English Listening Practice: British English Podcast - Driving Over the Limit

You are listening to the English Like a Native Podcast, a listening

شما در حال گوش دادن به English Like a Native Podcast هستید، یک

resource for intermediate and advanced level English language learners.

منبع شنیداری برای زبان آموزان سطح متوسط ​​و پیشرفته زبان انگلیسی.

There are bonus episodes and transcripts available to Plus Members.

قسمت‌ها و رونوشت‌های جایزه در دسترس اعضای پلاس وجود دارد.

I'll leave details in the show notes, and if you are interested in

جزئیات را در یادداشت‌های نمایش می‌گذارم و اگر به دوره‌های انگلیسی علاقه دارید

English courses, then head over to my website www.englishlikeanative.co.uk.

، به وب‌سایت من www.englishlikeanative.co.uk سر بزنید.

Hello there.

سلام.

You're listening to the English Like a Native Podcast.

شما در حال گوش دادن به پادکست انگلیسی Like a Native هستید.

I'm sure you've already gathered since you pressed 'play'.

مطمئنم از زمانی که "play" را فشار داده اید، جمع شده اید.

This podcast is designed for lovers and learners of English.

این پادکست برای دوستداران و زبان آموزان انگلیسی طراحی شده است.

I'm your host, Anna, and today we're getting in our car and

من میزبان شما آنا هستم و امروز سوار ماشینمان می شویم و

I'm taking you over the limit,

شما را از حد مجاز می گذرانم،

over the speed limit that is not over the drink drive limit.

بیش از حد مجاز سرعتی که بیش از حد مجاز رانندگی مشروب نیست.

Normally, if you say that you are driving over the limit, then you are suggesting

به طور معمول، اگر می گویید که بیش از حد مجاز رانندگی می کنید، به این معنی است

that you are driving with an unacceptable amount of alcohol in your bloodstream.

که با مقدار غیرقابل قبولی الکل در جریان خون خود رانندگی می کنید.

Basically, you are driving drunk and we call the person who drives

اصولاً شما مست رانندگی می کنید و به فردی که

while drunk a drunk driver.

در حال مستی رانندگی می کند راننده مست می گوییم.

"Oh, what happened to your garden wall?

"اوه، چه اتفاقی برای دیوار باغت افتاده است؟

It's fallen down at one end."

یک سرش فرو ریخته است."

"Yeah, a drunk driver crashed into it last week."

"بله، یک راننده مست هفته گذشته با آن تصادف کرد."

I don't know why I decided to do that Northern, but there you go.

نمی‌دانم چرا تصمیم گرفتم این کار شمالی را انجام دهم، اما شما می‌روید.

A drunk driver.

یک راننده مست

So legally driving while drunk is referred to as a DUI offence.

بنابراین از نظر قانونی رانندگی در حالت مستی به عنوان تخلف DUI شناخته می شود.

So DUI stands for driving under the influence, but I am not here

بنابراین DUI مخفف رانندگی تحت تأثیر است، اما من اینجا نیستم

to talk about drink driving.

که در مورد رانندگی در حالت مستی صحبت کنم.

The focus of today's podcast is something that a lot of us are guilty of - speeding.

تمرکز پادکست امروز چیزی است که بسیاری از ما در آن مقصریم - سرعت زیاد.

In the UK we measure speed in miles per hour rather than kilometres per hour.

در انگلستان ما سرعت را به مایل در ساعت اندازه گیری می کنیم تا کیلومتر در ساعت.

Our fastest roads are called motorways.

سریع ترین جاده های ما بزرگراه نام دارند.

These are the large roads.

اینها جاده های بزرگ هستند.

Often they have three to five lanes of traffic on either side.

اغلب آنها سه تا پنج خط ترافیک در دو طرف دارند.

Motorways will always have some form of central reservation, like a barrier that

بزرگراه ها همیشه دارای نوعی رزرو مرکزی هستند، مانند مانعی که

goes and separates the traffic travelling in one direction from the traffic

می رود و ترافیکی را که در یک جهت حرکت می کند از ترافیکی که

travelling in the opposite direction.

در جهت مخالف حرکت می کند، جدا می کند.

I am sure that the highway agencies learnt very early on that if someone

من مطمئن هستم که آژانس‌های بزرگراه خیلی زود فهمیدند که اگر شخصی

loses control of their vehicle, then less damage will arise if they drive into

کنترل وسیله نقلیه خود را از دست بدهد،

a barrier, rather than have a head-on collision with a vehicle travelling at 70

به جای برخورد رو به رو با وسیله نقلیه‌ای که با سرعت 70

miles an hour in the opposite direction.

مایل در ساعت در حال حرکت است، اگر وارد مانع شود، آسیب کمتری به او وارد می‌شود. جهت مخالف

And 70 miles per hour is the absolute limit in the UK you cannot drive

و 70 مایل در ساعت محدودیت مطلق در بریتانیا است که شما نمی توانید

legally faster than 70 miles per hour on any UK motorway or dual carriageway.

از نظر قانونی با سرعت بیش از 70 مایل در ساعت در هر بزرگراه یا اتوبان دوگانه بریتانیا رانندگی کنید.

And 70 miles per hour is about 112 kilometres per hour.

و 70 مایل در ساعت حدود 112 کیلومتر در ساعت است.

Now, I don't know about you, but if I'm driving down the motorway and

حالا شما را نمی دانم، اما اگر من در اتوبان رانندگی می کنم و

it's an open road, by open road, I mean my progress is not impeded.

جاده باز است، با جاده باز، منظورم این است که پیشرفت من مانعی ندارد.

