Adele gets Spotify to stop album shuffle: BBC News Review

Singer-songwriter Adele persuades Spotify

ادل خواننده و ترانه سرا Spotify

to change the shuffle option on albums.

را متقاعد می کند که گزینه shuffle را در آلبوم ها تغییر دهد.

Hello, this is News Review. I'm Rob

سلام، این بررسی اخبار است. من راب هستم

and this is coming to you from BBC Learning English.

و این از BBC Learning English به شما می رسد .

And joining me today is Neil. Hi Neil.

و نیل امروز به من می پیوندد . سلام نیل.

Hello Rob and hello everyone.

سلام راب و سلام به همه.

If you want to test yourself on the vocabulary you hear in this programme,

اگر می خواهید خود را بر روی واژگانی که در این برنامه می شنوید آزمایش کنید

there's a quiz on our website: bbclearningenglish.com.

، یک مسابقه در وب سایت ما وجود دارد: bbclearningenglish.com.

Let's find out some more about that story, about Spotify and Adele,

بیایید از این بولتن خبری بی بی سی در مورد آن داستان، درباره اسپاتیفای و ادل بیشتر

from this BBC News bulletin:

بدانیم:

So, the British singer-songwriter Adele has released a new album, called '30',

بنابراین، ادل خواننده و ترانه سرای بریتانیایی آلبوم جدیدی به نام «30» منتشر کرده است

and she has asked Spotify for them to remove the shuffle function –

و از اسپاتیفای خواسته است تا این اختلاط را حذف کنند. عملکرد -

for that to appear automatically – she's asked for that to be removed

برای اینکه به طور خودکار ظاهر شود - از او خواسته است که حذف شود

because she, like a lot of musical artists,

زیرا او، مانند بسیاری از هنرمندان موسیقی،

say they put a lot of time and effort

می‌گوید که آنها زمان و تلاش

into deciding the running order – the list –

زیادی برای تصمیم‌گیری در مورد ترتیب اجرا - لیست

the order that the songs come in.

- ترتیبی که آهنگ‌ها به آن می‌آیند صرف کرده‌اند.

They think it's part of the artistic process

آنها فکر می کنند این بخشی از روند هنری است

and that the shuffle ruins that.

و این درهم ریختگی آن را خراب می کند.

She's asked Spotify to change it and they have.

او از Spotify خواسته است که آن را تغییر دهد و آنها این کار را کردند.

Good. And you've picked three words and expressions

خوب و شما سه کلمه و عبارت را

from newspaper headlines about this story, haven't you?

از عناوین روزنامه ها در مورد این داستان انتخاب کرده اید، اینطور نیست؟

What are they?

آنها چه هستند؟

I have. We have 'default',

من دارم. ما «پیش‌فرض»،

'bows to' and 'obliged'.

«تعظیم به» و «مجبور» داریم.

That's 'default', 'bows to' and 'obliged'.

این «پیش‌فرض»، «تعظیم» و «مجبور» است.

OK. Let's have a look at your first newspaper headline please.

خوب. لطفاً به اولین تیتر روزنامه شما نگاهی بیندازیم.

Sure. The headline comes from the Times,

مطمئن. این تیتر از روزنامه تایمز،

which is a British newspaper, and it reads:

که یک روزنامه بریتانیایی است، می‌آید و می‌خواند

That's 'default' – standard; first option.

: «پیش‌فرض» است – استاندارد. گزینه اول

Yeah. Now, Rob, you know when you get a new mobile phone?

آره حالا راب، می‌دانی چه زمانی یک تلفن همراه جدید می‌گیری؟

Yeah.

آره

Is it set up in exactly the way you like to use it?

آیا دقیقاً به روشی تنظیم شده است که شما دوست دارید از آن استفاده کنید؟

No. No, never. It comes with 'default' factory settings.

نه، هرگز. با تنظیمات کارخانه پیش فرض ارائه می شود.

