6 Famous Quotations from Shakespeare

Hello. I'm Gill at engVid, and today we have a lesson on Shakespeare, and this is a way

سلام. من گیل در engVid هستم، و امروز درسی در مورد شکسپیر داریم، و این راهی است

of introducing you to some of Shakespeare's plays, and I'm giving a quotation from each

که شما را با برخی از نمایشنامه‌های شکسپیر آشنا می‌کنیم ، و من نقل قولی از هر

one to illustrate also what Shakespeare's language looks like. Okay. You may be familiar

یک می‌دهم تا نشان دهم زبان شکسپیر چگونه است. باشه. ممکن است

with it already, but this is also a way of introducing it to anyone who hasn't really

قبلاً با آن آشنایی داشته باشید، اما این نیز راهی برای معرفی آن به کسانی است که واقعاً شکسپیر را نخوانده اند

read Shakespeare or heard Shakespeare very much before. Okay. Obviously, it was written

یا قبلاً شکسپیر را زیاد نشنیده اند . باشه. بدیهی است که

a long time ago, a few hundred years ago, so the style is very different from modern

مدتها پیش، چند صد سال پیش نوشته شده است، بنابراین سبک آن با انگلیسی مدرن بسیار متفاوت است

English, so where it's difficult, I will do my best to explain the meaning. Okay. So,

، بنابراین در جایی که دشوار است، تمام تلاش خود را برای توضیح معنی انجام خواهم داد. باشه. بنابراین،

we have one, two, three, four, five, six examples here from six different plays, and some are

ما در اینجا یک، دو، سه، چهار، پنج، شش نمونه از شش نمایشنامه مختلف داریم، و برخی

tragedies, some are comedies, one is a history play. So, Shakespeare's plays divide up into

تراژدی، برخی کمدی، یکی نمایشنامه تاریخی. بنابراین، نمایشنامه های شکسپیر به

these categories of tragedy, comedy, history, and other types of play as well. So, let's

این دسته های تراژدی، کمدی، تاریخی و انواع دیگر نمایش نیز تقسیم می شوند. بنابراین، بیایید

have a look, and I've also included the dates of when they were first performed, so just

نگاهی بیندازیم، و من همچنین تاریخ های اولین اجرای آنها را نیز گنجانده ام، بنابراین فقط

to give you an idea. So, let's have a look, then, the first one. "That one may smile and

برای ارائه ایده به شما. بنابراین، اجازه دهید نگاهی بیندازیم، سپس، اولین. "که ممکن است لبخند بزند و

smile and be a villain." Okay? So, a villain is a bad person. So, if somebody who's a bad

لبخند بزند و یک شرور باشد." باشه؟ بنابراین، یک شرور آدم بدی است. بنابراین، اگر کسی که

person smiles and they're really nice to you, and you think, "Oh, what a nice man. What

آدم بدی است لبخند بزند و واقعاً با شما خوب باشد، و شما فکر کنید، "اوه، چه مرد خوبی. چه

a nice woman." But sometimes it may not be true, so sometimes they may be a deceptive

زن خوبی." اما گاهی اوقات ممکن است درست نباشد، بنابراین گاهی اوقات ممکن است یک فرد فریبنده باشند

person. So, Hamlet himself says this about one of the other characters who is a dishonest

. بنابراین، خود هملت این را در مورد یکی از شخصیت‌های دیگر می‌گوید که

character in the play because it's a tragedy. It's a very sad and serious play. It has a

شخصیتی نادرست در نمایشنامه است، زیرا این یک تراژدی است. این یک بازی بسیار غم انگیز و جدی است.

bit of humour in it as well in places, but it's... It's a tragic story. Okay, so Hamlet

در جاهایی هم کمی طنز دارد، اما این یک داستان تراژیک است. خوب، پس هملت

says that, and the play itself is called Hamlet. It's one of Shakespeare's most famous plays

این را می گوید و خود نمایشنامه هملت نام دارد. این یکی از معروف‌ترین نمایشنامه‌های شکسپیر

about a prince whose father has died, but rather than him becoming king himself to follow

درباره شاهزاده‌ای است که پدرش مرده است، اما به جای اینکه او خودش پادشاه شود و به دنبال

his father, his uncle steps in instead. So, that's the basic situation. And so, Hamlet

