Learn English - 4 ways to understand what you hear

(singing)

(خواندن)

Hi, James from EngVid. That's a mighty nice ear!

سلام، جیمز از EngVid. این یک گوش بسیار خوب است!

Today, I want to teach a lesson on listening skills. About a year ago I did a lesson on

امروز میخوام یه درس مهارت شنیداری بدم. حدود یک سال پیش درسی در مورد

listening skills, and I promised in that one to give you a system that you

مهارت های شنیداری انجام دادم و در آن درس قول دادم سیستمی را به شما بدهم که

could use to improve at home, and then I decided I wanted to make it better than that.

بتوانید از آن برای بهبود در خانه استفاده کنید، و سپس تصمیم گرفتم که می خواهم آن را بهتر از آن کنم.

I want you to get instant skills, so today's lesson, "Instant Advanced

می‌خواهم مهارت‌های فوری را کسب کنید، بنابراین درس امروز، "

Listening Skills". Well, how do you do that? Because, "instant" means

مهارت‌های شنیداری پیشرفته فوری". خوب، چگونه این کار را انجام می دهید؟ زیرا، "فوری" به معنای

immediately, and you're probably thinking I've been practicing for months,

فوری است، و شما احتمالاً فکر می کنید که من ماه ها

or years and I still have trouble. We're going to fix that today,

یا سال ها تمرین کرده ام و هنوز مشکل دارم. اگر چهار مرحله را دنبال کنید ، امروز آن را برطرف خواهیم کرد

if you follow the four steps.

.

The first thing we want to talk about is this: "Don't think, just listen."

اولین چیزی که می خواهیم در مورد آن صحبت کنیم این است: "فکر نکن، فقط گوش کن."

Now just imagine this, blah, blah, blah, blah, blah, blah, boo-boo, blah,

حالا فقط این را تصور کنید، بلا، بل، بل، بل، بل، بل، بو، بو،

blah, blah boo-boo blah, blah; crazy right? Well, people do this all the

بل، بل، بو دیوانه درسته؟ خوب، مردم این کار را همیشه انجام می دهند

time, even when they speak their own language. What I'm talking about is

، حتی زمانی که به زبان خودشان صحبت می کنند. چیزی که من در مورد آن صحبت می کنم این است

they are thinking while someone else is speaking.

که آنها فکر می کنند در حالی که شخص دیگری صحبت می کند.

And that's the problem, because if you have one voice going and then

و این مشکل است، زیرا اگر شما یک صدا می‌رود و سپس

another voice is going, what you're actually doing is carrying on two

صدای دیگری می‌رود، کاری که در واقع انجام می‌دهید انجام دو

conversations -- and you get confused. So I often tell students "Don't do

مکالمه است -- و گیج می‌شوید. بنابراین من اغلب به دانش آموزان می گویم "این کار را

that. Don't think." For some people not thinking is kind of easy.

نکنید. فکر نکنید." برای برخی افراد فکر نکردن به نوعی آسان است.

But this is special thinking. I'm saying, "Don't try to understand what

اما این یک تفکر خاص است. من می گویم: "سعی نکن بفهمی چه

they're saying." Now if you go to the first video you go "Well, that's the

می گویند." حالا اگر به ویدیوی اول بروید می‌گویید "خب، این

opposite of what you said." This is different. In advanced skills you

برعکس چیزی است که شما گفتید." این فرق دارد. در مهارت های پیشرفته

might notice if I go, "woof" you know that's a dog. You don't sit there

ممکن است متوجه شوید اگر من بروم، "ووف" می دانید که یک سگ است. شما آنجا نمی نشینید

and think "Is that a dog, or a squirrel, or a chicken or a cow?" You know

و فکر نمی کنید "این سگ است یا سنجاب یا مرغ یا گاو؟" میدونی

it's a dog.

که سگه

When someone's speaking just listen. I'm going to help you with something

وقتی کسی صحبت می کند فقط گوش کنید. من قصد دارم در مورد چیز دیگری به شما کمک کنم

else that will make it easier for you to get the information, even if you

که حتی اگر فکر نمی کنید، به راحتی می توانید اطلاعات را دریافت

don't think. So just let the information come to you, all right? Now

کنید. بنابراین فقط اجازه دهید اطلاعات به شما برسد، خوب است؟ حالا

remember, "Don't think. Just listen." Because you can't understand two

به یاد داشته باشید، "فکر نکن، فقط گوش کن." از آنجا که شما نمی توانید دو

conversations at once, that's the one in your head, and the one you're

مکالمه را همزمان درک کنید، آن مکالمه ای است که در ذهن شماست و آن مکالمه ای که به آن

listening to. That's why we usually only let one person speak at a time.

