How To Talk About Time | English Idioms & Expressions

Hey there I'm Emma from mmmEnglish.

سلام من اِما هستم از mmmEnglish.

Time is important. We think about it, we talk about it

زمان مهم است. ما در مورد آن فکر می کنیم، ما بارها و بارها در روز در مورد آن صحبت می کنیم

many, many times a day, right from that moment you

، درست از همان لحظه ای که شما

first wake up in the morning.

برای اولین بار صبح از خواب بیدار می شوید.

Now, of course, we have lots of different ways

در حال حاضر، البته، ما راه‌های مختلفی

to express time in English,

برای بیان زمان به زبان انگلیسی،

specific collocations, fixed expressions

ترکیب‌بندی‌های خاص، عبارات ثابت

and phrasal verbs that help you to express

و افعال عبارتی داریم که به شما کمک می‌کنند تا

different relationships to time.

روابط مختلف را با زمان بیان کنید.

Today we're going to cover twenty-four useful

امروز قصد داریم بیست و چهار عبارت مفید را پوشش دهیم

expressions to help you talk about time,

تا به شما کمک کنیم در مورد زمان صحبت کنید،

when you've got enough of it,

زمانی که به اندازه کافی از آن دارید،

or heaps of it, not enough of it.

یا انبوهی از آن، نه به اندازه کافی.

We'll also talk about some expressions

ما همچنین در مورد برخی از عبارات صحبت

that will help you to pass time

خواهیم کرد که به شما کمک می کند زمان را بگذرانید

and ask for more time,

و زمان بیشتری بخواهید،

as well as some extra bonus idioms and expressions

و همچنین برخی اصطلاحات و عبارات اضافی اضافی

to help you express yourself clearly.

که به شما کمک می کند تا خود را به وضوح بیان کنید.

So we've got a lot to get through today.

بنابراین ما امروز باید خیلی چیزها را پشت سر بگذاریم.

We're going to move quickly.

ما به سرعت حرکت می کنیم.

If you've got any questions at all, make sure you

اگر اصلاً سؤالی دارید،

add them into the comments below so that I can

حتماً آنها را در نظرات زیر اضافه کنید تا بتوانم به

answer them for you. Let's get started!

آنها پاسخ دهم. بیا شروع کنیم!

Right now I'd like to spare a little bit of time

در حال حاضر می‌خواهم

for our wonderful friends at Lingoda

برای دوستان فوق‌العاده‌مان در

who've been busy getting ready for their next big event,

Lingoda که مشغول آماده‌سازی برای رویداد بزرگ

the ninety-day Lingoda Language Sprint.

بعدی‌شان، نود روزه Lingoda Language Sprint هستند، کمی وقت بگذارم.

If you haven't registered yet, you've still got time

اگر هنوز ثبت نام نکرده اید، هنوز وقت دارید

because the closing date for registrations has been

زیرا مهلت ثبت نام

extended until the 26th of June.

تا 26 خرداد تمدید شده است.

Now you can get all the details about how it works

اکنون می توانید تمام جزئیات مربوط به نحوه کارکرد آن

and find out how you can get a one hundred percent

را دریافت کنید و با مشاهده این ویدیو در اینجا، دریابید که چگونه می توانید صد در صد

refund on your class fees

هزینه کلاس خود

by checking out this video up here.

را بازپرداخت کنید.

Of all the places that you can learn a language online

از بین تمام مکان هایی که می توانید به صورت آنلاین زبان یاد بگیرید

Lingoda are, in my opinion, one of the best.

، لینگودا به نظر من یکی از بهترین ها است.

Anyone who watches my channel regularly

هر کسی که کانال من را به طور مرتب تماشا

knows that I've taken plenty of Spanish classes

می کند می داند که من خودم در کلاس های اسپانیایی زیادی

with Lingoda myself and I've also spent some time

با لینگودا شرکت کرده ام و همچنین مدتی را صرف

exploring the English curriculum and teaching methods.

بررسی برنامه درسی و روش های تدریس انگلیسی کرده ام.

As a teacher, what I love about Lingoda

به عنوان یک معلم، چیزی که من در مورد لینگودا دوست دارم

is the clear structure of their lessons.

، ساختار واضح دروس آنهاست.

You always know what you need to do next

شما همیشه می دانید که در مرحله بعد چه کاری باید انجام دهید

and you're always working your way towards your next

و همیشه در حال تلاش برای صدور گواهینامه بعدی خود هستید

certification.

