English Addict with Mr Duncan - 31st OCTOBER 2024 🔴LIVE stream - Let's Celebrate 18 YEARS on YOUTUBE

Hi, everybody. This is Mr. Duncan in England. How are you today?

سلام به همه این آقای دانکن در انگلیس است. امروز چطوری؟ حالت

Are you okay?

خوبه؟

I hope so.

امیدوارم اینطور باشد.

Are you happy?

آیا شما خوشحال هستید؟

I hope so. Welcome to a very special live stream.

امیدوارم اینطور باشد. به یک جریان زنده بسیار خاص خوش آمدید.

We are coming to you live today to celebrate 18 years of doing all of this on YouTube.

امروز به صورت زنده نزد شما می آییم تا 18 سال از انجام همه این کارها در YouTube را جشن بگیریم.

My video, English lessons, and of course my live streams.

ویدیوی من، درس های انگلیسی، و البته پخش زنده من.

I hope you will stay with us today.

امیدوارم امروز با ما بمانید.

Oh my goodness.

وای خدای من.

I wasn't expecting you to appear so quickly. Hi, everybody.

انتظار نداشتم به این سرعت ظاهر بشی سلام به همه

This is Mr. Duncan in England. How are you today?

این آقای دانکن در انگلیس است. امروز چطوری؟ حالت

Are you okay? I hope so.

خوبه؟ امیدوارم اینطور باشد.

Are you feeling happy today?

آیا امروز احساس خوشبختی می کنید؟

I hope you have a spring in your step and a smile on your face today.

امیدوارم امروز بهاری در گام و لبخند بر لبانتان باشد.

Because we are together with you.

چون ما با شما هستیم

Very unusual.

خیلی غیرعادی

I know what you're going to say, Mr. Duncan. Why are you here on Thursday?

من می دانم که شما چه خواهید گفت، آقای دانکن. چرا پنجشنبه اینجایی؟

Because it is very strange. We don't normally see you on Thursday.

چون خیلی عجیب است. ما معمولا پنج شنبه شما را نمی بینیم.

Well, I'm here for a very special reason.

خب، من به یک دلیل بسیار خاص اینجا هستم.

Because today is the anniversary of my YouTube channel being created many, many years ago.

چون امروز سالگرد ایجاد کانال یوتیوب من سال ها پیش است.

One afternoon I was wondering what shall I do to pass away my free time?

یک روز بعدازظهر داشتم فکر می کردم چه کنم که اوقات فراغتم بگذرد؟

And then I decided to create my own YouTube channel on what was then a very new social media platform.

و سپس تصمیم گرفتم کانال یوتیوب خود را در یک پلتفرم رسانه اجتماعی بسیار جدید ایجاد کنم. خیلی

Way back in 2006.

به سال 2006 برمی‌گشتیم.

So that is when I created this YouTube channel a long, long time ago.

پس این زمانی بود که من این کانال YouTube را خیلی وقت پیش ایجاد کردم.

The world was a very different place in 2006.

دنیا در سال 2006 جای بسیار متفاوتی بود.

That's all I can say. And here we are

این تنها چیزی است که می توانم بگویم. و اکنون

18 years later and I'm still doing it.

18 سال بعد هستیم و من هنوز دارم این کار را انجام می دهم.

I've had such a busy month. I've been producing lots of new content.

من ماه شلوغی رو پشت سر گذاشتم من محتوای جدید زیادی تولید کرده ام.

I've been doing lots of new live streams.

من بسیاری از پخش زنده جدید را انجام داده ام.

All I can say is October has been a very busy month.

فقط می توانم بگویم اکتبر ماه بسیار شلوغی بوده است.

Fortunately, we have November just around the corner and of course November

خوشبختانه، ماه نوامبر نزدیک است و البته نوامبر

is always a quiet, peaceful, relaxing month.

همیشه یک ماه آرام، آرام و آرام است.

Nothing dramatic will happen in November, so I think we will all

هیچ چیز دراماتیکی در ماه نوامبر اتفاق نخواهد افتاد، بنابراین فکر می کنم همه ما این

have the opportunity to take it easy during November and have a lovely rest.

فرصت را خواهیم داشت که در ماه نوامبر آن را راحت کنیم و یک استراحت دوست داشتنی داشته باشیم. تا آنجا که من اطلاع دارم،

Nothing too dramatic is going to happen during November

هیچ چیز خیلی دراماتیکی در ماه نوامبر اتفاق نخواهد افتاد

as far as I'm aware.

.

Anyway, if you know different please let me know.

به هر حال اگر چیز دیگری می دانید لطفا به من بگویید.

Can I first of all say happy Diwali to all those celebrating today?

آیا می توانم اول از همه به همه کسانی که امروز جشن می گیرند، دیوالی مبارک را بگویم؟

So not only is it the anniversary of my YouTube channel, it's also Diwali.

بنابراین نه تنها سالگرد کانال یوتیوب من است، بلکه دیوالی نیز هست.

So happy Diwali to all those celebrating in India and across the world as well.

پس دیوالی را به همه کسانی که در هند و در سراسر جهان جشن می گیرند مبارک باد .

In many parts of the world, that particular festival is always celebrated.

در بسیاری از نقاط جهان، آن جشنواره خاص همیشه جشن گرفته می شود.

So Happy Diwali to you!

پس دیوالی بر شما مبارک!

If you are celebrating the festival of lights.

اگر جشن چراغ ها را جشن می گیرید.

Of course, today lots of things happening.

البته امروز اتفاقات زیادی در حال رخ دادن است.

I have the anniversary.

من سالگرد دارم

I also have to mention.

من هم باید اشاره کنم.

That we have Mr. Steve coming a little bit later on.

اینکه آقای استیو کمی دیرتر می آید.

And this is no ordinary day to day because of course it is that day

و این یک روز عادی نیست، زیرا البته این روزی است

when everyone runs around the streets trying to scare their neighbours.

که همه در خیابان ها می دوند تا همسایه های خود را بترسانند.

Today it is Halloween.

امروز هالووین است.

Did it get colder in here or is it just me?

اینجا سردتر شد یا فقط من؟

I think it's just you, Mr. Steve.

من فکر می کنم فقط شما هستید، آقای استیو.

And there he is.

و او آنجاست.

He will be with us later on. Mr. Steve will be joining us.

او بعداً با ما خواهد بود. آقای استیو به ما ملحق خواهد شد.

It is Halloween.

هالووین است.

You might notice over there in the corner of my studio. Just there.

ممکن است در گوشه ای از استودیوی من متوجه شوید. فقط اونجا

If you look, there is a little flashing pumpkin.

اگر نگاه کنید، یک کدو تنبل چشمک زن وجود دارد.

Lots of things happen during Halloween.

در طول هالووین اتفاقات زیادی می افتد.

I have to say, here in the UK we don't

باید بگویم، اینجا در بریتانیا ما

celebrate Halloween in quite the same way as they do in the United States.

هالووین را به همان شکلی که در ایالات متحده برگزار می‌کنند جشن نمی‌گیریم.

I think it is fair to say that we don't do it quite as much.

من فکر می کنم منصفانه است که بگوییم ما آنقدرها هم این کار را انجام نمی دهیم.

We do it a little bit, but not a lot.

ما این کار را کمی انجام می دهیم، اما نه زیاد.

Of course, there are many traditions connected to Halloween.

البته سنت های زیادی در ارتباط با هالووین وجود دارد.

First of all, many people will dress up as scary creatures in their specially made costumes.

اول از همه، بسیاری از مردم در لباس های مخصوص ساخته شده خود مانند موجودات ترسناک لباس می پوشند.

Mr. Steve is here today.

آقای استیو امروز اینجاست.

Although I have to say,

اگرچه باید بگویم،

we did have a rather dramatic moment a couple of days ago

چند روز پیش لحظات نسبتاً دراماتیکی داشتیم

because we decided to go off to a place in North Wales by the sea.

زیرا تصمیم گرفتیم به مکانی در شمال ولز در کنار دریا برویم.

We don't often go to the seaside, so we decided to do it.

ما اغلب به ساحل نمی رویم، بنابراین تصمیم گرفتیم این کار را انجام دهیم.

And Mr. Steve decided to go for a swim.

و آقای استیو تصمیم گرفت برای شنا برود. او

He took a dip.

شیرجه زد.

So if you take a dip, it means you are going for a swim.

بنابراین اگر آب می خورید، به این معنی است که برای شنا می روید.

You will take a dip.

شما شیرجه خواهید زد.

Maybe you will take a dip in the swimming pool.

شاید در استخر شنا کنید.

Or perhaps you will take a dip in the ocean.

یا شاید در اقیانوس شیرجه بزنید.

So there are many ways of expressing the action of going for a swim.

بنابراین راه های زیادی برای بیان عمل شنا کردن وجود دارد.

So Mr. Steve went into the sea.

بنابراین آقای استیو به دریا رفت.

I thought he had vanished.

فکر کردم ناپدید شده

I thought he had decided to swim away to another place.

فکر می کردم او تصمیم گرفته است که به جای دیگری شنا کند.

What happened to Mr. Steve?

چه اتفاقی برای آقای استیو افتاد؟

Did he make it out of the sea without having to be rescued by a lifeboat?

آیا او بدون نیاز به نجات توسط قایق نجات از دریا خارج شد؟

And did he have to have the kiss of life?

و آیا او باید بوسه زندگی را داشته باشد؟

And who would volunteer for such a strenuous task?

و چه کسی برای چنین کار سختی داوطلب می شود؟

Find out about that later on.

بعداً در مورد آن بدانید.

As I said, it is Halloween today, the day when everyone decides to scare each other.

همانطور که گفتم امروز هالووین است، روزی که همه تصمیم می گیرند یکدیگر را بترسانند.

Well, you might scare your neighbours. Maybe a friend or relative.

خوب، شما ممکن است همسایه های خود را بترسانید. شاید یک دوست یا خویشاوند.

Today is All Hallows Eve and

امروز شب یادگاران است و

there are lots of things that people do besides dressing up in costumes.

افراد زیادی به غیر از لباس پوشیدن، کارهای زیادی انجام می دهند.

People will also do other things as well.

مردم کارهای دیگری را نیز انجام خواهند داد.

They might display something outside their house, something to scare the neighbours, perhaps.

آنها ممکن است چیزی را بیرون از خانه خود به نمایش بگذارند، شاید چیزی برای ترساندن همسایه ها.

So there are other things that people do normally at Halloween.

بنابراین کارهای دیگری وجود دارد که مردم به طور معمول در هالووین انجام می دهند.

Every year we have it on the 31st of October.

هر سال در 31 اکتبر آن را داریم.

But of course, the big thing that I want to talk about today, it is a pretty big subject.

اما البته، موضوع مهمی که امروز می خواهم درباره آن صحبت کنم، موضوع بسیار بزرگی است.

The anniversary of this YouTube channel being created.

سالگرد ایجاد این کانال یوتیوب.

Today we are celebrating 18 years right here on YouTube.

امروز ما در اینجا در یوتیوب 18 سالگی را جشن می گیریم.

English addict.

معتاد انگلیسی

And, of course, my YouTube channel today celebrating 18 years on YouTube.

و البته، کانال یوتیوب من امروز 18 سال در یوتیوب را جشن می گیرد.

Okay. Can you believe it?

باشه باورت میشه؟

Can you believe I've been doing this for 18 years?

باورتان می شود 18 سال است که این کار را انجام می دهم؟

I have to be honest with you.

من باید با شما صادق باشم.

I have to be honest.

من باید صادق باشم.

If I can be completely, 100% honest with you.

اگر بتوانم کاملاً با شما صادق باشم.

I can't believe I've been doing this for 18 years as well.

باورم نمی شود که 18 سال است که این کار را انجام می دهم.

Lots of things to talk about. Today we have Mr.

چیزهای زیادی برای صحبت کردن. امروز ما آقای

Steve coming up in a few moments in his scary corner because of course it is Halloween today.

استیو را داریم که چند لحظه دیگر در گوشه ترسناک خود می آید زیرا البته امروز هالووین است.

So we do have Mr.

بنابراین ما آقای

Steve coming up soon in his scary corner.

استیو را به زودی در گوشه ترسناک خود داریم.

We will also see what happened when Mr. Steve tried to come out

ما همچنین خواهیم دید که وقتی آقای استیو در سفر کوچک ما به ساحل سعی کرد از آب بیرون بیاید چه اتفاقی افتاد

of the water

during our little trip to the coast.

.

All of that coming up in a few moments.

همه اینها در چند لحظه به دست می آید.

And yes, Mr.

و بله، آقای

Steve will be here right after these flashing, dazzling

استیو درست بعد از این تصاویر چشمک زن، خیره کننده

and hopefully entertaining images.

و امیدواریم سرگرم کننده اینجا خواهد بود.

Mr. Steve is on his way.

آقای استیو در راه است.

Don't you know?

نمی دانی؟

Well, I'm sure you do know because I just told you.

خب مطمئنم که میدونی چون همین الان بهت گفتم

English addict.

معتاد انگلیسی

But with a difference today.

اما امروز با یک تفاوت.

Because we are with you on Thursday, and we are celebrating 18 glorious.

چرا که ما پنج شنبه با شما هستیم و 18 با شکوه را جشن می گیریم.

Okay, 18

خوب، 18

interesting years on YouTube.

سال جالب در YouTube.

Here he comes then.

پس او می آید.

This is the man that I mentioned a few moments ago.

این مردی است که چند لحظه پیش به او اشاره کردم.

He is here in his scary corner.

او اینجا در گوشه ترسناک خود است.

It is the one, the only, the effervescent.

این یکی، تنها، جوشان است.

Oh, that's a good word,

اوه، این کلمه خوبی است،

Mr. Steve.

آقای استیو.

Hello Mr. Duncan. Hello.

سلام آقای دانکن سلام.

Wonderful viewers, beautiful viewers, loyal viewers from across the globe.

بینندگان شگفت انگیز، بینندگان زیبا، بینندگان وفادار از سراسر جهان.

I'm feeling effervescent today. Mr. Duncan, as you.

امروز احساس جوش دارم آقای دانکن، مثل شما.

What did you describe me as?

منو چی توصیف کردی؟

Feeling as, effervescent. Effervescent? Yes.

احساس، جوشان. جوشان؟ بله.

I'm foaming at the mouth.

از دهانم کف می کند.

Well, something.

خب یه چیزی

Something effervescent is clear and sparkly, so I do.

چیزی جوشان واضح و درخشان است، بنابراین من انجام می دهم.

I do like that. So.

من آن را دوست دارم. بنابراین.

So you do look very clean and sparkly energy. Yes.

بنابراین شما بسیار تمیز و پرانرژی به نظر می رسید. بله.

Why is it a scary corner?

چرا گوشه ای ترسناک است؟

Why have you described me as being in a scary corner? Because. Well, if you look on your monitor.

چرا مرا در گوشه ای ترسناک توصیف کردی؟ چون. خوب، اگر به مانیتور خود نگاه کنید.

Oh, I see what you mean. Yes.

اوه متوجه منظورت شدم بله.

Oh, one of the things I love about Mr.

اوه، یکی از چیزهایی که در مورد آقای استیو دوست دارم

Steve is there is a giant monitor showing what is happening, but but Steve, very rarely looks at it.

این است که یک مانیتور غول پیکر وجود دارد که نشان می دهد چه اتفاقی می افتد، اما استیو به ندرت به آن نگاه می کند.

I like to look at the camera.

دوست دارم به دوربین نگاه کنم.

I like to look at my viewers rather than over there at the monitor, see if it was sort of above the camera.

من دوست دارم به تماشاگرانم نگاه کنم تا آن جا در مانیتور، ببینم آیا بالای دوربین است یا نه.

I could see it. Maybe it needs repositioning, Mr. Duncan. No, a job for another day. Maybe.

من می توانستم آن را ببینم. شاید نیاز به تغییر موقعیت داشته باشد، آقای دانکن. نه، کار برای یک روز دیگر. شاید.

I can tell you now that that camera is in the most perfect position.

اکنون می توانم به شما بگویم که آن دوربین در بهترین موقعیت قرار دارد.

And also your monitor as well.

و همچنین مانیتور شما.

They are.

And I'm the absolute the absolute 100% best position now, we went away the other day.

آنها هستند.

و من در حال حاضر 100% بهترین موقعیت مطلق هستم، روز گذشته رفتیم.

We decided to go to the coast.

تصمیم گرفتیم به ساحل برویم.

We went away to a lovely place called Hollick, which is kind of on the north coast of Wales, a wonderful place.

ما به یک مکان دوست داشتنی به نام هالیک رفتیم، که به نوعی در ساحل شمالی ولز است، مکانی فوق العاده.

We had a very interesting

ما یک رانندگی بسیار جالب

drive to Hollick, didn't we, Steve?

به سمت هالیک داشتیم، اینطور نیست، استیو؟

Because, you decided to take a very special route.

زیرا، شما تصمیم گرفتید مسیر بسیار خاصی را انتخاب کنید.

