش از حد غذا خورده باشم

much over the winter and I've put on a bit of weight, then some of my clothing may

و وزنم کم شده باشد، مجبور می شوم درزهای لباسم را ترمیم کنم، ممکن است مقداری از لباسم

become a little tight, and if I continue to wear it, I may be busting at the seams.

کمی تنگ شود و اگر به این کار ادامه بدهم. آن را بپوش، ممکن است از درزهایم شکسته شوم.

So, I may be putting a lot of stress on the cotton that holds the seams together.

بنابراین، ممکن است به پنبه ای که درزها را به هم متصل می کند، استرس زیادی وارد کنم.

So, I have to get out my needle and thread and start stitching and mending my seams.

بنابراین، من باید نخ و سوزنم را بیرون بیاورم و شروع به بخیه زدن و ترمیم درزهایم کنم.

And in that case, I would be a seamstress.

و در این صورت من یک خیاط خواهم بود.

Here's an example sentence.

در اینجا یک جمله مثال است.

"My mother-in law is a wonderful seamstress, if you ever need

"مادر شوهر من یک خیاط فوق العاده است ، اگر زمانی نیاز به

a special dress making then I highly recommend using her."

لباس خاصی دارید، من به شدت توصیه می کنم از او استفاده کنید."

Next on our list is a verb, and it is to document, to document.

بعدی در لیست ما یک فعل است و سند کردن، مستند کردن است.

Notice how this word sounds different as a verb than it does as a noun.

توجه داشته باشید که چگونه این کلمه به عنوان یک فعل متفاوت از یک اسم است.

So, the spelling here is D O C U M E N T, just like the noun.

بنابراین، املای اینجا درست مانند اسم، D O C U M E N T است.

Document, document, but as a verb, we say document, document, to document something.

سند، سند، اما به عنوان فعل می گوییم سند، سند، مستند کردن چیزی.

If you document something, then you record the details of it,

اگر چیزی را مستند کنید، جزئیات آن را ثبت می کنید،

usually an event or a process.

معمولاً یک رویداد یا یک فرآیند.

So, a scientist, when they are doing experiments, will document

بنابراین، یک دانشمند، زمانی که آزمایش می کند،

their experiments, they'll document every step and the results.

آزمایش های خود را مستند می کند، آنها هر مرحله و نتایج را مستند می کنند.

A documentary maker will document their subject.

یک مستندساز موضوع خود را مستند می کند. در

Here's an example sentence:

اینجا یک جمله مثال آورده شده است:

"Don't forget to document all your expenses, we can't pay you back unless we

"فراموش نکنید تمام هزینه های خود را مستند کنید، ما نمی توانیم به شما بازپرداخت کنیم مگر اینکه

have a complete list and the receipts."

لیست کامل و رسیدها را داشته باشیم."

Next on our list is the adjective astonishing, astonishing.

بعدی در لیست ما صفت شگفت انگیز، شگفت انگیز است.

I love this word, astonishing.

من این کلمه را دوست دارم، شگفت انگیز است.

This is spelled A S T O N I S H I N G, astonishing, astonishing.

این را A S T O N I S H I N G، شگفت‌انگیز، شگفت‌انگیز می‌نویسند.

If something is astonishing, then it's very surprising.

اگر چیزی شگفت‌انگیز است، بسیار شگفت‌انگیز است.

Here's an example sentence:

این یک جمله مثال است:

"Melinda's first novel had astonishing success, I can't

"اولین رمان ملیندا موفقیت شگفت انگیزی داشت، من نمی توانم

wait to read her next book."

منتظر بمانم تا کتاب بعدی او را بخوانم."

Moving on to number four on our list.

حرکت به شماره چهار در لیست ما.

This is an idiom and it is in with a chance.

این یک اصطلاح است و با شانس است.

In with a chance.

با یک شانس.

We spell this I N, in.

ما این را I N، در.

W I T H, with.

W I T H، با.

