BOX SET: 6 Minute English - 'Human Emotions 2' English mega-class! 30 minutes of new vocabulary!

Hello. This is 6 Minute English

سلام. این 6 دقیقه انگلیسی

from BBC Learning English.

از BBC Learning English است.

I'm Neil.  

من نیل هستم.

And I'm Rob. It's great that you're

و من راب هستم. خیلی خوبه که

here to keep me company -

اینجایی تا

to spend time with me so

با من همراهی کنی - با من

I don't get lonely -

وقت بگذرونی تا تنها نشم - چون تنهایی

because loneliness is the

subject of this programme. It's good to be here, Neil.

موضوع این برنامه هست. اینجا بودن خوبه نیل.

I think many of us have

من فکر می کنم بسیاری از ما

experienced loneliness at

در مقطعی احساس تنهایی کرده ایم

some point. Maybe you've

. شاید به این

felt lonely because all your

دلیل که همه

friends have gone out for

دوستانتان بدون شما برای شام بیرون رفته اند

dinner without you, or

،

maybe you've felt lonely

احساس تنهایی کرده اید، یا شاید

just because you don't

فقط به این دلیل

fit in somewhere. Yes, that's when we sometimes

که در جایی مناسب نیستید، احساس تنهایی کرده اید. بله، این زمانی است که ما گاهی اوقات

use the expression 'to feel

از عبارت "احساس

lonely in a crowd'. Well,

تنهایی در یک جمعیت" استفاده می کنیم. خوب،

we'll be exploring if this

ما بررسی می کنیم که آیا

is a new idea or something

این یک ایده جدید است یا چیزی که

humans have always

انسان ها همیشه تجربه کرده اند یا خیر

experienced, and along

، و در

the way we'll be teaching

طول مسیر به

you some new vocabulary. But now I'm here to keep you

شما لغات جدیدی آموزش خواهیم داد. اما حالا من اینجا هستم تا با شما همراهی کنم

company, how about a

، یک

question for me?

سوال برای من چطور؟

Of course! Well, one

البته! خب، یک

possibly lonely man is

مرد احتمالاً تنها

Mauro Morandi. He's lived

مائورو موراندی است. او سال‌هاست که

alone on Budelli Island in

تنها در جزیره بودلی در

Italy for many years, but

ایتالیا زندگی می‌کند، اما

how many years exactly?

دقیقا چند سال است؟

Is it: a) 6 years,

آیا این: الف) 6 سال،

b) 31 years, or

ب) 31 سال، یا

c) 44 years? Umm ... 44 years would be

ج) 44 سال؟ امم... 44 سال

tough, as would 31, so

سخت خواهد بود، 31 سال، بنابراین

I'll go for 6 years. OK, Rob, we'll find out

من 6 سال خواهم رفت. باشه، راب، بعداً متوجه می‌شویم

later if that's right.

که درست است یا نه.

Now, I'm sure we all

اکنون، مطمئنم که همه ما

want to be alone from

می خواهیم هر از

time to time, to escape

گاهی تنها باشیم، تا

the demands of our

از خواسته های

colleagues or the

همکارانمان یا

pressures of real life,

فشارهای زندگی واقعی فرار کنیم،

but would we really want

اما آیا واقعاً

to be totally alone? Well, I certainly wouldn't.

می خواهیم کاملاً تنها باشیم؟ خوب، من قطعا نمی خواهم.

And research has found that

و تحقیقات نشان داده است که

prolonged social isolation

انزوای اجتماعی طولانی مدت

is bad for us,

برای ما بد است،

particularly mentally. It's an interesting topic,

به خصوص از نظر ذهنی. موضوع جالبی است

and one that the BBC Radio

و برنامه Thinking Aloud رادیو بی بی سی

4 programme Thinking Aloud

has been exploring.

در حال بررسی آن بوده است.

Its guest, Fay Bound Alberti,

مهمان آن، Fay Bound Alberti،

Reader in History at the

خواننده تاریخ در

University of York,

دانشگاه یورک،

explained how loneliness is

توضیح داد که چگونه تنهایی

a relatively new

یک

emotional state. A state is a condition at

حالت احساسی نسبتاً جدید است. حالت یک وضعیت در

a particular time. Let's

یک زمان خاص است. بیایید

hear what she had to say

بشنویم که او

about references to

درباره اشارات به

loneliness in literature. Well, novels are

تنهایی در ادبیات چه می گفت. خوب، رمان ها

fascinating, because there's

جذاب هستند، زیرا بین رمان

a difference between novels

in the 18th Century, when

های قرن هجدهم، زمانی

they first came into being,

که برای اولین بار به وجود آمدند،

and novels in the 19th

و رمان های قرن نوزدهم تفاوت وجود دارد

Century - in the 18th

- در قرن هجدهم

Century something like

چیزی مانند

Robinson Crusoe, there's

رابینسون کروزوئه،

not a single reference

حتی یک اشاره

to loneliness. By the 19th

به تنهایی وجود ندارد. در قرن نوزدهم

Century novels are

، رمان‌ها

full of lonely people

مملو از آدم‌های تنها هستند

and that reflects those

و این نشان‌دهنده آن

kinds of social changes. Give me some examples.

نوع تغییرات اجتماعی است. چند مثال بزن

What may count

چه چیزی ممکن است

as examples? Well, I suppose I'm

به عنوان مثال به حساب آید؟ خب، فکر می‌کنم به این

thinking about if you

compare something like

فکر می‌کنم که آیا شما

چیزی مانند

Wuthering Heights where

ارتفاعات بادگیر را مقایسه کنید که در آن

you have this desperate

این

desire on the part of

آرزوی ناامیدانه از

the heroine to find love

طرف قهرمان برای یافتن عشقی دارید

which is bundled up

که

to in this sense of the

به این معناست که

self not being complete

خود

without another, or

بدون دیگری یا

Tess of the d'Urbervilles.

تس کامل نیست. از d'Urbervilles.

And so Victorian

بنابراین،

fiction in particular

داستان های ویکتوریایی به طور خاص

tends to be full of woman

پر از زنانی است

who are in search of the

که در

significant other and

جستجوی دیگری هستند و

needing to find happiness

به یافتن شادی

and an absence of loneliness

و فقدان تنهایی

in the domestic. It's interesting that Fay

در خانه نیاز دارند. جالب است که فای

mentions the story of

به داستان

Robinson Crusoe - about

رابینسون کروزوئه -

a man living on a desert

درباره مردی که در جزیره ای بیابانی زندگی می

island - does not mention

کند - اشاره می کند

the word loneliness.

، کلمه تنهایی را ذکر نمی کند.

But because of a shift

اما به دلیل تغییر

in how people behaved

در نحوه رفتار

and thought in the

19th century - called

و تفکر مردم در

قرن نوزدهم - به نام

social change - loneliness

تغییر اجتماعی - تنهایی

became an emotion that

تبدیل به احساسی

was written about

شد که

in stories. Ah, but loneliness tended

در داستان ها در مورد آن نوشته می شد. آه، اما تنهایی

to be something affecting

چیزی است که زنان را تحت تأثیر قرار می

women. They were

دهد. آنها

searching for happiness

by finding a 'significant

با یافتن یک «

other' - a partner, usually

دیگری مهم» به دنبال خوشبختی بودند - شریکی که

a man, who they wanted to

معمولاً مردی بود که می خواستند

marry. How things

با او ازدواج کنند. چقدر

have changed! Yes, now Fay also went

اوضاع تغییر کرده است! بله، اکنون فی همچنین

on to talk about how

در مورد اینکه چگونه

some female authors,

برخی از نویسندگان زن،

like Virginia Woolf,

مانند ویرجینیا وولف،

looked for solitude - that's

به دنبال تنهایی بودند - یعنی

being alone - because

تنها بودن - صحبت کرد، زیرا

that helped them

این به آنها کمک

be creative. Even today, being alone

کرد خلاق باشند. حتی امروز، تنها بودن

gives us headspace and

به ما فرصت و

time to think, as long

فرصتی برای فکر کردن می دهد، تا

as it doesn't last

زمانی که

forever. Anyway, as we

برای همیشه دوام نیاورد. به هر حال، همانطور که

mentioned, we've probably

اشاره کردیم، احتمالاً

all been lonely at some

همه ما در مقطعی تنها بوده ایم

point, and Fay Bound Alberti

و فی باند آلبرتی

told the Thinking Aloud

به برنامه Thinking Aloud

programme that loneliness

گفت که تنهایی

can take many forms. Absolutely, I think that

می تواند اشکال مختلفی داشته باشد. به طور قطع، من فکر می کنم که

loneliness is something

تنهایی چیزی است

that affects all people

که همه افراد را تحت تاثیر قرار می دهد،

but at different times

اما در زمان های مختلف

in their lives. I would

زندگی آنها. من می‌توانم آن را

describe in terms of

pinch points - there are

برحسب نقاط حساس توصیف کنم - مواقعی وجود دارد

times when we change

که هنگام

[when we become] when we

get married, we become

ازدواج تغییر می‌کنیم

mothers, we get divorced,

، مادر می‌شویم، طلاق می‌گیریم،

anything that changes

هر چیزی که

our life might put us

زندگی ما را تغییر دهد ممکن است ما را

under temporary loneliness.

