Learn English expressions that come from TV shows: Friends, Seinfeld, 30 Rock...

Hi, everybody, welcome to www.engvid.com, I'm Adam.

سلام، همه، به www.engvid.com خوش آمدید، من آدام هستم.

In today's video, I want to talk to you a little bit about TV shows, especially American

در ویدیوی امروز، می‌خواهم کمی در مورد برنامه‌های تلویزیونی، به‌ویژه برنامه‌های تلویزیونی آمریکایی

and maybe some Canadian TV shows and the impact that they have on culture and even language,

و شاید کانادایی و تأثیری که آنها بر فرهنگ و حتی زبان

the way we speak.

، نحوه صحبت کردن ما دارند، صحبت کنم.

Because sometimes a TV show, and also movies, a TV show will have an expression or a saying

از آنجا که گاهی یک برنامه تلویزیونی و همچنین فیلم‌ها، یک برنامه تلویزیونی بیان یا ضرب‌المثل

or a word that becomes so popular that it enters the everyday mainstream dialogue language

یا کلمه‌ای دارد که به قدری محبوب می‌شود که وارد زبان یا واژگان اصلی گفت‌وگوهای روزمره می‌شود

or lexicon, I guess is the best word for it.

، حدس می‌زنم بهترین کلمه برای آن باشد.

So, I'm going to show you 10 words and expressions that either were made up in a TV show or became

بنابراین، من قصد دارم 10 کلمه و اصطلاح را به شما نشان دهم که یا در یک برنامه تلویزیونی ساخته شده اند یا به

popular because of a TV show, and these expressions and words stood the test of time.

دلیل یک برنامه تلویزیونی محبوب شده اند و این عبارات و کلمات امتحان خود را پس داده اند.

What this means is that not only did they become very popular while the show was on

این بدان معناست که نه تنها در زمانی که برنامه در

TV, they remained popular and they remained in common use long after the TV show stopped

تلویزیون پخش می‌شد، محبوبیت زیادی پیدا کردند، بلکه محبوبیت خود را حفظ کردند و مدت‌ها پس از توقف یا لغو برنامه تلویزیونی، در استفاده رایج باقی ماندند

or was cancelled, which means it's become just part of the language now.

، به این معنی که اکنون فقط بخشی از زبان شده است.

Okay?

باشه؟

So, we're going to start with this one, "Five-O".

بنابراین، ما قصد داریم با این یکی، "Five-O" شروع کنیم.

So, the TV show was called "Hawaii Five-O".

بنابراین، برنامه تلویزیونی "Hawaii Five-O" نام گرفت.

Oh, sorry about that.

اوه، برای آن متاسفم.

"Hawaii Five-O".

"Hawaii Five-O".

Now, initially, the actual meaning of "Five-O" for the TV show is "50", meaning Hawaii is

اکنون، در ابتدا، معنای واقعی "Five-O" برای برنامه تلویزیونی "50" است، به این معنی که

the 50th state in the US.

هاوایی پنجاهمین ایالت ایالات متحده است.

But now, "Five-O", when someone says "Five-O", they mean "police", because this was like

اما الان "پنج-او" وقتی یکی می گوید "پنج-او" یعنی "پلیس"، چون این مثل

a police show, and now it's very commonly used to refer to the police are coming.

یک نمایش پلیسی بود و الان خیلی از آن برای اشاره به پلیس استفاده می شود که می آید.

So, if, like, some kids are hanging around outside, they're having cigarettes, they're

بنابراین، اگر، مثلاً، برخی از بچه‌ها بیرون آویزان هستند، سیگار می‌خورند،

too young, and then they see a police car coming and somebody says "Five-O" and everybody

خیلی جوان هستند، و بعد می‌بینند که یک ماشین پلیس می‌آید و یکی می‌گوید "Five-O" و همه

runs away.

فرار می‌کنند.

No, they don't say "police".

نه، «پلیس» نمی گویند.

Now, "police" in Canada, in the US, in lots of places have lots of different nicknames,

در حال حاضر، "پلیس" در کانادا، در ایالات متحده، در بسیاری از جاها، نام مستعار زیادی دارد،

but this one is generally everybody knows what it means and everybody runs away if they're

اما این یکی عموماً معنی آن را همه می دانند و اگر چیزی را پنهان کنند، همه فرار می کنند

hiding something.

