English Addict - 319 🔴LIVE stream / To... 'Join The Dots' / Join the LIVE chat & Learn English

I woke up this morning to see World War three trending on the internet.

امروز صبح از خواب بیدار شدم و شاهد جنگ جهانی سوم در اینترنت بودم.

I thought about going back to bed.

به این فکر کردم که به رختخواب برگردم.

I thought, shall I just go back to bed and forget about everything?

فکر کردم، آیا برگردم به رختخواب و همه چیز را فراموش کنم؟

But then I changed my mind because I realised we have a beautiful live stream on a rather nice snowy day.

اما بعد نظرم را تغییر دادم زیرا متوجه شدم که در یک روز برفی نسبتا خوب یک پخش زنده زیبا داریم.

As you can see right now outside my studio window we have snow.

همانطور که می بینید در حال حاضر بیرون از پنجره استودیو من برف داریم.

We have had a lot of snow right here in the birthplace of the English language, which is of course, you know where it is.

ما اینجا در زادگاه زبان انگلیسی برف زیادی باریده ایم که البته می دانید کجاست. می

I know where it is.

دانم کجاست.

It is England. And.

انگلستان است. و.

We are back.

ما برگشتیم.

We are here.

ما اینجا هستیم.

It is so super duper wonderful to be back with you once more.

خیلی عجیب است که یک بار دیگر در کنار شما هستم.

Hi, everybody. This is Mr. Duncan in England. How are you today?

سلام به همه این آقای دانکن در انگلیس است. امروز چطوری؟ حالت

Are you okay? I hope so. Are you happy?

خوبه؟ امیدوارم اینطور باشد. آیا شما خوشحال هستید؟

Do you have one of these on your face right now?

آیا در حال حاضر یکی از اینها را روی صورت خود دارید؟

I hope you do, because it is fun.

امیدوارم این کار را بکنید، زیرا سرگرم کننده است.

That is what we like to do here at English Addict.

این همان کاری است که ما دوست داریم اینجا در English Addict انجام دهیم.

We like to have lots of fun.

ما دوست داریم خیلی خوش بگذرانیم.

If you like doing this,

اگر دوست دارید این کار را انجام دهید،

then you are in the right place.

پس در جای مناسبی هستید.

We are going to have some fun with the English language.

ما قصد داریم با زبان انگلیسی کمی سرگرم شویم.

Now it's time for us to get together and enjoy the lovely words and phrases of the English language.

حالا وقت آن است که دور هم جمع شویم و از کلمات و عبارات دوست داشتنی زبان انگلیسی لذت ببریم.

My name is Mr. Duncan.

اسم من آقای دانکن است.

If you haven't already guessed, I like English very much.

اگر تا به حال حدس نزده اید، من انگلیسی را خیلی دوست دارم.

I teach English, I've been here on YouTube doing this for a very, very long time.

من انگلیسی تدریس می کنم، مدت زیادی است که در یوتیوب این کار را انجام می دهم .

Around eight years.

حدود هشت سال

To be honest with you.

برای اینکه با شما صادق باشم.

And I like to come on and do my live streams twice a week.

و من دوست دارم بیایم و هفته ای دو بار پخش زنده ام را انجام دهم.

Wednesday and also Sunday is when you can catch me right here on YouTube live.

چهارشنبه و همچنین یکشنبه زمانی است که می توانید من را در اینجا در یوتیوب زنده بگیرید.

Also, don't forget there are lots of new English lesson videos as well,

همچنین، فراموش نکنید که تعداد زیادی ویدیوی جدید دروس انگلیسی نیز وجود دارد،

so lots of things for you to watch to help you learn English.

بنابراین چیزهای زیادی برای تماشای شما برای کمک به یادگیری زبان انگلیسی وجود دارد. به

That is why we are here today and I hope you are having a good one.

همین دلیل است که ما امروز اینجا هستیم و امیدوارم شرایط خوبی داشته باشید.

It is Wednesday the 20th of November.

چهارشنبه بیستم آبان ماه است.

Suddenly it feels as if November is going by very fast.

ناگهان احساس می شود که نوامبر بسیار سریع می گذرد.

And of course we are just a few weeks away.

و البته فقط چند هفته دیگر فاصله داریم.

I don't know how many days it is.

نمیدونم چند روزه

How many days before Christmas does anyone know?

چند روز مانده به کریسمس کسی می داند؟

Please let me know on the live chat.

لطفا در چت زنده به من اطلاع دهید.

Oh yes.

اوه بله.

Did you know we also have the live chat as well?

آیا می دانستید که ما چت زنده را نیز داریم؟

If you want to get in touch on the live chat.

اگر می خواهید در چت زنده در تماس باشید.

If you want to share your love of the English language with other people as well, please feel free to write a message.

اگر می خواهید عشق خود را به زبان انگلیسی با افراد دیگر نیز به اشتراک بگذارید، لطفاً پیامی بنویسید.

You can type it.

می توانید آن را تایپ کنید.

Or of course, if you want to send a pigeon, you can tie your message to the pigeon and

یا البته اگر می خواهید کبوتر بفرستید می توانید پیام خود را به کبوتر ببندید و

send it to me.

برای من ارسال کنید.

It might take a little longer to reach the live chat, but it does work.

ممکن است کمی بیشتر طول بکشد تا به چت زنده برسید، اما کار می کند.

Trust me.

به من اعتماد کن

Apparently there are

ظاهراً

3636 days till Christmas.

3636 روز تا کریسمس باقی مانده است. به

It sounds like a long time, but believe you me, it is not very long at all.

نظر می رسد زمان زیادی است، اما باور کنید، اصلاً طولانی نیست.

So just 36 days apparently on the live chat.

بنابراین ظاهراً فقط 36 روز در چت زنده.

Yes, we have the live chat.

بله، ما چت زنده داریم.

Can I say congratulations? We have two people.

آیا می توانم تبریک بگویم؟ ما دو نفر داریم.

First, on today's live chat.

اول، در چت زنده امروز.

Very quickly together they came on Vytas and Beatriz, congratulations.

خیلی سریع با هم به Vytas و Beatriz آمدند، تبریک می گویم.

I am having difficulty with my throat today.

من امروز با گلویم مشکل دارم.

I'm having a few problems because yesterday I was out filming.

من چند مشکل دارم چون دیروز خارج از فیلمبرداری بودم. آیا

Did you see my rather crazy lesson that I made yesterday out in the snow?

درس نسبتاً دیوانه وار من را که دیروز در برف خواندم دیدی؟

As I mentioned just a few moments ago, we do have snow around,

همانطور که همین چند لحظه پیش اشاره کردم، ما واقعاً برف داریم،

although a lot of it has has gone now, but I thought it would be nice to give you an impression,

اگرچه اکنون مقدار زیادی از آن رفته است، اما فکر کردم خوب است که تصور،

a sense

حس

or a taste of what the snow was like yesterday morning.

یا مزه ای از برف دیروز به شما بدهم. صبح

So prepare yourself.

پس خودتان را آماده کنید.

We are about to take a look at some lovely snowy landscapes.

ما در حال بررسی برخی از مناظر زیبای برفی هستیم.

This is what I woke up to yesterday morning.

این همان چیزی است که دیروز صبح با آن از خواب بیدار شدم.

So there it was.

پس آنجا بود.

Yesterday morning.

دیروز صبح از

I woke up, and that is what I saw when I opened my curtains.

خواب بیدار شدم و وقتی پرده هایم را باز کردم این را دیدم.

Quite amazing, actually.

واقعا شگفت انگیز است.

When you have snow at the moment, some lovely November snow.

هنگامی که در حال حاضر برف دارید، مقداری برف دوست داشتنی در نوامبر.

Although most of it has almost gone now because we have sunshine

اگرچه بیشتر آن تقریباً در حال حاضر از بین رفته است، زیرا ما

outside the window right now here in Much Wenlock, I will so too.

در حال حاضر اینجا در Much Wenlock، بیرون از پنجره آفتاب داریم، من نیز چنین خواهم کرد.

Who else is on the live chat today?

چه کسی امروز در چت زنده است؟

I don't want to miss anyone out or else I will get in trouble.

من نمی خواهم کسی را از دست بدهم وگرنه به دردسر می افتم.

Hello also to

سلام به

Beatrice.

بئاتریس.

Hello, Beatrice. Of course you were first, weren't you?

سلام بئاتریس البته شما اول بودید، نه؟

And also we have.

و همچنین داریم.

Oh, he is here.

اوه، او اینجاست.

Everyone.

همه

Lewis Mendez is here today.

لوئیس مندز امروز اینجاست.

I think walking around yesterday in the snow.

فکر می کنم دیروز در برف قدم می زنم.

I think it's actually damaged my throat a little bit.

فکر می کنم در واقع کمی به گلویم آسیب رسانده است.

Palmira is here today.

پالمیرا امروز اینجاست. از

It's nice to see you, Alexander. Also, we have Zika.

دیدنت خوشحالم، الکساندر. همچنین، ما زیکا داریم.

We have Christina. Welcome back.

ما کریستینا را داریم. خوش آمدید.

Christina. It's nice to see you here as well.

کریستینا خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Of course, I always like to say hello to new viewers.

البته من همیشه دوست دارم به بینندگان جدید سلام کنم.

If you are a new viewer, if you've never done this before, please let me know.

اگر شما یک بیننده جدید هستید، اگر قبلاً این کار را انجام نداده اید، لطفاً به من اطلاع دهید.

Hello. Telling. And hello to you.

سلام. گفتن و سلام بر شما

Nice to see you here on the live chat. Where are you at the moment?