A, chance, C H A N C E.

A، شانس، C H A N C E.

In with a chance.

با یک شانس.

This is used to say that someone has a possibility of doing

این برای گفتن اینکه کسی امکان انجام

something or achieving something.

کاری یا دستیابی به چیزی را دارد استفاده می شود.

There is a possibility.

احتمالش وجود داره.

Here's an example sentence.

در اینجا یک جمله مثال است.

"I'm going to ask Adam to be my date to the graduation party, do

"من از آدام می خواهم که قرار من برای جشن فارغ التحصیلی باشد، به

you think I'm in with a chance?"

نظر شما شانسی دارم؟"

So, there she's saying, do you think it's even remotely possible

بنابراین، او می‌گوید، آیا فکر می‌کنید این امکان وجود دارد

that Adam would want to be her date for the graduation party?

که آدام بخواهد قرار ملاقات او برای جشن فارغ‌التحصیلی باشد؟

Or you might say,

یا ممکن است بگویید،

"Hey, I heard that there's a talent contest at school.

"هی، شنیده ام که یک مسابقه استعدادیابی در مدرسه وجود دارد.

And I've looked at the list of people who are entering.

و من به لیست افرادی که شرکت می کنند نگاه کرده ام.

And I think you should enter because, well, you're an amazing dancer.

و فکر می کنم شما باید شرکت کنید زیرا، خوب، شما یک رقصنده شگفت انگیز هستید.

And I really think that you're in with a chance of winning."

و من واقعاً فکر می کنم که شما شانس برنده شدن دارید."

So, you should enter because you might win.

بنابراین، شما باید وارد شوید زیرا ممکن است برنده شوید. این

There is a possibility that you will win.

احتمال وجود دارد که برنده شوید.

You are in with a chance.

شما در یک شانس هستید.

The last word on the list is overall, overall.

آخرین کلمه در لیست کلی است، کلی.

So, this is an adjective or an adverb if it comes before a noun.

بنابراین، این یک صفت یا یک قید است اگر قبل از اسم بیاید.

So, overall means in general rather than in particular.

بنابراین، کلی به معنای عام است نه خاص.

Or including all the people or things in a particular group or situation.

یا شامل همه افراد یا چیزها در یک گروه یا موقعیت خاص.

Like, you might say,

مثلاً ممکن است بگویید:

"Did you have a nice time on holiday?"

"در تعطیلات به شما خوش گذشت؟"

And if five of my days were amazing, but two of my days

و اگر پنج روز من شگفت‌انگیز بود، اما دو روز من

were terrible, then I'd say,

وحشتناک بود، می‌گفتم، "

"Overall, it was really nice.

در کل، واقعاً خوب بود.

There were a few bad days, but overall, it was brilliant."

چند روز بد وجود داشت، اما در کل، عالی بود."

Here's another example sentence.

در اینجا یک جمله مثال دیگر است.

"There were a couple of issues with people arguing, but overall we had a great night.

"چند مشکلی در مورد بحث مردم وجود داشت ، اما در مجموع ما شب خوبی را سپری کردیم. از

Thank you everyone for coming."

همه شما برای حضور متشکریم."

Or you could say,

یا می توانید بگویید:

"The overall event was brilliant."

"رویداد کلی درخشان بود."

Okay, so that's our five.

خوب، پس این پنج نفر ما هستند.

Let's recap.

بیایید خلاصه کنیم.

We had the noun seamstress, which means a woman whose job

اسم خیاط داشتیم یعنی زنی که شغلش

is sewing and making clothes.

خیاطی و لباس دوزی است.

Then we had the verb to document, which is to record the

سپس فعل to document را داشتیم که به معنای ثبت

details of an event or process.

جزئیات یک رویداد یا فرآیند است.

We had the adjective, astonishing, which means very surprising.

ما صفت شگفت انگیز داشتیم که به معنای بسیار شگفت انگیز است.