There's no traffic or road works to slow me down.

هیچ ترافیک یا جاده ای وجود ندارد که سرعتم را کاهش دهد.

So if it's an open road, then I find it quite hard to stick to the speed limit.

بنابراین اگر جاده باز است، رعایت محدودیت سرعت برای من بسیار سخت است.

This is exactly where cruise control comes in handy.

این دقیقا همان جایی است که کروز کنترل به کار می آید.

So cruise control is a feature in many modern cars, which allows

بنابراین کروز کنترل یکی از ویژگی‌های بسیاری از خودروهای مدرن است که

you to set the speed, so it'll keep the car going at that speed.

به شما امکان می‌دهد سرعت را تنظیم کنید، بنابراین ماشین را با آن سرعت حفظ می‌کند.

So therefore, if I'm on a long stretch of motorway and I don't want my speed

بنابراین، اگر در یک بزرگراه طولانی هستم و نمی‌خواهم سرعتم

to accidentally creep up past 70 miles an hour, I can set my cruise control

تصادفاً از 70 مایل در ساعت گذشته باشد، می‌توانم کروز کنترل خود را

to 68 miles per hour and just relax.

روی 68 مایل در ساعت تنظیم کنم و فقط استراحت کنم.

But here's a question, something that's always puzzled me.

اما اینجا یک سوال وجود دارد، چیزی که همیشه من را متحیر کرده است.

Why sell vehicles that are capable of speeds in excess of a

چرا وسایل نقلیه ای را بفروشیم که می توانند سرعتی بیش از

hundred miles per hour when our upper limit is 70 miles per hour?

صد مایل در ساعت داشته باشند در حالی که سقف حداکثری ما 70 مایل در ساعت است؟

In excess of means more than, greater than.

بیش از معنی بیش از، بیشتر از.

So why sell vehicles that are capable of speeds in excess of

پس چرا وسایل نقلیه ای را بفروشیم که قادر به سرعت بیش از

a hundred miles an hour when our upper limit is 70 miles an hour?

صد مایل در ساعت هستند در حالی که سقف حداکثری ما 70 مایل در ساعت است؟

Now you might notice I'm saying miles an hour rather than miles per hour.

اکنون ممکن است متوجه شوید که من می گویم مایل در ساعت به جای مایل در ساعت.

Hmm.

هوم

What am I doing?

دارم چیکار میکنم؟

Well, this is very common.

خوب، این بسیار رایج است.

When we speak freely, it's common to change per for an, it just makes it flow.

وقتی آزادانه صحبت می‌کنیم، تغییر هر یک برای یک امری عادی است، فقط باعث می‌شود آن را به جریان بیاندازیم.

It's easier to say miles per hour.

گفتن مایل در ساعت آسانتر است.

Miles an hour.

مایل در ساعت

It's easier.

راحت تر است.

So don't be surprised if you hear miles an hour.

پس اگر مایل در ساعت شنیدید تعجب نکنید.

So my car, for example, is capable of doing around 110 miles per hour.

بنابراین ماشین من، برای مثال، قادر است حدود 110 مایل در ساعت را انجام دهد.

So if I decided to put my foot down, I could be zipping past all the law

بنابراین اگر تصمیم می گرفتم پایم را زمین بگذارم، می توانستم از جلوی همه شهروندانی که قانون را

abiding citizens trundling along at 60 or 70 miles per hour while I tear down

رعایت می کنند با سرعت 60 یا 70 مایل در ساعت در حال حرکت هستند در حالی که من

the road at nearly twice the speed.

جاده را با سرعتی تقریباً دوبرابر خراب می کنم

Why give me that capability?

. چرا این توانایی را به من بدهید؟

If it's against the law, why make it possible and why make the top

اگر خلاف قانون است، چرا این امکان را فراهم می کند و چرا حداکثر

speed of a vehicle a selling point?

سرعت یک وسیله نقلیه را به یک نقطه فروش تبدیل می کند؟

Something for marketeers to brag about when trying to encourage people to buy.

چیزی که بازاریاب‌ها هنگام تلاش برای تشویق مردم به خرید به آن لاف بزنند.

It's like saying,

مثل این است که بگویید:

"Hey, buy this Amazon hairpin, which can also pick locks, allowing you to

"هی، این سنجاق سر آمازون را بخر، که می تواند قفل ها را هم بچیند و به شما امکان می دهد

break into someone's house with ease."

به راحتی وارد خانه کسی شوید."

or

یا

"Oh, this solid sledgehammer is so powerful that you could hammer your

"اوه، این پتک جامد آنقدر قدرتمند است که می توانید

way into a bank vault in minutes."

در عرض چند دقیقه راه خود را به صندوق بانک بزنید."

Advertising top speed is boasting about a feature that is illegal to actually use.

سرعت بالای تبلیغات در مورد ویژگی‌هایی است که استفاده واقعی از آن غیرقانونی است.

So in my mind, that's crazy, but maybe there's a reason.

بنابراین در ذهن من، این دیوانگی است، اما شاید دلیلی وجود داشته باشد.

Maybe I'm missing something.

شاید من چیزی را از دست داده ام.

Maybe you need to have an open top speed to be able to have fast acceleration.

شاید برای اینکه بتوانید شتاب سریع داشته باشید نیاز به حداکثر سرعت باز دارید.

I don't know.

من نمی دانم.

But I'm also sure that there's a way to limit speed so that people are

اما من همچنین مطمئن هستم که راهی برای محدود کردن سرعت وجود دارد تا مردم نتوانند

unable to go past a certain point.

از نقطه خاصی عبور کنند.