.

"Hardy har har".

"هاردی هر هار".

Now, this is... these are not actually words, it's not an expression, but it's so often

حالا، این است... اینها در واقع کلمات نیستند، یک عبارت نیستند، اما آنقدر زیاد

used that it's become its own word.

استفاده می‌شوند که تبدیل به کلمه خودشان شده‌اند.

It's become a word even though there's not an actual word there.

این تبدیل به یک کلمه شده است حتی اگر یک کلمه واقعی در آنجا وجود نداشته باشد.

This is from the TV show "The Honeymooners", which I think is from the 50s or even 60s.

این از برنامه تلویزیونی "ماه عسل" است که فکر می کنم مربوط به دهه 50 یا حتی 60 است.

It's a black and white show, it's about a couple who are married but always fighting.

این یک نمایش سیاه و سفید است، درباره زن و شوهری است که ازدواج کرده اند اما همیشه دعوا دارند.

So, when someone says "Hardy har har", it's a fake laugh.

بنابراین، وقتی کسی می گوید "هاردی هر هار"، این یک خنده ساختگی است.

It means what you said, even though you think it's funny, it's not funny.

یعنی چیزی که شما گفتید، با اینکه فکر می کنید خنده دار است، خنده دار نیست.

So, I'm laughing, a fake laugh means I'm not really laughing.

بنابراین، من می خندم، یک خنده ساختگی یعنی من واقعا نمی خندم.

Right?

درست؟

"Hardy har har".

"هاردی هر هار".

You say it in a very serious manner, with a very serious face to show that you're not

شما آن را با حالتی بسیار جدی می گویید، با چهره ای بسیار جدی برای اینکه نشان دهید

amused by something.

با چیزی سرگرم نشده اید.

"Regifting".

"Reifting".

This is a very, very popular word and it's a very popular action even now from the TV

این یک کلمه بسیار بسیار محبوب است و حتی در حال حاضر نیز از برنامه

show "Seinfeld".

تلویزیونی "Seinfeld" بسیار محبوب است.

Now, "Seinfeld" had a huge impact on North American culture and maybe all around the

در حال حاضر، "Seinfeld" تاثیر زیادی بر فرهنگ آمریکای شمالی و شاید در سراسر

world.

جهان داشته است.

It was such a popular show and people got a lot of new words and expressions from it.

این نمایش بسیار پرطرفدار بود و مردم کلمات و عبارات جدید زیادی از آن دریافت کردند.

But this one is still used today because people still do this action today.

اما این یکی هنوز هم امروزه استفاده می شود زیرا مردم هنوز هم این عمل را انجام می دهند.

So, "regifting" is a situation where you received a gift from someone, let's say for Christmas,

بنابراین، "ریفتینگ" موقعیتی است که شما یک هدیه از کسی دریافت کرده اید، مثلاً برای کریسمس،

for birthday, for a wedding, and you receive this gift and, you know, thank you very much,

برای تولد، برای عروسی، و این هدیه را دریافت می کنید ، می دانید، خیلی ممنون،

I love it, it's great, and you put it in your basement or your attic and you forget about

دوستش دارم، عالی است، و آن را در زیرزمین یا اتاق زیر شیروانی خود قرار می دهید و آن را فراموش می

it.

کنید.

And then, later, a year later, a few months later, you're invited to a party and you don't

و بعد، بعد، یک سال بعد، چند ماه بعد، به یک مهمانی دعوت شده‌اید و

have time to go shopping, so you go to your basement and say, "Oh, an open box of something,

وقت ندارید برای خرید بروید، بنابراین به زیرزمین خود می‌روید و می‌گویید: "اوه، یک جعبه باز چیزی،

it looks nice.

خوب به نظر می رسد

Okay, I will give this as a gift."

، من این را به عنوان هدیه می دهم."

So, you're taking the gift you received and you're "regifting" it, you're giving it as

بنابراین، شما هدیه‌ای را که دریافت کرده‌اید، می‌گیرید و آن را «تجدید» می‌کنید، آن را به

a gift to someone else, and people do this quite often.

عنوان هدیه به دیگری می‌دهید، و مردم اغلب این کار را انجام می‌دهند.

