Could Fungi Actually Be the Key to Humanity’s Survival? | David Andrew Quist | TED

Translator: shirin etebar Reviewer: Sina Shafiezadeh

OK, people, let's just get this out of the way.

خوب، مردم، بیایید این موضوع را روشن کنیم.

Now, I know this isn't a very comfortable subject for many of you,

می‌دانم که برای خیلی از شما زیاد خوشایند نیست،

but I've got to say it.

اما باید بگویم.

We have to talk about your fungus problem.

ما باید در مورد مشکل قارچی شما صحبت کنیم.

Now, it's OK, don't be embarrassed. You know who you are.

البته اشکالی ندارد، خجالت نکشید. خودتان می‌دانید چه کسی هستید.

We can work this out. We'll get through it together.

ما می‌توانیم این را حل کنیم. با هم از پسش برمیایم.

Now, call them fungi, "fun-gee," "fun-guy" -- you decide.

قارچ‌ها را می‌توانید بر اساس سلیقه‌تان «فان-جای»، «فان-گی»، «فان-گای» صدا کنید.

But what I'd like to impress upon you

اما چیزی که می‌خواهم شما بفهمید

is this is a new world we need to begin exploring.

این است که این دنیای جدیدیست که باید شروع به کاوش کنیم.

And I think we can do it in interesting ways.

به گمانم می‌توانیم این کار را به روش‌های جالب انجام دهیم.

But all of us have had an issue with fungi at some point in our lives, right?

اما همه ما در مقطعی از زندگی خود با قارچ‌ها مشکل داشته‌ایم، نه؟

Maybe even now?

شاید حتی اکنون؟

We think of fungi, we think of fuzzy stuff

ما به قارچ فکر می‌کنیم، فکرمان به چیزهای پرزدار

that's growing on our yogurt that we forgot in the back of the fridge.

روی ماستمان می‌رود که آن را در ته یخچال فراموش کرده‌ایم.

Or maybe that itch you developed by wearing that favorite pair of pants,

یا شاید خارشی که با پوشیدنِ شلوار محبوب‌تان به وجود آمده،

but just got a little bit too tight?

شلواری که بیش‌ازحد تنگ شده است.

Or, you know, maybe you think of death and decay and disease,

یا می‌دانید، شاید وقتی به قارچ فکر می‌کنید، مرگ، پوسیدگی

when you think about fungi?

و بیماری را تصور می‌کنید؟

But fungi, maybe some of them have a dark side.

اما شاید برخی از قارچ‌ها جنبه تاریکی داشته باشند.

I mean, who of us doesn't?

کدام یک از ما این‌طور نیست؟

But I'd like to invite you to see these misunderstood creatures

اما می‌خواهم شما را دعوت کنم تا این موجوداتی که به درستی درک‌نشده را

in a new light,

با دیدی جدید ببینید

and maybe start to appreciate

و شاید شروع کنید به قدردانی

some of the positive and inspirational ways that they behave.

از برخی از روش‌های مثبت و الهام‌بخش رفتارشان.

So if that mold is breaking bad on that yogurt

بنابراین، اگر آن کپک روی ماستی

you forgot in the back of the fridge, again,

که دوباره در پشت یخچال فراموش کرده‌اید، خراب می‌شود،

maybe it's not just rotting and spoiling,

شاید نه فقط پوسیده و خراب می‌شود،

but maybe it's taking an act of transformation,

بلکه ممکن است در حال تغییر،

of renewal and of new possibilities.

تجدید و حالات ممکن جدید باشد.

And it's that very act of transformation that's so central to life on our planet,

و این همان عمل دگرگونی است که برای زندگی در سیاره ما بسیار مهم است،

it’s been important for our own history.

برای تاریخ خود ما مهم است.

And maybe for the future,

و شاید برای آینده،

if we can learn from fungi,

اگر بتوانیم از قارچ‌ها درس بگیریم،

we might be able to transform ourselves and our societies

می‌توانیم خود و جوامع‌مان را به شیوه‌هایی متحول کنیم

in ways that are in greater harmony with nature.

که هماهنگی بیشتری با طبیعت دارند.

So what do I mean when I say fungi have been important to our past?

