Christina Costa: How gratitude rewires your brain | TED

163,238 views ・ 2022-02-13

TED


لطفا برای پخش فیلم روی زیرنویس انگلیسی زیر دوبار کلیک کنید.

00:00
Transcriber:
0
0
7000
Translator: Simin Kazemi Reviewer: Pari ‌Szi
00:03
When I was middle school science teacher,
1
3667
2085
وقتی معلم علوم دوره‌ی متوسطه‌ بودم،
00:05
I would often ask my students to kiss their brain.
2
5794
2461
اغلب از دانش‌آموزانم می‌خواستم که مغزشان را ببوسند.
00:08
I got this idea from visiting my friend's kindergarten classroom.
3
8880
3295
این ایده را از کلاس مهدکودک دوستم گرفته بودم.
00:12
She would ask her students to kiss their brain,
4
12175
2378
دوستم از دانش‌آموزانش می‌خواست که مغزشان را ببوسند
00:14
and they would take their fingers,
5
14553
1626
و آن‌ها هم اول انگشتان را می‌بوسیدند و بعد انگشت را روی سرشان می‌زدند.
00:16
tap them to their mouth and then to the top of their head.
6
16221
2711
00:18
And it truly was as cute as you can picture it to be.
7
18974
3044
و این کار واقعاً همان قدر که تصور می‌کنید بانمک بود.
00:22
So I decided to bring it back to my middle school classroom,
8
22310
3337
پس من تصمیم گرفتم که این سوغاتی را به کلاس دوره‌ی متوسطه‌ی اولم بیاورم
00:25
which could have gone one of two ways,
9
25689
3587
که یا جواب می‌داد یا نمی‌داد،
00:29
but it ended up being a really fun ritual for us, too.
10
29317
2711
اما در نهایت برای ما هم رسم خیلی لذت‌بخشی شد.
00:32
And I would ask them to kiss their brain for all the work they did in class
11
32404
3545
و من از دانش‌آموزانم می‌خواستم که برای هر کاری در کلاس می‌کردند، مغزشان را ببوسند
00:35
as a practice of gratitude.
12
35949
1460
تا قدردانی‌کردن را تمرین کنند.
بعد از تدریس در دوره‌ی متوسطه‌ی اول،
00:38
After teaching middle school,
13
38076
1460
00:39
I came back to grad school to get my PhD in psychology.
14
39578
3003
دوباره به دانشگاه برگشتم تا دکترای روان‌شناسی‌ام را بگیرم.
00:42
My research is within the area of positive psychology,
15
42622
2795
پژوهش‌های من در حوزه‌ی روان‌شناسی مثبت‌گراست
00:45
which is the science that investigates the strengths and factors
16
45458
3087
که علمی است برای بررسی نیروها و عواملی
00:48
that allow individuals and communities to thrive.
17
48545
2878
که باعث شکوفایی افراد و جوامع می‌شوند.
00:51
I also get to teach psychology to undergrad students
18
51756
3045
این فرصت را هم پیدا کردم که به دانشجویان روان‌شناسی و
00:54
and high school students.
19
54843
1376
دانش‌آموزان دبیرستانی درس بدهم.
00:56
I love teaching psych,
20
56553
1668
من عاشق تدریس روانشناسی هستم
00:58
and my absolute favorite unit to teach In Intro Psych is the brain.
21
58221
3879
و محبوب‌ترین درس برای من در تدریس روان‌شناسیِ مقدماتی، درس مغز است.
01:02
But while I love teaching about the brain,
22
62475
2002
اما با این که عاشق تدریس درباره‌ی مغز هستم،
01:04
I thought it would be pushing it to ask my undergrads, aka adults,
23
64519
4379
فکر کردم خواسته‌ی زیادی است که از دانشجویانم، یعنی بزرگسالان، بخواهم
01:08
to kiss their brains.
24
68940
1168
که مغزشان را ببوسند.
01:10
So three years would go by
25
70150
1251
پس سه سال گذشته بود که آن جمله‌ی لذت‌بخش دوباره یادم آمد.