پدرش برود، عمویش وارد عمل می‌شود. بنابراین، این وضعیت اساسی است. و بنابراین، هملت در

is really talking about his uncle here, you know, that he can smile and smile and be a

اینجا واقعاً در مورد عمویش صحبت می کند، می دانید که او می تواند لبخند بزند و لبخند بزند و یک

villain. That one, you know, "one" meaning a person, that a person can smile at you,

شرور باشد. آن یکی، می دانید، «یک» یعنی یک شخص، که یک نفر می تواند به شما لبخند بزند،

and they're a bad person, and they're being dishonest and deceptive. So, that one may

و او آدم بدی است، و ناصادق و فریبنده است. بنابراین، آن شخص ممکن است

smile and smile and be a villain. It's a comment on a human nature, a certain type of person

لبخند بزند و لبخند بزند و یک شرور باشد. این اظهار نظر در مورد طبیعت انسانی است، نوع خاصی از افراد

who you can't really trust, you can't believe them. So, that's from Hamlet.

که واقعاً نمی توانید به آنها اعتماد کنید، نمی توانید آنها را باور کنید. بنابراین، آن از هملت است.

And these numbers here, because Shakespeare's plays divide up into five acts, and within

و این اعداد در اینجا، زیرا نمایشنامه‌های شکسپیر به پنج پرده تقسیم می‌شوند و در

each act you get separate scenes. There are five acts, but within each act you could have

هر نمایش صحنه‌های جداگانه‌ای می‌بینید. پنج عمل وجود دارد، اما در هر اکت شما می توانید

a different number of scenes. That varies. So, this quotation comes from Act 1, Scene

تعداد متفاوتی از صحنه ها را داشته باشید. که متفاوت است. بنابراین، این نقل قول از قانون 1، صحنه 5 آمده است،

5, and what I've done, I've used the numbers, the normal numbers for the act numbers, but

و کاری که من انجام داده‌ام، از اعداد، اعداد عادی برای شماره‌های عمل استفاده کرده‌ام، اما

I've put the scene numbers in Roman numerals. There are different ways of doing this, but

اعداد صحنه را با اعداد رومی قرار داده‌ام. راه های مختلفی برای انجام این کار وجود دارد، اما

this is my own choice. So, Act 1, Scene 5, and Hamlet was written between 1599 and 1601.

این انتخاب خودم است. بنابراین، قانون 1، صحنه 5، و هملت بین 1599 و 1601 نوشته شده است.

Okay? In the Elizabethan period when Queen Elizabeth I was on the throne, and you can

خوب است؟ در دوره الیزابت، زمانی که ملکه الیزابت اول بر تخت سلطنت بود، و می توانید

see my other video on that subject of different periods in history. Okay.

ویدیوی دیگر من را در مورد آن موضوع از دوره های مختلف تاریخ ببینید. باشه.

Right, so next one. So, this is from a comedy, and it's from A Midsummer Night's Dream. Okay?

درست است، پس مورد بعدی. بنابراین، این از یک کمدی است، و از رویای یک شب نیمه تابستان است. باشه؟

Which is a play about what happens to some people who go into the forest on Midsummer

این نمایشنامه درباره اتفاقاتی است که برای افرادی که در شب نیمه تابستان، نیمه تابستان به جنگل می روند، می افتد

Night, the middle of summer. It's meant to be a sort of magic time. So, somebody, a character

. قرار است یک نوع زمان جادویی باشد. بنابراین، یکی، یک شخصیت

says, "Ill met by moonlight, proud Titania." So, "ill met", this is actually... Titania

می گوید: "من در نور ماه ملاقات خواهم کرد، تیتانیا مغرور." بنابراین، "ill met"، این در واقع... تیتانیا

is the queen of the fairies, and the person speaking to her is Oberon, who is the king

ملکه پری ها است و شخصی که با او صحبت می کند اوبرون است که پادشاه

of the fairies. So, they're a couple. Oberon and Titania are king and queen. A married

پری ها است. بنابراین، آنها یک زوج هستند. اوبرون و تیتانیا پادشاه و ملکه هستند. یک

couple, I suppose, if fairies get married. But... So... But the trouble is, why "ill

زوج متاهل، فکر می کنم، اگر پری ها ازدواج کنند. اما... پس... اما مشکل اینجاست که چرا "بد

met", meaning, oh, you know, he's not very happy to see her, really. "Oh, it's you, is

ملاقات"، یعنی اوه، می دانید، او واقعاً از دیدن او خوشحال نیست. "اوه، این شما هستید،

it?" That sort of thing. "Ill met by moonlight, proud Titania." He's criticizing her for being

اینطور است؟" اون جور چیزها. "تایتانیا مغرور با مهتاب روبرو شدم ." او از او انتقاد می کند که

proud, and she... They've had an argument recently. They're not talking to each other.