It's how the company want it set up.

این طوری است که شرکت می خواهد آن را راه اندازی کند.

Yeah, that's right. That's the way that it's set up

آره درست است. این روشی است که تنظیم شده است

and if you want to change it to the way you like,

و اگر می خواهید آن را به روشی که دوست دارید تغییر دهید،

what do you have to do?

چه باید بکنید؟

Yeah, I personalise the settings. So, I set it up in a way that...

بله، من تنظیمات را شخصی می کنم. بنابراین، من آن را به گونه ای تنظیم کردم که ...

or the way I want to use it – not the 'default' settings, as you say.

یا به روشی که می خواهم از آن استفاده کنم - نه تنظیمات "پیش فرض"، همانطور که شما می گویید.

Yeah. So, you personalise – or customise we often say as well – the settings.

آره بنابراین، شما تنظیمات را شخصی می کنید - یا ما اغلب می گوییم - تنظیمات را سفارشی می کنید.

The 'default' settings are the ones that... that come as standard.

تنظیمات «پیش‌فرض» آنهایی هستند که به صورت استاندارد ارائه می‌شوند.

And sometimes we see this word with 'by' at the beginning: 'by default'.

و گاهی اوقات ما این کلمه را با "by" در آغاز می بینیم: "به طور پیش فرض".

Yes. Right, and that's slightly different.

آره. درست است، و این کمی متفاوت است.

When we say that something has happened 'by default',

وقتی می گوییم چیزی "به طور پیش فرض" اتفاق افتاده است، به

that means that there has been or there is no other option.

این معنی است که وجود داشته است یا گزینه دیگری وجود ندارد.

So, what we are left with is as a result of there being no choice.

بنابراین، چیزی که برای ما باقی می‌ماند در نتیجه عدم انتخاب است.

No options, yeah – a bit like our BBC Learning English football match.

هیچ گزینه ای وجود ندارد، بله - کمی شبیه مسابقه فوتبال بی بی سی آموزش انگلیسی ما.

Something happened 'by default' there, didn't it?

چیزی "به طور پیش فرض" در آنجا اتفاق افتاد، اینطور نیست؟

Yes. We... we got together a BBC Learning English football team.

آره. ما... ما یک تیم فوتبال بی بی سی در حال یادگیری زبان انگلیسی گرد هم آمدیم.

Nobody wanted to go in goal but Rob, being the kind of guy that he is –

هیچ کس نمی خواست وارد دروازه شود، مگر راب، که از آن نوع مردی بود -

he volunteered to be the goalkeeper,

او داوطلب شد تا دروازه بان شود،

so he kind of became the keeper 'by default'.

بنابراین به نوعی "به طور پیش فرض" دروازه بان شد.

It wasn't really anybody's choice.

این واقعاً انتخاب هیچ کس نبود.

Didn't work out very well, did it, Rob?

خیلی خوب نشد، راب؟

No. Well, I'm not the best goalie in the world and I let in ten goals,

نه. خوب، من بهترین دروازه‌بان دنیا نیستم و ده گل به ثمر رساندم،

but that's what happens when I become goalie 'by default' of course.

اما این اتفاقی می‌افتد که « به‌طور پیش‌فرض» دروازه‌بان شوم.

It was a disaster.

این یک فاجعه بود.

Yes, yes. Ten – Nil.

بله بله. ده - صفر

Yes, if something happens 'by default', it's not always the best result

بله، اگر چیزی «به‌طور پیش‌فرض» اتفاق بیفتد، همیشه بهترین نتیجه

because, as we said, it's something that happened

نیست، زیرا همانطور که گفتیم، این چیزی است که

through a lack of choice and option.

از طریق عدم انتخاب و گزینه اتفاق افتاده است.

And there's a verb form of this word – is that right?

و یک شکل فعل از این کلمه وجود دارد - درست است؟

Yes, the verb 'to default'. We 'default on' something.