تحت تنهایی موقت قرار دهد.

When it's a problem is

زمانی که مشکل است،

when it becomes chronic. It seems that there are

زمانی است که مزمن می شود. به نظر می رسد

certain times in our

زمان های خاصی در زندگی ما وجود دارد

lives when we might feel

که ممکن است احساس

lonely - when we break

تنهایی کنیم - مثلاً وقتی

up with a partner or

از شریک زندگی خود جدا می شویم

have a baby and feel

یا بچه دار می شویم و احساس

isolated, for example.

انزوا می کنیم.

These are moments that

این‌ها لحظاتی هستند که

Fay describes as pinch

فی به‌عنوان

points - times in your

نقاطی از زندگی شما توصیف

life where there are

می‌کند که در آن مشکلاتی وجود دارد

difficulties and things

و اوضاع

slow down or change. We could say loneliness

کند یا تغییر می‌کند. می توان گفت تنهایی

at these times is

در این مواقع

understandable, normal

قابل درک، طبیعی

and temporary. When it

و موقتی است. وقتی این موضوع

becomes a bigger issue,

به یک مسئله بزرگ‌تر تبدیل می‌شود،

it's what Fay describes

همان چیزی است که فی به

as chronic - so,

عنوان مزمن توصیف می‌کند - بنابراین،

long lasting. And loneliness isn't

طولانی‌مدت. و تنهایی

always obvious to other

همیشه برای افراد دیگر آشکار نیست

people, so it's good to

، بنابراین خوب است که

check in with friends

با دوستان

and family to see how

و خانواده تماس بگیرید تا ببینید

they're feeling and to

که چه احساسی دارند و

ask if they re OK.

بپرسید که آیا آنها خوب هستند یا خیر.

Of course, it would be

difficult to check in

البته،

on Mauro Morandi, who's

بررسی مائورو موراندی، که

been living on Budelli

سال‌هاست در جزیره بودلی در ایتالیا زندگی می‌کند، دشوار است

Island in Italy for

many years, but how

، اما

many years exactly? Ahh well I thought

دقیقا چند سال است؟ آهان خوب فکر کردم

6 years. Was I right? I'm afraid not. It's

6 سال. درست گفتم؟ من می ترسم که نه. در

actually been 31 years.

واقع 31 سال گذشته است.

He told National Geographic

او به مجله نشنال جئوگرافیک گفت:

magazine "I'm sort of

«من

in prison here ... but

در اینجا به نوعی در زندان هستم... اما

it's a prison that I

این زندانی است که

chose for myself". So

برای خودم انتخاب کردم». بنابراین

I'm guessing he's got

حدس می زنم که او

used to his own company!

به شرکت خودش عادت کرده است!

I certainly couldn't

مطمئناً نمی‌توانستم

live alone for that

آن مدت طولانی تنها زندگی

long - I'd been too

کنم - من خیلی

lonely, I need

company, Rob. Yeah, me too, Neil!

تنها بودم، به شرکت نیاز دارم

، راب. آره، من هم، نیل!

And loneliness is what

و تنهایی چیزی است که

we've been discussing in

this programme. Here's a

در این برنامه در مورد آن صحبت کرده ایم

. در اینجا

recap of some of the

خلاصه ای از برخی از

vocabulary we've

واژگانی که ذکر کرده ایم آورده

mentioned. Firstly,

شده است. اولاً،

to keep someone company

is to spend time with

همراهی با

someone so they

کسی این است که با کسی

don't get lonely. Social change is a shift

وقت بگذرانی تا تنها نشوند. تغییر اجتماعی تغییر

in how people behave

در نحوه رفتار

and think. A significant other is

و تفکر مردم است. یکی دیگر

an informal way of

از روش های غیررسمی برای

describing a partner. Solitude describes

توصیف شریک زندگی است. تنهایی توصیف کننده

being alone. When talking about life,

تنهایی است. هنگامی که در مورد زندگی صحبت می شود،

pinch points are times

نقاط نیشگون زمان

where there are

difficulties and things

هایی هستند که در آن مشکلات وجود دارد

و همه چیز

slow down or change.

کند یا تغییر می کند.

And chronic describes a

و مزمن

health condition that

وضعیت سلامتی

is long lasting. And that's all we have

طولانی مدت را توصیف می کند. و این تمام چیزی است که

time for in this

در این برنامه برای آن وقت داریم

programme, but remember

، اما به یاد داشته

you can find more

باشید که می توانید

useful vocabulary,

واژگان مفیدتر،

trending topics and

موضوعات پرطرفدار و

help with your language

کمک به یادگیری زبان خود را

learning here at BBC

در اینجا در BBC

Learning English. We

Learning English بیابید. ما

also have an app that

همچنین یک برنامه داریم که

you can download for

می توانید آن را به

free from the app

صورت رایگان از فروشگاه های برنامه دانلود کنید

stores and of course

و البته

we are all over social

ما در سراسر شبکه

media. Bye for now! Bye bye!

های اجتماعی هستیم. فعلا خداحافظ! خداحافظ!

Hello. This is 6 Minute

سلام. این 6 دقیقه

English from BBC

انگلیسی از BBC

Learning English.

Learning English است.

I'm Neil.

من نیل هستم.

And I'm Georgina.

و من جورجینا هستم.

Georgina and I have got

من و جورجینا

to know each other

very well after working

بعد از مدت ها کار

together for so long.

با هم خیلی خوب با هم آشنا شدیم.

I know what sandwiches

میدونم

Neil has for lunch ...

نیل برای ناهار چه ساندویچی داره...

Egg and tomato right, Neil?

تخم مرغ و گوجه درسته نیل؟

Right! And I know it

درست! و می‌دانم که

really annoys Georgina when

وقتی مردم فنجان‌هایشان را در آشپزخانه کارکنان نمی‌شویند، واقعاً جورجینا را آزار می‌دهد

people don't wash up

their cups in

the staff kitchen.

.

So unhygienic!

خیلی غیربهداشتی!

But just as important

اما به

as getting to know

همان اندازه که شناختن

someone, socially or at

یک فرد، از نظر اجتماعی یا در محل

work, is getting on

کار، مهم است، برقراری ارتباط

with people. To get on

با مردم است. رو به رو شدن

with someone is a useful

با کسی یک فعل عبارتی مفید است

phrasal verb, meaning to

، به معنای

like someone and enjoy

دوست داشتن کسی و لذت بردن

a friendly relationship

از رابطه دوستانه

with them.

با او.

Which is really

important if you work

اگر هر روز با آنها کار کنید واقعاً مهم است

with them every day!

!

And there's another word

و یک کلمه دیگر

to describe the good

برای توصیف

understanding and

درک خوب و

communication between

ارتباط بین

two friends: rapport.

دو دوست وجود دارد: رابطه.

Yes, how to build rapport

بله، چگونگی ایجاد رابطه

and get on with people

و برقراری ارتباط با مردم

has been the subject

of many self-help books

موضوع بسیاری از کتاب‌های خودیاری در

over the years, and

طول سال‌ها بوده

is the topic of

this programme.

است و موضوع

این برنامه است.

Well, you and I

خوب، من و تو

must have great rapport,

باید ارتباط خوبی داشته باشیم،

Georgina, because that

جورجینا، زیرا این

leads perfectly onto

کاملاً به

my quiz question. In

سؤال مسابقه من منتهی می شود. در

1936, American writer

سال 1936، دیل کارنگی، نویسنده آمریکایی،

Dale Carnegie wrote a

famous self-help book

کتاب معروف خودیاری را

on building rapport.

در مورد ایجاد رابطه نوشت.

It sold over 30 million

این کتاب بیش از 30 میلیون

copies, making it one of

نسخه فروخت و آن را به یکی

the best-selling books

از پرفروش ترین کتاب

of all time - but what is

های تمام دوران تبدیل کرد - اما

it called? Is it:

نام آن چیست؟ آیا این است:

a) How to get rich quick?,

الف) چگونه سریع ثروتمند شویم؟،

b) How to stop worrying

ب) چگونه نگرانی را کنار بگذاریم

and make friends?, or

و دوست پیدا کنیم؟، یا

c) How to win friends

ج) چگونه دوستانی پیدا کنیم

and influence people?

