Family life Conversation (I can't stand mom's new boyfriend) English Conversation Practice

hello George I was looking for you  the whole morning where have you been

سلام جورج من تمام صبح دنبالت میگشتم کجا بودی

I was playing with my friends so what  are you gonna tell me now what to do

با دوستانم بازی میکردم پس چی میخوای الان بهم بگی چیکار کنم

no of course not I just wanted to invite  you to eat some ice cream I know you like it

نه البته نه من فقط میخواستم دعوتت کنم یه بستنی بخوری که میدونم دوست داری

I liked that before in the past  no I don't like ice cream anymore

قبلاً دوست داشتم در گذشته نه من دیگر بستنی دوست ندارم

oh come on we will go to the ice cream  parlor here in the corner what do you say

اوه بیا ما به بستنی فروشی می رویم در اینجا در گوشه ای چه می گویید

I say no I am busy thanks I have  a lot of things to do sorry sir

من می گویم نه من مشغول هستم متشکرم چیزهای زیادی دارم ببخشید قربان

don't call me like that I know we don't know  each other very well but you can call me

مرا اینطور صدا نکنید من می دانم که ما همدیگر را خیلی خوب نمی شناسیم، اما شما می توانید به من بگویید

what that you're a kitten  right that's not gonna happen

که شما یک بچه گربه هستید، درست که این اتفاق نمی افتد،

you're not my dad and you will never be  like him I hope this is clear to you sir

شما پدر من نیستید و هرگز مانند آن نخواهید بود. او امیدوارم این برای شما روشن باشد قربان

no no I will never ask you to do that  I know I am not your dad don't worry

نه نه من هرگز از

and I don't want to be like him that would  be impossible I just want to be your friend

شما این کار را نمی خواهم. دوست به همین

that's why I want to ask you to call  me by my name Anthony that's my name

دلیل می خواهم از شما خواهش کنم که من را با نام آنتونی صدا کنید این نام من است

I already know your name sir thank you  now leave please I have some things to do

من قبلاً نام شما را می دانم قربان متشکرم اکنون بروید لطفاً من کارهایی برای انجام دادن دارم.

look I know you don't like me but I'm sure  that with the time we could be friends someday

باشه میدونم که از من خوشت نمیاد اما مطمئنم که با گذشت زمانی که یه روز میتونستیم با هم دوست باشیم

haven't you heard what I just told  you get out of here you're not my dad

نشنیده ای چی بهت گفتم برو برو از اینجا تو بابای من نیستی

you are in my room I want to be alone  what are you waiting for get out

تو اتاق من باشی. تنها ماندن منتظر چی هستی برو بیرون نگران

all right don't worry I'm  sorry to bother you see you

نباش من متاسفم که مزاحم شدم می بینمت

oh finally he left I don't want to know  anything about that guy to the hell

اوه بالاخره رفت من نمی خواهم چیزی در مورد آن پسر بدانم

honey I've just seen Anthony  going downstairs what happened

عزیزم من تازه آنتونی را دیدم پایین رفتن چی شد چی

what happened what did that Anthony  tell you now did he complain

شد چی شد که آنتونی بهت گفت الان شکایت کرد

no no he didn't tell me anything but  I saw he was really sad what happened

نه نه چیزی به من نگفت اما دیدم واقعا ناراحت بود چی شد

you divorced my dad that's what happened  and then you brought that man here

بابام رو طلاق دادی همین شد و بعد اون مرد رو آوردی اینجا

look I know you're angry because your dad and I  aren't together anymore but it was long time ago

ببین من میدونی که عصبانی هستی چون من و پدرت دیگه با هم نیستیم اما خیلی وقت پیش بود

I know it was five years ago and I don't  care you should be together he should be here

میدونم پنج سال پیش بود و برام مهم نیست باید با هم باشی اون باید اینجا باشه

not that idiot who is he why  is he here tell him to leave

نه اون احمق که چرا . او اینجا به او بگو که

George we have already talked about it  Anthony won't live here for the moment

جورج را ترک کند، ما قبلاً در مورد آن صحبت کرده ایم. این چیزی است که

not until you and he start getting  along that's what we agreed remember

ما توافق کردیم یادت باشد

that's why he came here today just  today because he wants to be your friend

به همین دلیل او امروز به اینجا آمد زیرا می‌خواهد با تو دوست شود،

yeah I know you told me you were going out  with that Anthony but I don't like that Mom