Now, perhaps I'm being cynical here, but maybe the reason we don't have

حالا، شاید من اینجا بدبین هستم، اما شاید دلیل اینکه ما محدودیتی در سرعت خود نداریم

limits on our speed to prevent us from speeding, maybe the reason is money.

تا از سرعت غیرمجاز جلوگیری کنیم، شاید دلیل آن پول باشد.

Now, I recently read that speeding fine revenue, so money that was made

اکنون، اخیراً خواندم که درآمد جریمه سرعت غیرمجاز، بنابراین پولی که

from people paying fines for speeding, speeding fine revenue brought in a

از مردمی که برای سرعت غیرمجاز جریمه می‌پردازند، به دست آمده است، درآمد هنگفتی به همراه داشته است

whopping, are you ready for this, 78.3 million pounds last year.

، آیا شما برای این کار، 78.3 میلیون پوند در سال گذشته آماده هستید.

Need I say more?

نیاز است بیشتر بگویم؟

78.3 million pounds.

78.3 میلیون پوند

I can't even really imagine that much money.

من حتی نمی توانم واقعاً چنین پولی را تصور کنم.

That's so much money.

این خیلی پول است.

So I'm sure the government are thinking, oh wow, there's this device

بنابراین من مطمئن هستم که دولت به این فکر می کند که اوه وای، این وسیله وجود دارد

that can stop people from speeding.

که می تواند مردم را از سرعت غیرمجاز باز دارد.

Should we bring it in?

باید بیاریمش؟

Should we make it mandatory for these things to be fitted to every car?

آیا باید نصب این وسایل در هر خودرویی را اجباری کنیم؟

Stop people from speeding?

جلوی سرعت مردم را بگیریم؟

"Um, but governor, that would mean that we'll lose out on that 78 million that we

"اوم، اما فرماندار، این بدان معناست که ما از 78 میلیونی که هر سال می‌گیریم ضرر می‌کنیم

make every year", "Ah, yes, good point.

"، "آه، بله، نکته خوبی است.

No, let them keep speeding".

نه، بگذارید سرعتشان ادامه یابد."

Who knows?

چه کسی می داند؟

Who knows what the real conversation is?

چه کسی می داند گفتگوی واقعی چیست؟

Anyway, more recently there has actually been a big push around London boroughs

به هر حال، اخیراً فشار زیادی در اطراف محله های لندن

to reduce the speed limit within kind of residential areas from 30 miles an hour.

برای کاهش سرعت مجاز در مناطق مسکونی از 30 مایل در ساعت صورت گرفته است.

And this is standard, so in a built up area like a town or anywhere

و این استاندارد است، بنابراین در یک منطقه مسکونی مانند یک شهر یا هر جایی

where there's lots of houses and buildings and people milling around,

که خانه‌ها و ساختمان‌های زیادی وجود دارد و مردم در حال چرخش هستند،

the speed limit is 30 miles an hour.

محدودیت سرعت 30 مایل در ساعت است.

So there's this push to reduce the speed limit from 30 down to 20 miles per hour.

بنابراین این فشار برای کاهش سرعت مجاز از 30 به 20 مایل در ساعت وجود دارد.

Oh, now 20 miles per hour was always a thing, but only around areas where there

اوه، اکنون 20 مایل در ساعت همیشه یک چیز بود، اما فقط در اطراف مناطقی که در آن‌ها

were like schools or vulnerable people likely to be around, so maybe outside

مانند مدارس یا افراد آسیب‌پذیر احتمالاً در آن اطراف حضور دارند، بنابراین شاید خارج از

a hospital or something like that.

بیمارستان یا چیزی شبیه به آن.

But now in lots of residential streets, including mine, we're waking up to

اما اکنون در بسیاری از خیابان‌های مسکونی، از جمله خیابان من، با

new 20-mile per hour signs being erected and painting on the road.

نصب تابلوهای جدید با سرعت 20 مایل در ساعت و نقاشی روی جاده از خواب بیدار می‌شویم.

In fact, I witnessed the other day a sign being painted onto the road.

در واقع، روز گذشته شاهد نقاشی تابلویی در جاده بودم.

It's something I've never seen before and I was quite fascinated.

این چیزی است که قبلاً هرگز ندیده بودم و کاملاً مجذوب شدم.

So I saw a big vehicle pull over on the side of our street from the window.

بنابراین دیدم که یک وسیله نقلیه بزرگ از پنجره در کنار خیابان ما ایستاد.

I wasn't being a curtain twitcher, I was just upstairs making the bed,

من پرده‌زن نبودم، فقط در طبقه بالا تخت را مرتب می‌کردم،

opening all the blinds, and I saw this vehicle pull over on the side of

همه پرده‌ها را باز می‌کردم، و دیدم که این وسیله نقلیه در کنار

the road and I was like, "Oh, boys".

جاده ایستاده بود و گفتم: "اوه، بچه‌ها".

So I call my children to come and take a look because they love all industrial

بنابراین من به فرزندانم زنگ می زنم که بیایند و نگاهی بیندازند زیرا آنها همه

style vehicles and we watched as two men jumped out and using their feet to measure

وسایل نقلیه سبک صنعتی را دوست دارند و ما دیدیم که دو مرد بیرون پریدند و با استفاده از پاهای خود برای اندازه گیری

and a piece of chalk to mark and a chalk line to mark straight lines, they created

و یک تکه گچ برای علامت گذاری و یک خط گچ برای علامت گذاری خطوط مستقیم، آنها خلق کردند.

a box and an oval shape very quickly.

یک جعبه و یک شکل بیضی خیلی سریع.