The biggest problem is that you forget who gave you the gift and you "regift" it to the

بزرگ‌ترین مشکل این است که فراموش می‌کنید چه کسی این هدیه را به شما داده و آن را دوباره به همان شخص «هدیه» می‌دهید

same person, so that can be very, very embarrassing and people get very upset about stuff like

، بنابراین این می‌تواند بسیار بسیار خجالت‌آور باشد و مردم از این قبیل چیزها بسیار ناراحت شوند

that.

.

"Deal-breaker".

"عامل به هم زدن معامله، قرار".

So, this was... this was not an original word from the TV show, but it became very popular

بنابراین، این بود... این یک کلمه اصلی از برنامه تلویزیونی نبود، اما

in the TV show 30 Rock.

در برنامه تلویزیونی 30 Rock بسیار محبوب شد.

A "deal-breaker" is anything that changes your mind or makes you not want to be a part

"معامله شکن" هر چیزی است که نظر شما را تغییر می دهد یا باعث می شود نخواهید بخشی

of something or ends a relationship, boyfriend/girlfriend, or business, or anything like that.

از چیزی باشید یا به یک رابطه، دوست پسر/دوست دختر، یا تجارت یا هر چیز دیگری پایان دهد.

So, a "deal-breaker" is something that you absolutely will not accept.

بنابراین، "معامله شکن" چیزی است که شما مطلقاً آن را نخواهید پذیرفت.

So, you meet a guy, you meet a girl, and they're great, and they're beautiful, and they're

بنابراین، شما با یک پسر آشنا می شوید، با یک دختر آشنا می شوید ، و آنها عالی هستند، و زیبا هستند، و

smart and everything, but they like... they like to watch sad movies, like, every weekend.

باهوش هستند و همه چیز، اما دوست دارند... دوست دارند فیلم های غمگین را تماشا کنند، مثلاً هر آخر هفته.

They don't want to go to the club.

آنها نمی خواهند به باشگاه بروند.

They want to stay home every Saturday night and watch a sad movie and cry.

آنها می خواهند هر شنبه شب در خانه بمانند و یک فیلم غمگین ببینند و گریه کنند.

So, for you, that's a "deal-breaker".

بنابراین، برای شما، این یک "معامله شکن" است.

That's all the good stuff; this one thing is bad enough to make all the other things

این همه چیزهای خوب است. این یک چیز آنقدر بد است که همه چیزهای دیگر

not worth it.

ارزشش را ندارند.

You won't accept it.

قبول نمیکنی

In business, a "deal-breaker" is... like, two companies are about to make a deal, but

در تجارت، "معامله شکن" به این صورت است که دو شرکت در شرف انجام معامله هستند، اما

one company wants something that the other company just refuses to give them, so the

یک شرکت چیزی می خواهد که شرکت دیگر فقط از دادن آن امتناع کند، بنابراین

deal falls apart; the deal breaks apart.

معامله از هم می پاشد. معامله از هم می پاشد

Now, it's used for pretty much any situation, any relationship with people, with things,

اکنون، تقریباً برای هر موقعیتی، هر رابطه ای با مردم، با چیزها و

etc.

غیره استفاده می شود.

Now, everybody knows... not everybody, but most people know the word "spam".

اکنون، همه می دانند... نه همه، اما بیشتر مردم کلمه "هرزنامه" را می شناسند.

And what people don't realize is that the modern use of this word became so because

و چیزی که مردم متوجه نمی شوند این است که استفاده مدرن از این کلمه به

of this TV show, Monty Python's Flying Circus.

دلیل این برنامه تلویزیونی، سیرک پرواز مونتی پایتون، چنین شد.

This is a show from the 70s, maybe even into the 80s, a British TV show; very, very, very

این یک نمایش از دهه 70، شاید حتی تا دهه 80، یک برنامه تلویزیونی بریتانیایی است. خیلی خیلی خیلی

funny.

خنده دار

If you ever have a chance to watch this TV show or any of the Monty Python movies, Life

اگر فرصتی برای تماشای این برنامه تلویزیونی یا هر یک از فیلم های مونتی پایتون، Life

of Brian, The Holy Grail, The Meaning of Life, I strongly recommend; they're really, really

of Brian، The Holy Grail، The Meaning of Life دارید ، اکیدا توصیه می کنم؛ آنها واقعاً

funny and you can really practice your English with them, but with a British accent.