بله، فعل 'به طور پیش فرض'. ما چیزی را "پیش‌فرض" می‌کنیم.

So, you can 'default on' a loan, for example, in financial terms:

بنابراین، می‌توانید به عنوان مثال، از نظر مالی، وام را «پیش‌فرض» کنید: به

it means that you didn't pay something that you were supposed to pay.

این معنی است که چیزی را که قرار بود پرداخت کنید، پرداخت نکرده‌اید.

OK. Great. Thanks for that.

خوب. عالی. با تشکر از آن.

Let's have a summary of that word:

بگذارید خلاصه ای از آن کلمه داشته باشیم:

Now, many people think that Adele has a beautiful voice.

حالا خیلی ها فکر می کنند که ادل صدای زیبایی دارد.

She sings really well, but apparently you don't have to sing in tune.

او واقعاً خوب می‌خواند، اما ظاهراً مجبور نیستید آهنگ بخوانید.

Well, that's according to a discussion with Georgina and Neil

خب، این طبق بحثی است که با جورجینا و نیل

on 6 Minute English and you can hear that discussion by... how, Neil?

در 6 دقیقه انگلیسی انجام شد و شما می توانید آن بحث را با... چگونه، نیل؟

You've just got to click on the link. Click on the link

شما فقط باید روی لینک کلیک کنید.

to hear about singing even if you have a really bad voice.

برای شنیدن در مورد آواز خواندن حتی اگر صدای خیلی بدی دارید روی لینک کلیک کنید.

Down – yeah, down below. Thank you.

پایین - آره، پایین. متشکرم.

Right, let's have a look at your next headline please.

درست است، لطفاً به تیتر بعدی شما نگاهی بیندازیم.

Yes. The next headline comes from the Bangkok Post and it reads:

آره. تیتر بعدی از بانکوک پست می آید و می گوید:

That's 'bows to' – agrees to someone's demands.

این "تعظیم به" است - با خواسته های کسی موافقت می کند.

Yes, 'bows to' – a phrasal verb there –

بله، "تعظیم به" - یک فعل عبارتی وجود دارد -

as you say, agrees to someone's demands.

همانطور که شما می گویید، با خواسته های کسی موافقت می کند.

Now, it's useful to break this up.

اکنون، شکستن این موضوع مفید است.

The first part is 'bows' or 'bow' and if you 'bow', Rob, what do you do?

قسمت اول "تعظیم" یا "تعظیم" است و اگر "تعظیم" کنی، راب، چه کار می کنی؟

Yes. Well, I move from a higher position to a lower position: a bit like this.

آره. خوب، من از یک موقعیت بالاتر به یک موقعیت پایین تر حرکت می کنم: کمی شبیه به این.

I might do it if I bump into the Queen, for example.

مثلاً اگر به ملکه برخورد کنم، ممکن است این کار را انجام دهم .

If the Queen is out, walking out and about,

اگر ملکه بیرون است، بیرون می رود،

I am traditionally supposed to 'bow to' her

من به طور سنتی باید به او تعظیم می کنم،

because she's in a, sort of... a higher position of authority.

زیرا او در موقعیتی بالاتر از اقتدار قرار دارد.

She has more power than me.

او از من قدرت بیشتری دارد.

Yes, that's right. So, in a lot of cultures

بله درست است. بنابراین، در بسیاری از فرهنگ‌هایی

where 'bowing' takes place, it's a sign of respect:

که «تعظیم» صورت می‌گیرد، نشانه احترام است:

you lower yourself to show that the other person is in some way superior,

شما خودتان را پایین می‌آورید تا نشان دهید که طرف مقابل به نوعی برتر است،

sometimes just out of politeness.

گاهی اوقات فقط از روی ادب.