و بر مردم تأثیر بگذاریم؟

I think I know this,

فکر کنم اینو میدونم

Neil. I'm going to say,

نیل من می خواهم بگویم،

c) How to win friends

ج) چگونه می توان دوستان را به دست آورد

and influence people.

و بر مردم تأثیر گذاشت.

OK, Georgina, we'll find

باشه، جورجینا، ما در پایان برنامه متوجه خواهیم

out if that's the right

شد که آیا این پاسخ درست است یا خیر

answer at the end

of the programme.

.

When it comes to getting

وقتی صحبت از برخورد با مردم به میان می آید

on with people,

،

psychologist Emily Alison

امیلی

has a few ideas.

آلیسون روانشناس چند ایده دارد.

She's built a career

او

working with the police

با همکاری پلیس

as they build rapport

و ایجاد رابطه

with criminal suspects.

با مظنونان جنایتکار، شغلی را ایجاد کرده است.

Emily is the author a

امیلی نویسنده

new book, 'Rapport: the

کتاب جدیدی به نام «رابطه:

four ways to read people'

چهار راه برای خواندن مردم» است

and, as she told BBC

و همانطور که او به برنامه All In The Mind رادیو بی بی سی گفت،

Radio 4 programme All

In The Mind it isn't easy

to get along with everyone.

کنار آمدن با همه آسان نیست.

I often describe

من اغلب

rapport-building in a

ایجاد رابطه در یک

relationship as like

رابطه را مانند

walking a tightrope because

راه رفتن روی طناب توصیف

you really do need

می‌کنم، زیرا شما واقعاً باید تعادل عینی

to maintain that

بودن را حفظ کنید

balance of being objective,

،

treating people with

با مردم با

compassion but that

دلسوزی رفتار کنید، اما این

doesn't mean I'm

به این معنی نیست که من

sympathetic, I'm

همدردی هستم، من

collusive - it's that

تبانی می‌کنم، بلکه این

balance between

تعادل است. بین

judgement and avoidance.

قضاوت و اجتناب

Emily describes rapport

امیلی

building as like

ایجاد رابطه را مانند

walking a tightrope, an

راه رفتن روی طناب

idiom to describe being

توصیف می کند، اصطلاحی برای توصیف قرار گرفتن

in a difficult situation

در یک موقعیت دشوار

which requires carefully

که مستلزم در

considering what to do.

نظر گرفتن دقیق کارهایی است که باید انجام داد.

Building rapport with

ایجاد رابطه با

"terrorists" or violent

"تروریست ها" یا

criminals isn't easy.

جنایتکاران خشن آسان نیست.

Emily doesn't sympathise

امیلی

with what they have done,

با کاری که آنها انجام داده‌اند همدردی نمی‌کند،

but she tries to remain

اما سعی می‌کند عینی باقی بماند

objective - to base her

-

judgement on the facts,

قضاوتش را بر اساس واقعیت‌ها استوار کند،

not personal feelings.

نه احساسات شخصی.

In her book, Emily

امیلی در کتاب خود

identifies four main

چهار سبک ارتباطی اصلی را مشخص می

communication styles

کند

which she names after

که از

animals. The best at

حیوانات نام می برد. بهترین در

building rapport is the

ایجاد رابطه، میمون

friendly and

cooperative monkey.

دوستانه و

همکار است.

Then there's a pair of

سپس یک جفت

opposites: the bossy lion,

متضاد وجود دارد: شیر رئیس،

who wants to take charge

که می‌خواهد مسئولیت

and control things, and

و کنترل چیزها را به دست بگیرد،

the more passive mouse.

و موش منفعل تر.

Here's Emily talking to

در اینجا امیلی با

BBC Radio 4's, All In

رادیو بی بی سی 4، All In

The Mind, about the

The Mind، در مورد

fourth animal, the

چهارمین حیوان،

T-Rex. Try to listen out

T-Rex صحبت می کند. سعی کنید

for the communication

به سبک ارتباطی

style of this personality.

این شخصیت گوش فرا دهید.

You've got the T-Rex

شما T-Rex را دارید

which is conflict - so

که تضاد است - بنابراین

this is argument, whether

این یک بحث است، چه

you're approaching it

from a positive position

از یک موقعیت مثبت به

where you can be direct,

آن نزدیک شوید که می توانید مستقیماً،

frank about your message

صریح در مورد پیام خود صحبت کنید

or you approach that

یا با این که

in a negative way by

به طور منفی با

being ... attacking,

آن برخورد کنید ... تهاجمی،

judgemental, argumentative,

قضاوتی، استدلالی،

sarcastic, and that

طعنه آمیز، و این

actually breeds the

در واقع

same behaviour back.

همان رفتار را باز می گرداند.

So anyone who has

بنابراین، هرکسی که

teenagers will 100%

نوجوان داشته باشد، 100%

recognise that ... if

تشخیص می دهد که ... اگر

you meet sarcasm with

طعنه را با طعنه ملاقات

sarcasm, it's only

کنید، فقط

going to go one way.

یک راه پیش می رود.

All four communication

هر چهار

styles have good and

سبک ارتباطی دارای نکات خوب و

bad points. On the

بد هستند. از جنبه

positive side, T-Rex

مثبت، افراد تی

type people are frank -

رکس صریح هستند -

they express themselves

آنها خود را

in an open, honest way.

به روشی باز و صادقانه بیان می کنند.

But T-Rex types can

اما تی‌رکس‌ها

also be sarcastic - say

می‌توانند طعنه‌آمیز هم باشند -

the opposite of what

برعکس

they really mean, in

معنای واقعی آن‌ها را بگویید،

order to hurt someone's

تا احساسات کسی را

feelings or criticise

جریحه

them in a funny way.

دار کنید یا به شیوه‌ای خنده‌دار از او انتقاد کنید.

Yes, sarcasm is a

بله، طعنه

strange thing - like

چیز عجیبی است - مانند

saying, "Oh, I really

گفتن "اوه، من واقعاً

like your haircut",

مدل موی شما را دوست دارم"،

when in fact you don't!

در حالی که در واقع شما اینطور نیستید!

Yes. There's an

آره. یک ضرب المثل انگلیسی وجود دارد که می

English saying that

گوید

sarcasm is the lowest

طعنه پایین ترین

form of humour, but I

شکل طنز است، اما من

think British people

فکر می کنم مردم بریتانیا گاهی

can be quite

sarcastic at times.

می توانند کاملاً

طعنه آمیز باشند.

Well, I can't image

خوب، من نمی توانم تصور

you'd make many

کنم که شما دوستان زیادی

friends being rude to

را با بی ادبی با

people. Maybe they

مردم پیدا می کنید. شاید

should read Dale

باید

Carnegie's self-help book.

کتاب خودیاری دیل کارنگی را بخوانند.

Ah yes, your quiz

آه بله، سوال مسابقه شما

question, Neil. Was

، نیل.

my answer right?

جواب من درست بود؟

In my quiz question

در سوال مسابقه

I asked Georgina for the

ام از جورجینا

title of Dale Carnegie's

عنوان

best-selling self-help

پرفروش ترین

book about building

کتاب خودیاری دیل کارنگی درباره ایجاد

rapport. What did

رابطه را خواستم. چی

you say?

گفتی؟

I said the book is

گفتم این کتاب به

called, c) How to win

نام ج) چگونه

friends and influence people.

دوست پیدا کنیم و بر مردم تأثیر بگذاریم. پاسخ

Which is ... the correct

درست کدام است

answer! And I guess you've

! و من حدس می زنم که شما

read it, Georgina,

آن را خوانده اید، جورجینا،

because you have

زیرا شما

lots of friends.

دوستان زیادی دارید.

I hope you're not

امیدوارم

being sarcastic, Neil!

طعنه آمیز نباشی، نیل!

Absolutely not! I'm

قطعا نه!

not a sarcastic T-Rex

من یک تی رکس طعنه آمیز نیستم

type, more of a

، بیشتر یک

friendly monkey!

میمون دوستانه هستم!

OK, well, let's stay

خوب، خوب، بیایید با هم

friends and recap

دوست بمانیم و

the vocabulary from

واژگان

this programme,

این برنامه را بازنویسی کنیم،

starting with rapport -

با روابط خوب شروع کنیم -

a good feeling between

احساس خوبی بین

two people based on

دو نفر بر اساس

understanding

درک

and communication.

و ارتباط.