خنده دار هستند و شما واقعاً می توانید انگلیسی خود را با آنها تمرین کنید، اما با لهجه انگلیسی.

Keep that in mind.

این را در نظر داشته باشید.

So, anyways, there was an ep... there was a... they do skits.

بنابراین، به هر حال، یک ep وجود داشت... یک... آنها اسکیت می‌کنند.

They do short, little, funny skits, comedy skits, and they went to a restaurant and everything

آن‌ها برنامه‌های کوتاه، کوچک و خنده‌دار، برنامه‌های کمدی انجام می‌دهند و به یک رستوران می‌رفتند و هر چیزی که

on the menu had "spam" in it; "spam", the meat, the canned meat.

در منو بود «اسپم» در آن بود. "هرزنامه" ، گوشت، کنسرو گوشت.

And they started making fun of the "spam" and singing "spam, spam, spam, spam, spam",

و آنها شروع به مسخره کردن "هرزنامه" و خواندن "هرزنامه، هرزنامه، هرزنامه، هرزنامه، هرزنامه" کردند،

so the whole skit, all anybody was saying was "spam".

بنابراین کل داستان، تمام چیزی که همه می گفتند "هرزنامه" بود.

So, "spam" became... came to mean basically "junk"; something that's too much of it and

بنابراین، "هرزنامه" تبدیل به ... شد که اساساً به معنای "ناخواسته" است. چیزی که خیلی زیاد است و

you don't want it.

شما آن را نمی خواهید.

So, now people use "spam" as obviously a noun; you get "spam" in your email as an adjective,

بنابراین، در حال حاضر مردم از "هرزنامه" به طور آشکار به عنوان یک اسم استفاده می کنند. شما "اسپم" را در ایمیل خود به عنوان یک صفت دریافت می کنید،

a spam email.

یک ایمیل هرزنامه.

It can also be a verb.

می تواند فعل هم باشد.

You can "spam" somebody; means you send them a lot of useless information or junk mail

شما می توانید "اسپم" کسی. به این معنی است که شما اطلاعات بی فایده یا نامه های ناخواسته

or promotional mail; something they don't want.

یا نامه های تبلیغاتی زیادی برای آنها ارسال می کنید. چیزی که آنها نمی خواهند

So, somebody is spamming me, somebody is filling my inbox with junk mail, so it's a verb as

بنابراین، کسی به من اسپم می‌کند، کسی صندوق ورودی من را با نامه‌های ناخواسته پر می‌کند، بنابراین این یک فعل

well, and a meat, etc.

است، و یک گوشت، و غیره.

Okay, next we have "meh".

بسیار خوب، بعد "مه" داریم.

"Meh".

"مه".

So, this is from the show The Simpsons.

بنابراین، این از نمایش The Simpsons است.

Now, of course, I think everybody remembers The Simpsons; it's been on TV for a very long

حالا، البته، فکر می کنم همه سیمپسون ها را به خاطر دارند. مدت زیادی است که در تلویزیون پخش شده

time.

است.

Everybody thinks of "do", "do", like Homer Simpson used to say that all the time.

همه به «انجام کن»، «انجام کن» فکر می کنند، همانطور که هومر سیمپسون همیشه این را می گفت.

And everybody used to say "do" a lot, but now they don't really say it anymore.

و همه قبلاً زیاد می گفتند «انجام کن»، اما اکنون دیگر واقعاً نمی گویند.

"Meh" is something that has stood the test of time, as I mentioned before.

«مه» چیزی است که امتحانش را پس داده است، همانطور که قبلاً اشاره کردم.

It's still being used quite regularly.

هنوز هم به طور منظم استفاده می شود.

Now, The Simpsons didn't invent this word.

حالا سیمپسون ها این کلمه را اختراع نکردند.

This is probably a Yiddish word; it's like a little bit of an old language, very unique

این احتمالا یک کلمه ییدیش است. این مانند کمی یک زبان قدیمی است، زبان بسیار منحصر به فرد

language.

.

Basically, it means "so-so", nothing special.

اساساً به معنای "چنین" است، چیز خاصی نیست.

Okay.

باشه.

So, when you're describing something or somebody asks you, like, "How was the restaurant?"

بنابراین، وقتی چیزی را توصیف می کنید یا کسی از شما می پرسد، مثلاً "رستوران چطور بود؟"

"Meh".

