English Addict Ep 347 -🔴LIVE stream / Wednesday 5th March 2025 / Join the LIVE Chat & Learn English

We have the most amazing weather today.

امروز شگفت انگیزترین هوا را داریم.

Wait for it. Wait for it.

منتظرش باش منتظرش باش

We have 13 Celsius.

ما 13 درجه سانتیگراد داریم.

The weather today is glorious.

هوای امروز با شکوه است.

Of course we know what that means.

البته ما می دانیم که این به چه معناست.

That means lots and lots of people will go out into their gardens and make lots and lots of noise.

این بدان معناست که تعداد زیادی از مردم به باغ های خود می روند و سر و صدای زیادی ایجاد می کنند.

We have a beautiful day here in the birthplace of the English language.

ما روز زیبایی را اینجا در زادگاه زبان انگلیسی داریم.

You know where it is.

میدونی کجاست

I know where it is. We all know where it is.

می دانم کجاست. همه می دانیم کجاست.

Of course it's England.

البته انگلیس است.

And home.

و خانه.

Let's go.

برویم

We are back together again.

ما دوباره با هم برگشتیم.

I'm so glad to see you here. Hi, everybody.

من خیلی خوشحالم که شما را اینجا می بینم. سلام به همه

This is Mr. Duncan in England.

این آقای دانکن در انگلیس است.

How are you today?

امروز چطوری؟ حالت

Are you okay?

خوبه؟

I hope so.

امیدوارم اینطور باشد.

Are you feeling happy?

آیا احساس خوشبختی می کنید؟

Do you have a smile on your face?

آیا لبخند بر لب دارید؟

I hope so. The sun is shining in the sky.

امیدوارم اینطور باشد. خورشید در آسمان می درخشد.

It is a beautiful day.

روز زیبایی است.

I was going to go outside to do a live stream, but unfortunately, everyone,

قرار بود برای پخش زنده بروم بیرون، اما متأسفانه همه،

all of my neighbours have decided to go outside and cut the grass.

همه همسایه‌هایم تصمیم گرفته‌اند بروند بیرون و چمن‌ها را برش دهند.

So it's a little bit noisy outside.

بنابراین بیرون کمی سر و صدا است.

Sadly I am in the studio but I can guarantee that there will be lots of sunshine coming for my live stream today.

متأسفانه من در استودیو هستم، اما می توانم تضمین کنم که امروز برای پخش زنده من آفتاب زیادی خواهد آمد.

I hope you are having a good day.

امیدوارم روز خوبی را سپری کرده باشید.

It is of course, Wednesday. We are halfway through the week.

البته چهارشنبه است. در نیمه های هفته هستیم.

This is a great way,

این یک راه عالی است،

a great way.

یک راه عالی.

Maybe the best. The best.

شاید بهترین. بهترین.

This is the greatest.

این بزرگترین است.

I would say the best way to learn English on YouTube.

من می گویم بهترین راه برای یادگیری زبان انگلیسی در یوتیوب است.

I really think so.

من واقعا اینطور فکر می کنم.

My name is Duncan. I talk about English.

اسم من دانکن است. من در مورد انگلیسی صحبت می کنم.

You may have guessed that already.

شاید قبلاً این را حدس زده باشید.

And I love the English language. By the way, yesterday.

و من عاشق زبان انگلیسی هستم. اتفاقا دیروز

I was very busy yesterday filming a new lesson.

دیروز خیلی مشغول فیلمبرداری یک درس جدید بودم.

Did you see it also yesterday?

دیروز هم دیدی؟

I suppose I should mention that yesterday was Pancake Day.

فکر می کنم باید اشاره کنم که دیروز روز پنکیک بود.

And guess what I have here in the studio right now?

و حدس بزنید الان اینجا در استودیو چی دارم؟

Oh look at that. I have some lovely pancakes.

اوه به آن نگاه کن من چند تا پنکیک دوست داشتنی دارم

They are hot.

آنها گرم هستند.

I've just put them in the microwave.

من فقط آنها را در مایکروفر گذاشتم.

They are covered with butter and lots of syrup as well.

آنها با کره و مقدار زیادی شربت نیز پوشیده شده اند.

Lots and lots of gold in syrup.

مقدار زیادی طلا در شربت.

They always say you should never,

آنها همیشه می گویند هرگز و

ever eat.

هرگز نباید غذا بخورید.

When you are live on YouTube.

وقتی در YouTube زنده هستید.

Apparently it is the worst thing you can do if you eat, live on your stream.

ظاهراً این بدترین کاری است که می توانید انجام دهید اگر غذا بخورید، زنده در جریان خود.

Apparently lots of people will stop watching.

ظاهراً بسیاری از مردم دیگر تماشا نمی‌کنند.

How can I resist?

چگونه می توانم مقاومت کنم؟

How can I resist these delicious pancakes?

چگونه می توانم در برابر این پنکیک های خوشمزه مقاومت کنم؟

Because yesterday was pancake day.

چون دیروز روز پنکیک بود.

Did you do anything for it?

برایش کاری کردی؟

Did you have any pancakes? I'm going to have a little bit of my pancake right now.

پنکیک داشتی؟ فعلاً می خواهم کمی از پنکیکم بخورم.

Although it is red hot.

هر چند داغ قرمز است.

Oh my goodness.

وای خدای من.

By the way, apologies if you are fasting at the moment.

ضمناً اگر در حال حاضر روزه دارید عذرخواهی کنید.

I would imagine you are shaking your fist at the screen saying Mr.

تصور می‌کنم مشتت را روی صفحه تکان می‌دهی و می‌گویی آقای

Duncan, don't you know it is Ramadan at the moment and I can't eat anything. Love.

دانکن، نمی‌دانی فعلاً ماه رمضان است و من نمی‌توانم چیزی بخورم. عشق

Oh my goodness.

وای خدای من.

Welcome to a new section of my show that I called.

به بخش جدیدی از برنامه من که با آن تماس گرفتم خوش آمدید.

Watch Mr.

Duncan eating food.

غذا خوردن آقای دانکن را تماشا کنید.

That is delicious.

که خوشمزه است.

Did you have any pancakes yesterday?

دیروز پنکیک خوردی؟ من

I've got some now.

الان دارم.

Look at that. Delicious.

به آن نگاه کنید. خوشمزه

But these are no ordinary pancakes.

اما اینها پنکیک های معمولی نیستند.

These are blueberry pancake eggs.

اینها تخم‌های کلوچه بلوبری هستند.

So they have little pieces of blueberry inside as well.

بنابراین آنها تکه های کوچک زغال اخته نیز درون خود دارند.

Oh, my goodness.

اوه خدای من

Oh my goodness.

وای خدای من.

These pancakes are great.

این پنکیک ها عالی هستند.

They're great. They're great. Pancakes.

آنها عالی هستند. آنها عالی هستند. پنکیک.

They're the best. The best pancakes. You've never seen pancakes like this before.

آنها بهترین هستند. بهترین پنکیک. تا به حال چنین پنکیک ندیده اید.

Ever.

همیشه

The best, the best, the greatest pancakes.

بهترین، بهترین، بهترین پنکیک.

Oh my goodness.

وای خدای من.

I know what you're going to ask.

میدونم قراره چی بپرسی

You're going to ask Mr. Duncan.

قراره از آقای دانکن بپرسی

Did you make those pancakes yourself.

اون پنکیک ها رو خودت درست کردی

I have to say, I have to say now.

باید بگویم، الان باید بگویم.

Well I try my best not to choke on my pancake.

خوب من تمام تلاشم را می کنم که در پنکیکم خفه نشوم.

I have to say, these are not homemade. These came from

باید بگویم اینها خانگی نیستند. اینها از

the supermarket, but they are very nice pancakes.

سوپرمارکت آمده اند، اما پنکیک های بسیار خوبی هستند.

I have to say.

باید بگویم.

Oh my goodness.

وای خدای من.

Should I eat the other half?

نصف دیگه رو بخورم؟

What do you think?

نظر شما چیست؟

Please say yes or no.

لطفا بگویید بله یا خیر.

If you want me to eat the rest of my pancake.

اگه میخوای بقیه پنکیکمو بخورم

There it is. Another half.

آنجاست. نصف دیگه

Oh, look at that.

اوه، به آن نگاه کنید.

That is absolutely delicious.

که کاملا خوشمزه است.

Lots of butter.

مقدار زیادی کره.

Lots of syrup.

شربت زیاد.

And of course, it has to be hot.

و البته باید گرم باشد.

You have to heat the pancake up as well, or else.

باید پنکیک را هم گرم کنید وگرنه.

Or else it doesn't taste very nice.

وگرنه مزه خیلی خوبی نداره

Hello to the live chat. Nice to see you here.

سلام به چت زنده خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

I will try to distract myself away from my pancake by saying hello to the live chat.

سعی می کنم با سلام کردن به چت زنده، حواس خود را از پنکیک دور کنم.

It would not be English addict without you on the live chat.

بدون شما در چت زنده معتاد انگلیسی نخواهد بود.

Who was first

چه کسی اولین بار

on today's live stream?

در پخش زنده امروز بود؟

Oh. Very interesting.

اوه خیلی جالبه

Hello, Beatrice.

سلام بئاتریس

Beatrice. Guess what? You were first.

بئاتریس حدس بزنید چی؟ تو اول بودی

You are in fact first.

شما در واقع اول هستید.

On today's live chat.

در چت زنده امروز

The other problem with eating

مشکل دیگر غذا خوردن

when you are trying to present a live stream, is that you get covered in sticky things.

زمانی که می‌خواهید یک پخش زنده ارائه دهید، این است که شما درگیر چیزهای چسبنده می‌شوید.

So at the moment I have lots of butter,

بنابراین در حال حاضر من مقدار زیادی کره،

lots of syrup all over my hands, and now all of my equipment is sticky.

مقدار زیادی شربت روی دستانم دارم و اکنون همه وسایلم چسبنده است.