Well, this is the problem when you follow your satnav.

خوب، این مشکل زمانی است که شما satnav خود را دنبال می کنید.

Yeah.

This is the problem that, lorry drivers get into and they follow satnav, and then the satnav takes them down roads

آره

این مشکلی است که رانندگان کامیون وارد آن می شوند و ساتناو را دنبال می کنند و سپس ساتنا آنها را به جاده هایی می برد

which aren't suitable for the lorries.

که برای کامیون ها مناسب نیستند.

Well, we had a similar experience, in that we ended up on some roads

خوب، ما تجربه مشابهی داشتیم، به این ترتیب که در جاده‌هایی قرار گرفتیم

which, let's just say probably weren't suitable for, us to go on.

که، بیایید بگوییم احتمالاً برایشان مناسب نبودند، ادامه دهیم.

We should have stuck to the main route.

باید به مسیر اصلی می چسبیدیم.

So all the sat nav, you see was taking me on the most direct route.

بنابراین، می‌بینید که تمام ناوبری، مرا به مستقیم‌ترین مسیر می‌برد.

But in Wales you get lots and lots of very narrow roads,

اما در ولز شما تعداد زیادی جاده بسیار باریک دارید

which are really designed for access for the farmers to the, the sheep fields. So.

که واقعاً برای دسترسی کشاورزان به مزارع گوسفند طراحی شده است . بنابراین.

Yeah.

آره

Yeah. Anyway, okay, I've got some footage here.

آره به هر حال، خوب، من چند فیلم اینجا دارم.

So this is what we actually recorded.

بنابراین این چیزی است که ما در واقع ثبت کردیم.

So there, there we go.

بنابراین آنجا، ما به آنجا برویم.

And this is us driving down some of the most, well, the narrowest lanes we've ever actually been on in the UK.

و این باعث می‌شویم که در برخی از باریک‌ترین و باریک‌ترین خطوطی که تا به حال در بریتانیا بوده‌ایم رانده شویم.

And you can see the beautiful surroundings.

و شما می توانید محیط زیبا را ببینید.

We have the Welsh countryside all around us, but we were literally in the middle of nowhere.

ما حومه ولز را در اطراف خود داریم، اما به معنای واقعی کلمه در میانه ناکجاآباد بودیم.

There was no internet connection, there was no 4G or 5G or even 3G connection.

نه اتصال به اینترنت وجود داشت، نه اتصال 4G یا 5G یا حتی 3G وجود داشت.

But you can see going along the road, that particular road was only wide enough to take one car,

اما شما می‌توانید در امتداد جاده ببینید، آن جاده خاص فقط به اندازه‌ای عریض بود که یک ماشین را ببرد،

so if anything was coming the other way, we would have had some rather difficult moments.

بنابراین اگر چیزی از طرف دیگر پیش می‌آمد، لحظات نسبتاً سختی داشتیم.

But at least one of the things we did do Steve, we were able to enjoy

اما حداقل یکی از کارهایی که استیو انجام دادیم، این بود که توانستیم

some of the wonderful landscape around us because everything at the moment is looking well.

از مناظر شگفت انگیز اطرافمان لذت ببریم زیرا همه چیز در حال حاضر خوب به نظر می رسد. به

It looks as if autumn has arrived as we went along some very interesting roads.

نظر می رسد که پاییز از راه رسیده است، زیرا ما در جاده های بسیار جالبی رفتیم.

But as Steve just said, the roads were not really designed for lots and lots of traffic,

اما همانطور که استیو همین الان گفت، جاده ها واقعاً برای ترافیک زیاد و زیاد طراحی نشده بودند، به

especially traffic that was going both ways because it wasn't that wide.

خصوص ترافیکی که به هر دو طرف می رفت، زیرا آنقدرها عریض نبود.

And you will see in a moment this is the one that Steve loved. Look at this.

و در یک لحظه خواهید دید که این همان چیزی است که استیو دوستش داشت. به این نگاه کن

Now this was my favourite moment. Steve.

حالا این لحظه مورد علاقه من بود. استیو

I know it was, yeah.

میدونم بود، آره

The problem was, I think you were all right if you were in a farm vehicle.

مشکل این بود که فکر می‌کنم اگر در یک وسیله نقلیه مزرعه بودید همه چیز درست بود.

Yeah, but, if we had to, if there were passing places, little you can see little areas there

بله، اما، اگر مجبور بودیم، اگر مکان های گذری وجود داشت، می توانید مناطق کوچکی را در آنجا ببینید

where they call them passing places for, you have to wait while another vehicle, so that you can pass.

که آنها را محل عبور می نامند، باید تا یک وسیله نقلیه دیگر صبر کنید تا بتوانید عبور کنید.

But there weren't very many of them.

اما تعداد آنها زیاد نبود.

And if, for example, where we are now, if we were to have met somebody coming up that hill where would we have gone?

و اگر مثلاً الان کجا هستیم، اگر قرار بود کسی را ببینیم که از آن تپه بالا می آید، کجا می رفتیم؟

Because, well, we would have ended up. There is a passing space there. See, we had nowhere to go.

چون، خوب، ما به پایان می رسیدیم. آنجا یک فضای گذری وجود دارد. ببین ما جایی برای رفتن نداشتیم.

And what you can't tell from that video is that that particular road is only as wide as the car.

و چیزی که از آن ویدیو نمی توانید بگویید این است که آن جاده خاص فقط به اندازه عرض ماشین است.

So we could just about fit on that road.

بنابراین ما می توانستیم در آن جاده جا بیفتیم.

So if anything was coming the other way, we would have had, let's just say we would have had a slight spot

بنابراین اگر چیزی به سمت دیگری پیش می آمد، ما باید داشتیم، بیایید بگوییم که ما یک نقطه ناراحتی جزئی داشتیم

of bother to have a if you have a spot of bother, it means you have a difficult situation.

تا یک نقطه ناراحتی داشته باشیم، به این معنی است که شرایط سختی دارید.

We call it a spot of bother.

ما آن را محل ناراحتی می نامیم.

Yes, but it was absolutely, absolutely spectacular.

بله، اما کاملاً، کاملاً تماشایی بود.

I couldn't really look at the view because if I had concentrated on the view and not on the driving,

من واقعا نمی توانستم به منظره نگاه کنم زیرا اگر روی منظره تمرکز می کردم نه روی رانندگی،

we might have gone down the side of that hill.

ممکن بود از کنار آن تپه پایین می رفتیم.

Yes.

بله.

Giovanni says, what about a Ford Mustang down that road?

جیووانی می‌گوید، فورد موستانگ در آن جاده چطور؟

See, the problem was that would have been great, but being only two wheel drive,

ببینید، مشکل این بود که می‌توانست عالی باشد، اما اگر فقط دو چرخ محرک بودیم،

it would have been a bit of an issue, I think, had we, had to move over into the, onto the side.

فکر می‌کنم اگر ما مجبور بودیم به سمت کناری حرکت می‌کردیم، کمی مشکل‌ساز می‌شد.

Anyway, now now we are on the normal road. So this is going towards the coast.

به هر حال الان در جاده عادی هستیم. بنابراین این به سمت ساحل می رود.

And we were now back on the what I call the the road.

و ما اکنون به راهی برگشته بودیم که من آن را جاده می نامم.

That is normal.

این طبیعی است.

But you will see some lovely sights even at this point.

اما حتی در این نقطه مناظر دوست داشتنی را خواهید دید.

We saw some lovely sights now I think.

من فکر می کنم اکنون چند مناظر دوست داشتنی دیدیم.

I'm not sure, Steve, but this might be Snowdonia.

مطمئن نیستم استیو، اما این ممکن است اسنودونیا باشد.

Or at least parked. Yes, it is Mr. Duncan, part of Snowdonia. Look at that.

یا حداقل پارک شده بله، این آقای دانکن، بخشی از اسنودونیا است. به آن نگاه کنید.

So that is actually the highest point one of the highest points across Wales.

بنابراین این در واقع بالاترین نقطه یکی از بالاترین نقاط در سراسر ولز است.

And I would even say England as well.

و حتی می توانم بگویم انگلیس نیز همینطور.

It is a lovely place and this is where we arrived. Steve.

جای دوست داشتنی است و ما به اینجا رسیدیم. استیو

We arrived in a place called Harlech and there is the famous castle, a very old fortress and of course we went down to the sea.

به مکانی به نام هارلچ رسیدیم و آنجا قلعه معروف، قلعه بسیار قدیمی و البته به سمت دریا پایین رفتیم.

Mr. Steve

آقای استیو

was feeling rather adventurous because Steve went into the sea.

نسبتاً احساس ماجراجویی می کرد زیرا استیو به دریا رفت.

I don't know if you watched the video we made a couple of days ago, but we were actually by the seaside.

نمی‌دانم ویدیویی را که چند روز پیش ساختیم تماشا کردید یا نه، اما ما در واقع در کنار دریا بودیم.

Mr. Steve went into the sea.

آقای استیو به دریا رفت.

But I suppose the big question was how did Mr. Steve get out?

اما فکر می‌کنم سوال بزرگ این بود که آقای استیو چگونه بیرون آمد؟

How did he come out of the sea?

چگونه از دریا بیرون آمد؟

Well, for those who are wondering what happened after I stopped recording the other day,

خوب، برای کسانی که در تعجب هستند که بعد از اینکه روز گذشته ضبط را متوقف کردم چه اتفاقی افتاد،

this is what happened next.

این همان چیزی است که بعداً اتفاق افتاد.

Oh, Mr.

Steve, all I can say is you are a much braver person than me.

اوه، آقای

استیو، تنها چیزی که می توانم بگویم این است که شما بسیار شجاع تر از من هستید.

I don't think I have to say.

فکر نمی کنم باید بگویم.

I don't think I could do that.

فکر نمی کنم بتوانم این کار را انجام دهم.

I could not go into the sea like that.

نمیتونستم اینطوری برم تو دریا.

Well, Louis says, you shouldn't take a swim at your age into cold water.

خب، لویی می‌گوید، در سن و سال خود نباید در آب سرد شنا کنید.

Well, you're probably right, Lewis.

خب، احتمالاً حق با شماست، لوئیس.

But that's what.

اما همین است.

In fact, that's what you said, wasn't it, Steve?

در واقع، این همان چیزی است که شما گفتید، اینطور نیست، استیو؟

Well, I was a bit concerned because, I mean, I always do go in the sea,

خب، من کمی نگران بودم، زیرا، منظورم این است که من همیشه در دریا می روم،

when we're by the seaside, wherever we go, whenever we've been on holiday, I was going to say,

وقتی کنار دریا هستیم، هر جا که می رویم، هر زمان که در تعطیلات بودیم، می خواستم بگویم،

And at this time of the year, the water is almost at its warmest because it's been heated up through the summer.

و در این زمان در سال، آب تقریباً در گرم ترین حالت خود است زیرا در طول تابستان گرم شده است.

So, yeah, I was a little concerned because you can get a heart attack if you go into cold water.

بنابراین، بله، من کمی نگران بودم زیرا اگر وارد آب سرد شوید ممکن است دچار حمله قلبی شوید.

But I was reasonably confident that that would be all right.

اما من کاملاً مطمئن بودم که همه چیز درست می شود.

But, I, I if I felt at any point ill, I would have come straight out.

اما، من، اگر هر لحظه احساس بیماری می کردم، یکراست بیرون می آمدم.

I didn't, so I stayed in. I was only in that about ten minutes. But yes, I do.

من این کار را نکردم، بنابراین در آنجا ماندم. من فقط در آن ده دقیقه بودم. اما بله، من انجام می دهم.

And there is a risk that you can immerse yourself in cold water like that and get a heart attack.

و این خطر وجود دارد که خود را در آب سرد غوطه ور کنید و دچار حمله قلبی شوید.

But luckily I'm here to tell the tale.

اما خوشبختانه من اینجا هستم تا داستان را تعریف کنم.

I did have 1 or 2 moments where I suddenly lost sight of Steve.

من 1 یا 2 لحظه داشتم که ناگهان استیو را از دست دادم.

He seemed to vanish into thin air and then suddenly I could see him again waving.

به نظر می رسید که او در هوا ناپدید شده بود و ناگهان من دوباره او را در حال تکان دادن دیدم.

I think he was waving.

فکر کنم دست تکان می داد.

He could have been drowning.

او ممکن بود در حال غرق شدن باشد.

Of course, there are many things you should not do before going into the water or into the sea or swimming pool.

البته بسیاری از کارهایی هستند که نباید قبل از رفتن به داخل آب یا دریا یا استخر انجام دهید.

In fact, one of them, of course, is eating, isn't it, Steve?

در واقع، یکی از آنها، البته، خوردن است، اینطور نیست، استیو؟

Yeah. You shouldn't eat.

آره نباید بخوری

Apparently, before you go into any water, it's always advised because you can get cramp.

ظاهراً قبل از رفتن به هر آبی، همیشه توصیه می شود زیرا ممکن است گرفتگی عضلات را بگیرد.

And the thing about that, that sea as well, is that, even though I went out a very long way, it's incredibly shallow.

و چیزی که در مورد آن، آن دریا نیز وجود دارد، این است که، با وجود اینکه راه بسیار طولانی را بیرون رفتم، به طرز باورنکردنی کم عمق است.

So at no point, even though I went quite a long way out, I was the water was never.

بنابراین در هیچ نقطه‌ای، حتی با وجود اینکه راه زیادی را طی کردم، هرگز آب نبودم.

Yeah, I was never the point where I couldn't my feet couldn't touch the bottom.

آره، من هرگز نقطه ای نبودم که نمی توانستم پاهایم کف آن را لمس نکند.

In fact, if I stood up at any point, the water came up to here.

در واقع، اگر در هر نقطه ای ایستادم، آب تا اینجا می آمد.

Yeah.

Because it's a very, very gradual group gradually gets deeper over a long period of time

آره

از آنجا که این یک گروه بسیار بسیار تدریجی است، به تدریج در طی یک دوره زمانی طولانی عمیق تر می شود،

because some seas I've been in, you go in and suddenly it drops down and you're out of your depth straightaway.

زیرا در برخی از دریاها که من در آن بوده ام، شما وارد آن می شوید و ناگهان فرو می ریزد و بلافاصله از عمق خود خارج می شوید.

But not on this particular beach.

اما نه در این ساحل خاص.

It's a slow decline in as you walk. As you walk, you slowly go down. Yeah.

در حین راه رفتن به آرامی کاهش می یابد. همانطور که راه می روید، به آرامی پایین می روید. آره

So I was never I was always able to put my feet on the bottom, and I didn't want to go out of my depth.

بنابراین من هرگز نتوانستم همیشه پاهایم را روی زمین بگذارم و نمی خواستم از عمق خودم بیرون بروم.

As you say, if you go out of your depth, it means you go into water, which is

به قول خودت اگر از عمقت بیرون رفتی یعنی وارد آب شدی که

higher than yourself.

بالاتر از خودت است.

And I wasn't going to do that because that would have been risky, because I didn't know what the tide was doing.

و من قصد انجام این کار را نداشتم زیرا این کار خطرناک بود، زیرا نمی دانستم جزر و مد چه می کند.

In fact, there is a phrase that relates to that a person might go out of their depth.

در واقع، عبارتی وجود دارد که به این موضوع مربوط می شود که ممکن است یک فرد از عمق خود خارج شود.

So if you are out of your depth, it means you are doing something that you are unable to do.

بنابراین اگر از عمق خود خارج شده اید، به این معنی است که کاری را انجام می دهید که قادر به انجام آن نیستید.

You don't have the skills or the training to do it, so you are trying to do something

شما مهارت یا آموزش لازم برای انجام آن را ندارید، بنابراین سعی می کنید کاری را انجام دهید

that you are not qualified to do, or something or something you you can't handle.

که صلاحیت انجام آن را ندارید، یا کاری یا کاری که نمی توانید از عهده آن برآیید.

So it is a thing that you are trying to do, but it is beyond your capability.

بنابراین این کاری است که شما در حال انجام آن هستید، اما فراتر از توانایی شماست.

You are out of your debt. Yeah.

شما از بدهی خود خارج شده اید. آره

So literally you can be out of your depth in the sea, or figuratively, as Mr.

بنابراین به معنای واقعی کلمه شما می توانید از عمق خود در دریا خارج شوید، یا به طور مجازی، همانطور که آقای

Duncan says, your attempt to do something which you haven't got the necessary skills to do.

دانکن می گوید، تلاش شما برای انجام کاری که مهارت های لازم برای انجام آن را ندارید.

For example, if somebody said to me, will you do a presentation on, on on Excel spreadsheets?

به عنوان مثال، اگر کسی به من بگوید، آیا ارائه ای در صفحه گسترده اکسل انجام می دهید؟

I would say, and no, I don't want to do that because I would be out of my depth.

من می‌گفتم، و نه، نمی‌خواهم این کار را انجام دهم، زیرا از عمق خودم خارج می‌شوم.

In other words, I don't have sufficient, sufficient knowledge to do that particular, presentation.

