10 EVERYDAY IDIOMS | PHRASES RELATED TO SHOES | AMERICAN ENGLISH PHRASES | Rachel’s English

David is such a goody two-shoes.

دیوید یک کفش دو کفش خوب است.

Hey!

سلام!

Do you know this idiom?

آیا این اصطلاح را می شناسید؟

If not, watch this video. We're going to go over idioms related to shoes.

اگر نه، این ویدیو را تماشا کنید. ما قصد داریم اصطلاحات مربوط به کفش را مرور کنیم.

What does goody-two-shoes mean?

Goody-two-shoes یعنی چه؟

It means somebody who, here's another phrase, sucks up to somebody.

این به معنای کسی است که، در اینجا یک عبارت دیگر، به کسی می خورد.

Somebody who's always being extra good, above and beyond what's normal.

کسی که همیشه فوق العاده خوب است، بالاتر و فراتر از حد معمول.

And usually, it's a negative phrase.

و معمولاً یک عبارت منفی است.

You think of someone being good is a good thing, but in certain contexts, they start to seem like not real,

شما فکر می کنید خوب بودن یک نفر چیز خوبی است، اما در زمینه های خاص، آنها شروع به غیر واقعی به نظر می کنند،

and like they're just doing this to try to please somebody, or to get some sort of outcome,

و مثل اینکه این کار را فقط برای راضی نگه داشتن کسی یا به دست آوردن یک نوع نتیجه انجام می دهند،

then you might call that person a goody two-shoes.

پس ممکن است تماس بگیرید. آن شخص دو کفش خوب است.

You're not really a goody two-shoes.

تو واقعا دوکفش خوبی نیستی.

No. I'm not.

نه من نیستم.

Do you know anybody who's a goody two-shoes?

آیا کسی را می شناسید که دو کفش خوب باشد؟

Uh, no. Well, the thing that popped into my mind was one of my roommates in college who was a pre-med major,

اوه، نه خوب، چیزی که به ذهنم خطور کرد، یکی از هم اتاقی هایم در کالج بود که پیش از پزشكی فوق لیسانس بود،

and that's obviously a really serious course of study, and so he did have to be diligent.

و این بدیهی است كه یك دوره تحصیلی واقعاً جدی است، و بنابراین او باید سخت كوش باشد.

But sometimes it did seem like he was over studying,

اما گاهی اوقات به نظر می رسید که او در حال مطالعه است،

so we would poke and prod and try to get him to come out and have fun with us.

بنابراین ما به او فشار می آوردیم و سعی می کردیم او را وادار کنیم که بیرون بیاید و با ما خوش بگذراند. یک

We would sort of taunt him with: Oh, don't be a goody two-shoes! Come on, let's go have fun for a little while.

جورهایی به او طعنه می زدیم: اوه، دوکفش خوبی نباش! بیا بریم یه کم خوش بگذرونیم

Do you mean you were literally poking and prodding this kid at his desk?

آیا منظورتان این است که به معنای واقعی کلمه این بچه را پشت میزش می‌کشیدید؟

No. No. That may have happened too.

نه. نه. ممکن است این اتفاق نیز افتاده باشد.

Okay, you were figuratively trying to get him out of this chair by saying

خوب، شما به طور مجازی سعی می کردید او را از روی این صندلی پایین بیاورید با گفتن این که یک

stop being a goody two-shoes, let's go get some beer.

دوکفش خوب نباشید، بیا بریم آبجو بخوریم.

Yeah. Exactly.

آره دقیقا.

The phrase to put yourself ‘in another person's shoes’.

عبارت برای قرار دادن خود در جای دیگری.

This means it has nothing to do with their Footwear. Do not go put on this person's shoes.

این بدان معنی است که هیچ ربطی به کفش آنها ندارد. نرو کفش این شخص را بپوش.

It has to do with trying to understand something from their perspective, seeing it from how they would see it.

این به تلاش برای درک چیزی از منظر آنها، دیدن آن از دید آنها مربوط می شود.

Um, do you have an example of what this would be?