Then we had the idiom, in with a chance, which means that there's

سپس اصطلاح، in with a شانس را داشتیم، به این معنی که این

a possibility that something will happen, that you'll succeed.

احتمال وجود دارد که اتفاقی بیفتد، که شما موفق شوید.

And we finished with the adjective or adverb, overall, which means in general

و با صفت یا قید کلی تمام کردیم که به معنای کلی

or including all people or things.

یا شامل همه افراد یا چیزها است.

Let's now work on our pronunciation.

حالا بیایید روی تلفظ خود کار کنیم.

Please repeat after me.

لطفا بعد از من تکرار کنید.

Seamstress.

خیاطی.

Seamstress.

خیاطی.

Document.

سند.

Document.

سند.

Astonishing.

عجیب.

Astonishing.

عجیب.

In with a chance.

با یک شانس.

In with a chance.

با یک شانس.

Overall.

به طور کلی.

Overall.

به طور کلی.

Fantastic.

خارق العاده.

Let's bring them all together in a little story.

بیایید همه آنها را در یک داستان کوچک گرد هم بیاوریم.

Lucy was a young seamstress from Devon with a passion for

لوسی یک خیاط جوان اهل دوون بود که به

fashion and a talent for sewing.

مد علاقه داشت و استعداد خیاطی داشت.

One day, she saw an advert for a competition that could make her dream

یک روز، او آگهی مسابقه ای را دید که می تواند رویای او را

of becoming a fashion designer at a top London fashion house come true.

برای تبدیل شدن به یک طراح مد در یک خانه مد برتر لندن محقق کند.

The competition was open to anyone who could design and make an

شرکت در این مسابقه برای کسانی که می توانستند یک

original and innovative garment.

لباس اصلی و بدیع طراحی و بسازند آزاد بود.

The winner would receive £50,000 and a job offer from a prestigious fashion label.

برنده 50000 پوند و یک پیشنهاد شغلی از یک برچسب مد معتبر دریافت می کند.

Lucy was thrilled and decided to enter the competition.

لوسی هیجان زده شد و تصمیم گرفت وارد مسابقه شود.

She spent weeks working on her design, sketching, cutting,

او هفته ها روی طراحی، طراحی، برش،

stitching and decorating.

دوخت و تزئینات خود کار کرد.

She wanted to make something that would reflect her personality

او می خواست چیزی بسازد که شخصیت

and style, something that would stand out from the crowd.

و سبک او را منعکس کند، چیزی که از بین مردم متمایز شود.

She chose a vibrant fabric with a floral pattern and a flattering silhouette.

او پارچه‌ای پر جنب و جوش با الگوی گلدار و شبحی جذاب انتخاب کرد.

She added some lace, buttons, and beads for extra flair.

او مقداری توری، دکمه و مهره برای زیبایی بیشتر اضافه کرد.

She was very proud of the creation and named it "Lucy in the Sky".

او به این خلقت بسیار افتخار کرد و نام آن را "لوسی در آسمان" گذاشت.

She carefully packed her garment and sent it to the competition address

او با دقت لباس‌هایش را بسته‌بندی کرد و

along with a letter explaining her inspiration and process, and a list that

همراه با نامه‌ای که در آن الهام‌بخش و روند خود را توضیح می‌داد و فهرستی که

documented famous local clients that Lucy had made dresses for in the past.

مشتریان معروف محلی را که لوسی در گذشته برایشان لباس درست کرده بود، به آدرس مسابقه فرستاد.

She waited anxiously for the results, hoping that her dress

او مشتاقانه منتظر نتایج بود و امیدوار بود که لباسش

would impress the judges.

داوران را تحت تاثیر قرار دهد.

A few weeks later, she received a letter back that changed her life.

چند هفته بعد، نامه ای دریافت کرد که زندگی او را تغییر داد.

She opened it and read the astonishing news: she had been selected as one

او آن را باز کرد و خبر شگفت انگیزی را خواند : او به عنوان یکی

of the finalists of the competition.