But, used in this headline, in this expression, 'bow to' something,

اما در این عنوان که در این عبارت «تعظیم» به چیزی استفاده می‌شود، به

it means to allow the other party, the other person,

این معناست که اجازه دهید طرف مقابل، طرف

to display their power over you.

مقابل، قدرت خود را بر شما نشان دهد.

Could we say we're 'giving in'? We're 'giving in' to the other power –

آیا می توانیم بگوییم که "تسلیم می شویم"؟ ما در حال «تسلیم شدن» به قدرت دیگر -

the other... the higher authority.

قدرت دیگر... مقام بالاتر هستیم.

Yeah... another way of saying it is 'to give in'–

آره... راه دیگری برای گفتن این است که "تسلیم شدن" است –

that means you let somebody else impose their demands on you.

این بدان معناست که شما اجازه می دهید شخص دیگری خواسته های خود را بر شما تحمیل کند.

So, Spotify 'bowed', figuratively, 'to' Adele.

بنابراین، Spotify به معنای واقعی، به ادل «تعظیم» کرد .

It means that Adele had greater power in this situation.

یعنی ادل در این شرایط قدرت بیشتری داشت.

And it's quite a formal phrase.

و این یک عبارت کاملا رسمی است.

I mean, would I 'bow to' your demands –

منظورم این است که آیا در برابر خواسته های شما "تعظیم" می کنم -

if you asked me to make a cup of tea, would I 'bow to' you?

اگر از من بخواهید یک فنجان چای درست کنم، آیا در برابر شما "تعظیم" می کنم؟

It would sound very over-the-top, very formal.

به نظر می رسد بسیار فراگیر، بسیار رسمی.

It's not really for little incidents like that.

این واقعا برای حوادث کوچک مانند آن نیست.

You might use it ironically, to make it sound more important than it was.

ممکن است از آن به شکل طعنه آمیزی استفاده کنید تا مهمتر از آنچه بود به نظر برسد.

OK. Thanks for that. Well, let's have a summary of that phrase:

خوب. با تشکر از آن. خب، بیایید خلاصه‌ای از آن عبارت داشته باشیم:

So, that was 'bows to' – a phrasal verb –

بنابراین، «تعظیم به» بود - یک فعل عبارتی -

and we have a whole programme about phrasal verbs.

و ما یک برنامه کامل در مورد افعال عبارتی داریم.

It's English Class and you can watch that... well, tell us how, Neil.

این کلاس انگلیسی است و شما می توانید آن را تماشا کنید... خوب، به ما بگویید چگونه، نیل.

Click the link below.

روی لینک زیر کلیک کنید

Down below. Thank you.

در زیر. متشکرم.

Right, let's have a look at your next newspaper headline please.

درست است، لطفاً به تیتر روزنامه بعدی شما نگاهی بیندازیم.

OK. The next headline comes from NPR,

خوب. تیتر بعدی از NPR،

the American radio station, and it reads:

ایستگاه رادیویی آمریکا، می آید و می گوید:

So that's 'obliged' – agreed or forced to do something.

بنابراین "مجبور" است - موافقت یا مجبور به انجام کاری.

Yeah, it's basically: do what somebody asks you to do.

بله، اساساً این است: کاری را که کسی از شما می خواهد انجام دهید.

And in this expression, in this headline,

و در این عبارت، در این تیتر، به

it means that Adele asked for this thing

این معنی است که ادل این چیزی را خواسته است

and Spotify did what she asked:

و اسپاتیفای آنچه را که خواسته است انجام داده است:

they 'obliged', as a verb there.

آنها به عنوان یک فعل آنجا "مجبور شدند".

And that comes from a noun word: an 'obligation' –

و این از یک کلمه اسمی می آید : "واجب" -

when you have to do something.

وقتی باید کاری را انجام دهید.

Yes. So, 'obligation' is the noun that describes this kind of situation.

آره. پس «التزام» اسمی است که این نوع حالات را توصیف می کند.