به عبارت دیگر، من دانش کافی و کافی برای انجام آن ارائه خاص ندارم.

Yes, but it could be anything. Could be anything.

بله، اما می تواند هر چیزی باشد. میتونه هر چیزی باشه

Can I just answer some questions about those roads and on the live chat, Mr.

آیا می توانم فقط به چند سوال در مورد آن جاده ها و در چت زنده پاسخ دهم، آقای

Duncan?

دانکن؟

Giovanni, I haven't got a Ford Mustang.

جیووانی، من فورد موستانگ ندارم.

But, that would have been, quite good to take the car down there.

اما اگر ماشین را به آنجا می بردیم خیلی خوب بود.

Although I think it would have suffered, with it being only rear wheel drive.

اگرچه فکر می‌کنم با این که فقط محرک چرخ‌های عقب بود، دچار مشکل می‌شد.

Mind you, my car's only rear wheel drive.

توجه داشته باشید، ماشین من تنها محرک چرخ عقب است.

Yes, it's called a single track road.

بله، به آن جاده تک مسیر می گویند.

Giovanni, I somebody asked that question, but Maurizio, has answered it

جیووانی، من کسی این سوال را پرسیدم، اما مائوریتزیو به آن پاسخ داده

and said that he used to drive, in Scotland down single track roads as well.

و گفته است که در اسکاتلند در جاده های تک مسیر نیز رانندگی می کرده است.

Yeah.

آره

So those roads there, those are not like main roads.

بنابراین آن جاده‌های آنجا، مانند جاده‌های اصلی نیستند.

No, those are just really for.

نه، اینها واقعاً برای.

Their direct routes to places

مسیرهای مستقیم آن‌ها به مکان‌هایی می‌روند

that you would only really farmers would use because in Scotland there main thing you have, there is lots of sheep

که شما فقط کشاورزان واقعاً از آن‌ها استفاده می‌کنند، زیرا در اسکاتلند چیز اصلی شما وجود دارد، گوسفندهای زیادی وجود دارد

and over vast distances the sheep all graze on the hills because the land isn't much use for anything else.

و گوسفندها در مسافت‌های وسیع همه بر روی تپه‌ها چرا می‌کنند، زیرا زمین برای هیچ چیز دیگری کاربرد زیادی ندارد.

You can't grow crops on it.

شما نمی توانید روی آن محصول بکارید.

And so the farmers use those single track roads to go from the farms to wherever that that the sheep are.

و بنابراین کشاورزان از آن جاده های تک مسیر برای رفتن از مزارع به هر جایی که گوسفندان هستند استفاده می کنند.

So probably I shouldn't have used that road.

بنابراین احتمالاً نباید از آن جاده استفاده می کردم.

We were lucky the other traffic wasn't on it.

ما خوش شانس بودیم که ترافیک دیگر روی آن نبود.

There is a route to get to where we wanted to go.

مسیری برای رسیدن به جایی که می خواستیم وجود دارد.

It would have taken 20 minutes longer, but it would have kept us on the main road.

20 دقیقه بیشتر طول می کشید، اما ما را در جاده اصلی نگه می داشت.

Yeah, but, I suppose exciting.

بله، اما، فکر می کنم هیجان انگیز است.

I suppose you would describe them as access roads.

من فکر می کنم شما آنها را به عنوان جاده های دسترسی توصیف کنید.

So maybe for getting from one place to another within the local area, we often describe those sorts of roads, access roads.

بنابراین شاید برای رفتن از یک مکان به مکان دیگر در منطقه محلی، ما اغلب آن نوع جاده ها، جاده های دسترسی را توصیف می کنیم.

But to be honest with you,

اما صادقانه بگویم،

it was kind of

terrifying and exciting hit the same time, I will be honest.

در همان زمان یک ضربه وحشتناک و هیجان انگیز بود، صادقانه خواهم گفت.

So there were a few moments where we weren't sure what was going to happen next, especially if something was coming the opposite way.

بنابراین چند لحظه بود که مطمئن نبودیم بعداً چه اتفاقی می‌افتد، مخصوصاً اگر چیزی برعکس می‌شد.

We would have had quite a few problems anyway. We we made it.

به هر حال ممکن بود مشکلات زیادی داشته باشیم. ما ساختیمش

We made it to that.

ما به آن رسیدیم.

We made it

ما

through all of our adventures on the beach, including Mr.

تمام ماجراجویی‌هایمان را در ساحل پشت سر گذاشتیم، از جمله آقای

Steve going into the ocean and having a splash around.

استیو که به اقیانوس رفت و در اطراف غوغا کرد.

Can I just add as well that,

می‌توانم این را هم اضافه کنم که

if we had met

اگر

a Welsh farmer along those roads, I don't think he would have been too pleased to give way to an English person.

در آن جاده‌ها با یک کشاورز ولزی ملاقات می‌کردیم، فکر نمی‌کنم او خیلی خوشحال می‌شد که جای خود را به یک فرد انگلیسی بدهد.

Yeah. I won't go any further.

آره من بیشتر از این نمی روم

Let's just say he wouldn't have been too pleased to see us along that road.

بیایید بگوییم که او از دیدن ما در آن جاده خیلی خوشحال نمی شد .

It isn't.

این نیست.

It is interesting to note that for some reason. Well, there is a good reason.

جالب است بدانید که بنا به دلایلی. خوب، دلیل خوبی وجود دارد.

A very good reason. The Welsh don't like

یک دلیل خیلی خوب ولزی ها

English people very much.

انگلیسی ها را خیلی دوست ندارند.

So there is a kind of a a long running feud, I suppose we could say,

بنابراین، فکر می‌کنم می‌توانیم بگوییم یک نوع دشمنی طولانی‌مدت وجود دارد،

because many of the Welsh, of course, were cast out from England and that's why they, they live in Wales.

زیرا البته بسیاری از ولزی‌ها از انگلستان بیرون رانده شده‌اند و به همین دلیل در ولز زندگی می‌کنند.

So there is a kind of historic thing that goes back many, many, I suppose you, you might say centuries, but certainly the background,

بنابراین یک نوع چیز تاریخی وجود دارد که به خیلی ها، خیلی ها، فکر می کنم شما، شاید بگویید قرن ها، وجود دارد، اما مطمئناً پیشینه،

the background of the relationship between the British or should I say the English and the Welsh is not great. No.

پیشینه روابط بین بریتانیایی ها یا بهتر است بگویم انگلیسی ها و ولزی ها عالی نیست. نه.

That yeah, it's a bit like the Scottish people as well.

بله، کمی شبیه مردم اسکاتلند نیز هست.

They, I mean, the Scottish people

منظورم این است که مردم اسکاتلند

wouldn't say they dislike the English, but because of historical reasons, battles that took place in the past,

نمی‌گویند که از انگلیسی‌ها خوششان نمی‌آید، اما به دلایل تاریخی، جنگ‌هایی که در گذشته

between the Welsh and the English and the Scots and the English.

بین ولزی‌ها و انگلیسی‌ها و اسکاتلندی‌ها و انگلیسی‌ها رخ داده است.

Then there are there, and it just goes to show how these silly, you know, it's passed down through generations.

سپس وجود دارد، و این فقط نشان می دهد که چگونه این احمقانه ، از طریق نسل ها منتقل شده است.

I mean, we're all equal now.

یعنی الان همه با هم برابریم.

It's the UK although Scotland and Wales and now what you call devolved countries.

این بریتانیا است، اگرچه اسکاتلند و ولز و اکنون آنچه شما به آن کشورهای واگذار شده می گویید.

So they do have their own parliaments which they didn't used to have until relatively recently.

بنابراین آنها پارلمان های خود را دارند که قبلاً تا همین اواخر نداشتند.

But nevertheless these historical hatreds remain and it's certain ni much more evident with the Welsh than it is with the Scottish.

اما با این وجود، این نفرت‌های تاریخی همچنان باقی است و مسلماً در ولزی‌ها بیشتر از اسکاتلندی‌ها مشهود است.

And I remember in the 1980s, even the late, the late 1970s and 1980s, there was,

و من به یاد دارم در دهه 1980، حتی اواخر، اواخر دهه 1970 و 1980، وجود داشت،

there was quite the it did become quite what's the word I'm looking for fierce.

کاملاً کلمه ای شد که من به دنبال آن هستم.

This, this strange hatred

این، این نفرت عجیب

for the English because the people were, were buying houses and property in Wales and they were English.

از انگلیسی ها به دلیل اینکه مردم بودند، در ولز خانه و ملک می خریدند و انگلیسی بودند.

So English people were buying property in Wales and their houses were being burnt down.

بنابراین انگلیسی ها در ولز ملک می خریدند و خانه هایشان در حال سوختن بود.

Yes. That's how serious that became.

بله. این چقدر جدی شد.

So you can see and I think that still exists now.

بنابراین شما می توانید ببینید و من فکر می کنم که هنوز وجود دارد.

But but I don't think it is quite as bad as as it was a few years ago.

اما فکر نمی کنم مثل چند سال پیش بد باشد. در

There are many English people now living in Wales, and I assume they are having a rather nice time.

حال حاضر انگلیسی‌های زیادی در ولز زندگی می‌کنند و فکر می‌کنم آنها اوقات خوبی را سپری می‌کنند.

It depends where you go in Wales.

بستگی به این دارد که کجا در ولز بروید.

If it's South Wales, they're very cosmopolitan.

اگر ولز جنوبی باشد، آنها بسیار جهان وطنی هستند.

If you go into more sort of mid Wales, then that's the much more sort of traditional Welsh villages.

اگر به ولز میانی‌تری بروید، آن‌گاه روستاهای سنتی ولز بسیار بیشتر هستند.

And I remember years ago, going to Wales with some friends, we cycled there, which I used to do when I was younger.

و یادم می‌آید سال‌ها پیش، با چند دوست به ولز رفتیم، در آنجا دوچرخه‌سواری کردیم، که در جوانی این کار را انجام می‌دادم.

And we went into a pub in the middle of nowhere in Wales, and this is very common.

و ما به یک میخانه در ولز رفتیم، و این بسیار رایج است.

I don't know if it, I think it's still is that it's sort of a village pub in Wales and you walk in as a British person

نمی‌دانم، فکر می‌کنم هنوز هم این است که یک میخانه روستایی در ولز است و شما به‌عنوان یک بریتانیایی وارد آن می‌شوید

and literally you can be people will it will go quiet and they will ask you either to leave or go into another room.

و به معنای واقعی کلمه می‌توانید مردم باشید، اگر ساکت می‌شود و از شما می‌خواهند که بروید یا برو تو اتاق دیگه

That has actually happened to me.

این در واقع برای من اتفاق افتاده است.

And it has happened to friends of mine as well, because they just don't want you in there.

و این برای دوستان من نیز اتفاق افتاده است، زیرا آنها فقط شما را در آنجا نمی خواهند.

But anyway, we had a lovely time.

اما به هر حال به ما خوش گذشت.

On the whole, then British people are welcome because English English

به طور کلی، مردم بریتانیا از آن استقبال می کنند زیرا انگلیسی

people are really welcome because it is a probably their greatest source of revenue for the economy.

های انگلیسی واقعاً استقبال می کنند زیرا احتمالاً بزرگترین منبع درآمد آنها برای اقتصاد است.

Certainly one of the greatest is tourism from from British people going there, English, English or Scottish or whatever, going to Wales. So,

مطمئناً یکی از بهترین‌ها گردشگری است که از بریتانیایی‌هایی که به آنجا می‌روند، انگلیسی، انگلیسی یا اسکاتلندی یا هر چیز دیگری، به ولز می‌روند. بنابراین،

you know,

we bring a lot of income to the area, but you've just got to be respectful.

می دانید،

ما درآمد زیادی برای منطقه به ارمغان می آوریم، اما شما فقط باید احترام بگذارید.

I suppose you will see all the signs in Wales.

من فکر می کنم شما تمام علائم را در ولز خواهید دید.

We'll have the Welsh language first and then British will be second.

ما ابتدا زبان ولزی را خواهیم داشت و سپس انگلیسی دوم خواهد شد.

And in fact, in some cases you won't even see any English.

و در واقع، در برخی موارد شما حتی هیچ انگلیسی را نمی بینید.

But I kind of, I don't think that's actually a problem, because if you're saying that that's your identity

اما من فکر نمی‌کنم این واقعاً مشکلی باشد، زیرا اگر می‌گویید که این هویت شماست

and that's what you want to do and that's your part of the landmass, then I suppose that's all right.

و این همان کاری است که می‌خواهید انجام دهید و این بخشی از خشکی شماست، پس فکر می‌کنم اشکالی ندارد.

But but it is true that there can be certain types of conflict, certainly between the Welsh and the English, a very patriotic and,

اما این درست است که انواع خاصی از درگیری وجود دارد، قطعاً بین ولزی ها و انگلیسی ها، بسیار میهن پرستانه و

like road signs.

مانند علائم جاده.

They'll be in Welsh first and then English second.

آنها ابتدا به زبان ولزی و سپس انگلیسی خواهند بود.

Yeah. It's, and that's all over Wales.

آره این است، و این در سراسر ولز است.

Which you would think probably for a lot of you watching, you would think that was quite strange because it's the UK.

که احتمالاً برای بسیاری از شما که تماشا می‌کنید، فکر می‌کنید که بسیار عجیب است زیرا انگلستان است.

You think it will be the same, but in fact it isn't. You don't get that in Scotland, I don't think.

شما فکر می کنید که همان خواهد بود، اما در واقع اینطور نیست. فکر نمی کنم در اسکاتلند چنین چیزی را درک نکنید.

But you certainly get that in Wales, a very, very patriotic and want to keep that culture, which is completely understandable.

اما شما مطمئناً این را در ولز می‌فهمید، یک کشور بسیار میهن‌پرست و می‌خواهید آن فرهنگ را حفظ کنید، که کاملاً قابل درک است.

So they see the

بنابراین آنها

English people going in as, as trying to dilute their culture and destroy it.

ورود مردم انگلیسی را به عنوان تلاش برای تضعیف فرهنگ خود و تخریب آن می بینند.

So it very much in the schools in Wales then everyone has to speak Welsh very well.

بنابراین در مدارس ولز بسیار زیاد است و همه باید به خوبی ولزی صحبت کنند.

She's like the first language, English is the second, I think in some places probably. Yeah.

او مانند زبان اول است، انگلیسی دوم است، من فکر می کنم در بعضی جاها احتمالاً. آره

But but yeah, it's Alice, Alice, Alessandra Alexander says, do the Welsh really talk Welsh?

اما بله، آلیس است، آلیس، الساندرا الکساندر می گوید، آیا ولزی ها واقعا ولزی صحبت می کنند؟

Yes they do.

بله آنها انجام می دهند.

In fact, when you go into the shops like we did in Harlequin,

در واقع، وقتی مثل ما در هارلکین وارد مغازه‌ها می‌شوید،

the everyone was there all speaking Welsh, all the local people were speaking Welsh at somebody.

همه آنجا بودند که به زبان ولزی صحبت می‌کردند، همه مردم محلی به کسی ولزی صحبت می‌کردند.

And when we went to a tea shop, people, if they're Welsh, they're talking, they talk Welsh.

و وقتی به چای‌فروشی رفتیم، مردم، اگر ولزی باشند، دارند حرف می‌زنند، ولزی حرف می‌زنند.

They do very much do that. Yeah.

آنها خیلی این کار را انجام می دهند. آره

Although some people say they only do it when the British, when the English people are there.

اگر چه برخی از مردم می گویند که آنها این کار را فقط زمانی انجام می دهند که انگلیسی ها، زمانی که انگلیسی ها آنجا هستند.

Yeah. That's that, that's but that's just a stupid thing to say there isn't it.

آره همین است، این است، اما این فقط یک چیز احمقانه است که بگوییم وجود ندارد.

I know, but it's a but they do very much, it's very, very strong.

من می دانم، اما این یک کار است، اما آنها بسیار انجام می دهند، بسیار بسیار قوی است.

But again it depends where you are in Wales. Yes.

اما باز هم بستگی دارد که در کجای ولز هستید. بله.

I don't think there's any problem if you're in Wales and you're Welsh and you speak Welsh, I don't think there's a problem.

من فکر نمی کنم اگر در ولز هستید و ولزی هستید و ولزی صحبت می کنید مشکلی وجود ندارد، فکر نمی کنم مشکلی وجود داشته باشد.

I think it's just sometimes I think English people, we are the worst sometimes with other nations

من فکر می‌کنم گاهی اوقات فکر می‌کنم انگلیسی‌ها، ما گاهی اوقات با کشورهای دیگر بدترین هستیم و

we expect everyone to speak English wherever we go in the world.

انتظار داریم هر کجای دنیا که می‌رویم همه انگلیسی صحبت کنند.

And that this is this is a common criticism of the English because we often assume when we go abroad to any country,

و اینکه این یک انتقاد رایج از انگلیسی‌ها است، زیرا ما اغلب وقتی به هر کشوری به خارج از کشور می‌رویم،

especially around Europe, that everyone around us is going to speak our language.

