BOX SET: 6 Minute English - 'Sport' English mega-class! 30 minutes of new vocabulary!

Hello. This is 6 Minute English from BBC Learning English. I’m Neil.

سلام. این 6 دقیقه انگلیسی از BBC Learning English است. من نیل هستم

And I’m Sam.

و من سام هستم

The Olympic Games happen every four years and the most recent games were held  

بازی‌های المپیک هر چهار سال یکبار برگزار می‌شود و جدیدترین بازی‌ها

in Tokyo this summer. Did you watch them, Sam?

در تابستان امسال در توکیو برگزار شد. آنها را تماشا کردی سام؟

Yes, I saw British swimmer,  Adam Peaty, win a gold medal, 

بله، شناگر بریتانیایی، آدام پیتی، مدال طلا را دیدم،

and my personal favourite was 13-year-old, Sky Brown,  

و مورد علاقه شخصی من، 13 ساله، اسکای براون،   بود

competing in an exciting sport

که در یک ورزش هیجان انگیز

which was added  to the Olympics this year: skateboarding.

که امسال به المپیک اضافه شد: اسکیت بورد مسابقه می داد.

Olympic athletes inspire people around the world to take on new challenges,

ورزشکاران المپیک به افراد در سراسر جهان الهام می‌دهند تا چالش‌های جدیدی را انجام دهند،

eat healthily and get fit. So it seems strange that some of the companies that

سالم غذا بخورند و تناسب اندام داشته باشند. بنابراین عجیب به نظر می‌رسد که برخی از شرکت‌هایی که

sponsor – or pay for - the Olympic Games also sell food and drink which is

حامی بازی‌های المپیک هستند – یا هزینه‌های آن را پرداخت می‌کنند، مواد غذایی و نوشیدنی‌هایی را نیز می‌فروشند که

linked to obesity, heart disease and diabetes.

با چاقی، بیماری‌های قلبی و دیابت مرتبط است.

Tobacco advertising was banned from international sport in 2005

تبلیغات تنباکو در سال 2005

because of the harmful effects of smoking. But other companies selling

به دلیل اثرات مضر سیگار از ورزش بین‌المللی منع شد. اما سایر شرکت‌هایی که

less-than-healthy products still sponsor big sporting events.

محصولات کمتر از سلامتی را می‌فروشند، همچنان از رویدادهای ورزشی بزرگ حمایت می‌کنند.

These could be sugary drinks companies, or others who sell fast food

اینها می‌توانند شرکت‌های نوشیدنی‌های شیرین یا سایر شرکت‌هایی باشند که فست فود می‌فروشند

– hot food, like hamburgers, that is quick to cook and

- غذای داغ، مانند همبرگر، که سریع پخته و

serve but which is often unhealthy.

سرو می‌شود، اما اغلب ناسالم است.

In this programme, we’ll be asking whether it’s right for companies selling unhealthy

در این برنامه، از ما می‌پرسیم که آیا برای شرکت‌هایی که محصولات ناسالم می‌فروشند

products to sponsor sporting events.

برای حمایت مالی از رویدادهای ورزشی مناسب است یا خیر.

But first it’s time for my quiz question, Sam.

اما ابتدا نوبت به سؤال مسابقه من رسیده است، سم.

McDonalds had a long history with the Olympic Games until the company

مک‌دونالدز سابقه طولانی در بازی‌های المپیک داشت تا زمانی که این شرکت

ended the partnership ahead of the 2024 games in Paris.

قبل از بازی‌های 2024 در پاریس به همکاری پایان داد.

But why did McDonalds choose to quit? Was it because:

اما چرا مک دونالدز ترک را انتخاب کرد؟ آیا به این دلیل بود که:

a) they wanted to change the name of French fries to McFries?

الف) آنها می خواستند نام سیب زمینی سرخ شده را به مک فرایز تغییر دهند؟

b) they didn’t want to call their hamburger ‘Le Big Mac’?

ب) آنها نمی‌خواستند همبرگر خود را «ل بیگ مک» بنامند؟

or c) they wanted to be the only company selling cheese for cheeseburgers?

یا ج) آنها می‌خواستند تنها شرکتی باشند که پنیر چیزبرگر می‌فروشد؟

Hmm, I think maybe it’s a) because they wanted to call French fries McFries.

هوم، من فکر می‌کنم ممکن است یک) زیرا آنها می‌خواستند سیب‌زمینی سرخ کرده مک‌فریس صدا کنند.

OK, Sam, we’ll find out the answer later in the programme.

بسیار خوب، سام، ما پاسخ را بعداً در برنامه خواهیم فهمید.

Someone who is worried about the relationship between fast food and sport is

کسی که نگران رابطه بین فست فود و ورزش است

Dr Sandro Demaio. He worked for the World Health Organisation

دکتر ساندرو دمایو است. او

specialising in obesity before starting his own public health agency in Australia.

قبل از راه‌اندازی آژانس سلامت عمومی خود در استرالیا، برای سازمان بهداشت جهانی متخصص در زمینه چاقی کار می‌کرد.

Here is Dr Demaio speaking with BBC World Service programme, The Food Chain,  

در اینجا دکتر دمایو با برنامه خدمات جهانی بی بی سی، زنجیره غذایی،

about the problem with unhealthy brands and food products:

درباره مشکل برندها و محصولات غذایی ناسالم صحبت می کند:

By having their brand alongside a young person’s favourite sporting hero, on the

با قرار دادن نام تجاری آنها در کنار قهرمان ورزشی مورد علاقه یک جوان، روی

chest of their national team, it does two things. First of all, it

سینه تیم ملی آنها، دو کار انجام می دهد. اول از همه،

creates brand attachment, so if you’re a young child you built

دلبستگی به برند ایجاد می‌کند، بنابراین اگر کودک خردسالی هستید،

the connection in your mind that basically fast food equals success.

این ارتباط را در ذهن خود ایجاد کرده‌اید که اساساً فست فود برابر است با موفقیت.

At the same time it also gives a health halo to that brand.

در عین حال هاله سلامتی را نیز به آن برند می دهد.

Then you start to think in your mind, even subconsciously, that it can’t be that bad…

سپس در ذهن خود، حتی ناخودآگاه، شروع به فکر کردن می کنید که نمی تواند آنقدرها هم بد باشد

You’ve probably heard of ‘brand loyalty’,  

... احتمالاً در مورد «وفاداری به برند» شنیده اید،

where people have a favourite brand  

جایی که مردم برند مورد علاقه ای

they always buy, but Dr Demaio is concerned about brand attachment.

دارند   که همیشه می خرند، اما دکتر دمایو نگران دلبستگی به برند است. .

Brand attachment is the emotional connection between humans and brands.

دلبستگی به برند، پیوند عاطفی بین افراد و برندها است.

It goes deeper than loyalty so that people mentally connect a  

این امر عمیق‌تر از وفاداری است تا افراد از نظر ذهنی یک

particular company with feelings of winning, being healthy and success.

شرکت خاص را با احساس برنده بودن، سالم بودن و موفقیت پیوند دهند.

The problem comes when these feelings attach to companies that aren’t

مشکل زمانی ایجاد می شود که این احساسات به شرکت هایی متصل می شود که اصلاً

healthy at all. Dr Demaio says this creates a health halo –

سالم نیستند. دکتر دمایو می‌گوید این یک هاله سلامتی ایجاد می‌کند -

the belief that something is good, like an angel’s halo,  

این باور که چیزی خوب است، مانند هاله یک فرشته،

even though there is little evidence to support this.

حتی اگر شواهد کمی برای تأیید این موضوع وجود داشته باشد.

On the other hand, fast food and fizzy drink companies 

از سوی دیگر، شرکت‌های فست فود و نوشابه‌های گازدار

invest large amounts of money in sport, over 4.5 billion 

مبالغ زیادی در ورزش سرمایه‌گذاری می‌کنند، بیش از 4.5 میلیارد

dollars since the 2016 Rio Olympics, much of it supporting athletes around the world.

دلار از المپیک 2016 ریو که بیشتر آن از ورزشکاران در سراسر جهان حمایت می‌کند.

Yes, with travel, training and equipment the cost of being 

بله، با سفر، آموزش و تجهیزات، هزینه

an Olympic athlete can be huge.

یک ورزشکار المپیکی می‌تواند بسیار زیاد باشد.

And depending on your country and your sport, there may be little financial help.

