English Addict EXTRA - 13th NOV 2024 🔴LIVE stream - 'As Sick as a Parrot' - Listen & Learn English

It is clear.

واضح است.

We are here once more. Without a shadow of a doubt.

ما یک بار دیگر اینجا هستیم. بدون هیچ شبهه ای

This is English addict coming to you.

این معتاد انگلیسی است که به سراغ شما می آید.

Live on a beautiful autumn day.

در یک روز زیبای پاییزی زندگی کنید.

Look at the lovely colours of what I think is one of the most amazing seasons of the year.

به رنگ های دوست داشتنی نگاه کنید که فکر می کنم یکی از شگفت انگیزترین فصل های سال است.

Here, in the birthplace of the English language.

اینجا، در زادگاه زبان انگلیسی.

You know where it is. I know where it is. We all know where it is.

میدونی کجاست می دانم کجاست. همه می دانیم کجاست.

It is England.

انگلستان است.

Hi, everybody.

سلام به همه

This is Mr. Duncan in England.

این آقای دانکن در انگلستان است.

How are you today? Are you okay?

امروز چطوری؟ حالت خوبه؟

I hope so.

امیدوارم اینطور باشد.

Are you happy?

آیا شما خوشحال هستید؟

Do you have one of these to show me today?

آیا یکی از اینها را دارید که امروز به من نشان دهید؟ من

I really hope so.

واقعا امیدوارم.

A lovely smile on your face to say.

برای گفتن لبخندی زیبا بر لبان شماست.

Hello, Mr. Duncan.

سلام آقای دانکن

Welcome.

خوش آمدید.

It's nice to have you back with us on your little YouTube channel.

خوشحالم که دوباره با ما در کانال کوچک YouTube خود همراه هستید.

It is very nice to be here with you as well.

خیلی خوب است که اینجا با شما هستم.

My name is Mr. Duncan. That's what it says down there on the screen,

اسم من آقای دانکن است. این چیزی است که آن پایین روی صفحه نمایش می گوید،

you see.

می بینید.

And then I talk about the English language. I love English very much.

و سپس در مورد زبان انگلیسی صحبت می کنم. من انگلیسی را خیلی دوست دارم.

You might say that I am crazy

شاید بگویید من دیوانه

about English.

انگلیسی هستم.

And it is true.

و حقیقت دارد.

First of all, can I say if you hear any strange sounds in the background, in the distance, if you hear strange,

اول از همه، می‌توانم بگویم اگر در پس‌زمینه، در دوردست، صدای عجیبی می‌شنوید،

no moaning sounds or the sounds of someone coughing up their lungs.

صدای ناله‌ای نمی‌شنوید یا صدای کسی که ریه‌هایش را سرفه می‌کند.

That is Mr.

Steve who is still unwell.

این آقای

استیو است که هنوز حالش خوب نیست.

He is very much under the weather.

او بسیار زیر آب و هوا است.

He is not feeling very well today.

او امروز خیلی خوب نیست.

Let's just say Steve is ill.

بیایید بگوییم استیو بیمار است.

He's still ill, although there is some good news.

او هنوز بیمار است، اگرچه خبرهای خوبی وجود دارد.

Yesterday Steve lost his voice.

دیروز استیو صدایش را از دست داد.

I couldn't hear him speaking because he was unable to talk because his throat was so sore.

نمی توانستم حرفش را بشنوم چون نمی توانست حرف بزند چون گلویش خیلی درد می کرد.

So, as they say, there is always an upside to everything that occurs.

بنابراین، همانطور که می گویند، همیشه هر چیزی که اتفاق می افتد یک جنبه مثبت وجود دارد.

Even though Mr. Steve is not very well.

با اینکه حال آقای استیو خیلی خوب نیست.

At least I

حداقل

was able to have a little bit of peace and quiet yesterday, because Steve was

دیروز توانستم کمی آرامش و سکوت داشته باشم، زیرا استیو

not talking very much.

زیاد صحبت نمی کرد.

Although today he has been trying his best to say things.

اگرچه امروز تمام تلاش خود را برای گفتن مطالب انجام داده است.

So far I have not caught Mr.

تا الان تب آقای استیو را نگرفته ام

Steve's fever.

.

Still haven't got it.

هنوز آن را نگرفته اند.

So I'm hoping by Friday if I don't have it by Friday, I think I will be safe.

بنابراین امیدوارم تا جمعه اگر آن را تا جمعه نداشته باشم، فکر می کنم سالم باشم.

I think I will be out of the woods.

فکر می کنم از جنگل بیرون خواهم آمد.

That's what we say.

این چیزی است که ما می گوییم.

If you are away from danger, if you are in a situation where you have escaped danger or something terrible,

اگر از خطر دور هستید، اگر در موقعیتی هستید که از خطر یا چیز وحشتناکی فرار کرده اید،

we can say that you are out of the woods.

می توانیم بگوییم که از جنگل خارج شده اید.

It is a great idiom.

این یک اصطلاح عالی است.

There are lots of idioms coming up today.

امروزه اصطلاحات زیادی وجود دارد.

We have so much to talk about. We have

خیلی حرف برای گفتن داریم ما

Do-It-Yourself Plastic Surgery coming up today.

امروز عمل جراحی پلاستیک را خودتان انجام دهید.

If you are thinking of having a facelift, guess what?

اگر به لیفت صورت فکر می کنید، حدس بزنید چیست؟

There is hope for all of us.

برای همه ما امید وجود دارد.

No longer do you have to go and have lots of painful procedures

دیگر لازم نیست بروید و

on your face, or anywhere on your body for that matter.

روی صورت خود یا هر جای بدن خود عمل های دردناک زیادی انجام دهید.

There are ways of doing it, and I will be talking about that later on, because it would appear

راه‌هایی برای انجام این کار وجود دارد، و من بعداً در مورد آن صحبت خواهم کرد، زیرا به نظر می‌رسد

that more and more people have become obsessed, worried about their appearance, especially if you are in the public eye.

که افراد بیشتر و بیشتری در مورد ظاهر خود وسواس پیدا کرده‌اند، به خصوص اگر شما در معرض دید عموم باشید.

If you appear on television or in movies, or even here on the little internet.

اگر در تلویزیون یا فیلم‌ها یا حتی اینجا در اینترنت کوچک ظاهر می‌شوید.

Some people are very worried about their appearance.

برخی افراد به شدت نگران ظاهر خود هستند.

What else are we doing today?

ما امروز چه کار دیگری انجام می دهیم؟

Oh yes,

اوه بله، چند لحظه دیگر

we have a very interesting word coming up in a few moments from now.

یک کلمه بسیار جالب داریم .

It is a word that has been used quite a lot over the last few days.

این کلمه ای است که در چند روز اخیر بسیار مورد استفاده قرار گرفته است.

Over the past few days, not only here in England, but also in the United States.

طی چند روز گذشته، نه تنها در انگلستان، بلکه در ایالات متحده نیز.

A very interesting word.

یک کلمه بسیار جالب

A word that has a deep, profound and meaning.

واژه ای که معنایی عمیق و عمیق دارد.

And a lot of people have been using it over recent times.

و افراد زیادی در چند وقت اخیر از آن استفاده می کنند.

We will find out what that is all about.

ما متوجه خواهیم شد که موضوع چیست.

And as a way of commemorating Mr.

و به عنوان راهی برای بزرگداشت

Steve's sickness,

بیماری آقای استیو،

we will be talking about that actual subject today.

امروز در مورد آن موضوع واقعی صحبت خواهیم کرد.

Words and phrases connected to sickness and health.

کلمات و عبارات مرتبط با بیماری و سلامتی.

Health

سلامتی

and sickness.

و بیماری.

To be healthy or to be sick.

سالم بودن یا مریض بودن

To have health or to have ill health.

داشتن سلامتی یا داشتن بیماری.

We will be looking at all of that today as well.

ما امروز نیز به بررسی همه این موارد خواهیم پرداخت.

Hopefully during this live stream I will not become unwell or ill if I do.

امیدوارم در طول این پخش زنده اگر حالم بد شود یا مریض نشم.

If anything goes wrong with my body today, I have something arranged.

اگر امروز مشکلی با بدنم پیش بیاید، من یک چیزی ترتیب داده ام.

So if anything happens to me during today's live stream, if I have a medical emergency of any type,

بنابراین اگر در جریان پخش زنده امروز برای من اتفاقی بیفتد، اگر یک اورژانس پزشکی از هر نوع داشته باشم،

this will happen.

این اتفاق می افتد.

And then after I will reappear, hopefully

و بعد از آن دوباره ظاهر خواهم شد، امیدوارم

without whatever it was that was causing me a problem.

بدون هر چیزی که برای من مشکل ایجاد کند.

Hopefully I will be okay.

انشالله که حالم خوب بشه

I think so, I think I will be all right.

فکر می کنم اینطور است، فکر می کنم همه چیز خوب خواهد شد.

We will see what happens.

خواهیم دید چه اتفاقی می افتد.

Hello to the live chat.

سلام به چت زنده

Can I say hello to the live chat?

آیا می توانم به چت زنده سلام کنم؟ خیلی

It is lovely to have you here today. Very nice.

خوب است که امروز اینجا هستید. خیلی خوبه

Hello to.

سلام به.

Oh, Vytas Vytas, you are first.

اوه، ویتاس ویتاس، شما اول هستید.

That's all I can say.

این تمام چیزی است که می توانم بگویم.

Really?

واقعا؟

Well done. Vytas, you are first on today's live chat.

آفرین. Vytas، شما اولین نفر در چت زنده امروز هستید.

Well done to you. Also we have Palmyra.

آفرین به شما همچنین پالمیرا داریم. ما

We have motion. Hello, motion.

حرکت داریم سلام حرکت

I don't know why, but it feels as if I haven't seen you for a long time.

نمیدونم چرا ولی انگار خیلی وقته ندیدمت.

Or am I just imagining it?

یا فقط دارم تصورش می کنم؟

I don't know. Claudia is here as well. Hello, Claudia.

من نمی دانم. کلودیا هم اینجاست. سلام، کلودیا. از

Nice to see you back.

بازگشت شما خوشحالم

Thank you very much for your lovely best wishes.

از بهترین آرزوهای زیبای شما بسیار سپاسگزارم.

Concerning Mr. Steve. He is still ill.

در مورد آقای استیو. او هنوز بیمار است.

He is still feeling quite unwell with his fever.

او هنوز با تبش کاملاً ناخوشایند است.

The good news is it is not flu.

خبر خوب این است که آنفولانزا نیست.

We worked out that it isn't influenza, so that is a good thing.

ما متوجه شدیم که آنفولانزا نیست، پس این چیز خوبی است.

So Mr.

بنابراین آقای

Steve does not have the flu.

استیو آنفولانزا ندارد.

He just has a terrible cold.

فقط سرمای وحشتناکی داره

We call it the common cold.

ما آن را سرماخوردگی می نامیم.

It is something that goes around at this time of year.

این چیزی است که در این زمان از سال اتفاق می افتد.

I can tell you right now there are so many people, millions of people

من می توانم به شما بگویم که در حال حاضر افراد زیادی وجود دارد، میلیون ها نفر

across this country

در سراسر این کشور

are at the moment suffering from seasonal colds and fever.

در حال حاضر از سرماخوردگی و تب فصلی رنج می برند.

Fortunately, this time I have escaped, I think.

خوشبختانه این بار فکر می کنم فرار کرده ام.

Anyway.

به هر حال.

I think how also to who else is here?

من فکر می کنم چگونه همچنین برای چه کسی دیگر اینجاست؟

Hello to Zara. Hello, sir.

سلام به زارا سلام آقا

That's all I can see from your name.

این تمام چیزی است که از نام شما می توانم ببینم.

The only thing I can actually pronounce is Z e r. Sir.

تنها چیزی که واقعاً می توانم تلفظ کنم Z e r است. آقا

Hello to you. Also Soviet.

سلام بر شما همچنین شوروی.

Soviet para second of all.

از همه مهمتر شوروی.

Harvest. Sinner. Sinner. Knock.

برداشت. گناهکار گناهکار در بزن

Is that right?

درست است؟

Did I say that right? Or did a necromancer wrong?

درست گفتم؟ یا نکرومانسر اشتباه کرد؟

Probably wrong. Knowing me. Oh, also we have. He is here.

احتمالا اشتباهه شناختن من اوه، ما هم داریم. او اینجاست.

He's back. Everyone.

اون برگشته همه

You know who it is?

میدونی کیه؟

We always like to give him an extra special welcome.

ما همیشه دوست داریم از او استقبال ویژه ای کنیم.

It is Louis Smith is here today.

لویی اسمیت امروز اینجاست.

Hello, Louis. Nice to see you back with us. Also.

سلام لویی خوشحالم که شما را دوباره با ما می بینم. همچنین.

We also have watching today.

امروز هم تماشا داریم.

Who else is here today? I don't want to miss anyone out.

چه کسی دیگر امروز اینجاست؟ من نمی خواهم کسی را از دست بدهم.

Hello to faded.

سلام به محو شده.

Faded two, six, seven.

پژمرده دو، شش، هفت.

Hello to you.

سلام بر شما

Nice to see you here today. Your pronunciation is so clear.

خوشحالم که امروز شما را اینجا می بینم. تلفظت خیلی واضحه

One of the wonderful things about being an English teacher is that, well,

یکی از چیزهای شگفت انگیز در مورد معلم زبان انگلیسی این است که، خوب،

you always practice your English.

شما همیشه انگلیسی خود را تمرین می کنید.

So over the years,

بنابراین در طول سال‌ها،

from learning basic words to learning all about those horrible grammar rules

از یادگیری لغات اولیه تا یادگیری همه چیز در مورد آن قواعد گرامر وحشتناک

and of course speaking the language, if you do it for all of your life, this is how good you will be.

و البته صحبت کردن به زبان، اگر این کار را برای تمام عمر انجام دهید، اینقدر خوب خواهید بود.

Eventually, if you are lucky.

در نهایت، اگر شما خوش شانس باشید.

But thank you very much.

اما خیلی ممنون.

In all seriousness, thank you for what you did.