گوش می دهید. به همین دلیل است که ما معمولاً فقط به یک نفر اجازه می دهیم در یک زمان صحبت کند.

Now what's the second thing? Well now you're sitting there listening.

حالا مورد دوم چیست؟ خوب حالا شما نشسته اید و گوش می دهید.

Here's a problem. If you listen to somebody for about 10 minutes; a long

اینجا یک مشکل است. اگر حدود 10 دقیقه به صحبت های کسی گوش دهید ؛ یک

speech, tired is the first thing you're going to get. But that's not even

سخنرانی طولانی، خستگی اولین چیزی است که می خواهید دریافت کنید. اما این حتی

it; you're going to lose information. It's very difficult to listen to

آن نیست. شما اطلاعات را از دست خواهید داد گوش دادن به

something for a long time, and keep getting that information and keeping it

چیزی برای مدت طولانی بسیار دشوار است، و به دریافت آن اطلاعات و تازه نگه داشتن آن ادامه دهید

fresh, especially if you're not thinking.

، به خصوص اگر فکر نمی کنید.

So here's what we're going to do. We're going to break it into "chunks".

بنابراین در اینجا کاری است که ما می خواهیم انجام دهیم. ما آن را به "تکه ها" تقسیم می کنیم.

"Chunks" means parts or pieces, so if you have a bigger piece, and you

«چَنَکس» به معنای قطعات یا تکه‌ها است، بنابراین اگر قطعه بزرگ‌تری داشته باشید و

break off a part it's called a "chunk". How do we break it into chunks?

قطعه‌ای را بشکنید به آن «چَنک» می‌گویند. چگونه آن را به تکه تکه کنیم؟

That's the second part of the formula -- ask questions.

این قسمت دوم فرمول است -- سؤال بپرسید.

"Engage to be engaged". "Engage" means to take part in or, for some people, get married,

«نامزدی برای نامزد شدن». "نامزدی" یعنی شرکت کردن یا برای برخی افراد ازدواج کردن،

right? Whatever, you know the wedding song.

درست است؟ هر چه باشد، آهنگ عروسی را می دانید.

Anyway, if you "engage" by asking questions, it brings in your curiosity

به هر حال، اگر با پرسیدن سوال "درگیر" شوید ، این کنجکاوی شما

and it brings in your mind, or your brain to be fresh, to concentrate and

را به همراه می آورد و ذهن شما یا مغز شما را شاداب و تمرکز می کند و

that's what we need. We need you to focus on what you're hearing. Because

این چیزی است که ما به آن نیاز داریم. ما به شما نیاز داریم که بر آنچه می شنوید تمرکز کنید. از آنجایی که

you are not actually thinking, by asking the question it helps you to take

شما در واقع فکر نمی کنید، با پرسیدن این سوال به شما کمک می کند تا

that information and break it into "chunks" so you're not listening to long speeches.

آن اطلاعات را بردارید و آن را به "تکه ها" تقسیم کنید تا به سخنرانی های طولانی گوش ندهید.

But also by doing that what you're doing is you're allowing yourself well,

اما همچنین با انجام این کار، کاری که انجام می‌دهید این است که به خوبی به خود اجازه می‌دهید،

later on for your brain to take the information, from the questions to

بعداً به مغزتان اجازه می‌دهید که اطلاعات را از سؤالات برای

understand, because the question has to be relevant. "Relevant" means,

فهمیدن بگیرد، زیرا سؤال باید مرتبط باشد. "مرتبط" یعنی

has something to do with the situation at that time, all right?

ربطی به وضعیت آن زمان دارد، خوب؟

"Is it relevant?" So it will help you with thinking. Why are we doing this?

"مرتبط است؟" بنابراین در تفکر به شما کمک خواهد کرد. چرا ما داریم این کار را می کنیم؟

Well this is the "instant" part, believe it or not, because if you can do

خوب این بخش "فوری" است، باور کنید یا نه، زیرا اگر بتوانید فوراً این کار را انجام

this right away you will start noticing that you understand 60%-70%-80% of

دهید، بلافاصله متوجه خواهید شد که 60٪ -70٪ - 80٪ از

conversations, right away. But I did lie a little bit. You need a little

مکالمات را درک می کنید. اما من کمی دروغ گفتم.

practice at home to make this work. Because once we do this part, this

برای انجام این کار به کمی تمرین در خانه نیاز دارید. زیرا وقتی این قسمت را انجام دهیم،

will happen instantly. So let's go over to the board, all right?