If you get on with

اگر با

someone, you like and

کسی سر و کار داشته باشید، دوست دارید و

enjoy a friendly

از رابطه دوستانه

relationship with them.

با او لذت می برید.

Walking a tightrope

راه رفتن با طناب

means to be in a

به معنای قرار گرفتن در یک

difficult situation

موقعیت دشوار است

which requires careful

که مستلزم

consideration of

بررسی دقیق در مورد

what to do.

آنچه باید انجام شود.

To be objective is to

عینی بودن به این معناست که

base your actions on

اعمال خود را بر اساس

facts rather than

حقایق قرار دهید تا

personal feelings.

احساسات شخصی.

When building rapport

وقتی

with someone, it's

good to be frank - to

با کسی رابطه برقرار می‌کنید،

خوب است که صریح باشید -

express yourself in

خودتان را

an open, honest way.

به روشی باز و صادقانه بیان کنید.

But not sarcastic - to

اما نه طعنه آمیز - برای

say the opposite of

گفتن برعکس

what you really mean,

آنچه واقعا منظورتان است،

in order to hurt

به منظور جریحه دار

someone's feelings or

کردن احساسات یک نفر یا

criticise them in

انتقاد از او به

a humorous way.

شیوه ای طنز.

Well, Neil, if we run

خوب، نیل، اگر

over six minutes

بیش از 6 دقیقه کار

we'll break our

کنیم،

rapport with the 6

رابطه خود را با

Minute English producer,

تهیه کننده انگلیسی 6 Minute قطع می کنیم،

so that's all for

پس تمام

this programme! Join

این برنامه برای این برنامه است!

us again soon for

به زودی دوباره

more trending topics

برای موضوعات پرطرفدار

and useful vocabulary ...

و واژگان مفید ...

... and remember to

... به ما بپیوندید و به یاد داشته باشید

download the BBC

که برنامه یادگیری انگلیسی BBC را دانلود کنید

Learning English app

and stay friends by

و با

following us on

دنبال کردن ما در

social media.

رسانه های اجتماعی دوست بمانید.

Bye for now!

فعلا خداحافظ!

Bye!

خدا حافظ!

Hello. This is 6

سلام. این 6

Minute English from

دقیقه انگلیسی از

BBC Learning English.

BBC Learning English است.

I'm Rob.

من راب هستم.

And I'm Sam.

و من سام هستم.

As awful as the

به همان اندازه که

coronavirus pandemic has

همه گیری ویروس کرونا وحشتناک

been, it's also

بوده است،

highlighted the

compassionate side of

جنبه دلسوزانه

human nature - doctors

طبیعت انسان را نیز برجسته کرده است - پزشکان

and nurses helping

و پرستاران به

the sick.

بیماران کمک می کنند.

Yes, and people helping

بله، و افرادی که به

out elderly relatives

اقوام

and neighbours, raising

و همسایگان مسن کمک می‌کنند،

money for charity or

برای امور خیریه پول جمع‌آوری می‌کنند یا

wearing a face mask

to keep others safe.

برای حفظ امنیت دیگران ماسک می‌پوشند.

But the pandemic has

اما همه‌گیری

also highlighted a

یک

more worrying issue

موضوع نگران‌کننده‌تر

called 'compassion fatigue'.

به نام «خستگی شفقت» را نیز برجسته کرده است.

Have you heard

این را

of that, Sam?

شنیدی سام؟

Yes, I think compassion

بله، من فکر می‌کنم

fatigue is a kind of

خستگی از شفقت نوعی

emotional exhaustion

خستگی عاطفی است

which reduces your

که توانایی شما

ability to empathise

را برای همدردی

or feel compassion

یا احساس دلسوزی نسبت

for others.

به دیگران کاهش می‌دهد.

Yes, exactly, Sam.

بله دقیقا سام

Compassion fatigue has

خستگی دلسوزی از

long been a problem for

دیرباز برای

people working in medical

افرادی که در حرفه های پزشکی کار می کنند مشکل بوده

professions and is the

و

topic of this programme.

موضوع این برنامه است.

We'll be hearing how the

ما خواهیم شنید که چگونه

suffering and unhappiness

رنج و ناراحتی

we see on the TV news

که در اخبار تلویزیون

can increase feelings

می بینیم می تواند احساس درماندگی را افزایش دهد

of helplessness.

.

But first, let me ask

اما اول، اجازه بدهید

you my quiz question, Sam.

سوال مسابقه ام را از شما بپرسم، سام.

Humanitarian workers see

کارکنان بشردوستانه

human suffering on a

رنج انسان را به صورت

daily basis and can

روزانه می بینند و به راحتی می توانند

easy fall victim to

قربانی

compassion fatigue.

خستگی شفقت شوند. M

Founded in 1971,

decins Sans Fronti res که در سال 1971 تأسیس شد،

M decins Sans Fronti res

is one of the biggest

یکی از بزرگترین

humanitarian organisations.

سازمان های بشردوستانه است.

But what does M decins

اما M decins

Sans Fronti res mean?

Sans Fronti res به چه معناست؟

Is it: a) Medicine to

آیا این است: الف) دارو به

the frontline,

خط مقدم،

b) Doctors without

ب) پزشکان بدون

borders, or

مرز، یا

c) Medicine first?

ج) اول پزشکی؟

I remember newspapers

یادم می آید روزنامه ها

calling it MSF and using

آن را MSF می نامیدند و از

its English name, which

نام انگلیسی آن استفاده می کردند که

I think was, b) Doctors

فکر می کنم ب) پزشکان

without borders.

بدون مرز بود.

OK, Sam, we'll find out

باشه سام،

the answer later on.

بعدا جواب رو می یابیم.

Compassion fatigue centres

خستگی شفقت

on the idea that we

بر این ایده متمرکز است که ما

can feel too much

می توانیم بیش از حد احساس

empathy and that feeling

همدلی کنیم و این احساس

can lead to

می تواند منجر به

emotional burnout.

فرسودگی عاطفی شود.

According to psychologist,

به گفته روانشناس،

Margaret Heffernan, caring

مارگارت هفرنان، مراقبت

and fatigue are closely

و خستگی ارتباط تنگاتنگی

connected. Caring for others

با هم دارند.

means taking on someone's

مراقبت از دیگران به معنای

pain yourself and this

تحمل درد دیگران است و این

can have unhealthy

می تواند عواقب ناسالمی

consequences for the carer.

برای مراقب داشته باشد.

Well, here's Margaret

خب، اینجا مارگارت

Heffernan talking to

هفرنان است که با

BBC World Service's,

سرویس جهانی بی‌بی‌سی

The Documentary Podcast.

، پادکست مستند صحبت می‌کند.

See if you can hear the

ببینید آیا می توانید اثرات خستگی شفقت را بشنوید که

effects of compassion

fatigue she mentions.

او به آن اشاره می کند.

As you find people

همانطور که می بینید مردم

spending more and more

time online, reading more

زمان بیشتری را به صورت آنلاین سپری می کنند، بیشتر

and more and more

و بیشتر و بیشتر

depressing news and

اخبار

they become more and

more numb they also

ناامید کننده را می خوانند و بی حس تر می شوند،

become more and more

همچنین بیشتر و بیشتر

addicted to it. And this

به آن معتاد می شوند. و این

develops a kind of

نوعی

state of mind that

حالت ذهنی ایجاد می کند

is a kind of - it's

که نوعی

a form of learned

helplessness - because

درماندگی آموخته شده است - زیرا

I'm consuming something

من چیزی را مصرف می کنم

that's upsetting me but

که ناراحتم می کند اما

I cannot do

نمی توانم

anything about it.

کاری در مورد آن انجام دهم.

Margaret Heffernan mentions

مارگارت هفرنان اشاره می‌کند

that spending too much

که صرف

time reading depressing

زمان زیاد برای خواندن

online news can leave

اخبار افسرده‌کننده آنلاین می‌تواند باعث

us feeling numb -

بی‌حسی در ما شود -

unable to feel any

نمی‌توانیم هیچ احساسی را احساس کنیم

emotions or think

یا

clearly because we

به وضوح فکر کنیم

are so upset or afraid.

زیرا بسیار ناراحت یا ترسیده‌ایم.

The news exposes us to

اخبار ما را در معرض

human suffering around

رنج های انسانی در

the world which we

سرتاسر جهان قرار می دهد که

feel powerless to help.

از کمک به آن ناتوانیم.

This can lead to

something which in

این می تواند منجر به

چیزی شود که در

psychology is called

روانشناسی

learned helplessness -

درماندگی آموخته شده نامیده می شود -

giving up trying to

feel better because your

دست کشیدن از تلاش برای

احساس بهتر به دلیل اینکه

previous attempts

تلاش های قبلی

have not worked.