.

If you're interested in private one-to-one lessons,

اگر به درس‌های خصوصی فردی علاقه دارید،

you can take those with Lingoda.

می‌توانید آن‌ها را با Lingoda بگذرانید.

But if you prefer to learn in small groups and meet

اما اگر ترجیح می دهید در گروه های کوچک یاد بگیرید و با

other people, well you can take group classes as well.

افراد دیگر ملاقات کنید، خوب می توانید در کلاس های گروهی نیز شرکت کنید.

All of Lingoda's classes are delivered by native teachers

تمام کلاس‌های لینگودا توسط معلمان بومی ارائه می‌شوند

and each one is live, it's interactive

و هر کدام به صورت زنده است، تعاملی است،

so you can participate

بنابراین می‌توانید شرکت کنید

and there are classes available

و کلاس‌هایی وجود دارد که

twenty-four hours a day, seven days a week.

بیست و چهار ساعت در روز و هفت روز هفته در دسترس هستند.

So if you'd like to try it out, there are a couple of ways

بنابراین اگر می خواهید آن را امتحان کنید، چند راه وجود دارد

that you can get started.

که می توانید شروع کنید.

You can sign up for free for seven days and join

می توانید به مدت هفت روز به صورت رایگان ثبت نام کنید و

up to three group classes

تا سه کلاس گروهی بپیوندید

or you can use this code to get a twenty euro discount

یا می توانید از این کد برای دریافت تخفیف بیست یورویی

off your first payment.

اولین پرداخت خود استفاده کنید.

I'll put all of the links into the description below

من همه پیوندها را در توضیحات زیر

but it's definitely worth taking a look.

قرار می دهم اما قطعا ارزش دیدن دارد.

Let me know what you think.

به من بگویید که چه فکر می کنید.

All right it's about time we got started

بسیار خوب، زمان آن فرا رسیده است که

and we're going to go through some collocations

ما شروع به کار کنیم و می‌خواهیم از چند ترکیب

and some common expressions for when we

و برخی عبارات رایج برای زمانی که

have time,

زمان داریم،

when we have enough or we have lots of time.

زمانی که به اندازه کافی داریم یا زمان زیادی داریم، استفاده کنیم.

So, of course, this collocation is really important.

بنابراین، البته، این همنشینی واقعا مهم است.

It's what this whole category is about.

این چیزی است که کل این مقوله در مورد آن است.

'To have time' means that you're available for something

"وقت داشتن" به این معنی است که شما برای چیزی در دسترس

or you're unoccupied or you're not busy

هستید یا بیکار هستید یا مشغول نیستید

and so you're able to do something.

و بنابراین می توانید کاری را انجام دهید.

I have time to meet with you on Tuesday.

من وقت دارم سه شنبه با شما ملاقات کنم.

And we can keep building on this because we have

و ما می‌توانیم روی این کار ادامه دهیم، زیرا

quite a few expressions that use 'have time',

عبارات زیادی داریم که از «زمان دارم»،

these fixed expressions.

این عبارات ثابت استفاده می‌کنند.

So when you've got more time than you need,

بنابراین وقتی بیشتر از نیازتان وقت دارید،

you have plenty of time.

زمان زیادی دارید.

Not only do you have time for something but you've got

نه تنها برای چیزی وقت دارید، بلکه

a lot of time available for it.

زمان زیادی هم برای آن دارید.

So if someone said to you

بنابراین اگر کسی به شما

"Are you sure you don't mind helping me?

گفت "مطمئنید که از کمک کردن به من ناراحت نیستید؟

You could say "Sure, I have plenty of time"

" می توانید بگویید "مطمئناً، من زمان زیادی دارم"

or "I've got plenty of time! I can help"

یا "من زمان زیادی دارم! من می‌توانم کمک کنم"

Another way to express the same thing

راه دیگری برای بیان همین موضوع این

is to say that you have

است که بگوییم

time on your hands.

وقت دارید.

Now this is a pretty casual phrase. It's often used

اکنون این یک عبارت بسیار معمولی است. اغلب

when you find yourself with some unexpected

زمانی استفاده می‌شود که زمان غیرمنتظره‌ای

time available.

در اختیار دارید.

I had some extra time on my hands,

من مقداری وقت اضافی در اختیار داشتم.

so I offered to manage the community garden.

بنابراین من پیشنهاد دادم باغ جامعه را مدیریت کنم.