And there is nothing worse.

و هیچ چیز بدتر نیست.

Than sticky equipment.

از تجهیزات چسبنده. وجود

There is not.

ندارد.

I find it very hard to handle if it is all sticky.

اگر همه چیز چسبنده باشد، رسیدگی به آن بسیار سخت است.

Also, we have Vytas.

همچنین، ما Vytas را داریم.

I can't believe that you thought

باورم نمی شود که فکر کردی

that these this pancake.

این پنکیک است.

Because there's only half of it left now.

چون الان فقط نصفش مونده

I can't believe you thought that I bought this from the spa shop.

باورم نمیشه فکر کردی من اینو از اسپا خریدم.

No, this is from Waitrose.

نه، این از ویتروز است.

Oh, Mr. Duncan, fancy pants.

اوه، آقای دانکن، شلوار فانتزی.

So these are pancakes.

پس اینها پنکیک هستند.

Blueberry pancakes.

پنکیک بلوبری.

And I think I might spend the rest of today's live stream talking about how delicious they are.

و من فکر می کنم ممکن است بقیه پخش زنده امروز را صرف صحبت در مورد خوشمزه بودن آنها کنم.

Because they are.

چون هستند.

In fact, I would say my pancake is perfect.

در واقع، من می گویم پنکیک من عالی است.

We are talking about that subject today being perfect.

ما امروز در مورد این موضوع صحبت می کنیم که کامل است.

What does it mean to be perfect?

کامل بودن یعنی چی؟

That is what we are talking about today.

این همان چیزی است که ما امروز در مورد آن صحبت می کنیم.

During the live stream.

در جریان پخش زنده

Also, we are going all

همچنین، ما همه به

science fiction.

داستان های علمی تخیلی می رویم.

In a few moments we are talking about something that once again is in the news,

در چند لحظه ما در مورد چیزی صحبت می کنیم که یک بار دیگر در اخبار است و

connected to science and I suppose also biology as well.

به علم و همچنین زیست شناسی مرتبط است.

That coming up in a few moments from now.

که تا چند لحظه دیگر مشخص می شود.

Hello, sea van. Hello, sea van.

سلام وانت دریایی سلام وانت دریایی

This is Duncan's fan.

این طرفدار دانکن است.

Hello, sea van. Nice to see you here. Thank you very much for rejoining me.

سلام وانت دریایی خوشحالم که شما را اینجا می بینم. از اینکه دوباره به من ملحق شدید بسیار متشکرم.

Also, we have Duc an Vu Lee. Hello to you.

همچنین، ما Duc an Vu Lee را داریم. سلام بر شما

I know where you are watching. You are in Vietnam. I think so

من می دانم کجا را تماشا می کنی. شما در ویتنام هستید. من فکر می کنم همین طور

also we have.

ما نیز داریم.

Oh, yes. He is. He,

اوه، بله. او هست. او،

we are talking Luis Mendez

ما صحبت می کنیم لوئیس مندز

is here today.

امروز اینجاست.

If there is one thing I love more than having a hot pancake,

اگر چیزی وجود دارد که بیشتر از داشتن یک پنکیک داغ دوست دارم،

it must be having a hot croissant.

آن باید خوردن یک کروسانت داغ باشد.

And I am looking forward to sampling a lovely hot croissant when we are in Paris in June this year.

و من مشتاقانه منتظر نمونه یک کروسان داغ دوست داشتنی هستم که در ژوئن امسال در پاریس هستیم.

And guess what? You will also have a chance to meet up.

و حدس بزنید چی؟ شما همچنین فرصتی برای ملاقات خواهید داشت.

We will be all together having a super rendezvous on the 1st of June in Paris.

ما همه با هم در یک میعادگاه فوق العاده در اول ژوئن در پاریس خواهیم بود.

Hello to any time. Hello any time.

سلام به هر زمانی سلام هر زمان. فکر می

I suppose I should say anyhow, because you are watching in China.

کنم به هر حال باید بگویم، زیرا شما در چین تماشا می کنید.

Hello, China.

سلام چین

Sadly, I don't have many people watching in China due to the fact that YouTube FB

متأسفانه، من افراد زیادی در چین ندارم که به دلیل مسدود بودن FB YouTube

is blocked and because of that, so am I.

و به همین دلیل، من هم همینطور.

Can you believe it?

باورتان می شود؟

After all the things I did in China, after all the work I did teaching English in China

بعد از تمام کارهایی که در چین انجام دادم، بعد از تمام کارهایی که در آموزش زبان انگلیسی در چین انجام دادم

and what thanks do I get? I’m blocked?

و چه تشکری می کنم؟ من مسدود شده ام؟

But hello to China.

اما سلام به چین. به

Anyway, I'm so glad you've managed to make it through the Great Firewall of China.

هر حال، من بسیار خوشحالم که توانسته اید از فایروال بزرگ چین عبور کنید.

Very nice.

خیلی خوبه

Also we have I move, I move.

همچنین ما حرکت می کنم، من حرکت می کنم.

Mu Chen is here as well.

مو چن هم اینجاست.

Thank you very much for watching.

از تماشای شما بسیار سپاسگزارم.

Where are you?

کجایی؟

I wonder what's up, Mr. Duncan.

من تعجب می کنم چه خبر، آقای دانکن.

You look aged and weathered.

شما پیر و فرسوده به نظر می رسید.

You would as well if you'd been doing this for 18 years.

اگر 18 سال این کار را انجام می دادید، همینطور.

That's all I can say.

این تمام چیزی است که می توانم بگویم.

If you had been doing this

اگر 18 سال این کار را در یوتیوب انجام می دادید

on YouTube

for 18 years, you two would be looking quite weathered.

، شما دو نفر کاملاً خسته به نظر می رسیدید.

Who else is here?

کی دیگه اینجاست؟

Can I say hello, flower?

می توانم سلام کنم گل؟

Hello to flower. It's nice to have you here as well.

سلام به گل. خیلی خوبه که تو اینجا هم هستی

Who else is here?

کی دیگه اینجاست؟

Alexander, today is not only the Muslim first, but also the beginning of the Catholics.

اسکندر، امروز نه تنها اولین مسلمان، بلکه آغازگر کاتولیک ها است.

Ash Wednesday.

چهارشنبه خاکستر.

Yes, because that always comes after Pancake Day, or as many people refer to it as Shrove Tuesday.

بله، زیرا این همیشه بعد از روز پنکیک می آید، یا بسیاری از مردم آن را به عنوان سه شنبه بزرگ یاد می کنند.

So today is Ash Wednesday.

پس امروز چهارشنبه خاکستر است.

And of course, that is when everyone has their big final meal before they start fasting as well.

و البته، این زمانی است که همه قبل از شروع روزه داری، آخرین وعده غذایی بزرگ خود را می خورند . به

Normally lent will follow

طور معمول قرضه دنبال می شود

and that is the period when people will give up something they love.

و این دوره ای است که مردم از چیزی که دوست دارند دست می کشند.

For example,

به عنوان مثال،

perhaps you want to give up.

شاید شما می خواهید تسلیم شوید.

Eating pancakes.

خوردن پنکیک.

Sadly, I have to say unfortunately.

متأسفانه باید بگویم متأسفانه.

Sadly, I cannot give up my pancakes.

متأسفانه نمی توانم پنکیک هایم را رها کنم.

We are 17 minutes into today's live stream,

17 دقیقه به پخش زنده امروز می گذریم

and so far all I've done is eat pancakes.

و تا به حال تنها کاری که انجام داده ام خوردن پنکیک است.

Promise?

قول؟

I promise there will be some teaching coming up for the moment.

من قول می دهم در حال حاضر آموزش هایی در راه است.

Oh my goodness.

وای خدای من.

Alexander says

اسکندر می گوید

I am addicted to pancakes.

من به پنکیک معتاد هستم.

Well guess what?

خوب حدس بزنید چی؟

So am I.

من هم همینطور.

So, yes, I've made my confession today.

پس، بله، امروز اعتراف کردم.

This is not homemade, but do you know what happens quite often?

این کار خانگی نیست، اما آیا می دانید اغلب چه اتفاقی می افتد؟

One of the things that we do in society, if we go round to another person's house and maybe the other person is putting on a lovely meal for us

یکی از کارهایی که ما در جامعه انجام می دهیم، این است که اگر به خانه دیگری برویم و شاید طرف مقابل یک غذای دلپذیر برای ما می گذارد تا از آن

to enjoy.

لذت ببریم.

Quite often people will lie.

اغلب مردم دروغ می گویند.

They will be untrue

آنها

about whether or not they made the meal themselves.

در مورد اینکه آیا غذا را خودشان درست کرده اند یا نه واقعیت ندارند.

So some people will pretend

بنابراین برخی افراد وانمود می کنند

to make the meal French.

که غذا را فرانسوی درست می کنند.

However, what they've really done is they've bought it from the supermarket and they are pretending

با این حال، کاری که آنها واقعا انجام داده اند این است که آن را از سوپرمارکت خریده اند و وانمود می کنند که

to have made it at home.

آن را در خانه ساخته اند.

So at least

بنابراین حداقل

I am not pretending

من وانمود نمی کنم

to have made this myself.

که این را خودم ساخته ام.

I got this from the supermarket.

من اینو از سوپرمارکت گرفتم

And guess what?

و حدس بزنید چی؟

I have three more in the kitchen.

من سه تا دیگر در آشپزخانه دارم.

So as soon as my live stream has finished today, I am going

بنابراین به محض اینکه پخش زنده من امروز تمام شد،

into the kitchen and I think I will have another pancake.

به آشپزخانه می روم و فکر می کنم یک پنکیک دیگر خواهم داشت.

I think so.

من اینطور فکر می کنم.

Come on, Mr.

بیا، آقای

Duncan, you are really being unprofessional today.

دانکن، شما امروز واقعاً غیرحرفه ای رفتار می کنید.