01:11
before I would remember that fun phrase.
26
71401
2461
01:14
One day after teaching last year,
27
74779
2461
سال گذشته، یک روز بعد از تدریس،
01:17
I had a terrible migraine that left half of my face numb
28
77282
3045
میگرن وحشتناکی داشتم که نصف صورتم را بی‌حس کرد
01:20
and blurred my vision.
29
80368
1335
و دیدم را تار کرد.
01:21
The migraines kept happening.
30
81745
1418
میگرن‌ها ادامه داشت.
01:23
I saw multiple doctors,
31
83204
1961
پیش چند دکتر رفتم
01:25
and then I started experiencing dizzy spells.
32
85165
3336
و بعد سرگیجه‌هایم شروع شد.
01:29
The neurologist ordered an MRI,
33
89002
2002
عصب‌شناس برایم اِم‌آرآی نوشت
01:31
and I remember being so excited
34
91004
2753
و یادم می‌آید که حسابی هیجان‌زده بودم
01:33
because then I would be able to use my own brain pictures
35
93757
2711
چون بعد می‌توانستم از تصاویر مغز خودم استفاده کنم
01:36
when I taught brain imaging to my students.
36
96468
2377
وقتی تصویربرداری از مغز را به دانشجویانم درس می‌دادم.
01:38
But as it turns out,
37
98887
1334
اما اِم‌آرآی من عکس چندان خوبی از آب درنیامد.
01:40
my MRI wasn't too picture perfect.
38
100221
2878
01:43
The doctor called me and asked me to go to the ER
39
103642
2544
دکتر به من زنگ زد و خواست به اورژانس بروم
01:46
because there was a large mass in the right hemisphere of my brain,
40
106227
3963
چون یک توده‌ی بسیار بزرگ در نیم‌کره‌ی راست مغزم بود
01:50
and that's where I saw the image for the first time.
41
110231
2920
و همان جا بود که اولین بار آن تصویر را دیدم.
01:54
I have never been more scared in my life than I was that night,
42
114944
3713
در تمام عمرم هیچ‌وقت به اندازه‌ی آن شب نترسیده بودم
01:58
and with tears dripping down my face,
43
118698
2836
و با صورتی خیس از اشک،
02:01
in the hospital,
44
121576
1168
در بیمارستان،
02:02
I kissed my brain for the first time
45
122744
2836
مغزم را بوسیدم،
برای اولین بار بعد از وقتی که دیگر در پایه‌ی متوسطه تدریس نمی‌کردم.
02:05
since I had left my middle school classroom.
46
125622
2252
02:08
I made it my mantra,
47
128625
1168
«مغزت را ببوس» ذکر روزانه‌ام شده بود و هر روز مغزم را می‌بوسیدم،
02:09
and I kissed my brain every single day,
48
129834
1919
02:11
leading up to and after surgery.
49
131795
2419
تا عمل کردم و حتی بعد از عمل هم آن را ادامه دادم.
02:15
Then, two weeks later, after surgery,
50
135048
2252
سپس، دو هفته بعد، بعد از عمل،
02:17
the pathology reports came back
51
137342
1543
گزارش آسیب‌شناسی آمد
02:18
and I was diagnosed with an anaplastic astrocytoma.
52
138927
2878
و تشخیص، تومورِ آستروسیتوم آناپلاستیک بود.
02:22
The weeks following were very difficult.
53
142389
3044
هفته‌های بعد از تشخیص، خیلی سخت بودند.
02:25
I tried to figure out what I was struggling with the most
54
145433
3963
تلاش کردم تا متوجه شوم که بیشتر با چه چیزی درگیرم،
02:29
by looking back on all the things I had been writing about this experience.
55
149396
3837
با مرور همه‌ی آنچه که در مورد این تجربه نوشته بودم.
02:33
I wrote and posted this on Instagram
56
153233
2085
حدود یک هفته بعد از گزارش آسیب‌شناسی، درباره‌اش نوشتم و در اینستاگرام پست کردم:
02:35
about a week after I received that pathology report:
57
155360
3295
02:39
"I will keep fighting.
