I need to address some things...LIFE UPDATE & Cambridge Vlog

(calming music)

(موسیقی آرام بخش)

- Hello everyone, and welcome back

- سلام به همه، و

to English with Lucy.

با لوسی به انگلیسی خوش آمدید.

I've got a very random video for you today.

من امروز یک ویدیوی بسیار تصادفی برای شما دارم.

It's a bit of a mix of everything.

این کمی ترکیبی از همه چیز است.

I' decided it's important for me to give you

من به این نتیجه رسیدم که برای من مهم است که به

a little life update.

شما کمی به روز رسانی زندگی بدهم.

I also filmed a little vlog

من همچنین یک وبلاگ کوچک فیلمبرداری کردم

which has Charlie and Harry

که چارلی و هری

from Real English with Real Teachers in it,

از انگلیسی واقعی با معلمان واقعی در آن هستند،

but I didn't feel like it had enough content

اما احساس نمی‌کردم محتوای کافی

to put up on it's own, so I'm including that as well.

برای قرار دادن آن به تنهایی وجود داشته باشد، بنابراین آن را نیز اضافه می‌کنم.

I wanted to have a general chat with you.

می خواستم با شما یک گپ کلی داشته باشم.

I feel like there are a couple of things

احساس می کنم چند نکته وجود دارد

that I need to address.

که باید به آنها بپردازم.

So if you're interested in finding out

بنابراین اگر علاقه دارید بدانید

what I've been up to, why I haven't been posting so much,

که من چه کار کرده ام، چرا اینقدر پست نمی

what I got up to with Harry and Charlie,

گذارم، با هری و چارلی چه کار کردم

where I live now,

، الان کجا زندگی می کنم،

what I'm doing, what I'm going to do,

چه کار می کنم، چه می کنم کاری را

what I've been doing,

که انجام داده‌ام انجام خواهم داد،

then stay watching.

سپس به تماشای آن بمان.

I'll have a little summary down in the description box

من یک خلاصه کوچک در کادر توضیحات

so you can click to the part that you're interested in.

خواهم داشت تا بتوانید روی قسمتی که به آن علاقه

If you just want to see the vlog,

then you can just click down there.

دارید کلیک کنید.

I'm so kind.

من خیلی مهربونم

So the first thing I want to talk to you about

بنابراین اولین چیزی که می خواهم در مورد آن با شما صحبت کنم

is last week, yeah let's talk about last week.

، هفته گذشته است، بله بیایید در مورد هفته گذشته صحبت کنیم.

Last week was officially the craziest week of my life.

هفته گذشته رسما دیوانه کننده ترین هفته زندگی من بود.

I got caught up in a media storm.

گرفتار طوفان رسانه ای شدم.

A media storm is when suddenly every newspaper

طوفان رسانه ای زمانی است که ناگهان هر روزنامه

and TV outlet in the world wants to talk to you,

و تلویزیون در جهان می خواهد با شما صحبت کند

and then the next week it's completely gone.

و هفته بعد کاملاً از بین می رود.

So this week is much more relaxed

بنابراین این هفته بسیار آرام تر

and much more chilled.

و بسیار سردتر است.

Actually at the time of posting,

در واقع در زمان ارسال پست،

so right now, I am in Seville

بنابراین در حال حاضر، من در سویل هستم

(speaking in a foreign language).

(به زبان خارجی صحبت می کنم).

I considered doing a meetup in Seville,

در نظر داشتم که در سویل یک جلسه برگزار

but I wasn't sure that there'd be enough people

کنم، اما مطمئن نبودم که تعداد افراد زیادی وجود داشته باشد

who would want to come,

که

so I chickened out, I didn't do it in the end.

بخواهند بیایند، بنابراین تصمیم گرفتم، در نهایت این کار را انجام ندادم.

So yeah, a couple of weeks ago,

بنابراین بله، چند هفته پیش،

my old university, the University of Westminster,

دانشگاه قدیمی من، دانشگاه وست مینستر،

ran an article about English with Lucy.

مقاله ای درباره انگلیسی با لوسی منتشر کرد.

I had just hit 300,000 subscribers,

من به تازگی به 300000 مشترک رسیده بودم،

and they did a lovely article

و آنها یک مقاله دوست داشتنی

on what I've been up to.

در مورد آنچه من انجام داده ام انجام دادند.

