Learn English with ChatGPT, but Don’t Trust It! British English Podcast

The English Like a Native Podcast is a free listening and reading

English Like a Native Podcast یک

resource for intermediate to advanced level English learners.

منبع گوش دادن و خواندن رایگان برای زبان آموزان سطح متوسط ​​تا پیشرفته انگلیسی است.

Bonus episodes and transcripts are available to Plus Members and

قسمت‌های جایزه و رونوشت‌ها در دسترس اعضای پلاس است و

English courses can be found on my website, www.englishlikeanative.co.uk.

دوره‌های انگلیسی را می‌توانید در وب‌سایت من، www.englishlikeanative.co.uk پیدا کنید.

All the links will be in the show notes.

همه پیوندها در یادداشت های نمایش قرار خواهند گرفت.

Hello there, you are listening to the English Like a Native Podcast.

سلام، شما در حال گوش دادن به پادکست انگلیسی مانند یک بومی هستید.

I am your host, Anna, and today I'm feeling quite playful.

من میزبان شما آنا هستم و امروز احساس بازیگوشی دارم.

We're going to play some games with ChatGPT.

ما قصد داریم چند بازی را با ChatGPT انجام دهیم.

So unless you've had your head buried in the sand for the last six months, you

بنابراین، اگر در شش ماه گذشته سر خود را در شن و ماسه فرو نکرده باشید،

will definitely have heard of ChatGPT.

قطعاً نام ChatGPT را شنیده اید.

This is basically AI technology and people have been using it for

این اساساً فناوری هوش مصنوعی است و مردم از آن برای موارد مختلف استفاده می‌کنند

many different things and there are loads of videos telling you

و ویدیوهای زیادی وجود دارد که به شما می‌گویند

how you can use ChatGPT to learn a language, which is absolutely true.

چگونه می‌توانید از ChatGPT برای یادگیری زبان استفاده کنید، که کاملاً درست است.

It's a very useful tool.

این یک ابزار بسیار مفید است.

This is a huge step forward in the land of technology, and it's

این یک گام بزرگ رو به جلو در سرزمین فناوری است و

going to make a huge difference to the way we all live our lives.

تفاوت بزرگی در زندگی همه ما ایجاد خواهد کرد.

It already is having an impact on many people and many businesses

این در حال حاضر بر بسیاری از افراد و بسیاری از مشاغل

and workflows and things like that.

و گردش کار و مواردی از این قبیل

However, I've never been one to run with the crowd.

تأثیر گذاشته است . با این حال، من هرگز کسی نبودم که با جمعیت بدوم.

When everyone would favour a particular boy band or be following a certain

وقتی همه طرفدار یک گروه پسر خاص هستند یا از یک روند خاص در مد پیروی می کنند

trend in fashion, I would shy away from it, be specifically because

، من از آن اجتناب می کنم، مخصوصاً به این دلیل که

everyone else was going crazy for it.

بقیه دیوانه شده بودند.

I'd be like, no, I'm gonna swim against the tide here.

من می خواهم، نه، من می خواهم برخلاف جزر و مد اینجا شنا کنم.

I'm not that interested.

من آنقدر علاقه مند نیستم.

I'm gonna do my own thing.

من کار خودم را انجام خواهم داد

And it's the same with ChatGPT.

و ChatGPT هم همینطور است.

I initially was a little bit nervous about the technology, to be honest.

صادقانه بگویم در ابتدا کمی در مورد فناوری عصبی بودم.

I wondered if it would make me redundant.

تعجب کردم که آیا این باعث بیکاری من می شود.

But I have had a lot of experience with ChatGPT.

اما من تجربه زیادی با ChatGPT داشته ام.

I've been playing around with it quite a lot.

من خیلی باهاش ​​بازی کردم

I've considered whether I should make a video or a podcast

من به این فکر کرده ام که آیا باید یک ویدیو یا یک پادکست

about the usefulness of it.

در مورد مفید بودن آن بسازم.

But the thing that's always stopped me is the fact that every single

اما چیزی که همیشه مانع من می شود این واقعیت است که هر بار که

time I use it, I find mistakes.

از آن استفاده می کنم، اشتباهاتی پیدا می کنم.

Yes, this very smart, fast-thinking, fast-writing, creative piece of software

بله، این نرم‌افزار بسیار هوشمند، سریع‌اندیش، سریع‌نویس و خلاقانه

is flawed and there are ways to better prompt ChatGPT to get better results.

ناقص است و راه‌هایی وجود دارد که می‌توان ChatGPT را بهتر به نتیجه رساند.

You have to train it to do what you want it to do, but I think for the majority

شما باید آن را آموزش دهید تا کاری را که می‌خواهید انجام دهد، اما من فکر می‌کنم برای اکثریت

of us, just giving it generic, general, top of mind prompts, just what comes to

ما، فقط به آن اعلان‌های عمومی، کلی و مهم می‌دهیم، دقیقاً همان چیزی که

mind when we're asking it to do something.

وقتی از او می‌خواهیم کاری انجام دهد به ذهن می‌رسد.

We may end up with work from ChatGPT that just doesn't cut it.

ممکن است در نهایت با کاری از ChatGPT مواجه شویم که آن را قطع نمی کند.

That just doesn't quite do the job.

این فقط کار را کاملاً انجام نمی دهد.

And this I've noticed, is particularly true with English language,

و این که من متوجه شده ام، به ویژه در مورد زبان انگلیسی،

especially idiomatic language.

به ویژه زبان اصطلاحی صادق است.

Many times I've sat and had long chats with ChatGPT, trying to do some

من بارها با ChatGPT نشسته‌ام و چت‌های طولانی داشته‌ام، سعی کرده‌ام کمی

research, trying to come up with ideas, brainstorming, and it is great for that.

تحقیق کنم، سعی کنم ایده‌هایی بیابم، طوفان فکری داشته باشم، و برای آن عالی است.

But I'd say to it something like, "Hey, can you think of an idiom that

اما من می‌توانم به آن چیزی بگویم: "هی، آیا می‌توانی اصطلاحی را

would be right for this scenario?"

برای این سناریو مناسب بدانی؟"

And ChatGPT would give me some options, and then I'd say, "oh, great.

و ChatGPT چند گزینه به من می‌دهد، و سپس می‌گویم، "اوه، عالی است.

How would you use that in a sentence?"

چگونه از آن در یک جمله استفاده می‌کنید؟"

And then the sentence would be the usage of the idiomatic

و سپس جمله خواهد بود استفاده از

language would be incorrect.

زبان اصطلاحی نادرست است.

And this has happened a number of times, and it's not just idiomatic language.

و این چند بار اتفاق افتاده است، و این فقط یک زبان اصطلاحی نیست.

Sometimes the grammatical explanations it gives, or examples

گاهی اوقات توضیحات گرامری که ارائه می دهد یا مثال هایی

of grammar just aren't quite right.

از دستور زبان کاملاً درست نیستند.

Maybe ChatGPT doesn't take into account the different variations of English,

شاید ChatGPT تغییرات مختلف زبان انگلیسی را در نظر نگیرد،

so maybe I'm assuming it would go automatically to American English.

بنابراین شاید من فرض می کنم که به طور خودکار به انگلیسی آمریکایی می رود.

But anyway, my point here, I'm just rambling.

اما به هر حال، منظور من در اینجا، من فقط در حال پرسه زدن هستم.

The point I want to make is to be very careful, I think with anything that you

نکته ای که می خواهم به آن اشاره کنم این است که بسیار مراقب باشید، فکر می کنم با هر چیزی که

find on the internet, always have an open mind, but never take anything as gospel.

در اینترنت پیدا می کنید، همیشه ذهن باز داشته باشید، اما هرگز چیزی را به عنوان انجیل نگیرید.

Always double-check things, especially if you have doubts.

همیشه چیزها را دوباره بررسی کنید، به خصوص اگر شک دارید.

Don't just think, well ChatGPT gave me this, so it must be all perfectly correct.

فقط فکر نکنید، خوب ChatGPT این را به من داده است، بنابراین باید همه چیز کاملاً درست باشد.