با جدیت تمام از کاری که انجام دادید متشکرم.

It is nice to have your lovely comment.

خوشحالم که نظر دوست داشتنی شما را می نویسم.

Hello to Aziz.

سلام به عزیز.

Hello Aziz, I am working out on the treadmill and watching you at the same time.

سلام عزیز من همزمان روی تردمیل ورزش می کنم و تو را تماشا می کنم.

So you are taking care of your health?

پس مراقب سلامتی خود هستید؟

I think. Well done. Aziz. Aziz.

من فکر می کنم. آفرین. عزیز. عزیز.

I know what I should do now. I know what I should do because we have.

میدونم الان باید چیکار کنم من می دانم چه باید بکنم زیرا ما داریم.

I'm sure I've mentioned this before.

مطمئنم قبلاً به این موضوع اشاره کرده ام.

We actually have an exercise bicycle that Mr.

ما در واقع یک دوچرخه ورزشی داریم که آقای

Steve sometimes uses. Wouldn't it be fun?

استیو گاهی اوقات از آن استفاده می کند. آیا آن را سرگرم کننده نیست؟

To bring the exercise bike in here.

برای آوردن دوچرخه ورزشی به اینجا.

And then I can do my live streams whilst exercising on the bike?

و سپس می‌توانم در حین ورزش کردن روی دوچرخه، پخش زنده خود را انجام دهم؟

Would that be a good idea?

آیا این ایده خوبی خواهد بود؟

The only problem, of course, is I would not be able to do it for very long without collapsing, so it might not be a good idea.

البته تنها مشکل این است که نمی‌توانم آن را برای مدت طولانی بدون فروپاشی انجام دهم، بنابراین ممکن است ایده خوبی نباشد.

After all.

پس از همه.

Nice to see so many people here.

از دیدن افراد زیادی در اینجا خوشحالم.

We have a lot of things to talk about interesting phrases, idioms, all sorts of things

ما چیزهای زیادی برای صحبت در مورد عبارات جالب، اصطلاحات، انواع و اقسام چیزهایی که

coming up today and hopefully I will stay 100% well for the remainder of this live stream.

امروز در راه است داریم و امیدوارم تا پایان این پخش زنده 100% خوب بمانم.

Beatrice. Hello, Beatrice, nice to see you back.

بئاتریس سلام، بئاتریس، خوشحالم که دوباره شما را می بینم.

I have also caught a cold due to the changes of temperature.

من هم به دلیل تغییرات دما سرما خورده ام.

This is something that does happen.

این چیزی است که اتفاق می افتد.

One of the problems, especially at this time of year, the temperature will go up and then down and then back up again.

یکی از مشکلات، به خصوص در این زمان از سال، افزایش و سپس کاهش دما و دوباره بالا رفتن است.

So at the moment, for example, we have had quite a long period of warm, mild weather, pleasant weather.

بنابراین در حال حاضر، برای مثال، ما یک دوره طولانی از هوای گرم، معتدل و هوای مطبوع داشته ایم.

Because of that, more

به همین دلیل،

bugs and viruses have been going around.

باگ‌ها و ویروس‌های بیشتری در اطراف وجود دارند.

So it would appear that this is a type of seasonal illness.

بنابراین به نظر می رسد که این یک نوع بیماری فصلی است.

And yes, Beatrice, you are right. You are correct.

و بله، بئاتریس، حق با شماست. شما درست می گویید.

So it is the kind of thing that happens at this time of year.

بنابراین این همان چیزی است که در این زمان از سال اتفاق می افتد.

So many people are now unwell with colds and some people have flu as well.

بسیاری از مردم در حال حاضر با سرماخوردگی ناخوشایند هستند و برخی افراد آنفولانزا نیز دارند.

Influenza.

آنفولانزا

Many years ago people used to die from influenza.

سال ها پیش مردم بر اثر آنفولانزا می مردند.

And yet nowadays we don't think about it as being something that could kill you.

و با این حال امروزه ما فکر نمی کنیم که این چیزی باشد که می تواند شما را بکشد.

But yes, many people did.

اما بله، بسیاری از مردم این کار را کردند.

There were huge outbreaks around the world of flu,

شیوع آنفولانزا در سراسر جهان بسیار زیاد بود

and many people did die.

و بسیاری از مردم جان خود را از دست دادند.

And I just do something here.

و من اینجا فقط کاری انجام می دهم.

Thank you very much.

خیلی ممنون.

Thank you.

متشکرم.

Mason.

میسون.

I'm just doing something here on the live chat.

من فقط اینجا در چت زنده کاری انجام می دهم.

Don't worry, I'm back with you. Here is an interesting word.

نگران نباش من با تو برگشتم در اینجا یک کلمه جالب است.

A very interesting word that I've, I've heard used over the past few days for various reasons.

کلمه بسیار جالبی که من شنیده ام در چند روز گذشته به دلایل مختلف استفاده شده است.

I won't tell you why, because you will probably guess that it has something to do with politics.

دلیلش را به شما نمی گویم، زیرا احتمالاً حدس می زنید که ربطی به سیاست دارد.

But I really did think

اما من واقعاً فکر می کردم

that this word is rather incredible.

که این کلمه نسبتاً باورنکردنی است.

And here it is on the screen right now.

و همین الان روی صفحه است.

Oh, Mr.

اوه، آقای

Duncan, that is a very intriguing word indeed.

دانکن، این واقعا کلمه بسیار جالبی است.

The word is Kafkaesque.

کلمه کافکایی است.

Oh, can you say that again, Mr. Duncan, please?

اوه، می توانید دوباره این را بگویید، آقای دانکن، لطفا؟

Kafkaesque. Kafkaesque?

کافکایی. کافکایی؟

It is an adjective.

یک صفت است.

It describes something that appears senseless, disorienting or weird, disorientating

چیزی را توصیف می‌کند که بی‌معنا، گیج‌کننده یا عجیب به نظر می‌رسد، گمراه‌کننده

or something with menacing complexity can be described as Kafkaesque.

یا چیزی با پیچیدگی تهدیدآمیز می‌تواند به عنوان کافکایی توصیف شود.

Mr. Duncan, that is a very interesting word.

آقای دانکن، این کلمه بسیار جالبی است.

It has been used very recently by a lot of social commentators,

اخیراً توسط بسیاری از مفسران اجتماعی استفاده شده است،

and I couldn't resist mentioning it today because I think it is a very provocative

و من امروز نتوانستم از ذکر آن خودداری کنم زیرا فکر می کنم این یک کلمه بسیار تحریک کننده است

word, provocative, something that a person might say, which will get a big reaction.

، تحریک کننده، چیزی که ممکن است یک نفر بگوید، که واکنش بزرگی به دنبال خواهد داشت.

So something describe as Kafkaesque can be described as senseless or disorienting

بنابراین چیزی که به عنوان کافکایی توصیف می‌شود را می‌توان به‌عنوان چیز بی‌معنا یا گمراه‌کننده

or a menacing thing with lots of complexity.

یا چیزی تهدیدآمیز با پیچیدگی‌های فراوان توصیف کرد.

And of course, this word is resembling the literary word or the work of Franz Kafka.

و البته این کلمه شبیه کلمه ادبی یا اثر فرانتس کافکا است.

Now I wonder if people have heard of Franz Kafka, but it does resemble the type of work that he used to write.

حالا من تعجب می کنم که آیا مردم نام فرانتس کافکا را شنیده اند یا خیر، اما این شبیه به نوع کاری است که او قبلا می نوشت.

A lot of his stories were fantastic in the plot and the types of story.

بسیاری از داستان های او در طرح و انواع داستان فوق العاده بودند.

Here are some uses of this particular word.

در اینجا برخی از کاربردهای این کلمه خاص آورده شده است. به

We seem to be living in a Kafkaesque nightmare.

نظر می رسد که ما در یک کابوس کافکیایی زندگی می کنیم.

If you say that something is a Kafkaesque

اگر می گویید چیزی یک کابوس کافکایی است

nightmare, we are meaning that things seem to be happening suddenly,

، منظور ما این است که به نظر می رسد اتفاقات ناگهانی،

without warning, or maybe with a certain amount of brutality or force.

بدون هشدار، یا شاید با مقداری خشونت یا زور در حال رخ دادن است.

The rise of Kafkaesque bureaucracy.

ظهور بوروکراسی کافکیایی.

So when we say bureaucracy, we are saying all of the things that we have to get through

بنابراین وقتی می گوییم بوروکراسی، همه چیزهایی را می گوییم که

to achieve our goals, especially when you are dealing with authority.

برای رسیدن به اهدافمان باید از آن عبور کنیم، به خصوص وقتی با اقتدار سر و کار دارید.

So if you are having to deal with authority or someone in a high position,

بنابراین، اگر مجبور هستید با مقامات یا شخصی در موقعیت بالا سر و کار داشته باشید،

quite often you have a lot of bureaucracy.

اغلب اوقات بوروکراسی زیادی دارید.

Another word we use is red tape.

کلمه دیگری که استفاده می کنیم نوار قرمز است.

So the phrase red tape means bureaucracy,

بنابراین عبارت نوار قرمز به معنای بوروکراسی است،

and sometimes the rules can change quite often.

و گاهی اوقات قوانین ممکن است اغلب تغییر کنند.

I remember from my time living in China quite often, that the local rules

من از زمانی که در چین زندگی می کردم اغلب به یاد می آورم که قوانین محلی

that were put out by the governing authority were always changed from a day to day basis.

که توسط مقامات حاکم وضع می شد همیشه از روز به روز تغییر می کرد.

Quite often the rules and regulations would be changed almost daily.

اغلب قوانین و مقررات تقریباً هر روز تغییر می کنند.

And that was one of the things I experienced when I was living in China.

و این یکی از چیزهایی بود که زمانی که در چین زندگی می کردم تجربه کردم.

So when we talk about a bureaucracy, we are talking about all of the things, all of the rules that exist in society.

بنابراین وقتی از بوروکراسی صحبت می کنیم، در مورد همه چیزها، همه قوانینی که در جامعه وجود دارد صحبت می کنیم.

And sometimes those rules can be rather confusing and sometimes

و گاهی اوقات این قوانین می توانند نسبتاً گیج کننده و گاهی

oppressive.

ظالمانه باشند.

So Kafkaesque is an adjective.

بنابراین کافکایی یک صفت است.

It comes from the literary work of Franz Kafka, and he was an Austrian novelist,

این برگرفته از آثار ادبی فرانتس کافکا است، و او یک رمان‌نویس اتریشی بود،

and his best known work is a wonderful story that I read many years ago.

و شناخته‌شده‌ترین اثر او داستان فوق‌العاده‌ای است که سال‌ها پیش خواندم.

Also, there was a film version of this particular story as well, called The Metamorphosis,

همچنین، یک نسخه سینمایی از این داستان خاص نیز وجود داشت ، به نام مسخ،

the change, the alteration of one thing into another.

تغییر، تغییر یک چیز به چیز دیگر.

You transform metamorphosis.

شما دگردیسی را متحول می کنید.

The action of changing from one thing to another.

عمل تغییر از یک چیز به چیز دیگر.

And in this particular story, a man wakes up one day and finds that he's

و در این داستان خاص، مردی یک روز از خواب بیدار می شود و می بیند که

changed into a large insect.

به یک حشره بزرگ تبدیل شده است.

It sounds fantastic.

به نظر می رسد فوق العاده است.

It sounds very strange and weird, but that is what Franz Kafka was well known for with his writing.

بسیار عجیب و غریب به نظر می رسد، اما این همان چیزی است که فرانتس کافکا با نوشتنش به آن شهرت داشت.

If you've never read it, if you've never seen the film, it has been written about over the years.

اگر هرگز آن را نخوانده اید، اگر هرگز فیلم را ندیده اید، در طول سال ها درباره آن نوشته شده است.

Many people have studied this story to try and work out what it actually means.

بسیاری از مردم این داستان را مطالعه کرده اند تا بفهمند واقعاً چه معنایی دارد.

And I suppose there are many meanings to the story, just like lots of pieces of art.

و من فکر می کنم که معانی زیادی در داستان وجود دارد، درست مانند بسیاری از قطعات هنری.

Sometimes you will find art can be viewed by many different people

گاهی اوقات متوجه خواهید شد که هنر می تواند توسط افراد مختلف

in different ways.

به روش های مختلف مشاهده شود.

I need some music for this.

برای این کار به موسیقی نیاز دارم.

I'm back.

من برگشتم

You see, that might be happening a lot today because my throat is feeling a little sensitive.

ببینید، این ممکن است امروز زیاد اتفاق بیفتد، زیرا گلوی من کمی حساس است.

I might have Mr. Steve's cold coming on. I might.

من ممکن است سرماخوردگی آقای استیو را داشته باشم. من ممکن است.

Hello to the live chat.

سلام به چت زنده

Hello, mute Carol. You too. You too. Karsh.

سلام کارول بی صدا تو هم همینطور تو هم همینطور کارش.

Hello to you too, Karsh.

سلام به شما هم کارش

Who is watching in India? Hello to India.

چه کسی در هند تماشا می کند؟ سلام به هند.

Nice to see you here today.

خوشحالم که امروز شما را اینجا می بینم.

I know over the past few weeks I had a lot of people joining me in India.

می دانم که در چند هفته گذشته افراد زیادی در هند به من پیوستند.

So it is a nice to see you here today.

بنابراین خوشحالم که امروز شما را اینجا می بینم.

Thank you very much for joining me.

از اینکه به من پیوستید بسیار سپاسگزارم.

You too. Karsh.

تو هم همینطور کارش.

I hope I pronounce your name correctly if I haven't.

امیدوارم نام شما را به درستی تلفظ کنم اگر این کار را نکرده باشم.

Please tell me

لطفا به من بگویید

and I will try to get it right next time.

و من سعی می کنم دفعه بعد درستش کنم.

Hello.

Jemmy Kafka, a master of absurd alienation

سلام.

جمی کافکا، استاد بیگانگی پوچ

and a critique of modern times in his own life.

و منتقد دوران مدرن در زندگی خود.

The strange thing about certain types of writing is it can, of course, resonate through the ages.

