English Addict - 323 (WED) 🔴LIVE stream / I'm Falling for You / Join the LIVE Chat & Learn English

It is a rather gloomy day today.

امروز یک روز نسبتاً غم انگیز است.

We have mist. We have rain.

ما مه داریم باران داریم

We have thick, heavy cloud.

ابر غلیظ و سنگینی داریم.

But we also have a lovely live stream as well.

اما ما همچنین یک پخش زنده دوست داشتنی داریم.

Here we go again.

اینجا دوباره می رویم.

English Addict is back with you. Coming to. You live from the birthplace of the English language.

معتاد انگلیسی با شما بازگشته است. آمدن به. شما از زادگاه زبان انگلیسی زندگی می کنید.

We all know where it is.

همه می دانیم کجاست.

It is England. And?

انگلستان است. و

And we are back.

و ما برگشتیم.

There you are.

شما آنجا هستید.

Hi, everybody.

سلام به همه

This is Mr. Duncan in England. How are you today? Are you okay?

این آقای دانکن در انگلیس است. امروز چطوری؟ حالت خوبه؟

I hope so.

امیدوارم اینطور باشد.

Are you happy?

آیا شما خوشحال هستید؟

Do you have one of these on your face?

آیا یکی از اینها را روی صورت خود دارید؟

I hope you do.

امیدوارم انجام بدی

If you don't, well, maybe I can put one there for you.

اگر این کار را نکنید، خوب، شاید بتوانم یکی را برای شما قرار دهم.

My name is Duncan.

اسم من دانکن است.

I'm sure you know it.

من مطمئنم که شما آن را می دانید.

I'm sure you are aware. And if you are not there, it is now on the screen.

من مطمئن هستم که شما آگاه هستید. و اگر آنجا نیستید، اکنون روی صفحه است.

And I live in England.

و من در انگلیس زندگی می کنم.

I love English very much.

من انگلیسی را خیلی دوست دارم.

You might say that I am an English addict.

شاید بگویید من یک معتاد انگلیسی هستم.

A lot of people ask Mr.

خیلی ها از آقای دانکن می پرسند

Duncan, what do you mean when you say English addict?

وقتی می گویید معتاد انگلیسی منظورتان چیست؟

Because

زیرا

it might sound like something else, but it isn't anything naughty.

ممکن است شبیه چیز دیگری به نظر برسد، اما چیز شیطانی نیست.

It is in fact a person who is crazy about the English language.

این در واقع فردی است که دیوانه زبان انگلیسی است.

I love English very much.

من انگلیسی را خیلی دوست دارم.

I like the English language.

من زبان انگلیسی را دوست دارم.

I think it is pretty cool to be honest.

صادقانه بگویم فکر می کنم خیلی جالب است.

It is also something that is very useful.

همچنین چیزی است که بسیار مفید است.

It is something that is useful for you.

چیزی است که برای شما مفید است.

It is useful for your life.

برای زندگی شما مفید است.

If you want to achieve different things.

اگر می خواهید به چیزهای مختلف برسید.

Maybe you want to travel abroad. Maybe you want to have a certain type of job.

شاید بخواهید به خارج از کشور سفر کنید. شاید بخواهید نوع خاصی از شغل را داشته باشید.

Perhaps you want to be a translator.

شاید می خواهید مترجم شوید.

Some people these days have a very good career

برخی از مردم این روزها حرفه بسیار خوبی

doing that actual thing, translating.

در انجام آن کار واقعی، یعنی ترجمه دارند.

So even though we have a lot of technology around nowadays to help us

بنابراین، اگرچه امروزه فناوری‌های زیادی برای کمک به ما در ترجمه وجود دارد

translate, there is no substitute for one of these.

، هیچ جایگزینی برای یکی از آنها وجود ندارد.

A human being. You cannot

یک انسان. شما نمی توانید

you cannot replicate a human being.

نمی توانید یک انسان را تکرار کنید.

The essence of a human cannot be

ذات یک انسان قابل

reproduced.

بازتولید نیست.

So even though we have lots of lovely ways of translating and yes, it is useful,

بنابراین، با وجود اینکه ما روش‌های دوست‌داشتنی زیادی برای ترجمه داریم و بله، مفید است،

there is no substitute for an actual person doing the translating there.

هیچ جایگزینی برای یک فرد واقعی که در آنجا ترجمه می‌کند وجود ندارد.

And then.

و سپس.

And of course, we all like to have a human being nearby.

و البته، همه ما دوست داریم یک انسان در نزدیکی خود داشته باشیم.

It is reassuring.

آرامش بخش است.

Talking of which, Mr.

آقای

Steve is away at the moment, so I do not feel very reassured at all.

استیو در حال حاضر دور است، بنابراین من اصلاً احساس اطمینان نمی کنم.

I have no human beings nearby.

من هیچ انسانی در این نزدیکی ندارم.

I know what you're thinking, Mr. Duncan.

می دانم به چه فکر می کنی، آقای دانکن.

Is Mr.

آیا آقای

Steve really human?

استیو واقعا انسان است؟

He is. I can confirm that Mr. Steve is a human being.

او هست. من می توانم تأیید کنم که آقای استیو یک انسان است.

He is not here.

او اینجا نیست.

And I have to say, it was very strange last night being here in the house on my own

و باید بگویم، دیشب خیلی عجیب بود که به تنهایی اینجا در خانه بودم

sometime.

.

It's in the dead of night when everything is silent.

در تاریکی شب است که همه چیز ساکت است.

You might be lying in bed and suddenly you hear a sound.

ممکن است در رختخواب دراز کشیده باشید و ناگهان صدایی بشنوید.

What was that?

اون چی بود؟

I'm sure I heard something.

مطمئنم یه چیزی شنیدم

I'm sure there was a sound coming from downstairs.

مطمئنم صدایی از طبقه پایین می آمد.

What was it?

چی بود؟

Suddenly your senses become heightened

ناگهان حواس شما قوی می شود

and everything around you becomes rather threatening.

و همه چیز در اطراف شما نسبتاً تهدید کننده می شود.

In the darkness and the silence as you lie there in bed.

در تاریکی و سکوت در حالی که در رختخواب دراز می کشی.

So I didn't sleep very well last night.

پس دیشب خیلی خوب نخوابیدم.

And to be honest with you, I do feel tired at the moment.

و صادقانه بگویم، در حال حاضر احساس خستگی می کنم.

But do not worry, because today my live stream is powered by

اما نگران نباشید، زیرا امروز پخش زنده من با

coffee.

قهوه تامین می شود.

I have some coffee with me today.

امروز با خودم قهوه میخورم

In fact, I'm going to have some of the coffee right now.

در واقع، من می خواهم مقداری از قهوه را همین الان بخورم.

And yes, this is the gift

و بله، این هدیه ای است

that Francesca gave to me to keep my drink nice and warm.

که فرانچسکا به من داد تا نوشیدنی من را خوب و گرم نگه دارد.

Oh, I don't know what it is

اوه، من نمی دانم

about coffee, but coffee might be the most amazing thing.

قهوه چیست، اما قهوه ممکن است شگفت انگیزترین چیز باشد.

I don't drink much coffee normally, but today

من معمولاً زیاد قهوه نمی‌نوشم، اما امروز

I thought I would have

فکر می‌کردم

a cup of coffee during my live stream,

در طول پخش زنده‌ام یک فنجان قهوه بنوشم،

basically to keep me awake.

اساساً برای بیدار نگه داشتن من.

To be honest with you, I'm.

صادقانه بگویم، من هستم.

Oh, that is very nice.

اوه، این خیلی خوب است.

Also very hot as well.

همچنین بسیار گرم است.

And I will drink some more of that in a moment.

و من مقداری دیگر از آن را در یک لحظه مینوشم.

Of course we have the live chat. Hello live chat.

البته ما چت زنده داریم. سلام چت زنده

It is nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

How lovely to have you joining us today, Vytas...

چقدر خوشحالم که امروز به ما ملحق شدی، Vytas...

You are first on the live chat.

شما اولین بار در چت زنده هستید.

Of course, you are, also in second place.

البته شما هم در رتبه دوم هستید.

Very close behind

خیلی نزدیک پشت

Beatriz. Hello, Beatriz.

بیاتریز. سلام بئاتریز.

Nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

We also have motion. Motion?

حرکت هم داریم. حرکت؟

Thank you.

By the way, can I say thank you, motion for the email that you sent?

متشکرم.

ضمناً، می توانم تشکر کنم، برای ایمیلی که ارسال کردید، حرکت کنید؟

I was rather horrified this morning to find out

امروز صبح از اینکه متوجه شدم

that lots of my emails have gone straight into the junk box, or the waste bin

بسیاری از ایمیل‌های من مستقیماً به جعبه ناخواسته یا سطل زباله

on my email account,

در حساب ایمیل من رفته‌اند، خیلی وحشت کردم،

so I was rather upset to find that a lot of the emails have actually been filed away in my junk folder.

بنابراین از اینکه متوجه شدم بسیاری از ایمیل‌ها واقعاً در داخل بایگانی شده‌اند، بسیار ناراحت شدم. پوشه آشغال من

I don't know why I didn't put them there, so thank you. Motion.

من نمی دانم چرا آنها را آنجا قرار ندادم، پس از شما متشکرم. حرکت.

I did see your photograph this morning also.

امروز صبح هم عکست را دیدم

Claudia, I also had a message from you as well.

کلودیا، من هم از شما پیامی داشتم.

In fact, I have quite a few emails that for some reason I don't know why it has nothing to do with me.

در واقع، من تعداد زیادی ایمیل دارم که به دلایلی نمی دانم چرا ربطی به من ندارد.

It wasn't me. I didn't do it.

من نبودم من این کار را نکردم.

But some of my emails went in to the junk box and I don't know why.

