Nadal: Star breaks records again: BBC News Review

Rafael Nadal has won a record 21st Grand Slam singles title in Australia.

رافائل نادال رکورد بیست و یکمین عنوان گرند اسلم انفرادی استرالیا را به دست آورد.

Hello, welcome to News Review from BBC Learning English.

سلام، به بررسی اخبار از BBC Learning English خوش آمدید.

I'm Rob and joining me to talk about this story is Roy. Hello Roy.

من راب هستم و روی به من می پیوندد تا در مورد این داستان صحبت کنیم. سلام روی.

Hello Rob and hello everybody.

سلام راب و سلام به همه.

If you would like to test yourself on the vocabulary around this story,

اگر می‌خواهید خود را در مورد واژگان پیرامون این داستان آزمایش کنید،

all you need to do is head to our website

تنها کاری که باید انجام دهید این است که

bbclearningenglish.com to take a quiz.

برای شرکت در یک مسابقه به وب‌سایت ما bbclearningenglish.com بروید.

But now, let's hear more about this story from this BBC News Report:

اما اکنون، بیایید بیشتر در مورد این داستان از این گزارش خبری بی بی سی بشنویم:

So, Rafael Nadal has won a record 21 Grand Slam singles titles

بنابراین، رافائل نادال رکورد 21 عنوان گرند اسلم انفرادی را به دست

and he has moved ahead of rivals Roger Federer and Novak Djokovic.

آورده و از رقبای خود راجر فدرر و نواک جوکوویچ جلوتر رفته است.

In the Australian Open, he played against, in the final, Daniil Medvedev

در اوپن استرالیا، او در فینال مقابل دانیل مدودف بازی کرد

and at times it looked like he was going to lose,

و در برخی مواقع به نظر می رسید که او می خواهد ببازد،

but in the end he won.

اما در نهایت برنده شد.

Yeah, and we've got three words and expressions

بله، و ما سه کلمه و عبارت

from the news headlines to help us talk about this story.

از سرفصل های اخبار داریم که به ما کمک می کند در مورد این داستان صحبت کنیم.

What are those words and expressions please, Roy?

لطفا آن کلمات و عبارات چیست، روی؟

We have: 'comeback', 'Herculean' and 'GOAT'.

ما داریم: "بازگشت"، "هرکول" و "GOAT".

So, that's 'comeback', 'Herculean' and 'GOAT'.

بنابراین، "بازگشت"، "هرکول" و "بز" است.

OK. Let's have a look at the first expression from a news headline please.

خوب. لطفا نگاهی به اولین عبارت از یک تیتر خبری بیاندازیم.

Yes. So, our first expression comes from Reuters and the headline reads:

آره. بنابراین، اولین عبارت ما از رویترز می آید و تیتر این است:

So, that's 'comeback' — winning after being in a losing position.

بنابراین، این "بازگشت" است - برنده شدن پس از قرار گرفتن در موقعیت باخت.

Yes. So, 'comeback' is spelt C-O-M-E-B-A-C-K

آره. بنابراین، 'بازگشت' به صورت C-O-M-E-B-A-C-K نوشته می شود

and is a noun and it basically means to win after being in...

و یک اسم است و در اصل به معنای برنده شدن پس از قرار گرفتن در ...

win after being in a losing position.

برد پس از قرار گرفتن در موقعیت باخت است.

OK. Let's talk about this match.

خوب. بیایید در مورد این مسابقه صحبت کنیم.

I watched this match and, of course, at first Nadal was losing,

من این مسابقه را تماشا کردم و البته ابتدا نادال می باخت،

but then he got better and therefore he made a 'comeback', didn't he?

اما بعد بهتر شد و به همین دلیل یک "بازگشت" انجام داد، اینطور نیست؟

Yeah, a perfect example of a 'comeback'

بله، یک مثال کامل از "بازگشت"

and it is commonly used in sporting events — for example, like that —

و معمولاً در رویدادهای ورزشی استفاده می شود - برای مثال، مانند آن -

but there are other ways that we use 'comeback' other

اما راه های دیگری وجود دارد که ما از "بازگشت" استفاده می کنیم غیر

than to say winning after being in a losing position.

از اینکه بگوییم برنده شدن پس از قرار گرفتن در موقعیت باخت.

But first, let's have a look at those words, or that word, 'come'.