I've put links to everything down below.

من لینک همه چیز را در زیر قرار داده ام.

In some regions you might not be able to see everything,

در برخی مناطق ممکن است نتوانید همه چیز را ببینید، اما اگر می‌خواهید مطالبی را بخوانید، تمام

but I'll just try my best to put everything

تلاشم را می‌کنم تا

all the information down below

همه اطلاعات را در زیر قرار

if you do want to read things.

دهم.

The BBC then read up on the story

سپس بی بی سی داستان را خواند

and wanted to interview me.

و خواست با من مصاحبه کند.

This is the local BBC.

این بی بی سی محلی است.

It's regional, it's called BBC Three Counties.

منطقه ای است، به آن سه شهرستان بی بی سی می گویند.

And they came over to my family home,

و آنها به خانه خانوادگی من آمدند و از

and they just filmed me talking about English with Lucy.

من فیلم گرفتند که در مورد انگلیسی با لوسی صحبت می کردم.

And they posted a video to the BBC News website.

و آنها یک ویدیو را به وب سایت خبری بی بی سی ارسال کردند.

Again, the link is down below.

باز هم لینک زیر است.

Now, one of the biggest and most important newspapers

اکنون، یکی از بزرگ‌ترین و مهم‌ترین

in England, The Times, watched the video

روزنامه‌های انگلیس، تایمز، این ویدئو را تماشا کرد

and then sent me an email and some Tweets

و سپس یک ایمیل و چند توییت برای من ارسال کرد که در آن از

asking if I'd be interested in doing an interview.

من پرسید که آیا مایل به انجام مصاحبه هستم یا خیر.

And I was incredibly shocked

و من به طرز باورنکردنی شوکه

because I genuinely didn't believe that English with Lucy

شدم زیرا واقعاً باور نداشتم که انگلیسی با لوسی

is interesting enough for people from the UK.

به اندازه کافی برای مردم بریتانیا جالب باشد.

I understand that it's interesting for people

می‌دانم که برای افرادی

you know that are trying to learn English

که می‌شناسید جالب است که سعی می‌کنند انگلیسی را

as a foreign language,

به‌عنوان یک زبان خارجی یاد بگیرند،

but I think they were more interested in the story

اما فکر می‌کنم آنها بیشتر به داستان

behind it all, how a 22 year old from Bedfordshire

پشت همه این‌ها علاقه‌مند بودند، این که چگونه یک جوان ۲۲ ساله از بدفوردشایر

managed to start up a business

توانست کسب‌وکاری را راه‌اندازی

that gets millions of views each month

کند که میلیون‌ها دلار به دست آورد. بازدیدهای هر ماه

all from her bedroom,

همه از اتاق خواب او،

because that's essentially what I did.

زیرا اساساً این کاری بود که من انجام دادم.

Bedroom, living room, same thing.

اتاق خواب، اتاق نشیمن، همان چیز.

So I did the interview with them.

بنابراین من مصاحبه را با آنها انجام دادم.

And I was mostly happy with the interview.

و من بیشتر از مصاحبه راضی بودم.

They did mention a couple of things

آنها به چند

that like money.

مورد مانند پول اشاره کردند.

Anything that you read about money

هر چیزی که در مورد پول

and what I supposedly earn,

و آنچه ظاهراً به دست می‌آورم می‌خوانید

take it with a pinch of salt, don't believe it,

، آن را با کمی نمک بگیرید، باور نکنید،

because I have never ever ever

زیرا من هرگز

explicitly said what I earn to any journalist.

صریحاً به هیچ روزنامه‌نگاری نگفته‌ام که چه درآمدی کسب می‌کنم.

English with Lucy is my full-time job,

انگلیسی با لوسی شغل تمام وقت من است،

but you know I'm not rich at all.

اما می دانید که من اصلاً ثروتمند نیستم.

(laughing)

(با خنده)

But I do get to make a living from it,

اما من می توانم از این طریق امرار معاش کنم

and it is my full-time job.

و این شغل تمام وقت من است.

Now The Times didn't really give me much warning.

حالا تایمز خیلی به من هشدار نداد.

We did a couple of Skype interviews

ما

at eight o'clock on a Sunday morning.

در ساعت هشت صبح یکشنبه چند مصاحبه با اسکایپ انجام دادیم.