نکته عجیب در مورد انواع خاصی از نوشتار این است که البته می تواند در طول اعصار طنین انداز شود.

So maybe something written

بنابراین شاید چیزی که صد سال پیش نوشته شده است

a hundred years ago

might still have some sort of relevance or connection

هنوز هم به نوعی مرتبط یا ارتباط

to modern times.

با دوران مدرن باشد.

I think it does happen quite often with certain types of art, especially in writing, because writing is quite vivid,

من فکر می‌کنم که اغلب در مورد انواع خاصی از هنر اتفاق می‌افتد، مخصوصاً در نوشتن، زیرا نوشتن کاملاً واضح است،

and that's the reason why many stories that have been written or were written

و به همین دلیل است که بسیاری از داستان‌هایی که

100 or 150 years ago, or even 200 years ago,

100 یا 150 سال پیش یا حتی 200 سال پیش نوشته شده‌اند یا نوشته شده‌اند.

and there are stories written that long ago, there are definitely I can prove it.

داستان هایی وجود دارد که مدت ها پیش نوشته شده است، قطعاً می توانم آن را ثابت کنم.

So there are many stories that still appear to to be current

بنابراین داستان های زیادی وجود دارد که به نظر می رسد هنوز

for this time.

برای این زمان جاری باشد.

And I think it is true. It can happen quite often.

و به نظر من درست است. ممکن است اغلب اتفاق بیفتد.

Hello to a nice hello, and thank you very much for joining my live stream today.

سلام به یک سلام خوب، و از اینکه امروز به پخش زنده من پیوستید بسیار سپاسگزارم.

I am not 100% wow because I have I think I have

من 100% وای نیستم چون دارم فکر می کنم

a cold

سرما

coming on and I know where it came from.

خورده ام و می دانم از کجا آمده است.

I know exactly where it came from.

من دقیقا می دانم از کجا آمده است.

I know who gave it to me.

میدونم کی بهم داده

Definitely.

قطعا.

Here is something I mentioned a few moments ago.

این چیزی است که چند لحظه پیش به آن اشاره کردم.

Facelifts.

لیفت صورت. به

It would appear that a lot of people these days are choosing

نظر می رسد که بسیاری از مردم این روزها تصمیم

to have some sort of cosmetic surgery, or some sort of procedure to make them look young and fresh.

به انجام نوعی جراحی زیبایی یا نوعی روش برای جوان و شاداب جلوه دادن خود می گیرند.

I know what you're thinking.

میدونم به چی فکر میکنی

You're thinking, I wonder if Mr.

شما فکر می کنید، من نمی دانم که آیا آقای

Duncan has had any cosmetic surgery.

دانکن جراحی زیبایی انجام داده است؟

The answer is no, I haven't. I've never been tempted.

پاسخ منفی است، من این کار را نکرده ام. من هرگز وسوسه نشده ام

I do try to look after myself, my skin, but I don't.

من سعی می کنم از خودم، پوستم مراقبت کنم، اما این کار را نمی کنم. من

I haven't had any cosmetic surgery. Not yet.

هیچ عمل زیبایی انجام ندادم هنوز نه.

Maybe in the future.

شاید در آینده.

But apparently there is a new way of having a facelift

اما ظاهرا روش جدیدی برای لیفت صورت

without having to have any surgery whatsoever.

بدون نیاز به هیچ گونه جراحی وجود دارد.

I wonder if you've seen this. Have you seen this?

تعجب می کنم که آیا شما این را دیده اید. آیا شما این را دیده اید؟

You can have something called an instant facelift.

شما می توانید چیزی به نام لیفت صورت فوری داشته باشید.

Basically, what you do is you get pieces of sticky plastic

اساساً کاری که شما انجام می دهید این است که تکه های پلاستیکی چسبناک به دست می آورید

and you stick them to the sides of your face,

و آنها را به دو طرف صورت خود می چسبانید

and then you pull the plastic back around the back of your head.

و سپس پلاستیک را پشت سر خود به عقب می کشید.

And I think the idea is, I think you are supposed to hide it in your hair.

و من فکر می کنم ایده این است که شما باید آن را در موهای خود پنهان کنید.

So as you can see from this photograph, this young lady, I don't think this lady

بنابراین همانطور که از این عکس می بینید، این خانم جوان، فکر نمی کنم این خانم

actually needs to worry about her face because her face looks lovely anyway.

واقعاً نیازی به نگرانی در مورد چهره خود داشته باشد زیرا به هر حال چهره او دوست داشتنی به نظر می رسد.

I don't know why she's doing that to herself.

نمی دانم چرا با خودش این کار را می کند.

Don't do it to yourself.

با خودت نکن

Leave it alone.

آن را به حال خود رها کنید.

So apparently, this is the thing. The new craze that is going around.

بنابراین ظاهراً موضوع همین است. جنون جدیدی که در حال وقوع است.

You stick pieces of plastic to the side of your face, and then you pull everything back.

تکه های پلاستیکی را به کنار صورت خود می چسبانید و سپس همه چیز را عقب می کشید.

So all of the lines,

بنابراین تمام خطوط،

all of the wrinkles, all of the sagging,

تمام چین و چروک ها، همه افتادگی ها،

it all goes away as if by magic.

همه چیز به طور جادویی از بین می رود.

The only problem is you have lots of pieces of plastic stuck all over your face.

تنها مشکل این است که شما تکه های پلاستیکی زیادی روی صورتتان چسبانده اید.

So you do have to make sure that people can't see that, or else it will give the whole illusion away.

بنابراین باید مطمئن شوید که مردم نمی توانند آن را ببینند، وگرنه تمام توهم را از بین می برد.

And then

و سپس

they will just see you as vain.

آنها شما را بیهوده خواهند دید.

Have you tried that?

آیا شما آن را امتحان کرده اید؟

I have to say, I am slightly tempted to have a go.

باید بگویم، کمی وسوسه شده ام که بروم.

I suppose you could use anything. When you think about it.

من فکر می کنم شما می توانید از هر چیزی استفاده کنید. وقتی به آن فکر می کنید.

You could just get some sticky tape.

فقط می توانید مقداری نوار چسب تهیه کنید.

Some sticky

مقداری

black plastic or some sticky back material and put it on your face.

پلاستیک سیاه چسبناک یا مقداری مواد چسبنده پشتی و آن را روی صورت خود قرار دهید.

And then you could pull it back, although I don't think it would last very long.

و سپس می توانید آن را به عقب برگردانید، اگرچه فکر نمی کنم خیلی دوام بیاورد.

I think it would stop working after a few moments.

فکر می کنم بعد از چند لحظه از کار می افتد.

So what do you think?

پس نظر شما چیست؟ به

Do you think that's a good idea?

نظر شما این ایده خوبی است؟

Just having little pieces of sticky tape all over your face, and then it will make you look younger

فقط داشتن تکه های چسبنده کوچک در سراسر صورت، و سپس

without having to go to the doctor's or to have any horrible surgery.

بدون نیاز به رفتن به دکتر یا انجام هر گونه جراحی وحشتناک، شما را جوان تر نشان می دهد.

So what do you think? Is it a good idea or is it a bad idea?

پس نظر شما چیست؟ آیا ایده خوبی است یا ایده بدی است؟

I guess since I've seen women using face lift tape

حدس می زنم از آنجایی که زنانی را دیده ام که از نوار لیفت صورت

to lift their eyebrows and change the eye shape, it is true.

برای بلند کردن ابروهای خود و تغییر شکل چشم استفاده می کنند، این درست است.

I would

من

imagine that many women use this, or many women are tempted to use it.

تصور می کنم که بسیاری از زنان از این استفاده می کنند، یا بسیاری از زنان وسوسه می شوند از آن استفاده کنند.

However, I think these days I would imagine many men will also be doing that because men.

با این حال، من فکر می کنم این روزها تصور می کنم بسیاری از مردان نیز این کار را انجام می دهند زیرا مردان.

We are also worried about our appearance.

ما هم نگران ظاهرمان هستیم.

Over the years, it has become very important for a man to look lovely as well.

در طول سال ها، برای یک مرد نیز بسیار مهم است که دوست داشتنی به نظر برسد.

And that's the way it goes.

و این راهی است که پیش می رود.

I'm going to take a quick break so I can have some water to soothe my

من می خواهم یک استراحت سریع داشته باشم تا بتوانم کمی آب برای تسکین

poor aching throat, and then I will be back with more English addict.

گلو درد بیچاره ام بخورم و سپس با معتاد انگلیسی بیشتری برخواهم گشت.

Keep it right here. Oh, by the way, there is some big news coming up.

همینجا نگهش دار اوه، به هر حال، یک خبر بزرگ در راه است.

There is a big change taking place concerning this live stream.

تغییر بزرگی در مورد این پخش زنده در حال وقوع است. نرو

Don't go away.

It is Wednesday.

چهارشنبه است.

We are having a lovely Wednesday here today.

امروز چهارشنبه ی خوبی را در اینجا سپری می کنیم.

I hope your Wednesday is going lovely as well.

امیدوارم چهارشنبه شما هم خوش بگذره

English addict is here.

معتاد انگلیسی اینجاست.

And my name is Mr. Duncan.

و اسم من آقای دانکن است.

I talk about the English language.

من در مورد زبان انگلیسی صحبت می کنم.

If you are learning English, if you like listening to the English language.

اگر در حال یادگیری زبان انگلیسی هستید، اگر دوست دارید به زبان انگلیسی گوش دهید.

If you like to watch a very strange English man

اگر دوست دارید یک مرد انگلیسی بسیار عجیب را تماشا کنید که

doing whatever this is, I'm not sure what this actually is.

این کار را انجام می دهد، من مطمئن نیستم که این واقعا چیست.

By the way, I don't think there is a word in English that describes this, to be honest with you.

به هر حال، من فکر نمی کنم کلمه ای در انگلیسی وجود داشته باشد که این را توصیف کند.

By the way, there is a big thing happening. There is a change coming.

اتفاقاً یک اتفاق بزرگ در حال رخ دادن است. یک تغییر در راه است.

This is the last ever English addict extra.

این آخرین معتاد انگلیسی است.

Now wait. Now wait.

حالا صبر کن حالا صبر کن

Before you start complaining, before you start throwing things at your computer,

قبل از اینکه شروع به شکایت کنید، قبل از اینکه شروع به پرتاب وسایل به سمت رایانه خود کنید،

please don't do that because it will damage the computer screen and then you won't be able to see me.

لطفاً این کار را نکنید زیرا به صفحه رایانه آسیب می رساند و سپس نمی توانید من را ببینید.

I will have lots of cracks all over my face.

من ترک های زیادی در تمام صورتم خواهم داشت.

This is the final English addict extra.

این آخرین معتاد انگلیسی اضافی است.

The reason why it is the final one is because from next week I am going to start using numbers.

دلیل نهایی بودن آن به این دلیل است که از هفته آینده شروع به استفاده از اعداد خواهم کرد.

For example, on Sundays we always use a number to signify which English addict episode it is.

به عنوان مثال، در روزهای یکشنبه همیشه از یک عدد استفاده می کنیم تا مشخص کنیم که کدام قسمت معتاد انگلیسی است.

So from next Wednesday we will start using the number.

بنابراین از چهارشنبه آینده استفاده از شماره را شروع خواهیم کرد.

So the number will continue from whatever it is.

بنابراین عدد از هر چه که باشد ادامه خواهد داشت.

So I think next week I think is it English addict 118 next Sunday.

بنابراین من فکر می کنم هفته آینده فکر می کنم آیا آن یک معتاد انگلیسی 118 یکشنبه آینده است.

So next Wednesday it will be English Addict 119.

بنابراین چهارشنبه آینده English Addict 119 خواهد بود.

So we are going to stop doing this.

بنابراین ما این کار را متوقف می کنیم.

There will be no more extra at the end.

در پایان هیچ چیز اضافی دیگری وجود نخواهد داشت.

It will be the number because apparently a lot of people have, said Mr.

این عدد خواهد بود، زیرا ظاهراً بسیاری از مردم چنین کرده اند، آقای

Duncan, it's much easier to find your English addict episodes with the number instead of the date.

دانکن گفت، پیدا کردن قسمت های معتاد انگلیسی خود با شماره به جای تاریخ، بسیار آسان تر است.

So that's the reason why I hope it's clear.

پس به همین دلیل است که امیدوارم واضح باشد.

So today is the last ever English addict extra.

بنابراین امروز آخرین معتاد انگلیسی است.

Next week we will start using the numbers to show each episode.

هفته آینده ما شروع به استفاده از اعداد برای نمایش هر قسمت خواهیم کرد.

I hope that is clear because to be honest with you,

امیدوارم واضح باشد زیرا برای صادق بودن با شما،

I had to explain it to myself a few times.

مجبور شدم چند بار آن را برای خودم توضیح دهم.

Eventually, I did understand what I was trying to say.

در نهایت متوجه شدم که چه می خواهم بگویم.

Talking of saying things.

صحبت از گفتن چیزهایی

One of the most annoying things that happens to me and I don't know about you, but if I am in a social situation

یکی از آزاردهنده ترین اتفاقاتی که برای من می افتد و شما را نمی دانم، اما اگر در یک موقعیت اجتماعی

with other people and maybe you start talking about different subjects or different things.

با افراد دیگر باشم و شاید شما شروع به صحبت در مورد موضوعات مختلف یا چیزهای مختلف کنید.

Quite often a person will mention a certain thing, a certain place that they've been to something they've seen,

غالباً یک شخص به چیز خاصی اشاره می کند، مکان خاصی را که در چیزی که دیده است،

something they've experi inst, and then they will insist that you do the same thing.

چیزی را که تجربه کرده است، ذکر می کند و سپس اصرار می کند که شما همان کار را انجام دهید.

The conversation quite often will go something like this.

مکالمه اغلب به این شکل پیش می رود.

There's a great new restaurant in town.

یک رستوران جدید و عالی در شهر وجود دارد.

Have you been there yet?

آیا تا به حال آنجا بوده اید؟

You have to try it.

شما باید آن را امتحان کنید.

You really must.

شما واقعا باید.

You really have to try it.