و بسته به کشور و ورزش شما، ممکن است کمک مالی کمی وجود داشته باشد.

Many athletes are desperate for any sponsorship they can 

بسیاری از ورزشکاران برای دریافت هر گونه حمایت مالی ناامید

get - but does that make it right to promote

هستند - اما آیا این امر باعث می‌شود

unhealthy eating in return?

در ازای آن، تغذیه ناسالم را تبلیغ کنیم؟

Not according to Dr Demaio, who thinks people should 

به گفته دکتر دمایو، که فکر می‌کند مردم باید

worry about the nutritional value of fast food,  

نگران ارزش غذایی فست‌فود باشند، نه،

as he explained to BBC World Service’s, The Food Chain:

همانطور که او به سرویس جهانی بی‌بی‌سی، زنجیره غذایی توضیح داد:

When we think about foods and beverages of public health concern,

وقتی به غذاها و نوشیدنی‌های مربوط به سلامت عمومی فکر

we tend to start by talking about highly-processed foods, particularly

می‌کنیم، شروع می‌کنیم غذاهای بسیار فرآوری شده، به ویژه

ultra-processed foods. These are foods that have been

غذاهای فوق فرآوری شده. اینها غذاهایی هستند که

really broken down to their kind of basic elements and then

واقعاً به نوع عناصر اولیه خود تقسیم شده و سپس

built up - they’re more products really than foods – you know,

ساخته شده اند - آنها واقعاً محصولات بیشتری هستند تا غذاها - می دانید،

they’re made in a laboratory not a kitchen.

آنها در آزمایشگاه درست می شوند نه در آشپزخانه.

Dr Demaio mentions unhealthy foods and beverages – another word for drinks.

دکتر دمایو به غذاها و نوشیدنی‌های ناسالم اشاره می‌کند - کلمه دیگری برای نوشیدنی‌ها.

He’s concerned about the public health risk of ultra-processed food –

او نگران خطر سلامت عمومی مواد غذایی فوق فرآوری شده است -

foods containing extra ingredients like chemicals, colourings and sweeteners 

غذاهایی که حاوی مواد شیمیایی اضافی مانند مواد شیمیایی، رنگ‌ها و شیرین‌کننده‌ها هستند

that you wouldn’t add when cooking homemade food.

که هنگام پختن غذای خانگی به آن‌ها اضافه نمی‌کنید.

A potato, for example, is natural - minimally processed. 

برای مثال، یک سیب زمینی طبیعی است - حداقل فرآوری شده است.

Bake a potato and it becomes ‘processed’.

سیب زمینی را بپزید و «فرآوری شده» می شود.

Make French fries and it’s ‘ultra-processed’.

سیب زمینی سرخ کرده درست کنید و «فوق العاده فرآوری شده» است.

And speaking of French fries, Neil, what was the answer to your quiz question?

و در مورد سیب زمینی سرخ کرده، نیل، جواب سوال مسابقه شما چه بود؟

Yes, I asked Sam the reason behind the  

بله، از سام دلیل

decision McDonald’s made not to sponsor the 2024 Paris Olympics.

تصمیم مک‌دونالد مبنی بر عدم حمایت مالی از بازی‌های المپیک ۲۰۲۴ پاریس را پرسیدم.

And I said it was a) because they wanted to call French fries McFries.

و من گفتم الف) زیرا آنها می خواستند سیب زمینی سرخ شده را مک فریس بنامند.

Which was… the wrong answer, I'm afraid. In fact, McDonald’s wanted to be only company  

که… پاسخ اشتباه بود، می ترسم. در واقع، مک‌دونالدز می‌خواست تنها شرکتی

allowed to advertise cheese so it could boost cheeseburger sales.

باشد که مجاز به تبلیغ پنیر باشد تا بتواند فروش چیزبرگر را افزایش دهد.

This didn’t go down well with officials in France, a country with over a thousand  

این موضوع برای مقامات فرانسه خوشایند نبود، کشوری با بیش از هزاران

different types of cheese!

نوع مختلف پنیر!

OK, let’s recap the vocabulary from this programme starting with fast food

خوب، بیایید واژگان این برنامه را با فست فود شروع کنیم

– hot food that is quick to cook but may be unhealthy.

- غذاهای داغی که سریع پخته می شوند اما ممکن است ناسالم باشند.

Companies that sponsor sports events, pay for them to happen.

شرکت‌هایی که حامی رویدادهای ورزشی هستند، هزینه‌هایی را برای برگزاری آن‌ها پرداخت می‌کنند.

Brand attachment is a psychological connection between someone and a brand.

دلبستگی به برند یک ارتباط روانشناختی بین یک فرد و یک برند است.

A health halo is the perception that something is healthy for you, even if it’s not.

هاله سلامتی این تصور است که چیزی برای شما سالم است، حتی اگر اینطور نباشد.

Ultra-processed foods are foods containing added 

غذاهای فوق فرآوری شده غذاهایی هستند که حاوی

artificial ingredients like colourings and preservatives.

ترکیبات مصنوعی مانند رنگ‌ها و مواد نگهدارنده هستند.

And a beverage is another word for a drink.

و نوشیدنی کلمه دیگری برای نوشیدنی است.

That’s all from us, but if you’d like to find out more about the business,  

این همه از ما است، اما اگر می‌خواهید درباره تجارت،

science and culture of food, why not download The Food Chain podcast!

علم و فرهنگ غذا اطلاعات بیشتری کسب کنید، چرا پادکست The Food Chain را دانلود نکنید!

– it’s updated weekly and available now.

- به صورت هفتگی به روز می شود و اکنون در دسترس است.

Join us again soon for more topical discussion and vocabulary

به زودی برای بحث‌های موضوعی و واژگان بیشتر

here at 6 Minute English. Bye for now!

در اینجا در ۶ دقیقه انگلیسی به ما بپیوندید. فعلا خداحافظ!

Goodbye!

خداحافظ!

Hello and welcome to 6 Minute English. I'm Dan.

سلام و به 6 دقیقه انگلیسی خوش آمدید. من دن هستم.

And I'm Neil.

و من نیل هستم.

Now, Neil, do you like going to live football matches?

حالا، نیل، آیا دوست داری به مسابقات فوتبال زنده بروی؟

Oh yes, I love it.

اوه بله، من آن را دوست دارم.

Is it better than watching them on TV?

آیا بهتر از تماشای آنها در تلویزیون است؟

Well, you don’t really see as much as you do on TV, 

خوب، شما واقعاً به اندازه تلویزیون نمی بینید،

but then on TV you don’t really feel the atmosphere. 

اما در تلویزیون واقعاً جو را احساس نمی کنید.

You can’t sing along with the chants and songs at home.

در خانه نمی‌توانید همراه با شعارها و آهنگ‌ها آواز بخوانید.

Well, it’s good you mentioned the songs and chants 

خوب، خوب است که به آهنگ ها و سرودها اشاره کردید،

because that is today’s topic. It seems that for some 

زیرا این موضوع امروز است. به نظر می رسد برای برخی از

football clubs, the atmosphere in the stadiums is becoming a bit ‘quiet’.

باشگاه های فوتبال، جو استادیوم ها کمی «آرام» می شود.

Now, before we look at this topic in more detail,  

اکنون، قبل از اینکه به این موضوع با جزئیات بیشتری نگاه کنیم

here is today’s quiz.

، آزمون امروز اینجاست.

As we are talking about football, in which decade

همانطور که در مورد فوتبال صحبت می کنیم،

was the first ever international football played?

اولین فوتبال بین المللی در کدام دهه بود؟

Is it a) in the 1870s,

آیا الف) در دهه 1870،

b) in the 1890s or

ب) در دهه 1890 یا

c) in the 1910s.

ج) در دهه 1910.

I could be wrong but I think it was before the turn of 

ممکن است اشتباه کنم، اما فکر می‌کنم قبل

the century, so I’ll say the 1890s.

از شروع قرن بود، بنابراین می‌گویم دهه 1890.

Well, we'll see if you're right or not later in the show.  

خوب، بعداً در برنامه خواهیم دید که حق با شماست یا نه.

Now, songs and chants are part of the experience of football matches.  

اکنون، آهنگ‌ها و سرودها بخشی از تجربه مسابقات فوتبال هستند.

But where do they come from? What are they about?

اما آنها از کجا می آیند؟ آنها در مورد چه هستند؟

Here’s Joe Wilson from BBC Sport.

در اینجا جو ویلسون از BBC Sport است.