خوشحالم که شما را اینجا در چت زنده می بینم. در حال حاضر کجا هستید؟

I know over the past couple of weeks we've had many people watching in India,

می‌دانم که در چند هفته گذشته، افراد زیادی در هند تماشا کرده‌اند،

people joining me from India, and I was starting to think maybe

افرادی از هند به من ملحق شده‌اند، و من به این فکر می‌کردم که شاید

because I've been doing this for a long time

برای مدت طولانی این کار را انجام می‌دهم

and this is a serious thing I want to mention because I have been doing this for such a long time.

و این یک چیز جدی است که می‌خواهم. ذکر کنم زیرا مدت زیادی است که این کار را انجام می دهم.

And I started out way back in 2006,

و من از سال 2006 شروع کردم

and over the first 2 or 3 years of doing this, I did get a lot of viewers.

و در 2 یا 3 سال اول انجام این کار، بینندگان زیادی را جذب کردم.

But of course, as time goes by, things do change.

اما البته با گذشت زمان همه چیز تغییر می کند.

Other things come along.

چیزهای دیگری پیش می آید.

Many, many people, hundreds of thousands of people on YouTube are now teaching English

بسیاری از مردم، صدها هزار نفر در یوتیوب اکنون در حال آموزش زبان انگلیسی

as a second language, and I am just one of those people, a tiny small dot

به عنوان زبان دوم هستند، و من فقط یکی از این افراد هستم، یک نقطه کوچک

on the landscape of YouTube.

در چشم انداز یوتیوب.

However, over the past 3 or 4 weeks, I've noticed that I've got a lot of new viewers,

با این حال، طی 3 یا 4 هفته گذشته، متوجه شدم که بینندگان جدید زیادی پیدا کرده ام

and many parts of the world are now joining my live streams.

و بسیاری از نقاط جهان اکنون به پخش زنده من می پیوندند.

And I was thinking to myself, maybe, perhaps, maybe I am having a little bit of a renaissance.

و با خودم فکر می کردم، شاید، شاید، شاید کمی رنسانس دارم.

Is there a mr.

آیا آقایی وجود دارد

Duncan renaissance taking place, rebirth

رنسانس دانکن در حال رخ دادن است، تولد

to come around again, something that faded away

دوباره دوباره، چیزی که

like me

مثل من

in a roundabout?

در یک دوربرگردان محو شد؟

2011 is when I started to disappear

سال 2011 زمانی است که من شروع به ناپدید شدن

on YouTube.

در یوتیوب کردم.

So perhaps this could be.

پس شاید این می تواند باشد.

This could be my renaissance.

این می تواند رنسانس من باشد.

I haven't stopped doing this for all of the 18 years.

من در تمام 18 سال این کار را متوقف نکرده ام.

However, there are many people who think that I have stopped, but I haven't.

با این حال، افراد زیادی هستند که فکر می کنند من متوقف شده ام، اما من این کار را نکرده ام.

At no point have I ever stopped making my English lessons.

در هیچ نقطه‌ای از آموزش زبان انگلیسی خودداری نکرده‌ام.

And of course, my regular live streams as well.

و البته، پخش زنده معمولی من نیز.

So it led me to think and maybe even dream of a renaissance.

بنابراین من را به فکر کردن و شاید حتی رویای یک رنسانس سوق داد.

Of course, the word Renaissance is an interesting word.

البته کلمه رنسانس کلمه جالبی است.

It literally means reborn to be reborn, you fade away or you disappear, and then slowly you return.

این در لغت به معنای تولد دوباره است تا دوباره متولد شود، محو می شوی یا ناپدید می شوی و سپس آرام آرام برمی گردی.

Like the phoenix rise from the flames.

مانند ققنوس برخاسته از شعله های آتش.

So the word Renaissance is a noun.

پس کلمه رنسانس یک اسم است.

It refers to

به

the period of rebirth or a return of spirit or popularity.

دوره تولد دوباره یا بازگشت روح یا محبوبیت اشاره دارد.

So the popularity of something, also the spirit of something as well, the feeling, the excitement, maybe

بنابراین محبوبیت چیزی، همچنین روحیه چیزی، احساس، هیجان، شاید

if you are in a relationship

اگر در رابطه ای هستید

that you've been in for many years, you might feel as if there needs to be some sort of renaissance.

که سال ها در آن بوده اید، ممکن است احساس کنید که نیاز به نوعی رنسانس وجود دارد. .

Maybe some sort of reconnection.

شاید نوعی اتصال مجدد

So I like to think that I am at the moment, having a slight revival or renaissance.

بنابراین من دوست دارم فکر کنم که در حال حاضر، اندکی احیا یا رنسانس دارم.

It would be very, very nice.

خیلی خیلی خوب میشه

Of course, the word Renaissance is normally used in reference to the revival of European art and literature

البته کلمه رنسانس معمولاً در اشاره به احیای هنر و ادبیات اروپایی

under the influence of classical models between the 14th and 17th century,

تحت تأثیر الگوهای کلاسیک بین قرن 14 و 17 به کار می رود،

so between the 14th and up until probably at the end of the 16th century, there was a big revival with art.

بنابراین بین قرن 14 و تا احتمالاً در پایان قرن 16 میلادی وجود داشته است. یک احیای بزرگ با هنر

The style of art, and also the way many things were done.

سبک هنر و همچنین نحوه انجام بسیاری از کارها.

Many things were created buildings, paintings, styles

بسیاری از چیزها ساخته شد ساختمان ها، نقاشی ها، سبک هایی

that had faded away suddenly became popular again.

که محو شده بودند ناگهان دوباره محبوب شدند.

There was a renaissance.

رنسانس وجود داشت.

So perhaps, maybe, who knows, I could be having

بنابراین شاید، شاید، چه کسی می داند، من

a renaissance at the moment.

در حال حاضر در حال رنسانس هستم.

It would be very, very nice if I was honest with you.

خیلی خیلی خوب می شد اگر با شما صادق باشم.

Yesterday I was out in the freezing cold filming just for you.

دیروز در سرمای سرد فیلمبرداری فقط برای تو بودم.

And would you like to see what I was wearing?

و دوست داری ببینی چی پوشیده بودم؟

Would you like to have a look at the clothes I was wearing yesterday, because it was so cold?

دوست داری به لباسی که دیروز پوشیده بودم نگاه کنی چون هوا خیلی سرد بود؟

Whilst I was outside and I was out there for a very long time, and all I can say is I was absolutely freezing.

در حالی که بیرون بودم و مدت زیادی آنجا بودم، و تنها چیزی که می توانم بگویم این است که کاملاً یخ زده بودم.

Of course, if you go out on a cold day, there are things you will need.

البته اگر در روزهای سرد بیرون می روید، چیزهایی وجود دارد که به آنها نیاز خواهید داشت.

For example, you will need your scarf.

به عنوان مثال، شما به روسری خود نیاز خواهید داشت.

Scarf.

روسری.

I love that word.

من عاشق این کلمه هستم

You put your scarf around your neck to keep you warm as you walk along so it protects your neck.

روسری خود را دور گردن خود قرار می دهید تا هنگام راه رفتن شما را گرم نگه دارد تا از گردن شما محافظت کند.

It stops your neck and your throat from becoming too cold.

از سرد شدن بیش از حد گردن و گلو جلوگیری می کند.

Scarf.

روسری.

So yesterday, if you watch my video that is available on my YouTube channel, you will notice I was wearing my scarf here.

بنابراین دیروز، اگر ویدیوی من را که در کانال یوتیوب من موجود است تماشا کنید، متوجه خواهید شد که من روسری خود را در اینجا به سر کرده بودم.

Or what else?

یا چه چیز دیگری؟

I was also wearing my lovely gloves.

من هم دستکش های دوست داشتنی ام را پوشیده بودم.

These are the special gloves that Mr.

اینها دستکش های مخصوصی هستند که آقای

Steve bought about three years ago.

استیو حدود سه سال پیش خرید.

And these are good.

و اینها خوب هستند.

You see, these are very good because you can wear them, but also you can operate

ببینید، اینها بسیار خوب هستند زیرا می توانید آنها را بپوشید، اما همچنین می توانید

your touch screen at the same time.

همزمان با صفحه لمسی خود کار کنید.

So the problem with wearing gloves outside on a cold day if you want to do filming,

بنابراین مشکل پوشیدن دستکش در بیرون در یک روز سرد اگر می خواهید فیلم برداری کنید،

of course you can't use the touch screen.

البته نمی توانید از صفحه نمایش لمسی استفاده کنید.

However, with these you can.

با این حال، با این شما می توانید.

So Mr. Steve bought these for me.

بنابراین آقای استیو اینها را برای من خرید.

I think it was a Christmas present actually.

من فکر می کنم در واقع یک هدیه کریسمس بود.

And these are amazing.

و اینها شگفت انگیز هستند.

They keep you warm, but also they allow you to use the touch screen on your mobile device.

آنها شما را گرم نگه می دارند، اما همچنین به شما اجازه می دهند از صفحه نمایش لمسی در دستگاه تلفن همراه خود استفاده کنید.

So that is what I was wearing yesterday as well.

پس همین دیروز هم پوشیده بودم.

Also I have my gloves, my scarf.

دستکش و روسری هم دارم.

What else?

دیگه چی؟

Oh yes, of course you can't go out on a cold day without wearing your nice thermal hat.

اوه بله، البته شما نمی توانید در یک روز سرد بدون استفاده از کلاه حرارتی خوب خود بیرون بروید.

So this is a very special hat.

بنابراین این یک کلاه بسیار خاص است.

It has a beautiful warm lining, as you can see around the edge.

همانطور که در اطراف آن می بینید، آستر گرم زیبایی دارد.