شما واقعا باید آن را امتحان کنید.

You can see where I'm going with this.

شما می توانید ببینید که من با این به کجا می روم.

So this is a person who normally insists that you try something.

بنابراین این فردی است که معمولاً اصرار دارد که چیزی را امتحان کنید.

But they won't quit. They won't stop.

اما آنها دست از کار نمی کشند. آنها متوقف نخواهند شد

They keep asking you or telling you.

مدام از شما می پرسند یا به شما می گویند.

You really must.

شما واقعا باید.

You really must try. You really must.

واقعا باید تلاش کنی شما واقعا باید.

You really. You really must.

تو واقعا شما واقعا باید.

Please, please take my advice.

لطفا، لطفا به توصیه من.

You really must try the new restaurant that is open. It's.

شما واقعاً باید رستوران جدیدی را که باز است امتحان کنید. این است.

It's amazing.

شگفت انگیز است.

It's incredible. You really must.

این باور نکردنی است. شما واقعا باید.

You must.

شما باید.

I do find that rather annoying, to be honest.

صادقانه بگویم، من آن را آزاردهنده می دانم.

You love it.

شما آن را دوست دارید.

How do you know?

شما از کجا می دانید؟

How do you know? I will love it?

شما از کجا می دانید؟ من آن را دوست خواهم داشت؟

I might go there and hate it completely. I might not like it at all.

ممکن است به آنجا بروم و کاملاً از آن متنفر باشم. شاید اصلا دوستش نداشته باشم

I might hate all of it.

شاید از همش متنفرم

So when a person tells you that you have to try something, you must try it.

بنابراین وقتی شخصی به شما می گوید که باید چیزی را امتحان کنید، باید آن را امتحان کنید.

You simply must try that thing.

شما به سادگی باید آن چیز را امتحان کنید.

You should try it.

شما باید آن را امتحان کنید.

By now.

در حال حاضر.

I've become a little bit irritated by all of this.

من از همه اینها کمی عصبانی شده ام.

When a person tells you to keep, keep.

وقتی یک نفر به شما می گوید نگه دارید، نگه دارید. بیا

Come on. Do it. Go there.

انجامش بده برو اونجا

Have you seen the new movie with Tom cruise?

آیا فیلم جدید با بازی تام کروز را دیده اید؟ بله

Yes. They've made that movie again.

آنها دوباره آن فیلم را ساخته اند.

The same movie that they keep making over and over again.

همان فیلمی که بارها و بارها می سازند.

You must go and see it. It's amazing. It really is. It is an amazing movie.

باید بری ببینیش شگفت انگیز است. واقعا همینطور است. فیلم شگفت انگیزی است.

You must go and see it. You must.

باید بری ببینیش شما باید.

You really must see it.

واقعا باید ببینیش

Well, maybe I don't want to.

خب، شاید من نمی خواهم.

Maybe I don't want to go to the restaurant.

شاید من نمی خواهم به رستوران بروم.

That you keep talking about.

که مدام در موردش حرف میزنی

And then they continue by saying.

و سپس با گفتن ادامه می دهند.

It's amazing.

شگفت انگیز است.

It's amazing.

شگفت انگیز است.

You have to go there.

باید بری اونجا

Try it all.

همه را امتحان کنید.

And by this point, they can't control their excitement about that particular thing.

و در این مرحله، آنها نمی توانند هیجان خود را در مورد آن چیز خاص کنترل کنند.

They really do want you to do it.

آنها واقعاً از شما می خواهند که این کار را انجام دهید.

And then of course, normally the conversation will end like this.

و البته پس از آن، به طور معمول مکالمه به این ترتیب پایان می یابد.

Let's all go there one night.

همه یک شب بریم اونجا

That is the final part of that conversation where I really want to walk away.

این قسمت پایانی آن مکالمه است که من واقعاً می خواهم از آنجا دور شوم.

Let's all go there one night.

همه یک شب بریم اونجا

You know, deep down in your heart

می‌دانی، در اعماق قلبت

that is never going to happen.

که هرگز اتفاق نخواهد افتاد.

There is no way you are ever going as a group to that particular place.

هیچ راهی وجود ندارد که شما هرگز به عنوان یک گروه به آن مکان خاص بروید.

Because maybe, maybe, maybe the other person is just insisting too much.

چون شاید، شاید، شاید طرف مقابل خیلی اصرار می کند.

Sometimes being told that you must do something, or that you have to see it to believe it.

گاهی به شما می گویند که باید کاری را انجام دهید یا باید آن را ببینید تا باور کنید.

Sometimes it can be quite annoying.

گاهی اوقات ممکن است کاملا آزار دهنده باشد.

Is that just me?

آیا این فقط من هستم؟

Am I the only person that feels annoyed when a person, when someone starts telling me that.

آیا من تنها کسی هستم که وقتی کسی شروع به گفتن این موضوع می کند، احساس ناراحتی می کند؟

You have to try it.

شما باید آن را امتحان کنید.

You really do.

شما واقعا انجام می دهید.

You really must.

شما واقعا باید.

Of course.

البته.

Now I must be careful, because there might be someone out there telling one of their friends that they must watch one of Mr.

حالا باید مراقب باشم، زیرا ممکن است کسی آنجا باشد که به یکی از دوستانش بگوید که باید یکی از

Duncan's lessons.

درس های آقای دانکن را تماشا کنند.

You really must watch one of Mr. Duncan's English lessons.

شما واقعاً باید یکی از درس های انگلیسی آقای دانکن را تماشا کنید.

They're really good.

اونا واقعا خوبن

But of course, in that situation, they would be correct.

اما مطمئناً در آن شرایط، آنها درست خواهند بود.

They would be right. Because, of course.

آنها حق خواهند داشت. چون البته

That person

اون آدم

has very good taste.

سلیقه خیلی خوبی داره

What do you think?

نظر شما چیست؟

Is it annoying when another person insists that you do something

آیا وقتی فرد دیگری اصرار می کند که کاری را انجام دهید

and they keep telling you that you must do it? You must.

و مدام به شما می گویند که باید آن کار را انجام دهید آزاردهنده است؟ شما باید.

You must try it.

شما باید آن را امتحان کنید.

You must go there. Let's all go there together. One night.

باید بری اونجا بیا همه با هم بریم اونجا یک شب

It does happen quite often in this world.

در این دنیا اغلب اتفاق می افتد.

What do you think?

نظر شما چیست؟

Is it something that happens quite a lot?

آیا این چیزی است که خیلی اتفاق می افتد؟

By the way, we are talking about plastic surgery.

به هر حال، ما در مورد جراحی پلاستیک صحبت می کنیم.

Because there is a new thing that lots of people are trying.

زیرا چیز جدیدی وجود دارد که افراد زیادی در حال تلاش هستند.

And you can stick pieces of plastic to your face

و می توانید قطعات پلاستیکی را به صورت خود بچسبانید

to make yourself look young and beautiful.

تا خود را جوان و زیبا نشان دهید.

Claudia says, Mr.

کلودیا می گوید، آقای

Duncan, you don't need any plastic surgery on your face.

دانکن، شما نیازی به جراحی پلاستیک روی صورت خود ندارید.

Thank you very much.

خیلی ممنون.

I need that lift today.

من امروز به آن آسانسور نیاز دارم.

I really did need that lovely compliment.

من واقعا به آن تعریف دوست داشتنی نیاز داشتم.

Thank you very much.

خیلی ممنون.

Today we are taking a look at words and phrases connected to health and sickness.

امروز نگاهی به کلمات و عبارات مرتبط با سلامتی و بیماری می اندازیم.

Sickness and health.

بیماری و سلامتی.

Quite often when we get married,

خیلی وقت ها وقتی ازدواج می کنیم،

there are normally things that you say.

معمولاً چیزهایی وجود دارد که شما می گویید.

We call them vowels. Vowels.

ما به آنها مصوت می گوییم. حروف صدادار

So when you make a vowel, it means you are making a promise.

پس وقتی یک مصوت می سازید به این معنی است که دارید قول می دهید.

You are promising someone.

داری به کسی قول میدی

Sometimes in the form

گاهی در قالب

of a promise or a prayer perhaps, and you will make a promise.

یک وعده یا دعا شاید و شما قول می دهید.

You will make a vow during a wedding ceremony.

در مراسم عروسی نذر می کنید.

Quite often, the husband and the wife

اغلب اوقات، زن و شوهر

will make their vows to each other as they are getting married.

هنگام ازدواج با یکدیگر عهد می کنند.

I will love and cherish you.

دوستت خواهم داشت و دوستت خواهم داشت.

For better or for worse,

خوب یا بد،

in sickness and in health.

در بیماری و سلامتی.

So whatever happens, whether your wife

پس هر اتفاقی بیفتد، چه حال همسرتان

is well or not, you will be there for her and she will be there for you.

خوب باشد و چه نباشد، شما در کنار او خواهید بود و او در کنار شما خواهد بود.

I think that's very fair.

من فکر می کنم این بسیار منصفانه است.

That is good. Yes, I think that is a very fair agreement.

این خوب است. بله، من فکر می کنم که این یک توافق بسیار منصفانه است.

To be honest with you.

برای اینکه با شما صادق باشم.

Very fair indeed.

خیلی منصفانه واقعا

Jemmy.

جمی.

Jemmy from Hong Kong makes a very interesting point.

جیمی از هنگ کنگ به نکته بسیار جالبی اشاره می کند.

It is very annoying when a person sends you a text message telling you not to ignore their messages.

بسیار آزاردهنده است وقتی شخصی برای شما پیامک می فرستد و به شما می گوید پیام های او را نادیده نگیرید.

It does happen.

این اتفاق می افتد.

Some people are very impatient.

برخی افراد بسیار بی حوصله هستند.

So if you receive a message on your phone from someone de de de de they do.

بنابراین اگر پیامی از طرف شخصی در تلفن خود دریافت کردید، آن را دریافت می کنید. دوو دوو دوو دوو.

Doo doo doo doo doo doo doo.

I'm showing my age there, by the way.

اتفاقاً سنم را آنجا نشان می دهم.

Doing that.

انجام این کار.

Sometimes I don't like to reply to the message straight away.

گاهی اوقات دوست ندارم فوراً به پیام پاسخ دهم.

Sometimes I will leave it, maybe for a few minutes, maybe for a couple of hours.

گاهی آن را ترک می کنم، شاید برای چند دقیقه، شاید برای چند ساعت.

But then the person who sent the message will become a little frustrated, and they will ask, did you get my message?

اما پس از آن شخصی که پیام را ارسال کرده است کمی ناامید می شود و می پرسد که آیا پیام من را دریافت کردید؟

Did you get it? Did you receive my message?

گرفتی؟ آیا پیام من را دریافت کردید؟

I sent you a message.

برات پیام فرستادم

Why didn't you reply to my message?

چرا به پیام من جواب ندادی؟

Why not? Are you ignoring me?

چرا نه؟ آیا مرا نادیده می گیرید؟

Don't you love me any more?

دیگه دوستم نداری؟

It is.

هست.

It is quite. Quite

کاملا است. کاملا

frustrating.

ناامید کننده.

So I am quite lazy.

بنابراین من کاملا تنبل هستم.

I will be honest with you.

من با شما صادق خواهم بود.

I am lazy when it comes to answering emails or replying to text messages.

من در پاسخ به ایمیل ها یا پاسخ دادن به پیام های متنی تنبل هستم.

I will not normally.

من به طور معمول نمی خواهم.

I won't reply to them straight away.

من فوراً به آنها پاسخ نمی دهم.

And I know it can be frustrating for other people, but I like to take my time.

و می دانم که می تواند برای افراد دیگر خسته کننده باشد، اما دوست دارم وقت بگذارم.

I don't like to rush things.

من دوست ندارم در کارها عجله کنم.

I like my life

من دوست دارم زندگیم به

to go smoothly without too much going on in my brain.

آرامی پیش برود بدون اینکه چیزهای زیادی در مغزم اتفاق بیفتد.

Hello? Louis asks what is the difference between sickness and illness?

سلام؟ لویی می پرسد تفاوت بین بیماری و بیماری چیست؟

I will mention that in a few moments from now we will be looking at that.

متذکر می شوم که تا چند لحظه دیگر به بررسی آن خواهیم پرداخت.

All of that coming up right after this quick break.

همه اینها درست بعد از این استراحت سریع به وجود می آیند. یک

Another break so I can drink some water and soothe my throat, and then we can continue with the show.

استراحت دیگر تا بتوانم کمی آب بنوشم و گلویم را آرام کنم و سپس بتوانیم نمایش را ادامه دهیم.

We can go on.

ما می توانیم ادامه دهیم.

Everything will continue right here on English Addict.

همه چیز در اینجا در English Addict ادامه خواهد داشت.

I'm a big boy now.

من الان پسر بزرگی هستم.

We are here.

ما اینجا هستیم.

We are live.

ما زنده هستیم

We are joining you.

ما به شما می پیوندیم.

And I hope you are joining us as well.

و امیدوارم شما هم به ما بپیوندید.

English Addict is with you today.

انگلیسی معتاد امروز با شماست.

This is the last English addict extra.

این آخرین معتاد انگلیسی اضافی است.

From next week, we will be using the numbers on the screen.

از هفته آینده از اعداد روی صفحه استفاده خواهیم کرد.

So the title of each English addict will have the number of the episode next to it,

بنابراین عنوان هر معتاد انگلیسی شماره قسمت را در کنار خود خواهد داشت،

just to make it easier for everyone, because I know there are some people who still can't find it.

فقط برای اینکه کار برای همه راحت تر شود، زیرا می دانم که عده ای هستند که هنوز آن را پیدا نمی کنند.

Here we are.

اینجا هستیم.

Then we have some words and phrases connected to something that a lot of people are talking about right now.

سپس ما برخی از کلمات و عبارات مرتبط با چیزی را داریم که بسیاری از مردم در حال حاضر در مورد آن صحبت می کنند.

Because many people have come down, they have fallen ill to come down with something.

چون خیلی ها پایین آمده اند، مریض شده اند که با چیزی پایین بیایند.

If you come down with something, it means you have fallen ill, you have caught an illness.

