Learn English Vocabulary Daily #11.3 - British English Podcast

Hello, welcome to The English Like a Native Podcast.

سلام، به پادکست انگلیسی مانند یک بومی خوش آمدید.

My name is Anna and you're listening to Week 11, Day 3 of Your English Five a

نام من آنا است و شما در حال گوش دادن به هفته یازدهم، روز 3 از Your English Five a

Day, the series that aims to increase your vocabulary by five pieces every single

Day هستید، سریالی که هدف آن افزایش پنج قطعه واژگان شما در هر

day of the week from Monday to Friday.

روز هفته از دوشنبه تا جمعه است.

So, let's get started.

بنابراین، بیایید شروع کنیم.

Today our first word is a noun and it is pocket.

امروز اولین کلمه ما اسم است و جیبی است.

Now I'm not talking about the pockets in your jeans or in your coat.

حالا من در مورد جیب های شلوار جین یا کت شما صحبت نمی کنم.

I'm talking about a group, an area, or a mass of something that's separate

من در مورد یک گروه، یک منطقه، یا توده ای از چیزی صحبت می کنم که جدا

and different to what surrounds it.

و متفاوت از آنچه که آن را احاطه کرده است.

Now pocket is spelled the same as the pocket in your coat,

حالا جیب مانند جیب کت شما نوشته می شود،

it's P O C K E T, pocket.

جیب است، جیب.

Here's an example sentence to help you understand this particular noun.

در اینجا یک جمله مثال برای کمک به درک این اسم خاص آورده شده است.

"Fasten your seatbelt, the pilot has just said that we're going to

کمربند ایمنی خود را ببندید، خلبان به تازگی گفته است که ما با

encounter a pocket of turbulence."

یک تلاطم روبرو خواهیم شد.

Now for those of you who don't know the word turbulence, it's

اکنون برای کسانی از شما که کلمه تلاطم را نمی‌دانند، این

an area of violently moving air.

منطقه‌ای است که هوا به شدت در حال حرکت است.

So, when you're on a plane and you go through a pocket of turbulence,

بنابراین، وقتی در هواپیما هستید و از یک

an area of turbulence, then the plane is going to jerk around quite a lot.

منطقه تلاطم عبور می کنید، آنگاه هواپیما به شدت به اطراف می چرخد.

It's going to be quite scary and uncomfortable.

بسیار ترسناک و ناراحت کننده خواهد بود.

Another example of pocket might be within a society you might have a pocket

نمونه دیگری از جیب ممکن است در جامعه ای باشد که شما ممکن است

of resistance to a new regulation or some new legislation that comes in.

در مقابل مقررات جدید یا برخی قوانین جدید که وارد می شود، جیب مقاومت

So, for example, during the COVID lockdown, there were pockets of

داشته باشید. بنابراین، به عنوان مثال، در طول قرنطینه COVID، جیب های

resistance to this new way of living.

مقاومت در برابر این شیوه جدید زندگی وجود داشت .

People didn't like being told that they had to stay in their homes

مردم دوست نداشتند به آنها گفته شود که باید در خانه های خود بمانند

and that they weren't allowed out.

و اجازه خروج ندارند.

There were pockets of resistance, groups of people resisting.

جیب های مقاومت وجود داشت، گروه هایی از مردم مقاومت می کردند.

Alright, moving on.

خوب، ادامه

Next we have the verb, showcasing.

بعد فعل، showcasing را داریم.

Showcasing.

به نمایش گذاشتن.

We spell this S H O W C A S I N G.

ما این SHOWCASIN G.

Showcasing.

Showcasing را می نویسیم.

Showcasing.

به نمایش گذاشتن.

This is a situation or an event that makes it possible for the best

این موقعیت یا رویدادی است که باعث می شود بهترین

features of something to be seen.

ویژگی های چیزی دیده شود.

So, if you want to show something to be really good, you want to show it to

بنابراین، اگر می‌خواهید چیزی را واقعاً خوب نشان دهید، می‌خواهید آن را به

the world, then you are showcasing it.

دنیا نشان دهید، پس آن را به نمایش می‌گذارید.

For example, I went to a drama school that had a big showcase

به عنوان مثال، من به یک مدرسه نمایش رفتم که

at the end of the course.

در پایان دوره یک ویترین بزرگ داشت.

So, they hired a theatre and invited lots of influential people.

بنابراین، آنها یک تئاتر استخدام کردند و افراد با نفوذ زیادی را دعوت کردند.