بله، می‌دانم که به من گفتی که با آنتونی بیرون می‌روی، اما من دوست ندارم که مامان

my father is your husband not that  man why don't you talk to my dad again

پدرم شوهرت باشد نه این مرد چرا دوباره با بابام صحبت نمیکنی

maybe you can solve your problems  and he can come back home do it Mom

شاید بتونی مشکلاتت رو حل کنی و اون بتونه به خونه برگرده این کارو بکن مامان

George you need to understand your father  will no longer return to this house

جورج باید بفهمی پدرت دیگه به ​​این خونه برنمیگرده

he hurt me a lot and you know that I will  never forgive him you know what he did

اون خیلی به من صدمه زد و میدونی که من هرگز او را نمی‌بخشم، می‌دانی که او چه کار کرده است،

yes I know that but we all make mistakes  and maybe you should give him another chance

بله، من می‌دانم که اما همه ما اشتباه می‌کنیم و شاید باید به او فرصت دیگری بدهی

George please do not do it more difficult  then it is already he's not coming back

جورج، لطفاً این کار را سخت‌تر انجام نده، در این صورت او دیگر برنمی‌گردد

and I deserve to be happy don't you  think Anthony is a good man seriously

و من شایسته خوشحالی هستم. اگر فکر می‌کنی آنتونی به طور جدی مرد خوبی است، می‌توانی

you could know that if you gave yourself  the chance to know him please do it for me

بدانی که اگر به خودت این فرصت را دادی که او را بشناسی، لطفاً این کار را برای من انجام بده،

tell me something don't you want  your mom to be happy again don't you

نمی‌خواهی مادرت دوباره خوشحال شود،

don't you remember how I was before  meeting Anthony do you remember

یادت نیست قبل از ملاقات با آنتونی چطور بودم، یادت می آید

yeah you used to cry all day every single day  you were always sad and angry at the same time

بله استفاده کردی هر روز تمام روز گریه کنم تو همیشه غمگین و عصبانی بودی در همان زمان

exactly your father had hurt  me a lot George I felt terrible

دقیقاً پدرت مرا خیلی آزار داده بود جورج من احساس وحشتناکی می کردم که

I wanted to die and Anthony helped me a  lot he was my friend and he listened to me

می خواستم بمیرم و آنتونی خیلی به من کمک کرد او دوست من بود و او به من گوش می داد.

he made me laugh all the time and with the  time we fell in love we couldn't help it

من همیشه می خندم و با مدتی که عاشق شدیم نتوانستیم جلوی آن را بگیریم

he is a great man believe me  please just give him an opportunity

او مرد بزرگی است باور کن لطفا فقط به او فرصتی بده آیا این کار را

will you do that for me or your  mom who loves you a lot please baby

برای من یا مادرت که خیلی دوستت دارد انجام می دهی عزیزم فکر می‌کنم می‌توانم به

all right I suppose I can give him a  chance but I'm not going out with him now

او فرصتی بدهم، اما اکنون با او بیرون نمی‌روم،

you don't have to go out with him or be  best friends right now just talk to him

شما مجبور نیستید با او بیرون بروید یا در حال حاضر بهترین دوستان باشید، فقط با او صحبت کنید،

you will realize he can be an excellent friend  so what do you say can I tell him to come

متوجه می‌شوید که او می‌تواند یک دوست عالی باشد، پس چه کار کنید. تو بگو میتونم بهش بگم بیاد آره

yeah all right tell him to come I  would talk to him but I promise nothing

باشه بهش بگو بیاد من باهاش ​​حرف میزنم ولی قول نمیدم هیچی ممنون

thank you sweetheart you're making your  mom really happy with this I will call him

عزیزم تو داری با این کار مامانت رو واقعا خوشحال میکنی من

hello again George your mother told me  you wanted to talk to me are you okay

دوباره بهش سلام میکنم جورج مادرت بهم گفت میخوای برای صحبت با من آیا شما خوب هستید

yeah well in fact I am not sure I don't know sorry

بله خوب در واقع مطمئن نیستم نمی دانم متاسفم

don't worry do you think we can  talk for a minute what do you say

نگران نباشید فکر می‌کنی می‌توانیم یک دقیقه با هم صحبت کنیم، چه می‌گویی،

yeah I suppose we can talk but  what are we gonna talk about

بله، فکر می‌کنم می‌توانیم صحبت کنیم، اما درباره چه چیزی صحبت می‌کنیم، می‌خواهم

I want to tell you a story it happened when  I was 10 years old just like you right now

داستانی را برای شما تعریف کنم که وقتی ۱۰ ساله بودم، درست مثل شما، در حال حاضر،

okay well I suppose that was  long time ago what's with that

خوب، فکر می‌کنم که خیلی وقت پیش بود که اون چاهی

well like you my parents also got  divorced and I felt terrible believe me

مثل تو پدر و مادرم هم طلاق گرفتند و من احساس وحشتناکی داشتم باور کن

I think that was the worst time of my life  I didn't want to talk I didn't want to eat