غرور دارد و او ... اخیراً با هم دعوا کرده اند. با هم حرف نمیزنن

So, he's not happy to see her, and she's not happy to see him. They didn't really want

بنابراین، او از دیدن او خوشحال نیست و او از دیدن او خوشحال نیست. آنها واقعاً نمی خواستند

to meet like this. So, that's what he says. "Oh, it's you, is it?" That sort of idea.

اینگونه ملاقات کنند. بنابراین، این چیزی است که او می گوید. "اوه، این شما هستید، اینطور است؟" این نوع ایده

And they are part of the situation, the magic of Midsummer Night's Dream, where fairies

و آنها بخشی از موقعیت هستند، جادوی رویای شب نیمه تابستان، که در آن پری ها

are in the wood, but some humans are in the wood as well, and everything gets quite complicated.

در چوب هستند، اما برخی از انسان ها نیز در جنگل هستند ، و همه چیز کاملاً پیچیده می شود.

But these are the fairies who live there, the sort of fairy community with their king

اما اینها پری هایی هستند که در آنجا زندگی می کنند، نوعی جامعه پری با پادشاه

and queen. They have their own hierarchy, just like the human society has, well, a duke

و ملکه خود. آنها سلسله مراتب خاص خود را دارند، درست مانند جامعه بشری، خوب، یک دوک

who's in charge, and then the people in his society. So, okay, that's it. And we've got

که مسئول است، و سپس افراد جامعه او. خب، همین. و ما

M and M, a little bit of alliteration, which is always interesting, sort of sound pattern.

M و M را داریم، کمی همسانی، که همیشه جالب است، نوعی الگوی صوتی.

"Ill met by moonlight, proud Titania." Okay. Right, next one from King Lear, which is another

"تایتانیا مغرور با مهتاب روبرو شدم." باشه. درست، مورد بعدی از شاه لیر، که تراژدی دیگری است

tragedy, and this quotation illustrates the tragic side of human life. So, this is King

، و این نقل قول جنبه تراژیک زندگی بشر را نشان می دهد. بنابراین، این

Lear himself speaking. So, he says, "When we are born, we cry that we are come to this

خود پادشاه لیر است که صحبت می کند. پس می گوید: وقتی به دنیا می آییم گریه می کنیم که به این

great stage of fools." So, this is what he thinks about the world. He thinks the world

مرحله بزرگ احمق ها رسیده ایم. بنابراین، این چیزی است که او در مورد جهان فکر می کند. او فکر می‌کند دنیایی

that we live in is a great stage of fools, and that's ironic because it's in a play,

که ما در آن زندگی می‌کنیم صحنه بزرگ احمق‌ها است، و این طعنه آمیز است زیرا در یک نمایشنامه است،

so Shakespeare does this from time to time. He uses the word "stage" in a metaphorical

بنابراین شکسپیر هر از گاهی این کار را انجام می‌دهد. او کلمه «صحنه» را به شکلی استعاری به کار می برد

way, but what you're doing, you're watching actors on a stage already, so it has a kind

، اما کاری که شما انجام می دهید، از قبل بازیگران را روی صحنه تماشا می کنید، بنابراین

of double meaning in it. But King Lear is not happy. Things have gone badly wrong. He's

نوعی معنای دوگانه در آن وجود دارد. اما شاه لیر خوشحال نیست. اوضاع بدجوری پیش رفته است. او

divided up his kingdom. Instead of staying king, he's divided his kingdom up between

پادشاهی خود را تقسیم کرده است. او به جای اینکه پادشاه بماند، پادشاهی خود را بین

two of his daughters, and they are treating him badly. They just want to get on with life

دو دخترش تقسیم کرده است و آنها با او بد رفتار می کنند. آنها فقط می خواهند به زندگی

and being in charge of the country, and he's lost his power, and he's not happy at all.