اما ابتدا، اجازه دهید نگاهی به آن کلمات، یا آن کلمه، "بیا" بیندازیم.

There's that expression 'come and go';

این عبارت "بیا و برو" وجود دارد.

these words get confused a bit, don't they?

این کلمات کمی گیج می شوند، اینطور نیست؟

They do. OK. So, the difference between 'come' and 'go':

انجام می دهند. خوب. بنابراین، تفاوت بین "بیا" و "برو":

they're both about travelling to a place,

آنها هر دو در مورد سفر به یک مکان هستند،

but a lot of it depends on perspective.

اما بسیاری از آن به دیدگاه بستگی دارد.

Let's talk about 'go' first.

بیایید ابتدا در مورد "برو" صحبت کنیم.

'Go' is when you're travelling to another place.

"برو" زمانی است که به مکان دیگری سفر می کنید.

So, in a conversation, I will be the speaker;

بنابراین، در یک گفتگو، من سخنران خواهم بود.

Rob, you are the listener.

راب، تو شنونده هستی

I say, 'I will go to Brazil.' It is another place

من می گویم، من به برزیل خواهم رفت. جای دیگری است

where neither the speaker, me, or the listener is present,

که نه گوینده، نه من و نه شنونده در آن حضور ندارند،

so you 'go' there: 'go' to another place.

بنابراین شما به آنجا «بروید»: به جای دیگری بروید.

'Come' is a little bit different.

"بیا" کمی متفاوت است.

It means travel to a place where either the listener —

یعنی به جایی سفر کنید که یا شنونده -

sorry — the listener, which is you, or the speaker is present.

متاسفم - شنونده که شما هستید یا گوینده حضور دارد.

So, for example, I could 'come' to your house, which is where you are present,

بنابراین، برای مثال، من می‌توانم به خانه شما بیایم ، جایی که شما در آن حضور دارید،

or you could 'come' to my house.

یا می‌توانید به خانه من «بیایید».

So, it's like: 'come here' and 'go there' — very simplistically put.

بنابراین، مانند این است: "بیا اینجا" و "برو اونجا" - خیلی ساده به بیان.

'Come back' is a phrasal verb, which means return to here

«بازگشت» یک فعل عبارتی است که به معنای بازگشت به اینجاست

and it is inseparable. So, we say: 'Come back home,' for example.

و جدایی ناپذیر است. بنابراین، به عنوان مثال می گوییم: «به خانه برگرد».

So, I went to Brazil earlier this year

بنابراین، اوایل امسال به برزیل رفتم

and then I 'came back' to the UK four weeks later.

و چهار هفته بعد به بریتانیا بازگشتم .

And also, could I say, you know,

و همچنین، می‌توانم بگویم، می‌دانی،

if you visited my house and you left your car keys behind,

اگر به خانه من سر زدی و کلید ماشینت را جا گذاشتی،

could I say to you: 'Roy, come back. You've forgotten your keys.'

می‌توانم به تو بگویم: روی، برگرد. شما کلیدهای خود را فراموش کرده اید.

Yeah, it basically means 'return'.

بله، اساساً به معنای "بازگشت" است.

Return to me — 'come back' here.

به من برگرد - اینجا "برگرد".

Are you making a 'comeback', when you 'come back' for your keys then?

آیا وقتی برای کلیدهایتان «بازمی‌گردید» یک «بازگشت» می‌کنید؟

Ah... well, that's interesting.

آه...خب جالبه.

That's another use of 'come back' there.

این یکی دیگر از کاربردهای «برگرد» است.

We have another use and it quite often gets used

ما کاربرد دیگری داریم و اغلب

to mean return to one's success,

به معنای بازگشت به موفقیت

or to return to an activity that someone was successful for.

یا بازگشت به فعالیتی است که شخصی برای آن موفق بوده است.

Now, last year, Neil and I, we did a News Review

حالا، سال گذشته، نیل و من، ما یک بررسی خبری

about ABBA making a 'comeback tour'.

درباره ABBA انجام دادیم که یک «تور بازگشت» دارد.

That basically means they are returning to the activity —

این اساساً به این معنی است که آنها به فعالیت

the concerts, the performances — that they were famous for: a 'comeback'.

- کنسرت‌ها، اجراها - که به خاطر آن مشهور بودند باز می‌گردند: «بازگشت».

