Podcast for English Learners — Travel Stories: SNAKES, BANDITS, and More

But I would scream, I would scream! Actually think I did. Oh! Yeah. Oh, no one laughed

اما من جیغ می زدم، جیغ می زدم! در واقع فکر می کنم من انجام دادم. اوه! آره اوه، هر چند کسی نخندید

though. No I guess everybody was scared as well. Yes, so you know. Exactly, it's it's

. نه من حدس می زنم که همه ترسیده بودند . بله، پس می دانید. دقیقاً،

a legitimate reason to scream, I would say.

من می گویم این دلیل موجهی برای فریاد زدن است.

Alright, so I'm joined in the global studio today by the most lekker teacher in South

بسیار خوب، پس امروز در استودیوی جهانی با لکه دارترین معلم

Africa, the one and only Casse. Hey, Casse. Hey, Thiago. Hey guys, how's it going? (I'm

آفریقای جنوبی، یگانه کاس، همراه شدم. هی، کیس هی، تیاگو. سلام بچه ها، اوضاع چطوره؟ (من

good.) Uh, we were talking earlier about how hot it is, and I think besides that, everything's

خوبم.) اوه، ما قبلاً در مورد گرمای هوا صحبت می کردیم، و من فکر می کنم علاوه بر آن، همه چیز

good. Yeah. Here in Brazil it's really hot too.

خوب است. آره اینجا در برزیل هم واقعاً گرم است.

Yeah. We share the same season time, right? We do, we do. But (Yeah.) yeah, I, I guess,

آره ما در یک فصل مشترک هستیم، درست است؟ انجام می دهیم، انجام می دهیم. اما (آره.) بله، من، حدس می‌زنم، می‌دانی

you know, it's, it's one of those things where you take it as it comes. Like, what can you

، این یکی از آن چیزهایی است که شما آن را همانطور که می‌آید در نظر می‌گیرید. مثلاً، واقعاً چه کاری می توانید

do about it, really? So. Yeah. I like that - you take it as it comes.

در مورد آن انجام دهید؟ بنابراین. آره من آن را دوست دارم - شما آن را همانطور که می آید می گیرید.

That's cool. (Yeah) Nice. So, uh, today we're gonna be talking all about travel experiences.

باحاله. (آره) خوبه بنابراین، اوه، امروز ما همه چیز را در مورد تجربیات سفر صحبت خواهیم کرد. من

Casse and I have here, um, some memorable travel stories to share with you guys today

و کیس اینجا داریم، اوم، چند داستان سفر به یاد ماندنی برای به اشتراک گذاشتن امروز با شما بچه ها

and to get started with this topic, I have a funny little thing here to read to you guys.

و برای شروع با این موضوع، من یک چیز کوچک خنده دار در اینجا برای شما بچه ها دارم.

It's fun. Yeah. So check it out. Vacation or staycation, you know, not taking time off

خوش می گذرد. آره پس آن را بررسی کنید. می دانید که تعطیلات یا اقامت در تعطیلات، مرخصی نگرفتن

can be a huge complication. Whether you see a coral snake next to you or make a taxi driver

می تواند عارضه بزرگی باشد. چه یک مار مرجانی در کنار خود ببینید یا یک راننده تاکسی را

blush with embarrassment, travel stories are always fun to share. In today's episode, we'll

از خجالت سرخ کنید، داستان‌های سفر همیشه سرگرم کننده است. در قسمت امروز،

have some fun by sharing some memorable experiences we've had while traveling. Yeah. Just a little

با به اشتراک گذاشتن چند تجربه به یاد ماندنی که در سفر داشته ایم، کمی سرگرم خواهیم شد. آره فقط

bit of a quick introthere, right? Did you like what I did there, Casse?

کمی مقدمه سریع، درست است؟ آیا از کاری که من در آنجا انجام دادم خوشت آمد، کیس؟

I, I thought it was really clever. It sounded like a poem to me, or like a really, you know,

من فکر کردم واقعا هوشمندانه است. برای من شبیه یک شعر بود، یا واقعاً، می دانید،

good play on words. I thought it was really good.

بازی خوبی با کلمات. فکر کردم واقعا خوب بود.

Yeah. Yeah. That's, that's cool. Yeah. Well, we do have some nice words here, right? So,

آره آره این باحال است. آره خوب، ما اینجا چند کلمه خوب داریم، درست است؟ بنابراین،

Casse, what is a staycation? Like, what's the difference between a vacation and a staycation?

Casse، اقامت چیست؟ مثلاً تفاوت بین تعطیلات و اقامت در چیست؟

So a vacation is, we would use this word when we are traveling. We're going away. We're

بنابراین تعطیلات است، ما از این کلمه در هنگام سفر استفاده می کنیم . ما در حال رفتن هستیم ما

traveling usually abroad. You know, we tend to differentiate between a staycation and

معمولا به خارج از کشور سفر می کنیم. می دانید، ما تمایل داریم بین اقامت و

a vacation as the vacation would be the one where you're going abroad, and the staycation

تعطیلات تفاوت قائل شویم، زیرا تعطیلات همان جایی است که شما در آن به خارج از کشور می روید، و اقامتگاه اقامتی

is the one where you are staying with, you know, local vacation in your country, in your

است که در آن اقامت دارید، می دانید، تعطیلات محلی در کشور خود، در کشور خود.

city. And even we often use it to say like, I'm not going away this holiday or this vacation

شهر و حتی ما اغلب از آن برای گفتن مثل، این تعطیلات یا این تعطیلات

as a holiday, um, we are going to stay at home. So your staycation could just be you

به عنوان تعطیلات نمی روم استفاده می کنیم، اوم، ما قرار است در خانه بمانیم. بنابراین محل اقامت شما می تواند فقط

at home relaxing, um, on your days off. Cool. Yeah. I like the way that the word is

در خانه استراحت کنید، امم، در روزهای تعطیل. سرد. آره من نحوه شکل گیری کلمه را دوست دارم

formed, right? Staycation. Right? Like, you stay locally. That's interesting. (Yeah,)

، درست است؟ اقامت. درست؟ مثلاً شما محلی می مانید. جالبه. (آره،)

You know, it's crazy. I, I think that English can be quite literal sometimes, you know,

می دانید، این دیوانه است. من، من فکر می‌کنم که گاهی اوقات انگلیسی می‌تواند کاملاً تحت اللفظی باشد، می‌دانید،

as a non-native speaker of English, I, I know it is that sometimes I can know, as some of

به عنوان یک فرد غیر بومی انگلیسی، من، می‌دانم که گاهی اوقات می‌توانم بدانم، زیرا برخی از

the words can be quite literal. Yeah. If you think about, oh, yeah, it makes sense. Right.

کلمات می‌توانند کاملاً تحت اللفظی باشند. آره اگر به این فکر کنید، اوه، بله، منطقی است. درست.

Stay-cation. I stay locally. I don't go abroad. (Exactly.) Yeah. That's cool. And, when you

کاتیون بمان. من محلی می مانم. خارج از کشور نمیروم (دقیقا.) بله. باحاله. و وقتی

take time off, what do you do? What does that mean?

مرخصی می گیرید، چه کار می کنید؟ معنی آن چیست ؟

So if you take time off, you're taking a break from doing something, especially work, so

بنابراین اگر مرخصی می گیرید، از انجام کاری، به خصوص کار، استراحت می کنید، بنابراین

you can take time off from your studies as well, or you can take time off from doing

می توانید از مطالعه خود نیز مرخصی بگیرید ، یا می توانید از انجام

a particular activity. Like maybe I, I'm, I'm used to going to the gym like every day

یک فعالیت خاص مرخصی بگیرید. مثل اینکه من، من، عادت دارم مثل هر روز هفته به باشگاه بروم

of the week, and then I take time off from going to the gym, means I'm just taking a

، و بعد از رفتن به باشگاه مرخصی بگیرم، یعنی فقط

break from doing that activity. Nice. And, hearing this little introduction,

از انجام آن فعالیت استراحت می کنم. خوب. و با شنیدن این مقدمه کوچک،

we also said the word blush, right? Uh, when you make someone blush, what's that?

کلمه رژگونه را هم گفتیم، درست است؟ اوه، وقتی کسی را وادار می کنی سرخ شود، این چیست؟

So when you make someone blush you, well, you make them shy or you make them feel a

بنابراین وقتی کسی را وادار می‌کنید که شما را سرخ کند، خوب، او را خجالتی می‌کنید یا باعث می‌شوید

little bit embarrassed. Um, so I also wanna add that what it means, what we, when we are

کمی خجالت بکشد. اوم، پس من همچنین می‌خواهم اضافه کنم که معنای آن، زمانی که ما

blushing is our cheeks tend to go red, or our faces in general go pink or red. Um, but

سرخ می‌شویم این است که گونه‌هایمان قرمز می‌شوند یا صورت‌هایمان به طور کلی صورتی یا قرمز می‌شوند. اوم، اما

I have, I just wanna add for the ladies out there, I mean, we all love makeup, so blush

من دارم، فقط می‌خواهم برای خانم‌های بیرون اضافه کنم، منظورم این است که همه ما آرایش را دوست داریم، بنابراین رژگونه

also refers to, you know, the actual makeup that we use to give ourselves that effect

نیز به آرایش واقعی اشاره دارد که ما برای ایجاد آن جلوه به خودمان استفاده می‌کنیم،

because, you know, rosy cheeks (Right) are a sign that you are youthful and you are,

زیرا، می‌دانی، رژگونه است. گونه ها (راست) نشانه این است که شما جوان هستید و شما هستید،

you, I don't know, it's just a good positive, healthy sign. Healthy people blush is what

نمی دانم، فقط یک علامت مثبت و سالم خوب است. سرخ شدن افراد سالم همان چیزی است که

the, the idea is there. But yeah, to blush is to get embarrassed or feel embarrassed

ایده وجود دارد. اما آره، سرخ شدن یعنی خجالت کشیدن یا احساس خجالت

and have your cheeks and face go red. Rosy cheeks. That's nice. (Rosy cheeks.) Rosy.

و قرمز شدن گونه ها و صورت. لپ گلی. خوبه. (گونه های گلگون.) گلگون.

(Yeah. Yeah.) Is it like from the, the color pink, right?

