Money Money Money - Top Idioms In English

In today’s lesson, we’re going to be learning 20  English idioms which relate to money. These are  

در درس امروز، ما 20 اصطلاح انگلیسی را یاد می گیریم که به پول مربوط می شود. اینها

all phrases which are very common, you may have  already heard them in conversational English.

همه عباراتی هستند که بسیار رایج هستند، ممکن است قبلاً آنها را در مکالمه انگلیسی شنیده باشید.

Hello Everyone, Anna here from  englishlikeanative.com the site which helps you  

سلام به همه، آنا اینجا از سایت englishlikeanative.com است که به شما کمک می کند

to speak English with confidence. And for those of  you who would love to have an English accent, you  

با اطمینان انگلیسی صحبت کنید. و برای آن دسته از شما که دوست دارید لهجه انگلیسی داشته باشید،

can download my free guide to sounding  British by clicking on the link below.

می‌توانید راهنمای رایگان من برای صدای انگلیسی را با کلیک بر روی پیوند زیر دانلود کنید.

Right 20 money idioms coming up.  

درست 20 اصطلاح پول در راه است.

There are many more which are not on  this list so if you can think of one  

موارد بسیار دیگری وجود دارد که در این فهرست نیستند، بنابراین اگر می‌توانید به یکی از آنها

I don’t mention, leave it in the comments and  we can all learn together. Let’s get started.

فکر کنید، آن را در نظرات بگذارید تا همه با هم یاد بگیریم. بیایید شروع کنیم.

1. A penny for your thoughts?
This is  a question which means ‘what are you  

1. یک پنی برای افکار شما؟ این سؤالی است که به این معنی است که «به چه چیزی

thinking about?’. If someone looks confused, you  might ask them “a penny for your thoughts?”.
 

فکر می‌کنید؟». اگر فردی گیج به نظر می رسد، ممکن است از او بپرسید «یک پنی برای افکارتان؟».

2. Cost a pretty penny
If something costs  a pretty penny, then it is very expensive.
 

2. یک پنی زیبا هزینه کنید اگر چیزی یک پنی زیبا باشد، پس بسیار گران است.

3. A quick buck
Money which was easy to make.  If you sell something you own very easily,  

3. BuckMoney سریع که ساخت آن آسان بود. اگر چیزی را که مالک آن هستید به راحتی می‌فروشید،

you could say ‘it was a quick  buck’ or ‘I made a quick buck’. 
 

می‌توانید بگویید «سریع پول بود » یا «من سریع درآمد داشتم».

4. Daylight robbery
Obvious, unfair overcharging.  For example, a cinema selling a can of lemonade  

4. سرقت در روز روشن و غیرمنصفانه هزینه بیش از حد. برای مثال، سینمایی که می‌توانید یک قوطی لیموناد   را

for £3 when you could but it for 70p from the  corner shop could be considered daylight robbery.
 

به قیمت 3 پوند می‌فروشد، اما آن را به قیمت 70 پوند از مغازه گوشه‌ای می‌فروشد، می‌تواند دزدی در روز در نظر گرفته شود.

5. From rags to riches
From poverty from  wealth. We hear this saying about celebrities  

5. از ژنده پوشی تا ثروت از فقر از ثروت. ما این ضرب المثل را درباره افراد مشهوری می شنویم

who came from poverty-stricken  backgrounds but now have lots of money,  

که از پس زمینه های فقر زده آمده اند اما اکنون پول زیادی دارند،

they are wealthy.
 6. I don’t have two pennies to rub  

آنها ثروتمند هستند. 6. من دو سکه برای مالیدن به

together
This is a colloquial phrase which means  ‘I am very poor, I don’t have much money at all’.
 

هم ندارم این یک عبارت محاوره ای است که به معنای « من خیلی فقیر هستم، اصلاً پول زیادی ندارم».

7. If I had a penny for every time  this happened, I’d be rich.
This  

7. اگر برای هر بار این اتفاق یک پنی داشتم، پولدار می شدم.

phrase is used to describe something that happens  a lot. For example, you could say “If I had a  

این عبارت برای توصیف چیزی که زیاد اتفاق می‌افتد استفاده می‌شود. به عنوان مثال، می توانید بگویید "اگر

penny for every time you were late, I’d be rich.”
 8. Money doesn’t grow on trees.
This  

برای هر بار تاخیر شما یک پنی داشته باشم، ثروتمند می شوم." 8. پول روی درختان رشد نمی کند.

is a saying that means money is not easy  to acquire. It doesn’t grow on trees. You  

این ضرب‌المثلی است که به این معنی است که به دست آوردن پول آسان نیست. روی درختان رشد نمی کند

often hear parents saying this to their  children when they ask for something. 
 

اغلب می‌شنوید که والدین وقتی چیزی را از فرزندانشان می‌خواهند این را به آنها می‌گویند.

9. To be on the money
To be correct  about something or someone. For example,  

9. پولدار بودن برای درست بودن درباره چیزی یا کسی. به عنوان مثال،

you could say “I had an instinct that we  should hire her and I was on the money”,  

می‌توانید بگویید "من غریزه داشتم که باید او را استخدام کنیم و من پول داشتم"،

meaning you made a good choice to hire  this person. She was the right choice.
 

به این معنی که شما انتخاب خوبی برای استخدام این شخص انجام دادید. او انتخاب درستی بود.