And in sport, sometimes we hear about footballers making a 'comeback'

و در ورزش، گاهی اوقات می شنویم که فوتبالیست ها

after a long period of illness or injury.

پس از یک دوره طولانی بیماری یا مصدومیت "بازگشت" می کنند.

Absolutely — can be used as both a noun and a verb:

کاملاً - می تواند هم به عنوان اسم و هم به عنوان فعل استفاده شود

to 'come back' from injury, or a 'comeback'.

: "بازگشتن از آسیب" یا "بازگشت".

Got it. OK. Let's have a summary of 'comeback':

فهمیدم. خوب. بیایید خلاصه‌ای از «بازگشت» داشته باشیم:

Roy just mentioned about ABBA making a 'comeback'

روی به تازگی درباره «بازگشت» ABBA صحبت کرد

and that's what we discussed last year in News Review.

و این همان چیزی است که سال گذشته در News Review درباره آن صحبت کردیم.

How can we watch that video again please, Roy?

چگونه می توانیم دوباره آن ویدیو را تماشا کنیم، روی؟

All you need to do is click the link in the description below.

تنها کاری که باید انجام دهید این است که روی لینک در توضیحات زیر کلیک کنید.

OK. Let's now have a look at your next news headline please.

خوب. بیایید اکنون نگاهی به تیتر اخبار بعدی خود بیاندازیم.

OK. So, our next headline comes from BBC Sport and it reads:

خوب. بنابراین، تیتر بعدی ما از BBC Sport می‌آید و می‌خواند:

So, that's 'Herculean' — requiring great effort; or epic.

بنابراین، این "هرکول" است - به تلاش زیادی نیاز دارد. یا حماسه

So, 'Herculean' is spelt H-E-R-C-U-L-E-A-N

بنابراین، "Herculean" H-E-R-C-U-L-E-A-N

and it's being used as an adjective.

نوشته می شود و به عنوان یک صفت استفاده می شود.

And it basically describes something that requires a lot of effort,

و اساساً چیزی را توصیف می کند که به تلاش زیادی نیاز دارد

or is incredible, or epic.

یا باورنکردنی یا حماسی است.

Now, I've heard of Hercules.

حالا من نام هرکول را شنیده ام.

Is he related to Heracles?

آیا او با هراکلس نسبتی دارد؟

OK. So, Hercules is present in Roman mythology.

خوب. بنابراین، هرکول در اساطیر رومی حضور دارد.

I believe he is the son of Jupiter and he was famously talked about

من معتقدم که او پسر مشتری است و از او به

as being just incredibly strong and athletic and physically fit.

عنوان یک فرد فوق العاده قوی و ورزشکار و از نظر بدنی مناسب صحبت می شد.

Heracles is the Greek mythological version of Hercules.

هراکلس نسخه اساطیری یونانی هرکول است.

Now, in British English, we sometimes use the adjective form

اکنون، در انگلیسی بریتانیایی، ما گاهی اوقات از

of the name Hercules, 'Herculean', to talk about something that requires

شکل صفت نام هرکول، «هرکولین» برای صحبت در مورد چیزی استفاده می‌کنیم که به

an incredible amount of strength or energy

قدرت یا انرژی باورنکردنی نیاز دارد

and it quite often is talked about — used to talk about sporting events.

و اغلب در مورد آن صحبت می‌شود - برای صحبت در مورد رویدادهای ورزشی استفاده می‌شود.

So, if an athlete makes a 'Herculean' effort to win the race,

بنابراین، اگر یک ورزشکار برای پیروزی در مسابقه تلاش "هرکولی" کند،

maybe they run faster than you could ever imagine.

شاید سریعتر از آنچه تصورش را بکنید بدود.

But, we don't only limit it to using...

اما، ما آن را تنها به استفاده از...

to talking about sporting events; you can also talk about...

به صحبت در مورد رویدادهای ورزشی محدود نمی کنیم. شما همچنین می توانید در مورد ...

you can also use it to talk about incredible efforts in other areas.

شما همچنین می توانید از آن برای صحبت در مورد تلاش های باور نکردنی در زمینه های دیگر استفاده کنید.

Ah, yes, such as natural disasters.

آه، بله، مانند بلایای طبیعی.