Have you ever done that?

آیا تا به حال این کار را انجام داده اید؟

Have you ever hosted a dinner party?

آیا تا به حال میزبان یک مهمانی شام بوده اید؟

And you've pretended to cook all of the food yourself.

و شما وانمود کرده اید که تمام غذا را خودتان می پزید.

But in fact, you got it from the supermarket.

اما در واقع شما آن را از سوپرمارکت دریافت کردید.

Of course, these days you can have fresh, hot food delivered to your house straight away.

البته این روزها می توانید غذای تازه و گرم را بلافاصله در خانه تحویل بگیرید.

So you could, I suppose, order some food over the internet and have it delivered.

بنابراین، فکر می کنم می توانید مقداری غذا از طریق اینترنت سفارش دهید و آن را تحویل بگیرید.

And then when the guests come, you can pretend

و بعد وقتی مهمان ها آمدند، می توانید وانمود کنید

that you've made the food yourself.

که غذا را خودتان درست کرده اید.

It is something people often do.

این کاری است که مردم اغلب انجام می دهند.

Of course, the only problem is.

البته تنها مشکل این است.

You have to keep it a secret because once they find out that you have lied about it, once

شما باید آن را مخفی نگه دارید زیرا وقتی متوجه می شوند که شما در مورد آن دروغ گفته اید، وقتی

they discover that you did in fact buy that food from the supermarket, you did not make it yourself.

متوجه می شوند که شما در واقع آن غذا را از سوپرمارکت خریده اید، خودتان آن را درست نکرده اید.

They will probably never speak to you ever again.

آنها احتمالاً دیگر هرگز با شما صحبت نخواهند کرد.

We are now going into the world of what some people refer to as science fiction.

ما اکنون وارد دنیایی می شویم که برخی از مردم آن را علمی تخیلی می نامند.

Here is an interesting subject, something that I heard on the news yesterday.

این یک موضوع جالب است، چیزی که دیروز در اخبار شنیدم.

A lot of people are talking about this particular subject.

افراد زیادی در مورد این موضوع خاص صحبت می کنند.

I've just realised there's something I need to do here.

من تازه متوجه شدم که اینجا باید کاری انجام دهم.

Just give me one moment and I will correct something that I should have put right.

فقط یک لحظه به من فرصت دهید و من چیزی را که باید درست می کردم اصلاح کنم.

There we go. Here we go.

آنجا می رویم. در اینجا ما می رویم.

Have you heard

آیا

of the

در مورد

science practice of cloning?

عمل علمی شبیه سازی شنیده اید؟

Cloning or.

شبیه سازی یا.

Mr. Duncan, I can safely say I have never, ever talked about cloning, ever, on my live streams or even in my lessons.

آقای دانکن، به جرات می‌توانم بگویم که هرگز، هرگز، در جریان‌های زنده یا حتی در درس‌هایم، در مورد شبیه‌سازی صحبت نکرده‌ام.

I don't think I've ever talked about it before.

فکر نمی کنم قبلاً در مورد آن صحبت کرده باشم.

And as you can see there on the screen, there are lots and lots of Mr.

و همانطور که روی صفحه می بینید، تعداد زیادی از آقای دانکن وجود دارد

Duncan's.

. آیا

Can you imagine what the world would be like

می توانید تصور کنید که

if there were lots of me walking around?

اگر تعداد زیادی از من در حال قدم زدن باشم، دنیا چگونه خواهد بود؟

Imagine all the fun you could have on the internet.

تمام سرگرمی هایی که می توانید در اینترنت داشته باشید را تصور کنید.

There would be lots and lots of different versions of this live stream, and some of them might even be good.

نسخه‌های بسیار زیادی از این پخش زنده وجود خواهد داشت و برخی از آنها ممکن است خوب باشند.

They might.

آنها ممکن است.

I make no guarantee.

من هیچ تضمینی ندارم

So the word clone can be used as both a verb and also

بنابراین کلمه کلون را می توان هم به عنوان فعل و هم به عنوان اسم به کار برد

a noun as well.

.

So clone in its general sense is to produce a copy of something you will reproducing something,

بنابراین کلون در معنای عام آن تولید یک کپی از چیزی است که می خواهید چیزی را بازتولید کنید

and you are making a thing that looks like the other thing.

و چیزی شبیه به چیز دیگر می سازید.

Or maybe it has some of the characteristics of another thing.

یا شاید برخی از ویژگی های چیز دیگری را داشته باشد.

So when we talk about clone, in this sense we are using the word as a verb.

بنابراین وقتی در مورد کلون صحبت می کنیم، در این معنا از کلمه به عنوان فعل استفاده می کنیم.

It is to produce a copy of something.

تولید یک کپی از چیزی است.

Of course it is possible to clone anything.

البته می توان هر چیزی را شبیه سازی کرد.

I suppose maybe if you print a photograph, maybe you make a copy of something.

فکر می کنم شاید اگر عکسی را چاپ می کنید، شاید از چیزی کپی می کنید.

Maybe you reproduce a perfect copy of a particular thing.

شاید شما یک کپی کامل از یک چیز خاص را بازتولید کنید. می

We can say that you clone that thing.

توانیم بگوییم که شما آن چیز را شبیه سازی می کنید.

Nowadays, of course, a lot of

البته امروزه بسیاری از

people are finding that their smartphone has been cloned.

مردم متوجه می شوند که گوشی هوشمند آنها شبیه سازی شده است.

Someone has stole or they've stolen the information from inside the phone,

شخصی دزدیده است یا اطلاعات را از داخل گوشی دزدیده است

and now they are using the phone and all of your secret codes are also being used as well.

و اکنون از تلفن استفاده می کند و از همه کدهای مخفی شما نیز استفاده می شود.

So the word clone means to produce a copy.

بنابراین کلمه کلون به معنای تولید یک نسخه است.

We often think of something that is being reproduced.

ما اغلب به چیزی فکر می کنیم که در حال بازتولید است.

The thing produced is a clone.

چیزی که تولید می شود یک کلون است.

So something that has been produced is described as a clone.

بنابراین چیزی که تولید شده است به عنوان یک کلون توصیف می شود.

It is the noun form of the word.

شکل اسمی کلمه است.

So in that case, we are talking about the actual thing that has been created.

بنابراین در آن صورت، ما در مورد چیز واقعی که ایجاد شده است صحبت می کنیم.

So clone can be a verb to do it, to make a copy.

بنابراین کلون می تواند یک فعل برای انجام آن، برای ایجاد یک کپی باشد.

And of course, the thing that is produced is also referred to as a clone as well.

و البته به چیزی که تولید می شود کلون نیز گفته می شود.

Of course, we have the thing that a lot of people

البته، ما چیزی را داریم که بسیاری از افراد

have been talking about over recent times for various reasons genetic cloning, genetic engineering.

در چند وقت اخیر به دلایل مختلف شبیه سازی ژنتیک، مهندسی ژنتیک درباره آن صحبت می کنند.

Some people refer to it as so if you are genetically cloning something, you are copying

برخی افراد به آن اشاره می کنند که اگر شما به طور ژنتیکی چیزی را شبیه سازی می کنید،

that particular thing using its DNA.

آن چیز خاص را با استفاده از DNA آن کپی می کنید.

So that is what is going on there.

پس این چیزی است که در آنجا اتفاق می افتد.

To copy a living creature

کپی کردن یک موجود زنده

is to clone that thing.

شبیه سازی آن چیز است.

And over the years, many scientists have attempted.

و در طول سالها، دانشمندان بسیاری تلاش کرده اند.

And quite often they have succeeded in cloning an animal.

و اغلب آنها در شبیه سازی یک حیوان موفق شده اند.

Here in the UK, way back in the 1980s, we successfully cloned a sheep.

اینجا در بریتانیا، در دهه 1980، ما با موفقیت یک گوسفند را شبیه سازی کردیم.

I know it sounds like something from science fiction, but we actually did do it.

من می دانم که به نظر می رسد چیزی از داستان های علمی تخیلی است، اما ما در واقع این کار را انجام دادیم.

We cloned a sheep.

ما یک گوسفند را شبیه سازی کردیم. آیا

Can you remember? If you know about this story, can you remember the name of the sheep?

می توانید به یاد داشته باشید؟ اگر از این داستان اطلاع دارید، می توانید نام گوسفند را به خاطر بیاورید؟

I wonder if you know the name of the sheep.

نمی دانم نام گوسفند را می دانید؟

The clone of another sheep that was successfully produced way back in the 1980s, I wonder.

من تعجب می کنم که کلون یک گوسفند دیگر که با موفقیت در دهه 1980 تولید شد.

Oh, okay.

اوه، باشه

Palmira, that is very good.

پالمیرا، این خیلی خوب است.

Already Palmira has answered the question that the sheep was called Dolly.

قبلاً پالمیرا به این سؤال پاسخ داده است که گوسفند دالی نامیده می شد.

Yes, you're right, Dolly the sheep.

بله، حق با شماست، دالی گوسفند.

The first ever sheep.

اولین گوسفند.

And I suppose the first ever living animal to be fully cloned.

و من فکر می کنم اولین حیوان زنده ای است که به طور کامل شبیه سازی شده است.

An exact copy.

یک کپی دقیق

And quite often they use genetic engineering.

و اغلب آنها از مهندسی ژنتیک استفاده می کنند.

Types of science.

انواع علم.

Typical procedure where they can reproduce another animal or a thing by using its DNA.

روش معمولی که در آن آنها می توانند حیوان یا چیز دیگری را با استفاده از DNA آن تکثیر کنند.

Of course,

البته

if you have read a lot

اگر داستان های علمی تخیلی زیادی خوانده باشید

of science fiction, you will know that there is such a thing as human cloning as well.

، می دانید که چیزی به نام شبیه سازی انسان نیز وجود دارد.

To clone something is to copy.