I wasn't even at home.

من حتی در خانه نبودم.

I didn't realise it was going to be a Skype interview,

من متوجه نشدم که قرار است یک مصاحبه اسکایپ باشد،

so I wasn't dressed.

بنابراین لباس پوشیده نبودم.

I was in my pyjamas.

من با پیژامه بودم.

And then suddenly on Tuesday I woke up

و سپس ناگهان در روز سه شنبه از خواب بیدار شدم

and found out that I was on page three of the newspaper.

و متوجه شدم که در صفحه سه روزنامه هستم.

And from then on,

و از آن به بعد

everything went crazy.

همه چیز دیوانه شد.

I got called by BBC, ITV,

بی‌بی‌سی، آی‌تی‌وی با من تماس گرفتند،

those are the Channel Five,

آن‌ها کانال پنج هستند، تعداد

loads and loads of news outlets.

زیادی از رسانه‌های خبری.

They came to my family home to interview me and my family.

آنها به خانه خانواده ام آمدند تا با من و خانواده ام مصاحبه کنند.

I went in and did a live national interview

من رفتم و یک مصاحبه زنده ملی

on the lunchtime news.

در مورد اخبار ناهار انجام دادم.

I did a recorded interview on the local news as well.

من یک مصاحبه ضبط شده در اخبار محلی نیز انجام دادم.

I was on BBC Radio Four on their Saturday Live programme

من در رادیو چهار بی‌بی‌سی در برنامه لایو شنبه آنها

with Leo Sayer, Charley Boorman, and Martin Bayfield

با لئو سایر، چارلی بورمن و مارتین بایفیلد

where I just felt like such,

بودم و احساس

I felt so unworthy of being there.

می‌کردم که چنین احساسی داشتم، احساس می‌کردم ارزش حضور در آنجا را ندارم.

It's like oh my God I'm a YouTuber

مثل این است که خدای من یک یوتیوبر هستم

and these huge amazing people who've done incredible things

و این افراد شگفت انگیز که کارهای باورنکردنی انجام داده

are there chatting with me.

اند در آنجا با من چت می کنند.

But it was really good fun.

اما واقعا سرگرم کننده بود.

I did interview on BBC Radio Scotland.

من با بی بی سی رادیو اسکاتلند مصاحبه کردم.

I'm going to do one on BBC Radio Cambridge.

من می خواهم یکی را در رادیو بی بی سی کمبریج انجام دهم.

Honestly, it has been amazing,

صادقانه بگویم، شگفت انگیز بوده است

the response has been absolutely incredible.

، پاسخ کاملاً باورنکردنی بوده است.

And the most beautiful thing has been the response

و زیباترین چیز

from everyone else.

پاسخ دیگران بوده است.

People from my old school, family friends,

افرادی از مدرسه قدیمی من، دوستان خانوادگی

the response from you guys,

، پاسخ شما بچه ها

the other English teachers in the world,

، دیگر معلمان انگلیسی در جهان،

in the YouTube world.

در دنیای YouTube.

I've received so many messages and emails

من پیام‌ها و ایمیل‌های

of like congratulations,

زیادی مانند تبریک دریافت

and I just felt so supported.

کرده‌ام، و احساس می‌کردم که بسیار حمایت شده‌ام.

It was honestly beautiful.

انصافا زیبا بود

I did cry. (laughing)

من گریه کردم (با خنده

It was lovely.

) دوست داشتنی بود.

So yes, that and the buildup to that

بنابراین بله، این و افزایش آن

is why I haven't been posting so much recently.

به همین دلیل است که اخیراً پست زیادی ارسال نکرده ام.

Another contributing factor is I have moved house.

یکی دیگر از عوامل موثر این است که من خانه را تغییر داده ام.

You might know this if you follow me on Instagram,

اگر من را در اینستاگرام دنبال کنید ممکن است بدانید،

but I have actually moved from London,

اما من در واقع از لندن

I have moved from my parent's house in Bedfordshire

نقل مکان کرده ام، از خانه والدینم در بدفوردشایر

to Cambridge, which is so exciting.

به کمبریج نقل مکان کرده ام، که بسیار هیجان انگیز است.

I am adoring living in Cambridge.

من عاشق زندگی در کمبریج هستم.

I moved on the 19th of April,

من در 19 آوریل نقل مکان کردم

and everything has been absolutely crazy.