بنابراین وقتی می‌گویم قارچ‌ها برای گذشته ما مهم بوده‌اند، منظور من چیست؟

I'm not talking about that amazing mushroom trip you took

من در مورد آن سفر شگفت‌انگیز قارچی

back in university,

که در دانشگاه رفتید، صحبت نمی‌کنم،

though that was probably pretty awesome in its own right.

هرچند که احتمالاً در نوع خود بسیار عالی بود.

What I'm talking about is the way that fungi have been central

چیزی که من در مورد آن صحبت می‌کنم این است که قارچ‌ها

to the evolution of life on the planet,

در تکامل حیات روی این سیاره نقش اساسی داشته‌اند،

that virtually all life has a fungal backstory.

این که تقریباً تمام حیات‌ها دارای یک پس‌زمینه قارچی هستند.

Now, think: fungi have been on the planet for a billion years ... or more.

اکنون، فکر کنید: قارچ‌ها برای بیشتر از یک میلیارد سال روی این سیاره بوده‌اند.

And during that time the Earth was just a rocky, desolate place.

و در آن زمان، زمین فقط یک مکان صخره‌ای و متروک بود.

There wasn't a lot of life on it.

زندگی زیادی روی آن نبود

Now, algae would actually escape the waters

اکنون، جلبک‌ها در واقعیت از آب فرار می‌کنند

and come onto land to evolve into land plants,

و به خشکی می‌آیند تا به گیاهان خشکی تکامل یابند،

but only by partnering with fungi first, as its root system.

اما در ابتدا فقط با مشارکت با قارچ‌ها، به عنوان سیستم ریشه آن.

Soils would begin to form

شکل‌گیری خاک‌ها زمانی است

as fungi ate rock and broke it down to make the nutrients available.

که قارچ‌ها سنگ را خوردند و آن‌ها را شکستند تا مواد مغذی در دسترس باشد.

So you had this opportunity for new life to spring up.

پس فرصتِ این بود که زندگی جدیدی به وجود بیاید.

As a result, the evolution of plants would explode across the planet,

در نتیجه، تکامل گیاهان در سراسر سیاره گسترده می‌شود

which would oxygenate the atmosphere

که باعث اکسیژن‌رسانی به اتمسفر می‌شود

and allow the evolution of more complex life-forms,

و امکان تکامل اشکال زندگی پیچیده‌تر،

like us, humans.

مانند ما، انسان‌ها را فراهم می‌کند.

Right?

درست است؟

So being on the planet for a billion years,

پس قارچ‌ها که برای یک میلیارد سال روی این سیاره بوده‌اند،

fungi have developed all sorts of life strategies

انواع استراتژی‌های زندگی را برای سازگاری،

to be adaptive and diverse and resilient.

تنوع و انعطاف‌پذیری توسعه داده‌اند.

Think about it -- they survived a billion years,

در مورد آن فکر کنید - آن‌ها یک میلیارد سال زنده ماندند،

through great swings in climate, over hundreds of millions of years,

در طول تغییرات بزرگ در آب‌وهوا، طی صدها میلیون سال،

lived through all the five great mass extinction events,

در تمام پنج رویداد بزرگ انقراض جمعی،

where the dinosaurs went extinct and the poor little trilobites

جایی که دایناسورها منقرض شدند و تریلوبیت‌های کوچک بیچاره

and countless other forms of life that we don't even know existed.

و اشکال بی‌شمار دیگری از زندگی که ما حتی نمی‌دانیم وجود داشته‌اند.

But fungi persisted and thrived, and do to this day.

اما قارچ‌ها پابرجا ماندند و رشد کردند و تا به امروز هم ادامه دارد.

And I think that's what drove them to me.

به گمانم این چیزیست که به من انگیزه داد.

It's so endearing, right?

خیلی دوست‌داشتنی است، نه؟

I mean, who doesn't love a good survival story?

منظورم این است که چه کسی یک داستان خوب بقا را دوست ندارد؟

I know I do.

من که دوست دارم.

But fungi weren't my first love. That was music, actually.

اما قارچ‌ها علاقه اول من نبودند. در واقع موسیقی بود.