"مه".

"Meh" means not good, not bad, nothing special.

«مه» یعنی نه خوب، نه بد، نه چیز خاصی.

Right?

درست؟

So, very, very commonly used, and you'll hear it a lot if you pay attention, especially

بنابراین، بسیار بسیار رایج استفاده می شود، و اگر دقت کنید، آن را زیاد می شنوید، مخصوصاً

in TV shows these days, but people say this all the time, "Meh, it was'meh'".

در برنامه های تلویزیونی این روزها، اما مردم همیشه این را می گویند: «مه، مه بود».

"Meh".

"مه".

Right?

درست؟

It's not even a real word, but it's commonly used.

این حتی یک کلمه واقعی نیست، اما معمولا استفاده می شود.

So, here are a few.

بنابراین، در اینجا چند مورد است.

Let's look at a few more, just to get an idea of how this works.

بیایید به چند مورد دیگر نگاه کنیم، فقط برای اینکه ایده ای از نحوه کار این کار داشته باشیم.

Okay, so we have four more for you, and these are also very commonly used these days.

خوب، بنابراین ما چهار مورد دیگر را برای شما داریم، و اینها نیز این روزها بسیار رایج هستند.

Again, depending on the situation and the context.

باز هم بسته به موقعیت و زمینه.

So, "going commando".

بنابراین، "کماندو رفتن".

Now, this was not made up by the show Friends, but it became very, very popular after one

در حال حاضر، این توسط نمایش دوستان ساخته نشد، اما پس از یک

episode where one of the characters, Joey, mentioned that he's going commando.

قسمت که یکی از شخصیت ها، جوی، گفت که او کماندویی می شود، بسیار محبوب شد.

So, what does "going commando" mean?

بنابراین، "کماندو رفتن" به چه معناست؟

It means wearing pants, but not wearing underwear.

یعنی شلوار بپوش، اما لباس زیر نپوش.

So, basically, being a little bit free inside.

بنابراین، اساسا، کمی آزاد بودن در داخل.

So, in the show, Joey was wearing his friend Chandler's clothes without underwear, and

بنابراین، در نمایش، جوی لباس های دوستش چندلر را بدون لباس زیر پوشیده بود، و

it was a little bit disgusting, but very memorable, so people use this all the time to talk about

این کمی منزجر کننده بود، اما بسیار به یاد ماندنی، بنابراین مردم همیشه از این لباس استفاده می کنند تا در مورد

somebody not wearing underwear.

کسی که لباس زیر نپوشیده صحبت کنند.

Debbie Downer.

دبی داونر.

Now, Saturday Night Live, this is called a variety show.

اکنون، شنبه شب زنده، به این می گویند نمایش واریته.

It's a comedy sketch, I guess, show, I guess that's the technical word for it.

این یک طرح کمدی است، حدس می‌زنم، نمایش، حدس می‌زنم کلمه فنی آن همین باشد.

They do little, short pieces of comedy and try to make everybody laugh.

آنها قطعات کمدی کوتاه و کوچکی انجام می دهند و سعی می کنند همه را بخندانند.

It used to be an amazing show.

قبلا نمایش شگفت انگیزی بود.

Personally, I find that it's not funny anymore, but they did create one character, her name

شخصاً متوجه شدم که این دیگر خنده دار نیست، اما آنها یک شخصیت را خلق کردند، نام او

is Debbie Downer, and this woman, regardless what's going on, regardless what's happening

دبی داونر است، و این زن، صرف نظر از اینکه چه اتفاقی می افتد، صرف نظر از آنچه

in her life, she's always upset, she's always sad.

در زندگی اش می افتد، او همیشه ناراحت است، او همیشه غمگین است.

So, somebody who is down is sad, but somebody who is sad and makes other people sad is a

بنابراین، کسی که غمگین است، غمگین است، اما کسی که غمگین است و دیگران را ناراحت می

downer, and her name was Debbie, so Debbie Downer.

کند، داونر است، و نام او دبی بود، پس دبی داونر.

So, anybody... anytime somebody is being a bit negative or depressing to other people,

بنابراین، هر کسی... هر زمان که کسی نسبت به دیگران کمی منفی یا افسرده کننده باشد،

people will say, "Just stop being a Debbie Downer and just go have a drink or something.