No, don't trust it.

نه اعتماد نکن

Double check it.

دوبار چکش کن

So I am making some content about ChatGPT and language learning, but

بنابراین من در حال تولید محتوایی در مورد ChatGPT و یادگیری زبان هستم، اما

what I'm gonna do is explore ways that you can play with ChatGPT.

کاری که می‌خواهم انجام دهم این است که راه‌هایی را کشف کنم که می‌توانید با ChatGPT بازی کنید.

So you know, this is language based, so it's text based,

بنابراین می دانید، این مبتنی بر زبان است، بنابراین مبتنی بر متن است،

which is a little bit flat.

که کمی مسطح است.

But there are word games and little tasks and challenges that you can do with

اما بازی های کلمات و وظایف و چالش های کوچکی وجود دارد که می توانید با

ChatGPT to, you know, help to work on and improve your language skills in this case.

ChatGPT انجام دهید تا در این مورد به کار و بهبود مهارت های زبانی خود کمک کنید.

So let me head over to ChatGPT.

بنابراین اجازه دهید به ChatGPT سر بزنم.

I've got a new chat open here.

من یک چت جدید در اینجا باز کرده ام.

Now we're working on, it's number 3.5 is the model we're working on at the

حالا داریم روی آن کار می کنیم، شماره 3.5 مدلی است که در حال

moment because the next one is locked.

حاضر روی آن کار می کنیم زیرا بعدی قفل شده است.

I think they want you to upgrade for a hefty fee.

من فکر می کنم آنها از شما می خواهند با هزینه ای گزاف ارتقا دهید.

So the first thing I'm want to play with ChatGPT is Word Association.

بنابراین اولین چیزی که می خواهم با ChatGPT بازی کنم Word Association است.

Word Association is a really fun game.

Word Association یک بازی واقعا سرگرم کننده است.

It always makes me think of this old children's Saturday morning programme

همیشه باعث می‌شود به این برنامه صبح شنبه بچه‌های قدیمی فکر کنم

and it was like a mishmash of like sketches and different things going on.

و مثل ترکیبی از طرح‌ها و چیزهای مختلف بود.

And the host, Timmy Mallet, I think he was called, Timmy Mallet.

و میزبان، تیمی مالت، فکر می کنم او را تیمی مالت صدا می زدند.

He had really crazy glasses, always wore very bright clothing and he had a

او عینک واقعاً دیوانه‌واری داشت، همیشه لباس‌های بسیار روشن می‌پوشید و

really eccentric and energetic manner.

رفتاری واقعاً غیرعادی و پرانرژی داشت .

And he would get kids on to play Word Association and they'd sit across from

و بچه‌ها را به بازی Word Association می‌فرستاد و آن‌ها روبه‌روی هم

each other, on stools, facing one another.

، روی چهارپایه، روبه‌روی هم می‌نشستند.

And they would have to play a very fast, like round of Word Association.

و آنها باید یک دور بسیار سریع، مانند دور Word Association را بازی کنند.

So he would start with a word, he'd throw it in, and then they had to bat

بنابراین او با یک کلمه شروع می کرد، آن را می انداخت، و سپس آنها باید

this word back and forth, finding a word that associated with that word,

این کلمه را جلو و عقب می زدند، کلمه ای را پیدا می کردند که با آن کلمه مرتبط باشد،

and then the next person would find a word that associated with the word that

و سپس نفر بعدی کلمه ای را پیدا می کرد که با کلمه مرتبط است. که

came before, and it would go back and forth, back and forth until one of them

قبلا آمده بود و می رفت و بر می گشت، رفت و برگشت تا اینکه یکی از آنها

said a word that wasn't associated with the previous word, or that was dubious.

کلمه ای را گفت که با کلمه قبلی مرتبط نبود یا مشکوک بود.

And then Timmy would be like, hang on a minute.

و سپس تیمی می‌خواهد یک دقیقه صبر کنید.

And he would, he had this huge mallet, so like a big hammer.

و او این پتک بزرگ را داشت، مانند یک چکش بزرگ.

It was soft of course, but he would like bonk them on the head.

البته نرم بود، اما او دوست داشت آنها را روی سر ببندد.

Boing!

بوینگ!

Wrong.

اشتباه.

You lost a point.

یک امتیاز از دست دادی

And so it was just this programme of kids trying to play this game

و بنابراین فقط این برنامه بچه‌ها بود که سعی می‌کردند این بازی را انجام دهند

and just getting boinked on the head every time they made a mistake.

و هر بار که اشتباه می‌کردند سرشان به هم می‌خورد.

And then I think that the person who won.

و سپس من فکر می کنم که کسی که برنده شد.

Or maybe it was the person who lost one of them had to then wear a huge

یا شاید این کسی بود که یکی از آنها را از دست داده بود مجبور شد یک

sticker, oh no, sorry, it was a plaster, a huge plaster, either on

برچسب بزرگ بپوشد، اوه نه، متاسفم، این یک گچ بود، یک گچ بزرگ، یا روی

their chin or on their forehead to show that they had taken part in this

چانه یا روی پیشانی خود تا نشان دهد که در این کار شرکت کرده است.

game and either won or lost the game.

بازی را برد و یا برد یا باخت.

I can't remember which outcome led to the huge plaster on the

نمی‌توانم به خاطر بیاورم که کدام نتیجه منجر به گچ بزرگ روی صورت شد

face, but it was very silly.

، اما بسیار احمقانه بود.

All a bit slapstick.

همه چیز کمی شلخته

But that's what I think of when I hear the words 'Word Association'.

اما این چیزی است که با شنیدن کلمات "Word Association" به آن فکر می کنم.

So it's not going to be as fun as that.

بنابراین به این اندازه سرگرم کننده نخواهد بود.

But let's give it a go.

اما بیایید آن را کنار بگذاریم.

So the best prompt that I found during my limited research for word association,

بنابراین بهترین پیشنهادی که در طول تحقیق محدودم برای تداعی کلمات پیدا کردم،

is "let's play a word association game.

این است که "بیایید یک بازی تداعی کلمات را انجام دهیم.

Each word must have a logical association to the previous word.

هر کلمه باید یک ارتباط منطقی با کلمه قبلی داشته باشد.

Correct me every time I make a mistake.

هر بار که اشتباه می کنم، مرا اصلاح کنید.

I'll start with the word sunshine.

من با آن شروع می کنم. کلمه آفتاب

Your turn."

نوبت شماست."

Now, of course you can put in any word that you want to put in there.

حالا، البته شما می توانید هر کلمه ای را که می خواهید در آن قرار دهید.

You can even add the instruction to be at a certain level.

حتی می توانید دستورالعمل را اضافه کنید تا در یک سطح مشخص باشد.

So you might say all words should be C1 level or something like that.

بنابراین ممکن است بگویید همه کلمات باید سطح C1 یا چیزی شبیه به آن باشند.

But for now, let's just see how ChatGPT responds to my prompt.

اما در حال حاضر، اجازه دهید ببینیم چگونه ChatGPT به درخواست من پاسخ می دهد.

Okay.

باشه.

He's thinking and he has come back with, I'm saying he, I'm

او فکر می کند و با او برگشته است، من می گویم او، من

assuming ChatGPT today is a boy.

فرض می کنم ChatGPT امروز یک پسر است.

"Sure.

I'll play along.

"مطمئنا.

من با هم بازی خواهم کرد.

My word in response to sunshine is beach."

حرف من در پاسخ به آفتاب ساحل است."

Hmm.

هوم

Makes sense.

منطقی است.

Sunshine Beach.

ساحل آفتاب.

I'm going to say, beach, word association, sand is my word.

می خواهم بگویم ساحل، تداعی کلمه، شن حرف من است.

"Great", says ChatGPT, "my word in response to sand is ocean."

ChatGPT می گوید: «عالی است، کلمه من در پاسخ به شن، اقیانوس است».

Okay.

For ocean, I'm gonna give whale.

باشه.

برای اقیانوس، نهنگ می دهم.

I love a whale.

من عاشق یک نهنگ هستم.

"Great choice", says ChatGPT.