اگر با چیزی پایین آمدی، یعنی مریض شده ای، مریضی گرفته ای.

Maybe some sort of bug,

شاید نوعی حشره،

maybe some sort of fever, maybe a serious infection.

شاید نوعی تب، شاید یک عفونت جدی.

No one wants an infection, to be honest with you, anywhere in their body.

صادقانه بگویم، هیچ کس در هر جایی از بدنش عفونت نمی خواهد.

To be honest with you, you do not want one.

صادقانه بگویم، شما یکی را نمی خواهید.

Here we go then.

پس ما اینجا برویم.

Words and phrases connected to sickness and health.

کلمات و عبارات مرتبط با بیماری و سلامتی.

Sickness

بیماری

and health, sickness and health.

و سلامتی، بیماری و سلامتی.

Two subjects that are side by side but are not always the same thing, to be honest with you.

دو موضوعی که در کنار هم هستند اما همیشه یکسان نیستند، صادقانه بگویم.

So let's get down to basic, shall we?

پس بیایید به اصول اولیه برسیم، درست است؟

Sickness and health are not the same in meaning.

بیماری و سلامتی از نظر معنایی یکسان نیستند.

One means to be in a state of and wellness, whilst the other refers to the general state

یکی به معنای در وضعیت سلامت و تندرستی است، در حالی که دیگری به وضعیت کلی

of wellbeing, good or bad, good health or bad health.

رفاه، خوب یا بد، سلامت خوب یا بد سلامت اشاره دارد.

So even though they are often used as synonyms, you might find that in general terms

بنابراین حتی اگر آنها اغلب به عنوان مترادف استفاده می شوند، ممکن است متوجه شوید که به طور کلی

there are some differences between sickness and health or illness.

تفاوت هایی بین بیماری و سلامت یا بیماری وجود دارد.

So when we talk about illness and sickness, quite often those things have a slight difference, which we will look at later on.

بنابراین وقتی در مورد بیماری و بیماری صحبت می کنیم، اغلب آن چیزها تفاوت جزئی دارند که در ادامه به بررسی آن خواهیم پرداخت.

The word

کلمه

sickness relates to any type of illness or the feeling of being unwell.

بیماری به هر نوع بیماری یا احساس ناخوشی مربوط می شود.

To have a sickness.

برای داشتن یک بیماری

A general sickness might be something that many people get.

یک بیماری عمومی ممکن است چیزی باشد که بسیاری از افراد به آن مبتلا می شوند.

So when we talk about general sickness, we are talking about things that often go around

بنابراین وقتی در مورد بیماری عمومی صحبت می‌کنیم، در مورد چیزهایی صحبت می‌کنیم که اغلب

illnesses or sickness that go around,

بیماری‌ها یا بیماری‌هایی که

especially at certain times of the year.

به‌خصوص در زمان‌های خاصی از سال رخ می‌دهند.

As I said a few moments ago, to have a sickness,

همانطور که چند لحظه پیش گفتم، برای داشتن یک بیماری،

something is wrong with you.

چیزی برای شما مشکل است.

A type of sickness.

یک نوع بیماری

So maybe one particular thing is making you ill.

بنابراین ممکن است یک چیز خاص شما را بیمار کند.

Something has invaded your body.

چیزی به بدن شما حمله کرده است.

A certain type of bug, a certain type of illness.

نوع خاصی از اشکال، نوع خاصی از بیماری.

Something is now affecting your body.

اکنون چیزی بر بدن شما تأثیر می گذارد.

A type of sickness.

یک نوع بیماری

So as I mentioned earlier on, we have influenza.

بنابراین همانطور که قبلاً ذکر کردم، آنفولانزا داریم.

Influenza.

آنفولانزا

Is a type of sickness and quite a serious one.

یک نوع بیماری و کاملاً جدی است.

Then of course, we can have an undefined sickness,

مطمئناً، ممکن است یک بیماری تعریف نشده داشته باشیم،

something you can't actually name or give a name to.

چیزی که واقعاً نمی توانید نام ببرید یا نامی برای آن بگذارید.

So it is possible to become unwell or sick and not actually know what is wrong with you.

بنابراین ممکن است ناخوش یا بیمار شوید و واقعاً ندانید چه مشکلی دارید.

Even if you go to the doctor, even they might not know.

حتی اگر شما به دکتر بروید، حتی آنها ممکن است ندانند.

They might just think you are tired or maybe worn out.

آنها ممکن است فکر کنند شما خسته یا فرسوده شده اید.

Or maybe you have a little bit of stress.

یا شاید کمی استرس دارید. یه

Something like that.

همچین چیزی

So you might have some sort of undefined sickness, something that can't be named.

بنابراین ممکن است شما نوعی بیماری تعریف نشده داشته باشید، چیزی که نمی توان نامش را ذکر کرد.

So as you can see, there are many different types of statements using sickness.

بنابراین همانطور که می بینید، انواع مختلفی از اظهارات با استفاده از بیماری وجود دارد.

The word health can be used to describe or define the level of wellbeing or fitness,

کلمه سلامتی را می توان برای توصیف یا تعریف سطح رفاه یا تناسب اندام،

the wellbeing or fitness of a thing or person.

بهزیستی یا تناسب اندام یک چیز یا شخص استفاده کرد.

So it is interesting that we can use the word health to describe

بنابراین جالب است که می توانیم از کلمه سلامتی برای توصیف

a thing, or a person

یک چیز یا یک شخص

or an animal.

یا یک حیوان استفاده کنیم.

Of course, if your animal is in good health, if you are in good health,

البته، اگر حیوان شما از سلامتی برخوردار است، اگر شما از سلامتی خوبی برخوردار هستید،

or maybe you are suffering with illness, or maybe you have some sort of illness that won't go away

یا شاید از بیماری رنج می برید، یا شاید نوعی بیماری دارید که از بین نمی رود

and it's been with you for a long time.

و مدت زیادی است که همراه شما بوده است.

We can say that you are in bad health.

می توانیم بگوییم که شما در وضعیت بدی هستید.

The health of a thing.

سلامت یک چیز.

So we cannot often use the word health to describe how good something is functioning or working.

بنابراین ما اغلب نمی‌توانیم از کلمه سلامتی برای توصیف عملکرد یا کارکرد یک چیز خوب استفاده کنیم.

Your computer, believe it or not.

کامپیوتر شما، باور کنید یا نه.

We often talk about the health of your computer.

ما اغلب در مورد سلامت کامپیوتر شما صحبت می کنیم.

How well is your computer running?

کامپیوتر شما چقدر خوب کار می کند؟

Does it have any viruses just like us?

آیا مانند ما ویروسی دارد؟

So when we talk about health, we can refer to a person and their own health, or a thing

بنابراین وقتی در مورد سلامت صحبت می کنیم، می توانیم به یک فرد و سلامت خود یا چیزی

such as a computer, a computer.

مانند رایانه، رایانه اشاره کنیم.

We often talk about the health of a computer.

ما اغلب در مورد سلامت یک کامپیوتر صحبت می کنیم.

You can even check the health of your computer to make sure everything is working as it should.

حتی می توانید سلامت رایانه خود را بررسی کنید تا مطمئن شوید همه چیز همانطور که باید کار می کند.

The health of a person can be measured in many ways.

سلامت یک فرد را می توان به روش های مختلفی اندازه گیری کرد.

One can be in good health or in poor health.

فرد می تواند در سلامت کامل یا ضعیف باشد.

Generally, a person might be in good health.

به طور کلی، یک فرد ممکن است از سلامت خوبی برخوردار باشد.

That means that they are active.

یعنی فعال هستند.

They keep themselves fit.

آنها خود را متناسب نگه می دارند.

Maybe they don't eat too much unhealthy food.

شاید غذای ناسالم زیاد نمی خورند.

Maybe they take care of their body in many different ways.

شاید آنها به روش های مختلف از بدن خود مراقبت می کنند.

Or of course, they might be in poor health.

یا البته ممکن است وضعیت سلامتی آنها ضعیف باشد.

To be in poor health means you are suffering from something.

بد بودن سلامتی به این معنی است که از چیزی رنج می برید.

Or maybe your body is not functioning very well because of neglect, or maybe something that you are doing to your body.

یا شاید بدن شما به دلیل بی توجهی به خوبی کار نمی کند ، یا شاید کاری که با بدن خود انجام می دهید.

A person's health can be defined as fit.

سلامت یک فرد را می توان به عنوان تناسب تعریف کرد.

And unfit.

و نامناسب

That's real, by the way.

اتفاقاً این واقعی است.

So at the moment I might be described as a little unfit or unhealthy,

بنابراین در حال حاضر ممکن است من را کمی ناسالم یا ناسالم توصیف کنند،

but that is only because I think I might have a horrible cold coming.

اما این فقط به این دلیل است که فکر می‌کنم ممکن است سرمای وحشتناکی داشته باشم.

So I have a good excuse.

پس من بهانه خوبی دارم. از

The word fit can be used to show that something is suitable or up to the correct standard.

کلمه fit می توان برای نشان دادن اینکه چیزی مناسب یا مطابق با استاندارد صحیح است استفاده کرد.

So something that is fit can be described as being suitable for a certain thing or a certain activity.

بنابراین چیزی که مناسب است را می توان برای یک چیز خاص یا یک فعالیت خاص مناسب توصیف کرد.

It is at the correct standard.

در استاندارد صحیح است.

It is fit.

مناسب است.

For example, we can say that someone is fit for duty.

مثلاً می‌توان گفت که فردی برای انجام وظیفه مناسب است.

So maybe a soldier, maybe a person who has to stand at a post or a position.

بنابراین شاید یک سرباز، شاید فردی که باید در یک پست یا یک موقعیت بایستد.

They are fit for duty.

آنها برای انجام وظیفه مناسب هستند.

That means they are able to carry out their duty.

یعنی می توانند به وظیفه خود عمل کنند.

They are able to do the thing that they are supposed to do, something that is fit for consumption.

آنها قادر به انجام کاری هستند که باید انجام دهند، کاری که برای مصرف مناسب است.

The word consumption means eat or consume.

کلمه مصرف به معنای خوردن یا مصرف کردن است.

You take something in, you consume something normally.

شما چیزی را وارد می کنید، چیزی را به طور معمول مصرف می کنید.

It is part of the process of taking care of your body and giving your body all of the nutrients and vitamins that it needs.

این بخشی از فرآیند مراقبت از بدن و دادن تمام مواد مغذی و ویتامین های مورد نیاز بدن است.

Something that is fit for consumption means it is safe to eat,

چیزی که برای مصرف مناسب است به این معنی است که خوردن آن بی خطر است،

something that you can eat without worrying about being poisoned or becoming ill.

چیزی که می توانید بدون نگرانی در مورد مسموم شدن یا بیمار شدن بخورید.

So we can use the word fit in many different ways.

بنابراین ما می توانیم از کلمه fit به روش های مختلف استفاده کنیم.

Something is fit for consumption.

چیزی برای مصرف مناسب است.

We can also say that something is fit for drinking.

همچنین می توان گفت که چیزی برای نوشیدن مناسب است.

It is fit to drink

نوشیدن

clean water,

آب تمیز،

clean water, something that is safe to drink, something

آب پاک، چیزی که نوشیدن آن بی خطر است، چیزی

that is clean and has nothing bad contained within it.

که پاک باشد و چیز بدی در آن نباشد، مناسب است.

It is fit for drinking.

برای نوشیدن مناسب است.

I suppose also we can say that something is fit for eating, something that is fit for eating, or something fit for drinking.

همچنین می‌توانیم بگوییم که چیزی برای خوردن، چیزی که برای خوردن مناسب است یا چیزی برای نوشیدن مناسب است.

It means you can drink it without becoming unwell.

این بدان معناست که شما می توانید آن را بدون ناراحتی بنوشید.

The word health can relate to how good something is performing.

کلمه سلامتی می تواند به عملکرد خوب یک چیزی مربوط شود.

Rather similar to what I mentioned a few moments ago about the computer.

تقریباً مشابه آنچه چند لحظه پیش در مورد رایانه ذکر کردم.

The computer. It. It has to be healthy.

کامپیوتر. آن را باید سالم باشه برای اینکه به درستی کار کند

It has to have a certain level of performance for it to function correctly.

باید سطح مشخصی از عملکرد را داشته باشد .

So the word health can relate to how good something is performing performing.

بنابراین کلمه سلامتی می تواند به عملکرد خوب یک چیزی مربوط شود.

For example, the health of a company's profits.

مثلا سلامت سود یک شرکت.

So maybe the end of the financial year a company will review their profits.

بنابراین ممکن است در پایان سال مالی یک شرکت سود خود را بررسی کند.

They need to know if their profits are healthy

آنها باید بدانند که آیا سودشان سالم است

or not.

یا خیر.

So we often describe something as being healthy.

بنابراین ما اغلب چیزی را سالم توصیف می کنیم.

If it is doing well, if it is performing

اگر خوب کار کند، اگر عملکرد

in a good way, the health of a company's profit, just

خوبی داشته باشد، سلامت سود یک شرکت، فقط

the health of the economy.

سلامت اقتصاد است.

So this is another thing that a lot of people have been talking about recently, for various reasons across the world,

بنابراین این موضوع دیگری است که اخیراً افراد زیادی به دلایل مختلف در سراسر جهان و

in many different countries.

در بسیاری از کشورهای مختلف درباره آن صحبت می کنند.

We often talk about the health of the economy.

ما اغلب در مورد سلامت اقتصاد صحبت می کنیم.

How well is the economy working?

اقتصاد چقدر خوب کار می کند؟

Are the prices going up?

قیمت ها بالا میره؟

Do people still have enough money to live on the health of the economy?

آیا مردم هنوز آنقدر پول دارند که با سلامت اقتصاد زندگی کنند؟

So it isn't just about physical things.

بنابراین فقط به چیزهای فیزیکی مربوط نمی شود.

It isn't just about things connected to your body or your health.

این فقط مربوط به چیزهایی نیست که به بدن یا سلامتی شما مرتبط است.

We often use the term health when discussing a person's general wellbeing.