And actually, when I was a young, young boy,

در حقیقت، وقتی یک پسر جوان بودم،

I was really into grunge music,

واقعاً به موسیقی گرانج علاقه داشتم

and I played in a grunge band.

و در یک گروه گرانج می‌نواختم.

And we were awful.

و ما افتضاح بودیم.

(Laughter)

(خنده)

But I didn't know that at the time,

اما من در آن زمان این را نمی‌دانستم

and anyhow, I had to follow my passion.

و به هر حال به دنبال اشتیاقم بودم.

So I put everything in my pickup truck

زمانی همه چیزم را در وانتم گذاشتم

and I moved from my childhood home of Kansas City to Seattle,

و از خانه دوران کودکی‌ام از کانزاس سیتی به سیاتل،

the mecca of grunge music in the ’90s.

مهد موسیقی گرانج در دهه ۹۰ نقل‌مکان کردم.

And I was going to start a new band.

و قرار بود یک گروه جدید راه بیندازم.

And unfortunately, none of the talent of Nirvana or Soundgarden

و متأسفانه هیچ یک از استعدادهای نیروانا یا ساندگاردن

rubbed off on me.

به من نرسید.

It would have been a quite different life had it did.

اگر اینطور بود، زندگی به‌کل متفاوتی بود.

But the splendor of the Pacific Northwest forests really did.

اما شکوه و عظمت جنگل‌های شمال غربی اقیانوس آرام واقعاً چنین بود.

And it was the trees and all the life aboveground

و این درختان و تمام زندگی زمینی بودند

that drew me there,

که مرا به آنجا کشاندند،

but it was the fungi and the microbes belowground

اما در اصل این قارچ‌ها و میکروب‌های زیرزمینی بودند

that kept me coming back.

که مرا وادار به برگشت می‌کردند.

I just got even more and more interested about the way that they lived,

من حتی بیشتر و بیشتر به نحوه حیات آن‌ها علاقه‌مند شدم،

all these bizarre forms,

تمام این اشکال عجیب‌وغریب

the fact that fungi are literally everywhere.

و این واقعیت که قارچ‌ها به معنای واقعی کلمه همه جا هستند.

Right now, they're on your skin,

در حال حاضر، آن‌ها روی پوست شما،

in your gut.

در روده شما هستند.

With every breath you take, you inhale dozens of fungal spores.

با هر نفسی که می‌کشید، ده‌ها هاگ قارچ را استنشاق می‌کنید.

Every move you make,

هر حرکتی که انجام می‌دهید،

you trample mushrooms and molds beneath your feet,

قارچ‌ها و کپک‌ها را زیر پایتان،

in the soil.

در خاک لگدمال می‌کنید.

And their ubiquity ...

و حضور آن‌ها در همه‌جا ...

is a big reason why we know so little about fungi.

دلیل بزرگی است که چرا ما اطلاعات کمی در مورد قارچ داریم.

Despite all the tools we have at our disposal, scientific tools,

علی‌رغم تمام ابزارهایی که در اختیار داریم، ابزارهای علمی،

we know perhaps five percent of all the fungi,

شاید پنج درصد از کل قارچ‌ها را بشناسیم،

some three million species

حدود سه میلیون گونه

that are thought to exist in the world today.

که تصور می‌شود امروزه در جهان وجود دارند.

Now that's a massive amount of biodiversity

اکنون این حجم عظیمی از تنوع زیستی است

that we know virtually nothing about,

که ما تقریباً هیچ چیز در موردش نمی‌دانیم،

how it lives and what it does.

در مورد چگونگی حیات و فعالیتش اطلاعی نداریم.

And that's what really inspired me to continue to study about fungi

و این امر واقعاً الهام‌بخش من شد تا به مطالعه در مورد قارچ‌ها ادامه دهم

and ask deeper questions.

و سؤالات عمیق‌تری بپرسم.

Could some of this biodiversity help in creating a more resilient future?

آیا برخی از این تنوع زیستی می‌تواند به ایجاد آینده‌ای پایدار کمک کند؟

What could we actually learn from fungi?

چه چیزی می‌توانیم از قارچ یاد بگیریم؟

Were there metaphors that we might apply

آیا شباهت‌هایی وجود داشت که بتوانیم آن‌ها را

to how we live,

در مورد نحوه زندگی‌مان اجرا کنیم

to create a more resilient future together?