ChatGPT می گوید: "انتخاب عالی".

I love the positive reinforcement.

من عاشق تقویت مثبت هستم.

"My word in response to whale is mammal."

"کلام من در پاسخ به نهنگ پستاندار است."

Mm.

Interesting.

مم

جالب هست.

So I'm going to now purposefully make a mistake and see if ChatGPT

بنابراین من اکنون عمداً اشتباه می کنم و می بینم که آیا ChatGPT از

does follow my prompt to correct me.

دستور من برای تصحیح من پیروی می کند یا خیر.

So I'm gonna say carrot.

بنابراین من می خواهم بگویم هویج.

Because a carrot is not in any way associated with a mammal.

زیرا هویج به هیچ وجه با یک پستاندار مرتبط نیست.

Ah, and we run into our first problem.

آه، و ما با اولین مشکل خود مواجه می شویم.

ChatGPT says, "nice association.

ChatGPT می گوید، "تداعی خوبی است.

My word in response to carrot is orange."

کلمه من در پاسخ به هویج نارنجی است."

So I'm gonna say, hang on.

بنابراین من می خواهم بگویم، صبر کنید.

Literally writing "hang on!"

به معنای واقعی کلمه "قطع کن!"

Exclamation mark.

علامت تعجب.

"How is mammal associated with carrot?"

پستانداران چگونه با هویج ارتباط دارند؟

Let's see.

"Oh, apologies for that.

اجازه بدید ببینم.

"اوه، بابت آن عذرخواهی می کنم.

You're right.

حق با شماست.

The association between mammal and carrot isn't very clear."

ارتباط بین پستاندار و هویج چندان واضح نیست."

Well, at least ChatGPT owns its mistakes.

خوب، حداقل ChatGPT صاحب اشتباهات خود است.

And he suggests, "let's go back a step and continue from ocean.

و او پیشنهاد می کند: "بیایید یک قدم به عقب برگردیم و از اقیانوس ادامه دهیم.

My word in response to ocean is wave."

حرف من در پاسخ به اقیانوس موج است."

All the way back to ocean.

تمام راه بازگشت به اقیانوس.

Why would he go back to ocean?

چرا باید به اقیانوس برگردد؟

My word was whale and his word was mammal.

کلمه من نهنگ بود و کلمه او پستاندار.

Okay, we'll go back to wave then.

خوب، پس از آن به موج برمی گردیم.

So we've got wave.

بنابراین ما موج داریم.

So I'm gonna write hand 'cause we wave with our hands.

پس من دست می نویسم چون با دستانمان تکان می دهیم.

"Understood.

"فهمیده.

My word in response to hand is finger."

حرف من در پاسخ به دست انگشت است."

So my word in response to finger is gonna be chocolate because there's a very

بنابراین کلمه من در پاسخ به انگشت این است که شکلات باشد زیرا یک

delicious snack here and the snack is like a biscuit finger, so it's just a long,

میان وعده بسیار خوشمزه در اینجا وجود دارد و میان وعده مانند انگشت بیسکویتی است، بنابراین فقط یک

thin biscuit covered in milk chocolate.

بیسکویت بلند و نازک است که با شکلات شیری پوشانده شده است.

It's lovely.

دوست داشتنی است.

I don't really eat them because they're just too moreish.

من واقعاً آنها را نمی‌خورم زیرا آنها بیش از حد شیطون هستند.

Moreish means when you start eating something, you can't stop eating it

موریش یعنی وقتی شروع به خوردن چیزی می‌کنید، نمی‌توانید از خوردن آن دست بکشید،

because you just want more, moreish.

زیرا فقط بیشتر می‌خواهید، بیشترش.

In response to chocolate, ChatGPT says, "got it.

در پاسخ به شکلات، ChatGPT می گوید: "درست کردم.

My word in response to chocolate is sweet."

حرف من در پاسخ به شکلات شیرین است."

So in terms of the actual word association ChatGPT is doing a great job.

بنابراین از نظر ارتباط واقعی کلمه ChatGPT کار بسیار خوبی انجام می دهد.

I can't see any errors here.

من نمی توانم هیچ خطایی را در اینجا ببینم.

It just hasn't done a good job in picking up my mistakes.

فقط در برداشتن اشتباهات من کار خوبی انجام نداده است.

So let's make another mistake.

پس بیایید یک اشتباه دیگر مرتکب شویم.

ChatGPT says "sweet", so I'm gonna write prison.

ChatGPT می‌گوید «شیرین»، بنابراین من می‌خواهم زندان بنویسم.

That's a very different word to sweet.

این یک کلمه بسیار متفاوت با شیرین است.

"Interesting transition", says ChatGPT.

ChatGPT می گوید: "انتقال جالب".

"My word in response to prison is freedom."

حرف من در پاسخ به زندان آزادی است.

And I'm gonna say, "wait a minute!"

و من می گویم: "یک لحظه صبر کن!"

Oh, exclamation mark.

اوه علامت تعجب

"How is prison associated with sweet?"

زندان چگونه با شیرینی پیوند خورده است؟

Question mark.

علامت سوال.

" Apologies for the confusion earlier.

"بابت سردرگمی زودتر عذرخواهی می کنم.

You are right.

شما درست می گویید.

The association between prison and sweet isn't clear.

ارتباط بین زندان و شیرینی مشخص نیست.

Let's go back to chocolate and continue from there."

بیایید به شکلات برگردیم و از آنجا ادامه دهیم."

My word in response to chocolate is dessert, so I'm gonna

کلمه من در پاسخ به شکلات دسر است، بنابراین

remind ChatGPT about the rules.

قوانین را به ChatGPT یادآوری

"Remember to correct me if I do not make a logical association."

می کنم . "یادت باشد اگر تداعی منطقی نکردم مرا اصلاح کنی."

My word is dessert.

حرف من دسر است

What's my, okay, so I'm gonna say trifle.

مال من چیه، باشه، پس میخوام بگم کوچولو.

'cause trifle is quite a nice dessert here in the UK.

چون تریفل دسر بسیار خوبی در اینجا در بریتانیا است.

We have that everywhere really, on offer in every supermarket.

ما واقعاً در همه جا و در هر سوپرمارکتی آن را داریم.

Oh, he's thinking, "got it.

اوه، او به این فکر می کند، "فهمیدم.

My word of response to trifle is custard".

پاسخ من به چیزهای کوچک کاستارد است".

Custard is like a yellow vanilla-y sauce that you put, that's sweet, and

کاستارد مانند سس زرد وانیلی است که می ریزید، شیرین است و

you put it on things like apple pie.

آن را روی چیزهایی مانند پای سیب می گذارید.

Mm, it's delicious.

مم، خوشمزه است.

Custard, I'm gonna say tart 'cause you can have a custard tart.

کاسترد، می‌خواهم بگویم تارت، چون می‌توانی تارت کاسترد بخوری.

"My response to tart is fruit."

"پاسخ من به تارت میوه است."

Yes.

Because you can describe fruit as being a bit tart.

آره. زیرا می توانید میوه را کمی ترش توصیف کنید.

A bit tangy.

کمی تند.

So fruit, I'm gonna say banana.

بنابراین میوه، من می خواهم بگویم موز.

Oh, ChatGPT has said peel.

اوه، ChatGPT گفته لایه برداری.

I'm gonna say eyes because you have to keep your eyes peeled.

من می گویم چشم چون باید چشمان خود را باز نگه دارید.

That's a common idiom.

این یک اصطلاح رایج است.

Telling someone to be aware and look out for something.

گفتن به کسی که آگاه باشد و مراقب چیزی باشد.

Keep your eyes peeled.

چشمان خود را پوست کنده نگه دارید.

ChatGPT has told me it's great.

ChatGPT به من گفته که عالی است.

And with a response to eyes, they've said vision.

و با پاسخ به چشم ها، بینایی را گفته اند.

I'm gonna say idea.

من می خواهم بگویم ایده.

They've said innovation.

گفته اند نوآوری.

Innovation.

نوآوری.

What would I associate with innovation?