شما جواب نداده است.

This is all incredibly

همه اینها فوق العاده

depressing, Rob! It

افسرده کننده است، راب! به

sounds like we have

نظر می رسد که ما

limited amounts of compassion.

مقادیر محدودی از شفقت داریم.

Well, there are more

خب،

positive ways of looking

راه های مثبت تری برای نگاه کردن

at it, Sam. Here's an

به آن وجود دارد، سم. در اینجا یک

alternative view from

دیدگاه جایگزین از

Tom Rivett-Carnac,

تام ریوت-کارناک،

speaking with BBC World

صحبت با سرویس جهانی بی بی سی

Service's, The

،

Documentary Podcast.

پادکست مستند است.

I understand why you're

من درک می کنم که چرا می گویید

saying that it's

finite - but I also

متناهی است - اما همچنین

think compassion is a

فکر می کنم شفقت یک

habit. So dwelling with

عادت است. بنابراین، با توجه به

that, developing that

آن، ایجاد آن

habit - yes, there are

عادت - بله،

a lot of headwinds to

بادهای مخالف زیادی برای

that and the rapid

آن وجود دارد و شتاب سریع

acceleration of the

news cycle, the focus

چرخه اخبار، تمرکز

on the next problem

بر مشکل بعدی

so quickly draws our

به سرعت توجه ما

attention away from

را از

developing those deeper

ایجاد آن

habits as humanity that

عادات عمیق‌تری که انسانیت

gives us that courage

به ما می‌دهد دور می‌کند. آن شجاعت

and that strength to

و آن قدرت برای

make these

ایجاد این

big transformations.

تحولات بزرگ.

Like Margaret Heffernan,

Tom Rivett-Carnac

تام ریوت-کارناک نیز مانند مارگارت هفرنان

believes the news media

معتقد است که رسانه های خبری

is part of the problem.

بخشی از این مشکل هستند.

Online newspapers and

روزنامه های آنلاین و

social media, speed up

رسانه های اجتماعی،

the news cycle - the

چرخه اخبار -

reporting of a particular

گزارش یک

news story, from the

خبر خاص، از

first instance

اولین بار

to the last.

تا آخرین مورد را تسریع بخشید.

As a result, we are

در نتیجه، ما

constantly worrying

دائماً

about the next problem -

نگران مشکل بعدی هستیم -

and this can easily

و این می تواند به راحتی

lead to emotional fatigue.

منجر به خستگی عاطفی شود.

Tom emphasises

تام بر

compassion as a habit

شفقت به‌عنوان عادتی

to be developed, instead

که باید ایجاد شود، به

of something finite -

جای چیزی محدود -

limited or having

محدود یا داشتن

a fixed size.

اندازه ثابت، تأکید می‌کند.

But such compassionate

اما پرورش چنین عادات دلسوزانه ای

habits can be difficult

ممکن است دشوار باشد،

to cultivate because

زیرا

they face many

با

headwinds - forces

بادهای مخالف زیادی روبرو هستند - نیروهایی

blowing in the opposite

که در جهت مخالف

direction which stop

می وزند و

you moving forward.

شما را از حرکت رو به جلو باز می دارند.

Headwinds such as the

بادهای مخالف مانند

rapid news cycle which

چرخه اخبار سریع که

distracts us from

ما را از

developing compassion

ایجاد شفقت

and courage. Maybe the

و شجاعت منحرف می کند. شاید

answer is to help in

پاسخ این باشد که به

whatever ways we can,

هر طریقی که می توانیم کمک کنیم،

without becoming

بدون اینکه

hard-hearted - like

سخت دل شویم -

the volunteers of MSF.

مانند داوطلبان MSF.

Ah yes - your quiz

آه بله - سوال مسابقه شما

question, Rob. You

، راب. شما

asked what the French

پرسیدید که معنی نام فرانسوی

name M decins Sans

M decins Sans

Fronti res means in

Fronti res در

English. I said b) Doctors

انگلیسی چیست؟ گفتم ب) پزشکان

without borders.

بدون مرز.

Which was ... the correct

که ... پاسخ صحیح بود

answer! Well done!

! آفرین!

Doctors Without Borders

پزشکان بدون مرز

offer volunteer medical

کمک های پزشکی داوطلبانه را

assistance in the

در

world's worst conflict zones.

بدترین مناطق درگیری در جهان ارائه می دهند.

OK, Rob, let's recap

خوب، راب، بیایید

the vocabulary,

دایره لغات را جمع بندی کنیم،

starting with compassion

با خستگی از شفقت شروع کنیم

fatigue - emotional

- خستگی عاطفی

exhaustion which reduces

که احساس شفقت شما را کاهش می دهد

your feelings

of compassion.

.

This can leave you

این می‌تواند شما را

numb - unable to feel

بی‌حس کند –

any emotions because

you are so shocked

چون خیلی شوکه

or scared.

یا ترسیده‌اید نمی‌توانید هیچ احساسی را احساس کنید.

Learned helplessness

درماندگی آموخته‌شده

is a psychological

یک

term for when someone

اصطلاح روان‌شناختی برای زمانی است که کسی

stops trying to feel

به

better because their

دلیل

previous attempts failed.

شکست تلاش‌های قبلی‌اش تلاش برای احساس بهتر را متوقف می‌کند.

Some people believe

برخی از مردم بر

that compassion is

این باورند که شفقت

finite - limited or

محدود است - محدود یا

having a fixed size.

دارای اندازه ثابت.

And it can be disturbed

و می تواند

by the news cycle - the

توسط چرخه اخبار -

round of media reports

دور گزارش های رسانه ها

and reactions to

و واکنش ها به

a news story.

یک خبر - مختل شود.

Which can be a headwind

که می تواند یک باد

or opposing force,

مخالف یا نیروی مخالف باشد

which stops us

که ما را از

caring for others.

مراقبت از دیگران باز می دارد.

And that's it for

و این برای

this edition of

این نسخه از

6 Minute English.

6 دقیقه انگلیسی است.

Bye for now!

فعلا خداحافظ!

Bye!

خدا حافظ!

Hello. Welcome to 6

سلام. به 6

Minute English, I'm Neil.

دقیقه انگلیسی خوش آمدید، من نیل هستم.

And I'm Rob.

و من راب هستم.

Rob, would you say

راب، آیا می گویید

that were a snowflake?

که این یک دانه برف بود؟

Wow, I can't believe

وای، باورم نمیشه اینو

you said that, that's

گفتی،

so offensive. How

خیلی توهین آمیز بود. چطور

could you be so rude?

تونستی اینقدر بی ادب باشی

So I guess that's a

پس حدس می‌زنم که

yes then? Sorry,

بله؟ ببخشید

I only asked.

من فقط پرسیدم

Don't worry, I wasn't

نگران نباشید، من

really upset, I just

واقعاً ناراحت نشدم، فقط

wanted to demonstrate

می خواستم

the meaning of the word.

معنای کلمه را نشان دهم.

The word snowflake has

کلمه دانه برف

taken on a new

meaning in recent years.

در سال های اخیر معنای جدیدی پیدا کرده است.

These days it's

این روزها از آن

used as an insult.

به عنوان توهین استفاده می شود.

It's used to criticise

این برای انتقاد از

people or groups that

افراد یا گروه هایی استفاده

are seen to be very

می شود که به نظر می رسد به

easily offended or

راحتی

upset by things

از چیزهایی

that others say.

که دیگران می گویند آزرده یا ناراحت می شوند.

There is usually a

معمولا جنبه

political side to it

سیاسی

too, isn't there?

هم دارد، اینطور نیست؟

Yes, people who use

بله، افرادی که

the word snowflake

از کلمه دانه برف استفاده می‌کنند،

tend to be from the

معمولاً از

political right and

جناح راست سیاسی هستند و

they usually use it

معمولاً آن را

about those on the

در مورد

political left,

چپ‌گرایان سیاسی،

particularly millennials -

به‌ویژه هزاره‌ها -

young, socially

جوانان و بزرگسالان آگاه اجتماعی به کار

aware adults.

می‌برند.

Well we'll explore this

خوب ما به زودی این

topic in more detail

موضوع را با جزئیات بیشتری بررسی خواهیم

shortly, but first a

کرد، اما ابتدا یک

quiz question. In which

سوال مسابقه. در کدام

year was snowflake one

سال دانه برف یکی

of Collins Dictionary's

از کلمات سال دیکشنری کالینز بود

words of the year? Was it:

؟ این بود:

a) 1996, b) 2006 or

الف) 1996، ب) 2006 یا

c) 2016?