بلافاصله این اتفاق می افتد. پس بیایید به هیئت مدیره برویم، خوب؟

Home practice; yes the dreaded "H-word". I could think of other words like

تمرین خانگی؛ بله "H-word" مخوف. من می توانستم به کلمات دیگری مانند

my ex-girlfriend Helen, but that's another story. Home practice is

دوست دختر سابقم هلن فکر کنم، اما این داستان دیگری است. تمرین در خانه

absolutely necessary. And what I mean by this is we're going to do

کاملا ضروری است. و منظور من از این این است که ما کار دیگری را انجام خواهیم داد

something else I probably told you not to do. Or most teachers say they

که احتمالاً به شما گفتم که انجام ندهید. یا بیشتر معلمان می گویند که

say "Don't watch movies. They're too difficult, and you have to watch with subtitles."

می گویند "فیلم نبینید. آنها خیلی سخت هستند و باید با زیرنویس تماشا کنید."

Personally I disagree with that. I've taught classes for years, and I

من شخصا با آن مخالفم. من سال‌ها کلاس درس داده‌ام، و

would freak students out -- and "freak them out" means shock them or

دانش‌آموزان را عصبانی می‌کنم - و "freak them out" یعنی آنها را شوکه کرده یا

surprise them -- where they would come in, I'd put on an English movie,

غافلگیرشان می‌کنم - جایی که وارد می‌شوند، یک فیلم انگلیسی می‌گذارم،

where the English people were speaking as fast as I am, believe it or not,

جایی که انگلیسی‌ها بودند. با همان سرعتی که من صحبت می کنم، باور کنید یا نه،

and no subtitles, and they would freak out.

و بدون زیرنویس، و آنها عصبانی می شوند.

Like, "Oh, you're crazy! How do you expect us to learn?" But within one to

مثل "اوه، تو دیوانه ای! چگونه انتظار داری یاد بگیریم؟" اما در عرض یک تا

two weeks a lot of these students could get 50%, if not 80%. Oh, I lie;

دو هفته تعداد زیادی از این دانش‌آموزان می‌توانند 50 درصد، اگر نه 80 درصد، دریافت کنند. آه، دروغ می گویم؛

50% to 60% of the movie, and in two months, 80%. Some of them even would go

50 تا 60 درصد فیلم و در دو ماه 80 درصد. برخی از آنها حتی

to the theater, and watch the movie in the theater, no subtitles! And

به تئاتر می رفتند و فیلم را در سالن تماشا می کردند، بدون زیرنویس! و

there's a reason why I don't like subtitles.

دلیلی وجود دارد که چرا من زیرنویس را دوست ندارم.

When I'm speaking to you words are not appearing under my mouth as I speak. (LOL)

وقتی با شما صحبت می کنم، وقتی صحبت می کنم، کلمات زیر دهانم ظاهر نمی شوند. (LOL)

This does not happen in reality. So when somebody says to you, you know,

این در واقعیت اتفاق نمی افتد. بنابراین وقتی کسی به شما می‌گوید، می‌دانید،

"You need subtitles to understand." Think about it: there are no subtitles!

"برای فهمیدن به زیرنویس نیاز دارید." در مورد آن فکر کنید: هیچ زیرنویسی وجود ندارد!

So I don't think we should use them, not for advanced skills. If you're

بنابراین من فکر نمی کنم که ما باید از آنها استفاده کنیم، نه برای مهارت های پیشرفته.

doing beginner skills, as I said, watch the first movie. That will help you

همانطور که گفتم اگر مهارت های مبتدی را انجام می دهید، فیلم اول را ببینید. این به شما

or the first video.

یا ویدیوی اول کمک خواهد کرد.

We should look at movies. First thing: no subtitles. The other thing I

ما باید به فیلم نگاه کنیم. نکته اول: بدون زیرنویس. کار دیگری که

want you to do is take a chunk. We used that word before. Like two

می خواهم انجام دهید این است که یک تکه از آن را بردارید. قبلاً از این کلمه استفاده می کردیم. مثل

or three sentences, maybe five, between two people. No more than five and

دو سه جمله، شاید پنج، بین دو نفر. بیش از پنج نفر نیست و

you play that same chunk over and over again.

