Djokovic vs Australia: Novak to stay: BBC News Review

Tennis star Novak Djokovic has won his appeal to stay in Australia

ستاره تنیس نواک جوکوویچ درخواست خود را برای ماندن در استرالیا جلب

so he can defend his Australian Open title.

کرد تا بتواند از عنوان قهرمانی خود در اوپن استرالیا دفاع کند.

Hello, I'm Rob and welcome to News Review from BBC Learning English.

سلام، من راب هستم و به بررسی اخبار از BBC Learning English خوش آمدید.

Joining me today is Roy. Hello Roy.

امروز روی به من می پیوندد. سلام روی.

Hello Rob and hello everybody.

سلام راب و سلام به همه.

If you would like to test yourself on the vocabulary around this story,

اگر می‌خواهید خود را در مورد واژگان پیرامون این داستان آزمایش کنید،

all you need to do is head to our website

تنها کاری که باید انجام دهید این است که

bbclearningenglish.com to take a quiz.

برای شرکت در یک مسابقه به وب‌سایت ما bbclearningenglish.com بروید.

But now, let's hear more about this story from this BBC News report:

اما اکنون، بیایید بیشتر در مورد این داستان از این گزارش بی بی سی نیوز بشنویم:

So, Novak Djokovic has won an appeal against the cancellation of his visa

بنابراین، نواک جوکوویچ در اعتراض به لغو ویزای خود برنده شده است

and can now stay in Australia and compete in the Australian Open.

و اکنون می تواند در استرالیا بماند و در مسابقات آزاد استرالیا شرکت کند.

Djokovic, who arrived in Australia recently,

جوکوویچ که اخیرا وارد استرالیا شده است،

believed that he was permitted to enter the country

معتقد است که پس از بهبودی اخیر از ویروس کووید، اجازه ورود به این کشور را داشته

after recently recovering from the Covid virus

and as a result was exempt from the Covid virus rules.

و در نتیجه از قوانین ویروس کووید مستثنی شده است.

The Australian government has said it could still cancel the visa.

دولت استرالیا گفته است که همچنان می تواند ویزا را لغو کند.

And we've got three words and expressions we can learn about

و ما سه کلمه و عبارت داریم که می‌توانیم در مورد آنها یاد بگیریم

to help us talk about this story, haven't we? What are they, Roy?

تا به ما کمک کند درباره این داستان صحبت کنیم ، اینطور نیست؟ آنها چه هستند، روی؟

Yeah. Yes, we have. We have: 'quashes',

آره بله ما داریم. ما این موارد را داریم: «کواش»،

'handed reprieve' and 'clearing path'.

«مهلت دستی» و «مسیر پاک کردن».

That's 'quashes', 'handed reprieve' and 'clearing path'.

این عبارت است از «کواش»، «مهلت دستی» و «مسیر پاک کردن».

OK. Let's take that first word, which appears in which headline please?

خوب. بیایید اولین کلمه را در نظر بگیریم، که لطفاً در کدام عنوان ظاهر می شود؟

Well, the first headline is from the Guardian and it reads:

خوب، تیتر اول از گاردین است و می‌خواند:

So, that's 'quashes' – rejects something officially.

بنابراین، این "لغو" است - چیزی را رسما رد می‌کند.

Yes, so 'quashes' is a verb

بله، پس «quashes» یک فعل است

and it's spelt Q-U-A-S-H-E-S

و به صورت Q-U-A-S-H-E-S نوشته می شود

and it means to reject something officially.

و به معنای رد کردن چیزی است که به طور رسمی انجام می شود.

It's often used in a court of law and we can't...

اغلب در دادگاه استفاده می شود و ما نمی توانیم ...

we quite commonly hear it when it says that a...

ما معمولاً آن را می شنویم وقتی می گوید که تصمیمی

when a decision that was previously made —

که قبلاً گرفته شده است -

somebody has said that that decision is no longer accepted,

کسی گفته است که آن تصمیم دیگر پذیرفته نمی شود ،

so they 'quash' a previous decision.

بنابراین آنها تصمیم قبلی را لغو کنید.

OK. So, it's no longer accepted. So, this is interesting:

خوب. پس دیگه قبول نمیشه خب این جالب است:

in the case of this headline, we're saying that the judge says that

در مورد این تیتر می گوییم قاضی می

the decision to cancel his visa was no longer accepted, yeah?

گوید تصمیم لغو ویزا دیگر پذیرفته نشد، بله؟

That's right, yeah. So... and we have other... other things.

درست است، بله. پس... و ما چیزهای دیگر... دیگر داریم.

For example, if a person receives a conviction or they go to prison,

برای مثال، اگر شخصی محکومیتی دریافت کند یا به زندان برود،

and then later on somebody decides that — a judge decides that that's...