فکر می کنم بدترین دوران زندگی من بود. نمی خواستم حرف بزنم نمی خواستم

it was just Mom and I together my dad had  traveled to another country by that time

بخورم فقط مامان و من با هم پدرم به کشور دیگری سفر کرده بودیم تا آن زمان

he practically abandoned us my mom and me  I was not okay but my mom was even worse  

او عملاً ما را رها کرد مادرم و من. حالم

she cried the whole day she was angry all the  time she pretended to be well but she wasn't

خوب نبود اما مادرم بدتر از آن بود. با

as time went by I thought she was getting  better but that was not true she just pretended  

گذشت زمان فکر می کردم حالش بهتر می شود، اما این درست نبود، او فقط وانمود کرد،

then she met an awesome man who was  very handsome and also a good person

سپس با یک مرد فوق العاده آشنا شد که بسیار خوش تیپ بود و همچنین یک فرد خوب،

my mom and he started going out as friends and  then they fell in love her expression changed  

مادرم و او شروع به بیرون رفتن به عنوان دوست کرد و سپس آنها عاشق او شدند. حالت تغییر کرد

so now you're gonna tell me she married him  and they live happy together as a family right

پس حالا به من می گویی که با او ازدواج کرده است هی به عنوان یک خانواده در کنار هم شاد زندگی کن درست

no I mean I wish that will happen  but no and all because of me

نه منظورم این است که ای کاش این اتفاق بیفتد اما نه و همه به خاطر من به خاطر تو

because of you and why what  did you do to him tell me

و چرا با او چه کردی

to him nothing but my mom yes I heard her a lot

به من چیزی نگو جز مامانم بله خیلی شنیدم به او

I told her I didn't want a new dad and that she  had to be only with my father I didn't like the  

گفتم او من یک پدر جدید نمی‌خواستم و اینکه او باید فقط با پدرم باشد، از این ایده خوشم نمی‌آمد که

idea I thought she would be back with my  father someday but that never happened

فکر می‌کردم روزی پیش پدرم برمی‌گردد، اما این اتفاق هرگز رخ نداد،

she could have been happy George  but I didn't let that to happen

او می‌توانست جورج خوشحال باشد، اما من این کار را نکردم. اجازه نده که این اتفاق بیفتد

I will never forgive myself for that she  suffered every day and I denied her that chance

من هرگز خودم را به خاطر اینکه او هر روز رنج می‌کشید نمی‌بخشم و من این شانس را از او دریغ می‌کنم که

now you're doing the same I don't pretend  to be your dad no I know that's impossible

حالا تو هم همین کار را می‌کنی، من وانمود نمی‌کنم که پدرت هستم، نه می‌دانم این غیرممکن است،

but I love your mom so much seriously I  love her a lot she's a wonderful woman  

اما من مادرت را خیلی دوست دارم به طور جدی من او را خیلی دوست دارم، او یک زن فوق العاده است

and all I want is to make her smile  again make her happy so that's why  

و تنها چیزی که می خواهم این است که لبخند بزنم او را دوباره خوشحال کنم، به همین دلیل است که از شما می خواهم

I ask you for the opportunity to be friends  at least you can try that for your mom

فرصتی برای دوست شدن

so what do you say can we go for some ice  cream and you tell me whatever you want

ما می رویم بستنی می خوریم و تو به من می گویی هر چه می خواهی هر چه من می

whatever I want like what I don't  have anything to tell you I'm boring

خواهم مثل چیزی که ندارم. به شما بگویم کسل‌کننده هستم،

oh for example about your hobbies what  do you like to do play video games

مثلاً در مورد سرگرمی‌های شما چه کاری دوست دارید انجام دهید، بازی‌های

well yeah I like video games  I usually play Resident Evil

ویدیویی را خوب انجام دهید، بله، من بازی‌های ویدیویی را دوست دارم، معمولاً Resident Evil را جدی بازی می‌کنم.

seriously I love that game why  don't you show me your game console

okay Anthony it's over here come  with me we can play together

آنتونی اینجا تمام شد بیا با من می‌توانیم با هم بازی کنیم،

I hope you liked this conversation if you  could improve your English a little more  

امیدوارم این مکالمه را دوست داشته باشید، اگر می‌توانید انگلیسی خود را کمی بیشتر تقویت کنید،

please subscribe to the channel and share  this video with a friend and if you want  

لطفاً در کانال مشترک شوید و این ویدیو را با یک دوست به اشتراک بگذارید و اگر می‌خواهید از

to support this channel you can join  us or click on the super thanks button  

این کانال حمایت کنید، می‌توانید به ما بپیوندید. یا روی دکمه فوق العاده تشکر کلیک کنید

thank you very much for your support take care

از حمایت شما بسیار سپاسگزاریم