اما برخی از ایمیل های من وارد جعبه آشغال شد و نمی دانم چرا.

Also we have who else is here.

همچنین ما داریم که چه کسی دیگر اینجاست.

Oh very nice.

اوه خیلی خوبه

He is back everyone.

او به همه بازگشته است.

Luis Mendez is here today.

لوئیس مندز امروز اینجاست.

Hello, Louis.

سلام، لویی.

Nice to see you back with us. Okay. Who else is here? Marco.

خوشحالم که با ما برگشتی باشه کی دیگه اینجاست؟ مارکو

Marco De Filippo, hello to you.

مارکو دی فیلیپو، سلام به شما.

Nice to see you here. Marco.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم. مارکو

Of course, there is another famous Marco

البته مارکو معروف دیگری هم هست

who liked to explore.

که دوست داشت کاوش کند.

He liked to travel around the world.

او دوست داشت به دور دنیا سفر کند.

Before we knew what the world was.

قبل از اینکه بفهمیم دنیا چیست.

Hello, Mauricio. Hello. Also to pal Mira.

سلام، مائوریسیو. سلام. همچنین به دوست میرا.

Hello, Palmira.

سلام پالمیرا

Apparently there is snow at the moment.

ظاهرا در حال حاضر برف باریده است.

Palmira says we have snow.

پالمیرا میگه برف داریم.

Yes, Louis, we have sleet.

بله، لویی، ما برفک داریم.

It is common in my city because we live near the sea.

در شهر من رایج است زیرا ما در نزدیکی دریا زندگی می کنیم.

So you have not snow, but very light.

بنابراین شما برف ندارید، اما بسیار سبک.

Fine, almost light snow. But not quite.

برف خوب و تقریباً خفیف. اما نه کاملا.

We often say that sleet is wet.

ما اغلب می گوییم که برفک مرطوب است.

Snow, which doesn't sound correct.

برف که درست به نظر نمی رسد.

It does sound a little bit weird when you say wet snow because snow is wet.

وقتی می گویید برف خیس چون برف مرطوب است کمی عجیب به نظر می رسد.

But you might say that sleet is nearer to rain than it is snow.

اما ممکن است بگویید که برف به باران نزدیکتر است.

Needless to say, it does not last very long after it falls.

نیازی به گفتن نیست که پس از افتادن آن مدت زیادی دوام نمی آورد.

Can I say hello to Jamie from Hong Kong?

آیا می توانم به جیمی از هنگ کنگ سلام کنم؟

Now? If I remember correctly,

حالا؟ اگه درست یادم باشه به

isn't it your birthday

soon?

این زودی تولدت نیست؟

I don't know why so I might be wrong.

نمی دونم چرا پس ممکنه اشتباه کنم

Completely wrong with this, but I'm sure it is your birthday this month.

این کاملا اشتباه است، اما من مطمئن هستم که تولد شما در این ماه است.

Why do why do I feel as if it's Jimmy's birthday this month?

چرا فکر می کنم این ماه تولد جیمی است؟

I don't know why, I don't know, I really don't know.

نمی دانم چرا، نمی دانم، واقعاً نمی دانم.

Who else is he? Is it Zico?

او دیگر کیست؟ آیا زیکو است؟

Also people pal the wah who is watching in India.

همچنین مردم دوست واهی که در هند تماشا می کنند.

Hello India, I know I have a lot of Indian subscribers

سلام هند، من می دانم که تعداد زیادی مشترک

and viewers, people watching all across India at the moment.

و بیننده هندی دارم، افرادی که در حال حاضر در سراسر هند تماشا می کنند.

We have a lot of things to talk about.

ما چیزهای زیادی برای صحبت داریم.

Today we are going to take a look at words and phrases connected to

امروز قصد داریم نگاهی به کلمات و عبارات مرتبط با

food, or the action of

غذا، یا عمل

falling, to fall, to drop,

افتادن، افتادن، افتادن،

to descend quickly.

پایین آمدن سریع بیاندازیم.

So we are looking at that a little bit later on today.

بنابراین ما کمی بعد امروز به آن نگاه می کنیم.

Come on Jemmy, is it your birthday?

بیا جمی، تولدت است؟

Can you please tell me if it is your birthday?

میشه لطفا بگید تولدتون هست؟

Jemmy, is it your birthday?

جمی تولدت هست؟

Is it coming soon?

آیا به زودی می آید؟

Because I really feel as if I want to know.

چون واقعاً احساس می کنم که می خواهم بدانم.

If it is so please let me know.

اگر اینطور است لطفا به من اطلاع دهید.

Jemmy, if it is your birthday this month.

جمی، اگر این ماه تولدت باشد.

Or maybe I am completely incorrect about it.

یا شاید من در مورد آن کاملاً نادرست هستم.

Of course, one thing that is happening this month we have Christmas coming now.

البته، یک چیزی که در این ماه اتفاق می افتد، اکنون کریسمس در راه است.

I was talking the other day to Mr.

روز قبل داشتم با آقای استیو صحبت می کردم

Steve and I said to Steve, do you realise Christmas Day is on Wednesday?

و به استیو گفتم، آیا می دانی روز کریسمس چهارشنبه است؟

So it is actually on Wednesday.

بنابراین در واقع چهارشنبه است.

I think it's actually is it two weeks or three weeks?

فکر می کنم در واقع دو هفته است یا سه هفته؟

I think it's three weeks today.

فکر کنم امروز سه هفته است.

So three weeks from now it will be

بنابراین سه هفته دیگر کریسمس خواهد بود

Christmas.

.

How nice is that?

چقدر خوبه

Very nice. In fact.

خیلی خوبه در واقع.

Hello, my daily challenge.

سلام چالش روزانه من

Hello to you as well.

سلام به شما نیز.

Nice to see you here.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

I hope you are well.

امیدوارم حالتون خوب باشه

So yes, we will be with you on Christmas Day even though

بنابراین بله، ما در روز کریسمس با شما خواهیم بود، اگرچه

Steve is not

استیو

very keen, I don't think Steve wants to do a live stream on Christmas Day,

خیلی مشتاق نیست، فکر نمی‌کنم استیو بخواهد در روز کریسمس پخش زنده پخش کند،

but I want to do one.

اما من می‌خواهم یکی را انجام دهم.

I wonder who will win that battle?

من تعجب می کنم که چه کسی در آن نبرد پیروز خواهد شد؟

Will I win or will Mr. Steve win?

آیا من برنده خواهم شد یا آقای استیو برنده خواهد شد؟

Or maybe we might.

یا شاید ما ممکن است.

Compromise.

سازش.

If you compromise,

اگر مصالحه کنید،

you compromise.

سازش می کنید.

It means you reach an agreement.

یعنی به توافق رسیدی.

So quite often if we make a compromise, we will reach a mutual agreement.

بنابراین اغلب اگر مصالحه کنیم، به توافق متقابل خواهیم رسید.

So maybe two people

بنابراین ممکن است دو نفر

want different things, so they will try to compromise.

چیزهای متفاوتی بخواهند، بنابراین سعی می کنند مصالحه کنند.

They will come to some sort of agreement or settlement in that situation.

آنها در این شرایط به نوعی توافق یا توافق خواهند رسید.

Okay.

The mystery of Jemmy has been solved.

باشه

معمای جمی حل شد.

Thank you. Jemmy, your intuition and memory is amazing.

متشکرم. جمی، شهود و حافظه شما شگفت انگیز است.

Mr. Duncan, my birthday has just passed on the 30th of November.

آقای دانکن، تولد من به تازگی 30 نوامبر گذشته است.

Oh, okay, so that's the reason why.

اوه، باشه، پس دلیلش همینه

So I was thinking December, but clearly it was at the end of November.

بنابراین من به دسامبر فکر می کردم، اما به وضوح در پایان نوامبر بود.

Anyway. Jemmy, I hope you had a good birthday. I hope it was a happy one.

به هر حال. جمی امیدوارم تولد خوبی داشته باشی امیدوارم شاد بوده باشه

I hope you had a super time

امیدوارم آخر هفته گذشته بهتون خوش گذشته باشه

last weekend.

We were out with some friends having a lovely Indian curry,

ما با چند نفر از دوستانمان بیرون بودیم و یک کاری هندی دوست داشتنی می خوردیم

and we were talking about a lot of things last weekend with our friends Sonia and Brent.

و آخر هفته گذشته با دوستانمان سونیا و برنت در مورد چیزهای زیادی صحبت می کردیم.

One of the things that I talked about was my birthday next year

یکی از چیزهایی که من در مورد آن صحبت کردم تولد سال آینده من بود

because next year, for those who know, my birthday next year is a big one.

زیرا سال آینده برای کسانی که می دانند تولد من در سال آینده بزرگ است.

We often talk about birthdays

ما اغلب در مورد تولد

as being the big one if it is a significant age.

به عنوان تولد بزرگ صحبت می کنیم اگر سن قابل توجهی باشد.

So maybe you reach a certain age, maybe a certain age with a zero at the end,

پس شاید به سن خاصی برسید، شاید به سن خاصی با یک صفر در پایان،

like my birthday next year.

مثل تولد سال آینده من.

So I am reaching what we call a milestone.

بنابراین من در حال رسیدن به چیزی هستم که ما آن را نقطه عطف می نامیم.

You might say your birthday comes along and we say that you reach

ممکن است بگویید تولد شما فرا می رسد و ما می گوییم که به

a milestone, a notable point of time.

نقطه عطفی رسیده اید، یک نقطه زمانی قابل توجه.

So we were actually trying

بنابراین ما در واقع سعی می‌کردیم

to work out what to do next year for my birthday, but I don't know at the moment,

سال آینده برای تولدم چه کار کنیم، اما فعلاً نمی‌دانم،

I don't know, I don't normally have birthday parties, so so not since I was a child.