به ویژه در سراسر اروپا، تصور می‌کنیم که همه اطرافیان ما به زبان ما صحبت می‌کنند.

So, I suppose a good example, Steve, is Spain, where there are many people who've moved to Spain to actually live,

بنابراین، فکر می‌کنم یک مثال خوب، استیو، اسپانیا است، جایی که افراد زیادی برای زندگی به اسپانیا نقل مکان کرده‌اند،

but they often complain that there are certain types of food that they can't get.

اما اغلب از این که انواع خاصی از غذا وجود دارد که نمی‌توانند تهیه کنند، شکایت دارند.

Or maybe sometimes people refuse to speak English to them and they get annoyed.

یا شاید گاهی اوقات مردم از صحبت انگلیسی با آنها امتناع می ورزند و آنها اذیت می شوند.

And I always find that rather funny because you are in someone else's country, so

و من همیشه آن را خنده‌دار می‌دانم زیرا شما در کشور دیگری هستید، بنابراین

sometimes you you have to be careful not to come across or to seem arrogant.

گاهی اوقات باید مراقب باشید که با آن برخورد نکنید یا مغرور به نظر نرسید.

But I would you say, for example, if I wanted to move a live, to move to another country, you see,

اما می‌توانم بگویم، برای مثال، اگر می‌خواستم زندگی خود را نقل مکان کنم، به کشور دیگری نقل مکان کنم، می‌بینی،

I would have no trouble moving thinking of moving to France or to Italy or to Spain, a huge expat community in Spain.

مشکلی برای مهاجرت به فرانسه یا ایتالیا یا اسپانیا، یک جامعه بزرگ مهاجر در اسپانیا، ندارم. .

But I would never buy a house and live in Wales.

اما من هرگز خانه ای نمی خرم و در ولز زندگی نمی کنم.

I just wouldn't do it.

من فقط این کار را نمی کنم.

Okay, Steve, because I know that a large proportion of the local people would not.

باشه، استیو، چون می دانم که بخش زیادی از مردم محلی این کار را نمی کنند.

We would, it would, would, would not be very friendly towards me.

ما با من خیلی دوستانه رفتار نمی کنیم.

Depends where in Wales you go. Yeah.

بستگی دارد به کجا در ولز بروید. آره

If you, if you go to near Cardiff, that'll be fine because that's the capital.

اگر به نزدیکی کاردیف می روید، خوب است، زیرا اینجا پایتخت است.

But if you were to get a nice country cottage in the middle of Wales,

اما اگر بخواهید یک کلبه روستایی زیبا در وسط ولز داشته باشید،

I think you would, in fact, we know friends that move to Wales, from England.

فکر می کنم در واقع دوستانی را می شناسیم که از انگلستان به ولز نقل مکان کرده اند.

They retired, moved to Wales.

آنها بازنشسته شدند، به ولز نقل مکان کردند.

He was English, she was half Welsh.

او انگلیسی بود، او نیمه ولزی بود.

And they spent the next 20 years having feuds with neighbours and being treated really badly.

و آنها 20 سال بعد را با همسایگان دشمنی کردند و واقعاً بد رفتار کردند.

I think so, yeah.

من فکر می کنم اینطور است، بله.

I think that may have been slightly self-inflicted, to be honest.

من فکر می کنم که ممکن است کمی خودآزاری باشد، صادقانه بگویم.

But do we understand Welsh? No.

اما آیا ما ولزی را می فهمیم؟ نه.

Only Welsh people would ever learn Welsh like Steve.

فقط مردم ولزی می توانند مانند استیو ولزی را یاد بگیرند.

Okay, let's let's not turn it into.

خوب، بیایید آن را تبدیل نکنیم.

No one else would learn Welsh. Yeah, apart from Welsh people.

هیچ کس دیگری زبان ولزی را یاد نخواهد گرفت. بله، به غیر از مردم ولز.

Well, yeah, it's. Well, again,

خوب، بله، این است. خوب، دوباره،

they are Welsh. If they want to speak Welsh, let them know. Yeah.

آنها ولزی هستند. اگر می خواهند ولزی صحبت کنند، به آنها اطلاع دهید. آره

I'm not saying they shouldn't. I'm not. Nobody's saying they should, but they shouldn't.

من نمی گویم آنها نباید. من نیستم. هیچ کس نمی گوید که باید، اما آنها نباید.

But so if you are well sure you are watching now and you are learning English.

اما اگر به خوبی مطمئن هستید که اکنون تماشا می کنید و در حال یادگیری زبان انگلیسی هستید.

Welcome.

خوش آمدید.

Well, they do have to learn English in Wales. Yeah.

خوب، آنها باید انگلیسی را در ولز یاد بگیرند. آره

And of course,

و البته

a lot of people are learning English now around the world, which is going to.

بسیاری از مردم اکنون در سراسر جهان در حال یادگیری زبان انگلیسی هستند، که قرار است.

Okay, Steve, are there sharks in the water? Says Giovanni.

باشه، استیو، آیا کوسه ها در آب هستند؟ جیووانی می گوید.

There aren't,

وجود ندارد،

but we sometimes get sort of species of sharks,

اما ما گاهی اوقات گونه‌هایی از کوسه‌ها را

in British waters, but they're not sort of the man eating variety.

در آب‌های بریتانیا می‌بینیم، اما آن‌ها به‌گونه‌ای مردی نیستند که انواع مختلف را می‌خورند.

I don't think I've ever heard of anybody being attacked by a shark in the UK.

فکر نمی کنم تا به حال نشنیده باشم که کسی در بریتانیا مورد حمله یک کوسه قرار گرفته باشد.

You might get jellyfish.

ممکن است به چتر دریایی مبتلا شوید.

But not big ones. That would kill you.

اما نه بزرگ ها. این شما را می کشد.

I've never heard of anyone dying by being attacked by a sea creature in the UK.

من هرگز نشنیده ام که کسی در بریتانیا بر اثر حمله یک موجود دریایی بمیرد.

Have you, Mr. Duncan,

آیا شما، آقای دانکن،

I don't think.

من فکر نمی کنم.

I don't think so. The people die in in, in the sea in England. Because.

من اینطور فکر نمی کنم. مردم در انگلستان در دریا می میرند. چون.

Because they they drown or they go when the tide, the tide is pulling them out of the currents.

چون غرق می‌شوند یا وقتی جزر و مد می‌روند، جزر و مد آنها را از جریان‌ها بیرون می‌کشد.

And we don't we don't have we don't have, sea creatures that killed people on the on the English coast.

و ما نداریم نداریم نداریم، موجودات دریایی که مردم را در سواحل انگلیس کشتند.

Fortunately, I like water.

خوشبختانه من آب را دوست دارم.

Temperate temperatures 13.3 degrees as they test. Thank you for that.

دمای معتدل 13.3 درجه به عنوان آنها تست. از این بابت متشکرم.

So that's about the same temperatures it would come out of your tap,

بنابراین این تقریباً همان دماهایی است که در زمستان از شیر آب شما خارج می شود

in winter.

.

So yes, it wasn't freezing cold.

پس بله، سرمای یخبندان نبود.

But it was, took me a while to get used to it.

اما این بود، مدتی طول کشید تا به آن عادت کنم.

Anyway, I know Mr. Duncan wants to move on.

به هر حال، من می دانم که آقای دانکن می خواهد ادامه دهد.

Don't you, Mr. Duncan, do I?

آیا شما آقای دانکن، من؟

I think I don't.

من فکر نمی کنم.

Maybe I'm just enjoying the sound of Mr. Steve's voice.

شاید من فقط از صدای آقای استیو لذت می برم.

Take the wind. Sorry.

باد را بگیر متاسفم

No, nothing.

نه هیچی

I didn't say anything, Mr. Duncan.

من چیزی نگفتم آقای دانکن.

I just heard you laugh.

فقط شنیدم که میخندی

I wonder why you were laughing anyway. Giovanni. Yes? Giovanni is here. By the way.

تعجب می کنم که اصلا چرا می خندیدی؟ جیووانی بله؟ جیووانی اینجاست. به هر حال.

We haven't even mentioned the live chat today. I can't believe I have not really said hello to the live chat.

ما حتی امروز به چت زنده اشاره نکردیم. من نمی توانم باور کنم که واقعاً به چت زنده سلام نکرده ام.

Sorry, Steve.

متاسفم استیو

That fine.

اون جریمه

Carry on, Mr. Chair.

ادامه بده آقای رئیس

If. Say something. You see, I think it just, Anyway.

اگر یه چیزی بگو می بینید، به هر حال، من فکر می کنم.

But anyway,

اما به هر حال،

we have Lewis.

ما لوئیس را داریم.

Oh, should I say, Lewis Smith dance is here today.

اوه، باید بگویم، رقص لوئیس اسمیت امروز اینجاست.

And also, first. Oh, we have Vitus.

و همچنین، اول. اوه، ما ویتوس داریم.

Vitus is first today.

ویتوس امروز اول شد.

Isn't that lovely? Hello, Vitus. Nice to see you here.

دوست داشتنی نیست؟ سلام ویتوس خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

We are celebrating today, celebrating 18 years of doing this on YouTube.

ما امروز جشن می گیریم، 18 سال از انجام این کار در YouTube را جشن می گیریم.

Can you believe it?

باورت میشه؟

It was 18 years ago today when all of this started.

18 سال پیش امروز بود که همه اینها شروع شد.

Today we are celebrating 18 years on YouTube with a special live stream.

امروز 18 سالگی را در YouTube با پخش زنده ویژه جشن می گیریم.

18 years of teaching English on YouTube.

18 سال تدریس انگلیسی در یوتیوب.

This is English addict coming to you live from England.

این معتاد انگلیسی است که به صورت زنده از انگلیس نزد شما می آید.

I hope you are having a good day today.

امیدوارم امروز روز خوبی را سپری کرده باشید.

Besides myself, it is also him over there. It's Mr.

علاوه بر من، او نیز آنجاست. این آقای

Steve or as I like to call him nowadays, Aquaman.

استیو یا همانطور که من امروز دوست دارم او را صدا کنم، آکوامن است.

Aquaman.

آکوامن.

He is.

او هست.

Can I say hello to Hannah?

آیا می توانم به هانا سلام کنم؟

Hannah allergy.

آلرژی هانا

Who mentioned earlier?

چه کسی قبلا اشاره کرد؟

I made a note here that, she's following you, and she started following you because her

من اینجا یادداشت کردم که او شما را دنبال می کند و شروع به دنبال کردن شما کرد زیرا

son, at the age of 13, started watching you and introduced, Mr.

پسرش در 13 سالگی شروع به تماشای شما کرد و آقای

Duncan to to Hannah and, and has been watching for 12 years.

دانکن را به هانا معرفی کرد و 12 سال است که تماشا می کند.

Well, so thank you for that. Mr.

خوب، پس بابت آن متشکرم. آقای

Duncan is can't always read all the comments on the live chat because he's busy doing things at his desk, making sure everything runs well.

دانکن همیشه نمی تواند همه نظرات را در چت زنده بخواند، زیرا او مشغول انجام کارهای پشت میز خود است و مطمئن می شود که همه چیز به خوبی اجرا می شود.

Yeah. And, so when I'm here, I can concentrate a lot more on the live chat.

آره و بنابراین وقتی اینجا هستم، می‌توانم بیشتر روی چت زنده تمرکز کنم.

So that's sort of my job,

پس این به نوعی کار من است

in a way.

But if Mr.

.

اما اگر آقای

Duncan's on his own, he's got to juggle a lot of things.

دانکن به تنهایی باشد، باید خیلی چیزها را حل کند.

So anyway. But thank you for for putting that in the live chat. So, yeah, I can say hello right now.

بنابراین به هر حال. اما از شما برای قرار دادن آن در چت زنده متشکرم . بنابراین، بله، می توانم همین الان سلام کنم.

Hello, Hannah.

It is nice to see you here. Thank you for joining us on the live stream today, a special one.

سلام هانا

خوشحالم که شما را اینجا می بینم. از اینکه امروز در جریان مستقیم به ما پیوستید، یک برنامه ویژه، سپاسگزاریم.

We're not normally here on Thursday, but at the moment we are celebrating the 18th anniversary of all this.

ما معمولاً پنجشنبه اینجا نیستیم، اما در حال حاضر هجدهمین سالگرد همه این اتفاقات را جشن می گیریم.

That's been happening right now on YouTube since 2006.

از سال 2006 این اتفاق در حال حاضر در یوتیوب رخ می دهد.

Can you believe it? 2006.

آیا می توانید آن را باور کنید؟ 2006.

The world was such a different place way back in 2006, when YouTube was just very, very young.

دنیا در سال 2006، زمانی که یوتیوب خیلی خیلی جوان بود، بسیار متفاوت بود. در سال 2006

There were only 106 people on YouTube

فقط 106 نفر در یوتیوب بودند.

in 2006.

Can you believe it?

Only 106 people see it.

باورتان می شود؟

فقط 106 نفر آن را می بینند.

No, no, Steve, that that's there wasn't there was Irene a practising.

نه، نه، استیو، این آنجا نبود که ایرن تمرین کند

Hello, Irene.

سلام ایرین.

We've seen many, many times on on here says that that she was with you right at the beginning, 18 years ago.

ما بارها و بارها در اینجا دیده‌ایم که می‌گوید او درست در آغاز، 18 سال پیش، با شما بود.

Wow. And, so I think that's, fantastic.

عجب و بنابراین من فکر می کنم که فوق العاده است.

So if anybody else, can claim to have been watching Mr.

بنابراین اگر کس دیگری می تواند ادعا کند که

Duncan for 18 years, please tell us.

18 سال آقای دانکن را تماشا کرده است، لطفاً به ما بگویید.

No, it doesn't matter. Doesn't have to be 18 years.

نه، مهم نیست. لازم نیست 18 سال باشد.

Even if it's one year. Yes. Or six months.

حتی اگر یک سال باشد. بله. یا شش ماهه

Oh. One minute.

اوه یک دقیقه

Oh, or you've just come on. Yes. Because if you've just come on and you've never seen Mr.

اوه، وگرنه تازه اومدی بله. چون اگر تازه وارد شده اید و قبلاً آقای دانکن را ندیده اید

Duncan before, please tell us as well, because obviously some of you won't have been born.

، لطفاً به ما نیز بگویید، زیرا واضح است که برخی از شما به دنیا نیامده اید.

Well, Mr. Duncan started his channel.

خب آقای دانکن کانالشو راه انداخت.

So, thank you for that.

بنابراین، از شما برای آن متشکرم.

Vitus says I was also 18 years ago.

ویتوس می گوید من هم 18 سال پیش بودم.

So Vitus was, from the beginning as well.

ویتوس از ابتدا هم همینطور بود.

So you were watching me when I was in China because 18 years ago

بنابراین زمانی که من در چین بودم، شما مرا تماشا می‌کردید، زیرا 18 سال پیش

today, I was actually living in China, working as an English teacher,

امروز، من در واقع در چین زندگی می‌کردم و به عنوان معلم زبان انگلیسی کار می‌کردم،

and I decided to start a YouTube channel on this day whilst I was still living in China.

و تصمیم گرفتم در این روز یک کانال یوتیوب راه‌اندازی کنم، زمانی که هنوز در چین زندگی می‌کردم.

So I'm just wondering now, so you were watching when I was still in China, making some of my very early lessons,

بنابراین من فقط در حال حاضر تعجب می کنم، بنابراین شما در زمانی که من هنوز در چین بودم تماشا می کردید، برخی از درس های خیلی اولیه ام را می ساختید،

some of my rather, I would say now not so good lessons

برخی از درس های نه چندان خوب را

to be honest, the the quality and also the fact that I was a little bit nervous as well, doing it all those years ago.

صادقانه بگویم، کیفیت و همچنین واقعیت این است که من هم کمی عصبی بودم و این کار را تمام آن سال‌ها پیش انجام می‌دادم.

I know it doesn't seem possible.

می دانم که امکان پذیر به نظر نمی رسد.

I know what you're going to say, Mr. Duncan. You can't be nervous.

من می دانم که شما چه خواهید گفت، آقای دانکن. شما نمی توانید عصبی باشید.

We don't believe that. You could be nervous.

ما این را باور نداریم. شما ممکن است عصبی باشید.

Everyone, everyone at some point can be nervous, especially when you are trying something new.

همه، هرکسی در برخی مواقع ممکن است عصبی باشد، به خصوص زمانی که شما در حال تلاش برای چیز جدیدی هستید.

It is Halloween today, and I remember

امروز هالووین است، و من

a few years ago, I think it was actually way back in 2017.

چند سال پیش به یاد دارم، فکر می‌کنم در واقع در سال 2017 بود.

You might not believe this, Steve, but way back in 2017,

شاید این را باور نکنید، استیو، اما در سال 2017،

we celebrated Halloween

ما هالووین را جشن گرفتیم

and we decided to dress up in some costumes.

و تصمیم گرفتیم لباس‌هایی بپوشیم.