شما همان قطعه را بارها و بارها بازی می کنید.

I recommend if you're just beginning, ten times down to a minimum of three

توصیه می کنم اگر تازه شروع کرده اید، ده برابر تا حداقل سه

times. When you get really good three times is all you need, and you'll

بار کاهش دهید. وقتی سه بار واقعاً خوب شوید تمام چیزی است که نیاز دارید و

catch most of the information. Now, by doing this here's what I want you to

بیشتر اطلاعات را خواهید گرفت. حالا، با انجام این کار، این چیزی است که من می خواهم شما

do. I didn't write it on the board, but now I need you to... "You need to

انجام دهید. من آن را روی تخته ننوشتم، اما اکنون به تو نیاز دارم... "تو باید به

listen to me, because I'm going to explain."

حرف من گوش کنی، چون می خواهم توضیح دهم."

As you play the "chunks", what I want you to do -- or that scene -- is write out

همانطور که شما "چانک" را بازی می کنید، چیزی که از شما می خواهم -- یا آن صحنه -- این است که

every word you hear. Not some, not what you think, but exactly what you

هر کلمه ای را که می شنوید بنویسید. نه برخی، نه آن چیزی که فکر می کنید، بلکه دقیقاً همان چیزی است که می

hear. When you finish playing it, either three, or up to ten times, only

شنوید. وقتی پخشش رو تموم کردی ، سه یا تا ده بار، فقط

then can you put on the subtitles, yeah?

اون موقع میتونی زیرنویسش رو بذاری، آره؟

But this is different than what other teachers want you to do. What I'm

اما این با آنچه معلمان دیگر از شما می خواهند متفاوت است. آنچه من

asking you to do is put the subtitles on, and compare what you wrote with

از شما می خواهم انجام دهید این است که زیرنویس ها را قرار دهید و آنچه را که نوشته اید با آنچه در آن نوشته شده است مقایسه کنید

what it says. Good. The reason why is then you can see what you're missing

. خوب دلیلش این است که شما می توانید ببینید چه چیزی را از دست داده اید

and whatever you're missing, you must practice out loud.

و چه چیزی را از دست داده اید، باید با صدای بلند تمرین کنید.

So if there's a word, "blasphemy" and you've never seen it, of course

بنابراین اگر کلمه ای وجود دارد، "کفرگویی" و شما هرگز آن را ندیده اید، مطمئناً

you've never seen it, or heard it before. But if you said, "The act was

هرگز آن را ندیده اید یا قبلاً آن را نشنیده اید. اما اگر گفتید: «این عمل

blasphemous." You might know "the". You might know, "act". But,

کفرآمیز بود». ممکن است "the" را بشناسید. شاید بدانید «عمل کنید». اما،

"blasphemous" you don't know. So practice it "blas-phe; blas-phe-ma;

"کفر آمیز" شما نمی دانید. پس آن را تمرین کنید "blas-phe; blas-phe-ma;

blasphemous" until you can recognize it.

blasphemous" تا زمانی که بتوانید آن را تشخیص دهید.

After you do that with all the missing words, play it again without

پس از انجام این کار با تمام کلمات از دست رفته، دوباره آن را بدون زیرنویس پخش کنید

subtitles. Magic, you will notice instantly you can hear the words. You

. سحر و جادو، شما فورا متوجه خواهید شد که می توانید کلمات را بشنوید.

may know what they mean but you'll hear them, and that's extremely

ممکن است منظور آنها را بدانید اما آنها را خواهید شنید، و این بسیار

important, because if you can't identify something, you can't ask anyone to

مهم است، زیرا اگر نتوانید چیزی را شناسایی کنید، نمی توانید از کسی بخواهید

explain it to you, right? Cool.

که آن را برای شما توضیح دهد، درست است؟ سرد.

So that's when we can play it with subtitles to help us fill in the gaps.

بنابراین در آن زمان است که می‌توانیم آن را با زیرنویس پخش کنیم تا به ما در پر کردن شکاف‌ها کمک کند.

