Improve your English (Real life story) Learn English through story - English conversation

56,047 views ・ 2023-08-12

Learn English with Tangerine Academy


لطفا برای پخش فیلم روی زیرنویس انگلیسی زیر دوبار کلیک کنید. زیرنویس های ترجمه شده به صورت ماشینی ترجمه می شوند.

00:01
that please I want you to tell me a  very interesting story can you do that
0
1260
6840
که لطفاً می‌خواهم یک داستان بسیار جالب به من بگویید، آیا می‌توانید آن را انجام دهید که
00:11
an interesting story let me see oh  I have the perfect story for you
1
11280
7020
یک داستان جالب بگذارید ببینم اوه، من داستان عالی برای شما دارم
00:20
great what is this story  about dragons ghosts witches
2
20460
6900
عالی است این داستان چیست درباره اژدها ارواح جادوگران،
00:30
oh it's a real life story so pay attention  because I am sure you will love this story
3
30600
7440
اوه این یک داستان زندگی واقعی است، پس توجه کنید زیرا من مطمئنم که شما این داستان را به خوبی دوست خواهید داشت، می
00:40
well you know your father was poor when  he was a child I mean it's not like we're  
4
40320
7260
دانید که پدر شما در کودکی فقیر بوده است، منظورم این است که اینطور نیست که ما
00:47
a millionaire now but at least we have the  necessary to live well and that's the thing
5
47580
7680
اکنون یک میلیونر هستیم، اما حداقل ما برای خوب زندگی کردن شرایط لازم را داریم و
01:00
anyway my brothers and I used to  hang out with some friends every day  
6
60900
7200
به هر حال من و برادرانم از این موضوع استفاده کردیم. هر روز با چند دوست وقت گذروندیم،
01:08
we had some friends from school  from our old neighborhood and  
7
68760
4980
دوستانی از مدرسه داشتیم از محله قدیمی‌مان و
01:13
also from the church yeah we used to  go to the church believe it or not
8
73740
4920
همچنین از کلیسا، بله، به کلیسا می‌رفتیم، باور کنید یا
01:21
well I had a friend back then his name was Jimmy  
9
81300
4740
نه، من دوستی داشتم که در آن زمان اسمش جیمی بود
01:26
and we were not close friends you know but  we used to hang out we used to go to the  
10
86880
6840
و ما نبودیم. دوستان صمیمی را که می شناسید اما ما با هم وقت می گذاشتیم، به
01:33
arcade and play a lot we also talked  sitting on the sidewalk of the street
11
93720
6300
پاساژ می رفتیم و زیاد بازی می کردیم، در پیاده رو خیابان هم با هم صحبت می کردیم،
01:42
but the problem was that he was a little  weird he had a quick temper he was  
12
102060
5820
اما مشکل این بود که او کمی عجیب بود، او دارای خلق و خوی سریع بود،
01:47
sometimes angry and other times he was happy  he bullied many of my partners in the school  
13
107880
7080
گاهی اوقات عصبانی می شد. و مواقع دیگر خوشحال بود بسیاری از شرکای من در مدرسه را مورد آزار و اذیت قرار می‌داد   به
01:55
he used to punch them on the face
14
115620
3060
صورت آنها مشت می‌زد.
02:02
he had a lot of problems in  the school but also at his home  
15
122700
5280
02:08
his parents were the boards  and he didn't like it of course  
16
128760
3840
البته
02:13
they used to fight in front of him all the  time it was terrible he had a hard life
17
133740
7140
آنها همیشه جلوی او دعوا می‌کردند  خیلی وحشتناک بود که او زندگی سختی داشت، می‌دانی که
02:23
you know my parents also got divorced when  I was a child but I didn't behave that way  
18
143880
7260
پدر و مادر من هم وقتی که من بچه بودم طلاق گرفتند، اما من اینطور رفتار نکردم
02:31
I suppose children can handle it differently  
19
151140
3480
فکر می‌کنم بچه‌ها می‌توانند به گونه‌ای متفاوت با آن رفتار کنند
02:35
Jimmy was so aggressive I don't even  remember how we could be friends back then
20
155340
6120
جیمی خیلی خوب بود پرخاشگر من حتی به یاد نمی‌آورم که چگونه می‌توانستیم در آن زمان با هم دوست باشیم،
02:44
well one day we were sitting on the sidewalk in a  street not very far from my home we were talking  
21
164400
8580
یک روز در خیابانی نه چندان دور از خانه‌ام در پیاده‌رو نشسته بودیم و
02:52
about different things such as Sports School  some girls our lives and many other things
22
172980
8880
درباره چیزهای مختلفی صحبت می‌کردیم، مانند مدرسه ورزشی، زندگی برخی دختران و خیلی چیزهای دیگر.