چه چیزی را با نوآوری مرتبط می کنم؟

I'm gonna say startup, as in a startup company.

می‌خواهم بگویم استارت‌آپ، مانند یک شرکت استارت‌آپ.

They're usually innovative.

آنها معمولاً نوآورانه هستند.

ChatGPT has given me entrepreneur.

ChatGPT به من یک کارآفرین داده است.

Hmm.

Okay.

هوم

باشه.

I'm gonna say motivated.

میگم با انگیزه

Now they've given me ambitious, so I'm gonna go wrong once more and see

حالا آنها به من جاه طلبی داده اند، بنابراین من یک بار دیگر اشتباه می کنم و می بینم

if it follows my cue to correct me.

که آیا از نشانه من برای اصلاح من پیروی می کند یا خیر.

So what can I say?

پس چی بگم؟

Ambitious.

جاه طلب.

I'm gonna say giraffe, although I'm sure giraffes are quite ambitious.

می خواهم بگویم زرافه، اگرچه مطمئن هستم که زرافه ها بسیار جاه طلب هستند.

They certainly reach high.

مطمئناً به اوج می رسند.

No, it didn't correct me.

نه، من را اصلاح نکرد.

I'm gonna ask, "is a giraffe ambitious?"

من می خواهم بپرسم، "آیا یک زرافه جاه طلب است؟"

Now this is being slightly sarcastic.

حالا این کمی طعنه آمیز است.

"No, a giraffe is not truly ambitious in the human sense.

"خیر، یک زرافه واقعاً به معنای انسانی جاه طلب نیست.

The word ambitious typically applies to individuals or entities with a

کلمه جاه طلب معمولاً در مورد افراد یا نهادهایی اطلاق می شود که

strong desire to achieve success", blah, blah, blah, blah, blah.

تمایل زیادی برای دستیابی به موفقیت دارند".

But it doesn't apologise for not correcting me.

اما عذرخواهی نمی کند که مرا اصلاح نکرد.

So what's the lesson that we've learned from this?

پس درسی که ما از این موضوع گرفتیم چیست؟

You can play Word Association with ChatGPT.

می توانید Word Association را با ChatGPT بازی کنید.

But do not expect ChatGPT to pick you up on your deviations in the game so

اما انتظار نداشته باشید که ChatGPT شما را در مورد انحرافات شما در بازی انتخاب کند تا

you can play and you can play in a way that gives you maybe new vocabulary.

بتوانید بازی کنید و بتوانید طوری بازی کنید که شاید واژگان جدیدی به شما بدهد.

You might learn new vocabulary associated to the words that you are giving.

ممکن است واژگان جدید مرتبط با کلماتی را که می‌گویید یاد بگیرید.

But don't expect ChatGPT to tell you that you are wrong in terms of association.

اما انتظار نداشته باشید که ChatGPT به شما بگوید که از نظر ارتباط اشتباه می کنید.

What you did notice there was when I questioned ambition, it automatically

چیزی که متوجه شدید وقتی جاه طلبی را زیر سوال بردم، به طور خودکار

gave me the meaning of the word.

معنای کلمه را به من داد.

So you could play this game, and then if you spot a word that you don't recognise,

بنابراین می‌توانید این بازی را انجام دهید، و سپس اگر کلمه‌ای را پیدا کردید که نمی‌شناسید،

you can ask, "hey, what does that mean?"

می‌توانید بپرسید: "هی، این به چه معناست؟"

and then you'll get an explanation of the word.

و سپس توضیحی در مورد کلمه دریافت خواهید کرد.

Okay.

So let's move on to a different game.

باشه. پس بیایید به یک بازی متفاوت برویم.

This one is going to be a guessing game, so this will help you to

این یک بازی حدس‌زنی خواهد بود، بنابراین به شما کمک می‌کند تا

improve how you describe things.

نحوه توصیف چیزها را بهبود ببخشید.

So you can pick a word, an object, but you have to basically describe

بنابراین شما می توانید یک کلمه، یک شی را انتخاب کنید، اما باید اساسا

it to ChatGPT and see if ChatGPT can guess what you are describing.

آن را با ChatGPT توصیف کنید و ببینید که آیا ChatGPT می تواند آنچه را که شما توصیف می کنید حدس بزند یا خیر.

So it's a good way to gauge if your descriptions are good or not.

بنابراین راه خوبی برای سنجش اینکه آیا توصیفات شما خوب هستند یا نه.

So the prompt is, "let's play a word guessing game.

بنابراین اعلان این است، "بیایید یک بازی حدس زدن کلمه انجام دهیم.

Think of a word related to the topic technology and

به یک کلمه مرتبط با فناوری موضوع فکر کنید و

give me a brief description.

توضیح مختصری به من بدهید.

I'll try to guess."

من سعی خواهم کرد حدس بزنم."

So we're gonna start off by guessing Chat GPT's description.

بنابراین ما با حدس زدن توضیحات Chat GPT شروع می کنیم.

So let's see what ChatGPT gives us.

پس بیایید ببینیم ChatGPT چه چیزی به ما می دهد.

"So I've thought of a word relating to technology.

"بنابراین من به کلمه ای مربوط به فناوری فکر کردم.

Here's a brief description.

در اینجا توضیح مختصری وجود دارد.

This term refers to a process that allows data to be transmitted

این اصطلاح به فرآیندی اشاره دارد که اجازه می دهد داده ها

over a network in small pockets."

از طریق یک شبکه در جیب های کوچک منتقل شوند."

Oh, I think I'm gonna struggle here.

اوه، فکر می کنم اینجا دارم سختی می کشم.

"Which are then reassembled at the destination to form

"که سپس در مقصد دوباره جمع می شوند تا

the complete message or file.

پیام یا فایل کامل را تشکیل دهند.

It's a fundamental concept in computer networking, and it's essential for

این یک مفهوم اساسی در شبکه های کامپیوتری است و برای

the functioning of the internet.

عملکرد اینترنت ضروری است.

Go ahead and take a guess."

ادامه دهید و حدس بزنید."

Oh, I'm not very good with computer talk.

اوه، من با صحبت های کامپیوتری خیلی خوب نیستم.

A process that allows data to be transmitted?

فرآیندی که اجازه می دهد داده ها منتقل شوند؟

I mean, is it worldwide web?

منظورم این است که آیا وب جهانی است؟

Let me see.

بذار ببینم.

Or internet.

یا اینترنت

"Internet?"

"اینترنت؟"

Question mark.

علامت سوال.

"Close but not quite.

"نزدیک اما نه کاملا.

The term I was thinking of is packet."

اصطلاحی که به آن فکر می کردم بسته است."

You actually said packet in your description.

شما در واقع در توضیحات خود بسته را گفتید.

"In computer networking data is broken down into packets

"در شبکه های کامپیوتری داده ها برای انتقال کارآمد به بسته ها تقسیم می شوند

for efficient transmission."

."

I don't think that was a very good one because ChatGPT actually used the

من فکر نمی‌کنم که خیلی خوب باشد، زیرا ChatGPT در واقع از کلمه

word packet in its description, so that kind of, eh, anyway, let's, yes,

بسته در توضیحاتش استفاده کرده است، بنابراین، به هر حال، اجازه دهید، بله،

it's asking if I want to try again.

می‌پرسد آیا می‌خواهم دوباره امتحان کنم.

Let's try again.

بیایید دوباره تلاش کنیم.

"Yes, please.

"بله، لطفا.

Something on the subject of travel."

چیزی در مورد موضوع سفر."

"Sure.

"مطمئنا.

Let's switch to the topic of travel.

بیایید به موضوع سفر برویم.

Here's a word related to travel with a brief description.

در اینجا یک کلمه مربوط به سفر با توضیح مختصر است.

This term refers to a document issued by a government that allows

این اصطلاح به سندی اشاره دارد که توسط یک دولت صادر شده است که به

its holders to enter, leave, or stay in a country for a specific period.

دارندگان آن اجازه می دهد برای مدت خاصی وارد، خروج یا اقامت در یک کشور شوند. این

It's an essential item for international travel and serves as a form of

یک آیتم ضروری برای سفرهای بین‌المللی است و به عنوان نوعی

identification, identifying the holder's nationality and permitting

شناسایی، شناسایی ملیت دارنده و اجازه

them to cross international borders.