And we all rehearsed and worked on scenes and monologues, performances, and we

و همه ما روی صحنه‌ها و مونولوگ‌ها، اجراها تمرین و کار کردیم و

showcased ourselves, our newfound skills and talents, to the professional world.

خودمان، مهارت‌ها و استعدادهای جدیدمان را به دنیای حرفه‌ای نشان دادیم.

So, the school was showcasing its students.

بنابراین، مدرسه دانش آموزان خود را به نمایش گذاشت.

Here's another example.

در اینجا یک مثال دیگر است.

"The exhibition will be showcasing the best of British

این نمایشگاه بهترین

garden design and innovation."

طراحی و نوآوری باغ بریتانیا را به نمایش خواهد گذاشت.

Next we have an adjective and it is unpublicised, unpublicised.

بعد ما یک صفت داریم و آن را منتشر نشده است، بی اطلاع است.

Let me spell this for you: U N P U B L I C I S E D.

اجازه دهید این را برای شما املا کنم: UNPUBLICISE D.

Unpublicised.

Unpublicised.

Unpublicised.

منتشر نشده

If something is unpublicised, then information about that

اگر چیزی منتشر نشده باشد، اطلاعات مربوط به آن

thing is not generally available, is not being made available.

چیز به طور کلی در دسترس نیست، در دسترس نیست.

So, if my company, English Like a Native, decided it was going to

بنابراین، اگر شرکت من، English Like a Native، تصمیم گرفت که

release a public speaking course and all of my team know about this course

یک دوره سخنرانی عمومی را منتشر کند و همه تیم من از این دوره اطلاع داشته باشند،

because we're all working on it, but I haven't announced it to anybody.

زیرا همه ما روی آن کار می کنیم، اما من آن را به کسی اعلام نکرده ام.

Nobody knows that this course is coming.

هیچ کس نمی داند که این دوره در راه است.

Then it would be an unpublicised course, it would be an unpublicised

سپس این یک دوره آموزشی منتشر نشده خواهد بود، این یک

update from the company.

به روز رسانی منتشر نشده از سوی شرکت خواهد بود.

And only once I tell everyone would it be publicised.

و فقط یک بار به همه می گویم که آن را علنی می کنند.

Here's another example.

در اینجا یک مثال دیگر است.

"The meeting at HQ was unpublicised, it's like they purposely

جلسه در ستاد اعلام نشده بود، مثل این است که آنها عمداً

excluded half of the directors."

نیمی از مدیران را حذف کردند.

Next on the list is an idiom.

بعدی در لیست یک اصطلاح است.

It is not to mention.

قابل ذکر نیست.

Not to mention.

ناگفته نماند.

We're spelling this N O T, not.

ما این را هجی می کنیم نه، نه.

T O, to mention, M E N T I O N.

به، به ذکر، MENTIO N.

Not to mention.

ناگفته نماند.

Not to mention.

ناگفته نماند.

Not to mention is a phrase used when you want to emphasise something

ناگفته نماند عبارتی است که برای تاکید بر چیزی

that you're adding to a list.

که به لیست اضافه می کنید استفاده می شود.

So, let's think about a list that you might make.

بنابراین، بیایید در مورد لیستی که ممکن است تهیه کنید فکر کنیم.

All the reasons why you choose to listen to The English Like a Native.

همه دلایلی که باعث می شود شما موسیقی انگلیسی را مانند یک بومی گوش دهید.

I'm sure there are a number of reasons why you choose to listen to this podcast.

من مطمئن هستم که دلایل مختلفی وجود دارد که چرا شما انتخاب می کنید به این پادکست گوش دهید.

Maybe because it's convenient, because it helps you to learn vocabulary and not to

شاید به این دلیل که راحت است، زیرا به شما کمک می کند واژگان را یاد بگیرید و ناگفته نماند که از

mention you enjoy listening to my voice.

گوش دادن به صدای من لذت می برید.

Oh, now I feel embarrassed.

اوه، الان احساس خجالت می کنم.

Not to mention that you particularly enjoy listening to a British English model.

ناگفته نماند که شما به خصوص از گوش دادن به یک مدل انگلیسی انگلیسی لذت می برید.

And yeah, so when you're adding something to a list and you want to

و بله، بنابراین وقتی چیزی را به یک لیست اضافه می کنید و می خواهید

emphasise that particular part, you would say, "Not to mention this thing."

بر آن بخش خاص تأکید کنید، می گویید: «به این موضوع اشاره نکنیم».

Okay.

باشه.

Here's another example.

در اینجا یک مثال دیگر است.