Also, it is very thick.

همچنین، بسیار ضخیم است.

So if you wear this on your head as you go out, as you walk around, you will find you will stay quite warm.

بنابراین اگر این را روی سر خود هنگام بیرون رفتن و قدم زدن در اطراف بپوشید، متوجه خواهید شد که کاملاً گرم خواهید ماند.

Because this is made of

زیرا این از مواد خاصی ساخته شده است

special material that keeps the heat in.

که گرما را در خود نگه می دارد.

And of course, as you probably know, if you go outside without a hat,

و البته همانطور که احتمالاً می دانید اگر بدون کلاه بیرون بروید

you will lose a lot of the heat through your hat.

گرمای زیادی را از طریق کلاه خود از دست خواهید داد.

So we do.

بنابراین ما انجام می دهیم.

You lose quite a lot of heat from our heads, so

شما گرمای زیادی از سر ما از دست می دهید، بنابراین

a nice woolly hat,

یک کلاه پشمی زیبا،

a scarf, and also some gloves for your hands as well.

یک روسری و همچنین مقداری دستکش برای دستان شما.

What else did I have on yesterday?

دیروز چه چیز دیگری داشتم؟

Would you like to see something else I was wearing? But you couldn't see

آیا دوست دارید چیز دیگری را که من پوشیده بودم ببینید؟ اما تو نمی توانستی

something else I was wearing underneath?

چیز دیگری را که زیر آن پوشیده بودم ببینی؟

Oh, Mr. Duncan, are we going to see your underpants?

اوه، آقای دانکن، می‌خواهیم زیرشلوار شما را ببینیم؟

No. Don't worry, nothing like that. However,

نه. نگران نباش، چیزی شبیه به آن نیست. با این حال،

you're not very far off.

شما خیلی دور نیستید.

I was also wearing these yesterday.

من هم دیروز اینها را پوشیده بودم.

My lovely thermal underwear.

لباس زیر حرارتی دوست داشتنی من.

So I had these on.

بنابراین من اینها را پوشیده بودم.

And of course, these. Keep your legs warm.

و البته اینها پاهای خود را گرم نگه دارید.

They also keep everything

آنها همچنین همه چیز

around the waist warm as well.

دور کمر را گرم نگه می دارند.

So these are things you will often see.

بنابراین اینها چیزهایی هستند که اغلب خواهید دید.

Or you will certainly see them for sale in shops.

یا مطمئناً آنها را برای فروش در مغازه ها خواهید دید.

If you go abroad, maybe if you go to a country like Switzerland perhaps, or I got these actually from China.

اگر به خارج از کشور بروید، شاید اگر به کشوری مانند سوئیس بروید ، یا من اینها را در واقع از چین دریافت کردم.

So when I lived in China, everyone would wear these during the winter months.

بنابراین زمانی که من در چین زندگی می کردم، همه اینها را در ماه های زمستان می پوشیدند.

They would wear them under their clothes.

آنها را زیر لباس می پوشیدند.

Sometimes people would wear maybe 2 or 3 of these under their clothes to keep them warm.

گاهی اوقات افراد شاید 2 یا 3 عدد از این ها را زیر لباس خود می پوشند تا آنها را گرم نگه دارند.

It seems

a little excessive, but it is important, of course, to stay warm in the winter.

کمی بیش از حد به نظر می رسد، اما البته مهم است که در زمستان گرم بمانید.

So this is what I was wearing yesterday as well during my walk, and I bought these when I was in China.

پس این همان چیزی است که من دیروز نیز در حین پیاده روی پوشیده بودم، و وقتی در چین بودم اینها را خریدم.

And to be honest with you, they are still very useful.

و صادقانه بگویم، آنها هنوز هم بسیار مفید هستند.

So that is what I was wearing yesterday.

پس این همان چیزی است که من دیروز پوشیده بودم.

We also call these long johns, so I don't know if you've heard of that phrase before, but we do call these long johns.

ما به اینها جان‌های بلند هم می‌گوییم، بنابراین نمی‌دانم قبلاً این عبارت را شنیده‌اید یا نه، اما ما به این جان‌های بلند می‌گوییم.

You wear them under your trousers.

زیر شلوارت می پوشی.

So that is the reason why I was feeling not too cold.

پس به همین دلیل بود که من خیلی سرد نبودم.

However, the problem yesterday was the cold air was going into my throat and into my lungs.

با این حال، مشکل دیروز این بود که هوای سرد وارد گلویم و به ریه هایم می شد.

So today my throat does feel a little bit sore to say the least.

بنابراین امروز گلوی من حداقل می توان گفت کمی درد دارد.

English addict is here with you.

معتاد انگلیسی اینجا با شماست.

It is Wednesday and I am getting hot.

چهارشنبه است و دارم گرم می شوم.

I don't think I need my scarf today, I really don't.

فکر نمی کنم امروز به شال گردنم نیاز داشته باشم، واقعاً نیازی ندارم.

That's better.

این بهتر است.

I'm getting a little too hot, which of course can be just as bad as being too cold.

من کمی بیش از حد گرم می شوم، که البته می تواند به اندازه سردی بیش از حد بد باشد.

You can also be too hot as well.

شما همچنین می توانید خیلی گرم باشید.

At the end of this week it is Black Friday.

در پایان این هفته جمعه سیاه است.

The big Black Friday sales begin and I know it.

فروش بزرگ جمعه سیاه شروع می شود و من آن را می دانم. در

This time of year, a lot of people become excited because they are waiting to buy their Christmas gifts,

این زمان از سال، بسیاری از مردم هیجان زده می شوند زیرا منتظر خرید هدایای کریسمس

or maybe their Thanksgiving gifts at this time of year.

یا شاید هدایای شکرگزاری خود در این زمان از سال هستند.

So normally around this time there is something called Black

بنابراین معمولاً در این زمان چیزی به نام

Friday popular mainly, and this is where it started.

جمعه سیاه عمدتاً محبوب است، و از اینجا شروع شد. در

It actually started in the United States.

واقع از ایالات متحده شروع شد.

And the reason why they have Black Friday, it is all to do with

و دلیل اینکه آنها جمعه سیاه دارند این است که

making a profit at the end of the year.

در پایان سال سود می کنند.

So for many retailers, for many shop owners, it is their final chance of the year to actually make some money.

بنابراین برای بسیاری از خرده‌فروشان، برای بسیاری از صاحبان مغازه‌ها، آخرین فرصت آن‌ها در سال است که واقعاً مقداری درآمد داشته باشند.

So when we talk about Black Friday, we are talking about the sale of current stock.

بنابراین وقتی از جمعه سیاه صحبت می کنیم، در مورد فروش سهام فعلی صحبت می کنیم.

Maybe things that you are trying to sell off quickly, maybe something that is seasonal that won't be needed

شاید چیزهایی که سعی می کنید به سرعت آن ها را بفروشید، شاید چیزی که فصلی است و در

next year.

سال آینده به آن نیاز ندارید.

So quite often we will have some sort of sale to remove or sell off the old stock,

بنابراین اغلب ما نوعی فروش برای حذف یا فروش سهام قدیمی خواهیم داشت،

the sale of of current stock normally at the end of the financial year.

فروش سهام فعلی معمولاً در پایان سال مالی.

So towards the end of the year, many shops will try to sell all of the things

بنابراین تا پایان سال، بسیاری از مغازه‌ها سعی می‌کنند همه چیزهایی را

that they don't need or they are trying to.

که نیاز ندارند یا در تلاش هستند بفروشند.

Sell off a final sale before the Christmas season.

فروش نهایی قبل از فصل کریسمس.

A lot of people view Black Friday as a good opportunity.

بسیاری از مردم جمعه سیاه را یک فرصت خوب می دانند.

It is a good opportunity, a good chance for those to get a bargain.

این یک فرصت خوب است، یک فرصت خوب برای کسانی که معامله کنند.

Maybe the final pay day before Christmas is when Black Friday normally occurs.

شاید آخرین روز پرداخت قبل از کریسمس زمانی باشد که جمعه سیاه معمولاً اتفاق می افتد.

So quite often in the United States, for example, they have Thanksgiving.

بنابراین اغلب در ایالات متحده، برای مثال، آنها روز شکرگزاری دارند.

So Thanksgiving is always towards the end of November.

بنابراین روز شکرگزاری همیشه در اواخر نوامبر است.

I think sometimes it can be the beginning of December.

من فکر می کنم گاهی اوقات ممکن است اوایل دسامبر باشد.

So normally Black Friday occurs

بنابراین به طور معمول جمعه سیاه

at the same time, around the same time.

در همان زمان و در همان زمان اتفاق می افتد.

It gives everyone an opportunity to rush out

این به همه این فرصت را می دهد که عجله کنند

and buy things for Christmas or for Thanksgiving.

و برای کریسمس یا روز شکرگزاری چیزهایی بخرند.

And of course, there is the other seasonal festival.

و البته، جشنواره فصلی دیگری نیز وجود دارد.

Is it Hanukkah as well?

آیا حنوکا هم هست؟

Hanukkah, which also is around this time of year, depending on which religion you observe.

حنوکا، که همچنین در این زمان از سال است، بسته به اینکه کدام دین را رعایت می کنید.

So when we talk about Black Friday, we are talking about the sales at the end of the year.

بنابراین وقتی از جمعه سیاه صحبت می کنیم، در مورد فروش پایان سال صحبت می کنیم.

And quite often even here now in England, we also have Black Friday sales as well.

و اغلب حتی در اینجا در انگلستان، ما همچنین فروش جمعه سیاه را نیز داریم.