ج) 2016؟

Well, we said it's

quite a recent word

خوب، ما گفتیم که این

یک کلمه کاملاً جدید است،

so I'm going

بنابراین من

for c) 2016.

برای c) 2016 می روم.

Well, we'll find out

خوب، ما بعداً در برنامه متوجه خواهیم شد

if you're right later

که آیا حق با شماست

on in the programme.

.

The topic of offence

موضوع توهین

is a very complicated

موضوع بسیار پیچیده ای

one. First what do we

است. ابتدا منظور ما

mean by offence, Rob?

از توهین چیست، راب؟

Thanks for that. That is

برای آن متشکرم. این

a really difficult

یک سوال واقعا دشوار است

question. Something that

. چیزی

is offensive is rude,

که توهین آمیز است، بی ادبانه،

insulting and makes

توهین آمیز است و باعث می شود

people feel hurt and

مردم احساس صدمه و

upset. What's difficult

ناراحتی کنند. با این حال، آنچه در

about it though is that

مورد آن دشوار است این است

we don't all find the

که همه ما

same things offensive.

چیزهای یکسانی را توهین آمیز نمی دانیم.

Some people can be

برخی از افراد می توانند

deliberately offensive

عمداً توهین آمیز باشند

and some people may be

و برخی افراد ممکن است

offensive without

بدون

meaning to be.

معنی توهین آمیز باشند.

Also, different people

همچنین، افراد مختلف

respond to offence

به شیوه‌های مختلف به توهین پاسخ می‌دهند

in different ways -

-

some accept it as the

برخی آن را به عنوان

price of free speech

بهای آزادی بیان می‌پذیرند

and some try to stop

و برخی سعی

the people they think

are offensive from

می‌کنند افرادی را که فکر

می‌کنند توهین‌آمیز هستند از

saying the things

they do.

گفتن کارهایی

که انجام می‌دهند باز دارند.

These terms come up

این

quite a lot in

اصطلاحات در

discussions about equality,

بحث های مربوط به برابری،

race, religion and

نژاد، مذهب

of course, politics.

و البته سیاست بسیار به چشم می خورد.

The topic was discussed

این موضوع به

in detail in the BBC

تفصیل در

Radio programme Sweet

برنامه رادیویی بی‌بی‌سی Sweet

Reason. Evan Davis

Reason مورد بحث قرار گرفت. ایوان دیویس

presented the programme

برنامه را ارائه کرد

and here is the first

و در اینجا اولین

part of his summary

قسمت از

of the discussion.

خلاصه بحث او است.

What does he say is

او می

the reason some people

گوید دلیل اینکه برخی از مردم

talk about offence?

درباره توهین صحبت می کنند چیست؟

First, on occasion,

اولاً، در مواقعی،

people probably do

مردم احتمالاً

invoke offence when

really they just have

وقتی واقعاً فقط

a political disagreement

یک اختلاف سیاسی دارند، توهین می‌کنند

and on occasion groups

و در مواردی، گروه‌هایی

that suffer

که از

discrimination or

تبعیض یا

exclusion perhaps find

طرد شدن رنج می‌برند، ممکن است فریاد زدن این تبعیض

it exhilarating or

را هیجان‌انگیز یا

uniting to call out

متحد کنند

that discrimination.

.

He says that some

او می گوید که برخی

people take offence

افراد

when it's just a

وقتی فقط یک

political disagreement.

اختلاف سیاسی باشد، توهین می کنند.

He says they

invoke offence.

او می گوید آنها به

توهین استناد می کنند.

If you invoke something

اگر چیزی را استناد می

it means that you use

کنید به این معنی است که از

it to support your

آن برای حمایت از نظر خود

point or explain your

یا توضیح عمل خود استفاده می کنید

action. So to invoke

. بنابراین استناد به

offence is to say that

توهین به این معناست که

we are acting this

بگوییم ما به

way because we are

این دلیل عمل می‌کنیم

offended by what

که از آنچه

you have said, although

شما گفته‌اید آزرده خاطر شده‌ایم، اگرچه

the offence may only

این توهین ممکن است

be a political

difference rather than

فقط یک

تفاوت سیاسی باشد تا

something truly offensive.

چیزی واقعاً توهین‌آمیز.

Davis goes on to say

دیویس ادامه می‌دهد

that groups that do

که گروه‌هایی که

suffer from discrimination

از تبعیض رنج می‌برند،

may get some feelings

ممکن است

of unity when they

زمانی که

call out discrimination.

تبعیض را فریاد می‌زنند، احساس اتحاد پیدا کنند.

They feel more together

when they publicise

زمانی که

and highlight the

discrimination they

تبعیض هایی

have experienced.

را که تجربه کرده اند را تبلیغ می کنند و برجسته می کنند، احساس بیشتری با هم دارند.

Even though some offence

حتی اگر برخی از توهین

that is taken may not

هایی که انجام می شود ممکن

be genuine, that

است واقعی نباشد، این

doesn't mean people

بدان معنا نیست که مردم

don't have a right

to be offended. Here's

حق

ندارند مورد توهین قرار بگیرند. اینجا

Evan Davis again.

دوباره ایوان دیویس است.

Where the so-called

جایی که به‌اصطلاح

snowflakes surely have

دانه‌های برف

a point is this,

قطعاً نکته‌ای دارد، این است،

societies are entitled

جوامع حق

to make certain things

دارند برخی چیزها را

taboo and the

تابو کنند و

millennials use of the

استفاده هزاره‌ها از

word offensive is

کلمه توهین‌آمیز

simply designed to say

صرفاً برای این طراحی شده است که بگوییم

some views are not

برخی دیدگاه‌ها نه

just wrong they are in

فقط اشتباه هستند، بلکه

a special category

در دسته‌بندی

of wrong.

خاص اشتباه قرار می‌گیرند.

His point here is that

منظور او در اینجا این است که

societies can decide

جوامع می توانند تصمیم بگیرند

that certain things

که برخی چیزها

are taboo. In this

تابو هستند. در این

context something that

زمینه، چیزی

is taboo is something

که تابو است، چیزی است

that is regarded by

که

society as being

جامعه آن را

shocking and offensive

تکان‌دهنده و توهین‌آمیز می‌داند

and that it is OK for

و اینکه

people to be offended

مردم از این چیزها آزرده شوند، اشکالی ندارد

by these things.

.

And I think the point

و من فکر می کنم نکته ای

he makes is a good one.

که او به آن اشاره می کند نکته خوبی است.

The word snowflake is

کلمه دانه برف

usually used as an

معمولاً به عنوان

insult - but some people

توهین به کار می رود - اما برخی از افراد

may feel proud to be a

ممکن است احساس غرور کنند که

snowflake because it

دانه برف هستند زیرا به این

means they are standing

معنی است که

up for a particular

آنها از یک استاندارد خاص دفاع می

standard, they have a

کنند،

level of decency and

سطح نجابت و

social responsibility

مسئولیت

that is higher than that

اجتماعی آنها بالاتر

of those who are calling

از افرادی است که به

them snowflakes.

آنها دانه های برف می گویند.

Well, I hope we haven't

خب، امیدوارم

caused any offence today.

امروز باعث توهین نشده باشیم.

Before we review the

vocabulary, can we have

قبل از اینکه واژگان را مرور کنیم

، آیا می

the answer to today's

توانیم پاسخ

question, Neil?

سوال امروز نیل را داشته باشیم؟

Of course, I asked in

البته من پرسیدم

which year was

snowflake one of

دانه برف یکی از

Collins Dictionary's

words of the year?

لغات سال دیکشنری کالینز در کدام سال بود؟

Was it ...

a) 1996, b) 2006,

آیا ...

الف) 1996، ب) 2006،

or c) 2016?

یا ج) 2016؟

And I said c) 2016.

و من گفتم ج)

It's got to be right!

2016. باید درست باشد!

Well, do you want

خوب، آیا می خواهید

to hear the story?

داستان را بشنوید؟

Interestingly the

جالب است که

term was coined in

این اصطلاح در

1996 in the book

سال 1996 در کتاب

Fight Club, but it

Fight Club ابداع شد، اما

was in 2016 that it

در سال 2016 بود که

was one of the

یکی از

dictionary's words

کلمات سال فرهنگ لغت بود

of the year. Now

. حالا

let's review our words

بیایید حرف های روزمان را مرور

of the day. First

there is 'offence'.

کنیم.

اول "جرم" وجود دارد.

People can take offence

مردم می

and be offended by

توانند از چیزی که توهین آمیز است توهین کنند و آزرده شوند

something that is

offensive. Something

. چیزی

that is offensive

که توهین آمیز است

could be rude,

می تواند بی ادب،

insulting and shocking.