کلون کردن چیزی به معنای کپی کردن است.

And of course, many people think in the future perhaps, maybe, maybe

و البته، بسیاری از مردم فکر می کنند در آینده شاید، شاید، شاید

they will be human clones.

آنها شبیه انسان باشند.

There is a problem with that, of course, because if you made lots and lots of Mr.

البته مشکلی در این مورد وجود دارد، زیرا اگر شما تعداد زیادی از آقای

Duncan, if there were lots of me walking around,

دانکن را می ساختید، اگر تعداد زیادی از من در حال راه رفتن بودم،

they would not be me.

آنها من نبودند.

So that is one of the common mistakes that they make in science fiction.

بنابراین این یکی از اشتباهات رایجی است که آنها در داستان های علمی تخیلی مرتکب می شوند.

Quite often they will clone a person and then that person will be a copy in every way, including that person's character,

اغلب آنها یک فرد را شبیه سازی می کنند و سپس آن شخص از هر نظر یک کپی خواهد بود، از جمله شخصیت آن شخص،

their memories, and all of the things that go with that person that makes them who they are.

خاطرات او، و همه چیزهایی که با آن شخص همراه است و او را به این شکل می سازد.

So that is always a big problem with science fiction.

بنابراین این همیشه یک مشکل بزرگ با داستان های علمی تخیلی است.

Of course, as we all know, if you clone a human being, it will not be that person.

البته، همانطور که همه ما می دانیم، اگر شما یک انسان را شبیه سازی کنید، آن شخص نخواهد بود.

It will just be a human being.

این فقط یک انسان خواهد بود.

And quite often they will have no idea of who they are.

و اغلب آنها نمی دانند که چه کسی هستند.

They will have to learn in the same way, as I did.

آنها باید به همان روشی که من انجام دادم یاد بگیرند.

So they will have to experience their own things in life to become who they are.

بنابراین آنها باید چیزهای خود را در زندگی تجربه کنند تا به آنچه هستند تبدیل شوند.

But I always think it is a big mistake. Whenever you see science fiction.

اما من همیشه فکر می کنم این یک اشتباه بزرگ است. هر زمان که داستان علمی تخیلی می بینید.

Quite often people think that if you make a clone of a human being, it will be that person.

اغلب مردم فکر می کنند که اگر شما از یک انسان شبیه سازی کنید، آن شخص خواهد بود.

But of course it won't.

اما مسلما اینطور نخواهد شد.

It is just another human being, just like Dolly the sheep

این فقط یک انسان دیگر است، درست مثل گوسفند دالی

wasn't the exact same sheep

دقیقاً همان گوسفندی که

as the one that was cloned.

شبیه سازی شده بود، نبود.

So a human clone, something we are not doing yet.

بنابراین یک کلون انسانی، کاری که ما هنوز انجام نمی دهیم.

Some people are rather pleased with that. Some people don't like the idea.

برخی از مردم نسبتاً از آن راضی هستند. برخی از مردم این ایده را دوست ندارند.

They don't like the thought of playing around with these things.

آنها فکر بازی کردن با این چیزها را دوست ندارند.

Some people call it playing God.

برخی به آن می گویند خدا بازی کردن.

Scientists sometimes have to play God or they want to play God.

دانشمندان گاهی باید خدا را بازی کنند یا می خواهند خدا را بازی کنند.

They like to have control over the way science and even certain

آنها دوست دارند بر نحوه علم و حتی برخی

things such as human beings, how they progress in the future.

چیزها مانند انسان، نحوه پیشرفت آنها در آینده کنترل داشته باشند.

Of course, there is always a good side to everything.

البته همیشه هر چیزی جنبه خوبی دارد.

There is a bad side and a good side.

یک طرف بد و یک طرف خوب وجود دارد.

But if you are using genetics for medical research, of course it can be very helpful.

اما اگر از ژنتیک برای تحقیقات پزشکی استفاده می کنید، البته می تواند بسیار مفید باشد.

It can help detect certain illnesses or diseases.

می تواند به تشخیص برخی بیماری ها یا بیماری ها کمک کند.

So nowadays, because of genetics, we can often find out if a person

بنابراین امروزه، به دلیل ژنتیک، اغلب می‌توانیم دریابیم که آیا یک فرد

is likely to develop

احتمالاً به

certain illnesses or certain diseases, and they can then find out how they prevent themselves from getting those things.

برخی بیماری‌ها یا بیماری‌های خاصی مبتلا می‌شود یا خیر، و سپس می‌تواند بفهمد که چگونه از ابتلای خود به آن چیزها جلوگیری می‌کند.

So genetics and also, I suppose to a lesser extent, cloning hit the moment.

بنابراین، ژنتیک و همچنین، گمان می‌کنم تا حدی کمتر، شبیه‌سازی به لحظه‌ای رسید.

It still doesn't exist with human beings.

هنوز در مورد انسان وجود ندارد.

So we haven't cloned any human beings yet, but

بنابراین ما هنوز هیچ انسانی را شبیه سازی نکرده ایم، اما

as I always say, who knows what will happen in the future?

همانطور که همیشه می گویم، چه کسی می داند در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد؟

Who knows what the future holds for all of us?

چه کسی می داند آینده برای همه ما چه خواهد بود؟ آیا

Can you imagine that if there were lots

می توانید تصور کنید که اگر من تعداد

and lots of me around, I don't think the world is ready for clones of Mr.

زیادی از من در اطراف وجود داشته باشد، فکر نمی کنم جهان برای شبیه سازی های آقای

Duncan, to be honest with you.

دانکن آماده باشد، صادقانه با شما بگویم.

English Addict is with you today. It is myself. The one.

انگلیسی معتاد امروز با شماست. من خودم هستم. یکی.

The only. Mr. Duncan.

تنها. آقای دانکن

Just one. There is only one of me in the world

فقط یکی فعلا فقط یکی از من در دنیا وجود دارد

for now.

.

Who knows? In the future it might actually be different.

چه کسی می داند؟ در آینده ممکن است در واقع متفاوت باشد.

We are looking at being perfect in a few moments from now.

ما به دنبال این هستیم که تا چند لحظه دیگر کامل شویم.

How to be perfect.

چگونه کامل باشیم

Something that is perfect or pure.

چیزی که کامل یا خالص باشد.

We are looking at the quality of something, whether the quality of something is very high.

ما به کیفیت چیزی نگاه می کنیم، آیا کیفیت یک چیزی خیلی بالاست.

Very high quality.

کیفیت بسیار بالا.

So quite often we will use the word perfect.

بنابراین اغلب ما از کلمه کامل استفاده می کنیم.

Perfect to mean high quality or even the best quality.

کامل به معنای کیفیت بالا یا حتی بهترین کیفیت.

Talking of which, you are watching

صحبت از آن، شما در حال تماشای

my perfect live stream on a Wednesday afternoon.

پخش زنده کامل من در یک بعد از ظهر چهارشنبه هستید.

This is English addict.

این معتاد انگلیسی است. من

I'm a big boy now.

الان پسر بزرگی هستم.

English addict is with you today.

معتاد انگلیسی امروز با شماست.

I hope you are having a super duper Wednesday.

امیدوارم چهارشنبه فوق العاده ای داشته باشید.

You. And

شما و

we are alive.

ما زنده ایم.

A lot of people ask Mr.

بسیاری از مردم از آقای دانکن می پرسند که آیا

Duncan, are you live or are you really live?

شما زنده هستید یا واقعاً زنده هستید؟

Yes, I am right now. Wednesday afternoon.

بله من الان هستم. بعدازظهر چهارشنبه

We are already five days into March.

ما در حال حاضر پنج روز به ماه مارس رسیده ایم.

How has March been for you?

ماه مارس برای شما چگونه بوده است؟

Alexander says it would be fine with me if the world had clones of George Clooney.

الکساندر می‌گوید اگر دنیا کلونی‌هایی از جورج کلونی داشته باشد، برای من خوب است.

Or should I say George Clooney?

یا باید بگویم جورج کلونی؟

I apologise for that joke.

بابت آن شوخی عذرخواهی می کنم.

I am very, very sorry for what I just said.

خیلی خیلی متاسفم بابت حرفی که زدم

English Addict is with you.

معتاد انگلیسی با شماست.

We have the live chat if you want to say hello on the live chat.

اگر می خواهید در چت زنده سلام کنید، چت زنده را داریم.

Don't be shy.

خجالتی نباش

Give it a try or else you will make Mr.

آن را امتحان کنید وگرنه باعث

Duncan cry.

گریه آقای دانکن خواهید شد.

Lewis says as the world's population is decreasing.

لوئیس می گوید با کاهش جمعیت جهان.

It is true. Yes.

درست است. بله.

Apparently a lot of countries now that their population is, is dropping.

ظاهراً بسیاری از کشورها اکنون که جمعیت آنها هستند، در حال کاهش هستند.

They are not having any new human beings being hatched out, unfortunately.

آنها متأسفانه هیچ انسان جدیدی از تخم ندارند .

So I don't know why that is the case, but I'm sure there are lots and lots of different reasons.

بنابراین نمی‌دانم چرا اینطور است، اما مطمئن هستم که دلایل بسیار زیادی وجود دارد.

But yes, the population of the planet is apparently dropping.

اما بله، ظاهراً جمعیت کره زمین در حال کاهش است.

So we might find that there are more clones in the future.

بنابراین ممکن است متوجه شویم که در آینده کلون های بیشتری وجود دارد.

Hello, Romulo.

سلام، رومولو.

Romulo Castelo.

روملو کاستلو.

Very nice to see you here today on the live stream.

خیلی خوشحالم که امروز شما را اینجا در جریان زنده می بینم.

Big subject today all about being perfect.

موضوع بزرگ امروز همه چیز در مورد کامل بودن.

A lot of people say, Mr. Duncan,

بسیاری از مردم می گویند، آقای دانکن،

you are the perfect English teacher.