و همه چیز کاملاً دیوانه کننده بود.

The house isn't properly finished yet.

خانه هنوز به درستی تمام نشده است.

It is a lovely flat.

یک آپارتمان دوست داشتنی است.

I'm furnishing it at the moment,

من در حال حاضر آن را مبله می کنم،

and it's got lots of outside space.

و فضای بیرونی زیادی دارد.

And when I have it properly furnished,

و هنگامی که آن را به درستی مبله

I will most definitely do a house tour

کردم، قطعاً یک گشت و گذار در خانه انجام خواهم

and show you around

داد و اطراف را به شما نشان خواهم داد،

because I think you might find it quite interesting to see

زیرا فکر می کنم برای شما بسیار جالب باشد که ببینید

what I would put in a house and what's important for me.

چه چیزی در یک خانه قرار می دهم و چه چیزی برای من مهم است.

I'm not actually in the house at the moment.

من واقعاً در حال حاضر در خانه نیستم.

I'm in somebody else's house.

من در خانه شخص دیگری هستم.

I really needed to film today

من واقعاً به فیلمبرداری امروز نیاز

because I hadn't filmed in so long,

داشتم زیرا مدت زیادی بود که فیلمبرداری نکرده بودم

and it was making me feel really nervous.

و این باعث می شد که واقعاً عصبی شوم.

So that's why I'm filming in a different location.

به همین دلیل است که در لوکیشن دیگری فیلمبرداری می کنم.

Now a couple of weeks ago I went to Cambridge

حالا چند هفته پیش

with Harry and Charlie

با هری و چارلی

from Real English with Real Teachers,

از انگلیسی واقعی با معلمان واقعی به کمبریج رفتم

and we wanted to film a little vlog

و می‌خواستیم یک وبلاگ کوچک فیلم بگیریم که در

showing some sort of expressions

آن عبارات مختلفی را نشان می‌داد

and showing what a real picnic is like

و نشان می‌داد که یک پیک نیک واقعی چگونه است

and some British food.

و مقداری غذای بریتانیایی.

However, we ended up having so much fun together

با این حال، در نهایت به قدری با هم سرگرم

that we forgot to film very much,

شدیم که فیلمبرداری را بسیار فراموش کردیم،

and what we did film didn't actually turn out

و کاری که ما فیلم کردیم در واقع آنقدرها

to be that educational.

آموزشی نبود.

But there are some funny moments,

اما لحظات خنده‌داری وجود دارد،

so I've made a little montage of everything

بنابراین من یک مونتاژ کوچک از همه چیزهایی

we filmed together,

که با هم فیلم‌برداری کردیم

and I'll show you that at the end of the video.

ساخته‌ام و آن را در پایان ویدیو به شما نشان خواهم داد.

If you want to click on it,

اگر می‌خواهید روی آن کلیک کنید،

you can click on the right timing down below.

می‌توانید روی زمان‌بندی مناسب در زیر کلیک کنید.

Harry and Charlie also did a video

هری و چارلی همچنین یک ویدیو ساختند

which you can check out on their channel.

که می توانید در کانال آنها مشاهده کنید.

If you haven't seen Harry and Charlie before,

اگر تا به حال هری و چارلی را ندیده اید،

check them out because they're a new channel.

آنها را بررسی کنید زیرا آنها یک کانال جدید هستند.

But I think they're gonna be huge.

اما من فکر می کنم آنها بزرگ خواهند بود.

They are really really funny.

آنها واقعاً خنده دار هستند.

They are great teachers.

آنها معلمان بزرگی هستند.

They are, they know their stuff so well,

آنها هستند، آنها چیزهای خود را به خوبی می دانند،

and they are just two really nice people

و آنها فقط دو نفر واقعاً خوب هستند

that I really enjoy spending time with.

که من واقعاً از گذراندن وقت با آنها لذت می برم.

So I hope to see a lot more of them.

بنابراین امیدوارم تعداد بیشتری از آنها را ببینم.

Now something else that I need to address

حالا موضوع دیگری که باید به

is where is your 250,000 subscriber video

آن بپردازم این است که ویدیوی 250000 مشترک

with your dad Lucy?

شما با پدرتان لوسی کجاست؟

Well because I moved house, I left my dad,

خوب چون خانه را نقل مکان کردم، پدرم را ترک کردم،

and also he's been incredibly busy.