نمی‌دانم، معمولاً جشن تولد ندارم، بنابراین از کودکی اینطور نیست. .

We haven't had birthday parties

ما سال هاست که جشن تولد نداریم

for many, many years.

.

In fact, the last time I had a birthday party

در واقع، آخرین باری که جشن تولد داشتم

was in I think it was in 2005

در سال ۲۰۰۵ بود

when I was in China.

که در چین بودم.

In fact, whilst I was in China, I actually had two birthday parties on the same day.

در واقع، زمانی که در چین بودم، در همان روز دو جشن تولد داشتم.

So two groups of people wanted to celebrate my birthday in different places.

بنابراین دو گروه از مردم می خواستند تولد من را در مکان های مختلف جشن بگیرند.

So I actually went

بنابراین من در واقع

to two birthday parties on the same day.

در همان روز به دو جشن تولد رفتم.

I don't think I've ever done that in my life.

فکر نمی کنم تا به حال این کار را در زندگی ام انجام داده باشم.

And yes, there were

و بله،

two birthday cakes as well.

دو کیک تولد نیز وجود داشت.

So not only were there two birthday parties,

بنابراین نه تنها دو جشن تولد، بلکه

there were also two birthday cakes as well, which I did try to eat.

دو کیک تولد نیز وجود داشت که من سعی کردم آنها را بخورم.

Hello, Kristina.

سلام کریستینا

Kristina is here today.

کریستینا امروز اینجاست.

It's nice to have you here, Christina.

خوشحالم که اینجا هستی، کریستینا.

I wonder if we are going to meet next year.

نمی دانم آیا قرار است سال آینده همدیگر را ببینیم؟

I have received some emails concerning the big rendezvous in 2025.

من چند ایمیل در مورد میعادگاه بزرگ در سال 2025 دریافت کرده ام.

Quite a few people have said it.

افراد زیادی این را گفته اند.

They've said, Mr.

Duncan, I am interested in meeting up next year.

آنها گفته اند، آقای

دانکن، من علاقه مندم که سال آینده ملاقات کنم.

And as I mentioned the other day, we are going to be in Paris, but also we are going to go somewhere else as well.

و همانطور که روز گذشته اشاره کردم، ما در پاریس خواهیم بود، اما همچنین قرار است به جای دیگری نیز برویم.

So there might be not one but two rendezvous next year we will see what happens.

بنابراین ممکن است نه یک، بلکه دو قرار ملاقات در سال آینده برگزار شود، خواهیم دید که چه اتفاقی می افتد.

Jemmy says I always find myself meditating.

جمی می‌گوید من همیشه در حال مدیتیشن هستم.

The words of Oscar Wilde we are all lying in the gutter, but some of us are looking at the stars.

سخنان اسکار وایلد ما همه در ناودان دراز کشیده ایم، اما برخی از ما به ستاره ها نگاه می کنیم.

I do like that.

من آن را دوست دارم.

That is a great quote.

این یک نقل قول عالی است.

I don't know why you're mentioning that.

نمی دانم چرا به آن اشاره می کنید.

Oh, I see.

اوه، می بینم. می

It is the the anniversary of the passing of Oscar Wilde, I see.

بینم که سالگرد درگذشت اسکار وایلد است.

Okay, now I know.

باشه الان میدونم

Do you have anything to declare on

آیا فقط در مورد کلودیا نابغه من چیزی برای اعلام دارید

only my genius Claudia,

،

can I say hello to Claudia?

می توانم به کلودیا سلام کنم؟

Can I also apologise to Claudia?

آیا می توانم از کلودیا نیز عذرخواهی کنم؟

Because I found some emails in my junk box.

چون چند ایمیل در جعبه آشغالم پیدا کردم.

I think today I'm going to be apologising to quite a few people because of this.

فکر می کنم امروز قرار است به خاطر این موضوع از افراد زیادی عذرخواهی کنم .

I did actually.

در واقع انجام دادم

I don't know how.

من نمی دانم چگونه.

I don't know why it wasn't me.

نمی دانم چرا من نبودم.

I didn't do it.

من این کار را نکردم. اما

But. Oh.

اوه

That is the most amazing coffee.

این شگفت انگیزترین قهوه است. می

I know it's rude, but that is absolutely gorgeous.

دانم که بی ادب است، اما کاملاً عالی است.

A lovely cup of coffee.

یک فنجان قهوه دوست داشتنی

Christina says. I am very excited.

کریستینا می گوید. من خیلی هیجان زده هستم.

Radu Radu wrote.

رادو رادو نوشت.

Ha is here.

ها اینجاست

Hello, Radu, nice to see you here today

سلام، رادو، خوشحالم که امروز شما را اینجا می بینم،

we are looking at words and phrases connected to

ما به کلمات و عبارات مرتبط با

Fools Fall and Falling.

Fools Fall و Falling نگاه می کنیم.

There are many ways of using that word.

راه های زیادی برای استفاده از این کلمه وجود دارد.

Do you know what? I've just realised something. I'm looking behind me.

میدونی چیه؟ تازه یه چیزی فهمیدم پشت سرم را نگاه می کنم.

Wait there a moment.

یه لحظه صبر کن

I'm looking behind me and I'm thinking maybe

دارم به پشت سرم نگاه می کنم و به این فکر می کنم که شاید

I should have some Christmas decorations here in the studio.

باید چند تزئین کریسمس اینجا در استودیو داشته باشم.

Perhaps on Sunday we might have some festive decorations in the studio.

شاید در روز یکشنبه ممکن است برخی از تزئینات جشن در استودیو داشته باشیم.

I was talking about Christmas a few moments ago, and I've just realised that

چند لحظه پیش داشتم درباره کریسمس صحبت می‌کردم، و تازه متوجه شدم که

I don't really have anything here in the studio, so it looks like

در استودیو واقعاً چیزی ندارم، بنابراین به نظر می‌رسد

Christmas is on the way, so I'm going to do that.

کریسمس در راه است، بنابراین می‌خواهم این کار را انجام دهم.

I will make my studio look like Christmas on Sunday, I promise

من یکشنبه استودیوی خود را شبیه کریسمس خواهم کرد، قول می دهم

I will try my best to do that.

تمام تلاشم را برای انجام آن انجام دهم.

By the way, Steve is not with us on Sunday.

در ضمن، استیو یکشنبه با ما نیست.

There will be no Mr. Steve on Sunday. I hope that does not put you off.

روز یکشنبه آقای استیو وجود نخواهد داشت. امیدوارم که شما را ناامید نکند.

I really do.

من واقعا دارم.

I hope you are not too disappointed about that.

امیدوارم از این بابت زیاد ناامید نباشید.

What a shame.

چه شرم آور.

What a pity.

چه حیف.

No, Mr. Steve, but he will be back with us the following week.

نه، آقای استیو، اما او هفته بعد با ما بازخواهد گشت.

And also he will be with us, hopefully

و همچنین او با ما خواهد بود، امیدوارم

on Christmas Day.

در روز کریسمس.

Because Christmas Day this year is on Wednesday.

زیرا روز کریسمس امسال چهارشنبه است.

I'm going to take a quick break and then I will be back with you again.

من می خواهم یک استراحت سریع داشته باشم و سپس دوباره با شما برمی گردم.

We are looking at words and phrases connected to fall and falling.

ما به کلمات و عبارات مرتبط با سقوط و سقوط نگاه می کنیم.

All of that coming up on English Addict today.

همه اینها امروز در انگلیسی معتاد مطرح می شود.

Please stick around.

لطفا بچسبید

You. See.

شما ببینید.

I see.

من می بینم.

I love.

دوست دارم

You. It.

شما آن را

You. You.

شما شما

I don't.

من این کار را نمی کنم.

I'm a big boy now.

من الان پسر بزرگی هستم.

It is so good to be with you again today.

خیلی خوب است که امروز دوباره با شما هستم.

I have to say.

باید بگویم.

I have to say I have been a little bit late this year.

باید بگویم که امسال کمی دیر آمدم.

Putting up the Christmas tree, the Christmas tree and the Christmas decorations.

قرار دادن درخت کریسمس، درخت کریسمس و تزئینات کریسمس. من

I've drunk too much coffee.

زیاد قهوه نوشیده ام

I keep wanting to burp

من مدام می خواهم آروغ بزنم

because I drink my coffee too fast. Unfortunately.

چون قهوه ام را خیلی سریع می نوشم. متاسفانه

But I haven't done much yet in preparation for the Christmas festivities, I haven't put any lights up outside the house.

اما من هنوز کار زیادی برای آماده شدن برای جشن کریسمس انجام نداده ام ، هیچ چراغی در بیرون از خانه روشن نکرده ام.

There are some there already that I always leave up, but I haven't put any extra ones

قبلاً بعضی از آنها وجود دارد که من همیشه آنها را ترک می کنم، اما هیچ چیز اضافی را جلوی خانه نگذاشته ام

on the front of the house and we don't have the Christmas tree up yet.

و هنوز درخت کریسمس را بلند نکرده ایم.

I haven't decorated the studio, so I might do a little bit of that

من استودیو را تزئین نکرده‌ام، بنابراین ممکن است در طول هفته کمی از این کار را انجام دهم

during the week.

.

Of course, some people wait, don't they? They wait a little bit longer,

البته بعضی ها صبر می کنند، اینطور نیست؟ کلودیا می گوید، آنها کمی بیشتر صبر می کنند

Claudia says.

.

I always put up the Christmas tree on the 8th of December.

من همیشه درخت کریسمس را در 8 دسامبر می چینم.

I think that's a good idea.

فکر می کنم این ایده خوبی است.

I think now I have to say, I think that is actually a good date to do it the 8th of December.

فکر می کنم اکنون باید بگویم، فکر می کنم در واقع تاریخ خوبی برای انجام آن در 8 دسامبر است.