And if you want to be really dramatic and exaggerate

و اگر می خواهید واقعاً نمایشی باشید و اغراق کنید

how much spare time you have,

که چقدر وقت آزاد دارید،

then you could say that you have

می توانید بگویید که

all the time in the world.

تمام وقت دنیا را دارید.

Now this expression is often used sarcastically,

اکنون این عبارت اغلب به طعنه استفاده می شود.

you know, to make a joke.

می‌دانی، برای شوخی کردن.

So if I said "What day are you free to meet this week?"

پس اگر من می‌گویم "این هفته چه روزی برای ملاقات آزاد هستی؟"

Well I quit my job so now I have all the time in the world!

خب من کارم را رها کردم، پس اکنون تمام وقت دنیا را دارم!

Take your time.

وقت خود را صرف کنید.

Now this expression is useful when you want to tell

حالا این عبارت برای زمانی مفید است که می‌خواهید

someone else to relax,

به دیگری بگویید آرام باشد،

you know, they don't need to stress because you're not

می‌دانید، او نیازی به استرس ندارد زیرا شما

worried about how long it may take.

نگران این نیستید که چه مدت ممکن است طول بکشد.

You have the time to wait so you say

شما زمان دارید که منتظر بمانید، بنابراین

"Take your time."

می‌گویید "وقت خود را صرف کنید."

Another way to use this same expression

راه دیگری برای استفاده از این

is when you're doing something really slowly

عبارت زمانی است که شما کاری را بسیار آهسته

because you're really enjoying it.

انجام می دهید زیرا واقعاً از آن لذت می برید.

Take your time driving down the coast, there are lots of

وقت خود را صرف رانندگی کنید در پایین ساحل، بسیاری از

beautiful places to stop along the way.

مکان های زیبا برای توقف در طول مسیر وجود دارد.

And pay close attention to that verb.

و به آن فعل دقت کنید.

If you choose to use a verb with this expression,

اگر می خواهید از یک فعل با این عبارت استفاده کنید،

then you need to use the -ing form,

باید از فرم -ing استفاده کنید

not the infinitive.

نه مصدر.

No rush.

عجله ای نیست.

This is another informal way of saying

این یک راه غیررسمی دیگر برای

kind of the same thing, to take your time.

گفتن همان چیزی است که وقتتان را صرف کنید.

No rush, there's no rush.

عجله ای نیست، عجله ای نیست.

This is a fixed expression so it's always used in this way,

این یک عبارت ثابت است، بنابراین همیشه به این شکل استفاده می‌شود،

kind of casually

and it's usually something that you tell the other person.

به‌طور معمول و معمولاً چیزی است که شما به طرف مقابل می‌گویید.

When do you need the report by?

چه زمانی به گزارش نیاز دارید؟

No rush, anytime next week is fine!

بدون عجله، هر زمانی هفته آینده خوب است!

Now when you're talking about yourself and your own

اکنون وقتی در مورد خود و اعمال خود صحبت می کنید

actions, you need to include a preposition.

، باید یک حرف اضافه اضافه کنید.

You need to say

باید بگی

I'm not in a rush.

من عجله ندارم

No rush.

I'm not in a rush.

عجله ای نیست.

من عجله ندارم.

Okay on to the second list now.

خوب حالا وارد لیست دوم شوید.

I told you we'd be moving quickly.

بهت گفتم سریع حرکت میکنیم

So we just talked about having time,

بنابراین ما فقط در مورد داشتن زمان صحبت کردیم،

maybe having lots of time

شاید زمان زیادی داشته باشیم،

but now we're going to talk about the opposite

اما اکنون در صورت کمبود زمان در مورد عکس آن صحبت خواهیم کرد

when there's a lack of time.

.

Okay we don't have enough time.

باشه وقت کافی نداریم

So in those situations, you can say that you are

بنابراین در آن مواقع می توانید بگویید که

pressed for time.

تحت فشار زمان هستید.

It's often used as a way to remind someone to hurry up,

این اغلب به عنوان راهی برای یادآوری به کسی استفاده می شود که عجله کند،

to go a little bit faster.

تا کمی سریعتر حرکت کند.

Look I'm a little pressed for time right now. Can you just

ببین من الان کمی تحت فشار هستم.

give me a call back once you know the answer?

وقتی جواب رو فهمیدی میتونی فقط با من تماس بگیری؟

So it's probably a little formal so it's great to use

بنابراین احتمالاً کمی رسمی است، بنابراین استفاده از آن

in a professional context at work.