مردم می گویند: "فقط دبی داونر بودن را متوقف کن و برو یک نوشیدنی یا چیزی بنوش.

Go relax somehow."

برو یه جوری استراحت کن."

So, we describe... use this to describe people now, it's very common.

بنابراین، ما توصیف می کنیم... از این برای توصیف مردم استفاده کنید، این بسیار رایج است.

Jumping the Shark.

پریدن از کوسه.

So, Jump the Shark.

بنابراین، کوسه را بپرید.

This is from a TV show called Happy Days.

این از یک برنامه تلویزیونی به نام روزهای شاد است.

This is from the 70s and early 80s.

این مربوط به دهه 70 و اوایل دهه 80 است.

It was a very popular show.

نمایش بسیار محبوبی بود.

So, this expression, "Jumping the Shark" or "Jump the Shark" describes a situation that

بنابراین، این عبارت، "پریدن از کوسه" یا "پریدن از کوسه" وضعیتی را توصیف می کند که

happened on this show.

در این نمایش رخ داده است.

Now, in the show, there was one character, his name was Fonzie or "The Fonz", and he

حالا، در نمایش، یک شخصیت وجود داشت، اسمش فونزی یا «فونز» بود و

was like the coolest guy ever.

مثل باحال ترین آدم تاریخ بود.

Everybody wanted to be like him, nobody wanted to get into a fight with him.

همه می خواستند مثل او باشند، هیچکس نمی خواست با او درگیر شود.

He was very cool, he had a motorcycle, he had a leather jacket, all the girls loved

او خیلی باحال بود، یک موتور سیکلت داشت، یک کت چرمی داشت، همه دخترها

him, etc.

او را دوست داشتند، و غیره.

And then, one episode, they somehow created a situation where everybody's by the lake

و بعد، یک قسمت، به نوعی شرایطی را ایجاد کردند که همه

on a summer vacation, and Fonzie gets on water skis and he's being dared to do something.

در تعطیلات تابستانی کنار دریاچه هستند و فونزی سوار آب می شود. اسکی می کند و او جرات انجام کاری را دارد.

There's an area that's closed off with sharks inside, and he's going to ski jump... he's

منطقه‌ای است که داخل آن کوسه‌ها بسته شده است ، و او می‌خواهد پرش اسکی کند... او

going to jump over the shark.

از روی کوسه می‌پرد.

So, he's out in the water, he's on his skis, he's getting ready to jump, he's wearing his

بنابراین، او در آب است، او روی اسکی خود است، او آماده می شود، او کت چرمی خود را

leather jacket, and he jumps, and he passes, and he's safe, and everybody, "Oh, you're

پوشیده است، و می پرد، و او می گذرد، و او سالم است، و همه، "اوه، تو

cool, cool, amazing."

باحالی، باحالی، شگفت انگیز."

The problem is, the situation was just so stupid that nobody could really understand

مشکل این است که وضعیت به قدری احمقانه بود که هیچ کس واقعاً نمی توانست بفهمد

why the TV show would do that.

چرا برنامه تلویزیونی این کار را انجام می دهد.

Everybody thought they were just very desperate, and very soon after that, the show was finished

همه فکر می کردند که بسیار ناامید هستند و خیلی زود بعد از آن، نمایش به پایان رسید

because people just lost interest.

زیرا مردم علاقه خود را از دست دادند.

They killed the character.

آنها شخصیت را کشتند.

So, when we say "jumping the shark", we mean make a very bad mistake that wasn't really

بنابراین، وقتی می‌گوییم «پریدن از کوسه»، منظورمان اشتباه بسیار بدی است که واقعاً

necessary, that you shouldn't have made.

ضروری نبود، که نباید مرتکب می‌شدید.

So, if a company, like for example, a company invests or buys over another company, and

بنابراین، اگر یک شرکت، مثلاً یک شرکت سرمایه‌گذاری کند یا روی شرکت دیگری خرید کند، و

then they realize that this company was actually not very good, and the whole business collapses,

بعد متوجه شوند که این شرکت واقعاً خوب نبوده است، و کل تجارت به هم می‌ریزد

we say, "Wow, they really jumped the shark with that merger, with that purchase.

، می‌گوییم: "وای، آنها واقعاً با کوسه پریدند. آن ادغام، با آن خرید.

They jumped the shark."