(آره. آره.) آیا از رنگ صورتی است، درست است؟

Exactly. Exactly. Very good. Rosy cheeks. Rosy cheeks. Excuse

دقیقا. دقیقا. خیلی خوب. لپ گلی. لپ گلی.

me. Not chicks. Rosy cheeks. Okay. That's cool. (Yeah.) Uh, when we were prepping for

ببخشید. نه جوجه ها لپ گلی. باشه. باحاله. (آره.) اوه، زمانی که ما برای

this episode, Casse, we were talking about, you know, how sometimes learners they struggle

این قسمت آماده می‌شدیم، Casse، در مورد این صحبت می‌کردیم، می‌دانید که چگونه گاهی اوقات یادگیرندگان

to tell the difference between the words holiday, vacation, and trip. Right? They can be quite

برای تشخیص تفاوت بین کلمات تعطیلات، تعطیلات و سفر تلاش می‌کنند. درست؟ آنها می توانند کاملا

confusing. Um, how would you explain the difference of these three words?

گیج کننده باشند. اوم، تفاوت این سه کلمه را چگونه توضیح می دهید ؟

Yeah. So, um, with the holi(day), so we know that in American English, you know, if people

آره بنابراین، اوم، با تعطیلات (روز)، بنابراین ما می دانیم که در انگلیسی آمریکایی، می دانید، اگر مردم

are referring to taking time off to go away or plan some kind of stay in a different location,

به مرخصی گرفتن برای رفتن یا برنامه ریزی برای اقامت در مکان دیگری اشاره می کنند،

they usually say that they're going on vacation. Um, but in British English and here in South

معمولاً می گویند که " به تعطیلات میروی اوم، اما در انگلیسی بریتانیایی و در اینجا در

Africa as well, we would also refer to that as a holiday. I'm going on holiday, so I'm

آفریقای جنوبی نیز به آن به عنوان تعطیلات اشاره می کنیم. من به تعطیلات می روم، بنابراین

going away on holiday next week. And that just doesn't refer to one day as it would

در تعطیلات هفته آینده می روم. و این فقط به یک روز اشاره نمی کند

in, you know, we spoke about that as well. Uh, holidays usually like Christmas time or,

، می دانید، ما در مورد آن نیز صحبت کردیم. اوه، تعطیلات معمولاً مانند زمان کریسمس یا،

um, this particular national day that people celebrate. But for us, it's actually the same

اوم، این روز ملی خاص که مردم آن را جشن می گیرند. اما برای ما، در واقع همان

meaning as a vacation. Um, and then, you know, we also spoke about trip. So people will say,

معنای تعطیلات است. اوم، و بعد، می دانید، در مورد سفر نیز صحبت کردیم. بنابراین مردم می گویند،

oh, am I going on a vacation or am I going on a trip? I think in general, they have a

اوه، من به تعطیلات می روم یا به سفر می روم؟ من فکر می کنم به طور کلی، آنها

very similar meaning. It all means you're going on a journey from one place to another.

معنای بسیار مشابهی دارند. همه اینها به این معنی است که شما در حال رفتن به سفری از یک مکان به مکان دیگر هستید.

But a trip can also be, usually it's, it's a short, um, well, not always, but we can,

اما یک سفر همچنین می تواند باشد، معمولاً این است، کوتاه است، اوم، خوب، همیشه نه، اما ما می توانیم،

we usually use it in that way. Like I'm, I'm going on a trip to my grandmother's house,

معمولاً از آن به این شکل استفاده می کنیم. مثل من، من به خانه مادربزرگم می روم

or my son is going on a trip to, with his, with his school, uh, to the local museum.

یا پسرم با مدرسه اش به موزه محلی می رود.

So it's, it's a short period and you're usually going and then coming back, um, soon, but

بنابراین، این یک دوره کوتاه است و شما معمولاً می‌روید و سپس برمی‌گردید، اوم، به زودی، اما

yeah. Cool. You know, that word trip reminds me

بله. سرد. می‌دانی، این کلمه‌ی سفر مرا یاد

of, uh, of a classic Beatles song called Day Tripper. Yeah. Day Tripper. And, (Yeah) the,

یک آهنگ کلاسیک بیتلز می‌اندازد به نام روز سفر. آره مسافر روز. و (آره)

the, the song talks about a girl who is a day tripper. I, I don't know exactly what

آهنگ در مورد دختری صحبت می کند که یک مسافرت روزانه است. من، من دقیقاً نمی دانم

that means. Maybe, uh, she takes short trips, right? Like across town. Yeah. So it's a great

معنی آن چیست. شاید، اوه، او به سفرهای کوتاه می رود، درست است؟ مثل سرتاسر شهر آره پس آهنگ فوق العاده ای است

song. (Could be, yeah.) Yeah. It's one of the first ones I learned on guitar, actually.

. (ممکن است، بله.) بله. این یکی از اولین مواردی است که من گیتار را یاد گرفتم، در واقع.

Oh, wow. Yeah. I, I would love to hear you play that. That would be awesome.

اوه وای. آره من، من دوست دارم بشنوم که شما آن را بازی می کنید. این عالی خواهد بود.

Yeah. Maybe I can grab the guitar, you know, in a future episode just to play that main

آره شاید بتوانم گیتار را در قسمت آینده بگیرم تا آن

(Yeah.) riff. It's really cool. You know, it's really cool. So, today, um, we're gonna

ریف اصلی (آره.) را اجرا کنم. واقعا عالیه میدونی واقعا عالیه بنابراین، امروز، اوم،

be talking all about trips and traveling and memorable traveling experiences. Uh, well,

همه چیز در مورد سفرها و سفرها و تجربه های به یاد ماندنی سفر صحبت خواهیم کرد. خب،

we are talking about trips and traveling. I have to admit, Casse, one of my, uh, not

ما در مورد سفر و مسافرت صحبت می کنیم. باید اعتراف کنم، کیس، یکی از پشیمان‌های من نیست

regrets, but maybe one of the things that kind of, you know, bums me out sometimes is

، اما شاید یکی از چیزهایی که گاهی اوقات مرا آزار می‌دهد، این

the fact that I have never had the opportunity to go abroad. At least not yet. You know,

واقعیت است که هرگز فرصتی برای رفتن به خارج از کشور نداشته‌ام. حداقل الان نه. می‌دانی،

it's one of those things that I still have to tick off my bucket list, you know, but

این یکی از آن چیزهایی است که من هنوز باید از فهرست سطل‌ام علامت بزنم، می‌دانی، اما

I am confident, I am hopeful that some, you know, I will be able to realize this dream

مطمئن هستم، امیدوارم که برخی، می‌دانی ، به زودی بتوانم این رویای

of going abroad soon. Definitely. Like, I mean, if we think about

رفتن به خارج از کشور را محقق کنم. قطعا. مثلاً، منظورم این است که اگر به

it like as, I, I cannot tell you how amazing it actually is that you say this, and I mean,

آن فکر کنیم مثل من، نمی توانم به شما بگویم که واقعا چقدر شگفت انگیز است که این را می گویید، و منظورم این است که

I tell you this all the time, but you, your English is impeccable and you've never left

من همیشه این را به شما می گویم، اما شما، انگلیسی شما بی عیب و نقص است و شما هرگز

Brazil. So I think this is is not something to feel bummed out about. Well, you know,

برزیل را ترک نکردم. بنابراین من فکر می کنم این چیزی نیست که در مورد آن احساس ناراحتی کنید. خوب، می دانید،

like if you look at it from that perspective, it's something to feel (Yeah.) proud of, right?

اگر از این منظر به آن نگاه کنید، چیزی برای احساس غرور (آره.) است، درست است؟

Thanks for that. I really appreciate that, by the way. Uh, what does it mean to be bummed

برای آن متشکرم. اتفاقاً من واقعاً از آن قدردانی می کنم . اوه، به چه معناست که

out about something? Just to feel sad and, you know, you're feeling

در مورد چیزی دلسرد شوید؟ فقط برای اینکه احساس غمگینی کنید و می دانید،

a little bit depressed about it. I wouldn't even say a little bit. Sometimes if you're

کمی از این بابت احساس افسردگی می کنید. حتی کمی هم نمی گویم. گاهی اوقات اگر

really bummed out, you could be very depressed about, you know, that the state of, of the

واقعاً ناراحت هستید، ممکن است در مورد آن

situation, but. Yeah, that's true. Yeah. Yeah. I mean, I,

وضعیت، بسیار افسرده باشید، اما. بله، این درست است. آره آره منظورم این است که من، مطمئناً به

I view that as an accomplishment that I have in my life, for sure. Yeah. Being able to

آن به عنوان یک دستاورد در زندگی ام نگاه می کنم. آره می توانم

learn English as well as I did here in my home country. For me, uh, I think, uh, a big

انگلیسی را به خوبی یاد بگیرم که اینجا در کشورم انجام دادم . برای من، اوه، فکر می کنم، اوه، یک

deal, a big, uh, part of that was talking to people as much as possible. Yeah. So sometimes

مسئله بزرگ، یک بخش بزرگ، اوه، بخشی از آن صحبت کردن با مردم تا حد امکان بود. آره بنابراین گاهی اوقات با

I would meet some native speakers on the street in my hometown. Sometimes I had some friends

چند زبان بومی در خیابان در زادگاهم ملاقات می کردم . گاهی اوقات دوستانی داشتم

also who spoke English, so, you know, we practice together. But the, the crazy thing is that

که انگلیسی صحبت می کردند، بنابراین، می دانید، ما با هم تمرین می کنیم. اما نکته احمقانه این است که

nowadays you don't even have to know people necessarily that speak English to practice

امروزه حتی مجبور نیستید افرادی را بشناسید که برای تمرین

or speak, like, you know, personally. Right? Uh, let's say the app, for example, yeah,

یا صحبت کردن، مثلاً شخصاً، لزوماً انگلیسی صحبت می کنند. درست؟ اوه، فرض کنید برنامه، برای مثال، بله،

the RealLife English app. You can just pop up there and connect with someone, have a

برنامه انگلیسی RealLife. شما فقط می توانید در آنجا ظاهر شوید و با کسی ارتباط برقرار کنید، یک

short 4 minute conversation. And, you know, it's one of those things that wow. I mean,

مکالمه کوتاه 4 دقیقه ای داشته باشید. و، می دانید، این یکی از آن چیزهایی است که عجب. منظورم این است که

we have so many resources nowadays. Right. By the way, uh, for the listeners here, if

ما امروزه منابع زیادی داریم. درست. به هر حال، برای شنوندگان اینجا، اگر

you haven't tried the app yet, give it a try. I mean, you know, I wish I had that, you know,

هنوز برنامه را امتحان نکرده اید، آن را امتحان کنید. یعنی می دانی، ای کاش این را داشتم، می دانی،

when I was learning English, uh, many, many years ago. So it's free. Just, click the link

زمانی که زبان انگلیسی یاد می گرفتم، اوه، سال ها پیش. بنابراین رایگان است. فقط، روی پیوند

of the description or RealLife English on your favorite app store, search for it and,

توضیحات یا RealLife English در فروشگاه برنامه مورد علاقه خود کلیک کنید، آن را جستجو کنید و،

uh, give it a try. Yeah. Exactly. Plus, I like that you mentioned like

اوه، آن را امتحان کنید. آره دقیقا. به علاوه، من دوست دارم که شما به عنوان

a quick, you know, quick 4 minute call. You don't, you won't even have time to blush in

یک تماس سریع 4 دقیقه ای اشاره کردید. اینطور نیست، حتی در 4 دقیقه وقت نخواهید داشت که سرخ شوید

4 minutes. You'll just speak to the stranger. No embarrassment. Just, you know, quick short

. شما فقط با غریبه صحبت خواهید کرد. بدون خجالت فقط، می دانید، تماس کوتاه سریع

call. And you'll already have that, you know, experience and the fun side of meeting someone

. و شما قبلاً این تجربه و جنبه سرگرم کننده ملاقات با شخص

new. So No need to blush (What do you have to lose?)