شما معلم انگلیسی عالی هستید.

So that's not what I think.

پس این چیزی نیست که من فکر می کنم.

That's what you think. That's what you tell me.

این چیزی است که شما فکر می کنید. این چیزی است که شما به من می گویید.

So I should, I suppose, believe what you tell me.

بنابراین، فکر می کنم باید آنچه را که به من می گویید باور کنم.

If you are telling me that I should believe it.

اگر به من می گویید که باید باور کنم.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

Words and phrases connected to being perfect.

کلمات و عبارات مرتبط با کامل بودن.

Or as it says here, almost perfect.

یا همانطور که در اینجا می گوید، تقریبا کامل است.

We will look at that later on.

بعداً به آن نگاه خواهیم کرد.

That particular meaning.

آن معنای خاص

The word perfect refers to something of the highest degree of quality or satisfaction.

کلمه کامل به چیزی با بالاترین درجه کیفیت یا رضایت اشاره دارد.

So if you are talking about satisfaction, if you are looking at the degree of quality or satisfaction,

بنابراین اگر در مورد رضایت صحبت می کنید، اگر به درجه کیفیت یا رضایت توجه می کنید،

if it comes up to the highest point, we could say it is perfect.

اگر به بالاترین نقطه برسد، می توانیم بگوییم که عالی است.

It is at the top.

در بالا قرار دارد.

The adjective form of

شکل صفت

perfect relates to the absolute high quality of a thing.

کامل به کیفیت بالای مطلق یک چیز مربوط می شود.

Anything.

هر چیزی

Something that is perfect can be a thing, an item, something you buy.

چیزی که کامل است می تواند یک چیز، یک کالا، چیزی باشد که شما می خرید.

Something you see, something you experience.

چیزی که می بینید، چیزی که تجربه می کنید.

There are many ways of using the word perfect.

راه های زیادی برای استفاده از کلمه کامل وجود دارد.

That thing cannot be improved or made any better than it already is.

آن چیز را نمی توان بهبود بخشید یا بهتر از آنچه که هست ساخت.

To say that something perfect is perfect, that thing cannot be made any better.

برای گفتن اینکه چیزی عالی کامل است، آن چیز را نمی توان بهتر کرد.

It is perfect.

کامل است.

It is at the top, for example.

به عنوان مثال در بالا قرار دارد.

And here are some simple examples.

و در اینجا چند مثال ساده آورده شده است.

You can have a perfect day.

شما می توانید یک روز عالی داشته باشید.

We have all had perfect day.

همه ما یک روز عالی داشته ایم.

Maybe if you are meeting it with your friends or relatives, maybe you go off

شاید اگر با دوستان یا اقوام خود ملاقات می کنید، شاید

to visit a place.

برای بازدید از یک مکان بروید.

Maybe you have some fun with your friends.

شاید با دوستانتان کمی خوش بگذرانید.

Maybe you have a certain celebration such as a wedding

شاید جشن خاصی مانند عروسی

or a birthday.

یا تولد داشته باشید.

We can say that particular thing made your day perfect.

می توانیم بگوییم که آن چیز خاص روز شما را عالی کرده است.

A perfect day, maybe a perfect meal.

یک روز عالی، شاید یک وعده غذایی عالی.

I'm sure we can all think of a time in the past where you've had the most amazing meal.

من مطمئن هستم که همه ما می توانیم به زمانی در گذشته فکر کنیم که در آن شما شگفت انگیزترین وعده غذایی را خورده اید.

Something that you you've and something you've had.

چیزی که شما دارید و چیزی که داشته اید.

It was excellent. Perfect.

عالی بود عالی

That was a perfect meal.

این یک وعده غذایی کامل بود.

It was absolutely gorgeous.

کاملا زرق و برق دار بود

Sometimes when you go to bed, perhaps you are very tired, like I was yesterday.

گاهی اوقات وقتی به رختخواب می روید، شاید خیلی خسته هستید، مثل من دیروز.

I was so tired last night I slept like a baby.

دیشب خیلی خسته بودم مثل بچه ها خوابیدم.

I slept like a log.

مثل چوبه خوابیدم

The perfect sleep asleep where you are able to rest, relax.

خواب کامل در خواب جایی که بتوانید استراحت کنید، استراحت کنید.

And when you wake up, you feel fully refreshed.

و هنگامی که از خواب بیدار می شوید، احساس سرزندگی کامل می کنید.

I like it the perfect sleep. Maybe.

خواب کامل را دوست دارم شاید.

Perhaps you are looking for the perfect person.

شاید شما به دنبال فرد ایده آل هستید.

Or I wonder,

یا تعجب می کنم که

does the perfect person actually exist?

آیا انسان کامل واقعا وجود دارد؟

I wonder in this world.

من در این دنیا تعجب می کنم.

The perfect person.

فرد کامل.

Quite often when we are looking for a partner or someone to spend our life with,

اغلب وقتی به دنبال شریک یا کسی می گردیم که زندگی خود را با او بگذرانیم، به

we will look for someone who is perfect.

دنبال کسی می گردیم که کامل باشد.

Is that a good idea though?

آیا این ایده خوبی است؟

Is that a good idea or a bad idea?

آیا این ایده خوبی است یا بد؟

If you are looking for a lover, someone to take care of you, perhaps.

اگر به دنبال معشوقی هستید، شاید کسی که از شما مراقبت کند.

Is it possible to find a perfect person?

آیا می توان یک فرد کامل را پیدا کرد؟

And then, of course, the perfect gift.

و سپس، البته، یک هدیه عالی.

Whenever you buy a gift for someone, sometimes it can be a nightmare.

هر وقت برای کسی هدیه ای می خرید، گاهی اوقات می تواند یک کابوس باشد.

I will be honest with you.

من با شما صادق خواهم بود.

If ever I have to buy a gift for Mr.

اگر من مجبور شوم برای آقای استیو هدیه بخرم

Steve, it is always very difficult to decide what to buy.

، تصمیم گیری برای خرید چه چیزی همیشه دشوار است.

So you might find that you you need to buy a gift for someone.

بنابراین ممکن است متوجه شوید که باید برای کسی هدیه بخرید.

Maybe they are getting married or it's their birthday. You find the perfect gift.

شاید ازدواج می کنند یا تولدشان است. شما هدیه عالی را پیدا می کنید.

Moving on.

در حال حرکت

The appearance of something or the quality of an object can also be described as perfect.

ظاهر چیزی یا کیفیت یک شی را نیز می توان کامل توصیف کرد.

Something that appears perfect.

چیزی که کامل به نظر می رسد.

It is perfect.

کامل است.

It feels perfect.

این احساس کامل است.

It was perfect.

عالی بود به

It looks perfect.

نظر می رسد کامل است.

It smells perfect.

بوی عالی میده

Rather like my pancake that I had at the start of today's live stream.

بیشتر شبیه پنکیک من که در شروع پخش زنده امروز داشتم.

I have to say that was the perfect pancake.

باید بگویم که این پنکیک عالی بود.

It was very nice. Excellent.

خیلی خوب بود عالی

Even if something is almost the best or nearly acceptable, we will

حتی اگر چیزی تقریباً بهترین یا تقریباً قابل قبول باشد،

sometimes say that it is almost perfect.

گاهی اوقات خواهیم گفت که تقریباً کامل است.

It's almost perfect.

تقریباً کامل است.

It's nearly perfect, right?

تقریباً کامل است، درست است؟

So it isn't perfect, but it's very close.

بنابراین کامل نیست، اما بسیار نزدیک است.

Very near to being perfect.

بسیار نزدیک به کامل بودن می

It could have been the perfect meal.

توانست یک وعده غذایی عالی باشد.

It wasn't, but it could have been very close.

اینطور نبود، اما می توانست خیلی نزدیک باشد.

Something that is not quite perfect.

چیزی که کاملاً کامل نیست.

So it looks alright. It feels okay. But

بنابراین به نظر می رسد خوب است. حس خوبی داره اما

it's not quite perfect.

کاملاً کامل نیست.

Maybe you are buying some new clothes and you go into the shop and maybe you see some clothes that you want to try on,

شاید در حال خریدن چند لباس نو هستید و وارد مغازه می شوید و شاید لباس هایی را می بینید که می خواهید آنها را امتحان کنید

and you put them on, and then you look in the mirror.

و آنها را می پوشید و سپس در آینه نگاه می کنید.

And of course, sometimes you might be a little disappointed.

و البته گاهی اوقات ممکن است کمی ناامید شوید.

So you might say, oh, oh, it looks nice, but

بنابراین ممکن است بگویید، اوه، اوه، به نظر خوب می رسد، اما

it's not quite perfect.

کاملاً کامل نیست.

That means it doesn't suit me.

یعنی به من نمیخوره

Those clothes are not suitable for me.

اون لباسا برام مناسب نیست

It was great, but not perfect.

عالی بود ولی کامل نبود

Something you enjoyed, but

چیزی که از آن لذت می بردید، اما به

you don't rate that thing very highly.

آن چیز خیلی امتیاز نمی دهید.

So it is possible to do that.

بنابراین امکان انجام آن وجود دارد.

You say it is possible to do that.

شما می گویید این کار ممکن است.

If something is great but not perfect, it means you enjoyed it.

اگر چیزی عالی است اما کامل نیست، به این معنی است که از آن لذت برده اید.

It was good, but it was not perfect.

خوب بود ولی کامل نبود.

A perfect thing is splendid.

یک چیز کامل عالی است.

Something splendid is perfect.

یک چیز عالی عالی است.

A great thing.

یه چیز عالی

Something you enjoy.

چیزی که از آن لذت می برید.

Maybe something you experience.

شاید چیزی که شما تجربه کنید.

Something is splendid.

یه چیزی عالیه

Superb.

فوق العاده

Wonderful. Wonderful.

فوق العاده است. فوق العاده است.

I had a wonderful time yesterday when I was filming my lesson in the garden.

