Losing your mother tongue ⏲️ 6 Minute English

Hello. This is 6 Minute English from

سلام. این 6 دقیقه انگلیسی از

BBC Learning English. I’m Sam.

BBC Learning English است. من سام هستم

And I’m Rob.

و من راب هستم.

In this programme, we’ll be hearing

در این برنامه، ما

about an issue experienced by many

در مورد مسئله ای خواهیم شنید که بسیاری از

child refugees who are forced to leave

کودکان پناهنده که مجبور به ترک

their home – the loss of their first, native

خانه خود می شوند - از دست دادن زبان اول، مادری

language, or mother tongue, as they start

یا زبان مادری خود، در حالی که آنها

a new life, learning to speak a

زندگی جدیدی را شروع می کنند و یاد می گیرند که به یک زبان

new language, in a new country.

جدید صحبت کنند. زبان، در یک کشور جدید

Julie Sedivy and her family left their

جولی سدیوی و خانواده اش خانه خود را در چکسلواکی آن زمان ترک کردند

home in what was then Czechoslovakia

and is now the Czech Republic during

و اکنون در جمهوری چک در طول

the Cold War, when Julie was a small

جنگ سرد، زمانی که جولی کودک کوچکی بود

child. After several years travelling

. پس از چندین سال سفر

through Europe, they arrived in Canada

در اروپا، آنها

as political refugees with no English.

به عنوان پناهندگان سیاسی بدون انگلیسی وارد کانادا شدند.

We’ll be hearing about Julie’s childhood

when learning English started to replace

زمانی که یادگیری انگلیسی جایگزین

her native language, Czech, and,

زبان مادری جولی شد، در مورد دوران کودکی جولی خواهیم شنید، و

as usual, we’ll be learning some

طبق معمول،

new vocabulary as well.

واژگان جدیدی را نیز یاد خواهیم گرفت.

But first, I have a question, Rob. Julie’s

اما اول، من یک سوال دارم، راب.

family left their home as political

خانواده جولی خانه خود را به عنوان پناهنده سیاسی ترک کردند

refugees, but every year millions of

، اما هر ساله میلیون ها

people are also displaced because of

نفر نیز به دلیل

war, persecution, or the damaging effects

جنگ، آزار و اذیت یا اثرات مخرب

of climate change. So, according to the

تغییرات آب و هوایی آواره می شوند. بنابراین، طبق گزارش

United Nations, how many people around

سازمان ملل متحد، چند نفر در سراسر

the world are currently living as

جهان در حال حاضر به عنوان

displaced refugees? Is it:

پناهنده آواره زندگی می کنند؟ آیا این:

a) 3 million? b) 53 million? or,

الف) 3 میلیون است؟ ب) 53 میلیون؟ یا

c) 103 million?

ج) 103 میلیون؟

I’ll guess it’s 103 million.

حدس می زنم 103 میلیون باشد.

I’ll reveal the answer later in the

من پاسخ را بعداً در برنامه فاش خواهم کرد

programme, Rob. Like many child refugees,

، راب. جولی مانند بسیاری از پناهجویان کودک،

Julie spoke only her mother tongue,

Czech, at home with her brothers, sisters

در خانه با برادران، خواهران

and parents who, in the beginning, spoke

و والدینش که در ابتدا اصلاً

no English at all. Here she describes to

انگلیسی صحبت نمی‌کردند، فقط به زبان مادری خود، چک صحبت می‌کرد. در اینجا او برای

Michael Rosen, presenter of BBC

مایکل روزن، مجری

Radio 4 programme, Word of Mouth,

برنامه رادیو بی بی سی 4، Word of Mouth، توضیح می دهد که برای اولین بار

going to an English-speaking

به یک مدرسه انگلیسی زبان می رود

school for the first time.

.

...so, you went into school not, to

بنابراین، شما به مدرسه نرفتید، برای

start off, with really understanding

شروع، با درک واقعی

what was going on, is that right?