جدید را خواهید داشت. بنابراین نیازی به سرخ شدن (چه چیزی برای از دست دادن دارید؟)

with the embarrassment. That's cool. That's nice. So Casse, I wanted to share with you,

با خجالت نیست. باحاله. خوبه. پس کیس، می‌خواستم

uh, my memorable travel experience. One of them. Yeah. It was a trip that I took locally

تجربه سفر به یاد ماندنی‌ام را با شما به اشتراک بگذارم. یکی از آنها. آره این سفری بود که به صورت محلی به

here in Brazil. And I think it's a, it's a good example of when expectations don't meet

اینجا در برزیل رفتم. و من فکر می‌کنم این یک مثال خوب برای زمانی است که انتظارات با واقعیت مطابقت ندارند

reality. You know. It was the first time I visited Florianopolis, right, here in Brazil,

. میدونی. این اولین باری بود که از فلوریانوپلیس دیدن کردم، درست، اینجا در برزیل،

it's in the south. And, um, you know, we, Brazilians, we tend to call it Floripa. Yeah,

در جنوب است. و، اوم، می دانید، ما، برزیلی ها، تمایل داریم آن را فلوریپا بنامیم. آره

you've been there too. Yeah. At our last summit. So, you know, the, the, the place, the island,

تو هم اونجا بودی آره در آخرین اجلاس ما بنابراین، می دانید، مکان، جزیره،

it's a beautiful place. Yeah, it's beautiful.

مکان زیبایی است. آره قشنگه

It's an amazing place, beautiful beaches. But the first time I went there actually wasn't

این یک مکان شگفت انگیز است، سواحل زیبا. اما اولین باری که به آنجا رفتم واقعاً

so good. And let me explain why. Right? That was, I think, 2018. And, uh, what happened

خوب نبود. و اجازه دهید توضیح دهم که چرا. درست؟ فکر می‌کنم این سال 2018 بود. و اوه، اتفاقی که افتاد این

was I got really disappointed with the hotel where I stayed at, you know, because when

بود که من واقعاً از هتلی که در آن اقامت داشتم ناامید شدم، زیرا وقتی

I was booking the hotel, uh, you know, before going there, the pictures looked amazing,

داشتم هتل را رزرو می‌کردم، اوه، می‌دانی، قبل از رفتن به آنجا، عکس‌ها نگاه می‌کردند. شگفت انگیز،

you know, they looked incredible. Like, oh, this is such a nice place to stay in. But

می دانید، آنها باورنکردنی به نظر می رسیدند. مثل، اوه، این مکان بسیار خوبی برای اقامت است. اما

when we got there, and you know, it was me and my family, right? I took my wife and my

وقتی به آنجا رسیدیم، و می دانید، من و خانواده ام بودیم، درست است؟ من همسرم و

son who was I think seven years old at the time. My daughter wasn't born yet. It was

پسرم را که در آن زمان فکر می کنم هفت ساله بود، گرفتم . دخترم هنوز به دنیا نیامده بود این

our first time ever, uh, in Floripa, right? And we got really disappointed with the hotel

اولین بار بود که ما در فلوریپا بودیم، درست است؟ و ما واقعاً از هتل ناامید شدیم،

because, you know, it's one of those hotels that, um, I don't know, it seems like time

زیرا، می دانید، این یکی از آن هتل هایی است که، اوم، نمی دانم، به نظر می رسد زمان

hasn't been kind to the place, you know? So, it wasn't at all, like the pictures showed

با آن مکان مهربان نبوده است، می دانید؟ بنابراین، اصلاً مانند تصاویری که

on the website, and it was a big place. It was a huge space, yeah, even external area.

در وب سایت نشان داده شده بود، نبود و مکان بزرگی بود. این یک فضای بزرگ بود، بله، حتی یک منطقه خارجی.

But, uh, there were many deactivated facilities that hadn't been used for a long time. So,

اما، اوه، بسیاری از امکانات غیرفعال شده بودند که برای مدت طولانی مورد استفاده قرار نگرفته بودند. بنابراین،

you know, it's one of those places where you look around, you go like, okay, I imagine

می دانید، این یکی از آن جاهایی است که شما به اطراف نگاه می کنید، می روید، خوب، تصور می کنم

that this place used to be a really good place like 30-40 years ago. But I don't know, maybe

که این مکان قبلاً مکان بسیار خوبی مانند 30-40 سال پیش بوده است. اما نمی‌دانم، شاید

business wasn't going well over the years, or, um, I don't know what happened, but, you

کسب‌وکار در طول سال‌ها خوب پیش نمی‌رفت، یا، اوم، نمی‌دانم چه اتفاقی افتاده است، اما، می‌دانید

know, it seems like the the place, the hotel has declined over, over time. Yeah. So, you

، به نظر می‌رسد که مکان، هتل در طول زمان کاهش یافته است. . آره بنابراین، می

know, that was a little bit of a, a disappointment for us, and, um, even the breakfast, you,

دانید، این یک کمی ناامیدی برای ما بود، و، اوم، حتی صبحانه، شما،

I was expecting that nice, (Wow.) what, what do you call it? A nice, um, continental (Continental)

من انتظار آن خوب بودن را داشتم، (وای.) اسمش چیست؟ یک صبحانه خوب، اوم، قاره ای (قاره ای)

breakfast, right, that hotels offer. It was like, you know, even the breakfast was like,

، درست است، که هتل ها ارائه می دهند. میدونی حتی صبحانه هم مثل این بود،

okay, yeah. Letdown, Ugh.

باشه، آره. افتضاح، اوه

It was a letdown. And, to make matters even let's say worse, I think on our last day there,

این یک دلتنگی بود. و برای بدتر شدن اوضاع، بهتر است بگوییم، فکر می‌کنم در آخرین روزی که آنجا بودیم،

there was even a, a mini coral snake, you know, uh, by the entrance. And it was insane.

حتی یک مار مرجانی کوچک، کنار ورودی بود. و دیوانه کننده بود می‌دانی

You know, I don't know if it is, if it was poisonous or not, you know, but what I remember

، نمی‌دانم اینطور است، سمی بود یا نه، می‌دانی، اما چیزی که به یاد دارم این است که

is I've seen some guys from the hotel who worked there, you know, trying to capture

چند نفر از بچه‌های هتل را دیده‌ام که آنجا کار می‌کردند، می‌دانی که سعی می‌کردند

it with a kind of a, a plastic bottle maybe to call animal services. So I was like, oh,

آن را با یک نوع عکس بگیرند. یک بطری پلاستیکی شاید برای تماس با خدمات حیوانات. پس من مثل اوه

man. I mean, we even have coral snakes here. I mean, that's not shaping to be a good stay

مرد بودم. منظورم این است که ما اینجا حتی مارهای مرجانی هم داریم. منظورم این است که این به معنای ماندن

here, you know? But yeah. But overall, we enjoyed the, the trip, right? Like visiting

در اینجا نیست، می دانید؟ ولی آره. اما به طور کلی، ما از این سفر لذت بردیم، درست است؟ مانند بازدید از

the beaches and, you know, uh, visiting some of the island, right? But I think that the

سواحل و، می دانید، اوه، بازدید از برخی از جزیره، درست است؟ اما من فکر می کنم که

hotel was a big bummer for us. Yeah. Yeah. You mentioned an interesting, uh, word

هتل برای ما یک بدبختی بزرگ بود. آره آره شما به ترکیب جالبی اشاره کردید

combination. You said: deactivated facilities. What does that mean?

. گفتی: امکانات غیرفعال شده. معنی آن چیست؟

Yeah. A facility is a place, right, where maybe an activity takes place. Yeah. So at

آره یک تسهیلات مکانی است، درست است، که ممکن است یک فعالیت در آن انجام شود. آره بنابراین در

that hotel, there were some stages for performances, you know, I imagine that people used to hold

آن هتل صحنه هایی برای اجرا وجود داشت، می دانید، تصور می کنم که مردم قبلاً

concerts there, for example. Yeah. But you know, you could see that it was deactivated,

در آنجا کنسرت برگزار می کردند. آره اما می‌دانید ، می‌توانید ببینید که غیرفعال شده است،

like, you know, it wasn't in use that place, that facility. Yeah. So, um, yeah, a facility

مانند، می‌دانید، از آن مکان، آن امکانات استفاده نمی‌شد. آره بنابراین، اوم، بله، یک تسهیلات

is a space where a certain activity is done there.

فضایی است که در آن فعالیت خاصی در آنجا انجام می شود.

Yeah. There's another word you used. You, you said like, um, it was declining. Like,

آره یه کلمه دیگه هم هست که استفاده کردی تو، گفتی، اوم، رو به کاهش بود. مانند،

like, so when something is in decline or when it's declining, what does that mean?

مانند، پس وقتی چیزی در حال کاهش است یا زمانی که در حال کاهش است، این به چه معناست؟

I think it's the opposite of progress, right? So when you progress, you go upwards, right?

فکر می کنم برعکس پیشرفت است، درست است؟ بنابراین وقتی پیشرفت می کنید، به سمت بالا می روید، درست است؟

You are improving, improving, improving, getting better. If you are declining, it's the opposite.

شما در حال بهبود، بهبود، بهبود، بهتر شدن هستید . اگر در حال افول هستید، برعکس است.