در یک زمینه حرفه ای در محل کار عالی است.

If you want something more informal, then you can say

اگر چیز غیررسمی‌تری می‌خواهید، می‌توانید بگویید

that you are short on time.

که وقتتان کم است.

I'd love to catch up for lunch,

من دوست دارم برای ناهار

but I'm a bit short on time today.

برسم، اما امروز کمی وقتم کم است.

Can we meet next week instead?

آیا می توانیم در عوض هفته آینده ملاقات کنیم؟

When you're running out of time,

وقتی وقت شما تمام می شود،

you're going as fast as you can but you have to finish

تا جایی که می توانید سریع پیش می روید، اما باید کاری را تمام

something, you don't have enough time to do it.

کنید، زمان کافی برای انجام آن ندارید.

The time that you need to do it by is getting closer

زمانی که باید آن را انجام دهید، نزدیک‌تر

and closer and closer so you're running out of time.

و نزدیک‌تر و نزدیک‌تر می‌شود، بنابراین زمان شما تمام می‌شود.

Now you use the continuous version when there's still

حالا شما از نسخه پیوسته استفاده می کنید که

a little bit of time left but it doesn't seem like enough,

هنوز کمی زمان باقی مانده است اما به نظر کافی نمی رسد،

you know it's like

می دانید که مانند

Hurry, hurry we're running out of time!

عجله است، عجله کنید ما در حال اتمام هستیم!

We've still got a little bit of time

ما هنوز کمی وقت داریم

but there's not much time left.

اما زمان زیادی باقی نمانده است.

And we use the past tense when

و زمانی از زمان گذشته استفاده می کنیم

that time is already over, you know,

که آن زمان تمام شده باشد، می دانید،

we can't finish the action now, it's too late.

ما نمی توانیم اکنون عمل را تمام کنیم، خیلی دیر است.

I wanted to tidy up before my parents arrived

می خواستم قبل از آمدن پدر و مادرم وسایلم را مرتب کنم

but I ran out of time.

اما وقتم تمام شد.

So I never actually got to complete the action.

بنابراین من هرگز نتوانستم عمل را کامل کنم.

This is another great expression in this situation.

این یک بیان عالی دیگر در این شرایط است.

When you're panicked, you're trying to finish

وقتی وحشت دارید، سعی می کنید قبل از تمام شدن وقت خود را به پایان برسانید

before you run out of time,

،

well then you're in a race against time.

خوب پس از آن در یک مسابقه با زمان هستید.

Me verse time right?

من زمان آیه درست است؟

Imagine that you are in a race with time,

تصور کنید که در یک مسابقه با زمان هستید،

who's gonna win that race? You know a literal race,

چه کسی برنده آن مسابقه است؟ شما یک مسابقه تحت اللفظی می شناسید،

you or time?

شما یا زمان؟

The fire was moving quickly towards the town

آتش به سرعت به سمت شهر در حال حرکت بود

so the firefighters were in a race against time.

بنابراین آتش نشانان در حال رقابت با زمان بودند.

Or they were racing against time.

یا با زمان مسابقه می دادند.

And if you do run out of time,

و اگر وقت شما تمام شد،

then time's up.

زمان تمام شده است.

'Time's up' is what we say when there is officially

«زمان تمام شده است» چیزی است که می گوییم وقتی رسماً

no more time, you can't continue.

زمان دیگری وجود ندارد، نمی توانید ادامه دهید.

Now it's almost always said in the contracted form,

الان تقریباً همیشه به صورت قراردادی گفته می شود

time's up, not time is up, but time's up.

زمان تمام است، زمان تمام نشده است، اما زمان تمام شده است.

And it can be used as a way of saying stop

و می توان از آن به عنوان راهی برای گفتن توقف استفاده کرد،

like when you're playing a game

مانند زمانی که در حال بازی کردن هستید

or when you're sitting an exam and the time finishes.

یا زمانی که در حال امتحان هستید و زمان تمام می شود.

If it was a one-hour exam, the exam finishes after

اگر امتحان یک ساعته بود، امتحان بعد از

an hour, put down your pencils. Time's up.

یک ساعت تمام می شود، مدادهایتان را زمین بگذارید. زمان به پایان رسیده است.

Now if you don't have time but it's really important

حالا اگر وقت ندارید اما واقعا مهم است

that you create some time,

که کمی زمان

you need to make time.