So not too early, but also not too late as well.

بنابراین نه خیلی زود، بلکه خیلی دیر نیز نیست.

And if you are watching this year, you will know that we did not take our Christmas tree down until.

و اگر امسال تماشا می کنید، می دانید که ما درخت کریسمس خود را تا آن زمان پایین نیاوردیم.

I can't believe I'm saying this until the end of May.

باورم نمی شود که تا آخر اردیبهشت این را می گویم.

So we still had our Christmas tree up

بنابراین ما هنوز درخت کریسمس خود را

in the living room

until the end of May this year.

تا پایان ماه مه امسال در اتاق نشیمن داشتیم.

And I know what you're thinking, Mr. Duncan.

و من می دانم که شما به چه فکر می کنید، آقای دانکن.

Why did you bother taking it down? Why didn't you just leave it?

چرا زحمت کشیدی پایینش؟ چرا آن را رها نکردی؟

What is the point of taking it down and then putting it up 4 or 5 months later?

چه فایده ای دارد که آن را پایین بیاوریم و 4 یا 5 ماه بعد آن را بگذاریم؟

You are right. I agree with you.

حق با شماست. من با شما موافقم.

So I think maybe next year, maybe I won't

بنابراین فکر می کنم شاید سال آینده، شاید

take the Christmas tree down at all.

اصلاً درخت کریسمس را پایین نیاورم.

I might keep it up all year long. Why not?

من ممکن است آن را در تمام طول سال حفظ کنم. چرا نه؟

Good idea, I think so, yes, let's do it.

ایده خوبی است، من فکر می کنم اینطور است، بله، بیایید آن را انجام دهیم.

Let's let's do that.

بیایید این کار را انجام دهیم.

Christina has not put her trip yet, haven't you?

کریستینا هنوز سفرش را انجام نداده، نه؟

Well. It's okay. You're not the only one.

خوب اشکالی ندارد. تو تنها نیستی

I get the feeling maybe this year a lot of people are not really in the mood

من این احساس را دارم که شاید امسال بسیاری از مردم واقعاً در حال و هوای کریسمس نیستند

for Christmas because there have been so many other things going on this year.

زیرا امسال چیزهای بسیار دیگری در جریان بوده است.

I'm not going to talk about them individually, but you know what I mean?

من قرار نیست در مورد آنها به صورت جداگانه صحبت کنم، اما می دانید منظورم چیست؟

You know what I'm talking about. Lots of things have gone up.

شما می دانید من در مورد چه صحبت می کنم. خیلی چیزها بالا رفته است.

I think.

So, yes. I think the 8th of December

من فکر می کنم.

بنابراین، بله. من فکر می کنم 8 دسامبر

does sound like a reasonable day to do it.

برای انجام آن روز معقولی به نظر می رسد.

Not too early, not too late.

نه خیلی زود، نه خیلی دیر.

Alexandra says the 8th of December is the solemnity of the Immaculate Conception.

الکساندرا می گوید که 8 دسامبر، جشن لقاح پاک است.

Oh, I see

اوه، من

something religious to talk about.

یک چیز مذهبی می بینم که در مورد آن صحبت کنم.

They're very nice.

اونا خیلی خوبن

Yes, that that makes sense. That makes sense.

بله، این منطقی است. این منطقی است.

I think the 8th of December.

فکر کنم 8 دی.

I might actually do that as well.

من واقعاً ممکن است این کار را نیز انجام دهم.

So from now on, every year we are going to put the Christmas decorations up on the 8th of December.

بنابراین از این به بعد، هر سال تزئینات کریسمس را در 8 دسامبر قرار می دهیم.

No. Okay. I think that's a good idea. I agree with you. Cheers.

نه. باشه. فکر می کنم این ایده خوبی است. من با شما موافقم. به سلامتی

I really need my caffeine today. Can you tell?

امروز واقعا به کافئین نیاز دارم. می توانید بگویید؟

Do I seem strange today because I am a little sleepy?

آیا امروز به دلیل اینکه کمی خواب آلود هستم عجیب به نظر می رسم؟

I didn't sleep very well last night. I have to say.

دیشب خیلی خوب نخوابیدم باید بگویم.

Do you have a cup of coffee at the moment?

آیا در حال حاضر یک فنجان قهوه می خورید؟

Do you have a cup of coffee in your hand?

آیا یک فنجان قهوه در دست داری؟

Or maybe something else?

یا شاید چیز دیگری؟

Maybe something stronger?

شاید چیزی قوی تر؟

Perhaps.

شاید.

I really want to go to bed.

من واقعاً می خواهم به رختخواب بروم.

I really do.

من واقعا دارم.

Anyway, we have other things to think about besides

به هر حال، ما به غیر از

my nap time.

زمان چرت زدن به چیزهای دیگری هم فکر می کنیم.

We have words and phrases to look at today.

ما امروز کلمات و عباراتی داریم که باید به آنها نگاه کنیم.

Words and phrases connected to fall.

کلمات و عبارات مرتبط با سقوط.

And there I am, falling.

و من اینجا هستم، در حال سقوط.

Falling to the ground.

افتادن روی زمین.

Maybe I was at the ladder at the top of the ladder, trying to put the Christmas lights on the house.

شاید من روی نردبان بالای نردبان بودم و سعی می کردم چراغ های کریسمس را روی خانه بگذارم.

I have to say, Steve always worries about me whenever I put the lights up on the house.

باید بگویم استیو همیشه هر وقت چراغ خانه را روشن می کنم نگران من است.

Steve always worries because he thinks I might

استیو همیشه نگران است زیرا فکر می کند ممکن است

fall.

سقوط کنم. من

I haven't yet.

هنوز نگرفتم.

I am very happy to say all of the times that I've put the Christmas lights on the house, not once have I fallen.

من بسیار خوشحالم که می گویم همه بارها چراغ های کریسمس را روی خانه گذاشته ام، نه یک بار زمین خورده ام.

Maybe a few times I nearly.

شاید چند بار من تقریبا.

I nearly fell,

نزدیک بود زمین بخورم،

but I haven't fallen.

اما نیفتادم.

Fortunately, fall can be an action.

خوشبختانه، سقوط می تواند یک عمل باشد.

Quite often we talk about fall as an action.

اغلب ما در مورد سقوط به عنوان یک عمل صحبت می کنیم.

Something that is happening, a thing.

چیزی که در حال رخ دادن است، یک چیز.

Movement, an action, a thing that is occurring, something visible, an action.

حرکت، یک عمل، چیزی که در حال وقوع است، چیزی که قابل مشاهده است، یک عمل.

You can see, something you can feel happening is an action.

می توانید ببینید، چیزی که می توانید احساس کنید که اتفاق می افتد یک عمل است.

It is a verb.

یک فعل است.

So fall can be an action, a type of movement.

بنابراین سقوط می تواند یک عمل، نوعی حرکت باشد.

Movement.

حرکت.

You can move forward, you can move back.

شما می توانید به جلو حرکت کنید، می توانید به عقب برگردید.

You can move from side to side and you can move down very quickly.

می توانید از این طرف به سمت دیگر حرکت کنید و می توانید خیلی سریع به سمت پایین حرکت کنید.

That is the word fall the downward direction or a sudden descent.

این کلمه سقوط جهت رو به پایین یا نزول ناگهانی است.

The word descent means drop.

نزول در لغت به معنای سقوط است.

Or maybe you come down slowly.

یا شاید به آرامی پایین بیایید.

You have a descent.

شما یک تبار دارید.

We often hear

ما اغلب می شنویم که

aircraft pilots talk about their descent.

خلبانان هواپیما در مورد فرود خود صحبت می کنند. در

They are landing.

حال فرود هستند.

So the altitude is dropping.

بنابراین ارتفاع در حال کاهش است.

They are coming down to land. That is their descent.

آنها به زمین می آیند. نسب آنها همین است.

You might have a sudden descent.

ممکن است یک نزول ناگهانی داشته باشید.

A sudden descent means you drop or fall.

نزول ناگهانی به این معنی است که شما سقوط می کنید یا سقوط می کنید.

You suddenly come down.

ناگهان می آیی پایین.

Hopefully that never happens in an aeroplane.

امیدوارم این اتفاق هرگز در یک هواپیما رخ ندهد.

So a sudden drop, a sudden descent, an uncontrolled cold descent

بنابراین یک سقوط ناگهانی، یک فرود ناگهانی، یک فرود سرد کنترل نشده را

can be described as a fall to fall.

می توان به عنوان سقوط برای سقوط توصیف کرد.

Suddenly, an uncontrolled descent,

ناگهان، یک فرود کنترل نشده،

normally under the force of gravity.

معمولاً تحت نیروی گرانش.

Gravity is annoying.

جاذبه آزار دهنده است.

Have you noticed how annoying gravity is?

آیا توجه کرده اید که جاذبه چقدر آزار دهنده است؟

It really is annoying,

واقعاً آزاردهنده است،

especially when you've had a few drinks.

مخصوصاً وقتی چند نوشیدنی نوشیده باشید.

Or maybe you're up the ladder trying to hang your Christmas lights.

یا شاید در حال بالا رفتن از نردبان هستید و سعی می کنید چراغ های کریسمس خود را آویزان کنید.

Gravity can sometimes bring you down to earth

گرانش گاهی اوقات می تواند شما را با یک ضربه به زمین پایین بیاورد

with a thump.

.

We can have fall as a verb.

ما می توانیم fall را به عنوان یک فعل داشته باشیم.

You might dive,

ممکن است شیرجه بزنید،

drop,

رها کنید،

descend, plunge.

فرود بیایید، غوطه ور شوید.

Now there is a great word.

حالا یک کلمه بزرگ وجود دارد.

I like that word very much.

من این کلمه را خیلی دوست دارم.