و همچنین او به طرز باورنکردنی مشغول است.

He's been travelling and he's been working,

او در سفر بوده و کار می‌کند،

but I'm hoping to have him over in my flat soon

اما من امیدوارم که او را به زودی در آپارتمان خود داشته باشم

because he's not actually seen it since I moved in.

زیرا از زمانی که من به خانه نقل مکان کرده‌ام، او واقعاً آن را ندیده است.

And we would definitely film that video for you.

و ما قطعاً آن ویدیو را برای شما فیلم‌برداری خواهیم کرد.

I want to make it really special

من می خواهم آن را واقعاً خاص

because my dad is incredibly special to me.

کنم زیرا پدرم برای من فوق العاده خاص است.

So that's why I don't want to rush it

به همین دلیل است که نمی‌خواهم عجله کنم

and just bring my camera and say, right dad,

و فقط دوربینم را بیاورم و بگویم، درست است، بابا،

Q & A because I don't think that would be

پرسش و پاسخ، زیرا فکر نمی‌کنم این

giving him the time and respect that he deserves.

به او زمان و احترامی را که شایسته او است بدهد.

So yeah that's everything I wanted to talk about today.

بنابراین بله، این همه چیزی است که می خواستم امروز در مورد آن صحبت کنم.

This is just a chatty video,

این فقط یک ویدیوی پرحرف است،

and I just thought I owed you all a little explanation.

و من فقط فکر کردم که به همه شما مدیون توضیح کوچکی هستم.

Today I filmed lots and lots of videos.

امروز ویدیوهای زیادی فیلم گرفتم.

I did some grammar videos, vocabulary videos,

من چند ویدیوی دستور زبان ، ویدیوهای واژگانی،

pronunciation videos,

ویدیوهای تلفظی انجام دادم،

so we'll be back on our normal schedule.

بنابراین به برنامه عادی خود باز خواهیم گشت.

And I'm sure at the moment I will have

و من مطمئن هستم که در حال حاضر

a (speaking in a foreign language) in my hand.

یک (صحبت کردن به زبان خارجی ) در دست خواهم داشت.

(laughing)

(با خنده)

Yes.

بله.

Okay, let's do an introduction.

خوب، بیایید یک مقدمه انجام دهیم.

- [Harry] What do we want to?

- [هری] چه می خواهیم؟

- Hello everyone, welcome back to English with Lucy.

- سلام به همه، با لوسی به انگلیسی بازگردید.

Today I've got two very special guests.

امروز دو مهمان بسیار ویژه دارم.

This, I mean introduce yourselves.

منظورم این است که خودتان را معرفی کنید.

- We are, - Hello guys.

- ما هستیم - سلام بچه ها.

- Real English, Real Teachers.

- انگلیسی واقعی، معلمان واقعی.

- [Lucy] Yeah.

- [لوسی] آره.

- With Harry and

- با هری و

- Charlie.

- چارلی.

- Oh my God what was that? (laughing)

- وای خدای من این چی بود؟ (با خنده)

So today we are in Cambridge.

پس امروز در کمبریج هستیم.

We are sitting in a beautiful park.

ما در یک پارک زیبا نشسته ایم.

- It's pretty.

- زیباست.

- It's lovely isn't it?

- دوست داشتنی است، نه؟

We are going to have a picnic,

ما می‌رویم یک پیک‌نیک داشته باشیم،

and I've brought some really British food,

و من مقداری غذای واقعا بریتانیایی آورده‌ام،

and we're gonna try it and we're gonna give our verdict.

و آن را امتحان می‌کنیم و حکم خود را می‌دهیم.

- What this baby?

- این چیه عزیزم؟

- Oh this, look what Charlie's brought.

- اوه این، ببین چارلی چه آورده است.

- This is called a hamper.

- به این می گویند مانع.

Oh, one second.

اوه یک ثانیه

- [Lucy] Essential part of a British picnic.

- [لوسی] بخش اساسی یک پیک نیک بریتانیایی.

Look at that.

به آن نگاه کنید.

- Cutlery plate, even got a corkscrew,

- بشقاب کارد و چنگال، حتی یک چوب پنبه بستن،

bottle opener.

درب بازکن بطری.

- So wonderful.