Yeah. You are downgrading. Yeah. You are lowering, yeah, your progress or your, the quality of

آره شما در حال تنزل دادن هستید. آره شما در حال کاهش، بله، پیشرفت خود یا کیفیت

the service you provide. Yeah. So that's it. So it was an interesting experience. Um, aside

خدماتی که ارائه می کنید. آره پس همین است. پس تجربه جالبی بود. اوم، جدا

from that, like I said, I mean, we had a good time. We took many pictures and, you know,

از این، همانطور که گفتم، یعنی به ما خوش گذشت. ما عکس‌های زیادی گرفتیم و، می‌دانی،

I, I got to go back to Floripa other times, you know, after that and, you know, all the

من، مجبور شدم بارهای دیگر به فلوریپا برگردم، می‌دانی، بعد از آن و، می‌دانی، همه

experiences were like amazing. Yeah. So I am, I'm, so, I just, I I have questions

تجربیات فوق‌العاده بودند. آره پس من هستم، هستم، پس، من فقط، من

about the coral snake. I'm sorry. I hate snakes. Me too. Yeah.

در مورد مار مرجانی سوال دارم. متاسفم. من از مارها متنفرم من هم همینطور. آره

Snakes are weird. No arms, no legs, just a slithering muscle. Ugh. I'm just (Yeah) not,

مارها عجیب هستند. بدون دست، بدون پا، فقط یک عضله در حال لغزش. اوه من فقط (آره) نیستم،

I'm sorry. It's disgusting. (It is) I love animals, but I just, snakes need to stay away

متاسفم. آن نفرت انگیز است. (این است) من حیوانات را دوست دارم ، اما فقط، مارها باید

from me. But I have a question. (Uhhuh) How, firstly, how did you react? What was your

از من دور بمانند. اما من یک سوال دارم. (اوهو) اولاً چه واکنشی نشان دادید؟

reaction to the snake? I reacted in a very brave way by staying away

واکنش شما به مار چه بود؟ من با دوری از آن واکنش بسیار شجاعانه ای نشان دادم

from it. Like, you know, really away from it. Like, you know, guys, you know, there's

. می دانید، واقعاً از آن دور هستم. مثل، می دانید، بچه ها، می دانید،

a snake here. Then, you know, two guys who worked at the hotel, they went there and,

یک مار اینجا وجود دارد. سپس، می دانید، دو نفر که در هتل کار می کردند، به آنجا رفتند و، می

you know, dealt with it, (Yeah.) and then called somebody responsible. Yeah. But yeah,

دانید، با آن برخورد کردند، (آره.) و سپس یک نفر را مسئول صدا کردند. آره اما بله،

no, I kept my distance. Come on. Yeah. I was on vacation. Yeah.

نه، فاصله ام را حفظ کردم. بیا دیگه. آره من در تعطیلات بودم. آره

This snake is not gonna ruin our vacation. I paid for this!

این مار تعطیلات ما را خراب نمی کند. من برای این هزینه کردم!

No, no, no. Come on. Yeah. But, you also had, uh, an interesting story to share, right,

نه نه نه. بیا دیگه. آره اما، اوه، داستان جالبی هم برای به اشتراک گذاشتن داشتی، درست است،

Casse, um, kinda related to bandit, I believe, right? (Yes) What's a bandit, by the way?

کیس، اوم، به اعتقاد من، تا حدودی مربوط به راهزن است، درست است؟ (بله) به هر حال راهزن چیست؟

So a bandit is like a criminal or, uh, a law breaker. You can, you might hear it like in

بنابراین یک راهزن مانند یک جنایتکار یا، اوه، یک قانون شکن است. شما می توانید، ممکن است آن را مانند

old Wist movies, like, you know, the bandits are those bad guys who are, you know, robbing

فیلم های قدیمی ویست بشنوید، مانند، می دانید، راهزنان آن دسته از افراد بدی هستند که، می دانید، در حال سرقت از

the bank or who are trying to break the law in some way. But it's, it's, my story is not

بانک هستند یا می خواهند به نوعی قانون را زیر پا بگذارند . اما داستان من

about someone breaking the law. It's like someone causing trouble. And this is another

درباره قانون شکنی کسی نیست. مثل این است که کسی مشکل ایجاد کند. و این روش دیگری است

way that you can describe, uh, another way you can, word you can use to describe someone

که شما می توانید آن را توصیف کنید، اوه، روش دیگری که می توانید، کلمه ای که می توانید برای توصیف کسی

who likes causing trouble and just mischief and just not following rules. This bandit

که دوست دارد ایجاد مشکل و فقط شیطنت کند و فقط از قوانین پیروی نکند استفاده کنید. این راهزن

who. So anyway, in this, in my story, it's quite similar to yours in terms of it being

که. بنابراین به هر حال، در این، در داستان من، از نظر ارتباط با حیوانات کاملاً شبیه داستان شماست

relating to animals. All right. So since I was a kid, my family loved, they're really

. خیلی خوب. بنابراین از زمانی که من بچه بودم، خانواده‌ام دوست داشتند، آن‌ها

big on like camping and outdoor stays. So we tend to camp in the mountains or at the

مانند کمپینگ و اقامت در فضای باز واقعاً بزرگ هستند. بنابراین ما تمایل داریم در کوه یا در ساحل کمپ بزنیم

beach, and it's sort of a family tradition for us to go camping at a part(icular), at

، و این یک نوع سنت خانوادگی برای ما است که در یک قسمت کمپ بزنیم،

least once a year, we go camping at this one spot. It's called Kogel Bay. Kogel Bay - Kogel

حداقل سالی یک بار، در همین نقطه کمپ می‌زنیم . این خلیج کوگل نام دارد. خلیج کوگل - کوگل

is a Africans word, and it means like a ball, like a metal ball, like a, you know, the ones

یک کلمه آفریقایی است، و به معنای مانند یک توپ، مانند یک توپ فلزی، مانند یک، می دانید، آنهایی که

you throw in shot-put or, anyway, so, Kogel Bay is a beautiful place. It's stunning. It's

در شوت پرتاب می کنید یا، به هر حال، خلیج کوگل مکان زیبایی است. خیره کننده است.

like you have the beach on the one side and you have this beautiful mountainous area on

انگار از یک طرف ساحل و از طرف دیگر این منطقه کوهستانی زیبا

the other side, and it's really picturesque. It's stunning. And, you know, it's the kind

و واقعاً دیدنی است. خیره کننده است. و، می‌دانی، این

of place that, like, if I describe it to you, you're thinking, oh, I'm gonna have the most

جایی است که، مثلاً، اگر آن را برایت توصیف کنم، فکر می‌کنی، اوه، من

peaceful, tranquil, serene, like getaway . If I go there, I'm just gonna be able to relax

آرام‌ترین، آرام‌ترین، آرام‌ترین و مانند فرار را خواهم داشت. اگر به آنجا بروم، فقط می‌توانم آرامش داشته باشم

and forget about the troubles in the city. And that was the mindset that we had at the

و مشکلات شهر را فراموش کنم. و این طرز فکری بود که ما در آن

time. I remember being quite young and going like, yay, we're getting away from like the

زمان داشتیم. یادم می‌آید که خیلی جوان بودم و می‌رفتم، بله، ما داریم از

hustle and bustle in the city. We're, we're gonna spend some time in nature. And it's

شلوغی شهر دور می‌شویم. قرار است مدتی را در طبیعت بگذرانیم. و

so wonderful. And it really is a wonderful place. But I think what we were not expecting

خیلی فوق العاده است. و واقعا جای فوق العاده ای است . اما من فکر می‌کنم چیزی که ما انتظارش را نداشتیم این

was that nature would come with its own, you know, attack. Like we didn't, it was gonna

بود که طبیعت با حمله‌های خاص خود بیاید . مثل اینکه ما نداشتیم، قرار بود

come with its own drama. So I know I described it before as like, we were getting away from

درام خودش را داشته باشد. بنابراین می‌دانم که قبلاً آن را اینگونه توصیف کردم، ما داشتیم از

the drama in the city, but we didn't realize that there was gonna be drama in nature. And

درام شهر دور می‌شدیم، اما متوجه نشدیم که قرار است درام در طبیعت وجود داشته باشد. و

what we found was that even though we had this beautiful scenery, this stunning relaxing

چیزی که متوجه شدیم این بود که با وجود اینکه ما این مناظر زیبا، این فضای آرامش بخش خیره کننده را

space around us, because this is not a resort, it's not a a manmade place. It's literally

در اطراف خود داشتیم، زیرا این یک استراحتگاه نیست، یک مکان دست ساز نیست. این به معنای واقعی کلمه

us camping on the beach with a mountain in the background. And what happens in this space

ما هستیم که در ساحل با کوهی در پس زمینه کمپ می زنیم. و اتفاقی که در این فضا می افتد این

is that there are a lot of baboons, um, who live in the mountains. There are a lot of,

است که بابون های زیادی در کوه ها زندگی می کنند. خیلی ها هستند،

um, I wanna call them like families. I think they're called families of baboons, but they

ام، من می خواهم آنها را مانند خانواده صدا کنم. فکر می کنم به آنها خانواده بابون می گویند، اما آنها در

live all over the mountains, and they basically come down to the campsites to feed. So the,

سراسر کوه ها زندگی می کنند و اساساً برای تغذیه به کمپ ها می آیند. بنابراین،

the food that humans leave on the, on the, in the trash cans or, um, the food that, you

غذایی که انسان‌ها روی سطل‌های زباله می‌گذارند یا، اوم، غذایی که، می‌دانید،

know, after you have a barbecue, you, you know, throw your leftover, I don't know, people

بعد از کباب کردن، شما، می‌دانید، باقی مانده‌تان را می‌ریزید، نمی‌دانم، مردم

throw their, their food in the trash cans. And basically what these baboons do is they,

غذای خود را در سطل های زباله می اندازند. و اساساً کاری که این بابون ها انجام می دهند این است که

they scratch in the trash cans and they eat that food. But they've, they get, they've

در سطل های زباله می خراشند و آن غذا را می خورند. اما آن‌ها، متوجه شده‌اند،

gotten so used to humans invading, I don't wanna say invading, but entering their space,

آنقدر به حمله انسان‌ها عادت کرده‌اند، نمی‌خواهم بگویم حمله می‌کنند، اما با ورود به فضای آنها،

that they actually kind of like, they literally cross the line of like, going while you're

که در واقع به نوعی دوست دارند، به معنای واقعی کلمه از خط لایک عبور می‌کنند، در حالی که شما می‌روید. وقتی

asleep at night, they'll come into your campsite and they'll scratch in your bags. They'll

شب بخوابی، به کمپت می‌آیند و کیف‌هایت را می‌خراشند. آنها

open your tent, they'll enter (Wow.) your tent, steal your food, and then run away.

چادر شما را باز می کنند، آنها وارد چادر شما می شوند، غذای شما را می دزدند و سپس فرار می کنند.