03:04
he told me that his parents had thought that day  and he was angry because of that he wanted to do  
23
184860
8940
او به من گفت که والدینش آن روز فکر کرده بودند و او به خاطر این عصبانی بود که می‌خواست کاری انجام دهد
03:13
something but he didn't know what exactly I told  him to go to the arcade maybe he could feel better
24
193800
8160
اما نمی‌دانست دقیقاً چه چیزی به او گفتم که به بازی‌بازی برود شاید احساس بهتری داشته باشد،
03:25
but he didn't like the idea he  said he was tired of going to the  
25
205980
5100
اما او این کار را دوست نداشت. فکر کرد که او گفت از رفتن به
03:31
arcade and he wanted to do something  different something more dangerous  
26
211080
6300
بازی خسته شده است و می‌خواهد کاری متفاوت انجام دهد، چیزی خطرناک‌تر،
03:38
well we didn't know what to do  so we started walking around
27
218220
4800
خوب ما نمی‌دانستیم چه کنیم، بنابراین شروع به قدم زدن کردیم و در
03:46
we were walking around the  street near my elementary school  
28
226380
4200
خیابان نزدیک مدرسه ابتدایی من قدم زدیم.
03:51
there weren't many cars passing by  because that street was almost new  
29
231180
5640
ماشین‌هایی که از آنجا رد می‌شدند، چون آن خیابان تقریباً نو بود،
03:57
only people used to walk over there to go to  their jobs or children going to the school
30
237480
7320
فقط مردم از آنجا می‌رفتند تا سر کارشان بروند یا بچه‌هایی که به مدرسه می‌رفتند،
04:06
it was Sunday so that street was empty I  saw a child in the distance he was riding  
31
246900
7920
یکشنبه بود، آن خیابان خالی بود، بچه‌ای را از دور دیدم که
04:14
his bike and I told Jimmy that I  always wanted to have a bicycle  
32
254820
4380
دوچرخه‌اش را سوار می‌کرد و به او گفتم. جیمی که همیشه می‌خواستم یک دوچرخه داشته باشم،
04:19
but sadly my family didn't have enough  money to buy something like that
33
259800
5520
اما متأسفانه خانواده‌ام پول کافی برای خرید چنین چیزی نداشتند،
04:27
he heard that and told me if you want the bike  when we get that one of course I just laughed I  
34
267420
9660
او این را شنید و به من گفت که آیا دوچرخه را می‌خواهی، وقتی آن دوچرخه را گرفتیم، البته من فقط خندیدم،
04:37
thought he was joking we were not going to steal  that bike I have never done something like that
35
277080
7920
فکر کردم او دارد شوخی می‌کند. ما قرار نبود آن دوچرخه را بدزدیم من هرگز چنین کاری انجام نداده ام او گفت
04:48
he said that he had done that many times but with  different products he told me that when he went  
36
288180
7620
که بارها این کار را کرده است اما با محصولات مختلف به من گفت که وقتی
04:55
to the market he used to steal some candy  from a woman who sold those kind of things  
37
295800
6480
به بازار می رفت مقداری آب نبات از زنی می دزدید که آن ها را می فروخت. چیزهایی
05:03
I kept thinking he was joking
38
303300
3240
من مدام فکر می‌کردم که دارد شوخی می‌کند،
05:09
but no he wasn't joking he really  wanted to steal that kid's bike  
39
309060
5580
اما نه، او شوخی نمی‌کند، او واقعاً می‌خواست دوچرخه آن بچه را بدزدد.