عبور از مرزهای بین‌المللی به آن‌ها عمل می‌کند.

Give it a guess.

What's the word?"

حدس بزنید.

کلمه چیست؟

Can you guess at home, guys?

بچه ها می توانید در خانه حدس بزنید؟

I think the answer is passport.

فکر کنم جواب پاسپورت باشه

Woo-hoo.

وو هو.

I am right.

حق با من است.

That was much better.

این خیلی بهتر بود.

That was much better.

این خیلی بهتر بود.

Okay, so I'm gonna say my turn.

باشه پس من نوبتم رو میگم

"Absolutely.

Please take a turn."

"مطمئناً.

لطفاً یک نوبت بگیرید."

It's asking me which topic, so I'm going to say this word is related to education.

از من می پرسد که کدام موضوع، بنابراین من می خواهم بگویم این کلمه مربوط به آموزش است.

So this person leads a class with the objective of educating others.

بنابراین این فرد کلاسی را با هدف آموزش دیگران هدایت می کند.

He or she has greater knowledge on the subject that the class is trying to learn.

او دانش بیشتری در مورد موضوعی دارد که کلاس سعی در یادگیری آن دارد.

Learn.

فرا گرفتن.

There we go.

ما میرویم آنجا.

Let's see.

It's very simple.

اجازه بدید ببینم.

خیلی ساده است.

"Based on your description you provided, the word you're thinking of is teacher."

"بر اساس توضیحاتی که ارائه کردید، کلمه ای که به آن فکر می کنید معلم است."

Yes.

"A teacher is someone who leads a class imparts knowledge."

آره.

"معلم کسی است که یک کلاس را رهبری می کند و دانش را به او منتقل می کند."

Oh, that's an interesting verb, to impart knowledge.

اوه، این یک فعل جالب است، برای انتقال دانش.

So there we go.

We've just been offered a new verb.

بنابراین ما به آنجا برویم.

به تازگی یک فعل جدید به ما پیشنهاد شده است.

"Imparts knowledge and educates students on various subjects.

"دانش را منتقل می کند و دانش آموزان را در مورد موضوعات مختلف آموزش می دهد.

Is that the word you had in mind?

آیا این کلمه ای است که شما در ذهن داشته اید؟

If not, feel free to provide more hints and let me know if it's a different term."

اگر نه، در صورت تمایل نکات بیشتری را ارائه دهید و اگر اصطلاح دیگری است به من اطلاع دهید."

So I'm gonna say "correct.

بنابراین من می گویم "درست.

Well done."

آفرین."

Okay.

So you can see how this word guessing game can be quite useful.

باشه.

بنابراین می توانید ببینید که چگونه این بازی حدس زدن کلمات می تواند بسیار مفید باشد.

It's useful for you, if you are taking the turn to try and describe

این برای شما مفید است، اگر سعی می کنید

something in a way that doesn't directly say the thing you're describing.

چیزی را به گونه ای توصیف کنید که مستقیماً چیزی را که شما توصیف می کنید بیان نکنید.

And it also, gives you an opportunity to learn new descriptive words.

و همچنین به شما فرصتی برای یادگیری کلمات توصیفی جدید می دهد.

So I think that's quite a good one.

بنابراین من فکر می کنم که بسیار خوب است.

Let's move on to the next game.

بریم سراغ بازی بعدی.

So the next game is the sentence completion challenge, and I'm sure

بنابراین بازی بعدی چالش تکمیل جمله است و من مطمئن هستم

it's very obvious from the title.

که از عنوان بسیار واضح است.

Basically, one of you writes an incomplete sentence and you ask

اصولاً یکی از شما یک جمله ناقص می نویسد و

the other to complete the sentence.

از دیگری می خواهید جمله را کامل کند.

Now, the important thing here is to make sure we tell ChatGPT

اکنون، نکته مهم در اینجا این است که مطمئن شویم به ChatGPT می گوییم

that we want corrections.

که اصلاحات می خواهیم.

So the prompt that I've given for this particular game is "let's do

بنابراین دستوری که من برای این بازی خاص داده ام این است: "بیایید

the sentence completion challenge.

چالش تکمیل جمله را انجام دهیم.

Please correct my writing if I make any mistakes.

لطفاً اگر اشتباهی نوشتم را اصلاح کنید.

Here's an incomplete sentence: in the quiet forest I stumbled upon...

در اینجا یک جمله ناقص است: در جنگل ساکت به طور تصادفی ...

Complete it in an interesting way, ChatGPT."

آن را در یک متن کامل کنید. راه جالب، ChatGPT."

And let's send that and see what ChatGPT gives us.

و بیایید آن را ارسال کنیم و ببینیم ChatGPT چه چیزی به ما می دهد.

So they've completed the sentence with, "in a quiet forest, I stumbled

بنابراین آنها این جمله را با این جمله کامل کردند: "در جنگلی آرام،

upon a hidden grove where ancient towering trees whispered secrets to

به بیشه ای پنهان برخورد کردم که درختان بلند کهنسال رازهایی را برای

the wind, their leaves forming a mosaic of shimmering gold and emerald hues."

باد زمزمه می کردند، برگ هایشان موزاییکی از طلایی درخشان و رنگ های زمردی را تشکیل می دادند."

Oh, that's very descriptive, isn't it?

اوه، این خیلی توصیفی است، اینطور نیست؟

Okay, fantastic.

باشه، فوق العاده

So I'm gonna ask it to give me a go.

بنابراین من از آن می خواهم که به من کمک کند.

"Your turn", I'm simply gonna say, to see if that prompts them

من به سادگی می گویم "نوبت شماست" تا ببینم آیا این باعث می شود

to write an incomplete sentence.

که یک جمله ناقص بنویسند.

Whoa.

Okay, so I said your turn and all it's done is given me another

اوه

بسیار خب، پس من گفتم نوبت شماست و تمام کار یک

complete sentence, so I'm gonna say no, please now provide me with an

جمله کامل دیگر به من داده می شود، بنابراین من می گویم نه، لطفاً اکنون یک

incomplete sentence to complete.

جمله ناقص برای من ارائه دهید تا کامل کنم.

"Apologies for the misunderstanding.

"بابت سوء تفاهم عذرخواهی می کنم.

Here's an incomplete sentence for you to complete."

این یک جمله ناقص است که باید کامل کنید."

So we gotta do this guys.

پس ما باید این کار را انجام دهیم.

"As I walked along the deserted beach, I noticed a message in a bottle that..."

"هنگامی که در ساحل متروک قدم می زدم، متوجه پیامی در یک بطری شدم که..."

Oh, what could we possibly complete that sentence with?

اوه، این جمله را با چه چیزی می توانیم تکمیل کنیم؟

I noticed a message in a bottle that, Hmm.

متوجه پیامی در یک بطری شدم که، هوم.

That read.

که خوانده شود.

Oh, hang on.

اوه صبر کن

So what I'm gonna do is I'm gonna copy that first part of the sentence,

بنابراین کاری که می‌خواهم انجام دهم این است که قسمت اول جمله را کپی می‌کنم،

I'm gonna paste that in, and then I'm going to complete it there.

آن را در آن جای‌گذاری می‌کنم و سپس آن را در آنجا تکمیل می‌کنم.

"So I noticed a message in a bottle that read: I can see you."

بنابراین متوجه پیامی در یک بطری شدم که روی آن نوشته شده بود: من می توانم شما را ببینم.

"As I walk along the deserted beach.

"هنگامی که در امتداد ساحل متروک قدم می زنم.

I noticed a message in a bottle that read.

متوجه پیامی در یک بطری شدم که نوشته شده بود.

I can see you.

من می توانم شما را ببینم.

Curiosity and a hint of unease crept over me, prompting me to..."

کنجکاوی و نشانه ای از ناراحتی در من رخنه کرد و مرا ترغیب کرد که..."