توهین آمیز و تکان دهنده باشد.

It might take the form

ممکن است به

of humiliation or

شکل تحقیر یا

discrimination against

تبعیض علیه

a person or group.

یک فرد یا گروه باشد.

The term 'snowflake' is

اصطلاح "دانه برف

a word used by some

" واژه ای است که توسط برخی

people to talk about

افراد برای صحبت در مورد

other people who they

افراد دیگری استفاده می شود که

think get offended too

فکر می کنند خیلی

easily and unnecessarily.

راحت و غیرضروری توهین می شوند.

They don't want to

آنها نمی خواهند

change their language

or ideas just because

زبان یا ایده های خود را تغییر دهند

فقط به این دلیل که

snowflakes get upset.

دانه های برف ناراحت می شوند.

Then we had the word

سپس ما کلمه

'invoke'. If you

"استناد" را داشتیم. اگر

invoke something you use

چیزی را استناد می کنید، از

it as a reason to

آن به عنوان دلیلی برای

explain your actions

توضیح اعمال

and feelings.

و احساسات خود استفاده می کنید.

To call something out

فراخوانی چیزی

is to challenge it,

به معنای به چالش کشیدن آن

to highlight it and

، برجسته کردن آن و

look for justification.

جستجوی توجیه است.

And finally, we have

و در نهایت، ما

'taboo'. Something that

"تابو" داریم. چیزی که

society says is

جامعه می گوید

offensive and shocking.

توهین آمیز و تکان دهنده است.

So there we have it.

بنابراین ما آن را داریم.

What do you think

Rob of this topic.

نظر شما

راب در مورد این موضوع چیست؟

Well, it is a very

خوب، این یک

difficult subject,

موضوع بسیار دشوار است،

particularly when it

به خصوص وقتی

comes to politics,

صحبت از سیاست،

religion and society.

مذهب و جامعه می شود.

Free speech is good

آزادی بیان خوب است،

but at times,

اما گاهی اوقات،

particularly on social

به ویژه در

media, I think can be

رسانه های اجتماعی، فکر می کنم می تواند

unnecessarily unpleasant.

بی جهت ناخوشایند باشد.

Well, try not to be

خوب، سعی کنید

offended but it is

توهین نشوید، اما وقت آن است

time for us to leave

که

you for this programme.

شما را برای این برنامه ترک کنیم.

Do join us next time.

دفعه بعد به ما بپیوندید

Remember you can find

به یاد داشته باشید که می توانید

us on Instagram,

ما را در اینستاگرام،

Facebook, Twitter,

فیس بوک، توییتر،

YouTube and of course

یوتیوب و البته

our website

bbclearningenglish.com.

وب سایت ما

bbclearningenglish.com پیدا کنید.

And of course, we have

و البته، ما

a new app which you

یک برنامه جدید داریم که می

can find on our

توانید در وب سایت ما پیدا

website. It's free

کنید. این رایگان است

and it's brilliant,

و عالی است

isn't it, Rob?

Absolutely!

، اینطور نیست، راب؟

کاملا!

See you soon, bye.

به زودی می بینمت، خدانگهدار.

Bye!

خدا حافظ!

Hello. This is 6 Minute

سلام. این 6 دقیقه

English from BBC

انگلیسی از BBC

Learning English.

I'm Neil.

Learning English است.

من نیل هستم.

And I'm Georgina.

و من جورجینا هستم.

That's a big smile

این یک لبخند بزرگ

on your face,

Georgina! You

روی صورت توست،

جورجینا!

seem happy today!

به نظر می رسد امروز خوشحالی!

I am, Neil. After all,

من هستم، نیل. بالاخره

what's the point in

seeing the glass

half empty?

نیمه خالی دیدن لیوان چه فایده ای دارد؟

Ah, so you're someone

آه، پس تو کسی هستی

who tries to see the

که سعی می‌کنی

glass half full - you

نیمه پر لیوان را ببینی -

generally look at

معمولاً به

things in a positive way.

چیزها به شکل مثبت نگاه می‌کنی.

I hope so! It may

امیدوارم! شاید

seem strange to be

discussing happiness

بحث درباره شادی

in the middle of a

در میانه یک

global pandemic but

بیماری همه گیر جهانی عجیب به نظر برسد، اما

right now feeling

در حال حاضر احساس

happy is more

شادی

important than ever.

مهمتر از همیشه است.

Well then, it's lucky

خب پس خوش شانسی

that happiness is the

که شادی

subject of this programme,

موضوع این برنامه است،

Georgina. And while

جورجینا. و در حالی

many things seem to be

که به نظر می رسد بسیاری از چیزها

out of our control

just now, there are

در حال حاضر خارج از کنترل ما هستند،

small things we can

کارهای کوچکی وجود دارد که می توانیم

do to feel better

انجام دهیم تا احساس بهتری

about life ...

نسبت به زندگی

... to feel less

stressed, and maybe

even a little happier.

داشته باشیم.

You're talking like a

الان مثل یه دانمارکی حرف میزنی

Dane now, Georgina.

جورجینا.

Denmark, and in fact

دانمارک، و در واقع

all the Nordic countries,

همه کشورهای شمال اروپا

are often listed as

، اغلب به

among the happiest

عنوان شادترین

places in the world.

مکان های جهان ذکر شده اند.

You know what would

میدونی چه

make me happy, Neil? -

چیزی منو خوشحال میکنه نیل؟ -

asking me a really

از من یک

good quiz question.

سوال مسابقه واقعا خوب می پرسد.

OK. Well, did you know

خوب. خوب، آیا می‌دانستید

that every year the UN

که سازمان ملل هر سال نظرسنجی

publishes its Global

جهانی شادی خود را منتشر می‌کند

Happiness Survey

revealing the happiest

که شادترین

countries in the world?

کشورهای جهان را نشان می‌دهد؟

It's based on factors like

این بر اساس عواملی مانند

income, life expectancy

درآمد، امید به زندگی

and health. The Nordic

و سلامت است. کشورهای اسکاندیناوی

countries often come in

اغلب

the top ten, but which

در ده کشور اول قرار می گیرند، اما کدام

country was rated the

کشور

happiest in 2020? Was it:

در سال 2020 شادترین کشور را کسب کرد؟ آیا این بود:

a) Iceland, b) Denmark

الف) ایسلند، ب) دانمارک

or c) Finland?

یا ج) فنلاند؟

Well, Neil, Denmark is famous

خوب، نیل، دانمارک به

for bacon, and nothing

بیکن معروف است، و هیچ

makes me happier than

چیز من را به اندازه

a bacon sandwich, so

یک ساندویچ بیکن خوشحال نمی کند، بنابراین

I'll say b) Denmark.

من می گویم ب) دانمارک.

I like your thinking,

من فکر شما را دوست دارم،

Georgina! We'll find out

جورجینا!

the answer later, but

پاسخ را بعدا خواهیم فهمید،

you're certainly right

اما مطمئناً حق با شماست

to say that Denmark is

که می گویید

considered one of the

دانمارک یکی از

happiest countries

شادترین

in the world.

کشورهای جهان به حساب می آید.

Malene Rydahl, author of

Malene Rydahl، نویسنده

the bestselling book,

کتاب پرفروش،

Happy as a Dane, believes

شاد به عنوان یک دانمارکی، معتقد است

that aspects of Danish

که جنبه های

culture can help us

فرهنگ دانمارکی می تواند به ما کمک کند

improve our chances

شانس خود را

of happiness.

برای شادی افزایش دهیم.

Here she is explaining

در اینجا او

what happiness means

for her to BBC World

برای برنامه سرویس جهانی بی بی سی

Service programme,

The Conversation. See if

، گفتگو، معنای خوشبختی را برای او توضیح می دهد. ببینید آیا

you can hear what she thinks.

می توانید نظر او را بشنوید.

Well, I think we should

خوب، من فکر می کنم ما باید

be seeking alignment and

به دنبال همسویی باشیم و

I think we should

فکر می کنم باید

practise gratitude and

شکرگزاری کنیم و

I think that we should be

فکر می کنم باید

more conscious about

در مورد

how we relate to things

نحوه ارتباط خود با چیزهایی

that happen to us and

که برایمان اتفاق می افتد و

how much we compare

چقدر

ourselves to others ...

خودمان را با دیگران مقایسه می کنیم هوشیارتر باشیم...

I do think that what we

من فکر می کنم که چیزی که

need to focus on is the

باید روی آن تمرکز کنیم

quality of our relationships.

کیفیت روابطمان است.