58
159447
1669
«به مبارزه ادامه خواهم داد.
به عشق‌ورزیدن ادامه خواهم داد، به زندگی‌کردن ادامه خواهم داد،
02:41
I will keep loving, I will keep living,
59
161157
2378
02:43
I will keep loving. I will keep living."
60
163535
2460
به عشق‌ورزیدن ادامه خواهم داد. به زندگی‌کردن ادامه خواهم داد.»
و سپس، حدود یک هفته بعد از آن، نوشتم:
02:47
And then about a week after that, I wrote this:
61
167038
3087
02:54
"Fighter.
62
174337
1210
«مبارز.
02:55
I tried it on to see how it felt
63
175547
1710
این زره را به تن کردم تا ببینم چه حسی دارد،
02:57
because I kept hearing those words next to my name,
64
177257
2627
چون مدام این واژه‌ها را کنار اسمم می‌شنیدم،
02:59
like a job, like an identity, like a role.
65
179926
2836
مثل یک شغل، مثل یک هویت، مثل یک نقش.
03:03
Fighter.
66
183430
1251
مبارز.
03:04
I look at myself in the mirror.
67
184723
1626
به خودم در آینه نگاه می‌کنم.
03:06
It felt OK at first,
68
186391
2210
اول بدک نبود،
03:08
but soon it became exhausting,
69
188601
1752
اما زود خسته‌کننده شد،
03:10
too heavy to lift,
70
190395
1168
زیادی سنگین شد که بتوان بلندش کرد،
03:11
too much to carry, too burdensome to bear.
71
191604
3003
بتوان بر دوش کشیدش، زیادی دشوار که بتوان تحملش کرد.
03:14
I took it off and left it on the floor.
72
194941
2753
آن را از تنم درآوردم و روی زمین جا گذاشتم.
03:17
War was not for me.
73
197736
1710
مبارزه برای من نبود.
03:19
A body is not a battlefield."
74
199487
2461
بدن، میدانِ مبارزه نیست.»
03:23
I realized that I had been introduced to the fight narrative.
75
203742
3837
متوجه شدم وارد روایت مبارزه شده‌ام.
03:27
When people heard my diagnosis, I became a fighter.
76
207620
2795
وقتی مردم درباره‌ی تشخیص بیماری‌ام شنیدند، به مبارز تبدیل شدم.
03:30
"You're a fighter," "Keep fighting,"
77
210457
2544
«تو مبارزی»، «به مبارزه ادامه بده»،
«این تومور رو شکست بده»، این‌ها پرتکرارترین حرف‌های مردم بود.
03:33
"Beat this tumor," were the top comments.
78
213042
2169
03:35
And then there was the internet,
79
215253
1543
و بعد نوبت اینترنت شد،
03:36
the place I so desperately searched
80
216796
1752
جایی که با ناامیدی تمام می‌گشتم
03:38
for people who were doing well with their diagnosis.
81
218548
2961
به‌دنبال افرادی که با تشخیص بیماریشان راحت کنار آمده بودند.
03:41
But the top hashtags to search for were #braintumorssuck,
82
221551
4129
اما داغ‌ترین هشتگ‌هایی که می‌شد دنبال کرد، #لعنت_به_تومور_مغزی بود
03:45
#cancersucks and #cancerfighter.
83
225722
2252
و #لعنت_به_سرطان و #مبارز_سرطان.
03:48
I understand completely why those hashtags exist,
84
228683
2836
کاملاً درک می‌کنم که چرا آن هشتگ‌ها وجود دارند،
03:51
but I was so eager to find the hashtag
85
231561
2669
اما خیلی مشتاق بودم چنین هشتگی ببینم:
03:54
#hiIhaveabraintumorthatmightnevergoaway andImstilllivingandthriving
86
234272
4713
#سلام_من_یه_تومور_مغزی_دارم_که شاید_هیچ‌وقت_نره_و_من_هنوز_زنده‌ام_و_شکوفا
03:58
and I guess there just isn't a ring to that one.