So this is what I was doing.

پس این کاری بود که من انجام می دادم.

I was dressed as Frankenstein's monster.

من لباس هیولای فرانکنشتاین را پوشیده بودم.

So yes, it was 2017. That's incredible.

پس بله، سال 2017 بود. این باورنکردنی است.

Wow. Now I do feel.

عجب الان احساس میکنم

But do you want to see what Mr. Steve was wearing?

اما آیا می خواهید ببینید آقای استیو چه لباسی پوشیده بود؟

So here is Mr. Steve.

پس اینجا آقای استیو است.

He looks like that guy, that rapper.

او شبیه آن مرد، آن خواننده رپ است.

There is a rapper who looks like that.

یک خواننده رپ وجود دارد که شبیه آن است.

Except for he has writing all over his face.

جز اینکه تمام صورتش نوشته است.

I can't remember his name now, but

الان اسمش را به خاطر نمی‌آورم، اما

there is a certain rapper who has that sort of unusual appearance.

یک خواننده رپ وجود دارد که ظاهر غیرمعمولی دارد.

And of course, did it get colder in here or is it just me,

و البته، اینجا سردتر شد یا فقط من،

Mr.. Steve?

آقای استیو؟

I think it might be.

من فکر می کنم ممکن است باشد.

It might be you, actually. Mr. Steve, I think so. Oh.

ممکن است در واقع شما باشید. آقای استیو، من اینطور فکر می کنم. اوه

Oh, yes.

اوه، بله. وقتی برای اولین بار یوتیوب را راه اندازی کردید،

You were showing the pictures earlier of yourself

قبلاً عکس های خود را نشان می دادید

when you first started YouTube, and this tramp has, has said those are the times when we were young and beautiful.

، و این ولگرد گفته است که آن زمان هایی است که ما جوان و زیبا بودیم.

Now we are just beautiful.

حالا ما فقط زیبا هستیم.

Oh. So that's thank you for that.

اوه پس از این بابت ممنونم.

It he's of course, referring to himself as well.

البته او به خودش نیز اشاره می کند. اما

But. Yes, exactly.

بله دقیقا.

Time moves on. Beauty is in the eye of the beholder.

زمان پیش می رود. زیبایی در چشم بیننده است.

That's what I say. That's what they say, isn't it? That is what they say.

این چیزی است که من می گویم. این چیزی است که آنها می گویند، اینطور نیست؟ همین را می گویند. قرار

We were going to dress up today, but I didn't think, we both thought that we couldn't top what we did in 2017.

بود امروز لباس بپوشیم، اما فکر نمی‌کردم، هر دو فکر می‌کردیم که نمی‌توانیم کاری را که در سال 2017 انجام دادیم بالاتر ببریم.

So we decided to leave that as it is.

بنابراین تصمیم گرفتیم آن را همین‌طور که هست رها کنیم.

And of course, the effort involved, because we've had a very busy week, we've been away.

و البته، تلاشی که انجام دادیم، چون هفته بسیار شلوغی داشتیم، دور بودیم.

We had a lovely little trip. We went all the way to the coast.

سفر کوچک و دوست داشتنی داشتیم. تا ساحل رفتیم.

We had a very nice time.

خیلی خوش گذشت

Mr. Steve went for a swim in the sea, and he also had a rather nice time.

آقای استیو برای شنا در دریا رفت و او نیز اوقات خوبی را سپری کرد.

We have some beautiful weather at the moment.

در حال حاضر هوای زیبایی داریم.

I love this particular time of year.

من عاشق این زمان خاص از سال هستم.

Yeah, I have to say I love Autumn very much so I thought as a way of welcoming the beautiful autumn season,

بله، باید بگویم که من پاییز را بسیار دوست دارم، بنابراین فکر کردم به عنوان راهی برای استقبال از فصل زیبای پاییز،

we would have a look at some of the autumn sites that are now around us here in England.

نگاهی به برخی از سایت های پاییز که اکنون در اطراف ما اینجا در انگلیس هستند، بیاندازیم.

You can't beat some autumn sights

شما نمی توانید برخی از مناظر پاییزی را

with all of the beautiful colours of this very special season of

با تمام رنگ های زیبای این فصل بسیار خاص از

80s English addict.

معتاد انگلیسی دهه 80 شکست دهید.

It is myself, Mr.

من، آقای

Duncan, and also Mr. Steve.

دانکن، و همچنین آقای استیو هستم.

We are here today celebrating 18 years.

ما امروز اینجا هستیم و 18 سالگی را جشن می گیریم.

So that's why we are here today.

بنابراین به همین دلیل است که ما امروز اینجا هستیم.

18 years of teaching English on YouTube.

18 سال تدریس انگلیسی در یوتیوب.

I still can't believe it.

من هنوز نمی توانم آن را باور کنم. به

It doesn't seem as if I've been doing it for all of those years.

نظر نمی رسد که در تمام این سال ها این کار را انجام داده باشم.

But apparently, apparently, according to YouTube,

اما ظاهراً ظاهراً طبق گفته یوتیوب

I have been doing it since 2006 and today is the birthday of my YouTube channel.

از سال 2006 این کار را انجام می دهم و امروز تولد کانال یوتیوب من است .

It's not the only that, video of the, the farmer there ploughing, his field,

این تنها چیزی نیست که، ویدئویی از شخم زدن کشاورز آنجا، مزرعه‌اش،

which, of course they do at this time of the year, preparing the ground for sowing, the crops that will grow,

که البته در این موقع از سال انجام می‌دهند، زمینه را برای کاشت، محصولاتی که در بهار رشد می‌کنند، آماده می‌کنند،

in the spring reminds me of, of a hymn that we always used to sing at school.

مرا به یاد می‌آورد. سرودی که همیشه در مدرسه می خواندیم.

And sometimes if you went to church when I was younger, at this time of the year, they would.

و گاهی اوقات اگر زمانی که من کوچکتر بودم، در این زمان از سال به کلیسا می رفتید، آنها می رفتند.

They would get you to sing this hymn.

آنها شما را وادار می کنند که این سرود را بخوانید.

I will plough the fields and scatter the good seed on the ground.

مزارع را شخم خواهم زد و بذر خوب را بر زمین خواهم پاشید.

I don't remember the rest of it, but we always used to sing that hymn.

بقیه اش را یادم نیست، اما همیشه آن سرود را می خواندیم.

We plough the fields and scatter the good seed on the ground.

مزارع را شخم می زنیم و بذر خوب را روی زمین می پاشیم.

And it went on and on like this.

و همینطور ادامه پیدا کرد.

It was a obviously a sort of a, sort of a celebration of, of of winter

بدیهی است که این یک نوع جشن از زمستانی بود که

coming on an autumn and the fact that we'd all be having lovely crops in the spring.

در پاییز می آمد و این واقعیت بود که همه ما در بهار محصولات دوست داشتنی خواهیم داشت.

And it always used to make me laugh back then that we would sing it, and it just came to mind as I saw the farmer

و همیشه در آن زمان من را می خنداند که ما آن را می خوانیم، و وقتی دیدم کشاورز

there ploughing away in his field.

آنجا در مزرعه اش شخم می زند، به ذهنم خطور می کرد.

And it is kind of, fitting that we have that mentioned, because you mention that and of course, the harvest has just taken place

و به نوعی مناسب است که ما موارد ذکر شده را داریم، زیرا شما اشاره می کنید که و البته برداشت محصول تازه انجام شده است

and many religious celebrations, many special holidays occur at this time of year because it is the end of the harvest season.

و بسیاری از جشن های مذهبی، تعطیلات ویژه بسیاری در این زمان از سال رخ می دهد زیرا پایان فصل برداشت است. .

So a lot of people, many years ago, they used to give thanks for their their wonderful abundant crop. Yes.

بنابراین، بسیاری از مردم، سال‌ها پیش، برای محصول فوق‌العاده‌شان شکرگزاری می‌کردند. بله.

So it is.

That's it.

همینطور است.

همین است. به

That's why we have holidays I suppose.

همین دلیل است که فکر می کنم تعطیلات داریم.

Can I mention I say hello to Simona Alves?

می توانم اشاره کنم که به سیمونا آلوز سلام کنم؟

Nascimento.

ناسیمنتو

Who is watching and us today and lives in Oxford. Wow.

چه کسی امروز و ما را تماشا می کند و در آکسفورد زندگی می کند. عجب

In England.

در انگلستان.

So, welcome to you.

بنابراین، به شما خوش آمدید.

And please tell us how you came to be living in Oxford.

و لطفاً به ما بگویید چگونه در آکسفورد زندگی می کنید.

Or were you born here, maybe, I don't know, are you studying?

یا اینجا به دنیا آمده ای، شاید، نمی دانم، درس می خوانی؟

Maybe you're studying in Oxford University. You might be very clever.

شاید شما در حال تحصیل در دانشگاه آکسفورد هستید. شاید خیلی باهوش باشید

So please tell us.

پس لطفا به ما بگویید.

We'd like to know.

ما دوست داریم بدانیم.

We need all the details. We need all the details.

ما به تمام جزئیات نیاز داریم. ما به تمام جزئیات نیاز داریم.

But it's. You know, if you are new on.

اما این است. می دانید، اگر تازه وارد هستید.

We love to see new people posting comments on the live chat.

ما دوست داریم افراد جدیدی را ببینیم که نظرات خود را در چت زنده ارسال می کنند.

What anyone making comments?

چه کسی نظر می دهد؟

But, new people we like to welcome.

اما، ما دوست داریم از افراد جدیدی استقبال کنیم.

Especially, So, don't be shy.

به خصوص، بنابراین، خجالتی نباشید.

Everyone is friendly on the live chat because we've got many, many people who come on every week, and

همه در چت زنده صمیمی هستند، زیرا ما افراد بسیار زیادی داریم که هر هفته به آن‌ها می‌آیند و

watch Mr.

Duncan and myself when I'm on. Usually I just on a Sunday.

آقای

دانکن و من را وقتی که من در جریان هستم تماشا می‌کنند. معمولا من فقط در یکشنبه.

And, we're all exchanging ideas and opinions and, and giving input, to help everybody learn how to speak English.

و، همه ما در حال تبادل نظر و تبادل نظر هستیم و به همه کمک می کنیم که چگونه انگلیسی صحبت کنند.

And of course, in a way it's a kind of a social interaction.

و البته به نوعی این یک نوع تعامل اجتماعی است.

This is like I feel as though I'm meeting with friends when I come on the live chat. Mr. Duncan.

این مثل این است که وقتی در چت زنده می آیم احساس می کنم با دوستانم ملاقات می کنم . آقای دانکن

Well, of course, we do have many ways of making contact with our viewers.

خوب، البته، ما راه های زیادی برای برقراری ارتباط با بینندگان خود داریم.

Of course you can meet us in real life.

البته شما می توانید ما را در زندگی واقعی ملاقات کنید.

Now, I'm going to mention this.

حالا من به این موضوع اشاره می کنم.

Steve is not expecting this, but I am going to talk about next year's rendezvous, because I've realised that November begins tomorrow.

استیو انتظار چنین چیزی را ندارد، اما من می خواهم در مورد قرار ملاقات سال آینده صحبت کنم ، زیرا متوجه شده ام که نوامبر فردا آغاز می شود.

And I have to say, time is going by very quickly.

و باید بگویم زمان خیلی سریع می گذرد.

So I think it might be a good opportunity to mention not the dates, because we don't have them clear yet, but would you mind, Mr..

بنابراین فکر می‌کنم فرصت خوبی است که تاریخ‌ها را ذکر نکنم، زیرا هنوز آن‌ها را مشخص نکرده‌ایم، اما آیا شما مشکلی ندارید، آقای

Steve, I'm going to ask you because just in case, you know, you might be upset, you might storm off and have a soap

استیو، من از شما می‌پرسم، زیرا در هر صورت، می‌دانید، ممکن است ناراحت شوید، ممکن است طوفان کنید و یک صابون

in the in the corner of the studio.

در گوشه استودیو داشته باشید.

Shall we mention

آیا باید اشاره کنیم که

where we are going to be doing the rendezvous in 2025?

قرار است در سال 2025 قرار ملاقات را در کجا انجام دهیم؟

Yes, I think we've I think we've decided, haven't we? Yes, we've decided where.

بله، فکر می کنم ما تصمیم گرفته ایم، نه؟ بله، ما تصمیم گرفتیم کجا.

Yes we have, we have definitely decided where.

بله، ما قطعا تصمیم گرفته ایم که کجا.

So I will tell you now, the 2025 English Addict Rendezvous

بنابراین اکنون به شما می گویم، قرار ملاقات معتاد انگلیسی در سال 2025

will be taking place in.

در

Paris.

پاریس برگزار می شود.

There we go.

آنجا می رویم.

Paris, France.

پاریس، فرانسه

We've decided to do it there. It's a nice central location in Europe.

ما تصمیم گرفتیم آن را در آنجا انجام دهیم. این یک مکان مرکزی خوب در اروپا است.

A very easy place to get to for anyone who wants to fly to Paris.

مکانی بسیار آسان برای هر کسی که می خواهد به پاریس پرواز کند.

And lots of places to stay.

و مکان های زیادی برای اقامت.

So that is where it's going to be.

بنابراین این جایی است که قرار است باشد.

We can officially confirm that the English Addict Rendezvous

ما می توانیم به طور رسمی تأیید کنیم که قرار ملاقات معتاد انگلیسی

will be in Paris 2025 is where it will be.

در پاریس 2025 خواهد بود، جایی که خواهد بود.

We haven't got the date yet, but at least now you know

ما هنوز تاریخ را مشخص نکرده‌ایم، اما حداقل اکنون می‌دانید که

where it will be, so that will give you some idea.

کجا خواهد بود، بنابراین به شما ایده می‌دهد.

I think it will be around June next year.

فکر می کنم حدود ژوئن سال آینده باشد.

Yeah, we'll go for the probably the first or second week of June.

بله، احتمالاً هفته اول یا دوم ژوئن خواهیم رفت.

So we have nothing confirmed yet, but we are letting you know that it will be in Paris.

بنابراین هنوز چیزی تایید نشده است، اما به شما اطلاع می دهیم که در پاریس خواهد بود.

So don't book any holidays, you know, in the first or second week of June.

بنابراین، می دانید، هیچ تعطیلاتی را در هفته اول یا دوم ژوئن رزرو نکنید.

Yes, it's what we're telling you. Keep your whole month of June next year clear.

بله، این چیزی است که ما به شما می گوییم. تمام ماه ژوئن سال آینده خود را روشن نگه دارید.

Just you just keep may, June and July completely free.

فقط می، ژوئن و جولای را کاملا رایگان نگه دارید.

In fact, just keep the whole of 2025 clear.

در واقع، فقط کل سال 2025 را روشن نگه دارید.

Don't do it.

انجامش نده

Don't do anything. Next year, the last two meet ups, we've always done them in the first week of June.

هیچ کاری نکن سال آینده، دو دیدار آخر، ما همیشه آنها را در هفته اول ژوئن انجام داده ایم.

I said, we will try and do it then as well.

گفتم سعی می کنیم و آن وقت هم انجامش می دهیم.

But it'll be the certainly it won't be any later than the middle of June because it gets too hot then.

اما مطمئناً دیرتر از اواسط ژوئن نخواهد بود زیرا در آن زمان خیلی گرم می شود.

So keeping it simple.

بنابراین ساده نگه داشتن آن.

Next year we are meeting in Paris. We can't.

سال آینده در پاریس ملاقات خواهیم کرد. ما نمی توانیم.

I really can't resist going back because it is one of the most beautiful, one of the most amazing countries in the world.

من واقعاً نمی توانم در برابر بازگشت مقاومت کنم زیرا یکی از زیباترین، یکی از شگفت انگیزترین کشورهای جهان است.

Can I say hello to Sarvesh or Sarvesh?

به سروش سلام کنم یا سروش؟

Hello Mr. Duncan, sorry that I'm late. I am from India.

سلام آقای دانکن، ببخشید که دیر آمدم. من اهل هند هستم.

I would imagine you are busy at the moment. Are you celebrating Diwali at the moment?

من فکر می کنم شما در حال حاضر مشغول هستید. آیا در حال حاضر دیوالی را جشن می گیرید؟

I believe you are.

من معتقدم که هستی

So a lot of people across India are celebrating Diwali.

بنابراین بسیاری از مردم در سراسر هند دیوالی را جشن می گیرند.

In fact across the world.

در واقع در سراسر جهان.

Because here in the UK we also have lots of local celebrations in the communities around the UK celebrating Diwali as well.

زیرا در اینجا در بریتانیا، ما همچنین جشن های محلی زیادی در جوامع اطراف بریتانیا داریم که دیوالی را نیز جشن می گیرند.

So have a super duper festival of lights.

بنابراین جشنواره نورهای فوق العاده دوپر داشته باشید.

If you are celebrating today with that.

اگر امروز را با آن جشن می گیرید.