دیروز وقتی داشتم از درسم در باغ فیلم می گرفتم لحظات فوق العاده ای داشتم.

The weather was lovely, the sun was out, the birds were singing and everything was really nice.

هوا خوب بود، خورشید بیرون بود، پرندگان آواز می خواندند و همه چیز واقعاً خوب بود.

You might say that yesterday was perfect for going outside.

ممکن است بگویید که دیروز برای بیرون رفتن عالی بود.

Something is up to standard.

چیزی در حد استاندارد است.

If something is described as up to standard, it means it is high quality.

اگر چیزی مطابق با استاندارد توصیف شود، به این معنی است که کیفیت بالایی دارد.

It will meet that level of expectation.

این سطح از انتظارات را برآورده خواهد کرد.

Of course we can also say high grade as well.

البته می توان گفت که درجه بالا نیز وجود دارد.

Something that is perfect quality.

چیزی که کیفیتش عالیه

Very good quality, high quality.

کیفیت بسیار خوب، کیفیت بالا.

We often say that it is high grade, perhaps material that you are using to make something.

ما اغلب می گوییم که درجه بالایی دارد، شاید موادی که شما از آن برای ساختن چیزی استفاده می کنید.

Stainless steel.

فولاد ضد زنگ.

Perhaps you want the best material to make your things with.

شاید بخواهید بهترین مواد را برای ساختن وسایل خود داشته باشید.

So the steel for the stainless steel must be high quality.

بنابراین فولاد برای فولاد ضد زنگ باید با کیفیت بالا باشد.

It must be high grade.

باید درجه بالایی داشته باشد.

It needs to be perfect.

باید کامل باشد.

Then, of course, something can be pure as well.

سپس، البته، چیزی می تواند خالص باشد.

Something pure is perfect.

چیزی خالص کامل است.

It has no contamination.

هیچ آلودگی ندارد.

Nothing

هیچ چیز

is spoiling that particular thing.

آن چیز خاص را خراب نمی کند.

It is pure.

خالص است.

Something might be described as

ممکن است چیزی به عنوان

exquisite.

نفیس توصیف شود.

Oh, that's an interesting word.

اوه، کلمه جالبی است.

Something that is exquisite.

چیزی که نفیس است.

You might go to a dinner party and you describe the food as being

ممکن است به یک مهمانی شام بروید و غذا را

exquisite. Perfect.

نفیس توصیف کنید. عالی

Very high quality.

کیفیت بسیار بالا.

Something also might be described as top notch.

همچنین ممکن است چیزی به عنوان درجه یک توصیف شود.

We often use this in British English, and also, I think in American English.

ما اغلب از این در انگلیسی بریتانیایی و همچنین، فکر می‌کنم در انگلیسی آمریکایی استفاده می‌کنیم.

It is also used something that is top notch is perfect.

همچنین از چیزی استفاده می شود که درجه یک عالی است.

It is of the highest quality that exists, top notch,

این با بالاترین کیفیت موجود است، درجه یک،

luxurious.

لوکس.

Maybe if you go to a hotel and the hotel is lovely inside, very comfortable.

شاید اگر به هتل بروید و هتل در داخل دوست داشتنی باشد، بسیار راحت باشد.

Maybe you are going to Paris to meet me and perhaps you stay in a lovely luxury hotel.

شاید برای ملاقات با من به پاریس می روید و شاید در یک هتل مجلل دوست داشتنی اقامت داشته باشید.

Maybe four stars or even five. Oh.

شاید چهار ستاره یا حتی پنج ستاره. اوه

Very fancy.

خیلی فانتزی

Something is luxurious.

چیزی مجلل است.

And of course, we can also use the word impeccable.

و البته می توانیم از کلمه بی عیب و نقص نیز استفاده کنیم.

Impeccable? Something impeccable is perfect.

بی عیب و نقص؟ چیزی بی عیب و نقص کامل است.

It is the highest standard.

بالاترین استاندارد است. بی

Impeccable.

عیب و نقص

A very interesting set of words on the screen there.

مجموعه بسیار جالبی از کلمات روی صفحه نمایش وجود دارد.

It is often stated that making a comparison using perfect is not acceptable in English.

اغلب گفته می شود که مقایسه با استفاده از کامل در زبان انگلیسی قابل قبول نیست.

So in the English language, using perfect,

بنابراین در زبان انگلیسی،

when we are talking about comparison, quite often people will say that that is wrong.

هنگامی که در مورد مقایسه صحبت می کنیم، استفاده از perfect، اغلب مردم می گویند که این اشتباه است.

You should not be using perfect as a comparison.

شما نباید از کامل به عنوان مقایسه استفاده کنید.

For example,

به عنوان مثال،

words such as more, most, nearly all, most

کلماتی مانند more, most, nearly all, most

and rather they can all be used with the word perfect.

و در عوض همه آنها را می توان با کلمه perfect استفاده کرد.

To say that something is almost perfect,

اگر بگوییم چیزی تقریباً کامل است،

it is nearly perfect.

تقریباً کامل است.

But it is not quite in effect.

اما کاملاً مؤثر نیست.

However, these days it is often accepted in general daily conversation.

با این حال، این روزها اغلب در گفتگوهای عمومی روزانه پذیرفته شده است.

For example, you might say that something is more perfect, almost perfect, nearly perfect.

برای مثال، ممکن است بگویید که چیزی کامل‌تر، تقریباً کامل‌تر، تقریباً کامل‌تر است.

Quite perfect.

کاملا کامل.

Rather perfect. So. Not exactly.

نسبتا کامل. بنابراین. نه دقیقا.

Especially if you are comparing two things.

به خصوص اگر دو چیز را با هم مقایسه کنید.

You are comparing one thing with another thing.

شما یک چیز را با یک چیز دیگر مقایسه می کنید.

That comparison when you are using the word perfect,

این مقایسه زمانی که شما از کلمه کامل استفاده می کنید،

probably

احتمالاً

in many people's opinion shouldn't be actually used.

به نظر بسیاری از مردم نباید واقعاً استفاده شود.

But in fact, you will be pleased to hear that it is perfectly acceptable to use perfect in that way.

اما در واقع، از شنیدن این موضوع که استفاده از پرفکت در این روش کاملاً قابل قبول است، خوشحال خواهید شد.

A thing that is convenient.

چیزی که راحت است.

Oh yes, or useful can be described as perfect.

اوه بله، یا مفید را می توان کامل توصیف کرد.

Something that is useful.

چیزی که مفید باشد.

Something that is suitable for a certain task.

چیزی که برای یک کار خاص مناسب است.

So a certain tool can be perfect for carrying out a certain job.

بنابراین یک ابزار خاص می تواند برای انجام یک کار خاص عالی باشد.

For example, this tool is perfect for removing old wallpaper.

به عنوان مثال، این ابزار برای حذف کاغذ دیواری قدیمی بسیار مناسب است.

There are many useful things you can buy if you are doing a big task.

اگر کار بزرگی انجام می دهید، چیزهای مفید زیادی وجود دارد که می توانید بخرید.

Maybe you are doing some home improvement.

شاید شما در حال انجام برخی بهبود خانه هستید.

Quite often there will be certain things you can buy to make that job easier.

اغلب چیزهای خاصی وجود دارد که می توانید بخرید تا آن کار آسان تر شود.

You can say that thing is perfect for that particular task.

شما می توانید بگویید که این چیز برای آن کار خاص عالی است.

In this sentence, this tool is perfect for removing old wallpaper.

در این جمله، این ابزار برای حذف کاغذ دیواری قدیمی بسیار مناسب است.

The method or way of doing something can be described as perfect.

روش یا روش انجام کاری را می توان کامل توصیف کرد.

This is the perfect way to boil an egg.

این بهترین راه برای جوشاندن تخم مرغ است.

So quite often anything we are doing, anything we are asking someone to do.

بنابراین اغلب هر کاری که انجام می دهیم، هر کاری که از کسی می خواهیم انجام دهد.

Quite often we will want it to be perfect.

اغلب ما می خواهیم که کامل باشد.

The way in which something is done, or in this case

روش انجام کاری یا در این مورد

the method of doing something.

روش انجام کاری.

So what is the perfect way to boil an egg?

پس بهترین راه برای جوشاندن تخم مرغ چیست؟

I'm sure you'll have your own ideas about that one.

من مطمئن هستم که شما ایده های خود را در مورد آن خواهید داشت.

A person who is good at something or has a good manner can be described as perfect.

فردی که در کاری خوب است یا اخلاق خوبی دارد را می توان کامل توصیف کرد.

He is a perfect student and always listens in class.

او دانش آموز کاملی است و همیشه سر کلاس گوش می دهد.

I've noticed

من

from my experience teaching directly in the classroom

از تجربیاتم متوجه شده ام که به طور مستقیم در کلاس درس تدریس می کنم،

quite often you have perfect students who will also always answer the questions.

اغلب شما دانش آموزان بی نقصی دارید که همیشه به سوالات پاسخ می دهند.

They are always attentive.

همیشه حواسشون هست

They will almost always listen to everything you're saying.

آنها تقریباً همیشه به هر چیزی که شما می گویید گوش می دهند.

So you can have a perfect student,

بنابراین شما می توانید یک دانش آموز کامل داشته باشید،

a student who is always well behaved and they always listen to everything you say.

دانش آموزی که همیشه رفتار خوبی داشته باشد و آنها همیشه به هر چیزی که شما می گویید گوش می دهند.

He is a perfect student and always listens in class.

او دانش آموز کاملی است و همیشه در کلاس گوش می دهد.

A person who is good at something or has a good manner can be described as perfect.

فردی که در کاری خوب است یا اخلاق خوبی دارد را می توان کامل توصیف کرد.

Maybe a person who has a particular skill.

شاید فردی که مهارت خاصی دارد.

Maybe they are very useful for doing a certain thing.