و اداره کشور ادامه دهند و او قدرت خود را از دست داده و اصلاً خوشحال نیست.

So, he says when we are born... If a baby's born, when the baby's born, the baby often

پس میگه ما کی به دنیا میایم...اگه بچه به دنیا بیاد وقتی بچه به دنیا بیاد بچه خیلی

cries immediately. It's a way of... You know, because the baby's lungs are filling with

وقتا گریه میکنه. این راهی است برای... می دانید، چون ریه های کودک پر از

air, and it's all a bit of a shock being born, I suppose. I don't remember, but I guess it

هوا است، و فکر می کنم به دنیا آمدن همه چیز کمی شوکه کننده است . یادم نیست، اما حدس می‌زنم

is a bit traumatic, so the baby will cry to be out in a new environment. So, babies do

کمی آسیب‌زا باشد، بنابراین کودک برای بیرون رفتن در یک محیط جدید گریه می‌کند. بنابراین، بچه‌ها

cry when they're born, but he's saying the reason that they cry is because, "Oh my gosh,

وقتی به دنیا می‌آیند گریه می‌کنند، اما او می‌گوید دلیل گریه‌شان این است که: "وای خدای من،

where am I? I'm in a crazy place now. A great stage of fools." So, it's a rather clever

من کجا هستم؟ من الان در یک جای دیوانه هستم. یک مرحله عالی از احمق‌ها." بنابراین،

kind of thing to say, really, that that's why babies cry.

گفتن این که واقعاً به همین دلیل است که بچه ها گریه می کنند، یک چیز نسبتاً هوشمندانه است.

So, that's from King Lear, Act 4, Scene 5, and I forgot to say Midsummer Night's Dream,

بنابراین، این از شاه لیر، پرده 4، صحنه 5 است، و فراموش کردم که بگویم رویای شب نیمه تابستان،

Act 2, Scene 1, 1595, and King Lear a little bit later, 1605-6. So, this was actually in

عمل 2، صحنه 1، 1595، و پادشاه لیر کمی بعد، 1605-1605. بنابراین، این در واقع در

the next period, the Jacobean period. Elizabethan period had gone by this time because Queen

دوره بعدی، دوره ژاکوبین بود. دوره الیزابت در این زمان گذشته بود زیرا ملکه

Elizabeth I had died in 1603. So, then James I came to the throne, so this is in the Jacobean...

الیزابت اول در سال 1603 مرده بود. بنابراین، پس از آن جیمز اول به سلطنت رسید، پس این در ژاکوبین است... به

It's called Jacobean Age, so a bit later.

آن عصر ژاکوبین می گویند، بنابراین کمی بعد.

Right, so then we move on to a comedy again, although it's rather a serious comedy. The

درست است، پس دوباره به سمت یک کمدی می رویم، اگرچه این یک کمدی جدی است.

thing about Shakespeare is you could have a tragedy, but it will have comic aspects

نکته ای که در مورد شکسپیر وجود دارد این است که شما می توانید یک تراژدی داشته باشید، اما جنبه های کمیک

in it, and then you can have a comedy and it will have tragic or potentially tragic

در آن خواهد بود، و سپس می توانید یک کمدی داشته باشید و عناصر تراژیک یا بالقوه تراژیک

elements in it. So, they're not pure tragedy and pure comedy; they're a bit of a mixture.

در آن وجود داشته باشد. بنابراین، آنها تراژدی و کمدی ناب نیستند. آنها کمی مخلوط هستند.

So, The Merchant of Venice is called a comedy, but it has quite a serious story in it. Okay.

بنابراین، تاجر ونیز را یک کمدی می نامند، اما داستان کاملاً جدی در خود دارد. باشه.