So what ChatGPT has done here is to continue on from there

بنابراین کاری که ChatGPT در اینجا انجام داده است ادامه دارد. از آنجا

with another incomplete sentence that I need to complete.

با یک جمله ناقص دیگر که باید تکمیل کنم.

So curiosity and a hint of unease crept over me, prompting me to, I'm gonna

بنابراین کنجکاوی و نشانه ای از ناراحتی در وجودم رخنه کرد و مرا ترغیب کرد که

say it prompted me to drop the bottle.

بگویم باعث شد بطری را رها کنم.

Maybe it cuts me or something.

شاید من را بریده یا چیزی دیگر.

"Prompting me to drop the bottle in an instant and spin around."

"من را ترغیب کرد که بطری را در یک لحظه بیاندازم و به اطراف بچرخم." بگذارید ببینم آیا می توانم فقط با

Let me see if I can just prompt ChatGPT to complete the sentence by

انجام یک بیضی در پایان

just doing an ellipsis at the end.

از ChatGPT بخواهم جمله را کامل کند

So, "prompting me to drop the bottle in an instant and spin around.

. بنابراین، "من را ترغیب کرد که بطری را در یک لحظه بیاندازم و به اطراف بچرخم.

That's when I saw..."

آن وقت دیدم..."

Let's see.

Ah, yes, it's done it straight away.

بیایید ببینیم.

آه، بله، فوراً انجام شد.

So I prompted ChatGPT to then take over completing the sentence,

بنابراین من ChatGPT را وادار کردم تا تکمیل جمله را به عهده بگیرد،

which by just adding an ellipsis at the end of the sentence.

که فقط با اضافه کردن یک بیضی در انتهای جمله.

So what have we got?

پس ما چه داریم؟

"As I walked along the deserted beach, I noticed a message and a bottle that read.

"هنگامی که در امتداد ساحل متروک قدم می زدم، متوجه پیام و بطری شدم که نوشته شده بود.

I can see you.

من می توانم شما را ببینم.

Curiosity and a hint of unease crept over me, prompting me to drop the

کنجکاوی و نشانه ای از ناراحتی در وجودم رخنه کرد و باعث شد

bottle in an instant and spin around.

در یک لحظه بطری را رها کنم و به اطراف بچرخم

That's when I saw a pair of luminous eyes gleaming in the darkness peering

. یک جفت چشم درخشان دیدم که در تاریکی می درخشیدند و

at me from the shadows of a nearby cave.

از سایه های غار نزدیک به من نگاه می کردند.

Fantastic.

فوق العاده است.

Okay.

What I'm gonna do now is make a mistake on purpose and see

بسیار خوب. کاری که اکنون می خواهم انجام دهم این است که عمداً اشتباه کنم و ببینم

if ChatGPT pulls me up on it.

که آیا ChatGPT مرا به سمت آن می کشاند

So I'm gonna write -it he ran...

یا نه . من می خواهم بنویسم - او دوید...

I'm gonna write quitely instead of quickly.

من به جای اینکه سریع بنویسم کاملاً می نویسم.

So quitely would be very wrong.

بنابراین کاملاً اشتباه است.

Quitely.

کاملاً.

It he ran quitely towards me, um, on great speed.

او کاملاً به سمت من دوید، اوم، با سرعت زیاد.

So I've made a lot of mistakes here.

بنابراین من کارهای زیادی کردم. بنابراین

So it should be he or it, one or the other, not both.

باید او باشد، یکی یا دیگری، نه هر دو.

It ran quickly towards me at great speed.

با سرعت زیاد به سمتم دوید.

But what I've done here is it he ran quitely towards me on great speed.

اما کاری که من اینجا انجام دادم این بود که او کاملاً با سرعت زیاد به سمت من دوید.

Let's see if ChatGPT corrects me here.

بیایید ببینیم که ChatGPT من را در اینجا تصحیح می کند یا خیر.

So what ChatGPT has done is rewrite it with some changes, but hasn't actually

بنابراین کاری که ChatGPT انجام داده است، بازنویسی آن با برخی تغییرات است، اما در واقع به طور

specifically said you made a mistake.

مشخص نگفته است که شما اشتباه کرده اید.

So ChatGPT has written "it, it ran quietly towards me with great speed.

بنابراین ChatGPT نوشته است "آن، بی سر و صدا به سمت من دوید و با سرعت بسیار زیاد.

A mysterious figure cloaked in moonlight, its presence both exhilarating and...

یک چهره مرموز پوشیده از نور مهتاب، حضورش هم هیجان انگیز است و هم...

So I'm gonna say, "did I make a mistake?"

پس من می گویم " آیا من اشتباه کردم؟"

And see if it actually points out what mistake I made.

در واقع به اشتباهی که من مرتکب شدم اشاره می کند.

"Yes," ChatGPT says, "there's a small grammatical error in your sentence.

ChatGPT می گوید: «بله، یک اشتباه گرامری کوچک در جمله شما وجود دارد.

It should be 'it ran quietly toward me with great speed.' The correct

باید "بی سر و صدا با سرعت زیاد به سمت من دوید."

form uses toward instead of towards."

فرم

Fair enough.

صحیح

"And the rest of the sentence is well written and engaging."

به جای به

Mm.

No, the rest of the sentence wasn't well written because you

سمت

استفاده

actually corrected it ChatGPT.

می‌کند

Okay.

So I did make an error that I hadn't actually spotted, which was useful.

. "

بنابراین من خطایی را مرتکب شدم که واقعاً متوجه آن نشده بودم که مفید بود.

But ChatGPT wrote that in.

اما ChatGPT آن را

So you see it's, this is where I get a bit frustrated with ChatGPT.

نوشت .

What I would like to do in this game is play and then ChatGPT say,

بازی کن و سپس ChatGPT بگو،

hang on, just so you know, you made this mistake and that mistake,

صبر کن، فقط تا بدانی، این اشتباه و آن اشتباه را مرتکب شدی،

so I've changed these things.

بنابراین من

But it hasn't, and even when I ask it if I made a mistake, it hasn't pointed out

این چیزها را تغییر دادم.

exactly the mistakes that I previously.

دقیقاً اشتباهاتی را که قبلاً انجام دادم

So useful but frustrating.

اشاره نکردم . خیلی مفید اما خسته کننده.

Okay, so.

خوب، بنابراین.

The other thing that we can play is, so one of the things I was gonna

چیز دیگری که می توانیم بازی کنیم این است، بنابراین یکی از چیزهایی که می خواستم

suggest was storytelling collaboration, but we actually started doing that

پیشنهاد کنم همکاری داستان نویسی بود، اما ما در واقع

naturally with this incomplete sentence.

به طور طبیعی شروع به انجام آن کردیم. این جمله ناقص است.بنابراین

So if you wanted to actually try a storytelling collaboration, then you

اگر می‌خواهید در واقع یک همکاری داستان سرایی را امتحان کنید،

just ask it to create a story together.

فقط از آن بخواهید که با هم داستانی بسازند.

Say, let's create a story together.

بگو بیا با هم داستان بسازیم.

I'll start, or you start and you give a sentence each.

من شروع می کنم یا شما شروع می کنید و هر کدام یک جمله می دهید.

So you progress the story a sentence at a time.

بنابراین شما داستان را یک جمله در یک زمان پیش می برید.

So these are complete sentences that you are adding to create a story.

بنابراین اینها جملات کاملی هستند که برای ایجاد یک داستان اضافه می کنید.

I will warn you though, that ChatGPT doesn't like to go into dark

من به شما هشدار می دهم که ChatGPT دوست ندارد به مکان های تاریک برود

places, not even in the slightest.

، حتی کوچکترین.

Let me give you an example.

بگذارید برای شما مثالی بزنم.

Let's try, Okay, so I've written, "let's write a story together.

بیایید تلاش کنیم، بسیار خوب، بنابراین من نوشته ام، "بیا با هم داستانی بنویسیم.

You start."

شما شروع کنید."

Once upon a time and, oh no.

روزی روزگاری و، اوه نه.

Oh, oh my goodness, me.

اوه خدای من، من.

Oh my goodness me.

وای خدای من

Stop generating.