Plunge to plunge means to drop

فرو رفتن به معنای افتادن

into something.

در چیزی است.

So quite often we talk about plunging

بنابراین اغلب ما در مورد شیرجه رفتن

whilst moving, but also heading towards another thing

در حین حرکت صحبت می کنیم، اما همچنین به سمت چیز دیگری می رویم که

you might plunge into the swimming pool.

ممکن است در استخر شنا کنید.

You might plunge into the sea.

ممکن است در دریا غوطه ور شوید.

You dive into something, you fall into it.

در چیزی فرو می روی، در آن می افتی.

You might plunge from the top of a building.

ممکن است از بالای یک ساختمان به پایین بیایید.

I don't recommend you do that, by the way.

اتفاقاً من این کار را به شما توصیه نمی کنم.

Tumble is another one. Tumble.

Tumble یکی دیگر است. غلت زدن.

I don't know why the word tumble always sounds fun.

من نمی دانم چرا کلمه غلتیدن همیشه سرگرم کننده به نظر می رسد.

Jolly tumble.

جولی غلت.

I had a tumble.

من یک غلت داشتم.

Of course it can mean something else as well.

البته می تواند معنای دیگری نیز داشته باشد.

If you have a tumble with someone.

اگر با کسی سر و صدا دارید.

It means you are.

یعنی تو هستی

Collapse.

فرو ریختن.

Something I feel like doing right now.

کاری که در حال حاضر دوست دارم انجام دهم.

Thank goodness for coffee. That's all I can say. Thank you. Coffee?

خدا را شکر برای قهوه. این تمام چیزی است که می توانم بگویم. متشکرم. قهوه؟

You have saved my life today.

تو امروز جان من را نجات دادی

To collapse is to suddenly fall without warning.

سقوط یعنی سقوط ناگهانی بدون هشدار.

A person might collapse,

یک فرد ممکن است سقوط کند، به

especially if they haven't had much sleep

خصوص اگر

the night before.

شب قبل زیاد نخوابیده باشد.

Beautiful coffee, I have to say.

قهوه ی قشنگی باید بگم

And a lot of people have said this about me.

و بسیاری از مردم این را در مورد من گفته اند.

I make the best coffee in the world.

من بهترین قهوه دنیا را درست می کنم.

It's true.

این درست است.

You can go to Italy.

می توانید به ایتالیا بروید.

You can go to Italy.

می توانید به ایتالیا بروید.

I know the coffee in Italy is very nice.

من می دانم که قهوه در ایتالیا بسیار خوب است.

I have sampled it, but I make

من از آن نمونه گرفته ام، اما

the best coffee in the world.

بهترین قهوه دنیا را درست می کنم.

If you've never tried one of my coffees, a coffee that I've made myself.

اگر تا به حال یکی از قهوه های من را امتحان نکرده اید، قهوه ای که خودم درست کرده ام.

You are really missing out on something.

شما واقعاً چیزی را از دست می دهید.

I can tell you. Oh.

من می توانم به شما بگویم. اوه

Collapse. Slump.

فرو ریختن. رکود.

Now the word slump is a very interesting word.

حالا کلمه رکود کلمه بسیار جالبی است.

It can mean fall, but quite often slump means to slowly fall.

این می تواند به معنای سقوط باشد، اما اغلب رکود به معنای سقوط آرام است.

You might faint, you might become dizzy and slump across your desk

ممکن است بیهوش شوید، ممکن است دچار سرگیجه شوید و روی میزتان بخوابید،

like I feel like doing right now.

همانطور که من الان دوست دارم این کار را انجام دهم.

Slump.

رکود.

Something drops.

چیزی می افتد.

Something falls. You slow slump.

چیزی می افتد. آهسته افت میکنی

It's a great word and very descriptive.

این کلمه بسیار عالی و بسیار توصیفی است.

And then we have plummet

و سپس ما

again. A very dramatic word.

دوباره سقوط کرده ایم. یک کلمه بسیار دراماتیک سقوط

Plummet.

To plummet means to fall rapidly.

سقوط به معنای سقوط سریع است.

Maybe something is falling at a fast rate.

شاید چیزی با سرعت بالا در حال سقوط است.

Something will plummet.

چیزی به شدت سقوط خواهد کرد.

A person might plummet if they fall off their ladder whilst putting up Christmas lights.

اگر فردی هنگام روشن کردن چراغ‌های کریسمس از نردبان خود بیفتد، ممکن است به شدت سقوط کند .

No, not me, not me.

نه، نه من، نه من.

It hasn't happened yet.

هنوز اتفاق نیفتاده

Touchwood plummet.

تاچ وود به شدت سقوط کرد.

A very dramatic word I have to say.

یک کلمه بسیار دراماتیک باید بگویم.

Fall can also be used as a noun.

پاییز همچنین می تواند به عنوان یک اسم استفاده شود.

Of course it can, Mr.

البته می تواند، آقای

Duncan, you silly sausage.

دانکن، سوسیس احمقانه.

We all know that. Well, some people might not fall.

همه ما این را می دانیم. خوب، ممکن است برخی از مردم سقوط نکنند.

Can also be used as a noun, a moment of time, the instance of something falling.

همچنین می تواند به عنوان اسم، لحظه ای از زمان، نمونه سقوط چیزی استفاده شود.

For example, you might have a heavy fall of rain.

برای مثال، ممکن است باران شدیدی داشته باشید.

A heavy fall of rain is showing that thing.

بارش شدید باران این موضوع را نشان می دهد.

It is naming it so heavy.

خیلی سنگین نامش را می گذارد. در

Fall of rain you might have the fall of democracy. Oh.

پاییز باران ممکن است سقوط دموکراسی را تجربه کنید. اوه

Very topical, Mr.

خیلی موضوعی است آقای

Duncan.

دانکن.

So that does not relate to any news story that has happened over the last 24 hours, and has nothing to do with anything.

پس این به هیچ خبری که در 24 ساعت گذشته رخ داده مربوط نمی شود و ربطی به هیچ چیز ندارد.

Anything.

هر چیزی

The fall of democracy or of course, a bad fall.

سقوط دموکراسی یا البته سقوط بد.

So you are describing that thing.

بنابراین شما دارید آن چیز را توصیف می کنید.

You are naming it as a thing, as an instance.

شما آن را به عنوان یک چیز، به عنوان یک نمونه نام می برید.

When we talk about instance, it is that occurrence, that thing that happened at that particular moment,

وقتی در مورد مثال صحبت می کنیم، آن رخداد است، آن چیزی که در آن لحظه خاص اتفاق افتاده است،

which is why we use it as a noun.

به همین دلیل است که از آن به عنوان اسم استفاده می کنیم.

The past tense,

زمان گذشته،

the past tense of fall is fell, fell.

زمان گذشته سقوط است سقوط، افتاد.

Something falls,

چیزی افتاد،

something fell.

چیزی افتاد.

It is in the past.

در گذشته است.

When did it fall?

کی افتاد؟

When did it fall? It fell yesterday.

کی افتاد؟ دیروز افتاد

When did it fall?

کی افتاد؟

It fell yesterday.

دیروز افتاد

So you can see we are using the word fell as the past tense of fall.

بنابراین می توانید ببینید که ما از کلمه fall به عنوان زمان گذشته پاییز استفاده می کنیم. می

It falls.

افتد. در حال

It is falling

سقوط است

to fall.

تا سقوط کند.

It fell in the present.

در زمان حال افتاد.

We can say it is falling.

می توان گفت در حال سقوط است.

It is falling now.

الان داره سقوط میکنه

The snow is falling outside.

بیرون برف می بارد.

The rain is pouring.

باران می بارید.

It is falling right now.

همین الان داره سقوط میکنه

So there are many ways of describing the action, of falling.

بنابراین راه های زیادی برای توصیف عمل، سقوط وجود دارد.

And also it has more than one tense as well.

و همچنین بیش از یک زمان نیز دارد.

There is also a very interesting word that we use to describe the action of chopping down

همچنین یک کلمه بسیار جالب وجود دارد که ما از آن برای توصیف عمل کندن درخت استفاده می کنیم

a tree. To.

. به

You fell a tree f e double l,

شما با یک درخت سقوط کردید،

so if you fell a tree, you chop the tree down.

پس اگر درختی افتادید، درخت را خرد کنید.

It is the action of chopping down the tree you fell a tree.

این عمل قطع کردن درخت است که شما به یک درخت افتادید.

I thought I would add that as an extra.

فکر کردم آن را به عنوان یک اضافه اضافه کنم.

The season of autumn is referred to as fall in the USA.

فصل پاییز در ایالات متحده آمریکا پاییز نامیده می شود.

So quite often you will often.

بنابراین اغلب شما اغلب.

You will quite often hear people in the USA describe autumn as fall or the fall.

اغلب می شنوید که مردم در ایالات متحده پاییز را به عنوان پاییز یا پاییز توصیف می کنند.

Excuse me.

ببخشید

Wow. I wish I could share this coffee with you right now.

عجب کاش می توانستم همین الان این قهوه را با شما به اشتراک بگذارم.

Is so nice.

خیلی خوبه

So lovely. Is keeping me awake.

خیلی دوست داشتنی منو بیدار نگه میداره

So this live stream.

بنابراین این جریان زنده.

Perhaps it is keeping you awake as well.

شاید شما را نیز بیدار نگه می دارد.

So the season of autumn is referred to as fall in the USA.

بنابراین فصل پاییز در ایالات متحده آمریکا پاییز نامیده می شود.

We might say that fall is coming.

شاید بگوییم پاییز در راه است.

Fall is coming.

پاییز در راه است.

In other words, autumn is coming.

به عبارت دیگر، پاییز در راه است.

I will start my new job in the fall.

از پاییز کار جدیدم را شروع خواهم کرد.