So, this is the merchant himself called Antonio, and he says the devil can cite scripture for

بنابراین، این خود تاجری است که آنتونیو نامیده می شود و می گوید شیطان می تواند برای هدف خود از کتاب مقدس استناد کند

his purpose. So, "cite" means to quote, to quote from scripture, meaning to quote from

. پس «استناد» به معنای نقل کردن، نقل از کتاب مقدس، یعنی نقل از

the Bible. Okay. Scripture here with a capital "S" means the Christian Bible. Okay. A book

کتاب مقدس است. باشه. کتاب مقدس در اینجا با بزرگ "S" به معنای کتاب مقدس مسیحیان است. باشه. کتاب

of authority. So, he's saying the devil can quote scripture for his own purpose, you know,

اقتدار بنابراین، او می‌گوید که شیطان می‌تواند برای هدف خود از کتاب مقدس نقل قول کند،

which is rather strange. Why would the devil, who is the bad person, quote from the good

که بسیار عجیب است. چرا شیطان، که شخص بد است، از

book, the Bible, but he does it for a purpose to influence people? And it's sort of a general

کتاب خوب، کتاب مقدس، نقل قول می کند، اما او این کار را برای تأثیرگذاری بر مردم انجام می دهد؟ و این یک

comment that people can do that. People do quote from the Bible just to support their

نظر کلی است که مردم می توانند این کار را انجام دهند. می دانید که مردم فقط برای حمایت از استدلال های خود از کتاب مقدس نقل می کنند

arguments, you know, and to give their arguments some religious authority. It's quite a controversial

، و برای اینکه به استدلال های خود مقداری مرجعیت دینی بدهند. این

issue really, but that's what he's saying. A bad person can quote from the Bible for

واقعاً یک موضوع بحث برانگیز است، اما این چیزی است که او می گوید. یک فرد بد می تواند برای اهداف خود از کتاب مقدس نقل قول کند

their own purposes. Right. Okay, so that's from Act 1, Scene 3, and that play was written

. درست. خوب، پس این از پرده 1، صحنه 3 است، و آن نمایشنامه

1596-7. So, another comedy, which is more comic than this one, I would say, but it does

7-1596 نوشته شده است. بنابراین، یک کمدی دیگر، که می‌توانم بگویم کمدی‌تر از این یکی است، اما

have a little episode of tragedy in it as well, but things improve after that towards

یک اپیزود کوچک تراژدی نیز در آن وجود دارد ، اما بعد از آن تا

the end of the play. It is a comedy. So, this is one of the comic characters, Benedict,

پایان نمایش، اوضاع بهتر می‌شود. کمدی است. بنابراین، این یکی از شخصیت های کمیک، بندیکت است،

and he's a man who has no intention of ever getting married. He thinks it would be a disaster,

و او مردی است که هرگز قصد ازدواج ندارد. او فکر می کند که این یک فاجعه خواهد بود،

you know. But then people trick him into thinking that the female character, who he's always

می دانید. اما بعد مردم او را فریب می دهند و فکر می کند که شخصیت زن، که او همیشه

having arguments with and joking with, that people trick both of them into thinking the

با او دعوا می کند و با او شوخی می کند، مردم هر دوی آنها را فریب می دهند تا فکر کنند

other one has fallen in love with them. And so they do fall in love with each other because

دیگری عاشق آنها شده است. و بنابراین آنها به همین دلیل عاشق یکدیگر می شوند

of that. So, Benedict, who's a sworn bachelor, if you say a sworn bachelor, someone who has

. بنابراین، بندیکت، که یک مجرد قسم خورده است، اگر بگویید یک مجرد قسم خورده، کسی که

no intention of ever getting married because they prefer to be single. So, he says, "When

هرگز قصد ازدواج ندارد زیرا ترجیح می دهد مجرد باشد. بنابراین، او می گوید: "وقتی

I said I would die a bachelor, I did not think I should live till I were married. You know,

گفتم مجرد خواهم مرد،

I just didn't think it would ever happen. So, you know, I said I would die a bachelor,

فکر نمی کردم تا ازدواج کنم. مجرد بمیر،

but oh well, I didn't know, you know, I would actually be getting married." So things have

اما خب، نمی‌دانستم، می‌دانی، من واقعاً ازدواج خواهم کرد.» بنابراین اکنون همه چیز

changed now because he thinks this woman is in love with him, and she... She thinks he's

تغییر کرده است زیرا او فکر می کند این زن عاشق او است و او ... او فکر می کند که او

in love with her, but their friends have tricked them into that. So it's a really funny comic

عاشق او است، اما دوستان آنها آنها را فریب داده اند . بنابراین این یک طرح کمیک واقعا خنده دار است

plot.

.