87
238985
2753
اما به نظرم این هشتگ برای کسی جذاب نباشد.
04:02
I hated the idea that I was going to be at war with my brain
88
242155
3587
از این موضوع که قرار بود با مغزم در مبارزه باشم متنفر بودم،
04:05
because I had spent months and years kissing it instead.
89
245784
4170
چون در عوض، ماه‌ها و سال‌ها آن را بوسیده بودم.
04:09
I hated the suggestion of naming my tumor something awful
90
249996
3504
از این پیشنهاد که اسم وحشتناکی روی تومورم بگذارم متنفر بودم،
04:13
because the reality is
91
253541
1252
چون واقعیت این است
04:14
that it was going to be my neighbor for the rest of my life,
92
254793
2961
که قرار بود برای باقی عمرم همسایه‌ی من باشد،
04:17
and I hated the guided imagery training
93
257796
1876
و از دوره‌ی تصویرسازی ذهنیِ هدایت‌شده متنفر بودم که از من می‌خواست
04:19
that asked me to picture chemo as an army coming to battle the cancer cells
94
259672
4296
شیمی‌درمانی را به شکل سپاهی تصور کنم که برای مبارزه با سلول‌های سرطانی می‌آيد،
04:24
because I didn't want to spend over a year of my life
95
264010
2711
چون نمی‌خواستم بیش از یک سال از عمرم را صَرف مبارزه با بدن خودم کنم.
04:26
at war with my own body.
96
266721
1794
04:28
I can see how these elements of the fight narrative
97
268973
2419
می‌توانم درک کنم که چگونه این عناصر روایت مبارزه
04:31
can be empowering for people,
98
271392
1794
می‌توانند به مردم قدرت بدهند،
04:33
but for me, I knew it wasn't going to work.
99
273228
2711
اما برای من، می‌دانستم که قرار نبود جواب بدهد.
04:35
So I started to reference well-being practices
100
275980
2169
بنابراین با تمرینات سلامتی شروع کردم
04:38
that I had learned from my own studies.
101
278149
2378
که از پژوهش‌های خودم یاد گرفته بودم.
04:40
Doctors always laugh with me
102
280568
2127
دکترها همیشه با من می‌خندند
04:42
when they find out that I'm a bio-psych and neuroscience major
103
282695
4213
وقتی می‌فهمند که رشته‌ی روان‌شناسی زیستی و علوم اعصاب خوانده‌ام
04:46
and psych PhD student.
104
286908
1668
و دانشجوی دکتری روان‌شناسی هستم.
04:48
Then when they ask what I'm studying
105
288910
1752
بعد وقتی درباره‌ی حوزه‌ی پژوهشی‌ام می‌پرسند
04:50
and I tell them I study resilience and well-being,
106
290662
3295
و می‌گویم که در حوزه‌ی تاب‌آوری و سلامت پژوهش می‌کنم،
04:53
they either laugh again, say something like,
107
293998
2628
یا دوباره می‌خندند، یا حرفی شبیه به این را می‌زنند:
04:56
"Oh, that's irrelevant,"
108
296668
1793
«اوه، چه بی‌ربط!»
04:58
or go, "Aw."
109
298503
1668
یا می‌گویند «عه!»
05:00
The irony was never lost on me.
110
300630
2252
هرگز نتوانستم از این کنایه فرار کنم.
05:02
I have read so many stories and studies of resilience,
111
302924
3295
داستان‌ها و پژوهش‌های بی‌شماری درباره‌ی تاب‌آوری خوانده‌ام،
05:06
but I never pictured the day that I would have to personally experience it.
112
306219
4254
اما تا به حال روزی را که خودم مجبور باشم آن را تجربه کنم، تصور نکرده بودم.