بسازید، باید زمان بگذارید.

Now it suggests that you need to make a decision,

اکنون نشان می دهد که شما باید تصمیم بگیرید،

not to do something in order to create that time

نه اینکه کاری را برای ایجاد آن زمان

or to create the opportunity to do something.

یا ایجاد فرصت برای انجام کاری انجام دهید.

So you'll often hear people saying

بنابراین اغلب می‌شنوید که مردم

"I need to make more time for my kids"

می‌گویند «من باید زمان بیشتری برای بچه‌هایم بگذارم»،

I know it's really important for you

می‌دانم که این برای شما واقعاً مهم است،

so I'll make time to do it.

بنابراین برای انجام آن وقت خواهم گذاشت.

Time is flying!

زمان در حال پرواز است!

And that is our next category, time passing quickly.

و این دسته بعدی ماست، زمان به سرعت می گذرد.

Don't you think that it's really weird that the same

آیا فکر نمی کنید که واقعاً عجیب است که همان

actual amount of time can pass really quickly

مقدار زمان واقعی برای یک نفر می تواند واقعاً سریع

for one person and then really slowly for another?

بگذرد و سپس برای دیگری واقعاً آهسته باشد؟

That's what we're going to talk about now.

این چیزی است که ما اکنون در مورد آن صحبت خواهیم کرد.

So 'time flies' and we use the continuous tense

بنابراین «زمان می‌گذرد» و زمانی از زمان استمراری استفاده

when whatever we're doing in that moment

می‌کنیم که هر کاری که در آن لحظه انجام می‌دهیم

feels like it's happening really, really quickly.

احساس کنیم که واقعاً خیلی سریع اتفاق می‌افتد.

Is it 2pm already? Time is flying!

الان ساعت 2 بعدازظهر است؟ زمان در حال پرواز است!

This is also when you start to hear strange expressions

این زمانی است که شما شروع به شنیدن عبارات عجیبی می کنید

like "Where has the day gone?"

مانند "روز کجا رفته است؟"

like "The day's disappeared"

مانند "روز ناپدید شد"

but it's just that time is disappearing so quickly

اما فقط زمان آنقدر سریع ناپدید می شود

that it feels like half the day is gone.

که به نظر می رسد نیمی از روز رفته است.

Where's the day gone?

روز کجا رفته؟

And we use the simple present 'time flies'

و ما از «زمان در حال پرواز» ساده

to make a general statement about

برای بیان یک بیانیه کلی در مورد

when time passes quickly.

اینکه زمان به سرعت می گذرد استفاده می کنیم.

'Time flies when you're having fun' is a common

"زمان می گذرد زمانی که شما سرگرم هستید" یک

expression and it's often shortened to simply 'time flies'

عبارت رایج است و اغلب به سادگی به "زمان می گذرد" خلاصه می شود

And when time passes so quickly,

و زمانی که زمان به سرعت می گذرد،

when you're doing something that you're so interested

زمانی که کاری را انجام می دهید که بسیار علاقه مند

or you're so involved in doing

هستید یا درگیر آن هستید. با انجام

that you don't realise how much time has passed then

این کار متوجه نمی‌شوید که چقدر زمان گذشته است، آنگاه حس

you lose track of time.

زمان را از دست می‌دهید.

You've heard me talk about this expression before.

قبلاً شنیده اید که من در مورد این عبارت صحبت می کنم.

It's usually used in the past tense after you finally

معمولاً بعد از اینکه بالاخره

have taken a break from whatever you've been doing

از هر کاری که انجام

and you suddenly realise how much time has passed.

می‌دادید استراحت کردید و ناگهان متوجه شدید که چقدر زمان گذشته است، در زمان گذشته استفاده می‌شود.

And finally, if you did lose track of time

و در نهایت، اگر زمان را از دست

and you complete a task or something

دادید و یک کار یا چیزی را

after you should have done it,

بعد از انجام آن انجام دادید

then the best phrase to use is 'better late than never'.

، بهترین عبارت برای استفاده «به دیر از هرگز» است.

So this expression is quite a good informal

بنابراین این عبارت یک عذرخواهی غیررسمی یا دوستانه کاملاً خوب است

or friendly apology to remind someone not to get upset

تا به کسی یادآوری کنید که به

because you've done something late. The fact is

دلیل اینکه کاری را دیر انجام داده اید ناراحت نشوید. واقعیت این است که

it got done and that's a good thing.