تا آینده‌ای بهبودپذیرتر با هم بسازیم؟

I'd like to share with you some of those metaphors.

می‌خواهم برخی از آن استعاره‌ها را با شما به اشتراک بگذارم.

The first is that fungi are biointelligent.

اولین مورد این است که قارچ‌ها دارای هوش زیستی هستند.

Being on the planet for so long,

با حضور طولانی مدت در این سیاره،

fungi have created a really great ability to be good at resource efficiency

قارچ‌ها توانایی بسیار خوبی در بهره‌وری منابع،

and resilience,

سرسختی ایجاد کرده‌اند

and, as it turns out, spatial planning.

و همانطور که پیداست، در برنامه‌ریزی مکانی.

So researchers in Japan did this super cool experiment

محققان ژاپنی این آزمایشِ فوق‌العاده جالب را انجام دادند

where they wanted to see if fungi could help engineers

تا ببینند آیا قارچ‌ها می‌توانند

to create more efficient transport networks.

به مهندسان برای ایجاد شبکه‌های حمل‌ونقل کارآمدتر کمک کنند.

So they laid out oatmeal on a petri dish,

بنابراین آن‌ها بلغور جو را روی یک پلیت،

corresponding to the cities of the Tokyo metropolitan area.

مشابه با شهرهای منطقه شهری توکیو ریختند.

And they introduced a slime mold,

و آن‌ها یک لایه لجن را به آن اضافه کردند،

a type of fungus whose favoritest food ever is oatmeal,

نوعی قارچ که مورد علاقه‌ترین غذایش بلغور جو دوسر است

and the fungus rapidly went through a process of self-optimization

و قارچ به سرعت فرآیند «خودبهینه‌سازی» را طی کرد

to find the most efficient links between its favoritest-ever food source,

تا ارتباطات موثری بین محبوب‌ترین منبع غذاییش پیدا کند

represented by a map of the Tokyo metropolitan area.

که با نقشه‌ای از منطقه شهری توکیو نشان داده شده است.

And in a matter of hours, it would recreate, largely,

و در عرض چند ساعت،

the existing railway map of the Tokyo metropolitan area --

عمدتاً نقشه راه‌آهن موجود در منطقه شهری توکیو را بازسازی می‌کند -

a process it took engineers decades to actually produce.

فرآیندی که تولیدش برای مهندسان، دهه‌ها طول کشید.

Now the fungus, it has no brain,

حالا قارچی که نه مغز دارد،

it has no plan, it was given no instructions or guidance.

نه برنامه‌ای دارد، نه دستور و راهنمایی به آن داده شده است.

But still, it created a highly optimized network.

اما با این حال، یک شبکه بسیار بهینه ایجاد کرد.

And this convinced me and other scientists

و این من و دانشمندان دیگر را متقاعد کرد

that maybe fungi could have practical applications

که شاید قارچ‌ها می‌توانند کاربردهای عملی

to help solve some of our human challenges

برای کمک به حل برخی از چالش‌های انسانی ما داشته باشند

in ways that are quick and efficient

به روش‌هایی سریع و کارآمد

and perhaps even more imaginative than we could do

و شاید حتی خلاقانه‌تر از آنچه که می‌توانیم

with all of our brains put together.

با تمام مغزمان انجام دهیم.

Now, another way that fungi can produce a metaphor

اکنون، روش دیگری که قارچ‌ها می‌توانند استعاره ایجاد کنند،

is being collaborative.

تعامل داشتن است.

Now, there is most evidence in their relationship with plants.

اکنون بیشترین شواهد در مورد رابطه‌ی آن‌ها با گیاهان است.

Now remember how algae evolved into plants

حال به یاد بیاورید که جلبک‌ها چگونه با کمک قارچ‌ها

through the help of fungi as their root system?

به عنوان سیستم ریشه‌ای آن‌ها به گیاهان تبدیل شدند؟

Well, that love affair never ended.

خوب، آن رابطه عاشقانه هرگز تمام نشد.

Still today, 90 percent of all land plants need to have a mycorrhizal association.