Which team name does he mention?

نام کدام تیم را می آورد؟

Some songs can be witty, honed specifically to celebrate 

برخی از آهنگ‌ها می‌توانند شوخ‌آمیز باشند، مخصوصاً برای تجلیل

a certain player or moment in a club’s history. Others rely 

از بازیکن یا لحظه‌ای از تاریخ یک باشگاه. دیگران

more on a hypnotic repetition of syllables. U-NI-TED, for example.

بیشتر به تکرار هیپنوتیزمی هجاها متکی هستند. برای مثال U-NI-TED.

So, which team does he mention?

بنابراین، او از کدام تیم نام می برد؟

Well, he used the syllables from United. This isn’t one team 

خوب، او از هجاهای یونایتد استفاده کرد. این یک تیم نیست،

as there are quite a few professional teams in Britain 

زیرا تعداد کمی از تیم‌های حرفه‌ای در بریتانیا

that have United in their names. In fact, there are over a 

وجود دارند که یونایتد را در نام خود دارند. در واقع، بیش از

dozen. Perhaps the most well-known though would be Manchester United.

ده ها وجود دارد. شاید شناخته شده ترین آنها منچستریونایتد باشد.

I think fans of Welling United might argue with you about 

فکر می‌کنم طرفداران ولینگ یونایتد ممکن است در این مورد با شما بحث

that! Anyway, what did Wilson say about the nature of 

کنند! به هر حال، ویلسون درباره ماهیت

football songs?

آهنگ‌های فوتبال چه گفت؟

He said they could be witty. Witty means funny but in a 

گفت آنها می توانند شوخ باشند. شوخ به معنای خنده دار اما به

clever way. He also said that they could be honed.

روشی هوشمندانه است. او همچنین گفت که می توان آنها را تیز کرد.

Honed is an interesting word here. Something that is 

Honed در اینجا کلمه جالبی است. چیزی که

honed is carefully crafted, skilfully created and developed over a period of time.

تزکیه می‌شود، با دقت ساخته شده، به طرز ماهرانه‌ای ایجاد می‌شود و در یک دوره زمانی توسعه می‌یابد.

When it comes to witty football songs Wilson describes 

وقتی صحبت از آهنگ‌های شوخ‌آمیز فوتبالی به میان می‌آید، ویلسون

them as being honed to be about a particular player,  

آن‌ها را به‌گونه‌ای توصیف می‌کند که در مورد یک بازیکن خاص،

or a moment in a club’s history. But these aren’t the only kinds 

یا لحظه‌ای از تاریخ یک باشگاه هستند. اما این‌ها تنها

of songs. Another kind of song he describes is the hypnotic repetition of syllables.

انواع آهنگ‌ها نیستند. نوع دیگری از آهنگی که او توصیف می‌کند، تکرار هیپنوتیزم‌کننده هجاها است.

Something that is hypnotic repeats again and again – 

چیزی که هیپنوتیزم است بارها و بارها تکرار می شود -

like a magical spell or chant. What’s interesting is that in football songs  

مانند یک طلسم جادویی یا شعار. جالب این است که در آهنگ‌های فوتبال،

words can have more syllables than you would expect.

کلمات می‌توانند هجاهای بیشتری از آنچه شما انتظار دارید داشته باشند.

Oh yes, for example, let’s take England. Two syllables, right?

اوه بله، برای مثال، بیایید انگلیس را در نظر بگیریم. دو هجا، درسته؟

Right!

Wrong! At least in a football stadium it becomes  

درست!

اشتباه! حداقل در یک استادیوم فوتبال

three syllables. Eng – ger – land, Eng – ger – land …

سه هجا می شود. Eng – ger – land, Eng – ger – land … باشه

Alright! Thank you! Let’s listen to Mr Wilson again.

! متشکرم! بیایید دوباره به صحبت های آقای ویلسون گوش کنیم.

Some songs can be witty, honed specifically to celebrate 

برخی از آهنگ‌ها می‌توانند شوخ‌آمیز باشند، مخصوصاً برای تجلیل

a certain player or moment in a club’s history. Others 

از بازیکن یا لحظه‌ای در تاریخ یک باشگاه. دیگران

rely more on a hypnotic repetition of syllables.  

بیشتر به تکرار هیپنوتیزمی هجاها متکی هستند.

U-NI-TED, for example.

برای مثال U-NI-TED.

Now, apparently, in many stadiums, the crowds aren’t 

اکنون، ظاهراً، در بسیاری از استادیوم‌ها، جمعیت

singing as much as they used to. Some managers have complained that the fans  

به اندازه گذشته نمی‌خوانند. برخی از مدیران شکایت کرده‌اند که هواداران

are too quiet and that this has a negative effect on the players.  

بیش از حد ساکت هستند و این تأثیر منفی روی بازیکنان دارد.

So what are some of the reasons for this? Here’s BBC Sport’s Joe Wilson again. 

پس برخی از دلایل این امر چیست؟ اینجا دوباره جو ویلسون از BBC Sport است.

How many reasons does he mention?

چند دلیل را ذکر می کند؟

The decline in singing may be explained by changing demographics in football  

کاهش خوانندگی ممکن است با تغییر جمعیت شناسی در حضور در فوتبال توضیح داده شود

attendance. Older supporters, more expensive tickets.  

. طرفداران قدیمی تر، بلیط های گران تر.

Or by stadium design. All-seater arenas may

یا با طراحی استادیوم. میادین تمام صندلی ممکن است

discourage the instinct to stand up and sing.

غریزه ایستادن و آواز خواندن را دلسرد کند.

So, what reasons did he give for the decline in singing, 

بنابراین، او چه دلایلی برای کاهش خوانندگی بیان کرد،

for the fact that singing is getting less common.

به این دلیل که آواز خواندن کمتر رایج شده است.

He gave a number of reasons. He talked about the change 

او چند دلیل آورد. او درباره تغییر

in demographics. 'Demographics' refers to a section of the

در جمعیت‌شناسی صحبت کرد. «دموگرافیک» به بخشی از

population that do a particular thing. It can refer to age groups or wealth, for example.

جمعیت اشاره دارد که کار خاصی را انجام می‌دهند. برای مثال می تواند به گروه های سنی یا ثروت اشاره کند.

What Wilson says is that the members that make up a 

آنچه ویلسون می گوید این است که اعضایی که یک جمعیت فوتبال را تشکیل می دهند

football crowd are changing. They are older and wealthier, 

در حال تغییر هستند. آن‌ها مسن‌تر و ثروتمندتر هستند

and perhaps that is a demographic or group  

و شاید این گروه جمعیتی یا گروهی باشد

that is less likely to sing in public.

که کمتر در جمع آواز بخوانند.

Another reason he gives is that sitting down might also discourage

دلیل دیگری که او می‌آورد این است که نشستن ممکن است

people from singing. If something discourages you,

مردم را از خواندن منصرف کند. اگر چیزی شما را دلسرد کند،

it makes you not want to do it. Most stadiums in the UK have to have seats

باعث می‌شود که تمایلی به انجام آن نداشته باشید. بیشتر استادیوم‌ها در بریتانیا باید صندلی داشته باشند

and maybe singing is something that people feel happier doing

و شاید آواز خواندن چیزی باشد که مردم هنگام ایستادن از انجام آن احساس خوشحالی

when they are standing up.

بیشتری می‌کنند.

Well, the final whistle is about to blow on today’s programme.

خب، سوت پایان برنامه امروز در حال زدن است.

Before that though, here’s the answer to our quiz question.

با این حال، قبل از آن، در اینجا پاسخ سؤال مسابقه ما آمده است.

I asked you when the first international football match took place.

از شما پرسیدم اولین مسابقه بین‌المللی فوتبال کی برگزار شد؟

And I took a guess with the 1890s.

و من از دهه 1890 حدس زدم.

And that's a red card, I'm afraid, Neil.

و این یک کارت قرمز است، می ترسم، نیل.

The first international football match took place in the 1870s

اولین مسابقه بین المللی فوتبال در دهه 1870

between England and Scotland.

بین انگلستان و اسکاتلند برگزار شد.

Oh, come on ref!

اوه، بیا رفر!

And now, to take us to the whistle, let's review today’s vocabulary.

و اکنون، برای اینکه ما را به سوت سوت بکشانیم، واژگان امروز را مرور می‌کنیم.