تولید را متوقف کنید.

So ChatGPT has already given me three paragraphs.

بنابراین ChatGPT قبلاً سه پاراگراف به من داده است.

Let me give that prompt again.

اجازه بدهید دوباره آن دستور را بدهم.

You see, you have to be very direct and very specific with your prompts.

می بینید، شما باید بسیار مستقیم و بسیار دقیق با درخواست های خود رفتار کنید.

"Let's write a story together," comma, "adding one line or one sentence each."

"بیا با هم داستان بنویسیم"، کاما، "هر کدام یک خط یا یک جمله اضافه کنیم."

Let's see if that works.

بیایید ببینیم که آیا این کار می کند.

Okay, so now he's given me one sentence.

خوب، حالا او یک جمله به من داده است.

"In a quaint little town by the sea there lived a retired sailor named Captain

در شهر کوچکی در کنار دریا، ملوانی بازنشسته به نام کاپیتان

Barnaby, who spent his days telling tales of his high sea adventures to

بارنابی زندگی می‌کرد که روزهایش را با قصه‌گویی از ماجراجویی‌هایش در دریای آزاد برای

the curious children of the village."

بچه‌های کنجکاو روستا می‌گذراند.

What can I say?

چه می توانم بگویم؟

"One day a young boy challenged the the captain to go on one

"یک روز پسر جوانی کاپیتان را به چالش کشید تا

last adventure with his father."

با پدرش به آخرین ماجراجویی برود."

"The boy's eyes sparkled with excitement and Captain Barnaby

چشمان پسر از هیجان برق می زد و کاپیتان بارنابی

couldn't resist the twinkle of adventure in the young lad's gaze."

نمی توانست در برابر چشمک ماجراجویی در نگاه پسر جوان مقاومت کند.

"So, they embarked on a great but dangerous adventure heading

بنابراین، آنها وارد یک ماجراجویی بزرگ اما خطرناک شدند و

out into the stormy seas."

به سمت دریاهای طوفانی رفتند.

"The waves crashed against the side of the sturdy ship and the wind howled with

امواج به پهلوی کشتی محکم برخورد کردند و باد با

a fierceness that tested their resolve."

شدتی زوزه کشید که عزم آنها را آزمایش کرد.

"Suddenly", now, this is where I'm gonna try and make it turn

"ناگهان"، اکنون، اینجاست که سعی می کنم تاریک شود

dark and see what ChatGPT does.

و ببینم ChatGPT چه می کند.

"Suddenly, a huge wave crashed down on the unsuspecting sailors and

ناگهان موج عظیمی بر ملوانان ناآگاه فرود آمد و

smashed the vessel to smithereens."

کشتی را در هم شکست.

Smashed the vessel to smithereens.

کشتی را در هم شکست.

I love that phrase, lots of teeny, tiny little pieces.

من عاشق این عبارت هستم، تعداد زیادی تکه های کوچک و کوچک.

Smithereens.

اسمیترینز

"Amid the chaos, the father and son found themselves clinging to a piece of debris.

"در میان هرج و مرج، پدر و پسر خود را دیدند که به یک تکه آوار چسبیده بودند.

Their world reduced to the sound of roaring waves and the taste

دنیای آنها به صدای امواج خروشان و طعم

of salty mist on their lips."

مه نمکی بر لبانشان تبدیل شد."

"The captain was dead."

"کاپیتان مرده بود."

Oh, he's carried on with it.

اوه، او به آن ادامه داد.

Okay.

"The weight of their loss pressed heavily on the father, but he knew he had to

باشه.

"سنگینی از دست دادن آنها به شدت بر پدر فشار می آورد، اما او می دانست که باید

be strong for his son as they drifted alone in the vast and unpredictable sea."

برای پسرش قوی باشد زیرا آنها به تنهایی در دریای وسیع و غیرقابل پیش بینی حرکت می کردند."

Um, "they prayed for salvation, but none came and they perished."

ام، "برای نجات دعا کردند، اما هیچ کدام نیامدند و هلاک شدند."

Very dark!

بسیار تاریک!

"And they perished alone at sea."

و تنها در دریا هلاک شدند».

Oh my goodness.

اوه خدای من.

Okay, so ChatGPT is running with this.

خوب، پس ChatGPT با این اجرا می شود.

"Days turned into nights and the two souls isolated in the vastness found

روزها به شب تبدیل شد و دو روح منزوی در وسعت

solace in each other's company."

در کنار یکدیگر آرامش یافتند.

Hang on a minute, I just said they perished at sea.

یک دقیقه صبر کنید، من فقط گفتم آنها در دریا تلف شدند.

If someone perishes at sea, then they die.

اگر کسی در دریا تلف شود، می میرد.

But that's not been picked up on.

اما این مورد برداشت نشده است.

Um, so "isolated in the vastness, found solace in each other's company, sharing

اوم، «در وسعت منزوی شده‌اند، در کنار همدیگر آرامش پیدا کرده‌اند، و

stories of the world they had left behind as they faced the inevitable."

داستان‌هایی از دنیایی را که پشت سر گذاشته‌اند به اشتراک می‌گذارند که در مواجهه با چیزهای اجتناب‌ناپذیر قرار گرفته‌اند».

Let's see if I can really make this blunt.

بیایید ببینیم آیا واقعاً می توانم این را صریح کنم یا خیر.

"Then they drowned, the end."

"سپس غرق شدند، آخر."

Oh no, it's carrying on.

اوه نه، ادامه دارد.

It seems like ChatGPT is in a different mood today.

به نظر می رسد ChatGPT امروز حال و هوای دیگری دارد.

When I tried to write a story with it yesterday, just testing this particular

وقتی دیروز سعی کردم با آن داستان بنویسم، فقط این

story writing game, we were talking about a girl who'd found a lovely dog

بازی داستان نویسی خاص را آزمایش کردم، در مورد دختری صحبت می کردیم که سگ دوست داشتنی پیدا کرده بود

and they had a lovely relationship, but the dad wouldn't allow the dog

و رابطه دوست داشتنی با هم داشتند، اما پدر اجازه نمی داد سگ

in the house, so she had to create a outdoor, like kennel for the dog.

وارد آن شود . خانه، بنابراین او مجبور به ایجاد یک فضای باز، مانند لانه برای سگ بود.

But it was a very cold winter.

اما زمستان بسیار سردی بود.

And so I was trying to see if I could take it down a dark route, not

و بنابراین سعی می‌کردم ببینم آیا می‌توانم مسیری تاریک را طی کنم، نه

for fun, but just to see if there were any limits on storytelling.

برای سرگرمی، بلکه فقط برای این که ببینم آیا محدودیت‌هایی در داستان‌سرایی وجود دارد یا خیر.

And as soon as I said the dog froze to death ChatGPT was

و به محض اینکه گفتم سگ یخ زد تا مرد، ChatGPT

like, whoa, hang on a minute.

مثل این بود، اوه، یک دقیقه صبر کن.

That's a bit dark.

این کمی تاریک است.

Let's backtrack and take this in a better direction.

بیایید به عقب برگردیم و این را در جهت بهتری ببریم.

Don't you like dark stories?

آیا داستان های تاریک را دوست ندارید؟

Don't you like sad stories?

داستان های غمگین را دوست ندارید؟

Like life isn't all sunshine and roses, but ChatGPT was like, I'm

مثل اینکه زندگی تماماً آفتاب و گل رز نیست، اما ChatGPT اینطور بود که من

all about happiness and wellbeing.

همه چیز در مورد شادی و رفاه هستم.

So it seems like you can't write about dogs freezing to death, but

بنابراین به نظر می رسد که نمی توانید در مورد یخ زدن سگ ها بنویسید، اما

it's okay to talk about people being shipwrecked and drowning.

اشکالی ندارد که در مورد کشتی غرق شدن و غرق شدن مردم صحبت کنید.

Unpredictable.

غیر قابل پیش بینی.

Unpredictable.

غیر قابل پیش بینی.

So let's move on from this game, and try the grammar detective game.

پس بیایید از این بازی حرکت کنیم و بازی کارآگاهی دستور زبان را امتحان کنیم.