امروزه هنوز هم۹۰ درصد از تمام گیاهان زمینی نیاز به پیوند میکوریزی (قارچ ریشه) دارند.

This is the plant-fungus-root association.

این همزیستی گیاه-قارچ-ریشه است.

So depicted here, in this highly realistic view

در اینجا، در این نمای بسیار واقع‌گرایانه

of the underground of a forest ecosystem ...

یک اکوسیستم جنگلی زیرزمینی به تصویر کشیده شده است...

you can see the fungus,

می‌توانید قارچ را ببینید

which exists in most of its life as thin filaments,

که در بیشتر دوران زندگی خود به صورت رشته‌های نازک وجود دارد

and the network of thin filaments, we call it mycelium.

و شبکه‌ای از رشته‌های نازک که ما آن را میسلیوم می‌نامیم.

And the mycelium of the fungus can tap into the root of plants

میسلیوم قارچ می‌تواند به ریشه گیاهان نفوذ کرده

and make a symbiosis.

و یک همزیستی ایجاد کند.

And thereby, they exchange nutrients

در نتیجه آن‌ها مواد مغذی را

that the other one isn't so good at making or capturing.

مبادله می‌کنند که دیگری در ساختن یا گرفتن آن‌ها خوب نیست.

So in case of the fungi, they're providing minerals to the plants,

بنابراین در مورد قارچ‌ها، آن‌ها مواد معدنی را برای گیاهان فراهم می‌کنند

and the plants, through photosynthesis, are providing carbon.

و گیاهان، از طریق فتوسنتز، کربن را فراهم می‌کنند.

And so this exchange can go on between the organisms.

و بنابراین این تبادل می‌تواند بین ارگانیسم‌ها ادامه یابد.

But it doesn’t stop there,

اما به همین جا ختم نمی‌شود،

because the fungi can tap into other plants at the same time,

زیرا قارچ‌ها می‌توانند به طور همزمان به گیاهان دیگر نفوذ کنند

and other plants can also have other fungal partners.

و سایر گیاهان نیز می‌توانند شرکای قارچی دیگری داشته باشند.

So what you end up with

در آخر به چیزی که می‌رسید

is this massive underground network mediated by fungi.

این شبکه عظیم زیرزمینی با دخیل بودن قارچ‌ها است.

Now, it's not just nutrients that are flowing,

اکنون، این فقط مواد مغذی نیستند که در جریان هستند،

but also communication,

بلکه ارتباطات نیز وجود دارد،

because plants can talk to each other through the fungal network

زیرا گیاهان می‌توانند از طریق شبکه قارچی با یکدیگر صحبت کنند

to create chemical signals to be able to warn of a pest attack, for example.

تا به‌عنوان مثال سیگنال‌های هشداردهنده شیمیایی درباره حمله آفات ایجاد کنند.

Now, fungi are also regenerative.

در حال حاضر، قارچ‌ها نیز احیاکننده هستند.

Now, their ability to decompose is important for the planet,

در حال حاضر، حداقل توانایی تجزیه آن‌ها برای سیاره

to say the least,

خیلی مهم است،

because fungi eat death and give it back to life, as nutrients,

زیرا قارچ‌ها اجساد مرده را خورده و آن را به عنوان مواد مغذی به زندگی باز می‌گردانند

to start the cycle anew.

تا چرخه را از نو شروع کنند.

In nature, there's no such thing as waste.

در طبیعت چیزی به نام هدر رفتن وجود ندارد.

I mean, waste is a human concept.

منظورم این است که زباله یک مفهوم انسانیست.

Everything is used, everything is circular.

همه چیز استفاده می‌شود، همه چیز چرخه‌ای است.

Everything becomes something else.

همه چیز به چیز دیگری تبدیل می‌شود.

And if you don't appreciate fungi,

و اگر قدر قارچ‌ها را ندانید،

you will, for one reason,

به دلیلی قدردان خواهید بود

and it's that decompositional ability.

و آن توانایی تجزیه آن‌هاست.

I mean, think about it.

به این فکر کنید.

We would be buried under kilometers of undecayed plant matter

ما در زیر کیلومترها مواد گیاهی پوسیده نشده

and dead animals and poo

و حیوانات مرده و مدفوع

without the decompositional ability of fungi.