این کار انجام شد و این چیز خوبی است.

So this is a fixed expression that doesn't really need

بنابراین این یک عبارت ثابت است که واقعاً نیازی

further explanation.

به توضیح بیشتر ندارد.

So just imagine that your friend's birthday was last

پس فقط تصور کنید که تولد دوستتان ماه گذشته بود

month and you completely forgot about it

و شما کاملا آن را فراموش کرده اید،

so you bought an extra special present to make up for it

بنابراین برای جبران آن یک هدیه ویژه خریدید

and you could say "Better late than never right?"

و می توانید بگویید "دیر بهتر از هرگز نگذاشتن درست است؟"

So this expression is used for trips,

بنابراین این عبارت برای سفرها استفاده می‌شود،

you know, when you're on some kind of journey or a trip

می‌دانید، زمانی که در نوعی سفر یا سفر

and you're actually getting there faster than you thought

هستید و در واقع سریع‌تر از آنچه فکر می‌کردید به آنجا می‌رسید

that you would so you're making good time.

، بنابراین اوقات خوبی را سپری می‌کنید.

Now I think we're about halfway there.

حالا فکر می‌کنم تقریباً به نیمه راه رسیده‌ایم.

We're making good time!

ما داریم وقت خوبی می گذرانیم!

Or you could say "We made good time!

یا می توانید بگویید "وقت خوبی داشتیم!

I wasn't expecting to be here by sunset."

انتظار نداشتم تا غروب آفتاب اینجا باشم."

To make up for lost time.

برای جبران زمان از دست رفته

Now this expression is a really specific one.

حالا این عبارت واقعاً خاص است.

She hasn't seen her mother in years

او سال هاست که مادرش را ندیده

and now they're making up for lost time!

و حالا دارند زمان از دست رفته را جبران می کنند!

She missed out on seeing her mum for many, many

او برای سالهای بسیار زیادی از دیدن مادرش غافل شد

years and now

و

finally they're spending some time together.

حالا بالاخره آنها مدتی را با هم می گذرانند.

Lots of time together and they do it more often

زمان زیادی با هم هستند و اغلب این کار را انجام می

to make up for the time that they didn't have before.

دهند تا زمانی را که قبلاً نداشتند جبران کنند.

Really good one to know, to make up for lost time.

دانستن واقعا خوب است، برای جبران زمان از دست رفته.

Now time doesn't always pass quickly,

اکنون زمان همیشه سریع نمی گذرد،

sometimes it passes

گاهی اوقات آنقدر کند می گذرد

so slowly.

.

But hopefully, that's not the case now.

اما امیدوارم الان اینطور نیست.

So usually if you want time to go faster, to feel faster,

بنابراین معمولاً اگر می‌خواهید زمان سریع‌تر بگذرد، احساس سریع‌تری داشته باشید،

then you need to do something to keep yourself busy

باید کاری انجام دهید تا

for a while to pass time.

برای گذراندن زمان، مدتی خود را مشغول نگه دارید.

Watching movies is a great way to pass time

تماشای فیلم راهی عالی برای گذراندن زمان

on a long flight.

در یک پرواز طولانی است.

A more informal version of that same phrase is

یک نسخه غیررسمی تر از همان عبارت،

to kill time.

کشتن زمان است.

I've been killing time by listening to music

من قبل از قرار ملاقاتم با گوش دادن به موسیقی زمان را

before my appointment.

از دست داده ام.

Now it sounds kind of violent, doesn't it?

حالا یه جورایی خشن به نظر میاد، اینطور نیست؟

But it's not. This is just an expression.

اما اینطور نیست. این فقط یک بیان است.

Now we often need to ask for more time, don't we?

اکنون اغلب نیاز داریم که زمان بیشتری بخواهیم، ​​اینطور نیست؟

When things are happening too quickly

وقتی همه چیز خیلی سریع اتفاق می‌افتد

or too many things are happening at once.

یا خیلی چیزها همزمان اتفاق می‌افتند.

So often you need to ask someone politely to wait.

بنابراین اغلب لازم است از کسی مودبانه بخواهید منتظر بماند.

So imagine I'm on the phone and I'm speaking

بنابراین تصور کنید که من تلفنی هستم و

with someone and at the same time you come up to me

با کسی صحبت می کنم و در همان زمان شما به سراغ من می آیید

to ask a question and I might say to you

تا یک سوال بپرسید و من ممکن است به شما بگویم

"Just give me a second. I'm on the phone."