05:10
I read and taught about gratitude practices,
113
310932
2252
درباره‌ی تمرین‌های قدردانی مطالعه و تدریس می‌کردم،
05:13
specifically as a well-being strategy,
114
313226
2628
دقیقاً به‌عنوان استراتژی‌ای برای سلامت،
05:15
and even though I knew the positive effects,
115
315895
2294
و با این که تأثیرات مثبت آن را می‌دانستم،
05:18
I had never seriously practiced them myself.
116
318231
2961
تا به حال خودم جدی انجامشان نداده بودم.
05:21
I started to incorporate some of these exercises into my life.
117
321651
3545
شروع کردم بعضی از این تمرین‌ها را وارد زندگی‌ام کنم.
05:25
I tried to stop focusing on what my body had done "wrong"
118
325738
4547
تلاش کردم دیگر روی این که بدنم چه کار «اشتباهی» کرده است، متمرکز نشوم،
05:30
and focus on the gratitude I had for my body instead.
119
330285
3712
و در عوض، روی این که چقدر قدردانِ بدنم هستم، متمرکز شوم.
05:34
And really, I realized this is something I had been doing
120
334372
2711
و در حقیقت، متوجه شدم این همان کاری بوده
05:37
when I was kissing my brain those days
121
337125
1877
که در روزهای نزدیک به جراحی، و بعد از آن که مغزم را می‌بوسیدم، انجام می‌دادم.
05:39
leading up to and after surgery.
122
339002
2043
05:41
Gratitude became the tool
123
341462
1710
قدردانی تبدیل به ابزاری شد
05:43
that helped me restructure my vision of illness and disability
124
343214
3379
که به من کمک کرد تا دیدگاهم درباره‌ی بیماری و ناتوانی را بازسازی کنم
05:46
when the world was telling me I should fight it instead.
125
346634
3003
وقتی همه‌ی دنیا به من می‌گفت که در عوض باید با آن مبارزه کنم.
05:50
Instead of thinking about if I would be able to have kids one day,
126
350471
3796
به جای این که به این فکر کنم که آیا روزی می‌توانم بچه‌دار شوم،
05:54
I thought of how amazing it was that my brain, despite its trauma,
127
354309
6423
به این فکر می‌کردم که چقدر شکفت‌انگیز است که مغزم، با وجود آسیب‌دیدگی‌اش،
06:00
was able to deliver the perfect amount of hormones to my body
128
360732
4671
توانسته است میزان دقیقی از هورمون‌ها را به بدنم برساند
06:05
to produce enough eggs to save for a later date.
129
365403
2461
تا به‌اندازه‌ی کافی تخمک بسازد که برای آینده ذخیره کند.
06:08
Every time I went to radiation and was put in my mask,
130
368489
2753
هر بار که برای پرتودرمانی می‌رفتم و ماسکم را می‌گذاشتند،
06:11
I kissed my brain and I focused on the resident
131
371284
2502
مغزم را می‌بوسیدم و روی حرف‌های دکتر متمرکز می‌شدم که می‌گفت
06:13
telling me how the healthy cells would be able to repair over time
132
373828
4296
چگونه سلول‌های سالم می‌توانند به‌مرور ترمیم شوند
06:18
and the cancer cells could not.
133
378124
1960
اما سلول‌های سرطانی نمی‌توانند.
06:20
And when the operative notes came back for my surgery,
134
380793
2795
و وقتی بعد از عمل، گزارش عمل جراحی‌ام آمد،
06:23
a day that I remember very well and had been scared to think about,
135
383630
3670
روزی که خوب یادم است و می‌ترسیدم به آن فکر کنم،
06:27
I read the note out loud,
136
387342
1876
گزارش را بلندبلند می‌خواندم
06:29
sobbing, happy and grateful tears,
137
389260
3253
و هق‌هق گریه می‌کردم، اشک‌هایی از سر خوشحالی و قدردانی؛
06:32
thinking about what my neurosurgeon's team did.
138
392555
2336
در این فکر که تیم جراحیِ مغز و اعصاب چه کارهایی کرده بودند.