از فینالیست های مسابقه انتخاب شده بود.

She was invited to London to present her dress in front of a panel

او به لندن دعوت شد تا لباس خود را در مقابل هیئتی

of experts and a live audience.

از کارشناسان و مخاطبان زنده ارائه دهد.

She was overjoyed and couldn't believe her luck.

او خیلی خوشحال بود و نمی توانست شانس خود را باور کند.

She had made it to the final round and was in with a chance

او به دور نهایی راه یافته بود و شانس

of winning the grand prize.

بردن جایزه بزرگ را داشت.

Lucy packed her bags and boarded the train to London.

لوسی چمدان هایش را بست و سوار قطار شد و به لندن رفت.

When she arrived at the venue of the competition, she was

هنگامی که او به محل برگزاری مسابقه رسید،

greeted by the organisers and shown to the backstage area.

توسط برگزارکنندگان مورد استقبال قرار گرفت و به منطقه پشت صحنه نشان داده شد.

She met the other finalists, who were all very talented and friendly, she admired

او فینالیست های دیگر را ملاقات کرد که همگی بسیار با استعداد و دوستانه بودند، او

their creations and wished them good luck.

خلاقیت های آنها را تحسین کرد و برای آنها آرزوی موفقیت کرد.

Lucy then put on her dress and waited for her turn.

سپس لوسی لباسش را پوشید و منتظر شد تا نوبتش شود.

As she walked on the stage, Lucy felt a surge of confidence.

وقتی روی صحنه راه می رفت، لوسی موجی از اعتماد به نفس را احساس کرد.

She smiled and posed for the cameras and the audience.

او لبخندی زد و در مقابل دوربین ها و تماشاگران ژست گرفت.

She felt like a star!

او مثل یک ستاره احساس می کرد!

She explained her dress and answered the questions from the judges.

او درباره لباسش توضیح داد و به سوالات داوران پاسخ داد.

They praised her for her originality, creativity, and craftsmanship.

آنها او را به خاطر اصالت، خلاقیت و مهارت او تحسین کردند.

They said they loved her dress and her story.

آنها گفتند که عاشق لباس و داستان او هستند.

They said she had a bright future in the fashion industry.

آنها گفتند که او آینده درخشانی در صنعت مد دارد.

There were a couple of runner-up awards and the judges said it was a very

چند جایزه نایب قهرمان شد و داوران گفتند که این یک

close call, but there could only be one overall winner and they had chosen

تماس بسیار نزدیک بود، اما فقط یک برنده کلی وجود داشت و آنها

one dress that stood out from the rest.

یک لباس را انتخاب کردند که از بقیه متمایز بود.

They said it was a dress that captured the essence of the competition, a dress that

آنها گفتند این لباسی بود که جوهر رقابت را تسخیر می کرد، لباسی

was innovative, original and beautiful.

نوآورانه، بدیع و زیبا.

They said it was a dress that they would love to wear themselves.

آنها گفتند این لباسی است که دوست دارند خودشان بپوشند.

They announced the name of the winner: Lucy!

نام برنده را اعلام کردند : لوسی!

Lucy couldn't believe her ears.

لوسی به گوش هایش باور نمی کرد.

She had won the competition.

او در این مسابقه برنده شده بود.

She had won £50,000 and a job with a top London fashion house.

او 50000 پوند برنده شده بود و در یکی از خانه های مد لندن کار می کرد.

She had achieved her dream and dedicated her win to her parents, who had always

او به آرزویش رسیده بود و بردش را به پدر و مادرش تقدیم کرده بود، که همیشه

encouraged her to follow her passion."

او را تشویق می‌کردند که اشتیاقش را دنبال کند."

And that brings us to the end of today's episode.

و این ما را به پایان قسمت امروز می‌رساند.

I do hope you found today useful.

امیدوارم امروز برای شما مفید بوده باشد.

And until next time, take very good care and goodbye.

مراقبت خوب و خداحافظ