"فقط یک لحظه به من فرصت دهید. من در تماس هستم."

Or "Hang on a minute. I'm on the phone."

یا "یک دقیقه صبر کن. من با تلفن هستم."

Now we always use a second or a minute

در حال حاضر ما همیشه از یک ثانیه یا یک دقیقه

in these expressions like a second is all of the time

در این عبارات استفاده می کنیم، مانند یک ثانیه تمام زمانی است

that you need. It doesn't really matter,

که شما نیاز دارید. این واقعاً مهم نیست،

it's just a way of asking for more time,

این فقط راهی است برای درخواست زمان بیشتر،

for extra time.

برای وقت اضافی.

So even if it sounds ridiculous, it doesn't matter,

بنابراین حتی اگر مسخره به نظر برسد، مهم نیست

you might need more than a minute

، ممکن است به بیش از یک دقیقه

or more than a second.

یا بیشتر از یک ثانیه نیاز داشته باشید.

But it's okay.

اما اشکالی ندارد.

In fact, if you're speaking sort of

در واقع، اگر به‌طور

informally with someone, the lazier

غیررسمی با کسی صحبت می‌کنید، نسخه تنبل‌تر

version of that is to say "Give me a sec"

آن این است که بگویید «یک ثانیه به من بده»

and if you want to be even lazier again,

و اگر می‌خواهید دوباره تنبل‌تر شوید

then you can shorten the whole expression to "one sec"

، می‌توانید کل عبارت را به «یک ثانیه» کوتاه کنید.

One sec, I'm on the phone.

یک ثانیه، من در حال تلفن هستم.

And that's important. Body language.

و این مهم است. زبان بدن

One sec, I'm on the phone.

یک ثانیه، من در حال تلفن هستم.

Or you could say "Just a sec! I can't find my keys!"

یا می توانید بگویید "فقط یک ثانیه! نمی توانم کلیدهایم را پیدا کنم!"

Are we making good time?

آیا ما اوقات خوبی را سپری می کنیم؟

No we're almost out of time!

نه ما تقریباً وقت نداریم!

But for those of you who have stuck with me all the way

اما برای کسانی از شما که در تمام طول مسیر با من گیر

through, I've got some really awesome bonus idioms

کرده‌اید، من چند اصطلاح و عبارات جایزه واقعاً عالی

and expressions for you, ones that are really useful,

برای شما دارم، آنهایی که واقعاً مفید هستند،

really common expressions.

عبارات واقعاً رایج.

Like this one, to do time.

مثل این یکی، برای انجام زمان.

Now this sounds really general but it has a

اکنون این واقعاً کلی به نظر می رسد اما

very specific meaning.

معنای بسیار خاصی دارد.

To do time is to spend time in prison.

انجام وقت یعنی گذراندن وقت در زندان.

He did time during his twenties

او در طول بیست سالگی اش وقت گذاشت،

because he was caught stealing.

زیرا در حال دزدی دستگیر شد.

Now that is definitely one verb that you don't want to

اکنون قطعاً یک فعل است که نمی خواهید

mistake right? An important collocation because it's

اشتباه کنید درست است؟ یک ترکیب مهم،

only really used in that context

زیرا واقعاً در آن زمینه

to talk about someone in jail.

برای صحبت در مورد فردی در زندان استفاده می شود.

A blast from the past.

انفجاری از گذشته

Now this is a really fun expression that I love to use.

حالا این یک عبارت واقعا سرگرم کننده است که من دوست دارم از آن استفاده کنم.

A blast from the past is kind of what it sounds like.

انفجاری از گذشته به نوعی به نظر می رسد.

It's something or someone from your past

این چیزی یا شخصی از گذشته شماست

who pops up and surprises you in the present moment

که در لحظه حال ظاهر می شود و شما را غافلگیر می کند،

so it usually brings back fond memories

بنابراین معمولاً خاطرات دوست داشتنی یا خاطرات مثبت را برای شما به ارمغان می آورد

or positive memories.

.

It's like if a favourite song that you haven't heard

مثل این است که اگر آهنگ مورد علاقه‌ای که سال‌هاست آن را نشنیده‌اید

in years comes onto the radio, then you might say

به رادیو بیاید، ممکن است بگویید

"Woah, this song is a blast from the past! Turn it up!"

"وای، این آهنگ انفجاری از گذشته است! آن را بلند کن!"