06:35
I started to feel such an immense sense of gratitude
139
395224
3504
احساس می‌کردم عمیقاً قدردانم،
06:38
for science, medicine and my medical team,
140
398770
3086
قدردانِ علم، پزشکی و تیم پزشکی‌ام،
06:41
that those thoughts started to drown out
141
401898
1918
که این افکار، کم‌کم آن افکارِ «قرار است چه بر سر زندگی‌ام بیاید؟» را
06:43
the "What is my life going to be like?" thoughts.
142
403858
2628
را در خود غرق کردند.
06:46
The more I practiced gratitude, the more peace I felt in my situation,
143
406945
3628
هرچه بیشتر قدردانی را تمرین می‌کردم، بیشتر در آن شرایط احساس آرامش می‌کردم،
06:50
and this got me interested in what could be happening
144
410573
2503
و همین من را علاقه‌مند کرد که ببینم
از منظر علمِ قدردانی، در سطح عصبی چه اتفاقی می‌افتد.
06:53
with the science of gratitude at a neurological level.
145
413117
2795
06:56
There are several positive psychological and social outcomes of gratitude,
146
416245
4255
قدردانی، پیامدهای روان‌شناختی و اجتماعی مثبتِ بی‌شماری دارد،
07:00
like increases in happiness, decreases in depression,
147
420541
3129
مثل افزایش خوشحالی، کاهش افسردگی،
07:03
having stronger relationships and experiencing positive emotion.
148
423670
3753
داشتن روابط محکم‌تر و تجربه‌ی احساسات مثبت.
07:07
And fMRI studies show us
149
427423
1669
و پژوهش‌های اِم‌آرآی‌های کارکردی (آِف‌اِم‌آرآی) نشانمان می‌دهند که
07:09
that several parts of our brain and pathways are activated
150
429133
3754
وقتی از ما قدردانی می‌شود یا از دیگران قدردانی می‌کنیم،
07:12
when we experience and express gratitude.
151
432929
2210
چندین بخش از مغز و مسیرهای عصبی‌مان فعال می‌شوند.
07:15
One of these parts is the medial prefrontal cortex,
152
435723
3087
یکی از این بخش‌ها قشر پیش‌پیشانی میانی است،
07:18
an area associated with the management of negative emotions.
153
438851
3337
یعنی قسمتی که به مدیریت احساساتِ منفی مرتبط است.
07:23
Together, these changes in neurotransmitters and hormones
154
443106
4546
روی هم رفته، این تغییرات در انتقال‌دهنده‌های عصبی و هورمون‌ها،
07:27
combined with activated neural pathways,
155
447652
3170
وقتی با مسیرهای عصبیِ فعال‌شده ترکیب می‌شوند
07:30
help us cognitively restructure potentially harmful thoughts
156
450822
3003
به ما کمک می‌کنند تا افکار بالقوه مضر را از نظر شناختی بازسازی کنیم
07:33
to better manage our circumstances.
157
453825
2294
تا شرایطمان را بهتر مدیریت کنیم.
07:36
And the cool thing is
158
456661
1585
و نکته‌ی جذاب این است که
07:38
that we can intentionally activate these gratitude circuits in our brain.
159
458287
3629
ما می‌توانیم عمداً این مدارهای قدردانی را در مغزمان فعال کنیم.
07:41
In general, the more we do something, the easier it becomes,
160
461916
2961
به‌طور کلی، هرچه بیشتر کاری را انجام دهیم، آن کار آسان‌تر می‌شود
07:44
and our brains work the same way.
161
464919
1752
و مغز ما هم همین طور کار می‌کند.
07:46
The more we activate these gratitude circuits,
162
466671
2794
هر چه بیشتر این مدارهای قدردانی را فعال کنیم،
07:49
the less effort it takes to stimulate those pathways the next time,
163
469507
3170
دفعه‌ی بعدش هم برای تحریک و فعال‌سازیِ این مسیرها تلاش کمتری لازم است
07:52
and the stronger those pathways become.
164
472677
2127
و هم این مسیرها قوی‌تر شده‌اند.