And that was something we experienced. So we were camping and, you know, just having

و این چیزی بود که ما تجربه کردیم. بنابراین ما در کمپینگ بودیم و، می دانید، فقط

this, you know, we thought we were just having the best time. And when we woke up the next

این را داشتیم، می دانید، ما فکر می کردیم که بهترین زمان را سپری می کنیم. و وقتی

morning, there was a baboon, literally in the tent stealing toilet paper, chips, like

صبح روز بعد از خواب بیدار شدیم، یک بابون بود که به معنای واقعی کلمه در چادر بود که دستمال توالت، چیپس، مانند

anything he could find inside of the bag. And luckily (Wow) this was not a very big

هر چیزی که می توانست در داخل کیف پیدا کند، می دزدید. و خوشبختانه (وای) این خیلی بزرگ نبود

one, so he just ran away. And they're not afraid of humans. They really aren't. And

، بنابراین او فقط فرار کرد. و از انسان نمی ترسند. آنها واقعا نیستند. و

for those of you who don't know, baboons are quite ferocious when they want to be. They

برای کسانی از شما که نمی‌دانند، بابون‌ها وقتی می‌خواهند کاملاً وحشی باشند. آنها

have long, sharp teeth, they have claws, they have even, I mean, I, I've never seen this

دندان های دراز و تیز دارند، پنجه دارند، حتی دارند، یعنی من هرگز این

happen, but I've heard that they even snatched kids and babies. So maybe this was just something

اتفاق را ندیده ام، اما شنیده ام که حتی بچه ها و نوزادان را ربوده اند. بنابراین شاید این فقط چیزی بود که به

we were told so that we stay away from (Wow) them. I, I have no idea. But, um, you know,

ما گفته شده بود تا از آنها دور بمانیم . من، من هیچ نظری ندارم. اما، اوم، می دانید،

on a, on a lighter note, they, they, they tend to be quite harmless. They just really

با یک نت سبک تر، آنها، آنها، کاملاً بی ضرر هستند. آنها واقعاً

will steal your foodand scare the living daylight out of you, uh, if you wake up next. So finding

غذای شما را می دزدند و نور روز را از شما می ترسانند، اوه، اگر بعد از آن بیدار شوید. بنابراین پیدا کردن

one, like right there in your tent. So yeah, that was my memorable travel experience.

یکی، مانند همان جا در چادر شما. بنابراین بله، این تجربه به یاد ماندنی سفر من بود.

Wow. It is memorable. It might be worth explaining to the listeners what a baboon is, right,

وای. خاطره انگیز است. شاید ارزش آن را داشته باشد که به شنوندگان توضیح دهیم که بابون چیست، درست است،

Casse. It's a primate, right? It's a, a kind of monkey, right?

کیس. این یک پستاندار است، درست است؟ این یک نوع میمون است، درست است؟

Exactly. I think, by the way, I have video and like some photos of this particular campsite

دقیقا. من فکر می کنم، اتفاقا، من ویدیو دارم و تعدادی عکس از این کمپینگ خاص

with baboons in it. Um, maybe I could share with Thiago and he could.

با بابون ها در آن دارم. ام، شاید بتوانم با تیاگو در میان بگذارم و او بتواند.

Oh, that's cool. Yeah. That's great. At first glance, it looks like a case of man

اوه، این باحال است. آره عالیه. در نگاه اول، به نظر می رسد یک مورد انسان در

versus wild, all along the Cape Peninsula where National Park meets residential areas,

مقابل وحشی، در سراسر شبه جزیره کیپ، جایی که پارک ملی با مناطق مسکونی ملاقات می کند،

baboons are a contentious issue. They're so habituated, they're raiding houses almost

بابون ها یک موضوع بحث برانگیز هستند. آنها آنقدر عادت کرده اند که تقریبا

every day at certain times of the year. While fascinating to watch in the wild and troublesome

هر روز در زمان های خاصی از سال به خانه ها حمله می کنند. در حالی که تماشای در طبیعت وحشی و دردسرساز

on the road, having a troupe go through your kitchen is another matter, and alpha males

در جاده جذاب است، داشتن گروهی از آشپزخانه شما موضوع دیگری است و مردان آلفا

can be terrifying. Oh, these baboons!

می توانند وحشتناک باشند. آهای این بابون ها!

Look at that. Yeah. I mean, I, I think it, it looks scary, you know, like, I imagine

به آن نگاه کنید. آره یعنی من فکر می کنم ترسناک به نظر می رسد، می دانید، فکر می کنم

if I am the owner of the house and, uh, you know, a group of baboons, just, you know,

اگر صاحب خانه باشم و اوه، می دانید، یک گروه بابون، فقط، می دانید،

walk in, I don't, I, I don't know what I would do, you know, probably just like, you know,

وارد شوید، من نمی‌دانم چه کار کنم، می‌دانی ، احتمالاً همینطور، می‌دانی،

with the coral snake thing, I would just, you know, keep my distance, call some, shout

با مار مرجانی، من فقط، می‌دانی، فاصله‌ام را حفظ می‌کنم، چند نفر را صدا می‌کنم،

at somebody from distance, you know, like, please help.

از دور سر کسی فریاد می‌زنم ، می دانید، مانند، لطفا کمک کنید.

It's the smart thing to do, like let someone else handle it. (Right) Um, yeah. But I think,

این کار هوشمندانه ای است، مانند اینکه اجازه دهید شخص دیگری آن را مدیریت کند. (درست) ام، آره. اما من فکر می کنم،

like, as I was saying, um, like, I don't think that they, their intention is to harm humans.

همانطور که من می گفتم، اوم، من فکر نمی کنم که آنها قصدشان آسیب رساندن به انسان ها باشد.

I think one of the problems is that, you know, when we were camping, we were entering a natural

فکر می کنم یکی از مشکلات این است که می دانید، زمانی که کمپ می زدیم، وارد یک فضای طبیعی می شدیم

space. So we were, humans have sort of infiltrated or entered into this space that belongs technically

. بنابراین، انسان‌ها به نوعی به این فضایی که از نظر فنی به معنای طبیعی متعلق به حیوانات است، نفوذ کرده یا وارد شده‌اند،

in the natural sense to the animals, into, you know, into the baboons in this case. But

می‌دانید، در این مورد به بابون‌ها. اما

in the case of like those residents, like now, the, the animals are so comfortable with

در مورد آن ساکنان، مثل الان، حیوانات آنقدر با انسان راحت هستند

humans that they think that the humans are in, like, they think that they can enter the

که فکر می کنند انسان ها در آن هستند، مثلا فکر می کنند می توانند وارد

human spaces as well. So I feel like it's just a weird situation right now in both those

فضاهای انسانی هم شوند. بنابراین من احساس می‌کنم در حال حاضر هم در آن

places in the campsite and in the, the video that we just saw. Um, so yeah. But what do

مکان‌ها در کمپ و هم در ویدیویی که به تازگی دیدیم، وضعیت عجیبی است. اوم، پس آره اما

you think, what do you think about like, you know, in your case with the coral snake, like

شما چه فکر می کنید، در مورد چه چیزی فکر می کنید، می دانید، در مورد شما با مار مرجانی، مانند

that was a hotel. I don't think there should be snakes in the hotels, right?

یک هتل بود. به نظر من نباید در هتل ها مار وجود داشته باشد، درست است؟

Yeah. I mean, you know, I guess maybe it was a part of the problem with the hotel, right?

آره منظورم این است که می دانید، حدس می زنم شاید بخشی از مشکل هتل بوده باشد، درست است؟

I mean, that was part of the problem also. Yeah. Like, you know, it was really a place

منظورم این بود که این هم بخشی از مشکل بود. آره می‌دانید، واقعاً جایی در حال

in decline to the point that, you know, even, we saw these kinds of animals there. Yeah.

انحطاط بود تا جایی که، می‌دانید، حتی ما این نوع حیوانات را آنجا دیدیم. آره

But, uh, from this video here, I thought it was very interesting, some words that, that

اما، اوه، از این ویدیو اینجا، فکر کردم خیلی جالب بود، چند کلمه که

we saw. Before we get into them, you used a very nice word when we, when you were sharing

دیدیم. قبل از اینکه به آنها بپردازیم، زمانی که ما داشتید داستان خود را به اشتراک می گذاشتید، از کلمه بسیار خوبی استفاده کردید،

your story, which was, um, picturesque, right? You were describing the, the campsite. It's

که بسیار زیبا بود، درست است؟ شما داشتید محل کمپینگ را توصیف می کردید.

a beautiful place. It's picturesque. What is picturesque?

جای قشنگیه. زیباست منظره چیست؟

So when something or someone looks pictures, they look beautiful, they're so beautiful

بنابراین وقتی چیزی یا کسی به عکس‌ها نگاه می‌کند، زیبا به نظر می‌رسند، آنقدر زیبا هستند

that they look almost like, I don't know, they're per, it's the right. Like, they could,

که تقریباً شبیه به نظر می‌رسند، نمی‌دانم، درست است. مثل اینکه می‌توانستند،

you could take a photo, like a pictures sunset is like something you want to capture and,

شما می‌توانید عکس بگیرید، مثل عکس‌هایی که غروب آفتاب مانند چیزی است که می‌خواهید ثبت کنید

and keep forever. You wanna capture that moment or that look, it's so beautiful. It's so stunning.

و برای همیشه نگه دارید. شما می خواهید آن لحظه یا آن نگاه را ثبت کنید، خیلی زیباست. خیلی خیره کننده است.

Think of it like that. Like when something is picturesque, it's so beautiful that you

اینطوری فکر کن مانند زمانی که چیزی زیبا است، آنقدر زیبا است که می

wanna capture it. It's a nice word. It kind of reminds me of

خواهید آن را ثبت کنید. کلمه خوبی است یه جورایی منو یاد

exquisite. I don't know why, but it reminds me of exquisite.

نفیس میندازه نمی دانم چرا، اما مرا به یاد چیزهای نفیس می اندازد.

Yeah. Yeah. It, it basically means the same thing.

آره آره این، اساساً به همین معنی است .

Yeah. Like something really beautiful. Yeah? Very, very, (Nice.) like unbelievably, yeah,

آره مثل یک چیز واقعا زیبا. آره؟ خیلی، خیلی، (خوب.) مانند باور نکردنی، آره،

attractive, visually attractive. Cool. Now, from the video we just saw here,

جذاب، از نظر بصری جذاب. سرد. حالا، از ویدیویی که اینجا دیدیم،

yeah, the clip, um, I heard some nice words there. For example, I think they were saying

آره، کلیپ، اوم، چند کلمه خوب آنجا شنیدم. مثلاً فکر می‌کنم می‌گفتند

how baboons are contentious. Yeah. Uh, if something is contentious, what does that mean?