بدون توانایی تجزیه قارچ‌ها دفن می‌شویم.

And that would be a pretty crappy existence,

و باید اعتراف کنید

you've got to admit.

که زندگی بسیار مزخرفی خواهد بود.

So as a metaphor,

بنابراین،

fungi can provide us with ways of being biointelligent,

قارچ‌ها می‌توانند راه‌هایی برای هوش زیستی، مشارکت

collaborative and resilient.

و بهبودپذیری در اختیار ما قرار دهند.

But I also believe that fungi have practical applications

اما من همچنین معتقدم که قارچ‌ها

in how we produce materials.

در نحوه تولید مواد کاربرد عملی دارند.

And this is actually my very cool day job,

و این در واقع کار روزانه بسیار جالب من است،

as researcher at a fermentation science company here in Oslo

به‌عنوان محقق در یک شرکت علم تخمیر اینجا در اسلو

that’s reimagining a new world of more sustainable materials

که در حال تجسم دنیای جدیدی از مواد پایدارتر

of everyday products.

از محصولات روزمره است.

So let me give you some examples.

پس اجازه دهید چند نمونه برایتان بیاورم.

One is biomaterials.

یکی مواد زیستی است.

So taking a fungus,

با استفاده از قارچ،

we can literally grow new materials, using agricultural residues,

می‌توانیم به معنای واقعی کلمه مواد جدیدی با استفاده از بقایای کشاورزی رشد دهیم

to replace unsustainable products like Styrofoam or Rockwool

تا جایگزین محصولات ناپایدار مانند فوم یا پشم شیشه

that often end up in landfills or in pollution.

که اغلب در محل‌های دفن زباله یا آلودگی قرار می‌گیرند.

So we can grow things like soundproofing panels

بنابراین ما می‌توانیم چیزهایی مانند صفحات عایق صدا

or insulation for buildings.

یا عایق برای ساختمان‌ها را پرورش دهیم.

Or we can make mushroom Frisbees.

یا می‌توانیم فریزبی قارچ درست کنیم.

The possibilities are nearly endless.

احتمالات تقریبا نامحدود است.

We can also make textiles from fungi.

ما همچنین می‌توانیم از قارچ ها منسوجات بسازیم.

So, for example, animal-free leathers.

به‌عنوان مثال، چرم‌های بدون دخالت حیوانات.

So usually, you have a cow,

پس معمولاً شما یک گاو دارید

and it takes about three years to make leather,

و ساختن چرم حدوداً سه سال طول می‌کشد،

and all the resources and animal death that is involved.

به همراه تمام منابع و مرگ حیوانی که درگیر است.

Not a great way to make leather.

روش خوبی برای ساخت چرم نیست.

If you can make it another way, like with fungi,

اگر بتوانید آن را به روش دیگری درست کنید، مثلا با قارچ،

it takes days to make it.

چند روز طول می‌کشد تا آن را درست کنید.

A much better way that's both efficient and ethical,

روشی بسیار بهتر که هم کارآمد و هم اخلاقی باشد

and how we can make leathers in the future.

و از این راه می‌توانیم در آینده چرم بسازیم.

And then, there's food,

و سپس، غذا هست،

a subject I'm particularly passionate about.

موضوعی که من به طور خاص به آن علاقه دارم.

Now, with fungi, we can make

اکنون با قارچ‌ها می‌توانیم

a whole range of sustainable and delicious foods.

طیف وسیعی از غذاهای پایدار و خوشمزه درست کنیم.

Things like meat replacements for seafood or dairy, for example.

برای مثال چیزهایی مانند جایگزین‌های گوشت برای غذاهای دریایی یا لبنیات.

Or even a new class of food that doesn't look like any of that stuff.

یا حتی یک کلاس جدید از مواد غذایی که شبیه هیچ یک از آن چیزها نیست.

The possibilities are unlimited.

احتمالات نامحدود است.

And we can do it in a way

می‌توانیم آن را به گونه‌ای

that has a fraction of the environmental footprint.

انجام دهیم که کسری از ردپای محیطی داشته باشد.