The first word we had was 'witty'. A kind of humour that 

اولین کلمه ای که داشتیم، «شوخ» بود. نوعی شوخ طبعی

is smart and clever.

که هوشمندانه و هوشمندانه است.

Then we had 'honed for something' that is crafted and improved over time.  

سپس «چیزی را تقویت کردیم» که به مرور زمان ساخته و بهبود می‌یابد.

A bit like my physique. I’ve been honing my body in the gym.

کمی شبیه هیکل من است. من بدنم را در ورزشگاه تقویت کرده ام.

Really? Are you being witty?

واقعا؟ آیا شما شوخ طبع هستید؟

I wasn’t trying to! Anyhow, we then heard about 'hypnotic' repetition to describe the  

من سعی نمی کردم! به هر حال، ما بعداً درباره تکرار «هیپنوتیزم» شنیدیم تا

effect of thousands of people repeating the syllables of a football team over and over 

تأثیر هزاران نفر را که هجاهای یک تیم فوتبال را بارها و بارها تکرار می‌کنند و بارها

and over and over and over and over and over…

و بارها و بارها و بارها و بارها و بارها و بارها و بارها تکرار

OK, Dan! OK, Dan! We use the phrase 'a decline in' to say 

می‌کنند… خوب، دن! باشه دن! ما از عبارت «کاهش در» استفاده می‌کنیم تا

that something is getting less.

بگوییم چیزی در حال کاهش است.

'Demographics' refers to a group or section of the population

«دموگرافیک» به گروه یا بخشی از جمعیت اشاره دارد

that is involved a particular activity. And finally we had

که درگیر یک فعالیت خاص هستند. و در نهایت

the verb 'discourage' for something that makes us less likely to do something.

ما فعل «دلسرد» را برای چیزی داشتیم که ما را کمتر به انجام کاری می‌رساند.

Well, that is it for this programme. If you’re not interested in football,  

خوب، برای این برنامه است. اگر به فوتبال علاقه ندارید،

I hope we didn’t discourage you from listening again!

امیدوارم که شما را از شنیدن دوباره دلسرد نکرده باشیم!

Indeed, I hope it doesn’t lead to a decline in our audience. 

در واقع، امیدوارم که منجر به کاهش مخاطب ما نشود.

We want to have as wide a demographic as possible.

ما می خواهیم تا جایی که ممکن است جمعیتی وسیع داشته باشیم.

So with that in mind, don't forget to find us on Facebook, Twitter,  

پس با در نظر گرفتن این موضوع، فراموش نکنید که ما را در فیس بوک، توییتر،

Instagram and YouTube, and, of course, on our website –

اینستاگرام و یوتیوب، و البته در وب سایت ما -

bbclearninenglish.com! Bye bye!

bbclearninenglish.com پیدا کنید! خداحافظ!

Goodbye!

خداحافظ!

Hello. This is 6 Minute English from BBC Learning  

سلام. این 6 دقیقه انگلیسی از BBC Learning

English. I’m Neil.

English است. من نیل هستم

And I’m Georgina.

و من جورجینا هستم.

Can you swim, Georgina?

جورجینا میتونی شنا کنی؟

I can, Neil. I learned to swim as a child and now I enjoy

من می توانم، نیل. من از کودکی شنا را یاد گرفتم و اکنون

swimming for exercise and to relax.

برای ورزش و استراحت از شنا کردن لذت می برم.

In the summer hundreds of keen swimmers, like Georgina,  

در تابستان، صدها شناگر مشتاق، مانند جورجینا

head off to swimming pools, lakes and beaches to 

،   به استخرها، دریاچه‌ها و سواحل

take a dip – an informal idiom meaning ‘go for a swim’.

می‌روند تا شیرجه بزنند - یک اصطلاح غیررسمی به معنای «برای شنا رفتن».

Swimming has many health benefits and since ancient 

شنا فواید سلامتی بسیاری دارد و از

times has been used to promote strength and wellbeing.

زمان های قدیم برای تقویت قدرت و تندرستی استفاده می شده است.

But swimming’s not just about exercise – there’s far more 

اما شنا فقط در مورد ورزش نیست -

to it beneath the surface as we’ll be finding out

همانطور که در این برنامه درباره تاریخچه شنا خواهیم فهمید، چیزهای بیشتری در زیر سطح وجود دارد

in this programme on the history of swimming.

.

Although evidence suggests that ancient Mediterranean people dived eagerly into  

اگرچه شواهد نشان می‌دهد که مردم مدیترانه باستان مشتاقانه در

temple pleasure pools, lakes and the sea, other cultures  

استخرهای تفریحی معبد، دریاچه‌ها و دریا شیرجه می‌زدند، فرهنگ‌های

have swum against the tide – another swimming idiom there, Neil

دیگر برخلاف جزر و مد شنا می‌کردند - اصطلاح شنای دیگری در آنجا، نیل

- meaning ‘not to follow what everyone else is doing’.

- به معنای «پیروی نکردن از آنچه دیگران انجام می‌دهند».

Someone who did enjoy swimming was the poet, Lord Byron. He wrote  

کسی که از شنا لذت می برد، شاعر، لرد بایرون بود. او

poems popularising the sport and in 1810 swam the Hellespont,

شعرهایی برای محبوبیت این ورزش نوشت و در سال 1810 در

a stretch of water separating Europe from Asia.

هلسپونت، بخش آبی که اروپا را از آسیا جدا می کند، شنا کرد.

But in which modern country can the Hellespont be found -

اما در کدام کشور مدرن می‌توان هلسپونت را یافت -

that’s my quiz question, Georgina.

این سوال مسابقه من است، جورجینا.

Is it: a) Greece,

آیا این: الف) یونان،

b) Cyprus or

ب) قبرس یا

c) Turkey?

ج) ترکیه؟

I think Lord Byron visited Istanbul, so I’ll say c) Turkey.

فکر می کنم لرد بایرون از استانبول بازدید کرده است، بنابراین من می گویم ج) ترکیه.

OK, we’ll find out the answer at the end of the programme. 

بسیار خوب، پاسخ را در پایان برنامه خواهیم فهمید.

For all its good points, swimming seems to have  

با وجود تمام نکات مثبت، به نظر می رسد شنا

lost its appeal in Europe after the decline of the Roman Empire.

پس از زوال امپراتوری روم جذابیت خود را در اروپا از دست داده است.

According to historian and swimming enthusiast, Professor Kevin Dawson,

به گفته مورخ و علاقه‌مند به شنا، پروفسور کوین داوسون

the rise of Christian beliefs discouraged swimming,

، ظهور باورهای مسیحی باعث دلسردی شنا شد،

as he explains here to BBC World Service programme, The Forum:

همانطور که او در اینجا به برنامه سرویس جهانی بی‌بی‌سی، The Forum توضیح می‌دهد:

You have some beliefs that water is this unsafe space, unnatural space

شما باورهایی دارید که آب فضای ناامن، فضای غیرطبیعی

for human beings… it’s a perpetuation of the chaos that existed before God  

برای انسان است... تداوم هرج و مرجی که قبل از

created land, or that water is a mechanism for punishment like the Great Flood story

ایجاد زمین وجود داشت، یا اینکه آب مکانیسمی برای مجازات است، مانند داستان سیل بزرگ

or pharaoh’s army being destroyed in the Red Sea… 

یا ارتش فرعون که در دریای سرخ نابود شده است...

But then there’s also beliefs that swimming is immodest, I mean,

اما پس از آن این باورها نیز وجود دارد که شنا کردن، یعنی بیشتر مردم، بی‌حیا است.

most people at the time swam nude and so church officials discouraged

در آن زمان برهنه شنا می‌کردند و بنابراین مقامات کلیسا از

swimming because they felt that it lead to immodest behaviour.

شنا کردن منصرف شدند، زیرا احساس می‌کردند که این شنا منجر به رفتار غیرقابل‌توجهی می‌شود.

As well as being considered unsafe or chaotic, swimming 

شنا علاوه بر اینکه ناامن یا آشفته تلقی می‌شود،

was seen as immodest – shocking because it shows too much of the body.

به‌عنوان بی‌حیا و تکان‌دهنده تلقی می‌شود، زیرا بیش از حد بدن را نشان می‌دهد.

This was because most people at the time swam nude – naked, without clothes.

این به این دلیل بود که اکثر مردم در آن زمان برهنه شنا می کردند – برهنه، بدون لباس.

Another place with a long history of swimming is the 

مکان دیگری با سابقه طولانی شنا،

remote Maldives Islands in the Indian Ocean.