Black Friday day sales occur everywhere now, including here in England and of course on the internet as well.

فروش روز جمعه سیاه در حال حاضر در همه جا اتفاق می افتد، از جمله اینجا در انگلستان و البته در اینترنت نیز.

There are many places where you can get those bargains, especially at this time of year when people are thinking about

مکان‌های زیادی وجود دارد که می‌توانید آن قیمت‌ها را دریافت کنید، به خصوص در این زمان از سال که مردم به

Christmas.

کریسمس فکر می‌کنند.

Not long to go now.

زمان زیادی برای رفتن نیست.

Before that arrives, I'm going to have a quick break and then we are back with lots of things.

قبل از فرا رسیدن آن، می خواهم یک استراحت سریع داشته باشم و سپس با چیزهای زیادی برمی گردیم.

We are looking at snow and ice. Also.

ما به برف و یخ نگاه می کنیم. همچنین.

We are looking at words and phrases connected to find ING clues.

ما به دنبال کلمات و عبارات مرتبط هستیم تا سرنخ های ING را پیدا کنیم.

It is a very interesting subject that I've never covered ever before.

موضوع بسیار جالبی است که تا به حال به آن پرداخته ام.

So we will be looking at that as well a little bit later on, and hopefully

بنابراین کمی بعد به آن نیز خواهیم پرداخت و امیدوارم

my throat will calm down a little bit.

گلوی من کمی آرام شود.

It's Wednesday, and this is

چهارشنبه است و این

English addict with you today.

معتاد انگلیسی امروز با شماست.

Wednesday.

چهارشنبه.

It is the middle of the week for many people.

برای بسیاری از مردم وسط هفته است.

They are very excited.

آنها بسیار هیجان زده هستند.

They are excited because they know there are only a couple of more days to go before the weekend.

آنها هیجان زده هستند زیرا می دانند تنها چند روز دیگر تا آخر هفته باقی مانده است.

It does make a lot of people very excited.

بسیاری از مردم را بسیار هیجان زده می کند.

Wednesday.

چهارشنبه.

It can feel as if the week is already coming to an end.

ممکن است به نظر برسد که هفته در حال پایان است.

A lot of people asking about Mr. Steve, how is Mr. Steve?

بسیاری از مردم در مورد آقای استیو می پرسند، آقای استیو چطور است؟

He is much better.

او خیلی بهتر است.

I would say he is over the worst of his stinky, horrible cold that he's had.

من می‌توانم بگویم که او بدترین سرمای بدبو و وحشتناکی که داشته است را پشت سر گذاشته است.

So Steve is feeling much better. Thank you very much.

بنابراین استیو احساس بسیار بهتری دارد. خیلی ممنون.

Hopefully

امیدوارم

now please.

حالا لطفا

Don't take my word for it, but hopefully

حرف من را قبول نکنید، اما امیدوارم

fingers crossed

Mr. Steve will be with us on Sunday.

آقای استیو یکشنبه با ما باشد.

I'm hoping he will be back with us even though he has recovered his throat and his voice is still very bad.

من امیدوارم که او به ما بازگردد، حتی با وجود اینکه گلویش خوب شده و صدایش هنوز خیلی بد است.

There are so many illnesses going around at the moment here in England.

در حال حاضر بسیاری از بیماری ها در انگلیس وجود دارد. به

Everyone seems to be falling ill with colds and coughs and fever, all sorts of things.

نظر می رسد همه با سرماخوردگی و سرفه و تب مریض می شوند، همه چیز.

So there is the view outside at the moment. Look at that.

بنابراین نمای بیرون در حال حاضر وجود دارد. به آن نگاه کنید.

That is what we have outside the window right now on this Wednesday afternoon, everything looking rather nice.

این چیزی است که در حال حاضر در بعد از ظهر چهارشنبه بیرون از پنجره داریم، همه چیز نسبتاً زیبا به نظر می رسد.

And, I suppose you could say festive because we often think about that.

و، گمان می کنم می توانید بگویید جشن است، زیرا ما اغلب به آن فکر می کنیم.

You see, when we think about Christmas, we often think of snow and ice and cold things.

ببینید، وقتی به کریسمس فکر می کنیم، اغلب به برف و یخ و چیزهای سرد فکر می کنیم.

It is not unusual to do that. Talking of which,

انجام این کار غیرعادی نیست. در مورد آن صحبت کردم،

I thought it would be interesting

فکر کردم جالب است

to have a look at some snow and ice words.

که نگاهی به چند کلمه برف و یخ بیندازیم.

Words connected to snow and ice.

کلمات مرتبط با برف و یخ.

If you live in a country where you get snow or ice, or maybe you live in a place

اگر در کشوری زندگی می‌کنید که در آن برف یا یخ می‌بارد، یا شاید در جایی زندگی می‌کنید

where you never see it, ever, because the place you live is lovely and warm.

که هرگز آن را نبینید، زیرا مکانی که زندگی می‌کنید دوست‌داشتنی و گرم است.

How nice

چه خوب

the words connected to snow and ice.

کلمات مرتبط با برف و یخ.

Here we have snowfall.

اینجا بارش برف داریم

Snowfall where we think of snowfall we often think of, I suppose, snow falling like this.

بارش برف در جایی که ما به بارش برف فکر می کنیم اغلب به این فکر می کنیم که برف به این شکل می بارد.

The snow will fall and everything will become white and beautiful.

برف خواهد بارید و همه چیز سفید و زیبا می شود.

As the snow falls.

همانطور که برف می بارد.

We can also have the word freeze, freeze,

ما همچنین می توانیم کلمه یخ، انجماد، منجمد را داشته باشیم

frozen.

.

A great word also, I believe a very popular Disney movie.

یک کلمه عالی همچنین، به اعتقاد من یک فیلم بسیار محبوب دیزنی است.

I think there were two of them when they

من فکر می کنم دو نفر از آنها بودند که آنها

there was frozen. One,

آنجا یخ زده بودند. یکی

which was very popular.

که بسیار محبوب بود.

And then there was the second movie, frozen two, which was not quite as popular as the first one.

و سپس فیلم دوم، منجمد دو بود که به اندازه اولی محبوب نبود.

Also, we have Frost as well.

همچنین، ما فراست را نیز داریم.

Chill, chill.

خنک، سرد.

Now there is an interesting word.

حالا یک کلمه جالب وجود دارد.

The word chill can actually be used in more than one way.

کلمه chill در واقع می تواند به بیش از یک روش استفاده شود.

Also, we have the word thaw,

همچنین، ما کلمه برفک را داریم،

so you can see there my tongue is making a little sound thaw.

بنابراین می توانید ببینید که زبان من در حال تولید صدای کمی برفک است.

When we talk about soul, we are talking about

وقتی از روح صحبت می کنیم، در مورد

snow or ice.

برف یا یخ صحبت می کنیم.

Slowly melting away.

به آرامی ذوب می شود.

And then of course we have the word melt as well.

و البته ما کلمه ذوب را نیز داریم.

So there are some words that we often use in connection to snow and ice.

بنابراین کلماتی هستند که ما اغلب در رابطه با برف و یخ استفاده می کنیم.

Snowfall. The occurrence.

بارش برف وقوع.

The occurrence or the event of snow.

وقوع یا رویداد برف.

Falling snow fall.

بارش برف.

We often talk about snowfall if it's happening, or maybe if there has been snowfall.

ما اغلب در مورد بارش برف صحبت می کنیم، اگر اتفاق می افتد، یا شاید اگر بارش برف بوده است.

So perhaps the landscape

بنابراین شاید منظره

is covered with snow.

پوشیده از برف باشد.

We can say there has been snowfall.

می توان گفت برف باریده است.

The snow has fallen.

برف باریده است.

There is no snow on the ground.

برفی روی زمین نیست.

It is lying on the ground.

روی زمین دراز کشیده است.

The snow has fallen,

برف بارید،

snowfall has occurred.

برف بارید.

So we can use the word snowfall as a general term to name the event of snow falling.

بنابراین می توانیم از کلمه snowfall به عنوان یک اصطلاح کلی برای نامگذاری رویداد بارش برف استفاده کنیم.

Freeze.

فریز کنید. یک

Another good word because this can be used in many different ways as well.

کلمه خوب دیگر زیرا می توان از آن به طرق مختلف نیز استفاده کرد.

Freeze the extreme lowering of temperature.

کاهش شدید دما را منجمد کنید.

But when the temperature begins to drop, when it starts to go down, everything will freeze.

اما وقتی دما شروع به کاهش می کند، وقتی شروع به کاهش می کند، همه چیز یخ می زند.

It will become cold.

سرد خواهد شد.

It might be surprising to some of you to find out there are many countries that appear to be hot all the time,

شاید برای برخی از شما تعجب آور باشد که بدانید کشورهای زیادی وجود دارند که همیشه گرم به نظر می رسند،

but even in those countries it can be very cold, especially at night.

اما حتی در آن کشورها ممکن است هوا بسیار سرد باشد، به خصوص در شب.

I'm not sure if it actually freezes, but it certainly gets very cold.

من مطمئن نیستم که واقعا یخ می زند یا نه، اما مطمئنا خیلی سرد می شود.

The extreme lowering of temperature, the action of freezing

کاهش شدید دما، عمل انجماد

to freeze something you are freezing

برای یخ زدن چیزی شما در حال یخ زدن

something so we can use it as an action as well.

چیزی هستید، بنابراین ما می توانیم از آن به عنوان یک عمل نیز استفاده کنیم.

Also, to become.

همچنین تبدیل شدن.

Motionless to

بی حرکت برای

freeze.

یخ زدن.

The reason why we use this particular term.

دلیل استفاده از این اصطلاح خاص.