شاید برای انجام یک کار خاص بسیار مفید باشند.

They are good at a certain job.

آنها در یک کار خاص خوب هستند.

She is a perfect secretary, as she always reminds me of my important appointments.

او یک منشی کامل است، زیرا همیشه قرارهای مهم من را به من یادآوری می کند.

She is a perfect secretary and she always reminds me of my important appointments.

او یک منشی کامل است و همیشه قرارهای مهم من را به من یادآوری می کند.

She is good at her job.

او در کارش خوب است.

She is valuable

او ارزشمند است

because she does her job very well.

زیرا کارش را به خوبی انجام می دهد.

A person who is good at something, they are perfect at doing that particular thing.

فردی که در کاری خوب است، در انجام آن کار خاص عالی است.

Something can be described as being perfection.

چیزی را می توان به عنوان کمال بودن توصیف کرد.

As a noun.

به عنوان یک اسم.

The word perfection is a noun that meal was perfection.

کلمه کمال اسمی است که غذا کمال بود.

You are saying that that the meal was perfect.

شما می گویید که غذا عالی بود.

Amazing quality.

کیفیت شگفت انگیز.

It was amazing. Amazing quality.

شگفت انگیز بود. کیفیت شگفت انگیز.

The best meal I've ever had.

بهترین وعده غذایی که تا به حال خورده ام.

Her singing was perfection.

آواز خواندن او کمال بود.

She is singing a song and she sang the song so well.

او دارد یک آهنگ می خواند و آن آهنگ را خیلی خوب خواند.

Her singing was perfection.

آواز خواندن او کمال بود.

This plan is perfection.

این طرح کمال است.

Let's do it.

بیایید آن را انجام دهیم.

Maybe an idea. Maybe a plan that someone has.

شاید یک ایده. شاید برنامه ای که کسی دارد.

This plan is perfection.

این طرح کمال است.

I approve because it is a good idea.

تایید می کنم چون ایده خوبی است.

The plan is perfection.

طرح کمال است.

A person might try to reach perfection as their goal.

یک فرد ممکن است سعی کند به عنوان هدف خود به کمال برسد.

A person might try to reach perfection

یک فرد ممکن است سعی کند

as their goal.

به عنوان هدف خود به کمال برسد.

Something you want to do in life.

کاری که می خواهید در زندگی انجام دهید.

You want to do it perfectly.

شما می خواهید آن را به طور کامل انجام دهید.

And I was asked earlier.

و قبلاً از من پرسیده شد.

If I find that I still worry about perfection, even though I'm a very, very old person.

اگر متوجه شدم که هنوز هم نگران کمال هستم، حتی اگر یک فرد بسیار بسیار مسن هستم.

Well, I suppose I do.

خوب، من فکر می کنم من.

I always like to think that I'm still doing things as well as I can.

من همیشه دوست دارم فکر کنم که هنوز کارها را تا جایی که می توانم انجام می دهم.

And sometimes, perhaps I worry too much about it.

و گاهی اوقات، شاید من بیش از حد نگران آن هستم.

I think I do.

فکر می کنم دارم.

I think sometimes I worry too much about perfection,

فکر می کنم گاهی اوقات بیش از حد نگران کمال هستم،

especially when I'm talking about my work.

به خصوص وقتی در مورد کارم صحبت می کنم.

So I always like this.

بنابراین من همیشه این را دوست دارم.

I always prefer this to be

من همیشه ترجیح می دهم این

as perfect as possible.

تا حد امکان کامل باشد.

So yes, to answer your question, I think I still do.

بنابراین بله، برای پاسخ به سوال شما، فکر می کنم هنوز هم جواب می دهم.

I still worry about perfection.

من هنوز نگران کمال هستم.

I still worry about it.

من هنوز نگران آن هستم.

They want to achieve perfection.

آنها می خواهند به کمال برسند.

To aim for perfection is to do one's best to reach the top.

هدف رسیدن به کمال، انجام تمام تلاش خود برای رسیدن به قله است.

So I think it is always a good thing to have.

بنابراین من فکر می کنم همیشه داشتن چیز خوبی است.

If there's something you wish to do in your life, something you want to try.

اگر کاری هست که می خواهید در زندگی تان انجام دهید، کاری که می خواهید امتحان کنید.

Or maybe you want to learn a new skill.

یا شاید می خواهید یک مهارت جدید یاد بگیرید.

Perfection should always be the thing that you aim for.

کمال همیشه باید همان چیزی باشد که هدف شماست.

I think it is a very healthy thing to want.

من فکر می کنم که خواستن آن یک چیز بسیار سالم است.

If you can't reach perfection, then perhaps you will have to settle for second best,

اگر نمی توانید به کمال برسید، شاید مجبور شوید به دومین بهترین رضایت دهید،

something that is second and best is not perfect.

چیزی که دوم است و بهترین، کامل نیست.

But it is very near.

ولی خیلی نزدیکه

It is very close to being perfect.

بسیار به کامل بودن نزدیک است.

So the perfect thing is not available.

بنابراین چیز کامل در دسترس نیست.

So you will take second best.

بنابراین شما در رتبه دوم بهترین قرار خواهید گرفت.

Second best is not bad.

دومی بهترین بد نیست.

But it can't be described as perfect.

اما نمی توان آن را کامل توصیف کرد.

Something that is second best is not perfect.

چیزی که در رتبه دوم قرار دارد، کامل نیست.

There might be some small problem with the thing in question.

ممکن است مشکل کوچکی در مورد موضوع مورد نظر وجود داشته باشد.

The state of something might be described as perfect if it is as good as new.

اگر چیزی به خوبی جدید باشد، ممکن است وضعیت آن عالی توصیف شود.

So maybe you are selling something.

بنابراین ممکن است چیزی را بفروشید.

Perhaps you have a car that you have had for a long time.

شاید ماشینی داشته باشید که برای مدت طولانی آن را دارید.

You have had it for many years.

شما آن را برای چندین سال دارید.

You have taken very good care of that car, and now you've decided to sell that car.

شما خیلی خوب از آن ماشین مراقبت کرده اید و حالا تصمیم گرفتید آن ماشین را بفروشید.

I'm selling my car.

من ماشینم رو میفروشم

It's in perfect condition.

در شرایط عالی است.

That means the car looks amazing.

این بدان معناست که ماشین فوق العاده به نظر می رسد.

It performs without any problems.

بدون هیچ مشکلی اجرا می کند.

It is a great car.

ماشین فوق العاده ای است. در حال

You are selling it and

فروش هستید و

it is in perfect condition.

کاملا سالم است. اگر

A person might also describe themselves as being in perfect condition if they are fit and healthy.

فرد تناسب اندام و سلامتی داشته باشد، ممکن است خود را در شرایط عالی توصیف کند .

A person who is fit, healthy,

فردی که تناسب اندام، سالم و

in good condition.

در شرایط خوبی دارد.

You have perfect health.

شما از سلامت کامل برخوردارید.

You are in perfect condition.

شما در شرایط عالی هستید.

The opposite of perfect is imperfect.

متضاد کامل ناقص است.

Something that is imperfect.

چیزی که ناقص است.

Something is not good or is not of high quality.

چیزی خوب نیست یا کیفیت بالایی ندارد.

So in that sense, we are talking about the opposite.

بنابراین از این نظر، ما در مورد مخالف صحبت می کنیم.

The opposite of perfect

متضاد کامل

is imperfect.

ناقص است.

It is something that is not perfect.

چیزی است که کامل نیست.

Perhaps it is not good quality.

شاید کیفیتش خوب نیست

This car is not perfect as it has some deep scratches on the paintwork.

این خودرو کامل نیست زیرا دارای خراش های عمیقی بر روی رنگ است.

This car is not perfect

این خودرو کامل نیست

as it has some deep scratches on the paintwork.

زیرا دارای خراش های عمیقی بر روی رنگ است.

The paint on the car is badly damaged.

رنگ روی ماشین به شدت آسیب دیده است.

The car is imperfect.

ماشین ناقصه

It is damaged.

آسیب دیده است.

The word perfect can also be used as a verb,

کلمه کامل همچنین می تواند به عنوان یک فعل استفاده شود،

as an action to work hard so as to accomplish something.

به عنوان یک عمل برای سخت کار کردن به منظور انجام کاری.

And in this sense, we often pronounce the word differently.

و از این نظر، ما اغلب این کلمه را متفاوت تلفظ می کنیم.

So instead of saying perfect, you say perfect.

بنابراین به جای گفتن کامل، می گویید کامل است.

Perfect.

عالی

You try to perfect something.

شما سعی می کنید چیزی را کامل کنید.

You are trying to become not just good,

شما سعی می کنید نه تنها خوب شوید،

but perfect at what you do.

بلکه در کاری که انجام می دهید کامل باشید.

You want to perfect the thing you are doing.

شما می خواهید کاری را که انجام می دهید کامل کنید.

I will perfect my acting skills whilst appearing in some local shows.

من مهارت های بازیگری خود را در حین حضور در برخی نمایش های محلی کامل خواهم کرد.

That's what Mr. Steve said many years ago.

این همان چیزی است که آقای استیو سال ها پیش گفته بود.

I will perfect my acting skills while appearing in some local shows.

من مهارت های بازیگری خود را در حین حضور در برخی از نمایش های محلی کامل خواهم کرد.

So the way of becoming good at something.

بنابراین راه خوب شدن در چیزی.

You have to perfect that particular thing, something you are trying to do.

شما باید آن چیز خاص را کامل کنید، کاری که سعی در انجام آن دارید.

You might study hard.

ممکنه سخت درس بخونی

So is to perfect your English a thing you are working hard at doing.

همینطور کامل کردن انگلیسی خود کاری است که برای انجام آن سخت تلاش می کنید.

You are trying your best to be good at that thing.

شما تمام تلاش خود را می کنید که در آن کار خوب باشید.

You are perfect at your English.

شما در زبان انگلیسی خود عالی هستید.