When we hear about some of the terrible things that have happened,

هنگامی که ما در مورد برخی از اتفاقات وحشتناکی که رخ داده است

we hear about a 'Herculean' effort to help the people

می شنویم، در مورد یک تلاش "هرکولی" برای کمک به افرادی

who've been devastated by, say, floods or a tornado — that sort of thing.

که مثلاً در اثر سیل یا گردباد ویران شده اند می شنویم - از این قبیل چیزها.

Lots of effort involved to help the people.

تلاش زیادی برای کمک به مردم انجام می شود.

Yeah, like, just a massive movement to evacuate, help, deliver aid —

بله، فقط یک حرکت عظیم برای تخلیه، کمک، رساندن کمک -

it's a 'Herculean' effort.

این یک تلاش "هرکولی" است.

And we also talk about the effort we make at work —

و همچنین درباره تلاشی که در محل کار انجام

we use this word then, don't we?

می‌دهیم صحبت می‌کنیم - ما از این کلمه استفاده می‌کنیم، اینطور نیست؟

Absolutely. We use it...

کاملا. ما از آن استفاده می کنیم...

we say a 'Herculean' task, maybe — something that is incredibly difficult.

می گوییم یک کار «هرکولی»، شاید - چیزی که فوق العاده دشوار است.

Now, it is quite commonly used to talk about something physical:

اکنون، معمولاً برای صحبت در مورد چیزی فیزیکی استفاده می شود:

physical labour — so, something that requires a lot of strength,

کار بدنی - بنابراین، چیزی که به قدرت زیادی نیاز دارد،

you could say: 'It's a Herculean task.'

می توانید بگویید: "این یک کار هرکولی است."

But we also use it to talk about work that is very difficult

اما ما همچنین از آن برای صحبت در مورد کاری که بسیار دشوار است

or something that is incredibly time-consuming.

یا کاری که فوق العاده وقت گیر است استفاده می کنیم.

OK. And I think you've made a 'Herculean' effort to explain this word,

خوب. و من فکر می‌کنم شما تلاشی «هرکولی» برای توضیح این کلمه انجام داده‌اید،

so let's have a summary:

پس بیایید خلاصه‌ای داشته باشیم:

We've talked a lot about climate change and in 6 Minute English,

ما در مورد تغییرات آب و هوای زیادی صحبت کرده‌ایم و در ۶ دقیقه انگلیسی،

we talked about changing the Earth's climate.

در مورد تغییر آب و هوای زمین صحبت کردیم.

How can we watch that video please, Roy?

چگونه می توانیم آن ویدیو را ببینیم، روی؟

All you need to do is click the link in the description.

تنها کاری که باید انجام دهید این است که روی پیوند در توضیحات کلیک کنید.

Great. OK. Let's have a look at your next headline please.

عالی. خوب. لطفاً به تیتر بعدی شما نگاهی بیندازیم.

OK. So, our next headline comes from The Express and it reads:

خوب. بنابراین، تیتر بعدی ما از اکسپرس می‌آید و می‌خواند:

So, that's 'GOAT' — greatest of all time.

بنابراین، این «بز» است - بهترین در تمام دوران‌ها.

Yes. So, 'GOAT' is spelt G-O-A-T and it is an acronym,

آره. بنابراین، "GOAT" به صورت G-O-A-T نوشته می شود و مخفف

which stands for 'greatest of all time' but we say 'GOAT'.

آن است که مخفف "بزرگترین تمام دوران" است، اما ما می گوییم "GOAT".

OK. And just to be clear, we're not talking about the farmyard animal

خوب. و فقط برای روشن بودن، ما در مورد حیوان مزرعه

and we're not talking about goats winning tennis here, are we?

صحبت نمی کنیم و در مورد بزهایی که در تنیس برنده می شوند صحبت نمی کنیم، درست است؟

No...! No, now I've got that image in my mind, but no.

نه...! نه، اکنون آن تصویر را در ذهنم دارم، اما نه.

No, we're not talking about the animal commonly seen on a farm

نه، ما در مورد حیوانی صحبت نمی کنیم که معمولاً در مزرعه

or sometimes on mountain sides that are famous for eating nearly everything;

یا گاهی اوقات در دامنه کوه ها دیده می شود که به خوردن تقریباً همه چیز معروف هستند.

they just eat everything and they have horns and a little beard.

آنها فقط همه چیز را می خورند و شاخ و کمی ریش دارند.

No, we're not talking about that.

نه، ما در مورد آن صحبت نمی کنیم.