Talking of celebrations, we have our own celebration today because

در مورد جشن ها صحبت می کنیم، ما امروز جشن خودمان را داریم زیرا

it is

an anniversary for me today.

امروز برای من یک سالگرد است.

Because it is the 18th anniversary of my YouTube channel.

چون هجدهمین سالگرد کانال یوتیوب من است.

Starting on this day.

از این روز شروع می شود.

This actual day, way back in 2006.

این روز واقعی، به سال 2006 برمی گردد.

English addict is with you today.

معتاد انگلیسی امروز با شماست.

It's myself, Mr. Duncan.

این خودم هستم، آقای دانکن.

And of course, we do have Mr. Steve as well.

و البته، ما آقای استیو را نیز داریم.

He is with us also.

او هم با ماست

We are talking about some words and phrases connected to anniversaries.

ما در مورد برخی از کلمات و عبارات مرتبط با سالگرد صحبت می کنیم.

In a few moments.

در چند لحظه.

So I think it would be rather suitable to do that, to be honest.

بنابراین، صادقانه بگویم، فکر می‌کنم انجام این کار مناسب است.

And Mr. Steve is with me now.

و آقای استیو اکنون با من است.

This is interesting thing because Mr.

این چیز جالبی است زیرا آقای

Steve has not always been with me on my YouTube videos or my live streams.

استیو همیشه در ویدیوهای یوتیوب یا پخش زنده من همراه من نبوده است.

Steve did not start appearing in my lessons until I think it was around

استیو شروع به حضور در درس های من نکرد تا اینکه فکر می کنم حدود

2008, when Steve started to pop up in my lessons.

سال 2008 بود، زمانی که استیو شروع به حضور در درس های من کرد.

And at first, when I first started doing my live streams in 2000 and, well, when was it?

و در ابتدا، زمانی که برای اولین بار در سال 2000 پخش زنده خود را شروع کردم و خوب، چه زمانی بود؟

2016 is when I started doing my live streams.

سال 2016 زمانی است که من شروع به پخش زنده خود کردم.

Steve also was not on there either, but over time, slowly

استیو نیز در آنجا حضور نداشت، اما با گذشت زمان، به آرامی

I started to introduce Steve and then lots of people kept asking, can we have more of Mr.

شروع به معرفی استیو کردم و سپس بسیاری از مردم مدام می‌پرسیدند، آیا می‌توانیم بیشتر از آقای استیو داشته باشیم

Steve?

؟ به

So that is the reason why we have we have so much Mr.

همین دلیل است که

Steve with us these days.

این روزها آقای استیو زیادی را با خود داریم.

I'm sure some people want less.

من مطمئن هستم که برخی افراد کمتر می خواهند.

But never mind.

اما مهم نیست.

But yes.

اما بله.

Well, I enjoyed coming on Mr.

خب، من از آمدن به آقای دانکن لذت بردم،

Duncan because I'm, I feel as a part of, the channel, and, of course, made a lot of friends over the last few years,

زیرا احساس می کنم عضوی از کانال هستم، و البته در چند سال گذشته دوستان زیادی پیدا کردم،

not only just through the live chat, but also to meet in person, niche. I'm.

نه تنها از طریق چت زنده، بلکه همچنین ملاقات حضوری، طاقچه. من هستم.

I'm sorry. We're not going to Prague.

متاسفم ما به پراگ نمی رویم.

Maybe we will one day.

شاید روزی ما این کار را کنیم.

But we just felt that that was

اما ما فقط احساس کردیم که

maybe a nice location that people could easily get to. Yeah.

شاید این مکان خوبی است که مردم می توانند به راحتی به آن برسند. آره

And, well, Prague is very good.

و خب، پراگ خیلی خوب است.

A good suggestion as well.

پیشنهاد خوبی هم هست

In fact,

there are many places we would love to go to and do the rendezvous, but we also have to think about how other people are going to get there,

در واقع،

مکان‌های زیادی وجود دارد که ما دوست داریم به آن‌ها برویم و قرار ملاقات را انجام دهیم، اما همچنین باید به این فکر کنیم که دیگران چگونه می‌خواهند به آنجا برسند،

but also, well, many things when you think about it, you have to try to consider everything and everybody.

اما همچنین، خیلی چیزها وقتی به آن فکر می‌کنید، باید سعی کنید همه چیز و همه را در نظر بگیرید.

It isn't easy to do, but we try our best. But we hope that you can

انجام این کار آسان نیست، اما ما تمام تلاش خود را می کنیم. اما ما امیدواریم که بتوانید

come and meet us in Paris.

بیایید و ما را در پاریس ملاقات کنید.

It would be very nice.

خیلی خوب میشه

We had a lovely time there last time, and, we hope to do so again.

دفعه قبل لحظات خوبی را در آنجا سپری کردیم، و امیدواریم دوباره این کار را انجام دهیم.

So we are hoping to see you all there next year with, special rendezvous

بنابراین امیدواریم سال آینده همه شما را در آنجا با یک قرار ملاقات ویژه ببینیم

and of course, the year after that, in 2026, it will be the 20th anniversary.

و البته سال بعد از آن، در سال 2026، بیستمین سالگرد آن خواهد بود.

So this on this day, two years from now, it will be 20 years on YouTube.

بنابراین در این روز، دو سال بعد، ۲۰ سال در یوتیوب خواهد بود.

I wonder if YouTube will send me some sort of special award for being on here for 20 years.

نمی‌دانم که آیا یوتیوب برای 20 سال حضور در اینجا، نوعی جایزه ویژه برای من ارسال می‌کند.

There can't be many people teaching English right now on YouTube who've been here since 2006.

تعداد زیادی از افرادی که از سال 2006 در یوتیوب در حال حاضر انگلیسی تدریس می کنند وجود ندارد.

I might be one of the the only ones,

من ممکن است یکی از تنها کسانی باشم که

not just teaching English, but doing anything on YouTube. Yes.

نه فقط انگلیسی تدریس می کنم، بلکه هر کاری را در YouTube انجام می دهم. بله.

For 20 years. Yes.

به مدت 20 سال. بله.

But, but yes, it's been fun.

اما، اما بله، سرگرم کننده بوده است.

And, your work continues, Mr. Duncan, as they say, you love doing it.

و، کار شما ادامه دارد، آقای دانکن، همانطور که می گویند، شما عاشق انجام آن هستید.

So, they say do what you love in life, and then you will, you will be happy.

بنابراین، آنها می گویند آنچه را که دوست دارید در زندگی انجام دهید، و سپس انجام می دهید، خوشحال خواهید شد.

And that's what you're doing? Yes.

و این کاری است که شما انجام می دهید؟ بله.

I try my best.

من تمام تلاشم را می کنم.

You love teaching English, and, And that's just what you love doing.

شما عاشق آموزش زبان انگلیسی هستید، و این همان کاری است که دوست دارید انجام دهید.

And this is your way of doing it. And, giving back to the world.

و این روش شما برای انجام آن است. و پس دادن به دنیا

We have some interesting words and ways of talking about the subject.

ما چند کلمه و روش جالب برای صحبت در مورد موضوع داریم.

We are discussing quite a lot today.

ما امروز خیلی بحث می کنیم.

Anniversaries, the anniversary and anniversary.

سالگردها، سالگرد و سالگرد.

Well, first of all, the word relates to yearly something that happens every year.

خوب، اول از همه، این کلمه به اتفاقی سالانه مربوط می شود که هر سال اتفاق می افتد.

So a yearly event or a yearly celebration, an annual celebration is an anniversary.

بنابراین یک رویداد سالانه یا یک جشن سالانه، یک جشن سالانه یک سالگرد است.

Of course, quite often we will define

البته، اغلب ما

anniversary as a special date marking a past event.

سالگرد را به عنوان یک تاریخ خاص برای نشان دادن یک رویداد گذشته تعریف می کنیم.

So something that happened in the past, something that happened on a specific or a certain date.

بنابراین چیزی که در گذشته اتفاق افتاده است، چیزی که در یک تاریخ خاص یا خاص اتفاق افتاده است.

And then when that date comes around, you will celebrate it.

و سپس وقتی آن تاریخ فرا رسید، آن را جشن خواهید گرفت.

It will be the anniversary often marking something.

این سالگردی خواهد بود که اغلب چیزی را مشخص می کند.

So when we talk about in this particular situation marking something, it means you are

بنابراین وقتی در این موقعیت خاص صحبت می کنیم که چیزی را علامت گذاری می کنیم، به این معنی است که شما

commemorating a certain time, a certain moment.

یک زمان خاص، یک لحظه خاص را به یاد می آورید.

You are marking a past event by celebrating it with its anniversary, a celebration or commemoration.

شما یک رویداد گذشته را با جشن گرفتن آن با سالگرد، جشن یا بزرگداشت آن علامت گذاری می کنید .

So there are two words we can use here, aren't there, Steve? We have celebration.

بنابراین، دو کلمه وجود دارد که می توانیم در اینجا استفاده کنیم، اینطور نیست، استیو؟ ما جشن داریم

We often talk about an anniversary as being a celebration.

ما اغلب در مورد یک سالگرد به عنوان یک جشن صحبت می کنیم.

And of course, it can be a commemoration as well, even though those two words, those particular words are often grouped together.

و البته، می تواند یک یادبود نیز باشد، حتی اگر آن دو کلمه، آن کلمات خاص اغلب با هم گروه بندی می شوند.

However, quite often they are used in very different ways.

با این حال، اغلب آنها به روش های بسیار متفاوت استفاده می شوند.

Different circumstances, aren't they? So what do you say? What do you want to say?

شرایط مختلف، اینطور نیست؟ پس چی میگی؟ چی میخوای بگی؟

Yes, and we tend to use one rather than the other, that we're going to do that in a second.

بله، و ما تمایل داریم از یکی به جای دیگری استفاده کنیم، که این کار را در یک ثانیه انجام خواهیم داد.

Okay. That's fine.

باشه این خوب است.

So the anniversary can be a happy event quite often, Steve, we see an anniversary as a happy thing, a pleasant thing.

بنابراین، سالگرد اغلب اوقات می تواند یک رویداد شاد باشد، استیو، ما سالگرد را یک چیز شاد، یک چیز خوشایند می بینیم.

We often think of birthdays, although.

اگرچه ما اغلب به تولد فکر می کنیم.

Next year.

سال بعد.

I'm not looking forward to next year.

من منتظر سال آینده نیستم.

Do you know why?

میدونی چرا؟

I'm sure a few people know

من مطمئن هستم که چند نفر می دانند که

there will be one birthday next year.

سال آینده یک تولد خواهد بود.

This will not be celebrated in any way whatsoever.

این به هیچ وجه جشن گرفته نخواهد شد.

That's all I'm saying.

این تمام چیزی است که من می گویم.

That is all I'm saying.

این تمام چیزی است که من می گویم.

So a happy event. Birthdays.

پس یک اتفاق مبارک تولدها

Unless it's a very big one. Weddings as well.

مگر اینکه خیلی بزرگ باشد. عروسی ها هم همینطور

So maybe a couple who's got married maybe the year before, or maybe five years before they will have an anniversary.

بنابراین ممکن است زوجی که ازدواج کرده اند، شاید سال قبل، یا شاید پنج سال قبل، سالگردی داشته باشند.

They will remember that particular date.

آنها آن تاریخ خاص را به خاطر خواهند آورد.

Maybe when the date comes around they will do something special.

شاید زمانی که تاریخ نزدیک می شود آنها کار خاصی انجام دهند.

I remember my parents sometimes, not always. Sometimes they would forget.

من گاهی اوقات به یاد پدر و مادرم می افتم نه همیشه. گاهی فراموش می کردند.

What about your parents, Steve?

پدر و مادرت چطور، استیو؟

Did they did they celebrate their anniversary?

آیا آنها سالگرد خود را جشن گرفتند؟ این

They did, but they wouldn't say celebrate.

کار را کردند، اما نگفتند جشن بگیرند.

They used to. Of course,

آنها عادت داشتند. البته،

there's lots of lots of, comedy written around, anniversaries.

تعداد زیادی از کمدی ها و سالگردها نوشته شده است.

And usually it's the the man who forgets the anniversary.

و معمولاً این مرد است که سالگرد را فراموش می کند. تعداد

There's a lot of, sort of films.

زیادی فیلم وجود دارد.

A lot, a lot, a lot of times it's whenever you see anniversaries mention wedding anniversaries, it's usually the man is forgetting, isn't it?

خیلی، خیلی، خیلی وقت‌ها وقتی می‌بینید که سالگردها به سالگرد ازدواج اشاره می‌کنند، معمولاً مرد فراموش می‌کند، اینطور نیست؟

In comedy?

در کمدی؟

Quite often I don't think the woman tends to forget, but I think the man sometimes can.

من اغلب فکر نمی کنم که زن تمایل به فراموشی دارد، اما فکر می کنم مرد گاهی اوقات می تواند.

My parents, I yeah, I suppose they did.

والدین من، بله، فکر می کنم آنها این کار را کردند.

I think when people have been together a very long time, their relationship changes and, particularly if certain events

من فکر می‌کنم وقتی افراد برای مدت طولانی با هم بوده‌اند، رابطه‌شان تغییر می‌کند و به‌ویژه اگر رویدادهای خاصی

have come along over the years to maybe spoil that relationship,

در طول سال‌ها اتفاق افتاده باشد که ممکن است آن رابطه را خراب کند،

then maybe the inclination to want to celebrate that anniversary is reduced.

شاید تمایل به جشن گرفتن آن سالگرد کاهش یابد.

So I would say, yeah,

بنابراین من می گویم، بله،

my parents would.

پدر و مادرم این کار را می کنند.

They would buy cards for each other, and maybe my father would buy my mother a box of chocolates.

آنها برای هم کارت می خریدند و شاید پدرم برای مادرم یک جعبه شکلات می خرید.

Yeah,

آره

or something like that. So, I would say that this is kind of traditional, isn't it? So.

یا یه همچین چیزی بنابراین، من می گویم که این یک نوع سنتی است، اینطور نیست؟ بنابراین.

So maybe a card maybe.

پس شاید یک کارت شاید.

And you are right, Steve.

و حق با شماست، استیو.

It is often the woman who remembers the wife who remembers the anniversary.

اغلب این زن است که همسر خود را به یاد می آورد و سالگرد را به یاد می آورد.

But the man will often forget all about it.

اما مرد اغلب همه چیز را فراموش می کند.

So I do think it it actually happens in real life. Definitely.

بنابراین من فکر می کنم که در واقع در زندگی واقعی اتفاق می افتد. قطعا.

I think as time goes on, I mean, when you've been together, when you've just got married

فکر می‌کنم با گذشت زمان، منظورم این است که وقتی با هم بودید، وقتی تازه ازدواج کرده‌اید

and in the early years of your relationship, then maybe you would do more obvious things.

و در سال‌های اولیه رابطه‌تان، شاید کارهای واضح‌تری انجام دهید.

You might go on holiday, you might go out for a meal, you might celebrate in a more overt way,

ممکن است به تعطیلات بروید، ممکن است برای صرف غذا بیرون بروید، ممکن است به شکلی آشکارتر،

obvious, overt way.

آشکارتر و آشکار جشن بگیرید.

But when you've been together sort of 20, 30 years, then maybe you just give each other a kiss.

اما وقتی 20، 30 سال با هم بودید، شاید فقط همدیگر را ببوسید.

Yeah, by each other, a card.

آره به همدیگه یه کارت

So maybe there maybe there are certain anniversaries that are special.

بنابراین شاید سالگردهای خاصی وجود داشته باشد که خاص باشند.

Maybe your 10th anniversary, your 20th anniversary, or maybe, maybe your 50th 50.

شاید 10 سالگی، 20 سالگی، یا شاید 50 سالگی تان.

Can you imagine

آیا می توانید تصور کنید که 50 سال

being married to the same person

با یک فرد ازدواج کرده اید

for 50 years?

؟

Well, yes.

خوب، بله.

And they've all got names associated with with precious stones, haven't they?

و همه آنها نام هایی با سنگ های قیمتی دارند، اینطور نیست؟

Or there's a silver wedding anniversary.

یا سالگرد عروسی نقره ای وجود دارد.

There's a golden. There's a ruby, platinum.

طلایی هست یک یاقوت، پلاتین وجود دارد.

I can't remember which. Yeah.

یادم نمیاد کدوم آره

They usually decades, they, So. Yes.

آنها معمولا دهه ها، آنها، بنابراین. بله.

Maybe you would celebrate those in a more special way, just as you might celebrate

شاید شما آن ها را به شیوه ای خاص تر جشن بگیرید، همانطور که ممکن است

when you reached the age of 50, 60, 70, you would do the same, when your,

وقتی به سن 50، 60، 70 سالگی رسیدید، همین کار را انجام دهید، زمانی که

wedding anniversary is getting to be 20 years, 30 years, 40 years.

سالگرد ازدواج شما به 20 سالگی، 30 سالگی، 40 سالگی می رسد. سال.

Yeah. But it it normally relates to the thing that you have to buy for your partner.