"Ross is one of the kindest and most intelligent, not to mention

راس یکی از مهربان‌ترین و باهوش‌ترین

handsome, men that I know."

مردانی است که من می‌شناسم.

Moving on we have a verb and it is delve, delve.

در ادامه یک فعل داریم و آن delve، delve است.

We spell this D E L V E.

این DELV E. Delve را می نویسیم

Delve.

.

To delve into something is to examine something in detail, especially when

کاوش در چیزی به معنای بررسی جزئیات چیزی است، به خصوص زمانی که

you're trying to find information.

در تلاش برای یافتن اطلاعات هستید.

Let's delve into it.

بیایید به آن بپردازیم.

Here's an example sentence.

در اینجا یک جمله مثال است.

"Oh, I bought a book which delves into the world of chilli peppers, I never

"اوه، من کتابی خریدم که به دنیای فلفل تند می پردازد، هرگز نمی

know which ones are mild and which ones are going to blow my head off!"

دانم کدام یک ملایم هستند و کدام یک سرم را به باد می دهد!"

And of course, this podcast delves deeper into the meanings of many

و البته، این پادکست عمیق تر به معانی بسیاری از

different words and phrases.

کلمات و عبارات مختلف می پردازد.

So, now we've finished our list, let's recap.

بنابراین، اکنون لیست خود را به پایان رساندیم، بیایید خلاصه کنیم.

We have the noun pocket, meaning a group, an area, or a mass of something

ما اسم pocket را داریم، به معنای گروه، ناحیه یا توده ای از چیزی

that's different to what surrounds it.

که با آنچه در اطراف آن قرار دارد متفاوت است.

We have the verb showcasing, which is a way of showing the best

ما فعل showcasing را داریم که راهی برای نشان دادن بهترین

features of something that you really want other people to see.

ویژگی‌های چیزی است که واقعاً می‌خواهید دیگران آن را ببینند.

We have the adjective unpublicised, where the information is

ما صفت unpublicised را داریم که در آن اطلاعات

not generally available.

عموماً در دسترس نیست.

We had the idiom not to mention, which is used to emphasise

ما این اصطلاح را داشتیم که ذکر نشود، که برای تأکید بر

something you're adding to a list.

چیزی که شما به فهرست اضافه می کنید استفاده می شود.

And then we had the verb delve, which is to examine something in

و سپس ما فعل delve را داشتیم، که عبارت است از بررسی

detail in order to find information.

جزئیات چیزی برای یافتن اطلاعات.

Let's now do it for pronunciation purposes.

بیایید اکنون آن را برای اهداف تلفظ انجام دهیم.

Please repeat after me.

لطفا بعد از من تکرار کنید.

Pocket.

جیبی.

Pocket.

جیبی.

Showcasing.

به نمایش گذاشتن.

Showcasing.

به نمایش گذاشتن.

Unpublicised.

منتشر نشده

Unpublicised.

منتشر نشده

Not to mention.

ناگفته نماند.

Not to mention.

ناگفته نماند.

Delve.

حفر کنید.

Delve.

حفر کنید.

OK, now if a comment hasn't been made available to the public, it's

خوب، حالا اگر نظری در دسترس عموم قرار نگرفته باشد،

an official comment but it's only available internally within my

یک نظر رسمی است اما فقط در داخل شرکت من در دسترس است

company, how would you describe it?

، چگونه آن را توصیف می کنید؟

What adjective would you use?

از چه صفتی استفاده می کنید؟

Unpublicised.

منتشر نشده

And if I'm referring to a group of people within society who don't

و اگر من به گروهی از افراد جامعه اشاره می کنم که موافق نیستند

agree, who are not following suit, how would I describe that group?

، آنها را دنبال نمی کنند، چگونه آن گروه را توصیف کنم؟

What other word could I use instead of group?

به جای گروه از چه کلمه دیگری می توانم استفاده کنم؟

Pocket.

جیبی.

And if I'm creating a list of reasons as to why I've decided to take a

و اگر فهرستی از دلایلی ایجاد کنم که چرا تصمیم گرفته‌ام یک

pronunciation course with English Like a Native, what idiom could I use to

دوره تلفظ با انگلیسی مانند بومی را بگذرانم، از چه اصطلاحی می‌توانم برای

emphasise a particular point on that list?

تأکید بر یک نکته خاص در آن فهرست استفاده کنم؟

Not to mention.

ناگفته نماند.

And if I need to examine something in detail to find more

و اگر لازم باشد چیزی را با جزئیات بررسی کنم تا

information, what verb would I use?