Did you hear Malene use the

آیا شنیده اید که Malene از

word alignment? She thinks

کلمه alignment استفاده کرده است؟ او فکر می‌کند

there should be harmony

باید

between my true sense

بین حس

of who I am, what I

واقعی من از کیستم، آنچه

think and how I relate

فکر می‌کنم و نحوه ارتباطم

to others. We should be

با دیگران هماهنگی وجود داشته باشد. ما باید با آن چیزها

in alignment - or in

همسو باشیم - یا در

the correct relation,

رابطه صحیح

to those things.

با آن چیزها.

Malene also thinks

مالن همچنین فکر می کند

happiness comes from

خوشبختی از قدردانی ناشی می شود

gratitude - feeling

- احساس

grateful and expressing

قدردانی و

thanks to other people.

تشکر از دیگران.

She recommends finding

او توصیه می کند هر روز

three things, no matter

سه چیز را پیدا کنید، هر چقدر هم

how small, to be

که کوچک باشد

grateful for every day.

.

Like ... getting a

good night's sleep,

مثل

... خواب راحت،

drinking a hot

نوشیدن یک

coffee ... and having

قهوه داغ ... و

this chat with

این چت با

you, Georgina.

شما، جورجینا.

Thanks, Neil, that's

متشکرم، نیل،

put a smile on my face!

این لبخندی بر لبانم نشست!

It may sound strange

ممکن است عجیب به نظر برسد،

but doing this every

اما انجام هر روز این کار

day can really boost

واقعا می تواند

your happiness levels.

سطح شادی شما را افزایش دهد.

Malene also warns

Malene همچنین

against seeking happiness

نسبت به جستجوی خوشبختی

in external things,

در چیزهای بیرونی هشدار می دهد،

as you can hear in

همانطور که می توانید در

this chat with BBC

این گفتگو با سرویس جهانی بی بی سی

World Service's,

The Conversation.

، گفتگو، بشنوید.

If you seek happiness

اگر به دنبال خوشبختی

and you mistake it for

هستید و آن را با

pleasure, you will

لذت اشتباه می گیرید،

be running around like

مانند

a little hamster in

یک همستر کوچک

a wheel because it's

در چرخ می دوید زیرا

never enough and

هرگز کافی نیست و

because you will be

very quickly the

به سرعت

victim of the hedonic

قربانی

treadmill ... and the

تردمیل لذت جویی خواهید شد... و

hedonic treadmill

تردمیل لذت جویانه

is ... you know, you

است... می دانی،

want something, you

چیزی می خواهی،

think if you're more

فکر می کنی اگر

beautiful, if you get

زیباتر باشی، اگر

more power, if you

قدرت بیشتری به دست بیاوری، اگر

get more money and

پول و شهرت بیشتری به دست

fame and then you'll

بیاوری و در

finally be happy ...

نهایت خوشحال می شوی...

and then you get it

and you get a

و سپس به آن

می رسی و

small satisfaction.

رضایت کوچک

According to Malene,

به گفته Malene،

chasing external

تعقیب

pleasures like money

لذت‌های بیرونی مانند پول

and fame will leave you

و شهرت باعث می‌شود که شما

feeling like a hamster

احساس کنید مانند یک همستر

on a wheel - like

روی چرخ - مانند

someone who's always

کسی که همیشه

busy but never

مشغول است اما هرگز هیچ

accomplishes anything

چیز

useful or finishes

مفیدی را انجام نمی‌دهد یا

what they start.

کاری را که شروع می‌کند به پایان نمی‌رساند.

She also says it's

او همچنین می‌گوید

easy to become a

victim of the hedonic

قربانی شدن در

treadmill. This is the

تردمیل لذت‌بخش آسان است. این

idea that humans adapt

ایده ای است که انسان ها

to whatever level of

با هر سطح از

happiness they achieve.

شادی که به دست می آورند سازگار می شوند.

As we make more money,

همانطور که ما پول بیشتری به دست می آوریم،

meet the perfect boyfriend

دوست پسر ایده آل

or whatever we desire,

یا هر چیز دیگری را که می خواهیم ملاقات می کنیم،

our expectations also

انتظارات ما نیز

increase, so we never

افزایش می یابد، بنابراین هرگز

find the happiness we

آن شادی را که

hoped we would!

امیدوار بودیم پیدا نمی کنیم! همانطور که مادربزرگم می گفت:

'Money can't buy happiness',

"با پول نمی توان شادی را خرید"

as my grandma used to say.

.

Right. In fact, it's

درست. در واقع،

probably the quality

احتمالاً کیفیت

of our relationships,

روابط ماست،

not external objects,

نه اشیاء خارجی،

that gives satisfaction -

که باعث رضایت می شود

the pleasure we feel when

- لذتی که

we achieve something

وقتی به چیزی

we wanted to.

که می خواستیم دست پیدا می کنیم، احساس می کنیم.

Lots of useful tips there,

نکات مفید زیادی وجود دارد،

Georgina, for feeling

جورجینا، برای احساس

as happy as a Dane.

شادی مانند یک دانمارکی.

A Dane, you say, Neil?

یک دانمارکی، شما می گویید، نیل؟

So I got the

پس من

correct answer?

جواب درست را گرفتم؟

In my quiz question

در سوال مسابقه

I asked Georgina which

من از جورجینا پرسیدم که کدام

Nordic country was

کشور شمال اروپا در

rated happiest in the

UN's 2020 global survey.

نظرسنجی جهانی سازمان ملل در سال 2020 شادترین رتبه را کسب کرده است.

I guessed b) Denmark.

حدس زدم ب) دانمارک.

But in fact, Georgina,

اما در واقع

it was ... c) Finland.

جورجینا ... ج) فنلاند بود.

I guess their bacon

من حدس می زنم ساندویچ بیکن آنها

sandwiches are

even better!

حتی بهتر است!

OK, let's recap the

خوب، بیایید دایره

vocabulary and start seeing

لغات را جمع بندی کنیم و

the glass half full -

نیمه پر لیوان را ببینیم

looking at things

- به چیزها

in a positive way.

به روشی مثبت نگاه کنیم.

Happiness might be all

خوشبختی ممکن است تماماً

about alignment -

به همسویی باشد -

being in the correct

داشتن رابطه صحیح

relation to things.

با چیزها.

Or gratitude - being

یا شکرگزاری - سپاسگزار بودن

grateful and giving thanks.

و سپاسگزاری.

Feeling like a hamster

احساس یک همستر

on a wheel means you're

روی چرخ به این معنی است که شما

always busy doing

همیشه مشغول انجام

things but without

getting satisfaction -

کارها هستید، اما بدون

جلب رضایت

the pleasant feeling of

- احساس خوشایند

achieving something

دستیابی به چیزی

you really wanted to.

که واقعاً می خواستید.

Finally, the reason

در نهایت، دلیلی که

happiness often escapes

شادی اغلب از ما فرار می

us may involve the

کند ممکن است شامل

hedonic treadmill - the

تردمیل لذت جویانه باشد -

human tendency to

تمایل انسان برای

return to the same

بازگشت به همان

level of happiness after

سطح شادی پس از

something very good

اتفاق بسیار خوب

or very bad has happened.

یا بسیار بد.

That's all for this

این همه برای این

programme. We hope it's

برنامه است. امیدواریم

lifted your spirits

روحیه

and given you some

شما را بالا برده

useful vocabulary

باشد و واژگان مفیدی

as well.

نیز به شما داده باشد.

Remember to join us

به یاد داشته باشید که به

again soon for more

زودی برای

interesting topics here

موضوعات جالب تر در اینجا

at 6 Minute English.

در 6 دقیقه انگلیسی به ما بپیوندید.

And if you like

و اگر به

topical discussions and

بحث‌های موضوعی علاقه دارید و

want to learn how to

می‌خواهید یاد بگیرید که چگونه

use the vocabulary

از واژگان

found in headlines,

موجود در سرفصل‌ها استفاده کنید،

why not try out our

چرا پادکست بررسی اخبار ما را امتحان نکنید

News Review podcast?

؟

You'll find programmes

شما برنامه هایی

about many topics that

در مورد موضوعات زیادی پیدا

will help to keep you

خواهید کرد که به شما کمک می کند تا شما را سرگرم نگه دارید

entertained and learning

و

at the same time. Don't

همزمان یاد بگیرید.

forget you can download

فراموش نکنید که می توانید

the app for free from

برنامه را به صورت رایگان از

the app stores. And, of

فروشگاه های برنامه دانلود کنید. و،

course, we are on most

البته، ما در اکثر

social media platforms.

سیستم عامل های رسانه های اجتماعی هستیم.

Bye for now!

فعلا خداحافظ!

Bye!

خدا حافظ!