So, for example, Rob,

بنابراین، برای مثال، راب،

you and I work for BBC Learning English

من و شما برای بی بی سی آموزش زبان انگلیسی کار می کنیم

and therefore it is our 'obligation' to do News Review.

و بنابراین این "وظیفه" ما است که News Review را انجام دهیم.

Indeed. Indeed. Yeah, it means we have to do it.

در واقع. در واقع. آره یعنی باید انجامش بدیم

We could also say, could we, that we 'feel obliged' to do it,

همچنین می‌توانیم بگوییم، آیا می‌توانیم، که به عنوان صفت «احساس وظیفه می‌کنیم» این کار را انجام دهیم

as an adjective form – is that right?

- درست است؟

'Feel obliged' to do something –

"احساس تعهد" برای انجام کاری -

yes, it means that you feel that you have to do something.

بله، به این معنی است که شما احساس می کنید که باید کاری را انجام دهید.

You feel that it's your responsibility to do something.

شما احساس می کنید که انجام کاری وظیفه شماست.

And we also have this expression 'much obliged'.

و همچنین این عبارت "بسیار موظف" را داریم.

Yes, it's got a... an old-fashioned expression, isn't it?

بله، این یک عبارت قدیمی است، اینطور نیست؟

Tell us more about that.

در مورد آن بیشتر به ما بگویید.

Yeah, well, that's slightly different.

بله، خوب ، کمی متفاوت است.

That is basically another way of saying 'thank you'.

این اساساً روش دیگری برای گفتن "متشکرم" است.

So, if somebody does a favour for you, or does something for you,

بنابراین، اگر کسی در حق شما لطفی کرد، یا کاری در حق شما کرد

and you feel 'obliged', you feel 'thanks' towards them,

و شما احساس «مجبوریت» کردید، نسبت به او احساس «سپاس» کردید،

we can say: 'Much obliged.'

می‌توانیم بگوییم: «بسیار واجب».

Like if you help me out with my biscuit shortage

مثلاً اگر برای رفع کمبود بیسکویت به من کمک

and you provided your biscuits,

کنید و بیسکویت‌هایتان را تهیه کنید،

I'd go: 'Much obliged, Neil.'

می‌گویم: "خیلی موظفم، نیل."

Exactly, Rob. Exactly.

دقیقا راب دقیقا.

That's a brilliant example, as ever.

این یک مثال درخشان است، مثل همیشه.

Right. Well, 'much obliged' Neil.

درست. خوب، "بسیار موظف" نیل.

Let's have a summary of that word:

بیایید خلاصه ای از آن کلمه داشته باشیم:

OK. Neil, could you recap the vocabulary

خوب. نیل، لطفاً واژگانی را

that we've been talking about today please?

که امروز در مورد آن صحبت کردیم، مرور کنید؟

Yes. We had 'default' – standard; first option.

آره. ما "پیش فرض" را داشتیم - استاندارد. گزینه اول

'Bows to' – is persuaded to do something.

"تعظیم به" - متقاعد به انجام کاری است.

And 'obliged' – agreed or forced to do something.

و "مجبور" - موافقت یا مجبور به انجام کاری.

Thank you. And don't forget you can test yourself

متشکرم. و فراموش نکنید که می توانید خود را

on these words and expressions in a quiz that's on our website

بر روی این کلمات و عبارات در آزمونی که در وب سایت ما

at bbclearningenglish.com.

در bbclearningenglish.com قرار دارد، آزمایش کنید.

And don't forget – you can check us out on all the main social media platforms.

و فراموش نکنید - می توانید ما را در تمام پلتفرم های اصلی رسانه های اجتماعی بررسی کنید.

Well, that's all for today. Thanks for watching us.

خوب، این همه برای امروز است. ممنون که ما را تماشا کردید

See you again next time. Bye bye.

دفعه دیگر باز هم می بینمت. خداحافظ.

Goodbye.

خداحافظ.