07:54
Neuroplasticity is a term I teach my students
165
474846
3503
انعطاف‌پذیری عصبی موضوعی است که برای دانشجویانم تدریس می‌کنم
07:58
that refers to our brain's ability to form new neural connections throughout life.
166
478349
3879
که به‌معنای توانایی مغز ما در ساختنِ پیوندهای عصبی جدید در طی عمرمان است
08:02
Which means this is something that anyone can practice
167
482562
2752
که یعنی همه می‌توانند آن را تمرین کنند
08:05
and get better at over time.
168
485314
1877
و به‌مرور در آن بهتر شوند.
08:07
So I kept practicing gratitude even when it seemed impossible.
169
487900
3337
پس من به قدردانی‌کردن ادامه دادم، حتی وقتی که به نظر غیرممکن می‌رسید.
08:11
I continue to thank my brain for the amazing work it does
170
491237
2711
هنوز هم قدردان مغزم هستم برای کارهای شگفت‌انگیزی که می‌کند،
08:13
as I prepare for 12 more rounds of chemo this year.
171
493990
2544
و برای ۱۲ دوره‌ی شیمی‌درمانیِ دیگرِ امسال آماده می‌شوم.
08:16
I write down three things I'm grateful for
172
496576
2002
سه چیزی که قدردانِ آن‌ها هستم را می‌نویسم
08:18
and why I'm grateful for them, no matter what,
173
498619
2211
و دلیل این که چرا هر اتفاقی هم بیفتد، هنوز قدردان آن‌ها هستم،
08:20
every morning that I wake up.
174
500830
1585
هر صبح که بیدار می‌شوم.
08:22
I write "thank you" notes to my heroes and health care,
175
502790
2628
برای قهرمانان و کادر درمانم یادداشت تشکر می‌نویسم،
08:25
nurses who get the IV in the first time.
176
505418
2586
برای پرستارانی که سوزن تزریق وریدی را همان بار اول درست وارد رگ می‌کنند،
08:28
The anesthesiology resident,
177
508880
1960
برای متخصص بیهوشی
08:30
who held my hand during the awake portions of my surgery,
178
510840
3712
که در مدت هوشیاربودنم در طی عمل، دست من را گرفت،
08:34
radiation therapist that play my playlist during treatment
179
514594
3837
برای متخصص پرتودرمانی که آهنگ‌های پلی‌لیست من را در طی درمان پخش می‌کند،
08:38
and administrative staff that makes me smile
180
518431
2085
و برای کارمندان اداری که باعث می‌شوند هر بار وارد بیمارستان می‌شوم، لبخند بزنم.
08:40
every time I walk into the hospital.
181
520516
2545
می‌خواهم همین جا برای یک لحظه، چیزی که تدریس می‌کنم را تمرین کنم
08:43
I do want to take a second here and practice what I teach
182
523061
2711
08:45
to shout out my doctors and their teams
183
525772
1918
و تشکر کوچکی کنم از پزشکانم و تیم‌هایشان
08:47
from the Michigan Medicine Multidisciplinary Brain Tumor Clinic.
184
527690
3212
در کلینیکِ تخصصی چندرشته‌ایِ تومور مغزی میشیگان.
08:52
I have never met such intelligent,
185
532820
3754
به عمرم چنین انسان‌های باهوش، مهربان و صبوری ندیده بودم.
08:56
kind and patient people.
186
536574
2544
08:59
Thank you for making me feel brave
187
539952
2753
ممنونم کاری کردید که حس کنم شجاع هستم
09:02
when I sometimes felt the opposite.
188
542747
2169
وقتی گاهی برعکسش را حس می‌کردم.
09:06
I think the universe might think it's funny
189
546876
2419
به نظرم شاید جهان فکر کند بامزه است
09:09
that a psych instructor and researcher who studies well-being
190
549337
3044
که یک مدرس روان‌شناسی و پژوهشگری فعال در حوزه‌ی سلامت،
09:12
ended up with a brain tumor.