آره اما معمولاً به چیزی که باید برای شریک زندگی خود بخرید مربوط می شود.

So maybe if it's I think it's 50 years.

پس شاید اگر باشد فکر کنم 50 سال باشد.

50 years.

50 سال.

I think that might be gold anniversary.

فکر می کنم ممکن است سالگرد طلایی باشد.

50 golden anniversary, remember?

50 سالگرد طلایی، یادت هست؟

But then you give something to your partner, maybe a gold ring or something made of gold.

اما پس از آن چیزی به شریک زندگی خود می دهید، شاید یک انگشتر طلا یا چیزی از طلا.

But it is. It is a lovely thought, isn't it?

اما هست. این یک فکر دوست داشتنی است، اینطور نیست؟

Of course, any life event can be celebrated

البته، هر رویداد زندگی را می توان

as an anniversary, so you might be amazed at what people celebrate.

به عنوان یک سالگرد جشن گرفت، بنابراین ممکن است از آنچه مردم جشن می گیرند شگفت زده شوید.

Maybe they have an animal, maybe their pet dog.

شاید آنها یک حیوان دارند، شاید سگ خانگی آنها.

Or maybe I don't know anything. Really.

یا شاید من چیزی نمی دانم. واقعا

You can. You can actually have an anniversary for that particular thing.

شما می توانید. شما در واقع می توانید یک سالگرد برای آن چیز خاص داشته باشید.

So. So maybe the day when you, you bought your your pet dog, maybe you made a note of it,

بنابراین. بنابراین شاید روزی که شما، سگ خانگی خود را خریدید، شاید آن را یادداشت کرده اید،

or maybe when it was born, maybe you know exactly when your dog or your, your pet was actually born.

یا شاید زمانی که به دنیا آمد، شاید دقیقاً بدانید که سگ شما یا حیوان خانگی شما واقعاً چه زمانی به دنیا آمده است.

So some people do. They celebrate their their pets anniversary as well.

بنابراین برخی از مردم انجام می دهند. آنها سالگرد حیوانات خانگی خود را نیز جشن می گیرند.

Your job?

شغل شما؟

You might. I'm not sure if people celebrate their job, to be honest.

شما ممکن است. صادقانه بگویم، مطمئن نیستم که مردم شغل خود را جشن می گیرند یا خیر.

Maybe the anniversary of finishing your job, maybe the anniversary of retiring from your job.

شاید سالگرد پایان کارتان، شاید سالگرد بازنشستگی از کارتان.

So maybe maybe that's better.

پس شاید این بهتر باشد.

That's the sort of anniversary I think most people would enjoy, to be honest.

صادقانه بگویم، فکر می‌کنم بیشتر مردم از این سالگرد لذت خواهند برد.

Look, yes, looking at Mr. Steve.

ببینید، بله، به آقای استیو نگاه کنید.

So the,

بنابراین،

it'll be the third anniversary of the English addict meet ups next year.

سال آینده سومین سالگرد ملاقات یک معتاد انگلیسی است.

Won't it'll be. That's an anniversary now.

نخواهد شد. الان یک سالگرد است.

And it looks like June is becoming the date when we, when we were, when we had that celebration.

و به نظر می رسد ژوئن تبدیل به تاریخی می شود که ما، زمانی که بودیم، زمانی که آن جشن را داشتیم.

And yeah.

و بله

So that anniversaries usually for things that are positive, things that, you want to celebrate in a good way.

به طوری که معمولاً سالگرد برای چیزهای مثبت است، چیزهایی که می خواهید به خوبی جشن بگیرید.

Yeah.

And that are happy and, life affirming, shall we say.

آره

و باید بگوییم که شاد هستند و زندگی را تأیید می کنند.

So you might say that there are many things that you could celebrate as happening on a particular date or day.

بنابراین ممکن است بگویید که چیزهای زیادی وجود دارد که می توانید آنها را جشن بگیرید که در تاریخ یا روز خاصی اتفاق می افتد.

And then, of course, we have commemoration, which is quite different.

و سپس، البته، ما بزرگداشت داریم، که کاملاً متفاوت است.

So a lot of people do often forget that commemoration is not quite the same as celebration or anniversary.

بنابراین بسیاری از مردم اغلب فراموش می کنند که بزرگداشت با جشن یا سالگرد یکسان نیست.

They are quite different commemoration or to commemorate something, the action of actually doing that thing.

آنها کاملاً متفاوت هستند بزرگداشت یا برای بزرگداشت چیزی، عمل در واقع انجام آن کار.

The commemoration is the noun to commemorate something is the verb, often a sad

بزرگداشت اسمی است برای بزرگداشت چیزی فعل است، اغلب یک سالگرد غم انگیز

or sombre anniversary will be described as a commemoration,

یا غم انگیز به عنوان بزرگداشت توصیف می شود،

something that might be remembered, but it is not necessarily a pleasant thing.

چیزی که ممکن است به خاطر بسپارد، اما لزوماً چیز خوشایندی نیست.

Yes, like the, the ending of the Second World War, we commemorate that.

بله، مانند پایان جنگ جهانی دوم، ما آن را گرامی می داریم.

And, it could be a loved one that died.

و ممکن است یکی از عزیزانش فوت کرده باشد. اگر

You commemorate that, you would you would use the word commemoration.

آن را بزرگداشت می کنید، از کلمه بزرگداشت استفاده می کنید.

It means that you are reflecting.

به این معنی است که شما در حال انعکاس هستید.

And, there will be, not celebrations as such, but there will be

و به این ترتیب جشن‌هایی وجود نخواهد داشت، اما

maybe some formal way of marking that event, like we have,

شاید روشی رسمی برای علامت‌گذاری آن رویداد وجود داشته باشد، مانند ما،

marches, in London when on the, on the anniversary to commemorate the ending of the Second World, for example.

راهپیمایی‌هایی در لندن، زمانی که، برای مثال، در سالگرد پایان جهان دوم .

We do that every year.

ما هر سال این کار را انجام می دهیم.

And of course, we have the 80th anniversary coming up in a few days.

و البته تا چند روز دیگر هشتادمین سالگرد را داریم.

Yes. So that will be a commemoration.

بله. پس این یک یادبود خواهد بود.

There will be a commemoration service, church based service as well.

یک مراسم بزرگداشت، خدمات مبتنی بر کلیسا نیز وجود خواهد داشت.

And, but yes, we commemorate Lockhart's various commemorate usually things that, as you say,

و، اما بله، ما یادبودهای مختلف لاکهارت را به یاد می آوریم که معمولاً چیزهایی هستند که، همانطور که شما می گویید،

Maybe sad events,

ممکن است رویدادهای غم انگیز،

or events that, you wouldn't normally you get fireworks out

یا رویدادهایی که معمولاً برای شما آتش بازی نمی گیرید،

and and, and, and have a party for, but you want to nevertheless Mark that period of time that has occurred.

و و، و، و برای آن جشن می گیرید، اما می خواهید با این حال آن دوره زمانی را که رخ داده است علامت بزنید.

Yeah.

It's quite often a battle or the, the end of a battle or of course quite often the beginning of a battle.

آره

اغلب اوقات یک نبرد یا پایان یک نبرد یا البته اغلب اوقات شروع یک نبرد است.

We often remember the lessons that were learned from that particular battle or war.

ما اغلب درس هایی را که از آن نبرد یا جنگ خاص آموخته ایم به یاد می آوریم.

So commemoration normally for something that has a type of deeper sombre feeling, sombre.

بنابراین به طور معمول برای چیزی که دارای نوعی احساس غم انگیز عمیق تر است، تجلیل می شود.

Now there is a great word.

حالا یک کلمه بزرگ وجود دارد.

Something that is sombre is something that might be slightly sad or something that is mournful.

چیزی که غم انگیز است چیزی است که ممکن است کمی غم انگیز باشد یا چیزی که ماتم انگیز باشد.

It is sombre, a sad anniversary, sombre, something that might be marked as an anniversary but not necessarily a nice thing.

غم انگیز است، یک سالگرد غم انگیز، غم انگیز، چیزی که ممکن است به عنوان یک سالگرد مشخص شود، اما لزوما چیز خوبی نیست.

Yes, somebody died or there was a terrible event, a tragic event that occurred

بله، یک نفر مرده یا یک رویداد وحشتناک رخ داده است، یک رویداد غم انگیز که

on a particular date and it could be, say, a year later or ten years later.

در یک تاریخ خاص رخ داده است و ممکن است مثلاً یک سال یا ده سال بعد باشد.

Like 911, for example, there a big significant event,

برای مثال، مانند 911، یک رویداد مهم بزرگ وجود دارد،

and that is, of course, commemorated, you don't celebrate events like that.

و البته به یادگار می‌آید، شما چنین رویدادهایی را جشن نمی‌گیرید.

It's an anniversary, but it's a commemoration as well.

این یک سالگرد است، اما یک یادبود نیز هست.

Although strangely enough and, you might you might celebrate the people.

اگرچه به اندازه کافی عجیب است و ممکن است از مردم جشن بگیرید.

You might celebrate their lives. Yes. In that situation.

شما ممکن است زندگی آنها را جشن بگیرید. بله. در آن شرایط.

So, again, it might seem strange, but you commemoration can sort of not exactly be a celebration.

بنابراین، دوباره، ممکن است عجیب به نظر برسد، اما بزرگداشت شما می تواند دقیقاً یک جشن نباشد.

We often celebrate a person's life or you think about those people.

ما اغلب زندگی یک نفر را جشن می گیریم یا شما به آن افراد فکر می کنید.

So those two things can sometimes mix together or converge,

بنابراین این دو چیز گاهی اوقات می توانند با هم ترکیب شوند یا همگرا شوند،

but we often keep them apart in general speech, another versary is seen as a milestone.

اما ما اغلب آنها را در گفتار کلی از هم جدا نگه می داریم، یک نسخه دیگر به عنوان یک نقطه عطف در نظر گرفته می شود.

Imagine you're you're driving along in your car

تصور کنید در حال رانندگی با ماشین خود در

across the Welsh mountains,

سراسر کوه‌های ولز هستید

and you see a little sign on the side of the road that tells you how far you have to travel before you get back on to the normal road.

و تابلوی کوچکی را در کنار جاده می‌بینید که به شما می‌گوید قبل از بازگشت به جاده عادی چقدر باید طی کنید.

So a milestone is often seen as a point of time where something significant happened or is celebrated.

بنابراین یک نقطه عطف اغلب به عنوان نقطه ای از زمان در نظر گرفته می شود که در آن اتفاق مهمی رخ داده یا جشن گرفته می شود.

So a milestone physically is a thing that shows you information.

بنابراین یک نقطه عطف از نظر فیزیکی چیزی است که اطلاعات را به شما نشان می دهد.

But of course, figuratively it is a point of time when something happens, you've reached.

اما البته، به صورت مجازی، زمانی است که اتفاقی می افتد، شما به آن رسیده اید.

If you period of time has passed where you have sort of worked and toiled,

اگر مدت زمانی سپری شده است که در آن به نوعی کار و زحمت کشیده اید،

maybe, and, put a lot of effort into getting to that point and therefore it's it's like a milestone.

شاید، و تلاش زیادی برای رسیدن به آن نقطه انجام داده اید و بنابراین، مانند یک نقطه عطف است.

You've reached this point and there's all that period of time is you've put in a lot of effort.

شما به این نقطه رسیده اید و تمام آن مدت زمانی وجود دارد که شما تلاش زیادی کرده اید.

It could be a relationship like you might reach 50 years of marriage or 40 years of marriage.

این می تواند رابطه ای باشد که شما ممکن است به 50 سال ازدواج یا 40 سال ازدواج برسید.

And that's a it's like a milestone.

و این مانند یک نقطه عطف است.

Although some people might describe that is a milestone which is a completely different thing.

اگرچه برخی از مردم ممکن است توصیف کنند که این یک نقطه عطف است که یک چیز کاملاً متفاوت است.

It's, it's a, it's a marker along a long a journey.

این یک نشانگر در طول یک سفر طولانی است.

If you are travelling walking 50 miles to London for example.

اگر به عنوان مثال 50 مایل پیاده روی به لندن سفر می کنید.

There will be milestones along the way.

نقاط عطفی در این راه وجود خواهد داشت.

Literally there would be while they used to be in the in the olden days

به معنای واقعی کلمه وجود داشت در حالی که آنها قبلاً در روزهای قدیم بودند

and then you'd you'd know you'd reached a certain point and then you've got more effort to put in to get to the next point.

و سپس می دانستید که به نقطه خاصی رسیده اید و سپس تلاش بیشتری برای رسیدن به نقطه بعدی دارید.

But at least it was you were getting there step by step by step.

اما حداقل این بود که شما قدم به قدم به آنجا می رسیدید.

To reach your goal. Yes.

برای رسیدن به هدفت بله.

It can also be a special date.

همچنین می تواند تاریخ خاصی باشد.

An anniversary is a special date.

سالگرد یک تاریخ خاص است.

For example, today's date, the 31st of October.

به عنوان مثال، تاریخ امروز، 31 اکتبر.

It is the anniversary of my YouTube channel being created.

سالگرد ایجاد کانال یوتیوب من است.

All those years ago, 89 years ago. Can you believe it?

تمام آن سال‌ها، ۸۹ سال پیش. باورت میشه؟

Maybe a holiday.

شاید تعطیلات

So holiday.

پس تعطیلات

We mentioned this earlier because festivals, many festivals that take place are of course

ما قبلاً به این موضوع اشاره کردیم زیرا جشنواره ها، بسیاری از اعیاد که برگزار می شود البته

religious holy days, hence the word holiday.

روزهای مقدس مذهبی هستند، از این رو کلمه تعطیلات را به خود اختصاص داده اند.

So we often have an anniversary or some sort of celebration on a particular day or during a particular time.

بنابراین ما اغلب یک سالگرد یا نوعی جشن در یک روز خاص یا در یک زمان خاص داریم.

For example, at the moment we have Diwali taking place that will take place over.

به عنوان مثال، در حال حاضر دیوالی در حال برگزاری است که به پایان خواهد رسید.

I think it's around about three days.

فکر کنم حدودا سه روز باشه

It will build up and today is the is the peak of of that particular celebration.

ایجاد خواهد شد و امروز اوج آن جشن خاص است.

And of course we can have a jubilee.

و البته می توانیم جشنی داشته باشیم.

So in its basic definition, Jubilee just means celebration and anniversary.

بنابراین در تعریف اصلی خود ، Jubilee فقط به معنای جشن و سالگرد است.

Quite often that is celebrated is a jubilee.

اغلب اوقات جشنی که جشن گرفته می شود یک جشن است.

I think it's a great word.

به نظر من این کلمه عالی است.

It's a very old fashioned word.

این یک کلمه بسیار قدیمی است.

If you believe it's characterised by certain events like street parties and things like that.

اگر فکر می کنید که مشخصه آن رویدادهای خاصی مانند مهمانی های خیابانی و مواردی از این دست است.

That we have jubilees, don't we?

که ما جشن داریم، نه؟

To celebrate, we used to have a lot of them with a queen to celebrate so many years of her reign.

برای جشن گرفتن، ما قبلاً تعداد زیادی از آنها را با یک ملکه می‌داشتیم تا سال‌های زیادی از سلطنت او را جشن بگیریم.

When she was alive, Golden Jubilee, Silver Jubilee etc..

زمانی که او زنده بود، جشن طلایی، جشن نقره ای و غیره.

I think it was about every, was it every 20 years or every 25 years.

فکر می کنم تقریباً هر 20 سال یا هر 25 سال بود.

We had a jubilee, something like that.

ما یک جوبیلی داشتیم، چیزی شبیه به آن.

I think it was every ten.

فکر کنم هر ده بود.

Was it every ten days.

هر ده روز بود

And then when a significant one came along, I remember the silver Jubilee because my, my family and all of my neighbours lived nearby.

و سپس وقتی رویداد مهمی پیش آمد، جشن نقره ای را به یاد می آورم زیرا من، خانواده ام و همه همسایگانم در آن نزدیکی زندگی می کردند.

Of course they, we all got together and had a big street party to celebrate the silver

البته آنها، ما همه دور هم جمع شدیم و یک مهمانی خیابانی بزرگ برای جشن

Jubilee of the Queen, Queen Elizabeth actually ascending to the throne and, it was a great time.

سالگرد نقره ای ملکه برگزار کردیم، ملکه الیزابت در واقع به تاج و تخت صعود کرد و زمان بسیار خوبی بود.

We don't do it very often anymore.

ما دیگر این کار را خیلی وقت ها انجام نمی دهیم.

I think it's one of those things that has sadly faded away, where people used to have these wonderful celebrations,

فکر می‌کنم این یکی از آن چیزهایی است که متأسفانه از بین رفته است، جایی که مردم قبلاً این جشن‌های شگفت‌انگیز را برگزار می‌کردند،

but they they often don't do it anymore, which which is quite sad when you think about it.

اما اغلب دیگر این کار را نمی‌کنند، که وقتی به آن فکر می‌کنید بسیار ناراحت‌کننده است.