05:15
I still remember his words I'm going to  push the boy so that he falls off the  
40
315360
6780
05:22
bike and you are going to take  the bike with you and run okay
41
322140
4500
دوچرخه با تو و بدو خوب،
05:29
I didn't know what to say I couldn't believe he  was saying that to me so I repeated to myself that  
42
329760
7200
نمی‌دونستم چی بگم، باورم نمی‌شد که این حرف را به من می‌زند، بنابراین با خودم تکرار کردم که
05:36
he was still joking then he walked over to the  boy and pushed him just as he had said he would
43
336960
10680
هنوز داشت شوخی می‌کرد، سپس به سمت پسر رفت و همان‌طور که داشت او را هل داد. گفت دوست دارد
05:50
the boy started crying so hard and he yelled dad  help we saw a man running to us we hadn't realized  
44
350280
10140
پسر به شدت شروع به گریه کند و او فریاد زد بابا کمک کن ما مردی را دیدیم که به سمت ما دوید و ما متوجه نشدیم
06:00
that that child was playing with his father on  that street so he rushed to help his son obviously
45
360420
7980
که آن کودک در آن خیابان با پدرش بازی می کند بنابراین او به سرعت به کمک پسرش شتافت. واضح است که
06:10
we started running away so fast  that we got my home in just seconds  
46
370980
6000
ما شروع به فرار کردیم. سریع که در عرض چند ثانیه به خانه‌ام رسیدیم
06:17
I was quiet I didn't say anything  then he told me he had to go to his  
47
377640
5460
ساکت بودم، چیزی نگفتم سپس به من گفت که باید به
06:23
home because his mother was about  to arrive and she could get angry
48
383100
5100
خانه‌اش برود، زیرا مادرش در آستانه آمدن بود و او می‌توانست عصبانی شود،
06:31
we didn't even talked about  what had happened that afternoon  
49
391500
4080
ما حتی در مورد چیزی صحبت نکردیم. بعدازظهر اتفاق افتاد
06:36
that night I couldn't sleep well I  was thinking of all those things I  
50
396360
6840
آن شب، من نمی توانستم خوب بخوابم، به همه چیزهایی فکر می کردم که
06:43
felt terrible for the kid with his Spike I  didn't know what to do I was very thoughtful
51
403200
7020
برای بچه با اسپایکش احساس وحشتناکی می کردم، نمی دانستم چه کار کنم،
06:52
the next day I woke up and had breakfast  with my brothers and sister after that I  
52
412560
7140
روز بعد که از خواب بیدار شدم و صبحانه را با خودم صرف کردم، خیلی متفکر بودم. برادر و خواهر بعد از آن من
06:59
just watched TV we could do that because we had  finished school I was about to be 16 years old
53
419700
9540
فقط تلویزیون تماشا کردم، می‌توانستیم این کار را انجام دهیم، چون مدرسه را تمام کرده بودیم، من تقریباً 16 ساله بودم،
07:13
I still didn't know what to do  with my life I mean I graduated  
54
433500
4740
هنوز نمی‌دانستم با زندگی‌ام چه کنم، یعنی
07:18
from high school and we didn't have  enough money to pay for the college  
55
438240
4380
از دبیرستان فارغ‌التحصیل شدم و ما نگرفتیم. پول کافی برای پرداخت هزینه‌های کالج دارم،
07:23
so the only possible thing to do was to  get a job to save some money to study later
56
443460
6960
بنابراین تنها کاری که می‌توان انجام داد این بود که شغلی پیدا کنم تا بعداً درس بخوانم،
07:34
so my siblings and I used to  spend the day watching TV together  
57
454200
4680
بنابراین من و خواهران و برادرانم روز را با هم به تماشای تلویزیون می‌گذراندیم
07:39
at about four in the afternoon  Jimmy knocked on my door  
58
459720
4560
حدود ساعت چهار بعد از ظهر، جیمی به من ضربه زد. در
07:44
he told me he wanted to go to the arcade he was  bored and also really angry at the same time
59
464940
7140
او به من گفت که می‌خواهد به پاساژ برود، حوصله‌اش سر رفته بود و همچنین واقعاً عصبانی بود، در همان زمان
07:54
I could only think about what  had happened the day before  
60
474960
3840
فقط می‌توانستم به اتفاقی که روز قبل افتاده بود فکر کنم
07:59
I didn't want to go because I no longer  felt comfortable with him so I told him  
61
479700
7200
نمی‌خواستم بروم زیرا دیگر با او احساس راحتی نمی‌کردم. به او گفت
08:06