ما اغلب هنگام بحث در مورد سلامت عمومی یک فرد از اصطلاح سلامت استفاده می کنیم.

So a person's well-being is their safety

بنابراین رفاه یک فرد ایمنی اوست

or their general health your well-being.

یا سلامت عمومی او رفاه شماست.

It is one word, and it is often used when we are talking about a person's health or their safety.

این یک کلمه است و اغلب زمانی استفاده می شود که در مورد سلامت یا ایمنی یک فرد صحبت می کنیم.

They might be in a situation where they have to stay safe.

آنها ممکن است در موقعیتی قرار بگیرند که مجبور باشند ایمن بمانند.

We have to make sure we have to guard their well-being to keep them well and fit.

ما باید مطمئن شویم که باید از رفاه آنها محافظت کنیم تا آنها را خوب و متناسب نگه داریم.

So we have general words such as healthy, fit

بنابراین ما کلمات کلی مانند سالم، مناسب

and well.

و خوب داریم.

I feel healthy, I feel fit, I feel well.

من احساس سلامتی می کنم، احساس تناسب اندام دارم، احساس خوبی دارم.

And then of course, we have the opposite.

و البته ما برعکس داریم.

You feel unhealthy.

شما احساس ناسالمی می کنید.

You feel unfit.

احساس می کنید مناسب نیستید.

You feel unwell.

شما احساس ناخوشی می کنید.

Although the last one

اگرچه آخرین مورد

could also refer to maybe the feeling of having some sort of illness.

نیز می تواند به احساس داشتن نوعی بیماری اشاره داشته باشد.

So to feel unwell quite often means there is something causing you

بنابراین احساس ناخوشی اغلب به این معنی است که چیزی وجود دارد که باعث می شود شما

to feel ill or to feel unwell.

احساس بیماری کنید یا احساس ناخوشایندی کنید.

We often use the term health when discussing a person's general wellbeing.

ما اغلب هنگام بحث در مورد سلامت عمومی یک فرد از اصطلاح سلامت استفاده می کنیم.

So we use the term health as a general word.

بنابراین ما از واژه سلامت به عنوان یک کلمه کلی استفاده می کنیم.

And when we are talking about how well a person is or how unwell a person is.

و زمانی که ما در مورد وضعیت خوب یا وضعیت یک فرد صحبت می کنیم.

So here we have the lovely green writing, which means we are talking about health.

بنابراین در اینجا ما نوشته سبز دوست داشتنی را داریم، به این معنی که ما در مورد سلامتی صحبت می کنیم.

Being fit and healthy a healthy person is fit well

تناسب اندام و سالم بودن یک فرد سالم، تناسب اندام خوبی دارد

in good shape.

.

They are as fit as a fiddle.

آنها به اندازه یک کمانچه مناسب هستند.

They are in the pink.

آنها در صورتی هستند.

We will look at some more phrases connected to that in a few moments from now.

چند لحظه دیگر به عبارات مرتبط با آن نگاه خواهیم کرد.

So there are many ways of describing your general health,

بنابراین راه‌های زیادی برای توصیف سلامت عمومی شما وجود دارد،

and then the healthy person

و سپس فرد سالم را

can be described as unfit,

می‌توان به‌عنوان نامناسب،

unwell, sick,

ناخوش، بیمار،

unhealthy.

ناسالم توصیف کرد.

They might be under the weather

آنها ممکن است زیر آب و هوا

or as sick as a dog.

یا به اندازه یک سگ بیمار باشند.

To be as sick as a dog to be under the weather.

مریض بودن مثل سگ که زیر آب و هوا باشد.

Generally, that means you are suffering from some sort of illness, some sort of medical condition

به طور کلی، این به این معنی است که شما از نوعی بیماری رنج می برید، نوعی وضعیت پزشکی

to become unwell.

برای ناخوشی.

We can say that you fall ill,

می توانیم بگوییم که مریض می شوی،

to become unwell, to fall ill, to come down with something.

ناخوش می شوی، مریض می شوی، با چیزی پایین می آیی.

And this is something we often say when we are feeling unwell.

و این چیزی است که ما اغلب در هنگام احساس ناخوشی می گوییم.

You might say I'm coming down with something.

ممکن است بگویید من با چیزی پایین می آیم. به

It means you are feeling unwell.

این معنی است که شما احساس ناخوشی می کنید.

Something is going wrong inside your body.

چیزی در بدن شما اشتباه است.

You are coming down with something.

داری با یه چیزی پایین میای

Something is making you feel unwell.

چیزی حال شما را بد می کند.

To contract a bug.

برای قراردادن یک باگ

Contract means to get you contract an illness.

قرارداد به معنای ابتلا به بیماری است.

You catch a bug.

شما یک اشکال را می گیرید.

You catch some sort of bug or bacteria or virus.

شما به نوعی حشره یا باکتری یا ویروس مبتلا می شوید.

You catch those things

شما آن چیزها را می گیرید

to be off colour.

تا بی رنگ باشند.

A person who feels off colour

فردی که احساس می کند رنگ خود را از دست داده است، حالش

is unwell.

خوب نیست.

They don't feel 100%.

آنها صد در صد احساس نمی کنند.

They feel slightly unwell.

کمی احساس ناخوشی می کنند. او

He. I feel off colour today.

امروز احساس بی رنگی دارم

Please excuse me. I feel off colour today.

ببخشید لطفا امروز احساس بی رنگی دارم

That means that I feel slightly unwell.

یعنی کمی احساس بدی دارم.

I don't feel fit. I feel unwell.

من احساس مناسبی ندارم احساس بدی دارم

I'm coming down with a cold.

با سرماخوردگی دارم میام پایین

Maybe you've started feeling unwell.

شاید شما شروع به احساس ناخوشی کرده اید.

You have signs that you are starting to become ill.

علائمی دارید که شروع به بیماری می کنید.

You might say that you are coming down with an illness.

ممکن است بگویید که با یک بیماری در حال پایین آمدن هستید.

I'm coming down with a cold.

با سرماخوردگی دارم میام پایین

Or you might simply say

یا ممکن است به سادگی بگویید

I've caught something.

من چیزی را گرفته ام.

I think I've caught something.

فکر کنم یه چیزی گرفتم

I was on the train yesterday coming home,

من دیروز در قطار بودم که به خانه می آمدم

and there were some people on the train and they were coughing,

و چند نفر در قطار بودند و سرفه و

sneezing.

عطسه می کردند.

All around me.

همه اطرافم

I've caught something.

یه چیزی گرفتم

Or you might say, I think I've caught something.

یا ممکن است بگویید، فکر می‌کنم چیزی را گرفته‌ام.

I think I've caught a bug.

فکر کنم یه حشره گرفتم

I've caught an illness.

من به بیماری مبتلا شده ام

Many ways of using

راه های زیادی برای استفاده از

those sentences.

آن جملات.

When you are feeling unwell.

وقتی احساس ناخوشی می کنید.

Here's an interesting thing that happens quite often,

در اینجا یک چیز جالب وجود دارد که اغلب اتفاق می افتد،

and I'm sure everyone out there has done it at some point in their lives.

و من مطمئن هستم که همه افراد آن بیرون در مقطعی از زندگی خود آن را انجام داده اند.

A person might pretend to be sick when they are not.

یک فرد ممکن است وانمود کند که بیمار است در حالی که نیست.

I'm not looking at anyone.

من به کسی نگاه نمی کنم.

I'm not accusing anyone of anything.

من کسی را به چیزی متهم نمی کنم.

But it.

اما آن را.

It does happen.

این اتفاق می افتد.

Sometimes a person might not want to go to work.

گاهی اوقات ممکن است فردی تمایلی به رفتن به سر کار نداشته باشد.

You wake up on a Monday morning and you don't want to go to work.

شما دوشنبه صبح از خواب بیدار می شوید و نمی خواهید به سر کار بروید.

You say, oh, I think I will.

شما می گویید، اوه، من فکر می کنم.

I think I will be sick today.

فکر می کنم امروز مریض خواهم شد.

We often say that a person will pull a sickie.

ما اغلب می گوییم که یک فرد بیمار را می کشد.

If a person pulls a sickie,

اگر فردی مریضی را بکشد،

it is a great term for pretending to be ill.

اصطلاح عالی برای تظاهر به بیماری است.

So you can have the day off.

بنابراین می توانید روز تعطیل را داشته باشید.

You pull the sickie

شما بیمار را می کشید

or you take a sick day.

یا یک روز مریض می گیرید.

So some people might just take a day off from work because they don't feel like going to work.

بنابراین برخی از افراد ممکن است فقط یک روز از محل کار خود مرخصی بگیرند زیرا تمایلی به رفتن به سر کار ندارند.

So they will say that it is a sick day.

پس خواهند گفت که روز مریضی است.

I won't go to work tomorrow.

فردا سر کار نمی روم

I will just call in sick.

فقط مریض تماس میگیرم

I will just tell them I don't feel very well.

فقط به آنها می گویم که احساس خوبی ندارم.

Even if I don't, even if I feel perfectly okay, I will do that.

حتی اگر این کار را نکنم، حتی اگر احساس کنم کاملاً خوبم، این کار را انجام خواهم داد.

A person might feign illness.

ممکن است فردی تظاهر به بیماری کند.

Now there is an interesting word feign to feign something.

حالا یک کلمه جالب برای تظاهر کردن چیزی وجود دارد.

So they might feign illness.

بنابراین آنها ممکن است وانمود کنند که بیماری هستند.

Feign means to pretend you are doing something, but it is not really occurring.

تظاهر به معنای تظاهر به انجام کاری است، اما واقعاً اتفاق نمی افتد.

It is not really happening. It is not really the situation.

واقعاً اتفاق نمی افتد. واقعاً این وضعیت نیست.

You are pretending.

داری تظاهر میکنی

You are pretending to be sick.

داری وانمود میکنی که مریض هستی

You feign something.

یه چیزی تظاهر میکنی

A great word may be the first time you've ever heard that word, but it does exist and it is used quite a lot in English.

یک کلمه عالی ممکن است اولین بار باشد که آن کلمه را می شنوید، اما وجود دارد و در زبان انگلیسی بسیار استفاده می شود.

A person might Malinga.

یک نفر ممکن است مالینگا.

Oh, there's another nice word to Malinga.

اوه، یک کلمه خوب دیگر برای مالینگا وجود دارد.

If you Malinga it means you are pretending to be sick.

اگر شما مالینگا هستید به این معنی است که وانمود می کنید که بیمار هستید.

You are not really ill. You are not really unwell.

شما واقعاً بیمار نیستید. واقعا حالتون خوب نیست

You are pretending to be sick.

داری وانمود میکنی که مریض هستی

You are Malinga.

تو ملینگا هستی

So the person who does that is described as a malinga.

بنابراین فردی که این کار را انجام می دهد به عنوان یک malinga توصیف می شود.

They Malinga.

آنها مالینگا.

So that is the verb and that is the noun.

پس آن فعل و آن اسم است.

The person is a malinga.

فرد یک مالینگا است.

They always pretend to be unwell so they can avoid doing their job or carrying out their duties.

آنها همیشه وانمود می کنند که حالشان خوب نیست تا بتوانند از انجام کار یا انجام وظایف خود اجتناب کنند.

It does happen quite a lot.

خیلی اتفاق می افتد.

What about you?

شما چطور؟

Have you ever done that?

آیا تا به حال این کار را انجام داده اید؟

Have you ever pretended to be sick

آیا تا به حال وانمود کرده اید که مریض هستید

so you can have an extra day off work?

تا بتوانید یک روز مرخصی اضافی داشته باشید؟

We've all done it.

همه ما آن را انجام داده ایم.

We've all done it.

همه ما آن را انجام داده ایم.

The most common type

شایع ترین نوع

or type of sickness or illness is the common cold.

یا نوع بیماری یا بیماری سرماخوردگی است.

There are many variations of that particular

انواع مختلفی از آن ویروس خاص وجود دارد

virus.

.

The common cold. We often refer to it as the common cold.

سرماخوردگی. ما اغلب از آن به عنوان سرماخوردگی یاد می کنیم.

Even though

حتی اگر

that particular virus appears in many different forms, it is very hard to cure a common cold.

آن ویروس خاص در اشکال مختلف ظاهر می شود، درمان سرماخوردگی بسیار سخت است.

As I'm sure you are aware of.

همانطور که من مطمئن هستم که شما از آن آگاه هستید.

There are many things that can help you, but you can't cure the cold.

چیزهای زیادی وجود دارد که می تواند به شما کمک کند، اما شما نمی توانید سرماخوردگی را درمان کنید.

Unfortunately, maybe you can prevent it from coming in the first place.

متأسفانه، شاید بتوانید در وهله اول از ظهور آن جلوگیری کنید.

Maybe you can prevent the cold affecting your body by staying healthy.

شاید بتوانید با حفظ سلامتی از تأثیر سرما بر بدن خود جلوگیری کنید.

But I think the common cold is something that is hard to avoid.

اما من فکر می کنم سرماخوردگی چیزی است که اجتناب از آن سخت است.

The common cold can also be described as a fever.

سرماخوردگی را می توان به عنوان تب نیز توصیف کرد.

We can say that you have a fever.

می توان گفت تب دارید.

You have a common cold, or you have a chill.

سرماخوردگی یا سرماخوردگی دارید.

Oh, oh, I don't feel very well. I think I've caught a chill.

اوه، اوه، من خیلی احساس خوبی ندارم. فکر کنم سرما خوردم من

I've caught a fever.

تب گرفته ام

I think I've caught a cold.

فکر کنم سرما خوردم

So we often describe this particular thing as a cold.

بنابراین ما اغلب این مورد خاص را به عنوان سرماخوردگی توصیف می کنیم. من

I have a cold.

سرما خورده ام.

It is the noun of that thing.

اسم آن چیز است.

We normally describe the signs of feeling ill as the symptoms.

ما معمولاً علائم احساس بیماری را به عنوان علائم توصیف می کنیم.

The symptoms. That is a great word. Another good word.

علائم این یک کلمه عالی است. یک کلمه خوب دیگر

When we talk about symptoms, we are talking about the signs of something, the symptoms.