اوم، آیا نمونه ای از این دارید؟

Yeah. So the thing that I thought of was that when I was working at a high school, at the beginning of the year,

آره بنابراین چیزی که من به آن فکر کردم این بود که وقتی در دبیرستان کار می کردم، در ابتدای سال،

one of the exercises that we would do together is

یکی از تمرین هایی که با هم انجام می دادیم این بود

try to imagine what it would be like to be the students coming into school on the first day of school.

که تصور کنیم دانش آموزانی که به مدرسه می آیند چگونه خواهد بود. در روز اول مدرسه

What would their mindset be like? What kinds of feelings would they be having?

طرز فکر آنها چگونه خواهد بود؟ چه نوع احساساتی خواهند داشت؟

And try to put ourselves in their shoes for a little bit to try to think about how would they want us to be as a staff.

و سعی کنیم کمی خودمان را جای آنها بگذاریم تا به این فکر کنیم که آنها دوست دارند ما به عنوان یک کارمند چگونه باشیم.

So it basically, means to see a situation from someone else's perspective.

بنابراین اساساً به معنای دیدن یک موقعیت از دیدگاه شخص دیگری است.

Exactly.

دقیقا.

The phrase ‘shaking in your boots’

عبارت "لرزیدن در چکمه های خود"

means to be really nervous about something, really intimidated by something.

به معنای واقعاً عصبی بودن در مورد چیزی، واقعاً ترس از چیزی است.

Again, you don't have to be wearing boots. It has nothing to do with actual Footwear.

باز هم، لازم نیست چکمه بپوشید. ربطی به کفش واقعی ندارد.

It's just an idiom.

این فقط یک اصطلاح است.

Do you have an example of this?

نمونه ای از این را دارید؟

Yeah. So couple years ago, I went in for a job interview and typically, when you go in for an interview,

آره بنابراین چند سال پیش، من برای یک مصاحبه شغلی رفتم و معمولاً، وقتی برای مصاحبه شرکت می‌کنید،

you imagine being with one other person and answering some questions.

تصور می‌کنید که با یک نفر دیگر هستید و به برخی سؤالات پاسخ می‌دهید.

And I got there and I met one person, and it really quickly became clear that I was getting ready to go into

و من به آنجا رسیدم و با یک نفر آشنا شدم و واقعاً به سرعت مشخص شد که دارم آماده می شوم به

a roomful of most of the staff

اتاقی پر از بیشتر کارکنان بروم

and I was kind of shaking in my boots.

و به نوعی در چکمه هایم می لرزیدم.

I couldn't believe that I was going to go do that.

باورم نمی شد که قرار است این کار را انجام دهم.

You didn't feel prepared for that.

شما برای آن احساس آمادگی نکردید.

Yeah. I wasn't prepared and it just, it sort of was like I was instantly nervous in a way that I hadn't been.

آره من آماده نبودم و فقط، یک جورهایی مثل این بود که فوراً عصبی شده بودم، طوری که قبلاً نبودم.

Mm-hmm.

Waiting for the other shoe to drop.

مممم

منتظر افتادن کفش دیگر.

This is when something is going well but you don't expect it to last.

این زمانی است که چیزی خوب پیش می رود اما انتظار ندارید که دوام بیاورد.

You're sort of feeling like the other shoe is going to drop, things are going to change,

شما به نوعی احساس می کنید که کفش دیگر در حال افتادن است، همه چیز تغییر می کند،

things are going to end up not going so well.

همه چیز در نهایت خوب پیش نمی رود.

Do you have an example of this idiom?

آیا نمونه ای از این اصطلاح را دارید؟

Well, I'm chuckling because my example is being a lifelong Philadelphia sports fan.

خوب، من دارم میخندم زیرا مثال من این است که یک طرفدار مادام العمر ورزش فیلادلفیا هستم. به

It just seems like anytime something goes well, the other shoe is going to drop.

نظر می رسد هر زمان که چیزی خوب پیش می رود، کفش دیگر می افتد.

And so the current example is the 76ers, our basketball team,

و بنابراین مثال فعلی 76ers است، تیم بسکتبال ما،

they've been rebuilding and they've been really bad which means that they get a high draft pick every year.

آنها در حال بازسازی بوده اند و واقعاً بد بوده اند، به این معنی که هر سال یک درافت بالا را دریافت می کنند.