I had some things to do and that  I couldn't go with him this time
62
486900
5340
کارهایی برای انجام دادن دارم و این بار نمی توانم با او بروم
08:15
he insisted of course he showed me some  money he had like ten dollars and was  
63
495360
8580
او اصرار کرد که البته مقداری پولی را که داشت به من نشان داد که مثلاً ده دلار بود و
08:23
a lot of money for us back then he said he  would invite me to eat something delicious
64
503940
8640
برای ما پول زیادی بود، سپس گفت که من را دعوت می کند یه چیز خوشمزه بخور
08:36
so I agreed maybe it was all a mistake and he  did that because he was angry or very stressed  
65
516060
9180
پس قبول کردم شاید همش اشتباه بوده و اون این کار رو انجام داد چون عصبانی بود یا خیلی استرس داشت
08:45
of course that could not happen again so I  went to the arcade with him and we had fun
66
525240
7200
البته این اتفاق نمیتونست دوباره تکرار بشه پس من باهاش ​​به بازی رفتم و
08:56
when we left the arcade we went to the same street  we had gone the day before that terrible incident  
67
536460
8880
وقتی از آرکیدی که رفتیم خارج شدیم خوش گذشت. همان خیابانی که یک روز قبل از آن حادثه وحشتناک رخ داده بود رفته بودیم،
09:05
had happened I felt much better because he was  quiet he didn't say a word he was thinking a lot
68
545340
8820
احساس خیلی بهتری داشتم چون او ساکت بود، حرفی نزد و خیلی فکر می کرد،
09:17
then another boy approached us Jimmy greeted  him and introduced him to me he was one of  
69
557400
8220
سپس پسر دیگری به ما نزدیک شد، جیمی به او سلام کرد و به من معرفی کرد که او یکی است. از
09:25
his friends he told me he sat down and they were  quiet I only asked are we waiting for anybody here
70
565620
9540
دوستانش به من گفت که نشسته بود و آنها ساکت بودند من فقط پرسیدم آیا اینجا منتظر کسی هستیم
09:38
he didn't say anything I was worried I didn't  know what was happening I felt confused  
71
578220
7920
او چیزی نگفت نگران بودم نمی دانستم چه اتفاقی می افتد احساس گیجی کردم
09:46
then Jimmy's friend stood up and stopped a taxi I  didn't know we were going to another place I said
72
586800
9600
سپس دوست جیمی بلند شد و جلوی یک نفر را گرفت. تاکسی نمی‌دانستم به جای دیگری می‌رویم گفتم و
09:58
and then he told me he's going to stop that car  I'm going to hit the driver and get him off his  
73
598800
7440
بعد به من گفت که می‌خواهد
10:06
car so you can get in the car to drive it then  we leave I was shocked I didn't know what to say
74
606240
9600
آن ماشین را متوقف کند. ما رفتیم من شوکه شدم نمی دانستم چه بگویم
10:19
it was not a joke they were doing it right in  front of my eyes froze I couldn't do anything  
75
619200
9720
شوخی نبود آنها این کار را درست در جلوی چشمان من انجام می دادند من نمی توانستم کاری انجام دهم
10:28
it all happened in just seconds that boy stopped  the taxi Jimmy want to hit the driver and now I  
76
628920
9900
همه اینها در عرض چند ثانیه اتفاق افتاد که پسر تاکسی را متوقف کرد تاکسی که جیمی می خواست بزند راننده و حالا
10:39
I only was there standing looking at them  doing nothing so we never stole that car  
77
639960
8280
من فقط اونجا ایستاده بودم و بهشون نگاه میکردم هیچ کاری نکردیم پس هیچوقت اون ماشین رو دزدیدیم
10:48
the taxi left and Jimmy was really angry he  told me I was a chicken and many other things  
78
648240
7200
تاکسی رفت و جیمی واقعا عصبانی بود  به من گفت من جوجه هستم و خیلی چیزهای دیگه
10:56
I didn't answer I just kept quiet I arrived home  and went to my bedroom I didn't say any word I had  
79
656160
12720
جواب ندادم فقط ساکت شدم به خانه رسیدم و به اتاق خوابم رفتم، هیچ کلمه‌ای نگفتم
11:08
started working since I was a child and I had some  money saved I had like 50 dollars so the next day
80
668880
10380
از کودکی شروع به کار کرده بودم و مقداری پول پس انداز داشتم که حدود 50 دلار داشتم، بنابراین روز بعد
11:21
I took that money and went to  the nearest English Institute  
81
681600
4560
آن پول را برداشتم و به نزدیک‌ترین مؤسسه انگلیسی رفتم.