- خیلی عالیه

And Harry, how are you feeling today?

و هری، امروز چه احساسی داری؟

- I'm feeling a little bit worse for wear.

- حالم برای پوشیدن کمی بدتر است.

- [Lucy] Worse for wear.

- [لوسی] برای پوشیدن بدتر است.

- Yeah.

- [Lucy] What does that mean?

- آره

- [لوسی] یعنی چی؟

- Worse for wear.

- برای پوشیدن بدتر.

I'm not on my best form (laughing)

من در بهترین فرم خودم نیستم (با خنده)

because well because of last night.

چون خوب به خاطر دیشب.

I had a drink.

مشروب خوردم

So I'm not at my best. - Just one?

پس من در بهترین حالتم نیستم. - فقط یکی؟

- [Lucy] You had one drink.

- [لوسی] یک نوشیدنی خوردی.

- I had one drink, it was a very big drink.

- من یک نوشیدنی خوردم، نوشیدنی بسیار بزرگی بود.

(laughing)

(می خندد)

And now I'm suffering for it,

و حالا برای آن عذاب می کشم،

but I'm fine, I'm here for the picnic.

اما خوبم، برای پیک نیک اینجا هستم.

- If it was one drink,

- اگر یک نوشیدنی بود،

then we could call him a one beer wonder.

پس می‌توانستیم او را یک عجایب یک آبجو بنامیم.

- Exactly.

- دقیقا.

But because I'm English I have a very high tolerance

اما چون انگلیسی هستم تحمل الکل بسیار بالایی دارم

for alcohol.

.

- You like?

- دوست دارید؟

- I'm a geezer - What you like.

- من دمدمی مزاج هستم - تو چه دوست داری.

- It's what we call it, right, I'm a geezer.

- این چیزی است که ما به آن می گوییم، درست است، من یک هوس هستم.

- Yeah, especially with your collar up.

- آره، مخصوصاً با یقه بالا.

- What a beautiful day.

- چه روز زیبایی.

- God it's a really beautiful day today isn't it?

- خدایا امروز واقعاً روز زیبایی است، اینطور نیست؟

- It is.

- این است.

- [Charlie] It's actually quite nice.

- [چارلی] در واقع خیلی خوب است.

(laughing)

(با خنده)

Oh it's a nice camera.

اوه دوربین خوبی است.

- Thank you.

- متشکرم.

I feel so bad for not using it

من از اینکه آنقدر که باید از آن استفاده نمی کنم

as much as I should.

احساس ناراحتی می کنم.

- [Charlie] So how do you feel about those pork scratchings,

- [چارلی] پس در مورد آن خراشیدن های گوشت خوک چه احساسی داری،

or are they pork cracklings?

یا آن ها ترقه های گوشت خوک هستند؟

- Cracklings, but I think that's just Sainsbury's

- کراکلینگ، اما من فکر می کنم این فقط

trying to be posh isn't it?

تلاش سینزبری برای شیک بودن است، اینطور نیست؟

- [Charlie] Okay.

- [چارلی] باشه.

- They're gluten-free.

- آنها بدون گلوتن هستند.

I think they are the best thing since sliced bread.

من فکر می کنم آنها بهترین چیز از زمان برش نان هستند.

- [Charlie] Oh.

- [چارلی] اوه.

- Oh.

- اوه

- [Charlie] Harry?

- [چارلی] هری؟

- That's a lovely idiom there.

- این یک اصطلاح دوست داشتنی است.

- [Charlie] Can you explain that one Harry?

- [چارلی] می‌توانی آن هری را توضیح بدهی؟

- Is there much explaining to be done there?

آیا توضیح زیادی در آنجا وجود دارد؟

- [Charlie] I think so.

- [چارلی] من اینطور فکر می کنم.

- Yeah I mean.

- آره منظورم

- Best thing since sliced bread.

- بهترین چیز از نان ورقه شده.

- Sliced bread was a real innovation.

- نان تکه شده یک نوآوری واقعی بود.

- [Charlie] Yeah.

- [چارلی] آره.

- And so people would just like

- و بنابراین مردم فقط دوست دارند

why have we never had sliced bread before.

که چرا ما تا به حال نان ورقه ای نخورده ایم.

So now anything that's really good,

بنابراین، حالا هر چیزی که واقعاً خوب است،

say it's the best thing since sliced bread

بگویید این بهترین چیز از زمان تکه تکه نان است،

because that was a game changer.