Because of course, if you are still,

چون البته اگر هنوز باشی،

it looks as if you have frozen, you have frozen solid.

به نظر می رسد که یخ زده ای، جامد یخ زده ای.

So that is the reason why we can use the word freeze to mean motionless to be still.

بنابراین به همین دلیل است که می توانیم از کلمه یخ به معنای بی حرکت بودن استفاده کنیم. به

Something appears to have

نظر می رسد چیزی

frozen.

یخ زده است.

Maybe your internet connection isn't very good, so sometimes the picture

شاید اتصال اینترنت شما خیلی خوب نباشد، بنابراین گاهی اوقات تصویر

will freeze.

مسدود می شود.

The picture will stop moving because your internet speed is very slow to freeze.

حرکت تصویر متوقف می شود زیرا سرعت اینترنت شما بسیار کند است و متوقف می شود.

Also, we have frozen frozen,

همچنین، ما frozen frozen،

an interesting word past participle of freeze, used as a verb.

یک کلمه جالب ماقبل انجماد است که به عنوان فعل استفاده می شود.

So the past participle of freeze is frozen.

پس ماضی انجماد منجمد می شود.

Something has frozen, it has frozen solid.

چیزی یخ زده است، جامد منجمد شده است.

Maybe the action or the process of becoming cold to the point where you freeze

ممکن است عمل یا فرآیند سرد شدن تا جایی که یخ می‌زنید،

is frozen to have become solid or congealed.

منجمد شده و جامد یا بسته شده است.

Now there is a good word congeal.

حالا یک کلمه خوب congeal وجود دارد.

To congeal is to go solid, to stiffen and go solid

سفت شدن یعنی سفت شدن، سفت شدن و

blurred when you cut yourself,

تار شدن وقتی که خود را برش می زنید،

or if you have a wound on your skin, quite often the blood will come out and then it will congeal.

یا اگر زخمی روی پوست خود دارید، اغلب خون خارج می شود و سپس بسته می شود.

It will slowly go solid, it will dry out and become solid

کم کم جامد می‌شود، خشک می‌شود و جامد می‌شود

to have become solid or congealed by cold, to have frozen.

که در اثر سرما سفت شده یا بسته شده، یخ زده است.

Something looks frozen.

چیزی یخ زده به نظر می رسد.

A person might look cold.

یک نفر ممکن است سرد به نظر برسد.

A lot of people said yesterday, Mr.

دیروز خیلی ها گفتند آقای

Duncan, in your video, you looked frozen and I was my face and my throat was very cold.

دانکن، در ویدیوی شما یخ زده به نظر می رسید و من صورتم بودم و گلویم خیلی سرد بود.

Something is rigid or stiff.

چیزی سفت یا سفت است.

Something must remain unchanged.

چیزی باید بدون تغییر باقی بماند.

We can say that it is frozen.

می توان گفت یخ زده است.

Maybe a certain thing, maybe the price of things.

شاید یک چیز خاص، شاید قیمت چیزها.

All of the prices are frozen.

همه قیمت ها یخ زده

So if you have frozen the prices, if you have frozen the cost of something, something is frozen.

بنابراین اگر قیمت ها را منجمد کرده اید، اگر هزینه چیزی را منجمد کرده اید، چیزی منجمد شده است.

It means it can't rise anymore.

یعنی دیگر نمی تواند بالا بیاید.

The prices will not go up.

قیمت ها بالا نمی رود.

They are frozen.

یخ زده اند. در

Moving on.

حال حرکت

Frost in the morning.

یخبندان در صبح.

Quite often on a chilly morning you will wake up and you will find frost on the ground covering the landscape.

اغلب اوقات در یک صبح سرد از خواب بیدار می شوید و یخبندان را روی زمین می بینید که چشم انداز را پوشانده است.

A degree of low temperature causing water to freeze.

درجه حرارت پایین باعث یخ زدن آب می شود.

So quite often frost is the appearance

بنابراین اغلب یخبندان ظاهر

of water, quite often on the surface, or maybe on the surface of plants or trees or the grass.

آب است، اغلب در سطح، یا شاید روی سطح گیاهان یا درختان یا علف.

It will freeze and it will form into tiny spikes.

یخ می زند و به صورت خوشه های ریز در می آید.

So if you look closely at frost, it has a very interesting shape.

بنابراین اگر از نزدیک به یخبندان نگاه کنید، شکل بسیار جالبی دارد.

It is like lots of little needles.

مثل تعداد زیادی سوزن کوچک است.

Frost because of the way it forms as it freezes.

یخ زدگی به دلیل نحوه تشکیل آن در هنگام یخ زدن.

You might have frozen due.

شما ممکن است به دلیل مسدود کردن.

Frozen dew is often described as frost

شبنم یخ زده اغلب به عنوان یخ زدگی

the freezing process.

فرآیند انجماد توصیف می شود.

You can frost something, so if you frost something it means you are freezing. It.

شما می توانید چیزی را یخ بزنید، بنابراین اگر چیزی را یخ زدید به این معنی است که در حال یخ زدن هستید. آن را

You frost something.

چیزی رو یخ زدی

Also, if you look inside your freezer, if you open the door of your freezer, you will see inside fine white coating.

همچنین اگر به داخل فریزر خود نگاه کنید، اگر درب فریزر خود را باز کنید، داخل آن روکش سفید ظریفی خواهید دید.

There is a fine white coating inside the freezer that is also described as frost as well.

یک پوشش سفید ظریف در داخل فریزر وجود دارد که به عنوان یخبندان نیز توصیف می شود.

Frost

Frost

to freeze something as a verb.

برای منجمد کردن چیزی به عنوان یک فعل.

To freeze something, you frost that particular thing to lower the temperature, to cause freezing.

برای یخ زدن چیزی، آن چیز خاص را یخ می زنید تا دما را پایین بیاورید تا باعث یخ زدن شود.

So quite often these days, if you go to the supermarket, a lot of people will buy their fruit for their food,

بنابراین اغلب این روزها، اگر به سوپرمارکت بروید، بسیاری از مردم میوه خود را برای غذا،

their vegetables. They will buy it frozen.

سبزیجات خود می خرند. آنها آن را منجمد می خرند.

It has been frosted to frost.

یخ به یخ زده شده است.

Something is to freeze it.

چیزی برای یخ زدن آن است.

And then of course we have the opposite.

و البته ما برعکس داریم.

So I thought I would include this.

بنابراین فکر کردم که این را هم درج کنم.

The opposite is defrost.

برعکس یخ زدایی است.

You defrost something.

شما چیزی را یخ زدایی می کنید.

To defrost is to allow something to warm up

یخ زدایی یعنی اجازه دادن به چیزی که

instead of being frozen.

به جای یخ زدن گرم شود.

It will slowly warm up.

کم کم گرم میشه

It will defrost before cooking certain types of food that has been frozen.

قبل از پختن انواع خاصی از مواد غذایی که منجمد شده اند، یخ زدایی می شود.

You have to allow it to defrost before you cook it, or else it might give you a rather unwell stomach.

قبل از پختن باید اجازه دهید تا یخ زدایی شود، در غیر این صورت ممکن است معده نسبتاً بدی به شما بدهد.

Then we have the word thaw.

سپس کلمه ذوب را داریم.

So this is the word I mentioned a few moments ago. Thaw.

پس این همان کلمه ای است که چند لحظه پیش به آن اشاره کردم. برفک.

The word thaw is the process of unfreezing

کلمه یخ شدن فرآیند یخ زدایی

to unfreeze is to thaw, to become warm.

تا بازکردن یخ زدن است، گرم شدن است.

After snow has fallen is thaw.

بعد از باریدن برف ذوب است.

We will often look outside as the snow begins to disappear.

وقتی برف شروع به ناپدید شدن می کند، اغلب به بیرون نگاه می کنیم.

You can describe that view as the thaw.

شما می توانید آن دیدگاه را به عنوان ذوب توصیف کنید.

It is

این

the landscape changing once again as the snow begins to melt.

منظره یک بار دیگر با شروع آب شدن برف تغییر می کند.

To unfreeze something is thaw.

یخ زدایی چیزی ذوب است.

You saw something or you thaw out something.

چیزی دیدی یا چیزی را ذوب کردی.

The snow and ice begins to melt away.

برف و یخ شروع به آب شدن می کنند.

It begins to thaw,

شروع به آب شدن می کند،

thaw out.

ذوب می شود.

As I said a few moments ago, something that will thaw out.

همانطور که چند لحظه پیش گفتم، چیزی که ذوب می شود.

It will slowly

کم کم

become unfrozen.

یخ زده می شود.

Melt an interesting word.

ذوب یک کلمه جالب.

Melt something that melts.

چیزی را که ذوب می شود ذوب کنید.

Something that slowly begins to thaw out.

چیزی که کم کم شروع به آب شدن می کند.

Or maybe

یا شاید

a block of

یک قطعه

ice or the snow as it begins to become warm,

یخ یا برف با شروع گرم شدن،

the snow and the ice will melt.

برف و یخ آب می شوند.

The slow dissolving of ice and snow, the softening of something due to the addition of heat.

حل شدن آهسته یخ و برف، نرم شدن چیزی در اثر افزودن حرارت.

You can melt anything really.

شما واقعاً می توانید هر چیزی را ذوب کنید.

I suppose you can melt butter.

فکر می کنم می توانید کره را آب کنید.

You can melt plastic,

شما می توانید پلاستیک را آب کنید،

you can melt

می توانید

your hair.

موهای خود را آب کنید. از

I don't like the sound of that.

صداش خوشم نمیاد

You can also melt your skin.