10. Two sides of the same coin
Two people with  a shared goal but opposing views. For example,  

10. دو روی یک سکه دو نفر با یک هدف مشترک اما دیدگاه‌های متضاد. برای مثال،

you could say “I thought we should buy mum flowers  but my sister said we should buy her chocolates  

می‌توانید بگویید «من فکر کردم باید گل‌های مادر بخریم، اما خواهرم گفت که باید برای او شکلات بخریم،

so we’re on two sides of the same coin.”
 11. Strapped for cash
To be ‘strapped for cash’  

بنابراین ما در دو روی یک سکه هستیم». ۱۱. Strapped for cashTo be ‘strapped for cash’

means to be short of money. For example: “The  restaurant looks lovely but I’m a bit strapped for  

به معنای کمبود پول است. به عنوان مثال: « رستوران دوست‌داشتنی به نظر می‌رسد، اما من

cash at the moment. Could we go somewhere else?”
 12. Ten a penny
If something is ‘ten a penny’,  

در حال حاضر کمی در بند پول نقد هستم. آیا می‌توانیم جای دیگری برویم؟» 12. ده پنی اگر چیزی «ده پنی» باشد

it is very common. The americanised version  of this phrase is ‘a dime a dozen’.
 

، بسیار رایج است. نسخه آمریکایی این عبارت «یک دوجین سکه» است.

13. To cut one’s losses
To abandon a plan or a  project which is clearly going to be unsuccessful  

13. کاهش ضرر و زیان برای رها کردن یک طرح یا پروژه که به وضوح ناموفق خواهد بود

before the situation becomes worse.  

قبل از بدتر شدن وضعیت.

For example: “It started raining as soon as we  went outside for the BBQ so we decided to cut  

به عنوان مثال: «به محض اینکه برای باربیکیو بیرون رفتیم، باران شروع به باریدن کرد ، بنابراین تصمیم گرفتیم ضررهایمان را

our losses and have a takeaway inside instead.”
 14. To earn a living
To make enough money to live  

کاهش دهیم و به جای آن یک غذای آماده در داخل داشته باشیم.» 14. برای کسب درآمد برای کسب درآمد کافی برای زندگی

comfortably. For example: “He earns  a living by selling his art.”
 

راحت. برای مثال: «او با فروش هنرش امرار معاش می‌کند».

15. To feel the pinch
To experience financial  hardship. For example: “Christmas is expensive  

15. احساس فشار برای تجربه مشکلات مالی . به‌عنوان مثال: «کریسمس گران است

so it is common to feel the pinch in January.”
 16. To foot the bill
To  

بنابراین معمولاً در ژانویه احساس فشار می‌کنید.» 16. پرداخت صورتحساب برای همه پرداخت کنید

pay for everyone. For example: “It’s  John’s birthday so I’ll foot the bill”.
 

. به‌عنوان مثال: « تولد جان است، بنابراین صورتحساب را پرداخت می‌کنم».

17. To give someone a run for their  money
To be a challenging competitor.  

17. برای اینکه کسی برای پول خود دویده باشد تا یک رقیب چالش برانگیز باشد.

For example: “Florence is a good baker but  Joe could give her a run for her money.”
 

به عنوان مثال: «فلورانس نانوای خوبی است، اما جو می‌تواند او را به پولش برساند.»

18. To have the penny drop
To finally  realise or understand something. For example:  

18. برای اینکه بالاخره چیزی را بفهمید یا بفهمید. به عنوان مثال:

“I used to find playing the guitar really  difficult but now the penny has dropped.”
 

«قبلاً نواختن گیتار برایم سخت بود، اما اکنون پولش کاهش یافته است.»

19. To spend a penny
This is an interesting one  because it means something very different to  

19. خرج کردن یک پنی این موضوع جالب است، زیرا معنایی بسیار متفاوت با

what you’d expect. ‘To spend a penny’ means  to go to the toilet. It’s a very British,  

آنچه شما انتظار دارید دارد. «یک پنی خرج کردن» به معنای رفتن به توالت است. این یک روش بسیار بریتانیایی و

polite way of saying it. “Excuse me,  I’m just going to spend a penny.”
 

مودبانه برای بیان آن است. "ببخشید، من فقط یک پنی خرج می کنم."

20. Two cents
Your opinion. You could ‘give  your two cents’ or ‘put your two cents in’  

20. دو سنت نظر شما. می‌توانید «دو سنتتان را بدهید» یا «دو سنتتان را بگذارید»

and that just means to give  your opinion about something.
 

و این فقط به این معنی است که نظرتان را درباره چیزی بگویید.

So there we have 20 money-related British  idioms. How many of them did you know already?  

بنابراین ما 20 اصطلاح انگلیسی مرتبط با پول داریم . چند تا از آنها را قبلا می شناختید؟

Can you think of any more? Let me know in  the comments. section below until next time  

آیا می توانید به چیز دیگری فکر کنید؟ در نظرات به من اطلاع دهید . بخش زیر تا دفعه

there's a couple of other videos for you to sink  your teeth into otherwise i'll see you soon bye

بعد   چند ویدیوی دیگر وجود دارد که می‌توانید دندان‌هایتان را در آن فرو کنید وگرنه به زودی شما را می‌بینم خداحافظ