This is gonna be the last one that I talk about.

این آخرین موردی است که در مورد آن صحبت می کنم.

So grammar detective.

پس کارآگاه دستور زبان.

This is basically where you ask ChatGPT to write a sentence with a grammatical

اینجا اساساً جایی است که از ChatGPT می خواهید جمله ای با خطای گرامری بنویسد

error and see if you can correct them.

و ببینید که آیا می توانید آنها را اصلاح کنید.

See if you can identify the mistake and correct it.

ببینید آیا می توانید اشتباه را شناسایی کنید و آن را اصلاح کنید.

So here is the prompt.

بنابراین در اینجا اعلان است.

"Ready to play a grammar detective game?

"آماده ای برای انجام یک بازی کارآگاهی دستور زبان؟

Here's a sentence with errors: she don't likes ice cream.

در اینجا یک جمله با خطا وجود دارد: او بستنی دوست ندارد.

Identify the mistakes and correct them."

اشتباهات را شناسایی کنید و آنها را اصلاح کنید."

So I'm starting by taking the first turn.

بنابراین من با گرفتن نوبت اول شروع می کنم.

So I want ChatGPT to be the grammar detective.

بنابراین من می خواهم ChatGPT کارآگاه دستور زبان باشد.

So I've given it the incorrect sentence.

بنابراین من به آن جمله نادرست داده ام.

She don't likes ice cream, and it's been corrected for me to,

او بستنی دوست ندارد و برای من تصحیح شده است،

she doesn't like ice cream.

او بستنی دوست ندارد.

The first error was an incorrect verb form of don't, which should

اولین خطا یک شکل فعل نادرست از don بود که باید

be replaced with doesn't, to match the third person singular, she.

با does جایگزین شود تا با سوم شخص مفرد یعنی she مطابقت داشته باشد.

And the incorrect verb form of likes, that was incorrect.

و شکل فعل نادرست لایک، که نادرست بود.

So it should be like, to use the correct present tense form.

بنابراین باید مانند، برای استفاده از فرم زمان حال صحیح باشد.

She doesn't like ice cream.

بستنی دوست نداره

Okay, so I'm gonna ask now.

باشه پس الان میپرسم

"I want to be the detective.

"من می خواهم کارآگاه شوم.

Please give me a sentence with a grammatical error to spot."

لطفاً یک جمله با یک خطای گرامری به من بدهید تا متوجه شوم."

"Sure," says ChatGPT.

ChatGPT می گوید: «مطمئنا.

"Here's a sentence with a grammatical error for you to spot.

"در اینجا یک جمله با یک خطای گرامری برای شما وجود دارد.

He don't have no time for homework."

او زمانی برای تکالیف ندارد."

I don't know why, but I instantly wanted to do a Bristolian accent.

نمی دانم چرا، اما فوراً می خواستم لهجه بریستولیایی کنم.

He don't have no time for homework.

او برای تکالیف وقت ندارد.

That's not really Bristolian, that's more Cornish.

این واقعاً بریستولی نیست، بیشتر کورنی است.

Anyway.

به هر حال.

He don't have no time for homework should be he doesn't, he doesn't.

او برای تکالیف وقت ندارد، باید نداشته باشد، ندارد.

We don't say 'he don't'.

ما نمی گوییم "او نمی کند".

We say he doesn't have, and we don't say 'no time'.

ما می گوییم او ندارد، و نمی گوییم "وقت نیست".

We've already given the negative.

ما قبلاً منفی داده ایم.

He doesn't have time for homework.

او برای تکالیف وقت ندارد.

"Great job.

You've identified the grammatical errors and corrected it.

"عالی است.

شما اشتباهات گرامری را شناسایی کردید و آن را تصحیح کردید.

Your corrected sentence is indeed grammatical, grammatically correct.

جمله تصحیح شده شما واقعا گرامری است، از نظر گرامری صحیح است.

He doesn't have time for homework.

او زمانی برای تکالیف ندارد.

You fix the issue by using the correct verb form 'doesn't' instead of 'don't'.

شما مشکل را با استفاده از شکل فعل صحیح "doesn't" حل می کنید. از "نکن".

And removing the double negative 'no' to make the sentence clear and accurate.

و برای اینکه جمله واضح و دقیق شود، "نه" منفی دوگانه را حذف کنید.

Well done."

آفرین."

Thank you.

I feel good about myself now!

متشکرم.

الان احساس خوبی نسبت به خودم دارم!

If you'd like to continue, feel free to ask for another sentence, or if

اگر می خواهید ادامه دهید، می توانید

you have any other language related questions or challenges, I'm here to help.

یک جمله دیگر بپرسید، یا اگر سؤال یا چالش دیگری در ارتباط با زبان دارید، من اینجا هستم تا کمک کنم.

Okay, so hopefully you can see that ChatGPT is a fantastic tool for learning

بسیار خوب . بنابراین امیدوارم بتوانید ببینید که ChatGPT یک ابزار فوق العاده برای یادگیری

English for practising your English.

زبان انگلیسی برای تمرین زبان انگلیسی شماست.

You can also very simply just have a conversation just say, look, I am

همچنین می توانید به سادگی یک مکالمه داشته باشید فقط بگویید، ببینید، من

a beginner level English learner, or I'm a lower intermediate English

یک زبان آموز سطح مبتدی انگلیسی هستم یا زبان انگلیسی متوسط ​​پایین تر هستم.

learner, or I'm an English learner and I want to improve my business English.

زبان آموز، یا من یک زبان آموز انگلیسی هستم و می خواهم انگلیسی کسب و کار خود را بهبود بخشم.

Let's pretend that we are having a conversation at work.

بیایید وانمود کنیم که در محل کار در حال گفتگو هستیم.

The more information you can give ChatGPT, the better.

هر چه اطلاعات بیشتری بتوانید ChatGPT بدهید، بهتر است.

If there's any confusion or doubt in your prompt, then it won't be as good.

اگر ابهام یا تردیدی در درخواست شما وجود داشت، بنابراین برای یادگیری زبان انگلیسی عالی است.

So it's great for learning English.

برای

It's great for giving you information and giving you new

دادن اطلاعات و دادن کلمات جدید به شما

words, for rewriting things as well.

، برای بازنویسی چیزها نیز عالی است.

So if you wrote a sentence and you want to find some synonyms or find

بنابراین اگر جمله ای نوشتید و می خواهید مترادف هایی پیدا کنید یا

ways of getting your message across differently, then it's very useful.

راه هایی پیدا کنید. اگر پیام خود را به گونه‌ای متفاوت منتقل کنید، بسیار مفید است

But, and the big but continues to stand.

.

It is not without its flaws.

بدون عیب نیست.

So essentially it's flawed.

بنابراین اساساً ناقص است.

It's flawed.

ایراد دارد.

It will make mistakes.

دچار اشتباه خواهد شد.

If you are expecting corrections all the way along, it's not necessarily

اگر در تمام طول مسیر منتظر اصلاحات هستید، لزوماً

going to give them to you, even if you asked in your initial prompt.

آنها را به شما نمی دهد، حتی اگر در درخواست اولیه خود درخواست کرده باشید.

So, with that in mind, it's still a very useful tool, just don't

بنابراین، با در نظر گرفتن این موضوع، هنوز هم ابزار بسیار مفیدی است، فقط

take everything it says as gospel.

هر چیزی را که می گوید به عنوان انجیل نگیرید.

That's all I'm trying to push.

این تمام چیزی است که من سعی می کنم فشار بیاورم.

Anyway, I do hope you have enjoyed this slightly different and

به هر حال، من امیدوارم که از این کمی متفاوت و

unusual um, deep dive into the uses of ChatGPT in a playful way.

غیرمعمول، غواصی عمیق در استفاده از ChatGPT به شیوه ای بازیگوش لذت برده باشید .

Thank you for lending me your ears.

ممنونم که گوش هایت را به من امانت دادی

Until next time, take very good care, and goodbye.

تا دفعه ی بعد خیلی خوب مواظب خودت باش و خداحافظ.