آنچه در حال رخ دادن است، درست است؟

That's right. I just kind of interpreted

درست است. من فقط

things as best I could, and my memory

چیزها را به بهترین نحوی که می توانستم تفسیر کردم، و خاطره من

of that is that that was not particularly

از آن این است که به خصوص

difficult or traumatic. I think by then

سخت یا آسیب زا نبود. فکر می‌کنم تا آن زمان بارها

I'd had the experience of being dunked

تجربه غوطه‌ور شدن

into various unfamiliar languages

به زبان‌های مختلف ناآشنا را داشته‌ام،

numerous times, and I had faith that it

و ایمان داشتم که

would sort itself out, and that everything

خود به خود درست می‌شود، و همه چیز

would be just fine; and it was of course...

خوب خواهد بود. و البته...

At school, Julie was dunked into

در مدرسه، جولی در

unfamiliar situations, a bit like a biscuit

موقعیت های ناآشنا غوطه ور بود، کمی شبیه بیسکویتی که

being dunked into a cup of tea. Often,

در یک فنجان چای فرو می رود. اغلب،

dunk means to dip something into

دانک به معنای فرو بردن چیزی در

liquid, but here, the meaning is that

مایع است، اما در اینجا، معنی این است که

Julie was suddenly dropped into a new

جولی ناگهان برای مدتی در موقعیت جدیدی قرار گرفت

situation for a while, then taken out, as

، سپس در حالی که

her family travelled through Europe.

خانواده اش در اروپا سفر می کردند، بیرون آورده شد. جولی

By the time she arrived in Canada,

در زمان ورود به کانادا

Julie had been exposed to several other

با چندین

languages including Italian and French.

زبان دیگر از جمله ایتالیایی و فرانسوی آشنا شده بود.

She had experienced many difficulties,

او مشکلات زیادی را تجربه کرده بود،

but never given up hope of finding a

اما هرگز امید خود را برای یافتن

new home. Julie had faith – in other

خانه جدید از دست نداد. جولی ایمان داشت - به

words, trust or confidence, that everything

عبارت دیگر، اعتماد یا اطمینان داشت، که همه چیز

would sort itself out, a phrase meaning

خود به خود حل می شود، عبارتی به معنای

to stop being a problem automatically,

متوقف شدن یک مشکل به طور خودکار،

without having to do anything.

بدون نیاز به انجام کاری.

Over the following years, Julie faced

در سال‌های بعد، جولی با

many challenges: going to school and

چالش‌های زیادی روبرو شد: رفتن به مدرسه و

making friends; helping her parents as

دوست‌یابی. کمک به والدینش در حالی که

they struggled in the English-speaking

در دنیای انگلیسی زبان تلاش می کردند.

world; and grieving for her native

و غصه خوردن برای

language which she slowly forgot, and

زبان مادری‌اش که به آرامی فراموش کرده بود، و

with it, the chance to speak Czech with

همراه با آن، فرصتی برای صحبت کردن چکی با

her dad before he passed away. Julie

پدرش قبل از مرگ. جولی

shares her thoughts on losing and

افکار خود را در مورد از دست دادن و

refinding her mother tongue in

بازیابی زبان مادری خود در

her book, Memory Speaks.

کتاب خود، Memory Speaks به اشتراک می گذارد.

Through it all, Julie kept alive her belief

با همه اینها، جولی این باور خود را زنده نگه داشت

that by speaking two, three or even more

که با صحبت کردن به دو، سه یا حتی بیشتر

languages, we don’t forget who we are,

زبان، ما فراموش نمی کنیم که چه کسی هستیم،

but instead gain a sense of tolerance,

بلکه در عوض حس تساهل به دست می آوریم،

an idea which she talked about with

ایده ای که او در مورد آن با

BBC Radio 4’s, Word of Mouth.