And another example, can I just say another example of like a milestone?

و مثال دیگر، آیا می توانم فقط یک مثال دیگر از like a milestone را بگویم؟

To celebrate would be if you, if you were learning English and then you reached a certain level

جشن گرفتن به این صورت است که اگر در حال یادگیری زبان انگلیسی بودید و سپس به سطح خاصی

in that, in that English, you passed a certain exam you were heading for,

در آن می رسیدید، در آن زبان انگلیسی، امتحان خاصی را که می خواستید قبول کنید،

you were trying to get to, I don't know, level ten, but but you reached level two or level three.

سعی می کردید به سطح، نمی دانم، برسید. ده، اما به سطح دو یا سه رسیدید.

That would be like a milestone. It's pointing.

این مانند یک نقطه عطف خواهد بود. اشاره می کند.

It's a it's a celebration that you've reached a certain point, but you've got further to go in your journey.

این یک جشن است که شما به یک نقطه خاص رسیده اید، اما باید در سفر خود جلوتر بروید. ویتسه می‌گوید

That's a good way of looking at it that I need to reach the second level says Vitesse.

این یک راه خوب برای نگاه کردن به آن است که باید به سطح دوم برسم. به

I reached it.

آن رسیدم.

So yes, you could say that was a milestone, a point along your journey

بنابراین بله، می توانید بگویید که این یک نقطه عطف بود، نقطه ای در طول سفر شما

to wherever you're getting to

به هر کجا که به

words connected or meanings connected to anniversary and annual celebration is an anniversary.

کلمات مرتبط یا معانی مرتبط با سالگرد و جشن سالانه یک سالگرد است.

So something that is celebrated every year.

بنابراین چیزی که هر سال جشن گرفته می شود.

We often celebrate an anniversary each year that goes by.

ما اغلب هر سال یک سالگرد را جشن می گیریم.

Some of them, of course, are more significant.

برخی از آنها البته قابل توجه تر هستند.

For example, two years from now it will be 20 years that I've been on YouTube.

به عنوان مثال، دو سال بعد، 20 سال است که من در YouTube هستم.

So we have to wait for two more years before that arrives.

بنابراین باید دو سال دیگر منتظر بمانیم تا این اتفاق بیفتد.

We might also say on this day, on this day.

همچنین ممکن است بگوییم در این روز، در این روز.

So we are looking back on this day.

بنابراین ما به این روز نگاه می کنیم.

Something happened in the past, on this day in 2006,

اتفاقی در گذشته رخ داد، در چنین روزی در سال 2006،

I created my YouTube channel a year ago today or a year ago.

من کانال یوتیوب خود را یک سال پیش امروز یا یک سال پیش ایجاد کردم.

Ten years in the past, or a year ago.

ده سال در گذشته یا یک سال پیش.

So something that happened in the past quite often we are looking back

بنابراین چیزی که در گذشته اتفاق افتاده است اغلب ما به

one year ago, five years ago, ten years ago.

یک سال پیش، پنج سال پیش، ده سال پیش نگاه می کنیم.

Quite often we will look back, but we will often signify that with

اغلب ما به گذشته نگاه می کنیم، اما اغلب با برگزاری

an annual celebration on this day or a year ago

جشن سالانه در این روز یا یک سال پیش

today, or it is of course a year since we last celebrated that particular thing.

امروز، یا البته یک سال از آخرین باری که آن مراسم خاص را جشن گرفته ایم، نشان خواهیم داد.

So there are many ways of looking at the word celebration and anniversary.

بنابراین راه های زیادی برای نگاه کردن به کلمه جشن و سالگرد وجود دارد.

Some anniversaries are seen as more significant than others, and I think that's fair to say.

برخی از سالگردها نسبت به بقیه مهم‌تر دیده می‌شوند، و فکر می‌کنم این منصفانه است. همانطور که قبلاً گفتم،

Even between people or individuals, some people might have a special anniversary that other people don't observe, as I said earlier.

حتی بین افراد یا افراد، برخی افراد ممکن است سالگرد خاصی داشته باشند که دیگران آن را رعایت نکنند.

So there might be some strange anniversaries, Steve, that people celebrate.

بنابراین ممکن است سالگردهای عجیبی وجود داشته باشد، استیو، که مردم آن را جشن می گیرند.

Yes, it might be.

بله، ممکن است.

I mean, Valentine's Day is a is a

منظورم این است که روز ولنتاین

is a is another anniversary that we celebrate isn't it.

یک سالگرد دیگری است که ما آن را جشن می گیریم، نه.

Every year with that coming that in that category Mr.

هر سال با آمدن آن به آقای

Duncan I suppose it is a thing that happens every year.

دانکن، فکر می‌کنم این اتفاقی است که هر سال می‌افتد.

It, I wouldn't call this an anniversary year anniversary.

این را نمی‌توانم سالگرد سالگرد نامگذاری کنم.

No, but, but it could be an anniversary if you said it is one year

نه، اما، اما اگر بگویید یک سال است که روز ولنتاین است، می تواند یک سالگرد باشد

is Valentine's Day.

.

Yes. If you met the love of your life on Valentine's Day.

بله. اگر عشق زندگی خود را در روز ولنتاین ملاقات کردید.

That would be, your anniversary.

این سالگرد شما خواهد بود.

But yeah, yeah, people can celebrate all sorts of things.

اما بله، آره، مردم می توانند همه چیز را جشن بگیرند.

Imagine. Imagine how romantic that must feel.

تصور کنید. تصور کنید که چقدر باید احساس رمانتیک داشته باشد.

Imagine falling in love on Valentine's Day and actually marrying that person.

تصور کنید در روز ولنتاین عاشق می شوید و در واقع با آن شخص ازدواج می کنید.

And then every Valentine's Day, it will also be your wedding anniversary, I don't think.

و پس از آن هر روز ولنتاین، سالگرد ازدواج شما نیز خواهد بود، فکر نمی کنم.

I don't think it gets much more romantic than that, to be honest.

راستش فکر نمی‌کنم رمانتیک‌تر از این باشد.

So there are many types of anniversary things we commemorate, things we remember

بنابراین انواع مختلفی از چیزهای سالگرد وجود دارد که ما به یاد می آوریم، چیزهایی که به یاد می آوریم

that happened on a particular date, normally celebrated on the actual date it happened.

که در یک تاریخ خاص اتفاق افتاده اند، معمولاً در تاریخ واقعی آن جشن گرفته می شوند.

It is almost time to go. Actually, we will be going in a few minutes.

تقریباً وقت رفتن است. در واقع تا چند دقیقه دیگر میریم.

I hope you've enjoyed this unusual live stream on Thursday, but not normally here on Thursday.

امیدوارم از این پخش زنده غیرمعمول در روز پنجشنبه لذت برده باشید، اما نه به طور معمول در پنجشنبه اینجا.

It does feel strange.

حس عجیبی داره

This morning I had to keep telling myself that it wasn't Sunday.

امروز صبح باید مدام به خودم می گفتم که یکشنبه نیست.

It it really does feel like Sunday today, even though it isn't.

امروز واقعاً شبیه یکشنبه است، اگرچه اینطور نیست.

So thank you very much for your company today, Mr.

بنابراین از شما برای شرکت امروزتان بسیار سپاسگزارم، آقای

Steve. Of course, and myself, we are not going anywhere.

استیو. البته، و من، ما به جایی نمی رسیم.

We will be here on YouTube every Sunday from 2 p.m.

ما هر یکشنبه از ساعت 2 بعد از ظهر اینجا در YouTube خواهیم بود. به

UK time. I will also be with you on Wednesdays every Wednesday.

وقت انگلستان من هم چهارشنبه های هر چهارشنبه با شما خواهم بود.

So we will continue into the future.

بنابراین ما در آینده ادامه خواهیم داد.

There is nothing stopping us.

هیچ چیز مانع ما نیست.

We are not going anywhere today.

ما امروز جایی نمی رویم.

We celebrate 18 years of being here on YouTube.

ما 18 سال حضور در YouTube را جشن می گیریم.

By the way, if you would like to make a donation because everything I do, I do for free.

ضمناً، اگر می خواهید کمک مالی کنید، زیرا هر کاری که من انجام می دهم، رایگان انجام می دهم.

It doesn't cost you anything.

هیچ هزینه ای برای شما ندارد.

So if you are feeling generous today or you would like to help with my work

بنابراین اگر امروز احساس سخاوتمندی می کنید یا می خواهید در کار من کمک کنید

so I can do it for another 18 years, I'm just trying to think how old I will be

تا بتوانم آن را برای 18 سال دیگر انجام دهم، فقط سعی می کنم فکر کنم که 18 سال دیگر چند ساله خواهم شد

in 18 years from now.

.

Oh 77 oh my God,

اوه 77 خدای من

18 years.

18 سال.

So this could be just a milestone.

بنابراین این می تواند فقط یک نقطه عطف باشد.

18 years.

18 سال.

Let's just say that that I'm not sure if I feel good about that, to be honest.

بیایید بگوییم که من مطمئن نیستم که در مورد آن احساس خوبی دارم، صادقانه بگویم.

So I will be I will be nearly 80 in 18 years.

بنابراین من خواهم بود و 18 سال دیگر تقریباً 80 ساله خواهم شد.

Goodness me.

خدایا من

Let's cross that bridge when we come to it.

بیایید وقتی به آن پل رسیدیم از آن پل عبور کنیم.

So, as we say, if you would like to send a donation, make a donation.

بنابراین، همانطور که می گوییم، اگر مایل به ارسال کمک هستید، کمک مالی کنید.

If you've just won the lottery and you don't know what to do with it now, you do know the address is coming up on the screen underneath here.

اگر به تازگی در قرعه کشی برنده شده اید و نمی دانید اکنون با آن چه کار کنید ، می دانید که آدرس در صفحه زیر در اینجا ظاهر می شود.

Right now it is going by.

همین الان داره میگذره

So if you would like to make a donation, please feel free to do so and I can carry on doing this

بنابراین اگر می خواهید کمک مالی کنید، لطفاً این کار را انجام دهید و من می توانم این کار را

for another 18 years.

تا 18 سال دیگر ادامه دهم.

Oh my goodness.

وای خدای من.

Thank you Mr. Steve for your company. Have you enjoyed it? It's been very strange.

متشکرم آقای استیو برای همراهی شما. آیا از آن لذت برده اید؟ خیلی عجیب بوده

Yes I have, Mr. Duncan, it's very strange because I'm not working today.

بله دارم، آقای دانکن، خیلی عجیب است چون امروز کار نمی کنم.

So I'm a just in case you were wondering, I'm not skiving off work.

بنابراین من فقط در صورتی که شما تعجب می کنید، من از سر کار نمی گذرم.

I am genuinely on holiday,

من واقعاً در تعطیلات هستم،

because, use it or lose it is the phrase that springs to mind,

زیرا، استفاده از آن یا از دست دادن آن عبارتی است که به ذهنتان خطور می کند،

if you've got holiday to use up, quite often in work, if you don't use it by the end of the year,

اگر تعطیلات دارید، اغلب در محل کار، اگر تا پایان سال از آن استفاده نکنید،

then if you are not allowed to carry it over, which I'm not okay, then you lose it, use it or lose it.

سپس اگر اجازه ندارید آن را حمل کنید، که من خوب نیستم، آن را گم می کنید، استفاده می کنید یا از دست می دهید.

So I'm taking the this week off to use some holiday.

بنابراین من این هفته را تعطیل می کنم تا از تعطیلات استفاده کنم.

That we still got some good weather, that I can enjoy it.

اینکه هنوز هوای خوبی داریم، که می توانم از آن لذت ببرم.

In fact, we were very lucky this week because we went away to the beach.

در واقع، ما این هفته خیلی خوش شانس بودیم زیرا به ساحل رفتیم.

We had a lovely time in Charlotte and it was nice spending some time relaxing.

ما اوقات خوبی را در شارلوت گذراندیم و گذراندن مدتی برای استراحت خوب بود.

But of course now I'm back at work

اما مطمئناً اکنون به سر کار برگشتم و

doing this.

این کار را انجام دادم. در

Talking of which, I will be back with you on Sunday.

مورد آن صحبت کنم، من یکشنبه با شما بازخواهم گشت.

Next Sunday we are together again. Myself and Steve.

یکشنبه آینده دوباره با هم هستیم. من و استیو

We are with you on Sunday and of course it will be November

یکشنبه با شما هستیم و البته

after a very busy October.

بعد از یک اکتبر بسیار شلوغ آبان ماه خواهد بود.

I am so glad that November is coming because November there is nothing happening in November.

من خیلی خوشحالم که نوامبر می آید زیرا نوامبر هیچ اتفاقی در نوامبر نمی افتد.

It will be a lovely relaxing month hopefully for us and also everyone around the world.

امیدوارم برای ما و همچنین همه در سراسر جهان، ماه آرامش‌بخشی دوست‌داشتنی باشد.

I can't think of any event that is happening in November.

من نمی توانم به هیچ رویدادی فکر کنم که در ماه نوامبر اتفاق می افتد.

I can't think of any single event, so I hope, I think we will have a lovely, comfortable time of course I'm joking, as you know.

من نمی توانم به هیچ رویداد واحدی فکر کنم، بنابراین امیدوارم، فکر می کنم ما اوقات خوشی و راحتی را سپری کنیم، البته همانطور که می دانید شوخی می کنم.

Thank you Mr. Steve.

ممنون آقای استیو.

Thank you Jens, just before I go, Jens s thank you to everyone who's who's,

متشکرم جنس، درست قبل از رفتن من، جنز از همه کسانی که هستند،

made lovely comments about Mr.

نظرات زیبایی درباره

Duncan being on here for 18 years. Many people have.

حضور آقای دانکن برای 18 سال در اینجا ارائه کردند. بسیاری از مردم دارند.

And the last one we've got on here from Jens S, who I don't remember seeing you before.

و آخرین موردی که اینجا از جنس اس گرفتیم، که یادم نمی‌آید قبلاً شما را دیده باشم.

So thank you for putting your nice comment on the live, chat about congratulation to Mr.

بنابراین از اینکه نظر خوب خود را در گفتگوی زنده در مورد تبریک به آقای

Duncan for 18 years on YouTube.

دانکن به مدت 18 سال در یوتیوب به اشتراک گذاشتید، سپاسگزاریم.

So yes, loved you being here and see you all on Sunday.

پس بله، دوست داشتم که اینجا باشید و همه شما را یکشنبه ببینم.

Thank you very much.

خیلی ممنون.

That is Mr. Steve.

آن آقای استیو است.

He will be back with us on Sunday.

او یکشنبه با ما بازخواهد گشت.

Hopefully you will as well.

امیدوارم شما هم همینطور باشید.

Cos. Hi, everybody.

سلام، همه.

This is Mr.

این آقای

Duncan in England.

دانکن در انگلیس است.

How are you today? Are you okay? I hope so. Are you happy?

امروز چطوری؟ حالت خوبه؟ امیدوارم اینطور باشد. آیا شما خوشحال هستید؟

I hope so.

امیدوارم اینطور باشد.

I can't believe it.

من نمی توانم آن را باور کنم.

I really, really can't believe it. 18 years I've been here

من واقعاً واقعاً نمی توانم آن را باور کنم. 18 سال است که اینجا هستم و

doing this.

این کار را انجام می دهم.

It is almost time for me to say goodbye.

تقریباً وقت خداحافظی من است.

As you can see, Mr. Steve has left.

همانطور که می بینید، آقای استیو رفته است.

He's gone.

او رفته است.

He's now in the kitchen

او الان در آشپزخانه است و

making a cup of tea for me.

برای من یک فنجان چای درست می کند.

Thank you very much for joining me today.

از اینکه امروز به من پیوستید بسیار سپاسگزارم.

I will be back with you on Sunday.

یکشنبه با شما برمی گردم.

Don't forget Sunday, 2 p.m.

یکشنبه ساعت 14 را فراموش نکنید.

UK. Time is when I'm back with you.

انگلستان زمان زمانی است که من با تو برگردم.

And of course, until the next time we meet here, I hope you will stay happy, stay safe.

و البته تا دفعه بعد که اینجا همدیگر را ملاقات می کنیم، امیدوارم شاد بمانید، سالم بمانید.

Keep that smile upon your face as you walk amongst the human race, and we will see you on Sunday.

هنگامی که در میان نسل بشر قدم می زنید، آن لبخند را بر لبان خود نگه دارید، و ما شما را در روز یکشنبه خواهیم دید.

And of course.

و البته.

After 18 years of doing this and hopefully 18 more years, this is Mr.

بعد از 18 سال انجام این کار و امیدوارم 18 سال دیگر، این آقای

Duncan saying thank you for watching.

دانکن است که می گوید از تماشای شما تشکر می کنم.

And of course.

و البته.

Thank you for watching me teaching you for all of these years.

ممنون از اینکه در تمام این سال ها آموزش من را تماشا کردید.

Ta ta for now.

تا تا فعلا