And for three years in a row,

و برای سه سال متوالی،

I think it was three years in a row, their draft pick got hurt before the season even started.

من فکر می‌کنم سه سال متوالی بود، انتخاب آنها قبل از شروع فصل آسیب دید.

So every year, we would get excited because they got this a new great player,

بنابراین، هر سال، ما هیجان‌زده می‌شویم، زیرا آنها این بازیکن بزرگ جدید را دریافت کرده‌اند،

but you're also sort of waiting for the other shoe to drop.

اما شما نیز به‌نوعی منتظر می‌مانید تا کفش دیگر زمین بیفتد.

>> Especially if it happens three years in a row. >> It kept dropping.

>> به خصوص اگر سه سال متوالی اتفاق بیفتد. >> مدام کاهش پیدا کرد.

Yeah.

آره

The good news kept ending for the Philadelphia 76ers.

خبرهای خوب برای فیلادلفیا ۷۶رز به پایان رسید.

Exactly.

دقیقا.

The idiom big shoes to fill.

اصطلاح کفش بزرگ برای پر کردن.

This means that you are stepping into position or taking over something from someone who was really well-liked,

این به این معنی است که شما در موقعیتی قرار می‌گیرید یا چیزی را از کسی می‌گیرید که واقعاً مورد پسند بوده و

who did their job really well.

کار خود را به خوبی انجام داده است.

That's when you have big shoes to fill.

آن وقت است که شما باید کفش های بزرگ را پر کنید.

And actually in my academy every month, I do conversation exercises,

و در واقع در آکادمی من هر ماه تمرینات مکالمه را انجام می دهم

and I took an excerpt from a show where they use this idiom.

و گزیده ای از نمایشی را برداشتم که در آن از این اصطلاح استفاده می کنند.

They were talking about a principal who'd been very loved by staff, by students, who was leaving,

آن‌ها در مورد مدیری صحبت می‌کردند که مورد علاقه کارکنان، دانش‌آموزان و دانش‌آموزان بود که می‌رفت،

and when he talked about hiring a new principal, the man in charge of that said

و وقتی او در مورد استخدام یک مدیر جدید صحبت می‌کرد، مردی که مسئول آن بود گفت

'this person has big shoes to fill'.

: «این شخص کفش‌های بزرگی برای پر کردن دارد».

The phrase ‘on a shoestring budget’ means to do something with very little money.

عبارت «با بودجه کم» به معنای انجام کاری با پول بسیار کم است. بند

A shoestring is what you might lace your shoes up with, and it's very thin, it can break.

کفش همان چیزی است که می توانید کفش های خود را با آن ببندید و بسیار نازک است و ممکن است بشکند.

We actually really use shoelace more than shoestring Now, except for in this idiom,

ما واقعاً از بند کفش بیشتر از بند کفش استفاده می‌کنیم، اکنون، به جز در این اصطلاح،

we still have this idiom ‘on a shoestring budget'.

هنوز هم این اصطلاح «با بودجه بند کفش» را داریم.

So for example, when I started Rachel's English it was very much so on a shoestring budget.

برای مثال، زمانی که من انگلیسی راشل را شروع کردم، بودجه بسیار کمی داشت.

I just used the camera on my computer, I bought a sheet to hang behind me for like ten dollars or something,

من فقط از دوربین کامپیوترم استفاده کردم، یک ملحفه خریدم تا پشت سرم آویزان شود به قیمت ده دلار یا چیزی

very much so a shoestring budget.

شبیه به آن، بسیار کم بودجه.

Another term that I could use for this is I 'bootstrapped' it.

اصطلاح دیگری که می توانم برای این مورد استفاده کنم این است که آن را بوت استرپ کردم.

I didn't rely on other people paying consultants, you know, getting a lighting designer or whatever.

من متکی به افراد دیگری نبودم که به مشاوران پول بدهند، می‌دانید، گرفتن یک طراح نور یا هر چیز دیگری.

I just did it all myself. I bootstrapped it.

من فقط خودم همه این کارها را انجام دادم. بوت استرپش کردم

And you could also use the phrase you may have heard this, to pull yourself up by your bootstraps.