زیرا این یک تغییر دهنده بازی بود.

- [Charlie] Exactly.

- [چارلی] دقیقا.

- I couldn't have explained it better myself.

- خودم بهتر از این نمی توانستم توضیح بدهم.

- Right, guys.

- درسته بچه ها

- Well that is worth stopping for.

- خب این ارزش توقف را دارد.

- I'm going to introduce this.

- من این را معرفی می کنم.

- That is like a cannonball.

- این مثل گلوله توپ است.

- Do you know what this is?

- آیا میدانید این چیست؟

- I do.

- Is that a Scotch egg?

- انجام میدهم.

- آیا این یک تخم مرغ اسکاچ است؟

- Okay.

- باشه.

(laughing)

(با خنده)

- Well you ruined it.

- خب خرابش کردی.

- Just guessing, I don't know.

- فقط حدس بزن، نمی دانم.

Is it?

آیا این است؟

- Yes it is a Scotch egg, well done Harry.

- بله، این یک تخم مرغ اسکاتلندی است، آفرین هری.

(hand clapping)

(دست زدن)

No excitement needed there.

نیازی به هیجان نیست.

This is a Scotch egg as Harry has told you.

همانطور که هری به شما گفته این یک تخم مرغ اسکاتلندی است.

- Scotch egg, that that is.

-تخم مرغ اسکاچ یعنی.

- Do you know what's inside a Scotch egg?

- آیا می دانید داخل یک تخم مرغ اسکاتلندی چیست؟

- An egg.

- یک تخم مرغ.

- Oh my God, you guys are just on one.

- اوه خدای من، شما بچه ها فقط روی یکی هستید.

Actually you can hear a rattle.

در واقع شما می توانید صدای جغجغه را بشنوید.

- Something Scottish.

- یه چیزی اسکاتلندی.

- It must be Scottish, mustn't it?

- باید اسکاتلندی باشه، نه؟

They've got a lot, they've got whiskey,

آنها مقدار زیادی دارند، ویسکی،

Scotch eggs, own brew.

تخم مرغ اسکاچ، دم کرده خودشان دارند.

- And they're getting into your picnic basket.

- و آنها وارد سبد پیک نیک شما می شوند.

- It's all healthy, healthy stuff.

- همه چیز سالم و سالم است.

- Are they?

- No.

- هستند آنها؟

- نه.

(laughing)

(با خنده)

- [Lucy] Okay let's try this.

- [لوسی] باشه بیا اینو امتحان کنیم.

I think people are gonna lose their damn minds

من فکر می کنم مردم با دیدن این موضوع ذهن لعنتی خود را از دست خواهند داد

when they see this.

.

Oh.

اوه

- [Charlie] Top of the morning to you.

- Oh my God look at that.

- [چارلی] صبح به شما.

- اوه خدای من اینو ببین

So it is an egg inside sausage meat

بنابراین یک تخم مرغ داخل گوشت سوسیس

with bread crumbs.

با خرده نان است.

Is it fried?

سرخ شده؟

So yeah that's it with my vlog with Harry and Charlie.

پس بله، این در وبلاگ من با هری و چارلی است.

Wasn't the most educational piece of content

این آموزشی ترین محتوایی

I've ever put out on the internet,

نبود که تا به حال در اینترنت منتشر کردم،

but I hope you enjoyed it,

اما امیدوارم از آن لذت برده باشید،

and it's nice to see you know what we get up to

و خوشحالم که می‌دانم وقتی در آن حضور نداریم،

and what we're like when we're not

چه کاری انجام می‌دهیم و چگونه هستیم.

in front of a camera teaching.

آموزش جلوی دوربین

Because we're nice normal people.

چون ما آدم های معمولی خوبی هستیم.

So yeah.

پس آره.

Don't forget to connect with me on all of my social media.

فراموش نکنید که در تمام شبکه های اجتماعی من با من در ارتباط باشید.

I've got my Instagram and my Facebook and my Twitter,

من اینستاگرام و فیس بوک و توییتر خود

and I will see you all very soon for another lesson.

را دارم و به زودی همه شما را برای یک درس دیگر خواهم دید.

Mwah.

مواه

(calming music)

(موسیقی آرام بخش)