And I'm talking minutes.

و من چند دقیقه صحبت می کنم.

And then one man grabs a metal box attached to a pole while the other

و سپس یک مرد جعبه فلزی متصل به یک تیرک را می گیرد در حالی که مرد دیگر

man poured white paint into the box and in 30 seconds, he very skillfully

رنگ سفید را داخل جعبه می ریزد و در 30 ثانیه، با مهارت بسیار ماهرانه

created a perfectly measured number 20, two and zero in an oval on the road.

ای عدد 20، دو و صفر را به شکل بیضی در جاده ایجاد می کند.

Now I can't even draw a perfect square or a straight line.

حالا حتی نمی توانم یک مربع کامل یا یک خط مستقیم بکشم.

I certainly can't, like reproduce perfectly measured numbers.

من مطمئناً نمی توانم، مثل اینکه اعداد کاملاً اندازه گیری شده را بازتولید کنم.

So we were so impressed that we opened the window to applaud their efforts and then

بنابراین ما آنقدر تحت تأثیر قرار گرفتیم که پنجره را باز کردیم تا تلاش های آنها را تحسین کنیم و بعد

felt absolutely gutted to see an impatient driver in a van drive over the wet paint,

از دیدن یک راننده بی حوصله در یک ون که روی رنگ خیس می چرخد،

smudging it and leaving dirty tyre prints in the otherwise pristine paint work.

آن را لکه دار می کند و اثر لاستیک های کثیفی را در رنگ کاری بکر باقی می گذارد، کاملاً احساس ناراحتی می کنیم.

And the men who'd just done this painting also witnessed it.

و مردانی که به تازگی این نقاشی را انجام داده اند نیز شاهد آن بودند.

It must have been quite devastating, but I'm sure it wasn't the first time.

باید کاملاً ویرانگر بوده باشد، اما مطمئن هستم که اولین بار نبود.

So my road and my wider community is now a 20-mile per hour zone.

بنابراین جاده من و جامعه وسیع تر من اکنون منطقه ای با سرعت 20 مایل در ساعت است.

And of all the speed limits that I have to adhere to, I find 20-miles

و از بین تمام محدودیت‌های سرعتی که باید رعایت کنم، 20 مایل

per hour really hard to stick to.

در ساعت را واقعا سخت می‌بینم که به آن پایبند باشم.

It's not that I don't want to adhere to the rules.

این طور نیست که من نمی خواهم به قوانین پایبند باشم.

I'm not a speed devil or anything.

من شیطان سرعت و هیچ چیز دیگری نیستم.

I'm not in any hurry.

من هیچ عجله ای ندارم.

I'm not in a rush.

من عجله ندارم.

I just find that where my foot naturally rests on the accelerator.

من فقط جایی را پیدا کردم که پایم به طور طبیعی روی پدال گاز قرار دارد.

That natural resting place pushes the car closer to about 28 miles per hour,

این محل استراحت طبیعی ماشین را به حدود 28 مایل در ساعت نزدیک می کند،

so to stay below 20 miles per hour means I have to constantly watch the

بنابراین برای ماندن در سرعت کمتر از 20 مایل در ساعت به این معنی است که باید دائماً

speedometer and I'm pumping on the brake and I'm adjusting the pressure on the

سرعت سنج را تماشا کنم و ترمز را فشار می دهم و فشار را روی

accelerator, and it's quite tiring.

پدال گاز تنظیم می کنم. و کاملا خسته کننده است

Of course, speeding measures do help to keep your speed in check, and by speeding

البته، تدابیر سرعت به کنترل سرعت شما کمک می‌کند، و

measures I mean things that make you slow down, things that are put in place

منظور من از معیارهای سرعت، چیزهایی است که باعث کاهش سرعت شما می‌شود، چیزهایی که در جاده‌ها قرار داده می‌شوند

on the roads to make you slow down.

تا شما را کاهش دهند.

In the UK we have lots of these speed measures and they

در بریتانیا ما تعداد زیادی از این اندازه‌گیری‌های سرعت داریم و

are things like speed bumps.

چیزهایی مانند سرعت‌گیر هستند.

These are also known as speed humps, like the hump on a camel

اینها به عنوان کوهان سرعت نیز شناخته می شوند، مانند کوهان بر روی شتر

and/or sleeping policemen.

و/یا پلیس خواب.

Though, if you saw a real policeman randomly sleeping in the middle of the

اگرچه، اگر یک پلیس واقعی را دیدید که به طور تصادفی در وسط جاده می خوابد

road and you intentionally drove over him, then I think you'd be in a lot of trouble.

و شما عمداً از روی او رانندگی می کنید، فکر می کنم به دردسر زیادی خواهید افتاد.

But sleeping policeman, this is what they have been called.

اما پلیس خواب، این چیزی است که آنها را نامیده اند.

Speed bumps or speed humps is what we commonly call them.

سرعت گیر یا سرعت گیر همان چیزی است که ما معمولا آنها را می نامیم.

They are unforgiving bumps placed in the road to make you slow down, and if you

آنها دست اندازهای نابخشودنی هستند که در جاده قرار می گیرند تا سرعت شما را کاهش دهند و اگر

do hit them at a higher speed, then your suspension will not thank you for it.

با سرعت بیشتری به آنها ضربه بزنید، سیستم تعلیق شما به خاطر آن از شما تشکر نخواهد کرد.

In fact, you will likely do some damage to your vehicle.

در واقع، شما به احتمال زیاد به وسیله نقلیه خود آسیب وارد خواهید کرد.