So, that's "Much Ado About Nothing". The titles are also very interesting of some of Shakespeare's

بنابراین، این "هیجان زیادی درباره هیچ" است. عناوین برخی از نمایشنامه های شکسپیر نیز بسیار جالب هستند

plays. "Much Ado About Nothing", meaning a lot of fuss, a lot of trouble about nothing.

. "Much Ado About Nothing" به معنی هیاهو زیاد، دردسر زیاد در مورد هیچ.

The whole play, it's a play of five acts, and it's strange for a playwright to give

کل نمایشنامه، یک نمایشنامه پنج پرده است و برای یک نمایشنامه نویس عجیب است که

it that title. "A Lot of Fuss About Nothing", "Much Ado About Nothing", but it's a comic

این عنوان را به آن بدهد. «هیجان زیادی درباره هیچ»، «هیاهوی زیاد درباره هیچ»، اما

title for a comic play. And so that's from Act 2, Scene 3, and that play was written

عنوانی کمیک برای یک نمایشنامه طنز است. و به این ترتیب این از عمل 2، صحنه 3، و آن نمایشنامه

1598 to 1599.

1598 تا 1599 نوشته شده است.

And then finally, a history play, "Richard III". So, this was a real king in English

و سپس، در نهایت، یک نمایشنامه تاریخی، "ریچارد سوم". بنابراین، این یک پادشاه واقعی در تاریخ انگلیس بود

history, so Shakespeare wrote quite a lot of history plays which were based loosely

، بنابراین شکسپیر تعداد زیادی نمایشنامه تاریخی نوشت که به طور آزاد بر اساس

around English history. So, this king was regarded at the time as a bad king, as a villain.

تاریخ انگلیس بود. بنابراین، این پادشاه در آن زمان به عنوان یک پادشاه بد، به عنوان یک شرور تلقی می شد.

This word "villain", he was regarded as a villain. People, historians nowadays, you

این کلمه "شرور" او را یک شرور می دانستند . مردم، مورخان امروزی، می دانید،

know, think perhaps he wasn't so bad. Perhaps he was made to seem like a villain by the

فکر می کنند شاید او آنقدرها هم بد نبود. شايد تودورها او را تبهكار جلوه داده بودند

people who took over from him, the Tudors, because they wanted him to appear worse than

، چون مي خواستند او بدتر از آنچه هست ظاهر شود

he really was. Anyway, he was king, but he was in a battle, and it's the battle towards

. به هر حال، او پادشاه بود، اما او در یک نبرد بود، و این نبرد در

the end of the play, Act 5, Scene 4, right near the end of the play. And he's in the

انتهای نمایشنامه است، پرده 5، صحنه 4، درست نزدیک پایان نمایشنامه. و او در

middle of the Battle of Bosworth, which happened in 1485, and he was killed in that battle,

میانه نبرد بوسورث است که در سال 1485 اتفاق افتاد و در آن نبرد کشته شد

and that's how the new king, Henry VII, the Tudor king, took over, took power after that.

و اینگونه بود که پادشاه جدید هنری هفتم، پادشاه تودور زمام امور را به دست گرفت و پس از آن قدرت را به دست گرفت.

And he's... They would have horses if they were fighting a battle in those days. A lot

و او... آنها اگر در آن روزها نبرد می کردند، اسب داشتند. بسیاری

of them would be on horseback, especially the king and all the aristocrats. There would

از آنها سوار بر اسب خواهند بود، به خصوص شاه و همه اشراف.

also be soldiers on the ground, standing on the ground fighting as well, but all the,

همچنین سربازانی روی زمین خواهند بود که روی زمین می‌ایستند و می‌جنگند، اما می‌دانید، همه

you know, the top people would be on their horses. And he's been knocked off his horse,

افراد برتر سوار بر اسب‌های خود خواهند بود . و او از اسبش به زمین زده شده است،

and he's standing on the ground. He's in a vulnerable position. He needs a horse to get

و او روی زمین ایستاده است. او در موقعیت آسیب پذیری قرار دارد. او به یک اسب نیاز دارد تا دوباره

back up onto. And this is a very, very famous quotation. "A horse, a horse. My kingdom for

به آن برگردد. و این یک نقل قول بسیار بسیار معروف است. "یک اسب، یک اسب. پادشاهی من برای

a horse." So, he's willing to give his kingdom in exchange for a horse. In a way, he's willing

یک اسب." بنابراین، او حاضر است پادشاهی خود را در ازای یک اسب بدهد. به نوعی، او حاضر است دیگر

not to be king anymore if someone would just give him a horse to be able to get up on and

پادشاه نباشد، اگر کسی فقط به او اسبی بدهد تا بتواند از جای

be safer on horseback than he is standing on the ground. So, that's a very famous line.