"Gap" mean space. I've got a space here but gap means space between two

"شکاف" به معنای فضا است. من اینجا یک فاصله دارم اما فاصله به معنای فاصله بین دو

things. Now finally once you're finished, and we've done all that work

چیز است. حالا بالاخره وقتی کارتان تمام شد، و ما همه این کارها را اینجا انجام دادیم

here, because it's a lot of work, I want you to watch it one more time, but

، چون کار زیاد است، می‌خواهم یک بار دیگر تماشاش کنید، اما

close your eyes.

چشمانتان را ببندید.

Human beings are really interesting. They have found in science that when

انسان ها واقعا جالب هستند. آنها در علم دریافته اند که وقتی

a human loses one sense; hearing, taste, vision, or touch, the other ones

انسان یک حس خود را از دست می دهد; شنوایی، چشایی، بینایی یا لمس، بقیه

get better. When you close your eyes, it allows you to listen better or to

بهتر می شوند. هنگامی که چشمان خود را می بندید، به شما امکان می دهد بهتر گوش کنید یا

focus more, so you can pick up more information. So, to recap, and when we

تمرکز بیشتری داشته باشید، بنابراین می توانید اطلاعات بیشتری دریافت کنید. پس خلاصه کردن، و وقتی می

say "recap" it means to go over; to give you the important parts; by doing

گوییم «بازخوانی» به معنای گذشتن است; تا قسمت های مهم را به شما بدهم. با

your home practice I can promise you, when you do this it will be easy.

انجام تمرینات خانگی می توانم به شما قول بدهم، وقتی این کار را انجام دهید، آسان خواهد بود.

Now one small little thing, before we forget. Things that most teachers

حالا یک چیز کوچک، قبل از اینکه فراموش کنیم. چیزهایی که بیشتر معلمان

don't tell you. There is actually an order of movies you should watch, or

به شما نمی گویند. در واقع ترتیبی از فیلم‌ها وجود دارد که باید تماشا کنید، یا

programs or let's say media, you should watch to get the most out of your

برنامه‌ها یا مثلاً رسانه‌ها، باید تماشا کنید تا بیشترین بهره را از شنیدن خود ببرید

listening.

.

Number one: start with kids programs! Why? "I love you, you love me, we're

شماره یک: با برنامه های کودکان شروع کنید! چرا؟ "من تو را دوست دارم، تو مرا دوست داری، ما

one big happy family" and then they show you pictures. A big heart, "I

یک خانواده شاد بزرگ هستیم" و سپس آنها به شما تصاویری را نشان می دهند. یک قلب بزرگ، "من تو را

love you, you love me", and they put it up there. I mean come on; they

دوست دارم، تو مرا دوست داری" و آن را آنجا گذاشتند. منظورم این است که بی خیال؛

make it easy for you to get it and then they explain it! First.

دریافت آن را برای شما آسان می کنند و سپس توضیح می دهند! اولین.

Next -- TV programs, once you're there and you're bored of it, and you're

بعد -- برنامه های تلویزیونی، وقتی آنجا هستید و از آن خسته می شوید، و می

like, "I got it. I got all the basics" because it will be basic language,

گویید "من آن را فهمیدم. همه اصول اولیه را گرفتم" زیرا این زبان پایه خواهد بود

you must learn it anyway. Watch something like "Friends." "No one knows

، به هر حال باید آن را یاد بگیرید. چیزی مانند "دوستان" را تماشا کنید. "هیچ کس

you." Watch "Friends."

تو را نمی شناسد." "دوستان" را تماشا کنید.

It's what we call stupid humor. People will and fall over, "Oh, he fell,

این چیزی است که ما به آن طنز احمقانه می گوییم. مردم خواهند افتاد و می افتند، "اوه، او افتاد،

Chandler fell." And then you go, "Oh, fall that's what he did. Ahahaha." Stupid

چندلر افتاد." و بعد می روی، "اوه، سقوط همین کار را کرد. آهاهاها."

comedies -- it makes it easy. They don't speak quickly, right? They want the

کمدی های احمقانه -- کار را آسان می کند. آنها سریع صحبت نمی کنند، درست است؟ آنها می خواهند

audience to understand. It's very short, 20 minutes maximum.

مخاطب بفهمد. خیلی کوتاهه، حداکثر 20 دقیقه.