Now I once had a car that was quite low to the ground and a very nasty speed bump

حالا یک بار ماشینی داشتم که کاملاً پایین بود و یک سرعت گیر بسیار بد

that I had to go over regularly would often scrape the underneath of my car if

که باید مرتباً از آن عبور می کردم، اگر با سرعت حلزون

I didn't go over it at a snail's pace.

از روی آن رد نمی شدم، اغلب زیر ماشینم را خراش می داد.

Now, besides bumps as a speeding measure, we also have speed cameras.

در حال حاضر، علاوه بر دست اندازها به عنوان معیار سرعت، دوربین های کنترل سرعت نیز داریم.

These are painted bright yellow so that you can see them and slow down in advance.

اینها با رنگ زرد روشن رنگ آمیزی شده اند تا بتوانید آنها را ببینید و از قبل سرعت خود را کاهش دهید.

There are usually markers painted onto the road, so lines painted on the road so

معمولاً نشانگرهایی روی جاده وجود دارد، بنابراین خطوطی روی جاده نقاشی می‌شوند تا

that the camera can measure your distance over time to know what speed you're doing.

دوربین بتواند مسافت شما را در طول زمان اندازه‌گیری کند تا بداند چه سرعتی انجام می‌دهید.

So spotting those in advance makes you slow down.

بنابراین تشخیص آنها از قبل باعث می شود سرعت خود را کاهش دهید.

We also have road narrowing.

تنگ کردن جاده هم داریم.

Now. I hate this particular measure.

اکنون. من از این معیار خاص متنفرم.

They narrow the roads to be just a fraction wider than the average car,

آنها جاده ها را به گونه ای باریک می کنند که فقط کسری از یک ماشین معمولی عریض تر باشند،

and they place high curbs and big metal bollards on either side, and

و حاشیه های بلند و ستون های فلزی بزرگ را در دو طرف قرار می دهند، و

these bollards are always without fail covered in scratches and multicoloured

این ستون ها همیشه بدون نقص پوشیده از خط و خش و

paint work from the multiple vehicles that were unlucky enough to misjudge

رنگ های رنگارنگ از چندین وسیله نقلیه هستند که به اندازه کافی بدشانس بودند. برای

their passage through this point.

گذر آنها از این نقطه اشتباه قضاوت کنند.

I always grit my teeth as I crawl through these things.

من همیشه هنگام خزیدن در میان این چیزها، دندان هایم را به هم فشار می دهم.

I'm so scared to damage the car.

خیلی میترسم به ماشین آسیب برسونم

I don't think it's fair at all.

به نظر من اصلا عادلانه نیست

I mean, scraping your hubcaps or damaging your paint work on the car

منظورم این است که خراشیدن کلاهک یا آسیب رساندن به رنگ روی ماشین

is very expensive, but I do have to say that it is a very effective

بسیار گران است، اما باید بگویم که این یک

way to slow people right down.

راه بسیار موثر برای کاهش سرعت مردم است.

Now, the other measure that you'll find around the UK to slow

اکنون، معیار دیگری که در سراسر بریتانیا برای کاهش سرعت

people down is flashing signs.

مردم پیدا خواهید کرد، علائم چشمک زن است.

So these are like digital displays that read your speed as you approach

بنابراین اینها مانند نمایشگرهای دیجیتالی هستند که با نزدیک شدن به آنها سرعت شما را می خوانند

them, and they flash your speed at you.

و سرعت شما را به شما چشمک می زنند.

To show you how fast you're going, and this number is followed either by

برای اینکه به شما نشان دهم با چه سرعتی می‌روید، و این عدد با

a smiley face, a green smiley face, well done you because you are within

یک صورتک، یک صورتک سبز رنگ دنبال می‌شود، آفرین به خاطر اینکه در

the limit or a big, red, sad face because you are over the speed limit.

محدوده‌ی محدودیت هستید یا یک چهره درشت، قرمز و غمگین به دلیل اینکه سرعت شما بیش از حد مجاز است. .

Now for me, this definitely works well, as it acts as a reminder and

اکنون برای من، این قطعاً خوب کار می کند، زیرا به عنوان یک یادآور عمل می کند و

shows the wider world as well, so it's socially shaming or praising you.

جهان گسترده تر را نیز نشان می دهد، بنابراین از نظر اجتماعی شما را شرمنده یا تمجید می کند.

Which from a psychological point of view, is an excellent way

که از نقطه نظر روانشناختی، راهی عالی

to make people fall in line.

برای واداشتن افراد به صف است.

So I do have to admit that I have been caught speeding once.

بنابراین باید اعتراف کنم که یک بار با سرعت زیاد دستگیر شده ام.

I was very naughty.

من خیلی شیطون بودم

It was late one evening, I was driving home after a late shift with an open road

یک روز غروب بود، من بعد از یک شیفت دیرهنگام در حال رانندگی به سمت خانه بودم و یک جاده باز

ahead of me because it was so late, no one was out, which in my defence, had

جلوتر از من بود، زیرا دیر وقت بود، هیچ کس بیرون نبود، که در دفاع از من،

recently been changed from a 40-mile an hour road to a 30-mile an hour road.

اخیراً از یک جاده 40 مایل در ساعت تغییر کرده بود. یک جاده 30 مایل در ساعت

So I was used to driving 40 down this road and the change had just come in.

بنابراین من به رانندگی 40 در این جاده عادت کرده بودم و تغییر به تازگی وارد شده بود.

I wasn't even aware of the change.

من حتی از تغییر خبر نداشتم.

I was on autopilot doing the same thing I did every night after work.

من در اتوپایلوت بودم و همان کاری را می کردم که هر شب بعد از کار انجام می دادم.