چطور بابون‌ها اختلاف دارند. آره اوه، اگر چیزی بحث برانگیز است، به چه معناست؟

Yeah. So if something is contentious, I think basically in the case of this video, right,

آره بنابراین اگر چیزی بحث برانگیز باشد، من فکر می کنم اساساً در مورد این ویدیو درست است،

it causes a very heated argument. It causes, it's controversial, it causes, so, um, just

باعث بحث بسیار شدید می شود. این باعث می شود، بحث برانگیز است، باعث می شود، بنابراین، اوم، فقط

to give you guys a little insight into what the rest of the video is and why it's described

برای اینکه به شما بچه ها بینش کوچکی در مورد اینکه بقیه ویدیو چیست و چرا آن را

as contentious is that, as I mentioned now, like humans are literally living in these

بحث برانگیز توصیف می کنند، این است که، همانطور که اکنون اشاره کردم، انسان ها به معنای واقعی کلمه در این ها زندگی می کنند.

spaces where the animals have been living for a long time. So you could think of it

فضاهایی که حیوانات برای مدت طولانی در آن زندگی می کردند. بنابراین می توانید فکر کنید که

as like, whose fault is it that the animals are entering these homes? Is it the fact that

تقصیر کیست که حیوانات وارد این خانه ها می شوند؟ آیا این واقعیت است که

the, you know, animal, the baboon population has grown? Or is it that the, uh, and they

، می دانید، جمعیت حیوانات بابون ها افزایش یافته است؟ یا این که اوه، و

should be, the animals should be removed, or the humans should leave the space? So that's

باید باشند، حیوانات باید حذف شوند یا انسان ها باید فضا را ترک کنند؟ بنابراین

the argument in this context. Okay, nice. It's a great word. It sounds very

بحث در این زمینه این است. باشه خوبه. این یک کلمه عالی است. بسیار پیشرفته به نظر می رسد

advanced. Um, (Yeah.) what about raiding? Uh, they say that baboons raid houses. What

. اوم، (آره.) حمله کردن چطور؟ اوه، آنها می گویند که بابون ها به خانه ها حمله می کنند.

does it mean to raid? If you raid, or if something, or someone raids

حمله به چه معناست؟ اگر شما حمله کنید، یا اگر چیزی، یا شخصی به

a place, they attack that place suddenly. And you can think of a police raid. I know

مکانی حمله کند، ناگهان به آن مکان حمله می کند. و می توانید به حمله پلیس فکر کنید. من می دانم که

last week we spoke about the, the police bust, um, and in this case, a raid would be quite

هفته گذشته در مورد جنایت پلیس صحبت کردیم، و در این مورد، یک حمله کاملا مشابه خواهد بود

similar. You're, you're attacking, uh, a particular place, um, to, you know, maybe you want, you're,

. تو داری حمله میکنی، اوه، به یه مکان خاص، اوم، میدونی، شاید میخوای، داری به

you're raiding a place in order to find something. In this case, the baboons are raiding it to

یه جایی حمله میکنی تا چیزی پیدا کنی. در این مورد، بابون ها برای

find food. Um, yeah. Right. You know, uh, I have a, a I don't know,

یافتن غذا به آن حمله می کنند. اوم، آره درست. می دانید، اوه، من فکر می کنم

a unique brain, I think, because, you know, I, I remember dates of movies or names of

یک مغز منحصر به فرد دارم، نمی دانم، زیرا، می دانید، من تاریخ فیلم ها یا نام

movies and series and songs, right? Listening to this word now raid reminds me of the first

فیلم ها و سریال ها و آهنگ ها را به یاد دارم، درست است؟ گوش دادن به این کلمه now raid من را به یاد اولین

Indiana Jones movie, because, you know, I believe it's called Indiana Jones and the

فیلم ایندیانا جونز می اندازد، زیرا، می دانید، من فکر می کنم نام آن ایندیانا جونز و

Raiders of the Lost Ark, right? The Raiders people who raid, right? The Raiders of the

مهاجمان کشتی گمشده است، درست است؟ افرادی که حمله می کنند، درست است؟ Raiders of the

Lost Ark. And, uh, I also heard troublesome, Casse, yeah. Uh, they were calling the, the

Lost Ark. و اوه، من دردسرساز هم شنیدم، کیس، آره. اوه، آنها

baboons, baboons troublesome. What's that? Yeah, in this case trouble, when something

بابون ها، بابون ها را دردسرساز صدا می کردند. آن چیست؟ بله، در این مورد مشکل، وقتی چیزی

is troublesome, it means that it causes difficulty or annoyance, or it just causes problems for

دردسرساز است، به این معنی است که باعث مشکل یا آزار می شود یا فقط برای ساکنان مشکل ایجاد می کند

the residents. The baboons are causing problems for the residents. So you can think trouble,

. بابون ها برای ساکنین مشکل ایجاد می کنند . بنابراین می توانید فکر کنید مشکل،

hmm, trouble is a bad thing. Mm. Okay. Troublesome. Um, in this case, we are, we are referring

هوم، مشکل چیز بدی است. مم باشه. دردسر ساز اوم، در این مورد، ما

to someone causing trouble or being, their behavior is, is annoying. Yeah.

به کسی اشاره می کنیم که باعث دردسر می شود یا وجود دارد، رفتار آنها آزاردهنده است. آره

Right. That's cool. Um, well, I mean, the word, yeah, the definition and not (not the

درست. باحاله. اوم، خوب، منظورم این است که کلمه، بله، تعریف و نه (نه

action) not a troublesome person, that's not cool yet. But, you know, um, I guess, I guess

عمل) فرد دردسرساز نیست، هنوز جالب نیست. اما، می‌دانید، اوم، حدس می‌زنم، حدس می‌زنم می‌توانیم

we could talk a little bit about the takeaways, yeah, from each one of our stories. Because,

کمی در مورد غذای آماده صحبت کنیم، بله، از هر یک از داستان‌هایمان. چون، می‌دانید

you know, for me personally, uh, in my case, I think my takeaway with my story in Floripa

، برای من شخصاً، اوه، در مورد من، فکر می‌کنم غذای آماده من با داستانم در فلوریپا

and the coral snake and the bad hotel, my takeaway was appearances can be deceiving.

و مار مرجانی و هتل بد، ظواهر من می‌تواند فریبنده باشد. می

You know, just like I think, uh, agent Smith says to Neo in the Matrix movies, Mr. Anderson,

دانید، درست همانطور که من فکر می کنم، اوه، مامور اسمیت به نئو در فیلم های ماتریکس می گوید، آقای اندرسون،

appearances can be deceiving. Right? Something like that. Uh, because that's exactly what

ظاهر می تواند فریبنده باشد. درست؟ یه چیزی شبیه اون. اوه، چون دقیقاً همین اتفاق

happened, right? I mean, I had one idea or impression of the hotel through the pictures

افتاد، درست است؟ منظورم این است که من از طریق تصاویر وب سایت یک ایده یا برداشتی از هتل داشتم

on the website, but actually seeing it, it wasn't anything like that. That was my takeaway.

، اما در واقع با دیدن آن، چیزی شبیه به آن نبود. این غذای آماده من بود.

You know, appearances can be tricky, can be deceiving. Uh, about your story, you know,

می دانید، ظاهر می تواند فریبنده باشد، می تواند فریبنده باشد. اوه، در مورد داستان شما، می دانید،

on the campsite, the baboons, you know, invading your tent and everything. Uh, any takeaways

در اردوگاه، بابون ها، می دانید که به چادر شما و همه چیز حمله می کنند. اوه، برداشتی

from that story? Anything you learned maybe? Yeah. I mean, I think one thing that I think

از آن داستان دارید؟ شاید چیزی یاد گرفتی؟ آره یعنی من فکر می کنم یک چیزی که فکر می کنم

is important, I mean, I think in both of our cases, well, before I, I answer that question,

مهم است، یعنی فکر می کنم در هر دو مورد ما، خوب، قبل از اینکه من به این سوال پاسخ دهم،

what does it mean when something is deceiving? It's, uh, it tricks you, it manipulates you,

وقتی چیزی فریب می دهد یعنی چه؟ این شما را فریب می دهد، شما را دستکاری می کند،

or it makes you believe in something that is not real or not true. So if you, if you

یا باعث می شود چیزی را باور کنید که واقعی نیست یا درست نیست. بنابراین اگر شما، اگر به

believe in something that is not real, or it's not that, you can say that, that thing

چیزی اعتقاد دارید که واقعی نیست، یا آن چیزی نیست، می توانید آن را بگویید، آن چیز

deceived you. You were deceived. You were tricked. Yeah.

شما را فریب داده است. تو فریب خوردی تو فریب خوردی آره

Yeah. So in this case, like the images that you saw when you initially booked your vacation

آره بنابراین در این مورد، مانند تصاویری که هنگام رزرو اولیه تعطیلات

or, or planned your vacation, it was not reality, as you said. Mm-hmm.

یا برنامه ریزی تعطیلات خود دیدید، همانطور که گفتید واقعیت نداشت. مممم

Exactly. The pictures deceived me (Yeah) ,you know?