That means I will start my new job in the autumn or later in the year.

یعنی کار جدیدم را در پاییز یا اواخر سال شروع خواهم کرد.

Of course, a lot of people like seeing the trees, all of the leaves on the trees,

البته، بسیاری از مردم دوست دارند درختان را ببینند، همه برگ‌های روی درختان،

changing colour.

تغییر رنگ دهند.

As mentioned, fall can mean an uncontrollable descent.

همانطور که گفته شد، سقوط می تواند به معنای فرود غیرقابل کنترل باشد.

It is an it is an interesting word.

این یک کلمه جالب است.

So there is a word that is often misspelled.

بنابراین کلمه ای وجود دارد که اغلب اشتباه نوشته می شود.

By the way, a lot of people misspell the word descent.

اتفاقاً بسیاری از افراد کلمه نزول را اشتباه می نویسند.

They often leave the s out of the word.

آنها اغلب s را از کلمه کنار می گذارند.

You might fall to the ground.

ممکنه به زمین بیفتی

So again you are going from this position to this position.

پس دوباره از این موقعیت به این موقعیت می روید.

You fall to the ground. We've all done it.

به زمین می افتی همه ما آن را انجام داده ایم.

We've all done it.

همه ما آن را انجام داده ایم.

I have, you have.

من دارم، تو داری

I'm sure at some point in your life you have fallen

مطمئنم در مقطعی از زندگیت

to the ground.

روی زمین افتاده ای.

You might fall over.

ممکن است زمین بخورید

I might fall over this bottle of water might fall over

ممکن است روی این بطری آب بیفتم، ممکن است روی

anything that goes from a standing position

هر چیزی که از حالت ایستاده

to lying down on the ground.

به دراز کشیدن روی زمین می رود، بیفتد.

It falls, fall over.

می افتد، سقوط می کند.

You might, of course, fall flat as well.

ممکن است، البته، شما نیز زمین بخورید.

To fall flat means you are standing.

صاف افتادن به این معنی است که ایستاده اید.

And then you fall. You fall flat.

و سپس سقوط می کنید. زمین می خوری.

We can also use that particular sentence

ما همچنین می توانیم از آن جمله خاص

as a type of, I suppose, a type of idiom.

به عنوان یک نوع، به گمانم، یک نوع اصطلاح استفاده کنیم.

If something falls flat, it means it becomes dull or it loses its energy.

اگر چیزی صاف شود به این معنی است که کسل کننده می شود یا انرژی خود را از دست می دهد.

A party might fall flat if all of the fun and the joy disappears.

اگر تمام لذت و شادی ناپدید شود، یک مهمانی ممکن است خراب شود.

You might say that the party fell flat

ممکن است بگویید که طرف شکست خورد

or it falls flat.

یا سقوط کرد.

You might fall from a cliff.

ممکن است از یک صخره سقوط کنید.

Up on the.

بالا در.

You might fall from a cliff.

ممکن است از یک صخره سقوط کنید.

You can fall.

شما می توانید سقوط کنید.

From anything.

از هر چیزی

I don't know why I'm laughing.

نمیدونم چرا دارم میخندم

The building might fall.

ممکن است ساختمان سقوط کند

So you might find that a type of structure or a building might also fall.

بنابراین ممکن است متوجه شوید که یک نوع سازه یا یک ساختمان نیز ممکن است سقوط کند.

A building might fall.

ممکن است یک ساختمان سقوط کند.

The collapse of a structure.

فروریختن یک سازه.

Something fall falls, a building might fall.

چیزی سقوط می کند، ممکن است یک ساختمان سقوط کند.

We often use the word collapse as well.

ما اغلب از کلمه فروپاشی نیز استفاده می کنیم.

The building collapsed.

ساختمان فرو ریخت.

If something collapses, it means it goes from its normal structure to something much smaller.

اگر چیزی فرو بریزد، به این معنی است که از ساختار عادی خود به چیزی بسیار کوچکتر می رود.

So if a building collapses, you can say it falls and what is left

بنابراین اگر ساختمانی فروریخت، می توان گفت که سقوط می کند و آنچه باقی می ماند

is normally less than the actual building.

معمولا کمتر از ساختمان واقعی است.

Or at least it appears so.

یا حداقل اینطور به نظر می رسد.

Because don't forget, buildings are mainly space inside a building.

زیرا فراموش نکنید، ساختمان ها عمدتاً فضای داخل ساختمان هستند.

It is.

هست.

But you might

اما ممکن است

say that a building is a type of cavity, or maybe there are lots of cavities inside the building.

بگویید که یک ساختمان نوعی حفره است یا شاید در داخل ساختمان حفره های زیادی وجود داشته باشد.

So the building always looks larger when it's up, but when it collapses,

بنابراین ساختمان همیشه وقتی که بالا است بزرگتر به نظر می رسد، اما وقتی فرو می ریزد،

it always looks less because a lot of it is empty space.

همیشه کمتر به نظر می رسد زیرا بسیاری از آن فضای خالی است.

The building might topple.

ممکن است ساختمان سقوط کند یک

Another interesting word topple.

کلمه جالب دیگر سرنگون می شود.

A building might fall. It might topple.

ممکن است یک ساختمان سقوط کند. ممکنه سرنگون بشه

It might crash to the ground.

ممکن است به زمین بخورد.

If something crashes to the ground, we can say that it falls.

اگر چیزی به زمین بخورد، می توانیم بگوییم که سقوط کرده است.

The building fell.

ساختمان سقوط کرد.

We are using that as a past tense.

ما از آن به عنوان زمان گذشته استفاده می کنیم.

Excuse me.

ببخشید

Very nice.

خیلی خوبه

Next, Mr.

بعد، آقای

Duncan, come on, get a move on. Don't fall asleep.

دانکن، بیا، حرکت کن. خوابت نبرد

A sudden drop or a sharp drop in something.

افت ناگهانی یا ریزش شدید در چیزی.

A sudden or sharp drop in something.

سقوط ناگهانی یا شدید در چیزی.

You might have a fall in profit.

ممکن است کاهش سود داشته باشید.

You might have a fall in salary.

ممکن است حقوق شما کاهش یابد.

You might have a fall in crime.

ممکن است دچار جنایت شوید.

You might have a fall of inflation.

ممکن است کاهش تورم داشته باشید.

So we were talking about this a few days ago.

بنابراین ما چند روز پیش در مورد این موضوع صحبت می کردیم.

We were talking about inflation.

ما در مورد تورم صحبت می کردیم.

When prices go up, of course the opposite is is possible as well.

وقتی قیمت ها بالا می رود، البته برعکس آن نیز امکان پذیر است.

Inflation can also come down as well.

تورم نیز می تواند کاهش یابد.

Full full drop a fall in profit, a fall in salary,

افت کامل کامل کاهش سود، کاهش حقوق،

a fall in crime, a sudden or sharp drop in something.

سقوط جرم، افت ناگهانی یا شدید چیزی.

Something is reducing or dropping.

چیزی در حال کاهش یا کاهش است.

For example, the price of things, the price of goods,

به عنوان مثال، قیمت چیزها، قیمت کالاها،

food, anything might fall.

مواد غذایی، هر چیزی ممکن است کاهش یابد.

So if you are reducing or dropping, for example, the price or the cost of something,

بنابراین اگر مثلاً قیمت یا هزینه چیزی را کاهش یا کاهش می دهید ،

we can say that the prices are falling or the costs are falling.

می توانیم بگوییم که قیمت ها در حال کاهش است یا هزینه ها کاهش می یابد.

Of course, we are only human beings.

البته ما فقط انسان هستیم.

It is possible for us to lose control of our emotions.

این امکان وجود دارد که کنترل احساسات خود را از دست بدهیم.

You might fall in love.

ممکنه عاشق بشی

So the word fall

بنابراین کلمه سقوط

can describe the event of a person losing control of their emotions.

می تواند رویدادی را توصیف کند که یک فرد کنترل احساسات خود را از دست می دهد.

If you lose control of your emotions, you fall.

اگر کنترل احساسات خود را از دست بدهید، سقوط می کنید.

You might fall in love.

ممکنه عاشق بشی

You can't control your feelings.

شما نمی توانید احساسات خود را کنترل کنید.

You fall in love.

تو عاشق میشی

Wow. That's magic.

عجب این جادو است.

The magic of love

جادوی عشق

fall for someone.

برای کسی افتاد.

You might fall for a person.

ممکن است عاشق یک نفر شوید.

You lose control of your feelings.

کنترل احساسات خود را از دست می دهید.

You want that person.

شما آن شخص را می خواهید.

You can't control your feelings.

شما نمی توانید احساسات خود را کنترل کنید.

You might fall for something.

ممکن است به چیزی دچار شوید.

Something you desire. Something you want very much.

چیزی که تو آرزویش را داری چیزی که خیلی میخوای

You might fall under a spell.

ممکن است تحت یک طلسم قرار بگیرید.

Now, when we think about this, there are two ways of looking at this particular sentence to fall under a spell.

حالا، وقتی به این موضوع فکر می کنیم، دو راه برای نگاه کردن به این جمله خاص وجود دارد تا تحت یک طلسم قرار بگیریم.

When we think of magic, maybe a person might cast a spell on another person.

وقتی به سحر و جادو فکر می کنیم، شاید شخصی ممکن است شخص دیگری را طلسم کند.

Of course. Figuratively.

البته. به صورت مجازی.

We often say that we have fallen under that person's influence.

ما اغلب می گوییم که تحت تأثیر آن شخص قرار گرفته ایم.

Maybe we like that person very much.

شاید ما آن شخص را خیلی دوست داریم.

We want to be like that person.

ما می خواهیم مانند آن شخص باشیم.

We want to be close to that person.

ما می خواهیم به آن شخص نزدیک شویم.

We fooled under their spell.