و بعداً کسی تصمیم بگیرد که - قاضی تصمیم می‌گیرد که...

that punishment, that conviction, is no longer valid, it's not accepted,

آن مجازات، آن محکومیت ، دیگر معتبر نیست، پذیرفته نمی‌شود،

they would 'quash' that person's sentence.

آنها را رد می‌کنند. جمله آن شخص

OK. And it's a strange word — 'quashes'.

خوب. و این یک کلمه عجیب است - "کوهش".

I mean, it reminds me of the word 'squashes':

منظورم این است که من را به یاد کلمه "کدو" می اندازد:

when you squeeze something, you suppress something,

وقتی چیزی را فشار می دهید، چیزی را سرکوب می کنید،

when you 'squash' something. Is there any kind of connection here?

وقتی چیزی را "له می کنید". آیا هیچ نوع ارتباطی در اینجا وجود دارد؟

Well, it's interesting that you say that

خوب، جالب است که می گویید

because 'quash' has a secondary meaning

چون «کواش» معنای ثانوی دارد

and the secondary meaning of 'quash' is basically to suppress something

و معنای ثانویه «کواش » اساساً سرکوب کردن چیزی

or stop something from happening.

یا جلوگیری از وقوع چیزی است.

So, for example, if there's a rumour that you think is incorrect,

بنابراین، برای مثال، اگر شایعه‌ای وجود دارد که فکر می‌کنید نادرست است،

you could 'quash' that rumour.

می‌توانید آن شایعه را رد کنید.

It means to suppress or prevent it from... from happening.

به معنای سرکوب کردن یا جلوگیری از وقوع آن است.

And another example, I guess, where there are protests in some countries,

و مثالی دیگر، حدس می‌زنم، جایی که در برخی کشورها اعتراض‌ها وجود دارد

the authorities want to 'quash' the protests, don't they?

، مقامات می‌خواهند اعتراضات را «سرکوب» کنند، اینطور نیست؟

They want to suppress or stop that protest.

آنها می خواهند این اعتراض را سرکوب یا متوقف کنند.

Correct. Yeah.

درست. آره

OK. OK. Let's have a summary of that word please:

خوب. خوب. بیایید خلاصه ای از این کلمه داشته باشیم، لطفاً:

We've talked about Novak Djokovic before here on News Review,

ما قبلاً در مورد نواک جوکوویچ در اینجا در News Review صحبت کرده بودیم،

when he hit a ball at someone, didn't he, Roy?

وقتی او به کسی توپ زد، نه، روی؟

Yes, and all you need to do to learn more about that story

بله، و تنها کاری که برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد آن داستان باید انجام دهید این

is click the link in the description below.

است که روی پیوند در توضیحات زیر کلیک کنید.

Yeah, just down below there. Thanks Roy.

آره، همین پایین اونجا ممنون روی.

OK. Let's look at your next news headline please.

خوب. لطفا به تیتر اخبار بعدی شما نگاه کنیم.

So, our next news headline comes from the website Tennis365 and it reads:

بنابراین، تیتر اخبار بعدی ما از وب‌سایت Tennis365 می‌آید و می‌خواند:

So, that's 'handed reprieve' — given cancellation of a punishment.

بنابراین، این «مهلت دستی» است - با توجه به لغو مجازات.

Right. So, this is a two-word expression.

درست. بنابراین، این یک عبارت دو کلمه ای است.

First word: 'handed' — H-A-N-D-E-D.

کلمه اول: "دست" - H-A-N-D-E-D.

Second word: 'reprieve' — R-E-P-R-I-E-V-E.

کلمه دوم: "تعویق" - R-E-P-R-I-E-V-E.

Now, 'handed' means to be given something,

در حال حاضر، "دست" به معنای چیزی به شما داده می شود،

so it's quite often used officially: you're 'handed' something.

بنابراین اغلب به طور رسمی استفاده می شود: شما چیزی را "دست" می دهید.

And 'reprieve' is the cancellation or the postponement of a punishment.

و «مهلت» لغو یا تعویق مجازات است.

Now, this headline relates to the fact that during the hearing

حالا این تیتر به این موضوع مربوط می شود که در جلسه دادگاه به

Novak Djokovic was allowed to leave the hotel where he was staying.

نواک جوکوویچ اجازه داده شد هتل محل اقامت خود را ترک کند .

OK. You've used the word 'handed' there.

خوب. شما در آنجا از کلمه "دست" استفاده کرده اید.

I mean, I know what a 'hand' is. Look: there's a 'hand'.

منظورم این است که می دانم «دست» چیست. نگاه کنید: یک "دست" وجود دارد.

Very useful – They come in 'handy'.

بسیار مفید - آنها "دستی" هستند.

What's that got to do with this headline?