Now this was a route I'd been taking for two years.

حالا این مسیری بود که من دو سالی در آن پیموده بودم.

So, you know, my autopilot was well and truly on.

بنابراین، می دانید، خلبان خودکار من به خوبی و واقعا روشن بود.

So I'm doing 36 miles an hour down this road as I always did,

بنابراین من مثل همیشه 36 مایل در ساعت در این جاده حرکت می کنم

and a policeman with a speed gun.

و یک پلیس با یک تفنگ سرعتی.

Because they like to come out at the point where they just change the limit

چون دوست دارند در نقطه ای بیرون بیایند که فقط حد را تغییر دهند

so that they can catch some people like me who aren't aware of the changes.

تا آنها بتوانند افرادی مانند من را که از تغییرات آگاه نیستند دستگیر کنند.

This policeman with a speed gun clocked me going 36 miles an hour

این پلیس با یک تفنگ سرعتی من را با سرعت 36 مایل در ساعت حرکت داد

and booked me, I say, booked me.

و من را رزرو کرد، من می گویم من را رزرو کرد.

He obviously made a note of my details and then sent me a letter.

او مشخصاً مشخصات من را یادداشت کرد و سپس برایم نامه فرستاد.

I got the letter that you never want to get.

من نامه ای را دریافت کردم که شما هرگز نمی خواهید دریافت کنید.

I had my knuckles wrapped metaphorically.

بند انگشتانم را به صورت استعاری پیچیده بودم.

I think I had to take some points and I had a fine, and I had to

فکر می‌کنم باید نکاتی را می‌گرفتم و جریمه می‌شدم، و باید

do a speed awareness course where I learned all about the dangers

یک دوره آگاهی از سرعت را انجام می‌دادم که در آن همه چیز را در مورد خطرات سرعت غیرمجاز یاد گرفتم

of speeding and from that point forward, I have been a model citizen.

و از آن نقطه به بعد، شهروند نمونه بودم.

I always drive or I try to, I always drive within the speed limits.

من همیشه رانندگی می کنم یا سعی می کنم، همیشه در محدوده سرعت رانندگی می کنم.

I'm a very considerate driver.

من یک راننده بسیار با ملاحظه هستم.

Now I'm going to explain to you some of the vocabulary that you have just heard.

اکنون می خواهم برخی از واژگانی را که به تازگی شنیده اید برای شما توضیح دهم.

So one of the phrases I used was to put my foot down.

بنابراین یکی از عباراتی که استفاده کردم این بود که پایم را پایین بگذارم.

Now you'll hear this in different contexts.

اکنون این را در زمینه های مختلف خواهید شنید.

When we're talking about driving, to put your foot down means to, it's like putting

وقتی در مورد رانندگی صحبت می کنیم، گذاشتن پای خود به این معنی است که

your foot hard down on the accelerator.

پای خود را محکم روی پدال گاز قرار دهید.

You are going to speed up.

داری سرعت میگیری

So if I say to you,

پس اگر به شما بگویم،

"Come on, put your foot down, we're going to be late."

"بیا، پایت را بگذار پایین، ما دیر می شویم."

I'm saying to you,

من به شما می گویم:

"Speed up.

"سرعت را افزایش دهید.

Let's go.

بیا بریم.

You're driving too slow.

تو خیلی آهسته رانندگی می کنی.

Put your foot down."

پایت را بگذار پایین."

Or if I am heavily pregnant and having contractions in the back of the car,

یا اگر به شدت باردار هستم و در عقب ماشین انقباض دارم،

"This baby's coming now."

"این بچه الان می آید."

"I know darling, but the speed limit is 30 miles an hour."

میدونم عزیزم ولی حد مجاز سرعت 30 مایل در ساعته.

"I don't care.

"برام مهم نیست.

The baby is coming out.

بچه داره میاد بیرون.

Put your foot down."

پاتو بذار پایین."

So it means to hurry up.

پس به معنای عجله کردن است.

In other contexts, to put your foot down means to put a stop to

در زمینه‌های دیگر، پا گذاشتن به معنای متوقف کردن

something because you have authority.

چیزی است زیرا اختیار دارید.

So, a father might put his foot down when the teenage son says,

بنابراین، یک پدر ممکن است پایش را بگذارد وقتی پسر نوجوان می گوید:

"Dad, I'm gonna take the car this weekend and I'm gonna put my foot down.

"بابا، من این آخر هفته ماشین را می گیرم و پایم را زمین می گذارم.

I don't care.

اهمیتی نمی دهم.

I'm gonna drive as fast as I wanna drive."

من با همین سرعت رانندگی می کنم. همانطور که می خواهم رانندگی کنم."

And then dad says,

و سپس پدر می گوید:

"Oh no you're not.

"اوه نه تو نیستی.

I know we said you could use the car whenever you wanted to.

می دانم که ما گفتیم می توانید هر زمان که بخواهید می توانید از ماشین استفاده کنید.

But this time you, you just told me that you're going to be speeding.

اما این بار فقط به من گفتید که با سرعت بالا می روید.

So this time I'm putting my foot down and I'm taking the car keys.

بنابراین این بار من" پایم را زمین می گذارم و کلید ماشین را می گیرم.

You're not having the car."

تو ماشین را نداری.»

So the next phrase is to tear down the road.

بنابراین عبارت بعدی این است که جاده را خراب کنید.