جزایر دور افتاده مالدیو در اقیانوس هند است.

In the Maldives, access to shallow, warm sea-water lakes called lagoons  

در مالدیو، دسترسی به دریاچه‌های کم عمق و گرم آب دریا به نام تالاب

makes it an unbeatable place for swimming.

، آن را به مکانی بی‌نظیر برای شنا تبدیل می‌کند.

But even on a tropical island, things haven’t always gone swimmingly,

اما حتی در یک جزیره گرمسیری، همیشه همه چیز به شکل شنا پیش نمی‌رود،

as diver and Maldives resident, Mikael Rosen,

همانطور که میکائیل روزن، غواص و ساکن مالدیو،

told BBC World Service programme, The Forum:

به برنامه سرویس جهانی بی‌بی‌سی گفت:

Listen for the reason Mikael gives for the change in 

به دلیلی که میکائیل برای تغییر

people’s attitudes to swimming in the Maldives:

نگرش مردم به شنا در مالدیو می‌گوید گوش کنید. :

Most citizens of the Maldives have half a mile to a lukewarm lagoon.

اکثر شهروندان مالدیو نیم مایل تا تالاب ولرم فاصله دارند.

Given that,

با توجه به آن،

they could be world leading in swimming,  but in the 1960s the government recruited  

آنها می‌توانند در شنا در جهان پیشرو باشند، اما در دهه 1960، دولت

a lot of teachers from India, Sri Lanka. They didn’t know anything about

معلمان زیادی را از هند، سریلانکا استخدام کرد. آنها درباره

the water culture and they noticed that the young students playing hooky –

فرهنگ آب چیزی نمی‌دانستند و متوجه شدند که دانش‌آموزان جوانی که قلاب‌بازی

they were in the lagoons,

می‌کنند - آنها در تالاب‌ها بودند

and swimming soon got frowned upon, but now the government and the local  

و به زودی شنا می‌کردند، اما اکنون دولت و

organisations – they try to reclaim swimming.

سازمان‌های محلی - آنها سعی می‌کنند شنا را دوباره بازی کنند.

Did you hear the reason Mikael gave, Neil?

نیل دلیل گفتن میکائیل را شنیدی؟

Yes, he said that young students were playing hooky to 

بله، او گفت که دانش‌آموزان جوان

go swimming in the lagoons. Play hooky is an informal 

برای شنا کردن در تالاب‌ها قلاب بازی می‌کردند. بازی

way of saying ‘stay away from school without permission’.

هوکی روشی غیررسمی برای گفتن «بدون اجازه از مدرسه دوری کنید».

Right, and that meant swimming quickly got frowned upon, 

درست است، و این بدان معنی بود که شنا کردن سریع مورد اخم قرار گرفت،

or disapproved of.

یا مورد تایید قرار نگرفت.

It seems a bit unfair since there was already a strong 

این کمی ناعادلانه به نظر می‌رسد، زیرا قبلاً

culture of swimming in the Maldives  

فرهنگ شنا قوی در مالدیو

which the arriving teachers didn’t fully appreciate.

وجود داشت که معلمان ورودی کاملاً از آن استقبال نمی‌کردند.

Well, I know which I’d rather do – sit in a classroom or 

خوب، من می دانم که ترجیح می دهم چه کار کنم - در یک کلاس درس بنشینم یا

swim in a warm tropical lagoon!

در یک تالاب گرمسیری شنا کنم!

Swimming, right? But then you would never have learned about Lord Byron…

شنا کردن، درست است؟ اما در آن صورت هرگز درباره لرد بایرون نمی‌دانید...

Yes, in your quiz question you asked me about Lord Byron

بله، در سؤال مسابقه‌تان درباره شنای لرد بایرون

swimming the Hellespont, a stretch of water separating Europe from Asia.

در هلسپونت، قسمتی از آبی که اروپا را از آسیا جدا می‌کند، پرسیدید.

I asked you in which country the Hellespont can be found. 

از شما پرسیدم هلسپونت در کدام کشور یافت می‌شود.

Is it: a) Greece, b) Cyprus

آیا این: الف) یونان، ب) قبرس

or c) Turkey? What did you say?

یا ج) ترکیه؟ چی گفتی؟

I said c) Turkey. Was I right?

گفتم ج) ترکیه. درست گفتم؟

Yes, you were, Georgina! The Hellespont, also known as 

بله، تو بودی، جورجینا! هلسپونت که با نام تنگه داردانل نیز شناخته می‌شود

the Straits of Dardanelles, is a six-kilometre-wide stretch 

، یک

of water in Turkey.

بخش آبی به عرض شش کیلومتر در ترکیه است.

Let’s recap the vocabulary from this programme on 

بیایید واژگان این برنامه را در مورد

swimming, which some people informally call taking a dip.

شنا، که برخی افراد غیررسمی آن را شیرجه زدن می‌نامند، مرور کنیم.

Someone who 'swims against the tide' refuses to do what everyone else is doing.

کسی که «بر خلاف جریان آب شنا می‌کند» از انجام کاری که دیگران انجام می‌دهند خودداری می‌کند.

In the past, swimming was considered 'immodest' -

در گذشته، شنا به عنوان "بی حیا" در نظر گرفته می شد -

shocking because it showed too much of the body.

تکان دهنده زیرا بیش از حد بدن را نشان می داد.

Another word for naked or not wearing any clothes is 'nude'.

کلمه دیگری که برای برهنه بودن یا پوشیدن هیچ لباسی به کار می رود، «برهنه» است.

Children who 'play hooky' stay away from school without permission.

کودکانی که «هوک بازی می‌کنند» بدون اجازه از مدرسه دور می‌مانند.

And finally, if something is 'frowned upon' it’s disapproved of.

و در نهایت، اگر چیزی "معنی" باشد، مورد تایید قرار نمی‌گیرد.

That’s all for our dive into the deep end of the vocabulary 

این همه برای شیرجه رفتن ما در پایان عمیق

of swimming. As we’ve discovered, there’s plenty of 

واژگان  شنا است. همانطور که کشف کردیم،

idioms and expressions relating to swimming and water!

اصطلاحات و عبارات زیادی در رابطه با شنا و آب وجود دارد!

And check us out on Facebook, Twitter, and Instagram.

و ما را در فیسبوک، توییتر، و اینستاگرام بررسی کنید.

Don’t forget – we have an app too, which you can download for free

فراموش نکنید - ما نیز یک برنامه داریم که می‌توانید آن را به صورت رایگان

from the app stores. We help you learn English on the move.

از فروشگاه‌های برنامه دانلود کنید. ما به شما در یادگیری زبان انگلیسی در حال حرکت کمک می کنیم.

Grammar, vocabulary, and interesting topics – we have them all!

دستور زبان، واژگان، و موضوعات جالب - ما همه آنها را داریم!

Visit our website! Get the app! Bye for now!

از وبسایت ما دیدن کنید! برنامه را دریافت کنید! فعلا خداحافظ!

Goodbye!

خداحافظ!

Hello. This is 6 Minute English from BBC Learning English. 

سلام. این 6 دقیقه انگلیسی از BBC Learning English است.

I’m Neil.

من نیل هستم

And I’m Sam.

و من سام هستم

We all know that sport is  great for our health - and if 

همه ما می دانیم که ورزش برای سلامتی ما عالی است - و

you’re talented it can make you rich.

اگر با استعداد باشید، می تواند شما را ثروتمند کند.

Many great champions have found a way out of poverty through their sporting  

بسیاری از قهرمانان بزرگ با توانایی‌های ورزشی خود راهی برای رهایی از فقر پیدا کرده‌اند

ability – think of someone like footballer Maradona.

- به فردی مانند مارادونا فوتبالیست فکر کنید.

But in today’s programme we’re not looking at the  

اما در برنامه امروز ما به سوپراستارها نگاه نمی کنیم

superstars. Instead we’ll discuss how sport can change the lives of 

. در عوض، درباره اینکه چگونه ورزش می‌تواند زندگی

young people from some of the poorest, toughest backgrounds on earth.

جوانانی را که از فقیرترین و سخت‌ترین پیش‌زمینه‌های روی زمین هستند، تغییر دهد، بحث خواهیم کرد.

And, of course, we’ll be

و البته، ما

learning some new vocabulary on the way.

در راه واژگان جدیدی را یاد خواهیم گرفت.