What do we do after that? So, first kids movies, then TV programs, easy

بعد از آن چه کنیم؟ بنابراین، اول فیلم های کودکان، سپس برنامه های تلویزیونی،

ones. You want to know what you watch next. Action movies. That's right,

آنهایی که آسان هستند. شما می خواهید بدانید که بعداً چه چیزی را تماشا می کنید. فیلم اکشن. درست است،

action movies. Action movies are made for stupid people. I said it. I

فیلم های اکشن. فیلم های اکشن برای افراد احمق ساخته شده اند. من آن را گفتم. من

love action movies, I won't say I'm stupid, but I love action movies.

عاشق فیلم های اکشن هستم، نمی گویم احمق هستم، اما عاشق فیلم های اکشن هستم.

Why? Because they always explain any hard words. If there's something

چرا؟ زیرا آنها همیشه هر کلمه سختی را توضیح می دهند. اگر چیزی

hard, "It will be a catastrophe if this occurs." Someone will run in and

سخت است، "اگر این اتفاق بیفتد فاجعه خواهد بود ." یک نفر می دود

the hero will go, "catastrophe" and the little nerd scientist -- "nerd"

و قهرمان می رود، "فاجعه" و دانشمند قلابی کوچک - "نرد"

means uncool -- will run and go, "Catastrophe! Bad things will happen and

به معنای ناخوشایند - می دود و می رود، "فاجعه! اتفاقات بدی خواهد افتاد و

people will die."

مردم خواهند مرد."

And the hero will go, "Oh my gosh, that is bad." So then, suddenly you

و قهرمان خواهد گفت: "اوه خدای من، این بد است." بنابراین، ناگهان

understand all the big words, they speak slow enough, so you get

همه کلمات بزرگ را درک می کنید، آنها به اندازه کافی آهسته صحبت می کنند، بنابراین همه چیز را دریافت می کنید

everything, all right? So now you're intermediate, if you can do action

، خوب؟ بنابراین اگر می توانید فیلم های اکشن بسازید، اکنون در حد متوسط ​​هستید

movies. From there I recommend drama, and then dark comedies. Drama -- they

. از آنجا من درام و سپس کمدی های تاریک را توصیه می کنم. درام -- آنها

use big words and because they're intellectual and very smart,

از کلمات بزرگ استفاده می کنند و چون روشنفکر و بسیار باهوش هستند،

they won't explain the words to you, because they're saying we're

کلمات را برای شما توضیح نمی دهند ، زیرا می گویند ما

sophisticated, you should understand. And finally, dark comedies are good,

پیچیده هستیم، باید درک کنید. و در نهایت، کمدی های تاریک خوب هستند،

because they play with the language. They won't be falling all over the

زیرا با زبان بازی می کنند. آنها در همه جا سقوط نخواهند کرد

place. They'll use language in a sophisticated way, which means a high

. آن‌ها از زبان به روشی پیچیده استفاده می‌کنند که به معنای سطح بالایی

level, so you really have to understand what you're listening to, and the

است، بنابراین شما واقعاً باید بفهمید که به چه چیزی گوش می‌دهید و

language you're working with.

زبانی که با آن کار می‌کنید.

By the way, this isn't just for English you can use this for any language

به هر حال، این فقط برای انگلیسی نیست، شما می توانید از آن برای هر زبانی

you're trying to learn, okay? But this especially works with English. So

که می خواهید یاد بگیرید، استفاده کنید، خوب؟ اما این به خصوص با انگلیسی کار می کند. بنابراین،

if you remember those five types of movies I was telling you about, that

اگر آن پنج نوع فیلمی را که به شما گفتم،

you should study in that order, and you follow these rules, you will have

که باید به ترتیب مطالعه کنید، به یاد بیاورید و این قوانین را رعایت کنید،

absolutely no problem at all learning from movies.

اصلاً مشکلی برای یادگیری از فیلم نخواهید داشت.

I know this is a long video, but I've got one other thing to help you with.

من می دانم که این یک ویدیو طولانی است، اما من یک چیز دیگر برای کمک به شما دارم.

That one other thing is how do you get this information? Do you remember,

یک چیز دیگر این است که چگونه این اطلاعات را به دست می آورید؟ یادت هست،

when I said this is going to be instant you still have to go, "Well, James,

وقتی گفتم این فوراً انجام می‌شود، شما هنوز باید بگویید: "خب، جیمز،

how am I going to get this information?" Well, I'm going to tell you.

چگونه می‌خواهم این اطلاعات را به دست بیاورم؟" خوب، من می خواهم به شما بگویم.