ایستادن بر روی اسب، سوار بر اسب بلند شود و ایمن تر باشد . بنابراین، این یک خط بسیار معروف است.

And also, "A horse, a horse. My kingdom for a horse. A horse, a horse. My kingdom for

و نیز «اسب، اسب، پادشاهی من برای اسب، اسب، اسب، پادشاهی من برای

a horse." It's pretty much the line in Shakespeare when it's in poetry, the meter is in sort

اسب». این تقریباً همان خط شکسپیر است که در شعر است، متر به نوعی

of five main beats. "A horse, a horse. My kingdom for a horse." You can more or less

پنج ضرب اصلی است. "یک اسب، یک اسب. پادشاهی من برای یک اسب." شما می توانید کم و بیش

count the... What's called the iambic pentameter of the line. Even when he's in a panic, he's

... چیزی که پنتامتر iambic خط نامیده می شود را بشمارید . حتی زمانی که او در هراس است،

speaking in a kind of iambic pentameter meter that's the standard meter in Shakespeare's

با نوعی پنتا متر ایامبیک صحبت می کند که متر استاندارد نمایشنامه های شکسپیر است

plays. Some of the plays, parts of the plays are in prose, but a lot of them are in this

. برخی از نمایشنامه ها، بخش هایی از نمایشنامه ها به نثر است، اما بسیاری از آنها در این

poetic meter. So, that's that one. And of course, he doesn't get a horse. He gets killed

متر شاعرانه است. بنابراین، آن یکی است. و البته اسب هم نمی گیرد. او کشته می شود

and then the new king takes over. So, that's from Act 5, Scene 4, and it was written in

و سپس پادشاه جدید قدرت را به دست می گیرد. بنابراین، این از قانون 5، صحنه 4 است، و در

1592-93.

1592-93 نوشته شده است.

Okay, so I hope that's been... If you haven't really looked at Shakespeare before. And also

بسیار خوب، پس امیدوارم که اینطور بوده باشد... اگر قبلا شکسپیر را نگاه نکرده اید. و همچنین می‌توان

to say, you know, you can watch a lot of film versions of Shakespeare which are an easier

گفت، می‌دانید، می‌توانید نسخه‌های سینمایی زیادی از شکسپیر را تماشا کنید که

introduction to the plays than trying to sit down and read a printed, published play. It's

مقدمه‌ای آسان‌تر برای نمایشنامه‌ها هستند تا اینکه بخواهید بنشینید و یک نمایشنامه چاپ شده و چاپ شده بخوانید.

quite hard going to sit down and read a play by Shakespeare because they're quite long

خیلی سخت است که بنشینیم و نمایشنامه‌ای از شکسپیر را بخوانیم، زیرا این

in five acts, so it can take a long time to get through them, and the language isn't always

نمایشنامه‌ها در پنج پرده بسیار طولانی هستند، بنابراین ممکن است زمان زیادی طول بکشد تا بتوان از آنها عبور کرد، و زبان همیشه

easy. So, I think, you know, to get the overview of a play, to see a film version of it is

آسان نیست. بنابراین، فکر می‌کنم، می‌دانید، دریافت نمای کلی از یک نمایشنامه، دیدن نسخه سینمایی آن

a good way of starting, and then you can always sit down and read the play gradually, bit

راه خوبی برای شروع است، و سپس همیشه می‌توانید بنشینید و نمایشنامه را به تدریج، ذره

by bit. Afterwards, when you already know what the story is, it makes it a bit easier.

ذره بخوانید. پس از آن، وقتی از قبل می‌دانید داستان چیست، کار را کمی آسان‌تر می‌کند.

Okay, so I hope that's been a helpful lesson for you, and thanks for watching, and I hope

بسیار خوب، پس امیدوارم که این درس مفیدی برای شما بوده باشد، و از تماشای شما متشکرم، و امیدوارم

to see you again soon. Okay, bye for now.

به زودی دوباره شما را ببینم. بسیار خب، تا بعد.