Many projects around the world use sports to change children's’ lives

بسیاری از پروژه‌ها در سراسر جهان از ورزش برای تغییر زندگی کودکان استفاده می‌کنند

- improving mental health, challenging stereotypes and giving hope.

- بهبود سلامت روان، به چالش کشیدن کلیشه‌ها و ایجاد امید.

Among them is the Ebony Club in Brixton which uses sport to help young people

در میان آنها باشگاه آبنوس در بریکستون است که از ورزش برای کمک به جوانان

in London’s most disadvantaged communities – but which sport?

در محروم ترین جوامع لندن استفاده می کند - اما کدام ورزش؟

That’s my quiz question.

این سوال مسابقه من است.

Is it: a) golf,

آیا این: الف) گلف،

b) tennis or c) horse riding?

ب) تنیس یا ج) اسب سواری؟

Well, I can’t imagine there’s enough space for golf and horse riding in the city, so

خب، نمی‌توانم تصور کنم فضای کافی برای گلف و اسب‌سواری در شهر وجود داشته باشد، بنابراین

I’ll say b) tennis.

می‌گویم ب) تنیس.

OK, we’ll find out the answer later.

خوب، بعداً جواب را خواهیم فهمید.

Just now we were talking about London but sporting projects like the Ebony Club

همین الان در مورد لندن صحبت می کردیم، اما پروژه های ورزشی مانند کلوپ آبنوس

are happening all over the world. In Cape Town, South Africa, British surfer

در سرتاسر جهان در حال انجام است. در کیپ تاون، آفریقای جنوبی، موج‌سوار بریتانیایی

Tim Conibear noticed how kids from poor townships hardly ever went to the beach.

تیم کونیبر متوجه شد که چگونه بچه‌های شهرک‌های فقیر به سختی به ساحل می‌روند.

So, he started giving them free surfing lessons.

بنابراین، او شروع به آموزش رایگان موج‌سواری به آنها کرد.

Tim founded the ‘Waves for Changes’ project and now hundreds of kids go along each week

تیم پروژه «Waves for Changes» را تأسیس کرد و اکنون صدها کودک هر هفته

to get “surfing therapy”. Not only is surfing giving them a buzz,

برای دریافت «موج‌درمانی» همراه می‌شوند. موج سواری نه تنها به آنها سر و صدا می کند،

it's helping to improve their life chances.

بلکه به بهبود شانس زندگی آنها کمک می کند.

Here he is, talking to the BBC World Service programme People Fixing the World:

او در حال صحبت با برنامه سرویس جهانی بی‌بی‌سی People Fixing the World است:

Surfing also is quite difficult so you’re learning a very challenging skill, which

موج‌سواری نیز بسیار دشوار است، بنابراین شما در حال یادگیری یک مهارت بسیار چالش‌برانگیز هستید که

takes a lot of confidence. And these very small successes which children have when they

به اعتماد به نفس زیادی نیاز دارد. و این موفقیت‌های بسیار کوچک که بچه‌ها وقتی

go into the water elicit a really big emotional response. If you come from a

به آب می‌روند، واکنش عاطفی واقعاً بزرگی را برمی‌انگیزد.

background of trauma quite often you’ll have a negative self-image

اگر اغلب از پس‌زمینه‌ی تروما می‌آیید، تصوری منفی از خود خواهید داشت

and being able to try something new, achieve something new,

و اینکه بتوانید چیز جدیدی را امتحان کنید، به چیز جدیدی دست یابید

be recognised by a coach or a mentor is very very good for your confidence as well.

، توسط یک مربی یا یک مربی شناسایی شوید، برای اعتماد به نفس شما نیز بسیار خوب است.

Most of the surfers have experienced trauma – emotional 

بیشتر موج سواران تروما را تجربه کرده اند -

pain and shock caused by very distressing experiences.

درد عاطفی و شوک ناشی از تجربیات بسیار ناراحت کننده.

This has given them a negative self-image – the way 

این به آنها یک تصویر منفی از خود داده است -

a person feels about themselves, their ability, personality 

احساسی که یک فرد در مورد خود، توانایی، شخصیت

and value.

و ارزش خود دارد.

Surfing helps kids improve their self-image because it’s  

موج‌سواری به بچه‌ها کمک می‌کند تا تصویر خود را بهبود بخشند، زیرا

challenging - difficult in a way that tests your ability and determination.

چالش‌برانگیز است - به نحوی که توانایی و عزم شما را آزمایش می‌کند.

So challenging, in fact,  

در واقع آنقدر چالش برانگیز است

that the children have a mentor –a trusted advisor who gives help  

که بچه‌ها یک مربی دارند - یک مشاور قابل اعتماد که

and support to a younger or less experienced person.

به یک فرد کم‌تجربه یا جوان‌تر کمک و حمایت می‌کند.

Tim believes that the concentration needed to surf makes 

تیم بر این باور است که تمرکز مورد نیاز برای موج سواری باعث می شود

the children’s other problems disappear - at least for a short time.

مشکلات دیگر کودکان - حداقل برای مدت کوتاهی - ناپدید شوند.

And the results so far have been optimistic, with a 

و نتایج تاکنون خوشبینانه بوده است، با

significant reduction in violent behaviour reported 

کاهش قابل توجه رفتار خشونت آمیز

among Cape Town’s young surfers.

در میان موج سواران جوان کیپ تاون.

Surfing is quite well-known in South Africa. But what 

موج سواری در آفریقای جنوبی کاملاً شناخته شده است. اما

happens when you take a completely unknown sport 

وقتی یک ورزش کاملاً ناشناخته

into one of the least developed countries on earth?

را وارد یکی از کمتر توسعه‌یافته‌ترین کشورهای روی زمین می‌کنید، چه اتفاقی می‌افتد؟

In 2007, Australian Oliver Percovich was travelling

در سال 2007، الیور پرکوویچ استرالیایی

in Afghanistan with his skateboard. The children there 

با اسکیت برد خود در افغانستان سفر می کرد. بچه‌های آنجا

were fascinated so he started showing them how to skate.

مجذوب شدند، بنابراین او شروع به نشان دادن نحوه اسکیت کردن کرد.

The idea grew and a few years later he founded the organisation  

این ایده رشد کرد و چند سال بعد او سازمان

‘Skateistan’ giving free skateboard lessons to children aged five to seventeen,  

«اسکیتستان» را تأسیس کرد که به کودکان پنج تا هفده ساله آموزش رایگان اسکیت‌برد

with a focus on those with disabilities, from low-income backgrounds and

با تمرکز بر افراد دارای معلولیت، از پیش‌زمینه‌های کم‌درآمد و

especially, girls.

به‌ویژه دختران ارائه می‌داد.

Here’s ‘Skateistan’ volunteer, Jessica Faulkner, explaining how skateboarding reinforces positive educational 

در اینجا، جسیکا فاکنر، داوطلب «اسکیتستان» توضیح می‌دهد که چگونه اسکیت‌بردینگ پیام‌های آموزشی مثبتی

messages which Afghan kids don’t always get at home.

را که بچه‌های افغان همیشه در خانه دریافت نمی‌کنند، تقویت می‌کند.

There’s a few things that skateboarding does as a kind of function. It is really quite  

چند کار وجود دارد که اسکیت بورد به عنوان نوعی عملکرد انجام می دهد. این واقعاً بسیار

challenging – it’s not an easy sport for anyone whether you’re young or old.

چالش برانگیز است - برای هر کسی، چه جوان یا پیر باشید، ورزش آسانی نیست.

And that means that it also teaches quite a lot of life skills. You have to fall 

و این بدان معناست که مهارت‌های زندگی بسیار زیادی را نیز آموزش می‌دهد.

off a skateboard quite a lot of times before you get better 

قبل از اینکه بهتر شوید باید بارها از اسکیت بورد بیفتید

and it really helps children with things like goal setting

و این واقعاً به کودکان در مواردی مانند تعیین هدف

and resilience and determination.

و انعطاف‌پذیری و اراده کمک می‌کند.

Also, and really importantly, we do believe that children should have fun.

همچنین، و بسیار مهمتر، ما معتقدیم که کودکان باید سرگرم شوند.

Like surfing, skateboarding is challenging and difficult.  

مانند موج سواری، اسکیت بورد کردن چالش برانگیز و دشوار است.

It requires effort and Jessica believes this teaches children important life skills

این نیاز به تلاش دارد و جسیکا معتقد است که این مهارت‌های مهم زندگی را به کودکان می‌آموزد

– the basic skills needed to solve problems commonly encountered in everyday life.