There are about five things you should remember when you're trying to get

حدود پنج چیز وجود دارد که باید هنگام تلاش برای به دست آوردن اطلاعات به خاطر بسپارید

the information. Times -- people often say time; they often say dates,

. زمان -- مردم اغلب می گویند زمان. آنها اغلب تاریخ،

numbers, names, and addresses in any conversation. "Tom went home at three

شماره، نام و آدرس را در هر مکالمه ای می گویند. تام ساعت سه به خانه

o'clock, and I don't think he's coming back again." So you've got Tom and

رفت و فکر نمی‌کنم دیگر برگردد. بنابراین شما تام

you've got a time.

را دارید و زمان دارید.

The other thing that people give is important information, and I'm sure

چیز دیگری که مردم می دهند اطلاعات مهم است و من مطمئن هستم که

you're saying, "How do I know that it's important information?" Well,

شما می گویید "از کجا بدانم که این اطلاعات مهم است؟" خوب،

you've been taking grammar and I've been speaking pretty quickly, so I know

شما گرامر را می خوانید و من خیلی سریع صحبت می کنم، بنابراین می دانم که

you're advanced.

شما پیشرفته هستید.

So you already know I'm sure about superlatives and modals of necessity.

بنابراین شما قبلاً می دانید که من در مورد موارد فوق العاده و روش های ضروری مطمئن هستم.

When you hear something like "never", "always", "must", or "should",

وقتی چیزی مانند «هرگز»، «همیشه»، «باید» یا «باید» را می شنوید،

someone's telling you, "What I'm about to tell you is very important."

کسی به شما می گوید: «آنچه می خواهم به شما بگویم بسیار مهم است».

Yeah? So keep those in mind.

آره؟ پس آنها را در نظر داشته باشید.

Also, when you hear a superlative -- "most or "best" -- it's usually important. If you

همچنین، وقتی یک کلمه عالی می شنوید - "بیشترین یا "بهترین" - معمولاً مهم است. اگر می

can remember those pieces of information, practice trying to find them when

توانید آن اطلاعات را به خاطر بسپارید ، سعی کنید هنگام گوش دادن به ویدیو سعی کنید آنها را بیابید

you're listening to the video, your brain will grab the rest of that

، مغز شما بقیه را خواهد گرفت. از آن

information and give you complete sentences or ideas of sentences.

اطلاعات و به شما جملات کامل یا ایده هایی از جملات می دهد

And because you're practicing and I like movies, because they are closest

و چون شما در حال تمرین هستید و من فیلم ها را دوست دارم، زیرا

to real life when you are in real life, and you're not trying to think at

زمانی که در زندگی واقعی هستید به زندگی واقعی نزدیک تر هستند و سعی نمی کنید همزمان فکر کنید.

the same time, and you're actually asking questions, or "engaging", you're

و شما واقعاً سؤال می‌پرسید یا «درگیر می‌شوید»،

going to find that almost instantly, you're understanding conversations.

تقریباً فوراً متوجه می‌شوید که مکالمات را درک می‌کنید.

Don't believe what I say. Try it. And I can almost guarantee you, you're

حرف‌های من را باور نکنید. آن را امتحان کنید. و تقریباً می‌توانم به شما تضمین بدهم، شما.

going to be surprised at how quickly you learn. Now before I take off

از اینکه چقدر سریع یاد می گیرید تعجب می کنید. حالا قبل از اینکه بروم

because I know you're listening to me carefully now and this is very

چون می دانم که اکنون با دقت به من گوش می دهید و این بسیار

important -- see, it's that "very" -- tells you important information.

مهم است -- ببینید "خیلی" -- اطلاعات مهمی را به شما می گوید.

You need to go someplace to do the first lesson, keep that one first. And

شما نیاز دارید برای رفتن به جایی برای انجام اولین درس، اول آن درس را نگه دارید. و

where would that be? Those of you who've been with me for a while know it's

آن کجا خواهد بود؟ من برای مدتی می دانم که

www -- that's a funny w -- www.eng as in English; vid as in video, .com ,where I'm

www است -- این یک w خنده دار است -- www.eng همانطور که در انگلیسی است. مانند ویدیو، .com، جایی که من

going to be happy to teach you this and other lessons. Mr. E.? I'm out.

خوشحال خواهم شد که این و سایر درس ها را به شما آموزش دهم . آقای ای؟ من بیرونم.

Learn English for free www.engvid.com

آموزش زبان انگلیسی رایگان www.engvid.com