همچنین می توانید پوست خود را آب کنید.

Of course, if you get burned badly, your skin will melt.

البته اگر بد سوخته شوید پوستتان آب می شود.

I don't like the sound of that at all.

اصلا از صداش خوشم نمیاد

And of course, certain types of material as well material that you wear can also melt.

و البته، انواع خاصی از مواد و همچنین موادی که می پوشید نیز می توانند ذوب شوند.

Nylon.

نایلون.

Who remembers nylon now?

کی الان نایلون یادش میاد؟ وقتی

Growing up in the 1970s, everyone

در دهه 1970 بزرگ شدیم، همه روی تخت های ما

was wearing nylon nylon shirts

پیراهن های نایلونی پوشیده بودند

on the on our beds, we would have nylon sheets.

، ما ملحفه های نایلونی داشتیم.

Everything was nylon.

همه چیز نایلون بود.

The only problem with nylon is if it catches fire, it will melt.

تنها مشکل نایلون این است که اگر آتش بگیرد ذوب می شود.

So imagine if you are wearing your pyjamas made of nylon

بنابراین تصور کنید که لباس خواب خود را از نایلون پوشیده اید

and something nearby catches fire.

و چیزی در نزدیکی آن آتش بگیرد.

Not very pleasant.

زیاد خوشایند نیست

And the other problem with nylon, of course, is if you wear nylon pyjamas in bed with nylon sheets,

و البته مشکل دیگر نایلون این است که اگر در رختخواب لباس خواب نایلونی با ملحفه های نایلونی بپوشید،

as you move around in the bed, you will get lots of.

همانطور که در رختخواب حرکت می کنید، مقدار زیادی به دست خواهید آورد.

Sparks.

جرقه ها.

Electric static will fly around as you move in bed.

هنگامی که در رختخواب حرکت می کنید، الکتریسیته ساکن به اطراف پرواز می کند.

So there are some words that we can use connected to snow and ice.

بنابراین برخی از کلمات وجود دارد که می توانیم از آنها در ارتباط با برف و یخ استفاده کنیم.

The arrival of snow and of course, the slow departure of snow as it falls,

رسیدن برف و البته خروج آهسته برف هنگام باریدن،

as it lies or lays on the ground

درازکشیدن یا درازکشیدن روی زمین

and as it slowly melts away, it slowly disappears.

و با ذوب شدن آرام آرام آرام ناپدید می شود.

I hope that was helpful.

امیدوارم مفید بوده باشد.

If you are having some snow where you are, please let me know.

اگر در جایی که هستید برف می‌بارید، لطفاً به من اطلاع دهید.

Although it would appear that lots of people across Europe at the moment are not having any snow,

اگرچه به نظر می‌رسد که در حال حاضر بسیاری از مردم در سراسر اروپا برف نمی‌بارند، اما به

it would appear that lots of people are just getting rain and more rain,

نظر می‌رسد که تعداد زیادی از مردم فقط باران می‌بارند و باران بیشتری می‌بارند که

in some cases with very unpleasant consequences.

در برخی موارد عواقب بسیار ناخوشایندی دارد.

I will have a quick break so I can relieve my throat once more, and then we will be back with more English addict.

من یک استراحت سریع خواهم داشت تا بتوانم یک بار دیگر گلویم را تسکین دهم و سپس با معتاد انگلیسی بیشتری برمی گردیم.

Do not go away.

دور نشو.

I'm a big boy now.

من الان پسر بزرگی هستم.

We are all hoping that Mr.

همه ما امیدواریم که آقای

Steve will be back with us on Sunday, so hopefully I'm keeping my fingers crossed

استیو یکشنبه با ما بازگردد، بنابراین امیدوارم که دستانم را کنار هم بگذارم

that Mr.

که آقای

Steve will be back with us on Sunday from 2 p.m.

استیو یکشنبه از ساعت 2 بعد از ظهر با ما باز خواهد گشت.

UK time every Sunday.

هر یکشنبه به وقت انگلستان

Every Wednesday.

هر چهارشنبه.

English addict is with you as live as live can be.

معتاد انگلیسی با شما به همان اندازه زنده است.

Thank you to the live chat as well for joining us today.

از اینکه امروز به ما پیوستید، از چت زنده نیز سپاسگزاریم.

Very nice to see you here.

خیلی خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Static electricity can be very annoying.

الکتریسیته ساکن می تواند بسیار آزاردهنده باشد.

Something I remember from my childhood wearing my nylon pyjamas inside

چیزی که از دوران کودکی به یاد دارم که لباس خواب نایلونی ام را داخل

my nylon sheets underneath and on top of nylon.

ورقه های نایلونی زیر و روی نایلون پوشیده بودم.

So when you moved around you would get lots of sparks literally flying around.

بنابراین وقتی در اطراف حرکت می‌کردید، جرقه‌های زیادی به معنای واقعی کلمه در اطرافتان به پرواز در می‌آیند.

It was kind of fun, to be honest.

راستش یه جورایی سرگرم کننده بود.

It was a little bit fun.

کمی سرگرم کننده بود.

There is a place actually you can go to.

جایی وجود دارد که در واقع می توانید به آنجا بروید.

I don't know if you've heard of it, but there is a place you can go to and if you stand in a certain area

نمی‌دانم در مورد آن شنیده‌اید یا نه، اما جایی هست که می‌توانید به آنجا بروید و اگر الان در یک منطقه خاص بایستید

now, I can't remember where it is, but of course I'm sure you will find out with your googling.

، یادم نمی‌آید کجاست، اما مطمئنم که خواهید رفت با گوگل خود متوجه شوید

But there is a place that you can go to and there is a certain.

اما یک جایی هست که می توانید به آنجا بروید و یک مکان مشخص وجود دارد.

I don't know why, but there is a certain field of static electricity and if you stand, then your hand, this will go up.

نمی‌دانم چرا، اما یک میدان الکتریسیته ساکن وجود دارد و اگر شما بایستید، دستتان بالا می‌رود.

It will stand up because of the static electricity.

به دلیل الکتریسیته ساکن می ایستد.

I can't remember the name of the place now, but it is something I've seen a few times on YouTube with people standing and

اکنون نام مکان را به خاطر نمی‌آورم، اما این چیزی است که چند بار در یوتیوب دیده‌ام که در آن مردم ایستاده‌اند و

being quite amazed because their hair is sticking upwards.

کاملاً شگفت‌زده شده‌اند، زیرا موهایشان به سمت بالا چسبیده است.

Do you like watching detective shows now?

آیا در حال حاضر تماشای برنامه های پلیسی را دوست دارید؟

I'm going to be honest with you.

من با شما صادق خواهم بود.

There are two TV shows that I absolutely love and I know

دو برنامه تلویزیونی وجود دارد که من کاملاً آنها را دوست دارم و می دانم

that you already have probably guessed what one of them

که احتمالاً حدس زده اید که یکی از آنها

is, but my two favourite.

چیست، اما دو برنامه مورد علاقه من.

Investigation

detective police procedural programs.

برنامه های رویه پلیس کارآگاه تحقیق.

Columbo.

کلمبو

You see, you were right, I love Columbo.

می بینید، حق با شما بود، من عاشق کلمبو هستم.

If you've never seen Columbo, then

اگر هرگز Columbo را ندیده اید، پس

you are really missing out.

واقعاً از دست داده اید.

And I also like another show that is made here

و همچنین نمایش دیگری را دوست دارم که در اینجا

in the UK called Inspector Morse.

در بریتانیا ساخته می شود به نام Inspector Morse.

It's not made anymore, but there are many, many series and many, many episodes of that particular show as well.

این دیگر ساخته نمی شود، اما سریال های بسیار زیاد و قسمت های بسیار زیادی از آن نمایش خاص نیز وجود دارد.

I do like detective programs or any film or TV show where a certain crime has to be solved,

من برنامه های پلیسی یا هر فیلم یا برنامه تلویزیونی را دوست دارم که در آن یک جنایت خاص باید حل شود،

and I suppose we are all interested in that type of thing, because all of us,

و فکر می کنم همه ما به این نوع چیزها علاقه مندیم، زیرا همه ما،

from time to time, might find ourselves having to become a detective.

گهگاهی ممکن است متوجه شویم که مجبور به تبدیل شدن به یک جنایت هستیم. کارآگاه

Maybe something you are trying to find out, maybe something you are trying to discover,

شاید چیزی که در تلاش برای یافتن آن هستید، شاید چیزی که در تلاش برای کشف آن هستید،

something that you want to follow.

چیزی که می خواهید دنبال کنید.

Something you want to find out you are trying to make connections or follow clues.

چیزی که می خواهید بفهمید که در حال تلاش برای ایجاد ارتباط یا دنبال کردن سرنخ ها هستید.

So quite often, if you want to know more about a certain thing, maybe there is something happening.

بنابراین اغلب، اگر می‌خواهید در مورد چیزی بیشتر بدانید، شاید اتفاقی در حال رخ دادن باشد.

Or maybe you feel as if something is happening.

یا شاید احساس می کنید که چیزی در حال رخ دادن است.

You want to follow the clues.

شما می خواهید سرنخ ها را دنبال کنید.

You want to make those connections.

شما می خواهید آن ارتباطات را ایجاد کنید.

You want to find out what is going on.

می خواهید بفهمید که چه خبر است.

I think that's one of the reasons why

من فکر می کنم یکی از دلایل محبوبیت

detective movies or

فیلم های پلیسی یا

detective TV shows are so popular, because it is interesting seeing how

برنامه های تلویزیونی پلیسی همین است، زیرا جالب است که ببینیم چگونه

a terrible act or horrible situation can be solved

یک عمل وحشتناک یا موقعیت وحشتناک را می توان

just by looking for clues.