11:26
I paid fifty dollars to start studying  the basic level and well here I am now  
82
686880
7320
برای شروع به تحصیل در سطح پایه پنجاه دلار پرداخت کردم و اکنون خوب اینجا هستم
11:34
I am an English teacher I love my job  and I'm happy I took that decision
83
694200
5760
من یک معلم انگلیسی هستم، کارم را دوست دارم و خوشحالم که این تصمیم را گرفتم
11:42
wow that is an amazing story did that  really happen or you just invented it  
84
702300
7620
وای این داستان شگفت انگیزی است که واقعاً اتفاق افتاده یا شما آن را اختراع کردید
11:51
no that really happened sometimes we  take decisions that can change our lives  
85
711900
6780
نه واقعاً گاهی اوقات اتفاق می‌افتد تصمیم‌هایی می‌گیریم که می‌تواند زندگی‌مان را تغییر دهد
11:59
if I had a stolen Dot card that day maybe  I would have had a different life right now  
86
719340
6540
اگر آن روز یک کارت Dot دزدیده بودم شاید  در حال حاضر زندگی متفاوتی داشتم   به
12:06
we can choose soon we can always choose
87
726540
3300
زودی می‌توانیم انتخاب کنیم، همیشه می‌توانیم انتخاب کنیم
12:12
yes Grandpa now I know that are you  gonna tell me another story please
88
732600
7140
بله پدربزرگ حالا می‌دانم که آیا می‌خواهی دیگری به من بگویی. داستان لطفاً
12:22
yeah but it will have to be in the next  video because we don't have much time
89
742680
6240
بله، اما باید در ویدیو بعدی باشد زیرا زمان زیادی نداریم،
12:32
but it all depends on our subscribers they will  let us know if they like this video take care  
90
752100
8040
اما همه چیز به مشترکین ما بستگی دارد که اگر این ویدیو را دوست داشتند به ما اطلاع خواهند داد مراقب باشید
12:41
I hope you liked this story if you could improve  your English a little more please subscribe to  
91
761400
6600
امیدوارم این داستان را دوست داشته باشید اگر بتوانید بهبود ببخشید انگلیسی خود را کمی بیشتر لطفا در
12:48
the channel and share this video with a friend  thank you very much for your support take care
92
768000
6000
کانال مشترک شوید و این ویدیو را با یک دوست به اشتراک بگذارید از حمایت شما بسیار سپاسگزارم.
درباره این وب سایت

این سایت ویدیوهای یوتیوب را به شما معرفی می کند که برای یادگیری زبان انگلیسی مفید هستند. دروس انگلیسی را خواهید دید که توسط معلمان درجه یک از سراسر جهان تدریس می شود. روی زیرنویس انگلیسی نمایش داده شده در هر صفحه ویدیو دوبار کلیک کنید تا ویدیو از آنجا پخش شود. زیرنویس‌ها با پخش ویدیو همگام می‌شوند. اگر نظر یا درخواستی دارید، لطفا با استفاده از این فرم تماس با ما تماس بگیرید.

https://forms.gle/WvT1wiN1qDtmnspy7