چه ربطی به این تیتر داره؟

Well, quite literally, 'handed' means to pass something

خوب، کاملاً تحت اللفظی، «دست» به معنای انتقال چیزی

from one 'hand' to another.

از یک «دست» به دست دیگر است.

It's a verb. So, for example,

این یک فعل است. بنابراین، برای مثال،

if we're in the office together and I say:

اگر با هم در دفتر باشیم و بگویم

'Oh, I need a pen. Oh, Rob, could you hand me that pen please?'

: اوه، من به یک خودکار نیاز دارم. اوه، راب ، لطفا آن خودکار را به من بدهید؟

I mean can you 'give' me that pen.

منظورم این است که آیا می توانی آن خودکار را به من "بدی"؟

Sometimes it's used more figuratively,

گاهی اوقات بیشتر به صورت مجازی استفاده می شود،

for example, in a court of law where they are 'given' something.

به عنوان مثال، در دادگاهی که در آن چیزی به آنها داده می شود.

So, you could be, for example, 'handed a reprieve' in this sense:

بنابراین، برای مثال، می‌توانید به این معنا

'given a reprieve'.

«مهلت داده شود»: «مهلت داده می‌شود».

Yeah. So, he was given a 'reprieve'. So, that means to end...

آره بنابراین، به او «مهلت» داده شد. بنابراین، این یعنی

end his punishment, yeah? Is that right?

پایان دادن به مجازات او، بله؟ درست است؟

That's absolutely right. That's what 'reprieve' means:

کاملا درست است. این همان چیزی است که "مهلت" به معنای

to cancel or postpone some kind of punishment.

لغو یا به تعویق انداختن نوعی مجازات است.

So, in this case he was staying in a detention centre and he received a...

بنابراین، در این مورد او در بازداشتگاه به سر می برد و به

he was given a 'reprieve'.

او «مهلت» داده شد.

OK. And there's a, kind of, another meaning really

خوب. و واقعاً معنای دیگری نیز

to this expression as well, isn't there?

برای این عبارت وجود دارد، اینطور نیست؟

There is. It can mean, sort of, a welcome

وجود دارد. این می تواند به معنای خوش آمد گویی

or a good, kind of, delay to something — a 'reprieve'.

یا خوب، نوعی تأخیر در چیزی باشد - «مهلت دادن».

So, for example, maybe a company is having financial problems

بنابراین، برای مثال، ممکن است یک شرکت مشکلات مالی داشته باشد

and they risk going... going bust — going bankrupt.

و آنها در معرض خطر سقوط ... سقوط - ورشکستگی هستند.

But at the last minute, they are given an emergency loan.

اما در آخرین لحظه به آنها وام اضطراری می دهند.

We could say maybe: 'They are given a reprieve.'

شاید بتوانیم بگوییم: به آنها مهلت داده شده است.

A 'reprieve' from going bust.

یک "مهلت" پس از سقوط.

Great. Interesting stuff. Let's have a summary of that expression:

عالی. مطالب جالب بیایید خلاصه‌ای از این عبارت داشته باشیم:

Well, we were just talking about hands and how important they are

خوب، ما فقط در مورد دست‌ها صحبت می‌کردیم و اینکه

when you 'hand' something to someone.

وقتی چیزی را به کسی «دست می‌دهی» چقدر اهمیت دارد.

So, it's important, therefore, to wash your hands

بنابراین، شستن دست‌ها مهم است

and we made a programme all about

و ما برنامه‌ای در

the importance of hand washing, didn't we, Roy?

مورد اهمیت شستن دست‌ها ساختیم، نه، روی؟

Yes, we did and all you need to do to watch that programme

بله، ما این کار را انجام دادیم و تنها کاری که برای تماشای آن برنامه باید انجام دهید این

is click the link in the description below.

است که روی لینک در توضیحات زیر کلیک کنید.

Yeah, down below. Great.

آره پایین عالی.

OK. Let's have a look at our next headline please.

خوب. لطفا نگاهی به تیتر بعدی خود بیاندازیم.

OK. So, our next headline comes from the Washington Post and it reads:

خوب. بنابراین، تیتر بعدی ما از واشنگتن پست می‌آید و می‌خواند:

So, that's 'clearing path' — allowing something to happen or proceed.

بنابراین، این «مسیر پاکسازی» است - اجازه دادن به اتفاق یا ادامه دادن چیزی.

Yes. So, another two-word expression.

آره. بنابراین، یک عبارت دو کلمه ای دیگر.

The first word is 'clearing' — C-L-E-A-R-I-N-G.

اولین کلمه "تصفیه" است - C-L-E-A-R-I-N-G.

Second word: 'path' — P-A-T-H.

کلمه دوم: "مسیر" - P-A-T-H.

Now, 'clearing' here is being used as a verb

اکنون «پاک کردن» در اینجا به عنوان فعل استفاده می شود

and it means to remove things or obstacles.