تنها با جستجوی سرنخ حل کرد.

And I'm sure you've done it.

و من مطمئن هستم که شما آن را انجام داده اید.

I'm sure you've seen something and you've tried to find out more about it.

من مطمئن هستم که شما چیزی را دیده اید و سعی کرده اید بیشتر در مورد آن بدانید.

We we can say that you are looking for clues,

می‌توانیم بگوییم که شما به دنبال سرنخ‌هایی هستید،

so here are some phrases you might use when we are talking about trying to make connections.

بنابراین در اینجا عباراتی وجود دارد که ممکن است وقتی در مورد تلاش برای ایجاد ارتباط صحبت می‌کنیم استفاده کنید.

Or maybe you are trying to find out what is really going on.

یا شاید شما در حال تلاش برای پیدا کردن آنچه واقعا در حال وقوع است.

We can say that you try to spot things.

می توانیم بگوییم که شما سعی می کنید چیزهایی را تشخیص دهید.

So this is an interesting

بنابراین، فکر می‌کنم این یک فعل جالب است

I suppose you would say it was a verb to spot to go spotting.

.

You are looking.

شما در حال نگاه کردن هستید.

You are searching.

شما در حال جستجو هستید.

So if you spot something it means you see a certain thing to go looking.

بنابراین اگر چیزی را مشاهده کردید به این معنی است که چیز خاصی را می بینید که باید به دنبال آن بروید.

You go spotting.

تو برو لکه بینی

You try to see, you try to find,

شما سعی می کنید ببینید، سعی می کنید پیدا کنید،

you try to spot something.

سعی می کنید چیزی را تشخیص دهید.

The action of noticing something.

عمل توجه به چیزی.

If you are looking for clues, quite often you will search and you will try to find that thing.

اگر به دنبال سرنخ هستید، اغلب اوقات جستجو می کنید و سعی می کنید آن چیز را پیدا کنید.

Of course, if you notice something, it means oh,

البته، اگر متوجه چیزی شدید، به این معنی است که اوه،

you observe a certain thing occurring, something happens, something

یک چیز خاصی را مشاهده می کنید، اتفاقی می افتد، چیزی در

is happening.

حال رخ دادن است.

You notice something.

متوجه چیزی می شوید.

If you are trying to find

اگر می‌خواهید

what is going on, if you are trying to search for clues, you might have to observe or watch.

آنچه را که در حال وقوع است پیدا کنید، اگر می‌خواهید سرنخ‌هایی را جستجو کنید، ممکن است مجبور شوید مشاهده کنید یا تماشا کنید.

Not a very exciting thing to do.

کار خیلی هیجان انگیزی نیست.

You might have to look for clues.

ممکن است مجبور شوید به دنبال سرنخ بگردید.

Again, not an easy thing to do.

باز هم، کار آسانی نیست.

Maybe you believe that your husband is cheating on you.

شاید باور داشته باشید که شوهرتان به شما خیانت می کند.

Perhaps you think your wife

شاید فکر می کنید همسرتان

is seeing another man.

مرد دیگری را می بیند.

You start to look

شما شروع به جستجوی

for clues, things that might help you

سرنخ‌ها می‌کنید، چیزهایی که ممکن است به شما

in your search for answers,

در جستجوی پاسخ‌ها،

to search for something that stands out,

جستجوی چیزی که برجسته است،

to find clues, something that stands out.

پیدا کردن سرنخ‌ها، چیزی که برجسته است کمک کند.

Something that is clear or obvious.

چیزی که واضح یا آشکار است.

Something that stands out.

چیزی که خودنمایی می کند.

Quite often when we watch these amazing detective shows, quite often there are things that the person investigating will notice.

اغلب زمانی که ما این برنامه های کارآگاهی شگفت انگیز را تماشا می کنیم، اغلب مواردی وجود دارد که شخص تحقیق کننده متوجه آنها می شود.

They will notice something.

آنها متوجه چیزی خواهند شد.

That is one of the reasons why I like watching Columbo.

این یکی از دلایلی است که من دوست دارم کلمبو را تماشا کنم.

It is a very good TV show

این یک برنامه تلویزیونی بسیار خوب است

to investigate

برای بررسی

the action of making inquiries,

عملکرد پرس و جو،

to know who's around, if you are searching for clues,

برای دانستن اینکه چه کسی در اطراف است، اگر به دنبال سرنخ هایی هستید،

if you are looking for something we can say that you know is around.

اگر به دنبال چیزی هستید که می توانیم بگوییم که می دانید در اطراف است.

You are looking rather like a dog.

شما بیشتر شبیه سگ هستید

So imagine a dog trying to find a bone.

بنابراین سگی را تصور کنید که تلاش می کند استخوانی پیدا کند.

It will often use its nose.

اغلب از بینی خود استفاده می کند.

And of course we can do the same thing. Not literally.

و البته ما می توانیم همین کار را انجام دهیم. نه به معنای واقعی کلمه.

We are not literally sniffing or trying to find things using our nose,

ما به معنای واقعی کلمه بو نمی کشیم یا سعی نمی کنیم با استفاده از بینی خود چیزهایی پیدا کنیم،

but you can use it as an interesting phrasal verb you nose around.

اما می توانید از آن به عنوان یک فعل عبارتی جالب استفاده کنید.

You are searching for clues.

شما به دنبال سرنخ هستید.

Of course you can hunt for anything, to look, to search, to forage.

البته شما می توانید برای هر چیزی شکار کنید، برای جستجو، برای جستجو، به دنبال علوفه.

You are trying to find something you hunt for, something to seek or seek out.

شما در حال تلاش برای یافتن چیزی هستید که برای آن شکار می کنید، چیزی برای جستجو یا جستجو.

Seek means search.

جستجو یعنی جستجو.

You are seeking something you are looking for something you are trying to seek out a certain thing.

شما به دنبال چیزی هستید و به دنبال چیزی هستید که در جستجوی چیز خاصی هستید.

Of course,

البته،

if you are investigating something, maybe a serious crime,

اگر در حال تحقیق در مورد چیزی هستید، شاید یک جرم جدی،

maybe you are trying to find out whether your partner is cheating on you.

شاید در تلاش هستید تا بفهمید که آیا همسرتان به شما خیانت می کند یا خیر.

You look for clues, you look for connections.

شما به دنبال سرنخ ها هستید، به دنبال ارتباطات می گردید.

So when we are trying to find out what is happening,

بنابراین وقتی در تلاشیم تا بفهمیم چه اتفاقی در حال رخ دادن است،

quite often we will try to find connections, things that seem to go together.

اغلب سعی می کنیم ارتباطاتی پیدا کنیم، چیزهایی که به نظر می رسد با هم پیش می روند.

Maybe a certain person was in a certain place at a certain time.

شاید فلان شخص در فلان زمان در فلان مکان بوده است.

Also, another person was in the same place at the same time.

همچنین فرد دیگری در همان زمان در همان مکان بوده است.

Were they together?

با هم بودند؟

Were they seeing each other?

آنها همدیگر را می دیدند؟

Is there a connection?

آیا ارتباطی وجود دارد؟

Then?

سپس؟

You can follow the trail.

می توانید مسیر را دنبال کنید.

You follow the trail.

شما مسیر را دنبال می کنید.

You try to piece together all of the clues,

شما سعی می‌کنید همه سرنخ‌ها،

the things you are trying to find, the clues, the things that you find or see.

چیزهایی که می‌خواهید پیدا کنید، سرنخ‌ها، چیزهایی که پیدا می‌کنید یا می‌بینید را کنار هم بچینید.

And then you have to put those things together to see if they fit.

و سپس باید آن چیزها را کنار هم قرار دهید تا ببینید آیا مناسب هستند یا خیر.

You can also

همچنین

join the dots if you are trying to see if something has a connection,

اگر می‌خواهید ببینید آیا چیزی ارتباط دارد

or maybe more than one thing has a connection, you try to join the dots.

یا شاید بیش از یک چیز ارتباط دارد، می‌توانید نقطه‌ها را بپیوندید، سعی می‌کنید نقاط را به هم بپیوندید.

That means that you are trying to see how those things occurred.

این بدان معناست که شما سعی می کنید ببینید آن چیزها چگونه رخ داده است.

Are those things connected to each other?

آیا آن چیزها به یکدیگر مرتبط هستند؟

Do they have some sort of connection?

آیا آنها نوعی ارتباط دارند؟

And if they do, you will try to follow the dots to see if something is happening.

و اگر این کار را انجام دهند، سعی می کنید نقاط را دنبال کنید تا ببینید آیا چیزی در حال رخ دادن است یا خیر.

You might put two and two together

ممکن است دو و دو را کنار هم قرار دهید

to come to a conclusion about something.

تا در مورد چیزی به نتیجه برسید.

You make a conclusion, you come to a conclusion.

شما نتیجه گیری می کنید، به نتیجه می رسید.

You put two and two together and hopefully you have

شما دو و دو را با هم قرار دادید و امیدوارم پاسخی داشته باشید

an answer.

.

You might put the pieces of the puzzle together.

ممکن است تکه های پازل را کنار هم قرار دهید.

So rather like putting the pieces together, you put the pieces of the puzzle together.

بنابراین به جای کنار هم قرار دادن قطعات، شما قطعات پازل را کنار هم قرار می دهید.

I'm sure you've

من مطمئن هستم که شما

in the past tried doing a jigsaw puzzle, putting those pieces of the jigsaw together.

در گذشته سعی کرده اید یک پازل انجام دهید و آن قطعات اره منبت کاری اره مویی را در کنار هم قرار دهید.