191
552423
1669
کار خودش به تومور مغزی رسیده است.
09:14
The truth is that we need more awareness and more research
192
554092
3712
حقیقت این است که ما در مورد تومورهای مغزی و سرطان مغز
به آگاهی و پژوهش‌های بیشتری نیاز داریم.
09:17
regarding brain tumors and brain cancer.
193
557804
2502
09:20
Doctors can't exactly predict how my tumor will behave,
194
560348
2961
پزشکان نمی‌توانند دقیق پیش‌بینی کنند که تومور من چه رفتاری خواهد داشت،
09:23
and really, none of us
195
563309
2085
و در حقیقت، هیچ کدام از ما
09:25
can predict what our lives are going to be like exactly.
196
565436
2878
نمی‌توانیم پیش‌بینی کنیم که زندگیمان دقیقاً چه شکلی خواهد شد.
09:28
But what I hope I can show you is that we can also be grateful
197
568940
3044
اما چیزی که امیدوارم بتوانم نشانتان دهم
این است که حتی می‌توانیم برای چالش‌های پیش‌بینی‌نشده هم قدردان باشیم.
09:32
for the unexpected challenges.
198
572026
1794
09:34
I don't want to dismiss people
199
574362
1460
نمی‌خواهم آن کسانی را نادیده بگیرم که شاید روایت مبارزه را نیروبخش می‌دانند.
09:35
who may find the fight narrative empowering.
200
575822
2294
09:38
I also don't want to suggest that it's by any means easy
201
578116
2627
نمی‌خواهم این را هم بگویم که یافتن راه‌هایی برای قدردانی
09:40
to find ways to be grateful in dealing with adversity.
202
580785
2878
وقتی از شدت سختی‌ها درمانده شده‌ایم، ذره‌ای آسان است.
09:43
This has been the hardest thing that I've ever had to do.
203
583704
3712
این کار سخت‌ترین کاری بوده است که تاکنون مجبور بوده‌ام انجام دهم.
اما می‌خواهم به آن‌هایی هم حق بدهم که مثل من فکر می‌کنند
09:48
But I do want to empower those that feel like me,
204
588042
2294
09:50
that there's another way to go through whatever your journey may be,
205
590336
3253
که راه دیگری برای طی‌کردنِ هر نوع سفری که برایشان پیش خواهد آمد، وجود دارد
09:53
that loving your body doesn't have to be conditional.
206
593589
2545
که قرار نیست با قید و شرط، عاشق بدنت باشی.
09:57
And that by practicing gratitude
207
597468
1585
که با تمرین‌کردنِ قدردانی
09:59
we can actually wire our brains to help us build resilience.
208
599053
3295
می‌توانیم در واقع بدنمان را طوری سیم‌پیچی کنیم که کمکمان کند تاب‌آور شویم.
10:02
And lastly,
209
602890
1293
و در پایان،
10:04
I hope everyone, no matter where you are or what you are doing,
210
604225
3337
امیدوارم همگی، هر جا که هستید و هر کاری که می‌کنید،
10:07
can take a second to kiss your own brain
211
607603
2211
یک لحظه زمان بگذارید و مغزتان را ببوسید
10:09
and thank it for all that it does for you.
212
609814
2294
و از آن برای همه‌ی کارهایی که برایتان می‌کند، تشکر کنید.
درباره این وب سایت

این سایت ویدیوهای یوتیوب را به شما معرفی می کند که برای یادگیری زبان انگلیسی مفید هستند. دروس انگلیسی را خواهید دید که توسط معلمان درجه یک از سراسر جهان تدریس می شود. روی زیرنویس انگلیسی نمایش داده شده در هر صفحه ویدیو دوبار کلیک کنید تا ویدیو از آنجا پخش شود. زیرنویس‌ها با پخش ویدیو همگام می‌شوند. اگر نظر یا درخواستی دارید، لطفا با استفاده از این فرم تماس با ما تماس بگیرید.

https://forms.gle/WvT1wiN1qDtmnspy7