- مهارت‌های اساسی مورد نیاز برای حل مشکلاتی که معمولاً در زندگی روزمره با آن‌ها مواجه می‌شوند.

One important life skill is goal setting – deciding 

یکی از مهارت‌های مهم زندگی، هدف‌گذاری است - تصمیم‌گیری

what things you want to achieve and how you plan to achieve them.

درباره چیزهایی که می‌خواهید به دست آورید و چگونه برای رسیدن به آنها برنامه‌ریزی می‌کنید.

Along with other skills like determination and resilience, 

همراه با مهارت‌های دیگری مانند قاطعیت و انعطاف‌پذیری،

this helps kids improve their outlook on life.

این به بچه‌ها کمک می‌کند دیدگاه خود را نسبت به زندگی بهبود بخشند.

And to experience one of the most important things – having fun!

و یکی از مهمترین چیزها را تجربه کنید - لذت بردن!

Which reminds me about the kids at the Ebony Club and 

که مرا به یاد بچه‌های کلاب آبنوس و

my quiz question.

سؤال مسابقه من می‌اندازد.

Remember that I asked you which sport the club uses to support

به یاد داشته باشید که من از شما پرسیدم که باشگاه از کدام ورزش برای حمایت از

disadvantaged children in London.

کودکان محروم لندن استفاده می کند.

Yes, and I said, b) tennis.

بله و گفتم ب) تنیس.

But, in fact, it’s c) horse riding - a sport normally associated with the elite.

اما، در واقع، ج) اسب سواری است - ورزشی که معمولاً با نخبگان مرتبط است.

In this episode, we’ve been discussing how sport can help  

در این قسمت، ما در مورد اینکه چگونه ورزش می‌تواند به

improve the life chances of young people from tough backgrounds,  

بهبود شانس زندگی جوانانی با پیش‌زمینه‌های سخت کمک کند، که

many of whom have suffered trauma – severe emotional pain and distress.

بسیاری از آنها آسیب‌های روحی - درد و ناراحتی شدید عاطفی - متحمل شده‌اند، بحث کرده‌ایم.

Such pain damages a child’s self-image – how they see 

چنین دردی به تصویر کودک از خود آسیب می‌رساند - اینکه چگونه آن‌ها دنیا را می‌بینند

and value themselves in the world.

و برای خود ارزش قائل هستند.

This can be improved by taking part in sports, like surfing, skating and  

این را می‌توان با شرکت در ورزش‌هایی مانند موج‌سواری، اسکیت سواری و

horse riding, which are challenging –demanding and testing of your abilities.

اسب‌سواری که چالش برانگیز هستند و توانایی‌های شما را می‌طلبند و آزمایش می‌کنند، بهبود بخشید.

Often kids are supported by a mentor – a trusted,  

اغلب بچه‌ها توسط یک مربی حمایت می‌شوند - دوستی قابل اعتماد و

more experienced friend who can offer help and advice.

با تجربه‌تر که می‌تواند کمک و مشاوره ارائه دهد.

And with this support they learn life skills – basic skills  

و با این حمایت، مهارت‌های زندگی را می‌آموزند - مهارت‌های اساسی

everyone needs to cope with everyday problems.

که همه برای کنار آمدن با مشکلات روزمره به آن نیاز دارند.

One important skill is goal setting – deciding what you 

یکی از مهارت‌های مهم، هدف‌گذاری است – تصمیم‌گیری

want to accomplish and planning how to do it.

برای انجام چه کاری و برنامه‌ریزی برای انجام آن.

And, of course, sometimes the most important goal is just to have fun!

و البته گاهی اوقات مهمترین هدف فقط تفریح ​​است!

That’s all we have time for. Join us again soon 

این تمام چیزی است که ما برای آن وقت داریم. به زودی دوباره به ما بپیوندید

as we discuss more topical issues. Bye for now!

تا در مورد مسائل موضوعی بیشتر بحث کنیم. فعلا خداحافظ!

Bye!

خدا حافظ!

Hello and welcome to 6 Minute English. I'm Neil.

سلام و به 6 دقیقه انگلیسی خوش آمدید. من نیل هستم.

Hello. I'm Catherine.

سلام. من کاترین هستم.

And if I say to you, Catherine, fortnight, what do you think of?

و اگر به شما بگویم، کاترین، دو هفته، به چه فکر می‌کنید؟

Well, that’s easy, Neil. A fortnight is a period of two weeks.

خوب، این آسان است، نیل. دو هفته یک دوره دو هفته ای است.

Well, fortnight, spelt f-o-r-t-n-i-g-h-t, is indeed a period 

خوب، دو هفته، املای f-o-r-t-n-i-g-h-t، در واقع یک

of two weeks. But Fortnite, spelt F-o-r-t-n-i-t-e, is an online computer  

دوره  دو هفته ای است. اما Fortnite، املای F-o-r-t-n-i-t-e، یک بازی رایانه‌ای آنلاین

game that has become incredibly popular in a very short period of time.

است که در مدت زمان بسیار کوتاهی بسیار محبوب شده است.

As well as popular, it’s also very competitive. And 

علاوه بر محبوبیت، بسیار رقابتی است.

you're soon going to be able to make big money playing 

و به زودی می‌توانید با بازی کردن آن پول زیادی کسب

it and you can even hire people to be your Fortnite coach.

کنید و حتی می‌توانید افرادی را استخدام کنید تا مربی Fortnite شما باشند.

Well, before we hear a little more about this topic, it’s time 

خوب، قبل از اینکه کمی بیشتر درباره این موضوع بشنویم، وقت آن است

for our quiz. These days we play computer games on our phones,

که امتحان خود را انجام دهیم. این روزها با تلفن‌هایمان بازی‌های رایانه‌ای بازی می‌کنیم،

we can hold them in our hands. In 1950, Bertie the Brain was the name of one of

می‌توانیم آن‌ها را در دست بگیریم. در سال 1950، Bertie the Brain نام یکی

the very first computer games. It played a simple game of noughts and crosses,

از اولین بازی‌های رایانه‌ای بود. این بازی یک بازی ساده از نوت و ضربدر انجام می‌داد

also called tic-tac-toe. But how tall was this computer?

که تیک تاک نیز نامیده می‌شود. اما قد این کامپیوتر چقدر بود؟

Was it… a) one metre tall;

آیا ... الف) یک متر قد.

b) about four metres tall

ب) حدود چهار متر قد

or c) about ten metres tall?

یا ج) حدود ده متر؟

Well, if it was the 1950s, computers were huge, so I’m going to go for ten metres.

خوب، اگر دهه 1950 بود، کامپیوترها بسیار بزرگ بودند، بنابراین من ده متر می روم.

OK. Well, we’ll find out if you’re right at the end of the programme.  

خوب. خوب، ما متوجه خواهیم شد که آیا در پایان برنامه درست می گویید یا خیر.

eSports or computer games competitions are now a thing. In some markets

ورزش‌های الکترونیکی یا مسابقات بازی‌های رایانه‌ای اکنون یک چیز هستند. در برخی از بازارها،

they are huge and they are even discussing including them in the Olympic Games.

آنها بزرگ هستند و حتی در مورد گنجاندن آنها در بازی های المپیک بحث می کنند.

Kyle Jackson is a 13-year-old gamer who's been asked to join a team.

کایل جکسون یک گیمر 13 ساله است که از او خواسته شده تا به یک تیم ملحق شود.

How long does he say he's been playing video games?

او می‌گوید چند وقت است که مشغول بازی‌های ویدیویی است؟

I’ve played video games all my life, basically. I started playing competitively when I was

من اساساً در تمام عمرم بازی های ویدیویی انجام داده ام. حدوداً نه یا ده ساله بودم که بازی رقابتی را شروع کردم

around nine or ten. I got into like Halo, Call of Duty, games like that. And I just…

. من وارد بازی‌هایی مانند Halo، Call of Duty، مانند آن‌ها شدم. و من فقط…

I realised that I could probably like go to a pro (professional) level, if I keep playing

متوجه شدم که احتمالاً دوست دارم به سطح حرفه ای (حرفه ای) بروم، اگر به بازی کردن

at the level I am

در سطحی که هستم ادامه دهم،

He said that he's been playing computer games all his life. Now that might be a little

او گفت که تمام عمرش را بازی های رایانه ای انجام داده است. حالا ممکن است کمی

exaggeration, but he’s probably been playing them ever since he can remember.