We're talking about an acronym 'greatest of all time' — 'GOAT'.

ما در مورد یک مخفف "بزرگترین تمام دوران" صحبت می کنیم - "GOAT".

Now, an acronym is somewhere...

حالا یک مخفف جایی است...

something where we take the first letters of several words

چیزی که حروف اول چند کلمه

and say it as one word.

را می گیریم و به صورت یک کلمه می گوییم.

For example: NASA, NATO and this one is 'greatest of all time'.

به عنوان مثال: ناسا، ناتو و این یکی "بزرگترین تمام دوران" است.

G-O-A-T — 'GOAT'.

G-O-A-T - "بز".

Right. And we're not just talking about somebody amazing;

درست. و ما فقط در مورد کسی شگفت انگیز صحبت نمی کنیم.

this is the most amazing person ever — the greatest...

این شگفت‌انگیزترین فرد تاریخ است - بهترین...

...of all time. Of all time.

... تمام دوران. از همه زمان ها.

Yeah, absolutely. So, it's not just, like:

بله، قطعا. بنابراین، این فقط این نیست که:

'Oh, they're really good.' This is the greatest example

"اوه، آنها واقعاً خوب هستند." این بزرگترین نمونه

of that person or of that achievement ever.

از آن شخص یا آن دستاورد است.

And we do commonly use it to talk about sports stars,

و ما معمولاً از آن برای صحبت در مورد ستاره های ورزشی استفاده می کنیم،

but we also use it to talk about, maybe, music, singers, bands:

اما همچنین از آن برای صحبت در مورد، شاید، موسیقی، خواننده ها، گروه ها استفاده می کنیم:

'Oh, that band is the GOAT!'

"اوه، آن گروه بز است!"

Video games — things that we believe are the greatest ever.

بازی‌های ویدیویی - چیزهایی که معتقدیم بهترین‌ها هستند.

And you can use it as a noun and also an adjective.

و می توانید از آن به عنوان اسم و همچنین صفت استفاده کنید.

He or she or they are the 'GOAT',

او یا آنها "بز" هستند،

or you can also say they will forever be known as 'GOAT'.

یا می توانید بگویید که برای همیشه به عنوان "بز" شناخته می شوند.

OK. Well, not only are you the 'GOAT' of News Review...

خوب. خوب، شما نه تنها "بز" نقد خبر

you look a bit like a 'goat' as well!

هستید، بلکه کمی شبیه "بز" نیز هستید!

Maaah!

ماآه!

Just kidding! Just kidding.

شوخی کردم! شوخی کردم

Oh! Very good!

اوه! خیلی خوب!

Let's have a summary:

بیایید یک خلاصه داشته باشیم:

OK. Roy, it's now time to recap the vocabulary

خوب. روی، اکنون وقت آن است که واژگانی را

we've talked about today please.

که امروز در مورد آن صحبت کردیم، مرور کنیم.

Yeah, sure. We had 'comeback' — winning after being in a losing position.

اره حتما. ما "بازگشت" داشتیم - بعد از اینکه در موقعیت باخت قرار گرفتیم، پیروز شدیم.

We had 'Herculean' — requiring... requiring great effort; epic.

ما "هرکول" را داشتیم - که نیاز به تلاش زیادی داشت. حماسه

And we had 'GOAT' — greatest of all time.

و ما "بز" را داشتیم - بهترین در تمام دوران.

Don't forget — you can test yourself

فراموش نکنید - می توانید خود را

on the words and expressions we've discussed today in a quiz

بر روی کلمات و عباراتی که امروز در یک مسابقه در مورد آن بحث کرده

and that's on our website at bbclearningenglish.com.

ایم و در وب سایت ما به آدرس bbclearningenglish.com مورد بحث قرار داده ایم، آزمایش کنید.

There's lots of other Learning English resources there too.

بسیاری از منابع دیگر برای یادگیری زبان انگلیسی نیز در آنجا وجود دارد.

And don't forget of course — we're all across social media.

و البته فراموش نکنید - همه ما در رسانه های اجتماعی هستیم.

That's all for News Review for today.

این همه برای بررسی اخبار امروز است.

We'll see you again next time. Thanks for watching. Bye bye!

دفعه بعد دوباره شما را می بینیم. ممنون از ملاحظه تان. خداحافظ!

Bye.

خدا حافظ.