I said that I might decide to experiment with the speed of my car, see if I could

گفتم ممکن است تصمیم بگیرم سرعت ماشینم را آزمایش کنم، ببینم آیا می توانم

do what is advertised as being able to do as a top speed, and I might put my

کاری را که به عنوان حداکثر سرعت تبلیغ می شود انجام دهم یا نه، و ممکن است پایم را بگذارم

foot down and go tearing down the road.

و بروم جاده را خراب کنم.

Now in this context to tear down the road is to go down the road very fast, or it

اکنون در این زمینه، خراب کردن جاده به این معنی است که جاده را خیلی سریع پایین بروید، یا ممکن است به

might suggest that you do it very noisily.

شما پیشنهاد کند که این کار را با صدای زیاد انجام دهید.

One of my biggest bugbears is those really noisy exhaust pipes that

یکی از بزرگترین اشکالات من آن لوله های اگزوز پر سر و صدا است که

people love to put on their vehicles.

مردم دوست دارند روی وسایل نقلیه خود بگذارند.

I'm sorry if you're listening and you love noisy exhausts and you've

ببخشید اگر گوش می کنید و عاشق اگزوزهای پر سر و صدا هستید و

got two big exhausts on your bike or on your car, but I hate them.

دو اگزوز بزرگ روی دوچرخه یا ماشینتان دارید، اما من از آنها متنفرم.

I don't hate many things, but I get really angry when I hear these

من از خیلی چیزها متنفر نیستم، اما وقتی می شنوم که این

things tearing down the road.

چیزها جاده را خراب می کنند، واقعا عصبانی می شوم.

They make so much noise and often where I live, there's a lot of

آنقدر سر و صدا می کنند و اغلب در جایی که من زندگی می کنم تعدادشان زیاد است

them and they go down my street, which is a residential street.

و از خیابان من که یک خیابان مسکونی است می روند.

I'm not near a big town or clubs or pubs.

من نزدیک یک شهر بزرگ یا کلوپ یا میخانه نیستم.

This is just where people are sleeping and there's lots of children, lots of old

اینجا دقیقاً جایی است که مردم خوابیده اند و تعداد زیادی بچه وجود دارد، افراد مسن زیادی

people trying to rest and enjoy the peace and quiet of the evening, and these very

در تلاش برای استراحت و لذت بردن از آرامش و آرامش عصر هستند، و این

noisy exhausts can be heard at midnight, one o'clock in the morning, and I just

اگزوزهای بسیار پر سر و صدا را می توان در نیمه شب، ساعت یک بامداد شنید. من فقط

think it's really unpleasant and really, oh, what's the word, inconsiderate.

فکر می کنم واقعاً ناخوشایند است و واقعاً، اوه، چه کلمه ای است، بی ملاحظه.

It's very inconsiderate.

خیلی بی ملاحظه است

So I hear these things tearing down the road, or it might also indicate

بنابراین من این چیزها را می شنوم که جاده را خراب می کند، یا ممکن است نشان دهنده

speed going down the road very fast.

سرعت در پایین رفتن بسیار سریع جاده باشد.

My next phrase that I'd want to share with you is I said, if you go over

عبارت بعدی من که می خواهم با شما به اشتراک بگذارم این است که گفتم، اگر خیلی سریع از سرعت گیر

a speed bump too fast, then your suspension will not thank you for it.

عبور کنید ، سیستم تعلیق شما به خاطر آن از شما تشکر نخواهد کرد.

Now, if something will not thank you for it.

در حال حاضر، اگر چیزی از شما برای آن تشکر نمی کنم.

It means that it won't be very good for that thing or that person.

یعنی برای آن چیز یا آن شخص خیلی خوب نخواهد بود.

So you would normally say, talk about an action or something that you might do, and

بنابراین شما معمولاً می‌گویید، درباره یک عمل یا کاری که ممکن است انجام دهید صحبت کنید، و

then you follow it up with, but if I do this thing or when I did this thing, it

سپس آن را دنبال می‌کنید، اما اگر من این کار را انجام دهم یا زمانی که این کار را انجام دادم،

negatively impacted someone or it might negatively impact someone or something.

تأثیر منفی بر کسی گذاشته یا ممکن است تأثیر منفی بر کسی یا چیزی بگذارد. .

So for example if I jump off this six-foot wall onto a concrete floor 10 times

به عنوان مثال، اگر روزی 10 بار از روی این دیوار 6 فوتی بر روی یک کف بتنی بپرم

a day, I might feel really cool, but my knees will be negatively impacted.

، ممکن است واقعا احساس خنکی کنم، اما زانوهایم تأثیر منفی خواهند داشت.

So I can say,

بنابراین می توانم بگویم:

"But my knees won't thank me for it."

"اما زانوهایم از من تشکر نمی کنند."

Okay.

باشه.

Or I might say to my friend,

یا ممکن است به دوستم بگویم:

"Hey, I can jump big jumps.

"هی، من می توانم پرش های بزرگ بپرم.

I don't care that the floor is concrete.

برایم مهم نیست که کف آن بتونی است.

I jump off that wall 10 times a day."

من روزی 10 بار از آن دیوار می پرم."

You might say to me,

"Well, I'm sure your knees won't thank you for it in the future when you can't

ممکن است به من بگویید:

"خب، مطمئنم که در آینده که نمی‌توانی

walk, because your knees are just a mess."

راه بروی، زانوهایت به خاطر آن از تو تشکر نمی‌کنند، زیرا زانوهایت فقط یک آشفتگی است."

Alright.

بسيار خوب.

The next phrase I use that I want to share with you is to creep up.

عبارت بعدی که من استفاده می کنم و می خواهم با شما به اشتراک بگذارم خزیدن است.

To creep up.

خزش کردن.