اغراق آمیز باشد، اما او احتمالاً از زمانی که به یاد می آورد، آنها را بازی می کند.

When he was nine or ten he started playing competitively, which means he started

زمانی که او نه یا ده ساله بود شروع به بازی رقابتی کرد، به این معنی که شروع به

playing in competitions against other people.

بازی در مسابقات با افراد دیگر کرد.

He talks about a number of games that he got into. This is a good expression.

او در مورد تعدادی از بازی هایی که در آن شرکت کرده صحبت می کند. این بیان خوبی است.

If you 'are into' something you are very interested in it and to 'get into' something

اگر به چیزی علاقه دارید که بسیار به آن علاقه دارید و «دریافتن»

describes the process of becoming interested in that thing.

چیزی روند علاقه‌مند شدن به آن چیز را توصیف می‌کند.

In Kyle's case, it was computer games and he got so 

در مورد کایل، این بازی‌های رایانه‌ای بود و او آنقدر

good that he's thinking about playing at a professional level. Doing something as a  

خوب شد که به بازی در سطح حرفه‌ای فکر می‌کرد. انجام کاری به‌عنوان یک

professional means that it's more than a hobby or pastime.  

حرفه‌ای به این معنی است که چیزی فراتر از یک سرگرمی یا سرگرمی است.

It’s something someone pays you to do because you are really good at it.

این کاری است که کسی به شما پول می دهد که انجام دهید زیرا واقعاً در آن مهارت دارید.

George Yao is a former gaming champion who is now

جورج یائو یک قهرمان سابق بازی است که اکنون

Director of Media of Team Secret. Team Secret are like a regular sports team.

مدیر Media of Team Secret است. Team Secret مانند یک تیم ورزشی معمولی هستند.

They have a group of players who play matches and competitions against

آنها گروهی از بازیکنان دارند که در مسابقات و مسابقات با

other teams. Except these are not regular sports. These are eSports and they are

تیم های دیگر بازی می کنند. با این تفاوت که اینها ورزش های معمولی نیستند. اینها ورزشهای الکترونیکی هستند

big business. Here’s George Yao.

و کسب و کار بزرگی هستند. جورج یائو اینجاست.

It’s becoming a multi-billion-dollar industry:  

این صنعت در حال تبدیل شدن به یک صنعت چند میلیارد دلاری است:

just games, production of games, publishing of games and the 

فقط بازی، تولید بازی، انتشار بازی و

eSports scene. So it's not just one thing now, it’s a whole industry.

صحنه  ورزش های الکترونیکی. بنابراین اکنون فقط یک چیز نیست، بلکه یک صنعت کامل است.

So George Yao says that online gaming is becoming a 

بنابراین جورج یائو می‌گوید که بازی‌های آنلاین در حال تبدیل شدن به یک

multi-billion-dollar industry. We usually think of industry as  

صنعت چند میلیارد دلاری است. ما معمولاً صنعت را به عنوان

factories and manufacturing. But it can also apply to other areas as well  

کارخانه و تولید در نظر می گیریم. اما می‌تواند در زمینه‌های دیگر نیز اعمال شود

that involve a lot of different elements that come together to make a business.

که شامل عناصر مختلف زیادی است که برای ایجاد یک کسب‌وکار گرد هم می‌آیند.

Different elements that he mentions as part of this 

عناصر مختلفی که او به عنوان بخشی از این

industry are creating games, publishing games and the eSports scene.  

صنعت به آن اشاره می‌کند، ایجاد بازی، انتشار بازی و صحنه ورزش‌های الکترونیکی است.

The word 'scene' here refers to the world of eSports: the events,

کلمه "صحنه" در اینجا به دنیای ورزش های الکترونیکی اشاره دارد: رویدادها

the competitions and the players. And many people want to be part of that 

، مسابقات و بازیکنان. و بسیاری از مردم می‌خواهند بخشی از آن

scene. Right, now, let’s get the answer to our  

صحنه باشند. در حال حاضر، بیایید پاسخ

quiz question about the size of that 1950s computer game. 

سوال مسابقه خود را درباره اندازه آن بازی رایانه ای دهه 1950 دریافت کنیم.

Was it… a) one metre tall; b) four metres tall or c) ten metres tall?

آیا ... الف) یک متر قد. ب) چهار متر قد یا ج) ده متر قد؟

What did you say, Catherine?

چی گفتی کاترین؟

I went for ten metres, Neil.

من ده متر رفتم، نیل.

Well, unfortunately it was four metres.

خب متاسفانه چهار متر بود.

Still quite big though –  imagine you couldn't get those 

با این حال هنوز خیلی بزرگ است - تصور کنید نمی‌توانید آن‌ها را

in your pocket, could you?

در جیب خود بیاورید، می‌توانید؟

I'd rather not! But I would like to review today's vocabulary.

ترجیح نمیدم! اما می‌خواهم واژگان امروز را مرور کنم.

We started off with the word for  

ما با این کلمه برای

a period of two weeks - a fortnight. But with a  

یک دوره دو هفته - یک دو هفته شروع کردیم. اما با

different spelling, Fortnite is also a very popular video game.

املای متفاوت، Fortnite نیز یک بازی ویدیویی بسیار محبوب است.

Multi-player video game competitions which people pay 

مسابقات بازی‌های ویدیویی چند نفره که مردم

to go and watch are known as eSports. Playing against other people is

برای رفتن و تماشای آن‌ها پول پرداخت می‌کنند، به عنوان ورزش‌های الکترونیکی شناخته می‌شوند. بازی در مقابل افراد دیگر،

playing competitively.

بازی رقابتی است.

Do you like to play multi-player video games, Catherine?

آیا دوست داری بازی‌های ویدیویی چند نفره بازی کنی، کاترین؟

I've never really got into them even though I've tried one or two.

با وجود اینکه یکی دو مورد را امتحان کرده‌ام، هرگز واقعاً به آن‌ها وارد نشده‌ام.

And that was one of our other expressions, 'to get into something'

و این یکی از عبارات دیگر ما بود، «به چیزی وارد شدن»

– to become really interested in something.

- واقعاً به چیزی علاقه مند شدن.

Same here, I enjoy playing a little bit but I could never be a professional.

همین‌جا، من از بازی کردن کمی لذت می‌برم، اما هرگز نمی‌توانم حرفه‌ای باشم.

I couldn’t get paid to do it as a job.

نمی‌توانستم برای انجام آن به عنوان شغل پولی دریافت کنم.

Of course not, you’re already a professional broadcaster, Neil.

البته نه، نیل، شما قبلاً یک پخش کننده حرفه ای هستید.

An area of business that is made up of different parts can be described as an

حوزه ای از کسب و کار که از بخش های مختلف تشکیل شده است را می توان به عنوان صنعت توصیف کرد

industry. The video game industry is a multi-billion-dollar business.

. صنعت بازی های ویدیویی یک تجارت چند میلیارد دلاری است.

And we also talk about, 

و ما همچنین درباره

for example, the fashion industry and the movie industry.

صنعت مد و صنعت سینما صحبت می کنیم.

And finally there was the word 'scene'. This noun is used 

و سرانجام کلمه "صحنه" وجود داشت. این اسم

to describe the world of a particular activity.

برای توصیف دنیای یک فعالیت خاص استفاده می‌شود.

So the eSport scene, for example, is the world of eSports. 

بنابراین، به عنوان مثال، صحنه ورزش الکترونیکی، دنیای ورزش‌های الکترونیکی است.

The games, the teams, the competition, the audiences. 

بازی‌ها، تیم‌ها، مسابقه، تماشاگران.

It’s all part of the scene.

همه اینها بخشی از صحنه است.

Well, that’s all from the 6 Minute English scene today. 

خوب، این همه از صحنه 6 دقیقه انگلیسی امروز است.

Do join us again, but if you can’t wait, you can find us on Facebook,  

دوباره به ما بپیوندید، اما اگر نمی‌توانید صبر کنید، می‌توانید ما را در فیسبوک،

Twitter, Instagram and YouTube, and of course

توییتر، اینستاگرام و یوتیوب و البته

on our website bbclearningenglish.com. Thanks for joining us and goodbye.

در وب‌سایت ما bbclearningenglish.com پیدا کنید. ممنون که به ما پیوستید و خداحافظ.

Goodbye!

خداحافظ!