Now fungi are self-replicating organisms,

قارچ‌ها ارگانیسم‌هایی خودتکثیرشونده هستند،

so we can make it in really huge quantities,

پس می‌توانیم آن‌ها را در مقادیر زیادی بسازیم

and help address the challenge of how we're going to make more food

و به حل چالش چگونگی تولید غذای بیشتر

and lower our impact on the planet.

و کاهش تأثیر خود بر روی سیاره کمک کنیم.

It's a big challenge.

این یک چالش بزرگ است.

We can do it with fungi.

می‌توانیم این را با قارچ عملی کنیم.

And last but not least, fish feed.

و در آخر، تغذیه ماهی.

I mean, here we are in Norway, right?

ما در نروژ هستیم، نه؟

The world's largest producer of salmon.

بزرگترین تولیدکننده ماهی قزل‌آلا در جهان.

به آن ماهی‌ها به‌عنوان پروتئین چه غذایی می‌دهیم؟

And what do we feed that salmon, as proteins?

Two things, primarily -- soy and fish meal,

دو چیز، در درجه اول - سویا و پودر ماهی

neither of which are sustainable sources of protein for the future,

که هیچ کدام منابع پایدار پروتئین برای آینده نیستند،

because they contribute to overfishing in the oceans

زیرا به صید بی‌رویه در اقیانوس‌ها

and land-use patterns that degrade, for some of the lands.

و الگوهای نامناسب زمین کمک می‌کنند که در برخی از زمین‌ها اجرا می‌شود.

So we need to come up with more sustainable sources

بنابراین ما باید منابع پایدارتری درباره نحوه‌ی

in how we feed our fish.

تغذیه ماهی‌هایمان پیدا کنیم.

And what if we could do it using fungi

چه می‌شود اگر بتوانیم با استفاده از قارچ‌ها این را انجام دهیم

to create the proteins to feed those fish?

تا پروتئین‌هایی برای تغذیه آن ماهی‌ها ایجاد کنیم؟

And we could do it in a way

آیا می‌توانیم طوری عمل کنیم

that we’re using byproducts of food industries

که از محصولات جانبی صنایع غذایی

as food for our fungus when we grew it?

به‌عنوان غذا برای قارچ خود در هنگام رشد آن استفاده کنیم؟

It would be an amazingly sustainable system

این یک سیستم شگفت‌انگیز پایدار خواهد بود

and, dare I say it, it would help in our self-sufficiency.

و به جرأت می‌توانم بگویم، به خودکفایی ما کمک خواهد کرد.

Now, one of the coolest things about being a fungal researcher

اکنون، یکی از جالب‌ترین چیزها در مورد پژوهشگر قارچ بودن این است

is, with all that diversity out there,

که با آن همه تنوع،

probably the coolest thing that fungi can do,

احتمالاً ما هنوز جالب‌ترین کاری که قارچ‌ها می‌توانند انجام دهند،

we haven't even uncovered yet.

کشف نکرده‌ایم.

The most amazing fungal discoveries are still waiting to be made.

شگفت‌انگیزترین اکتشافات قارچی هنوز در انتظار انجام هستند.

We're only scratching the surface of what we might be able to achieve

ما فقط سطح چیزی را می‌خراشیم که ممکن است با کمک قارچ‌ها

with the help of fungi.

بتوانیم به دست آوریم.

So I have a hope,

بنابراین من امید دارم

and my hope is that we transfer our fungal problems

و امیدوارم که مشکلات قارچی خود را

into fungal solutions,

به راه‌حل‌های قارچی منتقل کنیم،

that we look to the fungal world for new mindsets and new metaphors

به دنبال ذهنیت‌های جدید و استعاره‌های جدید

and even new materials,

و حتی مواد جدید در دنیای قارچ‌ها باشیم،

as we think more collaboratively, regeneratively

همانطور که بیشتر به صورت مشارکتی، احیاکننده

and with more biointelligence,

و با هوش زیستی بیشتر فکر می‌کنیم؛

as we approach the future,

همزمان با نزدیک شدن ما به آینده،

just like fungi.

درست مانند قارچ‌ها.

Thank you very much.

خیلی ممنونم.

(Applause)

(تشویق)