دقیقا. عکس ها من را فریب دادند (آره)، می دانید؟

Yeah. I, I think, you know, with both of our stories, I think the takeaway for me is that

آره من، فکر می‌کنم، می‌دانی، با هر دو داستان ما، فکر می‌کنم نکته مهم برای من این است که

either researching through, like going online and really deep when you're planning a vacation

یا از طریق تحقیق، مانند آنلاین شدن و زمانی که در حال برنامه‌ریزی برای تعطیلات

or a stay. In our case, we were both in our, you know, local countries, but we were in

یا اقامت هستید، عمیق باشید. در مورد ما، ما هر دو در کشورهای محلی خود بودیم، اما در

a different part of, it's not part of our daily lives. It was different part of the

بخش دیگری از آن بودیم، این بخشی از زندگی روزمره ما نیست. این بخش دیگری از

city or a different, you know, city altogether, different state. So yeah. So we were in basically

شهر بود یا یک شهر متفاوت، در کل، ایالت متفاوت. پس آره. بنابراین ما اساساً در شرایط متفاوتی قرار داشتیم

a different, we were planning to go to different environments, unfamiliar environments. I think

، قصد داشتیم به محیط های مختلف، محیط های ناآشنا برویم. من فکر می کنم

that whenever you're doing this, you should definitely research thoroughly. Like understand

که هر زمان که این کار را انجام می دهید، حتما باید به طور کامل تحقیق کنید. مثل اینکه بفهمید

what it's like there, understand what problems you could face by, you know, reading some

آنجا چگونه است، بدانید با چه مشکلاتی مواجه خواهید شد، می دانید، خواندن برخی از

reviews online or even better than reviews. And, um, you know, something that someone

نظرات آنلاین یا حتی بهتر از نظرات. و، اوم، می دانید، چیزی که شخص

else writes online would be to actually speak to local people, maybe make a friend, or if

دیگری آنلاین می نویسد این است که واقعاً با مردم محلی صحبت کند، شاید دوستی پیدا کند، یا اگر

you're online, I don't know if you have the opportunity to, it definitely helps to speak

آنلاین هستید، نمی دانم آیا این فرصت را دارید یا نه، قطعا به شما کمک می کند

to someone who has an understanding or who's been to that place before and who's had a

با کسی که درک دارد یا قبلاً در آن مکان بوده است و

firsthand experience with that place, and ask them questions about it. You know, what

تجربه دست اولی در آن مکان داشته است صحبت کنید و از او سؤالاتی در مورد آن بپرسید. میدونی

can I expect when I go there? Or tell me more about this place. Um, yeah, I think this,

وقتی میرم اونجا چه انتظاری میتونم داشته باشم؟ یا در مورد این مکان به من بگویید. اوم، آره، فکر می‌کنم

this is what I, I, I realized, I think if I had, you know, done that before, if my family

این چیزی است که من، من، متوجه شدم، فکر می‌کنم اگر قبلاً این کار را می‌کردم، اگر خانواده‌ام

had done that before, we would've been mentally prepared for the baboons. And instead of it

قبلاً این کار را می‌کردند، از نظر ذهنی برای بابون‌ها آماده می‌شدیم. و به جای اینکه

being like, oh, this is a bad experience, we could have been like, oh yeah, we expected

این یک تجربه بد باشد، می‌توانستیم اینطور باشیم، اوه بله، انتظارش را داشتیم

this, we prepared for this. Um, and in our case it was a, a coral snake and baboons.

، برای این آماده شدیم. اوم، و در مورد ما یک مار مرجانی و بابون بود.

But, you know, imagine you were planning to go to a country, you don't know what the what

اما، می دانید، تصور کنید که قصد رفتن به کشوری را داشتید، نمی دانید

people dress like, what the dress code is like in this country. What's, what's a common

مردم چگونه لباس می پوشند، کد لباس در این کشور چگونه است. چه

way for people to dress? You know, are they more conservative? Are they, you know, free?

روشی برای لباس پوشیدن مردم وجود دارد؟ می دانید، آیا آنها محافظه کارتر هستند؟ آیا آنها، می دانید، آزاد هستند؟

You might be surprised, and this could make you feel shocked and, you know, have a negative

ممکن است تعجب کنید، و این می تواند باعث شود که شما شوکه شوید و، می دانید، تجربه منفی داشته باشید

experience. But one way, or even the food, you go to a place and people are eating a

. اما از یک راه، یا حتی غذا، به جایی می روید و مردم در حال خوردن

type of meat or something that you think is like totally wacky. Like, woah, this is crazy.

نوعی گوشت یا چیزی هستند که فکر می کنید کاملاً حواس پرت است. مثل، وای، این دیوانه است.

I, I kind of imagine that. Um, but I guess my point here is that, you know, when you're

من، من یک جورهایی تصور می کنم که. اوم، اما حدس می‌زنم منظور من در اینجا این است که، می‌دانید، وقتی در

researching and you are, or you in even better, as I said, speaking with someone who has lived

حال تحقیق هستید و هستید، یا حتی بهتر، همانطور که گفتم، صحبت کردن با کسی که

that experience, you get to prepare yourself. Not only are you informing yourself, but you're

آن تجربه را داشته است، باید خودتان را آماده کنید. نه تنها خودتان را آگاه می‌کنید، بلکه

really, um, opening yourself up to like, you know, possibilities and understanding cultures

واقعاً می‌توانید فرصت‌ها را دوست داشته باشید و فرهنگ‌ها

and traditions or customs better in that place. Yeah, I agree with you a hundred percent.

و سنت‌ها یا آداب و رسوم را در آن مکان بهتر درک کنید. آره صد در صد باهات موافقم

Uh, the importance of getting to know people from other places in the world, even. Right?

اوه، اهمیت شناخت مردم از جاهای دیگر دنیا، حتی. درست؟ در

Uh, the same case with me. I mean, if I had known a local from Floripa back then, probably

مورد من هم همینطوره منظورم این است که اگر در آن زمان یک محلی از فلوریپا را می شناختم، احتمالاً

the person could have warned me like, Hey, you know, don't stay at that place. It's not

آن شخص می توانست به من هشدار دهد، هی، می دانید، در آن مکان نمانید.

a good place. You can stay at that place. Right? So yeah, definitely getting to know

جای خوبی نیست می توانید در آن مکان بمانید. درست؟ بنابراین بله، قطعاً تا حد

as many people as possible from different regions, right? That is really useful. And,

امکان با افراد زیادی از مناطق مختلف آشنا می شوید، درست است؟ که واقعا مفید است. و،

well, speaking of which, right, it just so happens, you can do that nowadays with our

خوب، درست است که این اتفاق می افتد، امروزه می توانید این کار را با برنامه ما انجام دهید،

app, right, with the RealLife English app. Uh, we've also released recently the Premium

درست است، با برنامه انگلیسی RealLife. اوه، ما اخیراً نسخه Premium برنامه RealLife را نیز منتشر کرده‌ایم

version of the RealLife app, where you can, you know, access the episodes with transcripts,

، که می‌دانید، می‌توانید به قسمت‌ها با رونوشت‌ها،

interactive transcripts, and you have unlimited speaking time. Uh, so it's been a game-changer

رونوشت‌های تعاملی دسترسی داشته باشید و زمان صحبت نامحدودی دارید. اوه، بنابراین

for many of our users. And we actually have a testimonial here from a Premium user. So

برای بسیاری از کاربران ما یک تغییر دهنده بازی بوده است. و ما در اینجا یک گواهی از یک کاربر Premium داریم. پس

would you like to read that one? Sure. So, Supriya from India says, the RealLife

دوست داری اون یکی رو بخونی؟ مطمئن. بنابراین، سوپریا از هند می گوید، RealLife

Premium is one of the best and easiest ways to learn English. I love the new way of learning

Premium یکی از بهترین و آسان ترین راه ها برای یادگیری زبان انگلیسی است. من عاشق روش جدید یادگیری

vocabulary through flashcards. The transcripts help make the podcast listening effortless.

لغات از طریق فلش کارت هستم. رونوشت‌ها به آسان‌تر شدن گوش دادن به پادکست کمک می‌کنند.

And last but not least, improving your speaking skills is just a click away. This app is a

و در آخر اما نه کم‌اهمیت، بهبود مهارت‌های صحبت کردن فقط با یک کلیک فاصله دارد. این برنامه یک

mind blowing and revolutionary way to learn English. Aww yeah.

راه شگفت انگیز و انقلابی برای یادگیری زبان انگلیسی است. اوه آره

Nice. Thank you very much, Supriya, for the awesome testimonial. And for those of you

خوب. از شما بسیار سپاسگزارم، سوپریا، برای توصیف عالی. و برای کسانی از شما که در

listening to us here on the app, and you are using the free version, uh, give the Premium

اینجا در برنامه به ما گوش می دهند و از نسخه رایگان استفاده می کنید، اوه، Premium را

a try. I'm sure you're gonna like it. And, you're gonna unlock a lot of cool features

امتحان کنید. من مطمئن هستم که شما آن را دوست خواهید داشت. و، با رفتن به Premium، بسیاری از ویژگی‌های جالب را باز خواهید کرد

by going Premium. Okay. So now, Casse, it's time for the RealLife Way moment. Yeah. So,

. باشه. بنابراین اکنون، کیس، زمان لحظه لحظه زندگی واقعی است. آره بنابراین،

you know, today we've been talking about travel experiences. We shared a little bit about,

می دانید، امروز ما در مورد تجربیات سفر صحبت کرده ایم . ما کمی در مورد، می

you know, some experiences that happened to us. Uh, which component of the RealLife Way

دانید، برخی از تجربیاتی که برای ما اتفاق افتاده به اشتراک گذاشتیم . اوه، آن مکالمه ای را که امروز داشتیم به کدام جزء از راه واقعی زندگی

would you connect that conversation we had today to?

متصل می کنید ؟

I would say that it's definitely part of living your English. Like don't just learn it, live

من می گویم که قطعا بخشی از زندگی انگلیسی شماست. مثل اینکه فقط آن را یاد نگیرید، زندگی کنید

it. So what we did today was we were discussing real events that we experienced, and we were

. بنابراین کاری که امروز انجام دادیم این بود که درباره رویدادهای واقعی که تجربه کرده بودیم بحث می کردیم، و

able to use our English to do that, to have a really fun, um, engaging conversation and

توانستیم از انگلیسی خود برای انجام این کار استفاده کنیم، یک مکالمه بسیار سرگرم کننده و جذاب داشته باشیم و

to share our experiences. Right? Yeah. Yeah. That's so true. Yeah. Um, I think

تجربیات خود را به اشتراک بگذاریم. درست؟ آره آره این خیلی درست است. آره اوم، من در

about it as, you know, we, we are, we are talking about real-life situations also. Yeah.