Now, if I'm talking about one person creeping up on another person,

حال، اگر من در مورد این صحبت می‌کنم که یک نفر روی شخص دیگری خزیده است،

it means you approach someone and get very close to someone without

به این معنی است که شما به کسی نزدیک می‌شوید و خیلی به کسی نزدیک می‌شوید بدون اینکه

them knowing that they're there.

او بداند که او آنجاست.

So, for example, in a horror film, often the baddie, the monster, whatever it is,

بنابراین، برای مثال، در یک فیلم ترسناک، غالباً بدی، هیولا، هر چه که باشد،

will creep up on the unsuspecting victim who's just standing there looking pretty.

بر روی قربانی ناآگاهی که فقط در آنجا ایستاده و زیبا به نظر می‌رسد، می‌خیزد.

"Oh, what a beautiful night.

"اوه، چه شب زیبایی.

Oh, look at the stars and the moon.

اوه، به ستاره ها و ماه نگاه کن.

Oh, this is a wonderful night to be alone in the middle of a forest.

اوه، این یک شب فوق العاده است برای تنها ماندن در وسط یک جنگل.

Oh, I'm glad that I'm safe here."

آه، خوشحالم که اینجا امن هستم."

When creeping up behind them is, you know, someone who's got some terrible

وقتی پشت سر آنها خزیده می شود، می دانید، کسی است که

plans in mind, they've crept up and this poor unsuspecting victim has

نقشه های وحشتناکی در سر دارد، آنها خزیده اند و این قربانی بیچاره بی خبر

no idea until they pop up and go,

هیچ ایده ای ندارد تا زمانی که ظاهر شود و بگوید

"Ah, got ya."

"آه، فهمیدم."

But we also use the phrasal verb creep up for talking about

اما ما همچنین از فعل عبارتی creep up برای صحبت در مورد

anything that takes us by surprise.

هر چیزی که ما را غافلگیر می کند استفاده می کنیم.

Usually age is one thing, so,

معمولا سن یک چیز است، بنابراین،

"Oh it's my 60th birthday party tomorrow."

"اوه، فردا جشن تولد 60 سالگی من است."

"You're 60?"

"تو 60 سالته؟"

"Yeah.

"آره.

Yeah, I am."

من هستم."

"Wow.

"وای.

It feels like only yesterday you were turning 40.

انگار همین دیروز 40 ساله شدی.

How, what?

چطور، چی؟

You're 60!"

60 ساله شدی!"

"Yeah. I know.

"آره. می دانم.

It's really crept up on me.

این واقعاً درگیر من است.

I, I, yeah.

من، من، بله.

Yeah. I don't know where it's come from either.

آره. من هم نمی دانم از کجا آمده است.

I don't feel like I'm turning 60, but I am.

احساس نمی کنم دارم 60 ساله می شوم، اما هستم

I've got my birth certificate to prove it."

. برای اثبات آن، شناسنامه ام را گرفته ام."

In this case, I was talking about my speed, and often when we are

در این مورد، من در مورد سرعت خود صحبت می کردم، و اغلب وقتی

driving along the street, we're aware of the speed limit and we feel

در خیابان رانندگی می کنیم، از محدودیت سرعت آگاه هستیم و احساس می کنیم

like we're doing the speed limit.

که سرعت مجاز را انجام می دهیم.

But then when you look down at your speedometer, you realise that your

اما وقتی به سرعت‌سنج خود به پایین نگاه می‌کنید، متوجه می‌شوید که سرعت شما

speed has incrementally crept up just one mile an hour, two miles

به صورت تدریجی فقط یک مایل در ساعت، دو مایل در ساعت، سه، چهار مایل در ساعت

an hour, three, four miles an hour.

افزایش یافته است .

"Oh my goodness me, I'm doing 25 in a 20.

"اوه خدای من، من 25 در 20 می کنم.

Quick, brake, brake, brake, pull off the accelerator."

سریع، ترمز، ترمز، ترمز، گاز را بردارید."

So when something takes you by surprise.

بنابراین وقتی چیزی شما را غافلگیر می کند.

And the last phrase I'm gonna share with you is a snail's pace.

و آخرین جمله ای که با شما به اشتراک می گذارم سرعت حلزون است.

This is a nice little idiom, to do something at a snail's pace.

این یک اصطلاح کوچک خوب است، برای انجام کاری با سرعت حلزون.

I'm sure you can guess the pace of a snail, the speed of a snail is

من مطمئن هستم که می توانید سرعت یک حلزون را حدس بزنید، سرعت حلزون

very slow, so if I do something at a snail's pace, then I'm doing it very,

بسیار کند است، بنابراین اگر کاری را با سرعت حلزون انجام دهم، آن را بسیار بسیار آهسته انجام می دهم

very slowly, possibly a bit too slow.

، احتمالاً کمی آهسته.

Okay, so it's time for me to do an emergency stop on this podcast.

بسیار خوب، پس وقت آن است که یک توقف اضطراری در این پادکست انجام دهم.

If you are a podclast, a podclast, if you are a Podcast Plus Member, then

اگر یک پادکلاست هستید، یک پادکلاست، اگر عضو پادکست پلاس هستید، پس

look out for the Bonus Episode, which will Deep Dive into lots more vocabulary

به دنبال قسمت پاداش باشید، که به واژگان بسیار بیشتری

that was covered in this lesson.

که در این درس به آن پرداخته شد، عمیق می پردازد.

Thank you so much to everyone who is listening.

از همه کسانی که گوش می دهند بسیار سپاسگزارم.

Until next time, take care and goodbye.

تا دفعه بعد مواظب باش و خداحافظ.