اطلاعات بیشتری پیدا کنم، از چه فعل استفاده کنم؟

Delve.

حفر کنید.

Delve.

حفر کنید.

And if I create an event where you can see all of the best features of

و اگر رویدادی ایجاد کنم که در آن شما بتوانید بهترین ویژگی‌های

my most recent course, what verb would I use to describe what I'm doing?

دوره اخیر من را ببینید، از چه فعل برای توصیف کاری که انجام می‌دهم استفاده می‌کنم؟

Showcasing.

به نمایش گذاشتن.

Showcasing.

به نمایش گذاشتن.

Fantastic.

خارق العاده.

Now let's bring all of those together in a little story.

حالا بیایید همه آنها را در یک داستان کوچک با هم بیاوریم.

It started out like any other morning.

مثل هر صبح دیگری شروع شد.

Margaret opened the bakery as usual, set out her amazing display of baked

مارگارت طبق معمول نانوایی را باز کرد، نمایش شگفت‌انگیز خود را از

goods, sweets, treats and candies, and started on the final touches of a

محصولات پخته شده، شیرینی‌ها، خوراکی‌ها و آب‌نبات‌ها به نمایش گذاشت و آخرین کارهای کیک

christening cake that she'd spent the last 3 days making for her best friend.

تعمید را شروع کرد که 3 روز گذشته را صرف ساختن آن برای بهترین دوستش کرده بود.

As a bespoke cake maker, with a talent for making impossible cakes

شهرت مارگارت به‌عنوان یک کیک‌ساز سفارشی، با استعداد در ساختن کیک‌های غیرممکن

possible, Margaret's reputation was famous throughout the town

، در سراسر شهر

and indeed the surrounding areas.

و در واقع مناطق اطراف شهرت داشت.

Her shop and creative talents were generally unpublicised, as most of

فروشگاه و استعدادهای خلاق او به طور کلی منتشر نشده بود، زیرا بیشتر

her work came through word of mouth.

کارهای او از طریق دهان به دهان منتشر می شد.

She could create any shape, size, colour or flavour that her clients requested,

او می‌توانست هر شکل، اندازه، رنگ یا طعمی را که مشتریانش درخواست می‌کردند،

no matter how unusual or challenging.

بدون توجه به اینکه چقدر غیرمعمول یا چالش برانگیز بود، ایجاد کند.

She had a pocket of loyal customers who appreciated her creativity

او مشتریان وفاداری داشت که از خلاقیت

and skill, and who often ordered her cakes for special occasions.

و مهارت او قدردانی می کردند و اغلب برای مناسبت های خاص کیک های او را سفارش می دادند.

It wasn't long after the mad morning rush that Margaret received a phone

مدت زیادی از عجله صبحگاهی جنون آمیز نگذشته بود که مارگارت

call with a request that intrigued her.

تماس تلفنی با درخواستی دریافت کرد که او را مجذوب خود کرد.

A mysterious client wanted a cake showcasing a secret message.

یک مشتری مرموز کیکی می خواست که پیامی محرمانه را به نمایش بگذارد.

The cake had to look ordinary from the outside, nothing strange there,

کیک باید از بیرون معمولی به نظر می رسید، هیچ چیز عجیب و غریبی وجود نداشت،

but, the message had to be visible only to the person receiving it!

اما پیام باید فقط برای شخص دریافت کننده قابل مشاهده باشد!

How on earth was she going to do it?

چطور می‌خواست این کار را انجام دهد؟

This was totally out of her comfort zone, not to mention totally unheard

این کاملاً خارج از منطقه راحتی او بود، نه اینکه

of in cake making before, but then that's what she was so well known

قبلاً در کیک سازی کاملاً بی سابقه بود، اما پس از آن این چیزی بود که او

for: making the impossible possible.

به آن بسیار مشهور بود: ساختن غیرممکن ها.

The baker decided to accept the challenge, and to delve into

نانوا تصمیم گرفت این چالش را بپذیرد و به

this new world of mystery cakes.

دنیای جدید کیک های مرموز بپردازد .

I wonder what the message said.

تعجب می کنم که پیام چه گفته است.

And that brings us to the end of today's episode.

و این ما را به پایان قسمت امروز می رساند.

I do hope you found it useful and I hope that you have a lovely day.

امیدوارم برای شما مفید بوده باشد و امیدوارم روز خوبی داشته باشید.

Until next time, take very good care and goodbye.

تا دفعه بعد خیلی خوب مواظب باش و خداحافظ.