وقتی در مورد علائم صحبت می کنیم، در مورد علائم چیزی صحبت می کنیم، علائم.

Maybe you have a high temperature.

شاید شما درجه حرارت بالا دارید.

Maybe you feel generally unwell.

شاید به طور کلی احساس ناخوشی می کنید.

That is

این

the symptom or symptoms of your illness.

علامت یا علائم بیماری شماست.

We often look at the signs, the things that change or occur when one becomes unwell or sick are the symptoms.

ما اغلب به نشانه‌ها نگاه می‌کنیم، چیزهایی که تغییر می‌کنند یا به هنگام ناخوشی یا بیماری رخ می‌دهند، علائم هستند.

The signs of something happening.

نشانه های اتفاقی است.

The signs of a certain thing happening or occurring.

نشانه های اتفاق یا رخ دادن یک چیز خاص.

The symptoms.

علائم

Quite often you will go to the doctor.

اغلب شما به دکتر مراجعه خواهید کرد.

You will seek medical advice from a professional.

شما از یک متخصص مشاوره پزشکی دریافت خواهید کرد.

They will check your body.

آنها بدن شما را بررسی خواهند کرد.

They will also ask.

آنها نیز خواهند پرسید.

They will ask for the symptoms.

آنها علائم را خواهند پرسید.

They often ask how do you feel?

آنها اغلب می پرسند چه احساسی دارید؟

What are the symptoms?

علائم چیست؟

How do you feel? Why do you feel unwell?

چه احساسی دارید؟ چرا احساس ناخوشی می کنید؟

Please tell me what are the symptoms?

لطفا بگید علائمش چیه؟

What are the signs of your illness?

علائم بیماری شما چیست؟

What are the things that are making you feel unwell?

چه چیزهایی باعث ناراحتی شما می شود؟

Signs or symptoms of sickness.

علائم یا نشانه های بیماری.

And these are some of them.

و اینها برخی از آنهاست.

This is not meant to be medical advice. By the way.

این به معنای توصیه پزشکی نیست. به هر حال.

I'm not giving medical advice. I'm not a doctor.

من توصیه پزشکی نمی کنم. من دکتر نیستم

You might have a headache.

ممکن است سردرد داشته باشید

Some people suffer from headaches

برخی افراد همیشه از سردرد رنج می برند

all the time.

.

There are certain people who get terrible headaches.

افراد خاصی هستند که سردردهای وحشتناکی دارند.

Sometimes that can be really painful.

گاهی اوقات ممکن است واقعا دردناک باشد.

We describe them as migraine or migraine.

ما آنها را به عنوان میگرن یا میگرن توصیف می کنیم.

So some people pronounce it as migraine.

بنابراین برخی افراد آن را میگرن تلفظ می کنند.

Oh, I have I have a terrible migraine today.

اوه، من امروز یک میگرن وحشتناک دارم.

Some people describe it as migraine.

برخی افراد آن را به عنوان میگرن توصیف می کنند.

Oh, I have a terrible migraine today

اوه، من امروز یک میگرن وحشتناک دارم،

a terrible headache.

یک سردرد وحشتناک.

You might also have stomach ache.

همچنین ممکن است معده درد داشته باشید.

There are many reasons why you might have stomach ache.

دلایل زیادی وجود دارد که چرا ممکن است معده درد داشته باشید.

Your stomach is hurting. Your stomach is painful.

معده شما درد می کند. معده شما درد دارد.

Maybe you've eaten too much food.

شاید بیش از حد غذا خورده اید.

Maybe you've eaten too much sweets, food, something that you've consumed is now making you feel unwell.

شاید بیش از حد شیرینی، غذا، چیزی که مصرف کرده‌اید، حال شما را بد کرده است.

It's making you feel

این باعث می شود که شما احساس

ill. You have stomach ache, sweating.

بیماری کنید. معده درد دارید، عرق می کنید.

That is a common one.

این یک مورد رایج است.

If you have a fever, your temperature, the temperature inside your body will go up and up and up.

اگر تب دارید، دمای بدن شما، دمای داخل بدن شما بالا و بالا و بالا می رود.

Mr. Steve on Sunday, his temperature was 102.

جناب استیو روز یکشنبه دمایش 102 بود

Which is very high.

که خیلی بالاست.

You might have a high temperature.

ممکن است درجه حرارت بالا داشته باشید.

So normally sweating and a high temperature are both signs or symptoms of illness.

بنابراین معمولاً تعریق و درجه حرارت بالا هر دو نشانه یا علائم بیماری هستند.

Here's an interesting one.

در اینجا یک مورد جالب است. حالت

Nausea.

تهوع

You might feel nauseous.

ممکن است احساس تهوع داشته باشید. حالت

You have nausea.

تهوع داری

Nausea is the feeling of.

حالت تهوع احساس است.

The feeling of wanting to be sick.

احساس میل به بیمار بودن.

The feeling of wanting to throw up.

احساس میل به بیرون ریختن.

No nausea.

بدون حالت تهوع

You feel nauseous?

احساس تهوع می کنید؟

Very interesting word.

حرف خیلی جالبیه

Also a very hard word to spell.

همچنین املای کلمه بسیار سخت است.

Very few people spell that word correctly.

تعداد بسیار کمی از مردم این کلمه را به درستی املا می کنند.

To be honest with you, next up,

صادقانه بگویم، در مرحله بعد،

we have vomiting.

استفراغ داریم.

A person might vomit if they are ill.

اگر فردی بیمار باشد ممکن است استفراغ کند.

Sometimes if you have a stomach problem, maybe you have food poisoning.

گاهی اوقات اگر مشکل معده دارید، ممکن است مسمومیت غذایی داشته باشید.

I remember one year when Mr.

یادم می آید یک سالی که

Steve's mother was staying with us and we all went out for a lovely meal.

مادر آقای استیو پیش ما بود و همه برای یک غذای خوشمزه بیرون رفتیم.

And then the next day we all became ill with food poisoning. All of us.

و سپس روز بعد همه ما با مسمومیت غذایی بیمار شدیم. همه ما

Myself.

خودم

Steve, his mum, Steve's sister, and also Steve's brother in law.

استیو، مادرش، خواهر استیو و همچنین برادر شوهر استیو.

All of us. We all fell ill with food poisoning

همه ما همه ما دچار مسمومیت غذایی شدیم

and we were all vomiting a lot.

و همگی زیاد استفراغ می کردیم.

Mr. Steve's mother

مادر آقای استیو

was doing it right here in this studio when she was staying here.

زمانی که او در اینجا اقامت داشت، این کار را در این استودیو انجام می داد.

Oh, I missed one out.

اوه من یکی رو از دست دادم

Mr. Duncan, you missed one out.

آقای دانکن، شما یکی را از دست دادید.

I did. It's true.

من انجام دادم. این درست است.

Here is another word that is very hard to spell.

اینجا کلمه دیگری است که املای آن بسیار سخت است.

A lot of people have difficulty spelling this word.

بسیاری از افراد در املای این کلمه مشکل دارند.

And of course, it is spelt different in American English.

و البته در انگلیسی آمریکایی متفاوت نوشته می شود.

It is simplified in American English.

در انگلیسی آمریکایی ساده شده است.

Diarrhoea. Diarrhoea.

اسهال اسهال

Do you ever get diarrhoea?

آیا تا به حال اسهال می گیرید؟

We've all had it.

همه ما آن را داشته ایم.

It's not very pleasant,

خیلی خوشایند نیست،

especially when you are not expecting it.

مخصوصاً وقتی که انتظارش را ندارید.

You know what I'm saying.

میدونی چی میگم

Out there in YouTube land you might have diarrhoea.

در سرزمین یوتیوب ممکن است اسهال داشته باشید.

You can't stop pooping because your stomach is upset.

شما نمی توانید مدفوع را متوقف کنید زیرا معده شما ناراحت است.

You have eaten something that your body is trying to push out in a hurry.

شما چیزی خورده اید که بدنتان با عجله سعی در بیرون راندن آن دارد.

Other words.

کلمات دیگر.

The words, the words illness and sickness can be used differently from each other depending on the situation.

واژه‌ها، واژه‌های بیماری و بیماری را می‌توان با توجه به شرایط متفاوت با یکدیگر استفاده کرد.

In general terms, sickness is the disease.

به طور کلی، بیماری همان بیماری است.

The sickness is specific.

بیماری خاص است.

It is the actual thing.

امر واقعی است.

The sickness, or you have a certain sickness.

بیماری یا بیماری خاصی دارید.

Illness might be your general condition.

بیماری ممکن است وضعیت عمومی شما باشد.

So you might see there are some slight differences.

بنابراین ممکن است مشاهده کنید که تفاوت های جزئی وجود دارد.

Even though they are often used as synonyms as well.

حتی اگر آنها اغلب به عنوان مترادف نیز استفاده می شوند.

So the reason why I mention this is because there are some slight differences.

بنابراین دلیل اینکه من به این موضوع اشاره می کنم این است که تفاوت های جزئی وجود دارد.

However, a lot of people generally in English will use these words as synonyms

با این حال، بسیاری از مردم به طور کلی در انگلیسی از این کلمات به عنوان مترادف استفاده می کنند

just to remove the confusion.

تا سردرگمی را از بین ببرند.

Illness often comes on in stages.

بیماری اغلب به صورت مرحله ای بروز می کند.

It is interesting. Have you noticed that whenever you become ill,

جالب است. آیا توجه کرده اید که هر زمان که بیمار می شوید، به

it always seems to come in certain stages?

نظر می رسد که همیشه در مراحل خاصی رخ می دهد؟

You don't just become ill.

شما فقط مریض نمی شوید.

Sometimes it comes on slowly.

گاهی آرام آرام می آید.

For example, if you feel as if you have the common cold.

به عنوان مثال، اگر احساس می کنید که به سرماخوردگی مبتلا شده اید.

Quite often you will have small things that you feel

اغلب اوقات شما چیزهای کوچکی خواهید داشت که احساس می کنید

that are not right.

درست نیستند.

Maybe you have a slight sore throat.

شاید گلو درد خفیفی دارید.

Quite often it is the first sign of

اغلب این اولین علامت

the common cold.

سرماخوردگی است.

So the stages of illness.

پس مراحل بیماری.

Well, first of all, if you have an illness from a virus or bacteria, you contract something.

خوب، اول از همه، اگر شما یک بیماری ناشی از یک ویروس یا باکتری داشته باشید، چیزی را مبتلا می کنید.

To contract something is to catch that particular thing.

قراردادن چیزی به معنای گرفتن آن چیز خاص است.

There are many illnesses around, many diseases that you can catch.

بیماری های زیادی در اطراف وجود دارد، بیماری های زیادی که می توانید به آنها مبتلا شوید.

From doing almost anything.

از انجام تقریباً هر کاری.

To be honest, you might even go for a walk in the countryside.

راستش را بخواهید حتی ممکن است در حومه شهر قدم بزنید.

And then you might get bitten

و سپس ممکن است

on your leg by a small tick,

توسط یک کنه کوچک روی پای خود گاز گرفته شوید

and then you come down with Lyme disease.

و سپس با بیماری لایم پایین بیایید.

By the way, it is not a nice thing to catch.

به هر حال، گرفتن آن چیز خوبی نیست.

Never, ever get Lyme disease.

هرگز، هرگز به بیماری لایم مبتلا نشوید.

It is horrible.

وحشتناک است.

So anything, even pleasant things, even the things that give you pleasure,

بنابراین هر چیزی، حتی چیزهای خوشایند، حتی چیزهایی که به شما لذت می‌دهند،

can bring some sort of illness with it.

می‌توانند نوعی بیماری را به همراه داشته باشند.

So to contract something means you catch that thing.

بنابراین قراردادن چیزی به این معنی است که شما آن چیز را می گیرید.

You catch that particular thing.

شما آن چیز خاص را می گیرید.

Then of course, you have the onset.

سپس، البته، شما شروع را دارید.

So in medical terms, we often use the word onset to mean the beginning of an illness.

بنابراین در اصطلاح پزشکی، ما اغلب از کلمه شروع به معنای شروع یک بیماری استفاده می کنیم.

So first of all, you might have some symptoms.

بنابراین اول از همه، ممکن است علائمی داشته باشید.

And then slowly

و سپس به آرامی

the onset of an illness will happen.

شروع یک بیماری اتفاق می افتد.

So the onset is the beginning.

بنابراین شروع شروع است.

You have the onset of flu.

شما شروع به آنفولانزا دارید.

You have the onset of.

شما شروع به.

The common cold.

سرماخوردگی.

Then of course, at the at the most extreme point

سپس البته، در شدیدترین نقطه

of any illness, we can describe it as full, full.

هر بیماری، می‌توانیم آن را کامل و پر توصیف کنیم.

The extreme point of any illness, full.

نقطه افراطی هر بیماری، پر.

It means it is at its peak, its most

این بدان معنی است که در اوج خود است،

uncomfortable or unpleasant point.

ناراحت کننده ترین یا ناخوشایندترین نقطه آن.

Or of course, the most dangerous point as well.

یا البته خطرناک ترین نقطه نیز.

There are many illnesses that have the term full put next to them to show how

بسیاری از بیماری ها وجود دارند که عبارت کامل را در کنار آنها قرار داده اند تا نشان دهند که چقدر

deadly they are

کشنده هستند

and how unpleasant they can be.

و چقدر می توانند ناخوشایند باشند.

Then we have treatment at the end of an illness or before the end of an illness.

سپس در پایان یک بیماری یا قبل از پایان یک بیماری درمان داریم.

You will have some treatment, some medicine, some pills, some sort of treatment.

شما مقداری درمان، مقداری دارو، مقداری قرص، نوعی درمان خواهید داشت.

Maybe you have to have surgery on your body.

شاید مجبور شوید بدن خود را جراحی کنید.

Something has to be taken out.

یه چیزی باید خارج بشه

And then hopefully, hopefully at the end you will recover the ending.

و سپس امیدوارم، امیدوارم در پایان شما پایان را بازیابی کنید.

There is no better feeling than recovering from an illness,

هیچ احساسی بهتر از بهبودی پس از یک بیماری نیست،

especially when you've been in bed.