رادیو بی بی سی صحبت کرد. دهان

The idea that you can be both of Mexican

این ایده که شما می توانید مثلاً هر دو از تبار مکزیکی باشید

ancestry, for example, and speak

و

Spanish, and be a full-fledged American,

اسپانیایی صحبت کنید و یک آمریکایی تمام عیار باشید

or in my case come from a country like

یا در مورد من از کشوری مانند

the Czech Republic, continue to speak

جمهوری چک آمده باشید، همچنان به

my language and to be a Canadian and

زبان من صحبت کنید و کانادایی باشید و با

very proudly so and very invested in

افتخار و بسیار در

Canada as a society. There's a number

کانادا به عنوان یک جامعه سرمایه گذاری کردم. تعدادی

of studies that suggest that the very

از مطالعات وجود دارد که نشان می دهد که به نظر می رسد

presence of people with blended ideas

حضور افراد با ایده های ترکیبی

in a society seem to lead to greater

در یک جامعه منجر به

acceptance between groups. It creates

پذیرش بیشتر بین گروه ها می شود. این حس را ایجاد می کند

the sense that this is not an either-or,

که این یک یا یا نیست،

that we can coexist, perhaps precisely

که ما می توانیم با هم همزیستی کنیم، شاید دقیقاً به این

because we have evidence that these

دلیل که شواهدی داریم که نشان می دهد این

cultures can coexist

فرهنگ ها می توانند

within a single person.

در یک فرد واحد وجود داشته باشند.

For Julie, there’s no contradiction in

برای جولی، هیچ تناقضی وجود ندارد که

being a Canadian refugee speaking

یک پناهنده کانادایی باشد که به زبان

Czech, or a Spanish-speaking immigrant

چک صحبت کند، یا یک مهاجر اسپانیایی زبان

who’s a full-fledged – or fully developed –

که یک آمریکایی تمام عیار - یا کاملاً توسعه یافته است

American. These are not either-or situations –

. این‌ها موقعیت‌های یک یا یا نیستند -

cases where there is only a choice

مواردی که تنها یک انتخاب

between two options, with no third

بین دو گزینه وجود دارد، بدون

possibility. Instead, a peaceful coexistence

امکان سوم. در عوض، همانطور که در زندگی خود جولی سدیوی نشان داده شده است، یک همزیستی مسالمت آمیز

can develop, as shown in the

می تواند ایجاد شود

life of Julie Sedivy herself.

.

Right. it’s time to reveal the answer

درست. وقت آن است که پاسخ

to my question: how many people

سوال من را فاش کنم: چند نفر

around the world, like Julie, are

در سراسر جهان، مانند جولی،

living as displaced refugees?

به عنوان پناهنده آواره زندگی می کنند؟

Well, I said it was 103 million. Was I right?

خب من گفتم 103 میلیون. درست گفتم؟

And that was the correct answer,

و این پاسخ صحیح بود،

Rob, a number which, according to the UN,

راب، عددی که به گفته سازمان ملل متحد،

is only going to grow. Now it’s time to

فقط در حال افزایش است. اکنون زمان آن رسیده است که

recap the vocabulary we’ve learned

واژگانی را که

from this programme about losing our

از این برنامه در مورد از دست دادن

mother tongue – the native language you

زبان مادری خود آموخته ایم - زبان مادری که

were brought up speaking by your parents.

توسط والدینتان با آن بزرگ شده اید، مرور کنیم.

If something is dunked, it’s dipped into

اگر چیزی غوطه ور شود، در

a liquid, like a biscuit in a cup of tea, but

مایعی فرو می رود، مانند بیسکویت در یک فنجان چای، اما

if someone is dunked into a situation,

اگر فردی در موقعیتی غوطه ور شود،

they’re suddenly placed into a new and

ناگهان در یک محیط جدید و ناآشنا قرار می گیرد و

unfamiliar setting before being

removed again after a short time.

بعد از مدت کوتاهی دوباره خارج می شود.

If you have faith in something or

اگر به چیزی یا کسی ایمان دارید، به او

someone, you have trust or

اعتماد یا

confidence in them.

اطمینان دارید.

The phrasal verb to sort itself out,

فعل عبارتی to sort خودش،

means to stop being a problem

به معنای متوقف کردن مشکل بودن

without having to do anything.

بدون نیاز به انجام کاری است.

The adjective full-fledged

صفت تمام عیار

means completely developed.

به معنای کاملاً توسعه یافته است.

And finally, an either-or is a situation

و در نهایت، یا-یا وضعیتی است

where only a choice between two options

که در آن تنها انتخاب بین دو گزینه

is possible, with no third alternative.

امکان پذیر است، بدون جایگزین سوم.

And that brings us to the end of this

و این ما را به پایان این

programme. Bye for now!

برنامه می رساند. فعلا خداحافظ!

Bye bye!

خداحافظ!