و همچنین می توانید از عبارتی که ممکن است این را شنیده باشید استفاده کنید تا خود را با بوت استرپ بالا بکشید.

That means to do something to make change, usually after something negative has happened, all on your own.

این بدان معناست که کاری برای ایجاد تغییر انجام دهید، معمولاً بعد از اینکه یک اتفاق منفی رخ داده است، همه به تنهایی.

So for example, somebody gets fired from a job, maybe and they're pretty down about it, they're not feeling great,

به عنوان مثال، شخصی از یک شغل اخراج می شود، شاید و نسبت به آن خیلی ناراحت هستند، احساس خوبی ندارند،

but they pull themselves up by their bootstraps,

اما خود را با بوت استرپ بالا می کشند،

they get out there, they applied more jobs, and they find one that's even better.

بیرون می آیند، مشاغل بیشتری درخواست می کنند، و پیدا می کنند. یکی که حتی بهتر است

Great phrase. If I were in your shoes.

عبارت عالی اگر من جای شما بودم.

This is when you give advice to somebody.

این زمانی است که شما به کسی توصیه می کنید.

It's like saying ‘if I were you’, but it's become ‘If I were in your shoes, I would do this.’

مثل این است که بگوییم «اگر جای تو بودم»، اما «اگر جای تو بودم، این کار را می‌کردم.»

So people come to Philadelphia and they come stay with us and they say: so where should I get a cheese steak?

بنابراین مردم به فیلادلفیا می‌آیند و می‌آیند پیش ما می‌مانند و می‌گویند: پس یک استیک پنیر از کجا بیارم. ?

>> And I always say… >> Wait, why do they say that?

>> و من همیشه می گویم ... >> صبر کنید، چرا آنها می گویند؟

Because Philadelphia is known for cheese steaks?

چون فیلادلفیا به استیک پنیر معروف است؟

Right.

درست.

That's our famous sandwich.

این ساندویچ معروف ماست.

>> Mm-hmm. >> Delicious.

>> ام-هوم. >> خوشمزه

And there are a couple of really famous spots around the city...

و چند نقطه واقعا معروف در اطراف شهر وجود دارد ...

That everyone has heard of.

که همه آنها را شنیده اند.

When they come, they say you should I go to Pat's or should I go to Gino's?

وقتی می آیند می گویند تو باید برم پت یا برم جینو؟

Exactly.

دقیقا.

And that's when I cut in with my unsolicited, no it's solicited...

و آن وقت است که با ناخواسته خود قطع می کنم، نه خواسته شده است...

It's probably solicited.

احتمالاً خواسته شده است.

>> Cut it with my advice. >> Your advice.

>> با توصیه من قطعش کنید. >> توصیه شما.

And say if I were in your shoes, I just go to Joe's.

و بگو اگر من جای تو بودم، من فقط به جو می روم.

And Joe's is a spot right here in our neighborhood that I think has the best cheese steak in the city.

و جو یک نقطه درست در محله ما است که فکر می کنم بهترین استیک پنیر در شهر را دارد.

And he's been to Gino's, you've been to Pat's, what's-- oh Jim's, you've been to Jim's.

و او به جینو بوده است، تو به پت، چه چیزی... اوه جیم، تو به جیم رفته ای.

These are the three most famous.

این سه معروف ترین هستند.

Yes.

And you're saying Joe's is better.

آره.

و شما می گویید جو بهتر است.

Better.

Got to go to Joe's.

بهتر.

باید برم جو.

There's another one that's not directly related to shoes but to feet.

یکی دیگر وجود دارد که مستقیماً به کفش مربوط نمی شود بلکه به پاها مربوط می شود.

And I wanted to include this because last week, when I was going over different shoes with my sister-in-law Lisa,

و من می‌خواستم این را هم اضافه کنم چون هفته گذشته، وقتی با خواهرشوهرم لیزا می‌رفتم کفش‌های مختلف می‌رفتم،

she said she had this one pair of

او گفت که این یک جفت

boots that she wore that she said she loves to wear these in the winter because she always has cold feet.

چکمه را دارد که پوشیده بود و گفت که دوست دارد این کفش‌ها را در زمستان بپوشد زیرا او همیشه پاهای سرد دارد

And I thought, okay.