ما در طلسم آنها فریب خوردیم.

I love

من

that music. I love that movie star.

آن موسیقی را دوست دارم. من آن ستاره سینما را دوست دارم.

I have fallen under its spell.

من به طلسم آن افتاده ام.

The sense of losing rational thought.

حس از دست دادن تفکر منطقی.

Now there is a big sentence.

حالا یک جمله بزرگ وجود دارد.

The sense of losing rational thought.

حس از دست دادن تفکر منطقی.

If you lose rational thought, it means you stop behaving in a sensible way.

اگر تفکر منطقی را از دست بدهید، به این معنی است که از رفتار معقول خودداری می کنید.

You might lose your mind slightly.

ممکن است کمی ذهن خود را از دست بدهید.

Maybe you make choices or decisions that don't make sense.

شاید شما انتخاب یا تصمیماتی می گیرید که منطقی نیست.

The sense of losing rational thought.

حس از دست دادن تفکر منطقی. به

That is the reason why love is so powerful.

همین دلیل است که عشق بسیار قدرتمند است.

Because you can do things that you wouldn't normally do for love.

زیرا می توانید کارهایی را انجام دهید که معمولاً برای عشق انجام نمی دهید.

Indeed.

در واقع.

The process of falling and the result of that thing occurring.

روند سقوط و نتیجه آن اتفاق رخ می دهد.

So we might have the process of falling

بنابراین ممکن است روند سقوط

to one's death.

یک نفر را داشته باشیم.

You might fall into the sea.

ممکنه تو دریا بیفتی

So we are using the action and the result you fall to one's

بنابراین ما از عمل استفاده می کنیم و نتیجه اینکه شما به

death to fall to your death is to fall and die.

مرگ می افتید تا به مرگ خود بیفتید سقوط و مردن است.

To fall into the sea.

به دریا افتادن

You fall and the place you land is in the ocean or in the sea.

شما سقوط می کنید و مکانی که فرود می آیید در اقیانوس یا در دریا است.

You might fall overboard.

ممکن است از دریا بیفتید.

If you fall overboard, it means you go over the edge of

اگر از عرشه افتادید به این معنی است که از لبه کشتی عبور کرده اید

a ship.

.

Normally something you are standing near the edge of.

به طور معمول چیزی که شما در نزدیکی لبه آن ایستاده اید.

It is amazing how many people fall overboard every year on cruise ships.

شگفت آور است که سالانه چند نفر در کشتی های تفریحی به دریا می افتند.

It always amazes me how many people actually manage to do that,

همیشه من را شگفت زده می کند که چند نفر واقعاً موفق به انجام این کار می شوند،

because they normally have a lot of safety

زیرا آنها معمولاً ایمنی زیادی

on cruise ships.

در کشتی های کروز دارند.

Lots of things to stop you from falling into the sea, and yet still people do it.

چیزهای زیادی برای جلوگیری از افتادن شما به دریا وجود دارد، اما هنوز مردم این کار را انجام می دهند.

A lot of people still manage to fall overboard.

بسیاری از مردم هنوز هم موفق به سقوط در دریا می شوند.

Something might freefall to fall without any support or control.

ممکن است چیزی بدون هیچ حمایت یا کنترلی سقوط کند.

You free fall.

تو سقوط آزاد

There is a wonderful song.

آهنگ فوق العاده ای هست

Called Free Falling by Tom petty.

به نام سقوط آزاد توسط تام پتی.

It's one of my favourite songs, actually.

این یکی از آهنگ های مورد علاقه من است، در واقع.

To fall without any support or control is to free fall.

سقوط بدون هیچ حمایت یا کنترلی سقوط آزاد است.

A person might free fall from an aeroplane.

یک فرد ممکن است سقوط آزاد از هواپیما.

They have no visible means of support.

آنها هیچ وسیله حمایتی قابل مشاهده ای ندارند.

They simply fall from the plane. They free fall

آنها به سادگی از هواپیما سقوط می کنند. آنها سقوط آزاد می کنند

and then later they open

و سپس

their parachute so they safely land on the ground.

چتر نجات خود را باز می کنند تا با خیال راحت روی زمین فرود آیند.

So there are many ways of using that particular word in that particular sense.

بنابراین راه های زیادی برای استفاده از آن کلمه خاص در آن معنای خاص وجود دارد.

What's going on there?

آنجا چه خبر است؟

You shouldn't be there.

تو نباید اونجا باشی

You should be over the other side of the screen. What's going on there?

شما باید آن طرف صفحه باشید. آنجا چه خبر است؟

Get over.

گذر کن

Yes, get over there.

بله برو اونجا

Behave yourself.

خودت رفتار کن

You naughty thing. You.

ای شیطون شما

The other one's done it as well.

دیگری هم این کار را کرده است.

I don't know how I've managed to do that.

نمی دانم چگونه توانسته ام این کار را انجام دهم.

I am silly sometimes I really am.

من گاهی احمق هستم واقعاً.

The word trip can mean fall, to fall over, to trip over.

کلمه سفر می تواند به معنای سقوط، افتادن، سر خوردن باشد.

Perhaps you trip over your dog.

شاید شما به سگ خود سفر کنید.

You can.

شما می توانید.

It is possible to trip over your dog.

این امکان وجود دارد که بر روی سگ خود سوار شوید.

Maybe your dog is in the way

شاید سگ شما در مسیر قرار داشته باشد

and you unfortunately, you trip over your dog.

و شما متأسفانه به سگ خود سر می زنید.

It might be sleeping in the middle of the room.

شاید وسط اتاق خوابیده باشد.

And guess what happens?

و حدس بزنید چه اتفاقی می افتد؟

You trip over the dog.

تو روی سگ سر میزنی

You fall over the dog.

روی سگ می افتی

If you haven't already noticed, I'm actually doing some technical stuff here

اگر قبلاً متوجه نشده اید، من در واقع در اینجا کارهای فنی انجام می دهم

because I've realised I've made a big mistake.

زیرا متوجه شده ام که اشتباه بزرگی مرتکب شده ام.

Oh, that's very interesting.

اوه، این خیلی جالب است.

Mr. Duncan, please tell us more about your mistake.

آقای دانکن، لطفاً در مورد اشتباه خود بیشتر به ما بگویید.

No, I'm not going to tell you it's a private thing.

نه، من به شما نمی گویم که این یک چیز خصوصی است.

Okay. That's better. I'm happy now.

باشه این بهتر است. الان خوشحالم

You might trip up.

شما ممکن است سفر کنید.

If you trip up, it means you stumble, you fall over something.

اگر زمین خوردی یعنی زمین خوردی، روی چیزی افتادی.

Maybe you are walking along the street

شاید شما در امتداد خیابان راه می روید

and you trip up.

و به سمت بالا می روید.

You tripped

شما

as the past tense.

به عنوان زمان گذشته زمین خوردید.

So we use the word trip as the action and as the past tense.

بنابراین ما از کلمه سفر به عنوان عمل و به عنوان زمان گذشته استفاده می کنیم.

We say you tripped.

ما می گوییم شما زمین خورده اید.

You tripped

شما

a sudden fall caused by an unseen object.

سقوط ناگهانی ناشی از یک شی نادیده را زمین خورد.

It's true. I've done it many times.

این درست است. من بارها این کار را انجام داده ام.

I think as you get older, quite often you trip up more often.

فکر می‌کنم هر چه بزرگتر می‌شوی، اغلب اوقات بیشتر به سفر می‌روی.

I think so

من فکر می کنم اینطوری

you trip, you stumble, you lose your balance.

می شوی، زمین می خوری، تعادلت را از دست می دهی.

You collapse.

تو فرو میری

You stumble,

شما می لنگید،

stumble

سکندری

does not always result in a fall.

همیشه منجر به سقوط نمی شود.

So it is possible to stumble

بنابراین می توان

without falling.

بدون افتادن زمین خورد.

You might just lose your balance, but you don't fall over, stumble.

ممکن است تعادل خود را از دست بدهید، اما زمین نخورید، زمین بخورید.

It does happen quite often, especially first thing in the morning

اغلب اوقات این اتفاق می افتد، به خصوص اولین چیزی که

when you wake up first thing in the morning, you might stumble out of bed.

در اول صبح از خواب بیدار می شوید، ممکن است از رختخواب خارج شوید.

Then we have the words wobble.

سپس کلمات wobble را داریم.

The words wobble

کلمات wobble

and stumble are often used to show the loss of balance.

و stumble اغلب برای نشان دادن از دست دادن تعادل استفاده می شود.

We might say stumble.

ممکن است بگوییم تلو تلو خوردن.

We might say wobble.

ممکن است بگوییم تکان.

Something might wobble like that.

ممکن است چیزی مانند آن تکان بخورد.

To wobble.

تکان خوردن.

You wobble, you teeter again.

می لرزی، دوباره بی قرار می شوی.

This is a real word.

این یک کلمه واقعی است.

The word teeter means you are on the edge of something, so you don't fall.

لغت تتر به این معنی است که شما در لبه چیزی هستید، بنابراین زمین نمی خورید.

You are not safe.

شما در امان نیستید.

You teeter.

تو خجالت می کشی

You are balancing on the edge of something.

شما در لبه چیزی تعادل برقرار می کنید.

You might teeter on the edge of a certain thing.

شما ممکن است در لبه یک چیز خاص خم شوید.

The car teetered on the edge of the cliff, so the word teeter means to balance without falling.

ماشین روی لبه صخره می‌پیچد، بنابراین کلمه تتر به معنای تعادل بدون سقوط است.

You almost fall.

نزدیک است زمین بخوری

But you don't.

اما شما این کار را نمی کنید.

You don't.

شما این کار را نمی کنید.