مورد آن فکر می کنم، می دانید، ما، ما هستیم، ما در مورد موقعیت های واقعی زندگی نیز صحبت می کنیم. آره

Because, you know, it's things that really happened to us. Yeah. And even the, the short

زیرا، می دانید، این چیزهایی است که واقعاً برای ما اتفاق افتاده است. آره و حتی

clip we watched about the baboons in Cape Town, that's something real that is happening

کلیپ کوتاهی که ما در مورد بابون ها در کیپ تاون تماشا کردیم، چیزی واقعی است که امروزه در حال رخ دادن است

nowadays. Yeah. I think that's a very recent video. So we are, we are practicing English

. آره من فکر می کنم این یک ویدیو بسیار جدید است . بنابراین، ما انگلیسی را

here as it is used in the real world, right, by actually, you know, accessing, uh, real

در اینجا تمرین می کنیم، همانطور که در دنیای واقعی استفاده می شود، درست است، در واقع، شما می دانید، دسترسی به

news or real, uh, content in the media and just, you know, we're doing those things or

اخبار واقعی یا واقعی، آه، به محتوای رسانه ها و فقط، می دانید، ما انجام آن کارها یا

talking about those things in English. Right? Um, I, I think this conversation that we are

صحبت کردن در مورد آن چیزها به زبان انگلیسی. درست؟ اوم، من فکر می‌کنم این مکالمه‌ای که

having today, we can also connect that a little bit with the second component, which is connecting

امروز داریم، می‌توانیم آن را تا حدودی با مؤلفه دوم مرتبط کنیم، که

your English to your identity in the sense that we are sharing personal stories here

انگلیسی شما را به هویت شما متصل می‌کند، به این معنا که امروز داستان‌های شخصی را در اینجا به اشتراک می‌گذاریم

today. So your personal stories are usually part of who you are. Yeah. They shape your

. بنابراین داستان های شخصی شما معمولا بخشی از شخصیت شما هستند. آره آن‌ها

life, your experiences, so using your English to talk about things that are relevant to

زندگی، تجربیات شما را شکل می‌دهند، بنابراین استفاده از زبان انگلیسی برای صحبت در مورد چیزهایی که به شما مرتبط است

you, yeah, this is a another point here that I think we could connect the RealLife way

، بله، این نکته دیگری است که فکر می‌کنم می‌توانیم راه RealLife را

to. And of course, we all know that when we're

به آن متصل کنیم. و البته، همه ما می دانیم که وقتی در

talking about ourselves or our experiences, it's always easier, isn't it? So yeah, when

مورد خود یا تجربیات خود صحبت می کنیم، همیشه آسان تر است، اینطور نیست؟ بنابراین بله، وقتی

we're talking about ourselves or our experiences, we don't have to strain our brains that much,

در مورد خود یا تجربیات خود صحبت می کنیم، مجبور نیستیم آنقدر به مغزمان فشار بیاوریم،

or it's not that hard to, to think about what we want to say. However, we might not always

یا آنقدرها هم سخت نیست که به آنچه می خواهیم بگوییم فکر کنیم. با این حال، ممکن است همیشه

have the best vocabulary. And I guess that's an opportunity to to learn some new vocabulary

بهترین واژگان را نداشته باشیم. و من حدس می‌زنم که این فرصتی است برای یادگیری لغات جدید

or to, you know, level up, uh, in terms of our, how we describe, you know, these things

یا، می‌دانید، از نظر نحوه توصیف ما، این کارهایی را

that we do in our, in our lives and in these experiences that we've had. So, yeah, I, I

که در زندگی‌مان، و در این تجربیات انجام می‌دهیم، ارتقا دهیم. که ما داشته ایم بنابراین، بله، من،

think when it comes to living your, your English in this way and sharing stories with others,

فکر می‌کنم وقتی صحبت از زندگی کردن، انگلیسی‌تان به این شکل و به اشتراک گذاشتن داستان‌ها با دیگران می‌شود،

um, you could, I mean, we spoke, I just wanna say this, like we spoke about, um, these stories,

اوم، شما می‌توانید، یعنی ما صحبت کردیم، من فقط می‌خواهم این را بگویم، همانطور که در موردش صحبت کردیم، اوم، این داستان‌ها،

like earlier this week we, we, we, you know, we, we discussed some of, um, our ideas for,

مانند اوایل این هفته، ما، ما، ما، می‌دانید، ما، برخی از، اوم، ایده‌هایمان را برای،

you know, what we would talk about. But every time you tell the story, you'll remember another

می‌دانید، درباره چه چیزی صحبت خواهیم کرد، بحث کردیم. اما هر بار که داستان را تعریف می کنید، جزئیات کوچک دیگری را به خاطر خواهید آورد

little detail or you can add a little more. So it's, you know, when we're using our English

یا می توانید کمی بیشتر اضافه کنید. بنابراین، می دانید، هنگامی که ما از انگلیسی خود

to connect with other people and share these experiences, it's, it's, it's such a great

برای ارتباط با افراد دیگر و به اشتراک گذاشتن این تجربیات استفاده می کنیم، این

way to practice and think of different ways to say things.

روش بسیار خوبی برای تمرین و فکر کردن به روش های مختلف برای گفتن چیزها است.

So I guess we can connect that with the challenge that we have for our listeners today, right,

بنابراین حدس می‌زنم که می‌توانیم آن را با چالشی که امروز برای شنوندگان خود داریم مرتبط کنیم، درست است،

Casse? And the challenge is, find a wild animal in your country, or where you live and share

کیس؟ و چالش این است که یک حیوان وحشی را در کشور خود یا جایی که زندگی می کنید پیدا کنید و

with us your encounter with (Yeah.) this animal. No, I'm just kidding. You don't haveto do

برخورد خود را با (بله.) این حیوان با ما به اشتراک بگذارید. نه، شوخی می کنم. شما مجبور نیستید این کار را انجام دهید

that. Take a picture. Yeah. With a thumbs up like that. No, no, we are just kidding

. یک عکس بگیر. آره با یک شست بالا. نه، نه، بچه ها ما داریم شوخی می کنیم

guys. Uh, but, um, I guess the challenge here could be, um, try to use as many adjectives

. اوه، اما، اوم، من حدس می‌زنم چالش اینجا می‌تواند این باشد، اوم، سعی کنید تا آنجا که

as possible when describing a memorable travel experience you've had. Just to give us some

ممکن است از صفت‌ها برای توصیف یک تجربه سفر به یاد ماندنی که داشته‌اید استفاده کنید. فقط برای اینکه

examples here. Yeah. When talking about your trips or your traveling, uh, you can use words

در اینجا چند مثال بزنیم. آره وقتی در مورد سفر یا مسافرت خود صحبت می کنید، می توانید از کلماتی

such as riveting, for example. Yeah. Something riveting is something really interesting,

مانند پرچ کردن استفاده کنید. آره چیزی پرچین چیزی واقعاً جالب است،

really good. So if you had a positive experience in your trip, you can say, oh, it was a riveting

واقعاً خوب. بنابراین، اگر تجربه مثبتی در سفر خود داشتید، می‌توانید بگویید، اوه، این یک تجربه جذاب بود

experience. Or even exciting. It was an exciting trip that we had. Uh, what other examples

. یا حتی هیجان انگیز. سفر هیجان انگیزی بود که داشتیم. اوه، چه نمونه های دیگری

of adjectives can we use in this context, Casse?

از صفت ها را می توانیم در این زمینه استفاده کنیم، Casse؟

Yeah. So for example, if you had a bad experience, like, I mean, I wouldn't say that our experiences

آره به عنوان مثال، اگر تجربه بدی داشتید، یعنی نمی‌توانم بگویم که تجربیات ما

were bad, but they could be considered less than positive.

بد بوده است، اما می‌توان آنها را کمتر از مثبت در نظر گرفت.

Less optimal? Less. Exactly. So you could use adjectives

کمتر بهینه؟ کمتر. دقیقا. بنابراین می توانید از صفت هایی

like mortifying or dreadful. I had a dreadful time, uh, because the baboon stole all of

مانند ترسناک یا ترسناک استفاده کنید. من زمان وحشتناکی را سپری کردم ، اوه، چون بابون تمام

my food, and I, I had to go and buy, you know, more food, and, like, it cost me a lot of

غذای من را دزدید، و من مجبور شدم بروم و غذای بیشتری بخرم، و این برای من هزینه زیادی داشت

money. Um, and if something is, is mortifying, it's actually bad in like an embarrassing

. اوم، و اگر چیزی آزاردهنده باشد، در واقع به شکلی شرم آور بد است

way. Like, it's so embarrassing that you have a bad experience or it, it actually makes

. مثل اینکه، خیلی خجالت آور است که تجربه بدی داشته باشید یا این، در واقع باعث می شود

you feel, um, you know. So for example, like if, uh, if you saw the snake, the coral snake,

احساس کنید، اوم، می دانید. مثلاً، مثلاً اگر مار، مار مرجانی را دیدی

and you went, Ah, you know, that would be embarrassing. And everyone laughs at you,

و رفتی، آه، می‌دانی، این خجالت‌آور خواهد بود . و همه به تو می خندند

and... I'm kidding. You can scream if you see a snake. But I would scream.

و... شوخی می کنم. اگر مار دیدید می توانید فریاد بزنید . اما من فریاد می زدم. می

You know, I, I think, I think I did. I actually think I (Oh,) did. Yeah.

دانید، من، فکر می کنم، فکر می کنم انجام دادم. من در واقع فکر می کنم من (اوه،) انجام دادم. آره

No one laughed though. No, I guess everybody was scared as well,

هر چند کسی نخندید. نه، حدس می‌زنم همه هم ترسیده بودند،

yes. So, you know. Exactly. It's, it's a legitimate reason to

بله. بنابراین شما می دانید. دقیقا. این دلیل موجهی برای

scream, right, I would say, but I mean, if, if you were one of those like guys who feels

فریاد زدن است، درست است، من می گویم، اما منظورم این است که اگر شما از آن دسته افرادی بودید که احساس می کنید،

like, oh no, I am not afraid of snakes, I'm not gonna scream this is, I can handle the

اوه نه، من از مارها نمی ترسم، این را فریاد نمی زدم. این است که من می توانم با

snake, then, I mean, maybe you would be mortified, um, in that situation. Yeah. So if, if that's

مار کنار بیایم، پس منظورم این است که شاید تو در آن موقعیت از بین بری. آره بنابراین، اگر این

your experience, you can use adjectives like those.

تجربه شماست، می توانید از صفت هایی مانند آن استفاده کنید.

All right guys. So try to use these adjectives in as many as you can when describing, um,

خیلی خوب بچه ها بنابراین سعی کنید تا جایی که می توانید از این صفت ها برای توصیف

a travel experience that you've had. Maybe you can share your travel experience here

تجربه سفری که داشته اید استفاده کنید. اگر ما را در یوتیوب تماشا می کنید، می توانید تجربه سفر خود را در اینجا

in the comments section on YouTube if you're watching us on YouTube. Or you can just send

در بخش نظرات YouTube به اشتراک بگذارید . یا فقط می توانید

your story to [email protected]. We are curious to, you know, to, to read,

داستان خود را به [email protected] ارسال کنید. ما کنجکاو هستیم که، می دانید،

yeah, your crazy, memorable story. And with that said, thank you so much for listening

داستان دیوانه و به یاد ماندنی شما را بخوانیم. و با این گفته، از اینکه

to us or watching us here on YouTube today. And stay tuned for next week's episode. 1,

امروز به ما گوش دادید یا ما را اینجا در یوتیوب تماشا کردید بسیار سپاسگزارم. و منتظر قسمت هفته آینده باشید. 1،

2, 3. (Aww) Aww (yeah.) yeah! That was a long one.

2، 3. (اوو) اوو (آره.) بله! که طولانی بود.