Now these expressions are both useful and

حالا این عبارات هم کاربردی هستند و

very common in the workplace.

هم در محیط کار بسیار رایج هستند.

So when you're presenting or you're giving an opinion

بنابراین وقتی در حال ارائه یا ارائه نظر

or you're trying to summarise something,

هستید یا می‌خواهید چیزی را خلاصه کنید،

these can be so helpful.

اینها می‌توانند بسیار مفید باشند.

'In the long run' means over a long period of time

"در درازمدت" به معنای طی یک دوره زمانی طولانی است

where eventually something will happen.

که در نهایت چیزی اتفاق خواهد افتاد.

It's a big investment now but in the long run

این یک سرمایه گذاری بزرگ در حال حاضر است، اما در دراز مدت

we'll make money.

ما پول درآوریم.

Now 'in the short term' is the opposite right?

در حال حاضر "در کوتاه مدت" برعکس درست است؟

From now until a point in the near future so it's probably

از هم اکنون تا نقطه ای در آینده نزدیک، بنابراین احتمالاً

months not years which is the long run.

ماه ها نه سال است که دراز مدت است.

This space is going to work in the short term, but

این فضا در کوتاه مدت کار می کند، اما

we'll need a bigger place eventually.

در نهایت به یک مکان بزرگتر نیاز خواهیم داشت.

All right here's the last one, 'before your time'.

خوب اینجا آخرین مورد است، "قبل از وقت شما".

And this is an expression that kids really get

و این عبارتی است که بچه ها واقعاً

tired of hearing because

از شنیدن آن خسته می شوند زیرا

'before your time', it means something that

"قبل از زمان شما" به معنای چیزی است

happened before you were born

که قبل از تولد شما

or just before you were paying attention.

یا درست قبل از توجه شما اتفاق افتاده است.

And you could say this to someone as a reason why

و شما می توانید این را به کسی بگویید که دلیلی برای

they don't understand something you know.

درک نکردن چیزی است که شما می دانید.

Life before the internet was a lot different

زندگی قبل از اینترنت بسیار متفاوت

but it was before your time.

بود اما قبل از زمان شما بود.

So you wouldn't understand.

پس تو نمیفهمی

Or you can say it about yourself as an excuse

یا می‌توانید آن را در مورد خودتان به‌عنوان بهانه‌ای

why you don't understand something

بگویید که چرا چیزی را نمی‌فهمید

or why you don't know something.

یا چرا چیزی را نمی‌دانید.

I'm not sure, that was before my time.

مطمئن نیستم، قبل از زمان من بود.

Believe it or not, there are even more expressions about

باور کنید یا نه، عبارات بیشتری در مورد

time in English so if you can think of any others that

زمان در انگلیسی وجود دارد، بنابراین اگر می‌توانید به موارد دیگری که

I've missed in this lesson,

در این درس از قلم افتاده‌ام فکر کنید

then make sure you share them below.

، مطمئن شوید که آنها را در زیر به اشتراک می‌گذارید.

Use it in a sentence so that I can check it for you.

از آن در یک جمله استفاده کنید تا بتوانم آن را برای شما بررسی کنم.

You've probably noticed that you have to be very careful

احتمالاً متوجه شده اید که باید

with prepositions and collocations about time.

در مورد زمان و حروف اضافه و ترکیب ها بسیار مراقب باشید.

Many of these expressions that we went through today

بسیاری از این عباراتی که امروز مرور کردیم

are fixed expressions which means you have to use

، عبارات ثابت هستند، به این معنی که شما باید

the whole expression in your sentence

از کل عبارت در جمله خود استفاده کنید

or else it doesn't make any sense.

وگرنه هیچ معنایی ندارد.

Now I want to thank you for spending some time

حالا می‌خواهم از شما تشکر کنم که

with me today going through these expressions,

امروز با من وقت گذاشتید و این عبارات

practising with me.

را با من تمرین کردید.

I hope that you learned something new.

امیدوارم چیز جدیدی یاد گرفته باشید

Make sure you check out Lingoda, all the links

مطمئن شوید که Lingoda را بررسی کرده اید، همه

are in the description below.

پیوندها در توضیحات زیر هستند.

Subscribe and make sure you keep practising with me

مشترک شوید و مطمئن شوید که

in these lessons right here. See you soon!

همین جا در این درس ها با من تمرین می کنید. به زودی میبینمت!