Here's another one

در اینجا یکی دیگر از مواردی است که

we can describe a slow decline as a fall in the sense of a number or amount,

می‌توانیم کاهش آهسته را به‌عنوان سقوط به معنای یک عدد یا مقدار توصیف کنیم،

so you can have a slow fall or a slow decline as

بنابراین می‌توانید سقوط آهسته یا کاهش آهسته داشته باشید زیرا

slowly falling something is slowly reducing.

سقوط آهسته چیزی به آرامی در حال کاهش است.

It is going down slowly.

کم کم داره پایین میاد

For example,

مثلاً

the fall or fall and the number of people unemployed.

سقوط یا سقوط و تعداد افراد بیکار.

That means the number of people who are without work is falling.

یعنی تعداد افرادی که بیکار هستند در حال کاهش است.

The number is going down.

تعداد در حال کاهش است.

You might also have a fall in the number of road accidents

همچنین ممکن است تعداد تصادفات جاده ای کاهش یابد

that means the number of serious accidents on the road is going down.

که به این معنی است که تعداد تصادفات جدی در جاده ها کاهش می یابد. در

It is reducing.

حال کاهش است.

And before we finish, we have some lovely phrases as well.

و قبل از اتمام، عبارات دوست داشتنی نیز داریم.

Phrases connected to the word fall.

عبارات مرتبط با کلمه سقوط.

Or you might have a fall from grace.

یا ممکن است دچار سقوط از فضل شوید.

To have a fall from grace is to be shamed or lose your status because of a wrong doing.

سقوط از فضل به معنای شرمساری یا از دست دادن موقعیت خود به دلیل یک کار اشتباه است.

Something you've done wrong, maybe something you've done that you should not have done, maybe you broke the law.

کاری که شما اشتباه کرده اید، شاید کاری را انجام داده اید که نباید انجام می دادید، شاید شما قانون را زیر پا گذاشته اید.

Maybe you did something naughty

شاید شما کار شیطنت آمیزی انجام دادید

to be shamed or lose your status because of a wrongdoing.

تا شرمنده شوید یا موقعیت خود را به دلیل یک کار اشتباه از دست بدهید.

You might do something wrong at work and then you lose your job, or you lose your position.

ممکن است در محل کار اشتباهی انجام دهید و سپس شغل خود را از دست بدهید یا موقعیت خود را از دست بدهید.

You have a fall from grace.

شما یک سقوط از لطف دارید.

If you are in the public eye,

اگر در معرض دید عموم هستید،

if you are a celebrity and you do something wrong, maybe you are a naughty boy or girl.

اگر یک سلبریتی هستید و کار اشتباهی انجام می دهید، شاید یک پسر یا دختر شیطون هستید.

You have a fall from grace.

شما یک سقوط از لطف دارید.

You might fall out if you fall out.

اگر بیرون بیفتید ممکن است زمین بخورید.

It means you have a serious disagreement or maybe even you break up over a disagreement or an argument.

این بدان معنی است که شما یک اختلاف نظر جدی دارید یا حتی ممکن است بر سر یک اختلاف یا مشاجره از هم جدا شوید.

So in other words, you have an argument or a fight with your friend and you fall out with each other.

پس به عبارتی با دوستتان دعوا یا دعوا می کنید و با هم درگیر می شوید.

You break up your friendship because of a disagreement or an argument.

دوستی خود را به دلیل اختلاف یا مشاجره قطع می کنید.

You might fall out with your friend.

ممکن است با دوستتان درگیر شوید.

Maybe you don't speak to each other for a very long time.

شاید شما برای مدت طولانی با یکدیگر صحبت نکنید.

Something might fall through a planned idea or deal that never happens.

ممکن است چیزی در یک ایده یا معامله برنامه ریزی شده رخ دهد که هرگز اتفاق نمی افتد.

It falls through.

از طریق آن می افتد.

The deal fell through.

معامله از بین رفت.

It was cancelled.

لغو شد.

Finally, the final phrase to fall on your sword

در نهایت، عبارت پایانی برای سقوط بر روی شمشیر شما،

a person who falls on their sword has to take responsibility for a failure or mistake.

فردی که روی شمشیر خود می افتد باید مسئولیت یک شکست یا اشتباه را بپذیرد.

You make a very grave mistake

شما یک اشتباه بسیار بزرگ مرتکب می شوید

that causes your own downfall

که باعث سقوط خودتان می شود و

to take responsibility for a failure or a mistake,

مسئولیت یک شکست یا یک اشتباه را به عهده می گیرید

and quite often it will cost you your job or your status.

و اغلب این به قیمت شغل یا موقعیت شما تمام می شود.

We often describe the situation as falling on one sword, a very dramatic phrase indeed.

ما اغلب وضعیت را به عنوان افتادن روی یک شمشیر توصیف می کنیم، در واقع یک عبارت بسیار دراماتیک.

Very dramatic.

خیلی دراماتیک

What a dramatic way of finishing today's live stream.

چه روش دراماتیکی برای پایان دادن به پخش زنده امروزی.

I hope you've enjoyed today's live stream.

امیدوارم از پخش زنده امروز لذت برده باشید.

I've enjoyed it even though I'm not 100% awake.

من از آن لذت بردم حتی اگر 100% بیدار نیستم.

I have to say I didn't get much sleep last night.

باید بگم دیشب زیاد نخوابیدم.

I was on my own and I was feeling a little afraid.

من تنها بودم و کمی احساس ترس می کردم.

I kept hearing sounds.

مدام صداها را می شنیدم.

Sounds coming from the attic.

صداهایی از اتاق زیر شیروانی می آید.

Noises coming from downstairs.

صداهایی از طبقه پایین می آید.

I don't know what happens when you are alone in the house.

نمی دونم وقتی تو خونه تنها باشی چی میشه.

Quite often you will start to hear things.

اغلب اوقات شما شروع به شنیدن چیزهایی خواهید کرد.

Your imagination will run away with you. It can happen.

تخیل شما با شما فرار خواهد کرد. ممکن است اتفاق بیفتد.

Thank you very much for watching me today.

از اینکه امروز مرا تماشا کردید بسیار سپاسگزارم.

I am back with you on Sunday and yes, on Sunday I will be 100% awake.

من یکشنبه با شما برگشتم و بله، یکشنبه 100% بیدار خواهم بود.

Definitely.

قطعا.

And there might also be some Christmas decorations in the studio as well to get us in the festive mood.

و همچنین ممکن است تزئینات کریسمس در استودیو نیز وجود داشته باشد تا ما را در حال و هوای جشن قرار دهد.

I hope so, thank you very much for watching.

امیدوارم اینطور باشد، از تماشای شما بسیار سپاسگزارم.

I will go now.

الان میرم

I will see you very, very soon.

خیلی خیلی زود میبینمت بئاتریس می‌گوید،

I know you couldn't sleep last night

می‌دانم که دیشب نتوانستی بخوابی

because I saw you on Facebook very late, says Beatrice.

چون تو را خیلی دیر در فیس‌بوک دیدم.

Really? Wow.

واقعا؟ عجب

You are like Sherlock Holmes. You are.

شما مثل شرلوک هلمز هستید. شما هستید.

I see, I'm going to have to be careful. I must be careful of you, Beatrice.

می بینم، باید مراقب باشم. من باید مراقب تو باشم بئاتریس.

You are always watching.

شما همیشه تماشا می کنید.

Yes, yes, I think I was on Facebook

بله، بله، فکر می کنم صبح خیلی زود در فیس بوک بودم

very early in the morning.

.

I was putting the

من

I think I was

فکر می کنم

posting the notification for this live stream on my Facebook page.

اعلان این پخش زنده را در صفحه فیس بوک خود ارسال می کردم.

Well spotted.

خوب لکه دار

Well done Beatrice for noticing that. Very good.

آفرین بئاتریس که متوجه این موضوع شد. خیلی خوبه

Thank you very much for your company. I'm going now.

از همراهی شما بسیار سپاسگزارم. الان دارم میرم

You can watch this again later on.

می‌توانید بعداً دوباره این را تماشا کنید.

You can have captions later on as well.

بعداً هم می‌توانید زیرنویس داشته باشید.

I hope.

من امیدوارم.

Sometimes it takes a long period of time for the captions to appear, so please bear with me.

گاهی اوقات زمان زیادی طول می کشد تا زیرنویس ها ظاهر شوند، پس لطفا با من تحمل کنید.

Thank you very much for your company. See you on Sunday.

از همراهی شما بسیار سپاسگزارم. یکشنبه میبینمت

It is only me on Sunday because Mr.

یکشنبه فقط من هستم چون آقای

Steve has a Christmas concert.

استیو کنسرت کریسمس دارد.

Yes, it is that time of the year.

بله، آن زمان از سال است.

Again, thank you very much for watching. See you on Sunday.

باز هم از تماشای شما بسیار سپاسگزارم. یکشنبه میبینمت

Just in case you want to write to me, because I know that some people have asked for my email address.

فقط اگر می خواهید برای من بنویسید، زیرا می دانم که برخی از افراد آدرس ایمیل من را خواسته اند.

I will put it on the screen. There it is. Now

من آن را روی صفحه نمایش خواهم گذاشت. آنجاست. الان

there is my email address if you want to get in touch.

آدرس ایمیل من هست اگه میخوای تماس بگیری

There it is.

آنجاست.

That is my email address.

این آدرس ایمیل من است.

And I will show it again at the end of the live stream.

و در پایان پخش زنده دوباره آن را نشان خواهم داد.

Thank you for watching.

ممنون که تماشا کردید

See you later.

بعدا میبینمت

This is Mr. Duncan in the birthplace of the English language.

این آقای دانکن در زادگاه زبان انگلیسی است.

Signing off for today.

ثبت نام برای امروز

And until the next time we meet.

و تا دفعه بعد که همدیگه رو ببینیم

Ta ta for now.

تا تا فعلا