و من فکر کردم، باشه.

So she literally, her feet are cold, but we use this idiom all the time and it means to be nervous about something.

بنابراین او به معنای واقعی کلمه، پاهایش سرد است، اما ما همیشه از این اصطلاح استفاده می کنیم و به معنای عصبی بودن در مورد چیزی است.

And the... I think the most common use of this is with marriage.

و ... من فکر می کنم رایج ترین استفاده از این در ازدواج است.

Mm-hmm.

مممم

Would you say?

آیا شما می گویید؟

Yeah, I think that's right.

آره فکر کنم درسته

So you get engaged to somebody, leading up to the wedding, you might start to feel a little nervous

بنابراین شما با کسی نامزد می شوید، قبل از عروسی، ممکن است کمی عصبی و

little anxious, like, oh my gosh, this is a big commitment.

کمی مضطرب شوید، مانند، خدای من، این یک تعهد بزرگ است.

Then people might use the phrase: Is he getting cold feet? Does she have cold feet?

سپس افراد ممکن است از این عبارت استفاده کنند: آیا پاهایش سرد می شود؟ آیا پاهایش سرد است؟

Mm-hmm.

مممم

Cold feet.

پاهای سرد

The last one I want to go over is the phrase 'if the shoe fits, wear it'.

آخرین موردی که می خواهم به آن بپردازم عبارت "اگر کفش مناسب است، آن را بپوش" است.

Which is often just shortened to 'if the shoe fits'.

که اغلب فقط به "اگر کفش مناسب است" کوتاه می شود.

Right.

درست.

And it's a way of acknowledging criticism on somebody.

و این راهی برای تایید انتقاد از کسی است.

So let's say, for example,

مثلاً فرض کنید

in high school, I'm learning how to write,

در دبیرستان دارم نوشتن را یاد می‌گیرم،

I'm not a very good writer, I come home and I say to my mom:

نویسنده خوبی نیستم، می‌آیم خانه و به مامانم می‌گویم:

Man, my teacher just keeps telling me I'm not a strong writer.

مرد، معلمم مدام به من می‌گوید من نیستم. یک نویسنده قوی

Well, my mom knows this, because she's been helping me with my writing. She might say, if the shoe fits.

خوب، مادرم این را می داند، زیرا او در نوشتن به من کمک می کند. او ممکن است بگوید، اگر کفش مناسب است.

That's like saying 'I agree you're not a strong writer'.

این مثل این است که بگویید «موافقم که نویسنده قوی ای نیستی».

So it's not as harsh as saying it's true, but it's the same meaning.

بنابراین آنقدر تند نیست که بگوییم درست است، اما همان معناست.

If someone gives you feedback: you complain a lot.

اگر کسی به شما بازخورد بدهد: خیلی شکایت می کنید.

That's not something you want to hear. Maybe you go to a friend and say, Sam just said I complain a lot,

این چیزی نیست که شما بخواهید بشنوید. شاید شما به سراغ یکی از دوستانتان بروید و بگویید، سام فقط گفت من خیلی شکایت دارم،

and if that friend agrees that friend might say, if the shoe fits.

و اگر آن دوست موافق باشد، آن دوست ممکن است بگوید، اگر کفش مناسب است.

I hope you're not having cold feet about watching another video.

امیدوارم با دیدن یک ویدیوی دیگر دچار سردی نشوید.

I want to be sure that you see this shoe vocabulary video from last week if you haven't already.

من می خواهم مطمئن شوم که اگر قبلاً این ویدیوی لغات کفش را از هفته گذشته مشاهده نکرده اید.

If you have, then check out this playlist of other videos i've done with David where we go over idioms.

اگر دارید، پس این لیست پخش ویدیوهای دیگری را که با دیوید انجام داده‌ام، بررسی کنید و به بررسی اصطلاحات می‌پردازیم.

David, thanks for joining me here.

دیوید، از اینکه در اینجا به من ملحق شدید متشکرم.

You got it.

فهمیدی.

That's it guys and thanks so much for using Rachel's English.

بچه ها همین است و از اینکه از انگلیسی راشل استفاده کردید بسیار سپاسگزارم .