و به معنای حذف چیزها یا موانع است.

And 'path' is talking about the way forward.

و "مسیر" در مورد راه رو به جلو صحبت می کند.

So, what it's actually saying is you are removing obstacles from the way ahead.

بنابراین، آنچه در واقع می گوید این است که شما موانع را از راه پیش رو حذف می کنید.

OK. I know all about clearing paths:

خوب. من همه چیز را در مورد پاکسازی مسیرها می دانم:

where I live, I have a path in my front garden

جایی که من زندگی می کنم، در باغ جلویی خود مسیری دارم

that leads from the road to the house

که از جاده به خانه منتهی می شود

and I have to clear that sometimes because... particularly, like,

و باید گاهی اوقات آن را پاک کنم زیرا ... به خصوص

for example, when it snows, I clear the path from all the snow,

، مثلاً وقتی برف می بارد، من مسیر را از همه برف ها پاک کنید،

so that I have a clear passageway into my house, yeah?

تا من یک گذرگاه روشن به خانه ام داشته باشم، بله؟

Yes, and that's a very literal usage of the word 'path'.

بله، و این استفاده بسیار تحت اللفظی از کلمه "مسیر" است.

It is something that we walk on,

این چیزی است که ما روی آن قدم می‌زنیم،

but we also use it more figuratively

اما از آن به صورت مجازی

to mean the way forward — the way ahead, you know.

به معنای راه رو به جلو استفاده می‌کنیم - می‌دانید راه پیش رو.

But, for example, in the headline when we're talking about 'clearing the path',

اما، به عنوان مثال، در عنوان زمانی که ما در مورد "پاک کردن مسیر"

you're talking about opening up the opportunity: opening an opportunity.

صحبت می کنیم، شما در مورد باز کردن فرصت صحبت می کنید: باز کردن یک فرصت.

And 'clear' can mean obvious

و "روشن" می تواند به معنای واضح باشد

and it's easy to see. Is that right?

و به راحتی قابل مشاهده است. درست است؟

Yeah. So, as I said, 'clear' in the headline is a verb,

آره بنابراین، همانطور که گفتم، "روشن" در عنوان یک فعل است،

but we can also use it as an adjective.

اما می توانیم آن را به عنوان صفت نیز استفاده کنیم.

So, you can say something is obvious.

بنابراین، می توان گفت چیزی واضح است.

So, if we talk about a 'clear path' using that word 'path' again —

بنابراین، اگر دوباره با استفاده از کلمه «مسیر» در مورد یک «مسیر روشن» صحبت کنیم -

maybe you have a 'clear career path': you have an obvious career path,

شاید شما یک «مسیر شغلی واضح» داشته باشید: یک مسیر شغلی واضح

so you know exactly what you want to do in life

دارید، بنابراین دقیقاً می‌دانید که می‌خواهید در زندگی چه کاری انجام دهید

and where you want to go throughout your career.

و در کجا قرار دارید. می خواهید در طول حرفه خود ادامه دهید

A 'clear career path' means obvious.

"مسیر شغلی روشن" به معنای واضح است.

Well, thank you, Roy. You made that very clear.

خوب، متشکرم، روی. خیلی واضح گفتی

So, let's have a summary of that expression:

بنابراین، بیایید خلاصه‌ای از آن عبارت داشته باشیم:

Well, now it's time to recap the vocabulary

خوب، اکنون زمان آن است که واژگانی را

that we've been talking about today.

که امروز در مورد آن صحبت کردیم، مرور کنیم.

Yes, we had: 'quashes' — rejects something officially.

بله، ما داشتیم: "کواش" - چیزی را رسما رد می کند.

We had: 'handed reprieve' — given cancellation of a punishment.

ما داشتیم: "مهلت دستی" - لغو مجازات.

And we had: 'clearing path' — allowing something to happen or proceed.

و ما داشتیم: «مسیر پاک کردن» - اجازه دادن به اتفاق یا ادامه دادن چیزی.

Thank you, Roy. Now, if you want to test your understanding

متشکرم، روی. اکنون، اگر می خواهید درک خود را

of these words and expressions, we have a quiz on our website

از این کلمات و عبارات آزمایش کنید، ما یک مسابقه در وب سایت خود به آدرس

at bbclearningenglish.com.

bbclearningenglish.com داریم.

That's the place to go for all our Learning English resources

این جایی است که باید برای همه منابع یادگیری زبان انگلیسی ما بروید

and don't forget – we're all over social media as well.

و فراموش نکنید – ما در سراسر رسانه های اجتماعی نیز حضور داریم.

That's all for today's News Review.

این همه برای بررسی اخبار امروز است.

Thank you for watching and see you next time. Bye bye!

ممنون که تماشا کردید و دفعه بعد می بینمت. خداحافظ!

Bye.

خدا حافظ.