They say that practice makes perfect.

آنها می گویند که تمرین باعث کامل می شود.

To perfect is to do something until you become good at it.

کامل شدن یعنی انجام کاری تا زمانی که در آن خوب شوید.

I will take a close look at how you pronounce these words.

من از نزدیک به نحوه تلفظ این کلمات نگاه خواهم کرد.

Very quickly before we go.

خیلی سریع قبل از رفتن.

Perfect is the adjective perfect.

کامل صفت کامل است.

Then we have

سپس

perfect to perfect something as a verb.

برای کامل کردن چیزی به عنوان فعل کامل داریم.

And then we have perfection.

و بعد کمال داریم.

And that is the noun form of perfect.

و آن شکل اسمی کامل است.

In grammar.

در گرامر.

Perfect is a noun meaning an aspect or other verb category used for an action or state

Perfect اسمی است به معنای جنبه یا دسته فعل دیگری که برای عمل یا حالتی استفاده می شود

that is not or will be complete as a thing done at some point

که به عنوان کاری که در نقطه ای

or some point of reference in the future.

یا نقطه مرجعی در آینده انجام می شود کامل نیست یا کامل می شود.

So when we talk about perfect in grammar, we are talking about something that will be done or is being done or was done.

بنابراین وقتی از کامل در دستور زبان صحبت می کنیم، در مورد چیزی صحبت می کنیم که انجام خواهد شد یا در حال انجام است یا انجام شده است.

Putting it very simply,

به بیان خیلی ساده،

you will do something.

شما کاری انجام خواهید داد.

Of course, that is

البته این

in the future.

در آینده است.

You are doing something now, in the present.

شما اکنون در حال انجام کاری هستید.

You have done something in the past.

شما در گذشته کاری انجام داده اید.

Those are all perfect tenses.

اینها همه زمان های کامل هستند.

Things you have done, you are doing or will do in the future.

کارهایی که انجام داده اید، انجام می دهید یا در آینده انجام خواهید داد.

And I suppose

و من فکر می کنم

a good way to end.

یک راه خوب برای پایان دادن به.

If you can't be perfect.

اگر نمی توانید کامل باشید.

Sometimes you have to second or settle for second place or second best.

گاهی اوقات باید دوم شوید یا به رتبه دوم یا بهترین ها رضایت دهید.

So if you can't be perfect, settle for second best.

بنابراین اگر نمی توانید کامل باشید، به دومین بهترین رضایت دهید.

It is hard to find the perfect thing.

پیدا کردن چیز کامل سخت است.

Whatever it is, if you are looking for a nice new pair of shoes, you are looking for the perfect pair of shoes.

هر چه که باشد، اگر به دنبال یک جفت کفش جدید و زیبا هستید، به دنبال یک جفت کفش عالی هستید.

You are looking for the perfect place to eat.

شما به دنبال مکان مناسبی برای غذا خوردن هستید.

You are looking for the perfect

شما به دنبال یک همراه عالی

companion

to spend your life with.

برای گذراندن زندگی خود هستید.

All of those things are very hard to find.

پیدا کردن همه این چیزها بسیار سخت است.

As we say in English.

همانطور که در انگلیسی می گوییم.

Nobody is perfect.

هیچکس کامل نیست

Nobody is perfect.

هیچکس کامل نیست

I'm not perfect.

من کامل نیستم

They are not perfect.

آنها کامل نیستند.

Mr. Steve.

آقای استیو

Okay, okay. Yeah.

باشه، باشه آره

Yeah, I think I think Mr. Steve is almost perfect, to be honest with you.

بله، من فکر می کنم که آقای استیو تقریباً کامل است، صادقانه بگویم.

Everyone who lives around here

همه کسانی که در این اطراف زندگی می کنند

is not perfect.

کامل نیستند.

Some of them are very imperfect, to say the least.

دست کم برخی از آنها بسیار ناقص هستند.

Even you watching out there in YouTube, even you are not perfect.

حتی شما که در یوتیوب تماشا می کنید، حتی شما کامل نیستید.

But of course, we all try our best every day.

اما مطمئناً همه ما هر روز بهترین تلاش خود را می کنیم.

Whatever it is we are doing, we always try to be perfect,

هر کاری که انجام می دهیم، همیشه سعی می کنیم کامل باشیم،

even if

حتی اگر

quite often we fail.

اغلب شکست می خوریم.

But at least we tried.

اما حداقل ما تلاش کردیم.

And that is the most important thing of all.

و این مهمترین چیز از همه است.

It's almost time to go.

تقریباً وقت رفتن است.

It's almost time to say goodbye.

تقریباً زمان خداحافظی فرا رسیده است.

We might talk about Perfect Tense on Sunday because it is actually an interesting subject.

ممکن است یکشنبه در مورد زمان کامل صحبت کنیم زیرا در واقع موضوع جالبی است.

Thank you very much for your company.

از همراهی شما بسیار سپاسگزارم.

I will see you again on Sunday.

یکشنبه دوباره میبینمت

I am back on Sunday. Mr. Steve will also be here.

من یکشنبه برگشتم آقای استیو هم اینجا خواهد بود.

I will be here.

من اینجا خواهم بود.

Steve will be here.

استیو اینجا خواهد بود.

Something will be happening on Sunday.

روز یکشنبه اتفاقی خواهد افتاد.

We have two hours on Sunday to have fun and enjoy ourselves.

یکشنبه دو ساعت وقت داریم تا خوش بگذرونیم و لذت ببریم.

By the way, just before I finish, very sadly, you may have heard the news last week that.

به هر حال، درست قبل از اینکه کارم را تمام کنم، بسیار متأسفانه، ممکن است هفته گذشته این خبر را شنیده باشید.

Well, I suppose when you think about actors, when you think about people

خب، فکر می‌کنم وقتی به بازیگرها فکر می‌کنید، وقتی به افرادی فکر می‌کنید

who've been in different films over the years, I don't like to hear about

که در طول سال‌ها در فیلم‌های مختلف بازی کرده‌اند، من دوست ندارم در مورد

people who I like watching in movies or on television.

افرادی بشنوم که دوست دارم در فیلم یا تلویزیون تماشا کنم.

I don't like to to hear about them passing away.

من دوست ندارم در مورد فوت آنها بشنوم.

I always find it rather sad when it happens.

من همیشه وقتی اتفاق می افتد آن را غمگین می دانم.

One of my favourite comedy stars at the beginning of last month passed away.

یکی از ستاره های کمدی مورد علاقه من در ابتدای ماه گذشته درگذشت.

Very, very sad.

خیلی خیلی غمگین

And of course, last week Gene Hackman,

و البته هفته گذشته، جین هکمن،

incredible actor, passed away as well in rather strange circumstances.

بازیگر باورنکردنی نیز در شرایط نسبتاً عجیبی درگذشت.

But if there is a film that you want to watch with Gene Hackman,

اما اگر فیلمی هست که بخواهید با جین هکمن تماشا کنید،

I can suggest a film called The Conversation made in 1974, a brilliant movie.

می توانم فیلمی به نام مکالمه که در سال 1974 ساخته شده است را پیشنهاد کنم، فیلمی درخشان.

If you get the chance to see it.

اگر فرصت کردید آن را ببینید.

It is a fine movie.

فیلم خوبی است

Francis Ford Coppola is the director, and it is a very good movie all about living

فرانسیس فورد کاپولا کارگردان این فیلم است و فیلم بسیار خوبی است که در مورد زندگی

in a state of paranoia.

در حالت پارانویا است.

That's all I'm saying, because I don't want to spoil the movie,

این تمام چیزی است که می‌گویم، زیرا نمی‌خواهم فیلم را اسپویل کنم،

but if you get a chance to see it made in 1974, it's probably available somewhere on the streaming service. And

اما اگر فرصتی برای دیدن ساخت آن در سال 1974 پیدا کردید، احتمالاً در جایی در سرویس استریم موجود است. و

it is a very good movie, and I think it would be a nice, fitting tribute

این یک فیلم بسیار خوب است، و من فکر می کنم

if we all sat and watched at least one Gene Hackman film, because he was a terrific actor.

اگر همه ما بنشینیم و حداقل یک فیلم جین هکمن را تماشا کنیم، ادای احترام خوبی خواهد بود، زیرا او یک بازیگر فوق العاده بود.

Thank you very much for your company.

از همراهی شما بسیار سپاسگزارم.

I'm back on Sunday.

من یکشنبه برگشتم

See you all later on and I hope you enjoy the rest of your Wednesday.

بعداً همه شما را می بینم و امیدوارم از بقیه چهارشنبه خود لذت ببرید.

I will be here on Sunday and Mr.

من یکشنبه اینجا خواهم بود و آقای

Steve will be here on Sunday as well.

استیو یکشنبه نیز اینجا خواهد بود.

This is Mr. Duncan. That's me, by the way.

این آقای دانکن است. اتفاقا اون منم

Trying.

تلاش کردن.

Maybe one day I will be successful and I will become

شاید روزی موفق شوم و

the perfect man.

مرد کاملی شوم.

Who knows?

چه کسی می داند؟

I always try my best.

من همیشه تلاشم را می کنم.

Thank you very much.

خیلی ممنون.

See you soon. And of course, until the next time we meet here.

به زودی می بینمت. و البته تا دفعه بعد که اینجا همدیگر را ببینیم.

You know what's coming next? Yes. You do.

میدونی بعدش چی میشه؟ بله. شما انجام می دهید.

Take care of yourselves.

مواظب خودت باش

Keep that smile upon your face as you walk amongst the human race.

هنگامی که در میان نسل بشر قدم می زنید، آن لبخند را بر لبان خود نگه دارید.

And of course.

و البته. تا تا

Ta ta for now.

فعلا

I'm going outside now to enjoy the lovely sunshine.

من الان میرم بیرون تا از آفتاب دوست داشتنی لذت ببرم.