It's a little bit like investigating a crime or trying to find out what is going on in a certain situation.

این کمی شبیه تحقیق در مورد یک جنایت یا تلاش برای کشف آنچه در یک موقعیت خاص است.

You have to put

باید

the pieces of the puzzle together,

تکه های پازل را کنار هم بچینید

and of course you can use your nose.

و البته می توانید از بینی خود استفاده کنید.

As I mentioned a few moments ago, to use your nose is to

همانطور که چند لحظه پیش اشاره کردم، استفاده از بینی به معنای

look around to ask questions.

نگاه کردن به اطراف برای پرسیدن سوال است.

You try and find out what is going on, but by using your nose, not literally.

شما سعی می کنید بفهمید چه اتفاقی دارد می افتد، اما با استفاده از بینی خود، نه به معنای واقعی کلمه.

We use that figuratively

ما از آن به صورت مجازی

to make connections between events.

برای ایجاد ارتباط بین رویدادها استفاده می کنیم.

By looking at the clues you put the pieces together through questioning and making inquiries.

با نگاه کردن به سرنخ ها، قطعات را از طریق پرسش و پرس و جو در کنار هم قرار می دهید.

Some people will hire an investigator to look for clues

برخی از افراد یک محقق استخدام می کنند تا به دنبال سرنخ هایی بگردند که

they use subterfuge and close observation.

آنها از دزدی و مشاهده دقیق استفاده می کنند.

Now there is an interesting word subterfuge

حالا یک کلمه جالب وجود دارد subterfuge

is an interesting word that means to do something undercover

یک کلمه جالب است که به معنای انجام کاری مخفیانه

without other people seeing what you are doing, you do something secretly.

بدون اینکه دیگران ببینند شما دارید انجام می دهید، کاری را مخفیانه انجام می دهید.

Oh, oh,

اوه، اوه،

there is some subterfuge going on under my table.

زیر میز من یک مزاحمت در جریان است.

So they are looking for clues.

بنابراین آنها به دنبال سرنخ هستند.

They are trying to find out what is going on.

آنها در تلاشند تا بفهمند چه خبر است.

And that is the reason why I love those types of detective show,

و به همین دلیل است که من آن نوع نمایش های پلیسی را دوست دارم،

when they are trying to put all of those clues together to try and work out what really happened.

وقتی آنها سعی می کنند همه آن سرنخ ها را کنار هم بگذارند تا بفهمند واقعاً چه اتفاقی افتاده است.

A journalist might investigate by going undercover, so quite often, and this has happened a lot over the years.

یک روزنامه‌نگار ممکن است با مخفی شدن تحقیق کند، اغلب، و این در طول سال‌ها بسیار اتفاق افتاده است.

A person who is investigating something, they are trying to find answers,

فردی که در حال تحقیق در مورد چیزی است، سعی می کند پاسخی پیدا کند،

they will go under cover, they will infiltrate, they will blend in.

زیر پوشش می رود، نفوذ می کند، در هم می آمیزد.

Maybe they will join a company and pretend to be one of their employees.

شاید به یک شرکت بپیوندند و وانمود کنند که یکی از کارمندان آنها هستند.

Maybe they will join a criminal gang and work undercover.

شاید آنها به یک باند جنایتکار بپیوندند و مخفیانه کار کنند.

Of course a police officer can also work undercover as well.

البته یک افسر پلیس نیز می تواند مخفیانه کار کند.

A person might be followed or take called to tail someone is to follow them.

ممکن است شخصی دنبال شود یا به دنبال کسی باشد که او را دنبال کند.

You are following someone.

شما در حال دنبال کردن یک نفر هستید.

You are tailing that person.

شما دم آن شخص را می گیرید.

The word tail is often used in American English to mean follow.

کلمه دم اغلب در انگلیسی آمریکایی به معنای دنبال کردن استفاده می شود.

You are pursuing someone you are tailing that person.

شما در حال تعقیب کسی هستید که آن شخص را دنبال می کنید.

So there are many ways of describing the situation where you are looking for clues.

بنابراین راه های زیادی برای توصیف موقعیت وجود دارد که در آن به دنبال سرنخ هستید.

You are trying to find out what is going on.

شما سعی می کنید بفهمید چه خبر است.

What about you?

شما چطور؟

Have you ever done that?

آیا تا به حال این کار را انجام داده اید؟

Have you ever followed someone secretly?

آیا تا به حال کسی را مخفیانه دنبال کرده اید؟

Have you ever been in a situation where you had to pursue a person to find out what they are doing?

آیا تا به حال در موقعیتی قرار گرفته اید که مجبور شوید شخصی را تعقیب کنید تا بفهمید که او چه می کند؟

Maybe you are trying to find out whether your partner is cheating on you, or maybe you are trying to find out where.

شاید سعی می کنید بفهمید که شریک زندگی تان به شما خیانت می کند یا شاید می خواهید بفهمید کجاست.

Where does my neighbour go?

همسایه من کجا می رود؟

Every Sunday morning at 6 a.m.?

هر یکشنبه صبح ساعت 6 صبح؟

What are they doing? Where are they going?

چه کار می کنند؟ کجا می روند؟

I might follow them one day

من ممکن است روزی آنها را دنبال کنم

to find out what they are actually up to.

تا بفهمم واقعاً چه کار می کنند.

Zeekr also likes watching detective shows.

زیکر همچنین دوست دارد برنامه های پلیسی را تماشا کند.

I like to watch Jessica Fletcher.

من دوست دارم جسیکا فلچر را تماشا کنم.

Oh yes, murder. She wrote.

اوه بله قتل او نوشت.

That TV show, by the way, is made by the same people who made Columbo.

اتفاقاً آن برنامه تلویزیونی توسط همان افرادی ساخته می شود که کلمبو را ساخته اند.

Also a very good detective show as well.

همچنین یک نمایش پلیسی بسیار خوب نیز هست.

Christina says.

کریستینا می گوید.

I like the actor David Sue Shea, David Sue.

من بازیگر دیوید سو شی، دیوید سو را دوست دارم.

She has been in many, many things most famous these days, especially

او در بسیاری از چیزها این روزها، به ویژه

around the world, for playing Inspector Poirot

در سراسر جهان، برای بازی در نقش بازرس پوآرو

for many years.

برای سال‌ها مشهور بوده است.

I will be going in a moment, and it's nice to see so many people once again joining in with the live chat.

من یک لحظه دیگر می روم و خوشحالم که می بینم این همه نفر یک بار دیگر به چت زنده می پیوندند.

Don't forget I am here with you every Sunday and Wednesday from 2 p.m.

فراموش نکنید من هر یکشنبه و چهارشنبه از ساعت 14 اینجا با شما هستم. به

UK time.

وقت انگلستان

We will be with you on Sunday hopefully.

به امید خدا روز یکشنبه در کنار شما خواهیم بود.

I really do hope. Keep your fingers crossed.

من واقعا امیدوارم انگشتان خود را روی هم نگه دارید.

I hope we will have Mr.

امیدوارم

Steve joining us on Sunday.

روز یکشنبه آقای استیو به ما ملحق شود.

If we don't then.

اگر این کار را نکنیم.

Maybe he will never join us ever again.

شاید او دیگر هرگز به ما ملحق نشود.

So hopefully by Sunday Mr.

بنابراین امیدوارم تا یکشنبه آقای

Steve will be 100% well, we will see what happens.

استیو 100% خوب شود، خواهیم دید چه اتفاقی می افتد.

Thank you very much for your company.

از همراهی شما بسیار سپاسگزارم.

Don't forget you can watch this again with captions.

فراموش نکنید که می توانید این را دوباره با زیرنویس تماشا کنید.

Later on there will be lovely captions, even captions in your own language as well will be available.

بعداً زیرنویس‌های دوست‌داشتنی وجود خواهد داشت، حتی زیرنویس‌هایی به زبان خودتان نیز در دسترس خواهد بود.

So whatever your language, you can have translations on the screen later on.

بنابراین زبان شما هر چه باشد، بعداً می‌توانید ترجمه‌ها را روی صفحه داشته باشید.

Thank you very much for your company.

از همراهی شما بسیار سپاسگزارم.

I hope you've enjoyed today's live stream and I hope it's been interesting.

امیدوارم از پخش زنده امروز لذت برده باشید و امیدوارم جالب بوده باشد.

If there is something you are looking for,

اگر چیزی وجود دارد که به دنبال آن هستید،

if you are trying to make those connections, perhaps you are looking for clues.

اگر در تلاش برای ایجاد آن ارتباطات هستید، شاید به دنبال سرنخ هایی هستید.

I hope you find them.

امیدوارم پیداشون کنی

This is Mr.

این آقای

Duncan in the birthplace of the English language saying stay happy,

دانکن در زادگاه زبان انگلیسی است که می گوید شاد بمان،

stay safe.

ایمن بمان.

Keep that smile upon your face as you walk amongst the human race, and I will see you on Sunday, hopefully with Mr.

همانطور که در میان نسل بشر قدم می زنید، این لبخند را روی صورت خود نگه دارید، و من شما را در روز یکشنبه، امیدوارم با آقای

Steve as well.

استیو نیز ببینم.

And of course, until the next time we meet here, you know what's coming next.

و البته، تا دفعه بعد که در اینجا ملاقات می کنیم، می دانید که چه چیزی در راه است.

Yes, you do.

بله، شما انجام می دهید.

I might go back outside and have a little play in the snow.

شاید برگردم بیرون و کمی با برف بازی کنم.

We will see what happens.

خواهیم دید چه اتفاقی می افتد.

Ta ta for now.

تا تا فعلا