به خصوص زمانی که در رختخواب بوده اید.

Maybe you've been feeling ill for a few days.

شاید چند روزی است که احساس بیماری می کنید.

There is nothing better than the feeling of.

هیچ چیز بهتر از احساس وجود ندارد.

Recovering.

بهبودی.

Some people say that after an illness, they have a new way of looking at their life,

برخی افراد می گویند که پس از یک بیماری، نگاه جدیدی به زندگی خود دارند،

especially if you've had a serious illness.

به خصوص اگر شما یک بیماری جدی داشته باشید.

Maybe you've been affected by a very serious illness and then you've recovered from that illness afterwards.

شاید شما تحت تاثیر یک بیماری بسیار جدی قرار گرفته اید و پس از آن از آن بیماری بهبود یافته اید.

You might have a whole new view

شما ممکن است دیدگاه جدیدی

of life.

نسبت به زندگی داشته باشید.

You might decide to live your life

ممکن است

to the full

after recovering from a serious illness.

پس از بهبودی از یک بیماری جدی تصمیم بگیرید که زندگی خود را کامل بگذرانید.

Here are some illness idioms.

در اینجا چند اصطلاح بیماری وجود دارد.

We will end with some idioms because we love idioms so much.

ما با برخی اصطلاحات پایان می دهیم زیرا ما اصطلاحات را بسیار دوست داریم.

Here it English addict.

اینجا معتاد انگلیسی است.

We really do.

ما واقعاً انجام می دهیم.

You might be as sick as a parrot.

ممکن است مثل یک طوطی بیمار باشید.

Sick as a parrot.

مثل یک طوطی بیمار است.

It means you feel unwell.

یعنی احساس بدی دارید

Sick as a parrot.

مثل یک طوطی بیمار است.

I feel as sick as a parrot.

من مثل یک طوطی احساس بیماری می کنم.

You can also feel bad about a certain thing or a situation.

شما همچنین می توانید نسبت به یک چیز یا موقعیت خاص احساس بدی داشته باشید.

Sometimes you might say I feel as sick as a parrot.

گاهی ممکن است بگویید من مثل یک طوطی حالم بد است.

If you are disappointed or upset by something.

اگر از چیزی ناامید یا ناراحت هستید.

To be as sick as a dog.

مثل سگ بیمار بودن

I feel so ill.

من خیلی احساس بیماری میکنم

I feel as sick as a dog.

من مثل یک سگ احساس بیماری می کنم.

Why did I drink all of that beer?

چرا من این همه آبجو را خوردم؟

Why did I have so much vodka last night?

چرا دیشب اینقدر ودکا خوردم؟

I woke up this morning and I felt as sick as a dog.

امروز صبح از خواب بیدار شدم و مثل یک سگ احساس بیماری کردم.

You can be under the weather.

شما می توانید زیر آب و هوا باشید.

You feel unwell. You are under the weather.

شما احساس ناخوشی می کنید. تو زیر آب و هوا هستی

You can be laid up.

شما می توانید دراز کشیده باشید.

A person can be laid up.

یک نفر را می توان گذاشت.

That normally means they are so ill they have to stay in bed.

این به طور معمول به این معنی است که آنها آنقدر بیمار هستند که باید در رختخواب بمانند.

A person who is laid up quite often is in bed unwell.

فردی که اغلب دراز کشیده است در رختخواب ناخوش است.

They are so ill they have to stay in bed like Mr.

آنها آنقدر بیمار هستند که باید مانند آقای استیو در رختخواب بمانند

Steve. You might be off your feet.

. ممکن است از پا افتاده باشید

It means you are so ill.

یعنی خیلی مریض هستی

You feel so unwell. You can't stand up.

خیلی احساس بدی میکنی شما نمی توانید بایستید.

You can't stand up. I am completely

شما نمی توانید بایستید. من کاملا

off my feet.

از پا افتاده ام.

So ill. I'm so sick.

خیلی مریض من خیلی مریضم

I feel dreadful.

احساس وحشتناکی دارم

You might be under the doctor.

ممکنه زیر نظر دکتر باشی

Oh, what?

اوه، چی؟ به

That sounds a little bit suggestive, but it isn't.

نظر می رسد کمی وسوسه انگیز است، اما اینطور نیست.

This is a term that we probably don't use very much anymore.

این اصطلاحی است که احتمالاً دیگر زیاد از آن استفاده نمی کنیم.

I think this might be a little bit old fashioned.

من فکر می کنم این ممکن است کمی قدیمی باشد.

However, people over certain age might still use this phrase.

با این حال، افراد بالای سن خاص ممکن است هنوز از این عبارت استفاده کنند.

You can say that you are being treated by the doctor.

می توان گفت که تحت درمان دکتر هستید.

The doctor is taking care of you.

دکتر از شما مراقبت می کند.

You can say that you are under the doctor.

می توان گفت که زیر نظر دکتر هستید.

Not literally.

نه به معنای واقعی کلمه.

But he is treating you for your illness.

اما او شما را برای بیماری شما درمان می کند.

He's taking care of you.

او از شما مراقبت می کند.

You are under the doctor.

شما زیر نظر دکتر هستید.

Here's another one.

اینم یکی دیگه

I like this one, by the way.

اتفاقا من این یکی را دوست دارم.

Oh. This phrase takes me back to my childhood.

اوه این جمله مرا به دوران کودکی ام می برد.

It really does.

واقعا اینطور است.

Someone who is off from work.

کسی که از کارش مرخص شده

They are ill. They can't go to work. Maybe they are

آنها بیمار هستند. آنها نمی توانند سر کار بروند. شاید آنها

off work

for a long period of time due to illness.

به دلیل بیماری برای مدت طولانی از کار خود دور باشند.

You are on the box now.

شما در حال حاضر روی جعبه هستید.

I'm going to be honest here.

من در اینجا صادقانه صحبت می کنم.

I don't think we use this phrase anymore.

فکر نمی کنم دیگر از این عبارت استفاده کنیم.

I don't think we ever say this anymore.

من فکر نمی کنم که ما هرگز این را بگوییم.

But I've put it there

اما من آن را آنجا گذاشتم

because it reminds me of my childhood.

زیرا مرا به یاد دوران کودکی ام می اندازد.

I used to hear that phrase.

من قبلاً این عبارت را می شنیدم.

Maybe my uncle couldn't go to work.

شاید عمویم نمی توانست سر کار برود.

Maybe he injured his back. Or was it?

شاید کمرش آسیب دیده است. یا بود؟

We would often say that he is on the box.

ما اغلب می گوییم که او روی جعبه است.

Or anyone

یا هرکسی

who is spending a long period of time away from work due to illness.

که مدت زمان زیادی را به دلیل بیماری دور از کار می گذراند .

We used to say that person is on the box.

ما می گفتیم آن شخص روی جعبه است.

I wish I knew why we said that.

کاش می دانستم چرا این حرف را زدیم.

And then, of course, finally you might

و سپس، البته، در نهایت ممکن است

pull a sickie.

یک بیماری را بکشید.

As I mentioned earlier, to pull a sickie means that you are pretending to be ill, to avoid work.

همانطور که قبلاً اشاره کردم، کشیدن یک بیمار به این معنی است که شما وانمود می کنید که بیمار هستید، تا از کار خودداری کنید.

Simple as that.

به همین سادگی

And finally,

و در نهایت،

healthy idioms.

اصطلاحات سالم.

You're feeling good.

تو احساس خوبی داری

You are feeling well. You are feeling fit.

شما احساس خوبی دارید. شما احساس تناسب اندام می کنید.

And it's always nice.

و همیشه خوب است.

You are in the pink

شما در

fit as a fiddle.

حالت صورتی به عنوان کمانچه هستید.

Right as rain.

درست مثل باران

If you feel as right as rain.

اگر مثل باران احساس خوبی دارید

You feel well.

شما احساس خوبی دارید.

You feel

احساس می کنید

as if you have recovered from your illness.

که از بیماری خود بهبود یافته اید.

You are as strong as an ox.

تو مثل گاو قوی هستی

So a person who might have a lot of energy or a lot of strength.

بنابراین فردی که ممکن است انرژی زیادی داشته باشد یا قدرت زیادی داشته باشد.

They are definitely healthy.

آنها قطعا سالم هستند.

They are as strong as an ox. You know what?

آنها مانند گاو قوی هستند. میدونی چیه؟

I feel as strong as an ox today.

امروز مثل یک گاو قوی هستم.

I really do.

من واقعا دارم.

A person might be fighting fit,

ممکن است فردی در حال مبارزه با تناسب اندام باشد

or they might be alive and kicking.

یا ممکن است زنده باشد و لگد بزند.

This one, by the way, this often means that a person is

اتفاقاً این یکی اغلب به این معنی است که یک فرد

not dead.

نمرده است.

They are alive and kicking.

آنها زنده هستند و لگد می زنند.

For all those who thought that my illness was going to end me,

برای همه کسانی که فکر می کردند بیماری من قرار است من را به پایان برساند،

you are wrong.

اشتباه می کنید.

I am still

من هنوز

alive and kicking.

زنده ام و لگد می زنم.

There used to be a song.

قبلا آهنگی بود

A song in the 1980s called

آهنگی در دهه 1980 به نام

Alive and Kicking by Simple Minds

Alive and Kicking توسط Simple Minds

to have a clean bill of health.

برای داشتن یک صورت حساب سالم.

This is another and another nice phrase. I like this phrase.

این هم جمله زیبای دیگری است. من این عبارت را دوست دارم.

A person who has a clean bill of health is a person who has had some sort of medical check-up

فردی که وضعیت سلامتی خود را تمیز می کند، فردی است که

to make sure their body is working okay, and they have a clean bill of health.

برای اطمینان از اینکه بدنش خوب کار می کند، به نوعی معاینه پزشکی انجام داده است و از سلامتی تمیزی برخوردار است.

That means they are healthy.

یعنی سالم هستند.

I think the background of this particular phrase comes from the days of shipping.

من فکر می کنم پس زمینه این عبارت خاص از روزهای حمل و نقل است.

I might be wrong, but I think it refers to that.

من ممکن است اشتباه کنم، اما فکر می کنم به این اشاره دارد.

So a person is fit to travel by ship.

بنابراین شخص برای سفر با کشتی مناسب است.

I think that's where it comes from.

فکر می کنم از همین جا می آید.

So if you have a clean bill of health, it means you are 100% healthy.

بنابراین اگر شما یک صورت حساب بهداشتی تمیز دارید، به این معنی است که شما 100٪ سالم هستید.

It has been proven because you've had a medical test to check that everything is all right.

این ثابت شده است زیرا شما یک آزمایش پزشکی برای بررسی اینکه همه چیز درست است انجام داده اید.

That's oh my goodness. That was a long one, wasn't it?

این اوه خدای من. طولانی بود، اینطور نیست؟

That was a very long one.

که خیلی طولانی بود

In fact.

در واقع.

Thank you. Live chat.

متشکرم. چت زنده.

It is lovely to have you here with me.

خیلی خوبه که تو اینجا با منی

It is lovely to see you here today.

خوشحالم که امروز شما را اینجا می بینم.

It is always a pleasure.

همیشه لذت بخش است.

I am back on Sunday.

من یکشنبه برگشتم

Of course. The big question is, will Mr.

البته. سوال بزرگ این است که آیا آقای

Steve be here?

استیو اینجا خواهد بود؟

Because he is not very well at the moment.

چون در حال حاضر حالش خیلی خوب نیست.

He is definitely under the weather.

او قطعا زیر آب و هوا است.

He feels as sick as a dog.

او مثل یک سگ احساس بیماری می کند.

Definitely.

قطعا.

Thank you very much for your company today.

از شرکت امروز شما بسیار سپاسگزارم.

It is lovely to have you here with me.

خیلی خوبه که تو اینجا با منی

I hope you've enjoyed this.

امیدوارم از این کار لذت برده باشید.

I am so pleased

من خیلی خوشحالم

that my throat was able to function as it should.

که گلویم توانست آنطور که باید عمل کند.

I also hope that I will not come down with Mr.

من همچنین امیدوارم که با بیماری آقای استیو پایین نیامد

Steve's illness. I really do.

. من واقعا دارم.

We are back together on Sunday from 2 p.m.

یکشنبه از ساعت 14 با هم هستیم. به

UK time.

وقت انگلستان

I hope you can join us then. I hope this has been interesting. Of course.

امیدوارم پس از آن بتوانید به ما بپیوندید. امیدوارم این جالب بوده باشد. البته.

You can watch the live stream again as many times as you like and there will be captions as well.

می‌توانید هر چند بار که دوست دارید پخش زنده را دوباره تماشا کنید و زیرنویس‌هایی نیز وجود خواهد داشت.

There will be captions on the screen underneath.

زیرنویس روی صفحه نمایش وجود خواهد داشت.

I am now going to have a cup of tea. I will make a cup of tea for Mr.

الان میرم یه چایی بخورم من یک فنجان چای برای آقای استیو درست می کنم

Steve, because I would imagine he is feeling rather thirsty and ready for a lovely hot cup of tea.

، زیرا تصور می کنم او نسبتاً تشنه است و آماده یک فنجان چای داغ دوست داشتنی است.

Thank you for watching.

ممنون که تماشا کردید

See you on Sunday.

یکشنبه میبینمت

This is Mr. Duncan in the birthplace of the English language.

این آقای دانکن در زادگاه زبان انگلیسی است.

Of course it is England.

البته انگلیس است.

That is where I am saying.

اینجاست که من می گویم.

See you later.

بعدا میبینمت به

See you soon.

زودی می بینمت.

Take care of yourselves. Look after yourselves. Look after your loved ones.

مواظب خودت باش مواظب خودت باش مراقب عزیزانتان باشید.

Don't forget to tell them that you love them very much.

فراموش نکنید که به آنها بگویید که آنها را خیلی دوست دارید.

Whilst you still have the chance and.

در حالی که هنوز فرصت دارید و.

Ta ta for now.

تا تا فعلا

See you on Sunday.

یکشنبه می بینمت

I hope.

من امیدوارم.