آنها از کوسه پریدند."

This expression may eventually disappear.

این عبارت ممکن است در نهایت ناپدید شود.

I'm not sure if the young people really understand it, but most people understand.

من مطمئن نیستم که آیا جوانان واقعاً آن را درک می کنند یا خیر، اما اکثر مردم آن را درک می کنند.

If somebody jumped the shark, it means they made a very bad, unnecessary mistake.

اگر کسی از کوسه پرید، به این معنی است که او یک اشتباه بسیار بد و غیر ضروری مرتکب شده است.

"Yadda, yadda, yadda", and then, okay, so, "yadda, yadda, yadda", another one from Seinfeld.

"یدا، یدا، یدا"، و بعد، باشه، پس، "یدا، یدا، یدا"، یکی دیگر از ساینفلد.

When you're telling a story, but you don't want to explain the whole details, it's basically

وقتی شما دارید داستانی را تعریف می کنید، اما نمی خواهید تمام جزئیات را توضیح دهید، اساساً

"etcetera", and so on.

"غیره" است و غیره.

So, I went and I met my friend, and "yadda, yadda, yadda", and then he left and got hit

پس رفتم و با دوستم آشنا شدم و «یَدّا، یَدّا، یَدّا» و او رفت و

by a car.

با ماشینی برخورد کرد.

So, if I want to skip all the boring details of the story, I start, "yadda, yadda, yadda",

بنابراین، اگر بخواهم از تمام جزئیات خسته کننده داستان بگذرم، شروع می کنم، "یادا، یدا، یدا"،

I skip over all the boring information, and I get to the more important part of the story.

از تمام اطلاعات خسته کننده می گذرم و به بخش مهم تر داستان می رسم.

And this is actually quite commonly, you still hear this quite a lot these days.

و این در واقع بسیار رایج است ، این روزها هنوز هم این را بسیار می شنوید.

Seinfeld was a good show.

ساینفلد نمایش خوبی بود.

If you want to study English, you should actually watch episodes of Seinfeld.

اگر می خواهید انگلیسی بخوانید، در واقع باید قسمت های Seinfeld را تماشا کنید.

You're going to get a lot of new expressions, a lot of good expressions, a lot of real English,

شما عبارات جدید زیادی خواهید داشت، عبارات خوب زیادی، انگلیسی واقعی زیادی،

real New York English.

انگلیسی واقعی نیویورکی.

It's actually kind of...

این در واقع نوعی ...

And it's a funny show, so you can watch that.

و این یک نمایش خنده دار است، بنابراین می توانید آن را تماشا کنید.

So, here you go, 10 expressions that came from TV or were popularized by TV shows, and

بنابراین، در اینجا شما به 10 عبارتی که از تلویزیون آمده یا توسط برنامه های تلویزیونی رایج شده اند، می پردازیم، و

you're going to hear them in everyday conversations with native speakers, especially in North

می خواهید آنها را در مکالمات روزمره با افراد بومی، به ویژه در آمریکای

America, but also in other countries as well.

شمالی، بلکه در کشورهای دیگر نیز بشنوید.

So, if you have any questions about any of these expressions or anything I said here

بنابراین، اگر در مورد هر یک از این عبارات یا هر چیزی که امروز اینجا گفتم

today, please ask me at www.engvid.com comment section.

، سؤالی دارید، لطفاً در بخش نظرات www.engvid.com از من بپرسید.

There's also a quiz.

یک مسابقه نیز وجود دارد.

You can test your understanding of these expressions and context.

می توانید درک خود را از این عبارات و زمینه آزمایش کنید.

And that's it.

و بس.

I hope they were helpful.

امیدوارم مفید بوده باشند.

I hope you liked the video.

امیدوارم از ویدیو خوشتون اومده باشه

Please give me a like if you did.

لطفا اگر لایک کردید به من بدهید.

Don't forget to subscribe to my channel, and ring the bell for notifications for future

فراموش نکنید که در کانال من مشترک شوید، و زنگ را برای اطلاع رسانی برای ویدیوهای بعدی به صدا درآورید

videos, and come back next time for more, hopefully, interesting English lessons.

، و دفعه بعد برای درس های انگلیسی بیشتر، امیدوارم، برگردید.

See you then.

بعدا می بینمت.

Bye-bye.

خداحافظ.